جمعه ۲۶ شهریور ۱۴۰۰
مولوی احمد قهستانی
🕋 خطبه های نماز جمعه اهل سنت
(#شهرستان_خواف )
🎙#خطیب:مولوی احمد قهستانى حفظه الله
🕌#مکان:مصلای بزرگ اهل سنت خواف
🗓1400/6/26
والصلاة على خيـر البشر
💞םבםב ﷺ
📲 #نشر_کانال_و_مطالب_صدقه_جاریه
💕به ڪانال بپیوندید 👇
@Galleryislamineda
╰─┅─═ঊঈ🌺ঊঈ═─┅─╯
(#شهرستان_خواف )
🎙#خطیب:مولوی احمد قهستانى حفظه الله
🕌#مکان:مصلای بزرگ اهل سنت خواف
🗓1400/6/26
والصلاة على خيـر البشر
💞םבםב ﷺ
📲 #نشر_کانال_و_مطالب_صدقه_جاریه
💕به ڪانال بپیوندید 👇
@Galleryislamineda
╰─┅─═ঊঈ🌺ঊঈ═─┅─╯
خطبه جمعه 26 شهریور 1400
شیخ الاسلام مولانا عبدالحمید
🔹خطبه جمعه شیخ الاسلام مولانا عبدالحمید حفظه الله
🗓1400/6/26
🕌مکان:محل برگزاری مراسم نماز جمعه اهل سنت زاهدان
والصلاة على خيـر البشر
💞םבםב ﷺ
📲 #نشر_کانال_و_مطالب_صدقه_جاریه
💕به ڪانال بپیوندید 👇
@Galleryislamineda
╰─┅─═ঊঈ🌺ঊঈ═─┅─╯
🗓1400/6/26
🕌مکان:محل برگزاری مراسم نماز جمعه اهل سنت زاهدان
والصلاة على خيـر البشر
💞םבםב ﷺ
📲 #نشر_کانال_و_مطالب_صدقه_جاریه
💕به ڪانال بپیوندید 👇
@Galleryislamineda
╰─┅─═ঊঈ🌺ঊঈ═─┅─╯
Audio
🕋 خطبه های نماز جمعه اهل سنت
(#شهرستان_سراوان )
🎙#خطیب:شیخ محمد عالم حکیمی
🕌#مکان:محل برگزاری مراسم نماز جمعه سراوان
🗓1400/6/26
والصلاة على خيـر البشر
💞םבםב ﷺ
📲 #نشر_کانال_و_مطالب_صدقه_جاریه
💕به ڪانال بپیوندید 👇
@Galleryislamineda
╰─┅─═ঊঈ🌺ঊঈ═─┅─╯
(#شهرستان_سراوان )
🎙#خطیب:شیخ محمد عالم حکیمی
🕌#مکان:محل برگزاری مراسم نماز جمعه سراوان
🗓1400/6/26
والصلاة على خيـر البشر
💞םבםב ﷺ
📲 #نشر_کانال_و_مطالب_صدقه_جاریه
💕به ڪانال بپیوندید 👇
@Galleryislamineda
╰─┅─═ঊঈ🌺ঊঈ═─┅─╯
💞 شمایل محمدی صلی الله علیه و سلم
عَنْ جَابِرٍ قَالَ: دَخَلَ النَّبِيُّ صلى الله عليه و سلم مَكَّةَ يَوْمَ الْفَتْحِ وَعَلَيْهِ عِمَامَةٌ سَوْدَاءُ.
📙رواه مسلم
جابر بن عبدالله رضي الله عنهما گوید: پیامبر صلی الله علیه و سلم در حالی در روز فتح مکّهی، وارد مکهی مکرمه شدند که عمامهای سیاه بر سر داشتند.
والصلاة على خيـر البشر
💞םבםב ﷺ
📲 #نشر_ڪانال_و_مطالب_صدقه_جاریه
💕به ڪانال بپیوندید 👇
@Galleryislamineda
╰─┅─═ঊঈ🌺ঊঈ═─┅─╯
عَنْ جَابِرٍ قَالَ: دَخَلَ النَّبِيُّ صلى الله عليه و سلم مَكَّةَ يَوْمَ الْفَتْحِ وَعَلَيْهِ عِمَامَةٌ سَوْدَاءُ.
📙رواه مسلم
جابر بن عبدالله رضي الله عنهما گوید: پیامبر صلی الله علیه و سلم در حالی در روز فتح مکّهی، وارد مکهی مکرمه شدند که عمامهای سیاه بر سر داشتند.
والصلاة على خيـر البشر
💞םבםב ﷺ
📲 #نشر_ڪانال_و_مطالب_صدقه_جاریه
💕به ڪانال بپیوندید 👇
@Galleryislamineda
╰─┅─═ঊঈ🌺ঊঈ═─┅─╯
❣محمد صلی الله علیه و سلم از دیدگاه خاورشناسان
ادوارد گیبون (١٧٣٧-١٧٩٤م) مورخ صاحب نام انگلیسی، در کتاب تاریخ انحطاط و سقوط امپراتوری روم راجع به خصوصیات پیامبر چنین مینویسد: «شخص محمد(صلی الله علیه و آله و سلم) از لحاظ جمال و زیبایی صوری، امتیازاتی داشت؛ این امتیازات را جز از نظر کسانی که فاقد آن هستند، نمیتوان ناچیز انگاشت. او پیش از آنکه شروع به نطق و سخنرانی میکرد، چه شنونده یک نفر بود و چه جمعی بودند، همه مجذوب لطف و محبتش میشدند و توجه همه به او جلب میشد و صورت آراسته و آمرانه، سیمای موقر و باشکوه، چشمان نافذ، تبسم ملیح و جاذب، محاسن پرمو، قیافهی بیانگر تمام احساسات روحی وی و بالاخره نکات و لطایفی که در محاوره به کار میبرد، همه را وادار میکرد که در برابرش صدای هلهلهی تکریم بلند کنند.
در امور اجتماعی و کارهای مربوط به زندگی، دقیقاً کلیهی آداب و رسوم کشورش را رعایت میکرد. تواضع و احترام او در برابر اغنیا
و ثروتمندان و در مقابل فقرا و بینوایان، همه و همه یکسان بود. وضوح و صراحتی که در گفتار به کار میبرد، جای اختفایی برای مقاصد نهاییاش نمیگذاشت. آداب معاشرتی که در برابر دوستان از نظر رفاقت و سابقه نشان میداد، همانی بود که برای عموم افراد، از نظر بشردوستی رعایت میکرد! حافظهاش قوی و پردامنه و هوش و ادراکش سهل و اجتماعی بود.
نیروی تصورش عالی، قضاوتش صریح و روشن و سریع و قاطع بود، هم دارای قدرت فکر و اندیشه بود و هم دارای قدرت عمل و اقدام اگرچه
نقشهاش به تدریج با موفقیت پیش میرفت، با این حال نخستین فکر رسالت الهیاش بیانگر نبوغی اصیل و عالی است»
والصلاة على خيـر البشر
💞םבםב ﷺ
📲 #نشر_ڪانال_و_مطالب_صدقه_جاریه
💕به ڪانال بپیوندید 👇
@Galleryislamineda
╰─┅─═ঊঈ🌺ঊঈ═─┅─╯
ادوارد گیبون (١٧٣٧-١٧٩٤م) مورخ صاحب نام انگلیسی، در کتاب تاریخ انحطاط و سقوط امپراتوری روم راجع به خصوصیات پیامبر چنین مینویسد: «شخص محمد(صلی الله علیه و آله و سلم) از لحاظ جمال و زیبایی صوری، امتیازاتی داشت؛ این امتیازات را جز از نظر کسانی که فاقد آن هستند، نمیتوان ناچیز انگاشت. او پیش از آنکه شروع به نطق و سخنرانی میکرد، چه شنونده یک نفر بود و چه جمعی بودند، همه مجذوب لطف و محبتش میشدند و توجه همه به او جلب میشد و صورت آراسته و آمرانه، سیمای موقر و باشکوه، چشمان نافذ، تبسم ملیح و جاذب، محاسن پرمو، قیافهی بیانگر تمام احساسات روحی وی و بالاخره نکات و لطایفی که در محاوره به کار میبرد، همه را وادار میکرد که در برابرش صدای هلهلهی تکریم بلند کنند.
