Aasoo - آسو
26.6K subscribers
3.05K photos
317 videos
157 files
5.52K links
@Nashraasoo
فرهنگ، اجتماع و نگاهی عمیق‌تر به مباحث امروز

تماس با ما:‌ 📩
editor@aasoo.org
🔻🔻🔻
آدرس سایت:
aasoo.org
اینستاگرام:
instagram.com/NashrAasoo
فیس‌بوک:
fb.com/NashrAasoo
توییتر:
twitter.com/NashrAasoo
Download Telegram
آیا جنگ اجتناب‌ناپذیر است؟ 🔺

در سال ۱۹۳۲ بزرگ‌ترین نابغه‌ی قرن بیستم نامه‌ای اضطراری به بانفوذترین روان‌شناس قرن نوشت. در آن نامه، آلبرت اینشتین از زیگموند فروید پرسید «آیا راهی وجود دارد که بشریت را بتوان از تهدید جنگ رهانید؟» این نامه در همان سالی نوشته شد که شهروندان آلمانی با رأی خود حزب نازی را به قدرتمندترین حزب در آلمان تبدیل کردند، تنها یک سال پیش از آن که آدولف هیتلر به قدرت برسد.

@NashrAasoo 💭
«دختران مثل آهوبره‌های وحشت‌زده از برابرشان می‌گریختند. من این صحنه را می‌دیدم. مردم را می‌دیدم که تماشا می‌کردند. جهان را می‌دیدم که فرار و وحشت این دختران را در صفحه‌ها‌ی تلویزیون‌و مانیتور و موبایلشان تماشا می‌کردند.»

🗂 یادداشت‌های دیگر دختران نوجوان افغان را در اینجا بخوانید.

aasoo.org/fa/notes/4697
@NashrAasoo 🔻
جهانی که به تماشا نشسته 🔻

🔹 امروز روز جمعه است، مثل همیشه از خواب بیدار شدم و به کارهای خانه مصروف شدم تا اینکه متوجه شدم ساعت دوازده بجه‌ی چاشت است و من باید به برنامه‌ای که در مکتب برگزار می‌شود، بروم. برنامه‌ای که از طرف نهاد ادبی جلگه برگزار شده است؛ نهادی که در هر جا درخشید، اما موقتاً به دلیل محدودیت‌ها و نگرانی‌های امنیتی فعالیت‌های خود را متوقف ساخته است. به خاطر شور و شوقی که برای اشتراک در این برنامه داشتم، با خود گفتم که باید در این برنامه شرکت کنم. با سراسیمگی زیاد آماده شدم تا بروم. لحظه‌ای که پا از دروازه‌ی خانه‌بیرون گذاشتم، پاهایم مرا یاری نمی‌کردند. ترس تمام وجودم را فراگرفته بود. با خود می‌گفتم اگر اتفاقی برایم رخ بدهد، چه خواهم کرد؟ با خواندن آیت‌الکرسی و چند سوره از قرآن کریم تمام امیدم را به خدا سپردم و رفتم.

🔹 هیاهویی که در شهر پراکنده شده، مثل فیلمی از پیش چشمانم می‌گذشت، می‌گویند که طالبان دخترها را می‌برند و خیلی‌های از آن‌ها را به پل‌چرخی انتقال می‌دهند. با هر بیت شعر ترسم بیشتر و بیشتر می‌شد. حس می‌کردم این ترس تمام وجودم را فرا می‌گیرد. با خودم می‌گویم این چگونه زندگی است که حتی نمی‌توانیم تصمیم بگیریم چی بپوشیم؟ چرا ما از ابتدایی‌ترین حقوق خود محرومیم؟ در این کشور، در اینجا که زادگاه ما است، چرا با ما این‌طور رفتار می‌شود؟ با ختم شعر به خود آمدم و به خودم گفتم: این چه حرفی است؟ تو قوی هستی. همه‌ی این‌ها را پشت سر می‌گذرانی. تو تسلیم نمی‌شوی. آن روز را با تمام ترس و وحشت دوباره به خانه برگشتم و فردای آن روز بعد از آماده شدن و پوشیدن لباس سراپا سیاه خود را مثل عزاداری می‌دیدم که گویا آرزوهایش را دفن می‌کند و این آزاردهنده‌ترین حسی بود که تجربه می‌کردم.

