فارِس‌المؤمنين علي‌ابن‌ابيطالب عليه السلام💠
20 subscribers
1.57K photos
74 videos
13 files
207 links
با انتشار مطالب كانال به دوستان در ثواب معنوي و اُخروي آن شريك باشيد.



ارتباط با كانال: https://telegram.me/Mvhd57
Download Telegram
☑️ آیت‌الله‌ بهجت قدس‌سره:

خدا رحمت کند [علامة] امینی صاحب الغدیر را می‌گفت در منبر وقتی نوبت می‌رسید به امینی در همان بالای منبر گریه می‌کرد از مظلومیت امیرالمؤمنین علیه‌السلام.

مظلومیت او (امام علی علیه‌السلام) مظلومیت بشر است تا روز قیامت حتی در زمان ظهور حضرت علیه‌السلام؛ ظاهرا این طور است که همه ایمانشان باطنی نیست. ناچارند ایمان می‌آورند.
در روایت دارد که لولا ان السیف بیده لافتی الفقهاء بقتله.(اگر شمشیر در دست او نبود، فقها به قتل او فرمان می دادند!)

💠 فارِس ‌المؤمنين
@alifaresalmomenin
⚫️السَّلامُ عَلَيْكَ يَا أَمِيرَالْمُؤْمِنِينَ عَلِيِّ بْنِ أبيطالب عليه السلام.
💠 @alifaresalmomenin
⚫️اللّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ، وَ عَجِّلْ فَرَجَهُم، وَ اَهْلِكْ عَدُوَّهُم، مِنَ الْجِنِّ وَ الانْسِ مِنَ الاوَّلينَ وَ الاْخِرينَ.
💠 @alifaresalmomenin
Forwarded from قرآن کریم
دعای جوشن کبیر.pdf
678 KB
🔶 دعای جوشن کبیر
🔷 + ترجمهٔ فارسی
🔶 فایل PDF
🔷 ۱ مگابایت
@YaHaq
🔴 روزی پیغمبر خدا حضرت محمد(ص) از یه قبرستانی داشت عبور،،، میکرد یه وقت دید از داخلو یکی از قبرها صدای نعره ای میامد امد بالای سر قبر پاش رو محکم زد رو زمین و فرمودند:ای بنده ی خدا پاشو وایسا.
قبر شکافته شد یه جوانی از تو قبر اومد بیرون
از تمام بدن این جوان آتش میزد بیرون،
رسول خدا فرمودند:ای جوان تواز امت کدام پیامبری که اینقدر عذاب میکشی؟
عرض کرد یا رسوالله از امت شما
پیامبر خیلی دلش به حال جوان سوخت
پیامبر فرمود:تارک الصلات بودی؟
جوان گفت:نه یارسولله من پنج وعده نمازم رو به شما اقتدا میکردم
پیامبر:روزه نگرفتی؟
جوان: یارسولله نه فقط رمضان بلکه رجب و شعبان و رمضان رو هم روزه میگرفتم.
پیامبر فرمودند:ای جوان حج نرفتی؟
گفت:مستطیع نشدم
پیامبر فرمود:جهاد نکردی؟
جوان گفت:چرا جانباز یکی از جنگ ها هستم
پیامبر اکرم سرشو بالا گرفت و فرمود:خدایا من نمیتونم عذاب کشیدن امتم را ببینم به من بگو این جوان چرا ایقدر عذاب میکشه،،،؟
خطاب رسید یا رسوالله حقت سلام میرساند و میفرماید این جوان آق مادر شده تا مادرش رضایت نده عذاب همینه.
پیامبر به سلمان، ابوذر و مقداد مفرماید برید مادر این جوان رو پیدا کنید.
رفتند مادرشو پیدا کردند.یه پیرزن ضعیف و رنجور ومریض احوال بودند.
رسول خدا باز امر کرد قبر شکافته شد جوان از قبر امد بیرون.
پیامبر فرمودند:مادر ببین پسرت چطور داره عذاب میکشه.بیا از سر تقصیر پسرت بگذر و حلالش کن.
مادر جوان:سرشو بالا گرفت و گفت:ای خدا اگر حق مادری بر گردن این پسر دارم لحظه ب لحظه عذاب پسرمو زیاد کن و کم نکن!!!
تمام بدن این جوان آتش گرفت
رسول خدا فرمودند:آخه زن این بچه مگه در حق تو چه بدی کرده ک تو لحظه ب لحظه داری نفرینش میکنی؟
