«چنگیزخان؛ نُه رؤیا» منتشر شد.
مردم مغولستان، تا پیش از فروپاشی کمونیسم، مجبور به سکوت دربارۀ مؤسس سرزمین خود بودند. نام او احساسات ملیگرایانۀ مغولها را برمیانگیخت و ضمناً چنگیزخان امپریالیست به حساب میآمد. تازه پس از سقوط اتحاد جماهیر شوروی بود که نوادگان چنگیز توانستند نام او را بزرگ بدارند و تصویر او را بر اسکناسها بنشانند، برایش بناهای یادبود بسازند و فرودگاهی را به نام او کنند. اما دنیای تاریخ و ادبیات در این فاصله نام چنگیزخان را فراموش نکرده بود و دست بر قضا یکی از نویسندگانی که رمانی با نام او نگاشت، گئورگی ایوانوویچ واسیلی یان، از همان کشور اتحاد جماهیر شوروی بود و رمانش برندۀ جایزهای دولتی نیز شد. مورخان و مغولشناسان نیز ترجمۀ مهمترین متن تاریخ مغول یعنی تاریخ سرّی مغولان را به زبان مادری خود آغاز کرده بودند که «قدیمیترین سند موجود در مورد چنگیزخان و فرزندان او و چگونگی تأسیس حکومت مغول» است.
چنگیز خان به روایتی نه در میدان نبرد و در مصاف بقا دشمن، بلکه در بستر تب و بیماری از پا درآمد. تقدیر چنین بود که قریب هفتصد سال بعد گلزان چیناگ، نویسنده و شَمَن مغولتبار، در کشوری که دست خان مغول هرگز به آن نرسید، در رمانی تاریخی و روانشناختی، نُه شب آخر زندگی او در بستر مرگ را روایت کند. چنگیز خان در این نُه شب تبآلود و کابوسبار، سرگذشت خود را مرور میکند و به داوری خویشتن مینشیند.
گلزان چیناگ (۱۹۴۴) در خانوادهای صحراگرد در غرب مغولستان به دنیا آمده و خود اکنون شَمَن و رئیس قبیلۀ ترکزبان توا است. او در دهۀ ۱۹۶۰ برای تحصیل در رشتۀ زبان و ادبیات آلمانی به لایپزیگ آمد و از آن زمان آثارش را که شامل شعر و رمان و داستان است، به زبان آلمانی مینویسد. گلزان چیناگ از سال ۱۹۹۱ بهعنوان نویسندۀ آزاد اغلب در اولان باتور پایتخت مغولستان زندگی میکند و چند ماه از سال را هم به همراه طایفۀ کوچنشین خود در کوههای آلتای در شمال غربی مغولستان در حرکت است. گلزان خود را میانجی فرهنگی میداند و جلسات کتابخوانی بسیاری در خارج از مغولستان، در آلمان و سراسر اروپا برگذار کرده است. این میراثدار فرهنگ کهن مغولی دهها سال است که تاریخ و فرهنگ مغول را به تازهترین شکل ممکن به عرصۀ ادبیات جهان آورده است. آثار او به چندین زبان ترجمه و برندۀ جوایز متعددی شده است.
□ چنگیزخان؛ نُه رؤیا | گَلزان چیناگ | ترجمۀ محمد همتی | نشرنو، چاپ اول ۱۴۰۲، قطع رقعی، جلد شومیز، ۲۳۸ صفحه، #منتشر_شد.
ــــــــــــــــــــــــــــــــ
سفارش و خرید از وبسایت نشرنو:
@nashrenow | nashrenow.com
مردم مغولستان، تا پیش از فروپاشی کمونیسم، مجبور به سکوت دربارۀ مؤسس سرزمین خود بودند. نام او احساسات ملیگرایانۀ مغولها را برمیانگیخت و ضمناً چنگیزخان امپریالیست به حساب میآمد. تازه پس از سقوط اتحاد جماهیر شوروی بود که نوادگان چنگیز توانستند نام او را بزرگ بدارند و تصویر او را بر اسکناسها بنشانند، برایش بناهای یادبود بسازند و فرودگاهی را به نام او کنند. اما دنیای تاریخ و ادبیات در این فاصله نام چنگیزخان را فراموش نکرده بود و دست بر قضا یکی از نویسندگانی که رمانی با نام او نگاشت، گئورگی ایوانوویچ واسیلی یان، از همان کشور اتحاد جماهیر شوروی بود و رمانش برندۀ جایزهای دولتی نیز شد. مورخان و مغولشناسان نیز ترجمۀ مهمترین متن تاریخ مغول یعنی تاریخ سرّی مغولان را به زبان مادری خود آغاز کرده بودند که «قدیمیترین سند موجود در مورد چنگیزخان و فرزندان او و چگونگی تأسیس حکومت مغول» است.
چنگیز خان به روایتی نه در میدان نبرد و در مصاف بقا دشمن، بلکه در بستر تب و بیماری از پا درآمد. تقدیر چنین بود که قریب هفتصد سال بعد گلزان چیناگ، نویسنده و شَمَن مغولتبار، در کشوری که دست خان مغول هرگز به آن نرسید، در رمانی تاریخی و روانشناختی، نُه شب آخر زندگی او در بستر مرگ را روایت کند. چنگیز خان در این نُه شب تبآلود و کابوسبار، سرگذشت خود را مرور میکند و به داوری خویشتن مینشیند.
گلزان چیناگ (۱۹۴۴) در خانوادهای صحراگرد در غرب مغولستان به دنیا آمده و خود اکنون شَمَن و رئیس قبیلۀ ترکزبان توا است. او در دهۀ ۱۹۶۰ برای تحصیل در رشتۀ زبان و ادبیات آلمانی به لایپزیگ آمد و از آن زمان آثارش را که شامل شعر و رمان و داستان است، به زبان آلمانی مینویسد. گلزان چیناگ از سال ۱۹۹۱ بهعنوان نویسندۀ آزاد اغلب در اولان باتور پایتخت مغولستان زندگی میکند و چند ماه از سال را هم به همراه طایفۀ کوچنشین خود در کوههای آلتای در شمال غربی مغولستان در حرکت است. گلزان خود را میانجی فرهنگی میداند و جلسات کتابخوانی بسیاری در خارج از مغولستان، در آلمان و سراسر اروپا برگذار کرده است. این میراثدار فرهنگ کهن مغولی دهها سال است که تاریخ و فرهنگ مغول را به تازهترین شکل ممکن به عرصۀ ادبیات جهان آورده است. آثار او به چندین زبان ترجمه و برندۀ جوایز متعددی شده است.
□ چنگیزخان؛ نُه رؤیا | گَلزان چیناگ | ترجمۀ محمد همتی | نشرنو، چاپ اول ۱۴۰۲، قطع رقعی، جلد شومیز، ۲۳۸ صفحه، #منتشر_شد.
ــــــــــــــــــــــــــــــــ
سفارش و خرید از وبسایت نشرنو:
@nashrenow | nashrenow.com
«پیشمرگ هیتلر» منتشر شد.
مارگوت ولک تنها بازمانده از پانزده پیشمرگ هیتلر بود. سالیان سال هیچ حرفی دربارۀ کاری که روزگاری به آن مشغول بود به زبان نیاورد، اما سرانجام در روزهای پایانی عمر از راز بزرگ خود پرده برداشت و اعتراف کرد که در مقامِ پیشمرگ پیشوا خدمت کرده است. همین اعترافْ الهامبخشِ روزلا پوستورینو در نوشتن رمان پیشمرگ هیتلر شد.
نویسنده به دنبال مارگوت میگردد و سرانجام نشانی او را پیدا میکند اما همان روزی که برایش نامه میفرستد، پیشمرگ آخرین نفس زندگیاش را میکشد: «خیلی سرخورده شده بودم. فکر میکردم دیگر حق ندارم این داستان را روایت کنم چون آلمانی نبودم و نه جنگ را تجربه کرده بودم و نه روزگارِ دیکتاتور را. اما بالاخره دست بهکار شدم چون یک پرسش آزارم میداد: اگر من جای او بودم چه میکردم؟» او برای اینکه بهتر با قهرمان رمانش همذاتپنداری کند تصمیم میگیرد اسمش را بگذارد رُزا؛ نزدیک به اسم کوچک خودش، روزلا، که پدر و مادر سبزیفروشش انتخاب کرده بودند: «گمان میکنم چهبسا همه مثل مارگوت تصمیم میگرفتند. از طرفی میخواستم حقارتها و ترسها و همچنین اشتیاقها و نیازها و شهامتم را در موقعیتی خطیر تصور کنم.»
بدینترتیب پوستورینو به روایت داستانی میپردازد که در دو سال پایانی رایش سوم میگذرد. گرچه در این قصه هیتلر بهصورت مستقیم در برابر قهرمان داستان حاضر نمیشود، حضور او در تمام رمان بهخوبی احساس میشود: «هیتلر تقریباً همهجا هست، ناپیداست اما دربارۀ زندگی و مرگ همه تصمیم میگیرد. وانگهی، من کوشیدهام نشان دهم که او جنبههای انسانی هم داشت. مثلاً از مشکل گوارشی رنج میبرد و هر روز شانزده قرص برای درمان نفخ معده میخورد.»
پوستورینو میگوید گرچه رمانش روایت قصهای از گذشته است، میتواند راوی دردهای امروز جهان هم باشد.
روزلا پوستورینو متولد سال ۱۹۷۸ در رِجو کالابریاست و اکنون در رم زندگی میکند. او مترجم آثار مارگریت دوراس در ایتالیاست و در کنارِ نویسندگی به روزنامهنگاری هم میپردازد. سه رمان نخستین او جوایز متعددی در ایتالیا بهدست آورد و علاوه بر رمان، جستار و نمایشنامه هم مینویسد.
□ پیشمرگ هیتلر | روزلا پوستورینو | ترجمۀ ابوالفضل اللهدادی | نشرنو، چاپ اول ۱۴۰۲، قطع رقعی، جلد شومیز، ده + ۳۴۰ صفحه، #منتشر_شد.
ــــــــــــــــــــــــــــــــ
سفارش و خرید از وبسایت نشرنو:
@nashrenow | nashrenow.com
مارگوت ولک تنها بازمانده از پانزده پیشمرگ هیتلر بود. سالیان سال هیچ حرفی دربارۀ کاری که روزگاری به آن مشغول بود به زبان نیاورد، اما سرانجام در روزهای پایانی عمر از راز بزرگ خود پرده برداشت و اعتراف کرد که در مقامِ پیشمرگ پیشوا خدمت کرده است. همین اعترافْ الهامبخشِ روزلا پوستورینو در نوشتن رمان پیشمرگ هیتلر شد.
نویسنده به دنبال مارگوت میگردد و سرانجام نشانی او را پیدا میکند اما همان روزی که برایش نامه میفرستد، پیشمرگ آخرین نفس زندگیاش را میکشد: «خیلی سرخورده شده بودم. فکر میکردم دیگر حق ندارم این داستان را روایت کنم چون آلمانی نبودم و نه جنگ را تجربه کرده بودم و نه روزگارِ دیکتاتور را. اما بالاخره دست بهکار شدم چون یک پرسش آزارم میداد: اگر من جای او بودم چه میکردم؟» او برای اینکه بهتر با قهرمان رمانش همذاتپنداری کند تصمیم میگیرد اسمش را بگذارد رُزا؛ نزدیک به اسم کوچک خودش، روزلا، که پدر و مادر سبزیفروشش انتخاب کرده بودند: «گمان میکنم چهبسا همه مثل مارگوت تصمیم میگرفتند. از طرفی میخواستم حقارتها و ترسها و همچنین اشتیاقها و نیازها و شهامتم را در موقعیتی خطیر تصور کنم.»
بدینترتیب پوستورینو به روایت داستانی میپردازد که در دو سال پایانی رایش سوم میگذرد. گرچه در این قصه هیتلر بهصورت مستقیم در برابر قهرمان داستان حاضر نمیشود، حضور او در تمام رمان بهخوبی احساس میشود: «هیتلر تقریباً همهجا هست، ناپیداست اما دربارۀ زندگی و مرگ همه تصمیم میگیرد. وانگهی، من کوشیدهام نشان دهم که او جنبههای انسانی هم داشت. مثلاً از مشکل گوارشی رنج میبرد و هر روز شانزده قرص برای درمان نفخ معده میخورد.»
پوستورینو میگوید گرچه رمانش روایت قصهای از گذشته است، میتواند راوی دردهای امروز جهان هم باشد.
روزلا پوستورینو متولد سال ۱۹۷۸ در رِجو کالابریاست و اکنون در رم زندگی میکند. او مترجم آثار مارگریت دوراس در ایتالیاست و در کنارِ نویسندگی به روزنامهنگاری هم میپردازد. سه رمان نخستین او جوایز متعددی در ایتالیا بهدست آورد و علاوه بر رمان، جستار و نمایشنامه هم مینویسد.
□ پیشمرگ هیتلر | روزلا پوستورینو | ترجمۀ ابوالفضل اللهدادی | نشرنو، چاپ اول ۱۴۰۲، قطع رقعی، جلد شومیز، ده + ۳۴۰ صفحه، #منتشر_شد.
ــــــــــــــــــــــــــــــــ
سفارش و خرید از وبسایت نشرنو:
@nashrenow | nashrenow.com
«مغز و تاریخ» منتشر شد.
مطالعۀ بنیادهای تنکردشناسانۀ فعالیت ذهنی صفحهای زرین در علم روانشناسی روسی، خاصه شوروی، است. تاریخ آن به ریشههای سنت فکری انقلابیون دموکرات روس در قرن نوزدهم بازمیگردد که شکلی نوبهنو به خود گرفت و در سراسر صد سال گذشته تداوم یافت. از همان سال ۱۸۶۳، تنکردشناس نامی ایوان م. سچنوف، گرچه در آن زمان هنوز جوان بود، کتاب بازتابهای مغز را منتشر کرد که در آن برای نخستین بار این تز صورتبندی شد که همۀ فرایندهای ذهنی بنا به طبیعت خود بازتاباند و مطالعۀ آگاهی در صورتِ نادیده گرفتنِ فرایندهای مادی و بدنی ناممکن است.
این ایده که برای یک روانشناسیِ علمی، پژوهش در اصولِ تنکردشناسانۀ مغزیِ فعالیت ذهنی ضروری است، در سالهای متعاقب موضعی کلیدی در سرتاسر روانشناسی روسی بود و سپس در سرتاسر روانشناسی شوروی حفظ شد. این ایده پس از آنکه شالودۀ آثار متعدد سچنوف را تشکیل داد، از مطالعات ایوان پ. پاولوف تأییدی آزمایشگاهی گرفت، به دست ولادیمیر م. بختریف به تحلیلی از رفتار انسان در شرایط هنجاری و آسیبشناختی تعمیم یافت و به اساسی برای کل مجموعهکارهای روانشناسان اخیر شوروی بدل شد.
