کانال رسمی دکتر حمیدرضا آیت اللهی
237 subscribers
25 photos
4 videos
27 files
150 links
Download Telegram
از آن زمان حدود 20 سال می گذرد و دین پژوهی و فلسفه دین و الهیات فلسفی در کشور ما به خوبی با کلیه اندیشه های غربی در این زمینه آشنا شده است و می تواند ترسیمی از این اندیشه ها را ارائه کند. بحمدالله در قالب کتابهای متعدد و پایان نامه های گوناگون انواع این نگرش های غربی واکاوی و ارزیابی و نقد گردید است و کشور ذخیره ای ارزشمند از این مواجهه های فعال با الهیات غربی داشته است. لذا برای جوانانی که تازه می خواهند پا به این عرصه داشته باشند لازم است مجموعه ای از آشنایی با تفکرات دین پژوهانه غربی در اختیار داشته باشند. این کتاب به خوبی می تواند نیاز آنها را در آشنایی با الهیات پسامدرن و الهیات پویشی تدارک ببیند. امید است اندیشمندان جوان ما بتوانند نسبت سنجی مناسب تری با الهیات پسامدرن برقرار کرده و نسبت به مواجهه فعال با این نوع نگرش توانا گردند. این مواجهه فعال می تواند موجب بالندگی نگرش های اسلامی در دین پژوهی گردد و آن را بارورتر کند.
جلد و چند صفحه ابتدایی کتاب را می توانید از سایت آکادمیا و سایت شخصی به آدرس های زیر مشاهده و دانلود کنید
https://www.academia.edu/51596040/
https://www.ayatollahy.net/books/list/353
Forwarded from Ali Akbar Jabbary
«بومرنگ»
نامه یک ایران دوست به آقای سروش️
باغبانا ز خزان بی‌خبرت می‌بینم

نامه سرگشاده یک ایران دوست به عبدالکریم سروش

سعدی گفت :
دو چيز حاصل عمر است: «نام نيک و ثواب»
شما هم برای نام نيک اين جهان و پاداش آن جهان در اين نصيحت دلسوزانه و هشدار دهنده به عين عنايت بنگريد.
ابراهيم نبی از خدا نام نيک می خواست:
« و اجعل لی لسان صدقٍ فی الآخرين»
شما هم که از نام نيک نمی‌گريزيد. از صحبت دوستی برنجيد که بد را حَسَن و خار را سمن و عيب را کمال و زشتی را جمال می‌نمايد.
کو دشمن شوخ چشم چالاک
تا عيب مرا به من نمايد؟
من دشمن جان شما نيستم اما ناقد بی باک شما هستم و در کار شما عيوب بسيار می‌بينم که اگر بنويسم مثنوی هفتاد بل هفتصد من کاغذ شود. من دراين مخاطبۀ پرمخاطره نام نيک و ثواب می‌طلبم.
پروای حقيقت و مصلحت مرا به اين خطر می‌خواند که به جای شربت شيرين مدح و تایید، داروی تلخ نقد دلسوزانه را در کام شما بچشانم.
زان حديث تلخ می‌گويم ترا
تا ز تلخی‌ها فرو شويم ترا
بر اين جوانان تشنه معرفت رحمت آوريد که در چنگال بدسگالی و کژاندیشی شما همچنان آسیب پذیرند. نه شور ایمانی شان را برای یک زندگی شایسته تر برکشیدید و نه تلاش و امید آنها را پاس داشتید. نه گذاشتید به دانش زلال راه برند و نه یک لحظه از آلوده ساختن سرچشمه اندیشه هایشان دست کشیدید. شادی های پیشرفت هایشان را مسخره کردید و نه حتی قدمی در راه زدودن دردی از دل یک ایرانی برداشتید و نه لقمه نانی به یک گرسنه عطا کردید. و نه در بحبوحه بلاهایی همچون سیل و زلزله و بیماری با کلامی محبت آمیز و دلسوزانه تسلی بخش آنها بودید. نه گذاشتید از شادی موفقیتهایشان به جشن و پایکوبی بپردازند و با طعنه و تیرزهرآگینِ کلامتان سعی کردید لبخندشان را بربایید. دزد ایمانشان شدید و با خطابه پردازی تفکر انتقادی را به سخره گرفتید. هرکس که به این ملت بزرگ ضربه ای زد با او هم سخن شده و کار آنها را توجیه کردید.
نه رنگ آزادیخواهی تان را باور دارند و نه فریاد عدالتتان را دلسوزانه می دانند. گران از انواع هرزگی بنام آزادی و تهی از کرامت انسانی.
همپالگی هایتان شب و روز ارجوزۀ آزادی می‌خوانند اما سرسپردگی به ستمگران عالم را وظیفه ایرانی می نمایند. به دنيا درس محبت و دوستی و تبسم مولوی می دهید اما وادادگی در قبال فاشیستهای جهانی را می طلبید. شحنه وار بر در حصار خودبسندگی ایستاده اید و هر جوان معرفت جو را چنان با توهین و ناسزا به حقیقت گویان می ترسانید تا جرات آزادگی نکند و پا از این حصار بیرون نگذارد. سخنانتان هیچگاه از بوی عفن تکبر پاک نبوده است.
درس لیبرالی به مردم می‌آموزید و رشته بندگی بر آنان می‌آويزید و در رسم ناقد کشی و شيوه شهر آشوبی، استادید.
صد خرده بر ديگران می‌گيرید و اما خرده‌ای انتقاد را بر خود نمی پذيرید.
خدا و ديانت را سپر بداندیشی های خود نموده‌اید و خود را عاقل ترین سخن پرداز و مجرای خوابهای پیامبرانه وانموده‌اید.
هر نقد دلسوزانه ای را سخن مرتزقانه و هر ندای مخالفتی را نوای حکومتی می دانید.
کارشناس توجیه هرزگی هایی همچون همجنسگرایی و زنای با محارم هستید و مهندس خبره شبکه عنکبوتیِ نظریات سستِ خوش منظر.
قاتل بی‌باک مروت و سارق چالاک حریّت.
شما را چه می شود که جمعیت عظیم دلبستگانِ پر شور و نشاطِ رهبر و مقتدای انقلاب را غلامان غمگین و اسیر ولایت بنمایید. شما از اسیری عشق چه می دانید؟ حقد و کینه چنان کورتان کرده است که برق شادمانی عزت و استقلال را در چشمان پر امیدشان نمی بینید.
يا رب به که شايد گفت اين نکته که در عالم؟
قومی جامه و نان و جان و جوان شان را دادند اما فروخفتگان در زیر بال و پر بیگانگانِ خانمان سوز از غیظِ دلبستگی آن قوم به کشور و انقلاب و رهبری از جنایت¬پیشگان خونخوار طرفداری می کنند.
