زمبور
128 subscribers
987 photos
191 videos
49 files
705 links
عسل زنبور هاي نيش دار شيرين تر است
Download Telegram
@zambur

بسم الله الرحمن الرحیم

فصل بی آرمانی

1- "ایستاده در غبار"روایتی مستند گونه از زندگی حاج احمد متوسلیان؛ یک فیلم خوش ساخت با قالبی بدیع و چشم نواز و سبکی مشابه آخرین روزهای زمستان است. با اینکه خیلی از دوستان عقیده دارند فیلم بین سینمای مستند و داستانی معلق است؛ اما من جسارت کارگردان در انتخاب این قالب متفاوت را تحسین می کنم.
2- " ایستاده درغبار" همان حفره مهم محتوایی کار قبلی مهدویان، "آخرین روزهای زمستان" را دارد. نبود ایدئولوژی مشخص و عدم طرح درست انگیزه های اعتقادی شخصیت محوری فیلم. به این معنا که یکی از اسطوره های دفاع مقدس را می بینیم که از نقطه ای به نقطه دیگر می رسد؛ نوعی از شخصیت پردازی را هم دراو می بینیم که مثلا صبور است و مقاوم و حق طلب اما سیم فکری حاج احمد به کجا وصل است؟ و منشاش کجاست؟ و رابطه اش با منبا فیض انقلاب اسلامی یعنی امام-شمابخوانید ولایت- چه بوده است؟ اینا همه محذوفات فیلم است. خلاصه اینکه در "ایستاده در غبار" کارویژه حاج احمد با یک فرمانده مشابه در هرنقطه دنیا از نظر فکری را درست نمی فهمیم.
3- با توجه به این نکات و بخاطر محذوف بودن بخش مهمی از شخصیت بی بدیل احمد متوسلیان، برخی نقاط دیگر شخصیتی او پررنگ جلوه کرده و توی ذوق می زند. مثل داشتن خشونت بدون منطق یا کم بودن احساس و عاطفه و از همه بدتر جلوه گرفتن شخصیتی که دائم اشتباه کرده و پشیمان می شود. این به زبان ساده تر یعنی دمدمی مزاج بودن و ناتوانی در گرفتن تصمیمات درست لحظه ای.
4- توقع من بعنوان کسی که بیشتر مکتوبات مربوط به حاح احمد را خوانده، این بود که در فیلم فصل مهمی به نگاههای جهانی متوسلیان پرداخته شود. متوسلیانی که من می شناسم؛ جوانی آرمانخواه و معتقد به آرمان جهانی مستضعفان بوده که با گفتمان مسیحایی امام این تفکر را در خود تقویت می کند. یعنی متوسلیانی که به سوریه می رود با اهدافی برگرفته از جملات امام در پیام 2 آذر 67 بسیج این سفر بدون بازگشت را انجام می دهد:
🔫 " بايد بسيجيان جهان اسلام در فكر ايجاد حكومت بزرگ اسلامى باشند و اين شدنى است، چرا كه بسيج تنها منحصر به ايران اسلامى نيست، بايد هسته هاى مقاومت را در تمامى جهان به وجود آورد و در مقابل شرق و غرب ايستاد. شما در جنگ تحميلى نشان داديد كه با مديريت صحيح و خوب مى توان اسلام را فاتح جهان نمود. شما بايد بدانيد كه كارتان به پايان نرسيده، انقلاب اسلامى در جهان نيازمند فداكاريهاى شماست و مسئولين تنها با پشتوانه شماست كه مى توانند به تمامى تشنگان حقيقت و صداقت اثبات كنند كه بدون امريكا و شوروى مى شود به زندگى مسالمت آميز توأم با صلح و آزادى رسيد."
از این بخش بسیار مهم و استراتژیک شخصیت حاج احمد هم در فیلم چیزی نمی بینیم.