عصبروانشناسی و روانتنکردشناسی اکنون دیگر به شاخهای مهم و بهسرعت توسعهیابنده از دانش روانشناختی بدل شده است که پژوهشگران شوروی در آن مشارکتی نظرگیر داشتهاند.
مغز و تاریخ مجلدی برانگیزاننده و آگاهیبخش است که آخرین پیشرفتهای این شاخۀ جدید و مهم روانشناسی را در دسترس روانشناسان سراسر جهان قرار میدهد.
□ مغز و تاریخ | لوچانو مکاچی | ترجمۀ امیرحسین نیکزاد | نشر نو، چاپ اول ۱۴۰۲، قطع رقعی، شومیز (جلد نرم)، بیست و شش + ۲۲۰ صفحه، #منتشر_شد.
ــــــــــــــــــــــــــــــــ
سفارش و خرید از وبسایت نشرنو:
@nashrenow | nashrenow.com
مطالعۀ بنیادهای تنکردشناسانۀ فعالیت ذهنی صفحهای زرین در علم روانشناسی روسی، خاصه شوروی، است. تاریخ آن به ریشههای سنت فکری انقلابیون دموکرات روس در قرن نوزدهم بازمیگردد که شکلی نوبهنو به خود گرفت و در سراسر صد سال گذشته تداوم یافت. از همان سال ۱۸۶۳، تنکردشناس نامی ایوان م. سچنوف، گرچه در آن زمان هنوز جوان بود، کتاب بازتابهای مغز را منتشر کرد که در آن برای نخستین بار این تز صورتبندی شد که همۀ فرایندهای ذهنی بنا به طبیعت خود بازتاباند و مطالعۀ آگاهی در صورتِ نادیده گرفتنِ فرایندهای مادی و بدنی ناممکن است.
این ایده که برای یک روانشناسیِ علمی، پژوهش در اصولِ تنکردشناسانۀ مغزیِ فعالیت ذهنی ضروری است، در سالهای متعاقب موضعی کلیدی در سرتاسر روانشناسی روسی بود و سپس در سرتاسر روانشناسی شوروی حفظ شد. این ایده پس از آنکه شالودۀ آثار متعدد سچنوف را تشکیل داد، از مطالعات ایوان پ. پاولوف تأییدی آزمایشگاهی گرفت، به دست ولادیمیر م. بختریف به تحلیلی از رفتار انسان در شرایط هنجاری و آسیبشناختی تعمیم یافت و به اساسی برای کل مجموعهکارهای روانشناسان اخیر شوروی بدل شد.
عصبروانشناسی و روانتنکردشناسی اکنون دیگر به شاخهای مهم و بهسرعت توسعهیابنده از دانش روانشناختی بدل شده است که پژوهشگران شوروی در آن مشارکتی نظرگیر داشتهاند.
مغز و تاریخ مجلدی برانگیزاننده و آگاهیبخش است که آخرین پیشرفتهای این شاخۀ جدید و مهم روانشناسی را در دسترس روانشناسان سراسر جهان قرار میدهد.
□ مغز و تاریخ | لوچانو مکاچی | ترجمۀ امیرحسین نیکزاد | نشر نو، چاپ اول ۱۴۰۲، قطع رقعی، شومیز (جلد نرم)، بیست و شش + ۲۲۰ صفحه، #منتشر_شد.
ــــــــــــــــــــــــــــــــ
سفارش و خرید از وبسایت نشرنو:
@nashrenow | nashrenow.com
«هومو ساکر؛ قدرت حاکم و حیات برهنه» منتشر شد.
اندیشۀ جورجو آگامبن، یکی از مهمترین و اصیلترین فلاسفهی ایتالیا، متکی بر تخصصی بیبدیل در عرصۀ سنتهای کلاسیک فلسفه و بلاغت، دستوردانان عهد باستان متأخر، الاهیات مسیحی و فلسفۀ مدرن است. اخیراً آگامبن اندیشۀ خود را بهسوی تأسیس امر اجتماعی و برخی نتایج اخلاقی-سیاسی انضمامی در مورد وضعیت جامعه امروز و جایگاه فرد در آن کشانده است.
آگامبن در هومو ساکر در نظر دارد تا مسئلۀ امکان ناب، بالقوگی و قدرت را با مسئلۀ اخلاق سیاسی و اجتماعی در بستری به هم متصل کند که در آن مسئلۀ مزبور بنیاد دینی، متافیزیکی و فرهنگی سابق خود را از دست داده است. آگامبن با تکیه بر تحلیل فوکو از زیستسیاست دست به پژوهشی گسترده، عمیق و دقیق در مورد حضور ضمنی یا نهفتۀ تصور زیستسیاست در تاریخ نظریۀ سیاسی سنتی میزند. طبق نظر او، از نخستین رسالههای نظریۀ سیاسی، بهخصوص در انگارۀ ارسطویی انسان بهمثابۀ حیوان سیاسی و در سراسر تاریخ اندیشۀ غربی در مورد حاکمیت (چه شاه و چه دولت)، نوعی انگارۀ حاکمیت در مقام قدرت مشرف بر «حیات» مندرج است.
در واقع هومو ساکر نقطهای است که در آن قانون نه با شکل خاصی از حیات یا بیوس، بلکه با حیات در سطح بیولوژیکی آن تلاقی میکند، یعنی زوئه. اما حاصل این تلاقی نه بیوس است و نه زوئه، نه انسان و نه حیوان، بلکه چیزی است که آگامبن نامش را «حیات برهنه» میگذارد: موجودی که به شکلی پارادوکسیکال در بند قانون است، به این معنا که قانون او را از چنبرۀ خود رها نمیکند، اما از سوی دیگر قتل او نیز جرم محسوب نمیشود.
لزومی ندارد حاکمیت قانون هومو ساکرها را به معنای واقعی کلمه امحا کند (این تنها یکی از سرحدات هولناک منطق حذف ادغامی است که در آشویتس رخ داد) بلکه کافی است آنها را در وضعیت تعلیقی قرار دهد که بتوان آنها را کشت بدون اینکه جرمی رخ داده باشد. این آینهای است که انسان، بهواسطۀ منفیت درونی زبان، از زمان باستان در قالب قربانی و امر مقدس در برابر خود مینهد تا همواره با نگریستن به آن، فضیلت فراحیوانی خود را تصدیق کند. منفیت و خشونت نهفته در قتل آوای حیوانی که تکوین زبان انسانی را رقم میزند، بدین ترتیب شکلدهنده به سیاست خشونتبار انسانی است که سر از آشویتس درمیآورد.
□ هوموساکر؛ قدرت حاکم و حیات برهنه | جورجو آگامبن | ترجمۀ سیدمحمدجواد سیدی | نشرنو، چاپ اول ۱۴۰۲، قطع رقعی، جلد شومیز، چهارده + ۲۴۹ صفحه، #منتشر_شد.
ــــــــــــــــــــــــــــــــ
سفارش و خرید از وبسایت نشرنو:
@nashrenow | nashrenow.com
اندیشۀ جورجو آگامبن، یکی از مهمترین و اصیلترین فلاسفهی ایتالیا، متکی بر تخصصی بیبدیل در عرصۀ سنتهای کلاسیک فلسفه و بلاغت، دستوردانان عهد باستان متأخر، الاهیات مسیحی و فلسفۀ مدرن است. اخیراً آگامبن اندیشۀ خود را بهسوی تأسیس امر اجتماعی و برخی نتایج اخلاقی-سیاسی انضمامی در مورد وضعیت جامعه امروز و جایگاه فرد در آن کشانده است.
آگامبن در هومو ساکر در نظر دارد تا مسئلۀ امکان ناب، بالقوگی و قدرت را با مسئلۀ اخلاق سیاسی و اجتماعی در بستری به هم متصل کند که در آن مسئلۀ مزبور بنیاد دینی، متافیزیکی و فرهنگی سابق خود را از دست داده است. آگامبن با تکیه بر تحلیل فوکو از زیستسیاست دست به پژوهشی گسترده، عمیق و دقیق در مورد حضور ضمنی یا نهفتۀ تصور زیستسیاست در تاریخ نظریۀ سیاسی سنتی میزند. طبق نظر او، از نخستین رسالههای نظریۀ سیاسی، بهخصوص در انگارۀ ارسطویی انسان بهمثابۀ حیوان سیاسی و در سراسر تاریخ اندیشۀ غربی در مورد حاکمیت (چه شاه و چه دولت)، نوعی انگارۀ حاکمیت در مقام قدرت مشرف بر «حیات» مندرج است.
در واقع هومو ساکر نقطهای است که در آن قانون نه با شکل خاصی از حیات یا بیوس، بلکه با حیات در سطح بیولوژیکی آن تلاقی میکند، یعنی زوئه. اما حاصل این تلاقی نه بیوس است و نه زوئه، نه انسان و نه حیوان، بلکه چیزی است که آگامبن نامش را «حیات برهنه» میگذارد: موجودی که به شکلی پارادوکسیکال در بند قانون است، به این معنا که قانون او را از چنبرۀ خود رها نمیکند، اما از سوی دیگر قتل او نیز جرم محسوب نمیشود.
لزومی ندارد حاکمیت قانون هومو ساکرها را به معنای واقعی کلمه امحا کند (این تنها یکی از سرحدات هولناک منطق حذف ادغامی است که در آشویتس رخ داد) بلکه کافی است آنها را در وضعیت تعلیقی قرار دهد که بتوان آنها را کشت بدون اینکه جرمی رخ داده باشد. این آینهای است که انسان، بهواسطۀ منفیت درونی زبان، از زمان باستان در قالب قربانی و امر مقدس در برابر خود مینهد تا همواره با نگریستن به آن، فضیلت فراحیوانی خود را تصدیق کند. منفیت و خشونت نهفته در قتل آوای حیوانی که تکوین زبان انسانی را رقم میزند، بدین ترتیب شکلدهنده به سیاست خشونتبار انسانی است که سر از آشویتس درمیآورد.
□ هوموساکر؛ قدرت حاکم و حیات برهنه | جورجو آگامبن | ترجمۀ سیدمحمدجواد سیدی | نشرنو، چاپ اول ۱۴۰۲، قطع رقعی، جلد شومیز، چهارده + ۲۴۹ صفحه، #منتشر_شد.
ــــــــــــــــــــــــــــــــ
سفارش و خرید از وبسایت نشرنو:
@nashrenow | nashrenow.com
جنگ داخلی؛ استاسیس بهمثابۀ پارادایم سیاسی منتشر شد.
دیگر نمیتوان از «وضعیت جنگی» در معنای سنتی سخن گفت، اما در حال حاضر هیچ نظریۀ قابلاتکایی برای تبیین درگیریهای درونی مختلف یا جنگهای داخلیای نداریم که بهشکلی فزاینده بر جمعیتهای جهان تحمیل میشوند. جنگ داخلی جورجو آگامبن که نخستین گام در راستای رسیدن به چنین نظریهای است، به این موضوع میپردازد که جنگ داخلی در دو لحظۀ مهم تاریخ اندیشۀ غربی، یعنی در آتن باستان و سپس در اندیشۀ توماس هابز، چگونه توصیف میشود. این کتاب جنگ داخلی را همچون آستانۀ بنیادین سیاسیسازی در غرب مشخص میکند، آپاراتوسی که در طول تاریخ بهتناوب یا مجال سیاستزدایی از شهروندی را فراهم کرده یا استیلا بر امر غیرسیاسی را. استدلالهای این کتاب که نخست در فضای پس از یازده سپتامبر مطرح شدند، امروز که وارد عصر جنگ داخلی سیارهای شدهایم، اهمیت فزایندهای مییابند.
دو متنی که در این کتاب آمدهاند با کمی تغییر و ملحقات، متن دو سمینارند، راجع به جنگ داخلی که در اکتبر ۲۰۰۱ در دانشگاه پرینستون ارائه شد. بر عهدۀ خوانندگان است که مشخص کنند تا چه حد تزهای مطرحشده در اینجا ــکه معرّف آستانۀ بنیادین سیاسیسازی، جنگ داخلی در غرب و عنصر تأسیسی دولت مدرن در قالب «آدمیا» (یعنی غیاب مردم) استــ هنوز معتبر است یا، برخلاف، گذار به بُعد جنگ داخلی جهانگستر، معنای این تزها را بهشکلی اساسی دگرگون کرده است.
«اگر این گفتۀ هابزی را جدی بگیریم که به موجب آن ملکوت خداوند را باید نه به شکلی استعاری بلکه به معنایی حقیقی در نظر گرفت، این بدان معناست که در پایان زمان، اسطورۀ لویاتان در مقام سر محو خواهد شد و مردم بدن خود را کشف خواهد کرد. شکافی که بدن سیاسی (بدنی که تنها در اسطورۀ بصری لویاتان مشهود است ولی درحقیقت غیرواقعی است) و انبوهۀ واقعی اما بهلحاظ سیاسی نامرئی را از هم تفکیک میکند، سرانجام در کلیسای کامل و تام برطرف خواهد شد. اما این همچنان بدان معناست که تا آن زمان هیچ وحدت واقعی و هیچ بدن سیاسیای عملاً ممکن نیست: بدن سیاسی تنها میتواند خود را در قالب انبوهه منحل سازد و لویاتان تنها میتواند تا پایان همراه با بهیموت زنده بماند ــ یعنی همراه با امکان جنگ داخلی.»
□ جنگ داخلی؛ استاسیس بهمثابۀ پارادایم سیاسی | جورجو آگامبن | ترجمۀ سیدمحمدجواد سیدی | نشرنو، چاپ اول ۱۴۰۲، قطع رقعی، جلد شومیز، ۹۵ صفحه، #منتشر_شد.
ــــــــــــــــــــــــــــــــ
سفارش و خرید از وبسایت نشرنو:
@nashrenow | nashrenow.com
دیگر نمیتوان از «وضعیت جنگی» در معنای سنتی سخن گفت، اما در حال حاضر هیچ نظریۀ قابلاتکایی برای تبیین درگیریهای درونی مختلف یا جنگهای داخلیای نداریم که بهشکلی فزاینده بر جمعیتهای جهان تحمیل میشوند. جنگ داخلی جورجو آگامبن که نخستین گام در راستای رسیدن به چنین نظریهای است، به این موضوع میپردازد که جنگ داخلی در دو لحظۀ مهم تاریخ اندیشۀ غربی، یعنی در آتن باستان و سپس در اندیشۀ توماس هابز، چگونه توصیف میشود. این کتاب جنگ داخلی را همچون آستانۀ بنیادین سیاسیسازی در غرب مشخص میکند، آپاراتوسی که در طول تاریخ بهتناوب یا مجال سیاستزدایی از شهروندی را فراهم کرده یا استیلا بر امر غیرسیاسی را. استدلالهای این کتاب که نخست در فضای پس از یازده سپتامبر مطرح شدند، امروز که وارد عصر جنگ داخلی سیارهای شدهایم، اهمیت فزایندهای مییابند.