🔹 از خود بی‌خود شده بودم و با دست و پای لرزان دوان دوان به طرف خانه برگشتم. آن چند دقیقه راه را ندانستم چگونه طی کردم و وقتی به خانه رسیدم تمام روز آن ترس وجودم را رها نمی‌کرد، ترس و این سؤال که آیا سفرِ زندگی برای هر کسی، مثل سفری که یک دختر افغان و هزاره دارد، پر از تجربه‌ی خستگی و توهین و تحقیر است؟ استاد، اینجا از یک چیز خاص برایت می‌نویسم: «اینجا طالب است؛ انسان است؛ مسلمان است؛ پشتون است؛ حاکم است؛ مرد است؛ تفنگ دارد. ریش و دستار دارد. صدای بلند دارد. موتر و زندان و شلاق و برچه دارد…»قلم از دستم افتید. هر دو دستم را روی سرم گرفتم. آهی کشیدم. دستانم را پایین آوردم. دست راستم را روی سینه‌ام گذاشتم. درست روی قلبم. تپش قلبم را حس می‌کردم. تندتر از همیشه می‌تپید. چشمانم را بستم. طالب را پیش چشمانم دیدم. ریش و دستار و قیافه‌اش را دیدم. تفنگش را دیدم. یک نفر نبود. دو نفر نبودند. یک گروه بودند. در جاده، در کوچه، عربده‌کشان از عقب دختران می‌دویدند. تفنگ داشتند.

@NashrAasoo 💭
«هایده در دو دهه فعالیت هنری، بیش از ۲۰۰ ترانه خواند و گنجینه‌ای شگفت‌انگیز برای تمام لحظاتِ غم و شادمانی ایرانیان به جا گذاشت. صدایش بانفوذ، سنگین، متنوع، پاکیزه، زایا و پردامنه بود. صدایی پرطنین که مثل فرش ایرانی بافتی پر از ظرافت و مثل مینیاتور پر از جزئیات داشت. صدایی به‌وضوح تعلیم‌دیده و با وجود این به‌شکلی آرزو‌کردنی‌آزاد که تواناییِ نادری در تغییر دادنش داشت.»

aasoo.org/fa/notes/4724
@NashrAasoo 🔻
ای عزیزای دلم یه روزی؛ یادی از «هایده» در حوالی سالگرد تولدش🔻

🎶 این روزها سالگرد تولد «هایده» است؛ او در بیست و یکم فروردین ۱۳۲۱ در خیابان عین‌الدوله‌ در تهران به دنیا آمد و تنها ۴۷ سال زندگی کرد. اگرهای بسیار اگر دست به دست هم می‌دادند امروز لابد آن صدای پردامنه‌ی خوش‌کوکْ ۸۲ ساله بود و همچنان با آن نویدِ آمیخته به حُزنی که تنها در صدای او بود و بس، به اطلاعمان می‌رساند که: «بهار بهار باز اومده دوباره». هایده اما به معنای واقعیِ کلمه دق کرد. این جمله را که می‌نویسم واژه‌ی «دق» را در «دهخدا» جست‌وجو می‌کنم: «از اندوه و رنج و غصه آزرده شدن، رنجور شدن و مردن»! غلامرضا بروسان در شعری می‌نویسد: «غربت با من همان کار را می‌کند/که موریانه با سقف/که ماه با کتان/که سکته‌ی قلبی با ناظم حکمت». غربت با هایده چنین کرد. هایده‌ی در غربت اما که بود و بر او چه گذشت؟ در این جستار ِکوتاه، می‌خواهم ــ بی‌آنکه مدعیِ پاسخی باشم ــ با فروتنیِ یک روزنامه‌‌نگارِ مشتاقْ توجه خواننده را به اهمیتِ این پرسش جلب کنم. 

