Forwarded from مدرسه طبیعت باغ گیلو(شهرستان بافق) (h.beheshti)
طبیعت، کودک را قضاوت نمیکند، به او برچسب نمیزند؛ هر صبح با آغوش باز و صدای پرندگان به استقبال او میرود.
Nicolette Sowder
@kodakbazitabiatKIT
Nicolette Sowder
@kodakbazitabiatKIT
Forwarded from مهران صولتی
🔹 مساله ای به نام تعطیلات زودرس در مدارس ایران!
@solati_mehran
✍ مهران صولتی
🌱 وارد کلاس که می شوم آهی از نهاد دانش آموزان بلند می شود. گویا همه انتظار داشته اند که نیایم. این حس زمانی تشدید می شود که اعلام می کنم مطابق اعلام قبلی امتحان را برگزار می کنم. در فرصتی که به بچه ها برای یادآوری مطالب می دهم بحث داغی بر سر آمدن یا نیامدن به مدرسه در می گیرد. دانش آموزان با حرارت همدیگر را مواخذه می کنند که چرا خلف وعده کرده و آمده اند. هجدهم اسفند است و عطش تعطیلی زودرس مدارس بچه ها را بی تاب کرده است. این داستان بحران کلاس و مرگ مدرسه در هفته آخر آموزش و پرورش ایران است! قصه ای تکراری که با تاکید ملال آور و هرساله مسئولین بر دایر بودن مدارس تا ۲۸ اسفند ابعادی طنزآمیز نیز می یابد. در یکی دو هفته آخر اسفندماه استفاده از ابزارهای کنترلی نیز اوج می گیرد. تاکید ادارات به مدیران برای حضور و غیاب بچه ها، اصرار مدارس به خانواده ها برای فرستادن دانش آموزان به مدرسه و تلاش معلمان برای حفظ بچه ها، همه و همه در این زمینه معنا می یابند. نوعی همدستی سه گانه برای تداوم فرمالیسم! بچه ها معتقدند که اگر معلمان امتحانی برگزار نکنند مشکلی با آمدن ندارند هر چند که بعد از گفت و گو متقاعد می شوند که بدون تدریس یا ارزشیابی هم توجیهی برای آمدن نمی یابند. واقعیت این است که مدارس ایران با نوعی چالش بر سر فلسفه وجودی خود مواجه شده اند. بحران مشروعیتی که با افزایش ناکارآمدی نظام آموزش و پرورش تشدید شده است. دبیرستان های امروز واجد هیچ گونه جذابیتی برای بچه ها نیستند. بسیاری از دانش آموزان تنها بر اساس اجبار والدین یا با هدف خوش بودن در کنار دوستان هر روز از خواب بیدار می شوند. افول جایگاه دانش، آموزش به مثابه تلاش برای حقیقت جویی را با پرسش های جدی روبرو ساخته است. به دلیل تراکم بالای دانش آموزان، معلمان نیز بیشتر در نقش بخشی از نیروی انتظامی ظاهر شده و کلاس ها را از جذابیت حداقلی تهی می سازند. روزی نیست که دانش آموزان از بی ارتباطی برخی دروس با آینده شغلی خود پرسش نکرده و معلمان را با چالش مواجه نسازند. مفهومی به نام معلم الهام بخش که یادآور حک شدن نام و تاثیرات اخلاقی این چهره ها در خاطره جمعی نسلی از دانش آموزان بود به فراموشی سپرده شده و جبر زمانه معلمان را به تصدی بیش از یک شغل واداشته است. افزایش حضور نادانش آموزان، موجب تشدید پدیدآمدن نامعلمان شده و همین امر، اندک توجیهات ممکن برای چرایی تداوم فعالیت های مدارس را با پرسش های جدی روبرو ساخته است. به نظر می رسد بدون عزمی جدی برای بازاندیشی در کارنامه چهل ساله آموزش و پرورش شاهد تبدیل شدن هر چه بیشتر مدارس به کانون های بحران زا خواهیم بود. از کشتن خلاقیت ها و فردیت ها گرفته تا عدم آموزش مهارت های زندگی در فرآیندهای تعاملی، از تحمیل آموزه ها و شعارهای نخ نمای ایدئولوژیک گرفته تا تبدیل شدن این دستگاه به بنگاهی برای کسب رای در انتخابات مختلف، همه و همه از بی دفاعی این شهر در قبال هجوم افسار گسیخته آسیب های اجتماعی حکایت دارند. این جاست که برخورد واقع بینانه وزارتخانه با مساله تکراری تعطیلات زودرس مدارس می تواند نشانه ای هر چند کوچک از اراده معطوف به بازاندیشی در کارنامه آموزش و پرورش کشور محسوب شود!
@solati_mehran
#تعطیلات_مدارس
#آموزش_و_پرورش
@solati_mehran
✍ مهران صولتی
🌱 وارد کلاس که می شوم آهی از نهاد دانش آموزان بلند می شود. گویا همه انتظار داشته اند که نیایم. این حس زمانی تشدید می شود که اعلام می کنم مطابق اعلام قبلی امتحان را برگزار می کنم. در فرصتی که به بچه ها برای یادآوری مطالب می دهم بحث داغی بر سر آمدن یا نیامدن به مدرسه در می گیرد. دانش آموزان با حرارت همدیگر را مواخذه می کنند که چرا خلف وعده کرده و آمده اند. هجدهم اسفند است و عطش تعطیلی زودرس مدارس بچه ها را بی تاب کرده است. این داستان بحران کلاس و مرگ مدرسه در هفته آخر آموزش و پرورش ایران است! قصه ای تکراری که با تاکید ملال آور و هرساله مسئولین بر دایر بودن مدارس تا ۲۸ اسفند ابعادی طنزآمیز نیز می یابد. در یکی دو هفته آخر اسفندماه استفاده از ابزارهای کنترلی نیز اوج می گیرد. تاکید ادارات به مدیران برای حضور و غیاب بچه ها، اصرار مدارس به خانواده ها برای فرستادن دانش آموزان به مدرسه و تلاش معلمان برای حفظ بچه ها، همه و همه در این زمینه معنا می یابند. نوعی همدستی سه گانه برای تداوم فرمالیسم! بچه ها معتقدند که اگر معلمان امتحانی برگزار نکنند مشکلی با آمدن ندارند هر چند که بعد از گفت و گو متقاعد می شوند که بدون تدریس یا ارزشیابی هم توجیهی برای آمدن نمی یابند. واقعیت این است که مدارس ایران با نوعی چالش بر سر فلسفه وجودی خود مواجه شده اند. بحران مشروعیتی که با افزایش ناکارآمدی نظام آموزش و پرورش تشدید شده است. دبیرستان های امروز واجد هیچ گونه جذابیتی برای بچه ها نیستند. بسیاری از دانش آموزان تنها بر اساس اجبار والدین یا با هدف خوش بودن در کنار دوستان هر روز از خواب بیدار می شوند. افول جایگاه دانش، آموزش به مثابه تلاش برای حقیقت جویی را با پرسش های جدی روبرو ساخته است. به دلیل تراکم بالای دانش آموزان، معلمان نیز بیشتر در نقش بخشی از نیروی انتظامی ظاهر شده و کلاس ها را از جذابیت حداقلی تهی می سازند. روزی نیست که دانش آموزان از بی ارتباطی برخی دروس با آینده شغلی خود پرسش نکرده و معلمان را با چالش مواجه نسازند. مفهومی به نام معلم الهام بخش که یادآور حک شدن نام و تاثیرات اخلاقی این چهره ها در خاطره جمعی نسلی از دانش آموزان بود به فراموشی سپرده شده و جبر زمانه معلمان را به تصدی بیش از یک شغل واداشته است. افزایش حضور نادانش آموزان، موجب تشدید پدیدآمدن نامعلمان شده و همین امر، اندک توجیهات ممکن برای چرایی تداوم فعالیت های مدارس را با پرسش های جدی روبرو ساخته است. به نظر می رسد بدون عزمی جدی برای بازاندیشی در کارنامه چهل ساله آموزش و پرورش شاهد تبدیل شدن هر چه بیشتر مدارس به کانون های بحران زا خواهیم بود. از کشتن خلاقیت ها و فردیت ها گرفته تا عدم آموزش مهارت های زندگی در فرآیندهای تعاملی، از تحمیل آموزه ها و شعارهای نخ نمای ایدئولوژیک گرفته تا تبدیل شدن این دستگاه به بنگاهی برای کسب رای در انتخابات مختلف، همه و همه از بی دفاعی این شهر در قبال هجوم افسار گسیخته آسیب های اجتماعی حکایت دارند. این جاست که برخورد واقع بینانه وزارتخانه با مساله تکراری تعطیلات زودرس مدارس می تواند نشانه ای هر چند کوچک از اراده معطوف به بازاندیشی در کارنامه آموزش و پرورش کشور محسوب شود!