دو متنی که در این کتاب آمدهاند با کمی تغییر و ملحقات، متن دو سمینارند، راجع به جنگ داخلی که در اکتبر ۲۰۰۱ در دانشگاه پرینستون ارائه شد. بر عهدۀ خوانندگان است که مشخص کنند تا چه حد تزهای مطرحشده در اینجا ــکه معرّف آستانۀ بنیادین سیاسیسازی، جنگ داخلی در غرب و عنصر تأسیسی دولت مدرن در قالب «آدمیا» (یعنی غیاب مردم) استــ هنوز معتبر است یا، برخلاف، گذار به بُعد جنگ داخلی جهانگستر، معنای این تزها را بهشکلی اساسی دگرگون کرده است.
«اگر این گفتۀ هابزی را جدی بگیریم که به موجب آن ملکوت خداوند را باید نه به شکلی استعاری بلکه به معنایی حقیقی در نظر گرفت، این بدان معناست که در پایان زمان، اسطورۀ لویاتان در مقام سر محو خواهد شد و مردم بدن خود را کشف خواهد کرد. شکافی که بدن سیاسی (بدنی که تنها در اسطورۀ بصری لویاتان مشهود است ولی درحقیقت غیرواقعی است) و انبوهۀ واقعی اما بهلحاظ سیاسی نامرئی را از هم تفکیک میکند، سرانجام در کلیسای کامل و تام برطرف خواهد شد. اما این همچنان بدان معناست که تا آن زمان هیچ وحدت واقعی و هیچ بدن سیاسیای عملاً ممکن نیست: بدن سیاسی تنها میتواند خود را در قالب انبوهه منحل سازد و لویاتان تنها میتواند تا پایان همراه با بهیموت زنده بماند ــ یعنی همراه با امکان جنگ داخلی.»
□ جنگ داخلی؛ استاسیس بهمثابۀ پارادایم سیاسی | جورجو آگامبن | ترجمۀ سیدمحمدجواد سیدی | نشرنو، چاپ اول ۱۴۰۲، قطع رقعی، جلد شومیز، ۹۵ صفحه، #منتشر_شد.
ــــــــــــــــــــــــــــــــ
سفارش و خرید از وبسایت نشرنو:
@nashrenow | nashrenow.com
«رئالیستها» منتشر شد.
چرا رمان میخوانیم؟ بیتردید یکی از انگیزههایی که ما را بهسمت خواندن رمان میکشاند تجربۀ لذتهای گوناگون است. هرقدر هم که خود را فرهیخته بپنداریم، این واقعیتی انکارناپذیر است. طیف وسیعی از خوانندگان در پی تجربۀ همان لذتی هستند که بشر مدتها پیش، آن هنگام که لب به سخن گفتن گشود، تجربهاش کرد؛ لذت گوش کردن به قصهها و دنبال کردن ماجراهایی که در آنها رخ میدهد. یکی از مشخصههای رمانهای بزرگ هم برانگیختن همین حس اشتیاق در وجود خواننده است.
رمانهای رئالیستی بزرگ، جهان را از منظری خاص به ما نشان میدهند. این رمانها متأثر از همان جامعهای هستند که شخصیتهاشان را در دل خود جای داده است. جهانی که از دریچۀ این آثار برای ما آشکار میشود، واقعیتهای ملموس آن و جلوههای گوناگوناش از لحاظ هنری اهمیت زیادی دارد، چرا که نویسنده نهتنها تصویری از مردم را منعکس میکند (این تصویر با توجه به تواناییهای رماننویسان مختلف به شکلهای گوناگون ارائه میشود)، بلکه دانش روانشناختی و درک شناختی خود را نیز به کار میگیرد تا آنها را بهطور کامل به خواننده بشناساند. هر دوِ این ویژگیها در رمانهای رئالیستی یافت میشود. نکتۀ جالب و مهم این است که اغلب بصیرت درونی و شناخت فکری نویسنده دست به دست هم میدهند و حقایقی را آشکار میکنند که در آینده فقط از راه منطق میتوان به آن دست یافت. برای درک بیشتر این نکته به کندوکاوی مفصل نیازمندیم.
سی. پی. اسنو نیز در رئالیستها: هشت چهره همین رویه را در پیش میگیرد و با بررسی ابعاد مختلف زندگی و شخصیت دیدگاههای هشت نویسنده به خواننده کمک میکند شناخت عمیقتری از آنان به دست آورد. این نویسندگان همچون تمام انسانها با مسائل و مشکلات روزمره دست به گریبان بودهاند و ضعفها و قوتهایی داشتهاند مختصِ خود، اما آنچه در همهشان مشترک است چشمان تیزبین و ذهن تحلیلگری است که شرایط تاریخی و اجتماعی دوران را با تمام جزئیاتش بازآفرینی میکند و شخصیتهایی خلق میکند ملموس و باورپذیر.
□ رئالیستها: هشت چهره | سی. پی. اسنو | ترجمۀ اکرم رضایی بایندر | نشر نو، چاپ اول ۱۴۰۲، قطع رقعی، جلد شومیز، شانزده+۳۸۳ صفحه، #منتشر_شد.
ــــــــــــــــــــــــــــــــ
سفارش و خرید از وبسایت نشرنو:
@nashrenow | nashrenow.com
چرا رمان میخوانیم؟ بیتردید یکی از انگیزههایی که ما را بهسمت خواندن رمان میکشاند تجربۀ لذتهای گوناگون است. هرقدر هم که خود را فرهیخته بپنداریم، این واقعیتی انکارناپذیر است. طیف وسیعی از خوانندگان در پی تجربۀ همان لذتی هستند که بشر مدتها پیش، آن هنگام که لب به سخن گفتن گشود، تجربهاش کرد؛ لذت گوش کردن به قصهها و دنبال کردن ماجراهایی که در آنها رخ میدهد. یکی از مشخصههای رمانهای بزرگ هم برانگیختن همین حس اشتیاق در وجود خواننده است.
رمانهای رئالیستی بزرگ، جهان را از منظری خاص به ما نشان میدهند. این رمانها متأثر از همان جامعهای هستند که شخصیتهاشان را در دل خود جای داده است. جهانی که از دریچۀ این آثار برای ما آشکار میشود، واقعیتهای ملموس آن و جلوههای گوناگوناش از لحاظ هنری اهمیت زیادی دارد، چرا که نویسنده نهتنها تصویری از مردم را منعکس میکند (این تصویر با توجه به تواناییهای رماننویسان مختلف به شکلهای گوناگون ارائه میشود)، بلکه دانش روانشناختی و درک شناختی خود را نیز به کار میگیرد تا آنها را بهطور کامل به خواننده بشناساند. هر دوِ این ویژگیها در رمانهای رئالیستی یافت میشود. نکتۀ جالب و مهم این است که اغلب بصیرت درونی و شناخت فکری نویسنده دست به دست هم میدهند و حقایقی را آشکار میکنند که در آینده فقط از راه منطق میتوان به آن دست یافت. برای درک بیشتر این نکته به کندوکاوی مفصل نیازمندیم.
سی. پی. اسنو نیز در رئالیستها: هشت چهره همین رویه را در پیش میگیرد و با بررسی ابعاد مختلف زندگی و شخصیت دیدگاههای هشت نویسنده به خواننده کمک میکند شناخت عمیقتری از آنان به دست آورد. این نویسندگان همچون تمام انسانها با مسائل و مشکلات روزمره دست به گریبان بودهاند و ضعفها و قوتهایی داشتهاند مختصِ خود، اما آنچه در همهشان مشترک است چشمان تیزبین و ذهن تحلیلگری است که شرایط تاریخی و اجتماعی دوران را با تمام جزئیاتش بازآفرینی میکند و شخصیتهایی خلق میکند ملموس و باورپذیر.
□ رئالیستها: هشت چهره | سی. پی. اسنو | ترجمۀ اکرم رضایی بایندر | نشر نو، چاپ اول ۱۴۰۲، قطع رقعی، جلد شومیز، شانزده+۳۸۳ صفحه، #منتشر_شد.
ــــــــــــــــــــــــــــــــ
سفارش و خرید از وبسایت نشرنو:
@nashrenow | nashrenow.com
«مسافر و مهتاب» منتشر شد.
آنتال صرب را از مهمترین نویسندگان مجار در قرن بیستم میدانند. او آدمی بود بس پرکار و در همان چند صباح عمر کارها کرده کارستان: از انگلیسی و فرانسه و ایتالیایی کتاب ترجمه کرده، مقالات و پژوهشهای متعددی دربارۀ ادبیات و نویسندگان اروپایی به سرانجام رسانده، در سیودوسالگی رئیس فرهنگستان ادب مجارستان بوده، استاد ادبیات دانشگاه سگد بوده، چندین رمان نوشته که از آن میان مسافر و مهتاب (۱۹۳۷) شاهکارش محسوب میشود، دو بار مهمترین جایزۀ ادبی مجارستان، جایزۀ بامگارتن را دریافت کرده (۱۹۳۵ و ۱۹۳۷)، در سال ۱۹۴۱ کتاب ارزشمند تاریخ ادبیات جهان را به رشتۀ تحریر درآورده که هنوز هم معتبر است، کتابی دربارۀ تئوری رمان و کتابی دربارۀ تاریخ ادبیات مجارستان نیز نوشته. اینها اهمِ کارنامۀ رشکبرانگیزش هستند.
از آنجا که آنتال صرب اصل و نسب یهودی داشت، در سال ۱۹۴۴ که مجارستان به اشغال آلمان درآمد باید برای نجات جانش جلای وطن میکرد، اما ماند و رمان آخرش را نوشت که چون مثل یهودیان ممنوعالقلم بود به اسم ترجمهای از کتابی انگلیسی منتشر شد. اما سرآخر آتش یهودیستیزی دامنش را گرفت، اواخر سال ۱۹۴۴ به اردوگاه کار اجباری فرستاده شد. هوادارانش سعی کردند به ضربِ مدارک جعلی راه نجاتی بیابند اما آنتال صرب حاضر نبود باقی همقطارانش را ترک کند و تنها جان خود را نجات دهد. پیش از پایان جنگ جهانی دوم در سال ۱۹۴۵ در همان اردوگاه کشته و همراه دیگرانی در گوری دستهجمعی به خاک سپرده شد.
در سال ۱۹۴۸ که حزب کمونیست با حمایت شوروی در مجارستان به قدرت رسید، انتظار میرفت آثار صرب بیدردسر منتشر شوند، اما در تمام آن چهلوهفت سال آثارش از تیغ سانسور در امان نماندند. بالاخره با فروپاشی کمونیسم، در سال ۱۹۹۰ بود که به همت همسر وفادارش آثارش تمام و کمال منتشر شدند.
مسافر و مهتاب از مشهورترین رمانهای ادبیات معاصر مجارستان، از آنجا آغاز میشود که زوجی برای ماه عسل وارد ایتالیا میشوند. با ورود به ونیز گذشته دوباره جان میگیرد، خاطرات دوران نوجوانی و عصیانگری و حلقۀ دوستان قدیمی زنده میشوند، دیدار کوچهها و فضاهای شهر جرقهای میشود برای تحولات روحی و عاطفی. ملاقاتهای ناگهانیو خبرهای نو به این تحولات دامن میزنند و جملگی دست به دست هم میدهند تا گذشته در اکنون زنده شود و نوسان میان این دو داستانی سرشار از جزئیات و وقایع پدید بیاورد در کشاکش عمیقترین احساسات عواطف بشری.
□ مسافر و مهتاب | آنتال صرب | ترجمۀ فرناز حائری | نشر نو، چاپ اول ۱۴۰۲، قطع رقعی، جلد شومیز، ۲۹۴ صفحه، #منتشر_شد.
ــــــــــــــــــــــــــــــــ
سفارش و خرید از وبسایت نشرنو:
@nashrenow | nashrenow.com
آنتال صرب را از مهمترین نویسندگان مجار در قرن بیستم میدانند. او آدمی بود بس پرکار و در همان چند صباح عمر کارها کرده کارستان: از انگلیسی و فرانسه و ایتالیایی کتاب ترجمه کرده، مقالات و پژوهشهای متعددی دربارۀ ادبیات و نویسندگان اروپایی به سرانجام رسانده، در سیودوسالگی رئیس فرهنگستان ادب مجارستان بوده، استاد ادبیات دانشگاه سگد بوده، چندین رمان نوشته که از آن میان مسافر و مهتاب (۱۹۳۷) شاهکارش محسوب میشود، دو بار مهمترین جایزۀ ادبی مجارستان، جایزۀ بامگارتن را دریافت کرده (۱۹۳۵ و ۱۹۳۷)، در سال ۱۹۴۱ کتاب ارزشمند تاریخ ادبیات جهان را به رشتۀ تحریر درآورده که هنوز هم معتبر است، کتابی دربارۀ تئوری رمان و کتابی دربارۀ تاریخ ادبیات مجارستان نیز نوشته. اینها اهمِ کارنامۀ رشکبرانگیزش هستند.
از آنجا که آنتال صرب اصل و نسب یهودی داشت، در سال ۱۹۴۴ که مجارستان به اشغال آلمان درآمد باید برای نجات جانش جلای وطن میکرد، اما ماند و رمان آخرش را نوشت که چون مثل یهودیان ممنوعالقلم بود به اسم ترجمهای از کتابی انگلیسی منتشر شد. اما سرآخر آتش یهودیستیزی دامنش را گرفت، اواخر سال ۱۹۴۴ به اردوگاه کار اجباری فرستاده شد. هوادارانش سعی کردند به ضربِ مدارک جعلی راه نجاتی بیابند اما آنتال صرب حاضر نبود باقی همقطارانش را ترک کند و تنها جان خود را نجات دهد. پیش از پایان جنگ جهانی دوم در سال ۱۹۴۵ در همان اردوگاه کشته و همراه دیگرانی در گوری دستهجمعی به خاک سپرده شد.
در سال ۱۹۴۸ که حزب کمونیست با حمایت شوروی در مجارستان به قدرت رسید، انتظار میرفت آثار صرب بیدردسر منتشر شوند، اما در تمام آن چهلوهفت سال آثارش از تیغ سانسور در امان نماندند. بالاخره با فروپاشی کمونیسم، در سال ۱۹۹۰ بود که به همت همسر وفادارش آثارش تمام و کمال منتشر شدند.
