حرفای خوابیدنکی
113 subscribers
140 photos
120 videos
177 links
خیلی از حرفای مهم وقتی گفته می‌شن که خوابیدیم.
اینجا خوابیدنکی حرفای مهم و غیرمهم می‌زنم. درهم و برهم!

ویدئوهای #حرفای_خوابیدنکی
https://instagram.com/MohamadAliMomeni

http://aparat.com/khabidanaki
Download Telegram
جوانی و عاقبت نقد و نسیه‌فروشی
۱۳۷۶ - ۱۴۰۰
@MohamadAliMomeni
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
هزار سال بعد باستان‌شناس‌ها اینجوری رشد قیمت‌های زمان ما رو مطالعه می‌کنن و هی می‌گن: الهی! چی کشیدن بی‌زبون‌ها!
@MohamadAliMomeni
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
واکسن بیارهای معرکه
فِنتِ واکسیناسیون در ارمنستان، آمریکا، تایلند، سوییس و ایران خودمون

#حرفای_خوابیدنکی ۶۲

#واکسن #کرونا #ارمنستان #کووید۱۹
☘️ @MohamadAliMomeni
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
اصغر، چراغت رو
قصه اصغرآقا فرهودی در میان شمشیر زن‌ها

طنز
#حرفای_خوابیدنکی ۶۳

#اصغر_فرهادی
@MohamadAliMomeni
حرفای خوابیدنکی
اصغر، چراغت رو قصه اصغرآقا فرهودی در میان شمشیر زن‌ها طنز #حرفای_خوابیدنکی ۶۳ #اصغر_فرهادی @MohamadAliMomeni
طفلی به‌نام شادی
تا چندی قبل، در میانه سختی‌ها و رنج‌های زندگی، اتفاق‌هایی مثل جایزه گرفتن #اصغرفرهادی و رفع تحریم و... ایران را خوشحال می‌کرد و مردم را در کنار هم قرار می‌داد و به‌هم پیوند می‌داد و عکس پروفایل خیلی‌ها می‌شد اصغر فرهادی و...

حالا گویی آن بهانه‌های کوچک هم از دست رفته.
حتی جایزه هم نه حلقه وصل که خط افتراق شده. حلقه‌های وصل از کار افتاده‌اند و چسب‌ها وارفته‌اند.

حالا چه خبر یا اتفاقی می‌تواند ایران را خوشحال کند و مردم را به هم پیوند دهد؟! با لب‌های خشکیده و چشم‌های باریده و دل‌های تفتیده؟

طفلی به‌نام شادی...

#شادی #جشنواره_کن
@MohamadAliMomeni
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
شاید مردان بتوانند افکارشان را پنهان کنند، زنان اما نمی‌شود جنسیت‌شان را پنهان کنند. نمی‌شود اینجا یعنی «نباید»

صفحه «اتحاد زنان برای افغانستان» در اینستاگرام را پی بگیرید، که صدایش به شما هم برسد.

#نگذارید_در_تاریخ_بمیریم
#do_not_let_us_vanish_in_history

#افغانستان #زنان #ایران #جنسیت #افکار #زنان_افغانستان
@MohamadAliMomeni
‏هنوز غصه اون فرزندمون «افغانستان» سر دلمونه که این یکی بچه‌مون «آذربایجان» هم به غرور جوانی، هی الوات‌بازی در میاره و شده آیینه دق.
آخه مادر مگه چه گناهی کرده که هی باید غصه بخوره؟

(تازه مادر خودش هم قند بالایی داره، از فرط شیرینی روزگار!)

پی‌نوشت:
اون بچه‌مون که خوبه و سر به راهه و سر و سامون داره، تاجیکستانه.
پاشم براش اسفند دود کنم، بزنم به تخته.

@MohamadAliMomeni
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
کار بدی نمی‌کنن. فقط می‌خوان منقرض نشن! 😅
پاستوریزه نباشی‌ر!
#طنز
@MohamadAliMomeni
خاطره‌های قرار گرفته
نقاش در بداهه‌روی‌هایش رسیده بود به شاهزاده محمد. نمی‌دانم بداهه‌روی در کدام گوشه، با صدای چه کسی. احتمالا بنان. رسیده بود به جایی در کنجِ دنجِ ورامین.

