کانون "خادمین گمنام شهدا"
622 subscribers
1.36K photos
143 videos
9 files
53 links
کانون خادمین گمنام شهدا:

کانونی مستقل ومردمی
کانونی بدون وابستگی به نهاد یا ارگانی

کانونی که وابسته به #شهداست وبس
کانونی که #گمنامی را پرورش میدهد

خدایا اخلاصی ازجنس #شهدا عنایت کن
با #ما همراه باشید

مکان:مشهد-میدان تلویزیون

ادمین:
@Khgshohada_admin
Download Telegram
#شهدا...
عنایتی به این دل
خسته کنید😔...

شهدا..
گاهی؛ نگاهی...


#دلنوشته
@khgshohada_ir
#شهيد ❤️🌹

به قلبت نگاه ميكند اگر جايي
برايش گذاشته باشي
مي آيد
مي ماند
لانه ميكند
تا #عاشقت كند...


#دلنوشته
@khgshohada_ir
در #عالم_رؤیا به #شهید گفتم:
چرا برای ما دعا نمیکنید که #شهید_بشیم؟!
شهید گفت: ما دعا میکنیم،
براتون هم شهادت مینویسن؛
ولی #گناه میکنید، #پاک میشه!

#حاج_حسین_یکتا
#دلنوشته

@khgshohada_ir
من که بارها شنیده بودم!
من که هربار از شنیدنش تنم لرزیده بود!
من که هربار از شنیدنش حلقه‌ی چشمم نمناک شده بود!
اصلا منی که به این همه شنیدنش عادت کرده بودم...
پس چرا وقتی خواستم آن همه شنیدن را یک بار ببینم، نفسم رفت و نمیخواست برگردد!

همه‌ی شهدا میگفتند: «عاقبت رفیق شهید، شهیدت میکند »
و... مگر میشود حرف شهید الکی باشد؟؟

اصلا بعد از پر کشیدنِ #شهید_قاسمی_دانا باید میدانستم دیر یا زود تو هم پر میزنی و ما را به خدای زینب میسپاری و میروی!
برو!
من که آماده‌ی رفتنت شده بودم!
دلم را در مُشت گرفته بودم تا نلرزد و چشمه‌ی اشکم را قسم داده بودم، آبروداری کند!
که دشمن شادت نکنم!
ولی چه کنم آقا...
این نبودن‌هایت آنقدر تویِ ذوق دلم میزند که در مُشت آب شود و چشمه‌ی اشکم را تازه کند تا های های ببارد!

#دلنوشته
#زبان_حال_همسر
#شهید_محمدرضا_سنجرانی

#کانون_خادمین_گمنام_شهدا
🆔 @KhGShohada_ir
میشود به مادرت بگویــے انقـــــدر از #معرفت_هایت نگوید؟؟؟

اصلا خودت بودی بی‌قرار دیدنِ ڪسی مثلِ خودت نمی‌شدی؟‌!
یا خودت بودی و این همه وصفِ معرفت ڪسی ڪه دیگر نیست را میشنیدی..
آرزو نمیکردی که کاش گرهِ کوری به ڪار روزگارت بیوفتد تا آنوقت همه‌ے روزگارت را #حواله_دهی به اویی که #دیگر_نیست؟؟!

مثلا من😔😔!!!!

ڪه دربه‌در بہ دنبالِ تمامِ گره‌هاےِ ڪورِ دنیا میگردم ڪہ با همین بهانه هم ڪه شده، به #سمتت بدوَم!
و با #های_های_گریہ بگویم چہ بر سرِ این روزهایم آمده!
و یادآورت شوم که به اندازه‌ی همه‌ی آدمها معرفت از خدا امانت گرفته‌ای!

میشود #پادرمیانی کنی و.... با نیم‌نگاهی... و با جرعه‌ْ‌معرفتی... شرِّ تمام #غصه‌های عالم را از سرم کم کنی؟؟!؟!

