Forwarded from Barcode | رسانه بارکُد
Forwarded from FOR NO ONE
شهر وقتی زیبا میشه که بچه معصوم رو مزار مادرش گریه نکنه، وقتی که پدر با شرمندگی تو صورت بچهش نگاه نکنه ، وقتی که جوون خیالش از آیندش راحت باشه ، وقتی که پول مملکت تو خودش خرج شه نه واسه یمن و سوریه، شهر با لب گرفتن تو از زیدت وسط خیابون زیبا نمیشه کصکش...
@For_no_onee🀄️
@For_no_onee🀄️
Forwarded from حکایت های کیری ...!
Forwarded from Anarchonomy
امشب فقط پایان یک سال تقویمی نبود. امشب پایان یک نبرد بود. بازار شلوغ و خیابانهای تسخیرشده توسط دستفروشها، یک موج انسانی ساخته بود که زنها با درجات مختلفی از پوشش در اون حضور داشتند. هوس اوباش حکومتی در این بود که این ازدحام رو رنگ دلخواه بزنند و به جای «مردم اهمیتی به انقلاب نمیدهند» بفروشند، اما خود این ازدحام تابلوی انقلاب شد. همون چیزی که میگفتند خطرناکه اتفاق افتاد، و آب از آب تکان نخورد. مرد و زن شل حجاب و بیحجاب داخل مغازهها و پاساژها و پیادهروها، میلولیدند و آب از آب تکان نخورد. که شاید حتی بعضی از زنها هم فهمیده باشند مرد ایرانی، اونطور که به نظر میرسید خاردار نیست. جنگ هنوز ادامه داره، چون از جنبه حقوقی هیچ اتفاقی نیفتاده. تا یک نظام حقوقی نصب نشه که در اون همه برابر باشند و کسی اجازه و جرئت تحمیل عقایدش به دیگران رو نداشته باشه، جنگ ادامه داره. اما از جنبه عقیدتی، نبرد تمام شده. زن چادری که به همراه دختر بیحجابش برای خرید اومده، که حتی شال اطمینان هم دور گردنش نیست، علامت زد و خوردهاییه که در خونه جریان داشته، و پنجاه و هفتی باخته (نمونههای دیگهای هم هست که چون فقط در شهر من آنلاک شده، فاکتور میگیرم. مثل مرد ریشو و پیشونی پینهدار و پیرهن روی شلواری، که یقه و سینه همسرش کاملا بازه. کرج تو یه لیگ دیگهست، و به این واقفم). هشتاد درصد مذهب درباره مارکتینگه، و اگه بد بازی کنی، بد میبازی. و پنجاه و هفتی هیچوقت عرضه خوب بازی کردن رو نداشت.
وضعیت خیابان ممکنه نوسان داشته باشه، اما شیب خانه رو دیگه نمیشه برگردوند. شیبی دیگه به نفع مرد سنتی نیست. و مثل هر نبرد تمام شدهای، بعضی از جنازهها بعدا از زیر خاک بیرون خواهد زد. همه بچهمذهبیها سفر ذهنیشون رو مکتوب نمیکنند. اونهایی که امسال خودشون رو کشیده بودند کنار، سال نود و هشت چیزهایی دیده بودند. و کنارهگیری بچهمذهبیهایی که امشب مردم رو دیدند، مدتی بعد بروز خواهد کرد. دستگاه استالینی، برای حفظ حباب خودیها تمام تلاشش رو خواهد کرد، اما جلوی چشم هر طرفداری رو نمیشه گرفت. خیلیها همین امشب فهمیدند که از مردم منفصل بودهاند.
شاید در این جشنواره واقعیت، برخی از جانوران آکادمیک هم بفهمند بیدلیل به ضریح طبقه متوسط دخیل بسته بودند. طبقه متوسط همونی بود که آزادیهای یواشکیش رو در پالادیوم خلاصه میکرد.
در فقر هیچ برکتی نیست، اما در انفصال توده فقیر از حکومت، هست. وقتی فاصله طبقه حاکم از مردم عادی به مرز غیرقابل برگشت برسه، جریان فرهنگی کف جامعه شکلی به خودش میگیره که انگار کاملا از کنترل خارج شده. خلافت آرزو داشت با عصیانگری مشتریان پالادیوم طرف باشه، تا با عصیانگری خانوادههای کارگرانی که پول ترمیم دندانشون هم ندارند. خانواده فقیر از نظر جانور آکادمیک، روی میز انقلاب یک خودکار بیجوهر بود. چون به خاطر دغدغه نان نمیتونستند حرکات پنجاه و هفتی مدنظرش رو اجرا کنند. غافل ازینکه هیچ کس در اجتماع، بدون نقش باقی نمیمونه. و صحنه بزرگ امشب رو همونها شکل دادند. کسانی که با معیارهای سازمان ملل همگی زیر خط فقرند.
