محسن باقری - نقدزیست
471 subscribers
121 photos
85 videos
15 files
105 links
برای دیالوگ:
@mohsenbaghery

نقدزی قدیم:
T.me/naghdzee
Download Telegram
قسمت دوم یادداشت بهترین فیلم پورتر
قسمت اول را اینجا بخوانید

🔰سکانس اول: پرخوری یک مرد در رستوران با نمای مدیوم کلوز است و خوردن و نوشیدن او را دیوانه وار به تصویر می کشد. در همین راستا نمای مدیوم کلوز یک کمدی تیپ پرسوناژ هم با حرکات عجله و وسوسه خوردن او مثلا ریختن نوشیدنی از دهانش رقم می خورد.

♻️ سکانس دوم؛ خارج شدن او از رستوران و تلو-تلو خوردن او در زمینی صاف با اندازه نمای مدیوم لانگ فضا و وضعیت شخصیت را ابژکتیو به تصویر میکشد. ابژه ای که نشاگر مستی او و در حال خود نبودن است.

❇️ سکانس سوم و تمهید اول در امتداد پلان های قبل؛ به یکباره به دستاورد جالب و عجیبی برمیخوریم که ضمن ابژکتیو بودن، حال و هوای سوبژکتیو شخصیت را تجربه می کنیم ! سه تصویر به صورت همزمان روی نمایشگر افتاده است. تصویر اول شخصیت و تلوخوردن اوست که در پس زمینه آن وسط کادر، قطب نمایی متحرک به چپ و راست می رود، مرد تلوتلو خوران به گونه ای که نمی تواند قطب نما را بگیرد، دورش مستانه می چرخد و مدام زمین میخورد تا بالاخره به آن می چسبد! تصویرسوم که در پس زمینه آمده خود نشانگر سرگیجه مستانه است و کروماکی خیابان و ماشین هاست که در فست موشن به سرعت، شهر و ساختمان و آدم ها و خیابان و ماشین ها با سرعت تند و "فست موشن" درآمیخته اند و عبور میکنند.

✳️ سکانس چهارم کمدی اسلپ استیک (بازی با بدن و صامت) بازیگر در زمین خوردن و تلو خوردن در منزل و سرانجام نشستن بر روی تخت. اما برای جلوه ویژه عجیب به تمهید دوم از شعبده های ملی یس روی آورده و با حذف لوازم منزل زمینه ساز بروز فانتزی سورئال می شود و در حقانیت پورتر نسبت به ملی یس همین بس که تجربه شخصیت این جا به تجربه ما بدل میشود. در حذف اشیا هم طنازی آمریکایی و ناب پورتر همین بس که برای حذف اولین اشیا با یک نخ نامرئی با جا به جا کردن توجه شخصیت و توجه مخاطب را به دگرگونی و حرکت اشیا در وسط خانه جلب می کند ! این حرکت بامزگی ناز آمریکایی ها در خود دارد. و بعد تک به تک لوازم منزل از جلوی دوربین بدون اینکه کات ها را حس کنیم با تمهید شعبده کات حذف می کند. اجی مجی لاترجی . این بار نه با منطق بی منطق ملی یس و شعبده بازی جلوی دوربین بلکه با منطق توهم شخصیت و درام. نمای لانگ از مرد و تخت خواب به خوبی به این کار کمک میکند.

❇️ سکانس پنجم با تمهید سوم روبرو میشویم و به کلوزی از مرد که در بستر توهمات خوابیده مواجه می شویم. بالای سر او موجوداتی به علامت کاری که در سر او مشغولند ابژکتیویته آن را میبینیم. تمهیدی برای تجربه دیدن تخیلات مرد و ابژه کردن سوبژکتیو یک شخصیت. نمونه این رویکرد تدوین پیش از این در شروع فیلم "زندگی یک آتش نشان آمریکایی" با دایره ای که بالای سر نگهبان خوابالو و در چُرت تجربه کردیم. این بار خبری از دایره ها نیست چون به دلیل فرم رویا در آن فیلم و فرم کابوس در اینجا باید کاملا آدم کوچولوها بالای سر شخصیت روی فرق سرش، مشغول کوبیدن پتک شوند. تکنیک احتمالا با کوچک و بزرگ کردن دو تصویر در هم آمیخته شده که یکی را بالای صفحه و آن یکی را در پایین صفحه به اجرا میگذارد با بزرگ و کوچک کردن شان در تدوین ساخته اند.

❇️ سکانس ششم و تمهید چهارم فوق العاده است و به شدت عجیب... تخت با سرعت باورنکردنی به تکان خوردن و چرخشی هلیکوپتری در می آید. قطعا از جلوه ویژه ای مانند مقیاس کوچکتر عروسکی منزل و تخت استفاده کرده و البته از بزرگ نمایی در لنز دوربین هم بهره جسته که دقیق این تکنیک را نمیشناسم. هر چه هست فوق العاده است. در این چرخش ها تخت به بیرون از خانه پرتاب می شود!

❇️ سکانس هفتم و تمهید پنجم پرواز بازیگر با تخت بر فراز آسمان، هر چند این تکنیک به نظر می رسد که چنان قدرت باقی سکانس ها را ندارد و زود لو میرود ولی باز هم فوق العاده است. انگار پورتر هر چه سینما و استفاده از ابزار تکنولوژی بلد بوده را استفاده کرده تا دهان تئاتری ها و تحصن شان را بشکند. پورتر سینما را به معنای واقعی کلمه مقابل تئاتر عَلَم کرد. جدا شدن بازیگر از تخت میان آن پرواز آسمانی به نوبه خود جالب است و همچنین سقوطش...