در امور اجتماعی و کارهای مربوط به زندگی، دقیقاً کلیهی آداب و رسوم کشورش را رعایت میکرد. تواضع و احترام او در برابر اغنیا
و ثروتمندان و در مقابل فقرا و بینوایان، همه و همه یکسان بود. وضوح و صراحتی که در گفتار به کار میبرد، جای اختفایی برای مقاصد نهاییاش نمیگذاشت. آداب معاشرتی که در برابر دوستان از نظر رفاقت و سابقه نشان میداد، همانی بود که برای عموم افراد، از نظر بشردوستی رعایت میکرد! حافظهاش قوی و پردامنه و هوش و ادراکش سهل و اجتماعی بود.
نیروی تصورش عالی، قضاوتش صریح و روشن و سریع و قاطع بود، هم دارای قدرت فکر و اندیشه بود و هم دارای قدرت عمل و اقدام اگرچه
نقشهاش به تدریج با موفقیت پیش میرفت، با این حال نخستین فکر رسالت الهیاش بیانگر نبوغی اصیل و عالی است»
والصلاة على خيـر البشر
💞םבםב ﷺ
📲 #نشر_ڪانال_و_مطالب_صدقه_جاریه
💕به ڪانال بپیوندید 👇
@Galleryislamineda
╰─┅─═ঊঈ🌺ঊঈ═─┅─╯
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔹مولانا بشیر احمد خطیبی حفظه الله
🔸موضوع:عاقبت دشمنی با پیامبر صلیاللهعلیهوسلم
والصلاة على خيـر البشر
💞םבםב ﷺ
📲 #نشر_ڪانال_و_مطالب_صدقه_جاریه
💕به ڪانال بپیوندید 👇
@Galleryislamineda
╰─┅─═ঊঈ🌺ঊঈ═─┅─╯
🔸موضوع:عاقبت دشمنی با پیامبر صلیاللهعلیهوسلم
والصلاة على خيـر البشر
💞םבםב ﷺ
📲 #نشر_ڪانال_و_مطالب_صدقه_جاریه
💕به ڪانال بپیوندید 👇
@Galleryislamineda
╰─┅─═ঊঈ🌺ঊঈ═─┅─╯
🌷همراه و همگام با صحابه رضوان الله تعالی علیهم اجمعین
👤 عدی بن حاتم طائی رضي الله عنه
«تو کسی هستی که ایمان آوردی آنگاه که دیگران کفر ورزیدند، شناخت و معرفت حاصل کردی آنگاه که دیگران انکار کردند، به عهدت وفا کردی آنگاه که دیگران خیانت کردند و به حق روی آوردی آنگاه که دیگران به آن پشت کردند».
حضرت عمر فاروق رضي الله عنه .
در سال نهم هجری پادشاهی از پادشاهان عرب بعد از سالها گریز از اسلام، در برابر دین خدا نرم شده و با جان و دل اسلام را پذیرفت، و بعد از مدتها رویگردانی و مخالفت با حق
در برابر ایمان نرم شده و ایمان آورد، و سرانجام بعد از سالها سرپیچی و عصیان تن به فرمانبرداری و اطاعت از رسول خدا صلی الله علیه و سلم داد.
بله، او کسی جز «عدی بن حاتم طایی» نبود کسی که پدرش در بخشش و گذشت ضرب المثل جهانیان است.
«عدی» ریاست و پادشاهی را از پدرش به ارث برد و قبیله «طی» رهبرش را پذیرفته و یک چهارم از عنیمتهایش را به او میداد و فرماندهی خویش را نیز به وی واگذار کرد.
هنگامی که رسول بزرگوار دعوت به سوی هدایت و حق را آغاز و آشکار کرد، قبایل عرب یکی پس از دیگری آن را پذیرفته و تسلیم برنامه الهی شدند، ولی «عدی بن حاتم» در دعوت پیامبر صلی الله علیه و سلم رهبریی را دید که تاج و تختش را درهم خواهد کوبید و به رهبریش خاتمه خواهد داد، و حکومتی را در آن دید که حکومت و ریاستش را بر خواهد چید.
بنابراین، با رسول الله صلى الله عليه و سلم با شدیدترین حالت ممکنه به دشمنی پرداخت بدون آن که ایشان را بشناسد، و قبل از آن که ملاقاتی با این پیامبر رحمت صلی الله علیه و سلم داشته باشد، به شدت به ایشان خشم ورزیده و غضب کرد.
او نزدیک به بیست سال به دشمنیاش با اسلام ادامه داد تا آن که پروردگار مهربان سینهاش را برای پذیرش دعوت به سوی هدایت و حق گشاده گرداند.
اسلامآوردن «عدی بن حاتم» داستانی فراموشنشدنی دارد. بنابراین، رشته سخن را به خودش واگذار مینمائیم، زیرا وی در حکایت آن شایستهتر و سزاوارتر است.
عدی میگوید:
از زمانی که نام رسول خدا صلی الله علیه و سلم را شنیدم، از اَحَدی به اندازه ایشان تنفر نداشتم. این درست زمانی بود که از اشراف قومم بودم و به دین نصرانیت اعتقاد داشته و پایبندی
داشتم، در میان طایفهام چنان منزلتی داشتم که پادشاهان عرب دارا بودند و مانند آنان یک چهارم غنایم از آن من بود.
بدین سبب هنگامی که اخبار رسول خدا صلی الله علیه و سلم را شنیدم، به ایشان خشم گرفته و ناراحت شدم.
کم کم دعوت ایشان گسترش یافته و به قدرت و شوکتشان افزوده شد، بگونهای که لشکرها و سپاهیان اسلام شرق تا غرب سرزمین عرب زیر پا گذاشته و فتح میکردند. تا آنجا که روزی به کودکی که شترهایم را میچراند گفتم:
آفرین پسر خوب و زرنگ، هرچه سریعتر شتر فربه و راهواری برایم انتخاب کن و آن را در محلی نزدیک برایم ببند، و بمجرد این که شنیدی سپاهیان محمد صلی الله علیه و سلم یا سرایا ایشان بر این سرزمین گام نهادهاند مرا باخبر کن.
فردای آن روز، به نزدم آمد و گفت:
ای سرورم، آنچه را که تصمیم گرفته بودی، همین الآن انجام بده، زیرا لشکریان محمد صلی الله علیه و سلم پا بر سرزمین تو نهادهاند.
گفتم:
مادرت به عزایت بنشیند! برای چه؟!
پاسخ داد:
من خودم دیدم پرچمهایی را که در دشتها در حرکت بودند. پرسیدم: آنها چیست؟ به من گفته شد که اینان سپاهیان محمد صلی الله علیه و سلم هستند.
بلافاصله به او گفتم:
هرچه سریعتر آن شتری را که دستور
داده بودم آماده کن، برایم بیاور.
