حداقلْ کلانشهر
11.5K subscribers
51 photos
462 videos
3 files
494 links
حداقلْ کلانشهر، حداقل راه ارتباطی است که می‌شود داشت...
[لطفاً برای استفاده ذکر منبع شود]

اَدمینِ کانال:
@AtLeastAdmin
حمایت مالی از ما:
idpay.ir/Metropolatleast
آدرس سایت:
https://metropolatleast.ir
Download Telegram
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
🔰 در باب نقاشی‌های بوکس از جورج بِلوز

💭 کاری از The Canvas

📍تماشا در اینستاگرام:
📽 instagram.com/reel/Cv5NhpUov5N/?utm_source=ig_web_copy_link&igshid=MzRlODBiNWFlZA==

★در باب نقاشی منظره‌ی زمستانی با اسکیت روی یخ:
t.me/AtLeastLiterature/832
★ در باب نقاشی دلقکِ ماتیکو:
t.me/AtLeastLiterature/814
★ در باب نقاشی عصر آبی از ادوارد هاپر:
t.me/AtLeastLiterature/829
★ در باب نقاشی «شب‌زنده‌داران» از ادوارد هاپر
t.me/AtLeastLiterature/833
📣 حداقلْ کلانشهر
🔗 @AtLeastLiterature
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
🔰 سقراط چطوری ما را از اعتیاد نجات می‌دهد؟

💭 کاری از Then and Now

📍تماشا در اینستاگرام:
📽 instagram.com/reel/CwAyzLJJ1PF/?utm_source=ig_web_copy_link&igshid=MzRlODBiNWFlZA==

📣 حداقلْ کلانشهر
🔗 @AtLeastLiterature
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
🔰 در باب نقاشی‌ بوسه از گوستاو کلیمت

💭 کاری از Great Art Explained

📍تماشا در فیس‌بوک:
📽 facebook.com/1038992175/videos/304485132138526/

★در باب نقاشی منظره‌ی زمستانی با اسکیت روی یخ:
t.me/AtLeastLiterature/832
★ در باب نقاشی دلقکِ ماتیکو:
t.me/AtLeastLiterature/814
★ در باب نقاشی عصر آبی از ادوارد هاپر:
t.me/AtLeastLiterature/829
★ در باب نقاشی «شب‌زنده‌داران» از ادوارد هاپر
t.me/AtLeastLiterature/833
★ نقاشی‌های بوکس:
t.me/AtLeastLiterature/835

📣 حداقلْ کلانشهر
🔗 @AtLeastLiterature
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
🔰 در باب نقاشی‌‌های آخر‌الزمانی جان مارتین

💭 کاری از The Canvas

📍تماشا در اینستا:
📽 instagram.com/reel/CwNxNR3oQBH/?utm_source=ig_web_copy_link&igshid=MzRlODBiNWFlZA==

★در باب نقاشی منظره‌ی زمستانی با اسکیت روی یخ:
t.me/AtLeastLiterature/832
★ در باب نقاشی دلقکِ ماتیکو:
t.me/AtLeastLiterature/814
★ در باب نقاشی عصر آبی از ادوارد هاپر:
t.me/AtLeastLiterature/829
★ در باب نقاشی «شب‌زنده‌داران» از ادوارد هاپر
t.me/AtLeastLiterature/833
★ نقاشی‌های بوکس:
t.me/AtLeastLiterature/835
★ در باب نقاشی بوسه:
t.me/AtLeastLiterature/837
📣 حداقلْ کلانشهر
🔗 @AtLeastLiterature
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
🔰 هگل: راهنمای کامل تاریخ

💭 کاری از Then and Now

🎞 تماشا در آپارات:
📽 aparat.com/v/cO7yF

★ از همین سری اسپینوزا؛ راهنمای زندگی :

t.me/AtLeastLiterature/729

★ کانت؛ راهنمای کامل خردِ نابِ:

t.me/AtLeastLiterature/824

❗️ با جستجوی «هگل» در کانال به ویدیوهای دیگر مرتبط با او برسید.

