آینده مشترک
5.54K subscribers
24 photos
65 videos
5 files
321 links
به‌اشتراک بگذار تا آفریده شود! در این کانال یادداشت‌های من، امیر ناظمی، درباره توسعه و آینده به اشتراک گذارده می‌شود.
Download Telegram
سرمقاله امروز «دنیای اقتصاد»

اینترنت و توازن قدرت


👤امیر ناظمی

✍️ برای توسعه‌‌‌یافتن چاره‌‌‌ای نیست جز آنکه در یک مرز بسیار باریک، قدرت جامعه و قدرت حکومت به یک توازن و برابری برسند. جامعه‌ای توسعه‌‌‌یافته است که توانمندی حرکت در این مرز باریک را دارد و از غلتیدن به هر سویی می‌‌‌پرهیزد.

✍️ با پیدایش هر فناوری جدید، میزان قدرت حکومت یا قدرت جامعه تغییر می‌‌‌کند. رشد فناوری هر دو سوی قدرت را تقویت می‌‌‌کند، اما مساله اصلی این است که کدام سوی قدرت را به چه میزان و با چه تناسبی تقویت می‌‌‌کند.

✍️ اینترنت در ایران در سال‌های گذشته اگرچه در خدمت تقویت کنترل‌‌‌گری حکومت بوده است، اما بسیار بیشتر از آن در خدمت افزایش قدرت جامعه بوده است.

✍️ این گزاره که فناوری اطلاعات تنها منجر به تقویت دولت می‌شود، گزاره نادرستی است، چرا که توسعه اینترنت منجر به تقویت قدرت جامعه و توسعه سازوکارهای مشارکت، شفافیت و پاسخ‌‌‌گویی نیز می‌شود.

✍️ اما گزارش «کیفیت اینترنت در ایران» که توسط انجمن تجارت الکترونیک تهران به تازگی منتشر شده به‌‌‌شدت هشداردهنده است. طبق داده‌های این گزارش، اینترنت و دسترسی عمومی که مهم‌ترین وجه توانمندسازی و قدرت‌آفرینی برای جامعه است، در حال افول است.

✍️ با کاهش کیفیت اینترنت از یکسو و کاهش دسترسی به اینترنت از سوی دیگر، می‌توان گفت که میزان قدرت جامعه در برابر قدرت حکومت در حال کاهش است و این امر ایران را از دالان باریک توسعه دورتر و دورتر خواهد کرد...👇

🔗متن کامل سرمقاله

#دنیای_اقتصاد #سرمقاله #اینترنت

✔️کانال رسمی روزنامه دنیای اقتصاد👇
@den_ir
سخت‌خوانی حوزه‌های دیگر!
🖊امیر ناظمی

دانشجوی مهندسی بودم که برای نخستین بارعلاقه‌مند شدم تا در مورد جامعه‌شناسی مطالعه کنم. اما نتیجه عجیب بود؛ هیچ کتاب جامعه‌شناسی مناسبی پیدا نمی‌کردم. کتاب‌های جامعه‌شناسی در آن زمان یا کتاب‌های درسی دانشگاهی بودند که انگار با زبانی دیگر نوشته شده بودند، یا کتاب‌هایی بودند در‌خصوص خلق‌وخوی ایرانیان که کمتر نشانه‌ای از دانش نظری در آن می‌یافتم.

شاید کتاب «جامعه‌شناسی نخبه‌کشی» مرحوم رضاقلی از اولین کتاب‌هایی بود که نسل ما؛ دهه‌های ۵۰ و ۶۰ می‌توانست آن را بخواند.

این حکایت مشترک بسیاری از افرادی است که تمایل به مطالعه یک حوزه دیگر پیدا می‌کنند. همین که یک دانشجو یا دانش‌آموخته غیرفلسفه، علاقه به فلسفه پیدا می‌کند و نخستین کتاب‌های فلسفی را دست می‌گیرد، نتیجه‌اش اغلب کنار‌گذاشتن فلسفه از فهرست علاقه‌مندی‌هایش است! چرا‌که کتاب‌های فلسفه برای فلسفه‌خوانده‌ها نوشته می‌شود.

این همان چیزی است که فیلسوف‌های جدید مانند «آلن دوباتن» تلاش کردند تا پاسخی برای آن بیابند. آلن دوباتن بر اساس همین ایده بود که مسائل زندگی واقعی را با دانش فلسفه پیوند زد و از این طریق توانست مفاهیم فلسفی را برای مخاطب کتاب‌خوان خود قابل دسترس کند. او فلسفه را با زبان ساده و درباره مسائل واقعی روزمره و قابل تجربه می‌نوشت. او به خواننده قدرت می‌داد تا به عشق یا شغل خود عمیق‌تر نگاه کند.

دوباتن البته با تأسیس مدرسه فکری خود و برگزاری دوره‌هایی آزاد، این تلاش را به خوبی پیش برد و تعداد زیادی از فلسفه‌دوستان را با فلسفه آشتی داد. اما این چالش فراتر از فلسفه یا جامعه‌شناسی در‌خصوص همه حوزه‌های دانشی صادق است.

همان‌طور که خواندن کتاب‌های مدیریتی برای یک مهندس یا جامعه‌شناس یا سیاست‌خوانده همان اندازه بیگانه است که شروع فلسفه‌خواندن برای آن دانشجوی مهندسی. مشکل خواندن کتاب‌های حوزه‌های دیگر به چندین عامل مختلف بازمی‌گردد. اگر بخواهیم این چالش‌ها را برای کتاب‌های مدیریتی فهرست‌بندی کنیم، شامل این موارد هستند:

1⃣فقدان ارتباط با دنیای واقعی: کتاب‌های مرجع دانشگاهی اغلب دارای ارتباط با وضعیت صنعت و کسب‌وکار ایران نیستند؛ گویی نمی‌توانیم خود و کسب‌وکارمان را در آن مفاهیم بیابیم.

2⃣زبان تخصصی غیرقابل فهم: حوزه‌های مختلف، از‌جمله مدیریت، دارای زبان تخصصی خود هستند و همین مسئله باعث می‌شود خواندنشان با سختی روبه‌رو شود و گاه چنان حوصله‌سربر شود که کتاب را کنار می‌گذاریم.

3⃣فقدان تصویر کلان: هر دانشی تاریخچه خاص خود را دارد. اغلب کتاب‌های شناخته‌شده خود یکی از قطعات این پازل بزرگ هستند. گاهی لازم است از این قطعات فاصله بگیریم تا بتوانیم تصویر کلان را ببینیم.

⭕️تلاش گزیده‌خوانی
گزیده‌خوانی تلاشی است تا این سه چالش را رفع کند. کتاب‌های گزیده‌خوانی سری کتاب‌هایی هستند با این هدف، تا در هر فصل یک حوزه و یک موضوع به چنین صورتی بازخوانی شود.

در کتاب نخست از این سری کتاب‌های گزیده‌خوانی، حوزه مدیریت استراتژیک و موضوع رقابت و رقابت‌پذیری با این عینک دیده شده است. شش متن (مقاله کتاب یا گزارش) از ۱۹۹۰م‌ تا اکنون انتخاب شده‌اند و خلاصه خیلی کوتاهی (چند‌صفحه‌ای) از آنها آمده است. در ادامه مفاهیم کلیدی معرفی‌شده در آن متن‌ها، در قالب یادداشت‌هایی به زبان ساده‌تر و همراه با مثال‌هایی از شرکت‌های پیشروی جهانی و شرکت‌های ایرانی تشریح شده‌اند تا بتوان آن مفاهیم را با دنیای واقعی پیوند زد.

در کتاب گزیده‌خوانی در حدود ۲۰ یادداشت در مورد مفاهیم مدیریت استراتژیک آمده است و در قالب روند تاریخی رشد این مفاهیم معرفی شده‌اند.

سایت کتاب گزیده‌خوانی

به‌اشتراک بگذارید تا آفریده شود
@ShareNovate
☸️سایه‌روشن یک شاه یا یک ملت؟
🖋امیر ناظمی

نام مظفرالدین‌شاه اغلب چهره پیرمردی مریض و ناتوان را به یاد می‌آورد که عاشق سفر فرنگ است؛ چهره شاهی نامحبوب، ناتوان و غیرجذاب، به آن اندازه که در فیلم «ناصرالدین‌شاه آکتور سینما» که روایتی است از تاریخ سینمای ایران، به جای او این ناصرالدین‌شاه است که نماد حاکمیت می‌شود، در حالی که ورود سینما به ایران حاصل سفر اوست.

اما واقعیت‌های تاریخی این احساس جمعی را پرسش‌برانگیز می‌کند. در حقیقت در دوران کوتاه مظفرالدین‌شاه تغییراتی بنیادین در ایران به وجود آمد. کارنامه عملی او با شخصیتی که ما در ذهن داریم، گویی دو انسان مختلف هستند.
برخی از مهم‌ترین جنبه‌های مظفرالدین‌شاه که باید به آن توجه کرد به خوبی می‌تواند این تفاوت را آشکار کند.

1️⃣مشروطه:‌ انقلابی با کمترین هزینه
انقلاب مشروطه در دوران مظفرالدین‌شاه به پیروزی رسید (۱۲۸۵)، هرچند محمدعلی‌شاه فرزند او با بر هم زدن مشروطه و به توپ بستن مجلس منجر به شکل‌گیری دوباره مبارزه‌ی مشروطه‌خواهان شد و در این دوره‌ی دوم است که محاصره تبریز و فتح تهران روی می‌دهد.

مظفرالدین‌شاه بدون مقاومتی جدی در برابر خواسته مردم، فرمان مشروطه را امضا کرد. در مهم‌ترین درگیری مشروطه‌خواهان کفن‌پوشبا نیروهای دولتی در اسفند۱۲۸۴ تنها ۲۲نفر کشته می‌شوند! و کل کشته‌ها حداکثر ۱۰۰ نفر برآورد می‌شوند.

در حالی که فرزندش محمدعلی‌شاه فقط در به توپ بستن مجلس ۲۵۰ را می‌کشد و در محاصره تبریز و فتح تهران و درگیری‌های اصفهان و رشت بیش از هزاران نفر کشته می‌شوند.

2️⃣پشتیبان آموزش مدرن
اگر مدرسه‌ی دارالفنون را نهاد تربیت نخستین پزشکان و مهندسان ایرانی بدانیم، مدرسه‌ی علوم سیاسی که در زمان مظفرالدین‌شاه تاسیس شد را می‌توان مهم‌ترین نهاد تربیت متخصصان علوم سیاسی و اجتماعی و اقتصادی ایران دانست.

بزرگترین تکنوبوروکرات‌های ایرانی معلمان و دانشجویان این مدرسه بوده‌اند، از مشیرالدوله و فروغی و دهخدا تا حتی عالیخانی. مدرسه علوم سیاسی به همت مشیرالدوله که بعدترها به صدراعظمی رسید تاسیس شد.

مدرسه فلاحت یادگار دیگر این دوره است و پس از فوت مظفرالدین‌شاه برای ۱۱ سال تعطیل می‌شود. کمک مظفرالدین‌شاه به شکل‌گیری نظام آموزشی مدرن در ایران در قالب کمک به مدارس خصوصی، مانند مدارس رشدیه هم بود. مدارسی که اغلب به عنوان نخستین نهاد آموزش عمومی تاریخ ایران نام برده می‌شود.