مطالبات قسمت اعظم مردم را در مبارزه با انواع ستم هایی که قلدران عالم به آنها و دوستانشان روا می دارند با طعنه هایی مثل مداح حکومتی و عتابهای تند، یکسره تشنیع می کنید.
چرا در هیچ مجلسی هیچکس نتوانسته است آزادانه انتقاد و اعتراض ساده ای به شما بکند و با چماقدار خواندن او راه را برضرب و شتم جسمی و فکری او نزد طرفدارانتان بازکردید.
با که اين نکته توان گفت که با سنگين دلی جواب مراجع نرم گو و شفقت اندیش را با تمسخر و استخفاف دادید؟ و ‌همه ناقدان را نادان شمردید؟
آن کاو تو را به سنگدلی گشت رهنمون
ای کاشکی که پاش به سنگی برآمدی


آقای سروش
حرف جدّی من با شما اين است که حرف خود را جدّی بگيريد. حالا که صحبت از نقد می کنيد، نسيه‌اش نگذاريد، آنرا نقد کنيد. از بزرگی و کوچکی نقادتان نهراسید.
Forwarded from Ali Akbar Jabbary
چونکه آنرا کاشتی آبش بده.
تا جویندگان حقیقت به صداقت شما شهاد‌ت دهند و از برکاتش فايدت برند.
از چه می‌ترسيد؟ مبادا کژی ها و ایدئولوگ بازی های شما برملا شود؟ مگر جزام لاعلاج است
که آشکارشدنش امید به بهبود را به باد دهد؟
تازه از آن اصلاح کژی ها که نفعی رسد به غير چه باک؟
در آن آشکار شدگی و اصلاح صد برکت هست:
سلامت ميهن، سعادت حقیقت طلبان، پالايش فرهنگ، نام نيک، شکستن طلسم مریدپروری و دميدن روح دليری، تعديل انحرافات و تقويم اعوجاجات و تصحيح اشتباهات. از اين بيشتر چه می‌خواهيد؟
من و دل گرفدا شويم چه باک؟
غرض اندر ميان سلامت اوست
از علی علیه السلام بياموزيد و چهره حکمت¬بنیاد اسلام باشيد. نگذاريد نامتان در زمرۀ ی بانيان و حاميان قرائت لیبرالیستی تقیدگریز از اسلام رقم بخورد.
ذاک دعوای وها انت و تلک الايام
من از نوشتن اين نامه ی مشفقانه تنها فتح باب نقد را اميد می برم و بس؛ وگرنه آنچه بايد بر سبيل نقد گفته شود چندان است که گر صد نامه بنويسم حکايت همچنان آيد.
ديگران بايد از راه برسند و از شما بپرسند ديوار وطن را چرا به غیر فروخته اید و جويبار فرهنگ را چرا آلوده می خواهید و آسمان آزادگی و عزّت چرا ابریست و چهرۀ دين را چرا مشوش کرده اید و کمر راست قامتی را چرا شکسته می خواهید و هنرِ بدون هرزگی را چرا برنمی تابید و دل دانش را چرا به غلامی بیگانگان می برید؟
و وطن فروشی و بلواسازی چرا اينهمه ارزان است؟ و چرا با شعار نه شرقی و نه غربی دشمنی می ورزید؟ چرا از پی افکندن تمدن اسلامی می هراسید؟ و چرا هوای سياستِ مردم ستیزِ جباران عالم را دارید؟ و چرا بر زورگویان نهیب نمی زنید تا دست از اموالمان بردارند و زندگی را برهموطنانتان سخت و دشوار نسازند؟
چرا از ضربه های مداوم نژادپرستان صهیونیست بر پیکره کشتی انقلاب حداقل شکایت نمی کنید و چرا با کژاندیشی هایتان همراه آنها شما نیز ضربه می زنید؟ چرا ترکیه ی مذهبی نمای سکولار با انواع وابستگی ها و نوکری هایش از شما دل می برد ولی زیبایی های ایران قدرتمند را نمی توانید ببینید؟ چرا آخرت اندیشی چنان از سابقه ذهنی تان پاک شده است که عشرت اندیشی ترک های دین گریز برایتان جذاب تر شده است؟
و چرا
پذیرش سروری جاهلیت مدرن را سرمایه خود کرده اید و بر عاقلان نهیب می زنید که زبیم برده داران مدرن چرا سرها را در گلیم نمی کنند؟
می توانستم اين نامه را نهانی روانه کنم تا به خلوتی که در او اجنبی صبا باشد به دست شما برسد اما رواتر ديدم که طبل را زير گليم نکوبم و صفا را به خفا نپوشم بل بلاغ مبين کنم و بر سر مناره فغان برآورم و به پيش غوغاگران بگويم که عاشقان از این همه بی مهری پروایی ندارند.
به قدر طاقت خشم خود را فرو می خورم و با دلواپسی عميق از پاسخگویی اخروی شما و بی‌انصافی‌های ويرانگر و ايمان‌ سوز، صبورانه سرکشی‌های قلم را مهار ميکنم و درست‌ گويی را به درشت‌ گويی نمی‌آميزم و خطاب بی‌عتاب می‌کنم و سخن به نرمی و آزرم می‌گويم تا دلی را به نصيحت گرم کنم و بداندیشی را از سوء‌ عاقبت برهانم.
پست می گويم باندازۀ عقول
عيب نبوَد،اين بُوَد کار رسول
نرم گو ليکن مگو غير صواب
وسوسه مفروش در لين الخطاب
اصلاحگری مرام شما باشد يا نباشد، نقد خطاهای بی شمار شما بی‌شبهه زیبنده آزاداندیشی است و گوش کردن به آن نقدها تکليف شما.آن هم در علن نه در خفا.
صد محفل و مجلس برای بی رمق سازی وحی و نبوت برپا می‌کنيد يکی‌ هم برای نقد و آسيب شناسی‌‌ روشنفکری بدثمر برپاکنید. صد مداح و ثنا خوان در میان وطن گریزان داريد، يک نقاد را هم تحمل کنيد. نه فقط تحمل که تشويق کنيد تا عيب شما را آشکارا بگويد.
زيان نمي کنيد. خشونت نقد را بچشيد. خاصيت‌ها دارد.
دانشگاه‌ها را مراکزی برای دانش ورزی ایرانیان بخواهید تا تکرار طوطی وار اندیشه دانشمندان غربی. بیایید کمک کنید تا دانشگاهها مرکز استقلال فکری با استفاده از تجربیات دیگران باشد و مراکزی برای اندیشه ورزی آزادمنشانه.
