#سیره_تربیتی_شهدا
📝 راوی: #همسر_شهید #نیلچیان
🔶 شب عقد کلی سنت شکنی کردیم. سفره نینداختیم، یک سجاده پهن کردیم رو به قبله، و یک جلد قرآن هم مقابلش.
🔹 مهریه را هم بر خلاف آن زمان سنگین نگرفتیم؛ اما مراسممان شلوغ بود. همه را دعوت کرده بودیم؛
♦️ البته نه برای ریخت و پاش، برای اینکه سادگی ازدواجمان را ببینند؛ این که میشود ساده ازدواج کرد، و خوشبخت بود.
⚜ عروسیمان هم از این ساده تر بود. اصلا مراسمی نبود. شب نیمه شعبان، خانواده علی آمدند خانه ما، دورهم شام خوردیم، بعد هم من و علی رفتیم خانهی بخت.
📚 #کتاب قرمز رنگ خون بابا
🌀 با ما همراه باشید.
#سبک_زندگی
#سیره_شهدا
#شهید_علی_نیلچیان
🌐 پایگاه حفظ و نشر آثار "استاد تراشیون"
🆔 @tarashiun_ir
📝 راوی: #همسر_شهید #نیلچیان
🔶 شب عقد کلی سنت شکنی کردیم. سفره نینداختیم، یک سجاده پهن کردیم رو به قبله، و یک جلد قرآن هم مقابلش.
🔹 مهریه را هم بر خلاف آن زمان سنگین نگرفتیم؛ اما مراسممان شلوغ بود. همه را دعوت کرده بودیم؛
♦️ البته نه برای ریخت و پاش، برای اینکه سادگی ازدواجمان را ببینند؛ این که میشود ساده ازدواج کرد، و خوشبخت بود.
⚜ عروسیمان هم از این ساده تر بود. اصلا مراسمی نبود. شب نیمه شعبان، خانواده علی آمدند خانه ما، دورهم شام خوردیم، بعد هم من و علی رفتیم خانهی بخت.
📚 #کتاب قرمز رنگ خون بابا
🌀 با ما همراه باشید.
#سبک_زندگی
#سیره_شهدا
#شهید_علی_نیلچیان
🌐 پایگاه حفظ و نشر آثار "استاد تراشیون"
🆔 @tarashiun_ir
#سبک_زندگی_شهدا
💠 شهید امر به معروف
#شهید_محمد_محمدی
🌷 نسْأَلُ اللهَ مَنازِلَ الشُّهَداءِ و مُعايَشَةَ السُّعَداءِ وَ مُرافَقَةَ الاَْنبياءِ
🔹 بسیجی ۳۹ سالہ ، محمد محمدے، سه روز پیش ساعت ۱۹ در درگیرے با اراذل و اوباش تهرانپارس با چاقو به شهادٺ رسید.
🔹 بر اساس اظهارات شاهدان حادثہ، چند اراذل هنگام پارڪ خودرو و خرید نان با خودرو خانمے برخورد کردند که پس از اعتراض آن خانم و ورود نانوا، درگیری آغاز شد.
🔹 این اراذل با الفاظ رڪیڪ و با صداے بلند به آن خانم فحاشے و ایجاد رعب و وحشت در محله ڪردند.
🔹 در همین هنگام شهید محمدے وارد صحنہ شده و از اراذل درخواست مے ڪند به درگیرے خاتمه دهند.
🔹 اما آنها که در ابتدا دو سه نفر بودند به فحاشے ادامه دادند و با این بسیجی نیز درگیر شده و سایر دوستان خود را نیز مطلع کردند.
🔹 در جریان این درگیري، یکی از اراذل با چاقو به پهلوے محمد محمدے ضربہ وارد مےڪند ڪہ بہ دلیل عمق زیاد این ضربہ و پاره شدن ریہ و قلب، این بسیجے به شهادٺ میرسد.
🌀 با ما همراه باشید.
#سیره_تربیتی_شهدا
🌐 پایگاه حفظ و نشر آثار "استاد تراشیون"
🆔 @tarashiun_ir
💠 شهید امر به معروف
#شهید_محمد_محمدی
🌷 نسْأَلُ اللهَ مَنازِلَ الشُّهَداءِ و مُعايَشَةَ السُّعَداءِ وَ مُرافَقَةَ الاَْنبياءِ
🔹 بسیجی ۳۹ سالہ ، محمد محمدے، سه روز پیش ساعت ۱۹ در درگیرے با اراذل و اوباش تهرانپارس با چاقو به شهادٺ رسید.
🔹 بر اساس اظهارات شاهدان حادثہ، چند اراذل هنگام پارڪ خودرو و خرید نان با خودرو خانمے برخورد کردند که پس از اعتراض آن خانم و ورود نانوا، درگیری آغاز شد.
🔹 این اراذل با الفاظ رڪیڪ و با صداے بلند به آن خانم فحاشے و ایجاد رعب و وحشت در محله ڪردند.
🔹 در همین هنگام شهید محمدے وارد صحنہ شده و از اراذل درخواست مے ڪند به درگیرے خاتمه دهند.
🔹 اما آنها که در ابتدا دو سه نفر بودند به فحاشے ادامه دادند و با این بسیجی نیز درگیر شده و سایر دوستان خود را نیز مطلع کردند.
🔹 در جریان این درگیري، یکی از اراذل با چاقو به پهلوے محمد محمدے ضربہ وارد مےڪند ڪہ بہ دلیل عمق زیاد این ضربہ و پاره شدن ریہ و قلب، این بسیجے به شهادٺ میرسد.
🌀 با ما همراه باشید.
#سیره_تربیتی_شهدا
🌐 پایگاه حفظ و نشر آثار "استاد تراشیون"
🆔 @tarashiun_ir
#سیره_تربیتی_شهدا
📝 راوی: #همسر_شهید #آوینی
🔶 آن زمان هم رسم و رسوم ازدواج زیاد بود، ریخت و پاش بیداد میکرد؛ ولی ما از همان اول، ساده شروع کردیم.
🔹 خریدمان، یک بلوز و دامن برای من بود، و یک کت و شلوار برای مرتضی.
♦️ چیز دیگری را لازم نمیدانستیم. به حرف و حدیث ها و رسم و رسوم هم کاری نداشتیم.
⚜️ خودمان برای زندگی مان تصمیم میگرفتیم. همینها بود، که زیبا ترش می کرد.
📚 #کتاب مرتضی آیینه زندگیام بود
🌀 با ما همراه باشید.
#سبک_زندگی
#سیره_شهدا
#شهید_مرتضی_آوینی
🌐 پایگاه حفظ و نشر آثار "استاد تراشیون"
🆔 @tarashiun_ir
📝 راوی: #همسر_شهید #آوینی
🔶 آن زمان هم رسم و رسوم ازدواج زیاد بود، ریخت و پاش بیداد میکرد؛ ولی ما از همان اول، ساده شروع کردیم.
🔹 خریدمان، یک بلوز و دامن برای من بود، و یک کت و شلوار برای مرتضی.
♦️ چیز دیگری را لازم نمیدانستیم. به حرف و حدیث ها و رسم و رسوم هم کاری نداشتیم.
⚜️ خودمان برای زندگی مان تصمیم میگرفتیم. همینها بود، که زیبا ترش می کرد.
📚 #کتاب مرتضی آیینه زندگیام بود
🌀 با ما همراه باشید.
#سبک_زندگی
#سیره_شهدا
#شهید_مرتضی_آوینی
🌐 پایگاه حفظ و نشر آثار "استاد تراشیون"
🆔 @tarashiun_ir
#سیره_تربیتی_شهدا
📝 راوی: #مادر_شهید #شحنه
🔶 اوایل انقلاب بود. برنج کم گیر می آمد. گفتم «داری برمیگردی، سر راهت دوتا گونی برنج بخر.»
🔹 وقتی آمد، فقط یکی دستش بود.
گفتم «معلومه حواست کجاست؟ مگه نگفتم دوتا، چرا یکی خریدی؟»
♦️ گفت «اتفاقاً چون حواسم جمع بود یک گونی خریدم»
⚜️ یعنیچی؟ حواسم بود که اگه دو تا دو تا از هر چیزی بخریم و توی خونه انبار کنیم، ممکنه بقیه نتونن همون یه دونه رو هم بخرند.
📚 #کتاب فرهنگ نامه شهدای استان سمنان
🌀 با ما همراه باشید.
#سبک_زندگی
#سیره_شهدا
#شهید_شکرالله_شحنه
🌐 پایگاه حفظ و نشر آثار "استاد تراشیون"
🆔 @tarashiun_ir
📝 راوی: #مادر_شهید #شحنه
🔶 اوایل انقلاب بود. برنج کم گیر می آمد. گفتم «داری برمیگردی، سر راهت دوتا گونی برنج بخر.»
🔹 وقتی آمد، فقط یکی دستش بود.
گفتم «معلومه حواست کجاست؟ مگه نگفتم دوتا، چرا یکی خریدی؟»
♦️ گفت «اتفاقاً چون حواسم جمع بود یک گونی خریدم»
⚜️ یعنیچی؟ حواسم بود که اگه دو تا دو تا از هر چیزی بخریم و توی خونه انبار کنیم، ممکنه بقیه نتونن همون یه دونه رو هم بخرند.
📚 #کتاب فرهنگ نامه شهدای استان سمنان
🌀 با ما همراه باشید.
#سبک_زندگی
#سیره_شهدا
#شهید_شکرالله_شحنه
🌐 پایگاه حفظ و نشر آثار "استاد تراشیون"
🆔 @tarashiun_ir
#سیره_تربیتی_شهدا
📝 راوی: #مادر_شهید #شحنه
🔶 اوایل انقلاب بود. برنج کم گیر می آمد. گفتم «داری برمیگردی، سر راهت دوتا گونی برنج بخر.»
🔹 وقتی آمد، فقط یکی دستش بود.
گفتم «معلومه حواست کجاست؟ مگه نگفتم دوتا، چرا یکی خریدی؟»
♦️ گفت «اتفاقاً چون حواسم جمع بود یک گونی خریدم»
⚜️ یعنیچی؟ حواسم بود که اگه دو تا دو تا از هر چیزی بخریم و توی خونه انبار کنیم، ممکنه بقیه نتونن همون یه دونه رو هم بخرم.
📚 #کتاب فرهنگ نامه شهدای استان سمنان
🌀 با ما همراه باشید.
