جهت ارتباط با ادمین گروه پخش جهانی دو کبوتر طلایی، لطفا از طریق شماره تلفن 00982188317156 تماس حاصل فرمایید.
در یک رستوران، یک سوسک ناگهان از جایی پر میزند و بر روی یک خانمی مینشیند.
آن خانم از روی ترس شروع به فریاد زدن میکند. او وحشتزده بلند میشود و سعی میکند با پریدن و تکان دادن دستهایش سوسک را از خود دور کند.
واکنش او مسری بود و افراد دیگری هم که سر همان میز بودند وحشتزده میشوند.
بالاخره آن خانم موفق میشود سوسک را از خود دور کند.
سوسک پر میزند و روی خانم دیگری نزدیکی او مینشیند. این بار نوبت او و افراد نزدیکش میشود که همین حرکتها را تکرار کنند!
پیشخدمت به سمت آنها میدود تا کمک کند.
در اثر واکنشهای خانم دوم، این بار سوسک پر میزند و روی پیشخدمت مینشیند.
پیشخدمت محکم میایستد و به رفتار سوسک بر روی لباسش نگاه میکند.
زمانی که مطمئن میشود، سوسک را با انگشتانش میگیرد و به خارج رستوران پرت میکند.
در حالیکه قهوهام را مزه مزه میکردم، شاهد این جریان بودم و ذهنم درگیر این موضوع شد. آیا سوسک باعث این رفتار عصبی شده بود؟
اگر اینطور بود، چرا پیشخدمت دچار این رفتار نشد؟
چرا او تقریبا به شکل ایدهآلی این مسئله را حل کرد، بدون اینکه آشفتگی ایجاد کند؟
این سوسک نبود که باعث این ناآرامی و ناراحتی خانمها شده بود، بلکه عدم توانایی خودشان در برخورد با سوسک موجب ناراحتیشان شده بود.
من فهمیدم این فریاد پدرم، همسرم یا مدیرم بر سر من نیست که موجب ناراحتی من میشود،
بلکه ناتوانی من در برخورد با این مسائل است که من را ناراحت میکند.
این ترافیک بزرگراه نیست که من را ناراحت میکند،
این ناتوانی من در برخورد با این پدیده است که موجب ناراحتیم میشود.
من فهمیدم در زندگی نباید واکنش نشان داد، بلکه باید پاسخ داد.
آن خانم به اتفاق رخداده واکنش نشان داد، در حالیکه پیشخدمت پاسخ داد.
واکنشها همیشه غریزی هستند در حالیکه پاسخها همراه با تفکرند.
نحوه واکنشهای ما به مشکلات و نه خود مشکلات است که میتواند در زندگی بحران ایجاد کند.
این مفهوم مهمی در فهم زندگی است.
آدمی که خوشحال است به این خاطر نیست که همه چیز در زندگیش درست است.
او به این خاطر خوشحال است که دیدگاهش نسبت به مسائل درست است.
آن خانم از روی ترس شروع به فریاد زدن میکند. او وحشتزده بلند میشود و سعی میکند با پریدن و تکان دادن دستهایش سوسک را از خود دور کند.
واکنش او مسری بود و افراد دیگری هم که سر همان میز بودند وحشتزده میشوند.
بالاخره آن خانم موفق میشود سوسک را از خود دور کند.
سوسک پر میزند و روی خانم دیگری نزدیکی او مینشیند. این بار نوبت او و افراد نزدیکش میشود که همین حرکتها را تکرار کنند!
پیشخدمت به سمت آنها میدود تا کمک کند.
در اثر واکنشهای خانم دوم، این بار سوسک پر میزند و روی پیشخدمت مینشیند.
پیشخدمت محکم میایستد و به رفتار سوسک بر روی لباسش نگاه میکند.
زمانی که مطمئن میشود، سوسک را با انگشتانش میگیرد و به خارج رستوران پرت میکند.