ان شاءالله عاقبت بخیری🤲


#دلنوشته
#زبان_حال_خادم_الشهدا
#چهارشنبه_های_شهدایی

#کانون_خادمین_گمنام_شهدا
🆔 @KHGShohada_ir
💠برگزیده مسابقه دلنوشته📝

سرکار خانم سیده الهام سیدی علیرضایی

درسینه ام غمی سوزان سرشت وجودم را می سوزاند.
گویا نفخهٔ صور اسرافیل این بار فریادش را از نایِ گلویِ مظلوم ترین و بی پناه ترین انسان روزگار بلند کرده است؛ نفخهٔ صوری که دل ها را از غیر خدا می میراند وصدای هل من ناصر او در فریادش جان ها را دوباره زنده می کند.
آری دوباره قیامت برپاشده...
انگار امامی غریب، همه را چون مغناطیس به سوی خوددعوت میکند و اینک این منم؛ عاشقِ دل سوخته ای که از آب وگل اضافی شما خلق شده و بر دیگر بشران برتری داده شده ام.
انگار شهر را سکوت فراگرفته و جز صدای کاروانی عاشق، صدایی به گوش نمی رسد.
لبیک گویان،با دلی آماده، با چشمانی مشتاق و با پاهایی که از آنشان نیست، به راه افتادند؛ دل من هم پشت سرشان...
یکی با پای تاول زده ی عریان، یکی باپای لنگان، پای سالم من اما، غرق خجالت...
ای مسافر؛
تو می روی و می بَری؛ هم دل بی قرار مرا، هم بازی دنیارا.
تو می روی و می کشانی؛ هم فکر سرکش مرا، هم قلب های بی قرار را.
تو می روی و می رسی؛ به تصویر ناکام ذهن من، به بهشت دنیا...
یادت باشد اینجا دلهایی هنوز در پی رخصت اند، در پی نگاهی خریدار،
یادت باشد نگاهت که به گنبد عشق افتاد، بگویی: اللهم الرزقنا حرم بطور مخصوص کربلانرفته هارا، آن ها که هنوز دیدگانشان به بارگاهت روشن نشده...
حال بدی داشتم، حال کودکی گم شده و بی پناه، حال کسی که حال خوبش را نخریدند، حال کسی که دنیا برایش تنگ می شود، جایی ندارد در بهشت دنیا...
کمی کلافه، بی مقصد، صفحه گوشی را بالا و پایین میکردم، زائرانش را رصد میکردم، غبطه میخوردم به حالشان.
ناگه در دلِ این فضای مجاز، عکس دوستی قدیمی توجهم را جلب کرد، دلم آرام گرفت،
عکسنوشته ای که همسر شهید گذاشته بود:
جاماندن، نه این که معنی اش لایق نبودن باشد، بلکه سیدالشهدا امتحان می کند عشّاق را به فراق...
امتحانی چون دوری یوسف از یعقوب.

#دلنوشته_اربعینی


#کانون_خادمین_گمنام_شهدا
🆔@khgshohada_ir
#در_هوای_شهدا

1⃣ #دلنوشته

باید لمس کرد ؛
باید بویید؛
باید بوسید؛
باید بغل کرد لحظه ها را...
همان لحظه هایی که انگار زنده ات میکنند!
تو را؛
یک مرده را !
یک مرده ی واقعی که نمیفهمد
کجا سالش تحویل می شود؟! کجا نفس می کشد؛
کجا می خوابد؟
اصلا چرا می خوابد؟!
خجالت نمی کشد ؟!

من همان مرده هستم !
همان ک نفس را نکشت تا زنده شود !
همان که میدانست کجاست اما نمی دانست؛
احمد اباد می فهمید
و خانه ی خدا نمی فهمید!
در لحظه ی تحویل سال تو بودی و خدا و خدا و خدا...
و تو بودی مهمان عزیز خدا!
و تنها سالی ک بعد از نوزده سال برایت تحویل شد...
باورت میشود مریم ؟!
حق داری باور نکنی!

دلم می خواست می ماندم در همان لحظه !
همان لحظه که وقتی چادر از صورتت برمی داری...
وقتی اشک ها نمی گذارند که ببینی !
اما میبینی !
اولین بار است ک میبینی پرچم اقا را...
باورت نمی شود؟!
حق داری مریم !
حواست به دور و اطراف نیست!
نا باورانه می روی ب سوی پرچم..
حواست نیست!
حق داری مریم!
پا روی کیف که گذاشتی؟
خدا می داند...
بالش چه کسی رفت زیر پایت؟
خدا می داند...
از چه کسی حلالیت بطلبی؟
خدا میداند...
هیجان زده بودی!
حق داشتی!
نمیدانستی چه بگویی!
چه بخواهی...
کاری بکن!
می بویی!می بوسی!
چه بوی خوشی!
باز هم می بویی!
می خواهی این بو تا را تا ابد حس کنی....
بوی ارباب می دهد اخر...
حق داری!
پرچم را که می برند اخر...
با خود می گویی؛
بوئیدن حرام نبود؟!
پس اعتکافم چه می شود!؟
وای روزه ام !
وای یعنی باطل شد؟
و نمی دانی...

