پرونده پیچیده یک قتل،
سرتیپ (سرلشکر) محمود افشارطوس
ربایش و شکنجه ناجوانمردانه تیمسار سرلشکر محمود افشارطوس رییس شهربانی کل کشور و تهران که در اواخر فروردین ۱۳۳۲ رخ داد و در دوم اردیبهشت به قتل فحیع او منجر شد یکی از غیر اخلاقیترین و شنیعترین قتلهای سیاسی ایران معاصر است.
افشار طوس در دوران سلطنت رضاشاه در زمره افسران قوی و پاکدست ایران بود و همیشه مسئولیتهای مهمی در آن دوران و پس از شهریور ۱۳۲۰ بر عهده داشت. او از افسران حاضر در آرتش ایران اعزامی به آذربایجان در آذر ۱۳۲۵ و در جریان مقابله با فرقه استالین ساخته پیشهوری بود و به دلیل رشادت نشان افتخار هم گرفت.
افشارطوس در اواخر دهه بیست خورشیدی به دلیل روحیات انتقادی در ارتش از حضور در عرصه میدانی دور نگاه داشته شد و ترفیعاتش هم معوق مانده بود. پس از روی کار آمدن دولت ملی مصدق در اردیبهشت ۱۳۳۰، روسای شهربانی متعددی اعم از حسن بقایی، منصور مزین، محمد کوپال، عزیزالله کمال بر ریاست شهربانی کل کشور منصوب شدند و مدتی نیز وزرای کشور متصدی این مسئولیت بودند ولی کارنامه همه آنها در این عرصه چندان موفق نبود و تعدد عزل و نصبها نشان از یک ناپایداری داشت.
با انتصاب سرتیپ افشارطوس به مسئولیت مهم در بهمن ۱۳۳۱ که پس از سالها فرصت ترفیع نظامی پیدا کرده بود، مدیریت شهربانی کل کشور و تهران شاهد یک اصلاح رویه و بهبودی آشکار در این عرصه کلیدی بود و بر این اساس جریان مخالف دولت ملی طبق نقشهای هدفمند این شخصیت کلیدی همراه با دولت ملی را نشانه گرفته و در اواخر فرودین ۱۳۳۲ ربودند و پس از شکنجههای فراوان در دوم اردیبهشت همان سال در تپههای لشکرک و غاری موسوم به تلو در شمال شرقی تهران، به قتل رساندند.
قتل افسری توانمند و پاکدست چون او ضربهای بزرگ به دولت ملی مصدق بود و مشخصا این اقدام نقطه عطفی در کارشکنیهای زنجیرهای علیه دولت ملی بود. سرتیپ افشارطوس توانسته بود نقشی کلیدی در بنیاد نهادی چون سازمان افسران ملی پشتیبان دولت ملی ایفا کند که این نکته اهمیت جایگاه او را دو چندان میکرد. افسران تودهای در سازمان مخفی و افسران مخالف دولت مصدق هم از او دل خوشی نداشتند. جریان ربودن، شکنجه و سرانجام قتل سرتیپ افشارطوس چنان غیراخلاقی و منجز کننده است که حتی امروز، اکثریت مخالفان ریز و درشت دکتر مصدق و دولت ملی هیچ توضیحی پیرامون این قتل ناجوانمردانه و غیراخلاقی ندارند و بر این اساس سعی دارند در زمان بحث و بررسی پیرامون آن سکوتی معنا دار داشته باشند!