عرض کرد یا رسولله من با زنش یه روز تو خونه مشاجره کردم، دعوامون شد،از راه رسید از من نپرسید همینجوری منو هل داد تو تنور آتش سینه ام سوخت،موهام سوخت، قسمتی از بدنم سوخت، زن ها منو از تو آتش کشیدن بیرون لباسهام رو عوض کردند.
همون سینه سوختمو دردست گرفتم در حق پسرم نفرین کردم سه روز بعد مرد.
رسول خدا فرمودند:ای زن میدونی که من پیغمبر رحمتم به خاطر من بیا از تقصیر جوانت بگذر.
سرشو بالا گرفت و گفت:ای خدا به حق این پیغمیر رحمتت قسم میدهم ک لحظه ب لحظه عذابو ب پسرم زیاد کن ک کم نکن!!!
رسول خدا به سلمان فرمودند:سلمان برو به فاطمه ام بگو تنها نه علی هم بیاره، حسن و حسین رو هم بیاره.
سلمان رفت درخانه به فاطمه(س) گفت:پیامبر پیغام داده سریع بیایید.
مادر ما زهرا(س) آمد، علی(ع) ،حسن(ع) و حسین(ع) هم اومدند.
اول مادر ما حضرت زهرا(س) رفت جلو فرمودند:ای زن میدانی من فاطمه حبیبه ی خدا هستم
گفت:آری
فرمود:ای زن به خاطر من فاطمه بیا از سر تقصیر جوانت بگذر.
زن سرشو گرفت بالا صدا زد:خدایا به حق حبیبه ات فاطمه قسم میدهم لحظه ب لحظه عذاب پسرمو زیاد کن و کم نکن.
دوباره آتش از بدن جوان زد بیرون.
این بار امیرالمومنین علی(ع) رفت جلو و فرمودند:ای زن به خاطر من بیا از سر تقصیر پسرت بگذر.
زن گفت:خدایا به حق علی(ع) قسم میدم لحظه ب لحظه عذاب پسرم را زیاد کن..........
نوبت رسید به اقامون امام حسن(ع).اومد جلو وفرمودند:ای زن بخاطر من بیا از سر تقصیر پسرت بگذر.
زن گفت:خدایا به این غریب مظلوم تورو قسم میدم لحظه به لحظه عذاب پسرمو زیاد کن و کم نکن.
نوبت رسید به آقای ما حسین(ع)
اومد مقابل این زن ایستاد،ایشان خردسال بود چون دامن زن رو گرفته بود و سرشو گرفته بود بالا و فرمودند:ای زن به خاطر من بیا از سر تقصیر جوانت بگذر.
زن سرشو گرفت بالا یهو دیدند رنگ از رخسار این زن پرید به دست وپای حسین(ع) افتاد و عرض کرد:خدایا پسرمو به حسین بخشیده ام.
پیغمبر خدا(ص)فرمودند: که ای زن چی شد؟ من،فاطمه ،علی،حسن خواستیم قبول نکردی چی شد که حسین؟
عرض کرد:یا رسوالله سرمو گرفتم بالا در حق جوانم نفرین بکنم دیدم فرشتگان در آسمان میگن ای زن مبادا دل حسین رو بشکنی،،،،،





🔹 ميخواهیم با هم حداقل به همراه 1000 نفر به امام حسين(ع) سلام بدهیم. اول از خودمان شروع می کنیم :

اسَــــلامُ عَلَیـــــکَ یـــــا ابـــاعَـــبْــــدِالـــــلّـــــــه
وَ عًلی اَرواح الّتـــــی حَــــلَــــت بِـــفـــنـــــائــــک
عَــــلَـــیکَ مّنـــــی ســـــــّلامُ الـــــلّـــــه ابــــــــداً
مــــا بَــــقــــیــــتُ وَ بَــــقـــیَ اَلَــــیـــــلِ وَ الــــنــَـهــار
وَ لا جَـــــعَــــلَ الـــــلّـــــهَ آخِــــرَ اَلـعَـهـــدِ منی لـــزیـــارَتکُم
اَســـــلامُ عَلی الـــــحُــسـَــــیـــن وَعَلی عـَلـی بـن الـــــحُـــسـَــــیــــن
وَعَلی اُولاد الـــحُـــسـَــــیــــن وعَلی اَصــــحاب الـــحُـــسـَــــیــــن...
با انتشار مطالب كانال به دوستان در ثواب معنوي و اُخروي آن شريك باشيد.
التماس دعا - یا علی مدد