راضی‌ مشويد که حراميان و راهزنان دهان و استخوان دانشجويان مسلمان را در اقصی نقاط جهان بشکنند و حجاب دخترانشان را پرده دری کنند. کشتار بیگناهان را در مصاف حقیقت ایمانی و استقلال خواهی نپسندید.
بگذاريد افکار شاخ يکديگر را بشکنند. از زوال غرب¬باوری جوانان نهراسيد.
دشمن‌ترين دشمنان ايران، مستکبرانند نه اندیشه ورزان نقاد.
به مغرب زمين نگاه کنيد. سه‌قرن است گزنده‌ترين و کوبنده‌ترين مخالفت‌ها و دشمنی‌ها را با دين کرده و مي کند، تا لذت گرایی افسارگسیخته را در عشرتکده هایش پررونق کند و اولئک کالانعام بل هم اضل را روز به روز بیشتر متمثل کند. دین پژوهی پر زرق و برق را بجای دینداری تعالی بخش نشانده اند.
Forwarded from Ali Akbar Jabbary
کليسا‌ها چراغشان را روشن کرده اند تا از کلیه مزایای دین، معنویت واره ای شخصی و جامعه گریز را باقی گذارند تا چشم بر هرچه ظلم و ستم جباران جهانخوار است فروبندند.
اگرچه کتاب‌های محققانه در تاريخ و فلسفه و علم و دين، بهتر و بيشتر از کشور ما به بازار عرضه می کنند اما ذره ای از سلطه گری ظالمانه شان دست بر نمی دارند و هم پیمان شده اند تا جنایکاران صهیونیست را بر گر
جباری: ده تمامی ملل سوار کنند و از هیچ جنایت علنی ابا ندارند. تاریخ جنایتهای استعماری آنها به پشتوانه این تحقیقات و کتابها میسر شده است و تمامی این دانشگاههای عریض و طویل نه تنها از بزرگترین جنایت بشریت یعنی جنگهای جهانی اول و دوم نتوانست جلوگیری کند که به یاری هر دو طرف جنگ بپاخاست.
دانشگاههای آنها علم فروشی می کنند و هرکه بیشتر پول داشت از ثمره آنها بهره می برد حال میخواهد جنگ افزارسازِ جنگ افروز باشد یا قماربازان بزرگ کازینوها. عاقبت ماندنی‌ها که علوم ربّانی است می‌‌مانند و رفتنی‌ها همچون همج رعاع هربار به سویی می گریزد. انبوه کتابها هیچگاه عالم ربّانی پرورش نمی دهند، بلکه سروصدای کفهای روی آب را زیاد می کنند.
دشمنان با انبيا بر می‌‌تنند
پس ملايک رب سلٌم می زنند
کاين چراغی را که هست او نور داد
از دم و پف‌های دزدان دور دار
آنقدر سنت دینی جامعه را تقبیح نکنید و مردمی را که بدعت های شما را برنمی تابند نادان و بیسواد فرض نکنید.
از رهبری بیاموزید که در هر سخنرانی اش یک لایه معرفتی برای مردم می افزاید و با روشنگری هایش دغدغه های سیاسی جامعه اش را می افزاید بگونه ای که مردمان هیچ کشوری به اندازه زادبومتان درک و فهم سیاسی ندارند. به اندک نخبگان جوامع دیگر نگاه نکنید سواد اعظم جامعه مان را با بدنه جامعه آنها مقایسه کنید.
کجا در گذشته و حال (غیر از صدر اسلام) می توانید رهبری برای جامعه ای بیابید که مصداق بالایی از اذلّه علی المومنین و اعزّه علی الکافرین باشد. شما با مسلک اذله بودن او مشکل دارید یا با مشرب اعزه از او؟ چه کسی بیشتر از او خدایی را درمیان آورده است؟
هر جا عدالت و عزّت و رحمت و حرّيت و استکبارستیزی هست، خدا هم هست. خدايی که ما مي شناسيم و می‌‌پرستيم موصوف به اين اوصاف است.
اگر داروی تلخ عدالت باعث آزار مترفان گردد چه باک؟ اگر قدرت برای برآوردن محرومان و دوا دادن به دردمندان جامعه شود چه بهتر؟ تجربه نشان داده است دموکراسی و لیبرالیسم نه تنها ذاتا هیچ دغدغه ای برای پابرهنگان نداشته اند بلکه نتوانسته اند قدرتِ فراچنگ آورده شان را در راه ناتوانان بطور موثر بکار بندند. اینگونه است که خدایی شدن نتیجه این ایسم ها نبوده است و نخواهد بود.
به قشور و ظواهر پر زرق و برق دنیاپرستان دل شاد مکنيد و حقيقت خدایی شدن را به مجاز عرفی شدن نفروشيد .
آقای سروش!
من و شما افسانه می شويم ، اما اين نامه‌ها جاودان می‌‌ماند ، چون پنجره‌ای به روی آينده و چون آينهِ‌ ای برای آيندگان که چهره بلوای شما را می‌‌نمايد و قصه خودبزرگ بینی شما را می‌‌خواند.
باری چو فسانه ميشوی ای بخرد
افسانه نيک‌ شو نه افسانه بد
شهرت خواستن همچون برادر حاتم طایی آبروریزی است. به منزل نخستين قدم بگذاريد و به منزله‌ نخستين قدم، بگذاريد اين نامه را همگان بخوانند، آن هم به آزاد اندیشی نه با تلقین های روشنفکری. در مجامع اندیشه ورزی نه در پستوهای خداگریزانه. درعلن نه در خفا.
با مومنان اندیشمند از کوچک و بزرگ فتح باب گفتگو کنيد و بجای تحقیر و تخفیف یکدیگر به بالندگی اندیشه ها کمک کنید حتی اگر به اطاعت از شما نینجامد. به آنان جواب علنی بدهيد و از تحریف های دینی تان دفاع کنيد. اين نامه را خود بر مردم بخوانيد وگرنه مردم بر شما خواهند خواند که:
«من نام لم ينم عنه»
از کثرت اين گونه نقد‌ها و نامه‌ها نترسيد. اگر رشته اندیشه وری محکم شود،عده اين نامه‌ها هم کم می شود. اگر هم نشد، آن را که حساب پاک است از محاسبه چه باک است؟
کمترين حرمت به حقوق مخاطبان آن است که سخنش شنيده و سنجيده شود. اين باب را گشاده نگاه داريد که صد گشايش در آن است.
قدر اين قلم‌های بی‌ طمع را بدانيد و تا سيلی روزگار در نرسيده حلوای نقد رايگان را نوش جان کنيد.