@solati_mehran
#تعطیلات_مدارس
#آموزش_و_پرورش
Forwarded from [مطالعاتکودکوطبیعت] (Bahman(mohamad) Azimi)
ما جامه نمازی به سر خم کردیم / از خاک خرابات تیمم کردیم
باشد که در این میکده ها دریابیم / آن عمر که در مدرسه ها گم کردیم
امروز ما با دو نگاه به کودک روبروییم یکی نگاه غالب،که چه آگاهانه باشد یا نه کودک را موجودی می بیند مثل ما بزرگسالان منتها با جثه ای کوچکتر همه به یکسان و با استعدادهای یکنواخت همچون لوحی محفوظ آموزش پذیر، شکل گیرنده، منعطف و چکش خوار آماده برای اینکه هر چه بخواهی بر این لوح بنویسی دورانی از بطالت و بی خبری می گذراند که باید هر چه زودتر به پایان رساند و وارد زندگی جدیش کرد او خود آگاه به مصلحت خویش نیست و باید برایش برنامه ریخت نیاز آینده هاش به پیشرفت را در نظر گرفت و هر آنچه در این رهگذر و برای میل به پیشرفت مورد نیاز اوست برآورد و او را بر آن وا داشت در این راه هر چه بیشتر به علوم و فنون مختلف مجهز شود و هر چه زودتر بهتر است . او را باید همچون انباری از اطلاعات آکند .اینکه او خود این شیوه بارآمدن را علاقه دارد به آن انگیزه دارد آمادگی روانی برایش هست یا نه با شادمانی آن را می پذیرد و یا تحت فشار کمترین اهمیتی ندارد چرا که او به مصلحت خویش آگاه نیست. اگر برداشت من از نگاه غالب جامعه ،قانون ،خانواده و نظام آموزش آنطور که در عمل می آید نه در کلام نادرست است به من یادآوری کنید . ممکن است این نگاه به غیر از این مدعی باشد و حرفهای زیبا در مورد کودک بسیار بگویند اما آنچه اهمیت دارد شیوه عمل است نه اظهارات . آیا شیوه عمل با کودک در خانه و مدرسه جز این حکایت دارد؟خانواده، مدرسه ، رسانه و جامعه با او جز این برخورد می کنند؟ مثالی بزنیم : در زمره اولین تعالیم تربیت معلم و مربی آنست که شرط اول یادگیری وجود علاقه و انگیزه است کودک تا نسبت به چیزی علاقه و انگیزه نداشته باشد نسبت به آن توجه نشان نخواهد داد حال از شما می پرسم اگر یک روز کودک را به طبیعت ببریم و آزادش بگذاریم تا هر آنچه خواهد کند و روز دوم او را درکلاسی در هر کلاسی بنشانیم و چیزی را به او بیاموزیم روز سوم او را بین این دو گزینه مخیر کنیم کدام را برخواهد گزید؟ و ما اکنون کدام را به او عرضه می داریم ؟ مسلم است که او بخواهد آزادانه و سرخوشانه زندگی کند اما این که مصلحت او نیست ، بازی لهو است و باید هر چه زودتر به کناری نهاده شود. اما نگاه دیگری نیز به کودک وجود دارد. رو به رشد و اقبال روز افزون که هر کودک را هدیه یگانه ای می داند خلاق با خرد ذاتی برای شناخت جهان پیرامون هر یک با علایق و استعدادهای خاص خود با گرایشاتی از پیش تا حدودی سوگیری شده و ذاتی که آن را برای شناخت جهان به گونه ای خاص آماده ساخته اند کودکی را دورانی طلایی و تکرار ناپذیر می بیند که همه چیز فرد را برای همه عمر به خوب یا بد رقم خواهد زد نگاهی که کودک را بزرگترین سرمایه می داند و اعتقاد دارد که اگر قرار است او در فردای بزرگسالی اش موجودی باشد شادمان، خلاق، توانا ، مقاوم و دل بسته به سرزمین و مدافع آن اکنون باید به او فرصت شادمانی ، سرخوشی و
باشد که در این میکده ها دریابیم / آن عمر که در مدرسه ها گم کردیم
امروز ما با دو نگاه به کودک روبروییم یکی نگاه غالب،که چه آگاهانه باشد یا نه کودک را موجودی می بیند مثل ما بزرگسالان منتها با جثه ای کوچکتر همه به یکسان و با استعدادهای یکنواخت همچون لوحی محفوظ آموزش پذیر، شکل گیرنده، منعطف و چکش خوار آماده برای اینکه هر چه بخواهی بر این لوح بنویسی دورانی از بطالت و بی خبری می گذراند که باید هر چه زودتر به پایان رساند و وارد زندگی جدیش کرد او خود آگاه به مصلحت خویش نیست و باید برایش برنامه ریخت نیاز آینده هاش به پیشرفت را در نظر گرفت و هر آنچه در این رهگذر و برای میل به پیشرفت مورد نیاز اوست برآورد و او را بر آن وا داشت در این راه هر چه بیشتر به علوم و فنون مختلف مجهز شود و هر چه زودتر بهتر است . او را باید همچون انباری از اطلاعات آکند .اینکه او خود این شیوه بارآمدن را علاقه دارد به آن انگیزه دارد آمادگی روانی برایش هست یا نه با شادمانی آن را می پذیرد و یا تحت فشار کمترین اهمیتی ندارد چرا که او به مصلحت خویش آگاه نیست. اگر برداشت من از نگاه غالب جامعه ،قانون ،خانواده و نظام آموزش آنطور که در عمل می آید نه در کلام نادرست است به من یادآوری کنید . ممکن است این نگاه به غیر از این مدعی باشد و حرفهای زیبا در مورد کودک بسیار بگویند اما آنچه اهمیت دارد شیوه عمل است نه اظهارات . آیا شیوه عمل با کودک در خانه و مدرسه جز این حکایت دارد؟خانواده، مدرسه ، رسانه و جامعه با او جز این برخورد می کنند؟ مثالی بزنیم : در زمره اولین تعالیم تربیت معلم و مربی آنست که شرط اول یادگیری وجود علاقه و انگیزه است کودک تا نسبت به چیزی علاقه و انگیزه نداشته باشد نسبت به آن توجه نشان نخواهد داد حال از شما می پرسم اگر یک روز کودک را به طبیعت ببریم و آزادش بگذاریم تا هر آنچه خواهد کند و روز دوم او را درکلاسی در هر کلاسی بنشانیم و چیزی را به او بیاموزیم روز سوم او را بین این دو گزینه مخیر کنیم کدام را برخواهد گزید؟ و ما اکنون کدام را به او عرضه می داریم ؟ مسلم است که او بخواهد آزادانه و سرخوشانه زندگی کند اما این که مصلحت او نیست ، بازی لهو است و باید هر چه زودتر به کناری نهاده شود. اما نگاه دیگری نیز به کودک وجود دارد. رو به رشد و اقبال روز افزون که هر کودک را هدیه یگانه ای می داند خلاق با خرد ذاتی برای شناخت جهان پیرامون هر یک با علایق و استعدادهای خاص خود با گرایشاتی از پیش تا حدودی سوگیری شده و ذاتی که آن را برای شناخت جهان به گونه ای خاص آماده ساخته اند کودکی را دورانی طلایی و تکرار ناپذیر می بیند که همه چیز فرد را برای همه عمر به خوب یا بد رقم خواهد زد نگاهی که کودک را بزرگترین سرمایه می داند و اعتقاد دارد که اگر قرار است او در فردای بزرگسالی اش موجودی باشد شادمان، خلاق، توانا ، مقاوم و دل بسته به سرزمین و مدافع آن اکنون باید به او فرصت شادمانی ، سرخوشی و
Forwarded from [مطالعاتکودکوطبیعت] (Bahman(mohamad) Azimi)
تجربه آزاد و یادگیری از طریق عمل خویش داده شود و این از طریق بازی میسر است چرا که بازی تمرین زندگیست . اینان معتقدند که حتی اگر کودک ناسازگاری ها و معلولیت ها یی هم ناشی از محرومیت این تجربه داشته باشد باز هم علاجش در برقراری همین رابطه است یعنی اینکه :
دردم از یار است و درمان نیز هم
امروز این گروه دومند که در این جا گرد آمده اند تا آینده فرزندان این مرز و بوم را در مسیر دیگری اندازند مسیری که برای بهتر شدن حال مردمان و سرزمینشان به صواب نزدیکتر است . امروز با اتکاء به این نگاه مدارس طبیعت یکی پس از دیگری در نقاط مختلف کشور گشوده می شود با اینکه از انعقاد نطفه این فکر در عمل بیش از 5 سال نمی گذرد اما امروز لشکری از علاقمندان به دنبال آن روانند تا آن را در همه جا محقق کنند ظرف دو سال گذشته علاوه بر بسیاری گردهمایی های مختلف در سراسر کشور این سومین همایش ملی پیرامون مدرسه طبیعت است که برگزار می گردد. اولین در مشهد دومین سال گذشته در همین مکان و اکنون در خدمت شما هستیم .بسیاری از حضار درصدد تدارک یک مدرسه در اقصاء نقاط کشور تشریف آورده اند مدارس مشهد، کرمانشاه ، اصفهان ، بیرجند ، عباس آباد چالوس ، کیاشهرگیلان ، نوچ در ساری مدرسه گلستان در کنار پارک ملی و دو مدرسه طبیعت سیار در تهران آنهایی هستند که من به یاد دارم در بسیاری از شهرهای ایران مدارس در حال راه اندازی است امروز ورزشکار علاقمند و عاشق طبیعت عبدالرضا کوهپایه مشغول رکاب زدن از هامون زابل تا مشهد است و در همه شهرهای مسیر برای مردم پیرامون اهمیت مدرسه طبیعت سخن می گوید و از نقطه تاریک هامون که امروز خشک است تا مشهد که نقطه امید است رکاب می زند برای این ورزشکار علاقمند ابراز لطفی بکنیم (تشویق حضار) .
من چیز دیگری ندارم که بگم بسیار امیدوارم به این که این مسیر مسیری است رو به رشد و ما همه می توانیم امید داشته باشیم که در آینده نگاه غالب به کودک نگاهی باشد که در امروز داره در اینجا درباره اش صحبت میکنیم . متشکرم
- سخنرانی عبدالحسین وهابزاده، اولین همایش ملی کودک و طبیعت، دی ماه 1394
دردم از یار است و درمان نیز هم
امروز این گروه دومند که در این جا گرد آمده اند تا آینده فرزندان این مرز و بوم را در مسیر دیگری اندازند مسیری که برای بهتر شدن حال مردمان و سرزمینشان به صواب نزدیکتر است . امروز با اتکاء به این نگاه مدارس طبیعت یکی پس از دیگری در نقاط مختلف کشور گشوده می شود با اینکه از انعقاد نطفه این فکر در عمل بیش از 5 سال نمی گذرد اما امروز لشکری از علاقمندان به دنبال آن روانند تا آن را در همه جا محقق کنند ظرف دو سال گذشته علاوه بر بسیاری گردهمایی های مختلف در سراسر کشور این سومین همایش ملی پیرامون مدرسه طبیعت است که برگزار می گردد. اولین در مشهد دومین سال گذشته در همین مکان و اکنون در خدمت شما هستیم .بسیاری از حضار درصدد تدارک یک مدرسه در اقصاء نقاط کشور تشریف آورده اند مدارس مشهد، کرمانشاه ، اصفهان ، بیرجند ، عباس آباد چالوس ، کیاشهرگیلان ، نوچ در ساری مدرسه گلستان در کنار پارک ملی و دو مدرسه طبیعت سیار در تهران آنهایی هستند که من به یاد دارم در بسیاری از شهرهای ایران مدارس در حال راه اندازی است امروز ورزشکار علاقمند و عاشق طبیعت عبدالرضا کوهپایه مشغول رکاب زدن از هامون زابل تا مشهد است و در همه شهرهای مسیر برای مردم پیرامون اهمیت مدرسه طبیعت سخن می گوید و از نقطه تاریک هامون که امروز خشک است تا مشهد که نقطه امید است رکاب می زند برای این ورزشکار علاقمند ابراز لطفی بکنیم (تشویق حضار) .
من چیز دیگری ندارم که بگم بسیار امیدوارم به این که این مسیر مسیری است رو به رشد و ما همه می توانیم امید داشته باشیم که در آینده نگاه غالب به کودک نگاهی باشد که در امروز داره در اینجا درباره اش صحبت میکنیم . متشکرم
- سخنرانی عبدالحسین وهابزاده، اولین همایش ملی کودک و طبیعت، دی ماه 1394
Forwarded from Ali Safdari
گرتا تنبرگ (Greta Thunberg)
دانش آموز ۱۶ ساله سوئدی که در واکنش به شکست سیاستمداران جهان در حفاظت از محیط زیست و افزایش روند پدیده گرمایش زمین (تغییرات آب و هوایی) مدرسه را ترک کرد و به نشانه اعتراض جلوی پارلمان سوئد تحصن کرد.
