ديد‌بان آزار
1.76K subscribers
1.45K photos
291 videos
37 files
1.33K links
آزار جنسی تجربه‌ای است که ما را به یکدیگر پیوند می‌دهد. در دیده‌بان آزار برای ایجاد حساسیت در جامعه نسبت به آن قدم برمی‌داریم.

ادمین: @ContactHarasswatch

سایت: www.harasswatch.com

اینستاگرام: Instagram.com/harasswatch

ایمیل: info@harasswatch.com
Download Telegram
ديد‌بان آزار
Photo
🔹ترجمه مقدمه کتاب «فمینیسم داده»

🔹چرا علم داده به فمینیسم نیاز دارد؟

برگردان: فن‌مردم

مقدمه فن‌مردم: شرکت‌ها و دولت‌ها، دست‌به‌دست هم، حجم بزرگی از داده‌های مردم را در اختیار دارند و با تحلیل و طراحی‌ هوش‌های مصنوعی، آن را برای ایجاد سود اقتصادی بیشتر و نظارت و کنترل به کار گرفته‌اند. با پیشرفت روزافزون در حوزه‌ تکنولوژی، و افزایش مصرف محصولات اینترنتی، اپلیکیشن‌های موبایل و شبکه‌های اجتماعی، جمع‌آوری داده و استفاده از آن بسیار ساده‌تر، وسیع‌تر و نظام‌مندتر از گذشته اتفاق می‌افتد. در این میان، هرروز خبری جدید از سوگیری‌های واپسگرایانه‌ محصولات این شرکت‌ها می‌شنویم که در تقاطع با ستم‌های از پیش موجود در جهان، جریان ستم و تعصب را تشدید می‌کند. اما چگونه مقاومت کنیم؟

در دنیای کنونی که داده و محصولاتش همه‌جا را احاطه کرده‌اند، احتیاج داریم دستگاه‌ها و نظریات فکری‌ای را بشناسیم و گسترش دهیم که قادر به فهم این شرایط نسبتاً جدید و نسبت ساختارهای ستم با این شرایط هستند.
از این رو سراغ کتاب «فمینیسم داده» رفتیم. کاترین ایگنیزیا و لورن کلاین، دو برنامه‌نویس، استاد دانشگاه، محقق و فعال در حوزه‌ داده و عدالت داده ساکن ایالات متحده آمریکا، در سال ۲۰۲۰ (۱۳۹۹ شمسی) کتاب فمینیسم داده را منتشر کردند که باعث ایجاد تحولی بزرگ در این حوزه شد. آن‌ها سعی می‌کنند در این کتاب هم فمینیسمی جدید در دنیای داده‌محور تعریف کنند، هم با آوردن مثال‌هایی متنوع راهکارهایی برای مبارزه با این نوع قدرت ارائه دهند.

متن زیر مقدمه کتاب فمینیسم داده است که ما گروه فن‌مردم به مناسبت ۸ مارس ترجمه کردیم. متوجه شدیم این کتاب به‌طور کامل توسط امیرحسین پی‌براه ترجمه شده و به مناسبت ۸ مارس در اختیار عموم قرار گرفته است. این را به فال نیک می‌گیریم که محتوای این کتاب بهتر دیده شود و به بحث گذاشته شود.

دانلود فایل مقدمه🔽

@harasswatch
Data_feminism_intro (1).pdf
1.2 MB
فایل پی‌دی‌اف مقدمه کتاب «فمینیسم داده»

مترجم: فن‌مردم
همایش روز جهانی زنان، فردا ساعت ۱۲ به وقت ایران آغاز می‌شود:

لینک ورود به جلسه:
https://meet.google.com/dmp-bqvx-gsk
برنامه روز دوم تا دقایقی دیگر آغاز می‌شود

لینک ورود:
https://meet.google.com/dmp-bqvx-gsk
برنامه روز سوم ساعت ۵ به وقت تهران آغاز می‌شود. لینک ورود به جلسه:

https://meet.google.com/dmp-bqvx-gsk

@harasswatch
آخرین پنل همایش آغاز شده است. لینک ورود به جلسه:

https://meet.google.com/dmp-bqvx-gsk

@harasswatch
ديد‌بان آزار
Photo
متن ارسال‌شده به دیدبان آزار

🔹«زنان با مقاومت خود به بازی سیاسی حجاب اجباری پایان خواهند داد»

