«در حالی که رهبران سیاسی و فرماندهان نظامی روسیه بیش از پیش به جنایتهای جنگی، جنایت علیه بشریت، تجاوز و نسلکشی، متهم میشوند، آیا راهی هست که کارگزاران ماشین تبلیغاتی آنها هم مسئول شناخته شوند؟ آیا اصل آزادی بیان از آنان دفاع میکند، یا اینجا نقشی ذاتاً متفاوت دارند؟ آیا فقط شیپورچی و مبلغ نفرتاند یا جادهصافکن جنایت؟»
aasoo.org/fa/articles/4104
@NashrAasoo 🔻
aasoo.org/fa/articles/4104
@NashrAasoo 🔻
پروپاگاندای روسیه برای نسلکشی را نباید با استفاده از حق آزادی بیان یکسان دانست 🔻
🔸روز دوشنبه ۱۰ اکتبر در کییف، این شهر زیبا و شجاع، بودم. همان روز روسیه شهر را موشکباران کرد و تعداد زیادی از مردم را به قتل رساند، و در آستانهی زمستان، گرما و روشنایی را از آنان گرفت. اهالی شهر بهآرامی با این حمله برخورد کردند. قرار ملاقاتی هم که داشتم بیسروصدا از کافه به مترو منتقل شد. بیوقفه قهوه خوردیم، و با صدای آژیرهای پدافند و انفجارِ گاه به گاهِ موشک به گفتوگو ادامه دادیم. در شبکههای اجتماعی و تلویزیونهای روسیه، مبلغان و کارشناسان هوچی حکومت روسیه تبلیغات سادیستیِ همیشگی خود را تکرار میکردند. موشکباران شهر را میستودند، و خواهان حملاتِ بیشتر به مردم و زیرساختهای حیاتی بودند. رسانههای دولتیِ روسیه از سالها پیش، و بهویژه پس از تهاجم به اوکراین، بهطور مداوم در برنامههایشان خواستار کشتار اوکراینیها، و محو اوکراین از روی نقشه شدهاند. آنها دائماً از اوکراینیها انسانیتزدایی میکنند، آنها را نازی و فاشیست میخوانند و میگویند که باید پاکسازی شوند.
🔸نمونه بسیار است. در خبرگزاری دولتیِ ریانووستیِ روسیه (RIA Novosti) تیموفی سرگیتسف (Timofey Sergeytsev)، از روزنامهنگاران طرفدار کرملین، خواهان محو هویت ملی اوکراین و مجازات بیرحمانهی مردم این کشور شده است. او گفته است کسانی که از سلطهی کرملین در اوکراین پیروی نمیکنند، باید مجازات شوند و سزاوار زندان، کار اجباری و اعداماند. تبلیغاتچیِ معروف، ولادیمیر سولوویف، در یکی از برنامههایش مهمانی داشت که گفت: «اوکراین اصلاحشدنی نیست. نمیتوانید این ساختار را اصلاح کنید. این کشور ضد روسیه است، موجودیتیست که روسیه را تهدید میکند و باید نابود شود.»
🔸یکی از دلایل سفر من به اوکراین مشورت دربارهی مجازات حقوقیِ نفرتپراکنان بود: در انجمن کتاب «لِویو» جلسهی بحثی در این زمینه را اداره کردم، و دربارهی نمونههای تاریخی آن ــ مواردی از پیگرد قانونیِ نفرتپراکنان ــ صحبت کردیم. فیلیپ سندز، حقوقدان برجسته، اشاره کرد که در دادگاه نورمبرگ، یولیوس اشترایکر، سردبیر روزنامهی دِر اشترومر که بهشدت یهودستیز و نازی، و به قول دادستان دادگاه «یهودستیزِ درجهی یک» بود، به اتهام تحریک به نسلکشی مجرم شناخته و به دار آویخته شد. در نسلکشی رواندا هم، مجریان رادیو هزار تپه در مورد جنایتهای مختلفی، از جمله تحریک به نسلکشی، محکوم شناخته شدند.
🔸 امروز میبینیم که قدرتمندان در سراسر دنیا، از امکانات جدید فناوری اطلاعات برای سرکوب حقوق مردم استفاده میکنند و سپس پشت «آزادی بیان» پنهان میشوند. اوکراین جایی است که ما این تناقض را به چالش خواهیم کشید و نشان خواهیم داد که حق واقعیِ آزادی بیان، حتی زشتترین بیان، با استفاده از ابزارهای اطلاعاتی برای سرکوب مردم و ظلم و جنایت تفاوتی آشکار دارد.
@NashrAasoo 💭
🔸روز دوشنبه ۱۰ اکتبر در کییف، این شهر زیبا و شجاع، بودم. همان روز روسیه شهر را موشکباران کرد و تعداد زیادی از مردم را به قتل رساند، و در آستانهی زمستان، گرما و روشنایی را از آنان گرفت. اهالی شهر بهآرامی با این حمله برخورد کردند. قرار ملاقاتی هم که داشتم بیسروصدا از کافه به مترو منتقل شد. بیوقفه قهوه خوردیم، و با صدای آژیرهای پدافند و انفجارِ گاه به گاهِ موشک به گفتوگو ادامه دادیم. در شبکههای اجتماعی و تلویزیونهای روسیه، مبلغان و کارشناسان هوچی حکومت روسیه تبلیغات سادیستیِ همیشگی خود را تکرار میکردند. موشکباران شهر را میستودند، و خواهان حملاتِ بیشتر به مردم و زیرساختهای حیاتی بودند. رسانههای دولتیِ روسیه از سالها پیش، و بهویژه پس از تهاجم به اوکراین، بهطور مداوم در برنامههایشان خواستار کشتار اوکراینیها، و محو اوکراین از روی نقشه شدهاند. آنها دائماً از اوکراینیها انسانیتزدایی میکنند، آنها را نازی و فاشیست میخوانند و میگویند که باید پاکسازی شوند.
🔸نمونه بسیار است. در خبرگزاری دولتیِ ریانووستیِ روسیه (RIA Novosti) تیموفی سرگیتسف (Timofey Sergeytsev)، از روزنامهنگاران طرفدار کرملین، خواهان محو هویت ملی اوکراین و مجازات بیرحمانهی مردم این کشور شده است. او گفته است کسانی که از سلطهی کرملین در اوکراین پیروی نمیکنند، باید مجازات شوند و سزاوار زندان، کار اجباری و اعداماند. تبلیغاتچیِ معروف، ولادیمیر سولوویف، در یکی از برنامههایش مهمانی داشت که گفت: «اوکراین اصلاحشدنی نیست. نمیتوانید این ساختار را اصلاح کنید. این کشور ضد روسیه است، موجودیتیست که روسیه را تهدید میکند و باید نابود شود.»
🔸یکی از دلایل سفر من به اوکراین مشورت دربارهی مجازات حقوقیِ نفرتپراکنان بود: در انجمن کتاب «لِویو» جلسهی بحثی در این زمینه را اداره کردم، و دربارهی نمونههای تاریخی آن ــ مواردی از پیگرد قانونیِ نفرتپراکنان ــ صحبت کردیم. فیلیپ سندز، حقوقدان برجسته، اشاره کرد که در دادگاه نورمبرگ، یولیوس اشترایکر، سردبیر روزنامهی دِر اشترومر که بهشدت یهودستیز و نازی، و به قول دادستان دادگاه «یهودستیزِ درجهی یک» بود، به اتهام تحریک به نسلکشی مجرم شناخته و به دار آویخته شد. در نسلکشی رواندا هم، مجریان رادیو هزار تپه در مورد جنایتهای مختلفی، از جمله تحریک به نسلکشی، محکوم شناخته شدند.
🔸 امروز میبینیم که قدرتمندان در سراسر دنیا، از امکانات جدید فناوری اطلاعات برای سرکوب حقوق مردم استفاده میکنند و سپس پشت «آزادی بیان» پنهان میشوند. اوکراین جایی است که ما این تناقض را به چالش خواهیم کشید و نشان خواهیم داد که حق واقعیِ آزادی بیان، حتی زشتترین بیان، با استفاده از ابزارهای اطلاعاتی برای سرکوب مردم و ظلم و جنایت تفاوتی آشکار دارد.