#سبک_زندگی
#سیره_شهدا
#شهید_شکرالله_شحنه
🌐 پایگاه حفظ و نشر آثار "استاد تراشیون"
🆔 @tarashiun_ir
📝 راوی: #مادر_شهید #شحنه
🔶 اوایل انقلاب بود. برنج کم گیر می آمد. گفتم «داری برمیگردی، سر راهت دوتا گونی برنج بخر.»
🔹 وقتی آمد، فقط یکی دستش بود.
گفتم «معلومه حواست کجاست؟ مگه نگفتم دوتا، چرا یکی خریدی؟»
♦️ گفت «اتفاقاً چون حواسم جمع بود یک گونی خریدم»
⚜️ یعنیچی؟ حواسم بود که اگه دو تا دو تا از هر چیزی بخریم و توی خونه انبار کنیم، ممکنه بقیه نتونن همون یه دونه رو هم بخرم.
📚 #کتاب فرهنگ نامه شهدای استان سمنان
🌀 با ما همراه باشید.
#سبک_زندگی
#سیره_شهدا
#شهید_شکرالله_شحنه
🌐 پایگاه حفظ و نشر آثار "استاد تراشیون"
🆔 @tarashiun_ir
#سیره_تربیتی_شهدا
📝 راوی: #شهید #رجایی
🔶 چک ها را دادن امضا کند. تا هزینه تعمیر اتاقها را دید عصبانی شد. گفت «۲۵ هزار تومان برای موکت و کاغذ دیواری!
🔹 یعنی اتاق من نخست وزیر اون پیرزن سیستانی که شب چیزی نداره روش بخوابه باید اینطور باشه؟ من باید طوری زندگی کنم که بفهمم اون پیرمرد، اون پیرزن، اون بیچارهی بدبختی که توی دورترین شهرهای ایران زندگی می کنه چی میکشه؟»
♦️ آخرش هم گفت «حق ندارید یه شاهیش رو از بیت المال بردارید. نصفش رو خودم میدم، نصفش رو هم اون آقایی که دستور این خرجها رو داده.»
📚 #کتاب یادواره شهید محمد علی رجایی
🌀 با ما همراه باشید.
#سبک_زندگی
#سیره_شهدا
#شهید_محمدعلی_رجایی
🌐 پایگاه حفظ و نشر آثار "استاد تراشیون"
🆔 @tarashiun_ir
📝 راوی: #شهید #رجایی
🔶 چک ها را دادن امضا کند. تا هزینه تعمیر اتاقها را دید عصبانی شد. گفت «۲۵ هزار تومان برای موکت و کاغذ دیواری!
🔹 یعنی اتاق من نخست وزیر اون پیرزن سیستانی که شب چیزی نداره روش بخوابه باید اینطور باشه؟ من باید طوری زندگی کنم که بفهمم اون پیرمرد، اون پیرزن، اون بیچارهی بدبختی که توی دورترین شهرهای ایران زندگی می کنه چی میکشه؟»
♦️ آخرش هم گفت «حق ندارید یه شاهیش رو از بیت المال بردارید. نصفش رو خودم میدم، نصفش رو هم اون آقایی که دستور این خرجها رو داده.»
📚 #کتاب یادواره شهید محمد علی رجایی
🌀 با ما همراه باشید.
#سبک_زندگی
#سیره_شهدا
#شهید_محمدعلی_رجایی
🌐 پایگاه حفظ و نشر آثار "استاد تراشیون"
🆔 @tarashiun_ir
#سیره_تربیتی_شهدا
📝 راوی: #همسر_شهید #ژیان_پناه
🔶 سفره عقد من با بقیه سفرها فرق داشت، به جای آینه و شمعدان، تفسیر المیزان را چیده بودیم دور تا دور سفره، برکتی که این تفسیر به زندگیمان می داد، میارزید به هزاران شگونی که آینه شمعدان میخواست داشته باشد.
🔹 برای مراسم هم برنج اعلا خریدیم؛ ولی فتحالله نگذاشت بازش کنیم، میگفت «حالا که این همه آدم ندار و گرسنه داریم، چطور شب عروسی غذای گرون قیمت بدیم؟»
♦️ برنج ها را بسته بندی کردیم و دادیم به خانوادههای نیازمند. فتحالله برنجها را میداد دست مردم و میگفت «این هدیه حضرت امام خمینیه»
⚜️ خودمان برای زندگی مان تصمیم میگرفتیم. همینها بود، که زیبا ترش می کرد.
📚 #کتاب خدا بود و دیگر هیچ نبود
🌀 با ما همراه باشید.
#سبک_زندگی
#سیره_شهدا
#شهید_فتحالله_ژیانپناه
🌐 پایگاه حفظ و نشر آثار "استاد تراشیون"
🆔 @tarashiun_ir
📝 راوی: #همسر_شهید #ژیان_پناه
🔶 سفره عقد من با بقیه سفرها فرق داشت، به جای آینه و شمعدان، تفسیر المیزان را چیده بودیم دور تا دور سفره، برکتی که این تفسیر به زندگیمان می داد، میارزید به هزاران شگونی که آینه شمعدان میخواست داشته باشد.
🔹 برای مراسم هم برنج اعلا خریدیم؛ ولی فتحالله نگذاشت بازش کنیم، میگفت «حالا که این همه آدم ندار و گرسنه داریم، چطور شب عروسی غذای گرون قیمت بدیم؟»
♦️ برنج ها را بسته بندی کردیم و دادیم به خانوادههای نیازمند. فتحالله برنجها را میداد دست مردم و میگفت «این هدیه حضرت امام خمینیه»
⚜️ خودمان برای زندگی مان تصمیم میگرفتیم. همینها بود، که زیبا ترش می کرد.
