جستجوی هیولا
6.65K subscribers
1.08K photos
260 videos
4 files
414 links
Download Telegram
من ایقدر جمع کردم
این ایتمو بگیرید خودش براتون کلیک میکنه
https://t.me/notcoin_bot?start=r_573790_3826201

کسایی ک گفتم لینک براشون باز نشد از این استفاده کنن


https://t.me/notcoin_bot/?start=gift_3826201
حضور خاله ویتنی رایت، از پورن‌استارای معروف تو ایران. اول کاری هم رفته حرم زیارت.

@Monster_quest
اسم این دختر ایرانی نیکا نیکوبین هست
و امریکا زندگی میکنه
از طریق برنامه دوست یابی با یه مرد امریکایی توی یه هتل قرار میزاره،
و حین رابطه جنسی به گردنش چاقو میزنه و اونو به قتل میرسونه!!
وقتی دستگیرش کردن علت کارش رو گرفتن انتقام خون قاسم سلیمانی میگه!!☠️


@monster_quest
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔺ثبت تصاویر عجیب و غیرمعمول توسط گوگل ارث!
برخی باور دارند که آن تمثال یک پیامبر است. شما چه فکر می کنید؟ نظر شما چیست؟!
.
.
.
.
.
@monster_quest
موضوع پست :داستانهای ارسالی توسط مخاطب های پیج

نام داستان : خانه ارواح



اگه به این دست از مطالب علاقه داری کانال جستجوی هیولا رو دنبال کن

@monster_quest
.
سلام این داستانی که میخوام براتون تعریف کنم از زبون یکی از دوستامه که حدودا یک سال پیش این اتفاق براش افتاده.خانواده ی دوستم مستاجر هستن.اونا میخواستن از خونه ای که نشستن اسباب کشی کنن و برن یه خونه ی دیگه.دوستم تعریف میکرد:یه شب خوابیده بودم دیدم توی آشپز خونه صدای ظرف میاد گفتم حتمع داداشمه چون داداشم همیشه تا نصف شب بیداره.خوابیدم.دوباره صدا اومد اما این بارصدای شکستن ظرف اومد.رفتم توی آشپز خونه ببینم چی شکسته وقتی رفتم دیدم تیکه های ظرف روی زمین ریخته اما کسی نیست.رفتم نگاه کردم دیدم داداشم

دیدم داداشم هم خوابه.من که خیلی به روح و جن اینا اعتقاد دارم فورا دویدم و رفتم خوابیدم فردا صبح برای مامانم تعریف کردم اما مامانم برای اینکه من نترسم گفت حتما خیالاتی شدی منم چیزی نگفتم.وقتی شب شد فهمیدم خواهرم اومده توی اتاقم و داره گریه میکنه خیلی خیلی ترسیده خواهرم هم مثل من از جن و شیطون اینا میترسه.گفتم چی شده؟ گفت:خوابیده بود حس کردم یه نفر پاهامو گرفته اما نگا میکردم میدیدم هیچی نیست فقط حسش میکردم اما بسم الله گفتم خوابیدم یهو از خواب بیدار شدم دیدم سایه ی یه نفر روی در اتاقمه.رفتم ببینم

رفتم ببینم کی وایساده که سایش روی در اتاق منه از پنجره نگاه کردم دیدم کسی نیست اما فقط سایه بود،که اصلا حرکت نمیکرد خیلی خیلی ترسیدم و اومدم پیش تو دیگه نمیتونم خودم تنها بخوابم میترسم.وقتی خواهرم اینو گفت من خیلی ترسیدم گفتم دیشب که صدای ظرف میومد و کسی نبود حالا هم این اتفاق برای خواهرم افتاده اینجا چه خبره.وقتی برای مامانم قضیه رو تغگعریف

قضیه رو تعریف کردیم این دفعه مامانم نگران شد رفت چندتا دعا برداشت و گذاشت توی اتاقامون اما دازاشم گفت من نمیخوام چون اونا که منو اذیت نمیکنن. مثل همیشه اون شب داداشم تا نصف شب بیدار بود.یه نفر انگار سنگ زد به شیشه داداشم نگاه کرد دید کسی نیست چند بار دیگه سنگ زد دازاشم رفت پایین که ببینه کیه که داره سنگ میزنه به شیشه.وقتی رفت دید کسی یه صدای عجیب غریبی شنیده بود انگار داشت اسم داداشمو صدا میزد.داداشم وقتی اون صدا روشنیده بود فورا اومده بود داخل خونه.این اتفاق رو برای ما تعریف کرد وقتی بابام اینو

وقتی بابام اینو شنید نگران شد گفت این خونه شاید جن و شیاطین داره بهتره از اینجا اسباب کشی کنیم و بریم یه خونه ی دیگه.ما هم با پیشنهاد بابام موافقت کردیم و تصمیم گرفتیم که از اونجا بلند شیم وقتی از اوتجا بلند شدیم شنیدیم که یه خونواده هم بهد ما رفتن اونجا و همین اتفاق ها براشون افتاده و بعد از اون هیچ کس توی اون خونه نرفته.
پایان.