🎶 به خاطر نمی‌آورم که هیچ خواننده‌ی دیگری مردمِ مخاطب و دوستدارش را این قدر در آوازهای خود خطاب کرده باشد. هایده شاید تنها صدای برجسته‌ای باشد که ما را خطاب قرار می‌داد. ما را «ای عزیزای دلم» می‌خواند، دلداری‌مان می‌داد که: «غصه نخور عزیزم»! تبعید مشغول کار خود بود، با هایده همان می‌کرد که موریانه با سقف. با این حال هایده از یأسِ خود فراتر می‌رفت و به‌زودی ــ گرچه به‌تلخی و با سختی ــ دوران تازه‌ای را در کارنامه‌ی درخشان هنری‌اش آغاز کرد و کوشید برای مردمش باقی بماند؛ گاه صدای دلداری و امید و گاه صدای عتاب و هشدار باشد. 

🎶 او آواز خواندن را در کودکی وقتی که کمابیش ده‌ساله بود با گوش دادن به رادیو و تلویزیون ملی ایران ــ وقتی که هنوز می‌شد با گوش دادن به رسانه چیزی آموخت ــ یاد گرفته بود. پدرش اهل موسیقی بود و مادرش، زینب بلغاری، مولودی‌خوانِ سفره‌ها و مراسم مذهبی بود. هایده هم مداحی می‌دانست. در خانه‌ای بزرگ شده بود که قمرالملوک وزیری به آن آمد و رفت داشت. خودش می‌گوید با ترس و خجالت زمزمه می‌کرده: «تنها مشوقم خاله‌ام بود. او بود که صدایم را شنید و گفت زمزمه نکن! بلندتر بخوان». با این حال، در ۱۲سالگی شوهرش دادند و در ۱۴سالگی مادر شد. می‌گوید: «از بچگی عاشق و شیدای صدای خانم دلکش بودم اما جرئت نداشتم بخوانم». کمی ردیف کار کرده بود که استاد علی تجویدی کشفش کرد و درخششِ ابدیِ هایده آغاز شد. هرچند در آن زمان نتوانست از آن پیش‌تر برود. خودش در مصاحبه‌ای به «مشکلات خانوادگی» اشاره می‌کند، اما مهستی پس از مرگ خواهرش توضیح داد که «من چون شوهر نداشتم رفتم جلو و راه را باز کردم. هایده شوهر داشت و شوهرش دوست نداشت او بخواند…یک سال که من خواندم، هایده هم آمد به جرگه‌ی هنرمندان».

@NashrAasoo 💭
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
ایرانیان چه می‌خواهند؟
📽 آرش عزیزی در گفت‌وگو با مریم فومنی
 
«کتاب «ایرانیان چه می‌خواهند؟ زن، زندگی، آزادی» نوشته‌ی آرش عزیزی، که در دی‌ماه ۱۴۰۲ به بازار آمد، یکی از اولین کتاب‌هایی است که به‌نحوی جامع به خیزش زن، زندگی، آزادی پرداخته است. خیزشی که شهریورماه ۱۴۰۱ در پی کشته شدن ژینا-مهسا امینی شروع شد و اگرچه اعتراضات خیابانی‌اش خاموش شده اما چنان‌که آرش عزیزی در کتابش آورده، خواسته‌هایش همچنان در بطن جامعه‌ی ایران جریان دارند. با آرش عزیزی درباره‌ی این کتاب و خواسته‌های ایرانیان گفتگو کرده‌ایم.»
 