#ایران #سینما #فیلم #نقد_فیلم #ایستاده_در_غبار #متوسلیان

https://telegram.me/zambur
@zambur
بسم الله الرحمن الرحیم
لانتوری اثر هیچکاک
1- ابتدا گمان کردم فیلمی که جناب ایوبی به پشت صحنه اش رفته اند باید شاهکاری باشد درنوع خود اما درونمایه قصه لانتوری که بیشتر با نامش تماشاگر را جذب می کند؛ بسیار کوتاهتر از زمان واقعی فیلم است. یک اسید پاشی حاصل از ماجرایی عشقی که می توانست ساده تر و روانتر روایت شود؛ تبدیل شده به فیلمی کشدار و پر از مونولوگ های کسالت بار که بخش زیادی از آن محتوایی و نه روایی است و بیشترشان کله سخنگوست و نه نریتیو(صدایی که تصویر را همراهی می کند). بعد از سکانس عفو باید فیلم تمام می شد اما کارگردان شاید با قلقلک جشنواره های خارجی باز چند مونولوگ شعاری و نخ نما به کار اضافه کرده است.
شاهد مثال جمله جامعه شناس فیلم است که مثلا با تحلیل وقایعی مثل اسید پاشی و تقبیح آنها و در حقیقت با وصف حال فیلم برای پذیرش درجشنواره های خارجی می گوید:
"زمین مثل بادکنکه و به هرجاش سوزن بزنی می ترکه. هولوکاست!!!!!!!!، ناکازاکی، هیروشیما، سردشت و حلبچه زخمهایی هستن که روی پیکر کره زمین باقی موندن."
2- لانتوری به همان درد مزمن سینمای روشنفکری ایران مبتلاست. استفاده از قصه های جنایی برای پمپاژ سیاهی، فلاکت و عقب ماندگی به مخاطب؛ بجای قصه گویی و سعی درساخت فیلمی باورپذیر و جذاب. فکر کنید اگر هیچکاک تصمیم داشت مثل روشنفکرهای ما فیلم بسازد؛ کارهای جنایی اش چه فاجعه ای می شد! لابد در 5 دقیقه اول قتل اتفاق می افتاد و 90 دقیقه خانواده دنبال رضایت از اولیای دم بر می آمدند. این درد مشترک بیشتر سینمای ایران است که ضعف قصه گویی را با خشونت و اروتیک سیاهی بپوشانند.