3️⃣باز بودن در برابر نوآوری
او از نوآوری‌های جهانی نیز استقبال می‌کرد:
ورود صنعت سینما: دوربین سینما سوغات نخستین سفر فرنگ اوست.
ورود خودرو: خرید ۲خودرو از «رنو» توسط او و ورود به ایران
شبکه تلفن: نخستین پروانه ایجاد شبکه تلفن

4️⃣کارگزاران شایسته
مظفرالدین‌شاه با رسیدن به سلطنت به سرعت اتابک، صدراعظم مستبدی که هم صدراعظم پدرش بود و هم صدراعظم فرزندش ماند، را از کار برکنار کرد. ۴ نفر از مهم‌ترین کارگزاران او علیقلی مخبرالدوله، عبدالحسین میرزا فرمانفرما، محسن مشیرالدوله و علی امین‌الدوله بودند؛ که از بزرگان توسعه‌خواه خاندان‌های پیشروی ایران، یعنی خاندان هدایت، فرمانفرما و امینی بودند.

در زمان صدراعظمی مشیرالدوله است که فرمان مشروطه نوشته می‌شود و با حمایت اوست که خواسته‌های ترقی‌خواهانه‌ی مشروطه‌خواهان قدرت می‌گیرد.

مشروطه همچنین تا حد زیادی مدیون دوران آزادی بیان در زمان امین‌الدوله است. هرچند به دلیل مخالفت روحانیون مجبور به برکناری امین‌الدوله و بازگرداندن دوباره اتابک می‌شود، اما در نهایت تکنوبوروکرات‌های توسعه‌خواه در این رقابت می‌برند.

⭕️سایه‌روشن تصویر
مظفرالدین‌شاه تنها شاه ایران در ۱۳۰ سال آخر منتهی به انقلاب۵۷ است که به پادشاهی مرده است. ناصرالدین‌شاه ترور شد، محمدعلی‌شاه، احمدشاه، رضاشاه و محمدرضاشاه تمامی خلع شده‌اند.

تصویر غالبی که از مظفرالدین‌شاه در فیلم‌ها ارائه می‌شود، پیرمرد علیلی است، در حالی او در ۴۳سالگی به قدرت رسید و در ۵۳ سالگی نیز از دنیا رفت. او فاصله‌ی بسیاری با یک شاه توسعه‌خواه یا خوب دارد، اما تصویری که از او نیز ارائه می‌شود، فاصله‌ی بسیاری با حقیقت دارد.

فارغ از این‌که شخصیت او چه بود، می‌توان کارنامه او را در مقایسه با دیگر هم‌تایان تاریخی او مقایسه کرد. پادشاهی که برای مشروطه‌خواهی در برابر مردم نایستاد، آموزش مدرن را ایجاد کرد، به فناوری‌ها و هنرها خوش‌آمد گفت و در نهایت بسیاری از بهترین و قدرتمندترین ایرانیان را در دولت‌های خود به کار گرفت.

⭕️یک پرسش
چرا تصویر مظفرالدین‌شاه با واقعیت کارنامه او تا این اندازه متفاوت است؟
آیا همچنان تصویر ما ایرانیان از یک حاکم مقتدر، حاکمی بی‌رحم است که در برابر مردم می‌ایستد؟
⚛️از جلو نظام به اکوسیستم استارت‌آپی
🖊امیر ناظمی


⭕️وعده کیهان: توقیف اموال استارت‌آپ‌ها
روزنامه ⁧ #کیهان⁩ و ⁧ #شریعتمداری⁩ را می‌توان نماد ضدمیهن‌ترین و واپس‌گراترین گروه و البته پرنفوذترین‌شان دانست.

‏عدم تغییر او و جوایز متعدد حکومتی هم نشان می‌دهد که حرف‌های او استراتژی پستوخانه‌های تصمیم‌گیری در ایران است.

‏این حرف برای تمام ⁧ #اکوسیستم_استارت‌آپی⁩ پیش‌بینی آینده است:

«حسین شریعتمداری: خوشبختانه قرار است پلتفرمهایی مثل فیلیمو، دیجی کالا،اسنپ و... را از افراد فعلی بگیرند و به افراد دیگری بدهند که در خدمت نظام باشند»


⭕️چرا این‌بار از همیشه خطر نزدیک‌تر است؟
در دهه‌های گذشته گروه‌های میهن‌دوست زیادی، علی‌رغم طیف گسترده، در برابر او و این گروه می‌ایستادند که اکنون دیگر این گروه‌ها هیچ قدرتی ندارند، در نتیجه خواسته‌ی او همان اراده حاکمیت است.

‏دیروز با دستگیری مدیرعامل یکی از بزرگترین استارت‌آپ‌های ایران، پیام ۲۲بهمن هم صادر شد.

⭕️از زاویه‌ای دیگر:
‏گروه‌های تندروی خارج‌نشین که اغلب ادراک درستی از پویایی شرایط ایران ندارند، همواره هم‌دست با شریعتمداری و کیهانی‌ها، اعتماد عمومی و ⁧ #سرمایه_اجتماعی⁩ اکوسیستم را هدف گرفته‌اند.
‏به این ترتیب هم‌زمان اشتباه چارچوب تحلیلی گروه‌های ⁧ #تندروی_خارج‌نشین⁩ آشکار شده است.


یکی از نتایج استراتژی “بازگشت به دهه۶۰” را باید در توقیف و ⁧ #مصادره_اموال⁩ جستجو کرد.

‏این استراتژی ۳گام دارد:

‏۱-⁧ #محدودسازی⁩ و دستگیری توسط حاکمیت (کاهش ارزش اقتصادی)

‏۲-⁧ #بی‌اعتبارسازی⁩ توسط تندروی خارج‌نشین (کاهش ارزش اجتماعی یا سرمایه نامشهود)

‏۳-⁧ #سهم‌خوانی⁩ وابستگان

همان‌طور که پیش‌تر در این مصاحبه بخش‌هایی از این استراتژی را توضیح داده‌ام، این مسیر انتخاب استارت‌آپ‌ها نیست، بلکه تقدیر آنان است.

⭕️یک سکوت دیگر و تمام!
‏اگر قرار است اکوسیستم در برابر این تقدیر بایستد، این آخرین نقطه است.

‏تنها عذرخواهی یا برکناری او ابطال این گفته است.

و البته می‌شود سر در برف کرد و با ان‌شالله گفتن خود را فریب داد و با یک بیانیه ⁧ #نصر⁩ و ⁧ #اتاق_بازرگانی⁩ دل خوش کرد.

‏اما بازگشت به دهه۶۰ که همان پایان ⁧ #توسعه⁩ و پایان اکوسیستم استارت‌آپی خواهد بود، چند سالی است که آغاز شده است.
خدای دهه۶۰ این بار تشنه‌ی توقیف اموال دانش‌بنیان است!




به‌اشتراک بگذارید تا آفریده شود
@ShareNovate
⚛️چرا روزنه‌گشایی را امضا نکردم؟
🖊امیر ناظمی

دوستان عزیزم که بیانیه روزنه‌گشایی را منتشر کرده‌اند، پیش از انتشار برای من نیز فرستادند. اما به دلایلی که در ادامه خواهم گفت آن را امضا نکردم. یادداشت زیر دلایل من برای عدم‌همراهی با افرادی است که برخی از آنانی که می‌شناسم‌شان را از شریف‌ترین و میهن‌دوست‌ترین ایرانیان می‌دانم.

⭕️چارچوب تصمیم‌گیری و سیاست‌گذاری
شکل‌گیری هر تصمیم یا سیاستی را می‌توان حاصل ترکیبی از واقعیت و مطلوبیت‌ها دانست. هر تصمیم‌گیری فردی یا جمعی تحت تاثیر این دو دسته از عوامل است:
جذابیت: این‌که چه چیزی مطلوب است
امکان‌پذیری: این‌که چه چیزی قابل اجرا و دست‌یافتنی است.

هر تصمیم یا سیاستی را می‌توان حاصل این دو عامل دانست. سیاستی که هم جذابیت بالا داشته باشد و هم امکان‌پذیری بالا در اولویت قرار می‌گیرد. به همان ترتیب شعارها و ایده‌های بزرگ بدون توجه به امکان‌پذیری آن‌ها می‌تواند تولیدکننده‌ی سیاست‌های شعاری باشد. همان بلایی که بر سر سیاست خارجی و اقتصاد ایران آمده است.

⭕️موضع‌گیری انتخاباتی به عنوان یک سیاست
تصمیم‌گیری در مورد مشارکت یا عدم‌مشارکت یا هر نوعی از مشارکت در انتخابات، نیز تابع این ۲عامل است (تصویر زیر متن را ببینید):

جذابیت: این‌که کاندیداهای حاضر تا چه حد در جهت احقاق حقوق شهروندی ایده یا برنامه دارند؟
امکان‌پذیری: این که کاندیداهای حاضر تا چه حد می‌توانند همان ایده‌ها و برنامه‌ها را اجرا کنند؟

در وضعیت فعلی از هر دو نظر وضعیت نامناسب است. دلایل بر اساس این فرض هستند که حتی اگر همه کاندیداهای مورد ادعای روزنه‌گشایی رای بیاورند:

جذابیت پایین است:
چون ۱)در میان آن‌ها افرادی با دیدگاه‌های بزرگ در خصوص حقوق شهروندان یا راهبردهایی برای دستیابی به آن وجود ندارد. ۲)آنان نمایندگان ناشناخته‌ای خواهند بود که در بهترین حالت تعدادی از آن‌ها در آزمون مجلس‌شان موفق خواهند شد و تعداد زیادی هم، بنا به احتمال، موفق نخواهند شد.

امکان‌پذیری پایین است:
چون با فرض همراهی همه آنان و کنش‌گری کاملا هماهنگ با هم، هیچ قدرتی در تغییر سیاست‌های کلان کشور به سمت حقوق شهروندان نخواهند داشت. ۱)هم تعداد آنان برای تاثیرگذاری کم است و ۲)هم فرض هماهنگی کامل آنان با هم نامحتمل است.

در نتیجه از دید من، راه حل داده شده در این بیانه ناکارآمد خواهد بود. (تصویر زیر متن را ببینید)


⭕️یک سخن فرعی
چارچوب‌های فکری مختلف به نتیجه‌گیری‌های مختلفی می‌رسد. شاید آنان چارچوب‌های فکری دیگری دارند، شاید آنان پاسخ‌های هوشمندانه‌ای دارند، حتی شاید نمی‌توانند دلایل‌شان را به دلیل خودتحقق‌پذیری‌شان، آشکارا با ما طرح کنند.

در هر صورت توهین و نیت‌خوانی که در جامعه‌ی امروز ایران تبدیل به یک عادت دسته‌جمعی شده است، در خصوص امضاکنندگان روزنه‌گشایی دردآور است.

در میان افراد امضاکننده چهره‌های خوش‌نام، انسان‌دوست و میهن‌دوستی می‌شناسم که نه به دنبال سهم‌گیری از قدرت هستند و نه مرعوب فضای فعلی.

گاهی فکر کنیم که اگر فرهنگ ایرانی را ریشه‌دار و پابرجا می‌دانیم، پس جامعه ایرانی هنوز آن‌چنان برخوردار از شهروندانی شایسته است، که به شیوه‌ی خود ایران را دوست می‌دارند و برای آن هزینه می‌دهند، تنها شاید ما نمی‌دانیم، یا شاید باور نمی‌کنیم. در هر صورت توهین و نیت‌خوانی شایسته ما نیست.