@NashrAasoo 💭
آسو
پروپاگاندای روسیه برای نسلکشی را نباید با استفاده از حق آزادی بیان یکسان دانست
رسانههای دولتیِ روسیه از سالها پیش، و بهویژه پس از تهاجم به اوکراین، بهطور مداوم در برنامههایشان خواستار کشتار اوکراینیها، و محو اوکراین از روی نقشه شدهاند. آنها دائماً از اوکراینیها
«در چند شب اول میترسیدم که وارد اعتراضات شوم اما با تماشای اعتراضات از پنجره و مشاهدهی آدمهای آشنا ترسم ریخت. البته بعضی از بچههای بلوک ما هم گفته بودند که در صورت تمایل میتوانم در ساعت مشخص از شب در کنارِ آنها باشم، و این هم برایم قوت قلب بود. از آن شب به بعد گویی بر اساس قانونی ناگفته همهی بلوکها قرار مشخصِ شبانه دارند.»
aasoo.org/fa/notes/4108
@NashrAasoo 🔻
aasoo.org/fa/notes/4108
@NashrAasoo 🔻
روح تهران؛ زندگی در میانهی اعتراضات 🔻
🗣 این مطلب حاصل مصاحبه با افرادی عادی در تهران از سنین، جنسیتها، قومیتها و عقاید دینیِ متفاوت است. در این گفتگوها کوشیدهام تا افراد بخشی از زندگی روزمرهی خود را روایت کنند و از تجربهی خویش در مورد اعتراضات در مهر و آبان ۱۴۰۱سخن بگویند. روایتهایی انسانی از شهروندانی که خواسته یا ناخواسته زندگیِ روزانهشان در پایتخت ۱۰ میلیون نفریِ ایران با اعتراضات سراسری گره خورده است. به منظور رعایت امنیت مصاحبهشوندگان نامشان محفوظ مانده، و در عوض سعی کردهام تا آنها را با یکی از ویژگیهایشان معرفی کنم.
🗣 دیگر همهچیز رنگ اعتراض به خود گرفته است. زندگی جریان دارد، اما به شکلی دیگر. وقتی به حرفهای همکارانم گوش میکنم که از تجربیاتشان در محلههای مختلف تهران میگویند، شگفتی تمام وجودم را فرا میگیرد که اعتراضات در عین روزمرگی چگونه جریان دارد. عادیتر از آنچه فکرش را میکنید. اعتراضات به چیزی مثل دیگر فرایندهای روزانهی من تبدیل شده است. مثل خرید کردن، کار کردن، قدم زدن در خیابان و حتی تفریح کردن. بهتر بگویم، یادگرفتهام که چطور در حین زندگی اعتراض کنم.
🗣 شدت شعارنویسیِ شبانه در محلِ ما نسبت مستقیمی با اعتراضات دارد. در روزهای منتهی به فراخوانها، شعارها و شبنامههای فراوانی در محل پخش میشود و گویی آن شبها تعداد بیشتری از همسایهها شعار میدهند و در اعتراضات شرکت میکنند. در روزهای اولیهی اعتراضات چند بار هنگام قدم زدن در پارک محل زندگیام، دوستان همسن و سالم گفتند که من را در تظاهرات خواهند دید. این حرف من را ترغیب کرد که به تجمعات بروم. اما واقعیت این است که من مثل دههی ۱۳۵۰ جوان نیستم که بتوانم شعارها را بلند فریاد بزنم، از دست مأمورها فرار کنم یا با آنها درگیر شوم. دوست داشتم که این کارها را بعد از ۴۴ سال دوباره تکرار کنم اما قبول کردم که نمیتوانم. پس تصمیم گرفتم کاری را انجام دهم که میتوانم؛ شعارنویسی روی دیوارها. هر شب صدای شعارهای مردم را میشنیدم و پس از خلوت شدن خیابانها برای شعارنویسی بیرون میرفتم. کدام مأموری باور میکند که پیرمردی که پایش لب گور است در ساعات اولیهی بامداد برای شعارنویسی بیرون آمده باشد؟
@NashrAasoo 💭
🗣 این مطلب حاصل مصاحبه با افرادی عادی در تهران از سنین، جنسیتها، قومیتها و عقاید دینیِ متفاوت است. در این گفتگوها کوشیدهام تا افراد بخشی از زندگی روزمرهی خود را روایت کنند و از تجربهی خویش در مورد اعتراضات در مهر و آبان ۱۴۰۱سخن بگویند. روایتهایی انسانی از شهروندانی که خواسته یا ناخواسته زندگیِ روزانهشان در پایتخت ۱۰ میلیون نفریِ ایران با اعتراضات سراسری گره خورده است. به منظور رعایت امنیت مصاحبهشوندگان نامشان محفوظ مانده، و در عوض سعی کردهام تا آنها را با یکی از ویژگیهایشان معرفی کنم.
🗣 دیگر همهچیز رنگ اعتراض به خود گرفته است. زندگی جریان دارد، اما به شکلی دیگر. وقتی به حرفهای همکارانم گوش میکنم که از تجربیاتشان در محلههای مختلف تهران میگویند، شگفتی تمام وجودم را فرا میگیرد که اعتراضات در عین روزمرگی چگونه جریان دارد. عادیتر از آنچه فکرش را میکنید. اعتراضات به چیزی مثل دیگر فرایندهای روزانهی من تبدیل شده است. مثل خرید کردن، کار کردن، قدم زدن در خیابان و حتی تفریح کردن. بهتر بگویم، یادگرفتهام که چطور در حین زندگی اعتراض کنم.
🗣 شدت شعارنویسیِ شبانه در محلِ ما نسبت مستقیمی با اعتراضات دارد. در روزهای منتهی به فراخوانها، شعارها و شبنامههای فراوانی در محل پخش میشود و گویی آن شبها تعداد بیشتری از همسایهها شعار میدهند و در اعتراضات شرکت میکنند. در روزهای اولیهی اعتراضات چند بار هنگام قدم زدن در پارک محل زندگیام، دوستان همسن و سالم گفتند که من را در تظاهرات خواهند دید. این حرف من را ترغیب کرد که به تجمعات بروم. اما واقعیت این است که من مثل دههی ۱۳۵۰ جوان نیستم که بتوانم شعارها را بلند فریاد بزنم، از دست مأمورها فرار کنم یا با آنها درگیر شوم. دوست داشتم که این کارها را بعد از ۴۴ سال دوباره تکرار کنم اما قبول کردم که نمیتوانم. پس تصمیم گرفتم کاری را انجام دهم که میتوانم؛ شعارنویسی روی دیوارها. هر شب صدای شعارهای مردم را میشنیدم و پس از خلوت شدن خیابانها برای شعارنویسی بیرون میرفتم. کدام مأموری باور میکند که پیرمردی که پایش لب گور است در ساعات اولیهی بامداد برای شعارنویسی بیرون آمده باشد؟
@NashrAasoo 💭
آسو
روح تهران؛ زندگی در میانهی اعتراضات
این مطلب حاصل مصاحبه با افرادی عادی در تهران از سنین، جنسیتها، قومیتها و عقاید دینیِ متفاوت است. در این گفتگوها کوشیدهام تا افراد بخشی از زندگی روزمرهی خود را روایت کنند و از تجربهی خویش در مورد
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
جنبش دادخواهان؛ چرا اینجا نیستی؟ 🔺
🎥 مهدی شبانی، نهال تابش
در تابستان ۱۹۹۵، در بحبوحهی جنگهای داخلی یوگسلاوی، نیروهای نظامی صرب حملهی بزرگی به شهر مسلماننشین سربرنیتسا کردند و هزاران مرد و پسر نوجوان بوسنیائی را کشتند. سالها بعد، به ابتکار آیدا سهویک، هنرمند بوسنیائی، یادمان بینظیری برای قربانیان کشتار سربرنیتسا بر پا شد که این گزارش داستانش را شرح میدهد.
@NashrAasoo 💭
🎥 مهدی شبانی، نهال تابش
در تابستان ۱۹۹۵، در بحبوحهی جنگهای داخلی یوگسلاوی، نیروهای نظامی صرب حملهی بزرگی به شهر مسلماننشین سربرنیتسا کردند و هزاران مرد و پسر نوجوان بوسنیائی را کشتند. سالها بعد، به ابتکار آیدا سهویک، هنرمند بوسنیائی، یادمان بینظیری برای قربانیان کشتار سربرنیتسا بر پا شد که این گزارش داستانش را شرح میدهد.