#ایران #سینما #فیلم #نقد_فیلم #لانتوری

https://telegram.me/zambur
@zambur

بسم الله الرحمن الرحیم

راز محبوبیت
به بهانه اتمام سری سوم برنامه خندوانه

حالا در انتهای سری سوم خندوانه می توان ادعا کرد که این برنامه تلویزیونی از مرز یک برنامه، به یک پدیده رسیده است. سعی می کنم دلایل این ادعا را شرح دهم:
1- تعداد بینندگان و مخاطبان یک برنامه تلویزیونی بسیار مهم است. اصلا در تلویزیون هرکاری برای بیشتر دیده شدن است و اگر برنامه ای قادر به جذب مخاطب نباشد؛ همان بهتر که ساخته نشود. از همین باب است که اعتقاد داریم تعدادی از شبکه های تلویزیونی موجود باید تعطیل شود و بار سنگین سازمان صدا و سیما را سبک کند. خندوانه علاوه بر جذب مخاطب زیاد، توانسته انبوهی از آنها را تثبیت کرده و به مخاطب ثابت و همیشگی تبدیل کند. یعنی این طیف مخاطب در انتظار پخش برنامه بسر می برند و لااقل در صورت عدم پخش، پیگیرش می شوند؛ هرچند این پیگیری ذهنی باشد.
2- علاوه بر مخاطب انبوه، خندوانه توانسته طیف های مختلفی از مخاطبان را جذب کند. سنین، جنسیتها، افکار و اقلیتها و این مورد آخر جزو نکات خیلی خوب خندوانه است که اقوام سپهر ایران اسلامی، آیینه وار خود را در تلویزیون ملی ببینند؛ مثبت و آینده نگر. بدون هیچ شائبه ای از تحمیل و شعار و سیاست زدگی.
3- بااینکه اعتقاد داریم سیاست و دیانت غیر قابل تفکیک اند؛ اما خندوانه خود را درگیر مناسبات جناحی و سخیف سیاسی نکرده و هوشمندانه از کنار آنها عبور کرده است. عدم دعوت از وزیر امور خارجه در اوج مذاکرات هسته ای کاری هوشمندانه و مقاومتی مبنایی بود در مقابل جریاناتی که با دیدن مخاطب خندوانه به هوس افتاده بودند. خندوانه کاری را نکرد که برنامه 90 در دامش افتاد و روز بروز سوء تفاهمات دور وبرش را بیشتر کرد و روزی از آن ضربه خواهد خورد.
4- عناصر تشکیل دهنده خندوانه، تعمدی یا در مرور زمان و آبدیدگی عوامل، خوب راه ارتباط با مخاطب را پیدا کرده اند. مجری با رویکرد های ایجابی و بدون حاشیه های کاذب با احترام همیشگی به هر مخاطبی، جناب خان با انتخاب هوشمندانه یک جنوبی و با استفاده طنازانه از وجوه خاکستری شخصیت، استفاده درست از عوامل پشت صحنه در فرآیند تصویر، پلی بک های جذاب و خلاقانه و متنوع و در نهایت تنوع و تکثر میهمانها از سنین، جنسیتها، افکار و اقلیتها این مجموعه را به برنامه ای موفق تبدیل کرده است.
5- از همه اینها که بگذریم؛ مهمترین عامل موفقیت خندوانه نه فنی و حتی محتوایی که رویکردی است. رویکرد مردم گرایانه و اجتماعی درعین سعی به نیفتادن به دام ابتذال. نگاه سالم و همراه با کرامت به مردم از همان شروع برنامه به رخ کشیده می شد. ادای احترام دائم به مردم ایران زمین، ترویج داشتن حال خوب و عالی برای مردم، حضور میهمانان و حضار متنوعی که فقط دکور و پر کننده برنامه نیستند و نقش فعالی در ایجاد حس دائمی در مخاطب دارند، بودن یک مجری پرتحرک و با نگاههای سالم مردمی- رامبد جوان فیلمهای سینماییش هم مردم گرا و پرفروش است و اساسا جزو روشنفکران اتوکشیده به حساب نمی آید- که کنار و مابین مردم می نشیند و حتی صندلی اش هم سطح میهمان ها ست و حتی گاهی جا را با میهمان عوض می کند و اصولا اشرافی و با نگاههای بالا به پایین نیست - رجوع کنید به تفاوت های اجرا در خندوانه و دورهمی- و میهمانانی که همه تین ایجر نیستند و گرچه محبوب اند اما مردمی و کمپین ها و ابتکارات محیط زیستی، نیکوکاری، کتاب خوانی و ....
6- البته با همه موارد گفته شده خندوانه چند اشکال ریز دارد. اول داشتن برخی موسیقی های سبک و بازاری که بعضا شبهه حرام دارد و مخاطب مذهبی را می پراند و نکته آخر اختلاط بی مورد زن و مرد در بین تماشاگران، که می تواند عبور از یکی از خط قرمزهای تلویزیون به شمار رود.
#خندوانه
#تلویزیون
#نقد
#شهر_آرا
منتشر شده در روزنامه شهر آرا 11 مهر 1395

https://telegram.me/zambur
بسم الله
از امروز یادداشت هایی کوتاه و بلند
درباره مستندهای جشنواره یازدهم سینما حقیقت را در کانال زمبور بخوانید.

