پادکست فارسی، رسانهی صداهای مستقل 🔻
🎧 پادکست رسانهی تازهگلکرده در ایران است. البته هنوز خیلیها دقیقاً نمیدانند چیست و وقتی میپرسند، جواب میشنوند «یکجور رادیوی اینترنتی». اما پادکست رادیو نیست و شاید به همین دلیل گل کرده: چون صدا را از انحصار رادیو که در اختیار حکومت است درآورده. رادیو در ایران ــ یا همان «صدا» در صدا و سیمای جمهوری اسلامی ــ سالها بود که برای بسیاری رسانهای مرده به شمار میرفت. تأثیرگذاریاش کم شده و در مقایسه با دیگر رسانههای رنگارنگ از رقابت جا مانده بود. شاید گاهی گذری برنامهای در یک تاکسی میشنیدید و همچنان آن را خالی از محتوا مییافتید و میگذشتید. اما پادکست رسانهای است که قابلیت شخصی شدن دارد و در ایران قبل از سازمانها و نهادها، آدمهای مستقل بودند که به سراغش رفتند و محتوا تولید کردند.
🎧 در ایران بعضی دلایل دیگر هم باعث شد که دوستداران پادکست افزایش یابند. مثلاً ترافیک سنگین در تهران و شهرهای بزرگ. مردم وقت زیادی در ترافیک تلف میکنند، و پادکست گوش کردن گزینهی خوبی است تا از این وقت استفادهی بهتری بکنند. دلیل دیگرش این است که پادکست را میتوان خانوادگی هم گوش داد. مثلاً توی اتوموبیل در حال سفر، به جای اینکه همه سرهایشان توی گوشیهای خود باشد، صدای پادکست پخش میشود و همه با هم به آن گوش میکنند. دیگر اینکه برخلاف تصویر و نوشته، میتوان در حال انجام کار دیگری به صدا گوش سپرد و لازم نیست که تمام هوش و حواستان را متوجهاش کنید. در حال کارِ خانه، در حال انتظار، در حال رفتن از جایی به جای دیگر، در حال انجام کارهایی که به تمرکز احتیاج ندارند. دستتان دارد کاری را انجام میدهد و چشمتان روی آن است اما گوشتان دارد گزارش، قصه، ماجرا یا روایتی را میشنود که میتواند برایتان سرگرمکننده، آگاهیبخش یا آموزنده باشد.
🎧 پادکست فارسی هم پر از صداهای شخصی و آموزشندیده است. پیش از این فقط گویندگان خوشصدا و آموزشدیده و از گزینش عبورکرده میتوانستند صدای خود را از طریق رادیو به گوش ما برسانند. اما حالا با تکثر صداها مواجهایم، صداهای آماتور با تیمهای عمدتاً تکنفره که از صفر تا صدِ کار، از تهیهی محتوا تا ضبط را خودشان انجام میدهند. ضبط معمولاً خانگی است، ویرایش صدا و انتشار با همان یک نفر است. و شاید همین تکنفره بودن سبب شده است که اکثر محتوای پادکست فارسی تا الان مونولوگ باشد. معمولاً یک نفر اطلاعاتی را در موضوعی خاص جمعآوری یا ترجمه کرده یا شاید با آدمهای صاحب تجربه یا متخصصانی هم حرف زده است و حالا آن را با صدای خودش در اختیارمان میگذارد.
@NashrAasoo 💬
🎧 پادکست رسانهی تازهگلکرده در ایران است. البته هنوز خیلیها دقیقاً نمیدانند چیست و وقتی میپرسند، جواب میشنوند «یکجور رادیوی اینترنتی». اما پادکست رادیو نیست و شاید به همین دلیل گل کرده: چون صدا را از انحصار رادیو که در اختیار حکومت است درآورده. رادیو در ایران ــ یا همان «صدا» در صدا و سیمای جمهوری اسلامی ــ سالها بود که برای بسیاری رسانهای مرده به شمار میرفت. تأثیرگذاریاش کم شده و در مقایسه با دیگر رسانههای رنگارنگ از رقابت جا مانده بود. شاید گاهی گذری برنامهای در یک تاکسی میشنیدید و همچنان آن را خالی از محتوا مییافتید و میگذشتید. اما پادکست رسانهای است که قابلیت شخصی شدن دارد و در ایران قبل از سازمانها و نهادها، آدمهای مستقل بودند که به سراغش رفتند و محتوا تولید کردند.
🎧 در ایران بعضی دلایل دیگر هم باعث شد که دوستداران پادکست افزایش یابند. مثلاً ترافیک سنگین در تهران و شهرهای بزرگ. مردم وقت زیادی در ترافیک تلف میکنند، و پادکست گوش کردن گزینهی خوبی است تا از این وقت استفادهی بهتری بکنند. دلیل دیگرش این است که پادکست را میتوان خانوادگی هم گوش داد. مثلاً توی اتوموبیل در حال سفر، به جای اینکه همه سرهایشان توی گوشیهای خود باشد، صدای پادکست پخش میشود و همه با هم به آن گوش میکنند. دیگر اینکه برخلاف تصویر و نوشته، میتوان در حال انجام کار دیگری به صدا گوش سپرد و لازم نیست که تمام هوش و حواستان را متوجهاش کنید. در حال کارِ خانه، در حال انتظار، در حال رفتن از جایی به جای دیگر، در حال انجام کارهایی که به تمرکز احتیاج ندارند. دستتان دارد کاری را انجام میدهد و چشمتان روی آن است اما گوشتان دارد گزارش، قصه، ماجرا یا روایتی را میشنود که میتواند برایتان سرگرمکننده، آگاهیبخش یا آموزنده باشد.
🎧 پادکست فارسی هم پر از صداهای شخصی و آموزشندیده است. پیش از این فقط گویندگان خوشصدا و آموزشدیده و از گزینش عبورکرده میتوانستند صدای خود را از طریق رادیو به گوش ما برسانند. اما حالا با تکثر صداها مواجهایم، صداهای آماتور با تیمهای عمدتاً تکنفره که از صفر تا صدِ کار، از تهیهی محتوا تا ضبط را خودشان انجام میدهند. ضبط معمولاً خانگی است، ویرایش صدا و انتشار با همان یک نفر است. و شاید همین تکنفره بودن سبب شده است که اکثر محتوای پادکست فارسی تا الان مونولوگ باشد. معمولاً یک نفر اطلاعاتی را در موضوعی خاص جمعآوری یا ترجمه کرده یا شاید با آدمهای صاحب تجربه یا متخصصانی هم حرف زده است و حالا آن را با صدای خودش در اختیارمان میگذارد.
@NashrAasoo 💬
Telegraph
پادکست فارسی، رسانهی صداهای مستقل
پادکست رسانهی تازهگلکرده در ایران است. البته هنوز خیلیها دقیقاً نمیدانند چیست و وقتی میپرسند، جواب میشنوند «یکجور رادیوی اینترنتی». اما پادکست رادیو نیست و شاید به همین دلیل گل کرده: چون صدا را از انحصار رادیو که در اختیار حکومت است درآورده. رادیو…
«کمتر از یک دهه پس از بهار عربی حالا به نظر میرسد که انقلاب سادهترین بخش گذار از دیکتاتوری به دموکراسی بوده است. آزادی و دموکراسی در التیام دادن زخمهای قدیمی ناکام بودهاند و شکایتهای اجتماعی و اقتصادی قدیمی و فساد هنوز پابرجا است.»
aasoo.org/fa/articles/2810
@NashrAasoo 🔻
aasoo.org/fa/articles/2810
@NashrAasoo 🔻
تونس یک دهه پس از انقلاب؛ به دنبال کار و آزادی 🔻
🗳 پس از گذشت کمتر از یک دهه از انقلاب تونس که خاورمیانه را لرزاند و الهامبخش انقلابهای دموکراتیک در دیگر کشورهای عربی شد، دیدگاههای انقلابیون تونسی در حال تغییر است. سالهای طولانی تورم و بیکاری سبب شده که بسیاری از تونسیها باورشان به سیاست و حتی خود انقلاب را از دست بدهند. بعد از برکنار کردن حکومت دیکتاتوری، تصویب قانون اساسی، برگزاری انتخابات و غلبه بر یک دولت اسلامی، مبارزان آزادیخواه تونسی درحال یادگرفتن سختترین بخش سیاست هستند، یعنی اقتصاد!