به‌اشتراک بگذارید تا آفریده شود
@ShareNovate
⚛️با ناامیدی‌ات خلق کن!
🖊امیر ناظمی

در روزگاری زندگی می‌کنیم که ناامیدی و باور به «آغاز فصلی سرد» بخشی از واقع‌بینی است. به این ترتیب است که معاگونه‌ای (پارادوکسی) مطرح می‌شود:
از یک سو این زمستان سرد جز با خلق آینده‌ای متفاوت امکان‌پذیر نیست؛
و از سوی دیگر زمستان سر آن‌چنان ناامیدکننده است که فرصت و توان نوآوری و خلق نوروز را نمی‌دهد!

در حقیقت برای تمام شدن شرایط ناامیدی باید دیگرگونه آینده‌ای خلق کرد و در زمانه ناامیدی، خلق و خلاقیت آن‌چنان سخت است که به ناممکن می‌رسد.

یادداشتی به مناسب بزرگداشت کسی که خلق کرد با ناامیدی!

⭕️همبستگی امیدواری و نوآوری
ساختن، نوآوری و خلاقیت اغلب برآمده از «امید» هستند. داستان‌های موفقیت نیز روایت دیگری هستند از افرادی باورمند به یک چشم‌انداز، که آن را علی‌رغم دشواری‌ها خلق می‌کنند. آنان به اتکاء امید و باوری که دارند، در برابر دشواری‌ها و سختی‌ها می‌ایستند و بر آن غلبه می‌کنند.

پژوهش‌های مختلف حوزه‌ی روانشناسی نیز تاییدکننده‌ی این همبستگی است و این واقعیت را آشکار می‌کنند که میان «نوآوری» و «امیدواری» رابطه‌ای قوی وجود دارد. این ارتباط از جنبه‌های مختلف به آزمون کشیده است، به عنوان مثال افراد نوآور به میزان بالایی اشخاصی امیدوار هستند. از سوی دیگر «احساس امید و خرسندی» از جمله عوامل تاثیرگذار بر نوآوری در سطح فردی و گروهی است.

⭕️پارادوکس فروغ: یک نوآور ناامید
فروغ فرخزاد بیش از آن‌که شاعری حرفه‌ای باشد، شاعر نوآوری است، که شعر پس از او و پیش از او متفاوت بود.
اما فروغ در همان حال که نوآور است، نماد و صدای ناامیدی هم هست. او در تمامی اشعار خود و حتی در رابطه‌های عاشقانه‌اش بیان‌گر ناامیدی است. او عمیقا ایمان آورده است «به آغاز فصل سرد»، وقتی می‌گوید «من به نومیدی خود معتادم».

او به تفاوت میان ناامیدی خود با دیگران آگاه است، وقتی در شعری با آغاز «برادرم به باغچه می‌گوید قبرستان» چنین ادامه می‌دهد:

«او ناامیدیش را هم
مثل شناسنامه و تقویم و دستمال و فندک و خودکارش
همراه خود به کوچه و بازار می‌برد
و ناامیدیش
آنقدر کوچک است که هر شب
در ازدحام میکده گم می‌شود»

⭕️پارادوکس ناامیدی خلاق!
فروغ فرخزاد یکی از مهم‌ترین نوآوران «شعر نو» است. تاثیر او به اندازه‌ای است که می‌توان او را در کنار نیما، اخوان ثالث و شاملو از مهم‌ترین شکل‌دهندگان به فهم ما از شعر دانست. نوآوری‌های فروغ را می‌توان در دو جنبه‌ی مستقل از هم دید:

نوآوری در ساختار: مانند نوآوری‌های او در ۱)اوزان عروضی و ۲)انعطاف‌های وزنی
نوآوری محتوایی: مانند نوآوری‌هایش در ۱)روایت اول شخص زنانه از دنیا و رابطه‌های انسانی، ۲)تصویرپردازی صریح رابطه جنسی و ۳)تصویرآفرینی‌های بدیع

به این ترتیب فروغ بر اساس معیارهای مختلفی شاعری نوآور دانسته می‌شود.

اما به نظر می‌رسد که ناامیدی فروغ نیروی محرکه‌ی او برای نوآوری و خلاقیت است، و این پاسخ همان پارادوکسی است که طرح شده بود. در حقیقت فروغ اگرچه امیدی به آینده نداشت و در آینده در جستجوی بهاری در برابر فصل سرد نبود، اما آن چیزی که به او نوآوری می‌بخشید، در ناامیدی‌اش بود: ناامیدی‌اش به سنت و گذشته!

در حقیقت نوآوری‌های او برآمده از این واقعیت بود که گذشته را نه مقدس می‌شمرد و نه آن را تحمیل‌شده. او در برابر گذشته و سنت به عنوان یک منتقد ایستاد.

او در شعر و زندگی در برابر سنت و گذشته‌ی تحمیلی ایستاد. او در رابطه‌اش با پرویز شاپور و ابراهیم گلستان همان اندازه شجاعانه در برابر تحمیل سنت ایستاد که در شعرش در برابر اوزان عروضی، و در برابر مگوهای عرفی و در برابر جنسیت‌زدگی مردانه ایستاد.

در حقیقت ریشه‌ی نوآوری فروغ، نه در امید به آینده‌ای درخشان، بلکه در ناامیدی به گذشته‌ی شفابخش بود.

⭕️یک نتیجه: ناامیدی‌ات از سنت را پیش‌ران خود کن!
امید به هر چیزی نیازمند به ناامیدی به بدیل‌های دیگر دارد. به این ترتیب نیروی ناامیدی به گذشته، به اندازه‌ی نیروی امید به آینده، پیش‌ران است.

در روزگار امروز که کمتر می‌توان بهانه‌ای برای امیدواری به آینده‌ی کوتاه‌مدت یافت، می‌توان پناه برد به همان واقعیتی که فروغ یافت: ناامیدی از سنت و گذشته و تلاش برای بازآفرینی آن.

در حقیقت نوآوری دشمنی یا کنار گذاشتنِ تمام سنت نیست، بلکه نوآوری پالایش سنت است در گذران زمان. هر نوآوری به تصحیح بخش کوچکی از سنت و گذشته می‌پردازد. گاه باید از پذیرش تمامی آن‌چه سنت و باورهای پوسیده تحمیل می‌کنند، سر باز زد تا با انتخاب آگاهانه‌ای از سنت و بازآفرینی بخشی از آن، نوآورانه دوباره خلق کرد.

ناامیدی امروز ما از تحمیل بی‌انعطاف سنت و گذشته است، و این همان چیزی است که می‌تواند پیش‌ران ما برای نوآوری و تغییر باشد.

به‌اشتراک بگذارید تا آفریده شود
@ShareNovate
⚛️درس‌هایی از یک اشتباه
🖊امیر ناظمی


در سال‌های ۱۳۸۹ و ۱۳۹۰ نظام حکمرانی ایران به این ادراک اشتباه رسیده بود که تولید نفت در آمریکا رو به افول است و این کاهش تولید منجر به وابستگی بیشتر آن‌ها به کشورهای نفت‌خیز از حمله ایران خواهد شد. امروزه برای ما آشکار است که این پیش‌فرض اشتباه منجر به چه اشتباهاتی در سیاست‌های کلان ایران شده است.

تصویر زیر که میزان تولید نفت آمریکا را نشان می‌دهد به خوبی نادرستی این ادراک از جهان و سیاست‌های پیامد آن را نشان می‌دهد. در حقیقت امروز آمریکا بزرگترین تولیدکننده‌ی نفت خام در جهان است. اما این مسیر را می‌توان از دهه ۱۹۹۰م. مشاهده کرد.

نکته قابل توجه آن است که اظهارات مقام‌های سیاست‌گذار ایران در دورانی است که تولید نفت در آمریکا دچار افول شده بود و فهم غیرسیستمی از این کاهش منجر به آن شده بود که سیاستمدار ایرانی این تصور اشتباه را داشته باشد، که شرایط همین‌گونه باقی خواهد ماند.

بررسی این اشتباه به دلایل مختلفی حائز اهمیت است. که در ادامه بر دو جنبه‌ی آن تاکید شده است. اما این تاکید بر اساس یک نگاه سیستمی ارائه شده است و نه خلاصه کردن سیاست در فرد یا افراد.


⭕️نگاه سیستمی
هر سیاستی تصمیمی برای آینده است. به همین دلیل نیز زمان و تاریخ را می‌توان سنگ محک موفقیت یا شکست یک سیاست در نظر گرفت. بسیاری از سیاست‌های اشتباه را می‌توان حاصل ادراک نادرست یا پیش‌بینی‌های اشتباه از آینده دانست. اما نگاه ساده‌اندیشانه همواره تلاش دارد تا اشتباه را از سطح سیستمی به سطح فردی بکشاند. این‌که چرا یک سیاست موفق یا شکست خورده است، بیش از آن‌که تابع افراد باشد، تابع نظام (یا همان سیستم) حکمرانی است.

دستیابی به توسعه نیز در گرو همین سیستمی دیدن موضوع است. جامعه‌ای توسعه می‌یابد که بدون تعارف یا مقدس‌انگاری، بتواند اشتباهات تاریخی خود را بشناسد و تلاش کند تا به بهبود نظام حکمرانی بپردازد.

به عبارت دیگر بهبود وضعیت سیاست‌گذاری در هر زمینه‌ای نیازمند بازبینی‌های مداوم در سیاست‌گذاری‌های پیشین یک کشور است.


1️⃣تقدم گذشته بر آینده

سیاستمداران و سیاست‌گذاران ایرانی در سطوح بالای سیاسی ایران، در زمانی دچار این فهم نادرست در خصوص نفت شدند که روند تولید نفت خام در آمریکا در حال کاهش و افول بود.

نگاه گذشته‌نگر به جای توجه بر فهم تغییرات و تحولات آینده، تلاش دارد تا بر اساس گذشته دنیا را بشناسد. این بزرگترین چالش سیستم حکمرانی در ایران است، که در مساله نفت به خوبی خود را آشکار ساخته است.

در این نگاه گذشته‌نگر، آینده ادامه‌ی روندهای پیشین دانسته می‌شود. در حالی که در نگاه درست، روندها یکی از بنیان‌های ساخت آینده هستند و در کنار تصاویر، اقدامات و رویدادها یکی از ۴ جزء ساخت آینده هستند.

این نگاه گذشته‌نگر نه تنها در خصوص نفت، بلکه در خصوص تعریف آینده و حتی در سند چشم‌انداز ۱۴۰۴ ایران نیز به وضوح آشکار است. چشم‌اندازی که بر اساس مفاهیمی بنیان نهاده شدند (در سال ۱۳۸۴) که اساسا در دنیای امروز معنادار نیستند. سیاست‌گذار گذشته‌نگر است که مطلوب خود و آرمان‌شهر خود را در گذشته می‌یابد، و نه آینده!

2️⃣به‌روز نبودن
نه تنها سیاست‌گذار گذشته‌نگر است، بلکه عامل دیگری نیز این وضعیت را بحرانی‌تر می‌کند، و آن به‌روز نبودن است. زمانی سیاستمداران ایرانی ادعای اتمام و کاهش نفت آمریکا را طرح کردند که حداقل از ۳ سال قبل‌تر این روند کاهشی در حال تثبیت و رو به افزایش بود.

