کبوتر حرم
237 subscribers
832 photos
141 videos
26 files
927 links
خاطرات خدمت افتخاری در حرم امام‌رضا علیه‌السلام

khademaneh.ir

@ahmadmehneh
Download Telegram
#خاطرات_خدمت_افتخاری | کوکا!

به پشتیِ آسایشگاه تکیه زدم تا با اشترودل رضوی و نوشابه‌مشهدی سحری کنم: برای روزه‌ای واجب که بر گردنم بود و روز پیشواز، فرصتی طلایی که ادایش کنم.

دوست دیرینم در کشیک دوم شب که بیماری قند داشت و تعارف نوشابه‌ام را رد کرد. مانده بود آن سید معمم که او هم داشت سحری می‌خورد:

- حاج‌آقا، بفرمِن نوشابه.

- ممنون آقا. هه‌هه‌هه!

- او خِنده یعنی مُخوام!

- نه. از اون جهت خندیدم که کوکا ضرر داره.

- دِگه حاج‌آقا، ما تفریحی غیر از کوکا که نِدِرِم!

- بله. انصافاً كوكا جایگزین نداره. ولی بالاخره آدم باید پا روی نفسش بذاره.

- دِگه ما قِراره یگ ماه پا رو نفسِما بِذِرِم! گفتِم قبلش خوب خودِما ره تحویل بیگیرِم!😅

۲۱ اسفند ۱۴۰۲

#روزه#پیشواز#سحری#ماه_رمضان#شعبان#آسایشگاه#نوشابه#نوشابه‌مشهدی#کوکاکولا#کوکا#اشترودل#اشترودل_رضوی

💠 | بفرمایید زیارت |

@kaboutarharam
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
#خاطرات_خدمت_افتخاری | عزیزی

پس از نماز مغرب و عشای پایان کشیک در آسایشگاه، این بیت جامی دوید به دلم:

کنم از جیب نظر تا دامن
چه عزیزی که نکردی با من


و اشک نباید سرازیر می‌شد؟!

۱۳ اسفند ۱۴۰۳

* جامی این بیت را از زبان «خارکشْ پیری با دلق درشت» سروده. پیر شدم رفت!😅

#جامی#شعر#بیت#آسایشگاه

💠 | بفرمایید زیارت |

@kaboutarharam
#خاطرات_خدمت_افتخاری | آپشن!

در کنارۀ صحن کهنه، زیر ایوان نقاره‌خانه هم‌کشیکم را دیدم که چندی است دربان شده. عصای نقره‌ای‌اش حسابی چشمم را گرفت:

- به‌به! عصای حضرت!

- بذار بیِرُمِش بالا.

- نِه آقا! مو باید خم بُشُم بُبوسُم.

- خلاصه خواستُم بُگُم ما ای آپشنا ره دِرِم بِرِیْ دوستان!😄

۱۱ بهمن ۱۴۰۲

📷 محمد رحمتی

#نقاره‌خانه#دربان#عصا#صحن_عتیق#صحن_کهنه#صحن_انقلاب#صحن_سقاخانه#سقاخانه

💠 | بفرمایید زیارت |

@kaboutarharam
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
Channel photo updated
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
#خاطرات_خدمت_افتخاری | ویروس

من آدم کم‌تذکری هستم؛ ولی نمی‌شد از آن صحنه چشم پوشید: دختری جوان در دالان صحن نو (آزادی) به بست پایین، حجاب از سر برداشته بود. به‌طرفش رفتم و محکم به‌ش تذکر دادم. روسری‌اش را جلو کشید. ناگهان جوان تنومندی که کنارش بود، حرکتی کرد که تصورش را هم نمی‌کردم: هر دو پاشنۀ پای دختر را گرفت، به‌طرف دیوار فشارش داد و او را تا نزدیک سقف بالا برد! خواستم با مرد جوان درگیر شوم که پسرک همراه دختر یادآوری کرد که آن مرد هم از همراهانشان است.

دختر جوان به زمین برگشت و روسری‌اش هم دوباره به‌روی شانه‌اش. این بار تا تذکر دادم، مرد جوان دیگری از همراهانش سرم را به پایین فشار داد و با دندان‌های به‌هم‌فشرده تهدید کرد: «مگه یک بار تذکر ندادی؟!» و سوزن‌مانندی را به نیم‌رخ بینی‌ام فرو کرد. دردی مینیاتوری حس کردم و حدس زدم که سوزن به ویروس آلوده است.

و از خواب پریدم!

حدود ساعت ۲:۳۰ بامداد
۲۱ فروردین ۱۴۰۳
آخرین سحر ماه مبارک رمضان ۱۴۴۵

#صحن_نو#صحن_آزادی#بست_پایین#حجاب#سوزن#ویروس

🔗 خواب خدمتدرشتیتعبیر خواب

💠 | بفرمایید زیارت |

@kaboutarharam
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
سلام بر اولین کشیک موظفی ماه شوال
جمعه، ۲۴ فروردین ۱۴۰۳

@kaboutarharam
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM