شبنویس
139 subscribers
150 photos
96 videos
125 links
تجربه های هر فرد شکل دهنده دنیای خاص اوست. اینجا گهگاه من بخشی از دنیای خود را با دیگران به اشتراک می گذارم.
shabnevis.com
Download Telegram
نکاتی جالب راجع به بازی کامپیوتری که شخصیت اصلی آن ناصرالدین شاه است!
اخیرا یک بازی کامپیوتری جدید به اسم "ناصر، پسر انسان (ابن آدم)" توسط یک شرکت بازی سازی اتریشی ساخته شده که درآینده ای نزدیک قرار است برای استفاده در کامپیوتر و کنسول به بازار عرضه بشه. در لینک پایین میتوانید ویدیوی چهاردقیقه ای تبلیغ بازی را تماشا کنید.
داستان راجع به حملهء رباتهای انگلستان به ایران است که به دستور ملکهء انگلستان انجام میشود و منجر به نابودی خاک ایران میشود. درنتیجه ناصرالدین شاه، پس از کشته شدن در نبرد، بصورت معجزه آسایی به زندگی بازمیگردد و به تنهایی علیه رباتهای اشغالگر قیام میکند.
جدای از داستان تخیلی، نکته های جالب توجه و ظرافتهای خاصی در ساخت بازی بکار گرفته شده از جمله لباس و موسیقی و معماری دوران قاجار در ایران یا استفاده از پرچم شیر و خورشید در بازی یا استفاده از کلمات و جملات فارسی در طول بازی. و اما جالبترین نکته شخصیت منفی مهاجمین و اشغالگران بریتانیایی است که به اسم مبارزه با تروریسم اقدام به کشتن شهروندان و حتی کودکان در طول بازی میکنند.

https://shabnevis.com/2021/08/30/naser-son-of-man/
برداشت بسیاری از ما راجع به کشورهای دیگر، بخصوص از داخل ایران، محدود به تصاویر رسانه ای و فیلم و کتاب، و تجربه ها و شنیده های دیگران است. این نوع اطلاعات اگرچه میتوانند مفید باشند اما قابل اعتماد و تعمیم نیستند و هر کدام ممکن است از زاویهء دیدی متفاوت، و بعضا اغراق یا اغماض آمیز به رویدادها نگاه کنند.
من هم از این قاعده مستثنی نبوده ام و پیش از مهاجرت از ایران، در هر مقعطی از زندگی برداشت و تخیلاتم از زندگی در غرب چیزی بود که حتی گاهی به واقعیت هم نزدیک نبود. ادامهء مطلب در وبلاگ شبنویس:
https://shabnevis.com/2017/05/02/culture-2/
من نمیدونم واقعا چه کار دیگه ای غیر از بازنشر این ویدئو و محتواش از دستم برمیاد، ولی اگه شما کاری از دستتون برمیاد لطفا اقدامی کنید یا به ما هم بگید چه کاری از دستمون برمیاد. یا حداقل شما هم مثل من این ویدئو را باز نشر کنید!
من واقعا نمیدونم چه جنایت و وحشیگری دیگه ای مونده که این کثافتها نکرده باشن!

جزییات این طرح وحشتناک !
طرح صیانت از حقوق عامه در مقابل حیوانات مضر و خطرناک
(الحاق موادی به قانون مجازات اسلامی (کتاب پنجم تعزیرات))

ماده واحده: چهار ماده به شرح ذیل به عنوان ماده (۶۸۸ مکرر ۱)، (۶٨٨ مکرر ٢)، (۶٨٨ مکرر ۳) و (۶۸۸ مکرر ۴) به قانون مجازات اسلامی (کتاب پنجم- تعزیرات) الحاق می‌گردد:

ماده ۶۸۸ مکرر ۱: واردات، تولید، تکثیر، پرورش، خرید و فروش، حمل و نقل و گردانیدن اعم از پیاده و یا با وسیله نقلیه و نگهداری حیوانات وحشی، نامتعارف، مضر و خطرناک، از قبیل: کروکودیل (تمساح)، لاک پشت، مار، سوسمار، گربه، موش، خرگوش، سگ و سایر حیوانات نجس العین و میمون ممنوع می‌باشد و هر یک از مرتکبین، به جزای نقدی معادل ۱۰ تا ۳۰ برابر حداقل حقوق کارگری (که سالانه توسط دولت و اتحادیه‌های مربوطه تعیین و اعلان می‌گرددد) و نیز ضبط حیوان مربوطه محکوم می‌گردند.
https://youtu.be/puvvshQFqaU
دو روز پیش شاید تلخترین جملهء زندگی ام را که مادری به دختر مهاجرش گفته بود خواندم. جمله ای که درد مشترک خیلیهاست که مهاجرت کرده اند و خانواده هایشان را پشت سر جا گذاشته اند. آنقدر این جمله برای من تلخ و دردآور بود که‌ حتی دلم نمی‌خواست جایی بازگو کنم تا مبادا ذهن و فکر کسی را مثل خودم آشفته کنم. به هر حال آن جمله را در انتهای متن می‌نویسم تا شاید خواندنش تلنگری و یادآوریِ تلخی باشد از آنچه گهگاه فراموش میکنیم.

