گفتمان
2.88K subscribers
468 photos
361 videos
233 files
433 links
@goftman_nokhbegan : ارتباط با مدیر

اینستاگرام : instagram.com/goftman_ir

کست باکس : castbox.fm/channel/goftman_ir-id4289831?country=ir

وب سایت : goftman.ir
Download Telegram
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
🎥 پیدایش مفهوم حق طبیعی در فلسفه #جان_لاک
🔺دکتر سید محمد تقی #طباطبایی

@goftman_ir
گفتمان
🎥 پیدایش مفهوم حق طبیعی در فلسفه #جان_لاک 🔺دکتر سید محمد تقی #طباطبایی @goftman_ir
📜 قانون طبیعی و برابری انسانها در لاک

لاک، در ادامه مباحث تامس‌هابز، که کوشش کرده بود، از مجرای فرض وضع طبیعی، شرایط تکوین اجتماع سیاسی را توضیح دهد، برای تعیین خاستگاه قدرت و تبیین ماهیت آن، فرض وضع طبیعی را مطرح می‌کند و در مخالفت با نظريه هابز درباره وضع طبیعی و جنگ همه علیه همه، آن را وضع آزادی کامل (perfect freedom) می‌داند. در وضع طبیعی همه افراد انسانی به طور طبیعی از آزادی طبیعی برخوردارند، کارها و دارایی های خود را چنان که دلخواه آنان است، «در محدوده قانون طبیعت» و بدون وابستگی به اراده دیگری، اداره می‌کنند. وضع طبیعی در نظر لاک نیز مانند هابز، وضع برابری است، کسی نسبت به دیگری از امتیازی برخوردار نیست و در واقع، هر فردی سهمی مساوی از قدرت و حوزۀ صلاحیت (power and jurisdiction) دارد. اصل برابری افراد انسانی، در نظر لاک، اصلی بدیهی است. وضع طبيعى «وضع آزادی» (state of liberty) است نه وضعی که هرج و مرج و بی بند و باری (state of licence) بر آن حاکم است. در وضع طبیعی، هر فردی آزاد است، چنانکه دلخواه اوست، از هستی و دارایی خود بهره‌مند شود، اما حق ندارد هستی خود یا دیگری را نابود کند، «مگر اینکه هدفی عالی‌تر از صرف صیانت ذات آن را ایجاب کند». قانون طبیعی بر وضع طبیعی فرمان می‌راند و برای همگان لازم الاجراست و افراد تنها «با رجوع به عقل، که همین قانون است»، به این نکته پی خواهند برد که از این حیث که همگان آزاد و برابر هستند، مجاز نیستند به دیگران آسیب برسانند، زیرا همه آنان آفریده خداوند یکتا هستند. آدمیان ملک (property) خداوند هستند که آنان را آفریده و برابر مشیت خود اجلی نیز برای آنان قرار داده است و کسی را نمی رسد که آسیبی به دیگری برساند. از این رو، هر فردی نه تنها موظف است از وجود خود صیانت کند، بلکه، تا جایی که ممکن است و تا زمانی که صیانت ذات خود او دستخوش مخاطره نیست، باید صیانت ذات دیگران، آزادی و حفظ جان و مال آنان را نیز از نظر دور ندارد، مگر این که به کیفر رساندن مجرمی ضرورت پیدا کند.

جهت تفصیل مباحث منابع ذیل معرفی می‌گردد:

📙کتاب "دو رساله در باب حکومت" نوشته جان لاک ترجمه فرشاد شریعت
📕کتاب " جستاری در خصوص فاهمه‌ی بشری" نویسنده جان لاک ترجمه کاوه لاجوردی
📗کتاب"نظام‌های نوآیین در اندیشه سیاسی" نوشته سید جواد طباطبایی

@goftman_ir
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
🎥 هر جا تفکر هست آینده هم هست.
🔺دکتر رضا #داوری اردکانی

@goftman_ir
گفتمان
🎥 هر جا تفکر هست آینده هم هست. 🔺دکتر رضا #داوری اردکانی @goftman_ir
📜 وقت و تفکر

