PlusYou
66 subscribers
127 photos
33 videos
1 file
29 links
🌱 راه خودت را بساز

ارتباط با من:
http://t.me/HosseinMiir
Download Telegram
🍇 یک درس ارزشمند زندگی

سال‌ها طول کشید تا فهمیدم بیش از دو سوم رفتارهایی که انسان‌ها با شما دارند یا کنش‌هایی که با یکدیگر دارند به دلایل منطقی نیست بلکه ریشه در التیام زخم‌های کودکی و کمبودهای شخصیتی آن‌ها دارد.

به همین دلیل است که بسیاری اوقات شما رفتاری را می‌بینید ولی هرچه می‌اندیشید دلیل منطقی برای آن پیدا نمی‌کنید.

حتی بازار مالی که این میزان مولفه مختلف اقتصادی و سیاسی بر آن موثر است بیشتر خروجی برآیند ترس و طمع انسان‌هاست نه آن دلایل منطقی.

فلذا به یاد داشته باشید که خیلی به دنبال دلیل منطقی در رفتار انسان‌ها نباشید انسان موجودی زخم خورده ، ضعیف و پر از نداشتن است.

انسان موجودی است که دوست ندارد چیزی را که خود ندارد دیگری داشته باشد ، لذا هر چه بیشتر داشته باشید و بیشتر موفق باشید ، بیشتر رفتارهایی را از سر خصومت می‌بینید که دلیلش را نمی‌دانید !

به همین دلیل اطراف خود را از افرادی پر کنید که بیش از شما یا حداقل اندازه شما برخوردارند، اگر آرامش و موفقیت می‌خواهید.

Instagram
Forwarded from نقدِ حالِ ما
به تجربه من یکی از رازهای آدم‌های موفق آن است که زودتر از دیگران سمت و سوی نیازهای اصلی خودشان را می‌شناسند.
سپس بر اساس این خودشناسی از نیازهایشان، هدف گزینی می‌کنند؛ و بعد، رفتارهای تبدیل آن نیازها به آن اهداف را آگاهانه و تدریجی برنامه‌ریزی و پیگیری می‌کنند.

البته، همین اولش بگویم که از نظر من موفقیت فردی فقط یک معنا دارد: احساس خوشبختی و رضایت سالم از زیستن. آن هم به صورت میانگین.

یعنی یک نفر اگر میانگین عمرش را نگاه کند، ببیند که با همه پستی بلندی‌ها میانگینش خوب بوده، خوشبخت و راضی بوده. وگرنه محال است که شیش دانگ دنیا را به کسی چنان بدهند که در هر لحظه‌ای از لحظات عمرش احساس خوشبختی و رضایت و شادابی کند.

زندگی مثل یک پتوی کوتاه تر از قد است. اگر آن را بالا بکشی پایت بیرون می‌زند، و پایین بکشی سر و گردنت یخ می‌کند. باید یکجوری هیکلت را جمع و جور کنی که بتوانی راحت‌تر بخوابی.

خود من به عنوان اسطوره ی ناکامی و عدم موفقیت، که با لطف و مدد الاهی به هیچ کدام از اهدافم نرسیده‌ام، وقتی گوشه‌ای کز می‌کنم توی خودم، می‌بینم دو دلیل عمده داشته:
یکیش عدم تمرکز و استمرار، مثل موشک نقطه زن، بر روی یک هدف مشخص بوده؛ که قبلاً در یک متنی توضیح داده بودم.

و دیگری هم اینکه تا ۴۰ سالگی واقعاً برایم واضح نبود که از زندگی و این عمر کوتاه دقیقاً چه می‌خواهم؟

عمر هم که قربانش بروم، همین طوری فرت و فرت، دور از چشمانت قزن قورتکی فرار می‌کند. یک وقتی با خودت می‌گویی عوووه، کو تا ۳۰ سالگی. از نظرت آدم ۳۰ ۴۰ ساله حکم فسیل دایناسور را دارد. اما در این گذر طبیعت بی‌رحم که بقا و فنای هیچ موجودی به یک ورش هم نیست، یکهو چشم باز می‌کنی که عی بابا ۵۰ سالم شد.

