امریکازدایی در امتداد انتقام سخت
#سرمقاله #روزنامه_جوان
✍محمدجواد اخوان
رهبر معظم انقلاباسلامی پس از شهادت سردار سلیمانی انتقام اصلی از امریکاییها را «پایان دادن به حضور فسادبرانگیز امریکا در این منطقه» اعلام کردند و سیلی سختتر را «غلبه نرمافزاری بر هیمنه پوچ استکبار» دانستند. تحولات چهار سال گذشته را میتوان اجرای گامبهگام این روند راهبردی دانست. عملیات طوفان الاقصی معادله قدرت در سرزمینهای اشغالی را تغییر داد و ضعفهای بنیادین رژیمصهیونیستی را آشکار کرد. مقاومت در عراق، لبنان و یمن به همافزایی با مقاومت فلسطین روی آورده و منافع امریکا و اسرائیل را به خطر انداخته است.
توسعه روزافزون پیمانهای غیرغربی از قبیل «بریکس» و «شانگهای» و کنش مستقل و خارج از اراده غرب قدرتهای نوظهوری، چون روسیه و چین قرائنی است که ترتیبات جدید بینالمللی را آشکار میسازد. طبیعی است که این تحولات در پیش چشم همه دنیا در حال وقوع است و حتی متحدان سنتی امریکا نیز کمکم با واقعیت مواجه میشوند. کاهش قدرت مداخله امریکا در منطقه خصوصاً در میان متحدان سنتی خودش، شکست پروژه «تطبیع» (عادیسازی روابط با رژیمصهیونیستی) و شکوفایی روزافزون مقاومت همه و همه نشان میدهد که خون پاک شهید سلیمانی در حال ثمر دادن است. اینک نرمافزار شکلدهی به ترتیبات منطقهای و حتی بینالمللی در حال تغییر است و منطقه غرب آسیا در گذار به «امریکازدایی» است.
صهیونیستها امیدوار بودند با افزایش تنش میان برخی کشورهای عربی با جمهوری اسلامی ایران، هم فشار بر محور مقاومت افزایش یابد و هم روند تطبیع شتاب پذیرد. بر این اساس بود که در زمان ترامپ طرح موسوم به صلح ابراهیم طرحریزی شد و هدف آن ایجاد ائتلافی عربی- عبری- غربی علیه مقاومت بود.
اینک، اما هم صلح به اصطلاح ابراهیم شکست خورده، هم مرزهای ساختگی ۱۹۴۸ ناامن شده، هم شکافهای درونی جامعه صهیونیستی تشدید شده و هم روند تطبیع متوقف، بلکه متزلزل، شده و تنشهای در داخل جهان اسلام کاهش یافته است. طبیعی است که صهیونیستها خود را بازنده تحولات منطقهای ببینند، اما آنچه نگرانی بیشتر صهیونیستها را سبب شده، پیامد اصلی این روند است که آن افزایش تمرکز راهبردی محور مقاومت بر موضوع فلسطین است.
در واقع، با کاهش تنش در جهان اسلام اضلاع گوناگون جبهه مقاومت در وضعیت جدید فراغ بال بیشتر یافتند تا بر هدف دیرین خود یعنی ازاله رژیم اشغالگر از فلسطین متمرکز شوند و مهمترین راهبرد این هدف حمایت تمامعیار از مقاومت فلسطینی است. کاهش تنش در منطقه عربی، فرصتهای بینظیری از نظر عملیاتی و حتی تسلیحاتی برای محور مقاومت ایجاد کرد تا حمایت از فلسطینیان چه در غزه، چه در کرانه باختری و چه در داخل سرزمینهای ۱۹۴۸ افزایش یابد. در نتیجه اینک محور مقاومت در منطقه نقشی تعیین کننده و سرنوشتساز پیدا کرده و اراده خود را بر طرف مقابل تحمیل میکند. اکنون تضعیف قدرت امریکا و رژیمصهیونیستی مشهود است و این واقعیت از چشم خود صهیونیستها نیز دور نمانده، چنانکه روزنامه صهیونیستی تایمز اسرائیل هم با تلخی اذعان کرد که «ایران در حال ساخت یک خاورمیانه جدید است».
حتی پیش از عملیات اعجابانگیز طوفان الاقصی نیز ترتیبات جدید منطقه بر تحلیلگران بینالمللی روشن شده بود، چنانکه نشریه امریکایی فارنافرز در سالگرد اغتشاشات سال گذشته، بهصراحت به شکست سیاستهای امریکا در قبال جمهوری اسلامی اعتراف کرد و نوشت: «امروز، حال و هوای جمهوری اسلامی در مقایسه با یک سال پیش، پیروزمندانه است. جمهوری اسلامی تحت رهبری [آیتالله]خامنهای از تحریمها و اعتراضات داخلی بهسلامت عبور کرده. این کشور با کمک متحدان قدرتمند خود، اقتصاد خود را تثبیت و شروع به تکمیل نیروهای دفاعیاش کرده است.... پس [آیتالله]خامنهای کاری را انجام داده است که [امام]خمینی نتوانست انجام دهد. او بقای انقلاب را در برابر دشمن اصلی آن، ایالاتمتحده تضمین خواهد کرد. او خاورمیانه را به منطقهای تبدیل خواهد کرد که ایران پس از ۴۴ سال تلاش، قدرت مسلط است».
آن روز که سران کاخ سفید با ترور شهید قدس حاج قاسم سلیمانی، به خیال خود میخواستند منطقه را قبضه کنند، باید فکر چنین روزهایی را نیز میکردند. افسوس که آنها سنتهای الهی را نمیشناسند و از کلام گهربار امیرمؤمنان على علیهالسلام در عهدنامه مشهور خود به مالک اشتر بیخبرند که میفرماید: «وَلَیْسَ شَیْءٌ أَدْعَى إِلَى تَغْیِیرِ نِعْمَه اللَّهِ وَتَعْجِیلِ نِقْمَتِهِ مِنْ إِقَامَهٍ عَلَى ظُلْمٍ فَإِنَّ اللَّهَ سَمِیعٌ دَعْوَهَ الْمُضْطَهَدِینَ وَهُوَ لِلظَّالِمِینَ بِالْمِرْصَادِ؛ (بدان) هیچ چیز در تغییر نعمتهاى خداوند و تعجیل انتقام و کیفر او از اصرار بر ظلم و ستم سریعتر نیست، زیرا خداوند دعاى مظلومان را مىشنود و در کمین ستمکاران است».
💠 @mjakhavan
#سرمقاله #روزنامه_جوان
✍محمدجواد اخوان
رهبر معظم انقلاباسلامی پس از شهادت سردار سلیمانی انتقام اصلی از امریکاییها را «پایان دادن به حضور فسادبرانگیز امریکا در این منطقه» اعلام کردند و سیلی سختتر را «غلبه نرمافزاری بر هیمنه پوچ استکبار» دانستند. تحولات چهار سال گذشته را میتوان اجرای گامبهگام این روند راهبردی دانست. عملیات طوفان الاقصی معادله قدرت در سرزمینهای اشغالی را تغییر داد و ضعفهای بنیادین رژیمصهیونیستی را آشکار کرد. مقاومت در عراق، لبنان و یمن به همافزایی با مقاومت فلسطین روی آورده و منافع امریکا و اسرائیل را به خطر انداخته است.
توسعه روزافزون پیمانهای غیرغربی از قبیل «بریکس» و «شانگهای» و کنش مستقل و خارج از اراده غرب قدرتهای نوظهوری، چون روسیه و چین قرائنی است که ترتیبات جدید بینالمللی را آشکار میسازد. طبیعی است که این تحولات در پیش چشم همه دنیا در حال وقوع است و حتی متحدان سنتی امریکا نیز کمکم با واقعیت مواجه میشوند. کاهش قدرت مداخله امریکا در منطقه خصوصاً در میان متحدان سنتی خودش، شکست پروژه «تطبیع» (عادیسازی روابط با رژیمصهیونیستی) و شکوفایی روزافزون مقاومت همه و همه نشان میدهد که خون پاک شهید سلیمانی در حال ثمر دادن است. اینک نرمافزار شکلدهی به ترتیبات منطقهای و حتی بینالمللی در حال تغییر است و منطقه غرب آسیا در گذار به «امریکازدایی» است.
صهیونیستها امیدوار بودند با افزایش تنش میان برخی کشورهای عربی با جمهوری اسلامی ایران، هم فشار بر محور مقاومت افزایش یابد و هم روند تطبیع شتاب پذیرد. بر این اساس بود که در زمان ترامپ طرح موسوم به صلح ابراهیم طرحریزی شد و هدف آن ایجاد ائتلافی عربی- عبری- غربی علیه مقاومت بود.
اینک، اما هم صلح به اصطلاح ابراهیم شکست خورده، هم مرزهای ساختگی ۱۹۴۸ ناامن شده، هم شکافهای درونی جامعه صهیونیستی تشدید شده و هم روند تطبیع متوقف، بلکه متزلزل، شده و تنشهای در داخل جهان اسلام کاهش یافته است. طبیعی است که صهیونیستها خود را بازنده تحولات منطقهای ببینند، اما آنچه نگرانی بیشتر صهیونیستها را سبب شده، پیامد اصلی این روند است که آن افزایش تمرکز راهبردی محور مقاومت بر موضوع فلسطین است.
در واقع، با کاهش تنش در جهان اسلام اضلاع گوناگون جبهه مقاومت در وضعیت جدید فراغ بال بیشتر یافتند تا بر هدف دیرین خود یعنی ازاله رژیم اشغالگر از فلسطین متمرکز شوند و مهمترین راهبرد این هدف حمایت تمامعیار از مقاومت فلسطینی است. کاهش تنش در منطقه عربی، فرصتهای بینظیری از نظر عملیاتی و حتی تسلیحاتی برای محور مقاومت ایجاد کرد تا حمایت از فلسطینیان چه در غزه، چه در کرانه باختری و چه در داخل سرزمینهای ۱۹۴۸ افزایش یابد. در نتیجه اینک محور مقاومت در منطقه نقشی تعیین کننده و سرنوشتساز پیدا کرده و اراده خود را بر طرف مقابل تحمیل میکند. اکنون تضعیف قدرت امریکا و رژیمصهیونیستی مشهود است و این واقعیت از چشم خود صهیونیستها نیز دور نمانده، چنانکه روزنامه صهیونیستی تایمز اسرائیل هم با تلخی اذعان کرد که «ایران در حال ساخت یک خاورمیانه جدید است».
حتی پیش از عملیات اعجابانگیز طوفان الاقصی نیز ترتیبات جدید منطقه بر تحلیلگران بینالمللی روشن شده بود، چنانکه نشریه امریکایی فارنافرز در سالگرد اغتشاشات سال گذشته، بهصراحت به شکست سیاستهای امریکا در قبال جمهوری اسلامی اعتراف کرد و نوشت: «امروز، حال و هوای جمهوری اسلامی در مقایسه با یک سال پیش، پیروزمندانه است. جمهوری اسلامی تحت رهبری [آیتالله]خامنهای از تحریمها و اعتراضات داخلی بهسلامت عبور کرده. این کشور با کمک متحدان قدرتمند خود، اقتصاد خود را تثبیت و شروع به تکمیل نیروهای دفاعیاش کرده است.... پس [آیتالله]خامنهای کاری را انجام داده است که [امام]خمینی نتوانست انجام دهد. او بقای انقلاب را در برابر دشمن اصلی آن، ایالاتمتحده تضمین خواهد کرد. او خاورمیانه را به منطقهای تبدیل خواهد کرد که ایران پس از ۴۴ سال تلاش، قدرت مسلط است».
آن روز که سران کاخ سفید با ترور شهید قدس حاج قاسم سلیمانی، به خیال خود میخواستند منطقه را قبضه کنند، باید فکر چنین روزهایی را نیز میکردند. افسوس که آنها سنتهای الهی را نمیشناسند و از کلام گهربار امیرمؤمنان على علیهالسلام در عهدنامه مشهور خود به مالک اشتر بیخبرند که میفرماید: «وَلَیْسَ شَیْءٌ أَدْعَى إِلَى تَغْیِیرِ نِعْمَه اللَّهِ وَتَعْجِیلِ نِقْمَتِهِ مِنْ إِقَامَهٍ عَلَى ظُلْمٍ فَإِنَّ اللَّهَ سَمِیعٌ دَعْوَهَ الْمُضْطَهَدِینَ وَهُوَ لِلظَّالِمِینَ بِالْمِرْصَادِ؛ (بدان) هیچ چیز در تغییر نعمتهاى خداوند و تعجیل انتقام و کیفر او از اصرار بر ظلم و ستم سریعتر نیست، زیرا خداوند دعاى مظلومان را مىشنود و در کمین ستمکاران است».
💠 @mjakhavan
رقابتمندی و وسعت دایره احراز
✍ محمدجواد اخوان
#سرمقاله #روزنامه_جوان
قسمت۱از۲
رهبر معظم انقلاباسلامی در دیدار ابتدای سال ۱۴۰۲ با مسئولان نظام تعیین راهبردهای انتخاباتی در چهار مقوله را وظیفه نهادهای ذیربط دانستند که یکی از این چهار مقوله، «مشارکت» بود. اخیراً نیز در دیدار با اعضای شورای نگهبان تصریح کردند که «همه وظیفه دارند زمینه برگزاری انتخاباتی پرشور را در اسفندماه امسال فراهم کنند». در خصوص چرایی اهمیت مشارکت در انتخابات به صورت عام و انتخابات پیش رو بهصورت خاص نیاز به توضیح زیادی نیست و در این باب بهاندازه کافی سخن گفته شده است. دستور صریح رهبر معظم انقلاب چه در ابتدای سال و چه در هفتههای اخیر و بعد از اعلام نتایج بررسی صلاحیت داوطلبان در هیئتهای اجرایی روشن است و جای شبههای باقی نمیگذارد.
هرچند متغیر مشارکت در انتخابات وابسته به مجموعی از متغیرهای عمومی سیاسی و اجتماعی است، اما در درجه نخست رضایتمندی عمومی و در درجه دوم رقابتمندی نسبی میتواند از مهمترین متغیرهای تعیینکننده بر مشارکت در انتخابات قلمداد شود. البته رقابتمندی لزوماً بهمعنای حزبی یا سیاسی آن نیست، بلکه بسته به نوع حوزههای انتخابیه و وضعیت اجتماعی و سیاسی آنها رقابتمندی قابل تعریف و تبیین است. پیمایشهای اجتماعی نشان میدهد موضوع رضایتمندی عمومی عمدتاً متصل به عملکرد دستگاههای خدمترسان و تغییر معاش جامعه است، اما رقابتمندی ناظر به تحرکات فعالان و جریانهای سیاسی و اجتماعی و نیز بسترهای فراهم شده از سوی نهادهای حاکمیتی برای بالفعل شدن زمینههای لازم اجتماعی در این زمینه است.
اکنون هیئتهای اجرایی بررسیهای اولیه خود را انجام داده و نظر نهایی خود را درباره صلاحیت نامزدها اعلام کردهاند و تصمیمگیری در این مرحله با هیئتهای نظارت و نهایتاً شورای نگهبان است. طبیعی است که شورای نگهبان بر اساس وظایف قانونی خود با معیارهای مصرح در قانون به روال سابق به «احراز صلاحیت» نامزدها میپردازد. اما سؤال مهمی که اینجا مطرح است آن است آیا «احراز» مفهومی ایستا و صرفاً متوقف بر ویژگیهای فرد داوطلب است یا مفهومی پویا و متأثر از شرایط فرد و جمیع نامزدها و شرایط انتخابات؟
اگر احراز را ایستا بدانیم صلاحیت یک فرد تنها با چارچوبهایی بدون انعطاف سنجیده میشود و چهبسا به دلیل معصوم نبودن بشر، هیچکس را لایق پذیرش هیچ مسئولیتی ندانیم! اما احراز پویا در بستر جمعبندی کلی از وضعیت کرسی مورد رقابت، شرایط عمومی انتخابات و سایر نامزدها معنا مییابد. چراکه اساساً انتخابات، پدیداری نسبیتی است و در قیاس چند نفر است که فردی گزینش میشود. اصل آن است که نامزدهای نهایی واجد حداقلی از صلاحیتها باشند که این نصاب حداقلی را نباید تا حدی بالا در نظر گرفت که رقابتمندی در انتخابات ناممکن شود.
ممکن است اینجا گفته شود وظیفه شورای نگهبان صرفاً احراز صلاحیت افراد است و این شورا مسئولیتی در مورد مشارکت در انتخابات ندارد! این تلقی مغایر با سیاستهای کلی انتخابات جمهوری اسلامی ایران است که از سوی رهبر معظم انقلاباسلامی ابلاغ شده است. بر اساس بند ۱۱ این سیاستها «جلب مشارکت حداکثری» از جمله اهداف نظارت شورای نگهبان بر انتخابات تعیین شده و ازاینرو این شورا باید این هدف غایی را نیز در روند نظارتی خود از جمله بر موضوع احراز صلاحیتها مدنظر قرار دهد.
از طرفی میدانیم که احراز صلاحیت نامزدها در انتخاباتی، چون مجلس با ریاست جمهوری تفاوت جدی دارد، چنانکه مسئولیتی که بر عهده رئیسجمهور است با مسئولیت تکتک نمایندگان مجلس متفاوت است. ازاینرو روشن است که بخشی از معیارها و سختگیریهایی که در احراز صلاحیتها برای انتخابات ریاست جمهوری موضوعیت دارد، در انتخابات مجلس کم اثر و یا گاه بلااثر است. رهبر معظم انقلاباسلامی در سال ۱۳۸۲ در دیدار اعضای شورای نگهبان توصیههایی در این زمینه دارند که بازخوانی آنها مفید است.
ادامه دارد ...
💠 @mjakhavan
✍ محمدجواد اخوان
#سرمقاله #روزنامه_جوان
قسمت۱از۲
رهبر معظم انقلاباسلامی در دیدار ابتدای سال ۱۴۰۲ با مسئولان نظام تعیین راهبردهای انتخاباتی در چهار مقوله را وظیفه نهادهای ذیربط دانستند که یکی از این چهار مقوله، «مشارکت» بود. اخیراً نیز در دیدار با اعضای شورای نگهبان تصریح کردند که «همه وظیفه دارند زمینه برگزاری انتخاباتی پرشور را در اسفندماه امسال فراهم کنند». در خصوص چرایی اهمیت مشارکت در انتخابات به صورت عام و انتخابات پیش رو بهصورت خاص نیاز به توضیح زیادی نیست و در این باب بهاندازه کافی سخن گفته شده است. دستور صریح رهبر معظم انقلاب چه در ابتدای سال و چه در هفتههای اخیر و بعد از اعلام نتایج بررسی صلاحیت داوطلبان در هیئتهای اجرایی روشن است و جای شبههای باقی نمیگذارد.
هرچند متغیر مشارکت در انتخابات وابسته به مجموعی از متغیرهای عمومی سیاسی و اجتماعی است، اما در درجه نخست رضایتمندی عمومی و در درجه دوم رقابتمندی نسبی میتواند از مهمترین متغیرهای تعیینکننده بر مشارکت در انتخابات قلمداد شود. البته رقابتمندی لزوماً بهمعنای حزبی یا سیاسی آن نیست، بلکه بسته به نوع حوزههای انتخابیه و وضعیت اجتماعی و سیاسی آنها رقابتمندی قابل تعریف و تبیین است. پیمایشهای اجتماعی نشان میدهد موضوع رضایتمندی عمومی عمدتاً متصل به عملکرد دستگاههای خدمترسان و تغییر معاش جامعه است، اما رقابتمندی ناظر به تحرکات فعالان و جریانهای سیاسی و اجتماعی و نیز بسترهای فراهم شده از سوی نهادهای حاکمیتی برای بالفعل شدن زمینههای لازم اجتماعی در این زمینه است.
اکنون هیئتهای اجرایی بررسیهای اولیه خود را انجام داده و نظر نهایی خود را درباره صلاحیت نامزدها اعلام کردهاند و تصمیمگیری در این مرحله با هیئتهای نظارت و نهایتاً شورای نگهبان است. طبیعی است که شورای نگهبان بر اساس وظایف قانونی خود با معیارهای مصرح در قانون به روال سابق به «احراز صلاحیت» نامزدها میپردازد. اما سؤال مهمی که اینجا مطرح است آن است آیا «احراز» مفهومی ایستا و صرفاً متوقف بر ویژگیهای فرد داوطلب است یا مفهومی پویا و متأثر از شرایط فرد و جمیع نامزدها و شرایط انتخابات؟
اگر احراز را ایستا بدانیم صلاحیت یک فرد تنها با چارچوبهایی بدون انعطاف سنجیده میشود و چهبسا به دلیل معصوم نبودن بشر، هیچکس را لایق پذیرش هیچ مسئولیتی ندانیم! اما احراز پویا در بستر جمعبندی کلی از وضعیت کرسی مورد رقابت، شرایط عمومی انتخابات و سایر نامزدها معنا مییابد. چراکه اساساً انتخابات، پدیداری نسبیتی است و در قیاس چند نفر است که فردی گزینش میشود. اصل آن است که نامزدهای نهایی واجد حداقلی از صلاحیتها باشند که این نصاب حداقلی را نباید تا حدی بالا در نظر گرفت که رقابتمندی در انتخابات ناممکن شود.
ممکن است اینجا گفته شود وظیفه شورای نگهبان صرفاً احراز صلاحیت افراد است و این شورا مسئولیتی در مورد مشارکت در انتخابات ندارد! این تلقی مغایر با سیاستهای کلی انتخابات جمهوری اسلامی ایران است که از سوی رهبر معظم انقلاباسلامی ابلاغ شده است. بر اساس بند ۱۱ این سیاستها «جلب مشارکت حداکثری» از جمله اهداف نظارت شورای نگهبان بر انتخابات تعیین شده و ازاینرو این شورا باید این هدف غایی را نیز در روند نظارتی خود از جمله بر موضوع احراز صلاحیتها مدنظر قرار دهد.
از طرفی میدانیم که احراز صلاحیت نامزدها در انتخاباتی، چون مجلس با ریاست جمهوری تفاوت جدی دارد، چنانکه مسئولیتی که بر عهده رئیسجمهور است با مسئولیت تکتک نمایندگان مجلس متفاوت است. ازاینرو روشن است که بخشی از معیارها و سختگیریهایی که در احراز صلاحیتها برای انتخابات ریاست جمهوری موضوعیت دارد، در انتخابات مجلس کم اثر و یا گاه بلااثر است. رهبر معظم انقلاباسلامی در سال ۱۳۸۲ در دیدار اعضای شورای نگهبان توصیههایی در این زمینه دارند که بازخوانی آنها مفید است.
ادامه دارد ...
💠 @mjakhavan
✍️ محمدجواد اخوان 🇮🇷 ☫
رقابتمندی و وسعت دایره احراز ✍ محمدجواد اخوان #سرمقاله #روزنامه_جوان قسمت۱از۲ رهبر معظم انقلاباسلامی در دیدار ابتدای سال ۱۴۰۲ با مسئولان نظام تعیین راهبردهای انتخاباتی در چهار مقوله را وظیفه نهادهای ذیربط دانستند که یکی از این چهار مقوله، «مشارکت»…
رقابتمندی و وسعت دایره احراز
✍ محمدجواد اخوان
#سرمقاله #روزنامه_جوان
قسمت۲از۲
ایشان به وزارت کشور و شورای نگهبان توصیه میکنند «آقایان احراز را حتمی بگیرید؛ اما دایره محرز را خیلی تنگ نگیرید؛ یعنی صلاحیتی که برای مجلس هست، مشخص شود که چگونه صلاحیتی است. واقعاً ببینیم آن مقدار صلاحیتی که برای مجلس در زمینه التزام به قانون اساسی و التزام به دین مبین اسلام و بقیه شرایط وجود دارد، چه اندازه التزامی است. میشود این را یک امرِ مقول به تشکیک دانست که شدت و ضعف دارد. آن التزام شدید کذایی که با اندک چیزی که دیده شود مخدوش میگردد، معلوم نیست که برای نماینده مجلس لازم باشد؛ آن مثلاً فرض بفرمایید برای رهبری یا برای برخی از مقامات عالیرتبه دیگر لازم است. برای مجلس حدی از این خصوصیات و شرایط لازم است که ما اسمش را صلاحیتها میگذاریم. آن حد را باید درست تشخیص داد و آن را احراز کرد».