در همان لحظه برخاسته و از خانواده، همسران و فرزندانم خواستم تا به سرزمین دیگری که با آنجا الفت و دوستی داشتیم برویم. با سرعت هرچه تمامتر به طرف سرزمین شام حرکت کردم تا به هم کیشانم که مسیحی بودند ملحق شده و در میان آنان زندگی کنم.
عجله و شتاب مانع از آن شد که تمام افراد خانوادهام را همراه ببرم، زمانی که خطر را پشت سر گذاشتم از حال تک تک آنها جویا شدم که ناگاه متوجه شدم خواهرم را در سرزمین نجد به همراه تعدادی از «قبیله طی» جا گذاشتهام.
هیچ راهی برای بازگشت به آنجا برایم باقی نمانده بود.
به ناچار، به اتفاق همراهانم به راه ادامه دادیم تا به سرزمین شام رسیدیم، سرانجام در بین همکیشانم اقامت کردم.
اما بشنویم از داستان خواهرم! بر سر او
آنچه را که انتظارش را داشتم و از آن میترسیدم پیش آمد.
در سرزمین شام بودم که به من خبر رسید، سپاهیان محمد صلی الله علیه و سلم بر مناطق و خانههایمان یورش برده و خواهرم را به همراه دیگران اسیر کرده و به یثرب انتقال دادهاند.👇🏻👇🏻
👤 عدی بن حاتم طائی رضي الله عنه
«تو کسی هستی که ایمان آوردی آنگاه که دیگران کفر ورزیدند، شناخت و معرفت حاصل کردی آنگاه که دیگران انکار کردند، به عهدت وفا کردی آنگاه که دیگران خیانت کردند و به حق روی آوردی آنگاه که دیگران به آن پشت کردند».
حضرت عمر فاروق رضي الله عنه .
در سال نهم هجری پادشاهی از پادشاهان عرب بعد از سالها گریز از اسلام، در برابر دین خدا نرم شده و با جان و دل اسلام را پذیرفت، و بعد از مدتها رویگردانی و مخالفت با حق
در برابر ایمان نرم شده و ایمان آورد، و سرانجام بعد از سالها سرپیچی و عصیان تن به فرمانبرداری و اطاعت از رسول خدا صلی الله علیه و سلم داد.
بله، او کسی جز «عدی بن حاتم طایی» نبود کسی که پدرش در بخشش و گذشت ضرب المثل جهانیان است.
«عدی» ریاست و پادشاهی را از پدرش به ارث برد و قبیله «طی» رهبرش را پذیرفته و یک چهارم از عنیمتهایش را به او میداد و فرماندهی خویش را نیز به وی واگذار کرد.
هنگامی که رسول بزرگوار دعوت به سوی هدایت و حق را آغاز و آشکار کرد، قبایل عرب یکی پس از دیگری آن را پذیرفته و تسلیم برنامه الهی شدند، ولی «عدی بن حاتم» در دعوت پیامبر صلی الله علیه و سلم رهبریی را دید که تاج و تختش را درهم خواهد کوبید و به رهبریش خاتمه خواهد داد، و حکومتی را در آن دید که حکومت و ریاستش را بر خواهد چید.
بنابراین، با رسول الله صلى الله عليه و سلم با شدیدترین حالت ممکنه به دشمنی پرداخت بدون آن که ایشان را بشناسد، و قبل از آن که ملاقاتی با این پیامبر رحمت صلی الله علیه و سلم داشته باشد، به شدت به ایشان خشم ورزیده و غضب کرد.
او نزدیک به بیست سال به دشمنیاش با اسلام ادامه داد تا آن که پروردگار مهربان سینهاش را برای پذیرش دعوت به سوی هدایت و حق گشاده گرداند.
اسلامآوردن «عدی بن حاتم» داستانی فراموشنشدنی دارد. بنابراین، رشته سخن را به خودش واگذار مینمائیم، زیرا وی در حکایت آن شایستهتر و سزاوارتر است.
عدی میگوید:
از زمانی که نام رسول خدا صلی الله علیه و سلم را شنیدم، از اَحَدی به اندازه ایشان تنفر نداشتم. این درست زمانی بود که از اشراف قومم بودم و به دین نصرانیت اعتقاد داشته و پایبندی
داشتم، در میان طایفهام چنان منزلتی داشتم که پادشاهان عرب دارا بودند و مانند آنان یک چهارم غنایم از آن من بود.
بدین سبب هنگامی که اخبار رسول خدا صلی الله علیه و سلم را شنیدم، به ایشان خشم گرفته و ناراحت شدم.
کم کم دعوت ایشان گسترش یافته و به قدرت و شوکتشان افزوده شد، بگونهای که لشکرها و سپاهیان اسلام شرق تا غرب سرزمین عرب زیر پا گذاشته و فتح میکردند. تا آنجا که روزی به کودکی که شترهایم را میچراند گفتم:
آفرین پسر خوب و زرنگ، هرچه سریعتر شتر فربه و راهواری برایم انتخاب کن و آن را در محلی نزدیک برایم ببند، و بمجرد این که شنیدی سپاهیان محمد صلی الله علیه و سلم یا سرایا ایشان بر این سرزمین گام نهادهاند مرا باخبر کن.
فردای آن روز، به نزدم آمد و گفت:
ای سرورم، آنچه را که تصمیم گرفته بودی، همین الآن انجام بده، زیرا لشکریان محمد صلی الله علیه و سلم پا بر سرزمین تو نهادهاند.
گفتم:
مادرت به عزایت بنشیند! برای چه؟!
پاسخ داد:
من خودم دیدم پرچمهایی را که در دشتها در حرکت بودند. پرسیدم: آنها چیست؟ به من گفته شد که اینان سپاهیان محمد صلی الله علیه و سلم هستند.
بلافاصله به او گفتم:
هرچه سریعتر آن شتری را که دستور
داده بودم آماده کن، برایم بیاور.
در همان لحظه برخاسته و از خانواده، همسران و فرزندانم خواستم تا به سرزمین دیگری که با آنجا الفت و دوستی داشتیم برویم. با سرعت هرچه تمامتر به طرف سرزمین شام حرکت کردم تا به هم کیشانم که مسیحی بودند ملحق شده و در میان آنان زندگی کنم.
عجله و شتاب مانع از آن شد که تمام افراد خانوادهام را همراه ببرم، زمانی که خطر را پشت سر گذاشتم از حال تک تک آنها جویا شدم که ناگاه متوجه شدم خواهرم را در سرزمین نجد به همراه تعدادی از «قبیله طی» جا گذاشتهام.
هیچ راهی برای بازگشت به آنجا برایم باقی نمانده بود.
به ناچار، به اتفاق همراهانم به راه ادامه دادیم تا به سرزمین شام رسیدیم، سرانجام در بین همکیشانم اقامت کردم.
اما بشنویم از داستان خواهرم! بر سر او
آنچه را که انتظارش را داشتم و از آن میترسیدم پیش آمد.
در سرزمین شام بودم که به من خبر رسید، سپاهیان محمد صلی الله علیه و سلم بر مناطق و خانههایمان یورش برده و خواهرم را به همراه دیگران اسیر کرده و به یثرب انتقال دادهاند.👇🏻👇🏻
او را یثرب با سایر اسیران در سایهبان جلوی در مسجد میگذارند. در این هنگام پیامبر صلی الله علیه و سلم از کنار خواهرم میگذرد، بلافاصله برخاسته و میگوید: ای رسول خدا! پدرم مرده است، سرپرستم هم غایب شده است. بنابراین، تمنا دارم بر من منت گذاشته و رهایم سازی تا خداوند هم بر شما خیر و رحمتش را ارزانی دارد.
ایشان میپرسند: سرپرست تو چه کسی هست؟
میگوید: عدی بن حاتم.
