#نکته_های_آرایه_ی_ی
#تفاوت_تضاد_و_پارادوکس
تضاد یا طباق یعنی اینکه سخنور واژگانی را که در معنی با هم ناسازی و ناسازگاری دارند، در سخن بیاورد برای مثال، وقتی بگوییم :
«بعضی از بچه ها خواب و بعضی بیدار بودند»، بین «خواب» و «بیدار» آرایه تضاد است اما پارادوکس، جمع دو امر متضاد با هم است؛ مثلاً اگر بخواهیم از همان تضاد بالا پارادوکس بسازیم؛ بدین گونه است:
خفتگان بیدار(برای اصحاب کهف) یا آن ها خفتگانی بیدار بودند. به طور کلی، پارادوکس را می توان بهترین و هنری ترین نوع تضاد دانست.
نمونه هایی از پارادوکس:
به پاس یک دل ابری دو چشم بارانی پر است خلوتم از یک حضور نورانی
(عبارت پر بودن خلوت)
هیچ گودالی چنین رفیع ندیده بودم / در حضیض هم می*توان عزیز بود
(عبارت رفیع بودن گودال)
از تهی سرشار جویبار لحظه ها جاری است
🆔 @jamshidfarahmand
#تفاوت_تضاد_و_پارادوکس
تضاد یا طباق یعنی اینکه سخنور واژگانی را که در معنی با هم ناسازی و ناسازگاری دارند، در سخن بیاورد برای مثال، وقتی بگوییم :
«بعضی از بچه ها خواب و بعضی بیدار بودند»، بین «خواب» و «بیدار» آرایه تضاد است اما پارادوکس، جمع دو امر متضاد با هم است؛ مثلاً اگر بخواهیم از همان تضاد بالا پارادوکس بسازیم؛ بدین گونه است:
خفتگان بیدار(برای اصحاب کهف) یا آن ها خفتگانی بیدار بودند. به طور کلی، پارادوکس را می توان بهترین و هنری ترین نوع تضاد دانست.
نمونه هایی از پارادوکس:
به پاس یک دل ابری دو چشم بارانی پر است خلوتم از یک حضور نورانی
(عبارت پر بودن خلوت)
هیچ گودالی چنین رفیع ندیده بودم / در حضیض هم می*توان عزیز بود
(عبارت رفیع بودن گودال)
از تهی سرشار جویبار لحظه ها جاری است
🆔 @jamshidfarahmand
#نکته_ها_ی_دستوری
#اشکال_مختلف_ماضی_استمراری
#ویژه_ی_رشته_ی_انسانی
ماضي استمراري علاوه بر آنچه امروزه رایج است در قديم به صورت هاي زير نيز به كار می رفته است :
1 ـ با « همی » به جای « می » در اوّل ماضی مطلق :
همي رفت و همي گفت اي دريغا
كه بايد كشتن و هشتن در اين دشت
« باباطاهر»
2 ـ « ی » در آخر ماضی مطلق به جاي « می » در اوّل آن :
هركجا مردی يا زنی در صناعتي استاد یافتی ، اين جا مي فرستاد . بيهقي »
یافتی> می یافت
3 ـ « می » در اوّل و « ی » در آخر :
گر آنها كه مي گفتمی كردمی
نكو سيرت و پارسا مردمی
« سعدی »
4 ـ « همی » در اوّل و « ی » در آخر :
به كردار، نيكي همی كردمی
وز الفغده ي خود همي خوردمی
« ابوشكور»
5 ـ « ب » در اوّل و « ی » در آخر :
هر بیدقی كه براندی ، به دفع آن بكوشيدمي و هر شاهی كه بخواندی ، به فرزين بپوشيدمي .
«گلستان »
6 ـ « می » و « ب » در اوّل :
شكرخنده اي انگبين مي فروخت
كه دل ها ز شيريني اش مي بسوخت
« بوستان »
7 ـ « همی » و « ب » در اوّل :
همي بگريستم تا ز آب چشمم
چو روی يارمي شد روی كشور
« دقیقی »
8 ـ « می » و « ب » در اوّل و « ی » در آخر :
آن چه فرمودی نبشتمي و كارها براندمي .
« بیهقی »
9 ـ « مانی » و « تانی » در آخر با « ب » يا بدون « ب » در اوّل :
اگر شايستی همه به يك بار برفتمانی تا زود به ... رسيدمانی .
« سمك عيّار »
10 ـ«همی»در آخر ماضی مطلق :
همه اميد من توي در غم
تو رسیدی همی مرا فرياد
« فرخي سیستانی »
مطلب ارسالی از : محمّد عزیززاده ؛ گروه ادبیات ایران
🆔 @jamshidfarahmand
#اشکال_مختلف_ماضی_استمراری
#ویژه_ی_رشته_ی_انسانی
ماضي استمراري علاوه بر آنچه امروزه رایج است در قديم به صورت هاي زير نيز به كار می رفته است :
1 ـ با « همی » به جای « می » در اوّل ماضی مطلق :
همي رفت و همي گفت اي دريغا
كه بايد كشتن و هشتن در اين دشت
« باباطاهر»
2 ـ « ی » در آخر ماضی مطلق به جاي « می » در اوّل آن :
هركجا مردی يا زنی در صناعتي استاد یافتی ، اين جا مي فرستاد . بيهقي »
یافتی> می یافت
3 ـ « می » در اوّل و « ی » در آخر :
گر آنها كه مي گفتمی كردمی
نكو سيرت و پارسا مردمی
« سعدی »
4 ـ « همی » در اوّل و « ی » در آخر :
به كردار، نيكي همی كردمی
وز الفغده ي خود همي خوردمی
« ابوشكور»
5 ـ « ب » در اوّل و « ی » در آخر :
هر بیدقی كه براندی ، به دفع آن بكوشيدمي و هر شاهی كه بخواندی ، به فرزين بپوشيدمي .
«گلستان »
6 ـ « می » و « ب » در اوّل :
شكرخنده اي انگبين مي فروخت
كه دل ها ز شيريني اش مي بسوخت
« بوستان »
7 ـ « همی » و « ب » در اوّل :
همي بگريستم تا ز آب چشمم
چو روی يارمي شد روی كشور
« دقیقی »
8 ـ « می » و « ب » در اوّل و « ی » در آخر :
آن چه فرمودی نبشتمي و كارها براندمي .
« بیهقی »
9 ـ « مانی » و « تانی » در آخر با « ب » يا بدون « ب » در اوّل :
اگر شايستی همه به يك بار برفتمانی تا زود به ... رسيدمانی .
« سمك عيّار »
10 ـ«همی»در آخر ماضی مطلق :
همه اميد من توي در غم
تو رسیدی همی مرا فرياد
« فرخي سیستانی »
مطلب ارسالی از : محمّد عزیززاده ؛ گروه ادبیات ایران
🆔 @jamshidfarahmand