در ادامه همین دیدار ایشان بهطور خاص در خصوص بررسی صلاحیت افراد بر اساس اظهاراتشان نکتهای قابلتأمل را بیان میکنند: «گاهی مثلاً فرض بفرمایید یک نفر در فضایی قرار میگیرد که هیجانی میشود و حرفی میزند که ممکن است حرف خوب و درستی نباشد؛ اما حاکی از عدم التزام آن شخص به دین یا به جمهوری اسلامی نیست. فرض کنید جوانی است که در محیطی هیجانی قرار گرفته و چند نفر مطلبی گفتهاند و او هم حرفی زده، یا در جلسهای که دو، سه یا پنج نفر از دوستان راجع به کشور و اسلام صحبت میکنند، جملهای گفته که این جمله ممکن است در صحبتی دوستانه قابل قبول باشد - هرچند که انتقادآمیز بوده؛ یا انتقاد از رهبری یا از برخی از مبانی نظام -، اما نمیتوان این جمله و حرف را که به گوش ما رسیده، حاکی بدانیم از اینکه این شخص از صلاحیت ساقط شده است».
از بیان معظم له روشن است که اظهارات هیجانی افراد که بعضاً ناشی از تأثیرپذیری از محیط پیرامونی و یا ناآگاهی نسبت به ابعاد گوناگون یک مسئله است بهتنهایی نمیتواند ملاک و مناطی برای احراز یا عدم احراز صلاحیت یک فرد تلقی شود و از آن گذشته نصاب حداقلی صلاحیتهای لازم برای احراز سمت نمایندگی مجلس متفاوت از سمتهایی، چون ریاست جمهوری یا عضویت مجلس خبرگان رهبری است. با این تفاسیر میتوان انتظار داشت اولاً اعضای محترم شورای نگهبان بر اساس بند ۱۱ سیاستهای کلی انتخابات، مسئله جلب مشارکت حداکثری را در حین بررسیهای خود مدنظر قرار دهند و ثانیاً بر مبنای توصیههای رهبر معظم انقلاباسلامی دایره «محرزین» را وسیعتر در نظر گرفته تا رقابتمندی انتخابات هرچه بیشتر ارتقا یابد.
💠 @mjakhavan
✍ محمدجواد اخوان
#سرمقاله #روزنامه_جوان
قسمت۲از۲
ایشان به وزارت کشور و شورای نگهبان توصیه میکنند «آقایان احراز را حتمی بگیرید؛ اما دایره محرز را خیلی تنگ نگیرید؛ یعنی صلاحیتی که برای مجلس هست، مشخص شود که چگونه صلاحیتی است. واقعاً ببینیم آن مقدار صلاحیتی که برای مجلس در زمینه التزام به قانون اساسی و التزام به دین مبین اسلام و بقیه شرایط وجود دارد، چه اندازه التزامی است. میشود این را یک امرِ مقول به تشکیک دانست که شدت و ضعف دارد. آن التزام شدید کذایی که با اندک چیزی که دیده شود مخدوش میگردد، معلوم نیست که برای نماینده مجلس لازم باشد؛ آن مثلاً فرض بفرمایید برای رهبری یا برای برخی از مقامات عالیرتبه دیگر لازم است. برای مجلس حدی از این خصوصیات و شرایط لازم است که ما اسمش را صلاحیتها میگذاریم. آن حد را باید درست تشخیص داد و آن را احراز کرد».
در ادامه همین دیدار ایشان بهطور خاص در خصوص بررسی صلاحیت افراد بر اساس اظهاراتشان نکتهای قابلتأمل را بیان میکنند: «گاهی مثلاً فرض بفرمایید یک نفر در فضایی قرار میگیرد که هیجانی میشود و حرفی میزند که ممکن است حرف خوب و درستی نباشد؛ اما حاکی از عدم التزام آن شخص به دین یا به جمهوری اسلامی نیست. فرض کنید جوانی است که در محیطی هیجانی قرار گرفته و چند نفر مطلبی گفتهاند و او هم حرفی زده، یا در جلسهای که دو، سه یا پنج نفر از دوستان راجع به کشور و اسلام صحبت میکنند، جملهای گفته که این جمله ممکن است در صحبتی دوستانه قابل قبول باشد - هرچند که انتقادآمیز بوده؛ یا انتقاد از رهبری یا از برخی از مبانی نظام -، اما نمیتوان این جمله و حرف را که به گوش ما رسیده، حاکی بدانیم از اینکه این شخص از صلاحیت ساقط شده است».
از بیان معظم له روشن است که اظهارات هیجانی افراد که بعضاً ناشی از تأثیرپذیری از محیط پیرامونی و یا ناآگاهی نسبت به ابعاد گوناگون یک مسئله است بهتنهایی نمیتواند ملاک و مناطی برای احراز یا عدم احراز صلاحیت یک فرد تلقی شود و از آن گذشته نصاب حداقلی صلاحیتهای لازم برای احراز سمت نمایندگی مجلس متفاوت از سمتهایی، چون ریاست جمهوری یا عضویت مجلس خبرگان رهبری است. با این تفاسیر میتوان انتظار داشت اولاً اعضای محترم شورای نگهبان بر اساس بند ۱۱ سیاستهای کلی انتخابات، مسئله جلب مشارکت حداکثری را در حین بررسیهای خود مدنظر قرار دهند و ثانیاً بر مبنای توصیههای رهبر معظم انقلاباسلامی دایره «محرزین» را وسیعتر در نظر گرفته تا رقابتمندی انتخابات هرچه بیشتر ارتقا یابد.
💠 @mjakhavan
پاسخ به شبهه تقویمی شهادت حضرت زهرا (س)
قسمت۱از۲
#سرمقاله #روزنامه_جوان
✍ محمدجواد اخوان
در سالهای اخیر در ایام فاطمیه، تصاویری از یک تقویم مربوط به سالها پیش در فضای مجازی بازنشر میشود که در آن عبارت «وفات» حضرت زهرا (س) به چشم میخورد. ظاهراً قصد بازنشرکنندگان این تصویر تقویم سال ۱۳۷۲ آن است که ثابت کنند در گذشته همه به وفات حضرت زهرا (س) اعتقاد داشتهاند و در سالهای اخیر موضوع «شهادت» ایشان مطرح شده است. البته در ورای این شبهه شیطنتی دیگر هم هست که در جای خود به آن خواهیم پرداخت.
اما آیا واقعاً شهادت حضرت زهرا سابقهای در تاریخ ندارد و ساخته سالهای اخیر است؟ مراجعه مختصری به کتابهای تاریخی مختلف تشیع و تسنن خلاف این ادعا را ثابت میکند. در بسیاری از کتابهای اهلسنت مستنداتی به چشم میخورد که حاکی از وجود اعتقاد به شهادت و نه مرگ طبیعی حضرت (س) است.
بهعنوان نمونه ابراهیم بن محمد جوینی (۶۴۴- ۷۳۰) عالم اهلسنت پیرو شافعی در کتاب «فَرائدُ السِّمْطَین» از پیامبر اکرم (ص) نقل میکند که فرمود: «.. فتکون اوّل من یلحقنی من اهلبیتی فتقدم علی محزونه مکروبه مغمومه مقتوله. (فاطمه) اولین کسی از اهلبیتم است که به من ملحق میگردد، پس بر من وارد میشود، محزون، مکروب، مغموم، مقتول...» وجود کلمه «مقتول» در این روایت بهروشنی نشانگر شهادت و غیرطبیعی بودن درگذشت حضرت است.
ابنابیشیبه در کتاب «المصنف»، ابنقتیبه دینوری در کتاب «الامامهوالسیاسه» و بسیاری از مورخان معروف اهلسنت در کتابهای خود ماجرای حمله به خانه حضرت را که به شهادت محسن فرزند آن حضرت نیز منجر شد با ذکر جزئیات تلخ آن نقل کردهاند. محدثان و مورخان شیعه نیز در طول ۱۴ قرن گذشته در هزاران کتاب روایی و تاریخی خود مصائب و رنجهایی را که بر حضرت صدیقه کبری (س) در روزهای تلخ پس از رحلت پیامبر (ص) رفته با جزئیات ذکر کردهاند. در واقع شهادت حضرت زهرا امری است که در طول قرنهای متمادی برای محبان اهلبیت (ع) ثابت شده است.
پس ماجرای درج کلمه «وفات» در تقویمها چیست؟ واقعیت آن است که مناسبتهای مذهبی مندرج در تقویمها عمدتاً ریشه در تقویمی دارد که پیش از پیروزی انقلاباسلامی رسمیت داشته و پس از انقلاب فقط مناسبتهای مربوط به خاندان پهلوی حذف شد. ازاینرو مناسبتهای مذهبی تا مدتها بر اساس مندرجات تقویم پیش از انقلاب بود و بهتدریج اصلاح گردید. بنابراین، وجود کلمه «وفات» در تقویمهای سالهای اول انقلاب به این معنا نیست که لزوماً علمای مبرز تاریخ اسلام از حوزههای علمیه آن را وضع کردهاند، بلکه صرفاً غفلتی نسبت به تقویمی بوده است که از قبل از انقلاب رسمیت داشته است.
اینها در حالی است که حضرت امام خمینی (ره) در همان سالهای اول پیروزی انقلاب در ایام فاطمیه در ۱۸ اسفند ۱۳۶۰ مطابق با ۱۳ جمادیالاول ۱۴۰۲ قمری با لفظ شهادت از این مناسبت یاد میکنند و میفرمایند: «من هم وفات و شهادت بانوی بزرگ اسلام را بر همه مسلمین و بر شما برادران عزیز ارتشی، سپاهی و بسیج و بر حضرت بقیه الله - ارواحنافداء - تسلیت عرض میکنم».
اما آیا، چون در تقویم به میراث رسیده از رژیم پهلوی، عبارت وفات حضرت زهرا درج شده، دلیلی بر مستند بودن این گزاره است؟ آیا اساساً سردمداران و کارگزاران رژیم پهلوی معرفت عمیق و دقیقی نسبت به مناسبتهای تاریخ اسلام داشتند که آنچه در تقویم نگاشتهاند مبنایی برای قضاوت باشد؟ برای پاسخ به این سؤال باید به مستندات تاریخی مراجعه کرد. بر اساس صوتی که از جلسه ۲۸ دیماه ۱۳۵۷ شورای امنیت ملی رژیم پهلوی در دست است، شاپور بختیار آخرین نخستوزیر شاهنشاهی در آستانه برگزاری راهپیمایی گسترده اربعین سال ۱۳۵۷، ابراز امیدواری میکند که راهپیمایی اربعین آخرین فرصت برگزاری تظاهرات سازماندهیشده انقلابیون باشد و تأکید میکند: «چون ماه محرم هم که تمام شده [ماه]صفر هم که داره تمام میشه...» یکی از حضار به او میگوید «۲۸ صفر در پیش هست.» در کمال شگفتی بختیار میپرسد: «۲۸ صفر چه خبره؟» و پاسخ میشنود که سالروز رحلت پیامبر و شهادت امام حسن (ع) است.
اینکه آخرین نخستوزیر رژیم پهلوی که از قضا با مخالفان لیبرال شاه هم پیوندهایی داشت و درعینحال تحصیلکرده فرانسه بود، یکی از مشهورترین مناسبتهای تاریخ اسلام یعنی تاریخ رحلت پیامبر اکرم (ص) را نمیداند و بر کشوری با اکثریت مسلمان حکومت میکند، خود نشانگر میزان توجه رژیم پهلوی و حتی بسیاری از تحصیلکردگان لیبرال به مناسبتهای مذهبی است!
ادامه دارد...
💠 @mjakhavan
قسمت۱از۲
#سرمقاله #روزنامه_جوان
✍ محمدجواد اخوان
در سالهای اخیر در ایام فاطمیه، تصاویری از یک تقویم مربوط به سالها پیش در فضای مجازی بازنشر میشود که در آن عبارت «وفات» حضرت زهرا (س) به چشم میخورد. ظاهراً قصد بازنشرکنندگان این تصویر تقویم سال ۱۳۷۲ آن است که ثابت کنند در گذشته همه به وفات حضرت زهرا (س) اعتقاد داشتهاند و در سالهای اخیر موضوع «شهادت» ایشان مطرح شده است. البته در ورای این شبهه شیطنتی دیگر هم هست که در جای خود به آن خواهیم پرداخت.
اما آیا واقعاً شهادت حضرت زهرا سابقهای در تاریخ ندارد و ساخته سالهای اخیر است؟ مراجعه مختصری به کتابهای تاریخی مختلف تشیع و تسنن خلاف این ادعا را ثابت میکند. در بسیاری از کتابهای اهلسنت مستنداتی به چشم میخورد که حاکی از وجود اعتقاد به شهادت و نه مرگ طبیعی حضرت (س) است.
بهعنوان نمونه ابراهیم بن محمد جوینی (۶۴۴- ۷۳۰) عالم اهلسنت پیرو شافعی در کتاب «فَرائدُ السِّمْطَین» از پیامبر اکرم (ص) نقل میکند که فرمود: «.. فتکون اوّل من یلحقنی من اهلبیتی فتقدم علی محزونه مکروبه مغمومه مقتوله. (فاطمه) اولین کسی از اهلبیتم است که به من ملحق میگردد، پس بر من وارد میشود، محزون، مکروب، مغموم، مقتول...» وجود کلمه «مقتول» در این روایت بهروشنی نشانگر شهادت و غیرطبیعی بودن درگذشت حضرت است.
ابنابیشیبه در کتاب «المصنف»، ابنقتیبه دینوری در کتاب «الامامهوالسیاسه» و بسیاری از مورخان معروف اهلسنت در کتابهای خود ماجرای حمله به خانه حضرت را که به شهادت محسن فرزند آن حضرت نیز منجر شد با ذکر جزئیات تلخ آن نقل کردهاند. محدثان و مورخان شیعه نیز در طول ۱۴ قرن گذشته در هزاران کتاب روایی و تاریخی خود مصائب و رنجهایی را که بر حضرت صدیقه کبری (س) در روزهای تلخ پس از رحلت پیامبر (ص) رفته با جزئیات ذکر کردهاند. در واقع شهادت حضرت زهرا امری است که در طول قرنهای متمادی برای محبان اهلبیت (ع) ثابت شده است.
پس ماجرای درج کلمه «وفات» در تقویمها چیست؟ واقعیت آن است که مناسبتهای مذهبی مندرج در تقویمها عمدتاً ریشه در تقویمی دارد که پیش از پیروزی انقلاباسلامی رسمیت داشته و پس از انقلاب فقط مناسبتهای مربوط به خاندان پهلوی حذف شد. ازاینرو مناسبتهای مذهبی تا مدتها بر اساس مندرجات تقویم پیش از انقلاب بود و بهتدریج اصلاح گردید. بنابراین، وجود کلمه «وفات» در تقویمهای سالهای اول انقلاب به این معنا نیست که لزوماً علمای مبرز تاریخ اسلام از حوزههای علمیه آن را وضع کردهاند، بلکه صرفاً غفلتی نسبت به تقویمی بوده است که از قبل از انقلاب رسمیت داشته است.
اینها در حالی است که حضرت امام خمینی (ره) در همان سالهای اول پیروزی انقلاب در ایام فاطمیه در ۱۸ اسفند ۱۳۶۰ مطابق با ۱۳ جمادیالاول ۱۴۰۲ قمری با لفظ شهادت از این مناسبت یاد میکنند و میفرمایند: «من هم وفات و شهادت بانوی بزرگ اسلام را بر همه مسلمین و بر شما برادران عزیز ارتشی، سپاهی و بسیج و بر حضرت بقیه الله - ارواحنافداء - تسلیت عرض میکنم».
اما آیا، چون در تقویم به میراث رسیده از رژیم پهلوی، عبارت وفات حضرت زهرا درج شده، دلیلی بر مستند بودن این گزاره است؟ آیا اساساً سردمداران و کارگزاران رژیم پهلوی معرفت عمیق و دقیقی نسبت به مناسبتهای تاریخ اسلام داشتند که آنچه در تقویم نگاشتهاند مبنایی برای قضاوت باشد؟ برای پاسخ به این سؤال باید به مستندات تاریخی مراجعه کرد. بر اساس صوتی که از جلسه ۲۸ دیماه ۱۳۵۷ شورای امنیت ملی رژیم پهلوی در دست است، شاپور بختیار آخرین نخستوزیر شاهنشاهی در آستانه برگزاری راهپیمایی گسترده اربعین سال ۱۳۵۷، ابراز امیدواری میکند که راهپیمایی اربعین آخرین فرصت برگزاری تظاهرات سازماندهیشده انقلابیون باشد و تأکید میکند: «چون ماه محرم هم که تمام شده [ماه]صفر هم که داره تمام میشه...» یکی از حضار به او میگوید «۲۸ صفر در پیش هست.» در کمال شگفتی بختیار میپرسد: «۲۸ صفر چه خبره؟» و پاسخ میشنود که سالروز رحلت پیامبر و شهادت امام حسن (ع) است.
اینکه آخرین نخستوزیر رژیم پهلوی که از قضا با مخالفان لیبرال شاه هم پیوندهایی داشت و درعینحال تحصیلکرده فرانسه بود، یکی از مشهورترین مناسبتهای تاریخ اسلام یعنی تاریخ رحلت پیامبر اکرم (ص) را نمیداند و بر کشوری با اکثریت مسلمان حکومت میکند، خود نشانگر میزان توجه رژیم پهلوی و حتی بسیاری از تحصیلکردگان لیبرال به مناسبتهای مذهبی است!
ادامه دارد...
💠 @mjakhavan
✍️ محمدجواد اخوان 🇮🇷 ☫
پاسخ به شبهه تقویمی شهادت حضرت زهرا (س) قسمت۱از۲ #سرمقاله #روزنامه_جوان ✍ محمدجواد اخوان در سالهای اخیر در ایام فاطمیه، تصاویری از یک تقویم مربوط به سالها پیش در فضای مجازی بازنشر میشود که در آن عبارت «وفات» حضرت زهرا (س) به چشم میخورد. ظاهراً قصد…
پاسخ به شبهه تقویمی شهادت حضرت زهرا (س)
قسمت۲از۲
#سرمقاله #روزنامه_جوان
✍ محمدجواد اخوان
اما شیطنتی هم در ورای این شبهه تقویمی درباره شهادت حضرت زهرا (س) هست. در واقع برخی به دنبال القای این گزاره هستند که مثلاً بعد از پیروزی انقلاب میزان گرایش مردم به شناخت اهلبیت (ع) بیشتر شده و این تغییرات تقویمی نه بر اساس واقعیات تاریخی که بر اساس دلخواه مردم و نظام رخ داده است. اینکه گرایش مردم به اهلبیت و شناخت فضائل و سیره آن بزرگواران در سالهای اخیر رشد چشمگیری یافته، واقعیتی انکارناپذیر است و روشن است که دلیل عصبانیت شبههپردازان هم همین است. از نظر آنها مطلوب آن است که مردم چیزی از اسلام و معارف آن ندانند تا افرادی بتوانند بر کرسی قدرت تکیه زنند که اولیات تاریخ و معارف اسلامی را هم نمیدانند و مثلاً ۲۸ صفر برایشان غریب و ناآشنا است.
توجه کمسابقه مردم ایران به وجود نورانی حضرت صدیقه طاهره (س) و این محبت چشمگیر و حضور مافوق تصوری مردمی که در رویدادهایی، چون اربعین و سایر مناسبتهای مذهبی اعجاب جهانیان را به همراه دارد، طبیعتاً موجب غلیان خشم آنانی میشود که دینداری جامعه، دکان دونبش غارتگری و چپاولشان را تخته کرده است. آیینهایی که راه استقلالطلبی، سلطهستیزی و ولایتمداری را برای ملت ایران بازخوانی میکند، حتماً برای پادوهای استعمار و استکبار تلخ است و با تقویم یا بدون آن سعی میکنند آنها را تخطئه کنند.
💠 @mjakhavan
قسمت۲از۲
#سرمقاله #روزنامه_جوان
✍ محمدجواد اخوان
اما شیطنتی هم در ورای این شبهه تقویمی درباره شهادت حضرت زهرا (س) هست. در واقع برخی به دنبال القای این گزاره هستند که مثلاً بعد از پیروزی انقلاب میزان گرایش مردم به شناخت اهلبیت (ع) بیشتر شده و این تغییرات تقویمی نه بر اساس واقعیات تاریخی که بر اساس دلخواه مردم و نظام رخ داده است. اینکه گرایش مردم به اهلبیت و شناخت فضائل و سیره آن بزرگواران در سالهای اخیر رشد چشمگیری یافته، واقعیتی انکارناپذیر است و روشن است که دلیل عصبانیت شبههپردازان هم همین است. از نظر آنها مطلوب آن است که مردم چیزی از اسلام و معارف آن ندانند تا افرادی بتوانند بر کرسی قدرت تکیه زنند که اولیات تاریخ و معارف اسلامی را هم نمیدانند و مثلاً ۲۸ صفر برایشان غریب و ناآشنا است.
توجه کمسابقه مردم ایران به وجود نورانی حضرت صدیقه طاهره (س) و این محبت چشمگیر و حضور مافوق تصوری مردمی که در رویدادهایی، چون اربعین و سایر مناسبتهای مذهبی اعجاب جهانیان را به همراه دارد، طبیعتاً موجب غلیان خشم آنانی میشود که دینداری جامعه، دکان دونبش غارتگری و چپاولشان را تخته کرده است. آیینهایی که راه استقلالطلبی، سلطهستیزی و ولایتمداری را برای ملت ایران بازخوانی میکند، حتماً برای پادوهای استعمار و استکبار تلخ است و با تقویم یا بدون آن سعی میکنند آنها را تخطئه کنند.
💠 @mjakhavan
دو روی سکه تحقیر زن در غرب
✍ محمدجواد اخوان
#سرمقاله #روزنامه_جوان
آنچه تمدن غربی بر سر انسان و انسانیت آورد، قصه پرغصهای است که در وصف آن کتابها میتوان نوشت و باز هم حق مطلب ادا نمیشود، اما یکی از تلخترین صفحات این کتابهای تلخ مربوط به نوع مواجهه این تمدن با «زن» است. آنچه بر سر زن امروز در جهان غرب آمده برآیند دو نوع نگاه افراطوتفریطی است که هر دو برخلاف فطرت بشر و مسیر آفرینش و در جهت نابودی خانواده و اخلاق در جامعه بشری است. در واقع زن امروز جهان غربی در میانه کشمکش دو نوع رویکرد متضاد، و البته کاملاً غلط، گرفتار آمده که بر هر سوی این دو رویکرد گرایش یابد، در مسیر انحطاط خود و در نهایت بشریت گام نهاده است.
یک روی سکه نگرش غربی به زن، نگاه لذتجویانهای است که تأمین هوای نفس مردان هوسباز و البته در سطحی بالاتر تأمین منافع مادی صاحبان کارتلهای بزرگ سرمایهداری را دنبال میکند. این رویکردی که تقریباً بر فضای فرهنگی و رسانهای جهان غرب حاکم است، زن را بسان کالایی برای التذاذ و ابزاری جهت ثروتاندوزی سرمایهداران مینگرد. «جنسیت» ابزاری است برای تغافل هرچه بیشتر بشر غربی از واقعیتهای جهان، افزایش نفوذ زورمداران بینالمللی و به عقبراندن هرچه بیشتر معرفت عقلانی و وحیانی انسان. انسانی که غرق در این لذتطلبی حیوانی است، عملاً فرصتی برای فهمیدن حقایقی که رسانههای جریان اصلی از او پنهان میکنند، نمییابد و بهسادگی در مسیر مطلوب قدرتمندان حرکت میکند. لذتهای حیوانی در بستهبندی «سرگرمی» ابزار حکمرانی نوین نظام سرمایهداری است و زن اینجا بهعنوان اصلیترین عنصر سرگرمیساز بسان کالایی در دست اربابان تخدیر افکار عمومی قرار میگیرد.