#الی_احسن_الحال
#ارسالی_کاربران
#دومین_اعتکاف_شهدایی

🆔 @KhGShohada_ir
#در_هوای_شهدا

2⃣ #دلنوشته

سلام بر تو ...سلام بر روزها و شبهایت که پر از عشق بود...روزهای خلوت و پر از امید رسیدن به خدا...
سلام بر سکوتت...سلام ما بر شب زنده داری هایت...آن روزهایی که دوست نداشتیم ثانیه اش بگذرد و ما با خدای خود حرفهایمان را تمام کنیم و بیشتر همکلام شویم...🌹😔
و سلام بر روزهای پر از عبادت و بر شبهای بی امان...
از اینکه یک روز میگذشت و ما درمانده میشدیم که آیا توانسته ای آنطور که خدا میخواهد استفاده کرده باشیم؟!؟
سلام بر زندگی 3روزه اما کوتاه ...، کوتاه ولی نمونه زندگی که لحظاتش با زندگی معمولی خودمان پر از تفاوت بود...، زندگی به رنگ خدا( صبغه الله)...
هیچگاه یادمان نخواهد رفت روزهایی که همرنگ زیبایی ها بود ...چه تجربه ایی...انگار به معراج رفته بودیم با پیامبر ( صلی الله علیه و آله)در یک مسیر و یک زمان ...حس الانم را میگویم .
لحظه های باور نکردنی...تعریف حسش قابل توصیف نیست آخر حسی به زیبایی خلوت در کنار خداوند که تعریفی ندارد... فقط باید خودت تجربه اش کنی!!!
رقابت در غالب عبادت چه معنا و مفهوم قشنگی داشت اینکه بتوانی بیشترین استفاده را کرده باشی...........!
و لحظه ی تحویل سال.............
چه لحظه ای بود... انگار روی همه گونه ها بارانی شده بود ... چه بارانی ...!🌧
اینقدر خداوند مهربان است که باران را بر چشم ها جاری میکند...😭
در آن لحظه ها همزمان با حاج آقا حلوائیان برای حضور مهدی فاطمه -عج- دعا میکردیم... ای کاش سیل راه میفتاد خدااا مثل همین روزها که سیل آمده...!!!و همه را میبرد تا خود مهدی فاطمه (عج)...نمیدانم چقدر توانسته امم موفق بیرون آمده باشم از این سفر قشنگ...اما میدانم حتما و حتما دعاهای همه ما تا کجاها که بالانرفته است...🌺
یقین دارم پروردگاری که باران خود را بر چشم های پر گناهمان جاری میسازد ، حتما این دعاهارا هم تا عرش بالا برده است...و حتما هم به نزد یوسف زهرای ما هم رسیده است...که با چه زجه ای دعا شد ... دوست ندارم این سفر، آخرین اعتکاف عمرم باشد چون تجربه های قشنگی را به من داده است...من تجربه سفر کربلا را در این سفر داشته ام...ان شاءالله به حرمت این دعا اعتکاف بعدی و همراه با معشوقمان یوسف فاطمه عج برگزار کنیم... 🙏🏻ان شاءالله...و السلام...🌹

#الی_احسن_الحال
#ارسالی_کاربران
#دومین_اعتکاف_شهدایی

🆔 @KhGShohada_ir
#در_هوای_شهدا

3⃣ #دلنوشته

با سلام...
نمیدونم از کجا بگم و چه جوری بگم
اما به نظرم این جوری بتونم شروع کنم که...
اعتکاف بهترین موقعیت برای خلوت کردن با خدای مهربون بود
اصلا اونجا همه شرایط آماده است تا لذت صحبت با خدایت را تجربه کنی...
به به که چه قدر فضای دل نشینی بود
به به که چه زمان عجیبی بود
ولی خب یک درد دارم میدونی چیه؟؟؟
اینه که اونجا بودم خیلی حالم خوب بود
اما الان دارم حس میکنم که اگه یکمی غفلت کنم و دنبال هوای نفسم بیافتم اوضاع دوباره برمیگرده به همون حالت اورژانسی...
تلاشمو میکنم اما با عنایت امیر المومنین علی ابن ابی طالب (علیه السلام) انشاء الله.