نه فخری است برای روشنفکری و نه نام نيکی‌ برای شما که به بزم اندیشه ورزان درنیایید و با چماقدار نامیدن آنها از نعمت نقد آنها محروم گردید.
چهل سال است که شما و دوستانتان به صورتهای مختلف هرگونه فحاشی و تهمت های ناروا به بزرگان جامعه ایرانی روا کرده اید یا با نیش کلام و زهر بیان مهمترین اعتقاداتشان را که برای آن جان داده و می دهند به تمسخر گرفته اید اما بازهم در بسیاری از رسانه های حکومتی این افکار مسمومتان به راحتی در دسترس است و هرکه بخواهد به آنها دسترسی دارد پس از چه می ترسید؟
Forwarded from Ali Akbar Jabbary
چرا برخی کسانی که می خواهند جرم دیگری همچون جاسوسی و قانون گریزی و بی عفتی کنند پرچم شما را بالا می برند و بجای پاسخگویی دربرابر خیانتها و ظلمهایی که به جامعه می کنند داد و فریاد مظلوم نمایی بلند می کنند که آنها را بخاطر اندیشه هایشان مواخذه می کنند.
حتی اگر در بخشی از حاکمیت بیعدالتی رخ داده باشد یقینا هیچکدام بخاطر نشر افکاری مثل افکار شما نیست. بسیاری از همفکرانتان قید و بندهای دینی را یکسره کنار زده اند و به نام روشنفکران دینی نماز را کنار گذاشته اند و یا باور به خدا را با معنویت غیر دینی جایگزین کرده اند و یا احکام مسلم دینی را به تجربه دینی تقلیل داده اند هنوز در جامعه راست راست راه می روند و از تریبونهای رسمی جامعه استفاده می کنند و افکار آلوده شان را تبلیغ می کنند؛ نه درباره آنها و همسران و فرزندانشان سیاهچالی درکار بوده است و نه تهمت های جاسوسی و ناموسی به آنها زده شده است. شما که نمازخوان هستید و برخی فروع را پاس می دارید چرا باید بر این بداندیشی و باورداشتن سخن خناسان باشید. خوش باوری را با بدبینی درهم نیامیزید و درباره سیاهنمایی ها از منابع دیگر هم تحقیق کنید و یکسره به قاضی نروید.
جوانمردی را در به مسلخ بردن حق باوری ميفکنيد.
آيا می‌پسنديد فرزندانتان جوانمردی واگذازند؟
در پايان، يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اسْتَجِيبُوا لِلَّهِ وَلِلرَّسُولِ إِذَا دَعَاكُمْ لِمَا يُحْيِيكُمْ ۖ وَاعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ يَحُولُ بَيْنَ الْمَرْءِ وَقَلْبِهِ وَأَنَّهُ إِلَيْهِ تُحْشَرُونَ
خسرو ایرانی
9/8/1400
موجه بودن باور متداول به خداوند بر اساس معرفت شناسیِ مبتنی بر شنیده های اطمینان یافته
حمیدرضا آیت اللهی
این مقاله در پژوهشنامه فلسفه دین (نامه حکمت)، سال 18، شماره 2، شماره پیاپی 36، پاییز و زمستان 1399 منتشر شده است
چکیده:
چالش های معرفت شناسانه بسیاری حول توجیه باور به خداوند در سه قرن گذشته وجود داشته است بگونه ای که برخی همچون پلنتینجا صرف تضمین را بجای توجیهِ استدلالی در این زمینه مطرح کردند و باور به وجود خداوند را باوری پایه نشان دادند. اما میلیون ها انسان بدون توجه به این چالش ها، باور به وجود خداوند را بدون آن که ایمان گرا باشند برای خودشان موجه می دانند. این توجیه از کجا ناشی می شود؟ آیا توجیه آنها از لحاظ معرفت شناسی قابل تبیین است؟
در این مقاله در نظر است ضمن تبیین جریانهای جدید معرفت شناسی اجتماعی و «گواهی»، اهمیت معرفت شناسیِ مبتنی بر شنیده های اطمینان یافته نشان داده شود سپس استدلال گردد که شنیده های اطمینان یافتة ما درباره وجود خداوند و صفات او که به پیامبران منتهی می شود و آن نیز به اقرار خداوند و تبیین او از خودش مبتنی است می تواند بهترین توجیه برای باورهای ما باشد. و در نهایت به این سوال پاسخ داده شود که چگونه گواهی خداوند بر وجود و صفاتش که ازطریق پیامبران به ما رسیده است می تواند یکی از بهترین توجیه های معرفتی برای باور به وجود و صفات خداوند باشد؟ و این نوع معرفت شناسی دینی چه مزایایی نسبت به قرینه گرایی و یا صورتهای گوناگون برهان آوری بر وجود خداوند و صفات او می تواند داشته باشد؟
برای ملاحظه و دانلود مقاله می توانید به مجله و سایت آکادمیا و سایت شخصی به آدرس های ذیل سربزنید:
https://prrj.journals.isu.ac.ir/article_75905.html
https://www.academia.edu/62364935
https://www.ayatollahy.net/papers/fa/359-73
موجه_بودن_باور_متداول_به_خداوند_بر_اساس_معرفت_شناسیِ_مبتنی_بر_شنیده.pdf
11.2 MB
موجه بودن باور متداول به خداوند بر اساس معرفت شناسیِ مبتنی بر شنیده های اطمینان یافته
حمیدرضا آیت اللهی
این مقاله در پژوهشنامه فلسفه دین (نامه حکمت)، سال 18، شماره 2، شماره پیاپی 36، پاییز و زمستان 1399 منتشر شده است
چکیده:
چالش های معرفت شناسانه بسیاری حول توجیه باور به خداوند در سه قرن گذشته وجود داشته است بگونه ای که برخی همچون پلنتینجا صرف تضمین را بجای توجیهِ استدلالی در این زمینه مطرح کردند و باور به وجود خداوند را باوری پایه نشان دادند. اما میلیون ها انسان بدون توجه به این چالش ها، باور به وجود خداوند را بدون آن که ایمان گرا باشند برای خودشان موجه می دانند. این توجیه از کجا ناشی می شود؟ آیا توجیه آنها از لحاظ معرفت شناسی قابل تبیین است؟
در این مقاله در نظر است ضمن تبیین جریانهای جدید معرفت شناسی اجتماعی و «گواهی»، اهمیت معرفت شناسیِ مبتنی بر شنیده های اطمینان یافته نشان داده شود سپس استدلال گردد که شنیده های اطمینان یافتة ما درباره وجود خداوند و صفات او که به پیامبران منتهی می شود و آن نیز به اقرار خداوند و تبیین او از خودش مبتنی است می تواند بهترین توجیه برای باورهای ما باشد. و در نهایت به این سوال
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
در محضر استاد آیت الله آقا رضی شیرازی رحمه الله علیه
1
*امکانات جدید برون گرایی معرفت شناختی برای فلسفه دین و مواجهه با چالش تنوع ادیان*

حمیدرضا آیت اللهی
این عنوان مقاله ای است که اخیرا در مجله پژوهشهای فلسفی کلامی منتشر شده است.