میدانیم در سیر بررسی پرونده این قتل، تعقیب متهمان متعدد این قتل که دارای سیاهه مفصلی بود سیستم قضایی وقت و دولت ملی هیچ گاه مرتکب هنجارهای غیراخلاقی و مخالف با موازین دموکراتیک و مخالف حقوق انسانی نشد و کار به جایی رسید که سرلشکر فضلالله زاهدی که از متهمان اصلی پرونده بود در ساختمان مجلس شورای ملی پناهنده و مورد استقبال ریاست وقت مجلس هفدهم، آیه الله کاشانی قرار گرفت (اردیبهشت ۱۳۳۲). همین رفتار درباره دکتر مظفر بقایی کرمانی (از دیگر متهمان این پرونده) نیز انجام شد. البته اکثر متهمان دخیل در این پرونده در همان زمان به تدریج دستگیر شدند و در جریان بررسی پرونده دکتر غلامحسین صدیقی (وزیر کشور وقت بعنوان فرمانده عالی شهربانی کل کشور) دستور داشت تا مساله به سرانجام برسد و خیلی از ابعاد این قتل فجیع روشن و مقرر شد بررسیها پس از تکمیل در اختیار سیستم قضایی کشور قرار گیرد.
داستان بررسی این پرونده کلیدی نهایتا تا مرداد ۱۳۳۲ ادامه یافت و با سقوط دولت ملی و عزل دکتر صدیقی، این پرونده پس از کودتای ۲۸ مرداد هیچ گاه مورد بررسی نهایی قرار نگرفت و مرتکبین و آمران آن هیچگاه مجازات نشدند و پرونده نیز عملا مسکوت و مختومه ماند وامروز به یکی از معماهای شگفت تاریخ معاصر ایران بدل شده است.
سرلشکر افشار طوس در همان زمان با تشییع جنازهای پرشور با شرکت انبوه مردم تهران در ۱۳ اردیبهشت۱۳۳۲ در محل گورستان قدیمی تجریش تهران به خاک سپرده شد. در زمین گورستان در دهه چهل بیمارستانی ساخته شد که اکنون شهدای تجریش نام دارد. مزار افشار طوس سالها در آنجا باقی بود که چند سال پیش به دلیل توسعه بوفه در محوطه بیمارستان نابود شد و اکنون کمترین اثری از آن باقی نیست!
بررسی تاریخ آن سالها نشان میدهد سرتیپ افشار طوس از نظرگاه وفاداری به دولت ملی و توان برقراری نظم و امنیت و رواج روحیه پاکدستی یک سرو گردن توانمند تر از متولیان سلف و خلف خودش بود و فقدان او در اردیبهشت همان سال ضربهای جدی به دولت ملی دکتر مصدق و مدیریت انتظامی کشور وارد کرد و از این روی مخالفان دولت ملی به راستی در انتخاب گزینه آسیبزنی به دولت ملی هر چند غیر اخلاقی، ولی کاملا دقیق و هدفمند عمل کرده بودند!
افشین جعفرزاده
دوم اردیبهشت ۱۴۰۳
https://t.me/Afshinjafarzadeh/956?single
@mohammadmosaddegh
سرتیپ (سرلشکر) محمود افشارطوس
ربایش و شکنجه ناجوانمردانه تیمسار سرلشکر محمود افشارطوس رییس شهربانی کل کشور و تهران که در اواخر فروردین ۱۳۳۲ رخ داد و در دوم اردیبهشت به قتل فحیع او منجر شد یکی از غیر اخلاقیترین و شنیعترین قتلهای سیاسی ایران معاصر است.
افشار طوس در دوران سلطنت رضاشاه در زمره افسران قوی و پاکدست ایران بود و همیشه مسئولیتهای مهمی در آن دوران و پس از شهریور ۱۳۲۰ بر عهده داشت. او از افسران حاضر در آرتش ایران اعزامی به آذربایجان در آذر ۱۳۲۵ و در جریان مقابله با فرقه استالین ساخته پیشهوری بود و به دلیل رشادت نشان افتخار هم گرفت.
افشارطوس در اواخر دهه بیست خورشیدی به دلیل روحیات انتقادی در ارتش از حضور در عرصه میدانی دور نگاه داشته شد و ترفیعاتش هم معوق مانده بود. پس از روی کار آمدن دولت ملی مصدق در اردیبهشت ۱۳۳۰، روسای شهربانی متعددی اعم از حسن بقایی، منصور مزین، محمد کوپال، عزیزالله کمال بر ریاست شهربانی کل کشور منصوب شدند و مدتی نیز وزرای کشور متصدی این مسئولیت بودند ولی کارنامه همه آنها در این عرصه چندان موفق نبود و تعدد عزل و نصبها نشان از یک ناپایداری داشت.