#الی_احسن_الحال
#ارسالی_کاربران
#دومین_اعتکاف_شهدایی

🆔 @KhGShohada_ir
#در_هوای_شهدا
4⃣ #دلنوشته

اواسط بهمن بود خعلی به این درواون در زدم برم کربلا...:)💔
نشد😊(اسمم دراومدولی دعوت نشدم)
ولی درعوض دعوت شدم کربلای ایران...🕊🥀
شب جمعه ی سه هفته ی پیش شلمچه بودیم و مراسم شبهای بله برونِ حاج حسین یکتا...
حاج حسین میگف بله برونه ینی تواومدی به مهدی فاطمه بله بگی....

برگشتیم به روزمرگی هاباچنتا قولی که به امام زمانم داده بودم
تا
بنراعتکافودیدم ولی باخوشحالی خاصی به دوستم گفتم آخ جون😍 اعتکاف شهدایی😄
شب اول اعتکاف به خودم قول دادم...
شب دوم اعتکاف به خودم قول دادم...
شب سوم اعتکاف قول دادم اونم به امام زمان....
هرشب یه قولی هرلحظه یه درسی
شایدبرای منی که اصلا توی فضای مذهبیا نبودم ازاول دیدن بعضی لحظات سخت بود...
شایدگهگاهی دلم می لرزید ...
شایدگهگاهی زمینه ی گناه فراهم میشد...
شاید گهگاهی میخواستم بشم آدمِ سابق...
ولی:)
روزآخراعتکاف به خودم میگفتم خدایااگ قراره بدشم چرابایدازمسجدبرم بیرون؟
خداروبه امام حسین قسم میدادم میگفتم خدایا اگه قراره گناه کنم همون لحظه ازبین برم...
فاطمه صدامومیشنیدبرگشت گف مائده ماقولِ شهادت گرفتیم؛)
قول دیدن کربلا روگرفتیم؛)
قول سربازی امام زمانوگرفتیم:)
قول....

#الی_احسن_الحال
#ارسالی_کاربران

#دومین_اعتکاف_شهدایی

🆔 @KhGShohada_ir
#در_هوای_شهدا

5⃣ #دلنوشته

همه ی ما آدما یه دوره ای میخوایم تا از تموم عالم و آدم یه فراغتی داشته باشیم و بتونیم خوب فکر کنیم...

فکر کنیم و خودمونو برای تصمیم گرفتن آماده کنیم...
تصمیم هایی که هرچند به پاش موندن سخته ولی مثل یه شیرینی خامه ای گُنده شیرینه!

خوبه آدم واسه ی چند روزم که شده به سیستم شنوایی استراحت بده و بذاره موزیکای مختلف و جورواجور مخاطب دیگه ای واسه ی پر کردن جیباشون پیداکنن!💸🎶

سعی کنه صداهای جدید رو کشف کنه!🔮

و بذاره آدم ها و تفکرات گوناگونشون دست از سرش بردارن و خودش باشه و خودش و خداش...

راستش ، خدا هرکسی رو بیشتر دوس داشته باشه ، بزرگترین صفت خودشو بهش می ده ؛ یعنی #تنهایی رو!...

پس یه #تنهایی چند شبانگاهی نصیب نو ترین و جوون ترین روزای سال شمسی من شد🌱...
من بهش می گم #شانس!
شانسِ بودن کنار کسایی که نرمش معنویتشون تو ذهنت کلّی حال خوب می سازه و دلتو حسابی گَردگیری می کنه!

شانس این که دل شکسته ی من ، تو خاطر شهدا جانباز حساب بشه و من بشم شهید زنده :)

گردگیری و خونه تکونی دلمون و تحمل تموم بدقلقی ها و غرغرامونو فقط کار کسیه که با خدا رفت و آمد می کنه !
و اونم رفیق شهیدامونن و بس!

مرسی عشقا ! مرسی بامراما! مرسی شهدا! خوش گذشت ! مرسی ما رو دعوت کردین خونه ی خدا و چندروزی ازمون پذیرایی کردین...
آخه ما که می دونیم ، شما و خدا که این حرفارو باهم ندارین...
خونه ی خدا ، خونه ی خودتونه :)♥️
#الی_احسن_الحال
#ارسالی_کاربران
#دومین_اعتکاف_شهدایی