📚 #کتاب خدا بود و دیگر هیچ نبود
🌀 با ما همراه باشید.
#سبک_زندگی
#سیره_شهدا
#شهید_فتحالله_ژیانپناه
🌐 پایگاه حفظ و نشر آثار "استاد تراشیون"
🆔 @tarashiun_ir
#سیره_تربیتی_شهدا
📝 راوی: #مادر_شهید #آقاسی_زاده
🔸 روی جهیزیه عروس یک دست مبلمان هم داده بودند. وقتی فهمید گفت «اگه مبل ها رو بیارید برمیگردونم.»
🔹 خانواده عروس از ما خواستند، تا راضیاش کنیم. هر کاری کردیم، قبول نکرد. همه مبل ها را برگرداند.
♦️ گفت «همون وسایل اولیه برای ما کافیه.»
📚 #کتاب خاطرات سردار شهید حسن آقاسی زاده
🌀 با ما همراه باشید.
#سبک_زندگی
#سیره_شهدا
#شهید_حسن_آقاسی_زاده
🌐 پایگاه حفظ و نشر آثار "استاد تراشیون"
🆔 @tarashiun_ir
📝 راوی: #مادر_شهید #آقاسی_زاده
🔸 روی جهیزیه عروس یک دست مبلمان هم داده بودند. وقتی فهمید گفت «اگه مبل ها رو بیارید برمیگردونم.»
🔹 خانواده عروس از ما خواستند، تا راضیاش کنیم. هر کاری کردیم، قبول نکرد. همه مبل ها را برگرداند.
♦️ گفت «همون وسایل اولیه برای ما کافیه.»
📚 #کتاب خاطرات سردار شهید حسن آقاسی زاده
🌀 با ما همراه باشید.
#سبک_زندگی
#سیره_شهدا
#شهید_حسن_آقاسی_زاده
🌐 پایگاه حفظ و نشر آثار "استاد تراشیون"
🆔 @tarashiun_ir
به مناسبت سالگرد شهادت
#شهید_سید_مرتضی_آوینی
#سیره_تربیتی_شهدا
🔸 کارتان را برای خدا نکنید، برای خدا کار کنید. تفاوتش همین قدر است که ممکن است حسین(ع) در کربلا باشد و من در حال کسب علم برای رضای خدا...!
#سبک_زندگی
#سیره_شهدا
#شهید_آوینی
🌐 پایگاه حفظ و نشر آثار "استاد تراشیون"
🆔 @tarashiun_ir
#شهید_سید_مرتضی_آوینی
#سیره_تربیتی_شهدا
🔸 کارتان را برای خدا نکنید، برای خدا کار کنید. تفاوتش همین قدر است که ممکن است حسین(ع) در کربلا باشد و من در حال کسب علم برای رضای خدا...!
#سبک_زندگی
#سیره_شهدا
#شهید_آوینی
🌐 پایگاه حفظ و نشر آثار "استاد تراشیون"
🆔 @tarashiun_ir
Forwarded from استاد تراشیون
#سیره_تربیتی_شهدا
📝 راوی: #همسر_شهید #نیلچیان
🔶 شب عقد کلی سنت شکنی کردیم. سفره نینداختیم، یک سجاده پهن کردیم رو به قبله، و یک جلد قرآن هم مقابلش.
🔹 مهریه را هم بر خلاف آن زمان سنگین نگرفتیم؛ اما مراسممان شلوغ بود. همه را دعوت کرده بودیم؛
♦️ البته نه برای ریخت و پاش، برای اینکه سادگی ازدواجمان را ببینند؛ این که میشود ساده ازدواج کرد، و خوشبخت بود.
⚜ عروسیمان هم از این ساده تر بود. اصلا مراسمی نبود. شب نیمه شعبان، خانواده علی آمدند خانه ما، دورهم شام خوردیم، بعد هم من و علی رفتیم خانهی بخت.
📚 #کتاب قرمز رنگ خون بابا
🌀 با ما همراه باشید.
#سبک_زندگی
#سیره_شهدا
#شهید_علی_نیلچیان
🌐 پایگاه حفظ و نشر آثار "استاد تراشیون"
🆔 @tarashiun_ir
📝 راوی: #همسر_شهید #نیلچیان
🔶 شب عقد کلی سنت شکنی کردیم. سفره نینداختیم، یک سجاده پهن کردیم رو به قبله، و یک جلد قرآن هم مقابلش.
🔹 مهریه را هم بر خلاف آن زمان سنگین نگرفتیم؛ اما مراسممان شلوغ بود. همه را دعوت کرده بودیم؛
♦️ البته نه برای ریخت و پاش، برای اینکه سادگی ازدواجمان را ببینند؛ این که میشود ساده ازدواج کرد، و خوشبخت بود.
⚜ عروسیمان هم از این ساده تر بود. اصلا مراسمی نبود. شب نیمه شعبان، خانواده علی آمدند خانه ما، دورهم شام خوردیم، بعد هم من و علی رفتیم خانهی بخت.
📚 #کتاب قرمز رنگ خون بابا
🌀 با ما همراه باشید.