🗳 پس از انقلاب تونس گروههای قدرتمندی نیز از خاکستر رژیم بن علی برخاسته و تبدیل به بازیگرانی مهم در مناسبات تونس شدهاند. از جمله اتحادیهها، صاحبان کارخانهها، زمینداران و بازرگانان صاحب نفوذ، حتی واردکنندگان و بازرگانان بدون مجوز که از پرداخت عوارض گمرکی و مالیات سرباز میزنند، از سیاستمداران و احزاب سیاسیای پشتیبانی میکنند که مانع وضع و اجرای قوانین مالیاتی شوند. گفته میشود که تجارت زیرزمینی بدون پرداخت مالیات و گمرک، ۴۵ تا ۵۰ درصد از تولید ناخالص داخلی تونس را به خود اختصاص میدهد. ۱۰۴ شرکت دولتی تونس بعد از انقلاب مجبور شدهاند که تعداد کارگرانشان را تا ۵۰ درصد افزایش دهند. سیاستمداران ایجاد شغل را راه حلی برای آرام کردن مردم و جلوگیری از اعتصاب سراسری میدانستند، غافل از این که این سیاست، در سال حدود یک میلیارد دلار برای دولت تونس هزینه خواهد داشت.
🗳 اما شاید بتوان گفت تا کنون مهمترین دستاورد کشور قانون اساسی 2014 بوده است. پیشرفتهترین قانون اساسی جهان عرب، توسط یک مجلس مؤسسان 217 نفره متشکل از قانونگذاران و رهبران انقلابی تهیه و تصویب شد. این قانون آزادی اعتقادات و برابری اقتصادی زن و مرد، حق برخورداری از محیط زیست سالم و برابری جنسیتی در نهادهای منتخب را مورد توجه قرار داده و تضمین میکند. هر چند نظام سیاسی ایجاد شده تلاش کرده تا این آرمانها را عملی کند اما بسیاری از منتقدان میگویند که تحقق این آرمانها بسیار دشوار است...تونسیها میگویند به نظر ما دموکراسی یعنی این که قادر به مخالفت مدنی باشیم، بتوانیم صدایمان را بلند کنیم، تجمعات مسالمتآمیز داشته باشیم و به حکومت فشار بیاوریم تا تصمیماتش را تغییر دهد. شاید اوضاع سیاسی و اقتصادی و اجتماعی چندان تغییر نکرده و بیکاری امان مردم را بریده باشد اما این یکی از دستاوردهای ارزشمند انقلاب تونس است.
@NashrAasoo 💬
🗳 پس از گذشت کمتر از یک دهه از انقلاب تونس که خاورمیانه را لرزاند و الهامبخش انقلابهای دموکراتیک در دیگر کشورهای عربی شد، دیدگاههای انقلابیون تونسی در حال تغییر است. سالهای طولانی تورم و بیکاری سبب شده که بسیاری از تونسیها باورشان به سیاست و حتی خود انقلاب را از دست بدهند. بعد از برکنار کردن حکومت دیکتاتوری، تصویب قانون اساسی، برگزاری انتخابات و غلبه بر یک دولت اسلامی، مبارزان آزادیخواه تونسی درحال یادگرفتن سختترین بخش سیاست هستند، یعنی اقتصاد!
🗳 پس از انقلاب تونس گروههای قدرتمندی نیز از خاکستر رژیم بن علی برخاسته و تبدیل به بازیگرانی مهم در مناسبات تونس شدهاند. از جمله اتحادیهها، صاحبان کارخانهها، زمینداران و بازرگانان صاحب نفوذ، حتی واردکنندگان و بازرگانان بدون مجوز که از پرداخت عوارض گمرکی و مالیات سرباز میزنند، از سیاستمداران و احزاب سیاسیای پشتیبانی میکنند که مانع وضع و اجرای قوانین مالیاتی شوند. گفته میشود که تجارت زیرزمینی بدون پرداخت مالیات و گمرک، ۴۵ تا ۵۰ درصد از تولید ناخالص داخلی تونس را به خود اختصاص میدهد. ۱۰۴ شرکت دولتی تونس بعد از انقلاب مجبور شدهاند که تعداد کارگرانشان را تا ۵۰ درصد افزایش دهند. سیاستمداران ایجاد شغل را راه حلی برای آرام کردن مردم و جلوگیری از اعتصاب سراسری میدانستند، غافل از این که این سیاست، در سال حدود یک میلیارد دلار برای دولت تونس هزینه خواهد داشت.
🗳 اما شاید بتوان گفت تا کنون مهمترین دستاورد کشور قانون اساسی 2014 بوده است. پیشرفتهترین قانون اساسی جهان عرب، توسط یک مجلس مؤسسان 217 نفره متشکل از قانونگذاران و رهبران انقلابی تهیه و تصویب شد. این قانون آزادی اعتقادات و برابری اقتصادی زن و مرد، حق برخورداری از محیط زیست سالم و برابری جنسیتی در نهادهای منتخب را مورد توجه قرار داده و تضمین میکند. هر چند نظام سیاسی ایجاد شده تلاش کرده تا این آرمانها را عملی کند اما بسیاری از منتقدان میگویند که تحقق این آرمانها بسیار دشوار است...تونسیها میگویند به نظر ما دموکراسی یعنی این که قادر به مخالفت مدنی باشیم، بتوانیم صدایمان را بلند کنیم، تجمعات مسالمتآمیز داشته باشیم و به حکومت فشار بیاوریم تا تصمیماتش را تغییر دهد. شاید اوضاع سیاسی و اقتصادی و اجتماعی چندان تغییر نکرده و بیکاری امان مردم را بریده باشد اما این یکی از دستاوردهای ارزشمند انقلاب تونس است.
@NashrAasoo 💬
Telegraph
تونس یک دهه پس از انقلاب؛ به دنبال کار و آزادی
پس از گذشت کمتر از یک دهه از انقلاب تونس که خاورمیانه را لرزاند و الهامبخش انقلابهای دموکراتیک در دیگر کشورهای عربی شد، دیدگاههای انقلابیون تونسی در حال تغییر است. سالهای طولانی تورم و بیکاری سبب شده که بسیاری از تونسیها باورشان به سیاست و حتی خود انقلاب…
«هرمز ابراهیمنژاد، مدرس تاریخ در دانشگاه ساوثهامپتون است. او پیش از این نیز کتابی با عنوان پزشکی، سلامت عمومی و دولت قاجار نگاشته و پژوهشهایی دربارهی توسعهی پزشکی مدرن در کشورهای غیر غربی انجام داده است. ابراهیمنژاد در پزشکی در ایران فرایند دگرگونی نظری پزشکی در ایران قرون نوزدهم و بیستم را به دقت پی میگیرد و با تأکید بر زمینهی سیاسی و اجتماعی توسعهی پزشکی در ایران، نقش نهادهای جدید در این فرایند را بررسی میکند.»
aasoo.org/fa/books/2812
@NashrAasoo 🔻
aasoo.org/fa/books/2812
@NashrAasoo 🔻
پزشکی در ایران 🔻
📚 جیمز موریه در رمان معروف خود، سرگذشت حاجیبابای اصفهانی، شخصیتی به نام «میرزا احمق» را به تصویر میکشد؛ یک حکیمباشی سنتی که از حضور پزشکی خارجی در شهر نگران است و میکوشد به هر طریق ممکن در کار او مانع ایجاد کند. در یکی از صفحات رمان، میرزا احمق در توصیف این پزشک میگوید:
«این کافر...نشسته در شهر، دارای شهرتی شده است و میگویند آدمهای مریض را به طرز خاصی معالجه میکند و خوب میشوند. یک صندوق دوا و درمان که هرگز اسمشان به گوشمان نرسیده با خود آورده است و در امر طبابت اداهایی دارد که تاکنون احدی در ایران ندیده و نشنیده است. بر خلاف رأی مذهب جالینوس و بوعلی حرارت و برودت و رطوبت و یبوست را نه در امزجه قبول دارد و نه در ادویه... این مردکهی کافر...میخواهد نان را از حلق ما ببرد.»
📚 پس از گذشت حدود دو قرن از انتشار این رمان، انتشار فیلم آتش زدن کتاب طب هاریسون توسط یک روحانی ساکن قم، و جنجالهایی که در پی تجویز روغن بنفشه و ادرار شتر برای درمان کرونا به راه افتاد، تصویری را تقویت میکند که موریه از رابطهی میان پزشکی سنتی و مدرن به دست داده بود. با این حال، هرمز ابراهیمنژاد در کتابی با عنوان «پزشکی در ایران» ادعا میکند که رابطهی میان پزشکی سنتی و مدرن در ایران همواره خصمانه نبوده است.
📚 اثر ارزشمند ابراهیمنژاد چهرهی کمتر دیدهشدهای از تجدد ایرانی را به نمایش میگذارد. بررسی موشکافانهی او محدودیت دیدگاههای شرقشناسانه، و رویکردهای سنتی تدافعی را توأمان به چالش میکشد. از یک سو او نشان میدهد که نه تنها «میرزا احمقِ» موریه تصویر کاملی از پزشکان سنتی ایرانی قرن نوزدهم نیست بلکه گذار به پزشکی مدرن در تمامی مراحلش با مشارکت فعالانهی این پزشکان همراه بوده است؛ از سویی دیگر، روایت او از خاستگاه التقاطی پزشکیِ اسلامی و آمیزش آن با پزشکی یونانی، آموزهای مهم برای سنتگرایان به همراه دارد: آیتالله خمینی، هنگامی که در یکی از سخنرانیهایش احیای پزشکی سنتی را برای احیای اسلام ضروری شمرد، در واقع خواهان بازگشت به چیزی بود که هیچگاه به دقیقترین معنا «اسلامی» نبوده است.