کسانی که مایل هستند اصل مقاله را دریافت کنند به آکادمیا به آدرس زیر مراجعه کنند .
https://www.academia.edu/79831609
آدرس در مجله:
https://doi.org/10.30497/prr.2021.241376.1691
خلاصه مقاله :
در این مقاله نشان داده می شود که هم چنان که مردم، اغلبِ باورهای خود را از طریق بسیاری وسائط بیرونی به معرفت مبدّل می کنند، نم ی توان معرفت را منحصر در باور موجهی دانست که توجیه آن بصورت درونی حاصل شده باشد. اگر این باورهای مردم را معرفت ندانیم گذشته از آن که گرفتار شک گرایی فراگیر
خواهیم شد بلکه با واقعیتِ معرفت های بشری نیز مغایرت خواهد داشت. پس برای کسب معرفت هایمان لزومی ندارد از درو ن گرایی استفاده کنیم . برو ن گرا یی نیز امکانات جدیدی را در اختیارمان قرار می دهد که می توان از آن در فلسفه دین استفاده کرد. سپس به چهار جریانی که از برون گرایی معرفتی استفاده کرد ه اند
و به توثیق باورهای دینی پرداخته اند اشاره م ی شود. همچنین نشان داده م ی ش ود معرفت شناسی دینیِ
مبتنی بر شنید ه های اطمینان یافته در ادامه مسیر گرکو در معرفت شناسی دینی است که راهی مطمئن را
برای توجیه باورهای دینی فراهم می آورد .
اما اگر از طریق شنیده های اطمینان یافته توجیهی برای باورهای دینی داشته باشیم، تمامی ادیان می توانند ادعا کنند که پیروانشان از این طریق به باورهای دینیِ مخصوص خود باور داشته اند لذا باید موجّه باشند و در نتیجه تمامی ادیان ، معرفت های راستینی را باید بدست دهند و این چیزی جز تکثرگرایی نیست. نشان داده
می شود اگر رهبران اولیه، توجیه درستیِ آموزه های خود را به قرائتی که خود از امور قدسی دارند مبتنی کنند، به این سادگی ها نمی توان به ترجیح یک دین بر دیگری حکم کرد. اما اگر آموز ه های رهبر اولیه یک دین به یک حقیقت وجودی مثل خداوند مبتنی باشد می توان از حقانیت آن دین نسبت به سایر ادیان سخن گفت.
https://iqna.ir/fa/news/4066620

حمیدرضا آیت‌اللهی در گفت‌وگو با ایکنا:
مشکل ما تولید علم نیست، ترویج علم است
حمیدرضا آیت‌اللهی، استاد فلسفه ضمن تاکید بر اینکه مشکل ما در تولید علم نیست بلکه در ترویج علم است گفت: غربی‌ها به جای اینکه سیستم خودشان را بر تولید علم مبتنی کنند، بر نشر حداکثری علم مبتنی کردند که خود به خود تولید علم را به بار خواهد آورد.
نقش اساسی علم و فناوری در پیشرفت و توسعه جوامع از موضوعاتی است که کسی در آن تردید ندارد و عناصری همچون قدرت ملی و رفاه اجتماعی یک کشور تابع این دو مولفه بنیادی است. درخشان‌ترین فصل فرهنگ ایرانی اسلامی مقارن با دوران شکوفایی علم و دانش در جامعه و شکل‌گیری تمدن اسلامی بود؛ تمدنی که مسلمان‌ها قرن‌ها در حسرت احیای آن کوشیدند ولی راه به جایی نبردند.
با گذشت زمان مشخص شد که تولید علم در حوزه علوم انسانی وضعیت رضایت بخشی ندارد. به همین دلیل امروز مسئله «تولید علم» به یکی از دغدغه‌های اساسی مسئولان، اندیشمندان حوزوی و دانشگاهی بدل شده است. به اعتقاد این گروه، تولید علم در ایران، خصوصا در حوزه علوم انسانی وضعیت نامطلوبی دارد و ایرانیان مشارکت چندانی در تولید دانش جهانی ندارند. بی‌گمان این مسئله در آینده پیامدهای منفی خواهد داشت و ما را در دستیابی به اهداف و آرمان‌های ملی ناکام می‌گذارد.
به همین بهانه تصمیم گرفتیم در گفت‌وگو با اندیشمندان و دغدغه‌مندان این حوزه، در قالب پرونده «تولید علم» به بررسی وضعیت تولید علم در ایران و عوامل و نتایج آن بپردازیم.
________________________________________
در هفتمین گفت‌وگو با حمیدرضا آیت‌اللهی هم‌صحبت شدیم. آیت‌اللهی استاد بازنشسته دانشگاه علامه طباطبایی است. او دکترای فلسفه خود را از دانشگاه بروکسل دریافت کرده است و سابقه تحصیلات حوزوی و مهندسی فیزیک کاربردی را هم در کارنامه خود دارد. عضویت در کارگروه اخلاق پزشکی فرهنگستان علوم پزشکی، سابقه ریاست پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، تأسیس و ریاست انجمن علمی فلسفه دین ایران و استاد مدعو دانشگاه آکسفورد و گلاسکو از جمله سوابق اوست.
گفت‌وگوی خبرنگار ایکنا با حمیدرضا آیت‌اللهی را می‌خوانید؛
ایکنا ـ شما سالیان متمادی در محیط دانشگاه چه داخل و چه خارج حضور داشتید و با وضعیت علمی کشور آشنایی دارید. به عنوان سوال نخست می‌خواستم بپرسم تحلیل شما از اوضاع تولید فکر و نظریه و تولید علم در کشورمان چیست و وضعیت را چگونه می‌بینید؟
متاسفانه این پرسش یک اشکالی دارد و آن اینکه ما همیشه روی تولید علم تمرکز می‌کنیم و روی نشر علم تمرکز نداریم. ما بر اساس تلاش دانشجویان دکتری و اساتید دانشگاه کارهای بسیار زیادی انجام دادیم که نتایج آن تحقیقات در قالب مقاله در مجلات منتشر می‌شود ولی مشکل اصلی این است که آیا اینها در تبادل و تداول قرار می‌گیرند یا خیر؟
اگر شما مقداری طلا در خانه داشته باشید، صد سال هم بگذرد هیچ ارزشی ندارد. طلا وقتی ارزش دارد که مرتب در دست‌ها بگردد. این را قبل از ما غربی‌ها فهمیدند. غربی‌ها به جای اینکه سیستم خودشان را بر تولید علم مبتنی کنند، بر نشر حداکثری علم مبتنی کردند که خودبه‌خود تولید علم را به بار خواهد آورد. ما الان می‌بینیم یک مقاله حرفی بسیار ناب دارد ولی هیچ استادی به آن استناد نمی‌کند، هیچ استادی آن را مورد تجزیه و تحلیل قرار نمی‌دهد و در بازار اندیشگی دنیا قرار نمی‌گیرد.