مسافر و مهتاب از مشهورترین رمانهای ادبیات معاصر مجارستان، از آنجا آغاز میشود که زوجی برای ماه عسل وارد ایتالیا میشوند. با ورود به ونیز گذشته دوباره جان میگیرد، خاطرات دوران نوجوانی و عصیانگری و حلقۀ دوستان قدیمی زنده میشوند، دیدار کوچهها و فضاهای شهر جرقهای میشود برای تحولات روحی و عاطفی. ملاقاتهای ناگهانیو خبرهای نو به این تحولات دامن میزنند و جملگی دست به دست هم میدهند تا گذشته در اکنون زنده شود و نوسان میان این دو داستانی سرشار از جزئیات و وقایع پدید بیاورد در کشاکش عمیقترین احساسات عواطف بشری.
□ مسافر و مهتاب | آنتال صرب | ترجمۀ فرناز حائری | نشر نو، چاپ اول ۱۴۰۲، قطع رقعی، جلد شومیز، ۲۹۴ صفحه، #منتشر_شد.
ــــــــــــــــــــــــــــــــ
سفارش و خرید از وبسایت نشرنو:
@nashrenow | nashrenow.com
فرقۀ خودبینان منتشر شد.
محققی ملول از تحقیق و دلزده از فیشها و یادداشتها، ناگهان در کتابخانهٔ ملی پاریس به ردّی از متفکری ناشناخته برمیخورد که نام و نشانش از قرن هجدهم به بعد به طرزی سوءظنانگیز پنهان مانده است. جستجو در اسناد و کتابها و بازماندهها آنقدر پیش میرود که مرز واقعیت و خیال محو میشود و ملال تحقیق دانشگاهی جای خود را به هیجان تفحص پلیسی میدهد.
اریک امانوئل اشمیت در رمان فرقهٔ خودبینان با نثری گاه شاعرانه و گاه ماجراپرداز، بر آن مرز باریکی نور افکنده است که ادبیات و فلسفه را پهلو به پهلو مینشانَد.
اریک امانوئل اشمیت، نمایشنامهنویس، رماننویس و کارگردان در ۲۸ مارس ۱۹۶۰ در فرانسه به دنیا آمد. از نوجوانی به دنیای تئاتر علاقهمند شد و نوشتن را آغاز کرد. در سال ۱۹۸۷ در مقطع دکترا فارغالتحصیل و سپس به تدریس در دانشگاه و نوشتن نمایشنامه مشغول شد. اشمیت اولین نمایشنامهاش با نام شب والونی را در سال ۱۹۹۱ نوشت و سپس با دومین نمایشنامهاش، مهمان ناخوانده به موفقیتی چشمگیر رسید. این نمایشنامه که گفتگویی است میان فروید و خدا، موفق به دریافت سه جایزه از جشنوارۀ شب مولیر ۱۹۹۴ شد. از این پس اشمیت تدریس فلسفه را کنار گذاشت و تمام وقت خود را صرف نوشتن کرد.
طی سالهای ۱۹۹۰ نمایشنامههای اشمیت موفقیتهای بسیاری را کسب کردند؛ به طوریکه در بسیاری از کشورها توسط افراد سرشناس به روی صحنه رفتند و جوایز متعددی را دریافت کردند و به زبانهای مختلف دنیا ترجمه و منتشر شدند. اشمیت همزمان با نوشتن نمایشنامه، شروع به نوشتن رمان و داستان کرد که از جمله میتوان به انجیل به روایت پونتیوس پیلاطس، سهم دیگری، زمانی که یک اثر هنری بودم، موسیو ابراهیم و گلهای قرآن، اسکار و بانوی صورتی و فرقۀ خودبینان اشاره کرد.
اشمیت جوایز بیشماری چون جایزۀ بزرگ تئاتر برای مجموعه آثارش از آکادمی فرانسز در سال ۲۰۰۰، جایزۀ بزرگ تماشاگران از لایپزیگ در سال ۲۰۰۴، جایزۀ آکادمی بالزاک در سال ۱۹۹۸، جایزۀ تئاتر شهر (کلن، آلمان) و… را دریافت کرده است.
□ فرقۀ خودبینان | اریک امانوئل اشمیت | ترجمۀ سیامند زندی | نشر نو، چاپ اول ۱۴۰۲، قطع رقعی، جلد شومیز، ۱۳۳ صفحه، #منتشر_شد.
ــــــــــــــــــــــــــــــــ
سفارش و خرید از وبسایت نشرنو:
@nashrenow | nashrenow.com
محققی ملول از تحقیق و دلزده از فیشها و یادداشتها، ناگهان در کتابخانهٔ ملی پاریس به ردّی از متفکری ناشناخته برمیخورد که نام و نشانش از قرن هجدهم به بعد به طرزی سوءظنانگیز پنهان مانده است. جستجو در اسناد و کتابها و بازماندهها آنقدر پیش میرود که مرز واقعیت و خیال محو میشود و ملال تحقیق دانشگاهی جای خود را به هیجان تفحص پلیسی میدهد.
اریک امانوئل اشمیت در رمان فرقهٔ خودبینان با نثری گاه شاعرانه و گاه ماجراپرداز، بر آن مرز باریکی نور افکنده است که ادبیات و فلسفه را پهلو به پهلو مینشانَد.
اریک امانوئل اشمیت، نمایشنامهنویس، رماننویس و کارگردان در ۲۸ مارس ۱۹۶۰ در فرانسه به دنیا آمد. از نوجوانی به دنیای تئاتر علاقهمند شد و نوشتن را آغاز کرد. در سال ۱۹۸۷ در مقطع دکترا فارغالتحصیل و سپس به تدریس در دانشگاه و نوشتن نمایشنامه مشغول شد. اشمیت اولین نمایشنامهاش با نام شب والونی را در سال ۱۹۹۱ نوشت و سپس با دومین نمایشنامهاش، مهمان ناخوانده به موفقیتی چشمگیر رسید. این نمایشنامه که گفتگویی است میان فروید و خدا، موفق به دریافت سه جایزه از جشنوارۀ شب مولیر ۱۹۹۴ شد. از این پس اشمیت تدریس فلسفه را کنار گذاشت و تمام وقت خود را صرف نوشتن کرد.
طی سالهای ۱۹۹۰ نمایشنامههای اشمیت موفقیتهای بسیاری را کسب کردند؛ به طوریکه در بسیاری از کشورها توسط افراد سرشناس به روی صحنه رفتند و جوایز متعددی را دریافت کردند و به زبانهای مختلف دنیا ترجمه و منتشر شدند. اشمیت همزمان با نوشتن نمایشنامه، شروع به نوشتن رمان و داستان کرد که از جمله میتوان به انجیل به روایت پونتیوس پیلاطس، سهم دیگری، زمانی که یک اثر هنری بودم، موسیو ابراهیم و گلهای قرآن، اسکار و بانوی صورتی و فرقۀ خودبینان اشاره کرد.
اشمیت جوایز بیشماری چون جایزۀ بزرگ تئاتر برای مجموعه آثارش از آکادمی فرانسز در سال ۲۰۰۰، جایزۀ بزرگ تماشاگران از لایپزیگ در سال ۲۰۰۴، جایزۀ آکادمی بالزاک در سال ۱۹۹۸، جایزۀ تئاتر شهر (کلن، آلمان) و… را دریافت کرده است.
□ فرقۀ خودبینان | اریک امانوئل اشمیت | ترجمۀ سیامند زندی | نشر نو، چاپ اول ۱۴۰۲، قطع رقعی، جلد شومیز، ۱۳۳ صفحه، #منتشر_شد.
ــــــــــــــــــــــــــــــــ
سفارش و خرید از وبسایت نشرنو:
@nashrenow | nashrenow.com
«مسئولیت و داوری» منتشر شد.
مسئولیت و داوری مجموعهای است از هشت نوشتارِ مستقل و پیشترمنتشرنشده از هانا آرنت (۱۹۷۵-۱۹۰۶) که متعلقاند به دههٔ پایانیِ عمر او. آرنت در آیشمان در اورشلیم این پرسشِ مهیب را پیش کشید که چطور میشود مردی که نه شیطان است نه هیولا عاملِ اصلیِ یکی از وحشتناکترین جنایات تاریخ بشر باشد. مسئولیت و داوری کوششِ او است در واپسین سالهای عمر برای درکِ معنا و مفهومِ این جنبه از ذاتِ بشر. در جایی که معیارهای سنتیِ اخلاق نتوانستند فرهیختهترین اعضای جامعهٔ متمدنِ آلمان را از دست یازیدن به شنیعترین کارها بازبدارند، قوهٔ داوریِ انسان چطور خیر را از شر، و درست را از نادرست بازمیشناسد؟
هانا آرنت نه نیهیلیست بود و نه اخلاقناباور، بلکه متفکری بود که به جایی میرفت که تفکرش او را میبُرد. اما پیروی از او تکلیفی بر دوش خوانندگانش میگذارد - که بیش از آنکه متوجه هوش یا دانششان باشد، متوجه تواناییشان برای فکر کردن است. چیزی که آرنت ارائه میدهد راهحلهای نظری نیست، بلکه انبوهی از انگیزهها است برای اینکه شخص خود بیندیشد. او این بصیرت توکویل را فوقالعاده مهم میدانست که وقتی در زمانهای بحران یا نقاط عطف حقیقی «گذشته دیگر پرتو خود را بر آینده نمیافکند، ذهن انسان در تیرگی سرگردان میماند». آرنت در چنین لحظاتی (و زمان حاضر را نیز از جملۀ همین لحظات میشمرد)، تیرگی ذهن را آشکارترین نشانۀ نیاز به از نو اندیشیدن دربارۀ معنای مسئولیت بشری و قدرت داوری بشری میدانست.
عموماً آرنت را متفکری در زمینهٔ اندیشهٔ سیاسی میشناسند. اما در مقالات این مجموعه، مخصوصاً در «پرسشهایی از فلسفهٔ اخلاق» و «تفکر و ملاحظات اخلاقی»، اخلاق، بهویژه مسألهٔ تشخیص خیر از شر و ماهیت شر، جایگاهی محوری در تأملات آرنت مییابند. از همین رو است که مسئولیت و داوری اثری بسیار مهم است برای درک نگاه آرنت به اخلاق و همینطور سیاست.
□ مسئولیت و داوری | هانا آرنت | ترجمۀ میثم محمدامینی | نشرنو، چاپ اول ۱۴۰۲، ۱۶۵۰ نسخه، قطع رقعی، جلد شومیز، چهلوهشت + ۳۱۸ صفحه، #منتشر_شد.
ــــــــــــــــــــــــــــــــ
سفارش و خرید از وبسایت نشرنو:
@nashrenow | nashrenow.com
مسئولیت و داوری مجموعهای است از هشت نوشتارِ مستقل و پیشترمنتشرنشده از هانا آرنت (۱۹۷۵-۱۹۰۶) که متعلقاند به دههٔ پایانیِ عمر او. آرنت در آیشمان در اورشلیم این پرسشِ مهیب را پیش کشید که چطور میشود مردی که نه شیطان است نه هیولا عاملِ اصلیِ یکی از وحشتناکترین جنایات تاریخ بشر باشد. مسئولیت و داوری کوششِ او است در واپسین سالهای عمر برای درکِ معنا و مفهومِ این جنبه از ذاتِ بشر. در جایی که معیارهای سنتیِ اخلاق نتوانستند فرهیختهترین اعضای جامعهٔ متمدنِ آلمان را از دست یازیدن به شنیعترین کارها بازبدارند، قوهٔ داوریِ انسان چطور خیر را از شر، و درست را از نادرست بازمیشناسد؟
هانا آرنت نه نیهیلیست بود و نه اخلاقناباور، بلکه متفکری بود که به جایی میرفت که تفکرش او را میبُرد. اما پیروی از او تکلیفی بر دوش خوانندگانش میگذارد - که بیش از آنکه متوجه هوش یا دانششان باشد، متوجه تواناییشان برای فکر کردن است. چیزی که آرنت ارائه میدهد راهحلهای نظری نیست، بلکه انبوهی از انگیزهها است برای اینکه شخص خود بیندیشد. او این بصیرت توکویل را فوقالعاده مهم میدانست که وقتی در زمانهای بحران یا نقاط عطف حقیقی «گذشته دیگر پرتو خود را بر آینده نمیافکند، ذهن انسان در تیرگی سرگردان میماند». آرنت در چنین لحظاتی (و زمان حاضر را نیز از جملۀ همین لحظات میشمرد)، تیرگی ذهن را آشکارترین نشانۀ نیاز به از نو اندیشیدن دربارۀ معنای مسئولیت بشری و قدرت داوری بشری میدانست.
عموماً آرنت را متفکری در زمینهٔ اندیشهٔ سیاسی میشناسند. اما در مقالات این مجموعه، مخصوصاً در «پرسشهایی از فلسفهٔ اخلاق» و «تفکر و ملاحظات اخلاقی»، اخلاق، بهویژه مسألهٔ تشخیص خیر از شر و ماهیت شر، جایگاهی محوری در تأملات آرنت مییابند. از همین رو است که مسئولیت و داوری اثری بسیار مهم است برای درک نگاه آرنت به اخلاق و همینطور سیاست.
□ مسئولیت و داوری | هانا آرنت | ترجمۀ میثم محمدامینی | نشرنو، چاپ اول ۱۴۰۲، ۱۶۵۰ نسخه، قطع رقعی، جلد شومیز، چهلوهشت + ۳۱۸ صفحه، #منتشر_شد.
ــــــــــــــــــــــــــــــــ
سفارش و خرید از وبسایت نشرنو:
@nashrenow | nashrenow.com
«ماوتهاوزن» منتشر شد.
یاکووُس کامبانِللیس در یونان نویسندۀ مشهوری است. او را یکی از نمایشنامهنویسان مهم تئاتر معاصر میشناسند و حتّی برخی از منتقدان «ریش سفید» لقبش دادهاند. ماوتهاوزن تنها و یگانه داستان منتشرشدۀ این نویسندۀ پُرکار است که حدود چهل نمایشنامه و چندین فیلمنامه، از جمله فیلمنامۀ اِستلا اثر کاکویانیس، و ترانههای پُرشماری نوشته و سروده است. در بین آثار ادبی و همچنین زندگی او این کتاب جایگاهی مجزا دارد. نویسنده در ۸۳سالگی در مصاحبهای تلویزیونی تأکید میکند: «ماوتهاوزن من را بهعنوان یک انسان تعریف کرد، من هنوز انسانِ اردوگاه هستم.»
کامبانللیس با شناسۀ ۳۷۷۳۴، از اُکتبر ۱۹۴۳ تا ۵ مۀ ۱۹۴۵، یعنی آزاد شدن اردوگاه به وسیلۀ ارتش امریکا، در ماوتهاوزن زندانی بود. اگر توانست جان بهدر ببرد، بهلطف حمایت یک اسیر سیاسی قدیمی آلمانی بود که او را در دفاتر بخش سیاسی بهکار گرفت. با این حال، مرگ چندین بار از بیخ گوشش گذشت. در روزهای پس از آزادی، از سوی یونانیهای بازمانده بهعنوان نمایندهشان در کمیتهای انتخاب شد که شهادتها را ثبت میکرد، با شاهدان دیدار میکرد و بر بهبود جسمی اُسرا و بازگشتشان به وطن نظارت میکرد.