در حالیکه قهوهام را مزه مزه میکردم، شاهد این جریان بودم و ذهنم درگیر این موضوع شد. آیا سوسک باعث این رفتار عصبی شده بود؟
اگر اینطور بود، چرا پیشخدمت دچار این رفتار نشد؟
چرا او تقریبا به شکل ایدهآلی این مسئله را حل کرد، بدون اینکه آشفتگی ایجاد کند؟
این سوسک نبود که باعث این ناآرامی و ناراحتی خانمها شده بود، بلکه عدم توانایی خودشان در برخورد با سوسک موجب ناراحتیشان شده بود.
من فهمیدم این فریاد پدرم، همسرم یا مدیرم بر سر من نیست که موجب ناراحتی من میشود،
بلکه ناتوانی من در برخورد با این مسائل است که من را ناراحت میکند.
این ترافیک بزرگراه نیست که من را ناراحت میکند،
این ناتوانی من در برخورد با این پدیده است که موجب ناراحتیم میشود.
من فهمیدم در زندگی نباید واکنش نشان داد، بلکه باید پاسخ داد.
آن خانم به اتفاق رخداده واکنش نشان داد، در حالیکه پیشخدمت پاسخ داد.
واکنشها همیشه غریزی هستند در حالیکه پاسخها همراه با تفکرند.
نحوه واکنشهای ما به مشکلات و نه خود مشکلات است که میتواند در زندگی بحران ایجاد کند.
این مفهوم مهمی در فهم زندگی است.
آدمی که خوشحال است به این خاطر نیست که همه چیز در زندگیش درست است.
او به این خاطر خوشحال است که دیدگاهش نسبت به مسائل درست است.
پیرزنی دو کوزه آب داشت که آنها را آویزان بر یک تیرک چوبی بر دوش خود حمل می کرد! یکی از کوزه ها ترک داشت و مقدارى از آب آن به زمين مى ريخت، درصورتیکه دیگری سالم بود و همیشه آب داخل آن به طور کامل به مقصد می رسید! به مدت طولانی هر روز این اتفاق تکرار میشد و زن همیشه یک کوزه و نیم آب به خانه می برد! ولی کوزه شکسته از مشکلی که داشت، بسیار شرمگین بود که فقط می توانست نیمی از وظیفه اش را انجام دهد! پس از دو سال، سرانجام کوزه شکسته به ستوه آمد و با پیرزن سخن گفت! پیرزن لبخندی زد و گفت هیچ توجه کرده ای که گلهای زیبای این جاده در سمت تو روییده اند و نه در سمت کوزه سالم!؟ اگر تو اینگونه نبودی این زیبايی ها طروات بخش خانه من نبود! طی این دو سال این گلها را می چیدم و با آنها خانه ام را تزیین میکردم! هر یک از ما شکستگی خاص خود را داریم ولی همین خصوصیات است که زندگی ما را در کنار هم لذت بخش و دلپذیر می کند! باید در هر کسی خوبی هایش را جستجو کنیم و بیاموزیم! پس به دنبال شکستگی ها نباش که همه به گونه ای شکستگی داریم، فقط نوع آن متفاوت است.
بهترین ها را در شب یلدا برای شما بزرگواران آرزومندیم.
بهترین ها را در شب یلدا برای شما بزرگواران آرزومندیم.
این #ویروس #کرونا عجب رو مخه!
از بس که این رسانه ها بطور گسترده روی موضوع کرونا تبلیغات می کنند، این کرونا از ماهیت یک ویروس سیستم تنفسی به یک بیماری روانی جهش یافته است.
امروز با خانومم تو خیابون قدم می زدیم. خواستم به خانومم بگم که خانومی حجابت افتاده. که اشتباهی گفتم: خانومی، ماسکت افتاده. همین که کلمه ماسک را گفتم، افرادی که در اطرافم بودند، برگشتند و گفتند تعداد بخواهیم چند داداش؟ 😂
از بس که این رسانه ها بطور گسترده روی موضوع کرونا تبلیغات می کنند، این کرونا از ماهیت یک ویروس سیستم تنفسی به یک بیماری روانی جهش یافته است.