در حقیقت نقش گذشته چنان در ذهن این سیاستمداران پررنگ بود که به داده‌ها کمترین توجه را داشتند.


⭕️قفل نهایی: مقدس‌انگاری سیاست
مقدس کردن سیاست، مانع از نقد سیاست می‌شود. نبودن فضای آزاد لازم برای نقد سیاست، مانع از تصحیح و بهبود سیستم حکمرانی می‌شود و در نهایت سیستم حکمرانی تبدیل به سیستمی ناکارآمد و پراشتباه می‌شود.

تا زمانی که این فهم برای سیاستمداران به وجود نیاید که سیاست ذاتا امری زمان‌مند است و مقدس و غیرمقدس ندارد، می‌شود بارها و بارها این اشتباه را تکرار کرد.

گفت جسته‌ایم ما یافت می‌نشود!


به‌اشتراک بگذارید تا آفریده شود
@ShareNovate
زن و انتخابات.pdf
6.9 MB
سال ۱۳۳۹ جمعی از اسلام‌شناسان، از جمله آیت‌الله مکارم شیرازی، کتاب «زن و انتخابات» منتشر کردند.

بر اساس استدلال‌های کتاب زنان از لحاظ جسمی، روحی و عقلی نه تنها حق شرکت در انتخابات ندارند، بلکه مشارکت‌های اقتصادی و اجتماعی آنان نیز دارای مشکل است.
در ابتدا از جنبه‌های مختلف پایین‌تر بودن زن از مرد استدلال شده است!
همین‌ها پایه‌های علمی عدم صلاحیت زنان در انتخابات می‌شود!
در بخشی از کتاب اندازه جمجمه زن، مغز او و قلب مقایسه شده است! در حقیقت همه برتری مرد در وزن‌های بیشتر اعضاء بدن اوست!

پیامدهای مشارکت #زنان در #انتخابات عبارتند از:
شیوع #انحرافات_جنسی
بیماری‌های روحی
از دست رفتن #مزایای_جسمی
بی‌علاقه شدن جوانان به #ازدواج
افزایش #جرم و #جنایت
افزایش #فرزندان_نامشروع!
البته تمامی این مفاسد برای کار کردن زنان نیز تعمیم داده شده است!

این کتاب هیچ‌گاه توسط نویسنده یا نویسندگانش نفی نشده است. اگر بپذیریم این دیدگاه‌ها و پایه‌های استدلالی آن تغییری نکرده است، چگونه با باقی ماندن همان استدلال‌ها، انتخابات از یک حرام تبدیل به حلال و واجب عینی می‌شود؟
⚛️درس‌آموزی‌هایی که از گذشته نکردیم!
🖊امیر ناظمی

علی بندری عزیز در پادکست BPlus درباره «پرویز ثابتی» ویدیویی آموزنده منتشر کرده است. او در تحلیل خود نه تنها به ساواک و گذشته، بلکه به حال و #ایران_آینده هم (مثل همیشه) نگاه دارد.

ضمن تشکر از او در این یادداشت «تحلیل ساختاری» «نظام امنیتی» ایران (نکته۸م) بررسی شده است.

⭕️امنیت ملی
امنیت ملی را می‌توان به ۱)امنیت_داخلی و ۲)امنیت_خارجی تقسیم کرد.
در ایران ساواک مسوول هر ۲ امنیت بود.
این امر بر خلاف رویه کشورهایی مانند انگلستان (MI6 امنیت داخلی و MI5 امنیت خارجی) یا آمریکا (FBI امنیت داخلی و CIA امنیت خارجی) است.

عدم استقلال نهادی این ۲ ماموریت، امنیت ملی را به دلایل متعددی کاهش می‌دهد، که در ادامه بررسی شده‌اند.

1️⃣ریسک بر هم خوردن توازن این دو
همواره مسائل نزدیک و داخلی بر مسائل خارجی تقدم دارند. این امر سازمان را از توجه لازم بر امنیت خارجی دور می‌کند.
به مرور کشور در برابر حملات خارجی تضعیف می‌شود، چون عمده منابع به موضوعات بحرانی و فوریِ داخلی تخصیص می‌یابند، و نه موارد استراتژیک.

2️⃣سوءاستفاده از امنیت خارجی به نفع داخلی
عدم تفکیک میان دو امنیت، منجر به امکان بهره‌برداری از یکی به نفع دیگری می‌شود.
دستگاه اطلاعاتی به مرور از اتهام‌های امنیت خارجی (مانند جاسوسی/نفوذ) برای فشار به مخالفان داخلی استفاده می‌کند.
استفاده انبوه از اتهام جاسوسی نشانه آن است.

3️⃣دادن فضای باز به جاسوس‌های واقعی
هر سازمانی پر است از «روابط غیررسمی» و به دنبال آن «شبکه‌های غیررسمی» که قدرت داشته و بر تصمیم‌گیری‌های سازمانی تاثیرگذار هستند. در خصوص سازمان‌های اطلاعاتی، تجربه‌های مشترک سخت باعث تقویت این روابط می‌شود.
به این ترتیب مسوولان شناسایی جاسوس‌ها، به صورت طبیعی همکاران خودِ جاسوس‌ها هستند. این امر منجر به فریب دستگاه امنیتی می‌شود.

4️⃣امنیتی‌سازی
ناکارآمدی در امنیت خارجی (به دلایل ۱ تا ۳) در ادامه منجر به تقویت دیدگاه امنیتی می‌شود. تجربه‌های شکست متعدد، آنان را به سمت مشکوک بودن به هر موضوعی برده و در نهایت منجر به «توهم توطئه» می‌شود. امنیتی‌سازی امور خروجی این فرآیند است.

5️⃣تسخیر
عدم‌تفکیک ماموریت‌های «امنیت داخلی» و «امنیت خارجی» منجر به شکل‌گیری یک قدرت امنیتی در کشور می‌شود.
امنیتی‌ها با بهره‌گیری از «روابط غیررسمی» و امنیتی‌سازی امور به مرور کنترل همه بخش‌های اصلی کشور را بر عهده می‌گیرند. در نهایت «نظام اداری» توسط نیروهای امنیتی تسخیر می‌شود.

⭕️سیر تاریخی یک مسیر اجتناب‌ناپذیر
این دلایل به ترتیب یک سیر تاریخی را بیان می‌کند. اگرچه ساواک به انتهای مسیر نرسید، اما تا مرحله۴ پیش رفت. نشانه آن در دیدگاه پرویز ثابتی آشکار است که هنوز انقلاب۵۷ را ناشی از توطئه غربی‌ها می‌داند. (توهم توطئه)
پیامدهای «طراحی ساختار» اشتباه در «نظام حکمرانی» بسیار سنگین است.

اما پس از انقلاب از این اشتباه ساختار «نظام حکمرانی» نه تنها درس‌آموزی نشد، بلکه میزان تمرکز بیشتر هم شد و با «نیروی نظامی» آمیخته شد.

به این ترتیب شرایط از ناکارآمدی امنیتی به سمت «توهم توطئه» پیش رفت، سپس منجر به امنیتی‌سازی و در نهایت به یک تسخیر انجامید.

وضعیت کنونی از ترکیب ناکارآمدی‌ نهادهای امنیتی (حوادث پی‌درپی از انفجار تا بمب‌گذاری تا هک داده‌ها و اطلاعات تا هدف قرار گرفتن نیروها)، انگ‌زنی جاسوسی/نفوذی به هر منتقدی، امنیتی‌سازی همه امور (حتی ورزش و مسائل خصوصی شهروندان) و در نهایت تسخیر «نظام اداری» ساخته شده است.

نخستین نقطه بهبود شرایط، تفکیک ماموریت‌های نظامی، «امنیت داخلی» و «امنیت خارجی» از یک سو و ادغام موارد موازی از سوی دیگر است.

به‌اشتراک بگذارید تا آفریده شود
@ShareNovate

پ.ن.: درس ویدئوی مورد اشاره:
https://youtu.be/QE-CVm6Ym1E?si=oui939y_PXGIt2ba

همچنین این ویديو بر اساس مصاحبه‌ای بوده است که شبکه منوتو با پرویز ثابتی انجام داده است، در این آدرس:
https://youtu.be/YcNc4IBLI1A?si=0Ra7Cvyaj542HS06
⚛️مهندسان عاشق‌پیشه و مهندسان قاتل‌پیشه
روز مهندس مبارک💐

🖋امیر ناظمی

نخستین مهندسی که در اشعار شاعران فارسی‌زبان به او اشاره شده است، فرهاد است؛ همان فرهاد کوهکن عاشق شیرین!
مهندسی که در برابر عشق، ناتوان از هر مهندسی، تیشه بر سر خود زد. در فرهنگ ایرانی مهندسی نماد عقلانیت است و عشق نماد قیام علیه این عقلانیت؛ فرهاد اما پارادوکسی است میان این دو.

⭕️فرهاد مهندس
اگرچه اشاره به عشق خسرو و شیرین در شاهنامه فردوسی وجود دارد، اما شخصیت فرهاد قرن‌ها بعدتر و در «خسرو و شیرین» نظامی گنجوی، است که ضلع سوم این عشق می‌شود.
در این داستان، فرهاد برای یادگیری مهندسی به چین می‌رود و در آن‌جا با شاپور هم‌کلاسی می‌شود. هر دو پس از تحصیل به ایران باز می‌گردند. شاپور در دستگاه خسرو منزلتی می‌یابد؛ چیزی مشابه وزیر، اما بالاتر از آن معتمد خسرو است.

شاپور همان کسی است که پیام‌های پنهانی خسرو را به معشوق‌اش شیرین می‌رساند. در همین پیام بردن و آوردن‌هاست که شیرین مشکل‌اش را با او طرح می‌کند. شیرین که خوراک اصلی‌اش شیر است، بابت طولانی بودن مسیر آوردن شیر به اقامتگاه او و سختی‌هایی که به همراهانش می‌دهد، دل‌نگران و آزرده است. به همین دلیل شیرین از شاپور کمک می‌خواهد. شاپور نیز مهندس فرهاد را به او معرفی می‌کند؛ تا برای شیرین سازه‌ای جهت انتقال و جمع‌آوری شیر از محل نگهداری حیوانات تا اقامتگاه او طراحی کرده و بسازد.

هست اینجا مهندس مردی استاد
جوانی نام او فرزانه فرهاد


به این ترتیب است که فرهاد نخستین بار با زیردستان‌اش به حضور شیرین پذیرفته می‌شود، و همین می‌شود نخستین نگاه فرهاد و عاشق شدن‌اش. در حقیقت فرهاد در این داستان نمادی است از عقلانیت و محاسبه، که در برابر عشق قرار می‌گیرد. خودکشی فرهاد در حقیقت از پای درآمدن عقلانیت در برابر عشق است.

اما در این داستان نظامی به ارائه روایتی از راه و رسم مهندسی می‌پردازد، که فراتر از این عشق، قابل توجه است.

⭕️راه و رسم مهندسی
فرهاد که عاشق شیرین می‌شود، ناخودآگاه رقیب خسرو نیز می‌شود. به همین دلیل است که خسرو نقشه‌ای برای رهایی از او می‌کشد. به زبان امروزین، خسرو فریبکارانه به فرهاد پروژه‌ای بزرگ پیشنهاد می‌دهد، تا او را از شیرین دور کند. پروژه ساخت گذرگاهی است میان کوه بیستون برای حمل و نقل ساده‌تر (چیزی مثل تونل).