☕️ اگر این مطلب ذهن شما را به اندازهٔ حداقل یک فنجان اسپرسو روشن کرده‌ است، از حداقلْ کلانشهر به قدر یک فنجان اسپرسو حمایت کنید:

💳 idpay.ir/Metropolatleast

📣 حداقلْ کلانشهر
🔗 @AtLeastLiterature
🎯 چرا ناامیدی را با شوقی بی‌پایان خریداریم؟

🎎 نگاهی به «انسان/اسب، پنجاه/پنجاه»

🖊 آراز بارسقیان

🔹 نقدی چیزی «ماقبل نقد» دشوار است. از چند جهت: تشخیص «ماقبل نقد» بودن و حرف زدن درباره‌اش. به نظر نمایش‌های مبتنی بر «فرم و حرکت» کمتر جایی برای توصیف و در آمدن معنا و منظور باشند اما از هر «فرمی» اگر حرفی برای گفتن داشته باشد، معنایی هم منتقل می‌شود و دریافت و کشف آن معنا لذت بخش است. اما «مفهوم‌زدایی از فرم» سال‌هاست در یک اتحاد نامقدس بین عرف اجرایی کشور، هنرمندان هنرهای نمایشی و تماشاگرانی که از سر ناچاری وقت خود را با تئاتر پر می‌کنند دارد اتفاق می‌افتد.

🔸این یکی هم چیزی نیست جز تقلید دست چندم از نمایش‌های سال‌های دور و نزدیک تئاتر ایران که توسط «گروه ده» و امثالهم دنبال می‌شد. استقبال اما چرا؟ ۱) روابط عمومی نسبتاً موفق. ۲) اندک شهرت کارگردان نمایش که از سال ۹۸ (اولین اجرای نمایش) تا امروز افزایش یافته. ۳) موج ناامیدی اجتماعی: این نمایش به خوبی در خط این ناامیدی قرار گرفته و با فرمی هزار بار تضمین شده، به صورت زامبی‌وار اجازهٔ حیات یافته.

🔹 برای شروع بررسی «بازیگر» را محور قرار می‌دهیم، متوجه می‌شویم «بازیگری» رخ نمی‌دهد. با تطبیق فهرست بازیگران دو نسخه از اجرا این قضیه مشخص می‌شود: تقریباً چهار پنج نفر از آن اجرا به این اجرا منتقل شدند. نقشی وجود نداشته تا به یاد کسی بماند و در نتیجه بازیگر هر هنرجوی دَم توپی است که می‌تواند پرت شود توی صحنه و ازش یک سری حالت و میمیک انتظار داشت و حرف‌هایی را بهشان یاد داد تا حفظ کنند و روی صحنه با فریاد بیانشان کنند. یا به روی هم داد بزنند یا به روی تماشاگر. در کنارش یکی سری حرکت هم هست که باید «اجرایی» شود تا نمایش «پیش برود».

🔸نکتهٔ بعدی «فکر» است. اطلاق واژهٔ «نوشته» لطفی است در حق کلمات پیاده شده در صحنه. با اینکه نمایش به ظاهر اقتباسی از یکی از آثار برتولت برشت است اما عملاً شاهدیم چطور به مدد آموزه‌های نمایشی دو دههٔ اخیر تئاتر ایران، محتوا زدایی از آن صورت گرفته. نمایش دیالکتیکی برشت (با محوریت طبقهٔ کارگر/دهقان و بورژوا/ملاک) روابطش از هم گسسته شده. اما ناتوانی در نگارش بهانهٔ فرار رو به جلو شده: آدم‌های را در یک «اردوگاه مرگ نازی‌ها» قرار دهید و تمام روابط ناموجود (یا گاها سطحی) فردی و اجتماعی را به بهانهٔ حضور «زندانبان» توجیه کنید. ما شاهد ایدئولوژی‌زدایی ویژه هستیم. به نظر بی‌ایدئولوژی بودن مثبت است، اما همین قضیه نمایش را هم سیاست زدوده و اجتماع زدوده کرده هم «فرد زدوده» و «روان زدوده». جای مخالفت و موافقت با هیچی نیست. نه می‌شود تندرویی کرد نه مصالحه. و نه حتی «سرگرم» شد. هیچی.

🔹حضور ناگهانی تماشاگر در نمایشی که فقط تا همین چهار سال پیش «یک نمایش جمع‌وجور در گوشه‌ای از شهر بود» چه معنایی دارد؟ «پُر شدن» اجرا یک شگرد روابط عمومی است و البته خالی بودن شهر از نمایش‌های متنوع دیگر. شگرد در فروختن بلیت به صورت «خارج از ظرفیت» ولی عملاً نشاندن خریدار آن بلیت‌ها بر ده دوازده تا بیست صندلی «واقعاً خالی» نمایش (این قضیه در شبی که نگارنده به تماشای نمایش نشست مشهود بود).

