ماهنامهٔ سینمایی فیلم امروز
8.72K subscribers
6.43K photos
3.5K videos
15 files
1.42K links
Download Telegram
ماهنامهٔ سینمایی فیلم امروز
@filmemrooz_official یک مستند تماشایى: «همنوایی عاشقانه»👇
محمد شکیبی🖊خوبی‌اش این است که در این وانفسای روزگار و زندگی روزمره‌مان که حتى مظنه نداریم «دل خوش سیری چند؟» هنر و کتاب و سینما هستند که حال خوب را از ذوق و احساس هنرمندی پی‌جویی کنیم. هرچند که وادی سینما هم از عارضه کم‌تحملی و کثرت تمشیت‌های دستوری و سیاست بساز‌ و بفروشی در امان نمانده و به شدت رنجور است.
دیدن مستند «همنوایی عاشقانه» اثر همکارمان آذر مهرابی در جشنواره سینماحقیقت حسابی حالمان را جا آورد و از چنبرۀ کلافگی روزمره‌ خلاص‌مان کرد.
فیلم روایت زن و شوهری سالخورده و کشاورز است که در غیاب فرزندانشان که همگی ازدواج و مهاجرت کرده‌اند، فقط همدیگر را دارند. هر دو ازکارافتاده و حتی زمین‌گیر به‌حساب می‌آیند ولى کلی مشغله در امور کشاورزی و دامداری کوچک خودشان دارند.
این مستند یک ساعته گرچه به لحاظ داستان و شیوۀ روایت و حتی درونمایه انتقادی و تفسیرهای جامعه‌شناختی، نزدیکی و شباهتی به «داستان توکیو» (یاسوجیرو اوزو،۱۹۵۳) ندارد اما به لحاظ حس‌و حال و فضای عاطفی بین این زوج سالخورده‌، یادآور همین شاهکار تاریخ سینما است.
نکتۀ غبطه‌انگیز و شگفت‌آور این است که هرگز گلایه و شکایتی از این دو نمی‌شنویم. نه به مشکلات و کمبودهای اقتصادی و اجتماعی اشاره می‌کنند نه از فرزندانشان که دور از آنها به زندگی خودشان مشغولند و نه حتی به بیماری‌ها و مشکلات جسمانی متعدد اهمیت می‌دهند.
گفتگوهای این زوج سالخورده، طنز و بذله‌گویی ویژه‌ای دارد که شاید چندین دهه است در زندگی شهری ما دیده و شنیده نمی‌شود. نوعی اصالت و قدمت که نوستالژیک و خاطره‌انگیز است. نوع مراوده و گفتگویشان اغلب با نوعی آوازخوانی و مشاعره‌ مخلوط شده که دوبیتی‌های رایج را بین هم به سرود مبادله می‌کنند. جهانی ویژه برای خود ساخته‌اند که با وجود داشتن این‌همه مشکل و کمبود، انگار هیچ بهانه‌ای برای گلایه‌مندی وجود ندارد.
@filmemrooz_official
#فیلم_امروز #مستند #نقد_فیلم #عشق #سالخوردگی

کانال یوتیوب فیلم امروز:
youtube.com/@filmemrooz
روبن اوستلوند، کارگردان سوئدی برندۀ دو جایزۀ نخل طلا و رییس هیأت داوران جشنواره کن 2023 از فیلم «باربی» (گرتا گرویگ) به تندی انتقاد کرد:
«فیلم "باربی" جنون دوران ما را به‌خوبی نشان می‌دهد. یک کارخانۀ تولید اسباب‌بازی بودجۀ عظیم تولید و تبلیغ یک فیلم را تامین می‌کند و یک فیلم‌ساز مؤلف آمریکایی را با پول می‌خرد تا عروسک‌های قدیمی و ازمدافتاده‌اش را دوباره به نسل جدید بفروشد. دوستش نداشتم».

#فیلم_امروز #فیلم #نقد_فیلم #باربی #کارگردان

@filmemrooz_official
کانال یوتیوب فیلم امروز:
youtube.com/@filmemrooz
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
«سینماى بابابزرگ‌ها مُرده!»
نگاه امروز: سینمای کریستین پتزولد

در ادامه مباحث تئوریک تصویرى و ویدئومقاله‌هاى اختصاصى «فیلم امروز» تحت عنوان «نگاه امروز» این بار آرمین ابراهیمى به سینماى کریستین پتزولد مى‌پردازد؛ کارگردان موفقى که فیلم تازه‌اش «Afire» با ستایش منتقدان همراه بود و این روزها مدام اسمش را در فهرست‌هاى برترین آثار سال مى‌بینیم.
متن این ویدئومقالۀ جذاب و پرنکته را آرمین ابراهیمى و فرهاد جعفرى نوشته‌اند و نسخه مفصل‌تر آن که شامل نمونه‌ها و جزییات بیشتر و بخش‌هاى طولانى‌ترى از فیلم‌هاست به‌زودى در کانال یوتیوب «فیلم امروز» منتشر مى‌شود.

شما هم نظر و برداشت‌تان از این ویدئو را براى‌مان بنویسید، به‌ویژه اگر دوست‌دار سینماى پتزولد هستید و فیلم جدیدش را دیده‌اید.

@filmemrooz_official

#فیلم_امروز #فیلم #نقد_فیلم #ویدئو_مقاله #سینمای_جهان

کانال یوتیوب فیلم امروز:
youtube.com/@filmemrooz
ماهنامهٔ سینمایی فیلم امروز
@filmemrooz_official سفری به غزه با یک درام عاشقانه: «عشق من غزه»👇
مجید مصطفوی🖋فیلم «عشق من غزه» (۲۰۲۰) که نمایندۀ رسمیِ فلسطین برای رقابت‌های اسکار بهترین فیلم خارجی‌زبان ۲۰۲۲ بود، داستان عیسی ماهی‌گیر شصت‌ساله‌ای است در غزه که هرگز جرأت ابراز عشقش به سیهام را نداشته است. وقتی در تور ماهی‌گیری‌اش مجسمۀ آپولو، خدای یونانیان، را می‌یابد معتقد می‌شود شاید بخت و اقبال به او روی کرده اما وقتی مقامات محلی متوجه می‌شوند چنین مجسمه‌ای در خانۀ اوست دردسرها شروع می‌شود.
«عشق من غزه» درامی جذاب است که هرگز از جنبه‌های دردسرآفرینِ زندگی در غزه فارغ نیست. چندان کندوکاوی در این قلمرو اجتماعی-سیاسیِ پیچیده نمی‌کند و داستان عاشقانۀ ساده‌تر را به درون‌مایه‌های افشاگرانه ترجیح می‌دهد. با این‌حال، نگاهی به درون فلسطینِ معاصر می‌اندازد و تا حدود زیادی متکی بر بازی‌های سلیم داو و هیام عباس (باز هم او) است که کاملاً هماهنگ با لحن فیلم، آمیزه‌ای از عناصر کمدیِ پوچ‌گرایانه و اندکی واقع‌گراییِ جادوییِ غیرقابل‌انتظار، همه‌ چیز را باورپذیر نگه می‌دارند...*
@filmemrooz_official
*متن کامل این مقاله را با عنوان «ماشین همدلی: هشت فیلم برای درک بهترِ رویارویی تاریخی طولانی» در صفحات 114تا117 سی‌وچهارمین شمارۀ «فیلم امروز» بخوانید.