در روی دیگر سکه، البته نگرشی افراطی قرار دارد که ظاهراً خود را مدافع حقوق زنان میخواند، اما در واقع آن نیز در مسیری گام برمیدارد که نتیجهای مشابه نگرش کالایی و جنسیتی خواهد داشت. فمینیسم هرچند واکنشی به ظلم ساختاری بود که در جهان غرب نسبت به زنان روا داشته میشد، اما در عمل به ورطه تضاد افراطی افتاد و به جریانی ضدخانواده تبدیل شد. فمینیستها هرچند مدعی برابری حقوق زن و مرد هستند و گرایشهای افراطی آنان حتی زن را برتر از مرد میداند، اما به دلیل بنیان غلط معرفتی در واقع به برتری مرد قائل هستند. از نگاه آنان زنی نمونه و الگو است که هرچه بیشتر شبیه مردان باشد و رفتار کند، گویی مردبودن اصالت دارد و اگر زنی مسیری جز این برود درجه ۲ مانده است.
فمینیستها حتی گاه تمایلات ذاتی زنانه را نیز سرکوب میکنند و عاطفه مادری را که برخاسته از فطرت انسانی است و حتی در سایر جانداران نیز به چشم میخورد، تخطئه میکنند. فمینیستها هرچند مدعی حقوق زناناند، اما در واقع از زن بودن خجالت میکشند و میخواهند با شبیه شدن هرچه بیشتر زنان به مردان، حتی تفاوتهای برخاسته از نظام آفرینش انسان را نیز انکار کنند. در نتیجه ازدواج و فرزندآوری از سوی اینان تخطئه میشود و به نام نقشآفرینی زنان در جامعه، نقش تربیتی و مادرانه بهطورکلی منکوب میشود. نتیجه نهایی چنین رویکردی فروپاشی نظام خانواده و اخلاق در جامعه بشری است. در چنین نقطهای دو رویکرد ضدانسانی به یکدیگر میرسند و هر دو جامعه بشری را به انحطاط میکشند و قربانی اصلی چنین انحطاطی در نهایت خود «زنان» هستند.
نقطه همگرایی نگرش لذتجویانه و فمینیسم در دشمنی با نهاد خانواده است. هر دو از دو سو به مقام والای زن حمله و سعی میکنند زن غربی و غربزده را به یکی از این دو ورطه سقوط بکشانند. زن غربی یا غربزده در تحیر میان این دو نگاه ظاهراً متضاد، و البته با نتیجه واحد، گرفتار آمده یا باید به کالایی در دست هوسبازان تبدیل شود، یا باید به مبارزه بیدلیل با تمایلات فطری خود، از جمله حس مادرانه و خانوادهدوستی بپردازد. این کشاکش برای زن دوسرباخت است و هرکدام را که برگزیند بازنده خواهد بود. آنچه امروز در جوامع غربی بر سر زن و خانواده آمده و پیش چشم ماست، هنوز از نتایج سحر این انحطاط است. تلخترین وجه ماجرا آنجاست که غربزدگانی که غرب را قبله آمال خود میدانند، با آنکه نتایج این انحطاط بزرگ تمدنی را میبینند، باز دنبالهروی از همان راه غلط را برای جامعه ما و دیگر جوامع غیرغربی تجویز میکنند. به قول امیرمؤمنان علی علیهالسلام «مَا أکثرَ العِبَرَ وَ أقَلَّ الإعتِبارَ؛ عبرتها چه بسیار است و عبرت گرفتن چه اندک!»
💠 @mjakhavan
✍ محمدجواد اخوان
#سرمقاله #روزنامه_جوان
آنچه تمدن غربی بر سر انسان و انسانیت آورد، قصه پرغصهای است که در وصف آن کتابها میتوان نوشت و باز هم حق مطلب ادا نمیشود، اما یکی از تلخترین صفحات این کتابهای تلخ مربوط به نوع مواجهه این تمدن با «زن» است. آنچه بر سر زن امروز در جهان غرب آمده برآیند دو نوع نگاه افراطوتفریطی است که هر دو برخلاف فطرت بشر و مسیر آفرینش و در جهت نابودی خانواده و اخلاق در جامعه بشری است. در واقع زن امروز جهان غربی در میانه کشمکش دو نوع رویکرد متضاد، و البته کاملاً غلط، گرفتار آمده که بر هر سوی این دو رویکرد گرایش یابد، در مسیر انحطاط خود و در نهایت بشریت گام نهاده است.
یک روی سکه نگرش غربی به زن، نگاه لذتجویانهای است که تأمین هوای نفس مردان هوسباز و البته در سطحی بالاتر تأمین منافع مادی صاحبان کارتلهای بزرگ سرمایهداری را دنبال میکند. این رویکردی که تقریباً بر فضای فرهنگی و رسانهای جهان غرب حاکم است، زن را بسان کالایی برای التذاذ و ابزاری جهت ثروتاندوزی سرمایهداران مینگرد. «جنسیت» ابزاری است برای تغافل هرچه بیشتر بشر غربی از واقعیتهای جهان، افزایش نفوذ زورمداران بینالمللی و به عقبراندن هرچه بیشتر معرفت عقلانی و وحیانی انسان. انسانی که غرق در این لذتطلبی حیوانی است، عملاً فرصتی برای فهمیدن حقایقی که رسانههای جریان اصلی از او پنهان میکنند، نمییابد و بهسادگی در مسیر مطلوب قدرتمندان حرکت میکند. لذتهای حیوانی در بستهبندی «سرگرمی» ابزار حکمرانی نوین نظام سرمایهداری است و زن اینجا بهعنوان اصلیترین عنصر سرگرمیساز بسان کالایی در دست اربابان تخدیر افکار عمومی قرار میگیرد.
در روی دیگر سکه، البته نگرشی افراطی قرار دارد که ظاهراً خود را مدافع حقوق زنان میخواند، اما در واقع آن نیز در مسیری گام برمیدارد که نتیجهای مشابه نگرش کالایی و جنسیتی خواهد داشت. فمینیسم هرچند واکنشی به ظلم ساختاری بود که در جهان غرب نسبت به زنان روا داشته میشد، اما در عمل به ورطه تضاد افراطی افتاد و به جریانی ضدخانواده تبدیل شد. فمینیستها هرچند مدعی برابری حقوق زن و مرد هستند و گرایشهای افراطی آنان حتی زن را برتر از مرد میداند، اما به دلیل بنیان غلط معرفتی در واقع به برتری مرد قائل هستند. از نگاه آنان زنی نمونه و الگو است که هرچه بیشتر شبیه مردان باشد و رفتار کند، گویی مردبودن اصالت دارد و اگر زنی مسیری جز این برود درجه ۲ مانده است.
فمینیستها حتی گاه تمایلات ذاتی زنانه را نیز سرکوب میکنند و عاطفه مادری را که برخاسته از فطرت انسانی است و حتی در سایر جانداران نیز به چشم میخورد، تخطئه میکنند. فمینیستها هرچند مدعی حقوق زناناند، اما در واقع از زن بودن خجالت میکشند و میخواهند با شبیه شدن هرچه بیشتر زنان به مردان، حتی تفاوتهای برخاسته از نظام آفرینش انسان را نیز انکار کنند. در نتیجه ازدواج و فرزندآوری از سوی اینان تخطئه میشود و به نام نقشآفرینی زنان در جامعه، نقش تربیتی و مادرانه بهطورکلی منکوب میشود. نتیجه نهایی چنین رویکردی فروپاشی نظام خانواده و اخلاق در جامعه بشری است. در چنین نقطهای دو رویکرد ضدانسانی به یکدیگر میرسند و هر دو جامعه بشری را به انحطاط میکشند و قربانی اصلی چنین انحطاطی در نهایت خود «زنان» هستند.
نقطه همگرایی نگرش لذتجویانه و فمینیسم در دشمنی با نهاد خانواده است. هر دو از دو سو به مقام والای زن حمله و سعی میکنند زن غربی و غربزده را به یکی از این دو ورطه سقوط بکشانند. زن غربی یا غربزده در تحیر میان این دو نگاه ظاهراً متضاد، و البته با نتیجه واحد، گرفتار آمده یا باید به کالایی در دست هوسبازان تبدیل شود، یا باید به مبارزه بیدلیل با تمایلات فطری خود، از جمله حس مادرانه و خانوادهدوستی بپردازد. این کشاکش برای زن دوسرباخت است و هرکدام را که برگزیند بازنده خواهد بود. آنچه امروز در جوامع غربی بر سر زن و خانواده آمده و پیش چشم ماست، هنوز از نتایج سحر این انحطاط است. تلخترین وجه ماجرا آنجاست که غربزدگانی که غرب را قبله آمال خود میدانند، با آنکه نتایج این انحطاط بزرگ تمدنی را میبینند، باز دنبالهروی از همان راه غلط را برای جامعه ما و دیگر جوامع غیرغربی تجویز میکنند. به قول امیرمؤمنان علی علیهالسلام «مَا أکثرَ العِبَرَ وَ أقَلَّ الإعتِبارَ؛ عبرتها چه بسیار است و عبرت گرفتن چه اندک!»
💠 @mjakhavan
جوانآنلاين
دو روی سکه تحقیر زن در غرب
آنچه تمدن غربی بر سر انسان و انسانیت آورد، قصه پرغصهای است که در وصف آن کتابها میتوان نوشت و باز هم حق مطلب ادا نمیشود، اما یکی از تلخترین صفحات این کتابهای تلخ مربوط به نوع مواجهه این تمدن با «زن» است
در امتداد راه شهید قدس
✍ محمدجواد اخوان
#سرمقاله ویژهنامه #روزنامه_جوان
در آن نیمهشب تلخ و فراموشنشدنی که جانیان کاخ سفید، دستور به شهادت رساندن حاج قاسم را صادر کردند، احتمالاً تصور میکردند با حذف ظاهری مرد میدان، کار «مقاومت» تمام و رؤیای تسلط بلامنازع امریکا بر منطقه تعبیر خواهد شد. در انگاره امریکاییها محور مقاومت متکی به یک شخص خاص و آن هم سردار شهید سلیمانی بود و بر همین اساس امیدوار بودند با ترور او طومار مقاومت را در هم بپیچند. همان روزهای نخست پس از شهادت سردار، جملهای خطاب به قاتلان حاج قاسم، بین دوستدارانش خیلی میچرخید و تسلیبخش داغدارانش بود «شهید سلیمانی برای شما از سردار سلیمانی خطرناکتر است.»
گذر زمان نشان داد که این تعبیر درست بوده و سران کاخ سفید تا چه حد دچار اشتباه بودهاند. اینک چهار سال از شهادت شهید قاسم سلیمانی میگذرد. دوستدارانش همچنان داغدارش هستند و خاکش سرد نشدهاست. شیفتگانش همچنان در ساعت ۱:۲۰ نیمهشبهای جمعه یادش را گرامی میدارند و سایه ترس انتقام، قاتلانش را رها نکردهاست. نهالی که روزی به دست او آبیاری و بارور شد، اکنون درختی تناور است که سایهاش از روزگار او نیز فراتر رفتهاست. او دست مقاومت را پر کرد و اینک دستان پر مقاومت به مشتهایی گره کرده تبدیلشده که صورت چشم آبیها را سخت مینوازد.
اینک فلسطینی که بیش از ۲۰ سال برای آرمانش جانفشانی کرد، طوفانی خانهبرانداز بر سر غاصبان شدهاست. یمن تبدیل به قدرتی دریایی مسلط بر یکی از مهمترین آبراههای بینالمللی شده و در صنعا است که مشخص میشود چه کسی مجاز به عبور از بابالمندب است و این مسیر برای چه کسانی بسته است؟ موشکها و پهپادهای یمنی از فاصله ۲ هزار کیلومتری، جنوب سرزمینهای اشغالی را به لرزه درمیآورند و اینک هیچ جای این سرزمین برای غاصبانش امن نیست. مقاومت اسلامی عراق روزبهروز پایگاههای اشغالگران امریکایی را بیاعتبارتر میکند و اینک پس از ۸۰ سال از جنگ جهانی دوم در این کره خاکی تنها این محور مقاومت است که حرمتی برای پایگاههای یانکیها قائل نیست. هراس مقاومت از شمال چنان بر صهیونیستهای غاصب سایه افکنده که تا چند کیلومتری مرز لبنان را خالی کردهاند و این سید حسن نصرالله است که امنیت یا ناامنی جلیل و مابعدجلیل را تعیینتکلیف میکند.
آری واقعاً شهید سلیمانی از سردار سلیمانی برای امریکا و رژیمصهیونیستی خطرناکتر است و یاران شهید قدس در مسیری که با او پیمودند، دهها و صدها برابر بیشتر جلو رفتهاند و میروند تا انشاءالله در قدس نماز گزارند.
💠 @mjakhavan
✍ محمدجواد اخوان
#سرمقاله ویژهنامه #روزنامه_جوان
در آن نیمهشب تلخ و فراموشنشدنی که جانیان کاخ سفید، دستور به شهادت رساندن حاج قاسم را صادر کردند، احتمالاً تصور میکردند با حذف ظاهری مرد میدان، کار «مقاومت» تمام و رؤیای تسلط بلامنازع امریکا بر منطقه تعبیر خواهد شد. در انگاره امریکاییها محور مقاومت متکی به یک شخص خاص و آن هم سردار شهید سلیمانی بود و بر همین اساس امیدوار بودند با ترور او طومار مقاومت را در هم بپیچند. همان روزهای نخست پس از شهادت سردار، جملهای خطاب به قاتلان حاج قاسم، بین دوستدارانش خیلی میچرخید و تسلیبخش داغدارانش بود «شهید سلیمانی برای شما از سردار سلیمانی خطرناکتر است.»
گذر زمان نشان داد که این تعبیر درست بوده و سران کاخ سفید تا چه حد دچار اشتباه بودهاند. اینک چهار سال از شهادت شهید قاسم سلیمانی میگذرد. دوستدارانش همچنان داغدارش هستند و خاکش سرد نشدهاست. شیفتگانش همچنان در ساعت ۱:۲۰ نیمهشبهای جمعه یادش را گرامی میدارند و سایه ترس انتقام، قاتلانش را رها نکردهاست. نهالی که روزی به دست او آبیاری و بارور شد، اکنون درختی تناور است که سایهاش از روزگار او نیز فراتر رفتهاست. او دست مقاومت را پر کرد و اینک دستان پر مقاومت به مشتهایی گره کرده تبدیلشده که صورت چشم آبیها را سخت مینوازد.
اینک فلسطینی که بیش از ۲۰ سال برای آرمانش جانفشانی کرد، طوفانی خانهبرانداز بر سر غاصبان شدهاست. یمن تبدیل به قدرتی دریایی مسلط بر یکی از مهمترین آبراههای بینالمللی شده و در صنعا است که مشخص میشود چه کسی مجاز به عبور از بابالمندب است و این مسیر برای چه کسانی بسته است؟ موشکها و پهپادهای یمنی از فاصله ۲ هزار کیلومتری، جنوب سرزمینهای اشغالی را به لرزه درمیآورند و اینک هیچ جای این سرزمین برای غاصبانش امن نیست. مقاومت اسلامی عراق روزبهروز پایگاههای اشغالگران امریکایی را بیاعتبارتر میکند و اینک پس از ۸۰ سال از جنگ جهانی دوم در این کره خاکی تنها این محور مقاومت است که حرمتی برای پایگاههای یانکیها قائل نیست. هراس مقاومت از شمال چنان بر صهیونیستهای غاصب سایه افکنده که تا چند کیلومتری مرز لبنان را خالی کردهاند و این سید حسن نصرالله است که امنیت یا ناامنی جلیل و مابعدجلیل را تعیینتکلیف میکند.
آری واقعاً شهید سلیمانی از سردار سلیمانی برای امریکا و رژیمصهیونیستی خطرناکتر است و یاران شهید قدس در مسیری که با او پیمودند، دهها و صدها برابر بیشتر جلو رفتهاند و میروند تا انشاءالله در قدس نماز گزارند.
💠 @mjakhavan
جوانآنلاين
در امتداد راه شهید قدس
در آن نیمهشب تلخ و فراموشنشدنی که جانیان کاخ سفید، دستور به شهادت رساندن حاج قاسم را صادر کردند، احتمالاً تصور میکردند با حذف ظاهری مرد میدان، کار «مقاومت» تمام و رؤیای تسلط بلامنازع امریکا بر منطقه تعبیر خواهد شد.
پاسخ سختی که دریافت کردند
#سرمقاله #روزنامه_جوان
✍ محمدجواد اخوان
پس از وقوع جنایت تروریستی در کرمان، رهبر معظم انقلاباسلامی در پیام تسلیتشان «دستهای آلوده به خون بیگناهان» و «مغزهای مفسد و شرارتزا که آنان را به این گمراهی کشاندهاند» هردو را عامل قلمداد و تأکید کردند که این دو گروه، «از هماکنون آماج قطعی سرکوب و مجازات عادلانه خواهند بود.» همچنین وعده دادند که «این فاجعهآفرینی پاسخ سختی در پی خواهد داشت باذنالله». آنچه در ساعات ابتدایی ۲۶ دی ۱۴۰۲ رخ داد، تحقق این وعده معظمله بود که به دست «سربازانِ راه روشن سلیمانی» بروز یافت.
یک هفته قبل در همین ستون در مطلب «پاسخ سختی که در انتظارشان است» توضیح داده شد که در تحلیل عوامل پشتصحنه فاجعه کشتار مردم بیگناه در کرمان، دو سطح از عاملیت وجود دارد که هر دو سطح عملیاتی و راهبردی باید لحاظ گردد. بر همین اساس اشاره شد که پاسخ مناسب برای این عملیات تروریستی باید متناسب با سطح عاملیت عوامل میدانی و پشتصحنه عملیات تعریف شود. در پیشانی میدانی عملیات، «دستهای آلوده به خون بیگناهان» و تروریستهای دستآموز صهیونیستها قرار دارند و در سطحی بالاتر، آمران و هدایتگران راهبردی این عملیات، «مغزهای مفسد و شرارتزا» یا همان سرویسهای اطلاعاتی غربی و عبری – زخمخورده از ضربات پیدرپی در منطقه- هستند و آنها نیز باید پاسخ متناسب با نقش خود را دریافت کنند.
همچنین اشاره شد که تروریستهای تکفیری باذنالله ضربات مستقیمی دریافت خواهند کرد و عناصر عملیاتی و سرشبکههای آن تقاص این جنایت را پس خواهند داد و صحنهگردانان اصلی ماجرا که پدرخواندگان حقیقی داعش هستند نیز در نبرد اطلاعاتی در امان نخواهند ماند. اکنون هر دو سطح پاسخ، عینیت یافته است. هم به پایگاه اصلی و تجمع کانونی گروهکهای تکفیری که در حمایت سرویسهای اطلاعاتی در شمال غرب سوریه لانه کردهاند، ضربه مهلکی وارد شده و همچنین ساختار جاسوسی رژیمصهیونیستی در شمال عراق نیز ضربهفنی شده است.
این تحقق قریبالوقوع وعدههای جمهوری اسلامی ناشی از قدرت متراکمی است که ماحصل مجاهدتهای شبانهروزی مردانی است که سالهای سال خود را وقف اعتلای اسلام و ایران کردهاند.
قدرت و دقت موشکهایی که آسمان شب را شکافته و، چون صاعقه بر سر دشمنان ملت ایران فرود آمدند، مدیون مجاهدت امثال شهید طهرانی مقدم و یاران و دنباله روان راه اوست و نیز مدیون حمایتهای ویژهای است که شخص رهبر معظم انقلاباسلامی از اقتدار دفاعی کشور داشتهاند و بازدارندگی امروز دفاعی و نظامی کشور ماحصل این ایستادگی چهلساله است. چتر وسیع اطلاعاتی کشور در سطح منطقه که اهداف را چنین با جزئیات دقیق در اختیار تصمیم گیران نظامی قرار میدهد نتیجه مجاهدتهای خاموش عناصری است که در کل این منطقه حضور دارند و کوچکترین تحرکی از چشم تیزبین آنها دور نمیماند. این چتر وسیع البته نتیجه مفهوم مهمی نیز به نام مقاومت است که اعتلا و شکوفایی آن با نام «شهید سلیمانی» و یارانش گره خورده است.
از همه مهمتر شجاعتی که در پاسخ بدون لکنت نظام اسلامی به تهدیدات واقع در بیرون مرزهای جغرافیایی کشور چشم جهانیان را خیره کرد، مرهون درس بزرگی بود که امام امت (ره) به همه ما آموخت و آن هنر نترسیدن از غیر خدا بود. در زمانهای که حرکت ناوگان دریایی کدخدا دولتهایی را برپا و سرنگون میکرد، با اطمینان گفت «امریکا هیچ غلطی نمیتواند بکند» و پیروانش تنها کسانی بودند که جرئت کردند که پایگاههای ارتش امریکا را آماج حملات خود قرار دهند. تکیه او بر خدا و مردمش قدرتی به او بخشید که نظام جهانی را به چالش کشید و مسیری را برای ایران ترسیم کرد که پس از او نیز به دست جانشین باکفایتش ادامه و بلکه ارتقا یافت و اکنون کل منطقه را برای دشمنان ایران ناامن میکند. اگر ملت ایران در ۲۶ دیماه ۱۳۵۷، نوکر امریکا و اسرائیل را از ایران بیرون کرد، در یک «یومالله» دیگر در ۲۶ دی ۱۴۰۲، کل منطقه را برای نوکران امریکا و اسرائیل ناامن میکند تا آنکه آنها نیز عاقبتی، چون پهلوی دوم پیدا کنند و در اصل این همه نیست مگر با تکیه بر اراده ذات باریتعالی که «وَمَا النَّصْرُ إِلَّا مِنْ عِنْدِ اللَّهِ الْعَزِیزِ الْحَکیمِ».
💠 @mjakhavan
#سرمقاله #روزنامه_جوان
✍ محمدجواد اخوان
پس از وقوع جنایت تروریستی در کرمان، رهبر معظم انقلاباسلامی در پیام تسلیتشان «دستهای آلوده به خون بیگناهان» و «مغزهای مفسد و شرارتزا که آنان را به این گمراهی کشاندهاند» هردو را عامل قلمداد و تأکید کردند که این دو گروه، «از هماکنون آماج قطعی سرکوب و مجازات عادلانه خواهند بود.» همچنین وعده دادند که «این فاجعهآفرینی پاسخ سختی در پی خواهد داشت باذنالله». آنچه در ساعات ابتدایی ۲۶ دی ۱۴۰۲ رخ داد، تحقق این وعده معظمله بود که به دست «سربازانِ راه روشن سلیمانی» بروز یافت.
یک هفته قبل در همین ستون در مطلب «پاسخ سختی که در انتظارشان است» توضیح داده شد که در تحلیل عوامل پشتصحنه فاجعه کشتار مردم بیگناه در کرمان، دو سطح از عاملیت وجود دارد که هر دو سطح عملیاتی و راهبردی باید لحاظ گردد. بر همین اساس اشاره شد که پاسخ مناسب برای این عملیات تروریستی باید متناسب با سطح عاملیت عوامل میدانی و پشتصحنه عملیات تعریف شود. در پیشانی میدانی عملیات، «دستهای آلوده به خون بیگناهان» و تروریستهای دستآموز صهیونیستها قرار دارند و در سطحی بالاتر، آمران و هدایتگران راهبردی این عملیات، «مغزهای مفسد و شرارتزا» یا همان سرویسهای اطلاعاتی غربی و عبری – زخمخورده از ضربات پیدرپی در منطقه- هستند و آنها نیز باید پاسخ متناسب با نقش خود را دریافت کنند.