با انتصاب سرتیپ افشارطوس به مسئولیت مهم در بهمن ۱۳۳۱ که پس از سالها فرصت ترفیع نظامی پیدا کرده بود، مدیریت شهربانی کل کشور و تهران شاهد یک اصلاح رویه و بهبودی آشکار در این عرصه کلیدی بود و بر این اساس جریان مخالف دولت ملی طبق نقشهای هدفمند این شخصیت کلیدی همراه با دولت ملی را نشانه گرفته و در اواخر فرودین ۱۳۳۲ ربودند و پس از شکنجههای فراوان در دوم اردیبهشت همان سال در تپههای لشکرک و غاری موسوم به تلو در شمال شرقی تهران، به قتل رساندند.
قتل افسری توانمند و پاکدست چون او ضربهای بزرگ به دولت ملی مصدق بود و مشخصا این اقدام نقطه عطفی در کارشکنیهای زنجیرهای علیه دولت ملی بود. سرتیپ افشارطوس توانسته بود نقشی کلیدی در بنیاد نهادی چون سازمان افسران ملی پشتیبان دولت ملی ایفا کند که این نکته اهمیت جایگاه او را دو چندان میکرد. افسران تودهای در سازمان مخفی و افسران مخالف دولت مصدق هم از او دل خوشی نداشتند. جریان ربودن، شکنجه و سرانجام قتل سرتیپ افشارطوس چنان غیراخلاقی و منجز کننده است که حتی امروز، اکثریت مخالفان ریز و درشت دکتر مصدق و دولت ملی هیچ توضیحی پیرامون این قتل ناجوانمردانه و غیراخلاقی ندارند و بر این اساس سعی دارند در زمان بحث و بررسی پیرامون آن سکوتی معنا دار داشته باشند!
میدانیم در سیر بررسی پرونده این قتل، تعقیب متهمان متعدد این قتل که دارای سیاهه مفصلی بود سیستم قضایی وقت و دولت ملی هیچ گاه مرتکب هنجارهای غیراخلاقی و مخالف با موازین دموکراتیک و مخالف حقوق انسانی نشد و کار به جایی رسید که سرلشکر فضلالله زاهدی که از متهمان اصلی پرونده بود در ساختمان مجلس شورای ملی پناهنده و مورد استقبال ریاست وقت مجلس هفدهم، آیه الله کاشانی قرار گرفت (اردیبهشت ۱۳۳۲). همین رفتار درباره دکتر مظفر بقایی کرمانی (از دیگر متهمان این پرونده) نیز انجام شد. البته اکثر متهمان دخیل در این پرونده در همان زمان به تدریج دستگیر شدند و در جریان بررسی پرونده دکتر غلامحسین صدیقی (وزیر کشور وقت بعنوان فرمانده عالی شهربانی کل کشور) دستور داشت تا مساله به سرانجام برسد و خیلی از ابعاد این قتل فجیع روشن و مقرر شد بررسیها پس از تکمیل در اختیار سیستم قضایی کشور قرار گیرد.
داستان بررسی این پرونده کلیدی نهایتا تا مرداد ۱۳۳۲ ادامه یافت و با سقوط دولت ملی و عزل دکتر صدیقی، این پرونده پس از کودتای ۲۸ مرداد هیچ گاه مورد بررسی نهایی قرار نگرفت و مرتکبین و آمران آن هیچگاه مجازات نشدند و پرونده نیز عملا مسکوت و مختومه ماند وامروز به یکی از معماهای شگفت تاریخ معاصر ایران بدل شده است.