Gaza Mon Amour (2020)

#فیلم_امروز #فیلم #غزه #نقد_فیلم #عشق

کانال یوتیوب فیلم امروز
youtube.com/@filmemrooz
ماهنامهٔ سینمایی فیلم امروز
@filmemrooz_official سوزن آمپولی که از نقاب به سایه می‌رسد نگاهی به «عامه‌پسند»👇
شیوا مهرجو🖊کارل یونگ، دو وجه را برای روان سوژه انسانی در نظر می‌گیرد؛ پرسونا - نقاب - و سایه.
پرسونا، وجهی‌ست که فرد با آن خود را می‌شناسد، مانند وجه زیسته انسان. صورت دیگر که اهمیت بیش‌تری دارد، وجه نزیسته انسان است. انسانی که در نیمه اول زندگی، هویتی تحت عنوان من می‌سازد، پس از گذشت سال‌ها وقتی که افق رسیدن‌هایش از افق نرسیدن‌ها کمتر شود دچار بحران می‌شود که این «من» چه چیزهایی می‌توانست باشد و نبود و نشد.
این وجه نزیسته، همان سایه انسان است که در طول زندگی چیز دیگری به آن دیکته و شخص مجبور به گذاشتن نقاب می‌شود؛
مسأله‌ای که در فیلم «عامه‌پسند» به‌خوبی دیده می‌شود.

فیلم با صحنه نمادینی آغاز می‌شود که شخصیت اصلى، فهیمه، با بازی بی‌نقص فاطمه معتمدآریا، در نمایی نزدیک در حال بوتاکس صورت است و آمپول‌های پزشک گویی سعی در کنار زدن نقاب دارند.
فهیمه مدت‌ها با نقاب خود زندگی کرده اما طلاق و قرار گرفتن در وضعیت بحرانی باعث شده بخواهد چیزی را تغییر دهد. او می‌خواهد سایه‌اش را زندگی کند؛ یک زن مستقل که دیگران برایش کار می‌کنند.
سایه در ناخودآگاه ساکن است و در خواب و رؤیا نمود پیدا می‌کند و نشان از تغییر است. زمانی که فهمیه در کار شکست می‌خورد و دچار کابوس می‌شود، این سایه‌اش است که گریبانش را می‌گیرد و محقق نمی‌شود.‌

فیلم با صحنه نمادینی به پایان می‌رسد، در قرینه‌ای از نماى نخست، این‌بار شخصیت دیگر راضی نمی‌شود سوزن آمپول‌های بوتاکس، سایه را آشکار کنند و‌ با ترجیح نقاب، صحنه تاریک می‌شود.
گویی در جامعه، باید با وجه پرسونا زندگی کرد و نقاب بر چهره گذاشت. بسیاری از خودسانسوری‌ها و عقده‌ها از همین مسیر شکل می‌گیرد.

و جامعه‌ای که همگی با نقاب‌های‌شان زندگی می‌کنند چه‌قدر می‌تواند وهمناک باشد؟
برای مرد و زن تفاوتی ندارد، نه برای شخصیت میلاد، با بازی هوتن شکیبا و نه برای شخصیت فهیمه و این نکته ظریفی‌ست که فیلم را از نگاه و تحلیل صرفا فمینیستی بیرون می‌کشد و تکیه‌گاه اصیل‌تری پیدا می‌کند.

@filmemrooz_official
#فیلم_امروز #فیلم #نقد_فیلم #عامه_پسند #روانشناسی

کانال یوتیوب فیلم امروز:
youtube.com/@filmemrooz
ماهنامهٔ سینمایی فیلم امروز
@filmemrooz_official پرومته در برزخ چالش اخلاقی: نگاهی به «اپنهایمر»
مازیار فکری‌ارشاد🖋... «اُپنهایمر» نولان بر خلاف پوستۀ متظاهر و متفرعنش، در لایه‌های زیرین فیلمی فروتنانه دربارۀ بن‌بست‌های فلسفی انسان مدرن است...
اُپنهایمری که نولان - با کمک کیلیان مورفی و بازی قابل‌توجهش در این نقش - خلق کرد، آدمی خاکستری است که در کنار توانایی‌ها و نبوغ علمی، با همۀ ضعف‌ها و کاستی‌های بشری مواجهه‌ای درونی دارد. آدمِ تئوریک سطح بالایی که در حوزۀ عمل‌گرایی حرفی برای گفتن ندارد. اما بسیار ژرف‌بین است و همین ژرف‌بینی و دانایی عامل عذابش می‌شود. همان کلیشۀ آشنای «هر که بیش‌تر بداند بیش‌تر رنج می‌برد» که به انگارۀ غالب جهانِ امروز بدل شده است. اُپنهایمر به عنوان راهبر و مدیر پروژۀ عظیم تولید سلاح اتمی با چالش اخلاقی عظیمی مواجه می‌شود: آیا نتیجۀ سه قرن پیشرفت در علم فیزیک، باید به ساخت بمب اتمی منجر شود؟ این چالش اخلاقی جوهرۀ روایت فیلم و البته اندیشۀ رابرت اُپنهایمر را تشکیل می‌دهد. از همین نقطۀ عزیمت است که فیلم به ساحَتِ اخلاقیات در علم وارد می‌شود.
اُپنهایمر با وجود اختلافات تاریخی‌اش با آلبرت اینشتین در زمینۀ دانش فیزیک، همواره با او به مثابه یک مرشد روبه‌رو می‌شود. شخصیت اینشتین با وجود حضور گذرا و کوتاهش در چند سکانس، نقش و تأثیر به‌سزایی در روند رخدادهای قصه و جهان‌بینی اُپنهایمر می‌گذارد. اُپنهایمر قهرمانی سینمایی نیست، تنها شخصیتی است با ابعادی وسیع و پیچیده که شاید ناخواسته بر مسیر تاریخ و سیاست اثر می‌گذارد.
فیلم در لایه‌های زیرین به نمایش فرآیند تبدیل فیزیکدانی نابغه به سیاست‌مداری نه‌چندان خوش‌نام در خارج از مرزهای سرزمینش می‌پردازد. جایگاهی که اُپنهایمر نه به آن اندیشیده و نه خواهان آن بوده اما دستاورد اختراع علمی‌اش او را به این مقام تنزل داد. به نظر می‌رسد علت عصیان اُپنهایمر در دادگاه و جلسه‌های دادرسی کمیتۀ حقیقت‌یاب سناتور مک‌کارتی هم همین بود. او اصراری بر رفع اتهام حمایتش از کمونیست‌ها ندارد. بیش‌تر به دنبال اعادۀ حیثیتی است که با بلندپروازی‌های خود و حمایت و سوق دادن دولت و ارتش آمریکا از کف داده. پیداست که او آدم سیاست نیست اما در قامت یک شخصیت برجستۀ علمی، آن قدر پیش رفت تا هویت حقوقی‌اش متحول شد. ایکاروس هم در سودای پرواز چنان به خورشید نزدیک شد که بال‌هایش سوخت و هبوطی دردناک و سهمگین داشت...*
@filmemrooz_official
*متن کامل این نقد را در صفحات 88و89 سی‌وچهارمین شمارۀ «فیلم امروز» بخوانید.