🆔 @KhGShohada_ir
#در_هوای_شهدا
6⃣ #دلنوشته

*بسم رب شهدا و صدیقین*
نمیدانم از کجا باید شروع کنم از آن روزی که دخیل به حرم آقا بستم تا قسمتم راهیان نور بکند یا از آن لحظه ای که فهمیدم گر به دیدار شهدا برم از قافله معتکفین جا می مانم نه نه!! شاید هم آن روزی که استخاره گرفتم نمیدانم از کجا شروع کنم هههعییی برادر شهیدم رفیق روز های سختم من داستان را شروع میکنم تو یاری ام کن تا از ته قلب بنویسم.
یکی بود یکی نبود تو این جهان پراز خطا هیچ کس بهتر از خدا نبود
اشک امانم را بریده بود دل گرفته بودم و البته دل شکسته چیزی تا سال نو نمانده بود نمیدانم چرا امسال حال و هوای عید را ندارم خسته ام دخیل حرم آقا برای لحظه ای آرامش سال قبل روز سوم اعتکاف آنقدر سبک بال شده بودم که با خود عهد بستم که سال دیگر را حتمی بیایم لحظه ای درنگ پیامی از طرف دوست قدیمی(راستی امسال اعتکاف میری؟)
یاد آوری خاطرات دخیل بسته بودم که راهی‌ دیارمردان خدایی بشوم اما حالا کدام؟؟؟
سردرگمی و کلافکی پناه به خودت آورده ام خودت راهی جلویم بگذار استخاره گرفتم خود خواستی راهی خانه ات شوم پیشنهادی هم به دوستان دادم آن ها هم قبول کردند آخر میدانی نوجوانیم و خوشی هایمان بیشتر با رفقا
بالاخره روز موعود قلبم در سینه بیقراری میکرد آرام باش قلب من آرام به دیدار یار می روی
این بار را جلو نشسته بودم تا با دقت گوش کنم آخر جناب حلواییان واقعا شیرین سخن اند لحظه سال تحویل و گفتن چند جمله از امام زمانم دلم شکست (کی می آیی آقا جان) این اشک ها با اشک های دفعه پیش متفاوت است انگاری دارند قلبم را میشویند دلم آرام گرفت
درست است کنار دوستان کلی بگو و بخند کردیم اما آرامش قلبم را مدیون این اعتکاف ام حس میکنم از نو متولد شدم عبادت کنار دوستان هم حال و هوای خودش را دارد بهترین روز های عمرم عاشقانه هایی با تو از جنس تو برای تو قسمتم کن هر سال این عاشقانه هارا تکرار کنم اعتکاف شهدایی را مدیون تو و برادر شهیدم هستم👈شهید محسن حججی
والسلام علیکم و رحمته الله و برکاته❤️.
#الی_احسن_الحال
#ارسالی_کاربران
#دومین_اعتکاف_شهدایی

🆔 @KhGShohada_ir
#در_هوای_شهدا
7⃣ #دلنوشته

دنبال یک آرامش محض بودم، آرامشی که بتونم ادامه بدم و کمر همت ببندم برای راه پیش روم...
نیاز به یک تاییدیه داشتم،تاییدیه ای که بدست آوردنش هم سختی داشت هم آسونی...
دلم گرفته بود از این همه بدی💔، میخواستم خودمو خلاص کنم، خسته شده بودم از گناه، میخواستم برم زنگ همون در آخر رو بزنم🛎🚪،میخواستم برم خونه خود خدا..🕌
روزهای آخر سال بود و هوای سال نو...🍀 خیلی از بودن ها رو از دست میدادم اما دلم میگفت برم با همه تمسخری که قراره بشم بجنگم ،دلم نمیخواست جای خالی بابابزرگمو ببینم😭، گفتم حداقل میشینم توی خونه خدا براش دعا میکنم...🤲🏻
با کلی شدن ها و نشدن ها قسمتم شد با بهترین دوستم بیام اعتکاف...🙃
گفتم خداااا درسته من بدم اما ببین اومدم،😔اومدم کمکم کنی🙂، اومدم دیگه شب های بارونی ننویسم که ندارمت خدا😔 ، اومدم بگم:خدا ببین کل متن هام اسم تو روشه...🙂
۳ روزاعتکاف همچون برق و باد🌪 میگذشت و من بودم که همون آدم گناهکار باقی مونده بودم، شب ها با مناجات آروم می شدم 🌙و روزهاهم با خوندن نماز و قرآن...🌞
داشت سال تحویل میشد، این سال باهمه سال های گذشتم متفاوت بود، سال رو همه با متوسل شدن به مهدی فاطمه(عج) آغاز کردن،😍 گفتم شاید اینم یک چراغ باش توی دل خاموشم💡🖤 از اون شب کلی به خودم و خدای خودم قول دادم...
قول دادم دل پدر مهربونی ها رونشکونم...💔
قول دادم نباشم کسی غیر بنده خدا...💓
قول دادم قدم هامو محکم تر بردارم برای این راه...👣
قول ها دادمو ...
با خودم که ای کاش نباشد نامی از گذشته ام...
و یا علی گفتم و قصه عشق را آغاز کردم...