🔸در مقابل چیزی «خود زدوده» باید چه کرد؟ پیام چیست؟ وقایع از پیش محتوم ما را در انتها به صحنه‌ای می‌رساند که در آن بازیگران همچون بچه‌های مهد کودک از دیدن دوبارهٔ خورشید می‌خوانند و همه در حمام گازِ «نازی‌ها» جان می‌بازند. اینجا نمایش آنقدر خودش را جدی می‌گیرد که ایدهٔ خلاقه‌اش می‌شود عدم آمدن بازیگران روی صحنه برای «روِرانس». آدم‌هایی گیر افتاده در چرخه‌ای پوک، آدم‌هایی که نه «خودی» هستند نه «غیرخودی» و همه محکوم به یک سرنوشت از پیش تدبیر شده. این واقعیت برساخته‌ای است که نمایش سعی در پذیرفتن آن به ما دارد: بی‌فردیتی و بی‌هویت فردی بودن، بی‌هویت جمعی بودن، بی‌حافظه بودن و تقریباً عاری از هر رابطهٔ اجتماعی بودن. این دیوار تو خالی‌ای است که فرو می‌ریزد. بازیگرانی که یک سری حرکت می‌کنند و داد می‌زنند و جایی هم حرکت تمام می‌شود و صداها آرام می‌گیرد.

🔹قاعدتاً آنچه که از هویت تهی است، هویت کلیت اجرا است که همچون چرخ‌دنده‌ای بی‌ارزش قابل جابه‌جایی است. دستگاهی معیوب. پس چرا تشویق؟ این آیین تماشاگر تئاتر شبه‌روشنفکری است؛ حتی اگر بدشان بیاید باز تشویق می‌کنند. چرا پیشنهاد؟ بیست سال عادت به تماشای نمایش‌های معیوب، خروج از چرخه را دشوار می‌کند. چرا اجرا؟ تراژدی در این است: اجراگران هر چه در این نوشته آمده را دربارهٔ خود معکوس می‌پندارند.

▪️همین.

📣 حداقلْ کلانشهر
🔗 @AtLeastLiterature
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
🔰 اندکی در باب یک نقاشی دانمارکی

💭 کاری از The Canvas

📍تماشا در اینستا:
📽 instagram.com/reel/CwlDWKmoY11/?utm_source=ig_web_copy_link&igshid=MzRlODBiNWFlZA==

★در باب نقاشی منظره‌ی زمستانی با اسکیت روی یخ:
t.me/AtLeastLiterature/832
★ در باب نقاشی دلقکِ ماتیکو:
t.me/AtLeastLiterature/814
★ در باب نقاشی عصر آبی از ادوارد هاپر:
t.me/AtLeastLiterature/829
★ در باب نقاشی «شب‌زنده‌داران» از ادوارد هاپر
t.me/AtLeastLiterature/833
★ نقاشی‌های بوکس:
t.me/AtLeastLiterature/835
★ در باب نقاشی بوسه:
t.me/AtLeastLiterature/837
★ در باب نقاشی‌های آخر‌الزمانی:
t.me/AtLeastLiterature/838
📣 حداقلْ کلانشهر
🔗 @AtLeastLiterature
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
#ترانه
🎵 : Anybody Seen My Baby?
🎤 : the Rolling Stones
📀: Bridges to Babylon
📅 : 1997

❗️می‌توانید ده‌ها موزیک ویدیو را در کانال با هشتگِ #ترانه یافت کنید...


