silentgirl78
10 subscribers
1.03K photos
4 videos
1 link
1395/02/13
.
من همه عبرتی از باختن دیروزم
او همه غیرتی از ساختن فردا بود
.
.
«...غم من اصالت من است...»
Download Telegram
.
مرا به کوبیدن درهایی
که میبستم می‌شناختند
من اما
برای آرام بسته شدن
در خانه ی تو
دستم را لای در گذاشتم ...
❥❥❥●●••٠٠
@silentgirl78
٠٠••●●❥❥❥
.
آنکس که بداند و بخواهد که بداند
خود را به بلندای سعادت برساند

آنکس که بداند و بداند که بداند
اسب شرف از گنبد گردون بجهاند

آنکس که بداند و نداند که بداند
با کوزه ی آب است ولی تشنه بماند

آنکس که نداند و بداند که نداند
لنگان خرک خویش به مقصد برساند

آنکس که نداند و بخواهد که بداند
جان و تن خود را ز جهالت برهاند

آنکس که نداند و نداند که نداند
در جهل مرکب ابدالدهر بماند

آنکس که نداند و نخواهد که بداند
حیف است چنین جانوری زنده بماند
❥❥❥●●••٠٠
@silentgirl78
٠٠••●●❥❥❥
‌.
هر جایم درد می کند
تو شفا می دهی

وقتی تو هم درد می‌کنی
چه کسی شفا بدهد ؟!
❥❥❥●●••٠٠
@silentgirl78
٠٠••●●❥❥❥
.
به او نخند
او اگر پشیمان میشد
تو هیچگاه نمی آموختی ...
❥❥❥●●••٠٠
@silentgirl78
٠٠••●●❥❥❥
.
من همه عبرتی از باختن دیروزم

او همه غیرتی از ساختن فردا بود
❥❥❥●●••٠٠
@silentgirl78
٠٠••●●❥❥❥
.
ما کتک خورده ی یه کابوسیم
توی عصری که رویا ننگینه
تو زمانی که وزن هستی مون
مثل وزن سکوت سنگینه
❥❥❥●●••٠٠
@silentgirl78
٠٠••●●❥❥❥
@silentgirl78
جان
چو
دیگر
شد
جهان
دیگر
شود
.
یک روز رسد غمی به اندازه کوه
یک روز رسد نشاط اندازه دشت
افسانه زندگی چنین است عزیز
در سایه کوه باید از دشت گذشت ...
❥❥❥●●••٠٠
@silentgirl78
٠٠••●●❥❥❥
.
چه اوقات سختی که بر من گذشت
گواه دل ریش من ماه بود

دمی شک نکردیم به شاهراه ها
دریغا که بیراه ها راه بود ...
❥❥❥●●••٠٠
@silentgirl78
٠٠••●●❥❥❥
.
به چنگ آورده ام گیسوی معشوق خیالی را
خدا از ما نگیرد نعمت آشفته حالی را

خدا را شکر امشب هم حریفی پیش رو دارم
که با او می توان نوشید ساغر های خالی را

مرا در بر بگیر ای مهربان هر چند می دانم
ندارم طاقت آغوش یک دریا زلالی را
❥❥❥●●••٠٠
@silentgirl78
٠٠••●●❥❥❥
.
بینِ ما
حادثه‌یِ عشق
به تکثیر نشست

با تكيه به تو
شكستِ شب
آسان است ...
❥❥❥●●••٠٠
@silentgirl78
٠٠••●●❥❥❥
.
شبهای هجر را گذراندیم و زنده ایم

ما را به سخت جانی خود این گمان نبود

❥❥❥●●••٠٠
@silentgirl78
٠٠••●●❥❥❥
.
من اینجا ریشه در خاکم
من اینجا عاشق این خاک اگر آلوده یا پاکم
من اینجا تا نفس باقیست می مانم
من از اینجا چه می خواهم،نمی دانم
امید روشنائی گر چه در این تیرگی ها نیست
من اینجا باز در این دشت خشک تشنه می رانم
من اینجا روزی آخر از دل این خاک
با دست تهی گل بر می افشانم
من اینجا روزی آخر از ستیغ کوه
چون خورشید سرود فتح می خوانم
و می دانم تو روزی باز خواهی گشت ...
❥❥❥●●••٠٠
@silentgirl78
٠٠••●●❥❥❥
.
فرستاده شده ام تا بجنگم
برای هر چیزی که ارزشش را داشته باشد
حقیقت
زیبایی
محبت
آرامش
و عشق
برای رژه رفتن میان عشق و رنج
با قلبی گشوده و چشم های بینا
برای ایستادن درون خرابی ها
و باور اینکه قدرت من ، نور من
عشق من و حقیقت من
قوی تر است از هر تاریکی ...
❥❥❥●●••٠٠
@silentgirl78
٠٠••●●❥❥❥
.
خوش‌آمد بگو به هر میهمانی
هر چقدر هم که عجیب و غریب و بی تناسب
بستر گسترده کن برای فاجعه
همچنین برای خلسه و الهام
برای اضطراب تا برای آرامش
بدبختی امروز خانه را تمیز می‌کند
برای راهی که فردا خوشبختی وارد می‌شود
❥❥❥●●••٠٠
@silentgirl78
٠٠••●●❥❥❥
@silentgirl78
از
همانجا
که
رسد
درد
همانجاست
دوا
دیدم به حکم خار به گل ها کتک زدند
مُهر سکوت بر دهن قاصدک زدند
دیدم لگد به ساقه‌ی امید میزنند
شلاق شب به گرده ی خورشید میزنند
دیدم که گرگ برّه‌ی ما را دریده است
دیدم پرنده ی ما را سر بریده است
دیدم که بُت به جای خدا تکیه کرده بود
دیدم دوباره رونق بازار برده بود
دیدم خدا به غربت خود زار می‌گریست
در سوگ خلق به پهنه‌ی رخسار می‌گریست
دیدم هر آنچه دیدنش اندوه و ماتم است
باز این چه شورش است که در خلق عالم است
❥❥❥●●••٠٠
@silentgirl78 
    ٠٠••●●❥❥❥
بگذار زمین بخورم، اگر باید بیفتم.
کسی که می‌شوم مرا خواهد گرفت.

❥❥❥●●••٠٠
@silentgirl78
٠٠••●●❥❥❥
پشت جهان دیده‌ای روی جهان را ببین
پشت به خود کن که تا روی نماید جهان
ای قمرِ زیر میغ ! خویش ندیدی، دریغ !
چند چو سایه دوی در پی این دیگران ؟

❥❥❥●●••٠٠
@silentgirl78
٠٠••●●❥❥❥
Daryacheye Noor
Ashvan
بی تو ای دنیای شادی
دلم دریای درد است
❥❥❥●●••٠٠
@silentgirl78
٠٠••●●❥❥❥