مدرسه وگانیسم
2.11K subscribers
13.7K photos
1.5K videos
48 files
796 links
آموزش گیاهخواری کامل، برنامه غذایی
وگان Vegan - خام وگان Raw Vegan

آیدی برنامه غذایی ویژه با پشتیبانی ویژه @ostad_veganismschool

کانال شفایافتگان مدرسه وگانیسم @veganism_health

سایت http://www.veganism-school.com

تماس ۰۹۱۹۹۷۹۴۲۵۶ با وقت قبلی
Download Telegram
آیا می دانید که اردیبهشت همان بهشت واقعیست 🌿🌺

پردیس واژه ای پارسی است

به باغ هایی گفته می شود که در زمان ساسانیان بود و در آن درختان و گیاهان و حیوانات زندگی می کردند

واژه پردیس بعدها در اروپا به شکل «پرادایس» در آمد به معنای بهشت Paradis

و سپس در عربی پ به ف تبدیل شد و فردوس و فردیس

پردیس از زبان ماد ایرانی است شامل ( پارا + دَئِاز)

گزنفون مورخ می گوید:

در هر جا که شاه هخامنشی اقامت کند و به هر کجا که رود، همیشه مراقب است تا باغ هایی باشد پر از چیزهای زیبا که از زمین می روید، این باغ ها را پردیس می نامند

همچنین در کتیبه شوش اردشیر شاه نوشته است:

پردیس را ساختم و مزدا و میترا مرا از بدی دور نگاه دارد

این میل زیاد به باغ و گیاهان و طبیعت از طبع ایرانیان باستان و عصر کشاورزی زرتشت شروع و اوج گرفت

و پیدایی پردیس در اردیبهشت است




@veganism مدرسه وگانیسم©
روز نخست اردیبهشت روز سعدی 🌺

گلستان و بوستان عشق


@veganism
کسان که در رمضان چنگ می‌شکستندی

نسیم گل بشنیدند و توبه بشکستند


(سعدی شیرازی)


هیچکس مانند سعدی نمی تواند اینچنین معانی بلند را در یک بیت شعر به این روشنی بگوید
درخت غنچه برآورد و بلبلان مستند

جهان جوان شد و یاران به عیش بنشستند


(سعدی شیرازی)
یکم اردیبهشت روز سعدی 🌺 🌿


روز پارسایی و عشق پارسی

بر خلاف تصور خیلی ها، سعدی استاد عشق مجازی است یعنی دنیوی و زمینی

البته عشق مجازی و معنوی ندارد

عشق، عشق است

ولی خب واژه «مجازی» را گفتم تا معنی را به صورت عامیانه برساند

حالا عشق به یک گل باشد، یا یک حیوان یا یک انسان یا هر چیز دیگری

عشق در همه این ها یک حالت و مسیر را دارد

سعدی گرچه در دیگر چیزها هم سخن رانده است

ولی از برای آن سخنان زبان زد نیست بجز چند داستان های دلنشین و پندآموزش

و سعدی را در بیان عشق و مهر می شناسند

و رفتار و بینش پارسایی در زندگی

او در گفتار دارای روشنی و سادگی و رسایی است (فصاحت و بلاغت) که کمتر کسی این چنین است

سعدی چنان واژگان عربی را به کار برده است که عربی بودن آن به چشم نمی آید

چنان که گویا این واژگان بوی پارسی گرفته اند و در آن آمیخته (حل) شده اند

و برای جور کردن قافیه ها و وزن ها به کار برده است

و اکنون نیز واژگان عربی در پارسی چنان است که کاربرد آن با عربی واقعی تفاوت دارد

و عربیِ ایرانیزه شده است

گرچه نام او عربی است ولی این به روزگار کهن و چیره گشتن اعراب و زبان عربی در آن زمان برمی گردد

و چه بسا سخنانی که از روی ناچاری و وضعیت ذهنی روزگار خود ناچار به گفتن آن ها بوده است