بی تعارف به هیچ کدام از اهدافم نرسیدم، و جالب آنکه بی اغراق اندازه ی یک فرد ۱۲۰ ساله در مسیری که پیمودم، زحمت کشیدم. بسی رنج بردم در این سال سی، ولی به جای آنکه عجم زنده کنم بدین پارسی؛ دقیقا شدم مصداق سند چشم انداز توسعه که قرار بود تا سال فلان قدرت اول علمی و اقتصادی منطقه باشم، ولی به لطف انتخاب‌های اشتباه، حالا در تامین اولیات زندگی ام هم مانده‌ام و باید تحریم‌ها را دور بزنم تا چوب بستنی بخرم.

یعنی فقط زحمت و سختی ملاک نیست. بذر درست، در کنار زمین درست، کشاورز درست، شانس درست و مسیر درست هم مهم است.
حالا اینکه کدام مسیر درست است و کدام مسیر نادرست، شاید برای هر فرد یا هر طبقه‌ و کشور و نژاد و قومی متفاوت باشد. ولی یک معنای آن را که خودم خیلی دوست دارم، آن است که مسیر درست یعنی مسیری که تناسب بیشتری با شخصیت آدم داشته باشد. با آن تمایلات و نیازها و انگیزه‌های کلی در هر فرد تناسب بیشتری داشته باشد و لذت و سعادت بیشتری در درازمدت نصیب او کند. وقتی می‌گویم دراز مدت، یعنی همان میانگین عمر؛ نه فقط لحظه‌های زودگذر نوک دماغی.

یکی از بحث‌های شیرین روانشناسی، بحث نیازهاست. خود من از بین صدها حوزه مطالعات روانشناختی، بحث‌های مربوط به انگیزش و نیازها را بیش از همه دوست دارم. یکی از کتاب‌های خوب این حوزه کتاب انگیزش و هیجان مارشال ریو است که هم متن و هم صوت آن در فضای مجازی موجود است.

اینکه نیازها چیستند و چگونه به منبع انگیزش و حرکت رفتار تبدیل می‌شوند بحث‌های زیادی دارد. یکی از نظریه‌هایی که زیاد شنیده‌اید و انصافاً هنوز هم جذاب و کاربردی است، هرم نیازهای مزلو است، که نیازهای انسان را از نیازهای اولیه مربوط به بقا تا نیازهای عالی مرتبط با خود شکوفایی بیان می‌کند.

از نگاه این نظریه همه رفتارهای ما برای تامین یکی از نیازهایمان است، وبیان می‌کند که اگر آن نیاز ارضا نشود، یا بیش از حد و کاریکاتوری ارضا شود چه می‌شود.
این نظریه غوغایی در علوم مختلف از جمله اقتصاد و بازرگانی و بازاریابی به پا کرد.

یک نظریه دیگر هم وجود دارد که می‌گوید انواع و اقسام گسترده نیازهای انسان را در سه دسته کلی می‌توان قرار داد: ۱.نیاز به قدرت و اقتدار و کنترل؛ ۲. نیاز به پیشرفت و رشد؛ ۳. و نیاز به ارتباط.
البته همه ما این سه تا را باهم داریم، اما در هر کداممان یک دسته از قوی‌تر از آن دو تای دیگر است.

نیاز به قدرت یا کنترل و اقتدار یعنی اینکه آدم تمایل دارد حرفش را بخرند، نفوذ و قدرت و کنترل و اعتبار داشته باشد. کسی که این نیاز در او شدید است، برای ارضای متمدنانه آن باید برود به سمت اهداف‌ مربوط به مدیریت و رهبری گروهی.

اما کسی که نیاز به رشد در او قوی است، دوست دارد کنجکاوی و ریسک کند؛ حتی اگر این کنجکاوی و تازگی طلبی باعث فقر و درد و از دست دادن همه چیزش شود. مانند دانشمندان یا کوهنوردان حرفه‌ای.