امروز با خانومم تو خیابون قدم می زدیم. خواستم به خانومم بگم که خانومی حجابت افتاده. که اشتباهی گفتم: خانومی، ماسکت افتاده. همین که کلمه ماسک را گفتم، افرادی که در اطرافم بودند، برگشتند و گفتند تعداد بخواهیم چند داداش؟ 😂
افراد بسیاری باور دارند که خوشبختی در زندگی به عوامل خارجی مثل پول، کار، شهرت، سلامتی و از این قبیل وابسته است ولی در واقعیت، این طرز فکر بسیار نابالغانه و خیالپردازانه است.
اگر شما نتوانید در وضعیت کنونیتان شاد باشید، حتی اگر به تمام اهداف و آرزوهایتان هم که برسید باز شاد نخواهید بود. دلیل آن این است که وقتی به اهدافتان میرسید، دیگر به همیشه ناراحت و ناراضی بودن عادت کردهاید.
به جای به تعویق انداختن خوشبختی، سعی کنید از هر لحظه همان موقع لذت ببرید. سعی کنید این را به سبک زندگیتان تبدیل کنید.
خوشبختی شما ارتباطی به ثروت و سلامتیتان ندارد. همینطور به عنوان و شهرتتان. هیچ دستاوردی در جهان نمیتواند برای شما شادی و خوشبختی جاودانه به ارمغان بیاورد و تنها فرد در جهان که میتواند شما را از خوشبختی که لایق آن هستید محروم کند، کسی نیست جز خودتان.
در واقع همه چیز به خودتان بستگی دارد. اگر واقعاً میخواهید شاد باشید، پس دست از به تعویق انداختن آن بردارید. از هر لحظه با همه چیزهایی که دارید لذت ببرید.
بالاخره همه چیزهایی در زندگیشان دارند که بخواهند بخاطر آن خوشحال باشند.
سعی کنید به جای شمردن خارهای زندگی، گلهای آن را بشمارید.
فرصت هایی هم برای شما فراهم شده است که شما بی تفاوت از کنار آنها گذشته اید.
فقط یادتان باشد، خوشبختی از درون شما سرچشمه میگیرد و به هیچ عامل بیرونی بستگی ندارد و همه انسانها شایستهی این هستند که زندگیای شاد داشته باشند.
بخش ناراحتکننده آن این است که هیچوقت هنر شاد زیستن را به ما یاد ندادهاند. این هنر بسیار ساده است:
«از لحظه لحظهی زندگیتان در همان زمان لذت ببرید. خوب یا بد بودن آن لحظات را قضاوت نکنید، فقط از آنها لذت ببرید. قدردان نعمتها و داشتههایتان باشید. مثبتها و خوبیهای زندگیتان را با دیگران قسمت کنید و نگرشی مثبت به زندگی داشته باشید.»
ممکن است با افرادی آشنا شوید که سرشار از انرژی مثبت باشند. خوشبختی یعنی نقش داشتن در فعالیت های مثبت گروهی !
اگر نتوانید از همان لحظهای که در آنید لذت ببرید مطمئناً از لحظه بعدی هم نخواهید توانست. زیرا همین لحظه است که وضعیت شما را در لحظه بعد تعیین میکند. بنابراین اگر میخواهید در آینده نزدیک شاد باشید، باید در همین لحظه هم شاد باشید.
علاوه بر این، لذت بردن از زندگی خودش یک هنر است. بیشتر آدمها نمیدانند چطور لحظاتشان را خاطرهانگیز کنند.
یادتان باشد، هر که هستید، هر جا که هستید و موقعیتتان هرچقدر بد هم که باشد، باز هم میتوانید شاد باشید. زیرا خوشبختی و شادی به عوامل بیرونی بستگی ندارد. شادی ذات درونی شماست. اگر واقعاً بخواهید شاد باشید، شاد خواهید بود.
مشکل اینجاست که ما اکثر مواقع بیشتر روی به دست آوردن چیزها تمرکز میکنید تا لذت بردن از لحظه.
به جای تمرکز بر رسیدن به اهدافتان، روی لذت بردن از لحظات زندگیتان متمرکز شوید. به نظرتان کار سختی است؟ شاید… ولی اگر بتوانید این کار را بکنید، هر کجا که بروید برایتان بهشت است.