همچنین اشاره شد که تروریستهای تکفیری باذنالله ضربات مستقیمی دریافت خواهند کرد و عناصر عملیاتی و سرشبکههای آن تقاص این جنایت را پس خواهند داد و صحنهگردانان اصلی ماجرا که پدرخواندگان حقیقی داعش هستند نیز در نبرد اطلاعاتی در امان نخواهند ماند. اکنون هر دو سطح پاسخ، عینیت یافته است. هم به پایگاه اصلی و تجمع کانونی گروهکهای تکفیری که در حمایت سرویسهای اطلاعاتی در شمال غرب سوریه لانه کردهاند، ضربه مهلکی وارد شده و همچنین ساختار جاسوسی رژیمصهیونیستی در شمال عراق نیز ضربهفنی شده است.
این تحقق قریبالوقوع وعدههای جمهوری اسلامی ناشی از قدرت متراکمی است که ماحصل مجاهدتهای شبانهروزی مردانی است که سالهای سال خود را وقف اعتلای اسلام و ایران کردهاند.
قدرت و دقت موشکهایی که آسمان شب را شکافته و، چون صاعقه بر سر دشمنان ملت ایران فرود آمدند، مدیون مجاهدت امثال شهید طهرانی مقدم و یاران و دنباله روان راه اوست و نیز مدیون حمایتهای ویژهای است که شخص رهبر معظم انقلاباسلامی از اقتدار دفاعی کشور داشتهاند و بازدارندگی امروز دفاعی و نظامی کشور ماحصل این ایستادگی چهلساله است. چتر وسیع اطلاعاتی کشور در سطح منطقه که اهداف را چنین با جزئیات دقیق در اختیار تصمیم گیران نظامی قرار میدهد نتیجه مجاهدتهای خاموش عناصری است که در کل این منطقه حضور دارند و کوچکترین تحرکی از چشم تیزبین آنها دور نمیماند. این چتر وسیع البته نتیجه مفهوم مهمی نیز به نام مقاومت است که اعتلا و شکوفایی آن با نام «شهید سلیمانی» و یارانش گره خورده است.
از همه مهمتر شجاعتی که در پاسخ بدون لکنت نظام اسلامی به تهدیدات واقع در بیرون مرزهای جغرافیایی کشور چشم جهانیان را خیره کرد، مرهون درس بزرگی بود که امام امت (ره) به همه ما آموخت و آن هنر نترسیدن از غیر خدا بود. در زمانهای که حرکت ناوگان دریایی کدخدا دولتهایی را برپا و سرنگون میکرد، با اطمینان گفت «امریکا هیچ غلطی نمیتواند بکند» و پیروانش تنها کسانی بودند که جرئت کردند که پایگاههای ارتش امریکا را آماج حملات خود قرار دهند. تکیه او بر خدا و مردمش قدرتی به او بخشید که نظام جهانی را به چالش کشید و مسیری را برای ایران ترسیم کرد که پس از او نیز به دست جانشین باکفایتش ادامه و بلکه ارتقا یافت و اکنون کل منطقه را برای دشمنان ایران ناامن میکند. اگر ملت ایران در ۲۶ دیماه ۱۳۵۷، نوکر امریکا و اسرائیل را از ایران بیرون کرد، در یک «یومالله» دیگر در ۲۶ دی ۱۴۰۲، کل منطقه را برای نوکران امریکا و اسرائیل ناامن میکند تا آنکه آنها نیز عاقبتی، چون پهلوی دوم پیدا کنند و در اصل این همه نیست مگر با تکیه بر اراده ذات باریتعالی که «وَمَا النَّصْرُ إِلَّا مِنْ عِنْدِ اللَّهِ الْعَزِیزِ الْحَکیمِ».
💠 @mjakhavan
جوانآنلاين
پاسخ سختی که دریافت کردند
پس از وقوع جنایت تروریستی در کرمان، رهبر معظم انقلاباسلامی در پیام تسلیتشان «دستهای آلوده به خون بیگناهان» و «مغزهای مفسد و شرارتزا که آنان را به این گمراهی کشاندهاند» هردو را عامل قلمداد و تأکید کردند که این دو گروه، «از هماکنون آماج قطعی سرکوب و…
راهبرد بندبازی با انتخابات
✍ محمدجواد اخوان
#سرمقاله #روزنامه_جوان
میگویند کودکی با والدینش قهر کرده بود و هرچه صدایش میزدند سر سفره غذا حاضر نمیشد. در همان حال اصرار و انکار، البته زیرچشمی به سفره و بشقابی که برایش کشیده بودند نگاه میکرد و میگفت: «من که غذا نمیخورم، اما برای هر که ریختهاید، کم ریختید!» این ماجرا تقریباً شبیه سندی است که تحت عنوان «راهبرد انتخاباتی جبهه اصلاحات ایران» منتشر شد؛ سندی که آن را میتوان در دو جمله خلاصه کرد «با دست پس زدن و با پا پیش کشیدن انتخابات!»
از فحشهای سیاسی (!) این بیانیه انتخاباتی - که متداول متون اصلاحطلبان رادیکال است- بگذریم، مخلص کلام آن است که میگویند این انتخابات برای ما جذابیتی ندارد، اما اگر دیدیم مردم تمایل دارند، ما هم میآییم! در واقع به زبان بیزبانی میخواهند بگویند انتخابات آن است که ما بپسندیم و نهایتاً منتی هم سر نظام گذاشتهاند که اگر مردم استقبال کردند، ما هم چنین خواهیم کرد! آیا چارهای جز این هم داشتهاند؟ در واقع اگر چنین کنند برای بقای خودشان است، چراکه معنایی جز پشت کردن به مردم – در واقع انتحار سیاسی- ندارند!
از اسفند ۱۳۸۱ که ستاره بخت اصلاحطلبان غروب کرد تا به اسفند ۱۴۰۲، ۲۱ سال میگذرد و در این ۲۱ سال راهبرد انتخاباتی اصلاحطلبان رادیکال تقریباً همینگونه بوده، هر وقت امیدی به پیروزی نداشتهاند، از صندوقها فاصله گرفتهاند و تقصیر را هم گردن نظارت استصوابی یا چیزهایی شبیه آن انداختهاند. انتخابات در قاموس اینان صرفاً برای پیروزی خودشان تعریف شده و اگر نتیجه جز این باشد «ناانتخابات» است و به قول آن استراتژیست معروفشان نتیجه آن «جمهوری لاجمهور» است. همان شکست اسفند ۸۱ چنان سخت بود که شهردار برخاسته از شورا را به دولت راه ندادند و در انتخابات مجلس هفتم هم هضم شکست رئیس مجلس ششم چنان سخت بود که نمایندگان دوره بعد را به جای نماینده، «راهیافته» خواندند.
انتخابات ریاست جمهوری نهم را هم با آنکه دولت خودشان برگزار کرد، به مذاقشان خوش نیامد، پس علم تشکیک در سلامت آن را برافراشتند. اوج این فرهنگ سیاسی را میتوان «جرزنی انتخاباتی» در انتخابات ۱۳۸۸ دید که از شش ماه پیش از انتخابات، با کلیدواژه «صیانت از آرا» به استقبال جرزنی پساانتخاباتی رفتند و هشت ماه هم پس از انتخابات کشور را درگیر آشوب کردند.
طیف رادیکال اصلاحات همیشه همین بوده و قدرت را تنها برای خود میپسندیده و هیچ تعصبی روی رأی مردم نداشته و بهآسانی از آن عبور کرده است. مردمگرایی را بهسادگی با برچسب پوپولیسم هو میکنند و مگر یکی از چهرههای شناختهشده این جریان سالها پیش ننوشت که «اگر مرگ موش هم رایگان توزیع کنند، این مردم برایش صف میکشند!»
مهمترین مانع در برابر جامعهپذیری اصلاحطلبان رادیکال خودشان هستند که نمیخواهند به آداب مردمسالاری مبادی باشند. میخواهند از مواهب صندوق رأی برخوردار باشند، اما به لوازم آن پایبند نباشند. میخواهند هر وقت خودشان برنده شدند قدرت را دوقبضه در اختیار داشته باشند و حتی جاهای دیگر را «سنگر به سنگر» فتح کنند، اما وقتی مردم از آنها رویگردان شدند دیگر مردم هم نباید روی آرامش ببینند و کام ملت را تلخ میکنند! بلاتکلیفی این طیف اصلاحات کار را برایشان سخت کرده و سختتر هم خواهد کرد. انتخابات اسفندماه هم برگزار خواهد شد، اما روزبهروز از مردم دورتر خواهند شد و با ریزش شدیدتر سرمایه اجتماعی مواجه خواهند بود.
طیف معتدل و عاقل اصلاحات نیک میداند که راهی که رادیکالها میروند به ترکستان است و از همینالان مشخص است که راه خود را از آنها جدا کردهاند. اما نمیتوان انکار کرد که این رفتار فرصتطلبانه را دوستانشان به نام اصلاحطلبی انجام میدهند و در نهایت مخدوش شدن این نمانام سیاسی به همه افراد و جریانات نزدیک به این طیف سیاسی است. بندبازی با انتخابات اگر جواب میداد در ۲۰ سال گذشته جوابگو بود! فرصتها چه زود برای اصلاحطلبان رادیکال دیر میشود!
💠 @mjakhavan
✍ محمدجواد اخوان
#سرمقاله #روزنامه_جوان
میگویند کودکی با والدینش قهر کرده بود و هرچه صدایش میزدند سر سفره غذا حاضر نمیشد. در همان حال اصرار و انکار، البته زیرچشمی به سفره و بشقابی که برایش کشیده بودند نگاه میکرد و میگفت: «من که غذا نمیخورم، اما برای هر که ریختهاید، کم ریختید!» این ماجرا تقریباً شبیه سندی است که تحت عنوان «راهبرد انتخاباتی جبهه اصلاحات ایران» منتشر شد؛ سندی که آن را میتوان در دو جمله خلاصه کرد «با دست پس زدن و با پا پیش کشیدن انتخابات!»
از فحشهای سیاسی (!) این بیانیه انتخاباتی - که متداول متون اصلاحطلبان رادیکال است- بگذریم، مخلص کلام آن است که میگویند این انتخابات برای ما جذابیتی ندارد، اما اگر دیدیم مردم تمایل دارند، ما هم میآییم! در واقع به زبان بیزبانی میخواهند بگویند انتخابات آن است که ما بپسندیم و نهایتاً منتی هم سر نظام گذاشتهاند که اگر مردم استقبال کردند، ما هم چنین خواهیم کرد! آیا چارهای جز این هم داشتهاند؟ در واقع اگر چنین کنند برای بقای خودشان است، چراکه معنایی جز پشت کردن به مردم – در واقع انتحار سیاسی- ندارند!
از اسفند ۱۳۸۱ که ستاره بخت اصلاحطلبان غروب کرد تا به اسفند ۱۴۰۲، ۲۱ سال میگذرد و در این ۲۱ سال راهبرد انتخاباتی اصلاحطلبان رادیکال تقریباً همینگونه بوده، هر وقت امیدی به پیروزی نداشتهاند، از صندوقها فاصله گرفتهاند و تقصیر را هم گردن نظارت استصوابی یا چیزهایی شبیه آن انداختهاند. انتخابات در قاموس اینان صرفاً برای پیروزی خودشان تعریف شده و اگر نتیجه جز این باشد «ناانتخابات» است و به قول آن استراتژیست معروفشان نتیجه آن «جمهوری لاجمهور» است. همان شکست اسفند ۸۱ چنان سخت بود که شهردار برخاسته از شورا را به دولت راه ندادند و در انتخابات مجلس هفتم هم هضم شکست رئیس مجلس ششم چنان سخت بود که نمایندگان دوره بعد را به جای نماینده، «راهیافته» خواندند.
انتخابات ریاست جمهوری نهم را هم با آنکه دولت خودشان برگزار کرد، به مذاقشان خوش نیامد، پس علم تشکیک در سلامت آن را برافراشتند. اوج این فرهنگ سیاسی را میتوان «جرزنی انتخاباتی» در انتخابات ۱۳۸۸ دید که از شش ماه پیش از انتخابات، با کلیدواژه «صیانت از آرا» به استقبال جرزنی پساانتخاباتی رفتند و هشت ماه هم پس از انتخابات کشور را درگیر آشوب کردند.
طیف رادیکال اصلاحات همیشه همین بوده و قدرت را تنها برای خود میپسندیده و هیچ تعصبی روی رأی مردم نداشته و بهآسانی از آن عبور کرده است. مردمگرایی را بهسادگی با برچسب پوپولیسم هو میکنند و مگر یکی از چهرههای شناختهشده این جریان سالها پیش ننوشت که «اگر مرگ موش هم رایگان توزیع کنند، این مردم برایش صف میکشند!»
مهمترین مانع در برابر جامعهپذیری اصلاحطلبان رادیکال خودشان هستند که نمیخواهند به آداب مردمسالاری مبادی باشند. میخواهند از مواهب صندوق رأی برخوردار باشند، اما به لوازم آن پایبند نباشند. میخواهند هر وقت خودشان برنده شدند قدرت را دوقبضه در اختیار داشته باشند و حتی جاهای دیگر را «سنگر به سنگر» فتح کنند، اما وقتی مردم از آنها رویگردان شدند دیگر مردم هم نباید روی آرامش ببینند و کام ملت را تلخ میکنند! بلاتکلیفی این طیف اصلاحات کار را برایشان سخت کرده و سختتر هم خواهد کرد. انتخابات اسفندماه هم برگزار خواهد شد، اما روزبهروز از مردم دورتر خواهند شد و با ریزش شدیدتر سرمایه اجتماعی مواجه خواهند بود.
طیف معتدل و عاقل اصلاحات نیک میداند که راهی که رادیکالها میروند به ترکستان است و از همینالان مشخص است که راه خود را از آنها جدا کردهاند. اما نمیتوان انکار کرد که این رفتار فرصتطلبانه را دوستانشان به نام اصلاحطلبی انجام میدهند و در نهایت مخدوش شدن این نمانام سیاسی به همه افراد و جریانات نزدیک به این طیف سیاسی است. بندبازی با انتخابات اگر جواب میداد در ۲۰ سال گذشته جوابگو بود! فرصتها چه زود برای اصلاحطلبان رادیکال دیر میشود!
💠 @mjakhavan
جوانآنلاين
راهبرد بندبازی با انتخابات
میگویند کودکی با والدینش قهر کرده بود و هرچه صدایش میزدند سر سفره غذا حاضر نمیشد. در همان حال اصرار و انکار، البته زیرچشمی به سفره و بشقابی که برایش کشیده بودند نگاه میکرد و میگفت: «من که غذا نمیخورم، اما برای هر که ریختهاید، کم ریختید!»
خشم اروپا قابل درک است
✍محمدجواد اخوان
#سرمقاله #روزنامه_جوان
در خبرها آمده که سه کشور اروپایی انگلیس، فرانسه و آلمان پرتاب ماهواره ایرانی ثریا با ماهوارهبر قائم را محکوم کردهاند. این سه کشور در توضیح مدعی شدهاند که دلیل این محکومیت مشابهات فناوری موشک ماهوارهبر با موشکهای دوربرد است. این توجیه که ماهیت موشک ماهوارهبر با موشکهای بالستیک دوربرد یکی است، البته جزو بهانههای تکراری غرب برای مخالفت با برنامه فضایی جمهوری اسلامی ایران بوده و است. از سالها قبل و زمانی که موشکهای دفاعی ایران از جمله در کلاس شهاب به دنیا معرفی شد، غربیها متوجه ظهور قدرت جدید موشکی در سطح منطقه و فرامنطقه شدند.
موشک اعم از کوتاهبرد، میانبرد و دوربرد در شمار سلاحهای متعارف بهحساب میآید و مخالفت با آن هیچگونه مبنای حقوقی معتبری ندارد. حتی اگر قطعنامههای ظالمانه پیشین شورای امنیت را هم در نظر بگیریم، اولاً اینها در مورد انتقال و فروش تسلیحات بوده که با توجه به بومی بودن برنامه موشکی ایران بلاموضوع است و ثانیاً همانها هم در مهرماه امسال منقضی شد و فاقد اعتبار است.
برنامههای توسعه موشکی، پهپاد و... همه اجزایی از رهنامه (دکترین) دفاعی امنیتی ایران هستند که بر اساس بازدارندگی حداکثری مورد انتظار و متناسب با اهداف امنیت ملی ایران تدوینشدهاند. همه اینها در خدمت یک هدف بزرگ هستند و آن عبارت است از دور شدن تهدیدات از این آبوخاک. مبنای هدفگذاری در کیفیت و کمیت موشکها و پهپادهای ایرانی صرفاً نیازمندیهای جمهوری اسلامی ایران بر اساس نوع تهدیدات پیش رو و آینده است و هیچ عامل دیگری اعم از فشارهای سیاسی و دیپلماتیک نمیتواند بر آن مؤثر باشد. اینکه برد موشکهای ایرانی تا چند هزار کیلومتر باشد، صرفاً در تهران مشخص میشود و هیچ قدرتی در بیرون مرزها نمیتواند بر آن مؤثر باشد.
غربیها به یاد دارند که یک دهه پیش و در اوج مذاکرات پیشابرجامی، تلاش پیگیری برای تحدید برنامه موشکی ایران در قالب توافق نهایی داشتند و حتی برخی غربگرایان در داخل نیز برای خوشرقصی در برابر آنها در برنامه فضایی ایران (که غیرنظامی است و در دولت دنبال میشود) اخلال ایجاد کردند. البته نه غربیها و نه غربگرایان داخلی راه بهجایی نبردند و نهایتاً هم برنامههای توسعه دفاعی و هم برنامه فضایی صلحآمیز ایران پیش رفت، بهگونهای که همین عصبانیت امروز اروپاییها نشان میدهد تا چه حد دستاوردهای قابلتوجهی داشته است. اگر اختلالی هم که دولت سابق در برنامه فضایی کشور انجام داد نبود، چهبسا به نقطهای بسیار جلوتر از آنچه امروز دست مییافتیم که معالأسف چنین نشد.
بههرروی، دلیل ناراحتی امریکا و اروپای غربی از پیشرفتهای شگرف برنامه فضایی ایران را میتوان درک کرد. سادهترین لایه آن دستیابی ایران به سطحی از توانمندی بازدارندگی دفاعی است که دیگر کسی نمیتواند منکر آن شود. در سطحی بالاتر تبدیل شدن ایران به قدرتی فضایی که میتواند دستاوردهای بیشمار فناوری فضایی را در زندگی روزمره مردم از جمله در اقتصاد، ارتباطات، کشاورزی، هواشناسی، نقشهبرداری و اکتشاف معادن و البته در گسترش اشراف اطلاعاتی به تهدیدات بیرونی متبلور سازد. حتماً برای دشمنان ملت ایران ناراحتکننده خواهد بود اینکه دیگر چیزی از چشمان تیزبین ماهوارههای جمهوری اسلامی ایران دور نخواهد بود و دشمنان ایران در ماههای اخیر هم خود برکات این توانمندی را دریافتند و این دستاورد کمی نیست.
فراتر از همه اینها مهمترین دلیل ناراحتی اروپاییها حرکت پرشتاب ایران در مدار اقتدار و پیشرفت علمی است و چیزی که بیشتر خشمگینشان میکند آن است که با انواع و اقسام چماق و هویجها نتوانستهاند جلوی این اقتدار فناورانه را بگیرند. مهمترین دارایی آنها در داخل که غربگرایان تسلیمخواه هستند، اکنون قدرتی ندارند و این تیرشان را بیش از همیشه به سنگ میزند. دیگر خبری از کسانی که همه زندگی مردم را به رضایت کدخدا گره میزدند و دستاوردهای دانشمندان کشور را پیش پای جلب رضایت او قربانی میکردند، نیست. البته تلاشهای آنان نیز نتوانست مسیر پیشرفتهای ملت را متوقف کند، تنها چند روزی از شتاب آن کاست که آن نیز اینک برطرف شده است. تمام ماجرا این است که ملت ایران مضمون این بیت شعر را درک کرده و به دنبال تحقق آن است که «برو قوی شو اگر راحت جهان طلبی/که در نظام طبیعت ضعیف پامال است.»
💠 @mjakhavan
✍محمدجواد اخوان
#سرمقاله #روزنامه_جوان
در خبرها آمده که سه کشور اروپایی انگلیس، فرانسه و آلمان پرتاب ماهواره ایرانی ثریا با ماهوارهبر قائم را محکوم کردهاند. این سه کشور در توضیح مدعی شدهاند که دلیل این محکومیت مشابهات فناوری موشک ماهوارهبر با موشکهای دوربرد است. این توجیه که ماهیت موشک ماهوارهبر با موشکهای بالستیک دوربرد یکی است، البته جزو بهانههای تکراری غرب برای مخالفت با برنامه فضایی جمهوری اسلامی ایران بوده و است. از سالها قبل و زمانی که موشکهای دفاعی ایران از جمله در کلاس شهاب به دنیا معرفی شد، غربیها متوجه ظهور قدرت جدید موشکی در سطح منطقه و فرامنطقه شدند.
موشک اعم از کوتاهبرد، میانبرد و دوربرد در شمار سلاحهای متعارف بهحساب میآید و مخالفت با آن هیچگونه مبنای حقوقی معتبری ندارد. حتی اگر قطعنامههای ظالمانه پیشین شورای امنیت را هم در نظر بگیریم، اولاً اینها در مورد انتقال و فروش تسلیحات بوده که با توجه به بومی بودن برنامه موشکی ایران بلاموضوع است و ثانیاً همانها هم در مهرماه امسال منقضی شد و فاقد اعتبار است.
برنامههای توسعه موشکی، پهپاد و... همه اجزایی از رهنامه (دکترین) دفاعی امنیتی ایران هستند که بر اساس بازدارندگی حداکثری مورد انتظار و متناسب با اهداف امنیت ملی ایران تدوینشدهاند. همه اینها در خدمت یک هدف بزرگ هستند و آن عبارت است از دور شدن تهدیدات از این آبوخاک. مبنای هدفگذاری در کیفیت و کمیت موشکها و پهپادهای ایرانی صرفاً نیازمندیهای جمهوری اسلامی ایران بر اساس نوع تهدیدات پیش رو و آینده است و هیچ عامل دیگری اعم از فشارهای سیاسی و دیپلماتیک نمیتواند بر آن مؤثر باشد. اینکه برد موشکهای ایرانی تا چند هزار کیلومتر باشد، صرفاً در تهران مشخص میشود و هیچ قدرتی در بیرون مرزها نمیتواند بر آن مؤثر باشد.
غربیها به یاد دارند که یک دهه پیش و در اوج مذاکرات پیشابرجامی، تلاش پیگیری برای تحدید برنامه موشکی ایران در قالب توافق نهایی داشتند و حتی برخی غربگرایان در داخل نیز برای خوشرقصی در برابر آنها در برنامه فضایی ایران (که غیرنظامی است و در دولت دنبال میشود) اخلال ایجاد کردند. البته نه غربیها و نه غربگرایان داخلی راه بهجایی نبردند و نهایتاً هم برنامههای توسعه دفاعی و هم برنامه فضایی صلحآمیز ایران پیش رفت، بهگونهای که همین عصبانیت امروز اروپاییها نشان میدهد تا چه حد دستاوردهای قابلتوجهی داشته است. اگر اختلالی هم که دولت سابق در برنامه فضایی کشور انجام داد نبود، چهبسا به نقطهای بسیار جلوتر از آنچه امروز دست مییافتیم که معالأسف چنین نشد.