به خاطر همین غربی‌ها ضریب تاثیر یا همان IF را مطرح کردند. ضریب تاثیر مشخص می‌کند چند جا به یک مقاله استناد شده و چند جا از این مقاله استفاده شده است. ما در کشور مرتب مقاله علمی پژوهشی چاپ می‌کنیم ولی باید این مقالات را متخصصان مربوطه بخوانند و مرتب به این مقالات ارجاع شود و در شبکه‌ای منتج به بالندگی آن اندیشه شود. وقتی این‌گونه نیست، هر کس برای خودش کار می‌کند. ما چیزی به نام ISC درست کردیم که کارکردی نامناسب دارد. ما خیال کردیم ISI برای این است که مقالات معتبر را ارزیابی کند، لذا ما هم ISC درست کردیم که به مقالات اعتبار ببخشیم. باید به این نکته دقت کنیم که اعتبار مقاله به این است که چقدر مورد توجه قرار می‌گیرد. باید ISC با این هدف ساخته می‌شد که تداول انجام شود، نه اینکه اعتبار ببخشد.
یک وقتی من لیست مجلات و مقالات ISC را که مورد توجه قرار گرفته بود ملاحظه می کردم. تقریبا ۹۵ درصد آنها ضریب تاثیرشان صفر بود؛ یعنی هیچ کس به آنها استناد نکرده بود. چند مقاله از امارات و کشورهای دیگر بود که ضریب تاثیرشان روی چهار و پنج بود. جالب اینکه هر مقاله‌ای ضریب تاثیرش بالا بود برای خارج از ایران بود. متاسفانه ما نتوانستیم این کار را بکنیم.
تولید علم زمانی انجام می‌شود که علم، بازار مصرف داشته باشد. اگر شما تولید کنید ولی هیچ بازار مصرفی نداشته باشد این تولید ارزشی ندارد. الان معضل بزرگ مملکت ما استفاده نکردن است. من اخیرا درباره انتشار فصلنامه جستارهای فلسفه دین گفتم که مقالاتی را مورد توجه قرار می‌دهم که نویسنده آن، آثاری را که در مجلات قبلی منتشر شده است دیده و به آنها ارجاع کرده باشد. به نظرم این مشکل عمده تولید علم در کشور است.
ایکنا ـ به عقیده شما این مشکل ناشی از فرهنگی است که وجود دارد یا ناشی از ساختار نظام دانشگاهی است؟
هدف ما همواره تولید علم برای ارتقا، فوق لیسانس گرفتن و دکتری گرفتن بوده است. ما نگفتیم تولید علم کنیم برای اینکه در بازار قرار بگیرد. متاسفانه سیاست مملکت ما به این سمت رفته است. مضاف بر این، ابزارهایمان برای عرضه علم در دنیا خیلی ضعیف است. مثلا استادان را تشویق نمی‌کنیم که حرف‌هایشان را در کشورهای دیگر بزنند، در حالی که بسیاری از حرف‌هایی که داخل کشور می‌زنیم اگر بازار خوبی داشته باشد، حرف‌های ارزنده‌ای است. نسبت به خیلی کشورها تولید خوبی داریم ولی تولیدی است که به مصرف نمی‌رسد. متاسفانه درک دانشگاهی به جای تولید و مصرف مبتنی بر تولید و ارتقاست.
ایکنا ـ یعنی می‌فرمایید شکافی بین جامعه و دانشگاه وجود دارد که دانشگاه به مسائل جامعه نمی‌پردازد؟
نه، من اصلا این را نگفتم. شکافی بین دانشگاهیان است، یعنی بین آدم‌هایی که تولید علم می‌کنند و بده‌بستان میانشان نیست. حرف‌های تخصصی وقتی در مقام تداول قرار بگیرد نتیجه دارد. یکسری آدم‌ها باید کارهای تحقیقی پژوهشی انجام دهند که شاید ناظر به یک مسئله خاص جامعه هم نباشد ولی از داخل آن مقالات، مقالات علمی ـ ترویجی نوشته می‌شود. ما در مملکت کار علمی ـ ترویجی نمی‌کنیم. هر مقاله علمی ـ پژوهشی باید چند مقاله علمی ترویجی داشته باشد. وقتی علمی ترویجی داشته باشد، خودش با مسائل جامعه ارتباط برقرار می‌کند.
یک مشکل دیگر هم داریم. یک وقت شما می‌گویید من می‌خواهم بر اساس نیازهای جامعه کار کنم. خیلی از دانشجویانم به من می‌گویند ما می‌خواهیم کاری کنیم که به درد جامعه بخورد و یک مشکلی را حل کنیم ولی ما سیستم مشکل‌یاب نداریم. مثلا اگر به وزارت ارشاد بگویید مشکلات شما چیست نمی‌داند. ما به یکسری افراد فرهیخته نیاز داریم که مشکلات را بشناسد. پزشک اول درد بیمار را پیدا می‌کند. بعد به دنبال درمان می‌رود ولی ما دردهای جامعه‌مان را نمی‌فهمیم. مشکلات روزمره را همه می‌دانند ولی من که فلسفه خواندم باید ببینم مبانی مشکلات روزمره جامعه چیست. اگر این سیستم را داشته باشیم، شما می‌توانید بگویید من این مشکل را با این روش حل می‌کنم و بر اساس حل این مشکل، این مقدار منفعت حاصل می‌شود. اگر سیستم‌های ما دولتی باشند، هیچ وقت به این موضوع فکر نمی‌کنند، ولی اگر خصوصی باشند، این مسئله برایشان اهمیت دارد.
ایکنا ـ تعبیر کاربردی‌سازی علوم انسانی را می‌شود بر بحث شما اطلاق کرد؟ یعنی بحث شما ناظر به کاربردی‌سازی است؟
کاربردی‌سازی نیازمند نیازشناسی است. نیازشناسی هم یک کار علمی است؛ یعنی به هر کس بگویی نیازت چیست نمی‌فهمد. باید یکسری افراد، نیازها را به دست بیاورند و بعد بگویند اگر این نیازها رفع شود، چه فایده‌ای خواهد داشت.
