مرا نکاوید
مرا بکارید
من اکنون بذری درستکار گشته ام
مرا بر الوارهای نور ببندید
از انگشتانم برای کودکان مداد رنگی بسازید
گوش هایم را بگذارید تا در میان گلبرگهای صدا پاسداری کند
چشمانم را گل میخ کنید وبر هر دیواری که در انتظار یادگاری
کودکی است بیاویزید
در سینه ام بذر مهر بپاشید تا کودکان خسته از الفباء در مرغزارهایم
بازی کنند
مرا نکاوید
واژه بودم
زنجیر کلمات گشتهام
سخنی نوشتم که دیگران با آرامش بخوانند
من اکنون بذری درستکار گشته ام
مرا بکارید
در زمینی استوار جایم دهید
نه در جنگلی که در زیر سایه درختان معیوب باشم
جای من در کنار پنجره هاست.
احمدرضا احمدی - ایران
#شعر
https://t.me/baghayeneh
مرا بکارید
من اکنون بذری درستکار گشته ام
مرا بر الوارهای نور ببندید
از انگشتانم برای کودکان مداد رنگی بسازید
گوش هایم را بگذارید تا در میان گلبرگهای صدا پاسداری کند
چشمانم را گل میخ کنید وبر هر دیواری که در انتظار یادگاری
کودکی است بیاویزید
در سینه ام بذر مهر بپاشید تا کودکان خسته از الفباء در مرغزارهایم
بازی کنند
مرا نکاوید
واژه بودم
زنجیر کلمات گشتهام
سخنی نوشتم که دیگران با آرامش بخوانند
من اکنون بذری درستکار گشته ام
مرا بکارید
در زمینی استوار جایم دهید
نه در جنگلی که در زیر سایه درختان معیوب باشم
جای من در کنار پنجره هاست.
احمدرضا احمدی - ایران
#شعر
https://t.me/baghayeneh
ای اندوه!
آیا زانوانت
از زانو زدن بر سینههایمان
به درد نیامد؟
امین معلوف - لبنان
#شعر
https://t.me/baghayeneh
آیا زانوانت
از زانو زدن بر سینههایمان
به درد نیامد؟
امین معلوف - لبنان
#شعر
https://t.me/baghayeneh
روز مثلاً آفتابیست.
تو مثلاً شادمانی
در گذری،
مثلاً نمیبینندت.
همه مثلاً خوشحال.
همه مثلاً آسوده.
همه مثلاً خشنود.
و تو هم مثلاً خوشحال.
زندگی ادامه دارد،
مثلاً در صلح.
پرندهها مثلاً آزاد.
آینده مثلاً روشن،
بسان کف دست.
وجدان مثلاً پاک.
و برای خورشید هم همهچیز مثلاً روشن.
آه ای دل، آوازی بخوان، مثلاً.
همه مثلاً به فکر همه.
هر کسی دوست، مثلاً.
همه مثلاً به فکر تو
و به فکر جهان.
و روز مثلاً میگذرد.
و تو مثلاً میخندی!
و دردی نداری،
مثلاً.
اِنِس کیشِویچ - چک
ترجمه از ابتهاج نوایی
#شعر
https://t.me/baghayeneh
تو مثلاً شادمانی
در گذری،
مثلاً نمیبینندت.
همه مثلاً خوشحال.
همه مثلاً آسوده.
همه مثلاً خشنود.
و تو هم مثلاً خوشحال.
زندگی ادامه دارد،
مثلاً در صلح.
پرندهها مثلاً آزاد.
آینده مثلاً روشن،
بسان کف دست.
وجدان مثلاً پاک.
و برای خورشید هم همهچیز مثلاً روشن.
آه ای دل، آوازی بخوان، مثلاً.
همه مثلاً به فکر همه.
هر کسی دوست، مثلاً.
همه مثلاً به فکر تو
و به فکر جهان.
و روز مثلاً میگذرد.
و تو مثلاً میخندی!
و دردی نداری،
مثلاً.