صدیقه وسمقی یکی از معدود زنان ایرانی است که هم تحصیلات حوزوی دارد و هم دکترای فقه از دانشگاه تهران. همچنین او شاعری سرشناس و طی دو دهۀ گذشته یکی از صداهای اصلی اصلاحات در ایران بوده است. وی به عضویت نخستین شورای اسلامی شهر تهران انتخاب شد و بین سال‌های ۱۳۷۸ و ۱۳۸۰ در مقام سخنگوی این شورا فعالیت کرد. سپس منصب عمومی را رها و خود را وقف نوشتن کرد و دو کتاب در نقد فقه اسلامی و رفتار با زنان نوشت. پس از تحولات سال ۱۳۸۸، بعد از این‌که به دلیل فعالیت‌های اعتراضی‌اش تحت پیگرد قانونی قرار گرفت، در سال ۱۳۸۹ ایران را ترک کرد تا به عنوان استاد مدعو در دانشگاه گوتینگن مشغول به کار گردد، سپس به اوپسالا نقل مکان کرد. اما در تابستان ۱۳۹۶ تصمیم گرفت به ایران بازگردد.

از سال ۱۴۰۱، وسمقی از حامیان جنبش «زن، زندگی، آزادی» و مخالف حجاب اجباری بوده است. او در ایران حجابش را کنار گذاشت و طی سخنرانی‌ها و مقالات متعدد با استناد به متون کلاسیک فقهی علیه حجاب اجباری فعالیت می‌کند. او در روز ۲۶ اسفند ۱۴۰۲ با یورش مأموران امنیتی در منزل خود بازداشت شد. او گفته است: «زنان با مقاومت خود به بازی سیاسی حجاب اجباری پایان خواهند داد.»

صدیقه وسمقی در گفت‌وگو با زیبا میرحسینی، محقق و فمینیست اسلامی، گفته است: «بزرگ‌ترین خطا این است که از دین به عنوان منبع قانون استفاده گردد ... این عقیده که قوانین نظم‌دهنده به زیست روزمرۀ ما باید بر مبنای شریعت باشد از سوی فقها در طول قرن‌ها ایجاد شده است ... من بارها در کتاب‌هایم گفته‌ام که دوران قانون‌گذاریِ فقهی به پایان رسیده است و فقیهان باید از احکامی که هدایت‌کنندۀ زندگی روزمره هستند دست بردارند و آن را به صلاح‌دید قانون‌گذاران و مردم بسپارند. با زنان و اقلیت‌های مذهبی‌ای که در جوامع مسلمان زندگی می‌کنند در جایگاه انسان‌های کامل رفتار نمی‌شود.»

در مورد آرای صدیقه وسمقی بنگرید به:

Ziba Mir-Hosseini, Journeys towards Gender Equality in Islam, Oneworld Academic in 2022

@harasswatch
Forwarded from زنان امروز
شماره ۴۹ مجله «زنان امروز» منتشر شد. در این شماره می‌خوانید؛

جامعه:

بحران اشتغال در ایران: پروبلماتیک زنانه
🖋️ سمیه قدوسی

پیامدهای جنسیتی رسمی‌سازیِ فعالیت‌های غیررسمی
همۀ پیچ‌ها با یک آچار باز نمی‌شوند!
🖋️ جایاتی گوش، ترجمه و تلخیص: وحید میره­‌بیگی

شیءانگاری جنسی، تنهایی و تکیه‌گاهی به ‌نام «خود»
🖋️ آیلا عراقی

چند روز در دامنه
معاشرت با چند تن از اهالی روستای لیوس
🖋️ نگین بنی­‌عامریان
_
_
تاریخ:
آنتیگونه‌‌ها؛ حقیقتی بی‌زمان
🖋️ هلن اولیایی‌نیا

دو روایت از فیگور آنتیگونه
🖋️ مهدی سلیمی

آنتیگونه: از زن سوگوار تا سوژۀ سیاسی
🖋️ مریم رضایی

وقتی آنتیگونه مَرد است
دیدگاه نوکت سیرمان دربارة فمینیسم کُرد
🖋️ ترجمه و تلخیص: وحید میره‌بیگی
_
_
هنر:

قهرمان شکست‌خورده‌ای که از بن‌بست عبور می‌کند
گفت‌وگو با مژگان ایلانلو، مستندساز، به انگیزۀ ساخت فیلم مستند هزاران زن
🖋️ فرشته حبیبی