💠 فارِس ‌المؤمنين
@alifaresalmomenin
⚫️ کلام پیامبر (ص) درباره شهادت علی (ع)

☑️ اميرالمؤمنين علی (ع) میفرمايند در پایان خطبه پیامبر در جمعه آخر ماه شعبان، از جا برخاستم و عرض کردم: ای رسول خدا! کدام عمل در اين ماه [رمضان] ارزشمندتر است؟
فرمودند: ای ابالحسن! ارجمندترين عمل در ماه رمضان، آنست که انسان از آنچه خدا حرام کرده است، دوری جويد.
آنگاه شروع به گريستن کردند. عرض کردم: چه چيزی باعث گريه شما شد؟
فرمودند: علی جان! گريه من برای اينست که در اين ماه در حاليکه به نماز ايستاده ای، فرق سرت به دست شقی ترين انسانها شکافته می شود و محاسن شريف تو خضاب می گردد.
اميرالمؤمنين عرض کردند: ای رسول خدا! در آن حال، آيا دين من سالم است؟
رسول خدا فرمودند: آری، در سلامت کامل دين قرار داری.
سپس فرمودند: يا علی! قاتل تو، قاتل من است.
کسيکه بر تو غضب کند بر من غضب کرده و کسيکه به تو دشنام دهد به من دشنام داده است. تو برای من به منزله ی جان من هست. روح تو از روح من است و طينت تو از طينت من.
خدای تبارک و تعالی، من و تو را آفريد، مرا برای نبوت و پيامبری، و تو را برای امامت امت انتخاب کرد. هرکس امامت تو را انکار کند، در حقيقت منکر نبوت من شده است.

💠 كانال فارِس‌المؤمنين
@alifaresalmomenin
⚫️شب نوزدهم ماه رمضان سال 40 هجري
▪️در شب نوزدهم، مولا حال عجیب و غیر توصیفی داشت. برای دلجویی بیشتر از دختر کوچکش، آخرین افطار خود را (با توجه به اطلاع قبلی از شهادت خویش) در منزل دخترش ام کلثوم قرار می دهد. سر سفرة افطاری که غذای موجود در آن دو قرص نان جو و مقداری شیر و نمک است، می نشیند. رو می کند به دخترش و می فرماید: دخترم! تاکنون نشده که پدرت با دو خورشت افطار کند. دخترم! شیر را بردار! من با همان نان و نمک افطار می کنم.
بیش از سه لقمه میل نمی کند و وقتی با پرسش دخترش رو به رو می شود که پدر! مگر روزه دار نبودی! چرا غذا کم میل فرمودی؟ پاسخ می دهد که دوست دارم خدایم را با شکم گرسنه ملاقات کنم.
▪️انتظار در طول شب نوزدهم
در شب نوزدهم، مولا آرام و قرار نداشت؛ هر لحظه بیرون می رفت، به آسمان نگاه می کرد و می گفت: به من دروغ گفته نشده و من نیز دروغ نمی گویم. این شب همان شب وصال است. این همان شبی است که حبیبم رسول خدا صلی الله علیه و آله به من وعده داده است؛ خدایا! مرگ را مبارک گردان! ما از خدائیم و به سوی او می رویم. هیچ یاری و قدرتی نیست، مگر از خدای بلند مرتبه با عظمت.»
هیجان و اشتیاق به شهادت و ملاقات الهی حضرت آن قدر زیاد بود که خود می فرماید: هر کاری کردم راز مطلب را بفهمم نفهمیدم؛پیوسته از سرّ و باطن این امر تفحص و جستجو کردم، ولی خدا ابا کرد، جز اینکه آن را پنهان کرد.»