اگه به این دست از مطالب علاقه داری کانال جستجوی هیولا رو دنبال کن

@monster_quest
👈سالگرد شهادت برترین تک تیرانداز تاریخ جهان

🔴قهرمان شهید عبدالرسول زرین که بین بعثی‌ها به صیاد خمینی معروف بود و شهید خرازی او را گردان تک‌نفره مینامید. این شهید با ۷۰۰ شلیکِ موفق [برخی منابع تعداد ۳۰۰۰ نفر را اعلام میکنند] برترین تک‌ تیرانداز تاریخ شناخته می‌شود.

@monster_quest
موضوع پست :داستانهای ارسالی توسط مخاطب های پیج

نام داستان : درست پشت سر



اگه به این دست از مطالب علاقه داری کانال جستجوی هیولا رو دنبال کن

@monster_quest
سلام این اتفاق مال حدود یسال پیشه یکی از فامیلامون بهم گفته تا بفرستم واسه شما واز زبون خودشه...من وشوهرم وپسرم که 8سالش بود رفته بودیم بیشه ای که اطراف اصفهانه واصفهانیا احتمال زیادمیدونن کجا رو میگم شب بود یکم گشتیم وبعدم سوار ماشین شدیم وآروم تو جاده میرفتیم خییلی تاریک بود وبعضی جاها که خانواده ها نشسته بودند فقط شعله آتیششون پیدا بود ما هم یه آهنگ خییلی شاد که پسرم دوست داشتوگذاشته بودیم وصداشم تقریبا بلند بود وهمینطور تو جاده تاریک میرفتیم که تشنمون شد شوهرم گفت جلوتر یه اغذیه فروشی هست میرم آب معدنی میخرم نزدیک همونجایی که شوهرم میگفت رسیدم خییلی تاریک بود وفقط اطراف مغازه، که خیلی هم کوچیک بود روشن بود کنار جاده هم از هر دوطرف جنگلی بود ماشینو پارک کرد وگفت الان میام .همچنان صدای آهنگ بلند بود و منم گوشیم دستم بود اصلا حواسم نبود یهو صدای پسرم اومد که انگار بی اعصاب باشه گفت من ازین صداش خوشم نمیاد بزن جلو منم گفتم وا اینو که خودت گفتی بزارم گفت نه بزن یکی دیگه منم اصن بفکرم نمیرسید که پشت سرمو نگاه کنم چون واقعا فکر میکردم پسرمه خلاصه هی میزم جلو میپرسیدم این خوبه میگفت نه حتی یادمه گفتم پس چرا نیومدبابات که گفت حالا میان .یهو اینو که گفت من دیدم شوهرم اومدو پسرمم باهاش بود ودوتا چیپسم تو دستش و در ماشینو باز کردن وسوار شدن .من اونجا بود که حسابی هنگ کردم هم قلبم به شدت میتپید هم نمیدونستم چی بگم حتی جرات نکردم صندلی عقبو نگاه کنم .فقط از پسرم پرسیدم تو کی رفتی بیرون "شوهرم گفت باهم رفتیم دیگه تازه من متوجه شدم که اونی که پشت سرم تو ماشین بوده پسرم نبوده ولی بهشون هیچی نگفتم چون نمیخاستم پسرم بترسه گفتم نه سردمه بریم زود خونه" حسابی ترسیده بودم وهی تو دلم آیت الکرسی خوندم هی فکر میکردم که چطور من اصن یه نگاهم به پشت سرم نکردم و اصن کارای خدا بوده وگرنه سکته میکردم از ترس ..بعدش قضیه رو به شوهرم گفتم اولش باورش نشد ولی بعد که باور کردگفت خو اون منطقه پراز درخته و جنگلیه جن هم حتما وجود داره اومده سربسرت بزاره همیشه خدارو شکر میکنم که پشت سرمو نگاه نکردم وگرنه خدا میدونه چی میدیدم

پایان


موضوع پست :داستانهای ارسالی توسط مخاطب های پیج

نام داستان : درست پشت سر



اگه به این دست از مطالب علاقه داری کانال جستجوی هیولا رو دنبال کن

@monster_quest
جستجوی هیولا
https://t.me/notcoin_bot?start=r_573790_3826201 کسایی ک گفتم لینک براشون باز نشد از این استفاده کنن https://t.me/notcoin_bot/?start=gift_3826201
دوستان ارز نات کوین رو میشه با nft ک معرفی کرده خودش چنج کرد هر یک ملیون حدود ۵ دلار

ولی اصلا فعلا نفروشید و منتظر بمونید تا لیست شه خود ارز
چون این کار ها فقط برا توکن سوزیه
که با قیمت بالاتر لیست کنن.