هنوز کار زیاد داریم. راه انقدر طولانیه که انگار هر کدوم از قدمها یک معجزه لازم دارند. اما درستش همینه، که راه طولانی باشه. انتخابهای سخت در جولان بزدلی، چسبیدن به ستون عقل زیر گردباد مهملات، و ستیز با شر با امکانات ناکافی، برای وقت دیگهای رزرو نشدهاند. وقت همه اینها همیشه اکنونه. جواب پوچگراها رو باید با سماجت روی زندگی داد. باید انقدر سمج بود که فکر کنند فکر میکنیم تا ابد زندهایم. همونطور که طبیعت هر بهار ثابت میکنه که ولکن حیات نیست. نوروز برای این یک جشنه، که همه میگن «دیدید ول نکرد؟». قرار نیست مرگسالاران محو بشن. قراره خط رو نگه داریم تا پشت دیوار بمونند.
نوروز مبارک.
وضعیت خیابان ممکنه نوسان داشته باشه، اما شیب خانه رو دیگه نمیشه برگردوند. شیبی دیگه به نفع مرد سنتی نیست. و مثل هر نبرد تمام شدهای، بعضی از جنازهها بعدا از زیر خاک بیرون خواهد زد. همه بچهمذهبیها سفر ذهنیشون رو مکتوب نمیکنند. اونهایی که امسال خودشون رو کشیده بودند کنار، سال نود و هشت چیزهایی دیده بودند. و کنارهگیری بچهمذهبیهایی که امشب مردم رو دیدند، مدتی بعد بروز خواهد کرد. دستگاه استالینی، برای حفظ حباب خودیها تمام تلاشش رو خواهد کرد، اما جلوی چشم هر طرفداری رو نمیشه گرفت. خیلیها همین امشب فهمیدند که از مردم منفصل بودهاند.
شاید در این جشنواره واقعیت، برخی از جانوران آکادمیک هم بفهمند بیدلیل به ضریح طبقه متوسط دخیل بسته بودند. طبقه متوسط همونی بود که آزادیهای یواشکیش رو در پالادیوم خلاصه میکرد.
در فقر هیچ برکتی نیست، اما در انفصال توده فقیر از حکومت، هست. وقتی فاصله طبقه حاکم از مردم عادی به مرز غیرقابل برگشت برسه، جریان فرهنگی کف جامعه شکلی به خودش میگیره که انگار کاملا از کنترل خارج شده. خلافت آرزو داشت با عصیانگری مشتریان پالادیوم طرف باشه، تا با عصیانگری خانوادههای کارگرانی که پول ترمیم دندانشون هم ندارند. خانواده فقیر از نظر جانور آکادمیک، روی میز انقلاب یک خودکار بیجوهر بود. چون به خاطر دغدغه نان نمیتونستند حرکات پنجاه و هفتی مدنظرش رو اجرا کنند. غافل ازینکه هیچ کس در اجتماع، بدون نقش باقی نمیمونه. و صحنه بزرگ امشب رو همونها شکل دادند. کسانی که با معیارهای سازمان ملل همگی زیر خط فقرند.
هنوز کار زیاد داریم. راه انقدر طولانیه که انگار هر کدوم از قدمها یک معجزه لازم دارند. اما درستش همینه، که راه طولانی باشه. انتخابهای سخت در جولان بزدلی، چسبیدن به ستون عقل زیر گردباد مهملات، و ستیز با شر با امکانات ناکافی، برای وقت دیگهای رزرو نشدهاند. وقت همه اینها همیشه اکنونه. جواب پوچگراها رو باید با سماجت روی زندگی داد. باید انقدر سمج بود که فکر کنند فکر میکنیم تا ابد زندهایم. همونطور که طبیعت هر بهار ثابت میکنه که ولکن حیات نیست. نوروز برای این یک جشنه، که همه میگن «دیدید ول نکرد؟». قرار نیست مرگسالاران محو بشن. قراره خط رو نگه داریم تا پشت دیوار بمونند.
نوروز مبارک.