آری، مولا در آن شب حال عجیبی داشت.
آن شب علی در سینه سودای دگر داشت تنها خدا از سوز و حال او خبر داشت
گام زمان آهسته بر روی زمین بود قلب زمین در اضطرابی آتشین بود

آن شب علی را حال و روز دیگری بود
در جان مولا ساز و سوز دیگری بود

آن شب علی عزم سفر کردن به سر داشت
زهرا سرشک غم به چشمان زین سفر داشت

آن شب محمد سخت دلتنگ علی بود مشتاق دیدار دل آرای علی بود

آن شب حسن را سینه اقیانوس غم بود
جان حسین آن شب پر از درد و الم بود

چشم علی، چشم انتظار اختران بود
جان علی مشتاق رضوان و جنان بود

♻️ ادامه دارد...
💠 فارِس ‌المؤمنين
@alifaresalmomenin
⚫️شب نوزدهم ماه رمضان سال 40 هجري
▪️بچه ها تا پاسی از شب خدمت پدر بودند و آن گاه به منزل خویش رفتند. امام حسن مجتبی علیه السلام هنوز صبح نشده بود، نزد بابا برگشت و مستقیم به مصلای پدر رفت. علی علیه السلام با احترام خاصی از حسنش استقبال کرد. آن گاه فرمود: «پسرم! لحظه ای خواب به سراغ چشمانم آمد، در حالی که نشسته بودم. ناگهان پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله را [در عالم رؤیا] دیدم، عرض کردم: یا رسول الله! من از دست امت تو چه رنجها و خون دلها خوردم! پس حضرت فرمود: علیه آنها نفرین کن! پس [نفرین کردم و] گفتم: خدایا! مرا از آنها بگیر و به جای آنها بهتری برای من قرار ده و بر آنان [نیز] به جای من [آدم نالایق] شری را مسلط گردان!»

الهی مردم از من سیر و من هم سیرم از مردم
نما راحت مرا ای خالق ارض و سما امشب

نزدیک اذان صبح شد و وقت رفتن به مسجد. حضرت آماده مسجد رفتن شد. مرغابیها سر راه مولا را گرفته، صدا و ناله می کردند. حضرت فرمود: آنها را به حال خود واگذارید؛ زیرا آنها صیحه می زنند [و طولی نمی کشد] که به دنبال آن نوحه گریها بلند می شود.» ام کلثوم و حسن علیهما السلام عرض کردند: «چرا فال بد می زنید؟» فرمود: «فال بد نیست، دل گواهی می دهد که به شهادت می رسم.»

ناله های مرغان و اشک فرزندان، مانع علی علیه السلام نگشت، به راه خویش ادامه داد تا به درب خانه رسید، کمربند حضرت به قلاب در گیر کرد و باز شد. گویا با زبان بی زبانیش می خواست مولارا از تصمیم رفتن به سوی دوست باز دارد؛ اما بر عکس، فریاد آن عاشق شهادت بلند شد که خطاب به خود می ‍ گفت: ای علی!
کمربندت را برای مرگ محکم ببند؛ زیرا مرگ تو را ملاقات می کند و از مرگ هنگامی که می آید جزع و ناله مکن و به دنیا مغرور نشو هر چند با تو همراهی کند؛ [زیرا] روزگار همچنان که تو را بخنده می آورد، همین طور می گریاند.»
♻️ ادامه دارد...
💠 فارِس ‌المؤمنين
@alifaresalmomenin
السَّلامُ عَلَى مَوْلانَا أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ صَاحِبِ السَّوَابِقِ وَ الْمَنَاقِبِ وَ النَّجْدَةِ .
⚫️شب نوزدهم ماه رمضان سال 40 هجري
▪️بعد از رسیدن به مسجد، اول با سپیده سحر خداحافظی کرد: ای طلوع فجر! از روزی که علی به دنیا آمده، نشده تو بیدار باشی و چشمان علی در خواب؛ اما این شب، آخرین شبی است که چشم علی را بیدار می یابی.

فجر تا سینه آفاق شکافت
چشم بیدارِ علی خفته نیافت
آن گاه شروع کرد به گفتن آخرین اذان؛ اَللّهُ اَکبَرُ اَللّهُ اَکبَرُ اَللّهُ اَکبَرُ اَللّهُ اَکبَرُ
آمد خطاب ارجعی از سوی جانان بر خاست تا بانک اذان از کوی جانان
تکبیر گفت آن شیر روز و عابد شب
بگشود بر حمد خداوندی علی شب

وقتی از بام مسجد پایین می آمد، افتخار همیشگی خویش را به زبان جاری ساخت و فرمود:راه مؤمن مجاهد در راه خدا را باز کنید؛ که [افتخار همیشگی اش آن است که] جز خدای واحد را نپرستیده است.» آری، علی هنوز افتخارش این است که رزمندة مؤمن طالب شهادت است.
آن گاه وارد مسجد شد و خفتگان همیشه در خواب و از جمله قاتلش را برای نماز بیدار کرد، نماز را بست و سر به سجده گذاشت.