❇️ سکانس هشتم و تمهید ششم: گیر کردن لباس شخصیت به نمادی از تیروکمان یک ساختمان و نهایتا پاره شدن لباس و سقوط شخصیت؛ سقوطی که سقف را درهم شکسته و دوباره به روی تخت می افتد. بدون احساس کات، کلیه لوازم منزل برمیگردد در بهترین کات نامرئی تا بدینجا و بلافاصله و به سرعت شخصیت از روی تخت می افتد و برای ما یادآور تجربه های سقوط خودمان در خواب میشود و از خواب پریدن هایمان... که این هم عالی صورت میگیرد. افتادن از روی تخت به کف زمین خانه ! چیزی که فرقی نمیکند ایرانی باشیم یا آمریکایی؛ همه تجربه کرده ایم.
دیدنیست و دیوانه وار در استفاده از تکنولوژی جلوه های ویژه ... شاهکار سینمای صامت آمریکا

@mohsen_baghery_critc
#تاریخ_سینما #ادوین_اس_پورتر
فیلمشناسی اس.پورتر - سال1906 {سومین فیلم در سال 1906}

48- سراشیبی زمستان / A Winter Straw Ride
🎞 https://www.youtube.com/watch?v=syWeC6A_yUg

ارزش گذاری: نیم از 4 ستاره
🔰 اولین کمدی بزن و بکوب، جوانانه و شاداب آمریکایی ... وقتی جوانان به دو گروه دختر و پسر به گونه ای دوئلی نوجوانانه با تیراندازی برف در دستور کار خودشان قرارد دادند بی توجه به دوربین، تیم تولید، کارگردان و فیلمبردار مشغول بازی می شوند . و کارگردان؛ یک مستندنمایی با کلی سیاه لشکر و یک کمدی اسلپ استیک با اجرای نه چندان خوب که این جا بصورت جمعی صورت می گیرد. اما باز به فیلم خوبی نمیرسی و حس میکنی پورتر پشت دوربین غمگینه !

اسلپ‌استیک یا کمدی بزن‌بکوب (Slapstick) گونه‌ای کمدی است که در آن تحرک بدنی نقش اول را بازی می‌کند. اسلپ‌استیک پر از صحنه‌های جنجالی زدوخورد، سروصدا و مسخره‌بازی است و در آن از تصادم‌های عجیب ‌و غریب، شوخی‌های فیزیکی به شکلی مبالغه ‌آمیز استفاده می‌کند.

دخترها هنگام سوار شدن به سورتمه با برف بازی کوچکی سفری را با سورتمه سواری آغاز میکنند. تدوین تداومی مانند فیلم «بازرسانی به کلارمونت" درشکه را در نمایی دیگر تعقیب میکند. پسران در کمینه گوله های برفی را آماده و در کمین رسیدن درشکه هستند. بلافاصله با رسیدن سورتمه به سمت دختران پرتاب می کنند و تفریح همراه با حنگ و زد و برخورد نمایش میشود. احساس میکنم دوربین و پورتر از این مناسبات خیلی به شوق نمی آید و ذوقی ندارد. فیلمی که انگار برای تفریح و جذب سرمایه کمپانی مناسب است. خلاصه که پسر ها اولین ضربه را میزنند. پسرها شیرن مثل شمشیرند!
تدوین تداومی در سکانس بعد به خوبی درشکه را نشان میدهد که باید از کنار پلی رد شود. دختران به خوبی راکورد را حفظ می کنند و مشغول تِکاندن ته مانده های برفی از لباسشان هستند.
در درشکه دوم دختری به زمین می افتد و می خندم بعد خیلی سریع میگویم چقدر لوس ! اما دوباره به کار سخت فیلمبردار برای درست در آمدن ماسبات افتان و خیزان رفتن درآبد به خوبی یک دختر از سورتمه می افتد! دخترها بادکنک اند دست بزنی میترکند!

رسیدن درشکه به قسمتی که برف ها جنع شده بود، سورتمه را واژگون می کند و درشکه چی و دختران را نقش بر برف ها می کند. کاملا فیلمبردار و کارگردان در طراحی لحظه سقوط، جایگیری دوربین را در محل مناسبی طراحی کرده اند. این امر شاید ساده به نظر برسد ولی در فیلمبرداری آن سالها یک دستکمی از دست آورد ندارد. به همین دلیل فیلم از ریتم و آهنگ خوش بصری و نمکین بهره مند است.

سکانس های بعدی همگی تعقیب دختران و گرفتن انتقام از پسران است که واقعا لحظاتی جالب است. مثل خفه کردن پسر زیر کوله باری از برف و گیر آوردن و تا حدی که جا داشت، برف به خوردش دادن و مثل کبک سر در برف فرو بردن و موانع و سدهایی که دختران در تعقیب پسران طی میکنند. زمین خوردن ها و شادابی و نشاط ... لباس های مشکی سیاهی لشکران و سقیدی برف از امتیازات دیگر این فیلم است که قطعا از خلاقیت های فیلمساز مشترک آن سال استیو مک کوهن انتظار میرفت. کافیست فیلمها را به ترتیب دنبال کنید، بدون هیچ پژوهشی موتیف و هنر هر فیلمساز را به راحتی شناسایی می کنید.

در انتها هم: دخترها موشن! مثل خرگوشن، پسرها لوسن مثل خروسن! منتقد هم باید منتقد باشد. منتقدی که منتقد نباشد؛ منتقد نیست !

@mohsen_baghery_critic