اِنِس کیشِویچ - چک
ترجمه از ابتهاج نوایی
#شعر
https://t.me/baghayeneh
سلامت را نمیخواهند پاسخ گفت
سرها در گریبان است
كسی سربرنیارد كرد پاسخ گفتن و دیدار یاران را
نگه جز پیش پا را دید نتواند
كه ره تاریك و لغزان است
وگر دست محبت سوی كس یازی،
به اكراه آورد دست از بغل بیرون
كه سرما سخت سوزان است
نفس كز گرمگاه سینه می آید برون، ابری شود تاریك
چو دیوار ایستد در پیش چشمانت
نفس كاین است، پس دیگر چه داری چشم
ز چشم دوستان دور یا نزدیك؟
مسیحای جوانمرد من ای پیر پیرهن چركین
هوا بس ناجوانمردانه سرد است….آی…..
دمت گرم و سرت خوش باد
سلامم را تو پاسخ گوی، در بگشای
منم من میهمان هر شبت، لولیوش مغموم
منم من سنگ تیپا خوردهی رنجور
منم دشنام پست آفرینش، نغمه ناجور
نه از رومم، نه از زنگم، همان بیرنگ بیرنگم
بیا بگشای در، بگشای دلتنگم
قسمت اول شعر «زمستان»
مهدی اخوان ثالث -ایران
#شعر
https://t.me/baghayeneh
سرها در گریبان است
كسی سربرنیارد كرد پاسخ گفتن و دیدار یاران را
نگه جز پیش پا را دید نتواند
كه ره تاریك و لغزان است
وگر دست محبت سوی كس یازی،
به اكراه آورد دست از بغل بیرون
كه سرما سخت سوزان است
نفس كز گرمگاه سینه می آید برون، ابری شود تاریك
چو دیوار ایستد در پیش چشمانت
نفس كاین است، پس دیگر چه داری چشم
ز چشم دوستان دور یا نزدیك؟
مسیحای جوانمرد من ای پیر پیرهن چركین
هوا بس ناجوانمردانه سرد است….آی…..
دمت گرم و سرت خوش باد
سلامم را تو پاسخ گوی، در بگشای
منم من میهمان هر شبت، لولیوش مغموم
منم من سنگ تیپا خوردهی رنجور
منم دشنام پست آفرینش، نغمه ناجور
نه از رومم، نه از زنگم، همان بیرنگ بیرنگم
بیا بگشای در، بگشای دلتنگم
قسمت اول شعر «زمستان»
مهدی اخوان ثالث -ایران
#شعر
https://t.me/baghayeneh
حریفا! میزبانا! میهمان سال و ماهت پشت در چون موج میلرزد
تگرگی نیست، مرگی نیست
صدایی گر شنیدی، صحبت سرما و دندان ست
من امشب آمدستم وام بگذارم
حسابت را كنار جام بگذارم
چه می گویی كه بیگه شد، سحرشد، بامدادآمد
فریبت می دهد، بر آسمان این سرخی بعداز سحرگه نیست
حریفا! گوش سرما برده است این، یادگارسیلی سرد زمستان ست
و قندیل سپهر تنگ میدان، مرده یا زنده
به تابوتِ ستبر ظلمت نه توی مرگ اندود، پنهان ست
حریفا! رو چراغ باده را بفروز، شب با روز یكسان است
سلامت را نمی خواهند پاسخ گفت
هوا دلگیر، درها بسته ،سرها درگریبان، دستها پنهان
نفسها ابر، دلها خسته و غمگین،
درختان اسكلتهای بلور آجین،
زمین دلمرده، سقف آسمان كوتاه،
غبار آلوده مهر و ماه،
زمستان است.