متاسفانه کاربردی‌سازی در جامعه ما این‌گونه برداشت می‌شود که اگر تحقیقی کردم فردا نتیجه‌ای داشته باشد. به سیستم‌های دولتی نگاه کنید. همه‌شان مقدار زیادی کار پژوهشی دارند، ولی چقدر در سیستم تغییر ایجاد کرده‌اند؟ اکثر پژوهش‌‌های‌شان گرد و خاک می‌خورد. مشکل ما این است که خیال می‌کنیم وقتی پژوهش انجام شد، کار تمام شده، در حالی که این اول کار است.
ایکنا ـ به نظر شما سطح علمی رشته‌های علوم انسانی قابل رقابت با نظریه‌های رقیب، که در غرب و شرق وجود دارد، هست؟
کاملا. وقتی مقالاتم را در سایت‌های خارجی منتشر می‌کنم، از اقصی نقاط دنیا مراجعه‌کننده دارد. کمتر مقاله‌ای دارم که از بیست یا سی کشور به آن مراجعه نکرده باشند. حتماً برای آنها مفید بوده است. این علم در داخل کشور وجود دارد ولی باید تاجری این علم را انتقال دهد. در اینجا نقش تجار مهم است.
ایکنا ـ یکی از راهکارهایی که برای حل این مشکلات پیشنهاد شده، تولید علم بومی و بومی‌سازی علوم انسانی است و اینکه علمی ناظر به مسائل خودمان تولید کنیم. به نظر شما این ایده چقدر راهگشاست و از آن توفیق حاصل می‌شود یا خیر؟
بومی‌سازی به این معنا نیست که مسائل خودمان را حل کنیم و اعم از آن است. به هر حال اگر بخواهیم مشکل خودمان را حل کنیم تا وقتی نیازشناسی نداشته باشیم نمی‌توانیم پیش برویم. فرض کنید شما در رشته جامعه‌شناسی بررسی کردید درد جامعه چیست. بعد گفتید من تحقیقی می‌کنم که این درد را برطرف می‌کند. سپس تلاش می‌کنم این تحقیق اجرا شود و این تغییر را ایجاد کند. متاسفانه ما این سیستم را نداریم.
ایکنا ـ نتیجه‌گیری سخنان شما این است که وضعیت علمی کشور را قابل رقابت با سایر کشورها می‌دانید و معتقدید در مرزهای علم حرکت می‌کنیم ولی مشکل ما ترویج علم است. شما سالیان سال مسئولیت پژوهشگاه علوم انسانی را بر عهده داشتید. می‌خواستم بپرسم در دوران مسئولیت، به عنوان یک مدیر و سیاستگذار دانشگاه، در رابطه با این مشکل چه راهکاری به ذهنتان رسید و چه موانع اجرایی برای حل این مشکل وجود داشت؟
در دورانی که من رئیس پژوهشگاه بودم کار بزرگی انجام شد و پرتال جامع علوم انسانی را درست کردیم. در آن پرتال تمام مقالات علمی را که در کشور در زمینه‌های علوم انسانی بود دسته‌بندی کردیم تا از آنها استفاده شو.، این کار خیلی موثر بود. اوایل که پرتال را درست کردیم، روزی چهل هزار دانلود انجام می‌شد. از صد و هشتاد کشور از آن استفاده می‌کردند. این دقیقا بومی کردن علوم انسانی است، یعنی اندیشه‌های بومی اندیشمندان را در اختیار سایر افراد قرار دهیم تا آنها استفاده کنند. من این کار را بسیار موفق می‌دانم. هر کس هر مطلبی درباره علوم انسانی بخواهد می‌تواند از این پرتال استفاده کند.
ایکنا ـ شما در سخنان‌تان گفتید علم بومی یک معنای اعم از حل مشکلات جامعه دارد. می‌توانید بیشتر توضیح دهید و بگویید علم بومی چیست و آیا شما موافق بومی‌سازی هستید؟ در همین رابطه، نظرتان راجع‌به اسلامی‌سازی علوم انسانی چیست؟
در حوزه جامعه‌شناسی در دنیا جامعه‌شناسی فرانسوی، انگلیسی، آلمانی و آمریکایی وجود دارد. اینها چه فرقی با هم دارند؟ فرانسوی بودن این جامعه‌شناسی را در کجا می‌فهمید؟ جامعه‌شناسی فرانسوی در بستر فرانسه و با طرز تفکر جامعه‌شناسان فرانسه رشد می‌کند؛ یعنی فرانسوی‌ها در حوزه اندیشه جامعه‌شناسی بیشتر به این مسائل توجه می‌کنند. در حوزه فلسفه، فلسفه انگلیسی و آلمانی زمین تا آسمان با هم فرق می‌کنند تا جایی که به نظر من در فهم همدیگر دچار مشکل هستند. منظور از علم بومی این است که همانگونه که ما جامعه‌شناسی انگلیسی و آمریکایی داریم، باید جامعه‌شناسی ایرانی هم داشته باشیم.
شاید سوال شود چگونه می‌توانیم جامعه‌شناسی ایرانی داشته باشیم؟ یکی از اشکالات این است که شورای عالی انقلاب فرهنگی جلسه برگزار می‌کند و یک راهکار برای تولید جامعه‌شناسی بومی ارائه می‌دهد. اینگونه اقدامات نتیجه نمی‌دهد. جامعه‌شناسی ایرانی یعنی مجموعه اندیشه جامعه‌شناسان ایرانی در مورد یک موضوع. اصطلاحا باید بوی ایرانی داشته باشد. اینکه مصوبه‌ای را تصویب کنید تا علم بومی تولید شود حرف بی‌ربطی است و علم زیر بار این دستورات از بالا تعیین‌شده نمی‌رود. شما می‌خواهید فلسفه ایرانی داشته باشید؟ انواع اندیشه‌های فیلسوفان ایرانی را با هم جمع کنید. بعد بگویید این فلسفه ایرانی است. دیدگاه‌های اساتید فلسفه، دینانی و داوری و مجتهدی، را با هم جمع کنید. بعد می‌توانید به یک خارجی بگویید فضای فلسفه ایرانی اینگونه است. فلسفه ایرانی بوی ایرانی می‌دهد.
در مورد اسلامی‌سازی علوم انسانی هم نظرم همین است؛ یعنی باید نظریات اندیشمندان مسلمان را که برگرفته از نوع نگرش اسلامی آنها بوده است بخوانید. مجموع آنها را کنار هم بگذارید. نتیجه آن علوم انسانی اسلامی است.