@NashrAasoo 💭
«هیچکس نمیتواند پیشبینی کند که جنبش یا رژیم حاکم، کدام یک پیروز خواهند شد. با وجود این، اکنون دیگر برخی تغییرات ظاهراً اجتنابناپذیر به نظر میرسد. حس شکستناپذیریِ رژیم و نیز بهحاشیهراندن زنان در سیاست از بین رفته است. و مبارزه با سیاستها و ارزشهای مردسالارانه احتمالاً بدون توجه به آنچه در ادامه اتفاق میافتد، همچنان ادامه خواهد داشت.»
aasoo.org/fa/articles/4106
@NashrAasoo🔻
aasoo.org/fa/articles/4106
@NashrAasoo🔻
زنان ایرانی در خط مقدم🔻
✍ بهرغم سرکوب خشونتآمیز از سوی نیروهای امنیتی ایران، هیچ نشانهای حاکی از کندشدن جنبش اعتراضی به رهبری زنان در ایران وجود ندارد. در هفتهی گذشته [این مقاله در تاریخ ۹ آبان منتشر شده است]، هزاران ایرانی در شهر سقز، زادگاه مهسا «ژینا» امینی راهپیمایی کردند؛ دختری که ۴۰ روز قبل مرگش در بازداشت، موجی از غم و اندوه و خشم عمومی را برانگیخت و به جنبشی تودهای در این کشور تبدیل شد. مهسا «ژینا» امینی، یک زن کرد ۲۲ سالهی ایرانی که برای دیدار با اعضای خانوادهاش در تهران به سر میبرد، به اتهام نقض قانون حجاب توسط گشت ارشاد دستگیر شد. شاهدان ادعا میکنند که پلیس وی را به شدت مورد ضربوشتم قرار داده است. او سه روز بعد در بیمارستان و پس از اینکه مدتی در اغما بود، درگذشت.
✍ در این جنبش زنان از همان ابتدا حالوهوای اعتراضات را مشخص کردند و راههای بدیعی را برای ابراز خشم خود علیه دولت یافتند. گرچه مردان نیز بهصورت گسترده مشارکت داشتهاند، اما این کار را با اسم رمز مهسا امینی و با استقبالی بیسابقه از گفتمان فمینیستی انجام میدهند. از این رو، سازماندهی و خروش زنان زمینه را برای خیزشی بسیار گستردهتر از سوی معترضان دموکراسیخواه فراهم کرده است. برههی کنونی امیدی روشن و در عینحال نگرانیِ بزرگی را در دلِ خود جای داده است. هرچند مشارکت گستردهی زنان در خط مقدمِ جنبشهای اعتراضی اغلب بر کاراییِ این جنبشها میافزاید، در عین حال خطرات را نیز به میزان چشمگیری افزایش میدهد. اگر رژیم ایران بتواند معترضان را شکست دهد، این احتمال وجود دارد که در آینده واکنش مردسالارانهی بسیار شدیدتری از خود نشان داده و در نتیجه حقوق زنان و آزادیهای سیاسی ایرانیان را چند دهه به عقب براند.
✍ در سراسر جهان جنبشهایی که توسط زنان رهبری میشوند، نسبت به جنبشهایی که زنان را به حاشیه میرانند، نوآورانهترند ــ که این امر بهویژه در مورد تاکتیکهای عدمهمکاری صدق میکند. در ایران برخی از تاکتیکهای اعتراضی بهشیوهی منحصربهفردی جنسیتی هستند. زنان حجاب از سر برمیدارند، آنرا در آتش میسوزانند یا در حالی که شعار میدهند روسریهای خود را در هوا تکان میدهند. برای نمونه، میتوان به دختران دانشآموزی اشاره کرد که خطاب به یکی از نمایندگان سپاه پاسداران انقلاب اسلامی فریاد میزنند «برو گمشو» و او را از مدرسه بیرون میکنند. زنان با قیچی کردن موهای خود در ملأ عام، درونمایهی ایرانی و باستانیِ عزاداری و ابراز خشم نسبت به بیعدالتی را مجدداً احیا کرده و از این طریق شیوهی نمادین جدیدی از اعتراض را در سطح بینالمللی به وجود آوردهاند. مادر ۸۰ سالهای که پسرش در زندان کشته شده است، پس از یک عمر رعایت حجاب، در حمایت از جنبش و در برابر دیدگان مردم موهایش را کوتاه میکند.
✍ حتی اگر اعتراضات به فروپاشی رژیم نینجامد، فریادهای کنونیِ «زن، زندگی، آزادی!» چشمانداز اجتماعی و سیاسی را دچار تغییر کرده است. و اتحادی در میان گروههای مختلفی نظیر دختران دانشآموز، کارگران صنعت نفت و ناسیونالیستهای کرد پدید آمده است. علاوه بر این، مطالبات این جنبش در سراسر جهان ــ از جمله در ایالات متّحده ــ طنینانداز شده است، جایی که در آن محدودیتهایی بر آزادی باروری زنان تحمیل شده و خشونت علیه آنان در سیاست، حس مشترکی از اتّحاد و همدردی را به وجود آورده است.
@NashrAasoo 💭
✍ بهرغم سرکوب خشونتآمیز از سوی نیروهای امنیتی ایران، هیچ نشانهای حاکی از کندشدن جنبش اعتراضی به رهبری زنان در ایران وجود ندارد. در هفتهی گذشته [این مقاله در تاریخ ۹ آبان منتشر شده است]، هزاران ایرانی در شهر سقز، زادگاه مهسا «ژینا» امینی راهپیمایی کردند؛ دختری که ۴۰ روز قبل مرگش در بازداشت، موجی از غم و اندوه و خشم عمومی را برانگیخت و به جنبشی تودهای در این کشور تبدیل شد. مهسا «ژینا» امینی، یک زن کرد ۲۲ سالهی ایرانی که برای دیدار با اعضای خانوادهاش در تهران به سر میبرد، به اتهام نقض قانون حجاب توسط گشت ارشاد دستگیر شد. شاهدان ادعا میکنند که پلیس وی را به شدت مورد ضربوشتم قرار داده است. او سه روز بعد در بیمارستان و پس از اینکه مدتی در اغما بود، درگذشت.
✍ در این جنبش زنان از همان ابتدا حالوهوای اعتراضات را مشخص کردند و راههای بدیعی را برای ابراز خشم خود علیه دولت یافتند. گرچه مردان نیز بهصورت گسترده مشارکت داشتهاند، اما این کار را با اسم رمز مهسا امینی و با استقبالی بیسابقه از گفتمان فمینیستی انجام میدهند. از این رو، سازماندهی و خروش زنان زمینه را برای خیزشی بسیار گستردهتر از سوی معترضان دموکراسیخواه فراهم کرده است. برههی کنونی امیدی روشن و در عینحال نگرانیِ بزرگی را در دلِ خود جای داده است. هرچند مشارکت گستردهی زنان در خط مقدمِ جنبشهای اعتراضی اغلب بر کاراییِ این جنبشها میافزاید، در عین حال خطرات را نیز به میزان چشمگیری افزایش میدهد. اگر رژیم ایران بتواند معترضان را شکست دهد، این احتمال وجود دارد که در آینده واکنش مردسالارانهی بسیار شدیدتری از خود نشان داده و در نتیجه حقوق زنان و آزادیهای سیاسی ایرانیان را چند دهه به عقب براند.
✍ در سراسر جهان جنبشهایی که توسط زنان رهبری میشوند، نسبت به جنبشهایی که زنان را به حاشیه میرانند، نوآورانهترند ــ که این امر بهویژه در مورد تاکتیکهای عدمهمکاری صدق میکند. در ایران برخی از تاکتیکهای اعتراضی بهشیوهی منحصربهفردی جنسیتی هستند. زنان حجاب از سر برمیدارند، آنرا در آتش میسوزانند یا در حالی که شعار میدهند روسریهای خود را در هوا تکان میدهند. برای نمونه، میتوان به دختران دانشآموزی اشاره کرد که خطاب به یکی از نمایندگان سپاه پاسداران انقلاب اسلامی فریاد میزنند «برو گمشو» و او را از مدرسه بیرون میکنند. زنان با قیچی کردن موهای خود در ملأ عام، درونمایهی ایرانی و باستانیِ عزاداری و ابراز خشم نسبت به بیعدالتی را مجدداً احیا کرده و از این طریق شیوهی نمادین جدیدی از اعتراض را در سطح بینالمللی به وجود آوردهاند. مادر ۸۰ سالهای که پسرش در زندان کشته شده است، پس از یک عمر رعایت حجاب، در حمایت از جنبش و در برابر دیدگان مردم موهایش را کوتاه میکند.