#فیلم_امروز #اوپنهایمر #کریستوفر_نولان #فیلم #نقد_فیلم

کانال یوتیوب فیلم امروز
youtube.com/@filmemrooz
ماهنامهٔ سینمایی فیلم امروز
@filmemrooz_official ما و شعف درون فیلم‌ها یادداشتی دربارۀ دو فیلم «نه هم‌‌سنخ من» و «فلورا و پسرش»👇
عقیل قیومی🖊وجه مشترک «نه هم‌سنخِ من» (لوکاس بلوو، 2014)، قاب بالا، با «فلورا و پسرش» (جان کارنی، 2023)، قاب پایین، مادران مجردی هستند که زودهنگام با مردی هم‌سقف شده‌اند و اکنون جدا از همسران سابق‌شان باید با پسرک خود روزگار بگذرانند و دچار یک روزمرگی ملال‌آور هستند، تا این‌که بر حسب یک اتفاق با مردی هم‌مسیر می‌شوند که خواستنی است و به زندگی‌شان رنگی تازه می‌زند.
با این تفاوت که در فیلم اول مرد یک معلم فلسفه و مؤلف چند کتاب فلسفی است که از پاریس به شهری کوچک و دل‌گیر منتقل می‌شود و وقتی برای کوتاه کردن موهایش به آرایشگاهی می‌رود با زن شاغل در آنجا آشنا می‌شود و پس از گذر از دوستی و رابطه اتفاقات دیگری رقم می‌خورد که بیش‌تر از حضور مرد در زندگی زن تأثیر می‌گیرد. ظاهرا یک اهل فلسفه هم به زنی نیاز دارد که از تأثیر خواندن کتاب‌های فلسفیِ مرد مصون مانده باشد!
اما در فیلم دوم مرد کاملا می‌تواند با زن هم‌سنخ باشد. فلورا در میان زباله‌ها به شکل اتفاقی یک گیتار خراب را می‌یابد و با تعمیر گیتار پس از رخدادهایی تصمیم می‌گیرد تا خودش نواختن گیتار را بیاموزد و درصدد جست‌وجوی معلمی برای خود برمی‌آید و سرانجام در اینترنت موفق به یافتن‌‌ش می‌شود؛ این معلمِ آنلاین آنقدر برای زن خواستنی است که حتی عزم سفر به دیار مرد را می‌کند ولی دلیلی مهم مانع اوست.
موسیقی و طنین‌ش در هر دو فیلم حضور دارد ولی در فیلم دوم و در سکانس پایانی نقش موسیقی اهمیتی دو چندان می‌یابد.
امیلی دِکن به نقش جنیفر و لوییک کوربری به نقش کلمنت در «نه هم‌سنخ من» و ایو هِوسون به نقش فلورا و جوزف گوردون لویت به نقش جف در «فلورا و پسرش» از امتیازات هر دو فیلم هستند. به ویژه در فیلم دوم که صحنه‌های تدریس آنلاین و نسبتش با اشتیاق و تصورات زن دیدنی از کار درآمده‌اند.
ما نه می‌دانیم که کلمنت بدون حضور جنیفر چه خواهد کرد و نه می‌دانیم که بالاخره فلورا، جف را از نزدیک خواهد دید یا نه. ولی خوب می‌دانیم که این زنان تنها چنان ویژگی‌های مثبتی هم دارند که پیدا شدن مردانی متمایز و نیک‌رفتار در زندگی‌شان برای ما تماشاگران هم فضایی می‌سازد تا شعف درون فیلم به ما هم منتقل شود و حال‌مان قدری بهتر شود.

@filmemrooz_official

Pas son genre (2014)
Flora and Son (2023)

#فیلم_امروز #نقد_فیلم #فیلم #سینمای_جهان

کانال یوتیوب فیلم امروز:
youtube.com/@filmemrooz
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
معرفی یک فیلم: «فامیلیا / خانواده»

رودریگو گارسیا، فرزند گابریل گارسیا مارکز ، خالق «صد سال تنهایی»، از بزرگان سینمای امروز جهان است. او که نمونه‌های اصلی و راهنمای برخی از مهم‌ترین مجموعه‌های تلویزیونی زمانۀ ما مثل «سوپرانوز»، «کارناوال» و «Six Feet Under» را ساخته، در زمینه کارهای سینمایی بلند هم مجموعه شگرفی از فیلم‌هایی با دیدی نو و جذاب و عمیق دارد. فیلم هایی چون «نُه زندگی»، «مادر و فرزند»، «درباره نابز»، «چهار روز خوب» و…
تازه‌ترین ساخته او «فامیلیا» کاری بسیار جذاب است که بر روی نتفلیکس به نمایش در آمده و در این ویدئو از زبان حسن تهرانی با آن آشنا می‌شویم.

Familia (2023)

