تضمین غزل یغما جندقی
خاموش ترین آه
××
خاموش ترین آهم، آیینه ی گویایی
پیوسته مرا خورده، زنگار شکیبایی
آه از اثر زخمت، ای زخمه ی تنهایی
« شد فاش در آفاقم، آوازه ی شیدایی
معروف جهان گشتم، از دولت رسوایی »[1]
*
گفتم که نمی دانی، اینجا همه بی دردند
از قافله ی اشکم، دیشب خبر آوردند
وقتی که تبسم را، در سفره نگستردند؟!
« خیز ای دل دیوانه، کز بهر تو می گردند
ویرانه به ویرانه، طفلان تماشایی»[2]
*
خواهم که از این وادی، پیوسته برون، گریم
در یاد جدایی ها، از فرط جنون، گریم
پرسیدی و می گویم: باید که فزون گریم!
« وقت است که خون گردد، بیم است که خون گریم
دل از ستم تن ها، من از غم تنهایی »[3]
*
در حفظ غرور خود، حاشا، که نمی کوشم؟!
با هر چه غم غربت، می سازم و می جوشم
چشم از لب گلگونت، هر ثانیه می پوشم
« تا چند به دورانت، می، خواهم و خون نوشم
جام طربت خون باد، ای ساغر مینایی »[4]
*
تا فصل نگاهت شد، گشتم ز جنون سرمست
تا روز امید آمد، دل هم به رُخت، پیوست
غم چیره نشد، اما، دیدی که سبو بشکست
« گفتی که شوم سرمست، گیرم به دو بوس ات، دست
از بهر چه خواهی بست، عهدی که نمی پایی »[5]
*
وقتی که "سعا" نالد، در باطن و در ظاهر
خاموش، چرا باشی؟ در بستر شب، شاعر؟!
برخیز که باید بست، بر زلف غزل خاطر
« یار من و یار تو، آن غایب و این حاضر
"یغما" من و خاموشی، بلبل، تو و گویایی »[6]
***
سید علی اصغرموسوی
قم- 1370 [1] تضمن بیت ها از یغما جندقی (ره) ، شاعر و سراینده نوحه ( مبدع نوحه ) هم عصر محمدشاه قاجار
[2] همان
[3] همان
20 همان
[5]همان
[6]همان
http://saapoem.vcp.ir/108900-%D8%B4%D8%B9%D8%B1%D9%87%D8%A7%DB%8C-%D8%A7%D8%B3%D8%AA%D8%A7%D8%AF-%D9%85%D9%88%D8%B3%D9%88%DB%8C
خاموش ترین آه
××
خاموش ترین آهم، آیینه ی گویایی
پیوسته مرا خورده، زنگار شکیبایی
آه از اثر زخمت، ای زخمه ی تنهایی
« شد فاش در آفاقم، آوازه ی شیدایی
معروف جهان گشتم، از دولت رسوایی »[1]
*
گفتم که نمی دانی، اینجا همه بی دردند
از قافله ی اشکم، دیشب خبر آوردند
وقتی که تبسم را، در سفره نگستردند؟!
« خیز ای دل دیوانه، کز بهر تو می گردند
ویرانه به ویرانه، طفلان تماشایی»[2]
*
خواهم که از این وادی، پیوسته برون، گریم
در یاد جدایی ها، از فرط جنون، گریم
پرسیدی و می گویم: باید که فزون گریم!
« وقت است که خون گردد، بیم است که خون گریم
دل از ستم تن ها، من از غم تنهایی »[3]
*
در حفظ غرور خود، حاشا، که نمی کوشم؟!
با هر چه غم غربت، می سازم و می جوشم
چشم از لب گلگونت، هر ثانیه می پوشم
« تا چند به دورانت، می، خواهم و خون نوشم
جام طربت خون باد، ای ساغر مینایی »[4]
*
تا فصل نگاهت شد، گشتم ز جنون سرمست
تا روز امید آمد، دل هم به رُخت، پیوست
غم چیره نشد، اما، دیدی که سبو بشکست
« گفتی که شوم سرمست، گیرم به دو بوس ات، دست
از بهر چه خواهی بست، عهدی که نمی پایی »[5]
*
وقتی که "سعا" نالد، در باطن و در ظاهر
خاموش، چرا باشی؟ در بستر شب، شاعر؟!