کسی که نیازهای ارتباطی در او قوی‌تر است، از داشتن دوست، رفت و آمد، و کارهای همخوان با سر و کله زدن با آدم‌ها لذت بیشتری می‌برد.

برای سعادت، سنخ شخصیت و نیازهایت را بشناس.


دکتر محسن زندی
🆔 @DrMohsenZandi
Forwarded from TP
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
نتایج خوب با حضور مداوم حاصل می‌شود.

- امید به یک سیستم جادویی را متوقف کنید
- استراتژی داشته باشید
- ادامه دهید

پایداری رمز موفقیت است اما بیشتر مبتدی ها خیلی زود تسلیم می‌شوند. یکی از آنها نباشید!


📊@TP_2021
Forwarded from TP
موفقیت ناشی از کاریه که مرتباً انجام میدیم،
نه گهگاهی ..

📊@TP_2021
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
دنیا جای بدیه؛
امّا ارزش جنگیدن داره..
@NoNeedForFancyNames
Forwarded from توییتر فارسی
‏گراف جالب شریف. نظر سنجی درباره رشته تحصیلی

»جیمی نوترون«

@OfficialPersianTwitter
Forwarded from کتابخانه
دکتر برنیز سیگل در کتاب خود می‌نویسد:

«اگر من به بیمارانم بگویم که سطح سلولهای ایمنی خون خود را بالا ببرند،
هیچ یک نمی‌دانند چگونه باید این کار را انجام دهند!
اما اگر به آنها یاد بدهیم
که خود
و دیگران را دوست بدارند،
در حقیقت بطور ناخودآگاه همین تغییرات در بدن آنها رخ خواهد داد.»
هنگامی که فرد ابراز محبت می‌کند،
سیستم ایمنی بدن او این قدرت را پیدا می‌کند که در برابر بیماری بایستد.

محبت،
محل عبور موادشیمیایی مغز را تغییر می‌دهد
و این امر بر مقاومت بدن تأثیرگذار است.

📚 @BookTop
Forwarded from Soul of Dream️️
دوپامین خوب بدست بیار!
دوپامین چیزیه که کمبودش در ما از بی حالی و کلافه بودن بگیر تا عدم تمرکز رو شامل میشه و نقش عجیب و غریبی توی مود و حال ما داره...
دوپامین رو میشه از راه های مختلفی مثل حتی مصرف مواد بدست آورد اما بعدش به جز ویرانی چیزی برات نداره.
لیست بعضی از کارهایی که به شکل طبیعی و مثبت باعث افزایش دوپامین میشن:

۱- توی مسیر هدفات حرکت کن
اما از هدفات به کسی نگو
چون گفتنش باعث میشه ذهنت فریب بخوره که رسیدی و توی راه رسیدن سست بشی...

‏۲- ورزش کن و برقص.
رقصیدن و ورزش انرژی ازت نمی‌گیره، انرژی بهت می‌ده...

‏۳- دوش آب سرد بگیر.
تقویت سیستم ایمنی، بالا بردن انرژی و دوپامین از خوبی‌های دوش آب سرده...

‏۴- از گوشی فاصله بگیر و ساعت‌هایی زیر آفتاب پیاده روی کن...

‏۵- مصرف پروتئین توی برنامه غذاییت رو افزایش بده.

‏۶- خواب کافی داشته باش.
هیچ چیز جایگزین خواب کامل شب نمی‌شه.

@SoulofDream
@zhuanchannel
یک بیمار مبتلا به سرطان در فرآیند روان درمانی می‌گفت: «سرطان، اختلالات روانی را درمان می‌کند.»

گویی ابتلا به يک بیماری سخت مثل سرطان باعث می‌شود جزئیات رفتار سایرین و به طور کلی «جزئیات زندگی»، اهمیت خود را از دست بدهد.

چون افراد، خود را در تقابل و رویارو با مرگ می‌بینند، پس عمیقا درک می‌کنند که فرصت کم است.