وقتی متهم زن است
نگاهی به آناتومی یک سقوط، برندۀ نخل طلای جشنوارۀ کن ۲۰۲۳
🖋️ آرمین اعتمادی

رستگاری نسلی از مردان آزارگر
مینَوی‌سازی زنان و عقدۀ گناه مردان در جنگل پرتقال
🖋️ معصومه گنجه‌ای

دیگر تکرار دروغ،‌ سخت است
دربارۀ کیک محبوب من ساختۀ مریم مقدم و بهتاش صناعی‌ها
🖋️ مینا اکبری
_
_
ادبیات:

مروری بر سی‌ سال ترجمۀ ادبی در گفت‌وگو با مژده دقیقی
ترجمۀ ادبی بدون عشق پیش نمی‌رود
🖋️ امیلی امرایی

ای بس بهارها که بهاری نداشتیم
نگاهی به بهاریه‌سرایی در شعر زنان ایران
🖋️ مریم سیّدان

فمینیسم تدافعی
گریز از جنسیت زنانه در آثار نویسندگان زن
🖋️ مهشاد شهبازی

طعم خاک
🖋️ لین شَرِن شوارتز، ترجمۀ مژده دقیقی

لینک خرید این شماره:

http://store.zananemrooz.com/محصول/نسخه-چاپی-شماره-۴۹/

(سفارش‌ها بعد از تعطیلات نوروز ارسال می‌شوند)


صاحب‌امتیاز، سردبیر و‌مدیر مسئول: شهلا شرکت

دبیران:

|جامعه: آتنا کامل
|تاریخ: مریم رضایی
|هنر: فرشته حبیبی
|ادبیات: شورای نویسندگان
|ویرایش: هایده عبدالحسین‌زاده
|وب‌سایت و شبکه‌های اجتماعی: رابعه حیدرنژاد
|عکس: امیر جدیدی
ديد‌بان آزار
Photo
🔹برای تو که نوشته‌ای از «زخمی به یادگار»

نویسنده: ترانه

بهاره، بی‌تردید می‌دانی متن کوتاهی که نوشته‌ای با جزئیات مهم کلمات و جمله‌های استوار آن، بین زن‌های بسیاری دست‌به‌دست چرخیده است و با هزار روایت دیگر پیوند خورده است. هرچند باز همان متن است که تو نوشته‌ای و همان چند خط کوتاه که سال‌ها و سال‌ها در آن پنهان است؛ گذشته و آینده.

حالا که برایت می‌نویسم زنی هستم ایستاده در تلاقی جمله‌های بسیار. این یا آن سوی تصمیم برای مادر‌شدن یا نشدن و وزن هزار توصیه و ذوق و دلهره‌ای که سوار می‌شود بر این یک مشتِ دست از بدن ما؛ رحم. شاید مثل میم که می‌گفت: «می‌خواهم اما همه می‌گن نمی‌شه با این کارها که تو می‌کنی!» یا مثل زنی دیگر که چند روز پیش با هم قدم زدیم و حرف‌مان کشید به این که «نمی‌دونی چه‌قدر بازی باهاشون رو دوست دارم، اصلا گاهی فکر می‌کنم برم تو مهدکودک کار کنم ولی این‌که بچه‌ خودم باشه، این‌که مادر باشم رو نمی‌خوام.» شاید مثل لام که گفت از جمله‌ «از تو انتظار نداشتم بچه‌دار بشی!» به جنون رسیده یا رفیقی دیگر که نمی‌خواهد حتی یک بار دیگر بشنود که «پس کی بچه‌دار می‌شی.» می‌بینی؟ چه‌قدر سنگینی انداخته‌اند روی این بدن. 

برای همین تو که نوشته‌ای، از رنجی که بر تنت تحمیل کرده‌اند، از شلتاق‌های پنهان زندان، از «درش بیار بنداز دور» و از «این را هم نمی‌توانم بگویم که بچه آرزوی دیرینه‌ام بوده…»، همه‌ این «ما» که خوانده‌ایم، با تو باز حس کرده‌ایم. نه فقط در کلمات یا ذهن، در بدن‌مان، در آن جای کوچک که هزار جمله و ایده و دستور بر آن سوار کرده‌اند. خوانده‌ایم و تن و قلب‌مان لرزیده برای «این را نمی‌توانم بگویم» که گفتی‌ای. آرام ولی پر از سنگینی سال‌ها انتخاب و پافشاری و در ذهن زنده نگه‌داشتن آرزوها؛ هرچند چندان با هم سازگار نباشند. 