@NashrAasoo 💬
📚 جیمز موریه در رمان معروف خود، سرگذشت حاجیبابای اصفهانی، شخصیتی به نام «میرزا احمق» را به تصویر میکشد؛ یک حکیمباشی سنتی که از حضور پزشکی خارجی در شهر نگران است و میکوشد به هر طریق ممکن در کار او مانع ایجاد کند. در یکی از صفحات رمان، میرزا احمق در توصیف این پزشک میگوید:
«این کافر...نشسته در شهر، دارای شهرتی شده است و میگویند آدمهای مریض را به طرز خاصی معالجه میکند و خوب میشوند. یک صندوق دوا و درمان که هرگز اسمشان به گوشمان نرسیده با خود آورده است و در امر طبابت اداهایی دارد که تاکنون احدی در ایران ندیده و نشنیده است. بر خلاف رأی مذهب جالینوس و بوعلی حرارت و برودت و رطوبت و یبوست را نه در امزجه قبول دارد و نه در ادویه... این مردکهی کافر...میخواهد نان را از حلق ما ببرد.»
📚 پس از گذشت حدود دو قرن از انتشار این رمان، انتشار فیلم آتش زدن کتاب طب هاریسون توسط یک روحانی ساکن قم، و جنجالهایی که در پی تجویز روغن بنفشه و ادرار شتر برای درمان کرونا به راه افتاد، تصویری را تقویت میکند که موریه از رابطهی میان پزشکی سنتی و مدرن به دست داده بود. با این حال، هرمز ابراهیمنژاد در کتابی با عنوان «پزشکی در ایران» ادعا میکند که رابطهی میان پزشکی سنتی و مدرن در ایران همواره خصمانه نبوده است.
📚 اثر ارزشمند ابراهیمنژاد چهرهی کمتر دیدهشدهای از تجدد ایرانی را به نمایش میگذارد. بررسی موشکافانهی او محدودیت دیدگاههای شرقشناسانه، و رویکردهای سنتی تدافعی را توأمان به چالش میکشد. از یک سو او نشان میدهد که نه تنها «میرزا احمقِ» موریه تصویر کاملی از پزشکان سنتی ایرانی قرن نوزدهم نیست بلکه گذار به پزشکی مدرن در تمامی مراحلش با مشارکت فعالانهی این پزشکان همراه بوده است؛ از سویی دیگر، روایت او از خاستگاه التقاطی پزشکیِ اسلامی و آمیزش آن با پزشکی یونانی، آموزهای مهم برای سنتگرایان به همراه دارد: آیتالله خمینی، هنگامی که در یکی از سخنرانیهایش احیای پزشکی سنتی را برای احیای اسلام ضروری شمرد، در واقع خواهان بازگشت به چیزی بود که هیچگاه به دقیقترین معنا «اسلامی» نبوده است.
@NashrAasoo 💬
Telegraph
پزشکی در ایران
جیمز موریه در رمان معروف خود، سرگذشت حاجیبابای اصفهانی، شخصیتی به نام «میرزا احمق» را به تصویر میکشد؛ یک حکیمباشی سنتی که از حضور پزشکی خارجی در شهر نگران است و میکوشد به هر طریق ممکن در کار او مانع ایجاد کند. در یکی از صفحات رمان، میرزا احمق در توصیف…
«این روزها جهان ما به گونهای ساده و تکموضوعی شده است، جهانِ از کرونا و به کرونا. ما همه چیز را به آن پیوند میزنیم. گذارِ امر روزمره، اقدامها، تصمیمها و از همه خطیرتر آیندهی همه از گردنهی کرونا. غایبِ همهجا حاضر.»
aasoo.org/fa/articles/2814
@NashrAasoo 🔻
aasoo.org/fa/articles/2814
@NashrAasoo 🔻
دوری و دوستیِ جهانی، این است کَرنای کرونا 🔻
✍️ قدرت تام آنجاست که اِعمال شود بی آنکه دیده شود. هر چه بیشتر دیده شوی دستت روتر است راحتتر میتوان با تو درافتاد و برایت نقشه کشید. در گذشته میگفتند اُستُر ذَهَبَک و ذَهابَک و مذَهَبَک (طلا و مقصد و مذهبت را پنهان کن) نگذار کسی بفهمد پول داری و کجا میروی و مذهبت چیست. اینها یعنی دیده نشو. قدرت همین جا حفظ میشود و زیرزمینی میشود، در گریختن از نظارت. کرونا قدرتی زیرزمینی، نظارتگریز و مخوف است. راه و روش و ذخایر و محل دفینهاش پنهان است. هراس اهل عالم از همین است، از دستی نامرئی که از غیب به ما ضربه میزند و در همان حال که میزند دیده نمیشود و تا نزند و نیندازد ما نمیفهمیم. ما هر روز بدون اینکه بدانیم این دست حال از کجا بیرون میشود در معرض آن هستیم.
✍️ چه چیز معنی خود را از آنها دریغ داشته است که پیش از این با حضور خود این معانی را به در و دیوار و پنجره و بیرون و نظرگاه ما میداد و حال نمیدهد؟ معلوم است آزادی، و آزادی را در زندان و قلعه مجو. در خانه ماندن محرومیت از چنین دنیای سرشاری است. چیزهای زیادی را در بیرون میتوان به دست آورد. کار بیرون است، مردم بیروناند، زندگی بیرون است. پنجرهها رو به سوی این بیرون بودند اما حالا آن بیرون دیگر آن بیرون نیست. آن بیرون حال بیرونی است که خود را از ما پس میکشد و ما را به خود راه نمیدهد. دهشت و اضطرابی عالم را فراگرفته و آن را به گونهای خاص و ناخوشایند یکدست و هماهنگ کرده است. کرونا مهمترین دارایی ما یعنی علم و فناوری را دست انداخته و جهان را پیشبینیناپذیرتر از همیشه به ما وانهاده است. اضطراب ما از این است.
✍️ نزدیکی منحصر به در کنار هم بودن و در یک مکان در جوار هم قرار داشتن نیست. نزدیکیِ انسانی بیش از آن به التفات و توجه است. ما به درستی وقتی به چیزی نزدیکایم که به آن التفات داریم بدون این توجه نزدیکی در کنار هم بودن دو شیء است، بدون حضورِ انسان. همنوع را نگران باید بود اما نه چون همسایهی ما و در نزدیکترین مکان به ماست، بلکه چون مثل ماست، برآمده از یک درخت و روییده بر یک شاخسار؛ و نزدیکیاش به ما بسیار بنیادیتر از نزدیکیِ مکانی و حقِ همسایگی است. مردمان را مثلِ خود دیدن توجه به حقیقتی هستیشناختی است که فقط باید پذیرفت. لازم نیست خودمان را نادیده بگیریم، سهل است باید به راستی خود را ببینیم و دوست داشته باشیم. این گامی به پیش است چون گامی به پس و بنیاد است.
@NashrAasoo 💬
✍️ قدرت تام آنجاست که اِعمال شود بی آنکه دیده شود. هر چه بیشتر دیده شوی دستت روتر است راحتتر میتوان با تو درافتاد و برایت نقشه کشید. در گذشته میگفتند اُستُر ذَهَبَک و ذَهابَک و مذَهَبَک (طلا و مقصد و مذهبت را پنهان کن) نگذار کسی بفهمد پول داری و کجا میروی و مذهبت چیست. اینها یعنی دیده نشو. قدرت همین جا حفظ میشود و زیرزمینی میشود، در گریختن از نظارت. کرونا قدرتی زیرزمینی، نظارتگریز و مخوف است. راه و روش و ذخایر و محل دفینهاش پنهان است. هراس اهل عالم از همین است، از دستی نامرئی که از غیب به ما ضربه میزند و در همان حال که میزند دیده نمیشود و تا نزند و نیندازد ما نمیفهمیم. ما هر روز بدون اینکه بدانیم این دست حال از کجا بیرون میشود در معرض آن هستیم.