#جشنواره_سینما_حقیقت_۹۶
#سینما
#نقد
#مستند

http://zambur.blogfa.com/post-121.aspx
پریدن از روی دیوار آتش
محمد صنگوری

یکی از سلیقه های من اینست که سعی می کنم نقدهای یک جشنواره را با فیلم های منفی شروع نکنم. دو روز بود که در "جشنواره یازدهم سینما حقیقت سال 1396" دنبال یک فیلم خوب می گشتم و پیدا نمی کردم. تا این مستند خوش ساخت و خوش محتوا. مستند پرتره دکتر جلالی پدر آی تی ایران که این لقب او و مستند را کوچک می کند.
برای من بیشتر از بخش های آی تی این مستند که در شهرها می گذرد، بخش های جهاد سازندگی و خدمات دکتر جلالی در روستاها جذاب بود. اینکه بالاخره در یکی از فیلم های جشنواره از شهر به روستا برویم، بدون تخریب و تخطئه و سیاهی و سیاه نمایی. اینکه به روستا هویت بدهیم و خدمت به روستایی را افتخار بدانیم.
بی شک نقطه جذابیت این مستند خاطرات و فعالیت های دکتر جلالی در جهاد سازندگی و خدمات به روستائیان بوده و البته شاید یکی از دلایل جذابیت این اثر برای من؛ هم عقیده بودن با دکتر جلالی و نترسیدن از نفوذ اینترنت به روستاهاست.
یاد جملات ابتدایی مقاله انفجار اطلاعات شهید آوینی می افتم :

« انفجار اطلاعات! نمی دانم چرا من از این تعبیر آنچنان که باید نمی ترسم و حتی چه بسا مثل کسی که دیگر صبرش تمام شده است از فکر اینکه جهان به سرنوشت محتوم این عصر نزدیک تر می شود خوشحال می شوم. نیچه خطاب به فیلسوفان می گوید: « خانه هایتان را در دامنه های کوه آتشفشان بنا کنید » و من همه کسانی را که در جست و جوی حقیقتند مخاطب این سخن می یابم. «گریختن » مطلوب طبع کسانی است که فقط به عافیت می اندیشند و اگر نه، مرگ یک بار، زاری هم یک بار.»

#جشنواره_سینما_حقیقت_۹۶
#سینما
#نقد
#مستند

http://zambur.blogfa.com/post-121.aspx
اینستاگرامر
تصور عام بر این است که در جشنواره سینما حقیقت اصالت با تکنیک است و اینجا قرار است بهترین مستند های کشور و جهان از منظر فرم را ببینیی. یکی از موارد نقض این نظریه همین مستند اینستاگرامر است.
مجموعه ای از مصاحبه های کش دار و بدون مقدمه که تند تند به هم کات می خورند و هرچه می خواهی انگاره کله سخنگو را از ذهنت بیرون کنی، نمی شود که نمی شود. 20 دقیقه نگذشته خسته می شوی و دوست داری سالن را ترک کنی که باز نفس نهیب می زند که اسم مستند را ببین. انتخاب سوژه را ببین. نرو ... شاید بهتر شود و تکانی بخورد. اما نمی شود که نمی شود.
باز مصاحبه های تند تند و بی انتها و کمترین خلاقیت تصویری و کمترین حد از کارگردانی یک کار به این پر سر و صدایی.

#جشنواره_سینما_حقیقت_۹۶
#سینما
#نقد
#مستند
#اینستاگرامر

http://zambur.blogfa.com/post-121.aspx
میکل آنژ افغانستان
یکی از مستندهایی که باوجود فضای عمومی روشنفکری، واجد یک ویژگی مثبت مهم است. "یک افغانستانی متفاوت" را می توانی در این فیلم پیدا کنی. یک سرایدار مهاجر افغانستانی که مجسمه ساز است. آنقدر در سینما و تلویزیون ایران مهاجران خسته و کارگر افغانستانی با بیل و کلنگ و لباس های مندرس دیده بودیم که شاید خیلی ها با دیدن همین مقدار در این مستند هم به شگفتی می افتند. بطور کلی از احترامی که کارگردان به مهاجرین مظلوم افغانستانی می گذارد، خوشحال شدم.