چهره و اقدام او خیلی زود رسانه ای شد و در محافل عمومی (همچون سخنرانی در تد تاک استکهلم) و سیاسی (همچون اجلاس سالانه داووس) توانست حرفش را صریح و شفاف بزند: ما امروزه بیشتر از اینکه به امید نیاز داشته باشیم (که داریم)، به اقدام نیاز داریم، اقدامی برای مقابله با گرم شدن زمین.
ایده و حرکت او نظر دانش آموزان و مردم کشورهای مختلف را به خودش جلب کرد و توانست آنها را با خود همراه کند. تا جایی که دو روز پیش (جمعه، ۱۵ مارچ) به طور همزمان در ۱۲۵ کشور جهان مردم و بخصوص دانش آموزان به نشانه حمایت از او و اعتراض به پدیده تغییرات آب و هوایی راهپیمایی کردند.
دیدن عکس ها و شنیدن اخبار مرتبط من را تحت تاثیر خود قرار داد. کنجکاوانه سخنرانی هایش را پی گرفتم و درباره اش کمی بیشتر خواندم. حرکت این دختر نوجوان برایم تحسین و تامل برانگیز بود، اما راستش اصلاً عجیب نبود.
در مدت ۸ ماه زندگی در کشور سوئد، تلاش کردم زندگی روزمره کودکان سوئدی را در محیط های آموزشی، اجتماعی، و خانوادگی با لنز آموزشی- تربیتی مطالعه کنم؛ کودکانی که از همان سال های اولیه کودکی شان با طبیعت مانوس هستند، و نظام آموزشی ای که در یک بند مهم سند برنامه درسی اش "مهدکودک ها را مکلف می کند تا روی موضوعات مرتبط با محیط زیست و محافظت از آن تمرکز ویژه داشته باشند. همچنین به مربیان این مسئولیت را می دهد تا فرصت هایی فراهم کنند تا کودکان درک کنند چگونه اقداماتشان می تواند روی محیط زیست تاثیر بگذارد."
یاد صحبت های اساتید دانشگاه گوتنبرگ افتادم که می گفتند ما ارتباط کودکانمان با طبیعت را از همان کودکی تقویت می کنیم تا از بودن با و در آن لذت ببرند، آن را بخشی از خود بدانند، و نسبت به آنچه در آن اتفاق می افتد حساس باشند.
و یاد همه آن روزهایی افتادم که فارغ از هر نوع آب و هوا (که البته عموماً سرد و بارانی بود) گوشه گوشه فضاهای شهری (از جمله پارک ها) گروه های کوچک و بزرگ بچه ها را می دیدم که با مربیان، معلمان یا خانواده هایشان داشتند طبیعت پیرامونشان را تجربه می کردند.
از زمانی که نیت کردم درباره گرتا و حرکتش بنویسم، افکار و سوال های مختلفی از نظرم گذشت، از جمله: چقدر حرکت او و دیگر دانش آموزان می تواند موثر باشد؟ و نقش هر یک از ما در حمایت از اقدامات حفاظت از محیط زیست چه می تواند باشد؟
به سوال آخر حتماً می توان پاسخ های مختلفی داد؛ اما یک پاسخ من این است که به کودکانمان اجازه دهیم از همان سال های اولیه کودکی، طبیعت پیرامون شان را از نزدیک و مستقیم تجربه کنند و در آن آزادانه و سرخوشانه به بازی بپردازند.
بر این باورم که اگر تجربه طبیعت بخشی
از زندگی روتین و روزمره کودک از همان سال های اولیه زندگی اش بشود، نسبت به آن حس (sense) پیدا خواهد کرد، به مرور نسبت به آنچه در آن اتفاق بیفتد حساس خواهد بود، و در قبال آن مسئولانه عمل خواهد کرد.
یاد صحبت های آقای وهابزاده عزیز می
افتم که می گوید علاقه و حس مسئولیت نسبت به محیط زیست چیزی نیست که با آموزش مستقیم و کلاسی به دست بیاید؛ بلکه از خلال تجربه های مستقیم، خودانگیخته، رها و سرخوش کودک از طبیعت حاصل خواهد شد.
شما به این سوال آخر چه پاسخ(ها)یی می دهید؟
پ.ن.
۱. عکسها از اینترنت.
۲. لینک زیر، سخنرانی گرتا در تد تاک استكهلم هست:
https://m.youtube.com/watch?v=EAmmUIEsN9A
زین العابدین (علی) صفدری
تسهیلگر و پژوهشگر
.
دانش آموز ۱۶ ساله سوئدی که در واکنش به شکست سیاستمداران جهان در حفاظت از محیط زیست و افزایش روند پدیده گرمایش زمین (تغییرات آب و هوایی) مدرسه را ترک کرد و به نشانه اعتراض جلوی پارلمان سوئد تحصن کرد.
چهره و اقدام او خیلی زود رسانه ای شد و در محافل عمومی (همچون سخنرانی در تد تاک استکهلم) و سیاسی (همچون اجلاس سالانه داووس) توانست حرفش را صریح و شفاف بزند: ما امروزه بیشتر از اینکه به امید نیاز داشته باشیم (که داریم)، به اقدام نیاز داریم، اقدامی برای مقابله با گرم شدن زمین.
ایده و حرکت او نظر دانش آموزان و مردم کشورهای مختلف را به خودش جلب کرد و توانست آنها را با خود همراه کند. تا جایی که دو روز پیش (جمعه، ۱۵ مارچ) به طور همزمان در ۱۲۵ کشور جهان مردم و بخصوص دانش آموزان به نشانه حمایت از او و اعتراض به پدیده تغییرات آب و هوایی راهپیمایی کردند.
دیدن عکس ها و شنیدن اخبار مرتبط من را تحت تاثیر خود قرار داد. کنجکاوانه سخنرانی هایش را پی گرفتم و درباره اش کمی بیشتر خواندم. حرکت این دختر نوجوان برایم تحسین و تامل برانگیز بود، اما راستش اصلاً عجیب نبود.
در مدت ۸ ماه زندگی در کشور سوئد، تلاش کردم زندگی روزمره کودکان سوئدی را در محیط های آموزشی، اجتماعی، و خانوادگی با لنز آموزشی- تربیتی مطالعه کنم؛ کودکانی که از همان سال های اولیه کودکی شان با طبیعت مانوس هستند، و نظام آموزشی ای که در یک بند مهم سند برنامه درسی اش "مهدکودک ها را مکلف می کند تا روی موضوعات مرتبط با محیط زیست و محافظت از آن تمرکز ویژه داشته باشند. همچنین به مربیان این مسئولیت را می دهد تا فرصت هایی فراهم کنند تا کودکان درک کنند چگونه اقداماتشان می تواند روی محیط زیست تاثیر بگذارد."
یاد صحبت های اساتید دانشگاه گوتنبرگ افتادم که می گفتند ما ارتباط کودکانمان با طبیعت را از همان کودکی تقویت می کنیم تا از بودن با و در آن لذت ببرند، آن را بخشی از خود بدانند، و نسبت به آنچه در آن اتفاق می افتد حساس باشند.
و یاد همه آن روزهایی افتادم که فارغ از هر نوع آب و هوا (که البته عموماً سرد و بارانی بود) گوشه گوشه فضاهای شهری (از جمله پارک ها) گروه های کوچک و بزرگ بچه ها را می دیدم که با مربیان، معلمان یا خانواده هایشان داشتند طبیعت پیرامونشان را تجربه می کردند.
از زمانی که نیت کردم درباره گرتا و حرکتش بنویسم، افکار و سوال های مختلفی از نظرم گذشت، از جمله: چقدر حرکت او و دیگر دانش آموزان می تواند موثر باشد؟ و نقش هر یک از ما در حمایت از اقدامات حفاظت از محیط زیست چه می تواند باشد؟
به سوال آخر حتماً می توان پاسخ های مختلفی داد؛ اما یک پاسخ من این است که به کودکانمان اجازه دهیم از همان سال های اولیه کودکی، طبیعت پیرامون شان را از نزدیک و مستقیم تجربه کنند و در آن آزادانه و سرخوشانه به بازی بپردازند.
بر این باورم که اگر تجربه طبیعت بخشی
از زندگی روتین و روزمره کودک از همان سال های اولیه زندگی اش بشود، نسبت به آن حس (sense) پیدا خواهد کرد، به مرور نسبت به آنچه در آن اتفاق بیفتد حساس خواهد بود، و در قبال آن مسئولانه عمل خواهد کرد.
یاد صحبت های آقای وهابزاده عزیز می
افتم که می گوید علاقه و حس مسئولیت نسبت به محیط زیست چیزی نیست که با آموزش مستقیم و کلاسی به دست بیاید؛ بلکه از خلال تجربه های مستقیم، خودانگیخته، رها و سرخوش کودک از طبیعت حاصل خواهد شد.
شما به این سوال آخر چه پاسخ(ها)یی می دهید؟
پ.ن.
۱. عکسها از اینترنت.
۲. لینک زیر، سخنرانی گرتا در تد تاک استكهلم هست:
https://m.youtube.com/watch?v=EAmmUIEsN9A
زین العابدین (علی) صفدری
تسهیلگر و پژوهشگر
.
YouTube
School strike for climate - save the world by changing the rules | Greta Thunberg | TEDxStockholm
Greta Thunberg realized at a young age the lapse in what several climate experts were saying and in the actions that were being taken in society. The difference was so drastic in her opinion that she decided to take matters into her own hands. Greta is a…
Forwarded from Hossein Vahabzadeh
در آستانه سالی نو ، به عنوان یک خوشبین مادرزاد، با قلبی امیدوار برای همه آنان که دل در گرو طبیعت ،فرهنگ و سرزمین و مردم دارند سالی شادمان آرزو دارم.گرچه در این سال بر مدارس طبیعت بی مهریهای بسیار روا داشته شد اما چه باک .
“ گاه زخمی که به پا داشته ام
زیر و بمهای زمین را به من آموخته است”.
اما آنچه بس مهمتر است ودلهای ما را گرم می دارد تغییر نگاهیست که جامعه به کودکان و نوجوانان خود نشان می دهد . کودک دیگر آن موجود ناتوان و نادان که باید همه چیزش را بزرگسالان راهبری کنند و از او بزرگسالی کوتوله بسازند ، به میل و سلیقه ی خود،نیست.اکنون گفتگو در مورد این که نیاز واقعی کودک کدام است در گرفته و هر روز جلوه یی از آن را در نگاه خانواده ،جامعه و تصمیم گیرندگان (هرچند در این مورد کند و دردناک )شاهدیم.اهمیت بازی آزاد ،فراغت ،رهایی و بودنِ در محیط بیرون و طبیعت برای رشد جامع کودک هرچه بیشتر پذیرفته می شود.
اطمینان و باور عمیق دارم که همه ی کوشندگان این راه هر روز شاهد پیشبرد بیشتر این نگاه و شیوه ی پرورش خواهند بود.روزی را میبینم که تجربه آزاد بازی ،یلگی و شادمانی بی مرز در طبیعت ،به عنوان یک حق طبیعی و مادرزاد ،برای همه کودکان تا سن ۱۱-۱۲ سالگی،همسان با حق داشتن آغوش مهربان خانواده ،سلامت ،تغذیه مناسب و سرپناه ،به رسمیت شناخته می شود و پژواکش در قانون ،جامعه ،نظام پرورش و آموزش ،طراحی شهر و فضای مسکون و هرجای دیگری که بودِ کودک در آن جاریست،شنیده خواهد شد.به امید آنروز نوروزتان شادمان باد.