فیلسوفان بعد از دوره یونانی تا عصر جدید به زمان و تاریخ چندان اعتنا نداشتند. با پیش آمد رنسانس و عهد منورالفکری قرن هیجدهم بشر دیگری با عقل و فهم و وظیفه و مأموریت دیگر به دنیا آمد که می‌بایست آینده را بسازد؛ گویی زمان و تاریخ با وجود این بشر در هم آمیخته بود. تا این زمان ساحات زمان در تفکر فلسفی طرح نشده بود. در حقیقت فکر آینده با فکر تاریخی به وجود آمده است. یعنی آینده‌بینی و آینده‌نگری با تجدد مناسبت دارد، نه اینکه تقسیم زمان به گذشته، حال و آینده با تجدد به وجود آمده باشد. در فکر متفکران همه دوره‌ها، آینده به نحو مبهم و اجمالی و غالبا نادانسته وجود داشته است و نمی‌توانسته است که نباشد، زیرا تفكر بالذات به آینده و زمان تعلق دارد. تفکر در وقت صورت می‌گیرد و وقت حداقل به چهار معنا در زبان آمده است؛ یکی وقتی است که پیامبر (ص) فرمود: من وقتی با خدا دارم. این وقت، وقت زاینده و بنیانگذار و زمانی است که آینده با ابتدای از آن ظهور و بسط پیدا می‌کند. دیگری بسط و تفصيل و دوام چیزی است که در این وقت یافت می شود. این وقت، وقت نشاط و درک و عمل مناسب است. که آن را وقت تمدنها نیز می‌توان خواند. وقت به معنی اول، وقت پیامبران و فیلسوفان و شاعران است. با این وقت آینده پدید می‌آید. به عبارت دیگر آینده ابتدا در احوال ، یعنی در وقت متفکران قوام می‌یابد و سپس در علم نظری و حکمت عملی ظاهر می‌شود و به بهره‌دهی می‌رسد و این وقت دوم است. رونقی که غرب در آخر قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم داشت با وضع قرن هفدهم و هجدهم قابل قیاس نیست. علم و تکنولوژی اخیر غرب را هم نمی توان با تکنولوژی قرن هفدهم و هجدهم قیاس کرد.صورت سوم وقت، وقت تکرار است، یعنی زمانه‌ای که روزها از پی هم تکرار می‌شوند و ما فقط شاهد گردش شب و روزیم. وقت دیگر، وقت انحطاط است که در آن مردمان وقت را به پر مدعایی و لفاظی و پرحرفی و بیهوده‌گویی و ژاژخانی می‌گذرانند. در این زمان علم و جهل و عدل و ظلم و قهر وکین و راستی و دروغ در هم می‌آمیزند. این زمان، زمان بدی است. زمان دوزخ است و خدا نکند که هیچ قومی در این زمان گرفتار شود.
#رضا_داوری_اردکانی

جهت تفصیل مباحث منابع ذیل معرفی می‌گردد:

📗 کتاب "فلسفه و آینده‌نگری" اثر رضا داوری اردکانی
📕کتاب " غرب و غربزدگی و بحران حوالت تاریخی آن" اثر سید احمد فردید
📘کتاب " خرد سیاسی در زمان توسعه نیافتگی" اثر رضا داوری اردکانی

@goftman_ir
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
🎥 علوم اجتماعی و گفتگو با سنت تاریخی
🔺دکتر عبدالحسین #کلانتری

@goftman_ir
گفتمان
🎥 علوم اجتماعی و گفتگو با سنت تاریخی 🔺دکتر عبدالحسین #کلانتری @goftman_ir
📜جامعه‌شناسی و نقطه غایی تاریخ