بهاره، حالا که می‌نویسم زنی هستم ایستاده جایی از این تقاطع تردید و آرزو و تصمیم و حسرت. و این را هم بگویم که نگاه سیاسی‌ و اجتماعی‌مان در دو انتهای بسیار دور نشسته است. آن‌قدر که شاید کم‌تر چیزی باشد که بتوانیم بر سر آن توافق کنیم. اما این‌بار، آن‌چه کوتاه و استوار روایت کرده‌ای، پیش از توافق در تن من و تن بسیاری دیگر دویده، با روایت‌های ما پیوند خورده و انعکاس زنانه‌ خود را در ذهن ما پیدا کرده است. چه کوتاه و درخشان گفته‌ای از «آن چیزی که نمی‌توانی بگویی». چه صمیمانه نوشته‌ای از سکوت و لبخندی که برای همه‌ ما آشناست و چه ماندگار خواهند بود کلماتت درباره‌ این زخمی که می‌ماند.
@harasswatch
🔹پیام امجد امینی و مژگان افتخاری، پر و مادر #ژینا_امینی به مناسبت فرارسیدن نوروز

«در این ساعات و لحظه‌های پایان سال، با وجود اینکه ما خانواده ژینا و ژیناها هنوز از داغ گل‌های پرپرشده‌مان کماکان گریان و نگرانیم، اما آغاز سال نو را خدمت یکایک ملت شریف ایران تبریک و تهنیت عرض می‌کنیم. امیدواریم و دعا می‌کنیم در سال جدید، باغ زندگی هیچ‌کس مثل باغ زندگی ما بی‌دلیل دچار برگریزان و ویرانی نگردد و جای هیچ عزیزی در کنار سفره هفت‌سین خالی نماند.»

@harasswatch
ديد‌بان آزار
Photo
🔹جمعی از هم‌بندیان سابق مریم اکبری منفرد و تعدادی از فعالان حقوق زنان در بیانیه‌ای خواستار آزادی بدون قید‌وشرط او شدند:

۵۱۰۷ روز است که مریم اکبری منفرد بدون برخورداری از حق مرخصی در بند است او در نیمه شب ۹ دی ۱۳۸۸ بازداشت و به ۱۵ سال حبس محکوم شد. چهاردهمین سال حبس مریم اکبری منفرد در حالی سپری میشود که او از ۱۹ اسفند سال ۱۳۹۹ به زندان سمنان، کیلومترها دورتر از محل زندگی خانواده خود تبعید شده و به تازگی به دلیل همراهی با مردم معترض از طریق انتشار بیانیه به سه سال حبس جدید محکوم شده است.

او یکی از قدیمی‌ترین زنان زندانی سیاسی ایران و یادگار و بازمانده‌ی خانواده‌ای است که به عنوان کوچکترین عضو آن از سنین کودکی شاهد زندان، شکنجه و اعدام اعضای خانواده خود بوده است. یک خواهر و سه برادر او بی اینکه به مرگ محکوم شده باشند یا تحت شکنجه کشته و یا اعدام شدند. او همچنین شاهد حبس و جوانمرگ شدن مادر داغدارش نیز بوده است و در تمامی این سال‌ها همواره با اعمال انواع فشارها و محدودیت‌ها مواجه بوده؛ همانند محرومیت از حتی یک روز مرخصی!

ما همبندیان سابق او با هر عقیده و باوری که داریم، بهار زندان را با مریم و شور او به نوروز به یاد می‌آوریم، و اما نوروزی دیگر و او همچنان در زندان. یادی می کنیم از درک او از آزادی و حق اش به برخورداری از آن، یادی می کنیم از ظلمی که بر زنان این مرز و بوم شده است و جلوداران مبارزه و مقاومت با آن. ما هم بندیان سابق و نیز فعالان زنان که امضا کننده این نامه هستیم، خواهان آزادی بدون قید و شرط مریم اکبری منفرد و همه زندانیان سیاسی و عقیدتی هستیم.