قسمت آخر شعر «زمستان»
مهدی اخوان ثالث - ایران
#شعر
https://t.me/baghayeneh
تگرگی نیست، مرگی نیست
صدایی گر شنیدی، صحبت سرما و دندان ست
من امشب آمدستم وام بگذارم
حسابت را كنار جام بگذارم
چه می گویی كه بیگه شد، سحرشد، بامدادآمد
فریبت می دهد، بر آسمان این سرخی بعداز سحرگه نیست
حریفا! گوش سرما برده است این، یادگارسیلی سرد زمستان ست
و قندیل سپهر تنگ میدان، مرده یا زنده
به تابوتِ ستبر ظلمت نه توی مرگ اندود، پنهان ست
حریفا! رو چراغ باده را بفروز، شب با روز یكسان است
سلامت را نمی خواهند پاسخ گفت
هوا دلگیر، درها بسته ،سرها درگریبان، دستها پنهان
نفسها ابر، دلها خسته و غمگین،
درختان اسكلتهای بلور آجین،
زمین دلمرده، سقف آسمان كوتاه،
غبار آلوده مهر و ماه،
زمستان است.
قسمت آخر شعر «زمستان»
مهدی اخوان ثالث - ایران
#شعر
https://t.me/baghayeneh
با سلام
پیرو سوالات بعضی از شما دوستان برای جستجوی فایلها
با جستجوی
#شعر
#موسیقی
به فایلهای مرتبط با این موضوعات دسترسی پیدا خواهید کرد
همچنین برای جستجوی فایلهای مرتبط با استاد هاشم میرزایی
میتوانید هشتگ مرتبط با عنوان با «هم» در قرنطینه را جستجو کنید
#باهم_درقرنطینه
پیرو سوالات بعضی از شما دوستان برای جستجوی فایلها
با جستجوی
#شعر
#موسیقی
به فایلهای مرتبط با این موضوعات دسترسی پیدا خواهید کرد
همچنین برای جستجوی فایلهای مرتبط با استاد هاشم میرزایی
میتوانید هشتگ مرتبط با عنوان با «هم» در قرنطینه را جستجو کنید
#باهم_درقرنطینه
پیش از آنکه معشوقهام شوی
هندیان و پارسیان و چینیان و مصریان
هر کدام
تقویمهایی داشتند
برای حسابِ روزها و شبان
و آنگاه که معشوقهام شدی
مردمان
زمان را چنین میخوانند:
هزارهی پیش از چشمهای تو
یا
هزارهی بعد از آن.
نزار قبانی - دمشق سوریه
#شعر
https://t.me/baghayeneh
هندیان و پارسیان و چینیان و مصریان
هر کدام
تقویمهایی داشتند
برای حسابِ روزها و شبان
و آنگاه که معشوقهام شدی
مردمان
زمان را چنین میخوانند:
هزارهی پیش از چشمهای تو
یا
هزارهی بعد از آن.
نزار قبانی - دمشق سوریه
#شعر
https://t.me/baghayeneh
ياد بعضى نفرات
روشنم مىدارد
قوّتم مىبخشد
راه مىاندازد
و اجاق كهن سرد سرايم
گرم مىآيد از گرمى عالى دمشان
نام بعضى نفرات
رزق روحم شده است
وقت هر دلتنگى
سوىشان دارم دست
جرأتم مىبخشد
روشنم مىدارد
نيما یوشیج - ایران
#شعر
https://t.me/baghayeneh
روشنم مىدارد
قوّتم مىبخشد
راه مىاندازد
و اجاق كهن سرد سرايم
گرم مىآيد از گرمى عالى دمشان
نام بعضى نفرات
رزق روحم شده است
وقت هر دلتنگى
سوىشان دارم دست
جرأتم مىبخشد
روشنم مىدارد
نيما یوشیج - ایران
#شعر
https://t.me/baghayeneh
به آرامی آغاز به مردن میكنی
اگر سفر نكنی
اگر كتابی نخوانی
اگر به اصوات زندگی گوش ندهی
اگر از خودت قدردانی نكنی
به آرامی آغاز به مردن میكنی
زماني كه خودباوري را در خودت بكشی
وقتي نگذاري ديگران به تو كمك كنند
به آرامي آغاز به مردن میكنی
اگر برده ی عادات خود شوی