@NashrAasoo 🔺
«همه‌ی وکلا، سیاستمداران و تاریخ‌نگارانِ اروپایی و آمریکایی محاکمه‌ی رهبرانِ آلمانِ نازی در نورنبرگ پس از پایان جنگ جهانیِ دوم را به یاد می‌آورند. اما فقط عده‌ی کمی محاکمه‌ی رهبران ژاپن در دادگاه بین‌المللیِ توکیو را به یاد دارند. و این در حالی است که در مقایسه با دادگاه نورنبرگ که تنها ۱۱ ماه طول کشید، دادگاه توکیو بیش از دو سال ادامه یافت، اسناد بسیار بیشتری ارائه کرد و ــ برخلاف دادگاه نورنبرگ ــ همه‌ی متهمان را مجرم شناخت و هیچ‌یک از آنان را تبرئه نکرد.»

aasoo.org/fa/books/4703
@NashrAasoo 🔻
«محاکمه در توکیو»؛ کتابی درباره‌ی دشواریِ رسیدگی به جنایت‌های جنگی🔻

🔸 قضاتِ دادگاه توکیو می‌خواستند با تکیه بر موفقیت دادگاه نورنبرگ، مبانیِ نظری و عملیِ حقوق بین‌الملل را گسترش دهند. اما به‌رغم تلاش‌های آنان، تنها خاطره‌ای که امروز هنوز در اذهان زنده است نظر مخالفِ رادابینود پال، قاضیِ هندی، است که در کمال شگفتی هم دستِ رد به سینه‌ی خودِ دادگاه می‌زد و هم بخش عمده‌ای از شواهد و مدارکِ آن را رد می‌کرد. اکنون روایت‌های به‌شدت تحریف‌شده و اغراق‌آمیزی از نظرات پال وجود دارد اما ناسیونالیست‌های افراطیِ ژاپنی همچنان این روایت‌ها را وحی مُنزَل می‌دانند.

🔸 تقریباً از همان آغاز، دادگاه گرفتار شک و تردید درباره‌ی مشروعیت و قانونی‌بودن‌اش شد. در ژوئیه‌ی ۱۹۴۵، متفقینِ پیروز «اعلامیه‌ی پوتسدام» را صادر کرده بودند، که به نظر باس «یکی از بی‌رحمانه‌ترین بیانیه‌هایی است که تا کنون یک دولت دموکراتیک صادر کرده است.» متفقین در این بیانیه خواهان «خلع سلاح کامل، عزل دائمیِ رهبرانِ توسعه‌طلبِ ژاپن که در پی "فتح دنیا" برآمده بودند، و همچنین انحلال نظام امپراتوری» شدند. در غیر این صورت، آن‌ها به «انهدام کامل نیروهای نظامیِ ژاپن و ناگزیر نابودیِ کشور ژاپن» روی می‌آوردند. (هنوز کسی نمی‌دانست که آمریکا بمب اتمی دارد.) اما آیا دادگاه می‌توانست صرفاً با استناد به اعلامیه‌ی پوتسدام برنامه‌ریزی برای تجاوز نظامی و عملی کردن چنین برنامه‌ای را جرم تلقی کند؟ بعضی از اعضای دادگاه ‌کوشیدند تا به «پیمان بریان-کلوگ» (۱۹۲۸) به‌عنوان رویّه‌ی قضائی در حقوق بین‌الملل استناد کنند اما این پیمان هرچند توسل به جنگ را ممنوع اعلام کرده بود، حمله‌ی نظامی را عملی مجرمانه نشمرده بود. به نظر قاضیِ فرانسوی، بهتر بود که به «حقوق طبیعی» و «وجدان عمومی» استناد کنند. در نهایت، قضات بر سر نحوه‌ی توصیف حقِ خود برای محاکمه کردن افراد به اتهام جنایت علیه بشریت یا جنایت علیه صلح به هیچ توافقی دست نیافتند. اکثر آن‌ها این موضوع را کنار گذاشتند و صرفاً دعا کردند که به خیر بگذرد.