ایشان میفرمایند: همان کسی که از خدا و رسولش فرار کرده و گریخته است؟!
سپس رسول الله صلی الله علیه و سلم میروند و او را همانجا رها میکنند.
فردای آن روز نیز هنگام عبور ایشان خواهرم همان سخنان دیروزی را تکرار میکند، پیامبر صلی الله علیه و سلم هم همان جواب دیروزی را میدهند.
روز بعد که کاملاً ناامید شده بود، هیچ چیز نگفت، ولی مردی که بدنبال رسول الله صلی الله علیه و سلم میآمد به او اشاره کرده که از جایش برخیزد و صحبت کند. خواهرم هم برخاسته و میگوید:
ای رسول خدا، پدرم مرده است، سرپرستم هم غایب شده است.
بنابراین، تمنا دارم بر من منت گذاشته و رهایم سازی تا خداوند هم بر شما خیر و رحمتش را ارزانی دارد.
رسول رحمت صلی الله علیه و سلم میفرمایند: تو آزاد هستی.
خواهرم میگوید: من میخواهم به خانوادهام در شام ملحق شوم.
رسول رحمت صلی الله علیه و سلم میفرمایند:
ولی در رفتن عجله نکن تا این که بتوانی فرد قابل اطمینانی از قومت را بیابی تا تو را به «شام» برساند. پس هروقت، فرد قابل اعتمادی را یافتی مرا باخبر کن.
آنگاه که رسول رحمت صلی الله علیه و سلم رفتند، در باره مردی که به او اشاره کرد تا با ایشان سخن بگوید پرسید. به او گفته شد: آن مرد حضرت علی بن ابی طالب رضي الله عنه است.
مدتی ماند تا آن که کاروانی آمد که در آن فرد قابل اعتمادی بود. به نزد رسول الله رفته و گفت: ای رسول خدا، گروهی از اقوام من به اینجا آمدهاند که در میان آنان فرد قابل اعتمادی است و میتواند مرا به خانوادهام برساند. رسول خدا صلی الله علیه و سلم پوشش مناسبی به او داده و شتری راهوار نیز به همراه مقداری خرجی که کفایتش را بکند به او بخشیدند، سرانجام خواهر عدی به همراه کاروان
از مدینه خارج شد.
عدی رضي الله عنه میگوید:
بعد از آن واقعه لحظه به لحظه اخبار کاروان را دنبال کرده و منتظر رسیدنش بودیم. ما نمیتوانستیم خبرهایی را که از نیکیها و رفتار بزرگوارانه محمد صلی الله علیه و سلم با خواهرم به ما رسیده بود باور کنیم،
آنهم به خاطر آنچه که من در مقابل ایشان انجام داده بودم.
سوگند به خدا که در میان خانوادهام ایستاده بودم، ناگاه خواهرم را دیدم که بر «کجاوهاش»نشسته و به سمت ما میآید، گفتم:
دختر حاتم، او خودش است! او خودش است!
هنگامی که در برابرم ایستاد مرا زیر باران دشنامهایش گرفت:
ای کسی که صله رحم را قطع کردهای، ای ظالم، ای ستمگر...
تو همسران و فرزندانت را برداشتی و
بردی و وارث و یتیم پدرت و ناموست را رها کردی!
گفتم:
ای خواهر کوچک و عزیزم، جز به خیر و نیکی سخن مگو، و شروع به راضیکردنش کردم تا آن که از من راضی شد و داستانش را برایم حکایت
کرد. آنگاه که به من نزدیک میشد به او گفتم: (او زن بسیار دوراندیش و دانایی بود).
نظرت در باره آن مرد چیست؟ (یعنی حضرت محمد صلی الله علیه و سلم).
گفت:
سوگند به الله که نظرم آن است که هرچه زودتر به او ملحق شده و بپیوندی، اگر او پیامبر باشد پس لطف و رحمتش قبل از هرچیز شامل تو میشود.
و اگر او پادشاه باشد و تو خودت باشی، هرگز نزدش خوار و ذلیل نخواهی شد.
عدی رضي الله عنه در ادامه سخنانش میگوید:
وسایل سفر را آماده کردم و به راه افتاده تا آن که در مدینه به خدمت رسول الله صلی الله علیه و سلم رسیدیم، بدون آن که امان گرفته یا نوشتهای داشته باشم، زیرا شنیده بودم
که ایشان صلی الله علیه و سلم فرموده بودند:
«امیدوارم، خداوند متعال دست عدی را در دست من قرار دهد».
زمانی که ایشان صلی الله علیه و سلم در مسجد بودند به نزدشان رفته و سلام کردم.
فرمودند: این مرد کیست؟
عرض کردم: عدی بن حاتم.
به سوی من برخاسته و دستم را گرفتند و مرا به خانهشان بردند.
سوگند به خدا که مرا به سوی خانه میبردند که ناگاه پیرزن ناتوان و نحیفی که پسر بچه کوچکی همراهش
بود، ایشان صلی الله علیه و سلم را متوقف کرده و در باره مشکلاتش شروع به صحبت کرد.
رسول رحمت صلی الله علیه و سلم همچنان با آن دو بوده تا آن که حاجتشان را برطرف کردند، در حالی که من هنوز ایستاده بودم...
با خود گفتم: سوگند به خدا، این شخص پادشاه نیست.
سپس مجدداً دستم را گرفته و به راه افتادند تا آن که به منزل رسیدیم.
به طرف پشتی بالشی پوستی که پر از لیف خرما بود، رفته و پشت من گذاشته و فرمودند:
بر روی آن بنشین.
از ایشان شرمنده شده و گفتم:
نه شما روی آن بنشینید.👇🏻👇🏻
ایشان میپرسند: سرپرست تو چه کسی هست؟
میگوید: عدی بن حاتم.
ایشان میفرمایند: همان کسی که از خدا و رسولش فرار کرده و گریخته است؟!
سپس رسول الله صلی الله علیه و سلم میروند و او را همانجا رها میکنند.
فردای آن روز نیز هنگام عبور ایشان خواهرم همان سخنان دیروزی را تکرار میکند، پیامبر صلی الله علیه و سلم هم همان جواب دیروزی را میدهند.
روز بعد که کاملاً ناامید شده بود، هیچ چیز نگفت، ولی مردی که بدنبال رسول الله صلی الله علیه و سلم میآمد به او اشاره کرده که از جایش برخیزد و صحبت کند. خواهرم هم برخاسته و میگوید:
ای رسول خدا، پدرم مرده است، سرپرستم هم غایب شده است.
بنابراین، تمنا دارم بر من منت گذاشته و رهایم سازی تا خداوند هم بر شما خیر و رحمتش را ارزانی دارد.
رسول رحمت صلی الله علیه و سلم میفرمایند: تو آزاد هستی.
خواهرم میگوید: من میخواهم به خانوادهام در شام ملحق شوم.
رسول رحمت صلی الله علیه و سلم میفرمایند:
ولی در رفتن عجله نکن تا این که بتوانی فرد قابل اطمینانی از قومت را بیابی تا تو را به «شام» برساند. پس هروقت، فرد قابل اعتمادی را یافتی مرا باخبر کن.
آنگاه که رسول رحمت صلی الله علیه و سلم رفتند، در باره مردی که به او اشاره کرد تا با ایشان سخن بگوید پرسید. به او گفته شد: آن مرد حضرت علی بن ابی طالب رضي الله عنه است.