#جشنواره_سینما_حقیقت_۹۶
#سینما
#نقد
#مستند
#میکل آنژ_افغانستان

http://zambur.blogfa.com/post-121.aspx
سربازخانه
یک انتخاب درست در لوکیشن و موضوعی البته تکرار شده که در چند مستند دیگر هم دیده بودیم. با پرداختی متوسط که نتوانسته روایت سرراست و شخصیت پردازی درستی در کار بیاورد.
اگر فیلم ساز بجای اینهمه مصاحبه های تکراری با سؤالهای مشابه، چند نفر ازسربازها را انتخاب می کرد و در شخصیت پردازی به آنها بیشتر نزدیک می شد؛ کار عمیقتر و جذابتر می شد. البته همین خروجی کار هم به نظر جذابیت هایی برای آشنا شدن با محیط داخلی سربازخانه ها دارد و از نشاط و طنازی لازم هم برخوردار است.

#جشنواره_سینما_حقیقت_۹۶
#سینما
#نقد
#مستند
#سربازخانه

http://zambur.blogfa.com/post-121.aspx
اشرف همزاد شاه
تا اواخر فیلم که سالن را ترک کردم و جانم را نجات دادم؛ فکر می کردم این مستند علیه اشرف است یا برای او؟ چیزی که از اشرف در این فیلم به نمایش در می آید؛ یک زن فرهنگ دوست، فعال، شجاع، یک سیاست مدار کارکشته و یک فعال اجتماعی است که البته کمی عیاش بوده است. یاد فیلم های جیمز باند می افتم که باند همه خوبی ها را دارد و تنها ضعفش تسلیم شدن در برابر زنان زیباست.
اما اینها همه واقعیات اشرف یکی از خونخوارترین زنان تاریخ ایران نیست. در تاریخ زندگی این هیولای مؤنث صدها قتل، دستور به شکنجه تعداد زیادی از مبارزین از مذهبی گرفته تا ملی گرا و چپ و مارکسیست، پول شویی، کارچاق کنی، رابطه وسیع با مردان زیاد و... وجود دارد.
نقل قول هایی وجود دارد که به دستور او و بعد از کودتای 28 مرداد، پوست چند نفر از مخالفین محمد رضا شاه را زنده کنده اند. او را مسبب تشکیل ساواک و بیشتر شکنجه های عجیب آن دوران می دانند.
فیلم بی تفاوت از کنار همه این مسائل می گذرد و اشرف را بعنوان یک فعال مبارزه با مواد مخدر نشان می دهد!!! مسأله ورود گسترده، تجارت و سوداگری مواد مخدر توسط باند اشرف پهلوی یکی از مسلمات تاریخ معاصر ایران است.
از نظر فنی هم مستند اشرف دچار نوعی لوسی در روایت است. تأکید بر جزییات بی اهمیت و اختصاص دادن بیشتر زمان فیلم به مثلا حسادت و دعواهای داخلی خاندان پهلوی، صحبتهای مضحک کارشناس عکس که مثل غیب گوها سعی می کند از چیزی که نیست، هست بسازد، دسته بندی های مغشوش و تکرار مکررات برخی موضوعات که بسیار ملال آور و خسته کننده است.