سرلشکر افشار طوس در همان زمان با تشییع جنازهای پرشور با شرکت انبوه مردم تهران در ۱۳ اردیبهشت۱۳۳۲ در محل گورستان قدیمی تجریش تهران به خاک سپرده شد. در زمین گورستان در دهه چهل بیمارستانی ساخته شد که اکنون شهدای تجریش نام دارد. مزار افشار طوس سالها در آنجا باقی بود که چند سال پیش به دلیل توسعه بوفه در محوطه بیمارستان نابود شد و اکنون کمترین اثری از آن باقی نیست!
بررسی تاریخ آن سالها نشان میدهد سرتیپ افشار طوس از نظرگاه وفاداری به دولت ملی و توان برقراری نظم و امنیت و رواج روحیه پاکدستی یک سرو گردن توانمند تر از متولیان سلف و خلف خودش بود و فقدان او در اردیبهشت همان سال ضربهای جدی به دولت ملی دکتر مصدق و مدیریت انتظامی کشور وارد کرد و از این روی مخالفان دولت ملی به راستی در انتخاب گزینه آسیبزنی به دولت ملی هر چند غیر اخلاقی، ولی کاملا دقیق و هدفمند عمل کرده بودند!
افشین جعفرزاده
دوم اردیبهشت ۱۴۰۳
https://t.me/Afshinjafarzadeh/956?single
@mohammadmosaddegh
از اسفندماه سال 1402 چندین مقاله در تایید یا رد عملکرد دکتر محمد مصدق در برخی نشریات کاغذی و فضای مجازی منتشر شد که این مقالات پاسخهایی به یکدیگر نیز داشتند. در اینجا همه مقالات را بدون دخل و تصرف بازنشر میدهیم و از مخاطبین محترم درخواست داریم اگر نقدی به این مجموعه مقالات دارند به ادرس ادمین کانال ارسال کنند. @mohammadmosaddegh
2_«قانون_گرایی»،_«دموکراسیخواهی»_و_«مشروطهطلبی»_مصدق.pdf
184.4 KB
«قانونگرایی»، «دموکراسیخواهی» و «مشروطهطلبی» مصدق
تاریخ چاپ: ۱۴۰۲/۱۲/۲۵
دکتر موسی غنینژاد
@mohammadmosaddegh
تاریخ چاپ: ۱۴۰۲/۱۲/۲۵
دکتر موسی غنینژاد
@mohammadmosaddegh
3_فروکاستن_تاریخپژوهی_به_عیبجویی_نوشته_کوروش_احمدی.pdf
157.7 KB
واکاوی نقد دکتر غنینژاد بر مقاله دکتر گرجستانی درباره مصدق
فروکاستن تاریخپژوهی به عیبجویی
تاریخ چاپ: ۱۴۰۳/۰۱/۲۷
کورش احمدی
@mohammadmosaddegh
فروکاستن تاریخپژوهی به عیبجویی
تاریخ چاپ: ۱۴۰۳/۰۱/۲۷
کورش احمدی
@mohammadmosaddegh
دولت ملی و حمایت از کارگران*
مصدق بدون مطرح ساختن شعارهای تند و به اصطلاح انقلابی و بدون بیان سخنان آتشین مبنی بر ظلم کارفرمایان و مظلومیت کارگران - چنان که در آن دوره مرسوم بود- دست به سلسله اقداماتی برای افزایش رفاه حال کارگران زد. از مهمترین و اساسی ترین اقدامات او در این زمینه، تصویب قانون بیمه های اجتماعی کارگران و تأسیس سازمان بیمه های اجتماعی کارگران بود که برای نخستین بار در ایران صورت می گرفت.
قانون مزبور که در سال ۱۳۳۱ و در ۹۶ ماده تدوین شد، تمام کارخانه ها و بنگاه های مشمول قانون کار را موظف می کرد که کارگران خود را برای استفاده از کمک های ذیل نزد آن سازمان بیمه کنند:
- حوادث و بیماریها و از کارافتادگی ناشی از کار و غیرکار
- حوادث و بیماریهای خانواده بلافصل کارگر
- ازدواج، حاملگی و وضع حمل
- حق عائله مندی
- حقوق بازنشستگی
- هزینه کفن و دفن
- کمک به بازماندگان کارگر متوفی
- پرداخت حقوق ایام بیکاری
در خصوص بیمه بیکاری در ماده ۷۹ قانون فوق آمده بود که سازمان صندوقی به نام صندوق کمک به بیکاران تأسیس خواهد کرد که درآمد آن ۵ درصد مجموع درآمدهای حاصله از حق تعاون و بیمه سازمان خواهد بود. در ماده ۸۱ همین قانون، میزان کمک بیکاری برای متأهلین ۵۰ درصد و برای افراد مجرد ۳۵ درصد حداقل دستمزد ناحیه ای خواهد بود که کارگر در آنجا بی کار شده است.