★ نسخه‌ی صوتی:
t.me/AtLeastFiles/36
📣 حداقلْ کلانشهر
🔗 @AtLeastLiterature
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
🔰 اندکی در باب یک نقاشی اعدام

💭 کاری از The Canvas

📍تماشا در اینستا:
📽 instagram.com/reel/Cwu16Wdtscq/?utm_source=ig_web_copy_link&igshid=MzRlODBiNWFlZA==

★در باب نقاشی منظره‌ی زمستانی با اسکیت روی یخ:
t.me/AtLeastLiterature/832
★ در باب نقاشی دلقکِ ماتیکو:
t.me/AtLeastLiterature/814
★ در باب نقاشی عصر آبی از ادوارد هاپر:
t.me/AtLeastLiterature/829
★ در باب نقاشی «شب‌زنده‌داران» از ادوارد هاپر
t.me/AtLeastLiterature/833
★ نقاشی‌های بوکس:
t.me/AtLeastLiterature/835
★ در باب نقاشی بوسه:
t.me/AtLeastLiterature/837
★ در باب نقاشی‌های آخر‌الزمانی:
t.me/AtLeastLiterature/838
★ در باب نقاشی از دانمارک:
t.me/AtLeastLiterature/841
📣 حداقلْ کلانشهر
🔗 @AtLeastLiterature
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
🔰 مفهوم زمان،‌ تارکوفسکی و قرنطینه

💭 کاری از Nerdwriter

🎞 تماشا در آپارات:
📽 aparat.com/v/g6kyh

📣 حداقلْ کلانشهر
🔗 @AtLeastLiterature
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
🔰 ترومای رنه ماگریت

💭 کاری از The Canvas

📍تماشا در اینستا:
instagram.com/reel/Cw-h9RbN-56/?utm_source=ig_web_copy_link&igshid=MzRlODBiNWFlZA==

★ در باب نقاشی منظره‌ی زمستانی با اسکیت روی یخ:
t.me/AtLeastLiterature/832
★ در باب نقاشی دلقکِ ماتیکو:
t.me/AtLeastLiterature/814
★ در باب نقاشی عصر آبی از ادوارد هاپر:
t.me/AtLeastLiterature/829
★ در باب نقاشی «شب‌زنده‌داران» از ادوارد هاپر
t.me/AtLeastLiterature/833
★ نقاشی‌های بوکس:
t.me/AtLeastLiterature/835
★ در باب نقاشی بوسه:
t.me/AtLeastLiterature/837
★ در باب نقاشی‌های آخر‌الزمانی:
t.me/AtLeastLiterature/838
★ در باب نقاشی از دانمارک:
t.me/AtLeastLiterature/841
📣 حداقلْ کلانشهر
🔗 @AtLeastLiterature
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
🔰 دیوید فاستر والاس از تعهد و کتاب‌خواندن و سکوت می‌گوید

🎞 تماشا در آپارات:
📽 aparat.com/v/JBRAs

📣 حداقلْ کلانشهر
🔗 @AtLeastLiterature
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
🔰 آثار فریدا کالو به چه می‌گویند

💭 کاری از Nerdwriter

📍تماشا در اینستا:
📽 instagram.com/reel/CxGswglNN5t/?utm_source=ig_web_copy_link&igshid=MzRlODBiNWFlZA==

★ در باب نقاشی منظره‌ی زمستانی با اسکیت روی یخ:
t.me/AtLeastLiterature/832
★ در باب نقاشی دلقکِ ماتیکو:
t.me/AtLeastLiterature/814
★ در باب نقاشی عصر آبی از ادوارد هاپر:
t.me/AtLeastLiterature/829
★ در باب نقاشی «شب‌زنده‌داران» از ادوارد هاپر
t.me/AtLeastLiterature/833
★ نقاشی‌های بوکس:
t.me/AtLeastLiterature/835
★ در باب نقاشی بوسه:
t.me/AtLeastLiterature/837
★ در باب نقاشی‌های آخر‌الزمانی:
t.me/AtLeastLiterature/838
★ در باب نقاشی از دانمارک:
t.me/AtLeastLiterature/841
📣 حداقلْ کلانشهر
🔗 @AtLeastLiterature
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
🔰 نقد فیلم: آیا فیلم باربی واقعا انتظارات را زیر سوال برد؟

💭 کاری از Carefree Wandering

🔖 برگردان از امیر ارزانی


📍تماشا در آپارات:
📽 بدلیل "داشتن مغایرت با شئونات اخلاقی و عرفی جامعه یا قوانین کشور" از سایت آپارات حذف شد.

