🔥ایران ققنوس🔥
339 subscribers
1.96K photos
568 videos
21 files
118 links
♦️هیچ چیز
شما را زندانی نمیکند،
مگر افکارتان

هیچ چیز
شما را محدود نمی کند،
مگر ترس تان

وهیچ چیز
شما را کنترل نمی کند،
مگر عقایدتان....

@iranghoghnoos
https://t.me/iranghoghnoos
Download Telegram
بنگر ز جهان چه طَرْف بربستم؟ هیچ
وَز حاصلِ عمر چیست در دستم؟ هیچ
شمعِ طَرَبم، ولی چو بنشستم، هیچ
من جامِ جَمَم، ولی چو بشکستم، هیچ

#خیام_نیشابوری


@iranghoghnoos 🔥
افلاک که جز غم نفزايند دگر
ننهند به جا تا نربايند دگر
ناآمدگان اگر بدانند که ما
از دهر چه می کشيم، نايند دگر

#خیام_نیشابوری


@iranghoghnoos 🔥
گر آمدنم به من بُدی نامدمی
ور نیز، شدن به من بُدی، کی شدمی
بِه زان نبُدی که اندر این دیر خراب
نه آمدمی نه شدمی نه بُدمی

#خیام_نیشابوری


@iranghoghnoos 🔥
میدونید فردوسی بزرگ چرا میرسونه مارو به جایی که سهراب به دست پدرش، رستم کشته میشه؟
تنها یک اتفاق نیست، نامردی هم نیست. فردوسی بزرگ در تلاش هستش تا به مردم بگه که اگر ملتی تاریخ و گذشته ی خودشو نشناسه محکوم به مرگه. همونطور که سهراب پدرشو نشناخت و ......


@iranghoghnoos 🔥
وقتی سپاه سعد وقاص به پشت دروازه های شهر "به اردشیر" رسیدند، سپاه خسروتوران به فرماندهی مقرط ساسانی در شهر حضور داشتند. مقرط رو به روی مردمان شهر رفت و سوگند خورد که ای مردمان ایرانی، من و یارانم تا جان در بدن داریم برای این خاک خواهیم جنگید و سوگند می خوریم که نمی گذاریم خاک پارسیان زوال یابد. وقتی سپاه تازی وارد شهر شد، نخستین کسی که به جنگ سعد وقاص رفت، مقرط بود و در این جنگ دلاوری ها کرد و تا آخرین لحظه که جان در بدن داشت جنگید و کشته شد. سعد وقاص به بالای پیکر مقرط می آید و می گوید مگر شما سوگند نخوردید که نخواهید گذاشت ملک پارسیان زوال یابد، حال این ملک به دست ما زوال می یابد و دیگر همانندهای تو در این خاک نفس نخواهند کشید.

📚 تاریخ #طبری - رویه ۱۸۰۵


@iranghoghnoos 🔥
با تازش مسلمین به ایرانشهر، شاهنشاه یزدگرد به سپهسالار رستم فرخزاد دستور داد تا سپاهی فراهم آورد و با مسلمانان مقابله کند. سپاه ایران در منطقه قادسی لشگر زدند و مسلمانان نیز در رو به روی سپاه ایران لشگر زدند.
رستم فرخزاد، انسانی خردمند و دانشمند و ستاره شناس و یک فرمانده بی همتای جنگی بود. از وضعیت آن زمان کشور آگاهی فراوانی داشت و می دانست اگر جنگ دربگیرد، بخت ایرانشهر سیاه خواهد شد. آنگاه که از سرانجام جنگ آگاه شد با خودش سخن هایی گفت که نشان از دلسوزی بسیار یک فرمانده برای میهنش است.

دل من پر از خون شد و روی زرد
دهان خشک و لبها شده لاژورد
که تا من شدم پهلوان از میان
چنین تیره شد بخت ساسانیان
چنین بی وفا گشت گردان سپهر
دژم گشت و از ما ببرید مهر

#شاهنامه

"روان پور هرمزد در آرامش باد"