فرهاد در بیستون نمایش‌گر راه و رسم مهندسی می‌شود. او به‌یک‌باره به سراغ برداشتن بخشی از کوه و ایجاد راه نمی‌رود. فرهاد برای کوه، نماد طبیعت و محیط زیست، روح و حرمتی قائل است. به همین دلیل باید از راهی غرور و حرمت کوه (نماد طبیعت) را حفظ کند تا کوه بابت آن‌که بخشی از آن برداشته می‌شود، دچار شرمساری (آزرم) نشود.

به همین دلیل فرهاد تصمیم به ایجاد دیوارنگاره‌ای (تمثال) می‌گیرد، تا اگرچه بخشی از کوه را برای راه تخریب می‌کند، اما جهت جبران، عظمتی نیز بخشیده باشد. و از دید فرهاد چه چیزی زیباتر و باشکوه‌تر از تصویر شیرین است!

نخست آزرم آن کرسی نگه داشت
بر او تمثال‌های نغز بنگاشت
به تیشه صورت شیرین بر آن سنگ
چنان بر زد که مانی نقش ارژنگ


در حقیقت دیوارنگاره‌های بیستون، نماد احترام به طبیعت است.

⭕️درسی برای امروز: بازآفرینی
مهندسی در فهم امروزین، همان مداخله در طبیعت است. نگاه «ساخت‌وسازی»، فاجعه‌هایی مانند سدسازی‌ها و طرح‌های انتقال آب را در ایران امروز رقم زده است. طرح‌هایی مانند انتقال آب از دریای عمان و خزر نمادهای بزرگ بی‌کفایتی، تجاوزگری به طبیعت و حکمرانی نادرست در دهه‌های آینده خواهند شد. آیندگان ما به ریشخند و تحقیر ما بابت آن حماقت‌ها خواهند پرداخت.

ما در همه ابعاد نیاز به بازاندیشی داریم، از جمله در مهندسی. ما نیازمند نگاه مهندسان عاشق‌پیشه هستیم. آنان که برای کوه حرمت قائل بودند و برای انسان و برای عشق.

رابطه مهندسی و محیط زیست، را گاه در 3R مدل‌سازی می‌کنند: بازیافت (Recycle)، کاهش مصرف (Reduce) و بازاستفاده (Reuse)

اما نگاه مدرن‌تری با نام بازآفرینی (Regeneration) نیز امروزه ارائه می‌شود: به معنای بخشیدن چیزی به طبیعت در ازاء مصرف آن.

در این نگاه است که اگر کارخانه‌ای به ناچار کربن تولید می‌کند، در ازاء آن با کاشت درخت‌هایی جبران می‌کند. اما در نگاه نظامی طبیعت فراتر از منبع روح و عظمت نیز دارد و فرهاد با دیوارنگاره‌های بیستون، جبران‌کننده برداشتن بخشی از کوه برای گذرگاه است.

فرهاد نخستین مهندس تاریخ استعاره‌ای و اسطوره‌ای ایران، عاشقانه به جهان می‌نگرد، عاشقانه به کوه و طبیعت دل می‌بندد. فرهاد، نماد مهندس است، کسی که عقلانیت را با عشق پیوند می‌زند، و ترسی ندارد از آن‌که در این راه خود و عقلانیت را در پای عشق (چه شیرین باشد، چه طبیعت) قربانی کند.

به‌اشتراک بگذارید تا آفریده شود
@ShareNovate
⚛️پدیده فحش‌زدگی
🖊امیر ناظمی

حجت‌الاسلام مساوات توماری با خودش به بازار تهران برد تا مردم گواهی دهند که شخص اول مملکت حرام‌زاده است. او روزنامه‌نگار و سیاست‌مدار مشروطه، سردبیر روزنامه مساوات، عضو کمیته انقلاب ملی و نماینده دوره‌های ۲ تا ۵ مجلس و از سران حزب دموکرات عامیون و سپس حزب سوسیالیست بود. او در تومارش نوشته بود که «ام‌خاقان» مادر محمدعلی‌شاه (و نوه امیرکبیر) بدکاره است.

وقتی از فراز تاریخ این روایت را می‌خوانی، از سطح پایین مبارزات سیاسی حال‌ات بد می‌شود. با خودت فکر می‌کنی که جامعه‌ی ایران در دوران مشروطه اصلا ظرفیت توسعه نداشته است، حالا مجلس و انتخابات داشته باشد یا نه!

این همان نکته‌ای است که فوکویاما در خصوص توسعه بر آن دست می‌گذارد: نهادسازی و به‌طور خاص ایجاد پارلمان آزاد و حاکمیت قانون الزاما منجر به توسعه نمی‌شود. در حقیقت کشورهایی که توسعه یافتند، آن‌هایی نبودند که با نهادسازی‌های سیاسی مانند انتخابات و مجلس توانسته باشند به توسعه دست یابند.

⭕️پیوند ناسزاگویی و سیاست در ایران
سیاست در ایران تا همین امروز با ناسزاگویی پیوند خورده است، چه آنانی که حنجره می‌شوند برای گفتن «مرگ بر ..» این و آن و چه آن‌هایی که کامنت و ریپلای می‌شوند در شبکه‌های اجتماعی. ناسزاگویی نه تنها فایده‌ای ندارد، بلکه پیامدهایی تاسف‌بار بلندمدتی هم دارد. ناسزاگویی حتی برای ناسزاگو هم بی‌فایده است. «سنتولا» در کتاب «تغییر» به خوبی نشان می‌دهد که در یک جامعه‌ی قطبی‌شده، امکان متقاعدسازی دیگران کاهش و آتش دوقطبی شدن افزایش می‌یابد.

از طرفی دیگر در ناسزاگویی حمله به فرد گوینده انجام می‌شود و نه محتوای سخن. به این ترتیب نه تنها نقش متقاعدسازی ندارد، بلکه پافشاری‌ها را افراطی‌تر می‌کند.

در روزهای اخیر در شبکه‌های اجتماعی آن‌چه فوران می‌کند، ناسزاگویی است. طرفداران مشارکت در انتخابات، تحریم‌کنندگان را خائن، فریب‌خورده، نادان، ضددین و ... می‌نامند، رفتاری که از فرط تکرار در چند دهه گذشته به حدی برایشان عادی‌سازی شده که حتی به شدت ناپسند بودن رفتارشان هم آگاه نیستند، همان‌طور که به شدت مشمئزکننده بودن شعارهای «مرگ بر ..» آگاه نیستند.

اما در سوی دیگر کسانی هستند که نسبت به هر کسی که بخواهد مشارکت فعال در انتخابات داشته باشد، یورش می‌برند و او را نفهم، منفعت‌جو، چاپلوس حکومت، نمونه‌ی ابتذال شر و ... می‌نامند. دشنام‌ها یا اتهام‌هایی که بیش از هر چیزی دوباره ما را به یاد مساوات و مبارزات سیاسی‌اش می‌اندازد. و دوباره این تردید جدی را پیش روی ما قرار می‌دهد که آیا یک جامعه‌ی فحش‌زده که حیات سیاسی‌اش در ناسزاگویی است، شانسی برای توسعه دارد؟

هرچند باید قبول کرد که انرژی روحی ناسزاگو از فحش تامین می‌شود، مثل فیلم «کارخانه هیولاها» که انرژی دنیای هیولاها از صدای جیغ بچه‌های ترسیده تامین می‌شود، انرژی سیاست در ایران نیز از ناسزاگویی تامین می‌شود.

⭕️چالش توسعه و ناسزاگویی
می‌توان دیدگاه عجم‌اوغلو و رابینسون در کتاب «دالان باریک» را به این صورت بازخوانی کرد: توسعه حاصل یک جامعه توانمند و یک حاکمیت توانمند است. وضعیت امروز حاکمیت و توانمندی‌اش که هیچ احتمالی برای امید به توسعه نمی‌گذارد، اما تاسف بزرگتر آن است که جامعه نیز توانمندی لازم برای توسعه را هر روز بیش از دیروزش از دست می‌دهد و ناسزاگویی یکی از نشانه‌های بزرگ آن است. ناسزاگویی به تدریج «اعتماد عمومی» را کاهش می‌دهد. با کاهش اعتماد عمومی، امکان شکل‌گیری «کنش جمعی» پایین آمده و «سرمایه اجتماعی» کاهش می‌یابد.

ناسزاگویی نشانه استیصال یک جامعه است. آن‌قدر خود را ناتوان و بی‌پناه می‌یابد که ناسزاگویی برایش یک مسکن موقت است. اما جامعه‌ی مستاصل شانس‌اش برای توسعه پایین است، چه در این انتخابات شرکت کند، یا نکند، یا حتی اگر آزادترین انتخابات جهان را داشته باشد.

⭕️نتیجه‌گیری راهبردی
ناسزاگویی زمانی آغاز می‌شود که فرد ناسزاگو اولا تصور می‌کند که همه اطلاعات را در خصوص جهان دارد، ثانیا آنچنان نظرش بر حق است که تردیدی به آن وارد نیست، و ثالثا این فرد مقابل نه یک انسان با حق انتخاب، بلکه موجودی بدون شعور و احساس است. مشکل دیگر ناسزاگویی، گسترش سریع آن است. فردی که ناسزا شنیده است، خود را دارای این حق می‌بیند که به دیگران نیز ناسزا بگوید. به این ترتیب ناسزاگویی به مانند یک ویروس در جامعه گسترش می‌یابد.

ناسزاگویی در حال خوردن بنیان‌های جامعه است، و در برابرش باید واکنش نشان داد. روشنفکرانه زیستن یعنی زیستن با تعهد به منافع جمعی. اعتراض به ناسزاگویی در شبکه‌های اجتماعی، فارغ از جهت‌گیری سیاسی‌شان، بخشی از این تعهد است. از کسی که شعار مرگ و وعده اعدام می‌دهد، انتظار هیچ معجزتی نمی‌توان داشت.

به‌اشتراک بگذارید تا آفریده شود
@ShareNovate
⚛️درسی که باید از جنبش‌های زنان آموخت
به مناسبت ۸مارس

🖊امیر ناظمی


زنان ایرانی به موازات انقلاب مشروطه به یکباره تبدیل به یکی از پیشروترین زنان جهان شدند. مورگان شوستر، خزانه‌دار آمریکایی، دولت ایران، می‌نویسد:
«زنان ایرانی از ۱۹۰۷م. به بعد [در دوران مشروطه] با یک جهش، مترقی‌ترین (اگر نگوییم رادیکال‌ترین) زنان جهان شده‌اند. اگر این سخن تصورات صدها ساله را دگرگون می‌سازد، چه باک، زیرا حقیقت محض است.»

بررسی فعالیت‌های زنان در «انقلاب مشروطه» نشان می‌دهد که در دل این انقلاب و به موازات آن، یک «جنبش زنان» نیز به صورت مستقل روی داده است. مساله زنان نه در اهداف انقلاب مشروطه وجود داشت و نه در نتیجه‌ی این انقلاب حقی برای انتخاب‌کنندگی (رای‌دادن) یا انتخاب‌شوندگی (نماینده مجلس شدن) زنان به وجود آمد.