#الی_احسن_الحال
#ارسالی_کاربران
#دومین_اعتکاف_شهدایی

🆔 @KhGShohada_ir
#در_هوای_شهدا
8⃣ #دلنوشته

شب 13رجب ک وارد مسجد الزهرا شدم از همون اول حس عجیبی داشتم و واقعا خدا رو شکر کردم ک قسمتم شد شب تخویل سال معتکف باشم.
برنامه موقع تحویل سال با حضور حاج اقا حلوائیان ک عالی بود یعنی دلم میخواد یک بار دیگه زمان به عقب برگرده و من دوباره اون حال خوب رو تجربه کنم.
شب 15 رجب تازه فهمیدم که چقدر داره روزا زود میگزره واقعا دوست داشتم این روزا هیچ وقت تموم نشه و به جای 3روز اعتکاف 10روز باشه...
از صمیم قلبم دلم برای تک تک لحظه های اعتکاف تنگ شده و امید وارم دوباره هم قسمتم بشم و بتونم حتما بیام و شرکت کنم انشاالله....

#الی_احسن_الحال
#ارسالی_کاربران
#دومین_اعتکاف_شهدایی

🆔 @KhGShohada_ir
#در_هوای_شهدا
9⃣ #دلنوشته

بسم رب الشهدا والصدیقین
دلنوشته 🌹
روز اول اعتکاف وقتی خلوت کردم با خدای خودم فهمیدم تازه کجای کارم
هرشب میگفتم الهی العفو الهی العفو الهی العفو دلم میخواست فقط با خدا رازو نیاز کنم و‌کسی رو نبینم
روز دوم اعتکاف مصادف شد با سال تحویل وقتی آقای حلوائیان درباره فراغ امام زمان گفتن گفتم نکن من یک کاری کردم که غیبت امام زمان طولانی بشه 😔اونجا تازه فهمیدم انتظار یعنی چی داغ فراغ امام زمان چنان قلبمو سوزونده بود که از شدت گریه دیگه صدام درنمیومد
روز سوم اعتکاف و وداع روز سوم یک اتفاق جالب افتاد من شب قبلش با خدا که درد و دل میکردم میگفتم دلم میخواد برم حرم حضرت زینب و ای کاش یکم از تربت کربلا همیشه همراهم باشه فرداش که موقع وداع پرچم حرم حضرت زینب و دیدم گفتم خدایا دستت درد نکنه من میخواستم برم حرم عمه جان الان پرچم حرم حضرت زینب اینجا چند دقیقه که گذشت دیدم دارن بین معتکفین تربت کربلا تقسیم میکنن یکی از بچه ها بهم گفت فاطمه این تربت تل زینبیه وداع تموم شد سفره افطار آخر و‌پهن کردن و سفره اعتکاف و‌داشتن جمع میکردن افطار که کردم در آخر وداع با دوستایی که سه روز باهاشون زندگی کردم خیلی سخت بود 😔
ان شاالله همه معتکفینی که امسال مهمان شهدا بودن اربعین هممون کربلا باشیم
ومن الله و توفیق
یازهرا (مادرم)

#الی_احسن_الحال
#ارسالی_کاربران
#دومین_اعتکاف_شهدایی

🆔 @KhGShohada_ir
#در_هوای_شهدا
🔟 #دلنوشته

چند وقتی بود آشفته بودم و آرامش نداشتم احساس میکردم تنهای تنهام و توی این دنیا هیچکس نیست که صدامو بشنوه ، خوب اینجور وقتها انسانها دنبال یک پناهگاه میگردن که ارومشون کنه ، به طبع منم دنبال همون پناهگاه بودم و نتیجه ای که گرفتم این بود که این ارامش رو باید از خداوند دریافت کنم، اما با عبادت کردن حرف زدن با خدا نیاز ارامشم رفع نشد که بدتر هم شد ، احساس میکردم از خدا دور شدم هرچی هم تلاش میکنم بهش نزدیکتر بشم نتیجه عکس میده،
حس میکردم توی باتلاق دنیا گیر کردم و هرچی دست و پا میزنم تا دست خدارو بگیرم بیشتر توش غرق میشم ،
نمیدونم تجربه شو دارین یانه ولی اینکه فکر کنی خدا تورو نمیبینه بدترین حس دنیاست من این حس رو داشتم .