برخیز که باید بست، بر زلف غزل خاطر
« یار من و یار تو، آن غایب و این حاضر
"یغما" من و خاموشی، بلبل، تو و گویایی »[6]
***
سید علی اصغرموسوی
قم- 1370 [1] تضمن بیت ها از یغما جندقی (ره) ، شاعر و سراینده نوحه ( مبدع نوحه ) هم عصر محمدشاه قاجار
[2] همان
[3] همان
20 همان
[5]همان
[6]همان
http://saapoem.vcp.ir/108900-%D8%B4%D8%B9%D8%B1%D9%87%D8%A7%DB%8C-%D8%A7%D8%B3%D8%AA%D8%A7%D8%AF-%D9%85%D9%88%D8%B3%D9%88%DB%8C
saapoem.vcp.ir
شعرهای استاد موسوی
وب سایت ادبی - پژوهشی استاد سید علی اصغر موسوی - شاعر ، نویسنده، پژوهشگر ادبیات دینی
Forwarded from تا افق راهی نیست... همسفربامن باش
💐شانه به شانه
هر چه در این حوالی غم، هست، مال من
حتی دلی که یکسره بشکست مال من
امشب میان آینهها، رقص، مال تو
زانوی غم به کوچه بن بست، مال من
فانوس من، تبلور خورشید، مال تو
ابریترین زمینه ی یکدست، مال من
گیسوی موج موج پر از شانه، مال تو
شانه به شانه هر چه غبار است، مال من
هر جا نفس به آینه پیوست، مال تو
هر جا قفس به خاطره پیوست، مال من
اصلاً همین غزل، گل و لبخند،مال تو
هر چه در این توالی غم هست، مال من! سیدعلی اصغرموسوی قم- 1381 http://telegram.me/saapen
هر چه در این حوالی غم، هست، مال من
حتی دلی که یکسره بشکست مال من
امشب میان آینهها، رقص، مال تو
زانوی غم به کوچه بن بست، مال من
فانوس من، تبلور خورشید، مال تو
ابریترین زمینه ی یکدست، مال من
گیسوی موج موج پر از شانه، مال تو
شانه به شانه هر چه غبار است، مال من
هر جا نفس به آینه پیوست، مال تو
هر جا قفس به خاطره پیوست، مال من
اصلاً همین غزل، گل و لبخند،مال تو
هر چه در این توالی غم هست، مال من! سیدعلی اصغرموسوی قم- 1381 http://telegram.me/saapen
Telegram
تا افق راهی نیست... همسفربامن باش
اشعار عاشقانه وعارفانه : سیدعلی اصغرموسوی
Forwarded from تا افق راهی نیست... همسفربامن باش
عذاب خانگی💔
نشد مجال شکفتن، که گفت جان بکّن!
دل از خیال تمایل به این و آن بکّن
به داغ همنفسی سوختم که گوید: آی!
بیا به خاطرمن، دل از این جهان بکّن
چقدر تلخ! زمانه به کام من آمد
عذاب خانگی ام پیش رو: که جان بکّن!
به همزبانی من گنگ شد زبان جهان
یکی نگفت: بیا میوهٔ دهان بکّن!
همین که نوبت من شد، خدای ناز و نیاز🌹
به مهر گفت : بیا خاطر از زنان بکّن! 🦋😊
سیدعلی اصغرموسوی
قم /1394
#saapoem
@saapoem
@saapoet
http://telegram.me/saapen
🌹🌹🌹🌹🌹🌹
نشد مجال شکفتن، که گفت جان بکّن!
دل از خیال تمایل به این و آن بکّن
به داغ همنفسی سوختم که گوید: آی!
بیا به خاطرمن، دل از این جهان بکّن
چقدر تلخ! زمانه به کام من آمد
عذاب خانگی ام پیش رو: که جان بکّن!
به همزبانی من گنگ شد زبان جهان
یکی نگفت: بیا میوهٔ دهان بکّن!
همین که نوبت من شد، خدای ناز و نیاز🌹
به مهر گفت : بیا خاطر از زنان بکّن! 🦋😊
سیدعلی اصغرموسوی
قم /1394
#saapoem
@saapoem
@saapoet
http://telegram.me/saapen
🌹🌹🌹🌹🌹🌹
Telegram
تا افق راهی نیست... همسفربامن باش
اشعار عاشقانه وعارفانه : سیدعلی اصغرموسوی
سرمه ی خواب مبین چشم به شب ها دارد
صبح، در پنجره خمیازه ی پنهانی نیست! @saapoem
صبح، در پنجره خمیازه ی پنهانی نیست! @saapoem
Forwarded from تا افق راهی نیست... همسفربامن باش
روح آزاد
سبک ترین پر کاهم، که می برد بادم
به ناکجای زمان، یا به کام بیدادم!