مدتی ماند تا آن که کاروانی آمد که در آن فرد قابل اعتمادی بود. به نزد رسول الله رفته و گفت: ای رسول خدا، گروهی از اقوام من به اینجا آمدهاند که در میان آنان فرد قابل اعتمادی است و میتواند مرا به خانوادهام برساند. رسول خدا صلی الله علیه و سلم پوشش مناسبی به او داده و شتری راهوار نیز به همراه مقداری خرجی که کفایتش را بکند به او بخشیدند، سرانجام خواهر عدی به همراه کاروان
از مدینه خارج شد.
عدی رضي الله عنه میگوید:
بعد از آن واقعه لحظه به لحظه اخبار کاروان را دنبال کرده و منتظر رسیدنش بودیم. ما نمیتوانستیم خبرهایی را که از نیکیها و رفتار بزرگوارانه محمد صلی الله علیه و سلم با خواهرم به ما رسیده بود باور کنیم،
آنهم به خاطر آنچه که من در مقابل ایشان انجام داده بودم.
سوگند به خدا که در میان خانوادهام ایستاده بودم، ناگاه خواهرم را دیدم که بر «کجاوهاش»نشسته و به سمت ما میآید، گفتم:
دختر حاتم، او خودش است! او خودش است!
هنگامی که در برابرم ایستاد مرا زیر باران دشنامهایش گرفت:
ای کسی که صله رحم را قطع کردهای، ای ظالم، ای ستمگر...
تو همسران و فرزندانت را برداشتی و
بردی و وارث و یتیم پدرت و ناموست را رها کردی!
گفتم:
ای خواهر کوچک و عزیزم، جز به خیر و نیکی سخن مگو، و شروع به راضیکردنش کردم تا آن که از من راضی شد و داستانش را برایم حکایت
کرد. آنگاه که به من نزدیک میشد به او گفتم: (او زن بسیار دوراندیش و دانایی بود).
نظرت در باره آن مرد چیست؟ (یعنی حضرت محمد صلی الله علیه و سلم).
گفت:
سوگند به الله که نظرم آن است که هرچه زودتر به او ملحق شده و بپیوندی، اگر او پیامبر باشد پس لطف و رحمتش قبل از هرچیز شامل تو میشود.
و اگر او پادشاه باشد و تو خودت باشی، هرگز نزدش خوار و ذلیل نخواهی شد.
عدی رضي الله عنه در ادامه سخنانش میگوید:
وسایل سفر را آماده کردم و به راه افتاده تا آن که در مدینه به خدمت رسول الله صلی الله علیه و سلم رسیدیم، بدون آن که امان گرفته یا نوشتهای داشته باشم، زیرا شنیده بودم
که ایشان صلی الله علیه و سلم فرموده بودند:
«امیدوارم، خداوند متعال دست عدی را در دست من قرار دهد».
زمانی که ایشان صلی الله علیه و سلم در مسجد بودند به نزدشان رفته و سلام کردم.
فرمودند: این مرد کیست؟
عرض کردم: عدی بن حاتم.
به سوی من برخاسته و دستم را گرفتند و مرا به خانهشان بردند.
سوگند به خدا که مرا به سوی خانه میبردند که ناگاه پیرزن ناتوان و نحیفی که پسر بچه کوچکی همراهش
بود، ایشان صلی الله علیه و سلم را متوقف کرده و در باره مشکلاتش شروع به صحبت کرد.
رسول رحمت صلی الله علیه و سلم همچنان با آن دو بوده تا آن که حاجتشان را برطرف کردند، در حالی که من هنوز ایستاده بودم...
با خود گفتم: سوگند به خدا، این شخص پادشاه نیست.
سپس مجدداً دستم را گرفته و به راه افتادند تا آن که به منزل رسیدیم.
به طرف پشتی بالشی پوستی که پر از لیف خرما بود، رفته و پشت من گذاشته و فرمودند:
بر روی آن بنشین.
از ایشان شرمنده شده و گفتم:
نه شما روی آن بنشینید.👇🏻👇🏻
فرمودند:
نه تو روی آن بنشین، پذیرفتم و روی آن نشستم. پیامبر فروتنی صلی الله علیه و سلم بر روی زمین نشستند، در حالی که در آن خانه هیچ چیز جز آن بالش نبود.
با خودم گفتم: سوگند به خدا، این رفتار پادشاهان نیست.
رو به من کرده و فرمودند:
بازهم توجه کن ای عدی بن حاتم، مگر تو دارای آئینی واژگونه و مرکب از نصرانیت و صائبیت نیستی؟
گفتم: بله، درست میفرمائید.
فرمودند: آیا تو با استفاده از موقعیت در میان اقوامت یک چهارم از دارایشان را نمیگیری؟! در حالی که این اموال در دین تو حرام بوده و برایت حلال نمیباشد!
جواب دادم: بله، در این لحظه دانستم ایشان پیامبری مرسل هستند.
سپس به من فرمودند:
ای عدی، شاید به سبب آن که حاجت و فقر مسلمانان را میبینی، این دین را نمیپذیری و مسلمان نمیشوی. ولی
بدان، سوگند به خدا، به تو اطمینان میدهم که چنان ثروت و دارایی در میان مسلمانان فزونی یابد که کسی پیدا نخواهد شد که صدقه و کمک بگیرد.
ای عدی، شاید به سبب آن که جمعیت مسلمانان را کم میبینی و از آن طرف دشمنانش را زیاد و فراوان میبینی، این دین را نمیپذیری و مسلمان نمیشوی.
ولی بدان، سوگند به خدا، به تو اطمینان میدهم که روزی بشنوی، زنی از قادسیه بر روی شترش حرکت کرده و به زیارت این خانه بیاید، در حالی که از هیچکس بجز الله نمیترسد.
شاید به سبب آن که پادشاهی و حکومت و قدرت را در دست غیر مسلمان میبینی، این دین را نمیپذیری و مسلمان نمیشوی. اما بدان سوگند به خدا، به تو اطمینان میدهم که روزی بشنوی کاخهای سفید بابل بر مسلمانان گشوده شده و گنجهای «کسری پسر هرمز» به سوی آنان سرازیر است.
گفتم: گنجها و خزائن «کسری پسر هرمز»؟!
در ادامه سخن عدی رضي الله عنه میگوید:
در این لحظه شهادت حق را بر زبان جاری ساخته و مسلمان شدم.
عدی بن حاتم رضي الله عنه عمری طولانی کرده و همیشه میگفت: دو پیشگویی تحقق یافته و بوقوع پیوست ولی سومی هنوز باقی مانده است. اما سوگند بخدا، سومی نیز تحقق خواهد یافت.
براستی زنی را دیدم که از قادسیه بر روی شترش بیرون آمده و از هیچ چیز نمیترسید تا آن که به این خانه - بیت الله - رسید.
و خودم در طلیعه اولین گروهی بودم که به گنجهای «کسری» دست یافته و از آن استفاده کرد.
و حتماً به الله سوگند میخورم که سومی نیز خواهد آمد.
خواست خداوند حکیم آن بود که سخن سوم پیامبرش - که بهترین و پاکترین درودها بر او باد - را محقق سازد. بله سومی نیز در دوران پربرکت خلیفه زاهد و عابد «عمر بن عبدالعزیز» بوقوع پیوست.
ثروت و دارایی در میان مسلمانان چنان رو به فزونی و افزایش گذاشت که در گوش تا گوش سرزمینهای اسلامی، منادی فریاد میزد که هرکس از فقیران مسلمانان میخواهد بیاید و اموال زکات را بگیرد، ولی کسی را نمییافتند.
راست گفت رسول بزرگوار خدا صلی الله علیه و سلم.
و «عدی بن حاتم» نیز در سوگندش صادق و راست بود.