@madresehtabiat
@natureschool
“ گاه زخمی که به پا داشته ام
زیر و بمهای زمین را به من آموخته است”.
اما آنچه بس مهمتر است ودلهای ما را گرم می دارد تغییر نگاهیست که جامعه به کودکان و نوجوانان خود نشان می دهد . کودک دیگر آن موجود ناتوان و نادان که باید همه چیزش را بزرگسالان راهبری کنند و از او بزرگسالی کوتوله بسازند ، به میل و سلیقه ی خود،نیست.اکنون گفتگو در مورد این که نیاز واقعی کودک کدام است در گرفته و هر روز جلوه یی از آن را در نگاه خانواده ،جامعه و تصمیم گیرندگان (هرچند در این مورد کند و دردناک )شاهدیم.اهمیت بازی آزاد ،فراغت ،رهایی و بودنِ در محیط بیرون و طبیعت برای رشد جامع کودک هرچه بیشتر پذیرفته می شود.
اطمینان و باور عمیق دارم که همه ی کوشندگان این راه هر روز شاهد پیشبرد بیشتر این نگاه و شیوه ی پرورش خواهند بود.روزی را میبینم که تجربه آزاد بازی ،یلگی و شادمانی بی مرز در طبیعت ،به عنوان یک حق طبیعی و مادرزاد ،برای همه کودکان تا سن ۱۱-۱۲ سالگی،همسان با حق داشتن آغوش مهربان خانواده ،سلامت ،تغذیه مناسب و سرپناه ،به رسمیت شناخته می شود و پژواکش در قانون ،جامعه ،نظام پرورش و آموزش ،طراحی شهر و فضای مسکون و هرجای دیگری که بودِ کودک در آن جاریست،شنیده خواهد شد.به امید آنروز نوروزتان شادمان باد.
@madresehtabiat
@natureschool
Forwarded from مدرسه طبیعت( گندمک)یزد
#برای_والدین
#فواید_گندمک
#مدرسه_طبیعت
#روایت_تسهیلگر
طرحی نو در عصر جدید
🍇روایت اول
چند ماه پیش آموزش و پرورش تماسی گرفت و گفت که نام مدرسه را از تابلومان برداریم! فردای آن روز به آموزش و پرورش رفتم وارد اتاق شدم، گفتم آقای ش؟ سلامی کرد و گفت بفرمایید، گفتم منصوری هستم و پیرو تماس دیروزتان آمده ام( مدرسه طبیعت گندمک)، همکارش که نامش ش. نبود نگاهی به من کرد و با لحن و ادبیاتی غیرمحترمانه گفت: به چه حقی نام مدرسه را بر کارتان گذاشته اید، گفتم برای کارم مجوز دارم اگر مشکلی هست از اداره محیط زیست جویا شوید که مجوز را صادر کرده! گفت: محیط زیست برود بیابان هایش را حفظ کند! وظیفه آموزش مال آموزش و پرورش هست، گفتم: جهت اطلاعتان حفاظت از بیابان ها به عهده منابع طبیعی است و محیط زیست هم برای حفظ محیط زیست مدارس طبیعت را مجوز داده است! گفت: خانم یا نام مدرسه را بر میدارید یا از طریق حقوقی اقدام می کنیم! آموزش فقط مال آموزش و پرورش است! گفتم مدعی آموزش نیستیم! چرا که طبیعت خود بهترین معلم است ما صرفا بر روی پرورش کودک کار می کنیم! گفت : آموزش و پرورش هر دو ، گفتم: حاصل چهل سال آموزش را که داریم می بینیم! و همینطور غفلتتان در پرورش را
🍉روایت دوم
بهار می رسد، از همان روزهای آغازین سال خبرهای ناگواری از سیل، کشور را ملتهب می سازد، آق قلا، گلستان، شیراز، لرستان و ... و هر روز خبرهای ناگوارتر. ظاهرا خسارت های ناشی از سیل طبیعی بود به جز مناطقی چون شیراز که عملا سیل منشا انسانی داشت و ناشی از کارنشناسی های گذشته. افرادی هم آمدند و گفتند که ده سال پیش ما گفته بودیم ، گفتیم احداث جاده در مسیل و تجاوز به حریم رودخانه پیامدهای خطرناکی خواهد داشت و بی توجهی به آن نتیجه اش شد آنچه که امروز شاهدیم و بهاری که برای هموطنان به عزا تبدیل شد.
🍓روایت سوم
مدتی است که به مدد ابتکار احساس علیخانی برنامه عصر جدید را شاهد هستیم، برنامه ای که هر شب به نشان دادن استعدادهای این کشور می پردازد و اما برنامه محمد زارع پسر 19 ساله، گفته های بسیار داشت. پسری که ترک تحصیل کرده بود و علی رغم اصرارهای علیخانی که ادامه تحصیل بدهد ، موافقت نکرد و در جواب گفت : تهش هیچی نیست! محمد چه حقیقت تلخی را گفت! و چه باورمندانه به این حقیقت تلخ باور داشت. چقدر تصمیم جسورانه اش را دوست داشتم و به خود گفتم چقدر این کشور از این دست محمدها کم دارد!
〰〰〰〰☘☘☘
روایت ها بسیار است و تاسف خوردن ها هم. سیستم معیوب آموزش و پروروش کنونی که نقشی جز تزریق انبوهی از داده و اطلاعات به ذهن کودکان ندارد و چهار اصل آموزشی خود را که 📌تفکر انتقادی، 📌گفت و گو، 📌همکاری و 📌خلاقیت است را به دست فراموشی سپرده است و با یدک کشیدن نام مدرسه از رسالت خود غافل مانده است و پذیرای فشردن دست دغدغه مندانی که می خواهند در تحقق رسالتشان همراه باشند نیست.
آنجا که #کردوانی ها، #درویش ها، #وهابزاده ها بی آبی را، ناکاربلدی مدیران را، ناشادی کودکان را فریاد می زنند و راهکار می دهند، دلسوزانه می خواهند که گره گشایی کنند یاری رسان باشند و طرد می شوند و گوش شنوایی پیدا نمی شود تا بشنود که باید علاج واقعه را پیش از وقوع دانست.
در این میان مدارس طبیعت آمده بودند که نوشدارویی باشند قبل از مرگ سهراب، نوشدارویی برای شادی، نشاط و توانمندی کودکان ایران که دیگر در آن کلاس های سیاه و بی روح مدارس با آن حجم درس و مشق و آزمون و کتاب های قطور تست اثری از آن نمانده، نوشدارویی برای ارزش های اخلاقی، انسانی ایران که در سیستم معیوب رقابتی و برتر شدن های آموزش و پرورش دیرزمانیست رنگ باخته و در آخر نوشدارویی برای طبیعت ایران! که در مسیر توسعه ای مورد غفلت واقع شده و دود آتشش اکنون در چشم مردمان این سرزمین است، آری اکنون که عده ای دانسته و ندانسته کمر به مقابله با مدارس طبیعت بسته اند! وجود محمدها همچنان امید را در دلمان می افزاید! چقدر ایران از این جسارت های محمد گونه کم دارد، از کسانی که به بی حاصل بودن مدرسه و ادامه تحصیل باور دارند و با اطمینان می گویند: "ته ادامه تحصیل هیچی نیست!!" و خود فکری برای زندگی و رشد و بالندگی خود کرده اند. به امید آن روز که کودکان و نوجوانان بیشتری محمد وار، خود را از این سیکل معیوب بیرون کشند و در عصر جدید امروز، طرحی نو در اندازند!
🖊مریم منصوری
تسهیلگر ارتباط کودک و طبیعت
۱۶فروردین ۹۸
@Gandomak_Yazd
#فواید_گندمک
#مدرسه_طبیعت
#روایت_تسهیلگر
طرحی نو در عصر جدید
🍇روایت اول
چند ماه پیش آموزش و پرورش تماسی گرفت و گفت که نام مدرسه را از تابلومان برداریم! فردای آن روز به آموزش و پرورش رفتم وارد اتاق شدم، گفتم آقای ش؟ سلامی کرد و گفت بفرمایید، گفتم منصوری هستم و پیرو تماس دیروزتان آمده ام( مدرسه طبیعت گندمک)، همکارش که نامش ش. نبود نگاهی به من کرد و با لحن و ادبیاتی غیرمحترمانه گفت: به چه حقی نام مدرسه را بر کارتان گذاشته اید، گفتم برای کارم مجوز دارم اگر مشکلی هست از اداره محیط زیست جویا شوید که مجوز را صادر کرده! گفت: محیط زیست برود بیابان هایش را حفظ کند! وظیفه آموزش مال آموزش و پرورش هست، گفتم: جهت اطلاعتان حفاظت از بیابان ها به عهده منابع طبیعی است و محیط زیست هم برای حفظ محیط زیست مدارس طبیعت را مجوز داده است! گفت: خانم یا نام مدرسه را بر میدارید یا از طریق حقوقی اقدام می کنیم! آموزش فقط مال آموزش و پرورش است! گفتم مدعی آموزش نیستیم! چرا که طبیعت خود بهترین معلم است ما صرفا بر روی پرورش کودک کار می کنیم! گفت : آموزش و پرورش هر دو ، گفتم: حاصل چهل سال آموزش را که داریم می بینیم! و همینطور غفلتتان در پرورش را
🍉روایت دوم
بهار می رسد، از همان روزهای آغازین سال خبرهای ناگواری از سیل، کشور را ملتهب می سازد، آق قلا، گلستان، شیراز، لرستان و ... و هر روز خبرهای ناگوارتر. ظاهرا خسارت های ناشی از سیل طبیعی بود به جز مناطقی چون شیراز که عملا سیل منشا انسانی داشت و ناشی از کارنشناسی های گذشته. افرادی هم آمدند و گفتند که ده سال پیش ما گفته بودیم ، گفتیم احداث جاده در مسیل و تجاوز به حریم رودخانه پیامدهای خطرناکی خواهد داشت و بی توجهی به آن نتیجه اش شد آنچه که امروز شاهدیم و بهاری که برای هموطنان به عزا تبدیل شد.
🍓روایت سوم
مدتی است که به مدد ابتکار احساس علیخانی برنامه عصر جدید را شاهد هستیم، برنامه ای که هر شب به نشان دادن استعدادهای این کشور می پردازد و اما برنامه محمد زارع پسر 19 ساله، گفته های بسیار داشت. پسری که ترک تحصیل کرده بود و علی رغم اصرارهای علیخانی که ادامه تحصیل بدهد ، موافقت نکرد و در جواب گفت : تهش هیچی نیست! محمد چه حقیقت تلخی را گفت! و چه باورمندانه به این حقیقت تلخ باور داشت. چقدر تصمیم جسورانه اش را دوست داشتم و به خود گفتم چقدر این کشور از این دست محمدها کم دارد!