#سبک_زندگی
#سیره_شهدا
#شهید_علی_نیلچیان
🌐 پایگاه حفظ و نشر آثار "استاد تراشیون"
🆔 @tarashiun_ir
#سیره_تربیتی_شهدا
📝 راوی: #همسر_شهید #باکری
🌸 دوتا موکت، یک کمد، یک ضبط، چند جلد کتاب و یک گاز دو شعله، کل وسایل زندگی عروس و داماد همین ها بود. با هم قرار گذاشته بودند فقط لوازم ضروریشان را بخرند نه بیشتر!
📚 #کتاب به مجنون گفتم زنده بمان
🌀 با ما همراه باشید.
#سبک_زندگی
#سیره_شهدا
#شهید_باکری
🌐 پایگاه حفظ و نشر آثار "استاد تراشیون"
🆔 @tarashiun_ir
📝 راوی: #همسر_شهید #باکری
🌸 دوتا موکت، یک کمد، یک ضبط، چند جلد کتاب و یک گاز دو شعله، کل وسایل زندگی عروس و داماد همین ها بود. با هم قرار گذاشته بودند فقط لوازم ضروریشان را بخرند نه بیشتر!
📚 #کتاب به مجنون گفتم زنده بمان
🌀 با ما همراه باشید.
#سبک_زندگی
#سیره_شهدا
#شهید_باکری
🌐 پایگاه حفظ و نشر آثار "استاد تراشیون"
🆔 @tarashiun_ir
#سیره_تربیتی_شهدا
📝 راوی: #همسر_شهید #صفوی
🌸 مهندس ساختمان بود. و توی یک شرکت کار میکرد. به خیالم خیلی سرش گرم دنیاست، برعکس من فعالیت سیاسی داشتم.
🔻 روی همین حساب دلم به این ازدواج راضی نمی شد. باید نصیحتش می کردم، میخواستم بسازمش.
⚜️ آمد خانهمان. سر صحبت را باز کردم «چرا من را انتخاب کردی؟ من زن کسی میشم که مهریهم رو با شهادت قرار بده.»
گفتم تیر خلاص را زدهام. الان راهش را می گیرد و می رود دنبال کارش.
❇️ اما محکم جلویم ایستاد، و دوباره گفت «به جدم من شهید میشم.» داشت از تعجب خشکم زد.
🔸بعد عقد تازه فهمیدم فعالیت سیاسی دارد؛ آن هم چه فعالیتی.
از فکر هایی که درباره اش کرده بودم، خندهام گرفت. میخواستم بسازمش.
📚 #کتاب قصهای برای سجاد
🌀 با ما همراه باشید.
#سبک_زندگی
#سیره_شهدا
#شهید_سید_محسن_صفوی
🌐 پایگاه حفظ و نشر آثار "استاد تراشیون"
🆔 @tarashiun_ir
📝 راوی: #همسر_شهید #صفوی
🌸 مهندس ساختمان بود. و توی یک شرکت کار میکرد. به خیالم خیلی سرش گرم دنیاست، برعکس من فعالیت سیاسی داشتم.
🔻 روی همین حساب دلم به این ازدواج راضی نمی شد. باید نصیحتش می کردم، میخواستم بسازمش.
⚜️ آمد خانهمان. سر صحبت را باز کردم «چرا من را انتخاب کردی؟ من زن کسی میشم که مهریهم رو با شهادت قرار بده.»
گفتم تیر خلاص را زدهام. الان راهش را می گیرد و می رود دنبال کارش.
❇️ اما محکم جلویم ایستاد، و دوباره گفت «به جدم من شهید میشم.» داشت از تعجب خشکم زد.
🔸بعد عقد تازه فهمیدم فعالیت سیاسی دارد؛ آن هم چه فعالیتی.
از فکر هایی که درباره اش کرده بودم، خندهام گرفت. میخواستم بسازمش.
📚 #کتاب قصهای برای سجاد
🌀 با ما همراه باشید.
#سبک_زندگی
#سیره_شهدا
#شهید_سید_محسن_صفوی
🌐 پایگاه حفظ و نشر آثار "استاد تراشیون"
🆔 @tarashiun_ir
#سیره_تربیتی_شهدا
📝 راوی: #همسر_شهید #نیلچیان
🔶 شب عقد کلی سنت شکنی کردیم. سفره نینداختیم، یک سجاده پهن کردیم رو به قبله، و یک جلد قرآن هم مقابلش.
🔹 مهریه را هم بر خلاف آن زمان سنگین نگرفتیم؛ اما مراسممان شلوغ بود. همه را دعوت کرده بودیم؛
♦️ البته نه برای ریخت و پاش، برای اینکه سادگی ازدواجمان را ببینند؛ این که میشود ساده ازدواج کرد، و خوشبخت بود.
⚜️ عروسیمان هم از این ساده تر بود. اصلا مراسمی نبود. شب نیمه شعبان، خانواده علی آمدند خانه ما، دورهم شام خوردیم، بعد هم من و علی رفتیم خانهی بخت.
📚 #کتاب قرمز رنگ خون بابا
🌀 با ما همراه باشید.
#سبک_زندگی
#سیره_شهدا
#شهید_علی_نیلچیان
🌐 پایگاه حفظ و نشر آثار "استاد تراشیون"
🆔 @tarashiun_ir
📝 راوی: #همسر_شهید #نیلچیان
🔶 شب عقد کلی سنت شکنی کردیم. سفره نینداختیم، یک سجاده پهن کردیم رو به قبله، و یک جلد قرآن هم مقابلش.