آنها به جای درگیر کردن خود با جزئیات رفتار سایرین و اتفاقات روزمره و متعاقبا دچار اختلالات روانی شدن، کلیت و معنای کلی زندگی را می‌بینند. چون فکر می‌کنند فرصتی برای پرداختن به جزئیات ندارند.

گویی درک گذرا و کوتاه بودن زندگی باعث می‌شود بیماران دریابند که حیف است زمان کوتاهی که دارند را صرف جزئیات بی‌ارزش کنند.

چقدر از اضطراب‌ها و افسردگی‌ها و استرس‌های ما ناشی از پرداختن به جزئیات رفتار اطرافیانمان است؟!

تنها تفاوت بیمار مبتلا به سرطان و فرد سالم در این است که شخص بیمار، واقعیت گذرا و کوتاه بودن زندگی را عمیقا باور کرده، چون در بدنش دلیلی برای تایید آن وجود دارد؛ اما فرد سالم این حقیقت را عمیقا باور ندارد.
حتی اگر به زبان آن را تایید کند.

پس فرد سالم چنان با جزئیات خود را درگیر می‌‌کند که انگار هزاران هزار سال دیگر برای پرداختن به مسائل مهم‌تر فرصت دارد.

اروین یالوم
Forwarded from مووی کاتیج
‏یکی از نتایج ملاقات شمس با مولانا آن بود که فهمید تنها اصل ثابت جهان، بی‌ثباتی است. فقط بی‌ثباتی است که ثبات دارد و ما مدام در حال نقض این مهم‌ترین قانون جهان هستیم. مدام می‌خواهیم قرار و ثبات را حفظ کنیم در حالی‌که اصل جهان بر بی‌ثباتی و تغییر است!

📚 داشتن یا بودن - اریک فروم
@zhuanchannel
شخصیت سالم از نظر مولانا، حدود دوازده نشانه‌ی شاخص دارد.

یکی از این نشانه‌ها مفهومِ باشکوهی است به نام سیر چَشمی.

یعنی انسان سالم، انسانی‌ است که سیر چشم است.
در برابر این سیرچشمی، مفهومی قرار دارد به نام گدا چَشمی.

انسانِ ناسالم، یک ویژگی مهمش گداچشمی است.

سیرچشمی و گداچشمی، دو ویژگی روانی هستند، نه دو ویژگی اقتصادی یا اجتماعی.
صدالبته، از آن دو تأثیر می‌پذیرند، اما مستقل از آنها هستند. یعنی ممکن است کسی ثروتمند یا دارای قدرت بسیار باشد، ولی گداچشم و حسود و طمّاع باشد
یا کسی در نداری و سادگی باشد، اما سیرچشم باشد؛ و یا به‌عکس:

هر که دور از دعوتِ رحمان بود
او گداچشم‌ست، اگر سُلطان بود

یعنی ممکن است حتی یک نفر سلطان و حاکم باشد؛ اما چنان گداچشم است که مدام به دنبال توسعه‌ی قدرت و قلمرو خود باشد.

اصولاً دنیاگرایی از نظر مولوی، به معنای داشتن یا نداشتن نیست؛ بلکه، اگر دنیا و دارایی‌هایش را یک امرِ بیرونی (یعنی یک "غیر") نسبت به انسان در نظر بگیریم، دنیازدگی به معنای آن است که آن غیر به جایِ خود آدم بنشیند.
حالا یا مثل سیمان به آجرِ وجود آدم سفت بچسبد؛ یا اینکه کلاً صاحبخانه را از خانه بیرون کند و خودش مالک شود.