از این نظر غربی‌ها به شدت جلو هستند. مثلاً شما می‌گویید می‌خواهم درباره علوم تربیتی برای مقطع سنی پیش‌دبستانی تحقیق کنم. تمام آمریکایی‌های زبردست که در این باره حرف نویی دارند یک مقاله ارائه می‌دهند و کتابی هزار صفحه‌ای تهیه می‌شود که پنجاه شصت مقاله دارد. مجموعه این کتاب تفکر آمریکایی درباره علوم تربیتی برای مقطع سنی پیش‌دبستانی است. شما در غرب کتابی نمی‌بینید که یک نویسنده داشته باشد. ما هم باید این کار را انجام بدهیم.
ایکنا ـ اگر به عنوان سخن پایانی، مطلبی دارید بفرمایید.
حرف‌هایی که من زدم با جاهای دیگر متفاوت است. من مطالب را به صورت عملیاتی گفتم که قابل تحقق است. به نظر من یک‌ساله می‌توان در تمام رشته‌ها نگرش‌ ایرانی را پیدا کرد. اگر این کار را بکنیم، کار بسیار ارزشمندی خواهد بود و قابل عرضه و فروش در دنیاست.
نکته آخر اینکه یکی از اشکالات تولید علم ما این است که اقتصاد تولید علم مورد توجه قرار نگرفته است و از تجربه سایر کشورها استفاده نکرده‌ایم. الان در خارج از کشور بخشی از وظیفه اقتصاد تولید علم برعهده کتابخانه‌هاست. ما به ناشران یارانه می‌دهیم، در حالی که باید بودجه فراوان به کتابخانه بدهیم و بگوییم کتاب‌های ارزشمند را با قیمت گران بخرند. این سیاستی است که با آن می‌توانیم خیلی زود تغییر را ایجاد کنیم.
گفت‌وگو از مصطفی شاکری
روز سه شنبه 26 فروردین ماه 1393 نشستی در محل خانه اندیشمندان علوم انسانی از سلسله نشست های فلسفی به کوشش دکتر حمیدرضا آیت اللهی تحت عنوان «اسلامیت فلسفه اسلامی به چیست؟» برگزار گردید که جنابان آقایان دکتر محسن میری، دکتر محمد فنایی اشکوری، دکتر عبدالرزاق حسامی فر و دکتر فیروزجایی در آن به بیان دیدگاههایشان در این زمینه پرداختند. هدف از این نشست پاسخ به سوالهایی به این شرح بوده است: فلسفه اسلامی یا فلسفه فیلسوفان مسلمان؟ آیا فلسفه اسلامی امری ممکن است؟ اسلام و عقلانیت، هماهنگی یا تعارض؟ فلسفه اسلامی یا فلسفه های اسلامی؟
بخش اول این گفتگو را می توانید در آدرس زیر مشاهده کنید
https://www.aparat.com/v/aFw0x
و بخش دوم آن را در آدرس زیر
https://www.aparat.com/v/5bk1z
پارادوکس بودن (فراکیشی) بیانها در حافظ، نیچه و کی یر کگور
نشستی در محل خانه اندیشمندان علوم انسانی از سلسله نشست های فلسفی تحت عنوان «فراکیشی (پارادوکسی) در حافظ و نیچه و کی یر کگور» به کوشش دکتر حمیدرضا آیت اللهی در روز سه شنبه 6 خرداد ماه 1393 برگزار گردید که جنابان آقایان دکتر رضا سلیمان حشمت و دکتر ریخته گران در آن به بیان دیدگاههایشان در این زمینه پرداختند. هدف از این نشست پاسخ به سوالهایی به این شرح بوده است: موضع ما در پارادوکس هایی که میان بیان های هر یک از این سه متفکر وجود دارد چیست؟ نسبت میان ظاهر و باطن، عادت و خلاف آمد عادت در حافظ چیست؟ «و...و...»ی هگل، «یا...یا...»ی کی یر کگور، «آری و نه»ی حافظ کدامیک؟ تقابل و جدال میان ثبات و صیرورت، جاودانگی و گذر زمان در نیچه چه سرانجام احتمالی می یابد؟
بخش اول این گفتگو را می توانید در آدرس زیر مشاهده کنید:
https://www.aparat.com/v/95n2R
بخش دوم را در آدرس زیر:
https://www.aparat.com/v/0ArOh
بخش سوم در آدرس زیر:
https://www.aparat.com/v/jHNCZ
بخش چهارم را در آدرس زیر:
https://www.aparat.com/v/Z5Usj
بخش پنجم در آدرس زیر:
https://www.aparat.com/v/gJfip
سازو_کار_باور_و_نحوه_ارتقاء_باور_دینی_در_راهپیمایی_اربعین.pdf
161 KB
ساز و کار باور و نحوه اعتلاء باور دینی در راهپیمایی اربعین
حمیدرضا آیت اللهی
این نوشتار از سه بخش تشکیل شده است. در بخش اول برخی سازوکارهای باورهای متعدد ما که اغلب غیر دینی هستند نشان داده می شود و نسبت آنها با واقعیت و استدلال و افت و خیز آنها بررسی اجمالی می شود. در بخش دوم صرفا به 22 عامل تقویت انواع باورهایمان می پردازیم. در بخش سوم مشخصا به بررسی باورهای دینی می پردازیم و نشان می دهیم تمامی این عوامل 22 گانه در راهپیمایی اربعین وجود دارد و نشان می دهیم که چگونه این موارد باعث اعتلای باورهای دینی ما می شود. مختصری از این مطلب در تاریخ 27 مهرماه 1398 در برنامه تلویزیونی به مناسبت اربعین حسینی ارائه و پخش گردید. و درسایت آپارات به آدرس https://www.aparat.com/v/nXMo8 قابل مشاهده است.
متن این نوشتار را می توانید از فایل پیوست دریافت کنید
Answers_to_Some_Questions_about_My_Position_on_the_Arguments_for.pdf
238.9 KB
*Answers to Some Questions about My Position on the Arguments for the Existence of God*

Hamidreza Ayatollahy's answers to Eugeny Loginov's questions
برنامه ارتقاء سواد حقوقی دانش آموزان (پایه هفتم)
این کتاب حاصل بخش اول پژوهشی است که برای قوه قضائیه شده است. اصل کتاب را می توانید از لینک زیر دریافت کنید:
https://www.ayatollahy.net/books/wh/394-26
The owner of this channel has been inactive for the last 5 months. If they remain inactive for the next 20 days, they may lose their account and admin rights in this channel. The contents of the channel will remain accessible for all users.