✍ حتی اگر اعتراضات به فروپاشی رژیم نینجامد، فریادهای کنونیِ «زن، زندگی، آزادی!» چشمانداز اجتماعی و سیاسی را دچار تغییر کرده است. و اتحادی در میان گروههای مختلفی نظیر دختران دانشآموز، کارگران صنعت نفت و ناسیونالیستهای کرد پدید آمده است. علاوه بر این، مطالبات این جنبش در سراسر جهان ــ از جمله در ایالات متّحده ــ طنینانداز شده است، جایی که در آن محدودیتهایی بر آزادی باروری زنان تحمیل شده و خشونت علیه آنان در سیاست، حس مشترکی از اتّحاد و همدردی را به وجود آورده است.
@NashrAasoo 💭
Telegraph
زنان ایرانی در خط مقدم
چرا جنبشهای تحت رهبری زنان اغلب به موفقیّت میرسند، اما همزمان خطر واکنش منفی حکومت نیز آنها را تهدید میکند؟ بهرغم سرکوب خشونتآمیز از سوی نیروهای امنیتی ایران، هیچ نشانهای حاکی از کندشدن جنبش اعتراضی به رهبری زنان در ایران وجود ندارد. در هفتهی گذشته…
«بدرود ای زیبا، نوعی هشدار و همچنین فراخوان نبرد است زیرا زنگ خطر را نسبت به پیروزیِ قریبالوقوع دشمنِ متجاوز به صدا درمیآورد و بر نیازِ مُبرَم به پاسخ تأکید میکند. این ترانه میتواند آتش به جانِ مردم زند و آنها را برانگیزد و برای مخالفت بسیج کند؛ بنابراین، شگفت نیست که مرزها را درنوردیده و به سرود مبارزه در دنیای جهانیشده تبدیل شده است. این ترانه نه تنها سرود آزادی بلکه نُتهای مقاومت است. و این نُتها هرگاه که وضعیت طاقتفرسا میشود، نارضایی گسترش پیدا میکند و خطر افزایش مییابد به صدا درمیآیند.»
aasoo.org/fa/articles/4109
@NashrAasoo🔻
aasoo.org/fa/articles/4109
@NashrAasoo🔻
تأملاتی دربارهی ترانهی «بدرود ای زیبا» (Bella Ciao): نُتهای مقاومت🔻
✍ صدای ترانهی «بدرود ای زیبا» (Bella Ciao) در خیابانهای بیروت پیچیده است. زنان کُردی که با عزم و اراده در روژاوا میجنگند این ترانه را سر میدهند. تندبادِ طغیان، آن را به شهرهای شیلی بُرده است. صدایش در فرودگاهی در بارسلونا که توسط استقلالطلبان کاتالان اشغال شده طنین انداخته است. این ترانه در تظاهرات جنبش زیستمحیطیِ «جمعهها برای آینده» به گوش میرسد. «بدرود ای زیبا» دوباره به میدانهای شهرهای ایتالیا بازگشته است ــ جایی که در واقع هرگز از یاد نرفته بود ــ و موج خروشان اقتدارِ نژادپرستانه را به عقب میرانَد. اما حتی گذشتهی اخیرِ این ترانه هم تاریخی بهشدت غنی دارد. چگونه میتوان همسُراییِ جمعیِ این ترانه در پارک گزی را فراموش کرد؟ یا اجرای آن توسط ارکستر «نویی دبو» (Nuit Debout) در میدان جمهوریِ پاریس، به نشانهی ادای احترام به تظاهرکنندگان مخالف با اصلاحات در بازار کار؟
✍ «بدرود ای زیبا» سرودی فرامرزی است و نمیتوان برای آن میهن یا زادگاهی قائل شد؛ این سرود، ثمرهی ترکیبهای شگفتآور و تلفیقهای ناخواستهی نامتعارف است. آمیزهای از ترانههای قدیمیِ خنیاگران دورهگردِ پرووانسی و آهنگهای یهودیان اروپای شرقی و مرکزی، که به ترانهی عاشقانهی زنان شالیکارِ ایتالیایی، و در اواخر جنگ جهانیِ دوم، به آواز پارتیزانها بدل شد. «بدرود ای زیبا» ذاتاً منبع الهامی بینالمللی است. این ترانه نه تنها سرود آزادی بلکه نُتهای مقاومت است. و این نُتها هرگاه که وضعیت طاقتفرسا میشود، نارضایی گسترش پیدا میکند و خطر افزایش مییابد به صدا درمیآیند.
✍ هرچند مقاومت خاص است و در زمان مشخصی رخ میدهد اما معطوف به آیندهای بلندمدتتر است. مقاومت نوعی واکنش است اما تابع نیرویی نیست که در برابرش مقاومت میکند. مقاومت، آلترناتیوی ارائه نمیدهد اما امکاناتی را فراهم میکند که مشخصاتشان هنوز معلوم نیست. اصلِ ثابتِ مقاومت، حد و مرزی بنیادی است که به ماورا اشاره میکند، و بیرون از خود را عیان میسازد. خبرِ بهتر اینکه چندین کانون مقاومت وجود دارد؛ اما آنها آنقدر کوچکاند که ممکن است ناپدید شوند بیآنکه ردپایی از خود بر جا گذارند. این امر تصادفی نیست، مقاومتکنندگان اغلب بینامونشاناند و کسی از اقداماتشان آگاه نیست. اما دقیقاً به لطف همین نوع مقاومت است که درمییابیم میتوان دنیای دیگری آفرید. به این معنا، مقاومت از نارضاییِ صرف و امتناعِ ساده فراتر میرود: مقاومت در بطنِ خود نوعی نافرمانی است، و پیشدرآمدی بر طغیان.
✍ مقاومت را میتوان روی دیگرِ مصونیت دانست. اما هرچند منشأ مقاومت، نیاز دفاعیِ مشابهی است، مسیرِ متفاوتی را دنبال میکند. آنهایی که خود را مصون میکنند و از خطرِ تماس و ارتباط با «دیگری» در امان نگه میدارند، در دژی امنیتی پناه میگیرند و در خود فرومیروند ــ دستوپاگیرترین و محدودکنندهترین دژِ ممکن که مبتنی بر ترس است. پارتیزان متواضعانه به پایین مینگرد اما بر هوشیاریِِ خود میافزاید، و بنابراین میتواند مسیرهای متقاطعی را ببیند که با نظم حاکمی که مشروعیتش را از دست داده، تفاوت دارد. نیروی سرکشِ او مُسری است و خلقوخوی وی به دیگران سرایت میکند. نیروها، تجربهها و ایدههای متفاوت، در خط مقدمِ پارتیزان به یکدیگر میپیوندند، هرچند پس از پیروزی بر دشمن ممکن است دوباره مسیرهای متفاوتی را در پیش گیرند. ارزشِ مقاومت و محدودیتهایش در همین امر نهفته است.