این تصور که عقل انسانی می‌تواند تاریخ بشری را به عنوان یک کلیت یکپارچه فهم کرده و معنای آن را دریابد، متضمن قراردادن عقل انسانی در جایگاه الوهی و فرض قابلیت مشابهی برای آن است. درک حادثه و رخدادی که منفرد و یگانه است، قطعا نمی‌تواند در چارچوب علم تجربی و یا توسط عقل انسانی حاصل شده یا به استناد آن معتبر شود. به علاوه تا زمانی که تاریخ به عنوان یک هستی واحد در صورت کاملش تحقق نیافته و پایان داستان آن معلوم نیست، چگونه می‌توان معنایی به آن داده شود و سیر یا جهت آن درک گردد. این نظریه‌ها با ادعای به دست آوردن تصویری از تاریخ یکپارچه بشری و چگونگی تحول و مراحل سیر آن در واقع موقعیت نظریه پرداز را در موقعیت فردی بیرون از تاریخ و ماورای آن که آغاز و انجام تاریخ را می‌بیند تصویر می‌کنند. بر همین اساس با مطلوب قلمداد کردن موقعیت تاریخی - اجتماعی خود آن را به عنوان غایت تاریخ بشری فرض کرده، و کل تاریخ بشری را حرکتی به سمت آن به عنوان غایت تاریخ تخیل می‌کردند. آنها بر پایه تلقی تاریخ به عنوان یک هستی متمایز و دارای ویژگیها یا سازوکارهای خاص عمل و حرکت، نقش که باید در مقام معنادهی و توجیه هستی بدون پشتوانه تجددی برای آن ایفا می‌کردند به خوبی به انجام رسانده‌اند. درک معنای تاریخ در صورت یک کلیت یکپارچه و تدوین مراحل مختلف تحول و سازوکارهای آن بدون داشتن نقطه‌ای معیار یا مرجع به عنوان نقطه غایی تاریخ امکان ندارد. برای این کار فیلسوفان تاریخ یا نسل اول جامعه‌شناسان تجدد بایستی جهان و تاریخ خود را به عنوان نقطه غایی تاریخ تصور می‌کردند تا بتوانند آن را به عنوان حرکتی در صورت یک کل جهت دار تصویر کنند. از آن جایی که تاریخ یا واقعیات تاریخی حجمی بی‌نهایت و انبوهی از رخدادهای گوناگون پراکنده و در اکثر موارد بی ارتباط است، برای اینکه آنها در چارچوب این کلیت جهت دار جا داده شده و سیر مشخصی بیابند، داشتن معیاری برای گزینش داده‌های تاریخی شرط ضروری امکان آن است. تنها با داشتن تصوری از مقصدی که تاریخ به سمت آن حرکت می کند، می توان معنایی برای تاریخ فرض کرد.
حسین کچویان

جهت تفصیل مباحث منابع ذیل معرفی می‌گردد:

📙کتاب "درآمدی تاریخی بر نظریه اجتماعی" نوشته الکس کالینیکوس ترجمه اکبر معصوم بیگی
📕کتاب "تجددشناسی و غرب شناسی: حقیقت های متضاد" نوشته دکتر حسین کچویان
📗کتاب "درآمدی بر فهم جامعه مدرن" دوره سه جلدی ویراستاران،استوارت هال وبرم گیبن

@goftman_ir
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
🎥 علوم انسانی و توسعه
🔺دکتر سید حمید #طالب_زاده

@goftman_ir
گفتمان
🎥 علوم انسانی و توسعه 🔺دکتر سید حمید #طالب_زاده @goftman_ir
📜 ما و راه دشوار توسعه

توسعه در عصر ما و در شرایط کنونی تنها امکانی است که به صورت ضرورت در برابر اقوام و کشورهای توسعه‌نیافته قرار گرفته است. آیا امکان آن هم تنها امکان برای اکثریت مردم جهان کنونی می‌تواند ضرورت باشد؟ در منطق، امکان و ضرورت با هم جمع نمی‌شوند، ولی منطق تاریخ غیر از منطق‌های صوری انتزاعی است. در تاریخ امکان و ضرورت با هم جمع می‌شوند و مگر نه اینکه توسعه که در حقیقت امکان و راهی است که بشر اختیار کرده، اکنون ضرورتی شده است که هیچ حکومتی نمی‌تواند از آن رو بگرداند؟ آری، توسعه برای ما ضرورت است و چون ضرورت است لازم نیست که به آن معتقد باشیم. یعنی توسعه چیزی نیست که آن را در اختیار ما قرار داده باشند و مثلا بتوانیم با ناز و عشوه آن را رد کنیم یا بپذیریم. توسعه یک امکان بسیار دشوار در برابر ماست که نه می‌توانیم آن را رها کنیم و نه رام ما می‌شود. توسعه راهی است که اگر بخواهیم در آن قدم بگذاریم باید به شرایط آن بیندیشیم و اگر به آن نیندیشیم و خود را مهیا نسازیم، به صورت ضرورت ظاهر می شود. از مردم عالم توسعه‌نیافته که راهی جز راه توسعه ندارند، معمولا از حقیقت و ماهیت توسعه غافلند و فکر کردن به آن را زائد و شاید مضر می‌دانند و اگر گفته شود که توسعه نحوی توسعه تمدن غربی است، می‌گویند علم و تکنیک اختصاص به قوم خاص ندارد و درست هم می‌گویند. علم و تکنیک به همه جا می‌تواند برود منتهی برای تحقق آن شرایطی لازم است. آن شرایط که نه فقط شرط علم و تکنولوژی است، بلکه توسعه بدون آن لرزان یا پا در هواست، تحصیل روح علم و عزم توسعه است. اکنون نزاع بر سر این نیست که توسعه خوب است یا بد است و آیا باید آن را پذیرفت یا رد کرد. اگر در جایی هم این نزاع دائر شود نشانه بیگانگی با تاریخ و عصر و زمان است. تاریخ افق امکانهاست و مردمان از میان امکانها آنها را که مناسب با مناسب‌تر است به تفاریق برمی‌گزینند. ولی گاهی افق چندان تنگ و کوتاه است که چشم هیچ جا را نمی‌بیند و هیچ امکانی پیدا نیست. در این وضع ضرورت غالب می‌شود. اکنون توسعه و مدرنیزاسیون در افق عالم غربی یک امکان و شاید تنها امکان است و این تنها امکان نیز برای عالم توسعه‌نیافته به صورت ضرورت درآمده است.
رضا داوری اردکانی