〰〰〰〰☘☘☘
روایت ها بسیار است و تاسف خوردن ها هم. سیستم معیوب آموزش و پروروش کنونی که نقشی جز تزریق انبوهی از داده و اطلاعات به ذهن کودکان ندارد و چهار اصل آموزشی خود را که 📌تفکر انتقادی، 📌گفت و گو، 📌همکاری و 📌خلاقیت است را به دست فراموشی سپرده است و با یدک کشیدن نام مدرسه از رسالت خود غافل مانده است و پذیرای فشردن دست دغدغه مندانی که می خواهند در تحقق رسالتشان همراه باشند نیست.
آنجا که #کردوانی ها، #درویش ها، #وهابزاده ها بی آبی را، ناکاربلدی مدیران را، ناشادی کودکان را فریاد می زنند و راهکار می دهند، دلسوزانه می خواهند که گره گشایی کنند یاری رسان باشند و طرد می شوند و گوش شنوایی پیدا نمی شود تا بشنود که باید علاج واقعه را پیش از وقوع دانست.
در این میان مدارس طبیعت آمده بودند که نوشدارویی باشند قبل از مرگ سهراب، نوشدارویی برای شادی، نشاط و توانمندی کودکان ایران که دیگر در آن کلاس های سیاه و بی روح مدارس با آن حجم درس و مشق و آزمون و کتاب های قطور تست اثری از آن نمانده، نوشدارویی برای ارزش های اخلاقی، انسانی ایران که در سیستم معیوب رقابتی و برتر شدن های آموزش و پرورش دیرزمانیست رنگ باخته و در آخر نوشدارویی برای طبیعت ایران! که در مسیر توسعه ای مورد غفلت واقع شده و دود آتشش اکنون در چشم مردمان این سرزمین است، آری اکنون که عده ای دانسته و ندانسته کمر به مقابله با مدارس طبیعت بسته اند! وجود محمدها همچنان امید را در دلمان می افزاید! چقدر ایران از این جسارت های محمد گونه کم دارد، از کسانی که به بی حاصل بودن مدرسه و ادامه تحصیل باور دارند و با اطمینان می گویند: "ته ادامه تحصیل هیچی نیست!!" و خود فکری برای زندگی و رشد و بالندگی خود کرده اند. به امید آن روز که کودکان و نوجوانان بیشتری محمد وار، خود را از این سیکل معیوب بیرون کشند و در عصر جدید امروز، طرحی نو در اندازند!
🖊مریم منصوری
تسهیلگر ارتباط کودک و طبیعت
۱۶فروردین ۹۸
@Gandomak_Yazd
Forwarded from مدرسه طبیعت( گندمک)یزد
چرا مدارس_طبیعت باید به یک مطالبه_اجتماعی تبدیل شود ؟
#برای_والدین
#مدرسه_طبیعت
#سرمایه_اجتماعی
#مطالبه_اجتماعی
در قسمتی از کتاب " انسان_خداگونه" اثر یووال نوح هراری می خوانیم: " در سال 2012 حدود 56 میلیون نفر در سراسر دنیا جان باختند که مرگ 620 هزار نفر ناشی از خشونت انسانی بود( 120.000 نفر در نتیجه جنگ و 500.000 نفر در نتیجه جرم وجنایت جان خود را از دست دادند)ودر مقابل 800 هزارنفر خودکشی کردند یک ونیم میلیون نفر بر اثر #دیابت جان باختند. امروزه قند خطرناکتر از #اسلحه است."
در این نوشتار بخوبی متوجه می شویم که افرادی که بر اثر دیابت جان باخته اند به مراتب آمار بیشتری را نسبت به جان باختگان ناشی از خودکشی، جنگ و جنایت به خود اختصاص داده اند.
با نگاهی به زندگی امروزه خانواده ها، شاهد آن هستیم که کم تحرکی و تغییر ذائقه به سمت مصرف فست فودها و شیرینیجات ارغوان تغییر سبک زندگی عصر جدید است. بعنوان مثال در شهر یزد در هر ساعت یک نفر به دیابت مبتلا می شود و یا سن چاقی به سنین دانش آموزی هم رسیده است.
شرایط اقتصادی کشور و رفع مایحتاج زندگی بالاجبار نه تنها خانواده ها را به سمت و سوی کاربیشتر و کسب در آمد و استفاده از غذاهای آماده کرده و به سوی کم تحرکی یا بد تحرکی سوق داده ، کودکان و فرزندان خانواده نیز هر روز با ماشین و مینیبوس مسیر خانه تا مدرسه را طی می کنند و ساعت ها در پشت میز و صندلی در چهاردیواری های محبوس کلاس می نشینند و بعد از مدرسه هم بعد از استراحتی کوتاه ساعت ها مشغول نوشتن مشق و تمرین هستند و به ندرت، زمانی را برای بازی، تحرک و گردش، ارتباط آزاد و بی واسطه با دیگر دوستان و همکلاسی ها و همچنین بودن در طبیعت پیدا می کنند و این یک روی سکه است، روی دیگر ماجرا آنجا است که این سبک زندگی منجرب شده تا دیالوگ ها و گفتگوها میان کودکان، والدین، خانواده ها و دیگر افراد اجتماع به حداقل برسد و این تنها برشی از فاصله با یک جامعه سالم و پویا را به تصویر می کشد.
جامعه ای که بر حسب مقتضیات زمانش، از اصل خود فاصله گرفته و در این میان کودکان بیشترین اثر پذیری را از آن دارند. کودکانی که رشد یکپارچه حسی حرکتی ، سلامت جسمی و روانی، رشد هویتی و اجتماعی اش می بایست از دوران کودکی پی ریزی شود و اکنون با این شرایط به فراموشی سپرده شده است و به جز نیاز غذا و پوشاک و تحصیل کودکان به نیازهای دیگرش چون حق انتخاب، اظهار نظر، حق بازی و کودکی، حق داشتن محیط زیست و طبیعت سالم، حق برابری و ...توجه نمی شود، کودکانی که ارزشمندترین داشته های هر خانواده و جامعه هستند و سلامت روانی و پویایی اجتماعی یک جامعه را رقم می زنند.
چند سالی است که مدارس طبیعت به همت استاد و پیشکسوت محیط زیست عبدالحسین وهاب زاده و دوستداران کودک و طبیعت، در جای جای کشورمان راه اندازی شدند تا بستری را فراهم کنند برای بازی آزادانه و سرخوشانه کودکان در یک محیط طبیعی، محیطی که کودک در آن می تواند با حداقل مداخله بزرگترها، حضور داشته باشد، تخیل کند، با فضای زنده و غیر زنده محیط ارتباط بگیرد، روابط خودش را شکل دهد و مدیریت کند، گاه دعوا کند، گاه بخندد، گاه در قالب یک گروه همکاری کردن را فرا گیرد و گاه به احساس درون خود پاسخ دهد و در گوشه ای در خیالات خود سر کند. مدرسه ای که در آن کودکان با یکدیگر برابرند و حق اظهار نظر دارند و منحصر به فرد بودنشان به رسمیت شناخته می شود. کودکان در مدرسه طبیعت فعالیت های مختلفی را همچون کشاورزی، نجاری، آشنایی با حیوانات، آشپزی، نقاشی، فوتبال، و هر آنچه که خود دوست دارد انجام می دهد و گاها به آنچه را که در ذهن دارد را به کمک تسهیلگر یا دیگر دوستانش جامه عمل پوشانده و پیش می برد و از این طریق پرسشگری، خلاقیت، تفکر، حل مسئله و ... را فرا می گیرد.
مدرسه ای که در آن اگر میان کودکان اختلاف پیش آید، سعی می شود خودشان بدون مداخله بزرگترها اختلافشان را حل کنند و در بازی های کودکانه اشان روابطشان را مدیریت کنند و قدم های اولیه رشد اجتماعیشان را بردارند. کودک در بستر مدرسه طبیعت که رویکرد زیست گرا را ترویج می دهد، می بایست قوانین مدرسه که عدم آسیب زدن به خود و دیگر دوستان و طبیعت مدرسه است را رعایت کند و با معنای قانون و رعایت آن آشنا شود. از دیگر مزیت های مدارس طبیعت، حضور کودکان دختر و پسر در سنین مختلف( 3 تا 12 سال) است که این امر علاوه بر ایجاد نگاه برابر میان آنها، تعامل، همکاری و حمایتگری را در میان آن ها تقویت می کند.
و از همه مهمتر، کودکان در مدرسه طبیعت با بازی، با فعالیت های فیزیکی، دویدن، جست و خیز کردن در فضای باز رشد طبیعی خود را طی کرده و با تخلیه انرژی و هیجاناتشان، خواب و تغذیهشان بهبود می یابد و از طرفی با جذب ویتامینD نور آفتاب کمبودش در بدن کودک جبران می شود.
با توجه به شرایط کنونی جامعه که هر روز بر آمار بیماران روحی، روانی، د
#برای_والدین
#مدرسه_طبیعت
#سرمایه_اجتماعی
#مطالبه_اجتماعی
در قسمتی از کتاب " انسان_خداگونه" اثر یووال نوح هراری می خوانیم: " در سال 2012 حدود 56 میلیون نفر در سراسر دنیا جان باختند که مرگ 620 هزار نفر ناشی از خشونت انسانی بود( 120.000 نفر در نتیجه جنگ و 500.000 نفر در نتیجه جرم وجنایت جان خود را از دست دادند)ودر مقابل 800 هزارنفر خودکشی کردند یک ونیم میلیون نفر بر اثر #دیابت جان باختند. امروزه قند خطرناکتر از #اسلحه است."
در این نوشتار بخوبی متوجه می شویم که افرادی که بر اثر دیابت جان باخته اند به مراتب آمار بیشتری را نسبت به جان باختگان ناشی از خودکشی، جنگ و جنایت به خود اختصاص داده اند.
با نگاهی به زندگی امروزه خانواده ها، شاهد آن هستیم که کم تحرکی و تغییر ذائقه به سمت مصرف فست فودها و شیرینیجات ارغوان تغییر سبک زندگی عصر جدید است. بعنوان مثال در شهر یزد در هر ساعت یک نفر به دیابت مبتلا می شود و یا سن چاقی به سنین دانش آموزی هم رسیده است.
شرایط اقتصادی کشور و رفع مایحتاج زندگی بالاجبار نه تنها خانواده ها را به سمت و سوی کاربیشتر و کسب در آمد و استفاده از غذاهای آماده کرده و به سوی کم تحرکی یا بد تحرکی سوق داده ، کودکان و فرزندان خانواده نیز هر روز با ماشین و مینیبوس مسیر خانه تا مدرسه را طی می کنند و ساعت ها در پشت میز و صندلی در چهاردیواری های محبوس کلاس می نشینند و بعد از مدرسه هم بعد از استراحتی کوتاه ساعت ها مشغول نوشتن مشق و تمرین هستند و به ندرت، زمانی را برای بازی، تحرک و گردش، ارتباط آزاد و بی واسطه با دیگر دوستان و همکلاسی ها و همچنین بودن در طبیعت پیدا می کنند و این یک روی سکه است، روی دیگر ماجرا آنجا است که این سبک زندگی منجرب شده تا دیالوگ ها و گفتگوها میان کودکان، والدین، خانواده ها و دیگر افراد اجتماع به حداقل برسد و این تنها برشی از فاصله با یک جامعه سالم و پویا را به تصویر می کشد.