#جشنواره_سینما_حقیقت_۹۶
#سینما
#نقد
#مستند
#اشرف_همزاد_شاه
#محمد_مهدی_خالقی
#اشرف_پهلوی
#خونخوار
#فساد_جنسی

http://zambur.blogfa.com/post-121.aspx
بانو قدس ایران
مجموعه نشر آثار امام خمینی در مستند بانو قدس ایران، آرشیوهایی رو می کند که تا بحال هیچ مخاطبی ندیده است. راش هایی ناب و منحصر به فرد از امام (قدس) که قلب را جلا و روح را نوازش می دهد. دوست داران روح خدا تشنه شنیدن و دیدن هر نکته جدید و نابی از او هستند.
حسرت اما از همینجا آغاز می شود. در مستندی که قرار است درباره همدم امام بشنوی و درکنار راشهای نابی از او دل را جلا دهی، با شخصیتی مواجه می شوی که این ویژگی ها را داشته است :
خانمی اشرافی مسلک، لوس و از یک خانواده ثروتمند، مخالف با همه مراحل نهضت که فقط به سبک زنان قدیمی پای زندگی و بچه هایش ایستاده است، خانمی که دائم به فکر گردش و تفریح بوده است، خانمی آنقدر دور از آبادی که در بحبوحه نهضت و حضور در نوفل لوشاتو، با بچه ها برای خرید از برندهای اروپایی دائم به پاریس می رود، خانمی آنقدر دور از معنویت و معارف امام که وقتی امام از او می خواهند دعا کند فقط به ایشان نگاه می کند و خود می گوید در عمرش دعا نکرده است، خانمی که ... خانمی که ... خانمی که ...(اینها ادعای فیلم است و حقیر چنین جسارتی نمی کند)
آیا همه خصوصیات همسر امام خمینی در 60 سال زندگی با ایشان همین هاست؟ بانو ثقفی همسر یکی از بزرگترین مسلمانان انقلابی تاریخ که نه طلاق گرفته و نه مانند همسر امام حسن(ع) به ایشان زهر خورانده، اینطور بوده است. فوری جواب می دهند شما به ایشان نزدیکترید یا ما؟ همین هست که هست! و ما پاسخ می دهیم آیا ملاک نزدیکی جغرافیا و نسبت فامیلی است؟ اگر اینگونه بود؛ ابولهب به پیامبر نزدیکتر از سلمان بود.
نتیجه این نوع شخصیت پردازی از همسر امام بطور طبیعی خدشه وارد شدن به چهره امام(ره) است. امامِ این مستند(نعوذبالله) پیرمردی دگم با عقاید افراطی و عدم درک متقابل در وظایف خانوادگی است.
با همین ملاک هانهضت خاطره سازی از امام(ره) راه افتاد و با همین روش فرزند صبح آن افتضاح تاریخی خلق شد. پیشنهاد ما اینست که اگر آب نمی آورید – که به سقایی شما امیدی هم نیست – لااقل کوزه نشکنید. و نکته آخر اینکه فرض محال همسر امام خمینی (ره) همه اینها که گفتید بود و جز این نبود. آیا هر راست را باید گفت و جار زد؟! بدانید بر سر شاخ نشسته و بن می برید؛ که به خمینی این پیرایه ها نمی چسبد.
چراغی را که ایزد بر فروزد / هر آنکس پف کنند ریشش بسوزد

