کانال دارالقرآن امام حسین(ع) 🏴
403 subscribers
8.93K photos
1.12K videos
365 files
285 links
قرآن یعنی امام حسین(ع)،امام حسین(ع) یعنی قرآن
« ثقلین ما را بس »

ارتباط با ادمین
@ako110
******
کانالی به منظور اطلاع رسانی , برنامه ها و اخبار گوناگون مجموعه
******
کانال ایتای هیأت با همین آدرس
@k555_k
Download Telegram
💠شعر داستانی زیر تقدیم به همه ی روزه داران و اعضاء کانال و گروه
کمی طولانیه اما فکر کنم به خوندنش می ارزه
سروده ادمین

رمضان بود و فصل گرما بود😰

پسری مرد قصه ی ما بود

عاشق روزه بود وذکر سحر💖

گفت بیدار کن مرا تو پدر

تا ببینی چه همتی دارم

عاشق سفره های افطارم💗

🔴سفره ی سحر که بر پا شد🍪

نیمه شب همره پدر پا شد🌙

سفره و سوره ونماز و دعا🙏

خواب و ساعتی دگر برپا

💠پدر شعر بنده کاسب بود

پسرش پیش او مواظب بود👀

🔴الغرض ظهر ماجرا پیچید

روده بر روی روده ها پیچید

ضعف دل بسکه پافشاری کرد

پسرک رفت و روزه خواری کرد😕

یک نفر قصه با پدر واگفت🗣

پدرش خاک بر سرما گفت😱

رفت و زد بر سر پسر فریاد😡

می دهی دودمان من برباد

روزه ات را دگر چرا خوردی⁉️

آبروی مرا چرا بردی

در توانت نبود می گفتی

دیشبی را قشنگ می خفتی😴

💠کودک قصه دیده ها پر آب😢

شد بسی بی قرار و بس بی تاب

گریه می کرد :کاش می مردم😩

روزه ام را ولی نمی خوردم

🔆وقت شب بیقراری اش بسیار

اشک او بود سفره ی افطار😢

مادرش چونکه قصه را فهمید

کودکش را صدا زد وخندید🤗

که عزیزم غمین مباش و ملول

نیت ات پیش حق بود مقبول

پیش معبود از این مطالب نیست

روزه برچون توئی که واجب نیست

🔴پسرک گفت روزه یعنی چه

رنج این چند روزه یعنی چه

مردمان از چه روزه می گیرند

تشنه لب یا گرسنه می میرند

گل ز لبهای مادرش بشکفت😊

معنی روزه را برایش گفت

روزه یعنی که رحم بر مردم

در میان بدی نگشتن گم

روزه یعنی که عهد با الله

گفتن لا اله الا الله

ترس از حق اطاعت از او

وحده لا اله الا هو

با همه خوب و مهربان بودن

از تو یک خلق در امان بودن

🔴این سخن ها شنید و پس خوابید

لیکن انگار قصه را فهمید

صبح دیگر پسر به دکان رفت

روزه هم نه ولی به ایمان رفت

مشتری ها یکی یکی با پول💰

هر یکی با خرید خود مشغول💲

پسر اما به زیر و بم آگاه😜

زل به بابای خود زند گهگاه😳

میوه های خوب و بد درهم🍋🍒🍎

سرب سنگهای کیلو کم🔽

پدر اجناس را گران می داد

ده تومان را به صد تومان می داد💶

دلخوش از بی خیالی مردم

نمزده آرد، نمزده گندم😁

پسرک طاقت خود از کف داد😡

یاد گفتار مادرش افتاد🙄

از سبد کیک تازه ای برداشت🍘

سوی بابای خود قدم بگذاشت🚶

پدرش خیره شد پسر هم نیز👀

صد سخن از دو چشم او لبریز👁👁

گفت : ها؟ بگو چه می خواهی⁉️

گفت : دارم سوال کوتاهی

هر سحر از چه خیزی از بستر

روزه داری ات ای پدر جان پر

نیم این کیک 🍕را بگیر از من

روزه ات را بیا پدر بشکن👌

#علی_اصغر_کوهکن
@k555_ir