🔹 مهریه را هم بر خلاف آن زمان سنگین نگرفتیم؛ اما مراسممان شلوغ بود. همه را دعوت کرده بودیم؛
♦️ البته نه برای ریخت و پاش، برای اینکه سادگی ازدواجمان را ببینند؛ این که میشود ساده ازدواج کرد، و خوشبخت بود.
⚜️ عروسیمان هم از این ساده تر بود. اصلا مراسمی نبود. شب نیمه شعبان، خانواده علی آمدند خانه ما، دورهم شام خوردیم، بعد هم من و علی رفتیم خانهی بخت.
📚 #کتاب قرمز رنگ خون بابا
🌀 با ما همراه باشید.
#سبک_زندگی
#سیره_شهدا
#شهید_علی_نیلچیان
🌐 پایگاه حفظ و نشر آثار "استاد تراشیون"
🆔 @tarashiun_ir
#سبک_زندگی_شهدا
💠 شهید امر به معروف
#شهید_محمد_محمدی
🌷 نسْأَلُ اللهَ مَنازِلَ الشُّهَداءِ و مُعايَشَةَ السُّعَداءِ وَ مُرافَقَةَ الاَْنبياءِ
🔹 بسیجی ۳۹ سالہ ، محمد محمدے، مهرماه ۹۹، ساعت ۱۹ در درگیرے با اراذل و اوباش تهرانپارس با چاقو به شهادٺ رسید.
🔹 بر اساس اظهارات شاهدان حادثہ، چند اراذل هنگام پارڪ خودرو و خرید نان با خودرو خانمے برخورد کردند که پس از اعتراض آن خانم و ورود نانوا، درگیری آغاز شد.
🔹 این اراذل با الفاظ رڪیڪ و با صداے بلند به آن خانم فحاشے و ایجاد رعب و وحشت در محله ڪردند.
🔹 در همین هنگام شهید محمدے وارد صحنہ شده و از اراذل درخواست مے ڪند به درگیرے خاتمه دهند.
🔹 اما آنها که در ابتدا دو سه نفر بودند به فحاشے ادامه دادند و با این بسیجی نیز درگیر شده و سایر دوستان خود را نیز مطلع کردند.
🔹 در جریان این درگیري، یکی از اراذل با چاقو به پهلوے محمد محمدے ضربہ وارد مےڪند ڪہ بہ دلیل عمق زیاد این ضربہ و پاره شدن ریہ و قلب، این بسیجے به شهادٺ میرسد.
🌀 با ما همراه باشید.
#سیره_تربیتی_شهدا
🌐 پایگاه حفظ و نشر آثار "استاد تراشیون"
🆔 @tarashiun_ir
💠 شهید امر به معروف
#شهید_محمد_محمدی
🌷 نسْأَلُ اللهَ مَنازِلَ الشُّهَداءِ و مُعايَشَةَ السُّعَداءِ وَ مُرافَقَةَ الاَْنبياءِ
🔹 بسیجی ۳۹ سالہ ، محمد محمدے، مهرماه ۹۹، ساعت ۱۹ در درگیرے با اراذل و اوباش تهرانپارس با چاقو به شهادٺ رسید.
🔹 بر اساس اظهارات شاهدان حادثہ، چند اراذل هنگام پارڪ خودرو و خرید نان با خودرو خانمے برخورد کردند که پس از اعتراض آن خانم و ورود نانوا، درگیری آغاز شد.
🔹 این اراذل با الفاظ رڪیڪ و با صداے بلند به آن خانم فحاشے و ایجاد رعب و وحشت در محله ڪردند.
🔹 در همین هنگام شهید محمدے وارد صحنہ شده و از اراذل درخواست مے ڪند به درگیرے خاتمه دهند.
🔹 اما آنها که در ابتدا دو سه نفر بودند به فحاشے ادامه دادند و با این بسیجی نیز درگیر شده و سایر دوستان خود را نیز مطلع کردند.
🔹 در جریان این درگیري، یکی از اراذل با چاقو به پهلوے محمد محمدے ضربہ وارد مےڪند ڪہ بہ دلیل عمق زیاد این ضربہ و پاره شدن ریہ و قلب، این بسیجے به شهادٺ میرسد.
🌀 با ما همراه باشید.
#سیره_تربیتی_شهدا
🌐 پایگاه حفظ و نشر آثار "استاد تراشیون"
🆔 @tarashiun_ir
#سیره_تربیتی_شهدا
📝 راوی: #همسر_شهید #باکری
🌸 دوتا موکت، یک کمد، یک ضبط، چند جلد کتاب و یک گاز دو شعله، کل وسایل زندگی عروس و داماد همین ها بود. با هم قرار گذاشته بودند فقط لوازم ضروریشان را بخرند نه بیشتر!
📚 #کتاب به مجنون گفتم زنده بمان
🌀 با ما همراه باشید.
#سبک_زندگی
#سیره_شهدا
#شهید_باکری
🌐 پایگاه حفظ و نشر آثار "استاد تراشیون"
🆔 @tarashiun_ir
📝 راوی: #همسر_شهید #باکری
🌸 دوتا موکت، یک کمد، یک ضبط، چند جلد کتاب و یک گاز دو شعله، کل وسایل زندگی عروس و داماد همین ها بود. با هم قرار گذاشته بودند فقط لوازم ضروریشان را بخرند نه بیشتر!