بههرروی، دلیل ناراحتی امریکا و اروپای غربی از پیشرفتهای شگرف برنامه فضایی ایران را میتوان درک کرد. سادهترین لایه آن دستیابی ایران به سطحی از توانمندی بازدارندگی دفاعی است که دیگر کسی نمیتواند منکر آن شود. در سطحی بالاتر تبدیل شدن ایران به قدرتی فضایی که میتواند دستاوردهای بیشمار فناوری فضایی را در زندگی روزمره مردم از جمله در اقتصاد، ارتباطات، کشاورزی، هواشناسی، نقشهبرداری و اکتشاف معادن و البته در گسترش اشراف اطلاعاتی به تهدیدات بیرونی متبلور سازد. حتماً برای دشمنان ملت ایران ناراحتکننده خواهد بود اینکه دیگر چیزی از چشمان تیزبین ماهوارههای جمهوری اسلامی ایران دور نخواهد بود و دشمنان ایران در ماههای اخیر هم خود برکات این توانمندی را دریافتند و این دستاورد کمی نیست.
فراتر از همه اینها مهمترین دلیل ناراحتی اروپاییها حرکت پرشتاب ایران در مدار اقتدار و پیشرفت علمی است و چیزی که بیشتر خشمگینشان میکند آن است که با انواع و اقسام چماق و هویجها نتوانستهاند جلوی این اقتدار فناورانه را بگیرند. مهمترین دارایی آنها در داخل که غربگرایان تسلیمخواه هستند، اکنون قدرتی ندارند و این تیرشان را بیش از همیشه به سنگ میزند. دیگر خبری از کسانی که همه زندگی مردم را به رضایت کدخدا گره میزدند و دستاوردهای دانشمندان کشور را پیش پای جلب رضایت او قربانی میکردند، نیست. البته تلاشهای آنان نیز نتوانست مسیر پیشرفتهای ملت را متوقف کند، تنها چند روزی از شتاب آن کاست که آن نیز اینک برطرف شده است. تمام ماجرا این است که ملت ایران مضمون این بیت شعر را درک کرده و به دنبال تحقق آن است که «برو قوی شو اگر راحت جهان طلبی/که در نظام طبیعت ضعیف پامال است.»
💠 @mjakhavan
جوانآنلاين
خشم اروپا قابل درک است
در خبرها آمده که سه کشور اروپایی انگلیس، فرانسه و آلمان پرتاب ماهواره ایرانی ثریا با ماهوارهبر قائم را محکوم کردهاند. این سه کشور در توضیح مدعی شدهاند که دلیل این محکومیت مشابهات فناوری موشک ماهوارهبر با موشکهای دوربرد است.
در جستوجوی اقتدار تمدنی ایران
✍️محمدجواد اخوان
#سرمقاله #روزنامه_جوان
یکی از ویژگیهای دو قرن اخیر، خودآگاهی جمعی جامعه ایرانی نسبت به سابقه تمدنی درخشان این سرزمین است که این آگاهی معمولاً همراه با غبطهای در خصوص عقبماندگی ایران از قافله پیشرفتهای بشری همراه بوده است. ایرانیان معمولاً وقتی از گذشته درخشان خود یاد میکنند به دو مؤلفه قدرت سیاسی و بینالمللی (مربوط به دوره پیش از اسلام) و قدرت و مرجعیت علمی فرهنگی (دوره اسلامی) استناد میکنند و طی دو قرن گذشته احیای این دو سطح از اقتدار برای ایرانیان آرزویی بزرگ بوده است.
واقعیت آن است که از ابتدای قرن سیزدهم هجری شمسی آفتاب عظمت تمدنی ایران رو به غروب نهاد و متأسفانه دو سلسله حاکم بر این سرزمین، یعنی قاجار و پهلوی، نهتنها در مقابل تحمیل انحطاط تمدنی مقاومتی نکردند، بلکه خود به نحوی شتابدهنده این افول تمدنی و تاریخی نیز بودند.
در دوره قاجار طی جنگها و معاهدات تحمیلی بخشهای بزرگی از فلات ایران از این کشور جدا شد و عملاً شاهان قاجار قدرت کافی برای حفظ تمامیت سرزمینی را نداشتند. علاوه بر اینها، تمایل برخی پادشاهان قاجار به تفریح و اروپاگردی عملاً موجب استقراض از قدرتهای غربی و پذیرش امتیازات انحصاری آنها میشد.
رضاشاه پهلوی نیز هرچند در ابتدا سواد و دانش کافی در خصوص تاریخ و تمدن ایرانی و اسلامی نداشت، اما تحت تأثیر مشاوران منورالفکرش با تمدن باستانی ایران آشنا شد و بهنوعی تمایل برای حرکت بهسوی بازیابی قدرت پیدا کرد، اما وجود دو نقطهضعف در او و فرزندش مانع از آن شد که بتوانند در مسیر بازیابی عظمت تاریخی ایران حرکت جدی انجام دهند.
شکاف هویتی جدی که میان پهلویها و تمدن ایرانی اسلامی بود، مهمترین مانع پیش روی آنها بود. بهتدریج و از اواسط دوره قاجار با نفوذ فرهنگ غربی و بهویژه استعمار و عوامل آن جریانهای هویتزدا و هویتستیز در قالب روشنفکری و امثال آن بروز و ظهور یافت و در دوره پهلوی اول با نوسازی زورمدارانه و سفارشی، تقابل با هویت اسلامی به وجه غالب نظام حکمرانی تبدیل شد. این روند در دوره پهلوی دوم نیز تداوم یافت و با بهکارگیری ابزارهای فرهنگی گستردهتر نیز شد. در واقع هرچند پهلویها با گفتمان باستانگرایی به دنبال خلق پیشینه تمدنی برای خود بودند، اما با مبارزه با مؤلفههای هویتی عمیق جامعه ایرانی، روزبهروز از جامعه و فرهنگ و هویت آن فاصله گرفتند.
هرچند محمدرضا پهلوی خود را جانشین کوروش هخامنشی و بهنوعی احیاگر قدرت او میدانست، اما فراموش کرده بود که او و پدرش هر دو تنها شاهان تاریخ ایران بودند که دستنشانده خارجیها بودند. چه تحقیری برای ملتی که روزگاری طولانی بر بخشهای متمدن کره خاکی نفوذ داشته است، از این بالاتر که مهرههای گماشته سرنوشت او را در اختیار گیرند و مطابق میل و منافع غرب از تمامیت ارضی و منافع مادی این سرزمین چشمپوشی کنند. بدینترتیب هرچند پهلویها در توهم تمدن بزرگ باستانی بودند، اما شکاف هویتی و تحقیر ملی ایرانیان که با هدایت و حمایت استعمارگران و عاملیت گماشتگان پهلوی تا نیمه قرن چهاردهم هجری شمسی توسعه مییافت، ایرانیان را روزبهروز از عظمت تاریخی و تمدنی خود دور ساخته و به ملتی وابسته و خودباخته نزدیک میکرد.
آنچه این روند تلخ و نامطلوب را منقطع ساخت، نهضتی بود که اتفاقاً از ژرفای هویت اسلامی ملی ایرانیان برخاسته بود و عزت و استقلال همهجانبه ملت ایران را مطالبه میکرد. آنچه در کلام و راه امام خمینی (ره) برجسته بود، پاسخی به سرخوردگی و تحقیر یک ملت سرافراز بود که بههیچوجه خودباختگی و ذلت را نمیپذیرفت. ازاینروست که باید انقلاب کبیر اسلامی فراتر از یک دگرگونی سیاسی و جابهجایی در قدرت و در ساحت یک انقلاب تمدنی و نرمافزاری احیاگرانه تحلیل شود.
بر همین اساس است که انقلاباسلامی با بازگشت به مؤلفههای اصیل هویتی ایرانی اسلامی، مسیر احیای هر دو عنصر قدرت سیاسی (در سطح ملی و فراملی) و قدرت علمی و فرهنگی (با حرکت شتابناک در مرزهای دانش) را در پیش گرفت. اکنون میتوان رهاوردهای اینها را در قدرت راهبردی مقاومت در سطح منطقه و نیز پیشرفتهای شگرف علمی و فناورانه ایران مشاهده کرد. اینکه ایران عزیز ما بر اساس ارزیابی مؤسسات بینالمللی در میان ۱۰ کشور برتر دنیا در حوزه علم و فناوری قرار گرفته است و نیز در سطح منطقه غرب آسیا هیچ تصمیم راهبردی بدون موافقت ایران ممکن نیست، نشانههای نخستین احیای این اقتدار تمدنی است. به امید آنکه با تلاش فرزندان انقلاباسلامی اقتدار تمدنی ایران در سایر حوزههای فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی و... نیز رخ نماید و مردم عزیزمان از دستاوردهای آن بهرهمند شوند.
💠 @mjakhavan
✍️محمدجواد اخوان
#سرمقاله #روزنامه_جوان
یکی از ویژگیهای دو قرن اخیر، خودآگاهی جمعی جامعه ایرانی نسبت به سابقه تمدنی درخشان این سرزمین است که این آگاهی معمولاً همراه با غبطهای در خصوص عقبماندگی ایران از قافله پیشرفتهای بشری همراه بوده است. ایرانیان معمولاً وقتی از گذشته درخشان خود یاد میکنند به دو مؤلفه قدرت سیاسی و بینالمللی (مربوط به دوره پیش از اسلام) و قدرت و مرجعیت علمی فرهنگی (دوره اسلامی) استناد میکنند و طی دو قرن گذشته احیای این دو سطح از اقتدار برای ایرانیان آرزویی بزرگ بوده است.
واقعیت آن است که از ابتدای قرن سیزدهم هجری شمسی آفتاب عظمت تمدنی ایران رو به غروب نهاد و متأسفانه دو سلسله حاکم بر این سرزمین، یعنی قاجار و پهلوی، نهتنها در مقابل تحمیل انحطاط تمدنی مقاومتی نکردند، بلکه خود به نحوی شتابدهنده این افول تمدنی و تاریخی نیز بودند.
در دوره قاجار طی جنگها و معاهدات تحمیلی بخشهای بزرگی از فلات ایران از این کشور جدا شد و عملاً شاهان قاجار قدرت کافی برای حفظ تمامیت سرزمینی را نداشتند. علاوه بر اینها، تمایل برخی پادشاهان قاجار به تفریح و اروپاگردی عملاً موجب استقراض از قدرتهای غربی و پذیرش امتیازات انحصاری آنها میشد.
رضاشاه پهلوی نیز هرچند در ابتدا سواد و دانش کافی در خصوص تاریخ و تمدن ایرانی و اسلامی نداشت، اما تحت تأثیر مشاوران منورالفکرش با تمدن باستانی ایران آشنا شد و بهنوعی تمایل برای حرکت بهسوی بازیابی قدرت پیدا کرد، اما وجود دو نقطهضعف در او و فرزندش مانع از آن شد که بتوانند در مسیر بازیابی عظمت تاریخی ایران حرکت جدی انجام دهند.
شکاف هویتی جدی که میان پهلویها و تمدن ایرانی اسلامی بود، مهمترین مانع پیش روی آنها بود. بهتدریج و از اواسط دوره قاجار با نفوذ فرهنگ غربی و بهویژه استعمار و عوامل آن جریانهای هویتزدا و هویتستیز در قالب روشنفکری و امثال آن بروز و ظهور یافت و در دوره پهلوی اول با نوسازی زورمدارانه و سفارشی، تقابل با هویت اسلامی به وجه غالب نظام حکمرانی تبدیل شد. این روند در دوره پهلوی دوم نیز تداوم یافت و با بهکارگیری ابزارهای فرهنگی گستردهتر نیز شد. در واقع هرچند پهلویها با گفتمان باستانگرایی به دنبال خلق پیشینه تمدنی برای خود بودند، اما با مبارزه با مؤلفههای هویتی عمیق جامعه ایرانی، روزبهروز از جامعه و فرهنگ و هویت آن فاصله گرفتند.
هرچند محمدرضا پهلوی خود را جانشین کوروش هخامنشی و بهنوعی احیاگر قدرت او میدانست، اما فراموش کرده بود که او و پدرش هر دو تنها شاهان تاریخ ایران بودند که دستنشانده خارجیها بودند. چه تحقیری برای ملتی که روزگاری طولانی بر بخشهای متمدن کره خاکی نفوذ داشته است، از این بالاتر که مهرههای گماشته سرنوشت او را در اختیار گیرند و مطابق میل و منافع غرب از تمامیت ارضی و منافع مادی این سرزمین چشمپوشی کنند. بدینترتیب هرچند پهلویها در توهم تمدن بزرگ باستانی بودند، اما شکاف هویتی و تحقیر ملی ایرانیان که با هدایت و حمایت استعمارگران و عاملیت گماشتگان پهلوی تا نیمه قرن چهاردهم هجری شمسی توسعه مییافت، ایرانیان را روزبهروز از عظمت تاریخی و تمدنی خود دور ساخته و به ملتی وابسته و خودباخته نزدیک میکرد.
آنچه این روند تلخ و نامطلوب را منقطع ساخت، نهضتی بود که اتفاقاً از ژرفای هویت اسلامی ملی ایرانیان برخاسته بود و عزت و استقلال همهجانبه ملت ایران را مطالبه میکرد. آنچه در کلام و راه امام خمینی (ره) برجسته بود، پاسخی به سرخوردگی و تحقیر یک ملت سرافراز بود که بههیچوجه خودباختگی و ذلت را نمیپذیرفت. ازاینروست که باید انقلاب کبیر اسلامی فراتر از یک دگرگونی سیاسی و جابهجایی در قدرت و در ساحت یک انقلاب تمدنی و نرمافزاری احیاگرانه تحلیل شود.
بر همین اساس است که انقلاباسلامی با بازگشت به مؤلفههای اصیل هویتی ایرانی اسلامی، مسیر احیای هر دو عنصر قدرت سیاسی (در سطح ملی و فراملی) و قدرت علمی و فرهنگی (با حرکت شتابناک در مرزهای دانش) را در پیش گرفت. اکنون میتوان رهاوردهای اینها را در قدرت راهبردی مقاومت در سطح منطقه و نیز پیشرفتهای شگرف علمی و فناورانه ایران مشاهده کرد. اینکه ایران عزیز ما بر اساس ارزیابی مؤسسات بینالمللی در میان ۱۰ کشور برتر دنیا در حوزه علم و فناوری قرار گرفته است و نیز در سطح منطقه غرب آسیا هیچ تصمیم راهبردی بدون موافقت ایران ممکن نیست، نشانههای نخستین احیای این اقتدار تمدنی است. به امید آنکه با تلاش فرزندان انقلاباسلامی اقتدار تمدنی ایران در سایر حوزههای فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی و... نیز رخ نماید و مردم عزیزمان از دستاوردهای آن بهرهمند شوند.
💠 @mjakhavan
آرزویی به قدمت فردای پیروزی
✍محمدجواد اخوان
#سرمقاله #روزنامه_جوان
ژنرال چهارستاره و معروف ارتش امریکا، «رابرت هایزر» که در بحبوحه پیروزی انقلاباسلامی با مأموریت کودتا و مهار انقلاب در ایران حضور داشته، در کتاب خاطرات نکته جالبی را از زمان پایان مأموریت خود در تهران نقل میکند. او میگوید در صبحگاه روز ۲۳ بهمن و درست در زمانی که کار رژیم پهلوی در ایران به پایان رسیده بود، سران کاخ سفید از من پرسیدند «آیا حاضری به ایران برگردی و رهبری کودتایی را بر عهده بگیری»، هایزر در پاسخ به سران دولت امریکا توضیح میدهد که اوضاع تغییر کرده و دیگر طرحهایی را که وی در مدت اقامت در تهران (از جمله طرح موسوم به «کورتاژ» برای کودتا) تهیه کرده، عملی نیست.
در اینکه هایزر برای کودتا و در واقع برای آنکه مهمترین پایگاه امریکا در غرب آسیا از دست نرود، به تهران اعزام شده بود شکی نبود و اساساً تقلای کاخ سفید برای نگهداشتن ایران در سبد قدرت غرب (حتی به قیمت مخالفت با خواست و اراده مردم ایران) چیز عجیبی نبود. اما اینکه هنوز ۲۴ ساعت از پیروزی انقلاباسلامی نگذشته و دولت امریکا که در ظاهر انقلاباسلامی مردم ایران را به رسمیت شناخته، چگونگی یک کودتا برای شکست انقلاب را بررسی میکنند، نکته قابلتأملی است. این زمان نه سفارت امریکا به تسخیر درآمده و نه دولت موقت انقلاب تثبیت شده، اما کاخ سفید در فکر کودتا است. کودتا علیه چه کسانی و چه دولتی؟
کودتا علیه ملتی که تصمیم گرفته سرنوشت خود را خود رقم بزند و گناه بزرگش آن است که نوکری از نوکران امریکا را کنار زده است. کودتا علیه دولت موقتی که اتفاقاً نگاه مثبتی به غرب و بهویژه امریکا دارد و بنایی برای تخاصم با کاخ سفید ندارد. این دومی البته مسبوق به سابقه است، چنانکه مصدق هم که تا حدی به امریکا اعتماد و اتکا داشته نهایتاً گرفتار کودتای امریکایی شد. اما نکته اصلی در همان ضدیت امریکا با اراده مردم ایران است. مشکل کار کجا بود؟ اراده مردم ایران بر مدار استقلال و بازیابی عزت ایرانی قرار گرفته بود و این بر واشینگتن خوش نیامد.
در واقع در ذهنیت سران کاخ سفید نه مردم ایران و نه هیچ ملت مستقل دیگری حق فکر کردن و تصمیم گرفتن بدون اجازه امریکا را نداشته و اینچنین است که میگویند «تنها پایتختی که در آن کودتا نمیشود، واشینگتن است، چون سفارت امریکا در آن وجود ندارد.» تازه گناه ایرانیان نابخشودنیتر است و آن اینکه نهتنها زیر بار زورگویی کاخ سفید نرفتهاند، بلکه دیگران را نیز به این «ظلمناپذیری» ترغیب میکنند و مفهوم «مقاومت» در بستر چنین رویکردی شکل گرفته و بسط یافته است.
ازاینرو، در ۴۵ سال گذشته مهمترین تمرکز امریکاییها در پرونده ایران، بر مهار اراده ملت ایران از طریق جداکردن نظام از جامعه بوده است، چرا که نظام تجلی عملی و بازوی تحقق این اراده است و انفکاک میان این دو راه را برای بازگشت به پروژههای نیمهتمام هایزر و جانشینان بعدیاش هموار میسازد. امروز قدرت بازدارندگی دفاعی و انسجام اقتدارآفرین نیروهای مسلح جمهوری اسلامی ایران تا حدی است که تحقق طرحهای سنتی امثال هایزر دیگر ممکن نیست، لذا افکار عمومی ایرانیان آماج تهاجم امریکاییها قرار گرفته است. هدف اصلی آنان این است که مردم ایران از قدرتمندشدن کشورشان منصرف شوند و لازمه آن این است که راهشان از راه نظام سیاسیشان که به دنبال بازیابی قدرت ایران است، جدا شود. به همین دلیل است که در رویدادهایی که سرمایه اجتماعی نظام را آشکار میسازد با همه توان رسانهای به دنبال جلوگیری از حضور مردم هستند. جنگ ترکیبی امریکا علیه ایرانیان و انواع و اقسام فشارهای تحریمی و رسانهای همه برای مهار قدرت مردمپایه ایران اسلامی است و تنها از این طریق است که آرزوی ۴۵ ساله امریکا محقق خواهد شد.
راهپیماییهایی ملی و اسلامی همچون ۲۲ بهمن و نیز رویدادهایی، چون انتخابات مظهر تام و تمام سنجش میزان موفقیت این طرحهای دیرین امریکا است و تنها در صورتی میتوان امیدوار بود که حربه دشمن کند شود که کاخ سفید از تحقق آرزوهای ۴۵ ساله خود ناامید گردد. از این رو آزمون مهمی پیش روی ما است، همانگونه که راهپیمایی ۲۲ بهمن امسال نیز چنین بود و مردم عزیزمان از آن سربلند بیرون آمدند. انتخابات پیش رو نیز آوردگاهی است که دوست و دشمن به نظاره آن نشستهاند. اینکه جانشینان هایزر امیدوار به بازگشت به تهران باشند یا آنکه دیگر خیال مهار مردم ایران را از سر بیرون کنند، همه و همه به ارادهای است که در پای صندوقهای رأی تجلی مییابد.
💠 @mjakhavan
✍محمدجواد اخوان
#سرمقاله #روزنامه_جوان
ژنرال چهارستاره و معروف ارتش امریکا، «رابرت هایزر» که در بحبوحه پیروزی انقلاباسلامی با مأموریت کودتا و مهار انقلاب در ایران حضور داشته، در کتاب خاطرات نکته جالبی را از زمان پایان مأموریت خود در تهران نقل میکند. او میگوید در صبحگاه روز ۲۳ بهمن و درست در زمانی که کار رژیم پهلوی در ایران به پایان رسیده بود، سران کاخ سفید از من پرسیدند «آیا حاضری به ایران برگردی و رهبری کودتایی را بر عهده بگیری»، هایزر در پاسخ به سران دولت امریکا توضیح میدهد که اوضاع تغییر کرده و دیگر طرحهایی را که وی در مدت اقامت در تهران (از جمله طرح موسوم به «کورتاژ» برای کودتا) تهیه کرده، عملی نیست.
در اینکه هایزر برای کودتا و در واقع برای آنکه مهمترین پایگاه امریکا در غرب آسیا از دست نرود، به تهران اعزام شده بود شکی نبود و اساساً تقلای کاخ سفید برای نگهداشتن ایران در سبد قدرت غرب (حتی به قیمت مخالفت با خواست و اراده مردم ایران) چیز عجیبی نبود. اما اینکه هنوز ۲۴ ساعت از پیروزی انقلاباسلامی نگذشته و دولت امریکا که در ظاهر انقلاباسلامی مردم ایران را به رسمیت شناخته، چگونگی یک کودتا برای شکست انقلاب را بررسی میکنند، نکته قابلتأملی است. این زمان نه سفارت امریکا به تسخیر درآمده و نه دولت موقت انقلاب تثبیت شده، اما کاخ سفید در فکر کودتا است. کودتا علیه چه کسانی و چه دولتی؟
کودتا علیه ملتی که تصمیم گرفته سرنوشت خود را خود رقم بزند و گناه بزرگش آن است که نوکری از نوکران امریکا را کنار زده است. کودتا علیه دولت موقتی که اتفاقاً نگاه مثبتی به غرب و بهویژه امریکا دارد و بنایی برای تخاصم با کاخ سفید ندارد. این دومی البته مسبوق به سابقه است، چنانکه مصدق هم که تا حدی به امریکا اعتماد و اتکا داشته نهایتاً گرفتار کودتای امریکایی شد. اما نکته اصلی در همان ضدیت امریکا با اراده مردم ایران است. مشکل کار کجا بود؟ اراده مردم ایران بر مدار استقلال و بازیابی عزت ایرانی قرار گرفته بود و این بر واشینگتن خوش نیامد.
در واقع در ذهنیت سران کاخ سفید نه مردم ایران و نه هیچ ملت مستقل دیگری حق فکر کردن و تصمیم گرفتن بدون اجازه امریکا را نداشته و اینچنین است که میگویند «تنها پایتختی که در آن کودتا نمیشود، واشینگتن است، چون سفارت امریکا در آن وجود ندارد.» تازه گناه ایرانیان نابخشودنیتر است و آن اینکه نهتنها زیر بار زورگویی کاخ سفید نرفتهاند، بلکه دیگران را نیز به این «ظلمناپذیری» ترغیب میکنند و مفهوم «مقاومت» در بستر چنین رویکردی شکل گرفته و بسط یافته است.