#جشنواره_سینما_حقیقت_۹۶
#امام_خمینی
#سینما
#نقد
#مستند
#بانو_قدس_ایران

http://zambur.blogfa.com/post-121.aspx
گیسوان حلب
پلان ها مستحکم و چشم نواز، ریتم خوب، سوژه بسیار خوب و کاری تقریباً بی نقص ازنظر فنی. قصه زنانی که در کارخانه ای آب معدنی در حلب کار می کنند. کارخانه ای که در محل یک سیلوی از جنگ برگشته احداث شده است.
و زنانی که بیشتر شوهرانشان در جنگ سوریه کشته شده اند. اما همه اینها مقدمه ای است برای زدن حرفی بزرگتر و دادن اطلاعاتی عمیقتر. بیشتر این زنها از خانواده های مسلحین و تررویست های درگیر با جبهه مقاومت اند. فیلم جز جمله ای، اشاره دیگری به این مسأله نمی کند و در ادامه جواب به این سؤال اساسی که این زن ها و بچه های آواره، چرا آواره شده اند؟ چه کسی، چه کشورهایی، چه مکتبی، چه فکری و... باعث آواره گی اینها شده است؟
بطور خلاصه گیسوان حلب خالی از ایدئولوژی اختصاصی محور مقاومت برای ارائه یک اثر رسانه ایست. چیزی که در جبهه مقابل به خوبی و با قدرت رعایت می شود.
برای دریافت صحت گفتارم، مستند کلاه سفیدها برنده سال گذشته اسکار مستند کوتاه را ببینید. در جای جای آن مستند به دولت بشار اسد و روسیه اشاره می کند و به دروغ آنها را مقصر کشته های حلب می داند. بدون اینکه فکر کند مثلا این سکانس گل درشت می شود، بیرون می زند، خلاف مبانی هنری است و ... کلاه سفید ها حرف محتوایی اش را روشن و شفاف بیان می کند.
سوال من از همه دوستان و عزیزانم در جبهه مستندسازان انقلاب اسلامی اینست که چرا ما که به نیت قربه الی الله پابه مناطق جنگی می گذاریم؛ تم محتوایی فیلم مان را بدون محافظه کاری و ترس از نمی دانم چه، بیان نمی کنیم؟
من فکر می کنم بدون شفاف سازی خطوط فکری و صف بندی های مستضعف-مستکبر، استعمارگر-استعمار شده ویا هر تقسیم بندی دیگری که در این جبهه بکار بیاید؛ مستند های پرزحمت و پرتکنیک ما الینه شده و ضد خودش استفاده می شود. حتی مستندهای صرف ضد داعش در این روزها دردی از جبهه مقاومت دوا نمی کند؛ چون حالا همه دنیا ضد داعش شده اند و حتی آمریکاییها ائتلاف ضد داعش تشکیل داده اند.

پ.ن: این درد دل را به بهانه مستندی از یک دوست باصفا، هنرمند و انقلابی مثل میثم صبوحی عزیز گفتم که صمیمی تر، رفیقتر و باسعه صدر تر از خیلی هاست. تا که از باب نقد درون گفتمانی در نظر گرفته شود.

#جشنواره_سینما_حقیقت_۹۶
#سینما
#نقد
#مستند
#گیسوان_حلب

http://zambur.blogfa.com/post-121.aspx
فرزند
مستند فرزند یک فیلم "دفاع مقدس" زدایی شده جنگی مربوط به جنگ ایران و عراق است. جانبازی روستایی واز نظر فیلم ساده دل و بی فرهنگ که باتراکتور سرِ زمین بوده و حالا از جنگ برگشته بدون تراکتور و زمین. اما فرق این جانباز با عباس آژانس شیشه ای در سانسور اعتقادات، ایدئولوژی و آرمان دفاع مقدس است. در حقیقت فیلمی می بینیم که تصاویر جنگی دارد، سوژه جنگی دارد، شخصیت جنگی دارد اما روح قدسی دفاع مقدس از آن زدوده شده است و اگر قرار نیست انسان های جنگ، خط امام و تفکر انقلاب اسلامی در آثار جنگی ما متبلور شود، بین جنگ ها و کشور ها و تاریخ ها چه تفاوتی وجود دارد؟ اینطور باشد؛ فرق ما با آمریکاییها در جنگ ویتنام و اسرائیلی ها در جنگ غزه چیست؟ جشنواره سینما حقیقت پر است از کارهای جنگیِ انقلاب زدایی شده. چه در جنگ ایران و عراق، چه در جنگ اخیر سوریه و عراق.

#جشنواره_سینما_حقیقت_۹۶
#سینما
#نقد
#مستند
#فرزند


http://zambur.blogfa.com/post-121.aspx
خوشا شیراز شهر خون و شعر

دو مستند "چند ملاقات با یک زن" و "علی آقا " و ...