هنگامی که کامبانللیس ماوتهاوزن را نوشت، نویسندۀ مشهوری بود که هشت نمایشنامهاش به روی صحنه رفته بود. با این حال، قبلاً روی این اثر کار کرده بود: یادداشتهایی که از زمان آزادی اردوگاه برداشته بود و هزاران صفحه که در طی زمستان ۱۹۴۶-۱۹۴۵ به رشتۀ تحریر درآورد و خودش تجربۀ باورنکردنیاش را نقل کرد. قصّۀ او ابتدا بهصورت پاورقی در سال ۱۹۶۳ و همزمان با انتشار سفر بزرگِ خورخه سمپرون در فرانسه و ترک مخاصمۀ پریمو لِوی در ایتالیا منتشر شد. در آن سال ژرژ پِرِک نیز متن روبر آنتلم یا حقیقت ادبیات را به چاپ رساند. ماوتهاوزن بهصورت کتاب در سال ۱۹۶۵ منتشر شد؛ مثل هیچکدام از ما باز نخواهد گشت اثر شارلوت دلبو و سال بعدش، فراتر از جنایت و مکافات اثر ژان آمِری.
کامبانللیس بر اهمیت وضعیت روحی آن زمانش برای آغاز نگارش قصّهاش چنین تأکید کرده است: «ماوتهاوزن هنگامی نوشته شد که احساس کردم به امیدهایی که پس از پایان جنگ در دل داشتم عمیقاً خیانت شده است.» یونان بیثباتی تازهای را تجربه میکرد، بحران قبرس تشدید میشد و مۀ ۱۹۶۳، قتل گریگوریس لامبراکیسِ نماینده (موضوع رمان زِد نوشتۀ واسیلیس واسیلیکوس و بعدها فیلمی ساختۀ کوستا گاوراس) جانها را تحتتأثیر قرار داده بود.
□ ماوتهاوزن | یاکووُس کامبانِللیس | ترجمۀ ابوالفضل اللهدادی | نشرنو، چاپ اول ۱۴۰۲، قطع رقعی، جلد سخت، بیست + ۳۶۳ صفحه، #منتشر_شد.
ــــــــــــــــــــــــــــــــ
سفارش و خرید از وبسایت نشرنو:
@nashrenow | nashrenow.com
یاکووُس کامبانِللیس در یونان نویسندۀ مشهوری است. او را یکی از نمایشنامهنویسان مهم تئاتر معاصر میشناسند و حتّی برخی از منتقدان «ریش سفید» لقبش دادهاند. ماوتهاوزن تنها و یگانه داستان منتشرشدۀ این نویسندۀ پُرکار است که حدود چهل نمایشنامه و چندین فیلمنامه، از جمله فیلمنامۀ اِستلا اثر کاکویانیس، و ترانههای پُرشماری نوشته و سروده است. در بین آثار ادبی و همچنین زندگی او این کتاب جایگاهی مجزا دارد. نویسنده در ۸۳سالگی در مصاحبهای تلویزیونی تأکید میکند: «ماوتهاوزن من را بهعنوان یک انسان تعریف کرد، من هنوز انسانِ اردوگاه هستم.»
کامبانللیس با شناسۀ ۳۷۷۳۴، از اُکتبر ۱۹۴۳ تا ۵ مۀ ۱۹۴۵، یعنی آزاد شدن اردوگاه به وسیلۀ ارتش امریکا، در ماوتهاوزن زندانی بود. اگر توانست جان بهدر ببرد، بهلطف حمایت یک اسیر سیاسی قدیمی آلمانی بود که او را در دفاتر بخش سیاسی بهکار گرفت. با این حال، مرگ چندین بار از بیخ گوشش گذشت. در روزهای پس از آزادی، از سوی یونانیهای بازمانده بهعنوان نمایندهشان در کمیتهای انتخاب شد که شهادتها را ثبت میکرد، با شاهدان دیدار میکرد و بر بهبود جسمی اُسرا و بازگشتشان به وطن نظارت میکرد.
هنگامی که کامبانللیس ماوتهاوزن را نوشت، نویسندۀ مشهوری بود که هشت نمایشنامهاش به روی صحنه رفته بود. با این حال، قبلاً روی این اثر کار کرده بود: یادداشتهایی که از زمان آزادی اردوگاه برداشته بود و هزاران صفحه که در طی زمستان ۱۹۴۶-۱۹۴۵ به رشتۀ تحریر درآورد و خودش تجربۀ باورنکردنیاش را نقل کرد. قصّۀ او ابتدا بهصورت پاورقی در سال ۱۹۶۳ و همزمان با انتشار سفر بزرگِ خورخه سمپرون در فرانسه و ترک مخاصمۀ پریمو لِوی در ایتالیا منتشر شد. در آن سال ژرژ پِرِک نیز متن روبر آنتلم یا حقیقت ادبیات را به چاپ رساند. ماوتهاوزن بهصورت کتاب در سال ۱۹۶۵ منتشر شد؛ مثل هیچکدام از ما باز نخواهد گشت اثر شارلوت دلبو و سال بعدش، فراتر از جنایت و مکافات اثر ژان آمِری.
کامبانللیس بر اهمیت وضعیت روحی آن زمانش برای آغاز نگارش قصّهاش چنین تأکید کرده است: «ماوتهاوزن هنگامی نوشته شد که احساس کردم به امیدهایی که پس از پایان جنگ در دل داشتم عمیقاً خیانت شده است.» یونان بیثباتی تازهای را تجربه میکرد، بحران قبرس تشدید میشد و مۀ ۱۹۶۳، قتل گریگوریس لامبراکیسِ نماینده (موضوع رمان زِد نوشتۀ واسیلیس واسیلیکوس و بعدها فیلمی ساختۀ کوستا گاوراس) جانها را تحتتأثیر قرار داده بود.
□ ماوتهاوزن | یاکووُس کامبانِللیس | ترجمۀ ابوالفضل اللهدادی | نشرنو، چاپ اول ۱۴۰۲، قطع رقعی، جلد سخت، بیست + ۳۶۳ صفحه، #منتشر_شد.
ــــــــــــــــــــــــــــــــ
سفارش و خرید از وبسایت نشرنو:
@nashrenow | nashrenow.com
روانشناسی رسانۀ اجتماعی منتشر شد.
آیا در رسانهٔ اجتماعی ما واقعاً خودمان هستیم؟ آیا میشود از ارتباط با افرادی که از آنها شناختِ اجمالیِ آنلاین داریم بهرهای ببریم؟ چرا کسانی سفرهٔ دل خود را زیاده در سایتهای شبکههای اجتماعی باز میکنند؟
روانشناسی رسانهٔ اجتماعی به این میپردازد که چگونه بخش بزرگی از زندگی روزمرهٔ ما در فضای آنلاین سپری میشود و این موضوع چه تأثیراتی بر هویت و بهزیستی و روابط ما میگذارد. کتاب از سویی نشان میدهد که پروفایلها و همپیوندان آنلاین و استاتوسها و اشتراکگذاری عکسها چگونه میتوانند راهی برای ابراز خودمان و شکلدهی به دایرهٔ تعاملاتمان باشد، و از سوی دیگر مشکلات رسانهٔ اجتماعی از قبیل مسائل مربوط به حریم خصوصی را برجسته میکند.
از فومو (ترسِ جاماندن) گرفته تا فرِپینگ (تغییر دادن اطلاعات پروفایل فرد در شبکهٔ اجتماعی بدون اجازهٔ او) و از توییت زدن گرفته تا سلفیگذاشتن، روانشناسی رسانهٔ اجتماعی نشان میدهد که رسانهٔ اجتماعی چگونه دنیای ارتباطیِ کاملاً جدیدی ایجاد کرده است و، خوب یا بد، احتمالاً کماکان سهم مهمی در چگونگی درک ما از خودمان خواهد داشت.
کیوران مکمائن دارای دکترای تاریخ و نظریهٔ روانشناسی از یونیورسیتی کالج دوبلین است. در علایق پژوهشی او روانشناسی و فناوری به هم میپیوندند، ازجمله در زمینهٔ امنیت سایبری و رسانهٔ اجتماعی.
روانشناسی رسانۀ اجتماعی از کتابهای مجموعهٔ «روانشناسیِ همهچیز» است. این مجموعه به بررسی عوامل روانی پنهانی میپردازد که ما را از امیال و نفرتورزیِ ناخودآگاه به غرایز طبیعی اجتماعی سوق میدهند. هریک از این کتابهای جذاب و آموزنده و عمیق که فرد متخصصی در حوزۀ خود نگاشته است به بررسی این موضوع میپردازد که دانشِ مبتنی بر تحقیق چگونه با حکمت عامیانه و رایج مقایسه میشود، و نشان میدهد که روانشناسی چگونه میتواند فهم ما را بهدرستی از زندگی نوین غنی سازد. زبان سادهٔ کتابها به فهم بهتر خواننده کمک میکند.
□ روانشناسی رسانۀ اجتماعی | کیوران مکمائن | ترجمۀ ماندانا افتخار | چاپ اول ۱۴۰۲، نشرنو | قطع رقعی، جلد شومیز، ۱۴۳ صفحه، #منتشر_شد.
ــــــــــــــــــــــــــــــــ
سفارش و خرید از وبسایت نشرنو:
@nashrenow | nashrenow.com
آیا در رسانهٔ اجتماعی ما واقعاً خودمان هستیم؟ آیا میشود از ارتباط با افرادی که از آنها شناختِ اجمالیِ آنلاین داریم بهرهای ببریم؟ چرا کسانی سفرهٔ دل خود را زیاده در سایتهای شبکههای اجتماعی باز میکنند؟
روانشناسی رسانهٔ اجتماعی به این میپردازد که چگونه بخش بزرگی از زندگی روزمرهٔ ما در فضای آنلاین سپری میشود و این موضوع چه تأثیراتی بر هویت و بهزیستی و روابط ما میگذارد. کتاب از سویی نشان میدهد که پروفایلها و همپیوندان آنلاین و استاتوسها و اشتراکگذاری عکسها چگونه میتوانند راهی برای ابراز خودمان و شکلدهی به دایرهٔ تعاملاتمان باشد، و از سوی دیگر مشکلات رسانهٔ اجتماعی از قبیل مسائل مربوط به حریم خصوصی را برجسته میکند.
از فومو (ترسِ جاماندن) گرفته تا فرِپینگ (تغییر دادن اطلاعات پروفایل فرد در شبکهٔ اجتماعی بدون اجازهٔ او) و از توییت زدن گرفته تا سلفیگذاشتن، روانشناسی رسانهٔ اجتماعی نشان میدهد که رسانهٔ اجتماعی چگونه دنیای ارتباطیِ کاملاً جدیدی ایجاد کرده است و، خوب یا بد، احتمالاً کماکان سهم مهمی در چگونگی درک ما از خودمان خواهد داشت.
کیوران مکمائن دارای دکترای تاریخ و نظریهٔ روانشناسی از یونیورسیتی کالج دوبلین است. در علایق پژوهشی او روانشناسی و فناوری به هم میپیوندند، ازجمله در زمینهٔ امنیت سایبری و رسانهٔ اجتماعی.
روانشناسی رسانۀ اجتماعی از کتابهای مجموعهٔ «روانشناسیِ همهچیز» است. این مجموعه به بررسی عوامل روانی پنهانی میپردازد که ما را از امیال و نفرتورزیِ ناخودآگاه به غرایز طبیعی اجتماعی سوق میدهند. هریک از این کتابهای جذاب و آموزنده و عمیق که فرد متخصصی در حوزۀ خود نگاشته است به بررسی این موضوع میپردازد که دانشِ مبتنی بر تحقیق چگونه با حکمت عامیانه و رایج مقایسه میشود، و نشان میدهد که روانشناسی چگونه میتواند فهم ما را بهدرستی از زندگی نوین غنی سازد. زبان سادهٔ کتابها به فهم بهتر خواننده کمک میکند.
□ روانشناسی رسانۀ اجتماعی | کیوران مکمائن | ترجمۀ ماندانا افتخار | چاپ اول ۱۴۰۲، نشرنو | قطع رقعی، جلد شومیز، ۱۴۳ صفحه، #منتشر_شد.
ــــــــــــــــــــــــــــــــ
سفارش و خرید از وبسایت نشرنو:
@nashrenow | nashrenow.com
دکتر ژیواگو منتشر شد.
باریس لئونیدوویچ پاسترناک در ده فوریۀ ۱۸۹۰ در مسکو به دنیا آمد. پدرش نقاش و تصویرگر و مجسمهساز و معمار، و مادرش پیانیست بود. آنها جزو جامعۀ یهودیانِ اُدِسا بودند و چند ماه پیش از تولد باریس از اُدِسا به مسکو نقل مکان کردند.
سالهای سختِ کمونیسم، جنگ، گرسنگی، آوارگی، و جنگ داخلی ۱۹۲۱ و انقلاب بلشویکی ۱۹۲۲ باعث شد والدین و خواهران پاسترناک به برلین مهاجرت کنند. آنها پس از بهقدرت رسیدن هیتلر در آلمان دوباره مهاجرت کردند. این بار به انگلستان رفتند و برای همیشه در آنجا ماندند. پاسترناک پس از ازدواج اولش در سال ۱۹۲۲ برای آخرین بار در برلین با خانوادهاش دیدار کرد.
در سال ۱۹۳۴ استالین رئالیسم سوسیالیستی را بهعنوان تنها روش هنریِ پذیرفته برای ادبیات شوروی اعلام کرد و از هنرمندان خواست که واقعیت را! آن هم مثبت و فقط در جهت توسعۀ انقلابی و آموزش کارگران بهکار گیرند. با رواج ادبیات فرمایشیِ استالینی، پاسترناک تا سال ۱۹۴۱ کارِ چندانی منتشر نکرد ولی سخنرانیهای بسیار داشت، از جمله در فوریۀ ۱۹۳۶، ضمن سخنرانی در مینسک گفت: «زیباترین هدیهای که هنر به ما میبخشد پیشبینیناپذیری است. بدون ریسک کردن، بدون قربانیدادن، صُوَرِ خیال فقط میتوانند در حیطۀ روزمرّگی گام بردارند و نمیتوانند چیزی خارقالعاده به ما ارزانی دارند. هیچ بخشنامهای به خلق لحظات پیشبینیناپذیر کمکی نمیکند.»