مشروطه انقلابی مردانه بود، چه از منظر کنش‌گران اصلی آن و چه از منظر نتیجه‌ی مشروطه که مجلس و دولتی مردانه بود. برخلاف «انقلاب مشروطه» که با هزینه‌های بالای اجتماعی و اقتصادی بود، و در نهایت هم ناکام ماند؛ اما «جنبش زنان» به درجه بالایی از اهداف خود دست یافت. به عنوان نمونه یکی از آشکارترین تغییرات را در بخش آموزش دید.

⭕️تغییر وضعیت آموزش
تا پیش از مشروطه مدارس دخترانه ایرانی وجود ندارد. در سال ۱۲۸۲ میرزاحسن رشدیه که «مدرسه رشدیه» ( نخستین مدارس پسرانه مدرن ایران) را تاسیس کرد ، برای تأسیس مدرسه‌ی دخترانه ناکام ماند و تنها ۴روز پس از آغاز به کار، با فشار گروه‌های مذهبی بسته شد.

نخستین مدرسه دخترانه با نام «مدرسه دوشیزگان» توسط «بی‌بی‌خانم استرآبادی» چند هفته پس از امضاء قانون اساسی مشروطه تاسیس شد. زنان در فاصله ۳سال پس از این گردهمایی، در تهران بیش از ۵۰ مدرسه‌ی دخترانه تاسیس کرده بودند. همچنین یک کنگره زنان نیز در حوزه‌ی آموزش تشکیل شده بود.

به همین دلیل «تایمز» لندن گزارش «آموزش زنان در ایران» منتشر می‌کند. بر اساس گزارش نشریه شکوفه ۳سال بعدتر، یک‌هفتم دانش‌آموزان تهران، دختر هستند (در بیش از ۶۳ مدرسه دخترانه و شامل ۲۵۰۰ نفر). توسعه‌ی این مدارس محدود به تهران نیست. «صدیقه دولت‌آبادی»، دبیر «انجمن مخدرات وطن»، در اصفهان نخستین مدارس دخترانه را تاسیس می‌کند. همچنین او نخستین زنی است که پس از مشروطه بدون حجاب از خانه خارج می‌شود. در همین دوره انجمن‌های زنان نیز شکل می‌گیرند.

«فوران» در تشریح شرایط ایران در دوره‌ی ناصرالدین‌شاه می‌گوید: «زنان شهروندان درجه دوم محسوب می‌شدند». اما زنان در خلال انقلاب پروژه‌ی خاص خود را پیش بردند و مشروطه تنها یک فرصت برای پی‌گیری خواسته‌هایشان بود.

⭕️درس‌آموزی
تفاوت اصلی میان «جنبش زنان» با کلیت «انقلاب مشروطه» دربردارنده ویژگی‌هایی است که می‌تواند در جنبش «زن، زندگی و آزادی» نیز مورد توجه قرار گیرد.

انقلاب مشروطه‌ (به عنوان یک کنش سیاسی) به دنبال یک رشد سریع و راهی میان‌بر برای ایران بود. مردان سیاسی ایران راه‌حل را در تغییر ساختارهای سیاسی می‌دیدند. آنان ساده‌اندیشانه فکر می‌کردند که با تغییر ساختار سیاسی و با ایجاد مجلس و انتخابات و قانون می‌توانند به توسعه دست یابند. مشروطه‌خواهان متوجه اهمیت ارزش‌های زیربنایی مشروطه مانند آزادی، استقلال و عدالت نبودند، به همین دلیل نیز این ارزش‌ها در میان گلوله و تفنگ جایی نیافت و در آخر نیز مجلس و تغییر ساختار سیاسی نیز منجر به آن ارزش‌ها نشد.

اما زنان به جای قالب‌های نهادی و سازمانی، بر ارزش‌های خود مانند حق آموزش یا حق فعالیت اجتماعی و سیاسی تاکید کردند. هرچند ساختار رسمی آنان را نپذیرفت، اما آنان به نتیجه مطلوب رسیدند. آنان با تمرکز بر آموزش، ایجاد نهادهای مدنی (انجمن‌های مخفی یا سری زنان) و مشارکت در فعالیت‌های اجتماعی، خود نتیجه‌ی همان چیزی شدند که می‌خواستند خلق کنند. آنان بر «توانمندسازی جامعه» بیش از «توانمندسازی حکومت» تمرکز کردند. آنان انجمن‌ها و مدارس را پیش بردند، پیش از آن‌که ساختار رسمی آن را به رسمیت بشناسد. آنان خواسته‌های خود را مطالبه نمی‌کردند، بلکه آن را خلق می‌کردند.

جنبش زنان در مشروطه، می‌تواند یک درس‌آموزی تاریخی برای توسعه‌خواهی در ایران باشد. این که چگونه برای توسعه‌یافتگی باید به جامعه‌ای توسعه‌یافته دست یافت. به عبارت دیگر رسیدن به توسعه، بدون توانمندسازی جامعه نمی‌تواند پایدار باشد.

از این منظر «جنبش زنان» که زیر پوست «انقلاب مشروطه» جریان داشت، موفق‌تر از خودِ «انقلاب مشروطه» بوده است.

متن کامل یادداشت
⚛️یک و فیلم و انبوهی از آسیب‌ها بر تن یک ملت

🖊️امیر ناظمی


این فیلم تاسف‌بار از رفتار غیرمدنی یک روحانی، نه تنها دردآور است، بلکه نشانه ۸ آسیب ⁧ #ایران_امروز⁩ هم هست:

1️⃣مردان منفعل
‏حداقل انتظار از ⁧ #مردان_تماشاچی⁩ حمایت از ⁧ #انسانیت⁩ است.
‏کاش مردان به جای آن چیزی که ⁧ #غیرت⁩ می‌نامند، و با آن ⁧ #زنان⁩ خود را می‌کشند، کمی به انسانیت حساسیت داشتند!

2️⃣فقدان احترام به ⁧ #حریم_خصوصی
‏فیلم گرفتن از زنی که پشت دیوار فرزندش را به آغوش گرفته است، نشان‌دهنده است که این فرد هیچ ادراکی از حریم خصوصی ندارد، هرچند بیشتر اشکارکننده یک ⁧ #انحراف_جنسی⁩ تهوع‌آور هم هست.

3️⃣فقدان درک مفهوم قانون و نظم
‏سیاستمدار ایران امروز از درک این اصل ساده عاجز است که: «دولت‌ها تشکیل می‌شوند تا انسان‌ها علیه همدیگر خشونت نورزند»

‏انسانی که گرگ انسان دیگر است، با فراقدرت دولت (⁧ #لویاتان⁩) به قواعد جامعه تن می‌دهد. اما اینان این خشونت را از دولت به جامعه می‌کشانند

4️⃣ایدئولوژی کشنده انسانیت
‏تصور کنید مادری که کودک بیمارش را به بیمارستان برده، کودکی که رنجور و نیازمند تغذیه و توجه

‏و در چنین حالتی، کسی آن‌قدر دل‌داده ⁧ #ایدئولوژی⁩ و بازیچه عقده‌هایش است، که تنها فهم‌اش از این درد، ⁧ #حجاب⁩ است!

‏آنان با ایدئولوژی خود انسانیت را نشانه گرفته‌اند!

5️⃣مرگ یک نهاد
‏روحانیتی که در برابر این رفتار شرم‌آور یک روحانی دیگر سکوت می‌کند، چه خودش بداند و چه نداند، در حال حذف از جامعه است.

‏تداوم ⁧ #سکوت_روحانیت⁩ تنها نشان‌دهنده آن است که نهاد روحانیت دیگر عملا وجود خارجی ندارد و تنها از آن یک ⁧ #شرکت_سهامی⁩ تقسیم غنائم مانده است.

6️⃣زنان آگاه، امید ⁧ #ایران_آینده
‏در میان همه این تاریکی‌ها، اما همین فیلم نشانه‌ای است از زنانی آگاه به حقوق خود و بسیار شجاع که آینده ایران را خواهند ساخت.

7️⃣تقلیل دین به حجاب
‏وقتی کل فهم یک روحانی از کل جهان هستی، تنها دو تار مو است، انتظاری هم جز این نیست.

‏⁧ #حجاب_اجباری⁩ که اصلا نه جایگاه محکمی در اسلام دارد و نه از اصول و فروع دین است و نه تناسبی با شرایط روز دارد، جانشین تمامی آن‌ها می‌شود، تا نشان‌گر یک کج‌فهمی بزرگ و عمیق باشد.

8️⃣دن‌کیشوت‌ها
‏در ایران امروز که گرانی، گرسنگی، فقر، ناکارآمدی و .. ویژگی‌های آن است، تنها انسانی که رابطه‌اش با جهان قطع شده باشد، چنین می‌تواند دنیا را وارونه بفهمد و مساله‌اش بشود حجاب!

‏او و همه پشتیابانانش نه از جهان واقعی فهمی دارد و نه توانایی رفع آن چالش‌ها را دارند.

حرکت به سمت #ایران_آینده از بهبود این ۸ درد آغاز می‌شود.


به‌اشتراک بگذارید تا آفریده شود
@ShareNovate
⚛️استارت‌آپ بهتر است یا ملک؟
🖊امیر ناظمی

تپسی نخستین استارت‌آپ ایرانی بود که وارد بورس شد و یک ماه پیش توسط گروه خوشنام گلرنگ خریداری شد و امروز میلاد منشی‌پور از آن جدا شد.
این یادداشت تقدیم می‌شود به میلاد منشی‌پور و هومن دمیرچی عزیز، هم‌بنیان‌گذاران تپسی

⭕️فهم ما از سرمایه
واژه «سرمایه» به صورت تاریخی بیشتر به «سرمایه اقتصادی» اشاره دارد. اما امروزه سرمایه معنایی فراتر از تامین مالی است. «سرمایه» (به معنای Capital و نه Invest) دارای ابعادی فراتر از سرمایه اقتصادی و مالی است.

سرمایه قابلیت انباشته شدن و انتقال (مانند فروش یا ارث) دارد و از طریق سرمایه‌گذاری میزان ارزش و بهره‌مندی آن افزایش می‌یابد.

بر این اساس، بوردیو به خوبی درمی‌یابد که سرمایه تنها از نوع اقتصادی نیست. به عنوان مثال کسی که دانش دارد، می‌تواند از دانش خود برای تولید دانش جدید و افزایش دانش بهره گرفته، و دارایی خود را افزایش دهد. همچنین دانش او انباشته شده و قابلیت انتقال به دیگران هم دارد.

بر این اساس است که بوردیو ۴ نوع متفاوت از سرمایه را شناسایی کند:

1️⃣سرمایه اقتصادی

2️⃣سرمایه فرهنگی مانند دانش و تجربه که در قالب مواردی مانند حقوق مالکیت فکری مانند حق اختراع (پتنت) یا کپی‌رایت ارزش‌گذاری می‌شود.

3️⃣سرمایه اجتماعی که در قالب مواردی مانند اعتماد دیگران یا اعتبار یا ارتباطات یک شرکت، یا میزان تاثیرگذاری بروز می‌یابد.

4️⃣سرمایه نمادین که میزان شناخته‌شدن بودن یا شهرت است و در مواردی مانند برند یا لگو ارزش‌گذاری می‌شود.

مدل‌های مختلف ارزش‌گذاری تلاش دارند تا سرمایه‌های مختلف را در قالب سرمایه اقتصادی ارزیابی و ارزش‌گذاری کنند، هرچند تنها بخشی از سرمایه‌ها را ارزش‌گذاری می‌کنند.