@iranghoghnoos 🔥
در سال ۵۷۱ میلادی امپراتور روم، یوستن دوم در پی شکستن معاهده ی میان ایران ساسانی و روم درآمد. یوستن گمان می کرد با شکستن این عهدنامه، ایران نمی تواند وارد جنگ شود و چون خسرو انوشیروان نیز هفتاد ساله و سالخورده است و میلی به جنگ ندارد پس این اوضاع می تواند کاملا به سود رومیان باشد. بنابراین یوستن، معاهده را شکست و سربازان رومی نصیبین را محاصره کردند. انوشیروان که از نقض عهدنامه آگاه شد برخلاف انتظار امپراتور روم، خود به شخصه فرماندهی سپاه را به عهده گرفت و با سرعت شگفت آوری از دجله گذشت و نصیبین را فتح کرد و رومیان را از آن جا بیرون کرد. در همان وقت یک لشگر که شامل شش هزار سوار زبده ایرانی و به فرماندهی آذرمهان بود به سوریه حمله برد و انطاکیه و آپاما را تسخیر کرد و در کنار قلعه دارا به دیگر لشگریان ایرانی ملحق شد. قلعه دارا، بسیار سریع و زیر نظر کامل انوشیروان به تصرف ایران درآمد و این فتح، اثر عجیبی در آن دوران کرد زیرا شهر دارا، دژ رومیان در شرق بود و تسخیر آن محال به نظر می آمد. پس از این فتح، یوستن دوم از سلطنت استعفا کرد و در این زمان بود که دانست شیر پیر هنوز خطرناک است.

📚تاریخ ایران قدیم ص ۱۸۳ -پیرنیا
✠ خروش کاوه آهنگر بر ضد آژیدهاک (ضحاک تازی)

چو کاوه برون شد ز درگاه شاه
بَرو انجمن گشت بازارگاه

از آن چرم کاهنگران پشت پای
بپوشند هنگام زخم درای

همان کاوه آن بر سر نیزه کرد
همانگه ز بازار برخاست گرد

همی بر خروشید و فریاد خواند
جهان را سراسر سوی داد خواند

#هنگامی_با_شاهنامه

@iranghoghnoos 🔥
با ستمکاران جز به شمشیر سخن نخواهم گفت و میش و بره را از گرگ نگاه خواهم داشت. دست های دراز را کوتاه خواهم کرد و مفسدان را از روی زمین برخواهم داشت و گیتی را به داد و آبادانی گسترش خواهم داد زیرا مرا ازین جهت آفریده اند.
"خسرو انوشیروان دادگر ساسانی _ مسالک الممالک"

شاهنشاهان ایرانیِ زرتشتی، در مجازات افراد مفسد و ستمگر با اقتدار برخورد می کردند و اینگونه از مردم سرزمین، نگهبانی و پاسداری می کردند چرا که:
" ترحم بر پلنگِ تیز دندان
ستمکاری بود بر گوسپندان "


@iranghoghnoos 🔥
👑 نقش شاهنشاه #خسرو_پرویز، مسلح و سوار بر اسب در طاق بستان

این مجسمه که از سنگ بیرون آورده اند، شوربختانه در اثر تعصب مهاجمان مسلمان شکسته است. پادشاه کلاه خودی بر سر نهاده که تاج بالدار با هلال ماه و قرص خورشید بر آن قرار دارد. زرهی با حلقه های آهنین پوشیده که تا کلاه خود می رسد و چهره پادشاه را می پوشاند و تن را تا ران فرو می گیرد. شاه نیزه ای در دست راست گرفته و آن را بر دوش تکیه داده است ولی مسلمانان بت شکن، آن دست را چنان قلم کرده اند که اثری از آن پدیدار نیست. در دست چپ شاه سپری مدور دیده می شود. کمربندی مزین و ترکشی پر تیر، سلاح شاهنشاه را کامل کرده است. اسبِ خسرو پرویز که شبدیز نام دارد در کمال آرامی بر روی قوائم درشت خود ایستاده و سر و سینه اش را برگستوانی منگوله دار پوشیده است.


@iranghoghnoos 🔥
اگر چه امروزه در اروپا شاهد نهضت های حق طلبانه زنان (فمینیست ها) هستیم، باید بدانیم که قرن ها پیش در سرزمین ایران یک شاهدخت ایرانی (پوراندخت) به شاهی رسید و گفت: پادشاه چه زن باشد چه مرد، باید سرزمینش را نگاه دارد و با دادگری و انصاف رفتار کند.

#پوراندخت و #آزرمیدخت دختران شاهنشاه خسرو پرویز بودند که در ایرانشهر به مقام شاهنشاهی رسیدند.