@NashrAasoo 💭
✍ صدای ترانهی «بدرود ای زیبا» (Bella Ciao) در خیابانهای بیروت پیچیده است. زنان کُردی که با عزم و اراده در روژاوا میجنگند این ترانه را سر میدهند. تندبادِ طغیان، آن را به شهرهای شیلی بُرده است. صدایش در فرودگاهی در بارسلونا که توسط استقلالطلبان کاتالان اشغال شده طنین انداخته است. این ترانه در تظاهرات جنبش زیستمحیطیِ «جمعهها برای آینده» به گوش میرسد. «بدرود ای زیبا» دوباره به میدانهای شهرهای ایتالیا بازگشته است ــ جایی که در واقع هرگز از یاد نرفته بود ــ و موج خروشان اقتدارِ نژادپرستانه را به عقب میرانَد. اما حتی گذشتهی اخیرِ این ترانه هم تاریخی بهشدت غنی دارد. چگونه میتوان همسُراییِ جمعیِ این ترانه در پارک گزی را فراموش کرد؟ یا اجرای آن توسط ارکستر «نویی دبو» (Nuit Debout) در میدان جمهوریِ پاریس، به نشانهی ادای احترام به تظاهرکنندگان مخالف با اصلاحات در بازار کار؟
✍ «بدرود ای زیبا» سرودی فرامرزی است و نمیتوان برای آن میهن یا زادگاهی قائل شد؛ این سرود، ثمرهی ترکیبهای شگفتآور و تلفیقهای ناخواستهی نامتعارف است. آمیزهای از ترانههای قدیمیِ خنیاگران دورهگردِ پرووانسی و آهنگهای یهودیان اروپای شرقی و مرکزی، که به ترانهی عاشقانهی زنان شالیکارِ ایتالیایی، و در اواخر جنگ جهانیِ دوم، به آواز پارتیزانها بدل شد. «بدرود ای زیبا» ذاتاً منبع الهامی بینالمللی است. این ترانه نه تنها سرود آزادی بلکه نُتهای مقاومت است. و این نُتها هرگاه که وضعیت طاقتفرسا میشود، نارضایی گسترش پیدا میکند و خطر افزایش مییابد به صدا درمیآیند.
✍ هرچند مقاومت خاص است و در زمان مشخصی رخ میدهد اما معطوف به آیندهای بلندمدتتر است. مقاومت نوعی واکنش است اما تابع نیرویی نیست که در برابرش مقاومت میکند. مقاومت، آلترناتیوی ارائه نمیدهد اما امکاناتی را فراهم میکند که مشخصاتشان هنوز معلوم نیست. اصلِ ثابتِ مقاومت، حد و مرزی بنیادی است که به ماورا اشاره میکند، و بیرون از خود را عیان میسازد. خبرِ بهتر اینکه چندین کانون مقاومت وجود دارد؛ اما آنها آنقدر کوچکاند که ممکن است ناپدید شوند بیآنکه ردپایی از خود بر جا گذارند. این امر تصادفی نیست، مقاومتکنندگان اغلب بینامونشاناند و کسی از اقداماتشان آگاه نیست. اما دقیقاً به لطف همین نوع مقاومت است که درمییابیم میتوان دنیای دیگری آفرید. به این معنا، مقاومت از نارضاییِ صرف و امتناعِ ساده فراتر میرود: مقاومت در بطنِ خود نوعی نافرمانی است، و پیشدرآمدی بر طغیان.
✍ مقاومت را میتوان روی دیگرِ مصونیت دانست. اما هرچند منشأ مقاومت، نیاز دفاعیِ مشابهی است، مسیرِ متفاوتی را دنبال میکند. آنهایی که خود را مصون میکنند و از خطرِ تماس و ارتباط با «دیگری» در امان نگه میدارند، در دژی امنیتی پناه میگیرند و در خود فرومیروند ــ دستوپاگیرترین و محدودکنندهترین دژِ ممکن که مبتنی بر ترس است. پارتیزان متواضعانه به پایین مینگرد اما بر هوشیاریِِ خود میافزاید، و بنابراین میتواند مسیرهای متقاطعی را ببیند که با نظم حاکمی که مشروعیتش را از دست داده، تفاوت دارد. نیروی سرکشِ او مُسری است و خلقوخوی وی به دیگران سرایت میکند. نیروها، تجربهها و ایدههای متفاوت، در خط مقدمِ پارتیزان به یکدیگر میپیوندند، هرچند پس از پیروزی بر دشمن ممکن است دوباره مسیرهای متفاوتی را در پیش گیرند. ارزشِ مقاومت و محدودیتهایش در همین امر نهفته است.
@NashrAasoo 💭
Telegraph
تأملاتی دربارهی ترانهی «بدرود ای زیبا» (Bella Ciao): نُتهای مقاومت
صدای ترانهی «بدرود ای زیبا» (Bella Ciao) در خیابانهای بیروت پیچیده است. زنان کُردی که با عزم و اراده در روژاوا میجنگند این ترانه را سر میدهند. تندبادِ طغیان، آن را به شهرهای شیلی بُرده است. صدایش در فرودگاهی در بارسلونا که توسط استقلالطلبان کاتالان اشغال…
Aasoo - آسو
بشنوید: کتاب شنیداری بخوان به نام ایران، فصل آخر: پارهی سوم 🔸 «بخوان به نام ایران» عنوان کتابیست که زندگی داریوش و پروانه فروهر را از زبان فرزند آنها، پرستو روایت میکند. نسخهی چاپی این کتاب اولین بار در سال ۱۳۹۰ منتشر شد و حالا نسخهی شنیداری آن هر…
Audio
بشنوید: کتاب شنیداری بخوان به نام ایران، فصل آخر: پارهی چهارم
🔸 «بخوان به نام ایران» عنوان کتابیست که زندگی داریوش و پروانه فروهر را از زبان فرزند آنها، پرستو روایت میکند. نسخهی چاپی این کتاب اولین بار در سال ۱۳۹۰ منتشر شد و حالا نسخهی شنیداری آن هر هفته از آسو منتشر خواهد شد. عکسها و روایتهای بیشتر دربارهی هر قسمت از این کتاب را میتوانید در وبسایت روایتهای پرستو فروهر دنبال کنید.
▪️پادکستها و نسخهی شنیداری مقالات ما را در وبسایت آسو و همچنین در شبکههای اجتماعی و اپهای پادخوان با شناسهی NashrAasoo بشنوید.
[Castbox] [Google] [Spotify] [Apple]
@NashrAasoo 🎧
🔸 «بخوان به نام ایران» عنوان کتابیست که زندگی داریوش و پروانه فروهر را از زبان فرزند آنها، پرستو روایت میکند. نسخهی چاپی این کتاب اولین بار در سال ۱۳۹۰ منتشر شد و حالا نسخهی شنیداری آن هر هفته از آسو منتشر خواهد شد. عکسها و روایتهای بیشتر دربارهی هر قسمت از این کتاب را میتوانید در وبسایت روایتهای پرستو فروهر دنبال کنید.
▪️پادکستها و نسخهی شنیداری مقالات ما را در وبسایت آسو و همچنین در شبکههای اجتماعی و اپهای پادخوان با شناسهی NashrAasoo بشنوید.
[Castbox] [Google] [Spotify] [Apple]
@NashrAasoo 🎧
Aasoo - آسو
In Search of A Better World_Payam Akhavan_aaSoo.pdf
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
در جستجوی جهانی بهتر: سفر پرماجرای حقوقبشری
«کتاب «در جستجوی جهانی بهتر: سفر پرماجرای حقوق بشری» به قلم پیام اخوان روایتی درهمتنیده از تجربههای شخصی و رویدادهایی سرنوشتساز در تاریخ معاصر است که منجر به پیدایش نهادها و قوانین حقوق بشری کنونی شدهاند. پیام اخوان استاد حقوق بینالملل در دانشگاه تورنتو و از اعضای دیوان دائمی داوریِ لاهه است. او در مناطق متعددِ درگیر جنگ از جمله بوسنی، کامبوج، گواتمالا، رواندا و تیمور شرقی در سازمان ملل خدمت کرده و در پروندههای برجستهای در دیوان بینالمللی دادگستری، دیوان کیفری بینالمللی، دادگاه حقوق بشر اروپا، دیوان عالی کانادا و ایالات متحده نقش مشاور حقوقی را بر عهده داشته است.»
🔸 این کتاب را از وبسایت یا تلگرام آسو دانلود کنید. همچنین میتوانید نسخهی چاپی آن را از اینجا سفارش دهید.
@NashrAasoo 📚
«کتاب «در جستجوی جهانی بهتر: سفر پرماجرای حقوق بشری» به قلم پیام اخوان روایتی درهمتنیده از تجربههای شخصی و رویدادهایی سرنوشتساز در تاریخ معاصر است که منجر به پیدایش نهادها و قوانین حقوق بشری کنونی شدهاند. پیام اخوان استاد حقوق بینالملل در دانشگاه تورنتو و از اعضای دیوان دائمی داوریِ لاهه است. او در مناطق متعددِ درگیر جنگ از جمله بوسنی، کامبوج، گواتمالا، رواندا و تیمور شرقی در سازمان ملل خدمت کرده و در پروندههای برجستهای در دیوان بینالمللی دادگستری، دیوان کیفری بینالمللی، دادگاه حقوق بشر اروپا، دیوان عالی کانادا و ایالات متحده نقش مشاور حقوقی را بر عهده داشته است.»