ازاینرو، در ۴۵ سال گذشته مهمترین تمرکز امریکاییها در پرونده ایران، بر مهار اراده ملت ایران از طریق جداکردن نظام از جامعه بوده است، چرا که نظام تجلی عملی و بازوی تحقق این اراده است و انفکاک میان این دو راه را برای بازگشت به پروژههای نیمهتمام هایزر و جانشینان بعدیاش هموار میسازد. امروز قدرت بازدارندگی دفاعی و انسجام اقتدارآفرین نیروهای مسلح جمهوری اسلامی ایران تا حدی است که تحقق طرحهای سنتی امثال هایزر دیگر ممکن نیست، لذا افکار عمومی ایرانیان آماج تهاجم امریکاییها قرار گرفته است. هدف اصلی آنان این است که مردم ایران از قدرتمندشدن کشورشان منصرف شوند و لازمه آن این است که راهشان از راه نظام سیاسیشان که به دنبال بازیابی قدرت ایران است، جدا شود. به همین دلیل است که در رویدادهایی که سرمایه اجتماعی نظام را آشکار میسازد با همه توان رسانهای به دنبال جلوگیری از حضور مردم هستند. جنگ ترکیبی امریکا علیه ایرانیان و انواع و اقسام فشارهای تحریمی و رسانهای همه برای مهار قدرت مردمپایه ایران اسلامی است و تنها از این طریق است که آرزوی ۴۵ ساله امریکا محقق خواهد شد.
راهپیماییهایی ملی و اسلامی همچون ۲۲ بهمن و نیز رویدادهایی، چون انتخابات مظهر تام و تمام سنجش میزان موفقیت این طرحهای دیرین امریکا است و تنها در صورتی میتوان امیدوار بود که حربه دشمن کند شود که کاخ سفید از تحقق آرزوهای ۴۵ ساله خود ناامید گردد. از این رو آزمون مهمی پیش روی ما است، همانگونه که راهپیمایی ۲۲ بهمن امسال نیز چنین بود و مردم عزیزمان از آن سربلند بیرون آمدند. انتخابات پیش رو نیز آوردگاهی است که دوست و دشمن به نظاره آن نشستهاند. اینکه جانشینان هایزر امیدوار به بازگشت به تهران باشند یا آنکه دیگر خیال مهار مردم ایران را از سر بیرون کنند، همه و همه به ارادهای است که در پای صندوقهای رأی تجلی مییابد.
💠 @mjakhavan
جوانآنلاين
آرزویی به قدمت فردای پیروزی
ژنرال چهارستاره و معروف ارتش امریکا، «رابرت هایزر» که در بحبوحه پیروزی انقلاباسلامی با مأموریت کودتا و مهار انقلاب در ایران حضور داشته، در کتاب خاطرات نکته جالبی را از زمان پایان مأموریت خود در تهران نقل میکند. او میگوید در صبحگاه روز ۲۳ بهمن و درست در…
«جوان» روزنامهای برای انقلاب اسلامی
#سرمقاله #ویژه_نامه ۲۵سالگی #روزنامه_جوان
✍ محمدجواد اخوان
«جـوان» را مـیتـوان روزنامه «انقلاب اسلامی» دانست، روزنامهای که در بیستسالگی انقلاباسلامی- درست در زمانی که جنگ نرم تجدیدنظرطلبان و انقلابیون پشیمان علیه آرمانهای انقلاب شدت گرفته بود- متولد شد و در طول ربع قرن از عمر خویش تلاش کرده تنها به «انقلاب اسلامی» متعهد باشد.
روزنامه انقلاب اسلامی خواندن «جوان» نافی حرکت سایر رسانههای ارزشمدار در مسیر انقلاب اسلامی نیست، اما در «جوان» منویات امامین انقلاب اسلامی مبنای خوانش راستین از این گفتمان بوده و آن را فراتر از اشخاص سیاسی و دستهبندیهای حزبی و جناحی میداند. جوان خود را به هیچیک از دو جناح حزبی اصلی سیاسی کشور متعهد نمیداند و «قبیلهگرایی سیاسی» را مذموم میداند، اما این دلیل نمیشود در مقابل کژیها و انحرافات افراد و جریانات سیاسی سکوت کند.
«جوان» جایگاه و رسالت خود را در سپهر رسانهای کشور در چارچوبهای برگرفته از اندیشه امامین انقلاب میداند، لذا در عین امیدآفرینی، نقد دلسوزانه و تخصصی را وظیفه خود میداند و در طول ۲۵ سال گذشته با وجود تغییرات پیدرپی در ساختارهای اجرایی و قوای سهگانه کشور، مبنای عمل رسانهای «جوان» همین بوده است. همیشه تلاش کرده در نقد عملکردها و رویکردها از دایره انصاف خارج نشود و درعینحال تا حد امکان مطالبات بحق جامعه را پیگیری نماید.
«جوان» عقلانیت و انقلابیگری را لازم و ملزوم میداند و هیچ تنافری را میان این دو واقعی نمیداند. پیگیری آرمانهای اصیل انقلاب را در مسیر عقلانیت متعهد میداند و عقلانیت اصیل را در پیگیری ارزشهای انقلاب قلمداد میکند. نه میتوان به اسم عقلانیت آرمانهای متعالی انقلاب را نادیده گرفت و نه آرمانگرایی انتزاعی و بدون درنظرگرفتن واقعیتها مطلوب است. مسیر حرکت «جوان» در ربع قرن گذشته را تقریباً میتوان خط سیر مستقیم و کم اعوجاجی دانست که نوسانات سیاسی و دستبهدست شدن قدرتها و کرسیها بر آن کمترین تأثیر را داشته است. در مواجهه با تغییرات سیاسی نه مرعوب شده و نه ذوقزده و خط کلی آن در مسیری بدون تلاطم طی شده است.
وجهه همت همکاران «جوان» در ادوار مختلف تبیین دغدغهها و منویات رهبر معظم انقلاباسلامی بوده و همین رویکرد را بزرگترین افتخار خود در مسیر فعالیت رسانهای میدانستهاند و امید دارند همین تلاشهای ولو اندک ذخیره و توشه آنان در پیشگاه خداوند متعال باشد.
با اینهمه «جوان» مانند همه تلاشهای بشری از کاستی و ضعف خالی نیست و دستاندرکاران آن به خوبی بر چالشها و ضعفهای خود آگاهند و البته مهیای استماع نقدهای دلسوزانه مخاطبان محترم نیز هستند. اعتقاد داریم که رسانهای که رسالت خود را نقد دلسوزانه میداند باید پذیرای نقدهای دیگران نیز باشد و هرچند بر اصول خود پایبند است، در برابر انتقادات صحیح هرچند که گزنده عرضه شود، باید انعطافپذیر رفتار کند.
تردیدی نیست که در سالهای اخیر، تهاجم شناختی اصلیترین محور تخاصم علیه ملت ایران بوده و در واقع اگر «تحریف تحقق یابد، تحریم توفق خواهد یافت.» همانگونه که رهبر معظم انقلاباسلامی در بیانیه گام دوم انقلاباسلامی، «جوانان» را به پیشگام شدن در شکستن «محاصره تبلیغاتی» تحمیلی دشمن توصیه فرمودند، روزنامه جوان در سالهای اخیر بر تلاش پیشین خود در این حوزه افزوده و خود را در صف مقدم این جبهه خطیر دانسته و رسالت خود را «ارائه روایت و تبیینی صادقانه، حقیقی و ابهامزدا» در مقابل تصویرسازی جعلی، مخدوش و غرضورزانه دشمن میداند.
«جوان» بیستوششمین بهار عمر خویش را درک میکند و راهی که طی کرده حاصل تلاش صدها نفر از همکاران دلسوز و فرهیختهای است که در راه اعتلای این رسانه انقلابی شبانهروزی مایه نهاده و اینک حاصل این تلاش در این رسانه بالنده پیش چشم ما است. باید از همه آنان سپاسگزاری کرد و زحماتشان را ارج نهاد.
💠 @mjakhavan
#سرمقاله #ویژه_نامه ۲۵سالگی #روزنامه_جوان
✍ محمدجواد اخوان
«جـوان» را مـیتـوان روزنامه «انقلاب اسلامی» دانست، روزنامهای که در بیستسالگی انقلاباسلامی- درست در زمانی که جنگ نرم تجدیدنظرطلبان و انقلابیون پشیمان علیه آرمانهای انقلاب شدت گرفته بود- متولد شد و در طول ربع قرن از عمر خویش تلاش کرده تنها به «انقلاب اسلامی» متعهد باشد.
روزنامه انقلاب اسلامی خواندن «جوان» نافی حرکت سایر رسانههای ارزشمدار در مسیر انقلاب اسلامی نیست، اما در «جوان» منویات امامین انقلاب اسلامی مبنای خوانش راستین از این گفتمان بوده و آن را فراتر از اشخاص سیاسی و دستهبندیهای حزبی و جناحی میداند. جوان خود را به هیچیک از دو جناح حزبی اصلی سیاسی کشور متعهد نمیداند و «قبیلهگرایی سیاسی» را مذموم میداند، اما این دلیل نمیشود در مقابل کژیها و انحرافات افراد و جریانات سیاسی سکوت کند.
«جوان» جایگاه و رسالت خود را در سپهر رسانهای کشور در چارچوبهای برگرفته از اندیشه امامین انقلاب میداند، لذا در عین امیدآفرینی، نقد دلسوزانه و تخصصی را وظیفه خود میداند و در طول ۲۵ سال گذشته با وجود تغییرات پیدرپی در ساختارهای اجرایی و قوای سهگانه کشور، مبنای عمل رسانهای «جوان» همین بوده است. همیشه تلاش کرده در نقد عملکردها و رویکردها از دایره انصاف خارج نشود و درعینحال تا حد امکان مطالبات بحق جامعه را پیگیری نماید.
«جوان» عقلانیت و انقلابیگری را لازم و ملزوم میداند و هیچ تنافری را میان این دو واقعی نمیداند. پیگیری آرمانهای اصیل انقلاب را در مسیر عقلانیت متعهد میداند و عقلانیت اصیل را در پیگیری ارزشهای انقلاب قلمداد میکند. نه میتوان به اسم عقلانیت آرمانهای متعالی انقلاب را نادیده گرفت و نه آرمانگرایی انتزاعی و بدون درنظرگرفتن واقعیتها مطلوب است. مسیر حرکت «جوان» در ربع قرن گذشته را تقریباً میتوان خط سیر مستقیم و کم اعوجاجی دانست که نوسانات سیاسی و دستبهدست شدن قدرتها و کرسیها بر آن کمترین تأثیر را داشته است. در مواجهه با تغییرات سیاسی نه مرعوب شده و نه ذوقزده و خط کلی آن در مسیری بدون تلاطم طی شده است.
وجهه همت همکاران «جوان» در ادوار مختلف تبیین دغدغهها و منویات رهبر معظم انقلاباسلامی بوده و همین رویکرد را بزرگترین افتخار خود در مسیر فعالیت رسانهای میدانستهاند و امید دارند همین تلاشهای ولو اندک ذخیره و توشه آنان در پیشگاه خداوند متعال باشد.
با اینهمه «جوان» مانند همه تلاشهای بشری از کاستی و ضعف خالی نیست و دستاندرکاران آن به خوبی بر چالشها و ضعفهای خود آگاهند و البته مهیای استماع نقدهای دلسوزانه مخاطبان محترم نیز هستند. اعتقاد داریم که رسانهای که رسالت خود را نقد دلسوزانه میداند باید پذیرای نقدهای دیگران نیز باشد و هرچند بر اصول خود پایبند است، در برابر انتقادات صحیح هرچند که گزنده عرضه شود، باید انعطافپذیر رفتار کند.
تردیدی نیست که در سالهای اخیر، تهاجم شناختی اصلیترین محور تخاصم علیه ملت ایران بوده و در واقع اگر «تحریف تحقق یابد، تحریم توفق خواهد یافت.» همانگونه که رهبر معظم انقلاباسلامی در بیانیه گام دوم انقلاباسلامی، «جوانان» را به پیشگام شدن در شکستن «محاصره تبلیغاتی» تحمیلی دشمن توصیه فرمودند، روزنامه جوان در سالهای اخیر بر تلاش پیشین خود در این حوزه افزوده و خود را در صف مقدم این جبهه خطیر دانسته و رسالت خود را «ارائه روایت و تبیینی صادقانه، حقیقی و ابهامزدا» در مقابل تصویرسازی جعلی، مخدوش و غرضورزانه دشمن میداند.
«جوان» بیستوششمین بهار عمر خویش را درک میکند و راهی که طی کرده حاصل تلاش صدها نفر از همکاران دلسوز و فرهیختهای است که در راه اعتلای این رسانه انقلابی شبانهروزی مایه نهاده و اینک حاصل این تلاش در این رسانه بالنده پیش چشم ما است. باید از همه آنان سپاسگزاری کرد و زحماتشان را ارج نهاد.
💠 @mjakhavan
در این ساعات پایانی چه کنیم؟
✍ محمدجواد اخوان
#سرمقاله #روزنامه_جوان
کمتر از ۴۸ ساعت تا انتخابات مجلس شورای اسلامی و خبرگان باقی است و این ۴۸ ساعت پایانی حکم «ساعات طلایی» در انتخابات و کمیت و کیفیت آن دارد.
سؤال اینجاست که تکلیف همه ما در این ساعات طلایی منتهی به برگزاری انتخابات چیست. منظور از «ما» اینجا فقط فعالان سیاست و رسانه نیست، بلکه آحاد و فردفرد ملت ایران با سلایق و علایق مختلف که نسبت به سرنوشت و کشور خود حساسیت دارند مخاطب این سطور هستند.
مهمترین مسئله در هر انتخاباتی مشارکت گسترده و پرشور واجدان شرایط است و در انتخابات پیشرو به دلیل تلاشی که دشمن برای منصرف کردن مردم ایران از این مهم به کار بسته است، موضوع مشارکت بهمراتب مهمتر است. طبیعی است که تکلیف ما دلسوزان ایران نسبت به مشارکت، صرفاً رأی دادن نیست بلکه «دعوت» دیگر هموطنانمان به همراهی در این امر هم بر عهده ماست.
در این ساعات پایانی بخشی از مردم تصمیم خود را گرفتهاند و رأی خواهند داد، اما برخی هنوز مردد هستند و تصمیم نگرفتهاند. دلیل تردید اینان مهم است. تعدادی به دلیل نارضایتی از اوضاع معیشتی و اقتصادی و برخی هم به آن دلیل که هنوز اهمیت و فایده این انتخابات برایشان مبهم یا مجهول است، در تردید به سر میبرند. باید با اینان صحبت کرد و واقعیتهایی که کمتر گفتهشده، اعم از نیات دشمن در تضعیف انتخابات، کارکردهای مجلس و قوه مقننه، تأثیر انتخابات قوی بر امنیت ملی و قدرت ملی و ... را برایشان بازگو کرد. ممکن است برخی از این مسائل در رسانهها منتشر شده باشد، اما شنیده شدن آن از افراد مورد اعتماد و نزدیکان حتماً اثرگذارتر است. باید محتواهای مفید و آگاهی بخش را در اختیار همه این افراد قرار داد تا بتوانند به درکی دقیقتر از مسائل برسند و در فضایی منطقی برای خود تصمیم بگیرند.
همه ما مخاطبان در دسترسی داریم که از بستگان، آشنایان، دوستان و همکاران ما هستند و کموبیش قدرت اثرگذاری بر آنها را داریم. در این ساعات طلایی نباید بیکار نشست و از ابزارهای مختلفی از جمله مرور مخاطبان تلفنهمراهمان و ارسال پیامک یا حتی مکالمه تلفنی با آنها و نیز ارسال محتواهای مفید و آگاهیبخش برای مخاطبان یا گروههای پیامرسانهای اجتماعی حداکثر استفاده را کرد.
باید با هر یک از مخاطبان متناسب با سلایق و دغدغههای او سخن گفت و واقعیتهای صحنه را به او منتقل کرد. اولویت با افراد مردد است، اما نباید از دعوت کسانی که حتی تصمیم قطعی به عدم مشارکت دارند نیز ناامید شد. واقعیت آن است که ناگفتهها در حدی است که اگر به اطلاع بسیاری از آنها که تصمیم به عدم مشارکت دارند برسد، به جرگه مرددین یا حتی مشارکتکنندگان میپیوندند. بسیاری از مردمی که گمان میکنند حضورشان در پای صندوق رأی تأثیر چندانی بر سرنوشتشان ندارد، اگر بدانند ثبات اقتصادی بدون ثبات سیاسی امکانپذیر نیست و تنها با انتخابات قوی میتوان به کاهش نوسانات بازار و تبعات منفی آن امید داشت، بیتردید به حضور در انتخابات متمایل میشوند.
طبیعی است که در این چند ساعت پایانی یا حتی در روز انتخابات، افرادی که مصمم به شرکت در انتخابات میشوند به دلیل فرصت کم عملاً امکانی برای شناخت افراد پیدا نمیکنند و بهناچار «رأی سفید» یا «باطله» در صندوق خواهند انداخت. هرچند مشارکت با رأی سفید و باطله نسبت به عدم مشارکت مرجح است، اما هم به دلیل از دست رفتن فرصت انتخاب شایسته و نیز امکان سوءاستفاده تبلیغی دشمن از کثرت آرای باطله، بهتر است تا حد ممکن به کسانی که متمایل به مشارکت در انتخابات شدهاند توصیه کنیم «رأی صحیح» بدهند.
هرچند فرصت ساعات پایانی برای شناخت افراد و رأی صحیح به نامزدها محدود است، اما وجود اطلاعات مفید در فضای مجازی در خصوص سوابق و برنامهها و مواضع و کارنامه عملکرد نامزدها میتواند مفید باشد و به جز آن هم میتوان اعتماد به فهرستهایی را توصیه کرد که از سوی افراد یا جریانات شناختهشده و مورد وثوق پیشنهاد شدهاند. همه افراد شاید فرصت شناخت تکتک نامزدها را نداشته باشند، اما میتوان به آنها توصیه کرد با اعتماد به فهرستهای شناختهشده از فرصت شایستهگزینی خود حداکثر استفاده را بکنند.
این ساعات پایانی تا انتخابات به تعداد دقیقهها و ثانیهها برای آنان که دل در گرو «ایران» دارند، طلایی است. فرصتها را باید ارزشمند شمرد.
💠 @mjakhavan
✍ محمدجواد اخوان
#سرمقاله #روزنامه_جوان
کمتر از ۴۸ ساعت تا انتخابات مجلس شورای اسلامی و خبرگان باقی است و این ۴۸ ساعت پایانی حکم «ساعات طلایی» در انتخابات و کمیت و کیفیت آن دارد.
سؤال اینجاست که تکلیف همه ما در این ساعات طلایی منتهی به برگزاری انتخابات چیست. منظور از «ما» اینجا فقط فعالان سیاست و رسانه نیست، بلکه آحاد و فردفرد ملت ایران با سلایق و علایق مختلف که نسبت به سرنوشت و کشور خود حساسیت دارند مخاطب این سطور هستند.
مهمترین مسئله در هر انتخاباتی مشارکت گسترده و پرشور واجدان شرایط است و در انتخابات پیشرو به دلیل تلاشی که دشمن برای منصرف کردن مردم ایران از این مهم به کار بسته است، موضوع مشارکت بهمراتب مهمتر است. طبیعی است که تکلیف ما دلسوزان ایران نسبت به مشارکت، صرفاً رأی دادن نیست بلکه «دعوت» دیگر هموطنانمان به همراهی در این امر هم بر عهده ماست.
در این ساعات پایانی بخشی از مردم تصمیم خود را گرفتهاند و رأی خواهند داد، اما برخی هنوز مردد هستند و تصمیم نگرفتهاند. دلیل تردید اینان مهم است. تعدادی به دلیل نارضایتی از اوضاع معیشتی و اقتصادی و برخی هم به آن دلیل که هنوز اهمیت و فایده این انتخابات برایشان مبهم یا مجهول است، در تردید به سر میبرند. باید با اینان صحبت کرد و واقعیتهایی که کمتر گفتهشده، اعم از نیات دشمن در تضعیف انتخابات، کارکردهای مجلس و قوه مقننه، تأثیر انتخابات قوی بر امنیت ملی و قدرت ملی و ... را برایشان بازگو کرد. ممکن است برخی از این مسائل در رسانهها منتشر شده باشد، اما شنیده شدن آن از افراد مورد اعتماد و نزدیکان حتماً اثرگذارتر است. باید محتواهای مفید و آگاهی بخش را در اختیار همه این افراد قرار داد تا بتوانند به درکی دقیقتر از مسائل برسند و در فضایی منطقی برای خود تصمیم بگیرند.
همه ما مخاطبان در دسترسی داریم که از بستگان، آشنایان، دوستان و همکاران ما هستند و کموبیش قدرت اثرگذاری بر آنها را داریم. در این ساعات طلایی نباید بیکار نشست و از ابزارهای مختلفی از جمله مرور مخاطبان تلفنهمراهمان و ارسال پیامک یا حتی مکالمه تلفنی با آنها و نیز ارسال محتواهای مفید و آگاهیبخش برای مخاطبان یا گروههای پیامرسانهای اجتماعی حداکثر استفاده را کرد.
باید با هر یک از مخاطبان متناسب با سلایق و دغدغههای او سخن گفت و واقعیتهای صحنه را به او منتقل کرد. اولویت با افراد مردد است، اما نباید از دعوت کسانی که حتی تصمیم قطعی به عدم مشارکت دارند نیز ناامید شد. واقعیت آن است که ناگفتهها در حدی است که اگر به اطلاع بسیاری از آنها که تصمیم به عدم مشارکت دارند برسد، به جرگه مرددین یا حتی مشارکتکنندگان میپیوندند. بسیاری از مردمی که گمان میکنند حضورشان در پای صندوق رأی تأثیر چندانی بر سرنوشتشان ندارد، اگر بدانند ثبات اقتصادی بدون ثبات سیاسی امکانپذیر نیست و تنها با انتخابات قوی میتوان به کاهش نوسانات بازار و تبعات منفی آن امید داشت، بیتردید به حضور در انتخابات متمایل میشوند.
طبیعی است که در این چند ساعت پایانی یا حتی در روز انتخابات، افرادی که مصمم به شرکت در انتخابات میشوند به دلیل فرصت کم عملاً امکانی برای شناخت افراد پیدا نمیکنند و بهناچار «رأی سفید» یا «باطله» در صندوق خواهند انداخت. هرچند مشارکت با رأی سفید و باطله نسبت به عدم مشارکت مرجح است، اما هم به دلیل از دست رفتن فرصت انتخاب شایسته و نیز امکان سوءاستفاده تبلیغی دشمن از کثرت آرای باطله، بهتر است تا حد ممکن به کسانی که متمایل به مشارکت در انتخابات شدهاند توصیه کنیم «رأی صحیح» بدهند.
هرچند فرصت ساعات پایانی برای شناخت افراد و رأی صحیح به نامزدها محدود است، اما وجود اطلاعات مفید در فضای مجازی در خصوص سوابق و برنامهها و مواضع و کارنامه عملکرد نامزدها میتواند مفید باشد و به جز آن هم میتوان اعتماد به فهرستهایی را توصیه کرد که از سوی افراد یا جریانات شناختهشده و مورد وثوق پیشنهاد شدهاند. همه افراد شاید فرصت شناخت تکتک نامزدها را نداشته باشند، اما میتوان به آنها توصیه کرد با اعتماد به فهرستهای شناختهشده از فرصت شایستهگزینی خود حداکثر استفاده را بکنند.
این ساعات پایانی تا انتخابات به تعداد دقیقهها و ثانیهها برای آنان که دل در گرو «ایران» دارند، طلایی است. فرصتها را باید ارزشمند شمرد.
💠 @mjakhavan
جوانآنلاين
در این ساعات پایانی چه کنیم؟
۴۸ ساعت تا انتخابات مجلس شورای اسلامی و خبرگان باقی است و این ۴۸ ساعت پایانی حکم «ساعات طلایی» در انتخابات و کمیت و کیفیت آن دارد.