@iranghoghnoos 🔥
«ایران، خانه ی ما» * - سروده حبیب یغمایی

شعر« ایران، خانه ی ما» از سروده های حبیب یغمایی، استاد طراز اول ادبیات فارسی و سردبیر مجله ی « یغما » است که در دوران پیش از بهمن 1357 ، گزیده ای از آن در کتاب های درسی دوره ی دبستان ایران آمده بود . پس از ۵۷ یکی از مطالبی که از کتاب های درسی برداشته شد ، این شعر بود .

@iranghoghnoos 🔥

ایران عزیز، خانه ی ماست
میهن، وطن، آشیانه ی ماست

این خانه ی شش هزارساله
  از ماست به موجبِ  قباله !

آن روز که خاکِ آن سرشتند
  بر سنگ قباله ‏اش نوشتند [۱]

وین کهنه قباله را  گواهان
 هستند  مِهان  و  پادشاهان

 از کوروش و اردشیر و دارا
 میراث  رسیده  است  ما  را

 سنگی که درین بِنا بکارست
 از خانه خدا  بران  نگارست

خشتی که فتاده بر زمین است
از خون دلاوری عجین است

دشتی نه ، که نیست رزمگاهی
راهی نه ، که نیست شاهراهی

از ساحل هیرمند تا وخش [۲]
 رستمش سپرده با پی رخش

می جوی نشانه ‏ها به هر مرز
از خسرو و طوس و گیو و گودرز

می کاو زمین و بین به هر گام
 شمشیر  قباد  و  خُود  بهرام

در هر قدمی  و  هر بدستی
 پایی  بفتاده  است  و  دستی

آن کوه که بنگری به هامون
پرورده به دامن آفریدون [۳]

آن قلّه که برده سر بر افلاک [۴]
 آورده به بند پای ضحّاک

 آن  بحر  مهیب  بی‏ کرانه
 خورده است ز شاه تازیانه [۵]

آن    بارگه   بلندبنیاد
   از  خسرو  دادگر  کند  یاد [۶]

آن صفّه مقام شهریاری است
  وان بُقعه مزار نامداری است

این ناموران و  پاک جانان
 بخشنده سر  و  جهان ستانان

از  کوشش و  کار  و  دانش و  داد
کردند   چنین   خجسته بنیاد

با نام نکو جهان سپردند
رفتند و  به  دیگران  سپردند

پس دست به دست از پدرها
 گردید  و ،  رسید  با  پسرها

امروز که ای ستوده فرزند
هستی تو بر این سرا خداوند

«غافل منشین نه وقت بازی ست
  وقت هنرست و سرافرازی ست» [۷]

از   پا  منشین  و  جا نگه‏دار
  گر  سر بدهی  سرا  نگه‏دار

 این  پند  شنو  ز  خانه  بردوش
ور  خانه  بود خرابه  ، مفروش

 
پی نوشت ها :

*هنگامی که سپاهیان روس و انگلیس سراسر ایران را فرا گرفته بودند و رئیس الوزرای دانشمند وقت (مرحوم محمد علی فروغی) بناگزیر در تنظیم قراردادی اهتمام می‏فرمود، این اشعار گفته شده است . (مهرماه سال ۱۳۲۰ شمسی).


۱. اشاره است به کتیبه ‏های گوناگون شاهنشاهان ایران در اعصار مختلفه.
 
۲. آمودریا (جیحون) را ایرانیان در قدیم «وَخش» می‏نامیدند چنان که هم اکنون نیز یکی از شعب این رود «وَخش آب» نامیده می‏شود.

۳. البرز کوه

۴. دماوند
 
۵. خشیارشا در لشکرکشی به یونان فرمان داد بر تنگه ی داردانل دو پل بستند. موج دریا  پُل‏ها را خراب کرد. شاه در خشم شد و حکم کرد دریا را تنبیه کنند و سیصد شلاق بزنند !