⭕️تبدیل سرمایه‌ها به همدیگر
ویژگی سرمایه آن است که می‌تواند از یک نوع به نوع دیگر تبدیل شود:

پدر پولداری که فرزند نه چندان سخت‌کوش خود را با دوپینگِ کلاسِ خصوصی به بهترین دانشگاه‌ها می‌فرستد و شهریه‌های گران می‌پردازد، در حقیقت بخشی از سرمایه اقتصادی خود را به سرمایه فرهنگی فرزندش تبدیل می‌کند.

آن سلبریتی که با قراردادی، اجازه استفاده از چهره و نامش را در معرفی و تبلیغات یک کالای تجاری می‌دهد، سرمایه نمادین خود را تبدیل به سرمایه اقتصادی می‌کند.

شرکتی که با یک قرارداد لیسانس، دانش تولیدی خود را به شرکت دیگری انتقال می‌دهد، سرمایه فرهنگی خود را تبدیل به سرمایه اقتصادی کرده است.

تمامی انواع سرمایه می‌توانند به نوعی دیگر از سرمایه تبدیل شوند. هرچند ممکن است برخی از فرآیندهای تبدیل سخت و زمانبر باشد و برخی دیگر به سادگی و در زمان کوتاه امکان‌پذیر باشد.


⭕️آن‌چه محاسبه نمی‌شود: نمونه جهانی PayPal
این روزها بسیار شنیده می‌شود که «بنیان‌گذاران تپسی با فروش سهام خود، در بهترین حالت می‌توانند ۲ یا ۳ خانه در منطقه۱ خریداری کنند». اما این تنها بخشی از حقیقت است و تنها مربوط به سرمایه اقتصادی آنان است.

بهتر است به نمونه‌های جهانی نگاهی بیاندازیم:

ایلان ماسک و پیتر تیل دو بنیان‌گذار بسیار معروف PayPal بودند. آنان پس از واگذاری پی‌پل تبدیل به «فرشتگان کسب‌وکار» (Business Angel) شدند. بسیاری از استارت‌آپ‌ها در جهان با هم رقابت می‌کردند تا این دو را راضی کنند تا سهام‌دارشان شوند، با پرداختی اندک یا حتی بدون پرداخت پولی.

دلیل این امر موفقیت پیشین آنان و سایر انواع سرمایه‌هایشان بود. این افراد به دلیل تجربه و دانش بالای مسیر رشد، شبکه ارتباطی خود و شهرت خود، سرمایه‌های دیگری کسب کرده بودند.

آنان به دلیل همین تجربه برخوردار از شبکه ارتباطات قوی بودند و مورد اعتماد بسیاری از صندوق‌های جسورانه (VC) یا سرمایه‌گذاران و به عبارت دیگر «سرمایه اجتماعی» آنان نیز در واگذاری سهام PayPal نه تنها مبادله نشده بود، بلکه افزایش نیز پیدا کرده بود. در نهایت آنان با شهرتی که یافتند، «سرمایه نمادین» خود را نیز افزایش دادند.

⭕️نقش‌آفرینی پس از خروج
بنیان‌گذاران، با فروش سهام استارت‌آپ خود، تنها بخشی از سرمایه خود را («سرمایه اقتصادی») واگذار می‌کنند، و با همین واگذاری نیز هر ۳ سرمایه‌ی دیگر خود را نیز افزایش می‌دهند!

به این ترتیب بنیان‌گذاران، پس از سال‌ها تلاش، تنها به ۲ یا ۳ ملک نرسیده‌اند، بلکه آنان به سرمایه‌های بزرگتری رسیده‌اند که با سرمایه‌گذاری درست، می‌تواند انباشته شده و به سرمایه اقتصادی تبدیل شود.

نگاه تک‌بعدی به بازدهی سرمایه اقتصادی، نه تنها نادیدن همه‌ی حقیقت است، بلکه ممکن است منجر به توصیه‌ای نادرست شود.

همچنان موفقیت در اکوسیستم استارت‌آپی یکی از معدود راه‌های پیشرفت در ایران است؛ ایرانی که در آن موفق‌شدن، بدون سرمایه اولیه و بدون ارتباطات اجتماعی و خانوادگی و بدون داشتن شهرت و سرمایه نمادین، و به صورت اخلاقی و شرافتمدانه، سخت یا حتی تقریبا غیرممکن است.
@ShareNovate
⚛️نوروز به مثابه نهاد توسعه
🖊امیر ناظمی


آداب و رسومی که پیوندخورده با رفتارها و شیوه‌ی نگرش جوامع به جهان هستند، نهادهایی هستند که می‌توانند کارکردهایی فراتر از بک آداب جمعی باشند و ظرفیت‌هایی برای حرکت‌های جمعی جوامع ایجاد کنند.

از این منظر نوروز جایگاهی منحصر به فرد در فرهنگ ایرانی دارد که در «ایران آینده» به عنوان نهادی کلیدی نگریسته شود،
نوروز فراگیرترین نماد و نهاد ⁧ایرانشهری⁩ است و⁩ ظرفیت بالایی برای تبدیل شدن به اصلی‌ترین نماد ⁧ «ایران آینده»⁩ در جهان را دارد. دلایل این ادعا در ادامه مرور شده‌اند.

1️⃣نگاه طبیعت‌محور
‏نوروز دربردارنده عناصر فهم ایرانی از ⁧ «توسعه پایدار⁩» است.
‏تقویم ایرانی فارغ از ⁧ ایدئولوژی⁩ است، برخلاف اغلب تقویم‌های مشابه (مانند تقویم میلادی که ⁧کریسمس⁩ حاوی ریشه‌های مذهبی است)

‏نوروز بیان‌گر رابطه انسان با طبیعت است. رابطه‌ای مبتنی بر اشتراک‌های انسانی و فارغ از چارچوب‌های ایدئولوژیکی که همواره گسست‌آفرین هستند. به همین دلیل ظرفیت بالای پذیرش دارد.

2️⃣دانش‌محوری
‏مهم‌ترین تفاوت جهان امروز با گذشته، اهمیت و جایگاه دانش، علم⁩ و ⁧فناوری⁩ است.

‏نوروز مبتنی بر محاسبات دقیق بوده است و همین امر آشکارکننده تمایز مدرن این رویداد با سایر تقویم‌های مشابه است.

‏نوروز نه تنها بزرگداشت طبیعت است، بلکه پاسداشت فهم علمی بشر از جهان نیز هست.

3️⃣فراگیری و ⁧تنوع⁩
‏نوروز اگرچه ویژگی‌های مشترک و مشابهی دارد، اما در میان جوامع مختلف به گونه‌های متنوعی جشن گرفته می‌شود.

‏به عنوان مثال ارامنه نوروز را در کنار بزرگداشت کریسمس، به شیوه جامعه خود جشن می‌گیرند.

‏نوروز ظرفیت پذیرش تنوع بالایی دارد که از این نظر قابل توجه است

4️⃣بازآفرینی سیاسی
‏واقعیت تلخ آن است که در جهان امروز نام ایران نه خوشنام است و نه یادآور افتخاری در ذهن جهانیان

‏⁧ «ایران آینده»⁩ پیش از حرکت به سمت ⁧ توسعه⁩ نیازمند بازتعریف و بازآفرینی نام و نقش ایران خواهد بود. در این مسیر نوروز پرظرفیت‌ترین نماد برای این پیام خواهد بود.

«پایان زمستان و فرارسیدن بهاری دوباره» پیامی است که در بزرگداشت نوروز نهفته است.

‏پیامی استعاری برای بازتعریف ایران و نقش آن در جهان، که می‌تواند در این نماد خلق و یادآوری شود.
‏پاسداشت نوروز یعنی آغاز دوره‌ای جدید

5️⃣در ستایش شادی
‏نوروز یادآور شادی است و ⁧رقص⁩، ⁧موسیقی⁩ و ⁧ شعر⁩ از عناصر اصلی آن.

‏این رویداد نه در گذشته باقی مانده است، نه سوگ دارد و نه انتقال‌دهنده‌ی انتقام و شکاف به آینده است.
‏از این منظر نوروز تاریخ شادی در گستره‌ای وسیع از جهان است.

6️⃣امر اجتماعی
‏نوروز مبتنی بر ⁧مشارکت_جمعی⁩ است.

‏هیچ نهادی مسوولیت آن را بر عهده ندارد و پایداری آن هم در کشورهای مختلف به همین دلیل بوده است.

‏همچنین رویدادی غیرفردی است، و تنها متکی بر رابطه فرد با طبیعت یا خدا یا حقیقت نیست.

‏و نهادی برای خیرخواهی و ⁧ «مسوولیت اجتماعی»⁩ نیز هست.

7️⃣نوروز پاسداشت لحظه و آن

‏تمامی جهان، در هر کشور و مکانی، در یک لحظه تغییر فصل را گرامی می‌دارند.
‏حتی برای ساکنان نیم‌کره‌جنوبی نیز تغییر فصل، درست در همان لحظه (ورود به پاییز) معنادار است.
‏شاید بیهوده نیست که ⁧ خیام⁩ هم تقویم ایرانی را تکمیل می‌کند و هم ستایش‌گر ⁧آن⁩ و ⁧ دم⁩ است.

«این قافلهٔ عمر عجب می‌گذرد
دریاب دمی که با طرب می‌گذرد

ساقی غم فردای حریفان چه خوری
پیش آر پیاله را که شب می‌گذرد»

به‌اشتراک بگذارید تا آفریده شود
@ShareNovate
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
Forwarded from شبکه توسعه
🔲⭕️کآرام جانم می‌رود! (حکایت تلخ مهاجرت در ابعاد گسترده)
امیر ناظمی


مواجهه با واقعیت: مواجهه با چالش‌ها در ایران امروز، اغلب به انکار واقعیت می‌انجامد. چشم بستن بر مساله‌ها و پنهان کردن چالش‌ها، اگرچه برای کوتاه‌مدت احساس آرامش می‌دهد، اما منافع بلندمدت را به همان اندازه تخریب می‌کند.

انکار واقعیت هم در میان سیاست‌گذاران و هم بنگاه‌ها تبدیل به یک تیپ رفتاری شده است. گویی با حرف نزدن یا کاری نکردن، در خصوص مشکل می‌توان مشکل را حل کرد. اما برای حل مساله، ابتدا باید واقعیت را، هرچند تلخ باشد، پذیرفت تا حل آن امکان‌پذیر شود.

یکی از چالش‌های این روزهای بخش خصوصی و از جمله اکوسیستم استارت‌آپی ایران، موضوع مهاجرت است. مهاجرت در ایران ابعاد گسترده‌ای یافته است و به نظر می‌رسد این چالش برای دهه‌ها گریبانگیر ایران خواهد بود، صرف نظر از این‌که نظام حکمرانی چه تغییراتی پیدا کند. به همین دلیل شرکت‌ها باید این مساله را به عنوان یک پیش‌فرض بپذیرند و برای کاهش آسیب‌های آن سازوکارهایی طراحی نمایند.

در ادامه دو سازوکار به بنگاه‌ها در خصوص مهاجرت پیشنهاد شده است.