اگرهميشه از يك راه تكراری بروی
اگر روزمرّگی را تغيير ندهی
اگر رنگهای متفاوت به تن نكنی
يا اگر با افراد ناشناس صحبت نكنی
تو به آرامی آغاز به مردن میكنی
اگر از شور و حرارت
از احساسات سركش
و از چيزهايی كه چشمانت را به درخشش وامیدارند
و ضربان قلبت را تندتر ميكنند
دوری كنی
تو به آرامی آغاز به مردن میكنی
اگر هنگامی كه با شغلت، يا عشقت شاد نيستی، آن را عوض نكنی
اگر برای مطمئن در نامطمئن خطر نكنی
اگر ورای روياها نروی
اگر به خودت اجازه ندهی
كه حداقل يك بار در تمام زندگیات
ورای مصلحتانديشی بروی
امروز زندگی را آغاز كن
امروز مخاطره كن
امروز كاری كن
پابلو نرودا - شیلی
#شعر
https://t.me/baghayeneh
اگر سفر نكنی
اگر كتابی نخوانی
اگر به اصوات زندگی گوش ندهی
اگر از خودت قدردانی نكنی
به آرامی آغاز به مردن میكنی
زماني كه خودباوري را در خودت بكشی
وقتي نگذاري ديگران به تو كمك كنند
به آرامي آغاز به مردن میكنی
اگر برده ی عادات خود شوی
اگرهميشه از يك راه تكراری بروی
اگر روزمرّگی را تغيير ندهی
اگر رنگهای متفاوت به تن نكنی
يا اگر با افراد ناشناس صحبت نكنی
تو به آرامی آغاز به مردن میكنی
اگر از شور و حرارت
از احساسات سركش
و از چيزهايی كه چشمانت را به درخشش وامیدارند
و ضربان قلبت را تندتر ميكنند
دوری كنی
تو به آرامی آغاز به مردن میكنی
اگر هنگامی كه با شغلت، يا عشقت شاد نيستی، آن را عوض نكنی
اگر برای مطمئن در نامطمئن خطر نكنی
اگر ورای روياها نروی
اگر به خودت اجازه ندهی
كه حداقل يك بار در تمام زندگیات
ورای مصلحتانديشی بروی
امروز زندگی را آغاز كن
امروز مخاطره كن
امروز كاری كن
پابلو نرودا - شیلی
#شعر
https://t.me/baghayeneh
اما برای شادمانی
سیارهی ما
چندان آماده نیست
خوشی را باید
از چنگ روزهای آینده
بیرون کشید.
در این زندگی
مردن
دشوار نیست
ساختن زندگی
بسیار دشوار است.
ولادیمیر مایاکوفسکی - روسیه
#شعر
https://t.me/baghayeneh
سیارهی ما
چندان آماده نیست
خوشی را باید
از چنگ روزهای آینده
بیرون کشید.
در این زندگی
مردن
دشوار نیست
ساختن زندگی
بسیار دشوار است.
ولادیمیر مایاکوفسکی - روسیه
#شعر
https://t.me/baghayeneh
Arash
Siavash Kasraei
مبادا مبادا مبادا
این شعر را که با صدای شاعر خوانده شدهاست، نشنیده از جهان برویم.
هرگز مبادا...
#موسیقی
#شعر
https://t.me/baghayeneh
این شعر را که با صدای شاعر خوانده شدهاست، نشنیده از جهان برویم.
هرگز مبادا...
#موسیقی
#شعر
https://t.me/baghayeneh
جانم از آتشفشان ها گذر می کند
با خویشتن در جنگم
از خود عبور می کنم
تو آن سوی من ایستاده ای
و لبخند می زنی
و لبخند تو آن قدر بها دارد
که به خاطرش از آتش بگذرم
من طلا خواهم شد
می دانم.
جبران خلیل جبران - لبنان
#شعر
https://t.me/baghayeneh
با خویشتن در جنگم
از خود عبور می کنم
تو آن سوی من ایستاده ای
و لبخند می زنی
و لبخند تو آن قدر بها دارد
که به خاطرش از آتش بگذرم
من طلا خواهم شد
می دانم.