✍️ چه چیز معنی خود را از آنها دریغ داشته است که پیش از این با حضور خود این معانی را به در و دیوار و پنجره و بیرون و نظرگاه ما میداد و حال نمیدهد؟ معلوم است آزادی، و آزادی را در زندان و قلعه مجو. در خانه ماندن محرومیت از چنین دنیای سرشاری است. چیزهای زیادی را در بیرون میتوان به دست آورد. کار بیرون است، مردم بیروناند، زندگی بیرون است. پنجرهها رو به سوی این بیرون بودند اما حالا آن بیرون دیگر آن بیرون نیست. آن بیرون حال بیرونی است که خود را از ما پس میکشد و ما را به خود راه نمیدهد. دهشت و اضطرابی عالم را فراگرفته و آن را به گونهای خاص و ناخوشایند یکدست و هماهنگ کرده است. کرونا مهمترین دارایی ما یعنی علم و فناوری را دست انداخته و جهان را پیشبینیناپذیرتر از همیشه به ما وانهاده است. اضطراب ما از این است.
✍️ نزدیکی منحصر به در کنار هم بودن و در یک مکان در جوار هم قرار داشتن نیست. نزدیکیِ انسانی بیش از آن به التفات و توجه است. ما به درستی وقتی به چیزی نزدیکایم که به آن التفات داریم بدون این توجه نزدیکی در کنار هم بودن دو شیء است، بدون حضورِ انسان. همنوع را نگران باید بود اما نه چون همسایهی ما و در نزدیکترین مکان به ماست، بلکه چون مثل ماست، برآمده از یک درخت و روییده بر یک شاخسار؛ و نزدیکیاش به ما بسیار بنیادیتر از نزدیکیِ مکانی و حقِ همسایگی است. مردمان را مثلِ خود دیدن توجه به حقیقتی هستیشناختی است که فقط باید پذیرفت. لازم نیست خودمان را نادیده بگیریم، سهل است باید به راستی خود را ببینیم و دوست داشته باشیم. این گامی به پیش است چون گامی به پس و بنیاد است.
@NashrAasoo 💬
Telegraph
دوری و دوستیِ جهانی، این است کَرنای کرونا
این روزها جهان ما به گونهای ساده و تکموضوعی شده است، جهانِ از کرونا و به کرونا. ما همه چیز را به آن پیوند میزنیم. گذارِ امر روزمره، اقدامها، تصمیمها و از همه خطیرتر آیندهی همه از گردنهی کرونا. غایبِ همهجا حاضر. کرونا رفتار شگفتی دارد که آن را نادیدنیتر…
«در فیلم «دو پاپ» مکث بر احساس گناه هر دو پاپ، نه فقط یک عنصر زینتی بلکه هدف بنیادین فیلمنامهای است که آنتونی مککارتن بر اساس نمایشنامهی خود به نام «پاپ» نوشت. برخلاف آن چه در ایران به عادت بدل شده، اینجا به جای آن که با «تقدیس» ردای رهبران دینی روبهرو شویم، ارتکاب خطا و پذیرش آن از سوی خود آنها را با جزئیات به نظاره مینشینیم.»
aasoo.org/fa/articles/2813
@NashrAasoo 🔻
aasoo.org/fa/articles/2813
@NashrAasoo 🔻
فیلم «دو پاپ» و حسرتهای ما در زمینهی راهنمایان دینی 🔻
🎥 پرداختن به شخصیتهایی در پوشش پیشوایان دینی، حساسیتی چنان حاد دارد که بهسادگی ممکن است ما را در واکنش به فیلم «دو پاپ» (فرناندو میریس، ۲۰۱۹) نیز به همین دوقطبی برساند: عدهای با استناد به این که بسیاری از جزئیات و حتی کلیات فیلم با واقعیت نمیخواند، روایت رویارویی سال ۲۰۱۳ بین پاپ بندیکت شانزدهم و کاردینال برگولیو (که از کمی بعد از آن تاریخ تا امروز با عنوان بزرگ «پاپ فرانسیس» شناخته میشود) را شبیه دست بردن در تمثال قدیسین میدانند.
🎥 در سر دیگر طیف، عدهای معتقدند فیلم با نمایش آگاهی دو پاپ از خطاهای گذشتهی خود و اقرار به این خطاها، هر دو را برخلاف نخستین گمان مخاطب ایرانی، به تطهیر نزدیک میکند: خطاکاری قدیم + اعتراف به آن، هم در تفکر جامعهی ۱/۲ میلیارد نفریِ کاتولیک جهان مساوی با بخشودگی است و هم در دل احساسی که مخاطب در برابر دو شخصیت اصلی فیلم خواهد داشت. بهخصوص از این جهت که دو بازیگر باوقار بریتانیایی با گنجینهای از جوایز بزرگ بازیگری و اجراهای تحسینشدهی متون شکسپیر، پاپ آلمانی قبلی (راتزینگر با بازی آنتونی هاپکینز) و پاپ آرژانتینی بعدی (برگولیو با بازی جاناتان پرایس) را از هر جهت، ملموس به تصویر درمیآورند: آدمی که برای ما قابل درک شد، قابل توجیه نیز خواهد بود؛ و اگر خطایی را متوجه او بدانیم، خطاپوشی نیز در پی فهم او از راه خواهد رسید. همین دوگانه را در فیلم «دو پاپ» جستوجو میکنیم تا به دوگانهای بزرگتر در تفاوت بین نوع نگاه به راهنمایان دینی برسیم: در ایران بعد از انقلاب به آنها چگونه نگاه میشود و در جهان معاصر، چگونه؟
🎥 از همان اوایل ملاقات راتزینگر و برگولیو، انعطاف دومی دربارهی همجنسخواهی و انتقاداتش نسبت به کلیسا، به تعبیر اولی «سازش» با پسند همگانی خوانده میشود؛ در حالی که از دید خود برگولیو، اینها نشانهی دگرگونی در باورهای او از گذشته تا کنون است. راتزینگر در پاسخ به او، با سرعت انتقال و قدرت ویژهی مثال زدن ــ که باز برای ما در دل مشاهداتمان از بیان پرطمأنینهی معادلهای ایرانی آنان، کمیاب جلوه میکند ــ به نقل دیدگاهی از ویلیام رالف اینگ، کشیش و استاد الهیات اهل انگلستان نیمهی اول قرن بیستم روی میآورد و البته برگولیو هم درجا و از میانهی جمله، آن را تکمیل میکند: «کلیسایی که به عقد روح زمانهی خود در آید، در دورهی بعدی بیوه خواهد شد». اما در ادامه، هم برگولیوی نواندیش به تغییراتی در تاریخ کلیسا اشاره میکند (از جمله این که «تا قرن پنجم، از فرشتگان سخنی بهمیان نمیآمد» و «تا قرن دوازدهم، تجرد از ملزومات کشیش شدن نبود») و هم راتزینگر اصولگرا اقرار میکند که خودش و تمام کاردینالها دچار «غرور معنوی»اند. بهبیان دیگر، حتی افراطیترین نوع نگرش در سطح پیشوایانی چون آنها، به جزمیت مطلق دستورات دینی رأی نمیدهد و نهتنها در زندگی و مناسبات جاری انسانی بلکه در خودِ طی طریق روحانی نیز گناه و اشتباه را ممکن میداند.
@NashrAasoo 💬
🎥 پرداختن به شخصیتهایی در پوشش پیشوایان دینی، حساسیتی چنان حاد دارد که بهسادگی ممکن است ما را در واکنش به فیلم «دو پاپ» (فرناندو میریس، ۲۰۱۹) نیز به همین دوقطبی برساند: عدهای با استناد به این که بسیاری از جزئیات و حتی کلیات فیلم با واقعیت نمیخواند، روایت رویارویی سال ۲۰۱۳ بین پاپ بندیکت شانزدهم و کاردینال برگولیو (که از کمی بعد از آن تاریخ تا امروز با عنوان بزرگ «پاپ فرانسیس» شناخته میشود) را شبیه دست بردن در تمثال قدیسین میدانند.