#فیلم_امروز #فیلم_جدید #فیلم #پیشنهاد_فیلم #نقد_فیلم

@filmemrooz_official
کانال یوتیوب فیلم امروز:
youtube.com/@filmemrooz
ماهنامهٔ سینمایی فیلم امروز
@filmemrooz_official رپ، لوکوموتیو و آویختگی: نگاهی به فیلم «آویختگی»👇
احمد طالبی‌نژاد🖋«آویختگی» (مهدی رضایی) با موضوع تکراری اعتیاد جوانان و بلایای جانبی‌اش، همچون دیگر آثار فیلم‌اولی‌ها - که دیگر تبدیل به ژانر غالب در سینمای این سال‌ها شده - فیلمی نیمه‌تجربی است. نیمۀ دیگر فیلم کم‌وبیش متعارف و معمولی است اما نیمۀ تجربی‌اش برمی‌گردد به حاشیه‌هایی از جمله رپ‌خوانی مردی که ابتدا او را نمی‌شناسیم و در کلامش اشاره‌های بسیاری به لوکوموتیو می‌شود. یا هم‌خوانی گروهی از جوانان خیابان‌گرد با خوش‌باشی‌های افراطی ناشی از الکل و مواد مخدر... همگی در آستانۀ اضمحلال. و البته همراه با تک‌سکانس‌‌های فرمالیستی - مثل رقص دسته‌جمعی جوانان خیابانی - برای کاستن از ملال ناشی از موضوع و مضمون فیلم؛ با این هدف که اشاره‌ای باشد به بیهودگی و آویختگی‌های نسل امروز ما. نوعی هشدار و تبذیر برای خود و خانواده‌های‌شان.
همۀ این حاشیه‌ها در واقع بخشی از فرم نامتعارف فیلم را شکل می‌دهند. واژۀ آویختگی که اصلا مأنوس نیست و تا حد زیادی مخاطب‌پران نیز هست، اشاره به همین مضمون دارد. نسلی در تداوم نسل هامون که نمی‌دانند «به کجای این شب تیره بیاویزند قبای ژنده و کپک‌زدۀ خود را». البته این قیاس، صرفا مضمونی است و نه ساختاری. اگرچه فیلم به حکم موضوعش بیش‌تر در فضای داخلی صحنه و محل تمرین تئاتر گرفته شده ولی تنوع فضا و مکان دارد و تماشاگر را همچون برخی ساخته‌های تجربی، دچار خستگی نمی‌کند. پرداخت ساده و روانی دارد و اجرای زنده‌اش همدلی نسبی در مخاطبانش ایجاد می‌کند...*
@filmemrooz_official
*متن کامل این نقد را در صفحۀ 93 سی‌وپنجمین شمارۀ «فیلم امروز» بخوانید.

#فیلم_امروز #فیلم #نقد_فیلم #آویختگی

کانال یوتیوب فیلم امروز
youtube.com/@filmemrooz
ماهنامهٔ سینمایی فیلم امروز
@filmemrooz_official آخرالزمان و تاکسی‌های خودران👇
فریدون شفقی🖋... هیچگاه طرف‌دار فیلم‌های به‌اصطلاح «آخرالزمانی» نبوده‌ام زیرا تنها هدف این آثار ایجاد هیجان در موقعیت‌های مبالغه‌آمیز است. اما در «دنیا را رها کن» (سم اسمیل، 2023)، این مضمون ابزاری است برای بیان مفاهیمی فراتر از خلق اضطراب و هیجان. این فیلم، که به‌ویژه در کاربرد موسیقی و فیلم‌برداری، گاهی یادآور آثار استنلی کوبریک است، لایه‌های محتوایی جذاب بسیاری دارد اما تم محوری آن اشاره به آسیب‌پذیری سرزمینی دارد که خود را قدرت نخست جهان می‌نامد...
در کنار موضوع اصلی تهاجم سایبری به آمریکا و ترسیم گزندپذیر بودن این کشور، رابطۀ شخصیت‌ها از دو نژاد و فرهنگ متفاوت هم چشم‌گیر است. البته بجز تنها یک بار که روت از پدرش می‌پرسد: «چه‌طور به این سفیدپوست‌ها اعتماد می‌کنی؟» موضوع اختلاف نژادی به صورت مستقیم مطرح نمی‌شود اما این تنش را در همۀ رفتارهای آن‌ها می‌توان احساس کرد. در چند مورد حرکت دوربین از بالا، جایی که خانوادۀ آماندا مستقر هستند، به زیرزمین خانه که جی ایچ و دخترش اقامت کرده‌اند نیز تمهید سینمایی تحسین‌برانگیزی است که بر این تناقض تأکید می‌کند؛ سیاه‌پوست متمولی که صاحب ویلایی لوکس است حالا باید در زیرزمین خانۀ خودش اقامت کند...*
@filmemrooz_official
*متن کامل این مقاله را در صفحات 100و101 سی‌وپنجمین شمارۀ «فیلم امروز» بخوانید.
Leave the World Behind (2023)
ویدئو: نمایی از فیلم، جایی که تاکسی‌های خودران «تسلا» به دلیل هک سامانه‌های اینترنتی، از کنترل خارج شده‌اند.

#فیلم_امروز #نقد_فیلم #آخرالزمان #تصادف #تسلا


کانال یوتیوب فیلم امروز
youtube.com/@filmemrooz
ماهنامهٔ سینمایی فیلم امروز
@filmemrooz_official آدمی شبه یک درخت: نگاهی به «روزهای عالی» (ویم وندرس)👇
حمید کُریلی🖋... برای هیرایاما اکنون، اکنون است؛ نه گذشتۀ پرحسرتی دارد نه آینده‌ای رؤیایی، او همۀ واقعیت را در آغوش می‌کشد، چه روشن از لبخند باشد چه خیس از اشک. او شبیه‌ترین حالت آدمی به درخت است و بجز زیستِ صلح‌طلبانه در لحظه؛ آرامش، سکون، نظم، قناعت، رضایت و البته تمایل افراطی‌اش به سکوت، همگی در این شباهت دخیل هستند. و چه خوب دنیایی بود اگر آدم‌ها به درخت‌ها شبیه‌تر بودند...
«روزهای عالی» (ویم وندرس، 2023) در واقع بیانیه‌ای عالی برای تصحیح جهان‌بینی رایج است که در آن همۀ مردم در شتابی فزاینده و دیوانه‌وار، ثروت و شهرت و موفقیت را لابه‌لای بازار و خیابان و اینترنت جست‌وجو می‌کنند. در میانۀ تبلیغات بی‌پایانی که همه را به قانع نبودن، جاه‌طلبی، خودباوری و زیاده‌خواهی ترغیب می‌کنند، این فیلم مسیری مخالف پیشنهاد می‌دهد. یک مانیفست ساده‌فهم برای اکثریتی که به دنبال واژۀ «موفقیت» می‌دوند اما بعید است معنا و مفهوم شفافی برایش ارائه دهند که این موفقیت دقیقا چیست و بعد از رسیدن به آن، قرار است چه چیزی به دست آوریم؛ رفاه؟ لذت؟ آرامش؟ هیجان؟ سلامتی؟... و آیا بجز فرمایشات مبتذل و عامه‌پسند مبلغانِ انگیزش و خودباوری و معلمانِ قوانین جذب ثروت یا مشوقانِ قورت دادن قورباغه‌ها، راه آسان‌تر و نزدیک‌تری برای رسیدن به موفقیت وجود ندارد؟ جواب آقای هیرایاما کوتاه ولی قاطع است: «بله! وجود دارد».*
@filmemrooz_official
*متن کامل این نقد را به همراه گفت‌وگویی با کوجی یاکوشو بازیگر فیلم در صفحات 102تا105 سی‌وپنجمین شمارۀ «فیلم امروز» بخوانید.