🔸کتابِ باس بسیار طولانی، سرشار از جزئیات، جذاب و آکنده از قضاوت است. او نه تنها استدلال‌های حقوقی را ارائه می‌دهد بلکه فضای دادگاه را هم ترسیم می‌کند: برای مثال می‌توان به توصیف‌های مختصر و دقیقِ او از شخصیت‌های اصلی، از فشار بر قضات چندملیتی‌ای که ماه‌های متوالی در هتل «ایمپریال» گیر افتاده بودند، و از هیدکی توجو در میان هفت مرد ژنده‌پوشِ سالخورده‌ای که لِخ‌لخ‌کنان به پای چوبه‌ی دار در زندان سوگامو رفتند، اشاره کرد. او برای توگو شیگِنوری، وزیر امور خارجه، ابراز همدردی می‌کند؛ شیگنوری بارها شجاعانه در حمایت از صلح و در مخالفت با جنگی سخن گفته بود که می‌دانست ژاپن در آن پیروز نخواهد شد (او در زندان درگذشت.) باس شرح جامعی از مخالفتِ «شدید» رادابینود پال ارائه می‌دهد. تنها پال بود که به نژادپرستی و ریاکاریِ نهفته در این دادگاه اشاره کرد. امپراتوری‌های استعمارگر داشتند یک امپراتوریِ استعمارگرِ دیگر را به همان کارهایی که خودشان مرتکب شده بودند متهم می‌کردند؛ بعضی از کشورهایی که در مسند قضاوت نشسته بودند خودشان هم آشکارا دست به تجاوز نظامی زده بودند؛ چرا جنایت‌های ژاپنی‌ها «جنایت علیه بشریت» بود اما بمباران شدید توکیو با بمب‌های آتش‌زا توسط آمریکا و استفاده از بمب‌های اتمی علیه غیرنظامیان جنایت علیه بشریت نبود؟ همان‌طور که باس می‌گوید، پال با تردید و دودلی توسعه‌طلبیِ ژاپنی‌ها را توجیه کرد اما صریحاً از جنایت‌های آن‌ها ابراز انزجار کرد.

@NashrAasoo 💭
طبل جنگ
✍🏼 مانا نیستانی

@NashrAasoo 🔺
🔶 «زندگیِ زنانی که حجاب از سر برداشته‌اند، به بازیِ «مار و پله» شبیه شده است. بی‌حجاب جلو می‌روند تا ببینند کجا مار به آن‌ها نیش‌می‌زند و پرت‌شان می‌کند پایین. اما بعد دوباره دنبال راه‌های دیگری می‌گردند و جلو می‌آیند تا نیش بعدی و سقوط بعدی.»

🔶 «موهای بدون روسریِ‌مان سلاح ماست و به آنها می‌فهماند که عابر نیستیم، انقلابی هستیم و آمده‌ایم تا خیابان را پس بگیریم؛ تا زن، زندگی و آزادی را پس بگیریم. »

🔶 «بگذارید راستش را به شما بگویم. من ابتدا می‌خندیدم. می‌گفتم مگر می‌توانند به اجبار حجاب سر زن‌ها کنند؟ شاید هم غلط فکر نمی‌کردم و فقط جنگ را پیش‌بینی نکرده بودم. جنگ بود که حکومت و حجاب اجباری‌اش را تحکیم کرد. جنگ بهانه‌ای برای سرکوب همه‌ی آزادی‌ها شد و حق زنان برای اینکه بی‌حجاب باشند کاملاً زیرسایه‌ی آن رفت.»

📎 مجموعه مطالب آسو درباره مقاومت زنان در برابر حجاب اجباری را در كانال تلگرام یا وب‌سایت آسو بخوانید.

@NashrAasoo 💭
«این کانونِ جنگی است که دولت روسیه علیه مردم خودش پیش می‌برد. در روسیه، سر از اداره‌ی پلیس درآوردن وحشتناک است. بهتر است که آدم به چنگ دزدان و تبهکاران بیفتد تا به دست پلیس. رژیم‌های بسیاری در گذشته و حال از شکنجه استفاده کرده و می‌کنند اما در روسیه شکنجه به شکلی تقریباً سیستماتیک در کمیساریاها و زندان‌ها اعمال می‌شود.»

aasoo.org/fa/articles/4717
@NashrAasoo 🔻
جامعه‌ی روسیه بر پایه‌ی عرف مافیا بنا نهاده شده است🔻


🔹 سرگی مدودف، متخصص دوران پساشوروی، در گفت‌وگو با روزنامه‌ی فرانسویِ «لوموند» به ما یادآوری می‌کند که «روسیه قدرتی جنگاور و پلیسی است که در طول قرن‌ها نه تنها با همسایگان بلکه با ملتِ خود نیز همیشه در جنگ بوده است». گرایشی که تحت فرماندهیِ پوتین با حمله به اوکراین تشدید شده است.