جهت تفصیل مباحث منابع ذیل معرفی می‌گردد:

📙کتاب "ما و راه دشوار تجدد" نوشته رضا داوری اردکانی
📕کتاب " اومانیسم و غرب‌زدگی" در مصاحبه با سیدحمید طالب‌زاده و سایر...
📗کتاب"خرد و توسعه" نوشته رضا داوری اردکانی

@goftman_ir
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🎥 ویژگی‌های عقل در جهان مدرن
🔺حجت الاسلام حمید #پارسانیا

@goftman_ir
گفتمان
🎥 ویژگی‌های عقل در جهان مدرن 🔺حجت الاسلام حمید #پارسانیا @goftman_ir
📜 ما و پرسش"روشنگری چیست؟"

به گمان من در این نوشته كانت است که مسئله زمان حال، همچون رویدادی فلسفی رخ می‌نماید، رویدادی که فیلسوفی که از آن سخن می‌گوید خود نیز جزئی از آن است. اگر فلسفه را صورتی از پراتیک گفتاری بینگاریم که تاریخ خود را دارد، به نظرم گزافه نیست اگر بگوئیم که در متن مربوط به روشنگری، فلسفه برای نخستین بار از فعلیت گفتاری خود یک مسئله اساسی می‌سازد و این فعلیت را همچون یک رویداد به پرسش می‌گیرد؛ رویدادی که (فلسفه) باید معنا و ارزش و فردیت فلسفی‌اش را بیان کند و در آن هم دلیل وجودی خود را بیابد و هم بنیاد آنچه را که می‌گوید و از همین جا روشن می‌شود که (در این چشم‌انداز) برای فیلسوف، طرح مسئله تعلق‌اش به این «حال» دیگر به هیچ روی مسئله تعلق به یک دکترین یا سنت نیست؛ دیگر مسئله به سادگی مسئلۀ تعلق به جامعه بشری به طور عام نیست؛ بلکه مسئلۀ تعلق به یک «ما» پیش می‌آید «ما»ئی که به یک مجموعه فرهنگی برمی‌گردد که اکنونیت ویژه‌اش را مشخص می‌کند. این «ما» است که می‌رود تا موضوع اندیشه فیلسوف شود و به همین اعتبار او را ناگزیز می‌کند تا به مسئلۀ تعلق شخص خود به این «ما» نیز بپردازد. همه اینها یعنی فلسفه همچون تبدیل یک فعلیت، به یک مسئله اساسی، و همچون به پرسش گرفته شدن این فعلیت از سوی فیلسوف، که خود نیز جزئی از آن است و جایگاهش را در نسبت با آن معین می‌کند ، همه این‌ها می‌تواند فلسفه را همچون گفتار مدرنیت و گفتار دربارۀ مدرنیت مشخص کند.
روشنگری یک دوران است، دورانی که شعار و قاعده‌اش را خود بیان می‌کند و خود می‌گوید آنچه را که باید انجام دهد، هم در رابطه با تاریخ عمومی اندیشه و هم در رابطه با اکنون خود و با صورت‌هائی از شناخت و دانش و نادانی و توهم که در آنها می‌تواند موقعیت تاریخی خود را باز بشناسد. به گمان من در پرسش «روشنگری چیست؟» یکی از نخستین نمودهای نوعی از فلسفیدن را می‌توان دید که از دو قرن پیش تاکنون تاریخ پرباری داشته است. به پرسش گرفتن فعلیت خود یکی از کارکرد های بزرگ فلسفه مدرن یعنی فلسفه‌ای است که آغازش را می‌توان در آخرین سالهای قرن نوزدهم نشاند.
میشل فوکو