#فیلم_امروز #فیلم #نقد_فیلم #ژاپن #ویم_وندرس

کانال یوتیوب فیلم امروز
youtube.com/@filmemrooz
ماهنامهٔ سینمایی فیلم امروز
@filmemrooz_official قصۀ آدم‌های تنها، خیلی تنها نگاهی به «دربارۀ علف‌های خشک» 👇
مازیار فکری‌ارشاد🖋... آدم‌های فیلم‌های جیلان را نمی‌توانیم دوست داشته باشیم اما سرنوشت‌شان برای‌مان جالب است و نمی‌توانیم تعقیب‌شان نکنیم و دزدکی از پشت چارچوب در یا پنجره‌ای، از لای درِ نیمه‌بازی، در لانگ‌شاتی از طبیعت وحشی فلات آناتولی به لحظه‌های خصوصی و عمومی‌شان سرک نکشیم. ما خود آن‌هاییم، پنهان‌شده پشت سنگر متزلزل جایگاه اجتماعی و مناعت طبع نمایشی و اعتقادات فردی. این محاکات هولناک درونی و شهامت جیلان در واکاوی و جراحی روح است که او را به یکی از فیلم‌سازان محبوب تماشاگر نخبۀ سینما بدل می‌سازد.
«دربارۀ علف‌های خشک» هم قصۀ یکی از این آدم‌هاست. سامت، معلم جوان روستاهای دورافتاده و برف‌گیر منطقۀ شرق ترکیه، در نگاه نخست آدم جالبی به نظر می‌رسد. معلمی خوش‌برخورد و متواضع که بچه‌های روستایی دوستش دارند. آدم بی‌آزار و محترمی که حتی فرمانده نظامی پاسگاه منطقه هم می‌خواهد برایش آستین بالا بزند و همسری برایش پیدا کند. اما به‌مرور و با تماشای لحظه‌های خلوتش، میزان خشم و حسادت و دورویی‌اش تازه او را به‌جا می‌آوریم. یک شخصیت چخوفی/ جیلانیِ دیگر.
جیلان راه نقد این کاستی‌های بشری را در نزدیک شدن بیش از حد - بیش از حد در قالب توان سینما و بیش‌تر نزدیک به جهانِ ذهنی ادبیات - به آدم‌ها می‌بیند.
یک مثال ظاهرا بی‌ربط. وینس گیلیگان خالق و نویسندۀ برخی از مهم‌ترین سریال‌های قرن بیست‌ویکم («پرونده‌های مجهول»، «بریکینگ بد»، «بهتره با سال تماس بگیری») چنان به‌ آدم‌های سریال‌هایش نزدیک می‌شود و بی‌رحمانه ذات پلید بشری را به نقد می‌کشد که به نظر می‌رسد شخصیت‌پردازی در صنعت سریال به پیش و پس از او تقسیم می‌شود.
کاری که از نوع و جنسی دیگر جیلان انجام می‌دهد. به آدم‌هایش نزدیک می‌شود. به تنهایی‌های عمیق و پهناورشان. درون آن‌ها را چون جراحی می‌شکافد و عمق حقارت فردی‌شان را به تصویر می‌کشد. شخصیت سامت در «دربارۀ علف‌های خشک» هم بستری است که فیلم‌ساز بتواند ضعف‌های فردی انسان معاصر را در آن به نمایش گذارد. اما این ویژگی سینمای جیلان کم‌کم دارد به تکرار می‌رسد...*
@filmemrooz_official
*متن کامل این نقد را در صفحات 56تا58 سی‌وششمین شمارۀ «فیلم امروز» بخوانید.

#فیلم_امروز #فیلم #نقد_فیلم #درباره_علفهای_خشک #ترکیه

کانال یوتیوب فیلم امروز
youtube.com/@filmemrooz
ماهنامهٔ سینمایی فیلم امروز
@filmemrooz_official ... کارگردان: جواد عزتی نگاهی به «تمساح خونی»👇
حمید رستمی🖋... «تمساح خونی» (جواد عزتی) اصلا شبیه کار نخست یک ستارۀ گیشه‌پسند نیست که حالا در ادامۀ رؤیاپردازی‌هایش خواسته طبعی آزموده و حوزۀ دیگری را تجربه کند. اتفاقا در سینمای کمدی ایران نوید تولد کارگردانی خوش‌فکر و جاه‌طلب را می‌دهد که به حداقل‌ها راضی نیست. یک کمدی-‌اکشن قصه‌گو و روایتگر که شباهتی به کمدی‌های سردستی با قصه‌های دوخطی و شخصیت‌های تکراری ندارد که از پشت هم ردیف کردن لطیفه‌های شبکه‌های مجازی و شوخی‌های جنسی و شلنگ‌تخته انداختن به جای رقص با ساختاری شلخته در سال‌های اخیر پرفروش هم شده‌اند. عزتی سعی دارد با بهره‌گیری از همان بازیگران و قصه‌ای با بن‌مایۀ آشنا سطح کمدی فیلمش را لااقل در ساختار و شیوۀ ارائه و روایت داستان قدری بالاتر ببرد.
فیلم از همان لحظۀ شروع و تیتراژ و روایت‌گویی متفاوتش، هم سعی در معرفی شخصیت‌ها دارد و هم با وجه معماگونۀ خلاقانه‌اش قلابش را برای گیر انداختن مخاطب به کار می‌گیرد. در ادامه با تکامل خطوط اصلی داستان، فضا و شخصیت‌ها شفاف‌تر معرفی می‌شوند و با ورود سریع به قصه و موقعیت‌های پیاپی، لحظه‌ای مخاطب را به حال خود وانمی‌گذارد تا در ادامه یک کمدی-‌اکشن جذاب شکل بگیرد که با رعایت قواعد ژانر و طراحی ریتمی متوازن، هم لحظه به لحظه با موقعیت‌های خنده‌دار صحنه‌های بامزه خلق می‌کند و هم با سکانس‌های تعقیب‌وگریز اتومبیل‌ها در خیابان‌ها و بزرگراه‌های تهران در ساعات پایانی شب تماشاگر را به هیجان می‌آورد. موش‌وگربه‌بازی‌هایی که این بار بین قطب مثبت و منفی و خیر و شر داستان در جریان نیست، بلکه مبارزه بین شر و شرتر است و مخاطب به‌سادگی با قطب شر ماجرا همذات‌پنداری می‌کند!...
«تمساح خونی» نشان‌دهندۀ کار جدی و بابرنامۀ عزتی برای ورود به دنیای فیلم‌سازی بوده و این‌که برای سرگرم کردن سینماروها تمام تلاشش را صرف کرده تا بدون افتادن در دام ابتذال، شلختگی و سرهم‌بندی صحنه‌ها و دست‌کم گرفتن مخاطب با فکر روی جزییات، حتی تیتراژ پایانی را هم جذاب از کار درآورد. تا جایی که حتی برای صحنه‌های پوکربازی از پژمان جمشیدی، کامبیز دیرباز، مهران غفوریان و مهدی حسینی‌نیا استفاده کرده که هم سطح بازی‌ها افت پیدا نکند و هم تعلیق لازم برای صحنه‌ها به بهترین شکل درآمده باشد...*
@filmemrooz_official
*متن کامل این نقد را در صفحات 70و71 سی‌وهفتمین شمارۀ «فیلم امروز» بخوانید.