همچنین کارمندان فنی و دفتری نیز که به طور ثابت در کارخانه ها و بنگاههای مشمول قانون کار مشغول بودند و حقوق ثابت شان از ۶ هزار ریال تجاوز نمی کرد مشمول مقررات این لایحه قانونی می شدند.
در ماده دوم لایحه قانونی یادشده، تصریح شده بود که پیشه وران و کارگرانی که مشمول ماده فوق نیستند در صورت تمایل می توانند در مقابل پرداخت حق بیمه، خود را نزد سازمان بیمه کنند.
سازمان دارای شورایی ۱۱ نفره بود که در آن، ۲ نفر نماینده اتحادیه های کارگری و ۲ نفر نماینده اتحادیه کارفرمایان بودند و سایر اعضای شورا عبارت بودند از وزیر کار یا قائم مقام او، وزیر اقتصاد ملی یا قائم مقام او، وزیر بهداری یا قائم مقام او، وزیر کشور یا قائم مقام او، یک نماینده از سازمان برنامه، یک نماینده از شرکت ملی نفت ایران و یک نماینده از بنگاه راه آهن دولتی.
سازمان علاوه بر شورا، دارای هیئت مدیره ای سه نفره بود که مرکب بود از نماینده وزارت کار که در امور بیمه های اجتماعی بصیر باشد، نماینده کارفرمایان و نماینده کارگران، هر دو به انتخاب شورای عالی کار.
یکی دیگر از اقدامات دولت در این دوره در جهت حمایت از کارگران، تنظیم و اجرای آیین نامه مجازات متخلفین از قانون کار بود. طبق این قانون، در کارگاههای مشمول قانون کار، کارفرما حق استخدام کارگر بیگانه را نداشت و در صورت تخلف مجازات می شد. از دیگر موارد مهم این آیین نامه می توان به ماده ۴ آن اشاره کرد که در این ماده آمده بود اگر ارجاع کارهای سخت و خطرناک به زنان باردار یا افراد کمتر از ۲۶ سال، باعث بیماری یا نقص عضو و یا سقط جنین شود، کارفرما مجازات می شود.
ماده ۵ نیز اشعار بر این داشت که متخلفین از اجرای مقررات مربوط به بهداشت و حفاظت کارگران و کارهای سخت و خطرناک، به حبس و پرداخت نقدی محکوم می شوند.
دو ماده اخیر نشان دهنده ارزشی ست که دولت برای حفظ سلامتی کارگران قائل بود. حمایت های دولت از کارگران، نشانه بارزی ست از اینکه مصدق رشد اقتصاد کشور را همراه با رفاه کارگران و تمام اقشار جامعه می خواست، نه به قیمت نابودی آنان.
@hamidrezaabedian
*اقتصاد ایران در دوران دولت ملی
فرشاد مومنی - بهرام نقش تبریزی
نشر نهادگرا ، ص ۱۸۱-۱۸۰
مصدق بدون مطرح ساختن شعارهای تند و به اصطلاح انقلابی و بدون بیان سخنان آتشین مبنی بر ظلم کارفرمایان و مظلومیت کارگران - چنان که در آن دوره مرسوم بود- دست به سلسله اقداماتی برای افزایش رفاه حال کارگران زد. از مهمترین و اساسی ترین اقدامات او در این زمینه، تصویب قانون بیمه های اجتماعی کارگران و تأسیس سازمان بیمه های اجتماعی کارگران بود که برای نخستین بار در ایران صورت می گرفت.