مهاجرت برای هر کس سختی ها و خوبی های خاص خودش را دارد. برای من سخت ترین قسمت ماجرا، یا شاید تنها سختی اش، دور بودن و به عبارتی خارج شدن از حلقهء خانواده بود.

شاید خیلی وقتها این خارج شدن از دایرهء نزدیکان محسوس نباشد اما برای خیلی ها که مثل من فرصت هر روز صحبت کردن و در تماس بودن را ندارند، فاصله به مرور و آرام آرام پیش می آید و کم کم این دوری و عدم حضور در اتفاقات عادیِ زندگی، عادی میشود و به آن عادت میکنیم.

حضور فیزیکی در جمع خانواده و دیدارهای هر روزه یا حتی چند روزه، لمس دستها و آغوشها و خنده ها و اشکها و مهربانی ها و حتی ناراحت شدنها چیزهایی نیستند که با صدا و تصویر و متن های ارسالی از فرسنگها دورتر جایگزین شوند.

وقتی که نزدیک باشی روال زندگی و گذار عادی عمر، کندتر و نامحسوس تر بنظر می آید. پیرشدنها دیگر حادثه ای ناگهانی نیستند. در لحظه و ناگهان موهای کسی سفید نمی‌شود. یکباره بزرگ و پیر نمی‌شوی. همه چیز به موازات و به کندی پیش میرود.

وقتی که دور هستی اما کم کم عادت میکنی به نبودن. به اینکه هر بار عکسی از بزرگ شدن خواهر زاده ای ببینی که حتی به اندازه انگشتان دو دست همدیگر را ندیده اید.

عادت میکنی به موی ناگهان سفید شدهء پدر و مادر و چهره های هر سال خسته تر شدهء نزدیکان.

عادت میکنی به پنهان شدنِ خبرهای بد و عادت میکنی به بی اهمیت بودن و نشنیدن خبرهای روزمره. عادت میکنی به اینکه دردها و سختی ها و رنجهایمان را از هم پنهان کنیم.

عادت میکنی به کم کم غریبه شدن، به دور شدن، به خاطره شدن، به محو شدن.

جایی خواندم که دوست مهاجری پیام مادرش را نوشته بود:

«‏مادرم گفت حساب كرده ام که من و بابا اگر ۲۰ سال ديگه هم زنده باشيم و شما هر سال ۱ بار بیایید، كلا ۲۰ بار ديگه میبینیم ‌تون. قرارنبود اینقدر غم‌انگیز باشی دنیا»

https://shabnevis.com/2016/12/21/sentence/
لینک مستقیم یوتوب:
چند هفته پیش سری به آکواریوم معروف ریپلی در مرکز شهر تورنتو زدم و ویدئوی پایین شامل بخشهایی است که جمع آوری کردم.

این آکواریوم در سال ۲۰۱۱ تکمیل و آمادهء پذیرش بازدیدکنندگان شد. هزینهء ساخت این آکواریوم ۱۳۰ میلیون دلار کانادا اعلام شده است.

https://www.youtube.com/watch?v=1Jey6SegPNM
سیمین قدیری از نسل آن هنرمندانی است که درست قبل از انقلاب ۵۷، پیش از آنکه به اوج شهرت و شکوفایی برسند مجبور به حاشیه نشینی شدند.
نسلی که برای بسیاری از ایرانیان دوران قبل و بعد از انقلاب همچنان ناشناخته است.
سالها پیش بصورت پراکنده یکی دو آهنگ از سیمین قدیری شنیده بودم ولی چند روز پیش بطور اتفاقی با آلبوم «آوازهای دیگر» روبرو شدم و تصمیم گرفتم ویدئوی پایین را که شامل تمام آهنگهای این آلبوم است تهیه کنم.