حالا آن "غیر" اهمیت ندارد چه باشد.
ممکن است یک پیکان مدلِ شصت باشد، یا یک لامبورگینی. یک شلوار جین جنیوس گوچی باشد؛ یا یک زیرشلواری از بازار ننه عباس قم.
مدرک تحصیلی و میز اداره و چالِ مکانیکی و چرخِ خیاطی باشد، یا پست ریاست جمهوری و نمایندگی مجلس:

چیست دنیا؟ از خدا غافل بُدن
نه قماش و نَقده و میزان و زن

حالا از کجا بفهمیم که جزو گداچشم‌ها هستیم یا اینکه دیده‌ی سیر داریم؟

قطعاً به ادعا نیست. این هم، مثل هر چیز دیگری نشانه‌هایی دارد. اگر نشانه‌هایش باشد، هست؛ و اگر نشانه‌هایش نباشد، هرچقدر هم ادعا کنی، حرف مفت است

چیزی شبیه به هوش یا خلاقیت یا شجاعت. یکی از نشانه‌های سیرچشمی، دلیری است:

دیده‌ی سیر است مرا، جانِ دلیر است مرا
زَهره شیر است مرا، زُهره‌ی تابنده شدم

دلیری یعنی اینکه راحت بتوانی بگذری.
و راحت گذشتن یعنی اینکه بتوانی غیر را به راحتی از خودت جدا کنی و وقتی جدا کردی، دیگر حتی جا و اثرش هم در روانت نماند.

یعنی حتی دیگر به آن فکر هم نکنی. مثلاً کسی را که ذهنش تا مدت‌ها درگیر یک بخشندگی یا از دست دادن چیزی باشد دلیر نمی‌گویند. کسی را که سال‌هاست سفت به صندلی‌اش چسبیده دلیر نمی‌گویند.

حالتِ دلیری چیزی شبیه حالتی است که آدمی نسبت به آشغال‌هایی دارد که هر شب دمِ درب خانه می‌گذارد. معمولاً هیچ انسانی بعد از این کار ذهنش درگیر آن اشغال‌ها نیست و نمی‌رود به آنها سر بزند.

اما برای دلیر شدنِ روان چه باید کرد؟

یک راهش نوعِ بینش آدم‌ها به زندگی است. آیا ما زندگی را مثل غذای سرِ سفره، یک امر عَرضی می‌بینیم، که بازه‌ی زمانی محدودی دارد و تمام می‌شود؟ یا یک امر طولی، که پس از یک بازه‌ی زمانی خاص، تغیر شکل می‌یابد و شکل و نوع دیگری پیدا می‌کند که شکل و نوع آن وابسته به نوعِ زندگی ما در بازه‌ی قبلی است؟

مولانا اسم حالت دوم را می‌گذارد
«از نورِ حق سیر خوردن»:
جز مگر آن صوفیی کَز نورِ حق
سیر خورد، او فارغ‌ست از ننگ دق

راه دیگرش تمرین قناعت و رضایت است. البته بازهم این‌ها دو حالت روانی هستند و نه دو وضعیت اجتماعی. قناعت به معنای نداشتن و فقر نیست. فقر اصولاً چیز خوبی نیست و عموماً موجب بی ایمانی می‌شود.

بلکه، اموری انفسی یا سابجکتیو هستند. قناعت و رضایت، محصولِ نوعی تمرین و تربیتِ خود است که از درون تولید می‌شوند، و نه از بیرون:

کوزهٔ چشم حریصان پُر نشد/ تا صدف قانع نشد پُر دُر نشد

یک روش مهم برای رسیدن به رضایت و قناعت، تمرینِ مستمرِ بخشندگی و سخاوت است. سخاوت در مال، در علم، در محبت و ... .


یکی حرف مولانا را به زبانی ساده و زیبا نوشته بود:

«تو فیلم متری ۶ و نیم قاضی از نوید محمدزاده میپرسه بارِ اول که فرار کردی هم پول داشتی هم آزاد بودی؛ چرا خلاف رو ول نکردی؟

میگه "چشمم هنوز سیر نشده بود".

سیریِ چشم خیلی مهمه
توی زندگی دنبال چشم سیری باشید
دنبال آدمای چشم و دل سیر باشید
سیر از جنس مخالف
سیر از خوشیای موقت
سیر از پول و موقعیت
آدم‌ِ گداچشم، هم به خودش آسیب می زنه، هم به دیگران».