جامعه ای که بر حسب مقتضیات زمانش، از اصل خود فاصله گرفته و در این میان کودکان بیشترین اثر پذیری را از آن دارند. کودکانی که رشد یکپارچه حسی حرکتی ، سلامت جسمی و روانی، رشد هویتی و اجتماعی اش می بایست از دوران کودکی پی ریزی شود و اکنون با این شرایط به فراموشی سپرده شده است و به جز نیاز غذا و پوشاک و تحصیل کودکان به نیازهای دیگرش چون حق انتخاب، اظهار نظر، حق بازی و کودکی، حق داشتن محیط زیست و طبیعت سالم، حق برابری و ...توجه نمی شود، کودکانی که ارزشمندترین داشته های هر خانواده و جامعه هستند و سلامت روانی و پویایی اجتماعی یک جامعه را رقم می زنند.
چند سالی است که مدارس طبیعت به همت استاد و پیشکسوت محیط زیست عبدالحسین وهاب زاده و دوستداران کودک و طبیعت، در جای جای کشورمان راه اندازی شدند تا بستری را فراهم کنند برای بازی آزادانه و سرخوشانه کودکان در یک محیط طبیعی، محیطی که کودک در آن می تواند با حداقل مداخله بزرگترها، حضور داشته باشد، تخیل کند، با فضای زنده و غیر زنده محیط ارتباط بگیرد، روابط خودش را شکل دهد و مدیریت کند، گاه دعوا کند، گاه بخندد، گاه در قالب یک گروه همکاری کردن را فرا گیرد و گاه به احساس درون خود پاسخ دهد و در گوشه ای در خیالات خود سر کند. مدرسه ای که در آن کودکان با یکدیگر برابرند و حق اظهار نظر دارند و منحصر به فرد بودنشان به رسمیت شناخته می شود. کودکان در مدرسه طبیعت فعالیت های مختلفی را همچون کشاورزی، نجاری، آشنایی با حیوانات، آشپزی، نقاشی، فوتبال، و هر آنچه که خود دوست دارد انجام می دهد و گاها به آنچه را که در ذهن دارد را به کمک تسهیلگر یا دیگر دوستانش جامه عمل پوشانده و پیش می برد و از این طریق پرسشگری، خلاقیت، تفکر، حل مسئله و ... را فرا می گیرد.
مدرسه ای که در آن اگر میان کودکان اختلاف پیش آید، سعی می شود خودشان بدون مداخله بزرگترها اختلافشان را حل کنند و در بازی های کودکانه اشان روابطشان را مدیریت کنند و قدم های اولیه رشد اجتماعیشان را بردارند. کودک در بستر مدرسه طبیعت که رویکرد زیست گرا را ترویج می دهد، می بایست قوانین مدرسه که عدم آسیب زدن به خود و دیگر دوستان و طبیعت مدرسه است را رعایت کند و با معنای قانون و رعایت آن آشنا شود. از دیگر مزیت های مدارس طبیعت، حضور کودکان دختر و پسر در سنین مختلف( 3 تا 12 سال) است که این امر علاوه بر ایجاد نگاه برابر میان آنها، تعامل، همکاری و حمایتگری را در میان آن ها تقویت می کند.
و از همه مهمتر، کودکان در مدرسه طبیعت با بازی، با فعالیت های فیزیکی، دویدن، جست و خیز کردن در فضای باز رشد طبیعی خود را طی کرده و با تخلیه انرژی و هیجاناتشان، خواب و تغذیهشان بهبود می یابد و از طرفی با جذب ویتامینD نور آفتاب کمبودش در بدن کودک جبران می شود.
با توجه به شرایط کنونی جامعه که هر روز بر آمار بیماران روحی، روانی، د
Forwarded from مدرسه طبیعت( گندمک)یزد
یابتی و قلبی عروقی آن افزوده می شود و از آمار شهروندان سالم و پویای آن کاسته می شود و همچنین با توجه به عملکرد چهل سال نظام آموزش و پرورش کشور که خود به صنعت کنکور داری برای عده ای تبدیل شده و با فاصله گرفتن از اصل و رسالتش کودکانی را در سیستم رقابتی تربیت کرده که از ارزش هایی چون همدلی، کار مشارکتی و گروهی فاصله گرفته و همه چیز را فدای کسب نمره و برترین شدن می کنند و از آن طرف خانواده را به سمت و سویی برده است که تنها هدف از تحصیل کودک را کسب شغل در آینده می داند. در چنین شرایطی است که می بایست مدارس طبیعت برای داشتن کودکانی شاداب، توانمند، اجتماعی با روحیه نقدپذیری، مشارکت جویی و مسئولیت پذیری به رسمیت شناخته شود تا خانواده های بتوانند در کنار مدارس معمول در جامعه، مدارس طبیعت را بعنوان بستری برای رشد و پرورش کودکشان انتخاب کنند. مدارسی که بعنوان طرحی نو و راهی جدید و بنا بر ضرورت و نیاز جامعه از سوی اساتید و جامعه مدنی کشور ظهور یافته است.
در آخر با توجه به مطالب بیان شده و همچنین حال ناخوب طبیعت ایران، به جرات می توان گفت که #مدارس_طبیعت #نیاز_مغفول کشور است که می بایست به شکل مطالبه ای اجتماعی بیان شده و با #تعاملی_سازنده از سوی مسئولین به رسمیت شناخته شود که اگر غیر از این باشد، در آینده ای نه چندان دور شاهد جامعه ای بیمار، ناشاد با طبیعتی از دست رفته خواهیم بود.
🖊مریم منصوری
تسهیلگر ارتباط کودک و طبیعت
بیست و سوم فروردین نود و هشت
@Gandomak_Yazd
در آخر با توجه به مطالب بیان شده و همچنین حال ناخوب طبیعت ایران، به جرات می توان گفت که #مدارس_طبیعت #نیاز_مغفول کشور است که می بایست به شکل مطالبه ای اجتماعی بیان شده و با #تعاملی_سازنده از سوی مسئولین به رسمیت شناخته شود که اگر غیر از این باشد، در آینده ای نه چندان دور شاهد جامعه ای بیمار، ناشاد با طبیعتی از دست رفته خواهیم بود.
🖊مریم منصوری
تسهیلگر ارتباط کودک و طبیعت
بیست و سوم فروردین نود و هشت
@Gandomak_Yazd
Forwarded from Hossein Vahabzadeh
در واقع این بیانیه ی موجز و مختصر مدرسه طبیعت است.
با تشکر از انتخاب مدرسه طبیعت قلب بیدار
@madresehtabiat
@natureschool
با تشکر از انتخاب مدرسه طبیعت قلب بیدار
@madresehtabiat
@natureschool
Forwarded from کانال مؤسسه فردای پارس
Forwarded from Kavikonj; NatureSchool
مدرسه های طبیعت، چالش تعطیلی و بی عملی وزیر!
محمدرضا نیک نژاد، ص اجتماعی روزنامه شرق، 15 اردیبهشت 98
🔻یکی از بنیادی ترین نقدها به آموزش های رسمی دورماندن دانش آموزان از طبیعت است. این فاصله افزون بر بیگانگی آسیب زا و حتی دشمنی نسل های گوناگون دانش آموزی با طبیعت، نوآموزان را از پرورشی طبیعی و بهینه نیز دور می کند و آسیب های جبران ناپذیری به رشد جسمی و روحی آنان وارد کرده و می کند؛ شوربختانه گسترش شهر نشینی و زندگی در خانه های چند ده متری، بر شدت این بیگانگی افزوده است. بر خلاف یافته های تجربی و دانش بنیاد در گستره آموزش، ساختار آموزشی رسمی و اقتدار نهفته در آن، فرصت زیستن در طبیعت یا دست کم آشتی با آن را از دانش آموزان گرفته و اجازه رشد طبیعی را به آنان نمی دهد. سبک زندگی شهری، خانواده ها را نیز از گشت و گذار در طبیعت و رفاقت آنان و فرزندان شان با محیط زیست باز داشته است.
🔻 امید به باز کردن این گرهِ نه چندان کوچک در ایران را مدرسه های طبیعت فراهم کرده بود. مدرسه های طبیعت، مدرسه هایی هستند که در مناطق روستایی و در دامن طبیعت برپا می شوند و هدف کلی شان آشتی دادن کودکان و نوجوانان با طبیعت و عناصر آن است. چند سالی است که این مدرسه ها در شهرها و استان های گوناگون راه اندازی شده و گسترش کمی و کیفی یافته اند. به گواه خانواده هایی که در روز یا روزهایی فرزندان خویش را به این مدرسه ها برده و برای ساعت هایی آنان را به دست اندرکاران مدرسه سپرده اند، می توان دریافت که این مدرسه ها دستاوردی ارزشمند در راستای آشتی کودکان با طبیعت بوده و در جهان کوچک و محدود کودکانِ آپارتمانی امروز، تجربه ای ارزشمند، شگرف و دوست داشتنی می باشد.
🔻روز پنجم اردیبهشت 98 در روزنامه شرق و در گزارشی از شهرزاد همتی آورده بود که این مدرسه ها در برخی از شهرها به خاطر شکایت آموزش و پرورش تعطیل شده و یا رو به تعطیلی اند! در بخشی از گزارش می خواندیم که:"حسین وهابزاده، طبیعتشناس و مؤسس مدارس طبیعت در ایران می گوید: 80 مدرسه فعال طبیعت در ایران بیش از نیمی تعطیل یا نیمهتعطیل شدهاند. ما برای مشخصکردن وضعیت این مدارس، موضوع را از مجلس شورای اسلامی، وزارت آموزش و پرورش و سازمان حفاظت از محیط زیست پیگیری کردهایم. جلسات زیادی برای رئیس شورای آموزش و پرورش گذاشتهایم، اما عملا کاری پیش نبردهایم. همه در لفظ به ما میگویند مدارس طبیعت گمشده ماست، وزیر آموزش و پرورش میگویند ما اجازه نمیدهیم مدارس طبیعت تعطیل بشوند، اما برای مثال مدرسه کاویکنج مشهد که اولین مدرسه طبیعت ایران بود، با شکایت وزارت آموزش و پرورش تعطیل شده است... آنچه من برداشت میکنم، این است که از سازمان محیط زیست و وزارت آموزش و پرورش خواسته شده مدارس طبیعت محدود شوند، من دلیل این ماجرا را نمیدانم."