سال ۱۹۴۶ پاسترناک کار روی شاهکار خود رمان دکتر ژیواگو را آغاز کرد و نوشتن آن ده سال طول کشید. این رمان که شاهدی است بر زمانهای که دگرگونی و بحران همۀ عرصههای زندگی روسی را در هم پیچیده بود، با زبانی فاخر در قالب مرثیهای برای زندگان زمانۀ او سروده شد. شخصیتهای اصلیِ رمان برگرفته از قهرمانهای ساخته و پرداختۀ داستانهای کوتاه و بلندی است که پاسترناک پیشتر نوشته بود، بهویژه از دو داستانِ «وقتی که پسربچهها بزرگ میشوند» و «یادداشتهای ژیوولت»، آثاری که در ۱۹۴۱ در آتش سوختند.
در سپتامبر ۱۹۵۶، دبیران انتشارات نووی میر شوروی دستنوشتۀ دکتر ژیواگو را به پاسترناک بازگرداندند، به همراه نامۀ مفصلی که در آن آمده بود روح رمان و محتوای عاطفی و احساسی آن و همچنین دیدگاه نویسنده با روح انقلاب و ایدئولوژی مارکسیسم و بنیاد نظری دولت شوروی همخوانی ندارد.
□ دکتر ژیواگو | باریس پاسترناک | ترجمهٔ پروانه فخامزاده، ویراستۀ محمدرضا جعفری | با نقاشیهای لئونید پاسترناک | نشرنو، چاپ اول ۱۴۰۲، قطع رقعی، جلد سخت، بیست + ۷۲۲ صفحه، #منتشر_شد.
ــــــــــــــــــــــــــــــــ
سفارش و خرید از وبسایت نشرنو:
@nashrenow | nashrenow.com
باریس لئونیدوویچ پاسترناک در ده فوریۀ ۱۸۹۰ در مسکو به دنیا آمد. پدرش نقاش و تصویرگر و مجسمهساز و معمار، و مادرش پیانیست بود. آنها جزو جامعۀ یهودیانِ اُدِسا بودند و چند ماه پیش از تولد باریس از اُدِسا به مسکو نقل مکان کردند.
سالهای سختِ کمونیسم، جنگ، گرسنگی، آوارگی، و جنگ داخلی ۱۹۲۱ و انقلاب بلشویکی ۱۹۲۲ باعث شد والدین و خواهران پاسترناک به برلین مهاجرت کنند. آنها پس از بهقدرت رسیدن هیتلر در آلمان دوباره مهاجرت کردند. این بار به انگلستان رفتند و برای همیشه در آنجا ماندند. پاسترناک پس از ازدواج اولش در سال ۱۹۲۲ برای آخرین بار در برلین با خانوادهاش دیدار کرد.
در سال ۱۹۳۴ استالین رئالیسم سوسیالیستی را بهعنوان تنها روش هنریِ پذیرفته برای ادبیات شوروی اعلام کرد و از هنرمندان خواست که واقعیت را! آن هم مثبت و فقط در جهت توسعۀ انقلابی و آموزش کارگران بهکار گیرند. با رواج ادبیات فرمایشیِ استالینی، پاسترناک تا سال ۱۹۴۱ کارِ چندانی منتشر نکرد ولی سخنرانیهای بسیار داشت، از جمله در فوریۀ ۱۹۳۶، ضمن سخنرانی در مینسک گفت: «زیباترین هدیهای که هنر به ما میبخشد پیشبینیناپذیری است. بدون ریسک کردن، بدون قربانیدادن، صُوَرِ خیال فقط میتوانند در حیطۀ روزمرّگی گام بردارند و نمیتوانند چیزی خارقالعاده به ما ارزانی دارند. هیچ بخشنامهای به خلق لحظات پیشبینیناپذیر کمکی نمیکند.»
سال ۱۹۴۶ پاسترناک کار روی شاهکار خود رمان دکتر ژیواگو را آغاز کرد و نوشتن آن ده سال طول کشید. این رمان که شاهدی است بر زمانهای که دگرگونی و بحران همۀ عرصههای زندگی روسی را در هم پیچیده بود، با زبانی فاخر در قالب مرثیهای برای زندگان زمانۀ او سروده شد. شخصیتهای اصلیِ رمان برگرفته از قهرمانهای ساخته و پرداختۀ داستانهای کوتاه و بلندی است که پاسترناک پیشتر نوشته بود، بهویژه از دو داستانِ «وقتی که پسربچهها بزرگ میشوند» و «یادداشتهای ژیوولت»، آثاری که در ۱۹۴۱ در آتش سوختند.
در سپتامبر ۱۹۵۶، دبیران انتشارات نووی میر شوروی دستنوشتۀ دکتر ژیواگو را به پاسترناک بازگرداندند، به همراه نامۀ مفصلی که در آن آمده بود روح رمان و محتوای عاطفی و احساسی آن و همچنین دیدگاه نویسنده با روح انقلاب و ایدئولوژی مارکسیسم و بنیاد نظری دولت شوروی همخوانی ندارد.
□ دکتر ژیواگو | باریس پاسترناک | ترجمهٔ پروانه فخامزاده، ویراستۀ محمدرضا جعفری | با نقاشیهای لئونید پاسترناک | نشرنو، چاپ اول ۱۴۰۲، قطع رقعی، جلد سخت، بیست + ۷۲۲ صفحه، #منتشر_شد.
ــــــــــــــــــــــــــــــــ
سفارش و خرید از وبسایت نشرنو:
@nashrenow | nashrenow.com
نسخۀ صوتی «بدن هرگز دروغ نمیگوید» منتشر شد.
کتاب بدن هرگز دروغ نمیگوید اساساً به بررسیِ تأثیراتی میپردازد که انکارِ هیجانهای قوی و واقعی در بدن ما میگذارد. چنین انکاری بیشتر به نام اصول اخلاقی بر ما تحمیل میشود. آلیس میلر، پس از سالها تحقیق و تجربهٔ عملی در روانکاوی، به این نتیجه رسیده است که افراد آزاردیده در کودکی فقط در صورتی میتوانند به فرمان چهارم (پدر و مادرت را حرمت بگذار) از ده فرمانی که یهوه بر موسی در کوه سینا وحی کرد عمل کنند که از احساسات واقعی خود فاصله بگیرند و آنها را بهشدت سرکوب کنند.
این افراد نمیتوانند پدر و مادر خود را دوست داشته باشند و به آنها احترام بگذارند، چرا که هنوز ناخودآگاه از آنها میترسند. افراد آزاردیده در کودکی، هرچقدر هم که تلاش کنند، نمیتوانند رابطهای راحت و مطمئن با والدین خود برقرار کنند. از این رو است که در روابطی که در بزرگسالی برقرار میکنند نوعی وابستگی بیمارگونه ــیعنی آمیزهای از ترس و اطاعت از سر وظیفهــ در کار خواهد بود که نمیتوان آن را عشق یا دوست داشتن نامید، چرا که بدن هرگز دروغ نمیگوید!
آلیس میلر در بدن هرگز دروغ نمیگوید این روابط بیمارگونه و کل فرایند منتج به آن را حاصل سوءتفاهمهایی میداند که از قانونهای روانزیستشناختی نشأت میگیرند و مدعاهای اخلاقی، مدتهای مدید، ماهیت تناقضآمیز و هراسآلود آن را پنهان کردهاند.
□ بدن هرگز دروغ نمیگوید | آلیس میلر | ترجمۀ امید سهرابینیک | مدیر هنری و گوینده: نگین کیانفر | صداپرداز: حامد کیان، نشر نو، قیمت نسخۀ صوتی: ۸۰,۰۰۰ تومان، #منتشر_شد.
سفارش و خرید از وبسایت طاقچه:
@nashrenow | taaghche.com
کتاب بدن هرگز دروغ نمیگوید اساساً به بررسیِ تأثیراتی میپردازد که انکارِ هیجانهای قوی و واقعی در بدن ما میگذارد. چنین انکاری بیشتر به نام اصول اخلاقی بر ما تحمیل میشود. آلیس میلر، پس از سالها تحقیق و تجربهٔ عملی در روانکاوی، به این نتیجه رسیده است که افراد آزاردیده در کودکی فقط در صورتی میتوانند به فرمان چهارم (پدر و مادرت را حرمت بگذار) از ده فرمانی که یهوه بر موسی در کوه سینا وحی کرد عمل کنند که از احساسات واقعی خود فاصله بگیرند و آنها را بهشدت سرکوب کنند.
این افراد نمیتوانند پدر و مادر خود را دوست داشته باشند و به آنها احترام بگذارند، چرا که هنوز ناخودآگاه از آنها میترسند. افراد آزاردیده در کودکی، هرچقدر هم که تلاش کنند، نمیتوانند رابطهای راحت و مطمئن با والدین خود برقرار کنند. از این رو است که در روابطی که در بزرگسالی برقرار میکنند نوعی وابستگی بیمارگونه ــیعنی آمیزهای از ترس و اطاعت از سر وظیفهــ در کار خواهد بود که نمیتوان آن را عشق یا دوست داشتن نامید، چرا که بدن هرگز دروغ نمیگوید!
آلیس میلر در بدن هرگز دروغ نمیگوید این روابط بیمارگونه و کل فرایند منتج به آن را حاصل سوءتفاهمهایی میداند که از قانونهای روانزیستشناختی نشأت میگیرند و مدعاهای اخلاقی، مدتهای مدید، ماهیت تناقضآمیز و هراسآلود آن را پنهان کردهاند.
□ بدن هرگز دروغ نمیگوید | آلیس میلر | ترجمۀ امید سهرابینیک | مدیر هنری و گوینده: نگین کیانفر | صداپرداز: حامد کیان، نشر نو، قیمت نسخۀ صوتی: ۸۰,۰۰۰ تومان، #منتشر_شد.
سفارش و خرید از وبسایت طاقچه:
@nashrenow | taaghche.com
Telegram
attach 📎
«تبارشناسی حِسبَه» منتشر شد.
امویان برای توجیه اعمالشان نیازی به فتوای شرعی نداشتند. اما عباسیان که رژیم خود را –بهاعتبار نزدیکیشان به نبی– تحت شعار دینی «الرضی من آل محمد» برپا کردند، به توجیه شرعی نیاز داشتند تا روا بدارد که هرکدام از مخالفانشان را که خواستند به قتل برسانند. و از همین رو، وظایف دینیای را برای تحکیم سلطهشان به وجود آوردند که از جملهٔ آنها شغل حِسبَه و مُحتسِب بود.
«حِسبَه» در لفظ شرعی به این معناست که یکی از مسلمانان برای دخالت در زندگی دیگران داوطلب شود و این دخالت وقتی رخ دهد که آنها مرتکب گناهی در حق خدا یا نوع بشر شده باشند. در مورد کسی که مرتکب گناهانی چون قتل، سرقت، قَذف یا زنا میشود اتفاق نظر هست که مستحق مجازات یا به تعبیر فقهی مستحق «حدود» است. این حالتی است که شخص به حقوق بندگان تجاوز میکند. آیا درست است که حاکم چنین شخصی را مجازات کند؟
اما موارد اختلاف در مورد کسی است که با ارتکاب به کفر یا ارتداد یا کوتاهی در اجرای فرایضی مثل نماز و زکات به حقی از حقوق خداوند تجاوز میکند. آیا دیگران حق دخالت در زندگی او را با اجبارکردنش به ایمان یا تهدیدش به مجازات دارند؟ و اگر حِسبَه شرعاً بهمعنای دخالت در زندگی دیگران است، این دخالت تنها محدود به نصیحت و توصیه است یا با اکراه و اجبار و مجازات مادی و معنوی نیز همراه است؟
احمد صبحی منصور محقّق، اسلامشناس معاصر، رهبر معنوی قرآنیان در مصر، فعال حقوق بشر و رئیس مرکز جهانی قرآن (IQC) است. منصور سالها در زمینهٔ حقوق بشر و دموکراسی در مصر فعالیت میکرد تا اینکه پس از طرد از سوی فقهای اصولگرای مصری مورد پیگرد حکومت نیز قرار گرفت.
□ تبارشناسی حِسبَه | احمد صبحی منصور | ترجمۀ عدنان فلاحی | نشر نو، چاپ اول ۱۴۰۳، قطع رقعی، جلد شومیز، هشت + ۱۴۳ صفحه، #منتشر_شد.
ــــــــــــــــــــــــــــــــ
سفارش و خرید از وبسایت نشرنو:
@nashrenow | nashrenow.com
امویان برای توجیه اعمالشان نیازی به فتوای شرعی نداشتند. اما عباسیان که رژیم خود را –بهاعتبار نزدیکیشان به نبی– تحت شعار دینی «الرضی من آل محمد» برپا کردند، به توجیه شرعی نیاز داشتند تا روا بدارد که هرکدام از مخالفانشان را که خواستند به قتل برسانند. و از همین رو، وظایف دینیای را برای تحکیم سلطهشان به وجود آوردند که از جملهٔ آنها شغل حِسبَه و مُحتسِب بود.
«حِسبَه» در لفظ شرعی به این معناست که یکی از مسلمانان برای دخالت در زندگی دیگران داوطلب شود و این دخالت وقتی رخ دهد که آنها مرتکب گناهی در حق خدا یا نوع بشر شده باشند. در مورد کسی که مرتکب گناهانی چون قتل، سرقت، قَذف یا زنا میشود اتفاق نظر هست که مستحق مجازات یا به تعبیر فقهی مستحق «حدود» است. این حالتی است که شخص به حقوق بندگان تجاوز میکند. آیا درست است که حاکم چنین شخصی را مجازات کند؟
اما موارد اختلاف در مورد کسی است که با ارتکاب به کفر یا ارتداد یا کوتاهی در اجرای فرایضی مثل نماز و زکات به حقی از حقوق خداوند تجاوز میکند. آیا دیگران حق دخالت در زندگی او را با اجبارکردنش به ایمان یا تهدیدش به مجازات دارند؟ و اگر حِسبَه شرعاً بهمعنای دخالت در زندگی دیگران است، این دخالت تنها محدود به نصیحت و توصیه است یا با اکراه و اجبار و مجازات مادی و معنوی نیز همراه است؟
احمد صبحی منصور محقّق، اسلامشناس معاصر، رهبر معنوی قرآنیان در مصر، فعال حقوق بشر و رئیس مرکز جهانی قرآن (IQC) است. منصور سالها در زمینهٔ حقوق بشر و دموکراسی در مصر فعالیت میکرد تا اینکه پس از طرد از سوی فقهای اصولگرای مصری مورد پیگرد حکومت نیز قرار گرفت.
□ تبارشناسی حِسبَه | احمد صبحی منصور | ترجمۀ عدنان فلاحی | نشر نو، چاپ اول ۱۴۰۳، قطع رقعی، جلد شومیز، هشت + ۱۴۳ صفحه، #منتشر_شد.
ــــــــــــــــــــــــــــــــ
سفارش و خرید از وبسایت نشرنو:
@nashrenow | nashrenow.com
«شرح حال گوته به سعی مفیستو» منتشر شد.