📚 #کتاب به مجنون گفتم زنده بمان
🌀 با ما همراه باشید.
#سبک_زندگی
#سیره_شهدا
#شهید_باکری
🌐 پایگاه حفظ و نشر آثار "استاد تراشیون"
🆔 @tarashiun_ir
#سیره_تربیتی_شهدا
📝 راوی: #همسر_شهید #صفوی
🌸 مهندس ساختمان بود. و توی یک شرکت کار میکرد. به خیالم خیلی سرش گرم دنیاست، برعکس من فعالیت سیاسی داشتم.
🔻 روی همین حساب دلم به این ازدواج راضی نمی شد. باید نصیحتش می کردم، میخواستم بسازمش.
⚜️ آمد خانهمان. سر صحبت را باز کردم «چرا من را انتخاب کردی؟ من زن کسی میشم که مهریهم رو با شهادت قرار بده.»
گفتم تیر خلاص را زدهام. الان راهش را می گیرد و می رود دنبال کارش.
❇️ اما محکم جلویم ایستاد، و دوباره گفت «به جدم من شهید میشم.» داشت از تعجب خشکم زد.
🔸بعد عقد تازه فهمیدم فعالیت سیاسی دارد؛ آن هم چه فعالیتی.
از فکر هایی که درباره اش کرده بودم، خندهام گرفت. میخواستم بسازمش.
📚 #کتاب قصهای برای سجاد
🌀 با ما همراه باشید.
#سبک_زندگی
#سیره_شهدا
#شهید_سید_محسن_صفوی
🌐 پایگاه حفظ و نشر آثار "استاد تراشیون"
🆔 @tarashiun_ir
📝 راوی: #همسر_شهید #صفوی
🌸 مهندس ساختمان بود. و توی یک شرکت کار میکرد. به خیالم خیلی سرش گرم دنیاست، برعکس من فعالیت سیاسی داشتم.
🔻 روی همین حساب دلم به این ازدواج راضی نمی شد. باید نصیحتش می کردم، میخواستم بسازمش.
⚜️ آمد خانهمان. سر صحبت را باز کردم «چرا من را انتخاب کردی؟ من زن کسی میشم که مهریهم رو با شهادت قرار بده.»
گفتم تیر خلاص را زدهام. الان راهش را می گیرد و می رود دنبال کارش.
❇️ اما محکم جلویم ایستاد، و دوباره گفت «به جدم من شهید میشم.» داشت از تعجب خشکم زد.
🔸بعد عقد تازه فهمیدم فعالیت سیاسی دارد؛ آن هم چه فعالیتی.
از فکر هایی که درباره اش کرده بودم، خندهام گرفت. میخواستم بسازمش.
📚 #کتاب قصهای برای سجاد
🌀 با ما همراه باشید.
#سبک_زندگی
#سیره_شهدا
#شهید_سید_محسن_صفوی
🌐 پایگاه حفظ و نشر آثار "استاد تراشیون"
🆔 @tarashiun_ir
#سیره_تربیتی_شهدا
📝 راوی: #همسر_شهید #نیلچیان
🔶 شب عقد کلی سنت شکنی کردیم. سفره نینداختیم، یک سجاده پهن کردیم رو به قبله، و یک جلد قرآن هم مقابلش.
🔹 مهریه را هم بر خلاف آن زمان سنگین نگرفتیم؛ اما مراسممان شلوغ بود. همه را دعوت کرده بودیم؛
♦️ البته نه برای ریخت و پاش، برای اینکه سادگی ازدواجمان را ببینند؛ این که میشود ساده ازدواج کرد، و خوشبخت بود.
⚜️ عروسیمان هم از این ساده تر بود. اصلا مراسمی نبود. شب نیمه شعبان، خانواده علی آمدند خانه ما، دورهم شام خوردیم، بعد هم من و علی رفتیم خانهی بخت.
📚 #کتاب قرمز رنگ خون بابا
🌀 با ما همراه باشید.
#سبک_زندگی
#سیره_شهدا
#شهید_علی_نیلچیان
🌐 پایگاه حفظ و نشر آثار "استاد تراشیون"
🆔 @tarashiun_ir
📝 راوی: #همسر_شهید #نیلچیان
🔶 شب عقد کلی سنت شکنی کردیم. سفره نینداختیم، یک سجاده پهن کردیم رو به قبله، و یک جلد قرآن هم مقابلش.
🔹 مهریه را هم بر خلاف آن زمان سنگین نگرفتیم؛ اما مراسممان شلوغ بود. همه را دعوت کرده بودیم؛
♦️ البته نه برای ریخت و پاش، برای اینکه سادگی ازدواجمان را ببینند؛ این که میشود ساده ازدواج کرد، و خوشبخت بود.
⚜️ عروسیمان هم از این ساده تر بود. اصلا مراسمی نبود. شب نیمه شعبان، خانواده علی آمدند خانه ما، دورهم شام خوردیم، بعد هم من و علی رفتیم خانهی بخت.
📚 #کتاب قرمز رنگ خون بابا
🌀 با ما همراه باشید.