#فیلم_امروز #فیلم #نقد_فیلم #تمساح_خونی #جواد_عزتی

کانال یوتیوب فیلم امروز
youtube.com/@filmemrooz
ماهنامهٔ سینمایی فیلم امروز
Video
بهزاد عشقی🖋«ناپلئون» (ریدلی اسکات) خودبسنده نیست و نمی‌تواند به کمک نشانه‌های درونی خود، وقایع را به‌درستی توضیح دهد. در آغاز فیلم نمای درشتی از ناپلئون (واکین فینیکس) را می‌بینیم که به مراسم اعدام ماری آنتوانت چشم دوخته است. به چه می‌اندیشد؟ موافق این مجازات است؟ مخالف است؟ خوش‌حال است؟ غمگین است؟ چه؟ چهرۀ بازیگر احساس مشخصی را به تماشاگر منتقل نمی‌کند. فقط می‌اندیشیم که این آغاز کار است و صاحب این چهره برای آینده نقشه‌هایی در سر می‌پروراند. در هر صورت در این صحنه نمی‌دانیم که باید از ماری آنتوانت به مثابه ملکۀ شر بیزار شویم یا نسبت به او به عنوان قربانی احساس همدلی کنیم...
سؤال این است: «ناپلئون» چرا ساخته شده و هدف اسکات از بازتولید زندگی این شخصیت تاریخی چه بوده است؟ بازخوانی تاریخ از زاویه‌ای جدید؟ تجربه فرمی متفاوت؟ اجرایی جذاب و حرفه‌ای و خوش‌ساخت و پرمخاطب؟
از هر زاویه‌ای که نگاه کنیم فیلم اسکات به نسبت بسیاری از ناپلئون‌های سینمایی، حرف تازه‌ای ندارد و نمی‌تواند با مخاطب امروزی ارتباط تأثیرگذاری برقرار کند. اسکات از خود نیز جا مانده و به نسبت فیلم‌های موفقی که در گذشته ساخته، از جمله «تلما و لوییز» و «گلادیاتور»، چند گام به عقب برداشته است...*
@behzad.eshghii
*متن کامل این نقد را در صفحات 88تا90 سی‌وهفتمین شمارۀ «فیلم امروز» بخوانید.

#فیلم_امروز #فیلم #نقد_فیلم #ناپلئون #واکین_فینیکس
ماهنامهٔ سینمایی فیلم امروز
Video
نوید پورمحمدرضا🖋...«پاریس‌تگزاس» پایان‌بخشِ دوره‌ای غنی و حیرت‌انگیز از کارنامۀ سینمایی ویم وندرس است. حالا فیلم چهل‌ساله شده است. وندرس با عشق آن را ساخته و لایه‌لایه‌اش را ورز داده. مثل یک کاردستی است، و آشکارا ساده‌تر و فروتن‌تر از آثار پیشین که از جاه‌طلبی‌های مدرنیستی وندرس در سبک و روایت نیرو می‌گرفتند.
مرد آوارۀ وندرس در این‌جا با خود، زندگی، و دیگران به صلح رسیده است. نمای نزدیک و از پهلوی تراویس در حالی که پشت فرمان نشسته و در پناه موسیقی و حباب‌های نورانی شب و جاده به پیش می‌راند، نمایی دیگر را تداعی می‌کند که در آینده از راه خواهد رسید. یا درست‌تر، نمایی که در آینده از راه خواهد رسید نمایی از گذشته را به یاد خواهد آورد.
وقتی وندرس به واپسین نمای تراویس فکر می‌کرد، می‌توانست حدس بزند که چهل سال بعد واپسین نمای یکی دیگر از مردان آواره و کناره‌گرفته‌اش در جغرافیایی دیگر همان رنگ و حس و کیفیت را خواهد داشت؟ تراویس در واپسین قابش نسخه‌ای پوشیده‌تر و خوددارتر از همان احساساتی را بروز می‌دهد که چهل سال بعد هیرایاما در واپسین قاب «روزهای عالی» بروز خواهد داد. «پاریس‌تگزاس» پیش‌بینیِ «روزهای عالی» و «روزهای عالی» یادآوریِ «پاریس‌تگزاس» است؛ یافتن یک همزاد در چهل‌سالگی...*

*متن کامل این مقاله را در صفحات 112تا114 سی‌وهفتمین شمارۀ «فیلم امروز» بخوانید.

صفحه اینستاگرام فیلم امروز:
instagram.com/filmemrooz.official
کانال یوتیوب فیلم امروز:
youtube.com/@filmemrooz

#فیلم_امروز #فیلم #پاریس_تگزاس #ویم_وندرس #نقد_فیلم
ماهنامهٔ سینمایی فیلم امروز
@filmemrooz_official دورۀ غلبۀ حاشیه بر متن: نگاهی به «شب، داخلی، دیوار» 👇
مازیار فکری‌ارشاد 🖋سینمای ایران در موقعیت غریبی گیر افتاده است. چنان غریب که فرامتنش به‌مراتب بیش از متن قابلیت تأویل و تفسیر می‌یابد. «شب، داخلی، دیوار» هم از این غرابت اوضاع و مسائل پیرامونی آسیب دیده است. فیلم اخیر وحید جلیلوند را نمی‌توان تنها از منظر تکنیک سینما، شیوۀ روایت و موضوعاتی از این دست بررسی کرد. البته که به لحاظ سینمایی هم فیلم قابل‌بحثی است. اما در برهه‌ای از تاریخ این سرزمین به سر می‌بریم که همه‌ چیز به همه‌ چیز ربط پیدا می‌کند و دورۀ غلبۀ حاشیه بر متن است...
سینمای ایران در ساختار معیوبش و جهانِ انتزاعیِ برساخته‌اش هیچ‌گاه نتوانسته همپای تحولات اجتماعی پیش برود. این سینمایِ محافظه‌کار، که از ممیزی سیستماتیک گرفته تا خودسانسوریِ نهادینه‌شده در ذهن سینماگر و حتی میل و سلیقۀ صاحب سالن سینما تحت تأثیر قرار می‌گیرد، همواره از روند تغییرات اجتماعی جا مانده است.
نمونۀ بارزش همین «شب، داخلی، دیوار». «مسأله»ی فیلم دیگر مسألۀ امروز جامعه نیست و با حوادث سال 1۴01، جامعه دیگر از این مرحله گذر کرده است. فیلم به شکل آشکار می‌خواهد ژست مصلح اجتماعی بگیرد و منادی هم‌دلی و نزدیکیِ دوگانۀ مردم/ حاکمیت باشد. همان ژست دل‌سوزانه و میانجی‌گرانه‌ای که می‌گوید: «مردم هم حق دارند اما حکومت...» و این سه‌نقطه را تا ابد می‌توان ادامه داد و اصل مطلب را نگفت. حقیقت آن است که حرفِ جلیلوند (که در جای خود محترم است و قابل‌تأمل) دیر مطرح شده.
میانۀ شهریور 1۴01 بود که وحید جلیلوند در نشست رسانه‌ای فیلم در جشنوارۀ ونیز گفت که قهرمان فیلمش یک نیروی امنیتی است که او را برادر خود می‌داند. او دربارۀ پیامِ فیلم هم اشاره کرد که در تمام منازعات سیاسی، هر دو طرف - به حکم هموطن بودن - برادرند و باید که خشونت علیه یک‌دیگر را کنار گذاشت. تنها چند روز از این حرف‌های دل‌گرم‌کننده و دارای مصرف دوگانۀ داخلی و خارجی نگذشته بود که از 2۵ شهریور، کشور وارد دوران تازه‌ای از نارضایتی و شکاف شد؛ شکافی که با وجود مشکلات موجود در تمام این سال‌ها، هرگز تا این حد عمیق نشده بود و به این سادگی‌ها قابل ترمیم و پر شدن نیست. پس همین‌جا فیلم تا حدی موضوعیتش را از دست می‌دهد. به‌ویژه که از این رخدادها یک سال‌واندی گذشته و به شکل عجیبی، نه‌تنها تلاشی برای رفع این جدایی و شکاف صورت نگرفته، که فاصلۀ یادشده افزایش هم یافته است...*
@filmemrooz_official
*متن کامل این نقد را در صفحات 56و57 سی‌وهفتمین شمارۀ «فیلم امروز» بخوانید.