1- چندسالی است نوار سینمای مستند ایران در نقطه ای به شیراز گیر کرده است. نقطه خلاف کارها، چاقوکش ها، لات ها، کفتر بازها و ... مستند پشت مستند که آقا بیایید قبول کنید شیراز شهر شعر و ادب، شهر باغ های زیبا، شهر شاه چراغ، شهر تاریخ و فرهنگ و ادب نیست و یک مرداب لجن آلودِ پرخلافِ هراس انگیز است. این اندازه از مازوخیسم خود آزاری و سوء استفاده ابزاری از یک محله نامتقارن، برای بی حیثیت کردم مردم یک شهر غیر طبیعی و آزار دهنده است. خیانتی که سینمای مستند ایران به شیراز و مردم میهمان نوازش کرده، دشمنان تاریخی این قوم و سرزمین نکرده اند.

2- این دو فیلم بجز تخریب چهره مردم یک شهر، محملی برای ارائه یک نئورئالیسم مستهجن، اگزجره و قبح شکن است. تصویر گری مواد مخدر، بکار بردن فحش و کلمات رکیک، کشتن کبوتر جلوی دوربین - شبیه کندن سرمرغ زنده در نمایش جشن هنر شیراز- بخیه زدن شکم کبوتر در نمای بسته و... نمایش دادن چنین تصاویری در جشنواره ای که ادعای حقیقت و کرامت دارد و در دولتی که ادعای امید و عدالت، باز عجیب تر است. در سکانسی از مستند چند ملاقات با یک زن، شوهرِ قصابِ زنِ خلافکار به خانه می آید و در سکانسی طولانی درمورد علاقه اش به خون و بوی خون و کشتن و سربریدن و ... صحبت می کند. در سکانس کله پاچه خوردن علی آقا، خانم اروپایی که کنار من نشسته جلوی دهانش را می گیرد و شاید با خود فکر می کند این ایرانی ها عجب وحشی هایی هستند!
3- نتیجه گیری هر دو فیلم در مورد مقصر این وضعیت و این جرم ها و جنایت ها و این هدر رفت سرمایه ها و زندگی ها بسیار نزدیک به هم است. پیکان تقصیر در هر دو بطرف دین نشانه می رود. در سکانس نهایی چهار ملاقات با یک زن، بجای زنِ اعدام شده، مترسکی درست می کنند و چادری سر مترسک می گذارند. تمی شبیه هیس دخترها فریاد نمی زنند و البته پیش از این هم بر عقاید مذهبی زن گانگستر و شوهر خونخوارش تأکید شده بود. علی آقا کفتر باز هم ذکر یا حسین و یا اباالفضل از زبانش نمی افتد و همینطور که همسر، نوه و پسرش را به باد فحش و کتک گرفته، ذکر می گوید. جالب اینکه ریش و انگشتر هم دارد.
4- و درنهایت هر دو فیلم از نظر ساختار سینمایی، تدوین، روایت و ... دچار حفره های بزرگ و تکرار مکررات هستند. برخی مفاهیم در فیلم علی آقا چند بار تکرار می شود و شاید نیمی از تصاویرفیلم کاملا اضافه و دور ریختنی باشد.

#جشنواره_سینما_حقیقت_۹۶
#سینما
#نقد
#مستند
#علی_آقا
#چند_ملاقات_با_یک_زن

http://zambur.blogfa.com/post-121.aspx
از امروز یادداشت های کوتاه آثار جشنواره هشتم فیلم عمار را در این صفحه بخوانید.

#جشنواره_مردمی_عمار_۱۳۹۶
#یادداشت
#نقد_فیلم
#فیلم
#سینما
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
یک سرود شگفت انگیز
حاصل یک ذهن خلاق در قالب نقد درون گفتمانی
دست مریزاد میگم به گروه سازندش

#سرود_گله_مندیم
#روستای_تاچل_علیشیر
#نقد_درون_گفتمانی

@zambur