جهت تفصیل مباحث منابع ذیل معرفی می گردد:
📕کتاب "فلسفه روشنگری" نوشته ارنست کاسیرر ترجمه یدالله موقن
📘 کتاب "سنت روشنفکری در غرب از لئوناردو تا هگل" نوشته ج. برونوفسکی و ب. مازلیش ترجمه لی‌لا سازگار
📒یادداشت: "در پاسخ به پرسش: روشنگری چیست؟" اثر امانوئل کانت ترجمه یدالله موقن

@goftman_ir
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
🎥 #اسمیت و تناقضات مکانیسم بازار
🔺دکتر مسعود #درخشان

@goftman_ir
گفتمان
🎥 #اسمیت و تناقضات مکانیسم بازار 🔺دکتر مسعود #درخشان @goftman_ir
📜قانون گذار و بازرگان

بازار تحت شرایطی که اسمیت از آن به رقابت «آزاد» یا «آزادی کامل» تعبیر کرده است بهترین ثمر ممکن را برای مصرف کنندگان خواهد داد. برای آنکه بازار بتواند به مؤثرترین شکل ممکن عمل کند، هر کس باید قادر به فروش کار، گذاشتن سرمایه، یا اجاره زمین با حداقل محدودیت می بود. با این حال، همانگونه که اسمیت در ثروت ملل نشان داده است بخش اعظم جوامع و حکومتهای اروپایی طوری سازمان یافته بودند که سد راه حرکت آزاد کار، سرمایه، زمین و کالا بشوند. می توان گفت که بعضی از موانع موجود بر سر راه رقابت آزاد، نهادهای بازمانده از دوران قدیم بودند اما این سنگ اندازی ها عمدتاً ناشی از اثرات منفعت طلبی شخصی بود. اسمیت به وجود هماهنگی طبیعی منافع در جامعه باور نداشت. به عقیده او نفع عمومی هنگامی به بهترین شکل تأمین می شد که هر کس منفعت شخصی خود را از طریق بازار هدایت می کرد. اما او دریافته بود که از دیدگاه تولیدکننده منفرد یا گروه تولیدکنندگان، محدود کردن بازار رقابتی با مخاطرات همراهش، سودمندترین راهکار برای به دست آوردن بالاترین قیمت ممکن برای اجناس خود است. از این رو کسانی که از قدرت سیاسی برخوردارند تلاش خواهند کرد تا از این حربه برای دور زدن بازار استفاده کنند.
اسمیت عناصری از حیات اقتصادی زمان خودش را گرفت و آن را در قالب الگویی برای تشریح نحوه عملکرد اقتصاد تحت شرایط رقابت آزاد تعمیم بخشید. به نظر اسمیت، می بایست طوری عمل می شد که تولیدکنندگان منفرد فقط یک گزینه را پیش رو می داشتند: تعقیب منافع اقتصادی خود به نحوی که باعث پیشبرد خیر عمومی می شد. زیرا فقط نیروی رقابت بازار بود که تولیدکنندگان، بازرگانان و کارگران را به «حفظ بی وقفه هشیاری و توجه» وامی داشت. وظیفه همیشگی و طاقت فرسای قانون گذاری که یکسر به نفع عمومی می اندیشید، بازداشتن آنان بود از میانبر زدن بازار و حفظ جنب و جوش آن تا حداکثر ممکن، به رغم تلاشهای گروه های ذی نفع و سازمان یافته اقتصادی برای حفاظت از خود در مقابل رقابت بازار.
جری مولر. ذهن و بازار

جهت تفصیل مباحث منابع ذیل معرفی می گردد:
📘کتاب "ذهن و بازار" نوشته جری مولر ترجمه مهدی نصراله‌زاده
📗کتاب "دگرگونی بزرگ " نوشته کارل پولانی ترجمه محمد مالجو
📙 کتاب "تاملی فلسفی در باب سرمایه داری" نوشته محمود خاتمی


@goftman_ir
ویژه دانشجویان و اعضای طرح ملی گفتمان نخبگان علوم انسانی
گفتمان
ویژه دانشجویان و اعضای طرح ملی گفتمان نخبگان علوم انسانی
گزارش تصویری

نشست صمیمانه دانشجویان طرح ملی گفتمان نخبگان علوم انسانی با ریاست محترم هیئت امنای طرح حجت‌الاسلام‌والمسلمین دکتر واعظی

لازم به ذکر است دانشجویان و اعضای طرح به صورت حضوری و برخط(مجازی) در جلسه مذکور شرکت کرده و به بیان پیشنهادات، انتقادات و دغدغه‌های خود پرداختند‌.
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
🎥 فلسفه چیست؟ و چه می‌کند؟
🔺دکتر سید محمد تقی #طباطبایی

@goftman_ir