دکتر محسن زندی_روانشناس
@DrMohsenZandi
Forwarded from مادام كوترل
یک/ آیا عشق حقیقتا وجود دارد؟
در سریال دیس ایز آس-یکی از پنج‌ سریال محبوب من- شخصیت مردی هست که عشقی ناب را از دست می‌دهد، و بعد دچار سفری بی‌‌پایان در جستجوی مفهوم عشق حقیقی می‌شود. دست‌آخر کوین به نقطه آغاز باز می‌گردد و جمله‌ای گران‌سنگ را از او می‌شنویم: احمقانه است که در جسجوی یک داستان عشقی بزرگ، داستان‌های عاشقانه‌ی معمولی زیادی را از دست بدهی، چون عشق معمولی نیست.
دو/ عشق یک‌بار اتفاق می‌افتد؟
در جوانی، عاشق مفاهیم انتزاعی و اغراق‌آمیزی هستیم که به عشق نسبت می‌دهیم: علاقه‌ی یک‌طرفه، عشق ممنوع، عشق در فراق، خواستن و دم‌نزدن، و ... از همه بدتر، ما فقط یک‌بار عاشق‌ می‌شویم. حالا در میانسالی بدون داشتن آن داستان بزرگ و با تجربه‌های بسیار محدود و ناکام عاطفی، این را خوب فهمیده‌ام که ما بارها دل نمی‌بندیم تا برسیم به آخرین‌بار. و فهمیده‌ام عشق حتما همیشه با درک متقابل، رشد طرفین، احترام، و گفتگو و تمنای تن همراه است. و بله، تزئینات کم‌اهمیت‌تر دیگری هم دارد.
سه/ عشق چیست؟
(احتمالا و حالا )برای من عشق حقیقی، پیداکردن کسی است که خانه‌ی تو باشد. پیش او امنی، نقاب نداری، از گفتگو و سکوت با او لذت می‌بری، و دلت می‌خواهد به همه‌ی دنیا نشانش بدهی و بگویی این خورشید شخصی من است، حتی وقتی در آسمان نگاهم نیست، قلبم را آرام و گرم نگه می‌دارد.
چهار/ عشق در زمانه‌ی تاریکی؟
این نوشته را به زنانی تقدیم کنم که مرا از جرعه‌های کوچک و کمیاب علاقه سیراب کرده‌اند، و کلمات را تقدیس کنم به دو شمایل عشق که سال پیش هیولا خانه‌شان را دزدید و ویران کرد: #بهنام_لایق_پور و غزل زیبای او. بله، در زمانه‌ی تاریکی، بازگویی افسانه‌های عاشقانه‌ی بومی کمک می‌کند زنده بمانیم.
پنج/ آیا عشق ما را نجات خواهدداد؟
اجازه بدهید بگویم بله. عشق تسکین است، گرچه ما خیلی چیزها را عشق می‌نامیم، چون نام واقعیشان ترسناک است. پس امیدوارم نجات بیابی؛ خانه‌ای از آن خودت داشته باشی، عشقی عمیق و دلخواه، زیرا تحمل این تاریکی هولناک ممتد با فکر کردن به آتش بوسه‌ای طولانی و عطش‌ناک کمی راحت‌تر است.
همین.

#حميد_سليمى
یه جمله از “دالایی لاما” نقل شده:

سیاره‌ی ما دیگر نیازی به آدم‌های موفق ندارد؛ این سیاره به شدت نیازمند افراد صلح‌جو، درمانگر، ناجی، «قصه‌گو» و عاشق است.

@zhikangraphic
Forwarded from W.S.F.(چرچیل)
یکی از قشنگ ترین مطالبی که خوندم، ۷ تکنیک ژاپنی برای مقابله با تنبلی و اهمال کاری بود که می گفت ...