📍تماشا در فیس‌بوک:
📽 facebook.com/1038992175/videos/273582302269301/

📣 حداقلْ کلانشهر
🔗 @AtLeastLiterature
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
🔰 در باب نقاشی اندرو وایت: دنیای کریستین

💭 کاری از Nerdwriter

📍تماشا در اینستا:
📽 instagram.com/p/CxN-YIJtRn7/

★ در باب نقاشی منظره‌ی زمستانی با اسکیت روی یخ:
t.me/AtLeastLiterature/832
★ در باب نقاشی دلقکِ ماتیکو:
t.me/AtLeastLiterature/814
★ در باب نقاشی عصر آبی از ادوارد هاپر:
t.me/AtLeastLiterature/829
★ در باب نقاشی «شب‌زنده‌داران» از ادوارد هاپر
t.me/AtLeastLiterature/833
★ نقاشی‌های بوکس:
t.me/AtLeastLiterature/835
★ در باب نقاشی بوسه:
t.me/AtLeastLiterature/837
★ در باب نقاشی‌های آخر‌الزمانی:
t.me/AtLeastLiterature/838
★ در باب نقاشی از دانمارک:
t.me/AtLeastLiterature/841
📣 حداقلْ کلانشهر
🔗 @AtLeastLiterature
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
🎭 اجرای صحنه‌ای از نمایش «گربه روی شیروانی داغ»

🖊 نویسنده: تنسی ویلیامز

🎪 اجرایی در National Theater

نمایش #زیرنویس_فارسی دارد...

★ دریافت جداگانه‌ی زیرنویس فیلم:
subscene.com/subtitles/national-theatre-live-cat-on-a-hot-tin-roof/farsi_persian/3184030

★ اجرای صحنه‌ای نمایش نورگیر از دیوید هر:
t.me/AtLeastLiterature/526
★ اجرای صحنه‌ای از نمایش قرمز:
t.me/AtLeastLiterature/545
★ اجرای صحنه‌ای از فرانکشتاین:
t.me/AtLeastLiterature/540
★ اجرای صحنه‌ای از رُزنکرانتس و گیلدنسترن هر دو مرده‌اند:
t.me/AtLeastLiterature/534
★ اجرای صحنه‌ای نمایش تراموایی به نام هوس:
t.me/AtLeastLiterature/548
★ نمایش پرتره‌ی مرد ریخته:
t.me/AtLeastLiterature/551
★ کلاس مُرده:
t.me/AtLeastLiterature/610
★ مسئله‌ی پیچیده:
t.me/AtLeastLiterature/642
★ صعود مقاومت‌پذیر آقای م. ر. حساس!
t.me/AtLeastLiterature/819

📣 حداقلْ کلانشهر
🔗 @AtLeastLiterature
🎎 وقتی جیب‌ها را پر پول می‌کنیم و نوارها را با هوای خالی پُر: به «تئاتر سیاه» خوش آمدید

📃 در باب «بک تو بلک» از سجاد افشاریان

🖊 آراز بارسقیان

🔸... تئاتر تهی این روزها مدت‌ها مشغول تحویل نوارهای خالی به مخاطب است. سجاد افشاریان یکی از این نوار خالی پُر کن‌هاست که گوی سبقت را از همکاران دیگر در یکی دو دههٔ اخیر ربوده است... تصویر تئاتر ایران «این روزها» دقیقاً جفت‌وجور با چیزی است که شهریور ۱۴۰۲در صحنهٔ خالیِ سالن اصلی روی صحنه رفت. یک فضای بزرگِ سیاه که متضاد هر «فضای خالی‌ای» است. یک چهارچوبِ خیالی وسط این فضا که چهار تا نوار سفید است، یک چهارپایهٔ زپرتی و تمام. بازیگران دوره‌گرد هم روزی روزگاری اسباب سرگرمی بیشتری برای مخاطب خود قائل می‌شدند و هنر خود را به قیمتی ناچیز می‌فروختند. این تصویر تئاتر «تهی» امروز ایران است...