متن کامل و اسامی امضاها:
https://www.instagram.com/p/C4nn3SkL-9H/?igsh=MXhvOWVnMTQybng1Zw==

@harasswatch
Forwarded from Aasoo - آسو
تسخیر توئیتر فارسی به دست حساب‌های ناامن🔻

✍️ نه فقط توئیتر بلکه بیشتر شبکه‌های اجتماعی آنلاین به «قبیله‌گرایی» دامن می‌زنند. کاربران فقط افرادی را دنبال و تأیید می‌کنند که نظرات مشترکی با آن‌ها دارند و به کاربرانی که نظری مغایر با آن‌ها دارند، دسته‌جمعی می‌تازند. کاربرانی با هویت واقعی همواره با این حملات همراهی می‌کنند و به آن اعتبار می‌بخشند. چنین فضایی از یک سو به انزوای کاربرانی با ایده‌های مستقل و متفاوت انجامیده و از سوی دیگر به قطبی‌سازی دامن زده است. تشدید دودستگی در شبکه‌های اجتماعی، از واکنش صحیح به همه‌گیریِ کرونا در کشورهای مختلف جلوگیری کرد، و دستیابی به اجماع بر سر مسائل مهم جهانی، از جمله تغییرات آب و هوایی، را به تأخیر انداخت. قطبی‌شدن احتمال خشونت را افزایش می‌دهد و خشونت و حمله‌های آنلاین نیز قطبی‌شدن را تشدید می‌کند. در چنین فضایی افراد جز با نگاه صفر و یک به دنیا نمی‌نگرند ــ در نتیجه حتی هلیمی که با نمک خورده ‌شود به دودستگی می‌انجامد.

✍️ حکومت‌های مستبد در فضای آنلاین به دو روش به قطبی‌شدن جامعه دامن می‌زنند. ۱) از طریق ایجاد ارتش سایبری برای به راه انداختن کارزارهای نفرت‌پراکنی که طیف وسیعی از کاربران عادی هم در آن مشارکت می‌کنند؛ و ۲) از طریق انتشار اطلاعات نادرست که به سرخوردگی، بی‌اعتمادی و انفعال اجتماعی می‌انجامد. حکومت‌ها از اطلاعات گمراه‌کننده و روایت‌های جعلی برای پنهان کردن اطلاعات واقعی و همچنین از بین بردن همبستگیِ اجتماعی استفاده می‌کنند. این امر به آن‌ها اجازه می‌دهد تا انحصار اطلاعات را حفظ کنند، جامعه و کنشگران را به اشتباه بیندازند و از تواناییِ جامعه برای مسئول نگه داشتن حکومت بکاهند. نفرت‌پراکنی محیطی آکنده از تعصب و نارواداری ایجاد می‌کند، به ترویج اعمال خشونت‌آمیز می‌انجامد، کاربران را از آزادی‌عقیده و بیان محروم می‌سازد، به کلیشه‌سازی از گروه‌های اجتماعی دامن می‌زند و به بقای حکومت‌های غیردموکراتیکی مثل جمهوری اسلامی ایران کمک می‌کند.

✍️ حکومت در ابتدا تلاش کرد که توئیتر را از کنشگران و فعالان سیاسی یا شهروندان مستقل و مصمم خالی کند، به دوقطبی‌ها دامن بزند، اطلاعات شخصیِ کاربران را به شیوه‌های مختلف جمع‌آوری کند، و سپس در پی غیرسیاسی کردن توئیتر فارسی برآمد. در این مرحله، نسل جدیدی از حساب‌های ناامن پدید آمدند که تعداد زیادی دنبال‌کننده و عکس‌هایی واقعی اما احتمالاً ربوده‌شده از مردم عادی داشتند. این حساب‌ها درباره‌ی هر چیزی که به واکنش شدیدی می‌انجامید محتوا تولید می‌کردند. در کسوت زنی که از شوهرش کتک می‌خورد، در قالب مرد جوانی که با دوست‌دخترش قطع ارتباط کرده و تصاویر چت‌های خصوصی‌شان را منتشر می‌کند، در قامت کاربری که بدنِ دیگران را به سخره می‌گیرد، مردی که به سقط جنین همسرش معترض است یا کسی که جزئیات رابطه‌ی جنسی‌اش را با دیگران در میان می‌گذارد. گاهی انتشار مطالب جنجالی توسط حساب‌های ناامن به کم‌رنگ شدن مسائل مهم روز می‌انجامد. همه‌چیز طبق الگوریتم توئیتر پیش می‌رود که در درجه‌ی اول به میزان «واکنش»ها اهمیت می‌دهد. در پی انتشار مطالب زیادی درباره‌ی مسائل جنسی و شخصی، توئیتر فارسی، که زمانی فضایی سیاسی داشت، به شبکه‌ای برای «دیتینگ» و «گاسیپ» تبدیل شده است. منظورم نه ارزش‌گذاریِ مطالب سیاسی یا جنسی بلکه تلاش ارتش سایبری برای تحت‌الشعاع قرار دادن مطالب سیاسی و اجتماعی با مطالب جنسی است. ارتش سایبری می‌کوشد تا از طریق این جنجال‌آفرینی‌ها مانع از اتحاد و همبستگیِ مخالفان شود تا دیگر توئیتر بستری برای فعالیت‌های اعتراضی و مدنی نباشد.