والصلاة على خيـر البشر
💞םבםב ﷺ
📲 #نشر_ڪانال_و_مطالب_صدقه_جاریه
💕به ڪانال بپیوندید 👇
@Galleryislamineda
╰─┅─═ঊঈ🌺ঊঈ═─┅─╯
نه تو روی آن بنشین، پذیرفتم و روی آن نشستم. پیامبر فروتنی صلی الله علیه و سلم بر روی زمین نشستند، در حالی که در آن خانه هیچ چیز جز آن بالش نبود.
با خودم گفتم: سوگند به خدا، این رفتار پادشاهان نیست.
رو به من کرده و فرمودند:
بازهم توجه کن ای عدی بن حاتم، مگر تو دارای آئینی واژگونه و مرکب از نصرانیت و صائبیت نیستی؟
گفتم: بله، درست میفرمائید.
فرمودند: آیا تو با استفاده از موقعیت در میان اقوامت یک چهارم از دارایشان را نمیگیری؟! در حالی که این اموال در دین تو حرام بوده و برایت حلال نمیباشد!
جواب دادم: بله، در این لحظه دانستم ایشان پیامبری مرسل هستند.
سپس به من فرمودند:
ای عدی، شاید به سبب آن که حاجت و فقر مسلمانان را میبینی، این دین را نمیپذیری و مسلمان نمیشوی. ولی
بدان، سوگند به خدا، به تو اطمینان میدهم که چنان ثروت و دارایی در میان مسلمانان فزونی یابد که کسی پیدا نخواهد شد که صدقه و کمک بگیرد.
ای عدی، شاید به سبب آن که جمعیت مسلمانان را کم میبینی و از آن طرف دشمنانش را زیاد و فراوان میبینی، این دین را نمیپذیری و مسلمان نمیشوی.
ولی بدان، سوگند به خدا، به تو اطمینان میدهم که روزی بشنوی، زنی از قادسیه بر روی شترش حرکت کرده و به زیارت این خانه بیاید، در حالی که از هیچکس بجز الله نمیترسد.
شاید به سبب آن که پادشاهی و حکومت و قدرت را در دست غیر مسلمان میبینی، این دین را نمیپذیری و مسلمان نمیشوی. اما بدان سوگند به خدا، به تو اطمینان میدهم که روزی بشنوی کاخهای سفید بابل بر مسلمانان گشوده شده و گنجهای «کسری پسر هرمز» به سوی آنان سرازیر است.
گفتم: گنجها و خزائن «کسری پسر هرمز»؟!
در ادامه سخن عدی رضي الله عنه میگوید:
در این لحظه شهادت حق را بر زبان جاری ساخته و مسلمان شدم.
عدی بن حاتم رضي الله عنه عمری طولانی کرده و همیشه میگفت: دو پیشگویی تحقق یافته و بوقوع پیوست ولی سومی هنوز باقی مانده است. اما سوگند بخدا، سومی نیز تحقق خواهد یافت.
براستی زنی را دیدم که از قادسیه بر روی شترش بیرون آمده و از هیچ چیز نمیترسید تا آن که به این خانه - بیت الله - رسید.
و خودم در طلیعه اولین گروهی بودم که به گنجهای «کسری» دست یافته و از آن استفاده کرد.
و حتماً به الله سوگند میخورم که سومی نیز خواهد آمد.
خواست خداوند حکیم آن بود که سخن سوم پیامبرش - که بهترین و پاکترین درودها بر او باد - را محقق سازد. بله سومی نیز در دوران پربرکت خلیفه زاهد و عابد «عمر بن عبدالعزیز» بوقوع پیوست.
ثروت و دارایی در میان مسلمانان چنان رو به فزونی و افزایش گذاشت که در گوش تا گوش سرزمینهای اسلامی، منادی فریاد میزد که هرکس از فقیران مسلمانان میخواهد بیاید و اموال زکات را بگیرد، ولی کسی را نمییافتند.
راست گفت رسول بزرگوار خدا صلی الله علیه و سلم.
و «عدی بن حاتم» نیز در سوگندش صادق و راست بود.
والصلاة على خيـر البشر
💞םבםב ﷺ
📲 #نشر_ڪانال_و_مطالب_صدقه_جاریه
💕به ڪانال بپیوندید 👇
@Galleryislamineda
╰─┅─═ঊঈ🌺ঊঈ═─┅─╯
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔹 مولوی گل محمد مومن حفظه الله
🔸موضوع:خداوند پاک میکند هرکس را که بخواهد
والصلاة على خيـر البشر
💞םבםב ﷺ
📲 #نشر_ڪانال_و_مطالب_صدقه_جاریه
💕به ڪانال بپیوندید 👇
@Galleryislamineda
╰─┅─═ঊঈ🌺ঊঈ═─┅─╯
🔸موضوع:خداوند پاک میکند هرکس را که بخواهد
والصلاة على خيـر البشر
💞םבםב ﷺ
📲 #نشر_ڪانال_و_مطالب_صدقه_جاریه
💕به ڪانال بپیوندید 👇
@Galleryislamineda
╰─┅─═ঊঈ🌺ঊঈ═─┅─╯
🌷 دروازه های بهشت
▪️ حفظ شرمگاه
بزرگترین چیزی که انسان باید آن را حفظ نماید، زبان و شرمگاه است، و هرکس که آن دو را نگه دارد، رسول اکرم صلى الله عليه و آله و سلم بهشت را برایش ضامن شده است.
سهل بن سعد رضي الله عنه از رسول اکرم صلى الله عليه و آله و سلم روایت مىکند که آن حضرت صلى الله عليه و آله و سلم فرمود:
«من يضمن لي ما بين لحييه وما بين رجليه أضمن له الجنة»
📙رواه البخاري
هرکس بین دو لب خود؛ یعنی زبان، و بین دو پای خود؛ یعنی شرمگاهش را ضامن شود، من بهشت را برای او ضمانت مىکنم.
والصلاة على خيـر البشر
💞םבםב ﷺ
📲 #نشر_ڪانال_و_مطالب_صدقه_جاریه
💕به ڪانال بپیوندید 👇
@Galleryislamineda
╰─┅─═ঊঈ🌺ঊঈ═─┅─╯
▪️ حفظ شرمگاه
بزرگترین چیزی که انسان باید آن را حفظ نماید، زبان و شرمگاه است، و هرکس که آن دو را نگه دارد، رسول اکرم صلى الله عليه و آله و سلم بهشت را برایش ضامن شده است.
سهل بن سعد رضي الله عنه از رسول اکرم صلى الله عليه و آله و سلم روایت مىکند که آن حضرت صلى الله عليه و آله و سلم فرمود:
«من يضمن لي ما بين لحييه وما بين رجليه أضمن له الجنة»
📙رواه البخاري
هرکس بین دو لب خود؛ یعنی زبان، و بین دو پای خود؛ یعنی شرمگاهش را ضامن شود، من بهشت را برای او ضمانت مىکنم.
والصلاة على خيـر البشر
💞םבםב ﷺ
📲 #نشر_ڪانال_و_مطالب_صدقه_جاریه
💕به ڪانال بپیوندید 👇
@Galleryislamineda
╰─┅─═ঊঈ🌺ঊঈ═─┅─╯
🌹شیخ الاسلام ابن تیمیه رحمه الله میفرماید:
📌دروغ بستن به شخص حرام است ؛ فرقی ندارد شخص چه کافر باشد چه مسلمان؛ خوب باشد یا فاجر؛ اما دروغ بستن به مومن شدتش بیشتر است.