رعایت حقالناس حتی در حد یک رأی
✍ محمدجواد اخوان
#سرمقاله #روزنامه_جوان
اخیراً یکی از روزنامهنگاران معروف و پُرنویس اصلاحطلب در یک مناظره اینترنتی در میزان مشارکت در انتخابات تشکیک کرده و مدعی شده همانطور که قبل انتخابات گفته مشارکت حداکثر ۳۰ درصد بوده و بهزعم او مازاد آن تا ۴۰/۷ درصد ساختگی است (!) و حتی پا را فراتر گذاشته و میگوید حکومت ثابت کند این آرا واقعی است. درست است که این فرد قبل از انتخابات با تخیلش عددی را برای مشارکت پیشبینی کرده و حالا که غلط درآمده تخیل خود را بر واقعیت رجحان میدهد و به قول معروف «لیز خورده از خجالت میخواهد همچنان سینهخیز برود»، اما دلیل نمیشود که حتی قواعد عقلی را کنار بگذارد و برای نقض ادعای واهی خود از طرف مقابل بینه طلب کند!
باید از این سرمقالهنویس روزنامههای چپ پرسید اگر واقعاً نظام- آنگونه که شما تصور میکنید- نسبت به آرای مردم حساس نبود و به راحتی اعداد را دستکاری میکرد، چرا باید عدد مشارکت را کمتر از دو انتخابات قبلی اعلام کند؟ اگر اعتقاد به حقالناس بودن آرای مردم وجود نداشت، سخت بود که عدد مشارکت بالای ۵۰ درصد اعلام شود؟
البته این بار اول نیست که چنین شبهاتی از طرف آنان که حضور مردم مطابق میلشان نبوده مطرح میشود. پیشتر نیز اصلاحطلبان هر بار که پیروز انتخابات بودهاند آن را مردمی و دموکراتیک خوانده و هر بار که شکستخوردهاند، یا در آرا و در سلامت انتخابات تشکیک کردهاند یا تلاش کردهاند نتیجه را در عمل نپذیرند.
مروری گذرا بر تاریخ انتخابات در جمهوری اسلامی ایران بهخوبی نشان میدهد که تکتک آرای مردم تا چه حد برای مجریان و ناظران انتخابات اهمیت دارد و اتفاقاً نمونههای خوبی وجود دارد که دقت عمل و سلامت متصدیان انتخابات را نشان میدهد. در سال ۱۳۷۶، درحالیکه وزیر کشور دولت سازندگی ازنظر سیاسی متمایل به آقای ناطق نوری بود، خاتمی پیروز شد و در سال ۱۳۸۴، درحالیکه کل دولت خاتمی پشت سر هاشمی درآمده بود، احمدینژاد پیروز شد. در سال ۱۳۹۲ هم روحانی منتقد دولت وقت بود، اما با ۵۰.۷ درصد آرا در دور اول پیروز شد، اگر واقعاً حقالناس برای مجریان و ناظران انتخابات مهم نبود، نمیشد آن هفتدهمدرصد آرای روحانی را نخوانند تا انتخابات به دور دوم برود و چهبسا با ائتلاف رقبای او ورق برگردد؟ اما چنین نشد، چون کلیت نظام اسلامی پاسدار رأی مردم است و در رأس آن فقیه عادلی قرار دارد که مجموع آرای ۲۹ میلیونی مردم در سال ۱۳۷۶ را فارغ از نتیجه شکرگزاری میکند و در پیشگاه خداوند متعال به سجده میرود.
در طول تمام این سالها مهمترین مدافع آرای تکتک مردم، فارغ از نوع انتخابشان، کلیت نظام و رأس آن رهبر انقلاب بوده است، چنانکه در سال ۱۳۷۶ مقابل تقاضای مخالفان خاتمی برای ابطال انتخابات و در سال ۱۳۸۸ نیز مقابل زیادهخواهی و بدعتهای غیرقانونی فتنهگران ایستادند.
همه اینها به این دلیل است که برخلاف مشی سکولار آن روزنامهنگار اصلاحطلب و رفقایش، نظام دینی بر این کشور حاکم است و در نظام دینی همه چیز بر مبنای حقوق و تکالیف الهی تعریف میشود و در همین چارچوب رأی مردم «حقالناس» قلمداد میشود و هیچکس حق تخطی از آن را ندارد! آیا این روزنامهنگار اصلاحطلب که ۲۰ سال پیش خود سابقه عددسازی در یک نظرسنجی جنجالی معروف داشت و پرونده آن هم قضایی شد نباید از خود بپرسد که اگر نظام واقعاً مانند شخص خودش «عددساز» بود که میزان مشارکت در سه انتخابات گذشته را به سادگی بالای ۵۰ درصد اعلام میکرد و زبانهای بسیاری از خناسان را میبست. نظام زبان طعنه این افراد را به خود باز گذاشته، اما از آرای ملت عدول نکرده است. الگوی سیاستورزی ما مولا امیرالمؤمنین علیه السلام است که میفرماید: «وَاللهِ! ما مُعاویه بِأدْهَى مِنّْى لکنَّهُ یغْدِرُ وَ یفْجُرُ وَ لَوْلا کراهِیه الْغَدْرِ لَکنْتُ مِنْ أَدْهَى الْنّاسِ» (به خدا سوگند! معاویه، از من سیاستمدارتر نیست، امّا او، نیرنگ میزند و مرتکب انواع گناه میشود و اگر از خدعه و نیرنگ بیزار نبودم، من، از سیاستمدارترین مردم بودم).
💠 @mjakhavan
✍ محمدجواد اخوان
#سرمقاله #روزنامه_جوان
اخیراً یکی از روزنامهنگاران معروف و پُرنویس اصلاحطلب در یک مناظره اینترنتی در میزان مشارکت در انتخابات تشکیک کرده و مدعی شده همانطور که قبل انتخابات گفته مشارکت حداکثر ۳۰ درصد بوده و بهزعم او مازاد آن تا ۴۰/۷ درصد ساختگی است (!) و حتی پا را فراتر گذاشته و میگوید حکومت ثابت کند این آرا واقعی است. درست است که این فرد قبل از انتخابات با تخیلش عددی را برای مشارکت پیشبینی کرده و حالا که غلط درآمده تخیل خود را بر واقعیت رجحان میدهد و به قول معروف «لیز خورده از خجالت میخواهد همچنان سینهخیز برود»، اما دلیل نمیشود که حتی قواعد عقلی را کنار بگذارد و برای نقض ادعای واهی خود از طرف مقابل بینه طلب کند!
باید از این سرمقالهنویس روزنامههای چپ پرسید اگر واقعاً نظام- آنگونه که شما تصور میکنید- نسبت به آرای مردم حساس نبود و به راحتی اعداد را دستکاری میکرد، چرا باید عدد مشارکت را کمتر از دو انتخابات قبلی اعلام کند؟ اگر اعتقاد به حقالناس بودن آرای مردم وجود نداشت، سخت بود که عدد مشارکت بالای ۵۰ درصد اعلام شود؟
البته این بار اول نیست که چنین شبهاتی از طرف آنان که حضور مردم مطابق میلشان نبوده مطرح میشود. پیشتر نیز اصلاحطلبان هر بار که پیروز انتخابات بودهاند آن را مردمی و دموکراتیک خوانده و هر بار که شکستخوردهاند، یا در آرا و در سلامت انتخابات تشکیک کردهاند یا تلاش کردهاند نتیجه را در عمل نپذیرند.
مروری گذرا بر تاریخ انتخابات در جمهوری اسلامی ایران بهخوبی نشان میدهد که تکتک آرای مردم تا چه حد برای مجریان و ناظران انتخابات اهمیت دارد و اتفاقاً نمونههای خوبی وجود دارد که دقت عمل و سلامت متصدیان انتخابات را نشان میدهد. در سال ۱۳۷۶، درحالیکه وزیر کشور دولت سازندگی ازنظر سیاسی متمایل به آقای ناطق نوری بود، خاتمی پیروز شد و در سال ۱۳۸۴، درحالیکه کل دولت خاتمی پشت سر هاشمی درآمده بود، احمدینژاد پیروز شد. در سال ۱۳۹۲ هم روحانی منتقد دولت وقت بود، اما با ۵۰.۷ درصد آرا در دور اول پیروز شد، اگر واقعاً حقالناس برای مجریان و ناظران انتخابات مهم نبود، نمیشد آن هفتدهمدرصد آرای روحانی را نخوانند تا انتخابات به دور دوم برود و چهبسا با ائتلاف رقبای او ورق برگردد؟ اما چنین نشد، چون کلیت نظام اسلامی پاسدار رأی مردم است و در رأس آن فقیه عادلی قرار دارد که مجموع آرای ۲۹ میلیونی مردم در سال ۱۳۷۶ را فارغ از نتیجه شکرگزاری میکند و در پیشگاه خداوند متعال به سجده میرود.
در طول تمام این سالها مهمترین مدافع آرای تکتک مردم، فارغ از نوع انتخابشان، کلیت نظام و رأس آن رهبر انقلاب بوده است، چنانکه در سال ۱۳۷۶ مقابل تقاضای مخالفان خاتمی برای ابطال انتخابات و در سال ۱۳۸۸ نیز مقابل زیادهخواهی و بدعتهای غیرقانونی فتنهگران ایستادند.
همه اینها به این دلیل است که برخلاف مشی سکولار آن روزنامهنگار اصلاحطلب و رفقایش، نظام دینی بر این کشور حاکم است و در نظام دینی همه چیز بر مبنای حقوق و تکالیف الهی تعریف میشود و در همین چارچوب رأی مردم «حقالناس» قلمداد میشود و هیچکس حق تخطی از آن را ندارد! آیا این روزنامهنگار اصلاحطلب که ۲۰ سال پیش خود سابقه عددسازی در یک نظرسنجی جنجالی معروف داشت و پرونده آن هم قضایی شد نباید از خود بپرسد که اگر نظام واقعاً مانند شخص خودش «عددساز» بود که میزان مشارکت در سه انتخابات گذشته را به سادگی بالای ۵۰ درصد اعلام میکرد و زبانهای بسیاری از خناسان را میبست. نظام زبان طعنه این افراد را به خود باز گذاشته، اما از آرای ملت عدول نکرده است. الگوی سیاستورزی ما مولا امیرالمؤمنین علیه السلام است که میفرماید: «وَاللهِ! ما مُعاویه بِأدْهَى مِنّْى لکنَّهُ یغْدِرُ وَ یفْجُرُ وَ لَوْلا کراهِیه الْغَدْرِ لَکنْتُ مِنْ أَدْهَى الْنّاسِ» (به خدا سوگند! معاویه، از من سیاستمدارتر نیست، امّا او، نیرنگ میزند و مرتکب انواع گناه میشود و اگر از خدعه و نیرنگ بیزار نبودم، من، از سیاستمدارترین مردم بودم).
💠 @mjakhavan
سیلی پشیمانساز راهبردی یا تاکتیکی؟
✍ محمدجواد اخوان
#سرمقاله #روزنامه_جوان
پس ازحمله اخیرتروریستی رژیم صهیونیستی به دمشق باردیگر موضوع چگونگی مواجهه با تحرکات رژیمصهیونیستی به جریان افتاد؛ موضوعی که معمولاً بعدازهر بار عملیات مستقیم یا نیابتی تروریستی صهیونیستها طرح میشود. برخی معتقدند که مطابق برداشت ابتدایی از آیه شریفه فمن اعتدی علیکم فاعتدوا علیه بمثل مااعتدی علیک باید دقیقاً مشابه اقدام صهیونیستها پاسخ داد. اما پاسخ متناسب و البته پشیمانکننده به رژیمصهیونیستی چیست؟
برای پاسخ منطقی و عمیق به این پرسش باید اول منازعه رافراتر ازیک رویداد دید. تقلیل مواجهه به یک عملیات نمیتواند بینش دقیقی از ماجرا بدست دهد. واقعیت آن است که مواجهه انقلاب اسلامی با نظام سلطه روندی ۴۵ساله دارد و از تعطیلی سفارت صهیونیستها در تهران و اخراج مستشاران امریکایی از ایران شروع و خیلی زود به منطقه کشیده شد. درطول دهه ۶۰ به رغم گرفتاری ایران در جنگ تحمیلی حزب بعث، ضرباتی مهم و فراموشنشدنی به صهیونیستها و امریکاییها در لبنان وارد شد و پس از پایان دفاع مقدس تمرکز بیشتری بر تضعیف قدرت نظام سلطه در منطقه، بهویژه در جهت تحقق آرمان قدس شریف ایجاد شد. در مقابل امریکاییها بعد ۱۱سپتامبر از طرح خاورمیانه بزرگ رونمایی کردند که تغییر اساسی ژئوپلیتیک منطقه را دنبال میکرد و کلید سلطه بلامنازعه صهیونیستها بر منطقه بود. باوجود لشکرکشی به منطقه و هزینه ۷تریلیون دلار در منطقه در طول دو دهه عملاً نهتنها جغرافیای سیاسی منطقه به سود غرب تغییر نکرد، بلکه محور مقاومت با نابودی حکومت داعش عملاً نشان داد قدرت شکلدهی به ترتیبات امنیتی و سیاسی جدید در منطقه را دارد.
تصور کاخ سفید آن بود که باتوجه به نقش بیبدیل شهید سلیمانی در پیشبرد برنامه منطقهای ج.ا، با حذف و شهادت وی عملاً این برنامه با کندی یا حتی وقفه مواجه خواهد شد. در عمل ماجرا بهگونهای دیگر رقم خورد. رهبرانقلاب انتقام سخت اصلی را غلبه بر هیمنه نرمافزاری سلطه و اخراج امریکا از منطقه دانستند. قدرت تسلیحاتی مقاومت در غزه توسعه یافت، تسلیح مقاومت در کرانه باختری به نتیجه رسید، تهاجم ائتلاف به یمن باشکست مفتضحانهای پایان یافت، قدرت دریایی نامتقارن مقاومت در اقیانوسها وتنگههای راهبردی ظهور یافت و نهایتاً گروههای مقاومت عراق به بازیگر تأثیرگذار فراملی و منطقهای تبدیل شدند. اوج این تحول عمیق رامیتوان درعملیات اعجابآور «طوفان الاقصی» دیدکه شکست اطلاعاتی بزرگ و جبرانناپذیری برای ساختار نظامی و امنیتی رژیمصهیونیستی به شمارمیآید. درامتداد طوفان الاقصی، ظهور قدرت دریایی جدید در تنگه راهبردی بابالمندب که عملاً مسیر تأمین نیازمندیهای صهیونیستها و غربیهای حامیشان را به مخاطره افکند و نیز شهامت فوقالعاده مقاومت عراق دربه چالش کشیدن امنیت واقتدار پایگاههای امریکایی و نهایتاً حمایت تمامعیار حزبالله لبنان ازمقاومت فلسطین و استمرار ناباورانه مسیر تأمین نیازمندی تسلیحاتی مقاومت غزه نشان داد که معادلات جدیدی درمنطقه شکل گرفته است. بهنظر میرسد ترتیبات کنونی به مسیری بیبازگشت وارد شده که محور مقاومت را به بازیگر تعیینکننده تبدیل کرده است.
درسطح راهبردی مسئله کاملاً روشن است؛ موفقیتهای روزافزون مقاومت وناکامیهای پیدرپی راهبردهای امریکا ورژیمصهیونیستی. اما این بدان معنا نیست که در سطح تاکتیکی طرف عبری و غربی تلاشی نکرده باشد. شهادت ۳۴ هزار نفر اهل غزه شاید برای حامیان خونخوار نتانیاهو خشنودی زودگذری ایجاد کند، اما درواقع حتی صدای حامیان سنتی غربی رژیم صهیونیستی را هم درآورده است. در طول یک سال گذشته چندین فرمانده ایرانی در سوریه هدف عملیات تروریستی صهیونیستها قرارگرفتهاند، به امید آنکه مقاومت غزه را از پای درآورند، اما نهتنها چنین نشد بلکه ۹۰ درصد توان مقاومت در غزه همچنان پابرجاست. درواقع شاید در سطح «تاکتیک» صهیونیستها کرّوفرّی داشتهاند، اما در سطح «راهبرد» همچنان موازنه به سود مقاومت مانده و حتی در ابعادی کفه مقاومت سنگینتر هم شده است.
پاسخ ج.ا به شرارتهای رژیم قطعی است، اما کیفیت این «سیلی» را باید در چارچوب راهبرد کلان ج.ا جستوجو کرد. در سطح راهبردی نوار پیروزیهای مقاومت همچنان استمرار یافته، پس زمین بازی موفق برای ما درسطح راهبردی تعریف میشود. حریف میخواهد ما از زمین موفق خود یعنی راهبرد تنازل کرده وبه بازی در زمین او یعنی «تاکتیک» تن دردهیم. البته توان تاکتیکی ما نیز قابل اتکاست، در عین حال هوشمندی نظام ایجاب میکند که نقطه قوتها حفظ شود.در نتیجه بازی مطلوب حفظ زمین راهبردی در عین استمرار سیاست ابهام است. درجایی که او منتظر نیست ضربه تاکتیکی هم خواهد خورد، اما جابهجایی زمین بازی رخ نخواهد داد. در روزهای آینده ابعاد این سیاست راهبردی روشنتر خواهد شد.
💠 @mjakhavan
✍ محمدجواد اخوان
#سرمقاله #روزنامه_جوان
پس ازحمله اخیرتروریستی رژیم صهیونیستی به دمشق باردیگر موضوع چگونگی مواجهه با تحرکات رژیمصهیونیستی به جریان افتاد؛ موضوعی که معمولاً بعدازهر بار عملیات مستقیم یا نیابتی تروریستی صهیونیستها طرح میشود. برخی معتقدند که مطابق برداشت ابتدایی از آیه شریفه فمن اعتدی علیکم فاعتدوا علیه بمثل مااعتدی علیک باید دقیقاً مشابه اقدام صهیونیستها پاسخ داد. اما پاسخ متناسب و البته پشیمانکننده به رژیمصهیونیستی چیست؟
برای پاسخ منطقی و عمیق به این پرسش باید اول منازعه رافراتر ازیک رویداد دید. تقلیل مواجهه به یک عملیات نمیتواند بینش دقیقی از ماجرا بدست دهد. واقعیت آن است که مواجهه انقلاب اسلامی با نظام سلطه روندی ۴۵ساله دارد و از تعطیلی سفارت صهیونیستها در تهران و اخراج مستشاران امریکایی از ایران شروع و خیلی زود به منطقه کشیده شد. درطول دهه ۶۰ به رغم گرفتاری ایران در جنگ تحمیلی حزب بعث، ضرباتی مهم و فراموشنشدنی به صهیونیستها و امریکاییها در لبنان وارد شد و پس از پایان دفاع مقدس تمرکز بیشتری بر تضعیف قدرت نظام سلطه در منطقه، بهویژه در جهت تحقق آرمان قدس شریف ایجاد شد. در مقابل امریکاییها بعد ۱۱سپتامبر از طرح خاورمیانه بزرگ رونمایی کردند که تغییر اساسی ژئوپلیتیک منطقه را دنبال میکرد و کلید سلطه بلامنازعه صهیونیستها بر منطقه بود. باوجود لشکرکشی به منطقه و هزینه ۷تریلیون دلار در منطقه در طول دو دهه عملاً نهتنها جغرافیای سیاسی منطقه به سود غرب تغییر نکرد، بلکه محور مقاومت با نابودی حکومت داعش عملاً نشان داد قدرت شکلدهی به ترتیبات امنیتی و سیاسی جدید در منطقه را دارد.
تصور کاخ سفید آن بود که باتوجه به نقش بیبدیل شهید سلیمانی در پیشبرد برنامه منطقهای ج.ا، با حذف و شهادت وی عملاً این برنامه با کندی یا حتی وقفه مواجه خواهد شد. در عمل ماجرا بهگونهای دیگر رقم خورد. رهبرانقلاب انتقام سخت اصلی را غلبه بر هیمنه نرمافزاری سلطه و اخراج امریکا از منطقه دانستند. قدرت تسلیحاتی مقاومت در غزه توسعه یافت، تسلیح مقاومت در کرانه باختری به نتیجه رسید، تهاجم ائتلاف به یمن باشکست مفتضحانهای پایان یافت، قدرت دریایی نامتقارن مقاومت در اقیانوسها وتنگههای راهبردی ظهور یافت و نهایتاً گروههای مقاومت عراق به بازیگر تأثیرگذار فراملی و منطقهای تبدیل شدند. اوج این تحول عمیق رامیتوان درعملیات اعجابآور «طوفان الاقصی» دیدکه شکست اطلاعاتی بزرگ و جبرانناپذیری برای ساختار نظامی و امنیتی رژیمصهیونیستی به شمارمیآید. درامتداد طوفان الاقصی، ظهور قدرت دریایی جدید در تنگه راهبردی بابالمندب که عملاً مسیر تأمین نیازمندیهای صهیونیستها و غربیهای حامیشان را به مخاطره افکند و نیز شهامت فوقالعاده مقاومت عراق دربه چالش کشیدن امنیت واقتدار پایگاههای امریکایی و نهایتاً حمایت تمامعیار حزبالله لبنان ازمقاومت فلسطین و استمرار ناباورانه مسیر تأمین نیازمندی تسلیحاتی مقاومت غزه نشان داد که معادلات جدیدی درمنطقه شکل گرفته است. بهنظر میرسد ترتیبات کنونی به مسیری بیبازگشت وارد شده که محور مقاومت را به بازیگر تعیینکننده تبدیل کرده است.
درسطح راهبردی مسئله کاملاً روشن است؛ موفقیتهای روزافزون مقاومت وناکامیهای پیدرپی راهبردهای امریکا ورژیمصهیونیستی. اما این بدان معنا نیست که در سطح تاکتیکی طرف عبری و غربی تلاشی نکرده باشد. شهادت ۳۴ هزار نفر اهل غزه شاید برای حامیان خونخوار نتانیاهو خشنودی زودگذری ایجاد کند، اما درواقع حتی صدای حامیان سنتی غربی رژیم صهیونیستی را هم درآورده است. در طول یک سال گذشته چندین فرمانده ایرانی در سوریه هدف عملیات تروریستی صهیونیستها قرارگرفتهاند، به امید آنکه مقاومت غزه را از پای درآورند، اما نهتنها چنین نشد بلکه ۹۰ درصد توان مقاومت در غزه همچنان پابرجاست. درواقع شاید در سطح «تاکتیک» صهیونیستها کرّوفرّی داشتهاند، اما در سطح «راهبرد» همچنان موازنه به سود مقاومت مانده و حتی در ابعادی کفه مقاومت سنگینتر هم شده است.
پاسخ ج.ا به شرارتهای رژیم قطعی است، اما کیفیت این «سیلی» را باید در چارچوب راهبرد کلان ج.ا جستوجو کرد. در سطح راهبردی نوار پیروزیهای مقاومت همچنان استمرار یافته، پس زمین بازی موفق برای ما درسطح راهبردی تعریف میشود. حریف میخواهد ما از زمین موفق خود یعنی راهبرد تنازل کرده وبه بازی در زمین او یعنی «تاکتیک» تن دردهیم. البته توان تاکتیکی ما نیز قابل اتکاست، در عین حال هوشمندی نظام ایجاب میکند که نقطه قوتها حفظ شود.در نتیجه بازی مطلوب حفظ زمین راهبردی در عین استمرار سیاست ابهام است. درجایی که او منتظر نیست ضربه تاکتیکی هم خواهد خورد، اما جابهجایی زمین بازی رخ نخواهد داد. در روزهای آینده ابعاد این سیاست راهبردی روشنتر خواهد شد.