۱) ایکیگای
این تکنیک میگه هر انسانی برای بیدار شدن از خواب نیاز به یه دلیل و‌ هدف داره که به زندگیش معنا بده، بگرد و معنای زندگی خودت رو پیدا کن
به قول دکتر فرانکل در کتاب معروفش"انسانی که چرایی برای زندگی داشته باشه، هر چگونگی رو تحمل میکنه"

۲) کایزن
هر روز روی پیشرفت های کوچک تمرکز کن، سعی کن هر روز ۱٪ فقط بهتر بشی، همین کافیه

۳) شوشین
ذهنت رو متمرکز و خالی نگه‌دار، هر چیزی رو نخون، هر آهنگی رو گوش نده، هر فیلمی رو نبین، روی ورودی های ذهنت حساس باش
+ذهن یه متخصص برخلاف باور همه خالی تر از ذهن یه انسان معمولیه، چون متمرکزه

۴) هارا هاچی بو
وقتی ۸۰ درصد احساس سیری کردی دست از غذا بکش، همونطور که روی ورودی های ذهن حساسی رو جسمت هم حساس باش، بدنی که هر چیزی بخوره خواه ناخواه تنبل میشه

۵) شنیرین یوکو
با طبیعت انس بگیر، ژاپنی ها طبیعت رو منبع الهام بخشی برای انگیزه و انرژی میدونن

۶) وابی سابی
به جای پیدا کردن زیبایی در کمال و کامل بودن، به دنبال زیبایی در نقص باش، یعنی دقیقا نقطه مقابل کمال‌گرایی

۷) گانبارو
صبور باش و استمرار داشته باش، هیچ اتفاقی یهویی رخ نمیده این رو برای خودت مرور کن

@Churchill3
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
ژاپنی ها معتقدند زمانی که چیزی آسیب می بیند و دچار صدمه می شود بسیار زیباتر و جذاب‌تر از قبل می‌شود! آن‌ها ظروف شکسته را با پودر طلا پر می کنند و به این هنر زیبا و باستانی اتصال طلایی یا کینتسوگی می‌گویند. ژاپنی‌ها اعتقاد دارند که شکست نه تنها انسان را ضعیف نمی‌کند بلکه بسیار ارزشمندتر از گذشته می‌شود و بیشتر می‌درخشد. آن‌ها شکست‌ها را نتایج بسیار ارزشمندی می‌دانند که در کوله بار افراد موفق یافت می‌شود و این است که شکست را زیبا جلوه می‌دهد.
‌‌
‌‌@zano_shohary
معتقدم که کار درست با سرعت کم از کار اشتباه با سرعت زیاد مخرب‌تر است ، یعنی چی ؟

▪️یعنی تصویر بالا،
مهمترین دارایی ما در بیزینس و زندگی زمان است!
تجربه‌ای سریع بدست آوردن از یک شکست و تعیین تکلیف یک مسیر اشتباه و تصحیح مسیر در زمان کم بسیار با ارزش ترست، تا از دست دادن زمان به عنوان مهمترین داراییمان برای رسیدن به نقطه مطلوبی که بیشتر ذهنی است تا عینی!
به این واقعیت ارزشمند به تجربه رسیده‌ام و البته در کتب مدیریت متعددی هم مطالعه کرده‌ام.

🔸همیشه به همکارانم و تیمم هم گفته‌ام که یک کار ۶٠٪‏ انجام شده در زمان معین ، ارجح هست بر یک کار ١٠٠٪‏ انجام نشده در زمان معین
و همیشه هم بر این منوال کار و مدیریت کرده ام و همیشه هم موفق بوده است.

💢به‌نظرم تمام هنر و مهمترین ملاک سنجش یک مدیر ، کارشناس یا حتی یک پروژه شخصی همین است، انجام کار در زمان مشخص شده .

▫️انسانهای کمالگرا همه زندگی خود را و بیزینس خود را می‌بازند، در ذهن خود زندگی می کنند و در آخر هم دستاوردی کمتر از انسانهای خیلی معمولی ولی کوشا و در حال حرکت دارند.

⚜️Instagram : mahdi_robati
⚜️Twitter : mahdirobatii
Forwarded from نگاه متفاوت (Reza Nazi)
رشد ما از کجا سرعت میگیره


اینکه توقعمون رو به صفر برسونیم هم بزارید کنار قضاوت نکردن




بی توقع باشیم از نزدیکترینها تا دورترینها