دنبال هر فرصتی بودم تا با خدا خلوت کنم اما باز هم احساس رضایت نداشتم توی تمام اتفاقات زندیگم دنبال نشونه های خدا بودم تا به خودم بگم ببین اسنم نشونه خدا تورو میبینه پس درست داری پیش میری داری به خدا نزدیک میشی که نشونه هاشو میبینی اما فایده نداشت ،
از زمانی که نشونه های خداتوی زندگیم رو دنبال میکردم حالم از قبل بهتر شده بود تا اینکه به یک نشونه رسیدم اصلا بزارید اینجوری بگم گفتم باید بیشتر باخدا خلوت کنم ایام اعتکاف بهترین فرصته میری و باهاش خلوت میکنی هیچ مانعی هم توی اون چند روز نیست که ارتبتطتونو به هم بزنه نه گوشی نه روابط دنیایی و نه ادمها وقتی رفتم تاریخشو نگاه کنم دیدم چه نشونه جالبی سال تحویل تلاقی پیدا کرده با ایام اعتکاف اسن یعنی خدا نشونه فرستاده و داره با این نشونه به بنده هاش میگه اهای بنده های من حالا که سال داره نو میشه طبیع ت داره زیبا میشه توهم بیا رابطه بین من و خودت رو تازه و نو کن بیا رتبطه مونو زیباتر کن یا سه روز خلوته با من ،
حس خوبی بهم دست داد قبل از اینکه تقویم زو نگاه کنم خیلی امیدوار بودم‌ با اعتکاف حال دلم خوب بشه بعد از دیدن این نشونه مطمئن شدم و بعد از دیدن لوگوی اعتکافی که با نام شهدا گره خورده بود مطمئن تر...

روز موعود فرا رسید قبل از وارد شدم به مسجد تسبیح حضرت زهرا س رو خوندم و وارد مسجد شدم خیلی حس خوبی بود اما تمام اون سه روز یه حس مزاحم داشتم‌که هی سرزنشم مسکرد که فلان نمازو نخوندی از وقتت درست استفاده نکردی و... سه روز گذشت و واقعا ناراحت بودم که چرا بیشتر نماز نخوندم چرا بیشتر دعا نکردم و...

اما وقتی درست ۹ روز بعداز اعتکاف دیدم یکی از حوائج بزرگ و مهمم داره براورده میشه داشتم بال در میاوردم و اولین جملهدای که به زبونم اومد این بود که اعتکافم به ثمر نشست اعتکافی که ازش راضی نبودم که خودمو سرزنش میکردم ازش استفاده درست نکردم ...


اما من اشتباه میکردم ، خدا بزرگتر از اون چیزیه که ما فکر میکنیم و همیشه هست اما ما نمیخوایم ببینیمش کافیه صداش بزنیم و چشمامون رو برای دیدنش باز کنیم و مثبت اندیش باشیم تا زمانی که چشمامون رو بستیم و میگیم نیست مسلما خدارو نمیبینم...

#الی_احسن_الحال
#ارسالی_کاربران
#دومین_اعتکاف_شهدایی

🆔 @KhGShohada_ir
#در_هوای_شهدا
1⃣1⃣ #دلنوشته

این الرجبیون
دوباره درب های خانه ات باز شده تا باز مهمان داشته باشی...
سلام خدا!آمده ام تا باز سه روز مهمانت باشم:)
نکند باران رحمتت ببارد و من زیر چتری از گناه باشم،،،
میبینی خدا؟دل هایمان خزان است ،زمستان است،آمده ایم ک دل هایمان را هم بهار کنی...
اما هنوز دل هایمان خزان است و باران چشمانمان هم مانند باران های پاییزی "نرم و آرام"
تنها زمانی دل هم بهاری میشود ک ابرهای چشمانمان هم مانند ابرهای بهاری ببارند،پر سروصدا،با رعد و برق و رگباری!
امسال انگار قرار است بهار دلمان زودتر از بهار زمین برسد که اینگونه همه زجه میزنند در فراق صاحب زمین و زمان...راستی!این چه بهاری است بدون تو مهدی جان؟!
بهار می آید و دل ها هم ،همه بهاری...
و با آمدن یک مهمان بیشتر از بهاری،بهشتی میشود...
این پرچم از کجا آمده است؟بهشت؟آری حتما از بهشت است که عطرش اینگونه فضای مسجد را پر کرده...آری...مگر کربلا از بهشت چه کم دارد؟
این شیشه های کوچک چه دارند؟ خاک؟نه!این ها اشک های زینب است...مگر نه اینکه زینب روی همان تپه ،اشک ها ریخت و گریست و دید که...
سپاس خدا!سپاس ارباب!سپاس حضرت سقا!سپاس عمه جانم!سپاس شهدا!
سپاس که پذیرفتید صاحب این دل شکسته ی در ب در را:))