🎥 در سر دیگر طیف، عدهای معتقدند فیلم با نمایش آگاهی دو پاپ از خطاهای گذشتهی خود و اقرار به این خطاها، هر دو را برخلاف نخستین گمان مخاطب ایرانی، به تطهیر نزدیک میکند: خطاکاری قدیم + اعتراف به آن، هم در تفکر جامعهی ۱/۲ میلیارد نفریِ کاتولیک جهان مساوی با بخشودگی است و هم در دل احساسی که مخاطب در برابر دو شخصیت اصلی فیلم خواهد داشت. بهخصوص از این جهت که دو بازیگر باوقار بریتانیایی با گنجینهای از جوایز بزرگ بازیگری و اجراهای تحسینشدهی متون شکسپیر، پاپ آلمانی قبلی (راتزینگر با بازی آنتونی هاپکینز) و پاپ آرژانتینی بعدی (برگولیو با بازی جاناتان پرایس) را از هر جهت، ملموس به تصویر درمیآورند: آدمی که برای ما قابل درک شد، قابل توجیه نیز خواهد بود؛ و اگر خطایی را متوجه او بدانیم، خطاپوشی نیز در پی فهم او از راه خواهد رسید. همین دوگانه را در فیلم «دو پاپ» جستوجو میکنیم تا به دوگانهای بزرگتر در تفاوت بین نوع نگاه به راهنمایان دینی برسیم: در ایران بعد از انقلاب به آنها چگونه نگاه میشود و در جهان معاصر، چگونه؟
🎥 از همان اوایل ملاقات راتزینگر و برگولیو، انعطاف دومی دربارهی همجنسخواهی و انتقاداتش نسبت به کلیسا، به تعبیر اولی «سازش» با پسند همگانی خوانده میشود؛ در حالی که از دید خود برگولیو، اینها نشانهی دگرگونی در باورهای او از گذشته تا کنون است. راتزینگر در پاسخ به او، با سرعت انتقال و قدرت ویژهی مثال زدن ــ که باز برای ما در دل مشاهداتمان از بیان پرطمأنینهی معادلهای ایرانی آنان، کمیاب جلوه میکند ــ به نقل دیدگاهی از ویلیام رالف اینگ، کشیش و استاد الهیات اهل انگلستان نیمهی اول قرن بیستم روی میآورد و البته برگولیو هم درجا و از میانهی جمله، آن را تکمیل میکند: «کلیسایی که به عقد روح زمانهی خود در آید، در دورهی بعدی بیوه خواهد شد». اما در ادامه، هم برگولیوی نواندیش به تغییراتی در تاریخ کلیسا اشاره میکند (از جمله این که «تا قرن پنجم، از فرشتگان سخنی بهمیان نمیآمد» و «تا قرن دوازدهم، تجرد از ملزومات کشیش شدن نبود») و هم راتزینگر اصولگرا اقرار میکند که خودش و تمام کاردینالها دچار «غرور معنوی»اند. بهبیان دیگر، حتی افراطیترین نوع نگرش در سطح پیشوایانی چون آنها، به جزمیت مطلق دستورات دینی رأی نمیدهد و نهتنها در زندگی و مناسبات جاری انسانی بلکه در خودِ طی طریق روحانی نیز گناه و اشتباه را ممکن میداند.
@NashrAasoo 💬
Telegraph
فیلم «دو پاپ» و حسرتهای ما در زمینهی راهنمایان دینی
وقتی فیلم «مارمولک» (کمال تبریزی، 1382) ساخته شد، نسبت به آنچه از تأثیر اجتماعیِ پوشش روحانیت به تصویر میکشید، واکنشهایی برآمد که گاه درست ضد یکدیگر بود. اکثر افراد نزدیک به حاکمیت، بهتنکردن این لباس توسط یک سارق سابق به قصد فرار از زندان را اهانتی به…
«۷۵ سال پس از پایان جنگ، ما آلمانیها باید از بسیاری دستاوردها خوشحال باشیم. اما هیچ یک از این دستاوردهای مثبت جاودانه نیست. به همین دلیل است که نباید از یاد برد که ۸ مه پایان آزادسازی نبود ــ حفظ آزادی و دموکراسی وظیفهای ابدی است که از آن روز به ما سپرده شده است!»
aasoo.org/fa/articles/2815
@NashrAasoo 🔻
aasoo.org/fa/articles/2815
@NashrAasoo 🔻
رئیس جمهور آلمان: باید خود را از شر وسوسههای ناسیونالیسم خلاص کنیم 🔻
🗨 ۸ مه ۱۹۴۵ حاکی از پایان سلطهی مستبدانهی نازیها، پایان بمبارانهای شبانه و راهپیماییهای مرگبار زندانیان، پایان جنایتهای بیسابقهی آلمانیها و پایان هولوکاست بود که خیانت به همهی ارزشهای دنیای متمدن به شمار میرفت. ما اینجا در برلین، محل طراحی و آغاز جنگ، و جایی که جنگ به ویرانیِ شدیدی انجامید، گرد آمده بودیم تا همراه با دیگران این روز را جشن بگیریم…میخواستیم امسال مراسم یادبود ۸ مه را این طور با هم برگزار کنیم. اما بیماری عالمگیر کووید-۱۹ ما را مجبور کرد که مراسم یادبود این روز را به تنهایی برگزار کنیم ــ دور از عزیزانی که بسیار مدیون آنانایم. شاید این وضعیت برای لحظهی کوتاهی ما را به یاد ۸ مه ۱۹۴۵ بیندازد. در آن روز آلمانیها واقعاً تنها بودند. آلمان متحمل شکست نظامی، سیاسی و اقتصادی شده بود و با سقوط اخلاقی دست و پنجه نرم میکرد. ما کل دنیا را با خود دشمن کرده بودیم. امروز، ۷۵ سال بعد، مجبوریم مراسم یادبود را به تنهایی برگزار کنیم اما تنها نیستیم! این خبر خوبِ امروز است.
🗨 مردم دنیا تنها به این علت یک بار دیگر به کشور ما اعتماد کردهاند که ما آلمانیها با گذشتهی خود روبهرو شدهایم و و مسئولیت تاریخیِ خود را میپذیریم. به همین علت است که خودمان هم میتوانیم به این آلمان اعتماد داشته باشیم. این جوهرهی میهندوستیِ خردمندانه و دموکراتیک است. میهندوستی آلمانی هرگز نمیتواند بیعیب و نقص باشد. عاری از نور و سایه؛ عاری از غم و شادی؛ عاری از سپاسگزاری و شرمساری.
زمانی خاخام ناخمَن گفت: «هیچ دلی همچون دلِ شکسته کامل نیست.» گذشتهی آلمان گذشتهای دستوپا شکسته است ــ زیرا آلمان مسئول قتل و درد و رنج میلیونها تن است. این امر حتی امروز هم مایهی دلشکستگیِ ماست. به همین دلیل است که میگویم این کشور را تنها با دلی شکسته میتوان دوست داشت.
🗨 هر کسی که نمیتواند این را بپذیرد، هر کس که میخواهد خطی میان گذشته و حالِ ما بکشد، نه تنها منکِر فاجعهی جنگ و دیکتاتوریِ نازی است بلکه دارد همهی دستاوردهای چند دههی گذشته را کوچک میشمارد و حتی جوهرهی دموکراسیِ ما را انکار میکند. «کرامت انسانی نقضناشدنی است.» این نخستین جملهی قانون اساسیِ آلمان به همهی ما یادآوری میکند که در آشوویتس، در جنگ و در دوران دیکتاتوری چه اتفاقی رخ داد. این یادآوری نیست که بارِ سنگینی است ــ این فراموشی است که به باری سنگین تبدیل میشود. پذیرش مسئولیت شرمآور نیست ــ انکار مسئولیت است که شرمآور است!
@NashrAasoo 💬
🗨 ۸ مه ۱۹۴۵ حاکی از پایان سلطهی مستبدانهی نازیها، پایان بمبارانهای شبانه و راهپیماییهای مرگبار زندانیان، پایان جنایتهای بیسابقهی آلمانیها و پایان هولوکاست بود که خیانت به همهی ارزشهای دنیای متمدن به شمار میرفت. ما اینجا در برلین، محل طراحی و آغاز جنگ، و جایی که جنگ به ویرانیِ شدیدی انجامید، گرد آمده بودیم تا همراه با دیگران این روز را جشن بگیریم…میخواستیم امسال مراسم یادبود ۸ مه را این طور با هم برگزار کنیم. اما بیماری عالمگیر کووید-۱۹ ما را مجبور کرد که مراسم یادبود این روز را به تنهایی برگزار کنیم ــ دور از عزیزانی که بسیار مدیون آنانایم. شاید این وضعیت برای لحظهی کوتاهی ما را به یاد ۸ مه ۱۹۴۵ بیندازد. در آن روز آلمانیها واقعاً تنها بودند. آلمان متحمل شکست نظامی، سیاسی و اقتصادی شده بود و با سقوط اخلاقی دست و پنجه نرم میکرد. ما کل دنیا را با خود دشمن کرده بودیم. امروز، ۷۵ سال بعد، مجبوریم مراسم یادبود را به تنهایی برگزار کنیم اما تنها نیستیم! این خبر خوبِ امروز است.
🗨 مردم دنیا تنها به این علت یک بار دیگر به کشور ما اعتماد کردهاند که ما آلمانیها با گذشتهی خود روبهرو شدهایم و و مسئولیت تاریخیِ خود را میپذیریم. به همین علت است که خودمان هم میتوانیم به این آلمان اعتماد داشته باشیم. این جوهرهی میهندوستیِ خردمندانه و دموکراتیک است. میهندوستی آلمانی هرگز نمیتواند بیعیب و نقص باشد. عاری از نور و سایه؛ عاری از غم و شادی؛ عاری از سپاسگزاری و شرمساری.
زمانی خاخام ناخمَن گفت: «هیچ دلی همچون دلِ شکسته کامل نیست.» گذشتهی آلمان گذشتهای دستوپا شکسته است ــ زیرا آلمان مسئول قتل و درد و رنج میلیونها تن است. این امر حتی امروز هم مایهی دلشکستگیِ ماست. به همین دلیل است که میگویم این کشور را تنها با دلی شکسته میتوان دوست داشت.
