رضا اعتمادی نیا ( مدرس عملی راه اندازی کسب و کار اینترنتی)
269 subscribers
162 photos
224 videos
14 files
46 links
من رضا اعتمادی نیا هستم ، کار من #آموزش_راه_اندازی کسب_و_کار_اینترنتی می باشد .
همچنین با #صاحبان_کسب_و_کار یاد میدهم چگونه کارشان را توسعه ببخشند


سوال از من : @hibordcom_help

تماس : ۰۲۱۹۵۱۱۱۲۷۷

آدرس سایت : www.hibord.com
Download Telegram
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
اگر این ۵ نکته رو خوب بهش دقت کنی بهت قول میدم تو کسب و کار اینترنتی موفق میشی




@rezaetemadinia
رضا اعتمادی نیا ( مدرس عملی راه اندازی کسب و کار اینترنتی)
Voice message
حتما این ویس رو‌گوش کن
اگر نمی دونی دیجیتال مارکتینگ چیه

به زبان بسیار ساده توضیح دادم
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
می خوای فروشت رو بیشتر کنی

یکی از این هفت تکنیک رو استفاده کن


@rezaetemadinia
#صبحانه_انگیزشی

🔺 خودتان را نجات دهید :

آهنگهای منفی گوش ندهید... فرقی نمیکنه چه مجاز چه غیر مجاز، جملاتی که زندگی برایم مرگ شده و خیلی جملات مایوس کننده ، که در بعضی از آهنگهاست ، بسیار مخربه، چون تک تک این واژه های منفی در ناخودآگاه شما می نشیند.

به دنبال سوالات منفی نروید چون ذهنتان نیز به دنبال جوابهای منفی می رود مثلا چرا من این قدر بدشانسم؟

👈 چرا کارهایم خوب پیش نمیرود ؟چرا همیشه ترکم میکنند؟وبسیاری از این سوالات منفی که سودی برایتان نخواهد داشت در عوض سوال های مثبت از خودتان برسید تا جواب های مثبت بگیرید بپرسید که چه چیزی خوشحال ، موفق وجذابتان میکند بقیه را به ذهن بسپارید.

نیاز نیست که پاسخ دهید ذهن ناخودآگاه به دنبال جواب مثبت میرود وچیزهایی را پیدا میکند که برایتان خوش آیند است.

-----------
کانالی برای افراد موفق
@rezaetemadinia 🚀 💪
دوستانی که برای ثبت نام در دوره درخواست دادند می تونند از لینک زیر خرید کنند

www.aca.hibord.com/r
تخفیف ویژه فقط تا یازده شهریور
*2. قدرت انديشه***

* پيرمردي تنها در يکی از روستاهای آمريکا زندگي مي کرد . او مي خواست مزرعه سيب زميني اش را شخم بزند اما اين کار خيلي سختي بود. تنها پسرش بود که مي توانست به او کمک کند که او هم در زندان بود .
پيرمرد نامه اي براي پسرش نوشت و وضعيت را براي او توضيح داد :
"پسرعزيزم من حال خوشي ندارم چون امسال نخواهم توانست سيب زميني بکارم . من نمي خواهم اين مزرعه را از دست بدهم، چون مادرت هميشه زمان کاشت محصول را دوست داشت. من براي کار مزرعه خيلي پير شده ام. اگر تو اينجا بودي تمام مشکلات من حل مي شد . من مي دانم که اگر تو اينجا
بودي مزرعه را براي من شخم مي زدي.
دوستدار تو پدر".*

*طولی نکشيد که پيرمرد اين تلگراف را دريافت کرد: "پدر، به خاطر خدا مزرعه را شخم نزن، من آنجا اسلحه پنهان کرده ام".*

*ساعت 4 صبح فردا 12 مأمور اف.بي.آی و افسران پليس محلي در مزرعه پدر حاضر شدند و تمام مزرعه را شخم زدند بدون اينکه اسلحه اي پيدا کنند . پيرمرد بهت زده نامه ديگري به پسرش نوشت و به او گفت که چه اتفاقي افتاده و مي خواهد چه کند؟*

*پسرش پاسخ داد : "پدر! برو و سيب زميني هايت را بکار، اين بهترين کاري بود که مي توانستم از زندان برايت انجام بدهم".*

*نکته:*
*در دنيا هيچ بن بستي نيست. يا راهي‌ خواهيم يافت و يا راهي‌ خواهيم ساخت.*