چنان حقیرم و کوچک، کسی نمی بیند
نه غوطه خوردنِ نرمم، نه اوج فریادم
ورق، ورق همه جا، خاطرات من پخش است
همیشه مثل خزان بوده، روح آزادم
چرا تلنگر دستی، مرا کند ویران
حباب بوده، مگر خشت سست بنیادم؟!
خرابه ام، که نشانه ز رنج دوران است
مگر که دستِ تو خواهد، دوباره آبادم
**
حریف موی سپیدم، به سایه بنشان ام
که من دوباره به یاد حضورت افتادم
همیشه شوق تو شد، توشهی قلم، ورنه!
سرودههای خودم را به آب می دادم 🌾 🌹
سیدعلی اصغرموسوی (سعا)
قم/1374
@saapoem
https://t.me/saapen/
سبک ترین پر کاهم، که می برد بادم
به ناکجای زمان، یا به کام بیدادم!
چنان حقیرم و کوچک، کسی نمی بیند
نه غوطه خوردنِ نرمم، نه اوج فریادم
ورق، ورق همه جا، خاطرات من پخش است
همیشه مثل خزان بوده، روح آزادم
چرا تلنگر دستی، مرا کند ویران
حباب بوده، مگر خشت سست بنیادم؟!
خرابه ام، که نشانه ز رنج دوران است
مگر که دستِ تو خواهد، دوباره آبادم
**
حریف موی سپیدم، به سایه بنشان ام
که من دوباره به یاد حضورت افتادم
همیشه شوق تو شد، توشهی قلم، ورنه!
سرودههای خودم را به آب می دادم 🌾 🌹
سیدعلی اصغرموسوی (سعا)
قم/1374
@saapoem
https://t.me/saapen/
Telegram
تا افق راهی نیست... همسفربامن باش
اشعار عاشقانه وعارفانه : سیدعلی اصغرموسوی
🌹فرشته درعرق باران🌧☔️
به سمت پنجره می چرخد، نگاه بی رمق باران
دوباره میل تراویدن نشسته در عرق باران
همان، که عاشق تنها گفت: بدون عشق تو می میرم!
شبی که ماه نمی گیرد، به روی سر طبق باران
زلال زمزمهی عشق است، کنار آینه می بارد:
غزل غزل، غزلِ عاشق، ورق ورق، ورق باران !☔️
چه روزهای قشنگی بود از این که یکسره می دیدم
کنار پنجره می روید، فرشته در عرق باران!
کجاست، ای دل غم پرور ، شمیم گیسوی خنیاگر ؟
نگاه پنجره می چرخد به سمت بی رمق باران! 🌧☔️🌧
سیدعلی اصغرموسوی
قم - ۱۳۷۷
#سیدعلی_اصغر_موسوی
#سعا
#saapoem
@saapoem
به سمت پنجره می چرخد، نگاه بی رمق باران
دوباره میل تراویدن نشسته در عرق باران
همان، که عاشق تنها گفت: بدون عشق تو می میرم!
شبی که ماه نمی گیرد، به روی سر طبق باران
زلال زمزمهی عشق است، کنار آینه می بارد:
غزل غزل، غزلِ عاشق، ورق ورق، ورق باران !☔️
چه روزهای قشنگی بود از این که یکسره می دیدم
کنار پنجره می روید، فرشته در عرق باران!
کجاست، ای دل غم پرور ، شمیم گیسوی خنیاگر ؟
نگاه پنجره می چرخد به سمت بی رمق باران! 🌧☔️🌧
سیدعلی اصغرموسوی
قم - ۱۳۷۷
#سیدعلی_اصغر_موسوی
#سعا
#saapoem
@saapoem
💐شانه به شانه
هر چه در این حوالی غم، هست، مال من
حتی دلی که یکسره بشکست مال من
امشب میان آینهها، رقص، مال تو
زانوی غم به کوچه بن بست، مال من
فانوس من، تبلور خورشید، مال تو
ابریترین زمینه ی یکدست، مال من
گیسوی موج موج پر از شانه، مال تو
شانه به شانه هر چه غبار است، مال من
هر جا نفس به آینه پیوست، مال تو
هر جا قفس به خاطره پیوست، مال من
اصلاً همین غزل، گل و لبخند،مال تو
هر چه در این توالی غم هست، مال من! سیدعلی اصغرموسوی قم- 1381 http://telegram.me/saapen
هر چه در این حوالی غم، هست، مال من
حتی دلی که یکسره بشکست مال من
امشب میان آینهها، رقص، مال تو
زانوی غم به کوچه بن بست، مال من
فانوس من، تبلور خورشید، مال تو
ابریترین زمینه ی یکدست، مال من
گیسوی موج موج پر از شانه، مال تو
شانه به شانه هر چه غبار است، مال من
هر جا نفس به آینه پیوست، مال تو
هر جا قفس به خاطره پیوست، مال من
اصلاً همین غزل، گل و لبخند،مال تو
هر چه در این توالی غم هست، مال من! سیدعلی اصغرموسوی قم- 1381 http://telegram.me/saapen
Telegram
تا افق راهی نیست... همسفربامن باش
اشعار عاشقانه وعارفانه : سیدعلی اصغرموسوی
👈📝آلبوم
می خواهم ببینمت !