موسیقی تمام ترانه ها کار فریبرز لاچینی است و شعرها کار ژیلا مساعد، محمود کیانوش، بهروز رضوی و احمدرضا احمدی است. این مجموعه توسط کانون پروش فکری کودکان و نوجوانان تهیه شده است. قرار بود نسل ما، نسل سوختهء ۵۷ با این ترانه ها بزرگ شود اما افسوس.
https://shabnevis.com/2022/01/17/simin-ghadiri/
حدود دو هفته پیش در بسیاری از مناطق کانادا برف سنگینی بارید که ما هم مجبور شدیم کلا مطب را ببندیم و نوبت همهء مریضها را جابجا کنیم. این ویدئو مربوط به وضعیت جاده یک روز بعد از آن کولاک و طوفان برفی است.
https://youtu.be/AgAtQk_jbgc
زن در ادبیات و اسطوره نماد سرزمین است.
شاید به همین دلیل میهن و سرزمین را مام میهن یا مادر وطن گویند و حتی شاید به همین دلیل حمله کردن به یک کشور را تجاوز کردن می نامند.
حتی در انگلیسی هم اصطلاح motherland یا سرزمین مادری رایج است چرا که اصولا اسطوره چیزی فراگیرتر از فرهنگ محدود به مرزهای یک کشور است که خود بحثی جداست.
از زاویهء اسطوره ای اگر به شاهنامه نگاه کنیم مشخص میشود که چرا هیچ زن ایرانی به همسری، و از دید اسطوره ای به تصرف بیگانگان درنیامد و اکثر پهلوانان ایرانی همسرانشان یا از دختران کشورهای دیگر و یا زنانی ایرانی بود.
تنها دختر جنگجوی ایرانی هم گُردآفرید بدست سهراب، که نمایندهء سپاه توران بود، نمی افتد و سرانجام با فریب از چنگ او رها میشود.
زنان غیرایرانی در شاهنامه هم از این قرار هستند:
تهمینه همسر رستم دختر شاه سمنگان (بخشی از توران)،
رودابه همسر زال دختر مهراب شاه کابل که از شجرهء ضحاک بود،
سودابه همسر کیکاووس دختر شاه یمن (سرزمین هاماوران)،
فرنگیس همسر سیاوش دختر بزرگ افراسیاب پادشاه توران،
منیژه همسر بیژن دختر دیگر افراسیاب،
آزاده کنیز بهرام گور که رومی تبار بود،
کتایون همسر گشتاسب که دختر قیصر روم،
و جریره همسر دیگر سیاوش هم دختر پیران ویسه از بزرگان توران بود.

تنها مورد متناقض با این اصل شهرناز دختر جمشید است که ضحاک تورانی تبار او را به همسری میگیرد و در واقع همچون سرزمین ایران بر او سلطه میابد ولی سرانجام با قیام فریدون او نیز که نماد وطن است رها شده و به همسری فریدون درمی آید.

پینوشت: شاید مطلب فوق کامل نباشد ولی فعلا توضیح بهتری برای آن پیدا نکردم. همچنین ماه گذشته با استاد طاهری مبارکه از شاهنامه شناسان برجستهء ایران گفتگوی کوتاهی داشتم که به این موضوع اشارهء کوتاهی کردند و تاییدی شد برآنچه از نقش زنان شاهنامه برداشت کرده بودم.
این مطلب بقلم علی فضلی، یکی از دوستان قدیمی است.

ایران همچون سپر دفاعی آهنین برای روسیه در برابر غرب است!

آقای رجب صفروف مدیر مرکز مطالعات ایرانِ معاصر در روسیه است. او میهمان ثابت شبکه های بی بی سی فارسی و ایران اینترنشنال است، در هر برنامه ای که پای منافع ایران و روسیه در میان است. او کسی است که رگ گردنش برای دفاع از منافع ملی روسیه باد می کند، تمام قد از هر موضع روسیه دفاع می کند و بارها با دیگر میهمانان ایرانی برنامه بر سر موضعش درگیری لفظی کرده است. (در پایان این متن میتوانید ویدئوی مصاحبهء وی راجع به همین موضوع را تماشا کنید)

◀️ او درباره کشور و مردم ایران چنین نظری دارد: ایران همچون سپر دفاعی آهنین برای روسیه در برابر غرب است!

▪️رجب صفروف کارشناس روسی: به ۱۳ دلیل ایران غربگرا برای روسیه بسیار خطرناک‌تر از ایران هسته‌ای است!

▪️وی می افزاید: ایران همچون سپر دفاعی آهنین برای ما (روسیه) در برابر غرب است و اگر دولتی غربگرا در ایران به سر کار بیاید از همان لحظه فروپاشی روسیه به‌شدت آغاز خواهد شد. بنابر این به هر قیمتی نباید اجازه فرصت تمایل ایران به غرب را بدهیم.