حداقل قیمت برا این ارز ممکنه برای هر یک ملیون نات کویین صد دلار بشه
و امکان افزایش قیمت زیادش هم وجود داره
پس فعلا نفروشید پیشنهاد منه
موضوع پست :داستانهای ارسالی توسط مخاطب های پیج

نام داستان : غولک دریایی


اگه به این دست از مطالب علاقه داری کانال جستجوی هیولا رو دنبال کن

@monster_quest
.
سلام. این اتفاق واسه پدربزرگم زمانیکه سرباز بوده براتون نقل میکنم. دهه هزارونهصد بیست بود که بخدمت سربازی اعزام شدم.خوشبختانه تو شهر خودمون بوشهر افتادم هنگ مرزیانی ساحلی ژاندارمری . اون موقعها کشتیهایی بودند که از تاریکی شب استفاده. کرده و از جاهای امن ساحلی برا خالی کردن اجناس قاچاق خودشون استفاده میکردند. وظیفه ما هم جلو گیری از ورود کالای قاچاق بود. قدیما وسیله نقلیه مثه الان زیادنبود و اغلب یا پیاده خط ساحلی کشیک میدانیم یا با دوچرخه. اونشب کذایی نوبت استفاده از دوچرخه من بود يه مسیر دو سه کیلومتری معین شده رو گشت میزدیم. اوایل غروب بود که پستم شروع شد چراغ فانوس رو روشن کردم و سوار بای سیکلم شدم و علی شیر خدا!! ( اصطلاح بوشهری) بقول بوشهریها يه لمش يه لمش راه افتاده بودم که دیدم کنار ساحل يه خانوم خوشگل با لباس محلی داره کنار ساحل آروم آروم پیاده روی میکنه البته هوا هنوز گرگ و میش بود با خودم گفتم لابد بپای لنجیه که قاچاق ميخوان خالی کنن صداش کردم گفتم وایسک بینیم اینجا چه میکنی؟ دیدم واستاد. بهش رسیدم دیدم نگامم نمیکنه، گفتم دم غروبی چکار داری اینجا؟ هیچی نگفت، لنجتون کجان؟ بازم حرفی نزد، گنگی؟ هیچ!!! گفتم خونت کجان؟ اشاره کرد سمت محله جلالی. گفتم خو بیو بالا تا با دوچرخه برسونمت اونم اصلا مخالفتی نکرد و پرید بالا، خلاصه راه افتادیم همینطور که دوچرخه پا ميزدم زانوهام به باسنش میخورد ما هم خب جوان و مجرد!، دیدم نه انگاری خوشش مياد و هیچی هم نميگه.درجا دوچرخه رو چپ کردم هله درخت کنار که اونجا بود دستش گرفتمو رفتیم زیر درخت!! آقا چشمت روز بد نبينه همین که تا ما اومديم بگیرمش تو بغل که یهو جیغی کشید که پرت شدم و اونم یه چشم بهم زدن غیبش زد!
و منم از ترس غش کردم. چشم واز کردم تا آفتاب ده درومده. دوچرخه ورداشتم و مثل تیر خومون رسوندیم پاسگاه تا همه دنبالم میگردن. جریانه که گفتیم بعضی رفیقا خندیدن و گفتن: سراغه تو هم اومد؟ تا نگو سابقه داشته این ضعیفه ی جن. این نوع جن که نزدیک ساحل دریا هستن رو بزبون محلی غولکه دریا ميگن. اینم آبوا سرگذشت ما. مهدی - گ از بوشهر



موضوع پست :داستانهای ارسالی توسط مخاطب های پیج

نام داستان : غولک دریایی



اگه به این دست از مطالب علاقه داری کانال جستجوی هیولا رو دنبال کن

@monster_quest
سلام نات کویبن ۸ روز دیگه لیست میشه

و تعداد واحدایی ک استخراج کردید به کیف پولتون منتقل میشه
و اینکه کلا ۱۰۲ ملیارد واحد توکن کلا قراره لیست بشه که مطمعنن مبالغ زیادیم میسوزونن

یک ارز دیگه هم مثل نات کویین هست لینکشو براتون میزنم

خواستید اونم استخراج کنید

رو همین پیام کلیک کن


رو پیام بالا بزن 🤞🤞

@monster_quest
آدرس ربات

@tapswap_bot