کوتاهترین راه را
انتخاب می کنم:
آلبوم ...
و لبخندی پر از حسرت!🌹😊
□□
سیدعلی اصغرموسوی
#saapoem
می خواهم ببینمت !
کوتاهترین راه را
انتخاب می کنم:
آلبوم ...
و لبخندی پر از حسرت!🌹😊
□□
سیدعلی اصغرموسوی
#saapoem
Forwarded from سید علی اصغر موسوی «سعا» شاعر، نویسنده، پژوهشگر ونظریه پرداز مکتب شعر امامیه (seyed ALi Asghar Mousavi)
Forwarded from سید علی اصغر موسوی «سعا» شاعر، نویسنده، پژوهشگر ونظریه پرداز مکتب شعر امامیه (سیدعلی اصغرموسوی ALi Mousavi)
🌹جامی است که عقل آفرین میزندش
صد بوسه ز مهر بر جبین میزندش
این کوزهگر دهر چنین جام لطیف
میسازد و باز بر زمین میزندش🌷😥
✍ خیام📚💐✅
صد بوسه ز مهر بر جبین میزندش
این کوزهگر دهر چنین جام لطیف
میسازد و باز بر زمین میزندش🌷😥
✍ خیام📚💐✅
منطق ریشه:
فیلسوف ها همانند مورچه هایی هستند که روزها از "شاخه" های درخت بالا می روند
وشب ها به "ریشه" باز می کردند ."سیدعلی اصغرموسوی"/ #saapoem
فیلسوف ها همانند مورچه هایی هستند که روزها از "شاخه" های درخت بالا می روند
وشب ها به "ریشه" باز می کردند ."سیدعلی اصغرموسوی"/ #saapoem
شرار نی
پوکم تهی مناسب یک آتش بلند
واکن مرا از این چمن ای گیسو بلند
شاید شبیه عود بسوزم که لحظه ای
دستم رسد به خواهش آن غنچه ی پرند
شاید به عطر شانه ی تو شانگی کنم
شاید به شوق آتش عشقت شوم سپند
آتش بزن به استخوان فرومانده در گلو
دیدن رقیب تا به کی و غصه تا به چند؟
بگذر از این سرشت نگون واکشم امید
حالا که روزگار، ستم می کند پسند
گفتی کجا روم ،به کجا می توان رسید؟
جایی که ناله از سر بیداد شد بلند؟!
پوکم تهی مناسب یک ساز آتشین
سازی که می دمد به خزان مرد دردمند
واکن مرا از این چمن ای آبروی من!
نی ها هنوز هم پیِ یارانِ همدمند
***
سیدعلی اصغرموسوی
قم/۱۳۸۶
#saapoem @saapoem
#سیدعلی_اصغرموسوی
پوکم تهی مناسب یک آتش بلند
واکن مرا از این چمن ای گیسو بلند
شاید شبیه عود بسوزم که لحظه ای
دستم رسد به خواهش آن غنچه ی پرند
شاید به عطر شانه ی تو شانگی کنم
شاید به شوق آتش عشقت شوم سپند
آتش بزن به استخوان فرومانده در گلو
دیدن رقیب تا به کی و غصه تا به چند؟
بگذر از این سرشت نگون واکشم امید
حالا که روزگار، ستم می کند پسند
گفتی کجا روم ،به کجا می توان رسید؟
جایی که ناله از سر بیداد شد بلند؟!
پوکم تهی مناسب یک ساز آتشین
سازی که می دمد به خزان مرد دردمند
واکن مرا از این چمن ای آبروی من!
نی ها هنوز هم پیِ یارانِ همدمند
***
سیدعلی اصغرموسوی
قم/۱۳۸۶
#saapoem @saapoem
#سیدعلی_اصغرموسوی