📍 شما می‌توانید مطلب را در ⚡️Instant View⚡️ یا سایت بخوانید:

📎 https://metropolatleast.ir/fhy7

📣 حداقلْ کلانشهر
🔗 @AtLeastLiterature
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
🔰 در باب نقاشی ژرژ سورا

💭 کاری از Great Art Explained

📍تماشا در اینستا:
📽 instagram.com/reel/CyAyPxstbMu/

★ در باب نقاشی منظره‌ی زمستانی با اسکیت روی یخ:
t.me/AtLeastLiterature/832
★ در باب نقاشی دلقکِ ماتیکو:
t.me/AtLeastLiterature/814
★ در باب نقاشی عصر آبی از ادوارد هاپر:
t.me/AtLeastLiterature/829
★ در باب نقاشی «شب‌زنده‌داران» از ادوارد هاپر
t.me/AtLeastLiterature/833
★ نقاشی‌های بوکس:
t.me/AtLeastLiterature/835
★ در باب نقاشی بوسه:
t.me/AtLeastLiterature/837
★ در باب نقاشی‌های آخر‌الزمانی:
t.me/AtLeastLiterature/838
★ در باب نقاشی از دانمارک:
t.me/AtLeastLiterature/841
★ در باب نقاشی اندرو وایت:
t.me/AtLeastLiterature/851
📣 حداقلْ کلانشهر
🔗 @AtLeastLiterature
📖 «افسانه‌ی عادی بودن: تروما، بیماری و درمان در فرهنگ سمی»

✍️نویسنده: گبور مته با همکاری دانیل مته
👤مترجم: آراز بارسقیان

🎯 ۵۹۸ صفحه | رقعی، گالینگور | ۳۵۹۰۰ تومان

🔹 از پشت جلد کتاب:

🖊...مَته متوجه شده که فهم از ما این واژه‌ی «عادی/نورمال» اشتباه است، ما برای این فهم معمولاً نقش تروما و استرسی که بر فرد وارد می‌شود را ندید می‌گیریم؛ حتی گاهی فشارهای زندگی مُدرن را هم ندید می‌گیریم. یعنی فشارهایی که بر بدن‌ها و اذهان وارد می‌شود. از نظر مته سیستم پزشکی غربی علیرغم تمام پیشرفت‌ها و تخصص‌های خاصی که در زمینه‌ی پزشکی به آن نائل شده، همچنان نمی‌تواند فرد را به عنوان یک «کُل» مورد بررسی قرار دهد و در موارد بسیاری استرس‌های زندگی روزمره بر بدن را ندید می‌گیرد، فشاری که به سیستم ایمنی می‌آید و بر هم خوردن تعادل عاطفی را در پی دارد...

نشر: میلکان
نوبت چاپ: اول
سال چاپ: ۱۴۰۲

📣 حداقلْ کلانشهر
🔗 @AtLeastLiterature
🎯 تئاتر شهر و مسئلهٔ فروپاشی

🎎 به بهانهٔ نمایش «ملاقات با بانوی سالخورده» با گردانندگی میترا علوی طلب

🖊 آراز بارسقیان

🔸برعکس آنچه باید، اکثریت اساتید دانشگاه‌های تئاتر کشور، به شدت بی‌استعداد و ناتوان در زمینهٔ اجرا هستند. در اکثر موارد یک سری «مدیر» درجه دو یا سه هستند که در کسوت‌های مدیر گروه، معاون دانشگاه یا حتی مدیر فلان سالن تئاترِ وابسته به دانشگاه، حضوری «اداری» دارند و با بازنشستگی هم به گوشه‌ای می‌روند. در این میان تعدادی هستند که تلاشکی برای حضور صحنه‌ای هم می‌کنند و اکثراً بدترین آثار روی صحنه را به تماشاگر ارائه می‌دهند. فهرست اسامی این اشخاص بی‌استعداد بلند بالاست و در تمام دانشگاه‌ها پخش: رحمت امینی، پیام فروتن، محمدحسین ناصربخت، فریندخت زاهدی و بهروز بختیاری تنها مشتی از خروار چنین افرادی هستند. این‌ها شاید هر کدام در زمینهٔ تخصصی خود حرفی برای ارائه داشته باشند (که عموماً هم بازیافت حرف‌های دیگران است ـ بحث مقاله‌نویسی هم که دیگر سروته‌اش مشخص است) اما وقتی پای میدان عمل در میان باشد جزو نفرات صدوچندم از فهرست صد نفرهٔ هنرمندان «عادی» تئاتر هستند. در این میان هم چند نفری هستند که گاهی به طرز خط‌شکنانه خود را به صف هنرمندان تئاتری می‌رسانند: مثلاً نغمه ثمینی که با تمام ضعف‌هاش یک سروگردن از آن‌ها بالاتر است. جالب هم هست که امثال ثمینی تظاهر به داشتن یک زاویهٔ پنهان با «تشکیلات دانشگاه» دارند.