🔹 در طول اعصار، دولت مسکو نه تنها با همسایگان بلکه با ملتِ خود هم جنگیده است. منابع اصلیِ کشور را از آنِ خود کرده، به مالکیت خصوصی اجازه‌ی گسترش نداده، و در نتیجه طبقه‌ی اجتماعی‌ای را هم که در پیوند با آن است، محدود کرده است. از دید زمامداران روسیه مالکیت خصوصی منبعی است برای درآمد، گونه‌ای «صنعت نفت ثانی». زندگیِ انسانی در روسیه ارزش چندانی ندارد. پیروزی‌های بزرگ جنگ جهانی دوم ــ نبرد استالینگراد، فتح برلین ــ به بهای از دست رفتن جان‌‌های بی‌شمار به‌دست آمده است. جیره‌ی متداول آن زمان، ده سرباز شوروی در ازای یک آلمانی بود. اکنون در اوکراین سه روس در ازای یک اوکراینی است. در سال ۱۹۴۵، در حالی که ژنرال آمریکایی، دوایت آیزنهاور، از شمار بالای کشته‌شدگانِ ارتش شوروی ابراز شگفتی می‌کرد، مارشال گئورگی ژوکف به او پاسخ داد: «هیچ اهمیتی ندارد. زنانِ ما سربازانِ جدیدی ‌به دنیا خواهند آورد.» ولادیمیر پوتین هم بر این باور است. او ادعا می‌کند که اختیار تن و جسم شهروندان روس را داراست، به همین‌خاطر زن‌ها را به فرزندآوریِ بیش‌تر فرامی‌خواند و به اقلیت‌های جنسی حمله می‌کند. او به فرد و انسان نیاز ندارد. تنها چیزی که می‌خواهد سربازانی است که بتوانند جنگ‌هایش را پیش ببرند.

🔹 در میانه‌ی قرن بیستم، ما در برابر دو رژیم تمامیت‌خواه قرار داشتیم: یکی به رهبری هیتلر، و دیگری به رهبری استالین. این دو در سال ۱۹۳۹ دست به دست هم دادند تا به لهستان و کشورهای بالتیک تعرض کنند. بنابراین مسئولیت جنگ به تساوی متوجه اتحاد جماهیر شورویِ استالینی و آلمان هیتلری است. بی‌شک هنگامی که ارتش آلمان در ۲۲ ژوئن ۱۹۴۱ به شوروی حمله کرد این کشور ناچار شد که به فرانسه، بریتانیا و ایالات متحده‌ی آمریکا بپیوندد. چاره‌‌ی دیگری نداشت. من به‌‌خوبی می‌دانم که خاطره‌ی پیروزیِ استالینگراد در فوریه‌ی ۱۹۴۳ هم‌چنان زنده است، از جمله در فرانسه، اما فراموش نکنیم که استالین هم‌پیمانِ هیتلر هم بود. به خودمان دروغ نگوییم: نظام استالینی گونه‌ای از فاشیسم بود. متأسفانه، جنگ جهانیِ دوم به پایانِ خود دست پیدا نکرد. نوعی تمامیت‌خواهی نابود شد، اما نوع دیگری برجا ماند. ولادیمیر پوتین تجسم آن است. او بدون شک میراث‌دار فاشیسم استالینی است.

@NashrAasoo 💭
Aasoo - آسو
خواب فرهاد در بیداری.pdf
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
📚 نسخه‌ی چاپی کتاب خوابِ فرهاد در بیداری به زودی در نمایشگاه کتاب بدون سانسور در دسترس مخاطبان خواهد بود. شما می‌توانید نسخه‌ی دیجیتال این کتاب را از اینجا دانلود کنید یا نسخه‌ی چاپی را از وب‌سایت لولو سفارش دهید.

@NashrAasoo 🔺