قانون مزبور که در سال ۱۳۳۱ و در ۹۶ ماده تدوین شد، تمام کارخانه ها و بنگاه های مشمول قانون کار را موظف می کرد که کارگران خود را برای استفاده از کمک های ذیل نزد آن سازمان بیمه کنند:
- حوادث و بیماریها و از کارافتادگی ناشی از کار و غیرکار
- حوادث و بیماریهای خانواده بلافصل کارگر
- ازدواج، حاملگی و وضع حمل
- حق عائله مندی
- حقوق بازنشستگی
- هزینه کفن و دفن
- کمک به بازماندگان کارگر متوفی
- پرداخت حقوق ایام بیکاری
در خصوص بیمه بیکاری در ماده ۷۹ قانون فوق آمده بود که سازمان صندوقی به نام صندوق کمک به بیکاران تأسیس خواهد کرد که درآمد آن ۵ درصد مجموع درآمدهای حاصله از حق تعاون و بیمه سازمان خواهد بود. در ماده ۸۱ همین قانون، میزان کمک بیکاری برای متأهلین ۵۰ درصد و برای افراد مجرد ۳۵ درصد حداقل دستمزد ناحیه ای خواهد بود که کارگر در آنجا بی کار شده است.
همچنین کارمندان فنی و دفتری نیز که به طور ثابت در کارخانه ها و بنگاههای مشمول قانون کار مشغول بودند و حقوق ثابت شان از ۶ هزار ریال تجاوز نمی کرد مشمول مقررات این لایحه قانونی می شدند.
در ماده دوم لایحه قانونی یادشده، تصریح شده بود که پیشه وران و کارگرانی که مشمول ماده فوق نیستند در صورت تمایل می توانند در مقابل پرداخت حق بیمه، خود را نزد سازمان بیمه کنند.
سازمان دارای شورایی ۱۱ نفره بود که در آن، ۲ نفر نماینده اتحادیه های کارگری و ۲ نفر نماینده اتحادیه کارفرمایان بودند و سایر اعضای شورا عبارت بودند از وزیر کار یا قائم مقام او، وزیر اقتصاد ملی یا قائم مقام او، وزیر بهداری یا قائم مقام او، وزیر کشور یا قائم مقام او، یک نماینده از سازمان برنامه، یک نماینده از شرکت ملی نفت ایران و یک نماینده از بنگاه راه آهن دولتی.
سازمان علاوه بر شورا، دارای هیئت مدیره ای سه نفره بود که مرکب بود از نماینده وزارت کار که در امور بیمه های اجتماعی بصیر باشد، نماینده کارفرمایان و نماینده کارگران، هر دو به انتخاب شورای عالی کار.
یکی دیگر از اقدامات دولت در این دوره در جهت حمایت از کارگران، تنظیم و اجرای آیین نامه مجازات متخلفین از قانون کار بود. طبق این قانون، در کارگاههای مشمول قانون کار، کارفرما حق استخدام کارگر بیگانه را نداشت و در صورت تخلف مجازات می شد. از دیگر موارد مهم این آیین نامه می توان به ماده ۴ آن اشاره کرد که در این ماده آمده بود اگر ارجاع کارهای سخت و خطرناک به زنان باردار یا افراد کمتر از ۲۶ سال، باعث بیماری یا نقص عضو و یا سقط جنین شود، کارفرما مجازات می شود.
ماده ۵ نیز اشعار بر این داشت که متخلفین از اجرای مقررات مربوط به بهداشت و حفاظت کارگران و کارهای سخت و خطرناک، به حبس و پرداخت نقدی محکوم می شوند.
دو ماده اخیر نشان دهنده ارزشی ست که دولت برای حفظ سلامتی کارگران قائل بود. حمایت های دولت از کارگران، نشانه بارزی ست از اینکه مصدق رشد اقتصاد کشور را همراه با رفاه کارگران و تمام اقشار جامعه می خواست، نه به قیمت نابودی آنان.