🔹این روزها اگر قرار باشد شاهد تبلور این قضیه باشیم می‌توانیم به سالن چهارسوی تئاترِ شهر مراجعه کنیم و اثر خانم میترا علوی طلب را از نزدیک ببینیم. موازی شدن اجرای یک نمایش دبستانی روی صحنه‌ای حرفه‌ای، با زوال و مدیریت ناکارآمد تئاتر شهر و در حد وسیع‌تر مرکز هنرهای نمایشی، اصلاً امری اتفاقی نیست. بلکه عارضهٔ مستقیم این ناتوانی در مدیریت تئاتر است. ساده‌ترین بروز این ناتوانی را می‌شود در همان داداردودور بی‌مورد دربارهٔ جمع شدن بساط «بساطی‌ها» از دور محوطه دید: آن محوطه «هیچ» فرقی نکرده. (راستش نگارنده هیچ‌وقت از آن وضعیت ناراحت نبود، سؤال اینجاست که ناراضیان چگونه راضی شدند؟)

🔸نمایش علوی طلب هم درست به مانند کارهای رحمت امینی، در دستهٔ ما قبل نقد قرار می‌گیرند، اما این روزها بهای ماقبل نقد بودن یک «چیز»، «خشم» است. خشمی که به تو اجازه می‌دهد به راحتی سالن را ترک کنی و فکر کنی چرا بطری خالی آب را نباید به سمت بازیگران پرتاب بکنی؟ خشمی که اجازه می‌دهد به روابط عمومی بروی و توی صورت کارمند آن‌جا فریاد بزنی که «این آشغال چیه؟» و چرا با وقاحت تمام پول این آشغال را از ما می‌گیرند؟

🔹 اما چرا عصبانی؟ چرا جدی؟ زوال تئاتر و تئاتری و هر پس‌وپیش‌وندِ «تئاتر»‌ دار در ایران برای نگارنده روشن است. دیگران اگر دچار نابینایی ادیپ‌وارِ پیش از کشف حقیقت شدند، مشکل خودشان است. از مدیریتی که اصلاً متوجه‌ سیاهی مطلق نیست، چطور می‌شود انتظار داشت که شورای نظارتش شروع کند به این پرسش ساده که چرا یک متن آلمانی، در هیچ‌کدام از مواد تبلیغاتی نام «مترجم» ندارد؟ از تماشاگری که تصوری از تئاتری که دارد می‌بیند ندارد چه انتظاری باید داشت؟ تماشاگر فرق تئاتری که در دبستان اجرا می‌شود با یک نمایش حرفه‌ای را نمی‌داند، چون به عمرش تئاتر مدرسه‌ای ندیده، حالا باید چه کرد؟

🔸کارگردان بی‌استعداد و ناتوان، یک متن قدرتمند را به یک اجرای زیر «صفر» می‌کشاند و تماشاگر باید پول بدهد و کار را ببیند و تشویق هم بکند؟ وقتی هم که می‌گوید آشغال است، پاسخ این است: «تئاتر آشغال نیست»! ولی هست. چرا؟ بازیگرها یک سری جوان هستند که باید حتماً تئاتر رو توی دبستان تجربه می‌کنند و علوی طلب هم مربی نمایش در مدرسه است؛ نه استاد دانشگاه هنر و این‌ها هم دانشجویان تئاتر! این تفاوت بسیار آشکار است و واضح. اما چرا باید برای چنین «زباله بازیافت‌ناپذیری» پول پرداخت کنیم و خوشحال باشیم؟ چرا یک بار نمی‌پرسیم به چه حسابی به افراد بی‌استعداد اجازهٔ کار توی حرفه‌ای ترین سالن کشور داده می‌شود در حالی صدها جوان آن بیرون دارند تحقیر می‌شوند و اجازه نفس کشیدن ندارند و در نهایت از تئاتر سرخورده می‌شوند؟ زندگی در این تئاتر سیاه چه دارد که قرار نیست از آن بیرون بیاییم؟ این رها شدگی تئاتر شهر در آسمان و زمین نشانهٔ چیست؟

🔹یک کلمه: مدیریت ناکارآمد؛ هم در مرکز هنرهای نمایشی، هم در تئاتر شهر.

▪️همین.

📣 حداقلْ کلانشهر
🔗 @AtLeastLiterature