🔸 این کتاب را از وبسایت یا تلگرام آسو دانلود کنید. همچنین میتوانید نسخهی چاپی آن را از اینجا سفارش دهید.
@NashrAasoo 📚
«آیا منصفانه است که از مردمانی ستمکشیده توقع داشته باشیم در نبردِ متقابلشان علیه سرکوب و ستم، صرفاً ایستادگی مدنی را بهکار گیرند؟ [که عاری از خشونت است] نه. گاندی [در سال ۱۹۴۶] در روزنامهی هاریجان نوشت: با وجود اینکه خشونتورزی مشروع نیست، زمانیکه در دفاع از خود یا برای دفاع از بیپناهان بهکار گرفته شود بهمراتب بهتر از تسلیمِ بزدلانه، و در حکم عملی شجاعانه است... هرکسی بایستی این را دربارهی خود قضاوت کند. کس دیگری نمیتواند و حق ندارد که چنین کند.»
aasoo.org/fa/articles/4114
@NashrAasoo🔻
aasoo.org/fa/articles/4114
@NashrAasoo🔻
توقع پاسخ تماماً خشونتپرهیز از مردمان تحت ستم و سرکوب، بجاست یا نابجا؟🔻
✍ ویلمِت براون (فعال حقوق زنان سیاهپوست) نوشته است: «تا زمانیکه حق تعیین سرنوشت، همپیمانانی قابل اعتماد و امکانات آزادسازی خود، از مردمان سیاهپوست دریغ میشود ما ناگزیریم که بهعنوان تنها قدرتی که داریم و بهعنوان تنها راه برای بهدست آوردن قدرتِ بیشتر، به توانمان در تخریب متوسل شویم. در چنین زمینهای، خشونتِ ما همواره در راستای دفاع از خود است، و مردمان سفیدپوستی که قدرت بیشتری از ما دارند، و ما را علیه خشونت پند و اندرز میدهند، خودشان را در این موقعیتِ توجیهناپذیر قرار میدهند که به خود اجازه دهند سلاحهای ما را برای ما برگزینند.»
✍ خط گسل دراینباره نیست که آیا کنشِ مستقیمِ ضدّنظامیگری بایستی خشونتپرهیز باشد یا نه؛ اکثریت با این موافقند که تا جاییکه مقدور است باید چنین باشد. درعوض، شکاف بر سر آن است که چه کسی حقّ دیکتهکردنِ آن کاری را دارد که شخصِ دیگری، زمانیکه با حریفی بسیار قویتر و بالقوّه نامشروع مقابله میکند، قرار است تصمیم به انجامِ آن بگیرد. این رشته مباحثات و دغدغهها، نظرگاه یکی از نمادهای مجسّمِ ایستادگی مدنی ــ یعنی اِلا بِیکِرــ را منعکس میکند که در دههی ۱۹۶۰ گفت، «مردمِ تحت سلطهای که زیر چکمهها پایمال شدهاند بایستی آن کسانی باشند که تصمیم بگیرند چه کنشی را میخواهند اختیار کنند تا خود را از زیر یوغ سرکوب و ستم خلاص کنند.»
✍ آنان که جنبشها را مطالعه میکنند بایستی فروتنی پیشه کنند و قضاوت را دربارهی اینکه آیا روشهای جنبشها موجّهند یا نه، معلّق سازند ــ خصوصاً زمانیکه آن مشاهدهگران، [خود] در معرض آن انواع سرکوب و ستمی نیستند که جنبش در مبارزه با آنهاست. همانطور که فعال صلحگرای پانآفریقایی، بیل سودرلند بارها گفته، «کار ما این نیست که به مردم بگوییم چگونه خود را آزاد کنند. کار ما این است که فشار چکمههای حکومتهایمان را از روی گردن آنها برداریم.»
✍ مهمترین کاری که ناظران بایستی انجام دهند این استکه بیاموزند چگونه بهنحوی قابل اتکا، [با جنبشها] همبستگی نشان دهند، منابع و امکانات را در میان بگذارند، و فرصتهایی را خلق کنند که بر آن اساس، مردم بتوانند خود را آزاد سازند. بهجای پرسش از اینکه چرا مردمی که در پی عدالتند، دارند به خشونت [هم] متوسل میشوند و بهجای پرسیدنِ اینکه آیا چنین کاری عاقلانه هست یا نه، افراد میتوانند از خودشان بپرسند که خود آنها چه شیوههای بیخشونتی را میتوانند برای حمایت از مردمانی بهکار گیرند که در مقابلِ سرکوب و ستم، پیجویِ عدالتاند.
@NashrAasoo 💭
✍ ویلمِت براون (فعال حقوق زنان سیاهپوست) نوشته است: «تا زمانیکه حق تعیین سرنوشت، همپیمانانی قابل اعتماد و امکانات آزادسازی خود، از مردمان سیاهپوست دریغ میشود ما ناگزیریم که بهعنوان تنها قدرتی که داریم و بهعنوان تنها راه برای بهدست آوردن قدرتِ بیشتر، به توانمان در تخریب متوسل شویم. در چنین زمینهای، خشونتِ ما همواره در راستای دفاع از خود است، و مردمان سفیدپوستی که قدرت بیشتری از ما دارند، و ما را علیه خشونت پند و اندرز میدهند، خودشان را در این موقعیتِ توجیهناپذیر قرار میدهند که به خود اجازه دهند سلاحهای ما را برای ما برگزینند.»
✍ خط گسل دراینباره نیست که آیا کنشِ مستقیمِ ضدّنظامیگری بایستی خشونتپرهیز باشد یا نه؛ اکثریت با این موافقند که تا جاییکه مقدور است باید چنین باشد. درعوض، شکاف بر سر آن است که چه کسی حقّ دیکتهکردنِ آن کاری را دارد که شخصِ دیگری، زمانیکه با حریفی بسیار قویتر و بالقوّه نامشروع مقابله میکند، قرار است تصمیم به انجامِ آن بگیرد. این رشته مباحثات و دغدغهها، نظرگاه یکی از نمادهای مجسّمِ ایستادگی مدنی ــ یعنی اِلا بِیکِرــ را منعکس میکند که در دههی ۱۹۶۰ گفت، «مردمِ تحت سلطهای که زیر چکمهها پایمال شدهاند بایستی آن کسانی باشند که تصمیم بگیرند چه کنشی را میخواهند اختیار کنند تا خود را از زیر یوغ سرکوب و ستم خلاص کنند.»
✍ آنان که جنبشها را مطالعه میکنند بایستی فروتنی پیشه کنند و قضاوت را دربارهی اینکه آیا روشهای جنبشها موجّهند یا نه، معلّق سازند ــ خصوصاً زمانیکه آن مشاهدهگران، [خود] در معرض آن انواع سرکوب و ستمی نیستند که جنبش در مبارزه با آنهاست. همانطور که فعال صلحگرای پانآفریقایی، بیل سودرلند بارها گفته، «کار ما این نیست که به مردم بگوییم چگونه خود را آزاد کنند. کار ما این است که فشار چکمههای حکومتهایمان را از روی گردن آنها برداریم.»
✍ مهمترین کاری که ناظران بایستی انجام دهند این استکه بیاموزند چگونه بهنحوی قابل اتکا، [با جنبشها] همبستگی نشان دهند، منابع و امکانات را در میان بگذارند، و فرصتهایی را خلق کنند که بر آن اساس، مردم بتوانند خود را آزاد سازند. بهجای پرسش از اینکه چرا مردمی که در پی عدالتند، دارند به خشونت [هم] متوسل میشوند و بهجای پرسیدنِ اینکه آیا چنین کاری عاقلانه هست یا نه، افراد میتوانند از خودشان بپرسند که خود آنها چه شیوههای بیخشونتی را میتوانند برای حمایت از مردمانی بهکار گیرند که در مقابلِ سرکوب و ستم، پیجویِ عدالتاند.