داستانِ نقاشی جدید او را در فرسته بعد بخوانید، به قلمِ محمدعلی مومنی
@MohamadAliMomeni
خاطره‌های آرام گرفته بر بوم
داستانِ تابلو شازده محمد ورامین

فقط کتاب‌های خوب نیستند که آدمی را صدا می‌کنند که دوباره و چند باره بخوانیم‌شان. جاده‌های خوب نیز همینند. بناهای خوب، دوست خوب، نیز...
اگر دوستی خوب، از جاده‌ای خوب، به یک بنای آجری خوب تو را بخواند، شاید شگفت‌زده شوی. شگفتی به تاخیر افتاده از بنایی که سال‌ها قبل دیده بودی. اما آجرهایش را نخوانده بودی! یا کاشی‌هایش را. مثل کلمه‌های یک کتاب.

خواندن و دیدن در کودکی با همه خوبی، غفلت‌زا هم هست. همیشه فکر می‌کنی، این را که خوانده‌ام و این را که دیده‌ام. کتاب رفته در قفسه و تا سال‌ها منتظر مانده کسی که به کتابخانه‌ات عادت ندارد، بیاید و همان کتاب را از قفسه بیرون بکشد و تو شگفت‌زده شوی از اینکه این کتاب در نگاهت محو بوده.

مثل سفری کوتاه که ناگهان روز شنبه من را فرا خواند به جایی که نقاش به آن عادت نداشت. عادت آن را محو نکرده بود. اما برای من محو شده بود. مثل اسمش که در زبان حل شده!

نقاش هم در بداهه‌روی‌هایش رسیده بود به آنجا. نمی‌دانم بداهه‌روی در کدام گوشه، با صدای چه کسی. احتمالا بنان. بیشتر بنان در خودرو او می‌خواند.

در راهی افتادم با جاده‌های درختی چنار و کاج، با دشت سبز، با مزرعه‌های کشاورزی. با کاج‌های بلند تک افتاده. با تپه باستانی ایجدان. با کنجی که هنوز مثل سی سال قبل کنج بود. کنج بی‌آمد و رفت به شاهزاده محمد. جایی که محلی‌ها، یا تک و توک رهگذرها، روی سنگ مزار رفتگان زیرانداز گسترانده بودند و ساعتی با هم خوش می گذارندند. توی راه مدام به شازده محمدی فکر می‌کردم که در کودکی، «سیزده به در» از آن سر در می‌آوردیم؛ یا با هیئت قائمیه آنجا می‌رفتیم.

آنقدر خاطره دور بود که گویی اول بار است که بنایش را می‌بینم. بنایی که زندیه ساخت و قاجارها مرمتش کردند.
با کاج‌های بلند پیرامونش، با خلوت و سکوت دلخواهش، حجمی از خاطره‌ها را در سرم، یکی یکی، احضار کرد.
آنسوتر نقاش شهر، «حسن نادرعلی» خاطره‌های ما را، نقاشی کرده بود. خاطره‌های فراموش شده، خاطره‌های سرگشته، روی بوم نقاشی او آرام و قرار گرفته بودند.

#محمدعلی_مومنی
@MohamadAliMomeni
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
گاو و موسیقی
ما بچه بودیم، این ماجرای گاوه رو می‌گفتن 😅

طنز
#حرفای_خوابیدنکی ۶۵
@MohamadAliMomeni
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
حالا همه هم در آستانه فصل سردن. بابا شاعرا!

طنز
#حرفای_خوابیدنکی ۶۶
☘️ @MohamadAliMomeni
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
بی‌حیاها لک‌لک دارن!
مجردها که ازدواج نمی‌کنن، بی‌حیا نیستن که. اون ماجرای لک‌لک‌ها اعتقاد دارن.

#حرفای_خوابیدنکی ۶۹
☘️ @MohamadAliMomeni
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
زبان مادری با تخم کفتر
مامان مقام مسئول هم از حرف زدن بچه‌اش به ستوه اومد...

#حرفای_خوابیدنکی ۷۰
☘️ @MohamadAliMomeni
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
سربازی‌خرون
من می‌گم پول ندارم، اون می‌گه پاشو بیا!

#حرفای_خوابیدنکی ۷۲
@MohamadAliMomeni
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
ز فروردین
آهنگساز: یحیی زرین‌پنجه
بربت: حامد هادیان
تنبک: علیرضا مومنی
خواننده: محمدعلی مومنی
@MohamadAliMomeni