@hamidrezaabedian
*اقتصاد ایران در دوران دولت ملی
فرشاد مومنی - بهرام نقش تبریزی
نشر نهادگرا ، ص ۱۸۱-۱۸۰
تاریخ دقیق زادروز دکتر محمد مصدق
درباره زادروز دکتر مصدق به یک مسئله تاریخی (تقویمی) باید اشاره کرد. بر پایه سندی که در عمارت روستای احمدآباد (اتاق کار) به خط دکتر مصدق مشاهده شد، روز تولد ٢٩ رجب ١٢٩٩ قمری نوشته شده که بر پایه همان سند برابر ٢٩ اردیبهشت ماه ١٢۶١ شمسی و ٢٠ مه 1882 میلادی است و در شناسنامه سال ولادت وی را ١٢٨۵ شمسی نوشتهاند که دکتر مصدق اشاره کرده است سه سال با سن حقیقی اختلاف دارد.
اگر تولد دکتر مصدق، ( طبق نوشتهاش ) ٢٩ رجب ١٢٩٩ قمری دانسته شود، این تاریخ با ٢۶ یا ٢٧ خردادماه ١٢۶١ شمسی برابری میکند و اگر ( طبق نوشتهاش ) تولد او ٢٩ اردیبهشت شناخته شود، این تاریخ شمسی با ٢ یا ٣ ماه رجب قمری برابری میکند. دوست گرانمایه و استاد فرهیخته، شادروان ایرج افشار در مورد این ناهمخوانی نوشته است :
" در این یادداشت ( سند پیداشده در اتاق کار دکتر مصدق در روستای احمدآباد ) مصدق ٢٩ رجب ١٢٩٩ را که مسلماً طبق عرف زمان بایستی تاریخ ثبت شده تولد او باشد مطابق ٢٩ اردیبهشت ١٢۶١ شمسی ٢٠ مه ١٨٨٢ میلادی یادداشت کرده است : دوستم کریم امامی [ روانشاد ] متوجه شد که در تطبیق این سه تاریخ اشتباهی رخ داده است و من چون به جداول تطبیق سنوات مراجعه کردم معلوم شد که ٢٩ رجب ١٢٩٩ قمری مطابق است با ١۶ ژوئن ١٨٨٢ میلادی و ٢۶ خردادماه ١٢۶١ شمسی.
ظاهرا کسانی که تاریخ ٢٠ ماه مه مطابق است با اول رجب. چون جداول مورد اختیار همیشه اول ماه را به دست میدهد و برای ٢٩ رجب میبایستی محاسبه میکردند"
نگارنده با رجوع به کتاب ارزشمند تقویم تطبیقی هزار و پانصد ساله هجری قمری و میلادی تهیه شده فردیناند ووستفلد و ادوارد ماهلر که با مقدمۀ دکتر حکیمالدین قریشی استاد و سرپرست سابق گروه ادبیات فارسی دانشگاه اسلامی ( جامعه ملیّه ) دهلینو و تجدیدنظر وی به چاپ رسیده، به دستآوردهای زیر رسیده است.
الف – برداشت مرحوم ایرج افشار در مورد " عرف زمان " درست است و در
آن روزگار همواره با نوشتن در صفحه اول قرآن مجید به هجری قمری مبادرت شده است.
ب – بدین اعتبار تولد دکتر مصدق در ٢٩ رجب ١٢٩٩ قمری ١۶ ژوئن ١٨٨٢ میلادی اتفاق افتاده که برابر با ٢۶ خردادماه ١٢۶١ شمسی است.
ج – در سالهای اخیر با پیشنهاد روانشاد داریوش فروهر، همان تاریخ شمسی که دکتر مصدق نوشته است ( ٢٩ اردیبهشت ) روز تولد دکتر مصدق دانسته شد و دوستداران دکتر مصدق و نهضت ملی ایران برنامههای خود را در این روز ترتیب میدهند.