۶. ایوان مدائن

۷. این بیت از نظامی گنجوی
 

برگرفته از : مجله ی یغما ، شماره ی ۴۱ ، مهر ماه ۱۳۳۰ .
@iranghoghnoos 🔥
فریاد رسی نیست
گویی مرگ، این سرزمين را
چنگ انداخته است.
فریادِ فرشته آب و گیاه و زمین را می شنوم،
مویه کن هم وطن
بنال وطن.!
فریاد رسی نیست
سرودی و ترانه ای نیست
که آگاهی دهد مان
که ایران دارد جان می کَند،
دست و پا می زند،
کسی به ایران می اندیشد؟
در آستانه تیرگان وجنگ اساطیری هرساله اش با دیو خشکسالی،
گویی اپوشه ی دیو
آب های فراخکرت اساطیری را در بند و زندان کرده است.
کسی برای ایزد باران ترانه ای نمی سراید
جامی نمی نوشد،
داستان پیکار بی مانند ش را به یاد ندارد،
و سازی را به صدا در نمی آورد.

ایزد باران ناتوان است
چون مردم اورا نمی خوانند،
داستان پیکار بی مانند ش به یاد ندارند،
اویی که چون آرش شیوا تیر
بزرگ ترین تیرانداز ایران،
به سوی آسمانِ سنگی، تیری، آسمان شکن انداخت
و آسمان را به سود زمین شکاند.

کمانی ماند؟
تبر دانی ماند؟
کمان اندازی ماند؟
سپندارمذ دستان اش تهی است،
کجایند کمان اندازان ایرانی؟
این زهد و عرفان عابدانه،
جان آزاده ایرانی را
به جانی پریشان، دگرگون کرده است،
ایرانیان داستان هایی دیگر را به یاد سپرده اند ...
که در آن ها نشانی از میهن
و دغدغه هاى ایرانیان
چون آب و زمین و گیاه و شادی و نام آوری و داد و خرد و... نیست

میهن من !
ايران گرامى!
من هم چون تو، که هیچ گاه،
در تاخت و تاز چپاولگران ترک وتازی از پای نیفتادی،
با زبان میهن،
با به یاد سپردن خردورزیِ دانایان ایرانزمین،
با یاد سپردن جانبازی فرزندان راستین این مرزوبوم،
داستان های میهن را باز می سرایم
ترانه ای،نغمه و سرودی ،چنگ وچغانه ای،
برای ایزدان فراموش شده ی زمین، آب و گیاه می سرایم
جشن های شادمانه ایرانی را، در نماز های شادمانه،
با زبان میهن، با واژگان میهن،
به آوازی بلند، بانگ در می دهم،
همان سان ،که تيشتر ایزد باران،
با جشن های ایرانی،
جانی آزاده و شهسوارانه می یابد،
و دیو خشکسالی را
با یاری انديشه های شهسوارانِ خردورزِ ميهن پرست
در می نوردد..

《چیستا طاهری》

@iranghoghnoos 🔥
#جشن_تیرگان

برای تیرگان آیین‌هایی را برشمرده‌اند؛
مانند هم‌نام بودن روز و ماه تیر (تشتر)،
رزم آرش کمانگیر، برچیدن و زُدایش(رفع) خشکسالی هفت‌ساله ایران در هنگام پادشاهی فیروز، پادشاه ساسانی، و بارش باران در این روز.
تیر یا (عطارد) با تشتر، ستاره باران یا شِعْرای یمانی، که به فارسی تیر خوانده می‌شود، پیوندی نیست. تشتر در تابستان، به‌ویژه امردادماه و شهریورماه، تنها در آسمان نمایان‌گر می‌شود.
در تشتریشتِ اوستا نماد رزمیِ پیکار ایزدِ باران و دیوِ خشکسالی بسیار خواندنی است و در آن از آرش شیواتیر (کمانگیر) یاد می‌شود.
نشانه‌های برگزاری جشن تیرگان از سده ششم ترسایی به این سو در بُن‌چاک(سندهای) تاریخی بسیار اندک است.
در شهرهای استان مازندران آیین «تیرماسیزَشو» به یادگار مانده‌است.
ناگفته نماند که زرتشتیان جشن آبریزان را برپا می‌کنند و آیین «چک و دوله» (فال کوزه)،
بستن دستبند هفت‌رنگِ «تیر و باد» در روز «تیر» و به باد سپردن آن بر فراز یک بلندی در روز «باد» (ده روز پس از تیرگان) را به‌جا می‌آورند که یادی از پرواز ده‌شبانه‌روزیِ تیر آرش کمان‌گیر است.....