@NashrAasoo 💭
Telegraph
توقع پاسخ تماماً خشونتپرهیز از مردمان تحت ستم و سرکوب، بجاست یا نابجا؟
این متن را فرهاد میثمی در زندان رجائیشهر ترجمه کرده است با این توضیح: متن حاضر ترجمهای است از صفحات ۷۸ تا ۸۰ کتابِ «ایستادگی مدنی: آنچه هرکس باید بداند.» نوشتهی اریکا چنووِت (استاد حقوق بشر و امور بینالملل در هاروارد)؛ منتشر شده در سال ۲۰۲۱. مترجم افزون…
«عیار واقعیِ آدمی آنجا معلوم نمیشود که نقشی را که برای خودش نوشته خوب بازی کند، عیار واقعیِ انسان وقتی معلوم میشود که نقشی را که دست سرنوشت برایش نوشته به خوبی ایفا کند.»
aasoo.org/fa/articles/4111
@NashrAasoo 🔻
aasoo.org/fa/articles/4111
@NashrAasoo 🔻
هاول و هنر بازخریدِ روح 🔻
✍️ بهار ۱۹۷۷ یکی از سختترین و تیرهترین ادوار زندگی واتسلاو هاول بود. هاول در یکی از سلولهای زندان روزینیه (Ruzyne) در پراگ دورهی بازداشت موقت را سپری میکرد. این اولین بار بود که به زندان میافتاد و بهاصطلاح، بازداشتْاولی بود. ماجرا به پنج ماه پیش، به تعطیلات ژانویهی همان سال، بازمیگشت. هاول و دوستانش منشور ۷۷ را تدوین کرده بودند و قرار بود که متن اصلیِ منشور را برای تکتک ۲۴۲ نفری که امضایش کرده بودند بفرستند و سپس هاول نسخهای از آن را به پارلمان تحویل دهد. صبح روز ۶ ژانویه، قرار شد که هاول و یکی از دوستانش با اتومبیل بروند و در هر صندوق پستی ده نسخه از منشور را بیندازند. چند خیابان آن طرفتر ده اتومبیل پلیس انتظارشان را میکشیدند. شب قبل، یکی از مأموران مخفیِ چک در پاریس متوجه شده بود که روزنامهی لوموند در صدد است که یک بیانیهی حقوق بشری به قلم ناراضیان چک را منتشر کند. آخر همان شب نیز رادیو صدای آمریکا خبرِ انتشار منشور را پخش کرد. پاول کوهوت، نمایشنامهنویس چک، به کمک یک دیپلمات، نسخههایی از منشور را پنهانی به خارج فرستاده بود.
✍️ هاول، مانند خیلی از کسانی که برای اولین بار بازداشت میشوند، طی جلسات بازجویی، به سندرم استکهلم دچار شد و تا اندازهای به بازجویش وابسته گشت. بازجو، به دروغ، به او گفت که امضاکنندگان منشور امضاهای خود را پس گرفتهاند. او هنوز نمیدانست که بازجوی خوب، بازجوی مرده است و از همین رو، فریب خورد. در این بین، وی را متهم ساختند که با همدستیِ او، و به کمک یک دیپلمات خارجی، اسنادی را به خارج از کشور منتقل کرده و به دست یکی از مأموران سیآیای رساندهاند. او تعمداً، و به شیوهای کاملاً کافکایی، در تاریکی نگه داشته شده بود. به این معنا که نمیدانست به خاطر قاچاق اسناد بازداشت شده، یا به سبب نوشتن نامه به رئیسجمهور هوساک، و یا برای پیشقدم شدن برای صدور منشور ۷۷.
✍️ همزمان با تمدید مکررِ دورهی بازداشت موقت، هاول امید به آزادی را کمکم از دست میداد. و سرانجام، در یکی از لحظات ضعف و درهمشکستگی، تصمیم گرفت با بازجویش در مورد آزادی وارد مذاکره شود. در نتیجه، نامهای برای دادستان نوشت و در آنجا ذکر کرد که احتمالاً رسانههای خارجی از «حسن نیت» او سوءاستفاده کردهاند. او متعهد شد که در ازای آزادی از «شرکت در کنشهای سیاسی» خودداری ورزد و صرفاً بر «فعالیتهای هنریاش» تمرکز کند...حالا مرد نمایشنامهنویس کلافه و پشیمان بود و خودش را همانند فاوست میدید. فاوست در نمایشنامهی گوته آدمی دانشآموخته است که در ازای دسترسی به دانش نامحدود و لذت دنیوی، روحش را با دانایی و قدرتِ مِفیستوفلس، نمایندهی اهریمن، تاخت میزند و تا ابد ملعون میشود.
@NashrAasoo 💭
✍️ بهار ۱۹۷۷ یکی از سختترین و تیرهترین ادوار زندگی واتسلاو هاول بود. هاول در یکی از سلولهای زندان روزینیه (Ruzyne) در پراگ دورهی بازداشت موقت را سپری میکرد. این اولین بار بود که به زندان میافتاد و بهاصطلاح، بازداشتْاولی بود. ماجرا به پنج ماه پیش، به تعطیلات ژانویهی همان سال، بازمیگشت. هاول و دوستانش منشور ۷۷ را تدوین کرده بودند و قرار بود که متن اصلیِ منشور را برای تکتک ۲۴۲ نفری که امضایش کرده بودند بفرستند و سپس هاول نسخهای از آن را به پارلمان تحویل دهد. صبح روز ۶ ژانویه، قرار شد که هاول و یکی از دوستانش با اتومبیل بروند و در هر صندوق پستی ده نسخه از منشور را بیندازند. چند خیابان آن طرفتر ده اتومبیل پلیس انتظارشان را میکشیدند. شب قبل، یکی از مأموران مخفیِ چک در پاریس متوجه شده بود که روزنامهی لوموند در صدد است که یک بیانیهی حقوق بشری به قلم ناراضیان چک را منتشر کند. آخر همان شب نیز رادیو صدای آمریکا خبرِ انتشار منشور را پخش کرد. پاول کوهوت، نمایشنامهنویس چک، به کمک یک دیپلمات، نسخههایی از منشور را پنهانی به خارج فرستاده بود.
✍️ هاول، مانند خیلی از کسانی که برای اولین بار بازداشت میشوند، طی جلسات بازجویی، به سندرم استکهلم دچار شد و تا اندازهای به بازجویش وابسته گشت. بازجو، به دروغ، به او گفت که امضاکنندگان منشور امضاهای خود را پس گرفتهاند. او هنوز نمیدانست که بازجوی خوب، بازجوی مرده است و از همین رو، فریب خورد. در این بین، وی را متهم ساختند که با همدستیِ او، و به کمک یک دیپلمات خارجی، اسنادی را به خارج از کشور منتقل کرده و به دست یکی از مأموران سیآیای رساندهاند. او تعمداً، و به شیوهای کاملاً کافکایی، در تاریکی نگه داشته شده بود. به این معنا که نمیدانست به خاطر قاچاق اسناد بازداشت شده، یا به سبب نوشتن نامه به رئیسجمهور هوساک، و یا برای پیشقدم شدن برای صدور منشور ۷۷.
✍️ همزمان با تمدید مکررِ دورهی بازداشت موقت، هاول امید به آزادی را کمکم از دست میداد. و سرانجام، در یکی از لحظات ضعف و درهمشکستگی، تصمیم گرفت با بازجویش در مورد آزادی وارد مذاکره شود. در نتیجه، نامهای برای دادستان نوشت و در آنجا ذکر کرد که احتمالاً رسانههای خارجی از «حسن نیت» او سوءاستفاده کردهاند. او متعهد شد که در ازای آزادی از «شرکت در کنشهای سیاسی» خودداری ورزد و صرفاً بر «فعالیتهای هنریاش» تمرکز کند...حالا مرد نمایشنامهنویس کلافه و پشیمان بود و خودش را همانند فاوست میدید. فاوست در نمایشنامهی گوته آدمی دانشآموخته است که در ازای دسترسی به دانش نامحدود و لذت دنیوی، روحش را با دانایی و قدرتِ مِفیستوفلس، نمایندهی اهریمن، تاخت میزند و تا ابد ملعون میشود.