💠 @mjakhavan
رازهای آن آتش مشرقی و شب ستارهباران
✍ محمدجواد اخوان
#سرمقاله #روزنامه_جوان
حدود ۱۰ روز قبل در سرمقاله روزنامه جوان درباره تنبیه متجاوزان صهیونیست به ساختمان کنسولی جمهوری اسلامی به قلم این حقیر به نکتهای اشاره شد که اکنون معنای دقیقتری مییابد. در آنجا تأکید شد که «پاسخ جمهوری اسلامی به شرارتهای رژیمصهیونیستی قطعی است، اما کیفیت این "سیلی" را باید در چارچوب راهبرد کلان جمهوری اسلامی ایران جستوجو کرد. در سطح راهبردی نوار پیروزیهای مقاومت همچنان استمرار یافته، پس زمین بازی موفق برای ما در سطح راهبردی تعریف میشود. حریف میخواهد ما از زمین موفق خود یعنی راهبرد تنازل کرده و به بازی در زمین او یعنی "تاکتیک" تن در دهیم. البته توان تاکتیکی ما نیز قابلاتکاست، درعینحال هوشمندی نظام ایجاب میکند که نقطه قوتها حفظ شود. در نتیجه بازی مطلوب حفظ زمین راهبردی در عین استمرار سیاست ابهام است».
در نهایت اشاره شد که دشمن «ضربه تاکتیکی هم خواهد خورد، اما جابهجایی زمین بازی رخ نخواهد داد».
اکنون و با گذشت ۱۰ روز و وقوع حمله ترکیبی نیروهای مسلح جمهوری اسلامی در ۲۶ فروردینماه، ابعاد ماجرا عینیت بیشتری یافته است. صهیونیستها به ساختمان کنسولی ما که «بهمنزله خاک ما» تلقی میشد تعرضی غیرقانونی کردند، به این خیال که جمهوری اسلامی یا پاسخ نخواهد داد یا اگر پاسخ دهد شرایط را به سود صهیونیستها تغییر خواهد داد. اما جمهوری اسلامی ایران همانگونه که انتظار میرفت هوشمندانه عمل کرد و در عین استفاده از «حق دفاع مشروع» خود، هم توانمندی لازم برای «اقدام ابتدایی» را به رخ حریفان کشید و هم با پاسخ چندبرابری بازدارندگی خود را تثبیت کرد. درعینحال بر همه اعم از دوست و دشمن ثابت شد که خویشتنداری حکیمانه جمهوری اسلامی در مقابل شرارتهای مکرر صهیونیستها، به جهت رعایت مصالح عالی منطقه بوده و ایران قدرت دفع شرارتها را، ولو در صورت حمایتهای تمامعیار متحدان غربی رژیمصهیونیستی دارد.
دکترین عملیاتی نیروهای مسلح کشورمان در حمله اخیر مبتنی بر اشراف اطلاعاتی دقیق از اهداف و نیز برآورد کامل از توان دفاعی طرف مقابل بود. به همین دلیل با طرحریزی عملیاتی ترکیبی، هم سامانههای متعدد پدافندی رژیمصهیونیستی در داخل سرزمینهای اشغالی و هم سامانههای زمینی و هوایی امریکا و انگلیس در ماورای رود اردن را درگیر عملیات سخت و نفسگیر مواجهه با انبوه لشکر پهپادهای انتحاری و موشکهای کروز کرد و عملاً موشکهای بالستیک توانستند با درصد موفقیت قابل قبولی به اهداف از پیش تعیینشده اصابت کنند. موفقیت عملیات ترکیبی و پیچیده اخیر مرهون سالها تدبیر حکیمانه رهبر معظم انقلاباسلامی در هدایت و اقتدارافزایی روزافزون ایران در مقابل زیادهخواهی قدرتهای فرا منطقهای و متحدان منطقهای آنها و نیز جهاد پیگیر نیروهای مسلح در فتح قلههای علم و اقتدار است.
اینکه صهیونیستها چه واکنشی در مقابل تنبیه خود خواهند داشت، پرسشی است که پاسخهای متنوعی به آن داده شده است، اما بیشک حامیان غربی آنها علاقهای برای گسترش جنگ و ایجاد مخاطرات بیشتر برای منافع آنها در منطقه ندارند. پاسخ تنبیهی جمهوری اسلامی چنان قاطع بود که ریسک ورود صهیونیستها را به منازعه پینگپنگی افزایش داد و اگر هم چنین حماقتی از آنان سرزند پاسخهای بهمراتب شدیدتر آتی آنها را در نهایت پشیمانتر خواهد کرد.
درنهایت فراتر از ابعاد مادی این رویداد بهیادماندنی در تاریخ منطقه، در آن شامگاه فراموشنشدنی حجم آتش انبوهی که بهسوی پایگاههای اطلاعاتی و نظامی رژیمصهیونیستی گسیل داده شد، عملاً آسمان منطقه را در پیش چشم صدها میلیون نفر از ساکنان «هلال خصیب» ستارهباران کرد و تصویر آسمان نورانی شده قدس شریف، برای اهل معنا یادآور همان «نَاراً مِنْ قِبَلِ الْمَشْرِقِ» است که در روایات ما آمده است و نیز اشارتی رمزآلود به ستاره دنبالهداری است که پیروان غربی انجیل هم با آن آشنایند؛ همان ستارهای که ۲ هزار سال قبل از شرق به سوی سرزمین مقدس حرکت میکرد و سه موبد ایرانی را به دنبال به آن سرزمین کشاند که بشارتدهنده ظهور مسیح موعود بودند و اینک نیز جهان بیش از همیشه منتظر آن ستاره نجاتبخش و موعود آخریناش است و برای همه ما این گزاره مهم را تداعی کرد که «فلسطین کلید رمزآلود فرج امت اسلامی است».
💠 @mjakhavan
✍ محمدجواد اخوان
#سرمقاله #روزنامه_جوان
حدود ۱۰ روز قبل در سرمقاله روزنامه جوان درباره تنبیه متجاوزان صهیونیست به ساختمان کنسولی جمهوری اسلامی به قلم این حقیر به نکتهای اشاره شد که اکنون معنای دقیقتری مییابد. در آنجا تأکید شد که «پاسخ جمهوری اسلامی به شرارتهای رژیمصهیونیستی قطعی است، اما کیفیت این "سیلی" را باید در چارچوب راهبرد کلان جمهوری اسلامی ایران جستوجو کرد. در سطح راهبردی نوار پیروزیهای مقاومت همچنان استمرار یافته، پس زمین بازی موفق برای ما در سطح راهبردی تعریف میشود. حریف میخواهد ما از زمین موفق خود یعنی راهبرد تنازل کرده و به بازی در زمین او یعنی "تاکتیک" تن در دهیم. البته توان تاکتیکی ما نیز قابلاتکاست، درعینحال هوشمندی نظام ایجاب میکند که نقطه قوتها حفظ شود. در نتیجه بازی مطلوب حفظ زمین راهبردی در عین استمرار سیاست ابهام است».
در نهایت اشاره شد که دشمن «ضربه تاکتیکی هم خواهد خورد، اما جابهجایی زمین بازی رخ نخواهد داد».
اکنون و با گذشت ۱۰ روز و وقوع حمله ترکیبی نیروهای مسلح جمهوری اسلامی در ۲۶ فروردینماه، ابعاد ماجرا عینیت بیشتری یافته است. صهیونیستها به ساختمان کنسولی ما که «بهمنزله خاک ما» تلقی میشد تعرضی غیرقانونی کردند، به این خیال که جمهوری اسلامی یا پاسخ نخواهد داد یا اگر پاسخ دهد شرایط را به سود صهیونیستها تغییر خواهد داد. اما جمهوری اسلامی ایران همانگونه که انتظار میرفت هوشمندانه عمل کرد و در عین استفاده از «حق دفاع مشروع» خود، هم توانمندی لازم برای «اقدام ابتدایی» را به رخ حریفان کشید و هم با پاسخ چندبرابری بازدارندگی خود را تثبیت کرد. درعینحال بر همه اعم از دوست و دشمن ثابت شد که خویشتنداری حکیمانه جمهوری اسلامی در مقابل شرارتهای مکرر صهیونیستها، به جهت رعایت مصالح عالی منطقه بوده و ایران قدرت دفع شرارتها را، ولو در صورت حمایتهای تمامعیار متحدان غربی رژیمصهیونیستی دارد.
دکترین عملیاتی نیروهای مسلح کشورمان در حمله اخیر مبتنی بر اشراف اطلاعاتی دقیق از اهداف و نیز برآورد کامل از توان دفاعی طرف مقابل بود. به همین دلیل با طرحریزی عملیاتی ترکیبی، هم سامانههای متعدد پدافندی رژیمصهیونیستی در داخل سرزمینهای اشغالی و هم سامانههای زمینی و هوایی امریکا و انگلیس در ماورای رود اردن را درگیر عملیات سخت و نفسگیر مواجهه با انبوه لشکر پهپادهای انتحاری و موشکهای کروز کرد و عملاً موشکهای بالستیک توانستند با درصد موفقیت قابل قبولی به اهداف از پیش تعیینشده اصابت کنند. موفقیت عملیات ترکیبی و پیچیده اخیر مرهون سالها تدبیر حکیمانه رهبر معظم انقلاباسلامی در هدایت و اقتدارافزایی روزافزون ایران در مقابل زیادهخواهی قدرتهای فرا منطقهای و متحدان منطقهای آنها و نیز جهاد پیگیر نیروهای مسلح در فتح قلههای علم و اقتدار است.
اینکه صهیونیستها چه واکنشی در مقابل تنبیه خود خواهند داشت، پرسشی است که پاسخهای متنوعی به آن داده شده است، اما بیشک حامیان غربی آنها علاقهای برای گسترش جنگ و ایجاد مخاطرات بیشتر برای منافع آنها در منطقه ندارند. پاسخ تنبیهی جمهوری اسلامی چنان قاطع بود که ریسک ورود صهیونیستها را به منازعه پینگپنگی افزایش داد و اگر هم چنین حماقتی از آنان سرزند پاسخهای بهمراتب شدیدتر آتی آنها را در نهایت پشیمانتر خواهد کرد.
درنهایت فراتر از ابعاد مادی این رویداد بهیادماندنی در تاریخ منطقه، در آن شامگاه فراموشنشدنی حجم آتش انبوهی که بهسوی پایگاههای اطلاعاتی و نظامی رژیمصهیونیستی گسیل داده شد، عملاً آسمان منطقه را در پیش چشم صدها میلیون نفر از ساکنان «هلال خصیب» ستارهباران کرد و تصویر آسمان نورانی شده قدس شریف، برای اهل معنا یادآور همان «نَاراً مِنْ قِبَلِ الْمَشْرِقِ» است که در روایات ما آمده است و نیز اشارتی رمزآلود به ستاره دنبالهداری است که پیروان غربی انجیل هم با آن آشنایند؛ همان ستارهای که ۲ هزار سال قبل از شرق به سوی سرزمین مقدس حرکت میکرد و سه موبد ایرانی را به دنبال به آن سرزمین کشاند که بشارتدهنده ظهور مسیح موعود بودند و اینک نیز جهان بیش از همیشه منتظر آن ستاره نجاتبخش و موعود آخریناش است و برای همه ما این گزاره مهم را تداعی کرد که «فلسطین کلید رمزآلود فرج امت اسلامی است».
💠 @mjakhavan
ظهور ارادهای فراتر از مرزها
✍ محمدجواد اخوان
#سرمقاله #روزنامه_جوان
کشور ما علاوه بر آنکه قدمتی به درازای تاریخ دارد، در مقاطع مهمی از تاریخ خود تبدیل به قدرتی منطقهای و جهانی شده است. در چند مقطع زمانی چه در دوران باستان قبل از اسلام و چه در دوره اسلامی شاهد ظهور قدرت سیاسی قابلتوجهی در این سرزمین بودهایم که اراده ملت ایران را حتی در سطحی فراتر از مرزهای جغرافیایی فلات ایران نمایان ساخته است. بااینحال، از ابتدای قرن سیزدهم هجری شمسی آفتاب اقتدار راهبردی تمدن ایرانی رو به غروب نهاد و متأسفانه دو سلسله حاکم بر این سرزمین، یعنی قاجار و پهلوی، نهتنها در مقابل انحطاط تحمیلی استعمارگران مقاومتی نکردند، بلکه خود به نحوی شتابدهنده این افول تمدنی و تاریخی نیز بودند.
در طی این دو قرن اندک تلاشهایی که از سوی علمای مبارز و وطن خواهان آزاده در راه مبارزه با استعمار و نفوذ بیگانه دنبال میشد با توطئه شبه روشنفکران وابسته خنثی میگردد. در دوره قاجار طی جنگها و معاهدات تحمیلی بخشهای بزرگی از فلات ایران از کشور جدا شد و عملاً شاهان قاجار قدرت کافی برای حفظ تمامیت سرزمینی را نداشتند. علاوه بر اینها، تمایل برخی پادشاهان قاجار به تفریح و اروپاگردی عملاً موجب استقراض از قدرتهای غربی و پذیرش امتیازات انحصاری آنها میشد.
اوج تحقیر ملی ایرانیان آن بود که برای اولین بار در طول تاریخ ۳ هزار ساله این سرزمین یک سلسله - یعنی پهلویها - با مهره چینی بیگانه بر سر کار آمد و مطیع اوامر و طراحیهای تجویزشده از لندن و پاریس و بعدها واشینگتن برای ملت مظلوم ایران و دیگر ملتهای منطقه بود. بهتدریج و از اواسط دوره قاجار با نفوذ فرهنگ غربی و بهویژه استعمار و عوامل آن جریانهای هویتزدا و هویتستیز در قالب روشنفکری و امثال آن بروز و ظهور یافت و در دوره پهلوی اول با نوسازی زورمدارانه و سفارشی، تقابل با هویت اسلامی به وجه غالب نظام حکمرانی تبدیل شد. این روند در دوره پهلوی دوم نیز تداوم یافت و با بهکارگیری ابزارهای فرهنگی گستردهتر نیز شد. در واقع هرچند پهلویها با گفتمان باستانگرایی به دنبال خلق پیشینه تمدنی برای خود بودند، اما با مبارزه با مؤلفههای هویتی عمیق جامعه ایرانی، روزبهروز از جامعه و فرهنگ و هویت آن فاصله گرفتند.
هرچند محمدرضا پهلوی خود را جانشین کوروش هخامنشی و بهنوعی احیاگر قدرت او میدانست، اما فراموش کرده بود که او و پدرش هر دو تنها شاهان تاریخ ایران بودند که دستنشانده خارجیها بودند. بدینترتیب هرچند پهلویها در توهم تمدن بزرگ باستانی بودند، اما شکاف هویتی و تحقیر ملی ایرانیان که با هدایت و حمایت استعمارگران و عاملیت گماشتگان پهلوی تا نیمه قرن چهاردهم هجری شمسی توسعه مییافت، ایرانیان را روزبهروز از عظمت تاریخی و تمدنی خود دور ساخته و به ملتی وابسته و خودباخته نزدیک میکرد.
پیروزی انقلاباسلامی، اما ورق را برگرداند. احیای اعتمادبهنفس ملی برخاسته از ایمان دینی و نهراسیدن از قدرتهای مادی که در اندیشه امام (ره) موج میزد، ملت ایران را به چنان توانمندی رساند که با دستان تقریباً خالی در برابر ارتش بعثی موردحمایت غرب و شرق ایستادند و همین موفقیت، الگویی برای بازیگری جدیدی در سطح منطقه و فرامنطقه شد. اینک مقاومت بهعنوان نقطه اتکای تعیینکننده در منطقه به بازیگری غیرقابلاغماض تبدیلشده است. عملیات «وعده صادق» نشان داد، مناسبات جهانی و منطقهای تغییر کرده و ملت ایران امکان تحمیل اراده و اقتدار خود را در صدها کیلومتر دورتر از مرزهای خود دارد. عبور دستاوردهای دفاعی ایران از دیوار ضخیم و چندلایه مجموعه قدرتهای غربی در فاصله مرزهای ایران تا سرزمینهای اشغالی، نشان داد که مناسبات و ترتیبات پیشین دیگر اعتبار ندارد و معادلات جدید بازدارندگی و قدرت تهاجمی در حال شکلگیری است. افسانه «امنیت اسرائیل» دیگر فاقد معناست و اکنون ملت ایران امکان تحمیل اراده خود حتی بر بیرون از فلات ایران را دارد. تراز قدرت ایرانیان امروز از منطقه فراتر رفته و میتوان با اطمینان گفت ملت ایران و نیروهای مسلح آن قدرت تحمیل اراده خود بر ترتیبات و مناسبات بینالمللی را دارند. اینها البته همه به برکت اندیشههای بلند امام (ره)، رهبری حکیمانه حضرت آیتالله خامنهای و مجاهدت شبانهروزی پیروان مخلص آنان تحقق یافته است. راهی که آغاز شده ادامه خواهد یافت و نشانههای بزرگتری از آن در آینده نزدیک دیده خواهد شد
💠 @mjakhavan
✍ محمدجواد اخوان
#سرمقاله #روزنامه_جوان
کشور ما علاوه بر آنکه قدمتی به درازای تاریخ دارد، در مقاطع مهمی از تاریخ خود تبدیل به قدرتی منطقهای و جهانی شده است. در چند مقطع زمانی چه در دوران باستان قبل از اسلام و چه در دوره اسلامی شاهد ظهور قدرت سیاسی قابلتوجهی در این سرزمین بودهایم که اراده ملت ایران را حتی در سطحی فراتر از مرزهای جغرافیایی فلات ایران نمایان ساخته است. بااینحال، از ابتدای قرن سیزدهم هجری شمسی آفتاب اقتدار راهبردی تمدن ایرانی رو به غروب نهاد و متأسفانه دو سلسله حاکم بر این سرزمین، یعنی قاجار و پهلوی، نهتنها در مقابل انحطاط تحمیلی استعمارگران مقاومتی نکردند، بلکه خود به نحوی شتابدهنده این افول تمدنی و تاریخی نیز بودند.
در طی این دو قرن اندک تلاشهایی که از سوی علمای مبارز و وطن خواهان آزاده در راه مبارزه با استعمار و نفوذ بیگانه دنبال میشد با توطئه شبه روشنفکران وابسته خنثی میگردد. در دوره قاجار طی جنگها و معاهدات تحمیلی بخشهای بزرگی از فلات ایران از کشور جدا شد و عملاً شاهان قاجار قدرت کافی برای حفظ تمامیت سرزمینی را نداشتند. علاوه بر اینها، تمایل برخی پادشاهان قاجار به تفریح و اروپاگردی عملاً موجب استقراض از قدرتهای غربی و پذیرش امتیازات انحصاری آنها میشد.
اوج تحقیر ملی ایرانیان آن بود که برای اولین بار در طول تاریخ ۳ هزار ساله این سرزمین یک سلسله - یعنی پهلویها - با مهره چینی بیگانه بر سر کار آمد و مطیع اوامر و طراحیهای تجویزشده از لندن و پاریس و بعدها واشینگتن برای ملت مظلوم ایران و دیگر ملتهای منطقه بود. بهتدریج و از اواسط دوره قاجار با نفوذ فرهنگ غربی و بهویژه استعمار و عوامل آن جریانهای هویتزدا و هویتستیز در قالب روشنفکری و امثال آن بروز و ظهور یافت و در دوره پهلوی اول با نوسازی زورمدارانه و سفارشی، تقابل با هویت اسلامی به وجه غالب نظام حکمرانی تبدیل شد. این روند در دوره پهلوی دوم نیز تداوم یافت و با بهکارگیری ابزارهای فرهنگی گستردهتر نیز شد. در واقع هرچند پهلویها با گفتمان باستانگرایی به دنبال خلق پیشینه تمدنی برای خود بودند، اما با مبارزه با مؤلفههای هویتی عمیق جامعه ایرانی، روزبهروز از جامعه و فرهنگ و هویت آن فاصله گرفتند.
هرچند محمدرضا پهلوی خود را جانشین کوروش هخامنشی و بهنوعی احیاگر قدرت او میدانست، اما فراموش کرده بود که او و پدرش هر دو تنها شاهان تاریخ ایران بودند که دستنشانده خارجیها بودند. بدینترتیب هرچند پهلویها در توهم تمدن بزرگ باستانی بودند، اما شکاف هویتی و تحقیر ملی ایرانیان که با هدایت و حمایت استعمارگران و عاملیت گماشتگان پهلوی تا نیمه قرن چهاردهم هجری شمسی توسعه مییافت، ایرانیان را روزبهروز از عظمت تاریخی و تمدنی خود دور ساخته و به ملتی وابسته و خودباخته نزدیک میکرد.
پیروزی انقلاباسلامی، اما ورق را برگرداند. احیای اعتمادبهنفس ملی برخاسته از ایمان دینی و نهراسیدن از قدرتهای مادی که در اندیشه امام (ره) موج میزد، ملت ایران را به چنان توانمندی رساند که با دستان تقریباً خالی در برابر ارتش بعثی موردحمایت غرب و شرق ایستادند و همین موفقیت، الگویی برای بازیگری جدیدی در سطح منطقه و فرامنطقه شد. اینک مقاومت بهعنوان نقطه اتکای تعیینکننده در منطقه به بازیگری غیرقابلاغماض تبدیلشده است. عملیات «وعده صادق» نشان داد، مناسبات جهانی و منطقهای تغییر کرده و ملت ایران امکان تحمیل اراده و اقتدار خود را در صدها کیلومتر دورتر از مرزهای خود دارد. عبور دستاوردهای دفاعی ایران از دیوار ضخیم و چندلایه مجموعه قدرتهای غربی در فاصله مرزهای ایران تا سرزمینهای اشغالی، نشان داد که مناسبات و ترتیبات پیشین دیگر اعتبار ندارد و معادلات جدید بازدارندگی و قدرت تهاجمی در حال شکلگیری است. افسانه «امنیت اسرائیل» دیگر فاقد معناست و اکنون ملت ایران امکان تحمیل اراده خود حتی بر بیرون از فلات ایران را دارد. تراز قدرت ایرانیان امروز از منطقه فراتر رفته و میتوان با اطمینان گفت ملت ایران و نیروهای مسلح آن قدرت تحمیل اراده خود بر ترتیبات و مناسبات بینالمللی را دارند. اینها البته همه به برکت اندیشههای بلند امام (ره)، رهبری حکیمانه حضرت آیتالله خامنهای و مجاهدت شبانهروزی پیروان مخلص آنان تحقق یافته است. راهی که آغاز شده ادامه خواهد یافت و نشانههای بزرگتری از آن در آینده نزدیک دیده خواهد شد
💠 @mjakhavan
✍️ محمدجواد اخوان 🇮🇷 ☫
راز آن شب اردیبهشتی #سرمقاله #روزنامه_جوان ✍ محمدجواد اخوان در آن صبح اردیبهشتی وقتی آفتاب کمکم بالا میآمد و خواب را از چشمان مردم این فلات میگرفت، از آن روستای کویری «رباط پشت بادام» گرفته تا قلب تهران، همه حس میکردند شب سختی را پشت سر گذاشتهاند،…
راز آن شب اردیبهشتی هنوز هم خواندنی است...
https://t.me/mjakhavan/1867
https://t.me/mjakhavan/1867
Telegram
✍️ محمدجواد اخوان 🇮🇷 ☫
راز آن شب اردیبهشتی
#سرمقاله #روزنامه_جوان
✍ محمدجواد اخوان
در آن صبح اردیبهشتی وقتی آفتاب کمکم بالا میآمد و خواب را از چشمان مردم این فلات میگرفت، از آن روستای کویری «رباط پشت بادام» گرفته تا قلب تهران، همه حس میکردند شب سختی را پشت سر گذاشتهاند،…
#سرمقاله #روزنامه_جوان
✍ محمدجواد اخوان
در آن صبح اردیبهشتی وقتی آفتاب کمکم بالا میآمد و خواب را از چشمان مردم این فلات میگرفت، از آن روستای کویری «رباط پشت بادام» گرفته تا قلب تهران، همه حس میکردند شب سختی را پشت سر گذاشتهاند،…