آنهایی که می گویند اکراین با ایران فرق دارد و روسیه هیچ خطر جنگی برای ایران ندارد باید برگردند درباره حزب توده پیش از انقلاب ایران، اشغال سفارت آمریکا و گروگان گیری ۴۴۴ روزه دیپلماتهای آمریکایی، در تنش دایمی نگه داشتن ایران با غرب به دست مزدوران داخلی در چهل سال گذشته، اشغال تبریز و مهاباد در دهه سی، و تعیین رژیم حقوقی دریای کاسپین (خزر) بی حضور ایران بیشتر بخوانند.

هر جنبش داخلی در ایران که با منافع روس ناسازگار بوده آنها مستقیم دخالت کرده اند.

جنگ در اکراین بزرگترین فرصت برای ایران است. آمریکا با ونزویلا بر سر خرید نفت گفتگو کرده است. جو بایدن (پس از کنار زدن دونالد ترامپ دوست بسیار نزدیک عربستان، امارات و اسراییل) به تازگی نتوانسته است با محمد بن سلمان و امیر امارات برای افزایش تولید نفت تلفنی گفتگو کند.

ایران می تواند در چنین برهه ای و در مرحله پایانی گفتگوهای برجام امتیاز ویژه ای از آمریکا برای افزایش تولید نفت بگیرد.
https://youtu.be/Ppc4tHrHcqM
مهسا کاش بودی و میدیدی 🥺
#مهسا_امینی
نسل من، نسل امیدوار به اصلاحات و تو سری خورده‌ی دوران جنگ و خفقان بعدش بود.
نسلی که یادگرفته بود از فرصتها به هر نحو ممکن برای بقای خود استفاده کنه.
نسلی که یادگرفت زیرفشار و ظلم همچنان امیدوار بمونه.
وقتی هم امید این نسل ناامید شد، رمقی دیگر نمانده بود.
نسل جوانهای امروز اما فرق می‌کنند. خواهرم آزاده چند ماه پیش به من میگفت که ایران فرق کرده.
میگفت نسل جدید دیگه توسری خور نیست. میگفت خیلی شجاع و جسور شدن.
باور نمیکردم یا بهتر بگم جدی نمیگرفتم.
این چند روز اما باور کردم. جدی گرفتم.
نمی‌دونم فردا چی میشه. نمی‌دونم فردای بعد از جمهوری اسلامی چی میشه. نمی‌دونم حمام خون ممکنه راه بیوفته یا نه! نمی‌دونم ثمره پی این انفجار بغض و خشم و کینه چی میشه.
اما هرچی بشه می‌خواد بدتر از چی بشه؟
از اینکه یک دختر را توی خیابون بخاطر تار مو بگیرند و بکشند؟
برای این نسل بالاتر از سیاهی چیزی نمونده!
نسل امروز چاره ای جز چیزی که این روزها در ایران می بینیم براش باقی نگذاشتند.
نسل امروز دستی که روش بلند بشه را با مشت جواب میده نه با هشتگ و رای.
و البته با ادای احترام به همه‌ی هم نسلانی که مثل بسیاری
از ما نبودند.

#مهسا_امینی
روایت داریوش همایون از دو مسیر و یک انتخاب دشوار برای فعالان سیاسی در مقابل حکومت پهلوی

برای من و بسیاری از هم‌فکرانم و بسیاری از افراد ایرانی با گرایشات سیاسی مختلف، انتخاب بین یک شرّ کمتر و یک شرّ بزرگتر بود؛ [انتخاب] بین خوب و بد نبود. ما می‌بایست بین رژیمی که می‌دانستیم چه کوتاهی‌هایی، چه کمبودهایی دارد و یک موقعیت انقلابی و به ناچار پر از هرج و مرج و خطر بسیار زیاد تسلّط شوروی بر ایران یا قسمتی از ایران، یکی را انتخاب کنیم و ما با کمال بی‌میلی اولی را انتخاب کردیم و در شمار طرفداران رژیمی درآمدیم که خودمان می‌دانستیم که باید اصلاح بشود و در راه اصلاحش هم به درجات کوشش‌هایی کردیم.

ولی موقعیت ما همیشه بسیار موقعیت متزلزلی بود. موقعیت وسط عموماً در شرایط بحرانی موقعیت متزلزل و بی‌اعتباری است و کشور ایران در تمام این سال‌ها که من فعّالیت سیاسی داشتم در شرایط بحرانی بوده جز چند سالی. این موقعیت وسط، این موقعیت میانه [یعنی] هم وابستگی به یک رژیم و هم کوشش در اصلاح آن رژیم - که به هیچ‌وجه مورد علاقهٔ آن رژیم نبود - موقعیت ما را دشوار کرد. ما را از قبول عامه بی‌بهره کرد و ما را از محبوب بودن در داخل رژیم هم بی‌بهره کرد.