#فیلم_امروز #شب_داخلی_دیوار #نوید_محمدزاده #فیلم #نقد_فیلم

کانال یوتیوب فیلم امروز
youtube.com/@filmemrooz
ماهنامهٔ سینمایی فیلم امروز
ورود به جهان تابلوهای نقاشی نگاهی به فیلم «خرده‌دهقانان»👇
مازیار فکری‌ارشاد🖋ولادیسلاو ریمونت، نویسندۀ نام‌دار لهستانی و برندۀ جایزۀ نوبل ادبیات سال 192۴، رمانی چهارجلدی دارد با عنوان «خرده‌دهقانان» که قصۀ پرکشش و رمانتی‌سیستِ آن دستمایۀ اقتباس فیلم قرار گرفته است. هر یک از چهار جلد این رمان عنوان یکی از فصول چهارگانۀ سال را دارد و حکایت اهالی روستایی در لهستانِ اویل قرن بیستم را روایت می‌کند. داستانی عاشقانه و تابوشکن در محیطی روستایی، تا بن دندان وابسته به آداب و رسوم محلی و پر از کینه‌ورزی و بدبینی که پای در ریشۀ سنت و مذهب دارد...

قصه و فیلم از فصل پاییز آغاز می‌شوند. یانیا دختر دهقان‌زادۀ جوان و زیبایی است که استعداد خوبی در ساخت دستواره‌هایی زیبا و خلاقانه از خود نشان می‌دهد. او دل‌باختۀ آنتک پسر جوان خرده‌ملاک محلی است. اما بزرگان و ریش‌سفیدان محلی تصمیم گرفته‌اند یانیا به همسری ماسیِچ پدر آنتک که به‌تازگی همسر از دست داده درآید. آنتک علیه پدر [در حقیقت علیه سنت‌ها و آداب و رسوم پدرسالارانۀ محلی] طغیان می‌کند اما ماسیِچ با حمایت بزرگان محلی، پسرش را از املاک خود بیرون می‌راند...

«خرده‌دهقانان» یک اثر تمام‌عیار هنری است. گویی که هنگام تماشای فیلم از یک گالری هنری پر از تابلوهای نقاشی - و شاید فراتر از آن - جهانی خیال‌انگیز که از روی نقاشی‌های امپرسیونیستی ساخته شده گذر می‌کنیم. گویی پا به درون تابلوهای نقاشان لهستانی سنت‌شکنِ اوایل قرن بیستم گذاشته‌ایم؛ زمانی که هنوز ارزش‌ها و زیبایی‌شناسیِ پساانقلاب اکتبری و ایدئولوژیک بلوک شرق حاکم نشده بود...*
@filmemrooz_official
*متن کامل این نقد را در صفحات 72و73 سی‌وهشتمین شمارۀ «فیلم امروز» بخوانید.
The Peasants (2023)

#فیلم_امروز #فیلم #نقاشی #نقد_فیلم

صفحه اینستاگرام:
Instagram.com/filmemrooz.official
کانال یوتیوب فیلم امروز:
youtube.com/@filmemrooz
ماهنامهٔ سینمایی فیلم امروز
بازی در نقش عاشق نگاهی به فیلم «نویسنده مرده است»👇
رسول نظرزاده🖋در فیلم «نویسنده مرده است» (شهاب حسینی) زن وارد عالم سینما شده و تبدیل به ستاره شده و مرد می‌کوشد از طریق زن به این دنیا وارد شود و زندگی هنری کوچک تئاتری خود را ارتقا بدهد. زن فاصلۀ حرفه‌ای هنری خود را با او حفظ می‌کند چون سینما به دلیل حاکمیت سود و سرمایه محل ریسک و آزمایش نیست.
مرد نویسنده می‌خواهد فاصلۀ زندگی خود با دنیای پُردرآمد سینما را کم کند و به زن پیشنهاد می‌کند نقش اصلی مرد فیلم‌نامه را نیز خودش بازی کند. از این‌جا تنش بین آن دو بالا می‌گیرد. زن برای بازیگر فیلمش به یک بازیگر چهره نیاز دارد تا فروش فیلمش را تضمین کند. مرد می‌خواهد نشان بدهد که از اول هم استعداد بازیگری داشته و بنا به شرایط، به نوشتن فیلم‌نامه و نمایش‌نامه روی آورده است. از آن‌جا که فرصتی برای نشان دادن استعداد خود ندارد حالا با زیرکی، توانایی خود را با طراحی یک موقعیت دراماتیک ذهنی، نشان دادن عاشق بودنش به زن بازیگر طی این سال‌ها، به او نشان می‌دهد و چون در عالم کار هنری همواره امکان به وجود آمدن رابطه‌های عاطفی دور از انتظار نیست اولین تک‌گویی عاشقانه و دراماتیک مرد، زن را به دام می‌اندازد و زن مغلوب می‌شود و بازی می‌خورد...
سرانجام وقتی مرد از قالب بازی بیرون می‌آید و اقرار می‌کند که اعترافات عاشقانه‌اش جز یک بازی برای اثبات توانایی‌های بازیگری‌اش نبوده، زن احساس تحقیر می‌کند و از این‌جا او نیز وارد بازی می‌شود تا با استفاده از قدرت بازیگری خود، مرد را به دام بیندازد و این گونه هر دو کم‌کم به باتلاق رقابت هنری می‌افتند...*
@filmemrooz_official
*متن کامل این مقاله را در صفحات 56و57 شمارۀ اردیبهشت «فیلم امروز» بخوانید.