چون در اشعار او تناقض هایی با آنچه در قبل گفته است دیده می شود

و مانند حافظ چند دوره زندگی داشته است که بعدها باورهای او دگرگون شده است

عبادت بجز خدمت خلق نیست

به تسبیح و سجاده و دلق نیست


و باز می گوید:

من از آن گذشتم ای یار که بشنوم نصیحت

برو ای فقیه و با ما مفروش پارسایی

می گوید پارسای واقعی ما هستیم و نیازی به موعظه نداریم

بوستان و گلستان سعدی هوای ویژه خود را دارد

تا جایی که چکامه های او را بر سر در سازمان ملل زده اند

چو عضوی به درد آورد روزگار

دگر عضو ها را نماند قرار


سعدی پنهان کردن و پوشاندن عشق را کاری بیهوده می داند و می گوید :

هزار جهد بکردم که سر عشق بپوشم

نبود بر سر آتش میسرم که نجوشم

مرا مگوی که سعدی طریق عشق رها کن

سخن چه فایده گفتن چو پند می‌ننیوشم

به راه بادیه رفتن به از نشستن باطل

و گر مراد نیابم به قدر وسع بکوشم


عشق را چون سلطانی می داند که هنگام حاکم شدن دنیا و دین و عقل و همه چیز را کنار می زند و قلاشی پیشه می کند

برخیز تا یک سو نهیم این دلق ازرق‌فام را

بر باد قلاشی دهیم این شرک تقوا نام را

زین تنگنای خلوتم خاطر به صحرا می‌کشد

کز بوستان باد سحر خوش می‌دهد پیغام را

غافل مباش ار عاقلی، دریاب اگر صاحب‌دلی

باشد که نتوان یافتن دیگر چنین ایام را

دنیا و دین و صبر و عقل از من برفت اندر غمش
جایی که سلطان خیمه زد غوغا نماند عام را


در چکامه بعدی صبر را در برابر عشق بسیار کوچک می بیند

ز عشق تا به صبوری هزار فرسنگ است

دلی که عاشق و صابر است مگر سنگ است


و باز می گوید :

لاابالی چه کند دفتر دانایی را

طاقت وعظ نباشد سر سودایی را

آب را قول تو با آتش اگر جمع کند

نتواند که کند عشق و شکیبایی را

دیده را فایده آن است که دلبر بیند

ور نبیند چه بود فایده بینایی را

عاشقان را چه غم از سرزنش دشمن و دوست

یا غم دوست خورد یا غم رسوایی را


و باز از چیره شدن عشق بر جان می گوید:

وقتی دل سودایی می‌رفت به بستان‌ها

بی خویشتنم کردی بوی گل و ریحان‌ها

گه نعره زدی بلبل گه جامه دریدی گل

با یاد تو افتادم از یاد برفت آن‌ها


سعدی همنشینی با بدان و کسانی که نامتناسب هستند را نکوهش می کند

یارا بهشت صحبت یاران همدم است

دیدار یار نامتناسب جهنم است

هر دم که در حضور عزیزی برآوری

دریاب کز حیات جهان حاصل آن دم است

نه هرکه چشم و گوش و دهان دارد آدمی‌ست

بس دیو را که صورت فرزند آدم است

آن است آدمی که در او حُسنِ سیرتی

یا لطف صورتی‌ست، دگر حشو عالم است


در هوای بهار می گوید :