دکتر یوهان گئورگ فاوست یا گئورگ فاوست شخصیتی تاریخی، ساحری دورهگرد، کیمیاگر، جادوگر، ستارهشناس، فیلسوف و پیشگو بود. با این وصف بسیاری بر این نظر بودند که او شیاد و کلاهبرداری بیش نیست. فاوست در اواخر قرن پانزدهم در آلمان به دنیا آمد و اواخر نیمۀ دوم قرن شانزدهم در آلمان از دنیا رفت. از قرار، در هتلی هنگام یک آزمایش شیمیایی و در نتیجۀ یک انفجار کشته شده است. گویا قرار بوده در این آزمایش طلا بسازد. جسدش را که بهشکل فجیعی از ریخت افتاده بود پیدا کردند و نتیجه گرفتند از آنجا که فاوست با شیطان پیمان بسته بود، خود شخص شیطان از او قبض روح کرده است.
فاوست موضوع بسیاری از افسانههای آلمانیِ مربوط به ساحران است. در این افسانههای فولکلوریک طبق پیمانِ فاوست و مِفیستو، مفیستو متعهد میشود تا زمانی در خدمت فاوست باشد که او یک جملۀ خاص را بر زبان بیاورد یا زمان مقرر به سر رسیده باشد. از آن زمان به بعد نقشها عوض میشود و فاوست میبایست کمر به خدمت مفیستو ببندد.
فاوست، علاوه بر حضور در داستانهای قدیمی آلمانی مربوط به ساحران و پیمان بستن با شیطان، موضوع آثار ادبی متعددی در ادبیات اروپا بود.
حالا این شما و این شرح حال گوته به نقل از یادداشتهای روزانۀ مفیستو!
□ شرح حال گوته به سعی مفیستو | کریستیان موزر | ترجمهٔ ناصر غیاثی | نشرنو، چاپ اول ۱۴۰۲، قطع رقعی، جلد شومیز، ۱۵۰صفحه، #منتشر_شد.
ــــــــــــــــــــــــــــــــ
سفارش و خرید از وبسایت نشرنو:
@nashrenow | nashrenow.com
دکتر یوهان گئورگ فاوست یا گئورگ فاوست شخصیتی تاریخی، ساحری دورهگرد، کیمیاگر، جادوگر، ستارهشناس، فیلسوف و پیشگو بود. با این وصف بسیاری بر این نظر بودند که او شیاد و کلاهبرداری بیش نیست. فاوست در اواخر قرن پانزدهم در آلمان به دنیا آمد و اواخر نیمۀ دوم قرن شانزدهم در آلمان از دنیا رفت. از قرار، در هتلی هنگام یک آزمایش شیمیایی و در نتیجۀ یک انفجار کشته شده است. گویا قرار بوده در این آزمایش طلا بسازد. جسدش را که بهشکل فجیعی از ریخت افتاده بود پیدا کردند و نتیجه گرفتند از آنجا که فاوست با شیطان پیمان بسته بود، خود شخص شیطان از او قبض روح کرده است.
فاوست موضوع بسیاری از افسانههای آلمانیِ مربوط به ساحران است. در این افسانههای فولکلوریک طبق پیمانِ فاوست و مِفیستو، مفیستو متعهد میشود تا زمانی در خدمت فاوست باشد که او یک جملۀ خاص را بر زبان بیاورد یا زمان مقرر به سر رسیده باشد. از آن زمان به بعد نقشها عوض میشود و فاوست میبایست کمر به خدمت مفیستو ببندد.
فاوست، علاوه بر حضور در داستانهای قدیمی آلمانی مربوط به ساحران و پیمان بستن با شیطان، موضوع آثار ادبی متعددی در ادبیات اروپا بود.
حالا این شما و این شرح حال گوته به نقل از یادداشتهای روزانۀ مفیستو!
□ شرح حال گوته به سعی مفیستو | کریستیان موزر | ترجمهٔ ناصر غیاثی | نشرنو، چاپ اول ۱۴۰۲، قطع رقعی، جلد شومیز، ۱۵۰صفحه، #منتشر_شد.
ــــــــــــــــــــــــــــــــ
سفارش و خرید از وبسایت نشرنو:
@nashrenow | nashrenow.com
«غائلۀ هایدگر» منتشر شد.
اصطلاح «غائلۀ هایدگر» دلالت دارد بر مجادلات قلمیِ پرشور و رسواکنندهای که بر سر حمایت هایدگر از رژیم هیتلر درگرفت. مسئولیت آغاز و یا دستکم تشدید این غائلۀ همچنان پایدار را میتوان متوجه یکی از شاگردان یهودیِ سابقِ خودِ هایدگر، یعنی کارل لوویت دانست. پیرامون گرایش و التفات فلسفیِ هایدگر به نازیسم اگرچه پیشتر، حتی قبل از قبضۀ کامل قدرت توسط نازیها، بحثهایی درگرفته بود، اما این لوویت بود که درست یک سال پس از شکست آلمان نازی از قوای متفقین، با انتشار مقالۀ «دلالتهای سیاسیِ اگزیستانسیالیسم هایدگر»، این غائله را، بدان شکل که امروزه میشناسیم، عملاً به راه انداخت.
یکی از مهمترین معماهای تاریخ اندیشۀ مدرن اروپا مربوط میشود به رؤیای باطلی که هایدگر در ۱۹۳۳ فریفتۀ آن شد: این باور که انقلاب ناسیونالسوسیالیستی، به تعبیر هولدرلین، «نیروی نجاتبخشِ» انسانیت غربی است؛ نیرویی که میتواند فرهنگ اروپایی را از شرِ مخاطرات تمدن عقلگرا و بورژوایی- نیستانگارانۀ مدرن نجات دهد. علاوه بر این، به نظر میرسد که هایدگر، پس از استعفا از مقام ریاست دانشگاه فرایبورگ در ۱۹۳۴، باز بر این باور باقی ماند که نسخۀ به لحاظ فلسفی ایدئالی از ناسیونالسوسیالیسم، که بهزعم او «حقیقت و عظمت درونیِ آن» توسط ایدئولوگهای مروج اندیشۀ «نژادی-بیولوژیک» به انحراف کشیده شد، بهرغم همۀ تجاوزگریها و تبعات ناگوار تاریخیِ آن، همچنان ناجیِ بالقوۀ سنت غربی است.
□ غائلۀ هایدگر | ریچارد ولین | ترجمۀ فرهاد سلیماننژاد | نشر نو، چاپ اول ۱۴۰۲، قطع رقعی، جلد شومیز، پنجاه و چهار + ۳۲۸ صفحه، #منتشر_شد.
ــــــــــــــــــــــــــــــــ
سفارش و خرید از وبسایت نشرنو:
@nashrenow | nashrenow.com
اصطلاح «غائلۀ هایدگر» دلالت دارد بر مجادلات قلمیِ پرشور و رسواکنندهای که بر سر حمایت هایدگر از رژیم هیتلر درگرفت. مسئولیت آغاز و یا دستکم تشدید این غائلۀ همچنان پایدار را میتوان متوجه یکی از شاگردان یهودیِ سابقِ خودِ هایدگر، یعنی کارل لوویت دانست. پیرامون گرایش و التفات فلسفیِ هایدگر به نازیسم اگرچه پیشتر، حتی قبل از قبضۀ کامل قدرت توسط نازیها، بحثهایی درگرفته بود، اما این لوویت بود که درست یک سال پس از شکست آلمان نازی از قوای متفقین، با انتشار مقالۀ «دلالتهای سیاسیِ اگزیستانسیالیسم هایدگر»، این غائله را، بدان شکل که امروزه میشناسیم، عملاً به راه انداخت.
یکی از مهمترین معماهای تاریخ اندیشۀ مدرن اروپا مربوط میشود به رؤیای باطلی که هایدگر در ۱۹۳۳ فریفتۀ آن شد: این باور که انقلاب ناسیونالسوسیالیستی، به تعبیر هولدرلین، «نیروی نجاتبخشِ» انسانیت غربی است؛ نیرویی که میتواند فرهنگ اروپایی را از شرِ مخاطرات تمدن عقلگرا و بورژوایی- نیستانگارانۀ مدرن نجات دهد. علاوه بر این، به نظر میرسد که هایدگر، پس از استعفا از مقام ریاست دانشگاه فرایبورگ در ۱۹۳۴، باز بر این باور باقی ماند که نسخۀ به لحاظ فلسفی ایدئالی از ناسیونالسوسیالیسم، که بهزعم او «حقیقت و عظمت درونیِ آن» توسط ایدئولوگهای مروج اندیشۀ «نژادی-بیولوژیک» به انحراف کشیده شد، بهرغم همۀ تجاوزگریها و تبعات ناگوار تاریخیِ آن، همچنان ناجیِ بالقوۀ سنت غربی است.
□ غائلۀ هایدگر | ریچارد ولین | ترجمۀ فرهاد سلیماننژاد | نشر نو، چاپ اول ۱۴۰۲، قطع رقعی، جلد شومیز، پنجاه و چهار + ۳۲۸ صفحه، #منتشر_شد.
ــــــــــــــــــــــــــــــــ
سفارش و خرید از وبسایت نشرنو:
@nashrenow | nashrenow.com
«نظریههای حقوق بینالملل» منتشر شد.
حقوق بینالملل همواره حول دو روایت سرگردان مانده است. از یک سو، گاه گمان میرود که حقوق بینالملل یعنی توجه صِرف به سطحیترین مظاهر این نظام، یعنی فیالمثل معاهدات تصویبشده یا احکام محاکم بینالمللی؛ از سوی دیگر، گاه این سخن مطرح میشود که حقوق بینالملل یعنی آنچه میتوان از حیث «نظری» و فلسفی از آن دفاع کرد.
با این همه، هیچیک از این دو روایت را نمیتوان مقبول دانست: حقوق بینالملل پدیداری است «دوچهره» که هم سویههای «نظری» و هم سویههای «عملی» دارد و بنابراین بیتوجهی به هر سوی این نظام، کجفهمی از سوی دیگر را به دنبال خواهد داشت. در این معنا، نظریههای حقوق بینالملل سرگرمیهای انتزاعی نیستند، بلکه جزء لاینفک و شرط لازم فهم پدیدار حقوقی بینالمللی محسوب میشوند.
چشماندازهایی که در این کتاب جمعآوری شدهاند، از جملۀ مهمترین نظرگاههایی هستند که میتوان حقوق بینالملل را از مجرای آنها به نظاره نشست. با این حال، باید دانست که این موارد تنها نظرگاههای موجود نیستند. بنابراین، از آنجا که مقام شمارش، هیچ حصر منطقی در این نظرگاهها ندارد، قطعاً میتوان از مناظر دیگری نیز سراغ گرفت که میشود حقوق بینالملل را مطابق آنها مشاهده و فهم و تفسیر کرد.
شناخت نظرگاههای حقوقی بینالمللی، نهفقط باید وجهۀ همت منتهیان این رشته باشد تا شناختی جامع از آن کسب کنند، بل باید نقشۀ راهی نیز برای هر پژوهشگر حقوق و روابط بینالملل دانسته شود تا صرفاً به خواندن فلان و بهمان سند و قطعنامه و رأی قانع نباشد و آب از چشمهها بردارد و بتواند معانی مستور در میان سطور را نیز بخواند.
□ نظریههای حقوق بینالملل | آندرئا بیانکی، یورک کامِرهُفر، ژان دَپرمُن | ترجمه زیر نظر وحید رضادوست | نشر نو، چاپ اول ۱۴۰۳، قطع رقعی، جلد سخت، بیست + ۴۵۷ صفحه، #منتشر_شد.
ــــــــــــــــــــــــــــــــ
سفارش و خرید از وبسایت نشرنو:
@nashrenow | nashrenow.com
حقوق بینالملل همواره حول دو روایت سرگردان مانده است. از یک سو، گاه گمان میرود که حقوق بینالملل یعنی توجه صِرف به سطحیترین مظاهر این نظام، یعنی فیالمثل معاهدات تصویبشده یا احکام محاکم بینالمللی؛ از سوی دیگر، گاه این سخن مطرح میشود که حقوق بینالملل یعنی آنچه میتوان از حیث «نظری» و فلسفی از آن دفاع کرد.
با این همه، هیچیک از این دو روایت را نمیتوان مقبول دانست: حقوق بینالملل پدیداری است «دوچهره» که هم سویههای «نظری» و هم سویههای «عملی» دارد و بنابراین بیتوجهی به هر سوی این نظام، کجفهمی از سوی دیگر را به دنبال خواهد داشت. در این معنا، نظریههای حقوق بینالملل سرگرمیهای انتزاعی نیستند، بلکه جزء لاینفک و شرط لازم فهم پدیدار حقوقی بینالمللی محسوب میشوند.
چشماندازهایی که در این کتاب جمعآوری شدهاند، از جملۀ مهمترین نظرگاههایی هستند که میتوان حقوق بینالملل را از مجرای آنها به نظاره نشست. با این حال، باید دانست که این موارد تنها نظرگاههای موجود نیستند. بنابراین، از آنجا که مقام شمارش، هیچ حصر منطقی در این نظرگاهها ندارد، قطعاً میتوان از مناظر دیگری نیز سراغ گرفت که میشود حقوق بینالملل را مطابق آنها مشاهده و فهم و تفسیر کرد.
شناخت نظرگاههای حقوقی بینالمللی، نهفقط باید وجهۀ همت منتهیان این رشته باشد تا شناختی جامع از آن کسب کنند، بل باید نقشۀ راهی نیز برای هر پژوهشگر حقوق و روابط بینالملل دانسته شود تا صرفاً به خواندن فلان و بهمان سند و قطعنامه و رأی قانع نباشد و آب از چشمهها بردارد و بتواند معانی مستور در میان سطور را نیز بخواند.
□ نظریههای حقوق بینالملل | آندرئا بیانکی، یورک کامِرهُفر، ژان دَپرمُن | ترجمه زیر نظر وحید رضادوست | نشر نو، چاپ اول ۱۴۰۳، قطع رقعی، جلد سخت، بیست + ۴۵۷ صفحه، #منتشر_شد.
ــــــــــــــــــــــــــــــــ
سفارش و خرید از وبسایت نشرنو:
@nashrenow | nashrenow.com
«داستانهای خوب برای دختران بلندپرواز ایران» منتشر شد.