یک مثل قدیمی میگوید، «فرد دانا همیشه در بهشت است. حتی اگر جهنم را برای او بفرسید، او آن جهنم را تبدیل به بهشت خواهد کرد.»
اگر شما نتوانید در وضعیت کنونیتان شاد باشید، حتی اگر به تمام اهداف و آرزوهایتان هم که برسید باز شاد نخواهید بود. دلیل آن این است که وقتی به اهدافتان میرسید، دیگر به همیشه ناراحت و ناراضی بودن عادت کردهاید.
به جای به تعویق انداختن خوشبختی، سعی کنید از هر لحظه همان موقع لذت ببرید. سعی کنید این را به سبک زندگیتان تبدیل کنید.
خوشبختی شما ارتباطی به ثروت و سلامتیتان ندارد. همینطور به عنوان و شهرتتان. هیچ دستاوردی در جهان نمیتواند برای شما شادی و خوشبختی جاودانه به ارمغان بیاورد و تنها فرد در جهان که میتواند شما را از خوشبختی که لایق آن هستید محروم کند، کسی نیست جز خودتان.
در واقع همه چیز به خودتان بستگی دارد. اگر واقعاً میخواهید شاد باشید، پس دست از به تعویق انداختن آن بردارید. از هر لحظه با همه چیزهایی که دارید لذت ببرید.
بالاخره همه چیزهایی در زندگیشان دارند که بخواهند بخاطر آن خوشحال باشند.
سعی کنید به جای شمردن خارهای زندگی، گلهای آن را بشمارید.
فرصت هایی هم برای شما فراهم شده است که شما بی تفاوت از کنار آنها گذشته اید.
فقط یادتان باشد، خوشبختی از درون شما سرچشمه میگیرد و به هیچ عامل بیرونی بستگی ندارد و همه انسانها شایستهی این هستند که زندگیای شاد داشته باشند.
بخش ناراحتکننده آن این است که هیچوقت هنر شاد زیستن را به ما یاد ندادهاند. این هنر بسیار ساده است:
«از لحظه لحظهی زندگیتان در همان زمان لذت ببرید. خوب یا بد بودن آن لحظات را قضاوت نکنید، فقط از آنها لذت ببرید. قدردان نعمتها و داشتههایتان باشید. مثبتها و خوبیهای زندگیتان را با دیگران قسمت کنید و نگرشی مثبت به زندگی داشته باشید.»
ممکن است با افرادی آشنا شوید که سرشار از انرژی مثبت باشند. خوشبختی یعنی نقش داشتن در فعالیت های مثبت گروهی !
اگر نتوانید از همان لحظهای که در آنید لذت ببرید مطمئناً از لحظه بعدی هم نخواهید توانست. زیرا همین لحظه است که وضعیت شما را در لحظه بعد تعیین میکند. بنابراین اگر میخواهید در آینده نزدیک شاد باشید، باید در همین لحظه هم شاد باشید.
علاوه بر این، لذت بردن از زندگی خودش یک هنر است. بیشتر آدمها نمیدانند چطور لحظاتشان را خاطرهانگیز کنند.
یادتان باشد، هر که هستید، هر جا که هستید و موقعیتتان هرچقدر بد هم که باشد، باز هم میتوانید شاد باشید. زیرا خوشبختی و شادی به عوامل بیرونی بستگی ندارد. شادی ذات درونی شماست. اگر واقعاً بخواهید شاد باشید، شاد خواهید بود.
مشکل اینجاست که ما اکثر مواقع بیشتر روی به دست آوردن چیزها تمرکز میکنید تا لذت بردن از لحظه.
به جای تمرکز بر رسیدن به اهدافتان، روی لذت بردن از لحظات زندگیتان متمرکز شوید. به نظرتان کار سختی است؟ شاید… ولی اگر بتوانید این کار را بکنید، هر کجا که بروید برایتان بهشت است.
یک مثل قدیمی میگوید، «فرد دانا همیشه در بهشت است. حتی اگر جهنم را برای او بفرسید، او آن جهنم را تبدیل به بهشت خواهد کرد.»