درخت غنچه برآورد و بلبلان مستند

جهان جوان شد و یاران به عیش بنشستند

حریف مجلس ما خود همیشه دل می‌برد

علی الخصوص که پیرایه‌ای بر او بستند

کسان که در رمضان چنگ می‌شکستندی

نسیم گل بشنیدند و توبه بشکستند

بساط سبزه لگدکوب شد به پای نشاط

ز بس که عارف و عامی به رقص برجستند

دو دوست قدر شناسند عهد صحبت را

که مدتی ببریدند و بازپیوستند

به در نمی‌رود از خانگه یکی هشیار

که پیش شحنه بگوید که صوفیان مستند

اگر جهان همه دشمن شود به دولت دوست

خبر ندارم از ایشان که در جهان هستند

به سرو گفت کسی میوه‌ای نمی‌آری

جواب داد که آزادگان تهی دستند
لاله های باژگون

لاله ها دل هایی هستند که از زمین بیرون آمده اند

این روزها لاله ها را در دشت و صحرا پیدا می کنید


@veganism
آهنگ سعدی ۲
<unknown>
از در درآمدی و من از خود به در شدم

گوشم به راه تا که خبر می‌دهد ز دوست
صاحب خبر بیامد و من بی‌خبر شدم
پیکر تراش باستانی

که با قلم و چکش پیکر هخامنشی و کتیبه میخی می تراشد و سفارش می گیرد همچنین آموزش می دهد

آدرس پیج اینستاگرام 👇

https://www.instagram.com/khajavi_art?igsh=MXQyMWd4dGU0c3BmNQ==
اردیبهشت آمد و شد نوبهار گل 🌸


اردیبهشت نیلوفرانه ماه هاست

ماهی که باید به گُل ها نگاه کرد

و از دلپذیری هوا خوشی برد


کنار دشت بهار

زیر نور آفتاب می درخشند شقایق ها

آسمان آبی است

برگ های تازه سبزی که در کنار شکوفه ها در حال جوانه زدن هستند

صدای همهمه پرندگان از دور شنیده می شود

خاک نم خورده طراوتی دلچسب دارد

تکه ابر های سپید در گذرند

گام بر می دارم و شور پدیدار می شود

تپه هایی که در دور دست ایستاده اند

سرد و گرم روزگار را دیده اند

گل های ریز و درشت بهاری صفایی دارند

بوی علف ها با پرواز حشرات

گل های آبی رنگ بچشم می خورند

شقایق ها جام سرخی به سلامتی زمین بالا رفته اند

و با نسیم تکان می خورند

گل های سپید دشت را پوشانده اند

تنه های کهن درختان روایتی دارند

زیر شاخه ای می ایستم

و به کوه های دورست نگاه می کنم

ملخی پرید

مورچه گان در ترافیک با همدیگر دیده بوسی می کنند

زاغچه ای بر قاب شاخه ای فرو آمد

هیچ تابلویی نمی تواند این صحنه ها را نمایان کند

هیچ موسیقیدانی نمی تواند هارمونی این طبیعت را بنوازد

انرژی ناب جاریست

میل برگشتن ندارم

قدم می زنم و به پرواز کبوتران صحرایی نگاه می کنم



@veganism مدرسه وگانیسم©
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
طبیعت گردی امروز 🌱

باغ مست و راغ مست، زمین مست آسمان مست


@veganism
این روزها وقتی از کوچه ها و خیابان ها می گذرم

بوی برگ های تازه رسته درختان به مشام می رسد

این عطر سبزینه فضا را پر می کند

نمی دانم چطور بعضی ها اصلا متوجه نیستند

دلم می خواهد فقط در این هوا را نفس بکشم

و لحظه لحظه جذبه طبیعت را جذب کنم

قلم را یارای نوشتن نیست و زبان را میل سخن گفتن

این طبیعت است که سخن می گوید

نجوای شاخه ها و باد

آواز رود خُنیاگری می کند

دشت ها و کوهپایه ها تابلوی تماشا هستند

نغمه خوش پرندگان، فلکلوری دلنشین است

من اینجا ایستاده ام و بهار مرا به تفسیر شقایق می برد

تا مهر را ترجمه کنم

پیمانه های یاس روایت خمخانه های کهن را برایم می گویند

جرعه ای از آن می چشم، سرخوش و ملنگ راهی کوچه های خیام می شوم

کوزه ها گنجایش این همه مستی را ندارند




@veganism مدرسه وگانیسم
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
چرا نباید عرقیات گیاهی بخوریم؟

دلایل مهم و چرایی


@veganism
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
انواع لاک و لوازم آرایشی

در زیر زمین ناکجاباد ساخته می شود


@veganism