🔻نگارنده از چرایی تعطیلی این مدارس بی خبر است اما آن چه مایه شگفتی ست همراهی یا دست کم بی عملی وزیر آموزش و پرورش در تعطیلی این مدرسه هاست. بطحایی از آغازِ سکانداری بر بزرگ ترین نهاد آموزش کشور، خود را هوادار آموزش و پرورش نوین و پیشرو نشان داده و از هر فرصتی برای به نمایش گذاشتن این گرایش بهره گرفت. برپایی اتاق بازی در دبستان ها، حذف مشق شب و تکلیف نوروزی، مبارزه با مافیای کنکور، تکرار این شعار که با گسترش شادی در مدرسه باید کاری کنیم که کودک، کودکی کند و ... نمونه های از کنش های ایشان بود. بی گمان یکی از هدف های نوین در ساختار آموزشی آشتی دادن نوآموزان با طبیعت و رشد همه جانبه آنان در کنار دیگر جانداران است. اما پرسش این است که چرا وزیر آموزش و پرورشی که خود را هوادار آموزش نوین می نمایاند، باید با تعطیلی مدرسه های طبیعت همراهی کرده و زیر دستانش شکایتی برای تعطیلی قدیمی ترین شان تحویل دادسرا دهد؟ در پیوند با تعطیلی این مدرسه ها انتظاری از دبیر شورای عالی آموزش و پرورش نداریم! چراکه در توجیه همراهی با شکایت کنندگان می گوید: این مدرسه هاهمخوانی درخورد با ساختار رسمی آموزش کشور را ندارند! اما از وزیر مدعی نوگرایی در آموزش، انتظار می رود یا علت همراهی خویش با این عمل ضد آموزشی را توضیح دهد و اگر توضیحی نداشت برای تحکیم این مدرسه های ارزشمند، بی عملی را کنار بگذارد؛ بی گمان این مدرسه ها در صورت گسترش می توانند کامل کننده خوبی برای ساختار آموزشی میان مایه ما باشد.
http://uupload.ir/files/zpfa_photo_2019-05-06_07-06-35.jpg
محمدرضا نیک نژاد، ص اجتماعی روزنامه شرق، 15 اردیبهشت 98
🔻یکی از بنیادی ترین نقدها به آموزش های رسمی دورماندن دانش آموزان از طبیعت است. این فاصله افزون بر بیگانگی آسیب زا و حتی دشمنی نسل های گوناگون دانش آموزی با طبیعت، نوآموزان را از پرورشی طبیعی و بهینه نیز دور می کند و آسیب های جبران ناپذیری به رشد جسمی و روحی آنان وارد کرده و می کند؛ شوربختانه گسترش شهر نشینی و زندگی در خانه های چند ده متری، بر شدت این بیگانگی افزوده است. بر خلاف یافته های تجربی و دانش بنیاد در گستره آموزش، ساختار آموزشی رسمی و اقتدار نهفته در آن، فرصت زیستن در طبیعت یا دست کم آشتی با آن را از دانش آموزان گرفته و اجازه رشد طبیعی را به آنان نمی دهد. سبک زندگی شهری، خانواده ها را نیز از گشت و گذار در طبیعت و رفاقت آنان و فرزندان شان با محیط زیست باز داشته است.
🔻 امید به باز کردن این گرهِ نه چندان کوچک در ایران را مدرسه های طبیعت فراهم کرده بود. مدرسه های طبیعت، مدرسه هایی هستند که در مناطق روستایی و در دامن طبیعت برپا می شوند و هدف کلی شان آشتی دادن کودکان و نوجوانان با طبیعت و عناصر آن است. چند سالی است که این مدرسه ها در شهرها و استان های گوناگون راه اندازی شده و گسترش کمی و کیفی یافته اند. به گواه خانواده هایی که در روز یا روزهایی فرزندان خویش را به این مدرسه ها برده و برای ساعت هایی آنان را به دست اندرکاران مدرسه سپرده اند، می توان دریافت که این مدرسه ها دستاوردی ارزشمند در راستای آشتی کودکان با طبیعت بوده و در جهان کوچک و محدود کودکانِ آپارتمانی امروز، تجربه ای ارزشمند، شگرف و دوست داشتنی می باشد.
🔻روز پنجم اردیبهشت 98 در روزنامه شرق و در گزارشی از شهرزاد همتی آورده بود که این مدرسه ها در برخی از شهرها به خاطر شکایت آموزش و پرورش تعطیل شده و یا رو به تعطیلی اند! در بخشی از گزارش می خواندیم که:"حسین وهابزاده، طبیعتشناس و مؤسس مدارس طبیعت در ایران می گوید: 80 مدرسه فعال طبیعت در ایران بیش از نیمی تعطیل یا نیمهتعطیل شدهاند. ما برای مشخصکردن وضعیت این مدارس، موضوع را از مجلس شورای اسلامی، وزارت آموزش و پرورش و سازمان حفاظت از محیط زیست پیگیری کردهایم. جلسات زیادی برای رئیس شورای آموزش و پرورش گذاشتهایم، اما عملا کاری پیش نبردهایم. همه در لفظ به ما میگویند مدارس طبیعت گمشده ماست، وزیر آموزش و پرورش میگویند ما اجازه نمیدهیم مدارس طبیعت تعطیل بشوند، اما برای مثال مدرسه کاویکنج مشهد که اولین مدرسه طبیعت ایران بود، با شکایت وزارت آموزش و پرورش تعطیل شده است... آنچه من برداشت میکنم، این است که از سازمان محیط زیست و وزارت آموزش و پرورش خواسته شده مدارس طبیعت محدود شوند، من دلیل این ماجرا را نمیدانم."
🔻نگارنده از چرایی تعطیلی این مدارس بی خبر است اما آن چه مایه شگفتی ست همراهی یا دست کم بی عملی وزیر آموزش و پرورش در تعطیلی این مدرسه هاست. بطحایی از آغازِ سکانداری بر بزرگ ترین نهاد آموزش کشور، خود را هوادار آموزش و پرورش نوین و پیشرو نشان داده و از هر فرصتی برای به نمایش گذاشتن این گرایش بهره گرفت. برپایی اتاق بازی در دبستان ها، حذف مشق شب و تکلیف نوروزی، مبارزه با مافیای کنکور، تکرار این شعار که با گسترش شادی در مدرسه باید کاری کنیم که کودک، کودکی کند و ... نمونه های از کنش های ایشان بود. بی گمان یکی از هدف های نوین در ساختار آموزشی آشتی دادن نوآموزان با طبیعت و رشد همه جانبه آنان در کنار دیگر جانداران است. اما پرسش این است که چرا وزیر آموزش و پرورشی که خود را هوادار آموزش نوین می نمایاند، باید با تعطیلی مدرسه های طبیعت همراهی کرده و زیر دستانش شکایتی برای تعطیلی قدیمی ترین شان تحویل دادسرا دهد؟ در پیوند با تعطیلی این مدرسه ها انتظاری از دبیر شورای عالی آموزش و پرورش نداریم! چراکه در توجیه همراهی با شکایت کنندگان می گوید: این مدرسه هاهمخوانی درخورد با ساختار رسمی آموزش کشور را ندارند! اما از وزیر مدعی نوگرایی در آموزش، انتظار می رود یا علت همراهی خویش با این عمل ضد آموزشی را توضیح دهد و اگر توضیحی نداشت برای تحکیم این مدرسه های ارزشمند، بی عملی را کنار بگذارد؛ بی گمان این مدرسه ها در صورت گسترش می توانند کامل کننده خوبی برای ساختار آموزشی میان مایه ما باشد.
http://uupload.ir/files/zpfa_photo_2019-05-06_07-06-35.jpg
Forwarded from Hossein Vahabzadeh
#در_دست_آمادسازی
شیرینیها و مصائب فرزندآوری
-چرا والدین خوب فرزندان حرفنشنو دارند
#آلن_دوباتن و همکاران
ترجمهٔ #رشید_جعفرپور
دو خانوادهٔ بسیار متفاوت را تصور کنید که در یک شب معمولی هر کدام دور میز شامشان نشستهاند.
🔹در خانوادۀ یک: فرزندان خانواده رفتار خیلی خوبی دارند: میگویند غذا چقدر خوشمزه شده است، دربارهٔ اتفاقاتی که در مدرسه افتاده است صحبت میکنند، به چیزهایی که والدینشان در نظر دارند گوش میدهند، و در آخر میروند سراغ تمام کردن تکالیف باقیماندۀ مدرسه.
🔹در خانوادۀ دو: اوضاع نسبتاً متفاوت است. مادرشان را ابله خطاب میکنند، وقتی پدرشان چیزی میگوید با استهزا خُرخُر میکنند، نظری جلف میدهند که نشان میدهد درمورد بدنشان حجب و حیایی ندارند؛ اگر والدینشان بپرسند که تکالیف مدرسه در چه حالی است، میگویند مدرسه مسخره است و با عصبانیت اتاق را ترک میکنند و در را پشت سرشان میکوبند.
به نظر میرسد در خانوادۀ یک همهچیز روبهراه است و در خانواده دو اوضاع خراب است. اما اگر درون ذهن بچهها را نگاه کنیم ممکن است تصویر متفاوتی ببینیم.
🔹در خانوادۀ یک، بچهٔ به اصطلاح خوب، گسترهٔ کاملی از احساسات را در درون خودش دارد که آنها را از چشم دیگران دور نگاه میدارد. نه به خاطر اینکه خودش این را میخواهد، بلکه به این خاطر که احساس نمیکند این امکان هم برایش وجود دارد که والدینش او را آنچنان که واقعاً هست تحمل کنند. احساس میکند نمیتواند بگذارد والدینش ببینند که خشمگین، دمغ یا کسل است. زیرا اینگونه به نظر میرسد که والدین هیچگونه درایت درونی برای کنار آمدن خودِ واقعی او ندارند. باید خودِ جسمانی، زمخت و بیثباتش را سرکوب کند. هر انتقادی از جانب یک بزرگسال (در ذهن او) آنچنان جانکاه و کوبنده است که قابل بیان نیست.
🔹در خانوادۀ دو، بچهٔ به اصطلاح بد، میداند که اوضاع مستحکم است. او احساس میکند که میتواند به مادرش بگوید که یک ابله بیخاصیت است زیرا در دلش میداند که مادرش او را دوست دارد و او مادرش را دوست دارد و دورهای کوتاه از بیادبیِ عصبی نابودش نمیکند. میداند که پدرش از اینکه مسخره شود به هم نمیریزد و در صدد انتقام برنمیآید. محیط به اندازۀ کافی گرم و قوی است که تندی، خشم، کثیفی و ناامیدی کودک را جذب کند.
🔹نتیجه اینکه خروجی غیرمنتظرهای خواهیم داشت: بچهٔ خوب به سمت مشکلات زندگی بزرگسالی روانه است که معمولاً مربوط است به تبعیت شدید، مقرراتی بودن، کمبود خلاقیت و وجدانی که به طرز غیرقابلتحملی بیرحم است و ممکن است او را به سمت خودکشی سوق دهد. و بچهٔ حرفنشنو در راه بلوغی سالم است که تشکیل شده است از صرافت طبع، انعطافپذیری، تحمل شکست و حسی از پذیرش خود.