@NashrAasoo 💭
آسو
هاول و هنر بازخریدِ روح
هاول، مانند خیلی از کسانی که برای اولین بار بازداشت میشوند، طی جلسات بازجویی، به سندرم استکهلم دچار شد و تا اندازهای به بازجویش وابسته گشت. بازجو، به دروغ، به او گفت که امضاکنندگان منشور امضاهای
«ائتلاف و ایجاد اتصالات بین سازمانهای مختلف جامعه مدنی یکی از سازوکارهای اصلی قدرتسازی از پایین و تأثیرگذاری روی سیاستهای دولت در حوزههای مختلف است. گروههای مختلف اجتماعی معمولاً به تنهایی توان اثرگذاری بر سیاستگذاری دولتی را ندارند و تنها از مجرای تجمیع قدرتشان از طریق ائتلاف و همبستگی با یکدیگر است که میتوانند بر سیاستها و ساختار دولت اثرگذار باشند. اما چه نوع ائتلاف و همبستگی بیشترین ظرفیت برای قدرتسازی اجتماعی را دارد؟»
aasoo.org/fa/articles/4116
@NashrAasoo 🔻
aasoo.org/fa/articles/4116
@NashrAasoo 🔻
توانا بود هر که درست و زیاد ائتلاف کند 🔻
🤝 برای نشان دادن اهمیت شکلبندیهای متفاوت از ائتلافها و همبستگیهای اجتماعی، لی بحثش را بر سیاستهای رفاهی و اجتماعی دولتها متمرکز میکند. او میخواهد ببیند چه نوع ائتلاف و همبستگیهای اجتماعی این قابلیت را دارند که منجر به گسترش سیاستهای اجتماعی و رفاهی شوند. در دهههای گذشته بعضی از حکومتها امکانات رفاهی و اجتماعی دولت را گسترش دادهاند، در حالی که برخی دیگر سرویس دولتی را کاهش دادهاند. به طور مثال آرژانتین و برزیل هر دو در دههی ۱۹۸۰ میلادی گذار به دموکراسی را تجربه کردند و رژیمهای دیکتاتوری نظامی در این کشورها جای خود را به نظامهای انتخاباتی دموکراتیک دادند.
🤝 پس از گذار دموکراتیک، آرژانتین دست به اجرای گسترده سیاستهای نئولیبرال زد. دولت بودجهی رفاهی و خدمات پزشکی را کاهش داد و خدمات کمتری به خانوادهها تعلق گرفت. حتی مدیریت حقوق و مزایای بازنشستگی به بخش خصوصی سپرده شد. برزیل اما در برابر این فشارها برای تغییرات بازارمحور و کاهش مستمریها مقاومت کرد، و مسئولیت و هزینههای دولت در زمینهی بهداشت را افزایش داد. در دو دههی پس از گذار دموکراتیک، برزیل توانست هم از بحران بدهکاری برکنار بماند، هم بخش عمومی موجودش را حفظ کند، و هم سطح فقر را به نحو قابل توجهی کاهش دهد. علیرغم شباهتهای بسیار، چرا این دو کشور چنین مسیرهای متفاوتی را در زمینهی سیاستهای اجتماعی و رفاهی در پیش گرفتند؟
🤝 لی پاسخ بدیعی به پرسش اولیهی دربارهی تفاوت اساسی در سیاستهای رفاهی و اجتماعی آرژانتین و برزیل میدهد: عامل مهمی که موجب این تفاوت اساسی در سیاستهای رفاهی بین آرژانتین و برزیل شده، نوع پیوندها و ارتباطات موجود بین سه گروه اصلی یعنی احزاب، اتحادیههای کارگری، و انجمنهای مدنی غیررسمی است. رابطهی بین این سه بخش را میتوان با دو مفهوم اساسی ارزیابی کرد: انسجام سازمانهای مدنی رسمی و ریشهدار بودن (Embeddedness) این سازمانها در عرصهی مدنی.
@NashrAasoo 💭
🤝 برای نشان دادن اهمیت شکلبندیهای متفاوت از ائتلافها و همبستگیهای اجتماعی، لی بحثش را بر سیاستهای رفاهی و اجتماعی دولتها متمرکز میکند. او میخواهد ببیند چه نوع ائتلاف و همبستگیهای اجتماعی این قابلیت را دارند که منجر به گسترش سیاستهای اجتماعی و رفاهی شوند. در دهههای گذشته بعضی از حکومتها امکانات رفاهی و اجتماعی دولت را گسترش دادهاند، در حالی که برخی دیگر سرویس دولتی را کاهش دادهاند. به طور مثال آرژانتین و برزیل هر دو در دههی ۱۹۸۰ میلادی گذار به دموکراسی را تجربه کردند و رژیمهای دیکتاتوری نظامی در این کشورها جای خود را به نظامهای انتخاباتی دموکراتیک دادند.
🤝 پس از گذار دموکراتیک، آرژانتین دست به اجرای گسترده سیاستهای نئولیبرال زد. دولت بودجهی رفاهی و خدمات پزشکی را کاهش داد و خدمات کمتری به خانوادهها تعلق گرفت. حتی مدیریت حقوق و مزایای بازنشستگی به بخش خصوصی سپرده شد. برزیل اما در برابر این فشارها برای تغییرات بازارمحور و کاهش مستمریها مقاومت کرد، و مسئولیت و هزینههای دولت در زمینهی بهداشت را افزایش داد. در دو دههی پس از گذار دموکراتیک، برزیل توانست هم از بحران بدهکاری برکنار بماند، هم بخش عمومی موجودش را حفظ کند، و هم سطح فقر را به نحو قابل توجهی کاهش دهد. علیرغم شباهتهای بسیار، چرا این دو کشور چنین مسیرهای متفاوتی را در زمینهی سیاستهای اجتماعی و رفاهی در پیش گرفتند؟
🤝 لی پاسخ بدیعی به پرسش اولیهی دربارهی تفاوت اساسی در سیاستهای رفاهی و اجتماعی آرژانتین و برزیل میدهد: عامل مهمی که موجب این تفاوت اساسی در سیاستهای رفاهی بین آرژانتین و برزیل شده، نوع پیوندها و ارتباطات موجود بین سه گروه اصلی یعنی احزاب، اتحادیههای کارگری، و انجمنهای مدنی غیررسمی است. رابطهی بین این سه بخش را میتوان با دو مفهوم اساسی ارزیابی کرد: انسجام سازمانهای مدنی رسمی و ریشهدار بودن (Embeddedness) این سازمانها در عرصهی مدنی.
@NashrAasoo 💭
آسو
توانا بود هر که درست و زیاد ائتلاف کند
ائتلاف و ایجاد اتصالات بین سازمانهای مختلف جامعهی مدنی یکی از سازوکارهای اصلی قدرتسازی از پایین و تأثیرگذاری روی سیاستهای دولت در حوزههای مختلف است. اما چه نوع ائتلاف و همبستگی بیشترین ظرفیت
«سازمانهای حقوق بشری از بازداشت بیش از ده هزار نفر در اعتراضات سراسری اخیر در ایران خبر دادهاند. نام و مشخصات ۱۶۰۰ نفر از آنها تا به امروز توسط «کمیتهی پیگیریِ بازداشتیها» ثبت شده است که ۴۳۱ از آنها زن بودهاند. با وجود این، هنوز تعداد زیادی از دستگیرشدگان احراز هویت نشدهاند و کسی از نهاد دستگیرکننده یا محل نگهداری آنها خبر ندارد. افزون بر این، بسیاری از خانوادههایی که از بازداشت فرزندانشان مطلع شدهاند به علت تهدید از سوی نهادهای امنیتی خبر بازداشت فرزندانشان را منتشر نمیکنند. این در حالی است که تا کنون هیچ آمار رسمی و دقیقی از سوی مقامات مسئول ارائه نشده است. در چنین شرایطی تنها شخص بازداشتشده است که میتواند تصویر دقیقی از وضعیت بازداشتگاهها را ترسیم کند. به همین دلیل، من به کمک چند نهاد حقوقبشری روایتهای تعدادی از زنانی را که به طور موقت آزاد شدهاند ثبت کردهام، که در ادامه میخوانید.»
aasoo.org/fa/articles/4117
@NashrAasoo 🔻
aasoo.org/fa/articles/4117
@NashrAasoo 🔻