#الی_احسن_الحال
#ارسالی_کاربران
#دومین_اعتکاف_شهدایی

🆔 @KhGShohada_ir
#در_هوای_شهدا
2⃣1⃣ #دلنوشته

گم می‏شوم در ازدحام شهر.
خسته‏ ام...
نشانی خانه‏ ام را به خاطر نمی ‏آورم
تشنه‏ ام؛
تشنه یک دقیقه آرامش
خسته، لحظه‏ای حتّی
چشمانم به دنبال سرپناهی می‏گردد؛
سرپناهی که از این هیاهو دورم کند
خلوتی که در آن به خود بیاندیشم
به نشانی خانه‏ ام.
نور سبزی از گلدسته‏ های مسجد جامع شهر به چشمم می‏خورد،
بی‏اختیار به سویش کشیده می‏شوم
زمزمه «اَللهُمَّ لَکَ الحمد» به گوشم می‏خورد
نوای «لَکَ المَجْدُ و لَکَ العِزّ»، از خود بی‏خودم می‏کند
چشم که باز می‏کنم، من هستم و خیلِ عاشقان الهی
من هستم و صف به صف تسبیح و نماز و استغاثه
اکنون سه روز است با تو ام؛
هم‏صحبت تو و هم‏خانه تو.
سه روز است میهمانِ تو ام و تو همچنان مهربان‏ترین میزبانِ دنیایی.
کم‏ کم نشانی خانه‏ ام را به یاد می ‏آورم:
من اهل ایمان بودم؛ همسایه خورشید
عشق، در دو قدمی من جوانه می‏زد
یقین، پشت خانه‏ ام اُردو زده بود
باید بروم.

#الی_احسن_الحال
#ارسالی_کاربران
#دومین_اعتکاف_شهدایی

🆔 @KhGShohada_ir
به نام خدا

#دلنوشته

در جدال بغض ها و هق زدنهایت!
در هیاهوی نا منظم تپش های قلبت!
در وانفسای درماندگی روزهایت!
یا در کاسه‌ی لبریز شده ی ندامت ها و پشیمانی هایت...!
درست همانجا...
که چشم امیدت را از عالم و آدمها و غیرِ آدمهایش کور میکنی
همانجا که از فَرط بیچارگی نفست بند می‌آید
درست همانجا که بلند میشوی تا بروی و دیگر پشت سرت را هم نگاه نکنی

تنها در یک آن
همان آن که چشم کور میشود و امید رخت میبندد
او از راه میرسد و آغوش میگشاید و هرم نوازش هایش را حواله‌ی دل زمستان‌زده ات میکند!
از روی زمین بلندت میکندو خاک چادرت را میتکاند و نگاهت میکند!
عمیق...
آرام!
خوب میداند
از زیبایی نگاهش شکوفه شکوفه بهار خواهی شد!

برمیگردی و سرتاپای تابوتش را بوسه باران میکنی
بی‌دل... وَ بی‌جان!
آرام... وَ راضی!
در گوشش
و با استخوان های تازه تفحص گشته اش
نجوای وداع سر میدهی

و تو... خدایی را پشت هاله‌ی اشکهایت میبینی
که آغوش گشاده
که لبخند میزند
که بخشیده نا امیدی دلت را
وخود مشتری شده تمام اشکهای انقطاع وارت را!
خدایی که او هم خوب میداند
گمنام هارا
گمنام های مهربانش را...
کجا و چه وقت و چگونه؛
سر راه درماندگی هایت بگذارد
تا تمام دلخوری ها را
های های
با صدای بلند شده‌ات
روی تار و پود پرچم تابوتشان بباری
و به برکت کریمانه‌ی گمنامی‌شان
دوباره برگردی به روزهایی که اگرچه هنوز هم سخت و معمولیست
لیکن خیالت راحت است
هر چه هم سخت،
سایه‌ی نگاهی مقتدر با توست!
بگذار روزگار اشکت را بچکاند
" #او_که_هست "
از تمام روزگار چه باک...؟!



#دیدار_خصوصی با #شهید_گمنام

#اختصاصی_اعضای_کانون_خادمین_گمنام_شهدا
#کانون_خادمین_گمنام_شهدا
🆔 @KhGShohada_ir