در سجده بانگ یا علی جان زود بشتاب
گویی خدا در انتظارش بود بی تاب

نامردی از کین تیغ بر فرق علی زد
تیغ ستم بر فرق انوار جلی زد

آه از نهاد خاک تا عرش خدا رفت
سوز دل افلاک تا عرش خدا رفت

پای زمین روی زمین خشکیده بر جای گویا قیامت ناگهان گردید بر پای
دیگر علی بود و خداوند جلی بود «فُزتُ و ربِّ الکعبه» فریاد علی بود

بشکست پشت دین حق یکباره بشکست ابر عزا بر چهرة خورشید بنشست
دیگر علی تنها ترین مرد زمان نیست ای وای بی حیدر چگونه می توان زیست؟

هنوز سر از سجده بر نداشته بود که شمشیر ابن ملجم مرادی بر فرق مولا نشست. در آن لحظه حساس، دو صدا به گوش رسید:
یکی بین زمین و آسمان، جبرئیل امین علیه السلام بود که خبر شهادت علی علیه السلام را داد؛ به این صورت که «به خدا قسم! ارکان هدایت فرو ریخت و نشانه ها و عَلَمهای پرهیز کاری سرنگون گشت و ریسمان محکم الهی گسست.» و ادامه داد: پسر عموی مصطفی کشته شد. وصی برگزیده به قتل رسید. علی مرتضی کشته شد. او را شقی ترین افراد به قتل (شهادت) رساند.»
و صدایی هم از عاشق شهادت، علی علیه السلام شنیده شد که می فرمود: به نام خدا و به یاری خدا و بر دین رسول خدا [از دنیا می روم] قسم به پروردگار کعبه! رستگار شدم. این [شهادت] چیزی بود که خدا و رسولش به ما وعده داده بود.»
♻️ ادامه دارد...
💠 فارِس ‌المؤمنين
@alifaresalmomenin
السَّلامُ عَلَيْكَ يَا أَمِيرَالْمُؤْمِنِينَ
☑️ براي تسلای قلب داغدار این روزهاي مولايمان امام زمان(عج) سلامي به پدر بزرگوارشان بفرستيم.
@alifaresalmomenin
⚫️اَلسَّلامُ عَلى مَوْلانا اَميرِ الْمُؤْمِنينَ عَلِيِّ بْنِ أبي طالب صاحِبِ السَّوابِقِ وَالْمَناقِبِ وَالنَّجْدَةِ، وَمُبيدِ الْكَتائِبِ، الشَّديدِ الْبَاسِ، الْعَظيمِ الْمِراسِ، الْمَكينِ الاَْساسِ، ساقِي الْمُؤْمِنينَ بِالْكَأسِ مِنْ حَوْضِ الرَّسُولِ الْمَكينِ الاَْمينِ، اَلسَّلامُ عَلى صاحِبِ النَّهْيِ وَالْفَضْلِ وَالطَّوائِلِ وَالْمَكْرُماتِ وَالنَّوائِلِ، اَلسَّلامُ عَلى فارِسِ الْمُؤْمِنينَ، وَلَيْثِ الْمُوَحِّدينَ، وَقاتِلِ الْمُشْرِكينَ، وَوَصِيِّ رَسُولِ رَبِّ الْعالَمينَ وَرَحْمَةُ اللهِ وَبَرَكاتُهُ.

ای تیغ زهرآلوده مجنون تو هستم
چشم انتظارت هر شب اینجا می نشستم

ای تیغ من لب تشنة دیدار بودم
شبها برای دیدنت بیدار بودم

عمری به راهت چشم حسرت دوختم من
با آتش دل ساختم من سوختم من

هر نیمه شب من گفتگو با ماه کردم
فریادهای سینه را در چاه کردم

ای تیغ زهرآگین مرا دل گیر کردی
چون دیر کردی تو علی را پیر کردی

💠 فارِس ‌المؤمنين
@alifaresalmomenin
⚡️ #بازپخش_اینترنتی

🔴 سخنرانی و احیاء سال ۹۸
حجةالاسلام والمسلمین علوی تهرانی

🕚 شبهای قدر ، ساعت ۲۴

از طریق سایت فارِس:
🌐 www.Fares.ir/live

🆔 @Fares_ir