🗨 هر کسی که نمیتواند این را بپذیرد، هر کس که میخواهد خطی میان گذشته و حالِ ما بکشد، نه تنها منکِر فاجعهی جنگ و دیکتاتوریِ نازی است بلکه دارد همهی دستاوردهای چند دههی گذشته را کوچک میشمارد و حتی جوهرهی دموکراسیِ ما را انکار میکند. «کرامت انسانی نقضناشدنی است.» این نخستین جملهی قانون اساسیِ آلمان به همهی ما یادآوری میکند که در آشوویتس، در جنگ و در دوران دیکتاتوری چه اتفاقی رخ داد. این یادآوری نیست که بارِ سنگینی است ــ این فراموشی است که به باری سنگین تبدیل میشود. پذیرش مسئولیت شرمآور نیست ــ انکار مسئولیت است که شرمآور است!
@NashrAasoo 💬
Telegraph
رئیس جمهور آلمان: باید خود را از شر وسوسههای ناسیونالیسم خلاص کنیم
هفتاد و پنج سال قبل در چنین روزی جنگ جهانی دوم در اروپا پایان یافت. 8 مه 1945 حاکی از پایان سلطهی مستبدانهی نازیها، پایان بمبارانهای شبانه و راهپیماییهای مرگبار زندانیان، پایان جنایتهای بیسابقهی آلمانیها و پایان هولوکاست بود که خیانت به همهی ارزشهای…
«در آغاز انتظار میرفت که تأثیر رسانههای دیجیتال بر دموکراسی بسیار مثبت باشد. امید این بود که انتشار اطلاعات آنلاین حوزهی عمومی پربار، آزاد و جامعی را فراهم کند که بحث و گفتگو در آن خصلت فراگیرتر و متنوعتری داشته باشد. اما، واقعیت کاملاً چیز دیگری بود.»
aasoo.org/fa/articles/2817
@NashrAasoo 🔻
aasoo.org/fa/articles/2817
@NashrAasoo 🔻
تباهی سیاست 🔻
📈 استفادهی جناحِ راست افراطی در ایتالیا از رسانههای اجتماعی برای دامن زدن به نفرتپراکنی از حیث وسعت و شدت بیسابقه است. نتیجهی آن تباهی گفتار سیاسی در محیطی رسانهای است که تحت کنترل کافی قرار ندارد. اقدامات متقابلی در حال شکلگیری است اما معضل به نوعی ساختاری است و بعضاً ریشه در الگوی تجاری رسانههای اجتماعی دارد.
📈 بهرغم قابلیت اینترنت برای از میان بردن واسطهها و ایجاد شکلهای برابریطلبانه برای ابراز نظر، که مبتنی بر خدمات آزادانهی قابلدسترسی و کاربران متعهد و آگاه است، شیوههای تجاری به نحو فزایندهای قلمرو آنلاین را مستعمرهی خود میکنند. افکار عمومی به نحوی فوقالعاده فریبنده تحت کنترل قرار میگیرد. در دههی گذشته، اخبار جعلی، اطلاعات غلط هدفدار و نفرتپراکنی به نگرانیهای مربوط به سیستمهای نظارت و مراقبت از تودهها افزوده است. آزادی بیان و کثرتمداری در مقیاسی جهانی تهدید میشود. بااینهمه، موقعیت بههیچوجه همگون نیست: تفاوتهای مهمی میان اروپای شمال غربی و جنوب شرقی وجود دارد. نهاد دانشگاه اروپا در گزارش خود با عنوانِ «نظارت بر کثرتمداری رسانهها» (۲۰۱۷) موقعیت را در ایتالیا به طور خاص «هشداردهنده» توصیف میکند. فقدان آزادی روزنامهنگاری در این کشور در افزایش نگرانکنندهی میزان تهدید و حمله به روزنامهنگاران بازتاب مییابد.
📈 با توجه به پیچیدگی موقعیت، باید اقداماتی در چند جبهه انجام شود. آموزش و سواد رسانهای سرنوشتساز است، همانطور که کنترل و نظارت بر جامعهی مدنی و پژوهش آکادمیک چنین است. ابتکارات اتحادیهی اروپا برای حمایت از انتشار اطلاعات، از قبیل مرکز دادههای خبری اتحادیهی اروپا، که شامل آژانسهای خبری کشورهای گوناگون است، یا شبکهی دادههای روزنامهنگاری اتحادیهی اروپا، یکی از پروژههای اتحادیهی روزنامههای مهم اروپا، نیز به همین اندازه مهم است. علاوه بر این، شبکههای بینالمللی بازبینی وقایع مثل دیدهبانی اجتماعی برای انتشار و تحلیل رسانههای اجتماعی، و نیز سیستم هشدار سریع، که شبکهای از ۲۸ نقطهی اتصال ملی برای مسئولان دولتهای عضو اتحادیه اروپاست، اهمیت دارند. کمیسیون اروپا همچنین از بعضی از وسایل سنجشِ خودتنظیمگرِ مهم برای شرکتهای بزرگ (فیسبوک، توئیتر و گوگل، و مایکروسافت) از طریق طرح عملیاش برای مقابله با اطلاعات گمراهکنندهی آنلاین حمایت میکند. نتایج آن جالباند، حتی اگر خود کمیسیون اروپا آنها را فقط تا حدی رضایتبخش شمرده باشد.
@NashrAasoo 💬
📈 استفادهی جناحِ راست افراطی در ایتالیا از رسانههای اجتماعی برای دامن زدن به نفرتپراکنی از حیث وسعت و شدت بیسابقه است. نتیجهی آن تباهی گفتار سیاسی در محیطی رسانهای است که تحت کنترل کافی قرار ندارد. اقدامات متقابلی در حال شکلگیری است اما معضل به نوعی ساختاری است و بعضاً ریشه در الگوی تجاری رسانههای اجتماعی دارد.
📈 بهرغم قابلیت اینترنت برای از میان بردن واسطهها و ایجاد شکلهای برابریطلبانه برای ابراز نظر، که مبتنی بر خدمات آزادانهی قابلدسترسی و کاربران متعهد و آگاه است، شیوههای تجاری به نحو فزایندهای قلمرو آنلاین را مستعمرهی خود میکنند. افکار عمومی به نحوی فوقالعاده فریبنده تحت کنترل قرار میگیرد. در دههی گذشته، اخبار جعلی، اطلاعات غلط هدفدار و نفرتپراکنی به نگرانیهای مربوط به سیستمهای نظارت و مراقبت از تودهها افزوده است. آزادی بیان و کثرتمداری در مقیاسی جهانی تهدید میشود. بااینهمه، موقعیت بههیچوجه همگون نیست: تفاوتهای مهمی میان اروپای شمال غربی و جنوب شرقی وجود دارد. نهاد دانشگاه اروپا در گزارش خود با عنوانِ «نظارت بر کثرتمداری رسانهها» (۲۰۱۷) موقعیت را در ایتالیا به طور خاص «هشداردهنده» توصیف میکند. فقدان آزادی روزنامهنگاری در این کشور در افزایش نگرانکنندهی میزان تهدید و حمله به روزنامهنگاران بازتاب مییابد.
📈 با توجه به پیچیدگی موقعیت، باید اقداماتی در چند جبهه انجام شود. آموزش و سواد رسانهای سرنوشتساز است، همانطور که کنترل و نظارت بر جامعهی مدنی و پژوهش آکادمیک چنین است. ابتکارات اتحادیهی اروپا برای حمایت از انتشار اطلاعات، از قبیل مرکز دادههای خبری اتحادیهی اروپا، که شامل آژانسهای خبری کشورهای گوناگون است، یا شبکهی دادههای روزنامهنگاری اتحادیهی اروپا، یکی از پروژههای اتحادیهی روزنامههای مهم اروپا، نیز به همین اندازه مهم است. علاوه بر این، شبکههای بینالمللی بازبینی وقایع مثل دیدهبانی اجتماعی برای انتشار و تحلیل رسانههای اجتماعی، و نیز سیستم هشدار سریع، که شبکهای از ۲۸ نقطهی اتصال ملی برای مسئولان دولتهای عضو اتحادیه اروپاست، اهمیت دارند. کمیسیون اروپا همچنین از بعضی از وسایل سنجشِ خودتنظیمگرِ مهم برای شرکتهای بزرگ (فیسبوک، توئیتر و گوگل، و مایکروسافت) از طریق طرح عملیاش برای مقابله با اطلاعات گمراهکنندهی آنلاین حمایت میکند. نتایج آن جالباند، حتی اگر خود کمیسیون اروپا آنها را فقط تا حدی رضایتبخش شمرده باشد.