📚مجموع الفتاوی (28/233)
والصلاة على خيـر البشر
💞םבםב ﷺ
📲 #نشر_ڪانال_و_مطالب_صدقه_جاریه
💕به ڪانال بپیوندید 👇
@Galleryislamineda
╰─┅─═ঊঈ🌺ঊঈ═─┅─╯
📌دروغ بستن به شخص حرام است ؛ فرقی ندارد شخص چه کافر باشد چه مسلمان؛ خوب باشد یا فاجر؛ اما دروغ بستن به مومن شدتش بیشتر است.
📚مجموع الفتاوی (28/233)
والصلاة على خيـر البشر
💞םבםב ﷺ
📲 #نشر_ڪانال_و_مطالب_صدقه_جاریه
💕به ڪانال بپیوندید 👇
@Galleryislamineda
╰─┅─═ঊঈ🌺ঊঈ═─┅─╯
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
🔹مولانا خیر شاهی حفظه الله
🔸موضوع:نماز نور است
والصلاة على خيـر البشر
💞םבםב ﷺ
📲 #نشر_ڪانال_و_مطالب_صدقه_جاریه
💕به ڪانال بپیوندید 👇
@Galleryislamineda
╰─┅─═ঊঈ🌺ঊঈ═─┅─╯
🔸موضوع:نماز نور است
والصلاة على خيـر البشر
💞םבםב ﷺ
📲 #نشر_ڪانال_و_مطالب_صدقه_جاریه
💕به ڪانال بپیوندید 👇
@Galleryislamineda
╰─┅─═ঊঈ🌺ঊঈ═─┅─╯
👩❤️👨 راههای ایجاد عشق و محبّت در میان زوجین
#عبادت
عبادت پروردگار عبارت از گفتهها و اعمال ظاهری و باطنی است که موجب رضایت پروردگار میشود. از جمله آنها: نماز، روزه، دعاها و ... است که موجب میشود قلب زوجین با خداوند پیوند داشته باشد و این کلیدی است که بندگان به وسیله آن به رضایت و محبت پروردگار نایل خواهند شد. در نتیجه خداوند در قلبشان محبت را رشد خواهد داد. زیرا قلبها در اختیار پروردگار هستند و هرگونه که اراده کند آنها را تغییر خواهد داد. به مفهوم دیگر رابطه میان قلب زن و شوهر [کاملاً] در اختیار خودشان نیست بلکه به اراده پروردگار است. پس چنانچه خداوند را از خودمان راضی نگه داریم مردم از ما راضی خواهند شد.
👌🏻 شواهدی از قرآن
خداوند فرموده است:
وَأَلَّفَ بَيْنَ قُلُوبِهِمْ لَوْ أَنْفَقْتَ مَا فِي الْأَرْضِ جَمِيعًا مَا أَلَّفْتَ بَيْنَ قُلُوبِهِمْ وَلَكِنَّ اللَّهَ أَلَّفَ بَيْنَهُمْ
📖[الأنفال: ۶۳]
«و خداوند در میان قلبهای مردم انس و الفت برقرار کرد که اگر همه آنچه را در زمین است یک باره خرج میکردی تا در میانشان الفت و مهربانی برقرار کنی قادر به چنین کاری نمیبودی. اما خداوند در میان آنها انس و الفت ایجاد کرد».
همچنین میفرماید:
وَأَصْلَحْنَا لَهُ زَوْجَهُ إِنَّهُمْ كَانُوا يُسَارِعُونَ فِي الْخَيْرَاتِ وَيَدْعُونَنَا رَغَبًا وَرَهَبًا وَكَانُوا لَنَا خَاشِعِينَ
📖[الأنبياء: ۹۰]
«و همسرش را برای او اصلاح کردیم. آنها در کارهای نیک از هم پیشی میگرفتند و خداوند را با خوف و رجا میخواندند و همواره در برابر پروردگار فروتن بودند»
والصلاة على خيـر البشر
💞םבםב ﷺ
📲 #نشر_ڪانال_و_مطالب_صدقه_جاریه
💕به ڪانال بپیوندید 👇
@Galleryislamineda
╰─┅─═ঊঈ🌺ঊঈ═─┅─╯
#عبادت
عبادت پروردگار عبارت از گفتهها و اعمال ظاهری و باطنی است که موجب رضایت پروردگار میشود. از جمله آنها: نماز، روزه، دعاها و ... است که موجب میشود قلب زوجین با خداوند پیوند داشته باشد و این کلیدی است که بندگان به وسیله آن به رضایت و محبت پروردگار نایل خواهند شد. در نتیجه خداوند در قلبشان محبت را رشد خواهد داد. زیرا قلبها در اختیار پروردگار هستند و هرگونه که اراده کند آنها را تغییر خواهد داد. به مفهوم دیگر رابطه میان قلب زن و شوهر [کاملاً] در اختیار خودشان نیست بلکه به اراده پروردگار است. پس چنانچه خداوند را از خودمان راضی نگه داریم مردم از ما راضی خواهند شد.
👌🏻 شواهدی از قرآن
خداوند فرموده است:
وَأَلَّفَ بَيْنَ قُلُوبِهِمْ لَوْ أَنْفَقْتَ مَا فِي الْأَرْضِ جَمِيعًا مَا أَلَّفْتَ بَيْنَ قُلُوبِهِمْ وَلَكِنَّ اللَّهَ أَلَّفَ بَيْنَهُمْ
📖[الأنفال: ۶۳]
«و خداوند در میان قلبهای مردم انس و الفت برقرار کرد که اگر همه آنچه را در زمین است یک باره خرج میکردی تا در میانشان الفت و مهربانی برقرار کنی قادر به چنین کاری نمیبودی. اما خداوند در میان آنها انس و الفت ایجاد کرد».
