پرواز روی زمین
11 subscribers
1.62K photos
91 videos
5 files
54 links
🕊مى‌ايستد روبه‌روى پنجره
دست مى‌كشد به موهايش، مى‌گويد:

پريدن، ربطى به بال ندارد
قلب مى‌خواهد...
Download Telegram
به چکاوک امّا، نتوان گفت نخوان…

#فریدون_مشیری
چند سال پیش یه متنی رو خونده بودم که مغز فقط به ابتدا و انتهای کلمات توجه می‌کنه، برای همینه که خیلی وقت‌ها متوجه اشکالات تایپی و املایی نمی‌شیم. حتی همون متنی رو هم که گذاشته بود برای اثبات این موضوع، یه عالم غلط املایی داشت. دلیل علمیش چیه رو نمی‌دونم، شاید به خاطر اینه که این کلمات رو زیاد دیدیم.

حالا اینو بذار کنار این موضوع که چند روز پیش روی یه تکه روزنامه، «اعلام شد» رو «اعدام شد» خوندم!
چقدر این جمله درد داره: "لعنتی من تورو رفیق خودم می‌دونستم".
اینکه بچه‌ت رو هزار کیلومتر دورتر به دنیا بیاری / بزرگ‌ کنی ولی اینقدر خوب فارسی صحبت کنه می‌دونی یعنی چی؟

«دلم واسه ایران هم تنگ شده بابا»
چه سرنوشت غریبی!
برایم از همه دیدارها چه کم چه زیاد
به یادگار،
خداحافظی فقط مانده‌ست...

#رضا_براهنی
خاک بر سر اون پسری که نمیاد با من دوست شه
درد دارد کـه هرچه بنویسی،
نتوانی که شرح غم بدهی!

#علیرضا_آذر
Forwarded from İmgeler
میگه: ما آدم ها رو نه برای اشتباهاتشون بلکه وقتی ازشون ناامید شدیم از زندگی‌مون خارج می‌کنیم.
‏نسل ما خونه‌ی سالمندان نمی‌خواد. اسایشگاه روانی و تیمارستان می‌خواد، ب تعداد و ظرفیت بالا.‌.
هیچ وقت خانم/آقای متاهلی که حلقه دستش نمی‌کنه رو درک نکردم.
هیچ وقت.
ازدواج کنم اینو می‌ذارم عکس پروفایلم!
اگرچه نیست وصالی
ولی خوشم به خیالت

#رهی_معیری
گاهیم پیش میاد یکی رو می‌بینم، به دلم می‌شینه، ازش خوشم میاد، چه تو مجازی چه تو واقعیت، اما فقط از دور می‌شینم و تماشاش می‌کنم. انگار ته دلم خوب می‌دونم من و اون آینده‌ای نداریم. یکی شاید بپرسه تو از کجا می‌دونی؟ و باید بگم تجربه عزیزم، تجربه. سلسله تجربه‌ها و آزمون خطاهای ناموفق این درک رو بهت می‌ده که وارد یک مسیر غلط نباید شد. مخصوصا اون حسی که بهت می‌گه این اتفاق از همون اولشم اشتباهه. پس چرا بخوام با انتخاب اشتباهم خرابش کنم؟ از دور می‌شینم و تماشاش می‌کنم. گاهی زیبایی عشق به همینه که تماشاگر خوبی باشی.
Forwarded from لولی وش پیروز
بگذار نگویم که من چگونه به جای بوسیده شدن گزیده شدم،بارها و بارها
انگار اون بچه‌‌مدرسه‌ای‌ام که شیفت عصره و چون شیفت صبحی‌ها تعطیل شدن مشق‌هاشو ننوشته و هرچی منتظر مونده که تعطیلی رو اعلام کنن، نکردن.
مامان‌بزرگم به دونه دونه بچه‌هاش زنگ زده که «خونه‌ بمونین، هوا سرده، زمین‌ها لیزه». آخرش هم گفته خانم همسایه اومده دنبالم می‌خوایم بریم بیرون!

آره عزیزان! نصیحت همیشه همین شکلی بوده، هست، خواهد بود.