◻️مهاجرت آونگی
تجربه کشورهای بلوک شرق پس از فروپاشی شوروی و به طور خاص روسیه، نشان داد که مهاجرت میان نیروهای علمی و فناوری را باید به عنوان یک اصل پذیرفت و کمتر سیاستی می‌تواند مانع از آن شود. با پذیرش این واقعیت، راه‌حل اصلی بهره‌گیری از منافع این واقعیت و کاهش آسیب‌های آن است.
شرکت‌ها و مراکز علمی، بر این اساس تلاش داشتند تا مهاجرت را تبدیل به «مهاجرت آونگی» کنند به نحوی که فرد مهاجر، تمایل به حفظ ارتباط با کشور و شرکت خود داشته باشد و تلاش کنند تا او را در «چرخه خدمت و تولید» کشور یا بنگاه خود حفظ کنند.
بر اساس این دیدگاه نیروی مهاجر هر استارت‌آپ می‌تواند به عنوان یک نیروی فریلنسر یا مشاور یا پاره‌وقت، نوعی از همکاری با داخل را تجربه کند. به این ترتیب سازوکارهایی برای شکل‌دهی به همکاری می‌تواند منافع زیر را ایجاد کند:

▪️انتقال تجربه‌ها و دانش به‌روز: شامل دانش فنی و مدیریتی
▪️پایش محیط: فرد مهاجر بیش از هر کسی به کسب‌وکار شما آشناست و می‌تواند بهتر از هر کسی در خصوص گسترش و بین‌المللی‌شدن استارت‌آپ شما ارزیابی داشته باشد.
▪️بین‌المللی‌شدن: نیروی مهاجر شما می‌تواند به ثبت و ایجاد شاخه بین‌المللی شما کمک کند.
▪️کمک به سایر مهاجران: مهاجرت برای مهاجر نیز تجربه سختی است. ایجاد گروه‌های حمایتی (برای مهاجران کسانی که تمایل به مهاجرت دارند) خود یک کنش اجتماعی ارزشمند است. شرکت یا استارت‌آپ شما می‌تواند پشتیبان همان چیزی باشد که از آن می‌ترسد!

باید در چشمان ترس‌هایتان زل برنید، تا موفق شوید. بپذیرید تصمیم دیگران برای مهاجرت، دست شما نیست.

◻️همزاد جهانی شما
شرکت‌ها و استارت‌آپ‌ها اغلب این پیش‌فرض را دارند که ابتدا در جامعه خود موفق شوند و سپس به سمت بین‌المللی‌شدن حرکت کنند. اما واقعیت آن است که آن‌ها می‌توانید از همان ابتدا نیز به صورت موازی نسخه‌ی دیگری از خود را به صورت جهانی خلق کنند، که آن را «همزاد جهانی» می‌نامیم.

همزاد جهانی دقیقا مشابه با کسب‌وکاری نیست که در ایران ایجاد شده است، بلکه مدل کسب‌وکار (BM) همزاد جهانی، بر اساس ویژگی‌های بازار هدفش، نیاز به تغییراتی دارد. البته این تغییرات و هزینه‌ای که دارند، نسبت به ارزشی که ایجاد می‌کنند، بسیار اندک نیست. این که تا چه حد یک کسب‌وکار بتواند BM مناسبی برای «همزاد جهانی» خود تدوین کنند، میزان موفقیت‌اش را تعیین می‌کند. تدوین یک مدل کسب‌وکار مناسب که بتواند با کمترین تغییراتی نسبت به مدل فعلی کسب‌وکار، در بازاری بین‌المللی موفق باشد، البته سخت است، و وابسته به خلاقیت. اما امکان‌پذیر نیز هست.

به این منظور لازم است تا در معماری محصولات و خدمات نیز ملاحظاتی در نظر گرفته شود، از جمله معماری مدولار. مدولار بودن استفاده از هر ماژول را در هر دو محصول اصلی و همزاد جهانی امکان‌پذیر می‌کند.

☑️⭕️تجویز راهبردی: چالش‌های سخت، راه‌حل‌های سخت

این‌که در برابر یک چالش هیچ کاری نکنیم و صرف به غرزدن بسنده کنیم، یعنی ما هم تبدیل به بخشی از انکار واقعیت شده‌ایم. به جای غر زدن و افسوس خوردن در برابر شرایط باید به دنبال راه‌هایی برای رشد خود و توانمندسازی دیگران باشیم. هر دو راه‌حل پیشنهادشده سخت و پرزحمت است. اما اگر راه‌حل ساده‌تری برای این چالش بزرگ ندارید، پس باید دست به کار شوید. پس به جای نادیده‌انگاری یا مرثیه‌سرایی بهتر است راهی بسازید، که ویژگی بنگاه‌های موفق، همین ساختن‌هاست.
شاید باید در پس هر سفر خداحافظی به فرودگاه، زیر لب خواند: ای کاروان آهسته ران/کآرام جانم می‌رود. هر مهاجری آرام جان این سرزمین است و شاید شعر ما، همین سازوکارهای حفظ پیوند باشد.

شبکه توسعه
https://t.me/I_D_Network
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
مربوطه به یادداشتی با عنوان «حمله به خود»
⚛️حمله به خود
درباره خروج «ابر آروان» از تحریم اتحادیه اروپا

🖊امیر ناظمی

«خودایمنی» نام دسته‌ای از بیماری‌هاست که در آن سیستم ایمنی بدن به‌طور اشتباه به خود بدن حمله می‌کند، چراکه سیستم ایمنی نمی‌تواند تفاوت بین سلول‌های مهاجم و سلول‌های خودی را تشخیص دهد. این بیماری در سطح اجتماعی نیز می‌تواند شکل بگیرد، آنچه در این انیمشن به تصویر کشیده شده است، یک نمونه اجتماعی است، جایی که جامعه‌ای به جای حمله به مهاجمان، به خود حمله می‌کند؛ در حقیقت به مرزنشین‌ترین مدافعان خود!

⭕️مروری بر حوادث
پس از قطعی اینترنت ۹۸ که قطعا یک فاجعه غیرقابل توجیه سیاست و حکمرانی است، افراد یا گروه‌هایی مورد حمله مردمی قرار گرفتند. شناخته‌شده‌ترین حملات به ابر آروان بود. آروان در ۵ سال گذشته بارها و بارها به عنوان عامل مهم قطعی اینترنت در رسانه‌ها نام برده شد.
اما با طرح شکایت ابر آروان در دادگاه اتحادیه اروپا و بررسی مستندات، امروز آروان از فهرست تحریم‌های اروپا خارج شد.


⭕️درس‌آموزی‌هایی از یک بیماری خودایمنی

1️⃣حساسیت اجتماعی:‌ آروان بارها مورد خشم عمومی در شبکه‌های اجتماعی قرار گرفت. در این خشم، ترس و استیصالی که مردم را به حمله به آروان رسانده بود، می‌توان نشانه‌های ملتی را دید که به سرنوشت جمعی خود اهمیت می‌دهد. اگرچه این ناسزاگویی گسترده وجوه منفی بسیاری داشت که در ادامه نیز اشاره می‌شود، اما در سویی دیگر مردمی را نشان می‌داد که به سرنوشت جمعی خود اهمیت می‌دهند، هرچند ممکن است دچار خودایمنی شده و به افرادی اشتباه خشم خود را خالی کنند. و این همان قسمتی است که نیاز به بازاندیشی جمعی ما دارد.

2️⃣ناتوانی در شناسایی عاملین:‌ پیچیدگی تحلیل اتفاقات داخلی، اطلاعات نامتقارن و عدم دسترسی به عاملین، باعث شده است که این حساسیت عمومی و به دنبال آن خشم عمومی، به سادگی توسط برخی بازیگران مورد بهره‌برداری قرار گیرد.

آروان ابتدا توسط ارتش سایبری داخلی ایران که وابسته به نهادهای امنیتی و نظامی بودند، مورد حمله قرار گرفت. در ادامه مردم خشمگین و نیروهای خشونت‌ورز خارج از کشور نیز بر این موج ساختگی سوار شدند.

از یک طرف آنانکه می‌خواستند برای تصمیم‌های خود قربانی پیدا کنند، موفق شده بودند و از طرف دیگر آنان‌که می‌خواستند به مردم بگویند که «در ایران امروز همه شرکت‌ها و افراد به حاکمیت وابسته هستند»، و از این طریق از هر کس غیر از خود سلب اعتبار کنند، سود می‌بردند.

آروان قربانی مشترک هر دو گروه بود، مانند بسیاری از قربانی‌های دیگر این سال‌ها! و مردم خشمگین و مستاصل نیز بازیچه هر دو گروه شده بودند.

3️⃣کاهش روزمره سرمایه اجتماعی: ایران امروز از خیلی جهات «فقر سرمایه» دارد، از فقدان سرمایه برای پروژه‌های زیرساختی تا فقر دانشی که به واسطه قطع ارتباطات بین‌المللی به وجود آمده است. اما فقر اصلی در «سرمایه اجتماعی» است. ایران امروز نمونه‌ای از یک جامعه اتمیزه است که در آن هیچ فرد و گروهی به هیچ فرد و گروه دیگری اعتماد ندارد و به همین دلیل نیز کارهای جمعی پیشاپیش ناکام می‌مانند، چه در یک استارت‌آپ باشد، چه در یک سمن (NGO) و چه در یک دولت.

ایرانی که سرمایه اجتماعی نداشته باشد، حتی فرصت بازسازی خود را هم نخواهد داشت. نمونه آروان باید هشداری برای همه ما باشد. این‌که چگونه حساسیت خود را حفظ کنیم، اما آن را تبدیل به خشمی اشتباه نکنیم.

4️⃣از بین‌رفتن کنش‌گران مرزی: هم امنیت و هم توسعه به کنش‌گران مرزی نیاز دارند. آروان تنها یک نمونه از قربانی‌کردن کنش‌گران مرزی در حوزه فناوری بود. کنش‌گر مرزی امروز به سادگی قربانی می‌شود، چرا که هر دو گروه به این جمع‌بندی رسیده‌اند که مرزنشینان در تیررس‌ترین مانع آنان برای تندروی هستند.

سرنوشت کنش‌گران مرزی امروز ایران چنین است: روزها مشغول بازجویی هستند و شب‌ها در شبکه‌های اجتماعی، ناسزا دریافت می‌کنند. بسیاری از آنان در حال از دست دادن توان خود هستند!

5️⃣راه‌حلی به نام دادگاه: هر یک از ما در خصوص نقش‌آفرینی دیگران، قضاوت‌هایی داریم، اما باید بپذیریم که احساسات، دانش ناکامل و فشار اجتماعی می‌تواند رهزن ما باشد. ما بیش از هرچیزی به دادگاه‌هایی با فرآیند شفاف و حفظ حقوق متهم نیاز داریم، نه بازتولید خلخالی‌ها!

⭕️حرف آخر
شاید در راه ساخت ایران آینده، ما نیاز داریم تا مدام به خود هشدار دهیم: شاید کسانی که ناسزایشان می‌گوییم، آن هیولاهایی که ما در ذهن خود ساخته‌ایم نباشند.

باید حساسیت عمومی را بالا برد، اما قضاوت و خشونت را از آن کاست. سختی رسیدن به توسعه همین راه رفتن روی مرزهای باریک است. باید همه ما بیش از ناسزاگویی‌های یک‌خطی و توییتی، نیاز داریم به نوشتن و خواندن تحلیل‌ها.

و یک ترس:
من از آن خسته‌شدنِ انتهای این انیمشین می‌ترسم، از جایی که دیگر تیر خوردن از هر دو سو رمقی برای کنش‌گرانش نگذاشته باشد!

@ShareNovate