@iranghoghnoos 🔥
پیروز نهاوندی
.
پیروز نهاوندی قاتل خلیفه مسلمین عمر ابن خطاب بود.پیروز دو بار در جنگ ها به اسارت در آمد.یکبار توسط ارتش روم اسیر شد و دیگر بار توسط تازیان.او غلام مغیرة ابن شعبه بود. روزی عمر او را می بیند و از او سوال می کند که از هنرهای زمان چه می داند. او در پاسخ می گوید:انواع کارهای دستی از جمله درودگری، آهنگری، کنده کاری، نقاشی. عمر می گوید چنین شنیده ام که می توانی آسیابی بسازی که به وسیله ی باد گندم را آرد کند. پیروز می گوید: آری عمر. عمر می پرسد می توانی چنین آسیابی برایم بسازی؟ پیروز در جواب می گوید: «ای خلیفه بزرگ! اگر زنده باشم برایت چنان آسیابی خواهم ساخت که تمام مردم، در شرق و غرب عالم درباره اش گفتگو کنند.» و عمر در همان موقع به همراهانش می گوید که این غلام با این کلامش مرا سخت هراسناک کرد و همان موقع پیروز را از صاحبش می خرد تا در خدمت خود بگیرد.
هنگامیکه اسیران جنگی ایرانی را عرب ها به صورت گله های حیوان به هم بسته و با زنجیر به مدینه می آوردند پیروز جلوی دروازه ایستاده بود و اسیران را نگاه می کرد. حال زنان اسیر و دیدار کودکان خردسالی که از گرسنگی و تشنگی ناتوان شده بودند و در رنج بودند، دل پیروز را سخت به درد آورد و پیروز آن ها را در آغوش می گرفت و با آن ها گریه می کرد. شعبی می گوید:«وقتی اسیران جنگ را به مدینه آوردند، پیروز هر اسیر کوچک یا بزرگی را که می دید بر سرش دست نوازش می کشید و می گریست و می گفت: عمر جگرم را خورد.» او که دل در گرو عشق ایران و ایرانی داشت و روزهای زیادی شاهد ضجه ها و زاری هم وطنانش بود که در اسارت به سر می برند تصمیم گرفت که به تلافی جور و ستمی که بر ایرانی ها می رود عمر را به قتل برساند. او خنجری داشت دو سویه و آن روز خنجرش را زیر شالش پنهان نمود و به مسجد آمد. هنگامی که عمر به عنوان امام جماعت جلوی صف نمازگزاران قرار گرفت پیروز به سرعت خنجرش را کشید و با همه قدرت شش ضربه به بدن عمر وارد نمود.

یکی از زخم ها که زیر ناف عمر ایجاد شد عمیق بود و او را کشت.

عبیدالله پسر عمر پس از قتل پدرش بدست پیروز دستور قتل پیروز و دخترش مروارید و هرمزان سردار معروف ایرانی در جنگ‌های با اعراب و جفینه از مسیحیان حیره که با پیروز دوستی داشت را داد.
بدین ترتیب ایرانیان کینه ی ضربتی را که از دست عمر در قادسیه ،جلولاء و نهاوند دیده بودند ، در مدینه از اوبازستاندند
.
آرامگاه پیروز در کاشان است.
درود بر روان پاکش🌺🌺🌺
@iranghoghnoos 🔥
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
اسکندر مقدونی تاریخ ایران زمین اسکندر واقعی کیست؟

کاری از کارگروه تاریخ ایران زمین

اسکندر مقدونی تاریخ ایران زمین اسکندر واقعی کیست؟

کاری از کارگروه تاریخ ایران زمین

@iranghoghnoos 🔥
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🎥پلیس جمهوری اشغالگر اسلامی برای این موزیک ویدیو که در دزفول تولید شده پرونده تشکیل داده و همه نوازندگان را احضار کرده است ...

#ققنوس_ایران_از_خاکستر_خویش_بر_خواهد_خاست

@iranghoghnoos🔥
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
من برده داری را بر انداختم، به بدبختی آنان پایان بخشیدم. فرمان دادم که همه ی مردم در پرستش خدای خود آزاد باشند و آنان را نیازارند. فرمان دادم که هیچکس اهالی شهر را از هستی ساقط نکند.

👤کوروش بزرگ

#۷آبان_روز_بزرگداشت_کوروش_گرامی_باد



#هفت_آبان
#۷آبان
#کوروش
#کوروش_بزرگ
#ایران


@iranghoghnoos🔥