@NashrAasoo 💬
Telegraph
تباهی سیاست
استفادهی جناحِ راست افراطی در ایتالیا از رسانههای اجتماعی برای دامن زدن به نفرتپراکنی از حیث وسعت و شدت بیسابقه است. نتیجهی آن تباهی گفتار سیاسی در محیطی رسانهای است که تحت کنترل کافی قرار ندارد. اقدامات متقابلی در حال شکلگیری است اما معضل به نوعی…
«دنیای مطلوب سیاستمداران دنیایی است که در آن کسی به اطلاعات سیاسیِ خطرناک دسترسی ندارد، اطلاعاتی که میتواند از مسئولیتناپذیری آنها در قبال مردم پرده بردارد، حمایت سیاسی یا مالی از آنها را کاهش دهد یا کنش جمعی برای سرنگونی آنها را تسهیل کند.»
aasoo.org/fa/articles/2811
@NashrAasoo 🔻
aasoo.org/fa/articles/2811
@NashrAasoo 🔻
چرا دولتها سانسور میکنند؟ 🔻
📰 تعریف رسمیِ من از سانسور چنین است: «محدود کردن آزادی بیانِ مردم یا دسترسیِ عموم به اطلاعات توسط مقامات مسئول در هنگامی که گمان میرود اطلاعات میتواند با پاسخگو کردن این افراد در برابر مردم آنها را تضعیف کند.» سانسور دو کار را محدود میکند: بیان اطلاعات و دسترسی به اطلاعات…سانسور عبارت است از تحمیل هر نوع هزینهای بر بیان یا دسترسی به اطلاعات، خواه کم یا زیاد، مشروط به این که این کار عمداً و به منظور کاستن از پاسخگویی مقامهای مسئول انجام شود. سانسور عمدتاً ناقص یا ناکامل است. علاوه بر این، سانسور ضرورتاً شامل وضع قوانین یا مجازات نیست.
📰 اولین سازوکار سانسور ترس است ــ ترس بر جریان اطلاعات تأثیر میگذارد زیرا رسانهها یا افراد را از توزیع، تحلیل، جمعآوری، یا مصرف انواع خاصی از اطلاعات بازمیدارد. ترس سبب آگاهی از پیامدهای تسهیل جریان اطلاعات میشود. ترس، بیان یا دسترسی به اطلاعات را پرهزینهتر میکند زیرا پیامدهای کیفری و جزایی دارد. ترس پیامدهای آشکار مهمی دارد اما خیلی به چشم میآید و بنابراین بیشتر احتمال دارد که به واکنش منفی نسبت به مقامهای مسئول بینجامد و جمعآوری اطلاعات برای آنها را دشوار کند...دومین سازوکار سانسور اصطکاک است ــ اصطکاک همچون نوعی مالیات بر اطلاعات عمل میکند زیرا به طور مستقیم هزینههای توزیع و دسترسی به اطلاعات را افزایش میدهد، و توجه افراد و رسانهها را از اطلاعات سانسورشده منحرف میکند...آخرین سازوکار سانسور سرازیر کردن اطلاعات است. سرازیر کردن اطلاعات مایهی حواسپرتی است و افراد را مجبور میکند تا انرژی بیشتری را صرف غربال اطلاعات موجود کنند. سرازیر کردن اطلاعات حتی از اصطکاک هم کمتر به چشم میآید زیرا هزینههای اطلاعات را به طور غیرمستقیم افزایش میدهد. در نتیجه، کمتر احتمال دارد که به واکنش منفی شهروندان بینجامد زیرا حتی اگر شهروندان بدانند که دولت اطلاعات خاصی را منتشر کرده، باز هم شاید نفهمند که هدف از این کار مخفی نگه داشتن چه اطلاعاتی بوده است.
📰 ترس، اصطکاک و سرازیر کردن اطلاعات مانعهالجمع نیستند. سانسور میتواند همزمان از دو یا سه سازوکار استفاده کند. برای مثال، دولتی که یک فعال مدنی را زندانی کرده، میتواند به اصطکاک و ترس متوسل شود: یعنی هم با ایجاد ارعاب روزنامهنگاران را بترساند و به آنها چنین القاء کند که با انتشار اخباری که آن فعال مدنی از آنها آگاه است به شدت مقابله خواهد کرد و هم با ایجاد اصطکاک هزینههای جمعآوری، تحلیل یا توزیع این اخبار را به طور مستقیم افزایش دهد و روزنامهنگاران را از پرداختن به این اخبار منصرف کند. به همین ترتیب، حذف یک نوع کتاب از کتابخانهها و جایگزینی آنها با کتابهای دیگری که مایهی حواسپرتی یا جلب توجه شهروندان به پروپاگاندای سیاسی است، هم حاکی از ایجاد اصطکاک است و هم نشانهی سرازیر کردن اطلاعات.
@NashrAasoo 💬
📰 تعریف رسمیِ من از سانسور چنین است: «محدود کردن آزادی بیانِ مردم یا دسترسیِ عموم به اطلاعات توسط مقامات مسئول در هنگامی که گمان میرود اطلاعات میتواند با پاسخگو کردن این افراد در برابر مردم آنها را تضعیف کند.» سانسور دو کار را محدود میکند: بیان اطلاعات و دسترسی به اطلاعات…سانسور عبارت است از تحمیل هر نوع هزینهای بر بیان یا دسترسی به اطلاعات، خواه کم یا زیاد، مشروط به این که این کار عمداً و به منظور کاستن از پاسخگویی مقامهای مسئول انجام شود. سانسور عمدتاً ناقص یا ناکامل است. علاوه بر این، سانسور ضرورتاً شامل وضع قوانین یا مجازات نیست.
📰 اولین سازوکار سانسور ترس است ــ ترس بر جریان اطلاعات تأثیر میگذارد زیرا رسانهها یا افراد را از توزیع، تحلیل، جمعآوری، یا مصرف انواع خاصی از اطلاعات بازمیدارد. ترس سبب آگاهی از پیامدهای تسهیل جریان اطلاعات میشود. ترس، بیان یا دسترسی به اطلاعات را پرهزینهتر میکند زیرا پیامدهای کیفری و جزایی دارد. ترس پیامدهای آشکار مهمی دارد اما خیلی به چشم میآید و بنابراین بیشتر احتمال دارد که به واکنش منفی نسبت به مقامهای مسئول بینجامد و جمعآوری اطلاعات برای آنها را دشوار کند...دومین سازوکار سانسور اصطکاک است ــ اصطکاک همچون نوعی مالیات بر اطلاعات عمل میکند زیرا به طور مستقیم هزینههای توزیع و دسترسی به اطلاعات را افزایش میدهد، و توجه افراد و رسانهها را از اطلاعات سانسورشده منحرف میکند...آخرین سازوکار سانسور سرازیر کردن اطلاعات است. سرازیر کردن اطلاعات مایهی حواسپرتی است و افراد را مجبور میکند تا انرژی بیشتری را صرف غربال اطلاعات موجود کنند. سرازیر کردن اطلاعات حتی از اصطکاک هم کمتر به چشم میآید زیرا هزینههای اطلاعات را به طور غیرمستقیم افزایش میدهد. در نتیجه، کمتر احتمال دارد که به واکنش منفی شهروندان بینجامد زیرا حتی اگر شهروندان بدانند که دولت اطلاعات خاصی را منتشر کرده، باز هم شاید نفهمند که هدف از این کار مخفی نگه داشتن چه اطلاعاتی بوده است.
📰 ترس، اصطکاک و سرازیر کردن اطلاعات مانعهالجمع نیستند. سانسور میتواند همزمان از دو یا سه سازوکار استفاده کند. برای مثال، دولتی که یک فعال مدنی را زندانی کرده، میتواند به اصطکاک و ترس متوسل شود: یعنی هم با ایجاد ارعاب روزنامهنگاران را بترساند و به آنها چنین القاء کند که با انتشار اخباری که آن فعال مدنی از آنها آگاه است به شدت مقابله خواهد کرد و هم با ایجاد اصطکاک هزینههای جمعآوری، تحلیل یا توزیع این اخبار را به طور مستقیم افزایش دهد و روزنامهنگاران را از پرداختن به این اخبار منصرف کند. به همین ترتیب، حذف یک نوع کتاب از کتابخانهها و جایگزینی آنها با کتابهای دیگری که مایهی حواسپرتی یا جلب توجه شهروندان به پروپاگاندای سیاسی است، هم حاکی از ایجاد اصطکاک است و هم نشانهی سرازیر کردن اطلاعات.