در این کتاب داستانهایی از زندگی دختران و زنان بلندپرواز سرزمینمان را برای شما نقل کردهایم. مثلاً از زندگی آذر اندامی نوشتهایم، پزشکی که جان هزاران نفر را نجات داد، یا سیمین دانشور، زن داستاننویس ایران که ما را به دنیای قهرمان داستانش زری میبرد. در این کتاب با قمرالملوک وزیری آشنا میشوید، زنی که با صدای جادوییاش هزاران رؤیای زیبا را به خانهها آورد. زندگی همۀ آنها میتواند الهامبخش ما باشد. با خواندن آنها میفهمیم که هر آرزویی ارزش تلاش کردن دارد. میفهمیم که نباید از آرزوهایمان خواه کوچک و خواه بزرگ دست بکشیم. قهرمانان این کتاب در شغلها و هنرهایشان دستاوردهای حیرتانگیزی داشتهاند. اما با مشکلات بسیاری هم روبهرو بودهاند، از طوفانهای مرگبار تا ایستادگی بر آنچه حقشان بوده است. یکی از موانعی که بر سر راه همۀ آنها بوده، این طرز تفکر است که زنها نمیتوانند در هیچ کاری موفق باشند، فقط بهخاطر اینکه زن هستند!
دختران این کتاب با جسارت و بلندپروازیشان ثابت کردهاند که میشود تمام استعداد و توانایی خود را به کار گرفت و هر ناممکنی را ممکن کرد. امیدواریم پس از خواندن داستانهای این کتاب وقتی سر روی بالش میگذارید، هر جای ایران یا جهان که هستید، از شمال تا جنوب و از شرق تا غرب، تصمیم بگیرید که آرزوهایتان را رها نکنید و بدانید هیچچیز آنقدرها هم دور از دسترس نیست و کافی است مثل قهرمانان این کتاب با تمام وجود برای رسیدن به آنها تلاش کنید. امیدواریم روزی برسد که همۀ ما چه زن و چه مرد، با کمک هم دنیای بهتری بسازیم. این کتاب دربارۀ دختران و زنان موفق ایران است اما اگر مردانی هم در این راه یاریگرشان بودهاند، از آنها اسم بردهایم.
بسیاری از مردان موفق جهان هم در سایۀ حمایت و توجه زنانی رشد کرده و به موفقیت رسیدهاند که متأسفانه بهندرت نامی از آنها برده شده است. برخی از آنها زنان باهوش و دلیری بودهاند که عمر خود را صرف موفقیت همسر و فرزندانشان کردهاند. این زنها را هر روز میبینیم یا با آنها زندگی میکنیم، اما کسی چیزی دربارۀ آنها نمینویسد، چون خیال میکنیم کار بزرگی نکردهاند. جای تمام این زنها در این کتاب خالی است.
□ داستانهای خوب برای دختران بلندپرواز ایران | زهرا قجاوند | تصویرسازی: زهره ثقفی، مریم ثقفی، آزاده ثقفی | نشرنو، چاپ اول ۱۴۰۳، قطع وزیری، جلد شومیز، چهارده+۱۱۰ صفحه، #منتشر_شد.
ــــــــــــــــــــــــــــــــ
سفارش و خرید از وبسایت نشرنو:
@nashrenow | nashrenow.com
در این کتاب داستانهایی از زندگی دختران و زنان بلندپرواز سرزمینمان را برای شما نقل کردهایم. مثلاً از زندگی آذر اندامی نوشتهایم، پزشکی که جان هزاران نفر را نجات داد، یا سیمین دانشور، زن داستاننویس ایران که ما را به دنیای قهرمان داستانش زری میبرد. در این کتاب با قمرالملوک وزیری آشنا میشوید، زنی که با صدای جادوییاش هزاران رؤیای زیبا را به خانهها آورد. زندگی همۀ آنها میتواند الهامبخش ما باشد. با خواندن آنها میفهمیم که هر آرزویی ارزش تلاش کردن دارد. میفهمیم که نباید از آرزوهایمان خواه کوچک و خواه بزرگ دست بکشیم. قهرمانان این کتاب در شغلها و هنرهایشان دستاوردهای حیرتانگیزی داشتهاند. اما با مشکلات بسیاری هم روبهرو بودهاند، از طوفانهای مرگبار تا ایستادگی بر آنچه حقشان بوده است. یکی از موانعی که بر سر راه همۀ آنها بوده، این طرز تفکر است که زنها نمیتوانند در هیچ کاری موفق باشند، فقط بهخاطر اینکه زن هستند!
دختران این کتاب با جسارت و بلندپروازیشان ثابت کردهاند که میشود تمام استعداد و توانایی خود را به کار گرفت و هر ناممکنی را ممکن کرد. امیدواریم پس از خواندن داستانهای این کتاب وقتی سر روی بالش میگذارید، هر جای ایران یا جهان که هستید، از شمال تا جنوب و از شرق تا غرب، تصمیم بگیرید که آرزوهایتان را رها نکنید و بدانید هیچچیز آنقدرها هم دور از دسترس نیست و کافی است مثل قهرمانان این کتاب با تمام وجود برای رسیدن به آنها تلاش کنید. امیدواریم روزی برسد که همۀ ما چه زن و چه مرد، با کمک هم دنیای بهتری بسازیم. این کتاب دربارۀ دختران و زنان موفق ایران است اما اگر مردانی هم در این راه یاریگرشان بودهاند، از آنها اسم بردهایم.
بسیاری از مردان موفق جهان هم در سایۀ حمایت و توجه زنانی رشد کرده و به موفقیت رسیدهاند که متأسفانه بهندرت نامی از آنها برده شده است. برخی از آنها زنان باهوش و دلیری بودهاند که عمر خود را صرف موفقیت همسر و فرزندانشان کردهاند. این زنها را هر روز میبینیم یا با آنها زندگی میکنیم، اما کسی چیزی دربارۀ آنها نمینویسد، چون خیال میکنیم کار بزرگی نکردهاند. جای تمام این زنها در این کتاب خالی است.
□ داستانهای خوب برای دختران بلندپرواز ایران | زهرا قجاوند | تصویرسازی: زهره ثقفی، مریم ثقفی، آزاده ثقفی | نشرنو، چاپ اول ۱۴۰۳، قطع وزیری، جلد شومیز، چهارده+۱۱۰ صفحه، #منتشر_شد.
ــــــــــــــــــــــــــــــــ
سفارش و خرید از وبسایت نشرنو:
@nashrenow | nashrenow.com
«فیلسوفان تحلیلی» منتشر شد.
برای مشتاقانِ جدّیِ سنّتِ تحلیلیِ فلسفه (فلسفهی معاصرِ جهانِ انگلیسیزبان)، اگر که مسلّح باشند به شکیبایی و دقّت، بهترین راهِ ورود به فلسفه خواندنِ مقالههای کلاسیکِ این سنّت است.
تا به حال دربارۀ قلمرو فلسفۀ تحلیلی بحثهای فراوانی انجام شده و اختلافات فراوانی دربارۀ آن وجود دارد. برخی با یک نگاه تاریخی به بررسی حدود فلسفۀ تحلیلی میپردازند، برخی به لحاظ موضوعی فلسفۀ تحلیلی را از سایر فلسفهها جدا میکنند، برخی روش فلسفهورزی در این نحله را باعث تمایز آن با دیگر فلسفهها میدانند و برخی میکوشند حدود و ثغور آن را در تقابل با فلسفۀ قارهای توضیح میدهند.
این مجلّد حاویِ ترجمۀ ده مقالۀ کلاسیکِ فلسفۀ تحلیلی است: دو مقاله در الهیاتِ فلسفی، چهار مقاله در فلسفۀ کنش، دو مقاله در زیباییشناسی، یک مقاله در فلسفۀ ذهن، یک مقاله در معرفتشناسی. مقالهها در سالهای ۱۹۵۹ تا ۱۹۸۸ منتشر شدهاند.
مقالههای این مجلد:
منطق همهتوانی (هری فرنکفورت)
آیا خداوند باید بهترین را خلق کند؟ (رابرت ادمز)
سازگاریِ اخلاقی (برنارد ویلیامز)
امکانهای بدیل و مسؤولیت اخلاقی (هری فرنکفورت)
ضعف اراده چگونه ممکن است؟ (دانالد دیویدسن)
واقعانگاریِ اخلاقی و دوراهۀ اخلاقی (فیلیپا فوت)
مفاهیم زیباییشناختی (فرنک سیبلی)
مقولههای هنر (کندال والتن)
کواینیدنِ کُیوف (دنیل دِنِت)
استنباطِ بهترین تبیین (گیلبرت هارمن)
□ فیلسوفان تحلیلی (منتخبِ مقالهها) | گروه مترجمان | تدوینِ کاوه لاجوردی | نشر نو، چاپ اول ۱۴۰۳، قطع رقعی، جلد شومیز، ۲۵۱ صفحه، #منتشر_شد.
ــــــــــــــــــــــــــــــــ
سفارش و خرید از وبسایت نشرنو:
@nashrenow | nashrenow.com
برای مشتاقانِ جدّیِ سنّتِ تحلیلیِ فلسفه (فلسفهی معاصرِ جهانِ انگلیسیزبان)، اگر که مسلّح باشند به شکیبایی و دقّت، بهترین راهِ ورود به فلسفه خواندنِ مقالههای کلاسیکِ این سنّت است.
تا به حال دربارۀ قلمرو فلسفۀ تحلیلی بحثهای فراوانی انجام شده و اختلافات فراوانی دربارۀ آن وجود دارد. برخی با یک نگاه تاریخی به بررسی حدود فلسفۀ تحلیلی میپردازند، برخی به لحاظ موضوعی فلسفۀ تحلیلی را از سایر فلسفهها جدا میکنند، برخی روش فلسفهورزی در این نحله را باعث تمایز آن با دیگر فلسفهها میدانند و برخی میکوشند حدود و ثغور آن را در تقابل با فلسفۀ قارهای توضیح میدهند.
این مجلّد حاویِ ترجمۀ ده مقالۀ کلاسیکِ فلسفۀ تحلیلی است: دو مقاله در الهیاتِ فلسفی، چهار مقاله در فلسفۀ کنش، دو مقاله در زیباییشناسی، یک مقاله در فلسفۀ ذهن، یک مقاله در معرفتشناسی. مقالهها در سالهای ۱۹۵۹ تا ۱۹۸۸ منتشر شدهاند.
مقالههای این مجلد:
منطق همهتوانی (هری فرنکفورت)
آیا خداوند باید بهترین را خلق کند؟ (رابرت ادمز)
سازگاریِ اخلاقی (برنارد ویلیامز)
امکانهای بدیل و مسؤولیت اخلاقی (هری فرنکفورت)
ضعف اراده چگونه ممکن است؟ (دانالد دیویدسن)
واقعانگاریِ اخلاقی و دوراهۀ اخلاقی (فیلیپا فوت)
مفاهیم زیباییشناختی (فرنک سیبلی)
مقولههای هنر (کندال والتن)
کواینیدنِ کُیوف (دنیل دِنِت)
استنباطِ بهترین تبیین (گیلبرت هارمن)
□ فیلسوفان تحلیلی (منتخبِ مقالهها) | گروه مترجمان | تدوینِ کاوه لاجوردی | نشر نو، چاپ اول ۱۴۰۳، قطع رقعی، جلد شومیز، ۲۵۱ صفحه، #منتشر_شد.
ــــــــــــــــــــــــــــــــ
سفارش و خرید از وبسایت نشرنو:
@nashrenow | nashrenow.com
«در باب شهروند» منتشر شد.
هماکنون در نمایشگاه کتاب
گرچه اکثر خوانندگان امروزی عمدتاً هابز را با لویاتان میشناسند، هابز نخستین بار بهعنوان مؤلف در باب شهروند به شهرت رسید و اندیشهٔ سیاسی دوران بلوغ خود را به خوانندگان عرضه کرد. بیتردید در باب شهروند فصیحترین و فشردهترین صورتبندی از تجربهٔ سیاسی انسان مدرن در بدو زایش آن است. هابز میکوشد که حتیالامکان نظریهٔ سیاسی خود را نه با ارجاع مستقیم به اصول علم طبیعی و انسانشناسیاش، بلکه با اتکا به «اصول» عقلانی خود آن، و همچنین تجربه، ارائه کند. همین امر دایرهٔ مخاطبان این اثر او را در مقایسه با دیگر آثارش بهطرزی چشمگیر افزایش میدهد.
خواننده در این اثر همهٔ آن عناصری را مییابد که به شهرت هابز بهعنوان مؤسس فلسفهٔ سیاسی مدرن منجر شد: انفعالات و خصوصاً ترس از مرگ خشونتبار بهعنوان مبنای محکم تأسیس نظم سیاسی، ساخته و پرداخته کردن مفهوم فرد مدرن، وضع طبیعی، دولت مطلقهٔ مدرن بهمثابهٔ موجودی مجزا و بر فراز جامعه و نشانهگذاری حوزهٔ خصوصی، تعیین رفاه و امنیت بهعنوان اهداف اساسی نظم سیاسی، و فروکوبیدن فلسفه، الهیات، و اخلاق پیشامدرن.
□ در باب شهروند | توماس هابز | ترجمۀ یاشار جیرانی | نشر نو، چاپ اول ۱۴۰۳، قطع رقعی، جلد سخت، پنجاهوچهار + ۳۳۲ صفحه، #منتشر_شد.
@nashrenow
هماکنون در نمایشگاه کتاب
گرچه اکثر خوانندگان امروزی عمدتاً هابز را با لویاتان میشناسند، هابز نخستین بار بهعنوان مؤلف در باب شهروند به شهرت رسید و اندیشهٔ سیاسی دوران بلوغ خود را به خوانندگان عرضه کرد. بیتردید در باب شهروند فصیحترین و فشردهترین صورتبندی از تجربهٔ سیاسی انسان مدرن در بدو زایش آن است. هابز میکوشد که حتیالامکان نظریهٔ سیاسی خود را نه با ارجاع مستقیم به اصول علم طبیعی و انسانشناسیاش، بلکه با اتکا به «اصول» عقلانی خود آن، و همچنین تجربه، ارائه کند. همین امر دایرهٔ مخاطبان این اثر او را در مقایسه با دیگر آثارش بهطرزی چشمگیر افزایش میدهد.
خواننده در این اثر همهٔ آن عناصری را مییابد که به شهرت هابز بهعنوان مؤسس فلسفهٔ سیاسی مدرن منجر شد: انفعالات و خصوصاً ترس از مرگ خشونتبار بهعنوان مبنای محکم تأسیس نظم سیاسی، ساخته و پرداخته کردن مفهوم فرد مدرن، وضع طبیعی، دولت مطلقهٔ مدرن بهمثابهٔ موجودی مجزا و بر فراز جامعه و نشانهگذاری حوزهٔ خصوصی، تعیین رفاه و امنیت بهعنوان اهداف اساسی نظم سیاسی، و فروکوبیدن فلسفه، الهیات، و اخلاق پیشامدرن.
□ در باب شهروند | توماس هابز | ترجمۀ یاشار جیرانی | نشر نو، چاپ اول ۱۴۰۳، قطع رقعی، جلد سخت، پنجاهوچهار + ۳۳۲ صفحه، #منتشر_شد.
@nashrenow