همچنین میفرماید:
وَأَصْلَحْنَا لَهُ زَوْجَهُ إِنَّهُمْ كَانُوا يُسَارِعُونَ فِي الْخَيْرَاتِ وَيَدْعُونَنَا رَغَبًا وَرَهَبًا وَكَانُوا لَنَا خَاشِعِينَ
📖[الأنبياء: ۹۰]
«و همسرش را برای او اصلاح کردیم. آنها در کارهای نیک از هم پیشی میگرفتند و خداوند را با خوف و رجا میخواندند و همواره در برابر پروردگار فروتن بودند»
والصلاة على خيـر البشر
💞םבםב ﷺ
📲 #نشر_ڪانال_و_مطالب_صدقه_جاریه
💕به ڪانال بپیوندید 👇
@Galleryislamineda
╰─┅─═ঊঈ🌺ঊঈ═─┅─╯
👤قال الإمام ابن القيم الجوزية رحمه الله :
القَلْبُ : فِيْ سَيْرِهِ إِلَى اللَّهِ عَزَّ وَجَلَّ بِمَنْزِلَةِ الطَائِرِ ، فَالْمَحَبَّةُ : رَأْسُهُ
وَالخَوْفُ وَالرَجاَءُ : جَناَحَاهُ،
فَمَتَى سَلِمَ الرَأْسُ وَالجَناَحاَن ؛ فَالطَيْرُ جَيِّدُ الطَيراَن ،
وَمَتَى قَطَعَ الرَأْسُ ؛ مَاتَ الطاَئِرُ ،
وَمَتَى فَقَدَ الجَناَحاَن ؛ فَهُوَ عرضةٌ لِكُلِّ صَائِدٍ وَكَاسِر
📚[مدارج السالكين : (١/٥١٧)
👤امام ابن قیم رحمه الله میفرماید:
❤️قلب هنگام عروجش به نزد الله مانند پرنده ای میباشد:
محبت نسبت به الله و محبت داشتن و دوست داشتن بخاطر الله مانند:
سر آن پرنده است
و ترس امید داشتن به الله : بال های آن پرنده است
هرگاه سر و بالهای پرنده سالم بودند به راستی پروازی موفق آمیز خواهد داشت
هر وقت سر آن قطع شود آن پرنده میمیرد و اگر بالهایش قطع شود به راستی که طعمه ای برای شکارچی میشود و صیدی برای صیاد میگردد
والصلاة على خيـر البشر
💞םבםב ﷺ
📲 #نشر_ڪانال_و_مطالب_صدقه_جاریه
💕به ڪانال بپیوندید 👇
@Galleryislamineda
╰─┅─═ঊঈ🌺ঊঈ═─┅─╯
القَلْبُ : فِيْ سَيْرِهِ إِلَى اللَّهِ عَزَّ وَجَلَّ بِمَنْزِلَةِ الطَائِرِ ، فَالْمَحَبَّةُ : رَأْسُهُ
وَالخَوْفُ وَالرَجاَءُ : جَناَحَاهُ،
فَمَتَى سَلِمَ الرَأْسُ وَالجَناَحاَن ؛ فَالطَيْرُ جَيِّدُ الطَيراَن ،
وَمَتَى قَطَعَ الرَأْسُ ؛ مَاتَ الطاَئِرُ ،
وَمَتَى فَقَدَ الجَناَحاَن ؛ فَهُوَ عرضةٌ لِكُلِّ صَائِدٍ وَكَاسِر
📚[مدارج السالكين : (١/٥١٧)
👤امام ابن قیم رحمه الله میفرماید:
❤️قلب هنگام عروجش به نزد الله مانند پرنده ای میباشد:
محبت نسبت به الله و محبت داشتن و دوست داشتن بخاطر الله مانند:
سر آن پرنده است
و ترس امید داشتن به الله : بال های آن پرنده است
هرگاه سر و بالهای پرنده سالم بودند به راستی پروازی موفق آمیز خواهد داشت
هر وقت سر آن قطع شود آن پرنده میمیرد و اگر بالهایش قطع شود به راستی که طعمه ای برای شکارچی میشود و صیدی برای صیاد میگردد
والصلاة على خيـر البشر
💞םבםב ﷺ
📲 #نشر_ڪانال_و_مطالب_صدقه_جاریه
💕به ڪانال بپیوندید 👇
@Galleryislamineda
╰─┅─═ঊঈ🌺ঊঈ═─┅─╯
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
. 💞امشب شب جمعه است صلوات بر سرورمان حضرت محمد مصطفی صلی الله علیه و سلم فراموش نشود
الَّلهُمَ صَلِّ ۈسَلّمْ علَیَ ِٰنبيّنَآ مُحَـَّــمَّدٍ ٰوَعلَیَ آلِهِ وَصَحْبِّهِ أَجْمَـعْیـن
#گالرے_اسلامے_ندا👇🏻
الَّلهُمَ صَلِّ ۈسَلّمْ علَیَ ِٰنبيّنَآ مُحَـَّــمَّدٍ ٰوَعلَیَ آلِهِ وَصَحْبِّهِ أَجْمَـعْیـن
#گالرے_اسلامے_ندا👇🏻
#سنت_های_روزجمعه
🚿 1. غسل کردن
👕 2. پوشیدن لباس پاک و تمیز
💦 3. عطر زدن
🚰 4. مسواک زدن
⌚ 5. زود رفتن برای نماز جمعه
📖 6. خواندن سوره کهف
👣 7. پیاده رفتن به مسجد
🍃 8. بسیار دعا کردن
👂9. گوش دادن به خطبه
💕 10. درود فرستادن بسیار بر رسول اللّه-علیه صلاة و السلام
والصلاة على خيـر البشر
💞םבםב ﷺ
📲 #نشر_کانال_و_مطالب_صدقه_جاریه
💕به ڪانال بپیوندید 👇
@Galleryislamineda
╰─┅─═ঊঈ🌺ঊঈ═─┅─╯
🚿 1. غسل کردن
👕 2. پوشیدن لباس پاک و تمیز
💦 3. عطر زدن
🚰 4. مسواک زدن
⌚ 5. زود رفتن برای نماز جمعه
📖 6. خواندن سوره کهف
👣 7. پیاده رفتن به مسجد
🍃 8. بسیار دعا کردن
👂9. گوش دادن به خطبه
💕 10. درود فرستادن بسیار بر رسول اللّه-علیه صلاة و السلام
والصلاة على خيـر البشر
💞םבםב ﷺ
📲 #نشر_کانال_و_مطالب_صدقه_جاریه
💕به ڪانال بپیوندید 👇
@Galleryislamineda
╰─┅─═ঊঈ🌺ঊঈ═─┅─╯
#فضیلت_درود_فرستادن_بر_رسول_الله
💞انس رضی الله عنه روایت میکند که پیامبر صلی الله علیه و سلم فرمودند:
«أَكْثِرُوا الصَّلَاةَ عَلَيَّ يَوْمَ الْجُمُعَةِ وَلَيْلَةَ الْجُمُعَةِ؛ فَمَنْ صَلَّى عَلَيَّ صَلَاةً صَلَّى الله عَلَيْهِ عَشْرًا.»
«در روز و شب جمعه بر من صلوات بفرستید، و هر کس بر من صلوات بفرستد، خداوند ۱۰ بار بر او صلوات میفرستد.»
📚 [رواه بيهقی/5994]
💞اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَعَلَى آلِ مُحَمَّد، كَمَا صَلَّيْتَ عَلَى إِبْرَاهِيْمَ وَعَلَى آلِ إِبْرَاهِيمَ إِنَّكَ حَمِيدٌ مَجِيد
اللَّهُمَّ بَارِكْ عَلَى مُحَمَّدٍ وَعَلَى آلِ مُحَمَّد، كَمَا بَارَكْتَ عَلَى إِبْرَاهِيْمَ وَعَلَى آل إِبْرَاهِيمَ إِنَّكَ حَمِيدٌ مَجِيد
والصلاة على خيـر البشر
💞םבםב ﷺ
📲 #نشر_کانال_و_مطالب_صدقه_جاریه
💕به ڪانال بپیوندید 👇
@Galleryislamineda
╰─┅─═ঊঈ🌺ঊঈ═─┅─╯
💞انس رضی الله عنه روایت میکند که پیامبر صلی الله علیه و سلم فرمودند:
«أَكْثِرُوا الصَّلَاةَ عَلَيَّ يَوْمَ الْجُمُعَةِ وَلَيْلَةَ الْجُمُعَةِ؛ فَمَنْ صَلَّى عَلَيَّ صَلَاةً صَلَّى الله عَلَيْهِ عَشْرًا.»
«در روز و شب جمعه بر من صلوات بفرستید، و هر کس بر من صلوات بفرستد، خداوند ۱۰ بار بر او صلوات میفرستد.»
📚 [رواه بيهقی/5994]
💞اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَعَلَى آلِ مُحَمَّد، كَمَا صَلَّيْتَ عَلَى إِبْرَاهِيْمَ وَعَلَى آلِ إِبْرَاهِيمَ إِنَّكَ حَمِيدٌ مَجِيد
اللَّهُمَّ بَارِكْ عَلَى مُحَمَّدٍ وَعَلَى آلِ مُحَمَّد، كَمَا بَارَكْتَ عَلَى إِبْرَاهِيْمَ وَعَلَى آل إِبْرَاهِيمَ إِنَّكَ حَمِيدٌ مَجِيد
والصلاة على خيـر البشر
💞םבםב ﷺ
📲 #نشر_کانال_و_مطالب_صدقه_جاریه
💕به ڪانال بپیوندید 👇
@Galleryislamineda
╰─┅─═ঊঈ🌺ঊঈ═─┅─╯