@NashrAasoo 💬
Telegraph
چرا دولتها سانسور میکنند؟
سیاستمداران میل دارند که انواع خاصی از اطلاعات را در دسترس رأیدهندگان قرار دهند؛ درست به همین ترتیب، آنها به دلایل گوناگون مایل به کنترل، کاستن از سرعت یا جلوگیری از دسترسیِ شهروندان به دیگر انواع اطلاعاتاند. مردم مسئولیتهای خاصی را بر عهدهی دولتها گذاشتهاند…
«به علت همهگیریِ کووید-۱۹در سراسر جهان، کشورهای زیادی، قوانین منع آمدوشد یا محدودیتهای جابجایی سختگیرانهای را اعمال کردهاند. این قوانین از کشوری به کشور دیگر و گاهی از شهری به شهر دیگر متفاوت است اما با اینحال یک چیز کاملاً مشخص است؛ خیابانها خالی است و پلیس در همه جا حضور دارد. از نظر بسیاری حضور آنان نشانگر امنیت و آسایش خیال است اما از منظر تاریخی برای گروههای حاشیهای اینگونه نبوده و ضرورتاً این بار هم این وضعیت نشاندهندهی امنیت نیست.»
aasoo.org/fa/notes/2822
@NashrAasoo 🔻
aasoo.org/fa/notes/2822
@NashrAasoo 🔻
کارگران جنسی در مقابله با کرونا 🔻
🔸 برای کسانی که متعلق به خانوادههایی با ساختاری سنتی هستند یا درآمد پایداری دارند، پیروی از قرنطینه به معنای دورکاری، کنار آمدن با کارهای روزمره، مراقبت از کودکان و شاید سازماندهی برای مراقبت از اعضای سالخوردهی خانواده است. همچنین قرنطینه به معنی از دست دادن کلاسها و فعالیتهای اجتماعی، تحمل فشارهای ناشی از ماندن در خانه و به تعویق انداختن تعطیلات است. در این میان برای والدین مجرد و آنهایی که با درآمد روزانه زندگی میکنند و هنوز تا حدی تحت حمایت نظام رفاه اجتماعی هستند، ممکن است وضعیت پیچیدهتر باشد اما برای بیشتر آنها احتمالاً هنوز وضعیتِ قرنطینه قابل تحمل است. برای کسانی که تحت پوشش شبکهی تأمین اجتماعی هستند یا با درآمد متعارفی زندگی میکنند، احتمالاً هشتگ #درخانهبمانیم هنوز معنی مصون بودن در خانه را دارد.
🔸 اما برای کارگران جنسی ــ بهویژه گروههای حاشیهنشینی مثل مادران مجرد، رنگینپوستان، کولیها، سالمندان، مهاجران، پناهندهها، افراد فاقد برگهی هویت، ترنسها، مبتلایان به ایدز، معتادان به مواد مخدر یا بیخانمانها، افرادی که پیش از این هم، مسائل برایشان به اندازهی کافی پیچیده بود ــ گسترش کرونا و سرکوب تعاملات اجتماعی، اوضاع را وخیمتر کرده است. در کشورهای اروپایی کارگران جنسی میگویند از اوایل فوریه تعداد مشتریانشان کاهش یافته است. اکنون در شهرهایی که در آنها قانون منع رفت و آمد اعلام شده است تعدادی از کارگران جنسی از اخراجشان از روسپیخانهها خبر میدهند. در حالی که سایرین بهرغم این شرایط مجبور به کارکردن شدهاند. از این بدتر، مشتریان باقیمانده، از این بیماری همهگیر به عنوان ابزاری برای چانهزدن بر سر قیمت یا دریافت خدمات جنسی بیشتر استفاده میکنند. کارگران جنسیِ خیابانی اکنون ناگزیر از پذیرش مشتریهاییاند که پیش از این به خاطر دادن پول کمتر یا درخواست خدمات بیشتر دست رد به سینهی آنها میزدند. در کل، اوضاع بحرانی است.
🔸 با ادامهی بحران کنونی کووید-۱۹ آشکار میشود که دولتها و سازمانهای مخالف کار جنسی فکر نکردهاند که وقتی کارگران جنسی را، حتی در جاهایی که کار جنسی از نظر قانونی مجاز است، محروم از بیمههای اجتماعی رها کنند، چه بر سر سلامت آنها خواهد آمد. امروز، بیش از همیشه، باید به جای آنکه کارگران جنسی را قربانیانی بیاراده و بیاختیار ببینیم، از قصور دولتهای اروپایی در حمایت از آنها انتقاد کنیم. خواستههای کارگران جنسی برای بازنگری دربارهی شغلشان، برای مجاز شدن دسترسیِ آنها به منابع و برای مشارکت در سیاستگذاریها باید بیدرنگ برآورده شود.
@NashrAasoo 💬
🔸 برای کسانی که متعلق به خانوادههایی با ساختاری سنتی هستند یا درآمد پایداری دارند، پیروی از قرنطینه به معنای دورکاری، کنار آمدن با کارهای روزمره، مراقبت از کودکان و شاید سازماندهی برای مراقبت از اعضای سالخوردهی خانواده است. همچنین قرنطینه به معنی از دست دادن کلاسها و فعالیتهای اجتماعی، تحمل فشارهای ناشی از ماندن در خانه و به تعویق انداختن تعطیلات است. در این میان برای والدین مجرد و آنهایی که با درآمد روزانه زندگی میکنند و هنوز تا حدی تحت حمایت نظام رفاه اجتماعی هستند، ممکن است وضعیت پیچیدهتر باشد اما برای بیشتر آنها احتمالاً هنوز وضعیتِ قرنطینه قابل تحمل است. برای کسانی که تحت پوشش شبکهی تأمین اجتماعی هستند یا با درآمد متعارفی زندگی میکنند، احتمالاً هشتگ #درخانهبمانیم هنوز معنی مصون بودن در خانه را دارد.
🔸 اما برای کارگران جنسی ــ بهویژه گروههای حاشیهنشینی مثل مادران مجرد، رنگینپوستان، کولیها، سالمندان، مهاجران، پناهندهها، افراد فاقد برگهی هویت، ترنسها، مبتلایان به ایدز، معتادان به مواد مخدر یا بیخانمانها، افرادی که پیش از این هم، مسائل برایشان به اندازهی کافی پیچیده بود ــ گسترش کرونا و سرکوب تعاملات اجتماعی، اوضاع را وخیمتر کرده است. در کشورهای اروپایی کارگران جنسی میگویند از اوایل فوریه تعداد مشتریانشان کاهش یافته است. اکنون در شهرهایی که در آنها قانون منع رفت و آمد اعلام شده است تعدادی از کارگران جنسی از اخراجشان از روسپیخانهها خبر میدهند. در حالی که سایرین بهرغم این شرایط مجبور به کارکردن شدهاند. از این بدتر، مشتریان باقیمانده، از این بیماری همهگیر به عنوان ابزاری برای چانهزدن بر سر قیمت یا دریافت خدمات جنسی بیشتر استفاده میکنند. کارگران جنسیِ خیابانی اکنون ناگزیر از پذیرش مشتریهاییاند که پیش از این به خاطر دادن پول کمتر یا درخواست خدمات بیشتر دست رد به سینهی آنها میزدند. در کل، اوضاع بحرانی است.
🔸 با ادامهی بحران کنونی کووید-۱۹ آشکار میشود که دولتها و سازمانهای مخالف کار جنسی فکر نکردهاند که وقتی کارگران جنسی را، حتی در جاهایی که کار جنسی از نظر قانونی مجاز است، محروم از بیمههای اجتماعی رها کنند، چه بر سر سلامت آنها خواهد آمد. امروز، بیش از همیشه، باید به جای آنکه کارگران جنسی را قربانیانی بیاراده و بیاختیار ببینیم، از قصور دولتهای اروپایی در حمایت از آنها انتقاد کنیم. خواستههای کارگران جنسی برای بازنگری دربارهی شغلشان، برای مجاز شدن دسترسیِ آنها به منابع و برای مشارکت در سیاستگذاریها باید بیدرنگ برآورده شود.
@NashrAasoo 💬
Telegraph
کارگران جنسی در مقابله با کرونا
به علت همهگیریِ کووید-۱۹در سراسر جهان، کشورهای زیادی، قوانین منع آمدوشد یا محدودیتهای جابجایی سختگیرانهای را اعمال کردهاند. این قوانین از کشوری به کشور دیگر و گاهی از شهری به شهر دیگر متفاوت است اما با اینحال یک چیز کاملاً مشخص است؛ خیابانها خالی…
از جنایت و اختلالات روانی و فقر و آزار جنسی در آلمان و آلبانی و رومانی گرفته تا همجنسگراهراسی و خیانت و خشونت و سوءتفاهم میان نسلها در گواتمالا و تونس و فرانسه، خانوادهها در سراسر دنیا با مشکلات گوناگونی دست و پنجه نرم میکنند. عرفان ثابتی به مناسبت روز جهانی خانواده به معرفی و مرور ۸ فیلم جدید پرداخته است که در جشنوارههای بینالمللی درخشیدهاند.
aasoo.org/fa/articles/2823
@NashrAasoo 🔻
aasoo.org/fa/articles/2823
@NashrAasoo 🔻