با اینکه من و بسیاری از همفکران من در آن رژیم به مقامات بالا هم رسیدیم ولی به خوبی پیدا بود که ما وصله‌هایی هستیم و از گوشت و خون رژیم نیستیم، برای اینکه به‌هرحال هرکس که در آن رژیم گرایش‌های اصلاح‌طلبانه به هر صورت داشت نوعی بیگانه و خارجی تلقی می‌‌شد. حتی اگر در نزدیک‌ترین روابط با آن رژیم بود.

در جامعهٔ ایرانی به طور کلی هم موضع ما چندان طرفداری نداشت. برای اینکه مردم زیاد وارد ملاحظات استراتژیکی که ما می‌کردیم نبودند و آنچه که نگاه می‌کردند فساد بود و نابسامانی بود و بی‌کفایتی مقامات بود و سیاست‌های نادرست بود که هر روز نمونه‌های بی‌شمارش را هرکس در زندگی خودش تجربه می‌کرد و هر شخصی، هر نیروی سیاسی که به صورتی وابستگی به آن رژیم داشت طبعاً قسمتی از بار ملامت‌ها را بر دوش می‌گرفت، حتی اگر هیچ مسئولیتی در آن گرفتاری‌ها و معایب نمی‌داشت.

به تدریج این موقعیت دشوار و ناخوشایند برای ما امری پذیرفته و اجتناب‌ناپذیر شد. ما عادت کردیم و من، شخص خودم، بسیار به این موضوع آگاه بودم ـ عادت کردیم که در فضایی زندگی و فعالیت بکنیم که کارها و نیّات ما دقیقاً و به درستی نه شناخته می‌شود و نه قدردانی می‌شود.

ولی آن مسئلهٔ مهمی نبود و ما سعی کردیم و من سعی کردم در همان نظام در همان شرایط آنچه که می‌توانم برای شخص خودم و برای اعتقاداتم انجام بدهم. و خیلی هم ناراضی نبودم از این بابت، در هر دو زمینه آنچه که میسر بود حقیقتاً انجام دادم.

ولی این گرفتاری نسل ما بود، این معمّایی بود که نسل ما باهاش روبرو بود. خیلی از ما راه مبارزه را در پیش گرفتند، یا گاه و بی‌گاه به زندان افتادند یا به دانشگاه‌ها و کشورهای خارجی پناه بردند و سال‌های دراز در تبعید، زندگیِ - به نظر من - بی‌حاصل یا کم حاصلی داشتند در مقایسه با استعدادهایشان. نسل بعدی ما خیلی‌هایشان راه‌حل مبارزهٔ مسلحانه را انتخاب کردند. همهٔ آنها سرانجام رؤیاهایشان در بیداری زشت و وحشت‌آور جمهوری اسلامی به پایان رسید.

روی هم رفته وقتی نگاه می‌کنم به کوشش‌های دو نسل ایرانیان در طول پنجاه سال گذشته، می‌بینم که همهٔ ما زیان کردیم، همهٔ ما دستمان خالی است، همهٔ ما به اینجا رسیدیم که آنچه می‌خواستیم عملی و ممکن نبود. چه آن‌هایی که با آن رژیم مبارزه کردند، چه آنها که با آن رژیم همکاری کردند، همه امروز در یک وضع قرار دارند.

تنها یک دسته‌شان به نتیجه رسیدند و آن مخالفان مذهبی رژیم بودند که در طول سال‌ها بسیار مورد دشمنی بیشتر درس خوانده‌های ایرانی و بیشتر روشنفکران ایرانی بودند، ولی کم کم با ضعیف شدن موقعیت رژیم بر قدرتشان افزوده شد. خیلی از دشمنان سابقشان به آنها گرویدند و رهبری‌شان را پذیرفتند. امروز تنها کسانی که می‌توانند ادعا بکنند که به موفقیتی رسیدند مسلمان‌های دوآتشه و ارتجاعیون مذهبی هستند که پیروزی‌شان معلوم نیست به چه قیمت برای ایران، برای مذهب و برای آن منطقه دنیا تمام خواهد شد.

بخشی از مصاحبهٔ داریوش همایون (۱۳۰۷-۱۳۸۹) با پروژهٔ تاریخ شفاهی ایران در دانشگاه هاروارد، نوار اول

تاریخ مصاحبه: ۳۰ آبان ۱۳۶۱
مصاحبه‌کننده: جان مژدهی
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
خواننده شروین حاجی‌پور
#مهسا_امینی