#سبک_زندگی
#سیره_شهدا
#شهید_علی_نیلچیان
🌐 پایگاه حفظ و نشر آثار "استاد تراشیون"
🆔 @tarashiun_ir
#سبک_زندگی_شهدا
💠 شهید امر به معروف
#شهید_محمد_محمدی
🌷 نسْأَلُ اللهَ مَنازِلَ الشُّهَداءِ و مُعايَشَةَ السُّعَداءِ وَ مُرافَقَةَ الاَْنبياءِ
🔹 بسیجی ۳۹ سالہ ، محمد محمدے، مهرماه ۹۹، ساعت ۱۹ در درگیرے با اراذل و اوباش تهرانپارس با چاقو به شهادٺ رسید.
🔹 بر اساس اظهارات شاهدان حادثہ، چند اراذل هنگام پارڪ خودرو و خرید نان با خودرو خانمے برخورد کردند که پس از اعتراض آن خانم و ورود نانوا، درگیری آغاز شد.
🔹 این اراذل با الفاظ رڪیڪ و با صداے بلند به آن خانم فحاشے و ایجاد رعب و وحشت در محله ڪردند.
🔹 در همین هنگام شهید محمدے وارد صحنہ شده و از اراذل درخواست مے ڪند به درگیرے خاتمه دهند.
🔹 اما آنها که در ابتدا دو سه نفر بودند به فحاشے ادامه دادند و با این بسیجی نیز درگیر شده و سایر دوستان خود را نیز مطلع کردند.
🔹 در جریان این درگیري، یکی از اراذل با چاقو به پهلوے محمد محمدے ضربہ وارد مےڪند ڪہ بہ دلیل عمق زیاد این ضربہ و پاره شدن ریہ و قلب، این بسیجے به شهادٺ میرسد.
🌀 با ما همراه باشید.
#سیره_تربیتی_شهدا
🌐 پایگاه حفظ و نشر آثار "استاد تراشیون"
🆔 @tarashiun_ir
💠 شهید امر به معروف
#شهید_محمد_محمدی
🌷 نسْأَلُ اللهَ مَنازِلَ الشُّهَداءِ و مُعايَشَةَ السُّعَداءِ وَ مُرافَقَةَ الاَْنبياءِ
🔹 بسیجی ۳۹ سالہ ، محمد محمدے، مهرماه ۹۹، ساعت ۱۹ در درگیرے با اراذل و اوباش تهرانپارس با چاقو به شهادٺ رسید.
🔹 بر اساس اظهارات شاهدان حادثہ، چند اراذل هنگام پارڪ خودرو و خرید نان با خودرو خانمے برخورد کردند که پس از اعتراض آن خانم و ورود نانوا، درگیری آغاز شد.
🔹 این اراذل با الفاظ رڪیڪ و با صداے بلند به آن خانم فحاشے و ایجاد رعب و وحشت در محله ڪردند.
🔹 در همین هنگام شهید محمدے وارد صحنہ شده و از اراذل درخواست مے ڪند به درگیرے خاتمه دهند.
🔹 اما آنها که در ابتدا دو سه نفر بودند به فحاشے ادامه دادند و با این بسیجی نیز درگیر شده و سایر دوستان خود را نیز مطلع کردند.
🔹 در جریان این درگیري، یکی از اراذل با چاقو به پهلوے محمد محمدے ضربہ وارد مےڪند ڪہ بہ دلیل عمق زیاد این ضربہ و پاره شدن ریہ و قلب، این بسیجے به شهادٺ میرسد.
🌀 با ما همراه باشید.
#سیره_تربیتی_شهدا
🌐 پایگاه حفظ و نشر آثار "استاد تراشیون"
🆔 @tarashiun_ir
🖋 #سیره_تربیتی_شهدا
نصیحت های ابراهیم به مردی که حجاب همسرش برایش مهم نبود:
دوست عزیز!
همسر شما برای خود شماست،
نه برای نمایش دادن جلوی دیگران!
می دانی چقدر از جوانان با دیدن همسر بی حجاب شما به گناه می افتد؟
#سیره_شهدا
#شهید_ابراهیم_هادی
🌐 پایگاه حفظ و نشر آثار "استاد تراشیون"
🆔 @tarashiun_ir
نصیحت های ابراهیم به مردی که حجاب همسرش برایش مهم نبود:
دوست عزیز!
همسر شما برای خود شماست،
نه برای نمایش دادن جلوی دیگران!
می دانی چقدر از جوانان با دیدن همسر بی حجاب شما به گناه می افتد؟
#سیره_شهدا
#شهید_ابراهیم_هادی
🌐 پایگاه حفظ و نشر آثار "استاد تراشیون"
🆔 @tarashiun_ir
#سیره_تربیتی_شهدا
💢 زینب رویِ همهیِ صفحات دفترش نوشته بود: او میبیند ...
✨ با این کار میخواست هیچوقت خدا را فراموش نکند ...
#شهیده_زینب_کمایی
#سیره_شهدا
🌐 پایگاه حفظ و نشر آثار "استاد تراشیون"
🆔 @tarashiun_ir
💢 زینب رویِ همهیِ صفحات دفترش نوشته بود: او میبیند ...
✨ با این کار میخواست هیچوقت خدا را فراموش نکند ...
#شهیده_زینب_کمایی
#سیره_شهدا
🌐 پایگاه حفظ و نشر آثار "استاد تراشیون"
🆔 @tarashiun_ir