#فیلم_امروز #فیلم #عشق #نقد_فیلم #شهاب_حسینی

صفحه اینستاگرام:
Instagram.com/filmemrooz.official
کانال یوتیوب فیلم امروز:
youtube.com/@filmemrooz
ماهنامهٔ سینمایی فیلم امروز
روایت تنهایی آدم‌ها نگاهی به فیلم «جاماندگان»👇
ارژنگ طالبی‌نژاد🖋«جاماندگان» (الکساندر پین، 2023) گیراتر از آثار پیشین پین و در نگاه نخست فیلمی کریسمسی است. اما ساختمان مدرسه و دیسیپلین معلمان و زمان رخداد داستان، «انجمن شاعران مُرده» را بازسازی می‌کند، با این تفاوت که در آغاز پُل هانهام، معلم مدرسه، آن روی دیگر آقای کیتینگ است؛ معلمی سخت‌گیر و عصاقورت‌داده که انگار با همۀ دانش‌آموزان خصومت دارد و نمی‌تواند آسایش و خوشی آن‌ها را تحمل کند.
«جاماندگان» روایت تنهایی آدم‌هاست: معلمی گنداخلاق با چشم‌های باباقوری که تحملش کار سختی است، پسری نوجوان و لوس و حقه‌باز که خانواده‌اش او را پس می‌زنند و مستخدم مدرسه، مادری سیاه‌پوست، که به‌تازگی پسرش را در جنگ از دست داده است. تعطیلات آخر سال که فرصتی است برای کنار هم بودن و وقت گذراندن با دوستان و خانواده، برای این سه نفر تبدیل به کابوسی می‌شود که سردی روابط و اصل احترام به سلسله‌مراتب در نظام مدرسه، پذیرشش را دشوارتر می‌کند. اما چون تنهایی آدم‌ها را دل‌نازک می‌کند، معلم سخت‌گیر مدرسه هم تسلیم شور جوانی دانش‌آموز عصیانگر می‌شود. این‌جاست که مشخص می‌شود هانهایم عبوس و عنق هم می‌تواند پدری کند و پابه‌پای شاگرد جوانش پیش برود.
شاگرد جوان در سفری کوتاه متوجه می‌شود هانهایم هم روزگاری داشته و آن قدر که به نظر می‌رسد تارک دنیا نیست. صحنۀ مهمانی شب سال نو که یکی از بهترین سکانس‌های فیلم است، همزمان سه احساس را به نمایش می‌گذارد: دانش‌آموز عشق را تجربه می‌کند، آقای هانهایم حسادت را و مری مستخدم مدرسه فقدان پسرش را.
ترکیب بازیگران فیلم، دور از انتظار و جذاب است. پل جاماتی (معلم) پس از مدت‌ها در یک نقش اصلی بازی دوست‌داشتنی و دل‌چسبی دارد. دیواین جوی رندالف (مستخدمه) نیز توانسته بیش‌تر جوایز نقش مکمل جشنواره‌ها را بگیرد...*
@filmemrooz_official
*متن کامل این مقاله را با عنوان «نگاهی به حضور محوری شخصیت معلم در چهار فیلم» در صفحات 92تا93 شمارۀ اردیبهشت «فیلم امروز» بخوانید.
The Holdovers (2023)

#فیلم_امروز #معلم #فیلم #نقد_فیلم

صفحه اینستاگرام:
Instagram.com/filmemrooz.official
کانال یوتیوب فیلم امروز:
youtube.com/@filmemrooz
ماهنامهٔ سینمایی فیلم امروز
«بی‌بدن»: وام‌گیری از یک پروندۀ جنایی جنجالی
مهرزاد دانش🖋‌وام‌گیری «بی‌بدن» از یکی از جنجالی‌ترین و تکان‌دهنده‌ترین پرونده‌های جنایی چند سال اخیر (پروندۀ قتل غزاله شکور)، ظرفیت دراماتیک بالایی را برای این فیلم در دسترس قرار داده که البته متأسفانه، سهم اثر در این فرآیند، صرفا به همان ظرفیتی است که به مرحلۀ فعلیت نرسیده و حتی می‌توان ادعا کرد پتانسیل اصلی را هم هدر داده است.
به‌عمد به جای عبارت اقتباس از عبارت وام‌گیری استفاده کردم؛ چون «بی‌بدن» از برخی جنبه‌های مستعد پرونده برای تبدیل به متنی دراماتیک‌تر هم بهره نبرده است (مثل ادامۀ تحصیل آرمان عبدالعالی در زندان که در جلب افکار و احساسات عمومی برای خلاصی‌اش نقش زیادی داشت) و البته خود عوامل سازنده هم منکر اقتباس از این پرونده هستند و فیلم را حاصل تحقیق روی چند پروندۀ جنایی مشابه هم می‌دانند.
اما چه فیلم را حاصل اقتباس مستقیم از آن پرونده بدانیم و چه نه، مشکل اصلی اثر، سرگردانی و بلاتکلیفی متن در تعیین یک مسیر مشخص داستانی مبتنی بر یک مرکز ثقل دراماتیک است. این مشکل در فیلم‌نامۀ قبلی کاظم دانشی یعنی «علف‌زار» هم بود؛ آن سان که اولا برخی خطوط فرعی داستان (به‌ویژه ماجرای آن زوج معتاد که یکی‌درمیان وسط قصۀ اصلی سروکله‌شان پیدا می‌شد و نمک می‌ریختند) ربط چندانی به بافت اصلی درام نداشت و دوم آن که انرژی فیلم تا نیمۀ متن تمام می‌شد و بقیۀ آن با تکرار مکررات ادامه می‌یافت.
اتفاقا «بی‌بدن» هم با همان الگوی «علف‌زار» با یک صحنۀ کوبندۀ اولیه شروع می‌شود: ماجرای اعدام جوانی که در آخرین لحظه توسط مادر مقتول بخشیده می‌شود و از قصاص نجات می‌یابد که البته حدس نجات یافتنش هم چندان کار مشکلی نیست. منتها این‌جا قرار است لابد زاویه‌ای از شخصیت بازپرس که عبارت از تلاشش برای اعدام نیافتن محکومان به قصاص قتل نفس است معرفی شود...*

*متن کامل این نقد را در صفحات ۶۴ و ۶۵ شمارۀ اردیبهشت «فیلم امروز» بخوانید.

#فیلم_امروز #فیلم #بی_بدن #الناز_شاکردوست #نقد_فیلم

صفحه اینستاگرام:
Instagram.com/filmemrooz.official
کانال یوتیوب فیلم امروز:
youtube.com/@filmemrooz