🔹آنچه ما حرفنشنویی مینامیم، در واقع جستجوی ابتدایی اقتدار و استقلال است. به عنوان کودکان سابقاً حرفنشنو، میتوانیم خلاقتر باشیم زیرا میتوانیم ایدههایی را که در ابتدا با تایید مواجه نمیشوند امتحان کنیم. میتوانیم اشتباه کنیم یا ریخت و پاش کنیم یا مسخره به نظر برسیم و این یک فاجعه نباشد. چیزها را میتوان تعمیر کرد یا ارتقا داد. تمایلات جنسیمان ذاتاً مورد پذیرش ماست و مجبور نیستیم در معرفی آن به یارمان به شدت احساس شرمندگی و عذاب داشته باشیم. میتوانیم انتقادات دربارهٔ خودمان را بشنویم و تحمل داشته باشیم تا حقایق آنها را جستجو کنیم و غرضورزیهایشان را رد کنیم.
🔹ما باید یاد بگیریم بچههای حرفنشنو را، چند صحنهٔ آشوبناک و بالا رفتن گهگاه صدا را نشانهٔ سلامتی بدانیم تا نشانهٔ قصور و کوتاهی. و متقابلاً یاد بگیریم از آدمهای کوچکی که هیچ دردسری درست نمیکنند بترسیم. و اگر هرازگاهی لحظات شادکامی و خوشی را تجربه میکنیم، باید مخصوصاً قدردان باشیم که مطمئناً کسی آن بیرون در گذشتهٔ دور بوده، که تصمیم گرفته از دریچهٔ چشمان عشق به بعضی از رفتارهای عمیقاً بیمنطق و آشکارا ناخوشایند ما نگاه کند.
#کتاب_زندگی
#نشر_کرگدن
دبیر مجموعه و ویراستار: #بابک_عباسی
@eudemonia
شیرینیها و مصائب فرزندآوری
-چرا والدین خوب فرزندان حرفنشنو دارند
#آلن_دوباتن و همکاران
ترجمهٔ #رشید_جعفرپور
دو خانوادهٔ بسیار متفاوت را تصور کنید که در یک شب معمولی هر کدام دور میز شامشان نشستهاند.
🔹در خانوادۀ یک: فرزندان خانواده رفتار خیلی خوبی دارند: میگویند غذا چقدر خوشمزه شده است، دربارهٔ اتفاقاتی که در مدرسه افتاده است صحبت میکنند، به چیزهایی که والدینشان در نظر دارند گوش میدهند، و در آخر میروند سراغ تمام کردن تکالیف باقیماندۀ مدرسه.
🔹در خانوادۀ دو: اوضاع نسبتاً متفاوت است. مادرشان را ابله خطاب میکنند، وقتی پدرشان چیزی میگوید با استهزا خُرخُر میکنند، نظری جلف میدهند که نشان میدهد درمورد بدنشان حجب و حیایی ندارند؛ اگر والدینشان بپرسند که تکالیف مدرسه در چه حالی است، میگویند مدرسه مسخره است و با عصبانیت اتاق را ترک میکنند و در را پشت سرشان میکوبند.
به نظر میرسد در خانوادۀ یک همهچیز روبهراه است و در خانواده دو اوضاع خراب است. اما اگر درون ذهن بچهها را نگاه کنیم ممکن است تصویر متفاوتی ببینیم.
🔹در خانوادۀ یک، بچهٔ به اصطلاح خوب، گسترهٔ کاملی از احساسات را در درون خودش دارد که آنها را از چشم دیگران دور نگاه میدارد. نه به خاطر اینکه خودش این را میخواهد، بلکه به این خاطر که احساس نمیکند این امکان هم برایش وجود دارد که والدینش او را آنچنان که واقعاً هست تحمل کنند. احساس میکند نمیتواند بگذارد والدینش ببینند که خشمگین، دمغ یا کسل است. زیرا اینگونه به نظر میرسد که والدین هیچگونه درایت درونی برای کنار آمدن خودِ واقعی او ندارند. باید خودِ جسمانی، زمخت و بیثباتش را سرکوب کند. هر انتقادی از جانب یک بزرگسال (در ذهن او) آنچنان جانکاه و کوبنده است که قابل بیان نیست.
🔹در خانوادۀ دو، بچهٔ به اصطلاح بد، میداند که اوضاع مستحکم است. او احساس میکند که میتواند به مادرش بگوید که یک ابله بیخاصیت است زیرا در دلش میداند که مادرش او را دوست دارد و او مادرش را دوست دارد و دورهای کوتاه از بیادبیِ عصبی نابودش نمیکند. میداند که پدرش از اینکه مسخره شود به هم نمیریزد و در صدد انتقام برنمیآید. محیط به اندازۀ کافی گرم و قوی است که تندی، خشم، کثیفی و ناامیدی کودک را جذب کند.
🔹نتیجه اینکه خروجی غیرمنتظرهای خواهیم داشت: بچهٔ خوب به سمت مشکلات زندگی بزرگسالی روانه است که معمولاً مربوط است به تبعیت شدید، مقرراتی بودن، کمبود خلاقیت و وجدانی که به طرز غیرقابلتحملی بیرحم است و ممکن است او را به سمت خودکشی سوق دهد. و بچهٔ حرفنشنو در راه بلوغی سالم است که تشکیل شده است از صرافت طبع، انعطافپذیری، تحمل شکست و حسی از پذیرش خود.
🔹آنچه ما حرفنشنویی مینامیم، در واقع جستجوی ابتدایی اقتدار و استقلال است. به عنوان کودکان سابقاً حرفنشنو، میتوانیم خلاقتر باشیم زیرا میتوانیم ایدههایی را که در ابتدا با تایید مواجه نمیشوند امتحان کنیم. میتوانیم اشتباه کنیم یا ریخت و پاش کنیم یا مسخره به نظر برسیم و این یک فاجعه نباشد. چیزها را میتوان تعمیر کرد یا ارتقا داد. تمایلات جنسیمان ذاتاً مورد پذیرش ماست و مجبور نیستیم در معرفی آن به یارمان به شدت احساس شرمندگی و عذاب داشته باشیم. میتوانیم انتقادات دربارهٔ خودمان را بشنویم و تحمل داشته باشیم تا حقایق آنها را جستجو کنیم و غرضورزیهایشان را رد کنیم.
🔹ما باید یاد بگیریم بچههای حرفنشنو را، چند صحنهٔ آشوبناک و بالا رفتن گهگاه صدا را نشانهٔ سلامتی بدانیم تا نشانهٔ قصور و کوتاهی. و متقابلاً یاد بگیریم از آدمهای کوچکی که هیچ دردسری درست نمیکنند بترسیم. و اگر هرازگاهی لحظات شادکامی و خوشی را تجربه میکنیم، باید مخصوصاً قدردان باشیم که مطمئناً کسی آن بیرون در گذشتهٔ دور بوده، که تصمیم گرفته از دریچهٔ چشمان عشق به بعضی از رفتارهای عمیقاً بیمنطق و آشکارا ناخوشایند ما نگاه کند.
#کتاب_زندگی
#نشر_کرگدن
دبیر مجموعه و ویراستار: #بابک_عباسی
@eudemonia
Forwarded from کانال مؤسسه فردای پارس
📖 یادگیری آزاد(چالش فرزندپروری در دنیای مدرن)
🔎 ارائه: مهرداد ابوطالبی
⏱شنبه 98/2/21- ساعت 17
#شنبه_های_کتاب_و_زندگی
#مؤسسه_فردای_پارس
🔎 ارائه: مهرداد ابوطالبی
⏱شنبه 98/2/21- ساعت 17
#شنبه_های_کتاب_و_زندگی
#مؤسسه_فردای_پارس
Forwarded from محمد درویش
نامه_سرگشاده_به_رییس_جمهور_و_درخواست.pdf
172.6 KB
🔺آقای رییسجمهور؛ مدارس طبیعت را دریابید!🔺
🇮🇷: @darvishnameh
✍ نامه سرگشاده و بسیار مهم بنیاد کودک و طبیعت به عالیترین مقام جمهور نظام؛ برای اخذ دستور مساعد حسن روحانی مبنی بر ادامه فعالیت مدارس طبیعت از طریق یکی از سه گزینه پیشنهادی که با رایزنی فراکسیون محیطزیست، به تایید مرکز پژوهشهای مجلس شورای اسلامی هم رسیده است.
#بنیاد_کودکوطبیعت
#حسن_روحانی
#نامه_سرگشاده
#مدارس_طبیعت
🇮🇷: @darvishnameh
🇮🇷: @darvishnameh
✍ نامه سرگشاده و بسیار مهم بنیاد کودک و طبیعت به عالیترین مقام جمهور نظام؛ برای اخذ دستور مساعد حسن روحانی مبنی بر ادامه فعالیت مدارس طبیعت از طریق یکی از سه گزینه پیشنهادی که با رایزنی فراکسیون محیطزیست، به تایید مرکز پژوهشهای مجلس شورای اسلامی هم رسیده است.
#بنیاد_کودکوطبیعت
#حسن_روحانی
#نامه_سرگشاده
#مدارس_طبیعت
🇮🇷: @darvishnameh
Forwarded from محمد درویش
🔻وقتی برگزاری تور دوچرخهسواری، میشود آرزوی یک معلم سبزاندیش!🔻
✍ الهام قندهاری از مشهد برایم نوشته است: "میخواستم بهتون بگم خیلی دوست داشتم تور دوچرخهسواری برای کودکان مدرسهمون - ریرا - بذارم و عکسشو براتون ارسال کنم که این برنامه اجرا شد و علاقهمند بودم برای شما هم ارسال کنم، چون مسبب اصلی و ایجاد این کار شما رو میدونستم و ازتون تشکر کنم ممنونم ..."
🔹️با وجود چنین آموزگارانی مگر میشود به آیندهی وطن ناامید بود؟ و با شنیدنِ چنین خبرهایی مگه میشه خستگی در نکرد؟
#بهانه_های_سرکردن_زمستان
🇮🇷: @darvishnameh
✍ الهام قندهاری از مشهد برایم نوشته است: "میخواستم بهتون بگم خیلی دوست داشتم تور دوچرخهسواری برای کودکان مدرسهمون - ریرا - بذارم و عکسشو براتون ارسال کنم که این برنامه اجرا شد و علاقهمند بودم برای شما هم ارسال کنم، چون مسبب اصلی و ایجاد این کار شما رو میدونستم و ازتون تشکر کنم ممنونم ..."
🔹️با وجود چنین آموزگارانی مگر میشود به آیندهی وطن ناامید بود؟ و با شنیدنِ چنین خبرهایی مگه میشه خستگی در نکرد؟
#بهانه_های_سرکردن_زمستان
🇮🇷: @darvishnameh
Forwarded from هرای
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
ساعتی با عبدالحسین وهاب زاده (ایده پرداز و موسس مدارس طبیعت) در دیدار با بچه های مدرسه طبیعت ری را
مشهد- دیماه ۹۸
مشهد- دیماه ۹۸