تکمیلهمایون، ناصر، مصدق در دوران سلطنت قاجار، رویههای ٢۵ و ٢۶ ، انتشارات نگارستان اندیشه
https://t.me/zamanimohsen
@mohammadmosaddegh
درباره زادروز دکتر مصدق به یک مسئله تاریخی (تقویمی) باید اشاره کرد. بر پایه سندی که در عمارت روستای احمدآباد (اتاق کار) به خط دکتر مصدق مشاهده شد، روز تولد ٢٩ رجب ١٢٩٩ قمری نوشته شده که بر پایه همان سند برابر ٢٩ اردیبهشت ماه ١٢۶١ شمسی و ٢٠ مه 1882 میلادی است و در شناسنامه سال ولادت وی را ١٢٨۵ شمسی نوشتهاند که دکتر مصدق اشاره کرده است سه سال با سن حقیقی اختلاف دارد.
اگر تولد دکتر مصدق، ( طبق نوشتهاش ) ٢٩ رجب ١٢٩٩ قمری دانسته شود، این تاریخ با ٢۶ یا ٢٧ خردادماه ١٢۶١ شمسی برابری میکند و اگر ( طبق نوشتهاش ) تولد او ٢٩ اردیبهشت شناخته شود، این تاریخ شمسی با ٢ یا ٣ ماه رجب قمری برابری میکند. دوست گرانمایه و استاد فرهیخته، شادروان ایرج افشار در مورد این ناهمخوانی نوشته است :
" در این یادداشت ( سند پیداشده در اتاق کار دکتر مصدق در روستای احمدآباد ) مصدق ٢٩ رجب ١٢٩٩ را که مسلماً طبق عرف زمان بایستی تاریخ ثبت شده تولد او باشد مطابق ٢٩ اردیبهشت ١٢۶١ شمسی ٢٠ مه ١٨٨٢ میلادی یادداشت کرده است : دوستم کریم امامی [ روانشاد ] متوجه شد که در تطبیق این سه تاریخ اشتباهی رخ داده است و من چون به جداول تطبیق سنوات مراجعه کردم معلوم شد که ٢٩ رجب ١٢٩٩ قمری مطابق است با ١۶ ژوئن ١٨٨٢ میلادی و ٢۶ خردادماه ١٢۶١ شمسی.
ظاهرا کسانی که تاریخ ٢٠ ماه مه مطابق است با اول رجب. چون جداول مورد اختیار همیشه اول ماه را به دست میدهد و برای ٢٩ رجب میبایستی محاسبه میکردند"
نگارنده با رجوع به کتاب ارزشمند تقویم تطبیقی هزار و پانصد ساله هجری قمری و میلادی تهیه شده فردیناند ووستفلد و ادوارد ماهلر که با مقدمۀ دکتر حکیمالدین قریشی استاد و سرپرست سابق گروه ادبیات فارسی دانشگاه اسلامی ( جامعه ملیّه ) دهلینو و تجدیدنظر وی به چاپ رسیده، به دستآوردهای زیر رسیده است.
الف – برداشت مرحوم ایرج افشار در مورد " عرف زمان " درست است و در
آن روزگار همواره با نوشتن در صفحه اول قرآن مجید به هجری قمری مبادرت شده است.
ب – بدین اعتبار تولد دکتر مصدق در ٢٩ رجب ١٢٩٩ قمری ١۶ ژوئن ١٨٨٢ میلادی اتفاق افتاده که برابر با ٢۶ خردادماه ١٢۶١ شمسی است.
ج – در سالهای اخیر با پیشنهاد روانشاد داریوش فروهر، همان تاریخ شمسی که دکتر مصدق نوشته است ( ٢٩ اردیبهشت ) روز تولد دکتر مصدق دانسته شد و دوستداران دکتر مصدق و نهضت ملی ایران برنامههای خود را در این روز ترتیب میدهند.
تکمیلهمایون، ناصر، مصدق در دوران سلطنت قاجار، رویههای ٢۵ و ٢۶ ، انتشارات نگارستان اندیشه
https://t.me/zamanimohsen
@mohammadmosaddegh