جبران خلیل جبران - لبنان
#شعر
https://t.me/baghayeneh
دنیا کوچکتر از آن است
که گم شده ای را در آن یافته باشی
هیچ کس اینجا گم نمی شود
آدم ها به همان خونسردی که آمده اند
چمدانشان را می بندند
و ناپدید می شوند
یکی درمه
یکی در غبار
یکی در باران
یکی در باد
و بی رحم ترین شان در برف.
آنچه به جا می ماند
رد پایی است
و خاطره ای که هر از گاه پس می زند
مثل نسیم سحر
پرده های اتاقت را.
عباس صفاری - ایران
به یاد عباس صفاری که به تازگی بر اثر کرونا از بین ما رفت.
#شعر
https://t.me/baghayeneh
که گم شده ای را در آن یافته باشی
هیچ کس اینجا گم نمی شود
آدم ها به همان خونسردی که آمده اند
چمدانشان را می بندند
و ناپدید می شوند
یکی درمه
یکی در غبار
یکی در باران
یکی در باد
و بی رحم ترین شان در برف.
آنچه به جا می ماند
رد پایی است
و خاطره ای که هر از گاه پس می زند
مثل نسیم سحر
پرده های اتاقت را.
عباس صفاری - ایران
به یاد عباس صفاری که به تازگی بر اثر کرونا از بین ما رفت.
#شعر
https://t.me/baghayeneh
غمگینم، بسیار.
شهری که در آن خانه دارم،
به شهری که در من خانه دارد،
شبیه نیست.
غیاث المدهون - سوریه
#شعر
https://t.me/baghayeneh
شهری که در آن خانه دارم،
به شهری که در من خانه دارد،
شبیه نیست.
غیاث المدهون - سوریه
#شعر
https://t.me/baghayeneh
نمیخواهم بجنگم
تو را میخواهم
تنگ در آغوش گیرم
نمیخواهم بجنگم
میخواهم بازی دیگری کنم که در آن به جای جنگیدن
همدیگر را در آغوش میفشارند
و میتوان غلتان
بر قالیچهای خندید
و میتوان هم را بوسید
و بغل زد
آنجایی که انگار
همـــه پیـــروزند.
شل سیلور استاین| آمریکا
#شعر
https://t.me/baghayeneh
تو را میخواهم
تنگ در آغوش گیرم
نمیخواهم بجنگم
میخواهم بازی دیگری کنم که در آن به جای جنگیدن
همدیگر را در آغوش میفشارند
و میتوان غلتان
بر قالیچهای خندید
و میتوان هم را بوسید
و بغل زد
آنجایی که انگار
همـــه پیـــروزند.
شل سیلور استاین| آمریکا
#شعر
https://t.me/baghayeneh
…..
مرا سفر به کجا میبرد؟
کجا نشان قدم ناتمام خواهد ماند؟
و بندکفش به انگشتهای نرم فراغت
گشوده خواهد شد؟
کجاست جای رسیدن و پهن کردن یک فرش
و بیخیال نشستن
و گوش دادن به
صدای شستن یک ظرف زیر شیر مجاور؟
شعر مسافر
سهراب سپهری| ایران
#شعر
مرا سفر به کجا میبرد؟
کجا نشان قدم ناتمام خواهد ماند؟
و بندکفش به انگشتهای نرم فراغت
گشوده خواهد شد؟
کجاست جای رسیدن و پهن کردن یک فرش
و بیخیال نشستن
و گوش دادن به
صدای شستن یک ظرف زیر شیر مجاور؟
شعر مسافر
سهراب سپهری| ایران
#شعر
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
عاقبت
همه ما
زیر این خاک آرام خواهیم گرفت
ما که روی آن
دمی به همدیگر مجال آرامش ندادیم.
آنا آخماتووا | روسیه
#شعر
@baghayeneh
همه ما
زیر این خاک آرام خواهیم گرفت
ما که روی آن
دمی به همدیگر مجال آرامش ندادیم.
آنا آخماتووا | روسیه
#شعر
@baghayeneh