@NashrAasoo 💭
🔹معنای بازشناسی و ضرورت آن برای تداوم میل‌ورزی در روابط عاطفی

 🔹مسئولیت دوست داشتن


نویسنده: شور

به دست‌های او چشم دوخته بودم. در شبِ پاییزی سرد که نوری کم‌رمق گوشه‌های اتاق نشیمن را روشن کرده بود، گمان کرده بودم آن دست‌ها را خوب می‌شناسم. پیشتر، بارها آن‌ها را لمس کرده بودم، به دهان برده بودم، مکیده بودم، نوازش کرده بودم. می‌دانستم انگشت‌ها حین ادای جمله‌ای مطایبه‌آمیز و نقادانه جمع می‌شوند، انگار که بخواهد با سرانگشت‌ها پارچه‌ای نامرئی را از هوا بقاپد. دیده بودم که چطور آن‌ها را در من فرو می‌بَرد و آهسته تکان می‌دهد. دیده بودم که چطور دانه‌‌ای گیلاس را از توی ظرف برمی‌دارد. انگشت‌ها نه‌ چندان باریک بود و نه چندان قطور. انگشت‌های نوازشگر. انگشت‌هایی که پوست مرا پیش از این‌ها شکافته بود و راهی پیدا کرده بود برای چنگ‌زدن به قلبم.

با دست‌هایش زانوان را در بر گرفته بود و گاهی‌ به‌آرامی، همراه با ریتم شب،‌ روی ساق پا ضرب می‌گرفت. گاهی دست راست، گاه دست چپ بالا می‌آمد، از مچ خم می‌شد و کلامی را ادا می‌کرد. کلامی سنگین و آهنگین خطاب به همه. خطاب به لیوان روی میز و گلدان کنار مبل و تابلوی روی دیوار و آدم‌های اطراف و هرکس که حتی گوش ایستاده بود، هرکسی جز من، من که یار او بودم. او که دستانی ورزیده و آرام و انگشتانی نوازشگر داشت و آن‌ها را به‌ندرت به‌سوی من دراز می‌کرد. به خود پیچیده بودم و در دل می‌پرسیدم اگر پیش از این‌ها صدها و هزاران بار دیده بودم که این انگشت‌ها مرا به خود فرا می‌خوانند، اگر نامرئی نیستم و هنوز بدنی دارم، پس سبب این فروبستگی و نادیده گرفتن و خاموشی چیست؟ در روابط عاطفی‌ای که امتداد می‌یابد چه بر سر میل می آید؟ آیا می‌توان برای میل تاریخی تصور کرد؟ آیا می‌توان در روابط عاطفی میل را تداوم بخشید و حفظ کرد و در زمان انتقال داد؟

در یک رابطه‌ عاطفی، دست‌ها چه زمانی به سمت دیگری دراز خواهد شد؟ دستی روی شانه‌ی دیگری قرار می‌گیرد تا تکیه‌گاهی برای طرف مقابل شود. دستی دور کمر نیمه‌برهنه‌ای حلقه می‌شود تا او را به خود نزدیک‌تر کند و به بر کشد و نوازش کند. دستی، دست دیگر را می‌گیرد و می‌فشرد تا اطمینان خاطر و قوت قلب دهد. دستی دور بازوی دیگری حلقه می‌شود تا اطمینان خاطر بگیرد و همراهی کند. دستی روی پوست می‌لغزد تا مختصات تن دیگری را با تن خود بیازماید. تا پوست دیگری را لمس کند و آنچه را پیشتر دیده یا بوییده، با حواس دیگر به تجربه درآورد و تنانگی دیگری را به حافظه‌ پوستی خود بسپارد. دستی به سمت دیگری دراز می‌شود تا دعوتی باشد برای در آغوش کشیدن یا با هم طی طریق کردن یا دست دیگری را گرفتن. گفتگویی گرم و گیرا در جریان است.

متن کامل:
https://harasswatch.com/news/2302/

@harasswatch