آشتی با ادبیات
55 subscribers
69 photos
16 videos
80 files
39 links
ادبیات در کنکور سراسری بالاترین ضریب را در کل درس های عمومی دارد.
با عضویت در این کانال به راحتی، به همه ی تکنیک ها و روش های تست زنی ادبیات احاطه ی کامل پیدا می کنید.
جمشید فرهمندمنش
مولف کتب کنکوری
ارتباط با ادمین jamshidfarahmandmanesh@
Download Telegram
#نکته_ها_ی_آرایه_ی_ی
#آرایه_ی_حس_آمیزی

در آرایه ی حس آمیزی، ترکیب و آمیختگی دو یا چند حس از حواس پنجگانه(بینایی/شنوایی/چشایی/بویایی/لامسه) با یکدیگر و یا حسی از حواس پنجگانه با حسی انتزاعی و ذهنی مطرح است...

🌀حواس ذهنی توسط عقل،تفکر و تخیل قابل درک میباشند.

🔴مثال ترکیب حواس پنجگانه باهم:

🔷الف)ازصدای سخن عشق ندیدم خوشتر

ترکیب حس شنوایی و بینایی

🔶ب)سخن های کم وزن و سنگینِ تو/ زشوری کند تلخ و شیرینِ تو

سخن با حس شنوایی و سنگینی با حس لامسه قابل درک است واین دو باهم آمیخته اند.

🔵2- مثال برای ترکیب حواس پنجگانه با حواس انتزاعی وذهنی:

🔶آرزوهایِ شیرین/خبرِ تلخ/قیافه ی بانمک/اخلاقِ نرم/سلامِ گرم/سکوتِ سنگین

⚫️3-آسمان فریبی آبی رنگ شد:

ترکیب(فریب): حس انتزاعی با (آبی رنگ) :حس بینایی است.

🆔 @jamshidfarahmand
#نکته_ها_ی_آرایه_ی_ی
#تشبیه‌_یک_چیز_به‌_خودش‌

چیزی‌ را به ‌خودش‌ تشبیه‌ كردن‌ و گفتن‌ كه‌ ”این‌ آینه‌ مثل‌ آینه‌“ است‌ یا ”این‌ چراغ‌ مثل‌ چراغ‌ است‌“ چه‌ لطفی‌ دارد؟ این‌ كه‌ نوعی‌ تحصیلِ حاصل‌ و به ‌اصطلاحِ توتولوژی‌ Tautology است‌..

در بلاغتِ هند (سانسكریت‌) چشم‌اندازهای‌ دیگری‌ در باب‌ تقسیمات‌ تشبیه‌ وجود دارد كه‌ اولین آنها همین‌ مسئلۀ ”تشبیهِ یك‌ چیز به‌ خودش‌“ است‌ به‌ گونه‌ای‌ كه‌ ”مُشبَّه‌“ و ”مشبَّهُ­به‌“ یكی‌ باشد، این­گونه‌ تشبیه‌ در ادبیات‌ فارسی‌ سابقه‌ دارد، چنانكه‌ مولانا فرموده‌ است‌::

صبحدمی‌، همچو صبح‌، پردۀ ظلمت‌ درید
نیم شبی ناگهان صبح قیامت دمید.

در زَهْرُالربیع‌ سیدنعمت‌الله‌ جزایری‌ (1050-1112ق/1640-1701م) شاعری‌ آب‌ را به ‌آب‌ تشبیه‌ كرده‌ است‌ و قصدش‌ از این‌ كار ظاهراً طعن‌ و طنزی‌ بوده‌ است‌ نسبت‌ به‌ چنین‌ هنر سازه‌ای:
كأنَّنا و الماءُ مِنْ حَوْلِنا

قومٌ جُلُوسٌ حَولَهُم‌ ماءُ[v]

كه‌ ترجمه‌اش‌ در این‌ حدود است‌: حالِ ما، در آن‌ هنگام‌ كه‌ آب‌ گرد ما را گرفته‌ بود، مثل‌ این‌ بود كه‌ گروهی‌ باشند و آب‌ گرد ایشان‌ را گرفته‌ باشد. شاعرِ معروف‌ در حق‌ گویندۀ این‌ بیت‌ به‌ شوخی‌ و طنز گفته‌ است‌:

و شاعِرٌ اَوَقَدَ الطَبْعَ الذُكاءُ لَهُ
فكادَ یحْرِقُهُ مِنْ فَرْطِ اِذكاءِ

اَقـامَ یـجـهِدُ اَیـّاماً قَریـحَـتَهُ
وَ شَبَّه‌ الماءَ، بَعْد الجَهْدِ، بالماءِ[vi]

كه‌ ترجمه‌اش‌ در این‌ حدود است‌: شاعری‌ كه‌ از فرطِ تیزی ذوق‌ نزدیك‌ بود كه‌ آتش‌ بگیرد، چندین‌ روز قریحۀ خویش‌ را به ‌رنج‌ افكند و زحمت‌ كشید تا آب‌ را به‌ آب‌ تشبیه‌ كرد.

شاعر فارسی‌گوی‌ هند در قرن‌ دوازدهم‌، در قطعه‌ای‌ عربی‌ گفته‌ است‌:

اَلا لِكُلِّ حُسَینِ الوَجْهِ اَشباهُ

و لانظیرَ لِمَنْ اَهْواهُ اِلاّهُ[ii]

كه‌ ترجمه‌اش‌ در این‌ حدود است‌: ”از برای‌ هرزیباچهره‌ای‌ همانندی‌ است‌ و آن‌ را كه‌ من‌ دوست‌ دارم‌، جز خود همانندی‌ ندارد. “

- استاد محمدرضا شفیعی کدکنی
- نوعی‌ ساختارِ مبالغه‌ در زبان فارسی كهن‌

مطلب ارسالی از : محمود علی اصغری ؛ گروه ادبیات استان آذربایجان شرقی
🆔 @jamshidfarahmand
#نکته_ها_ی_آرایه_ی_ی
#لف_و_نشر

«لف» در لغت به معنی «پیچاندن» و «نشر» به معنی «آشکار کردن» و «لف و نشر»، بر روی هم به معنی «پیچاندن و آشکارکردن» است.

در اصطلاح ادبی، آن است که دو یا چند کلمه در بخشی از سخن به کار رفته باشد که با دو یا چند کلمه در بخش دیگری از سخن، ارتباط دستوری یا معنایی داشته باشند؛ کلمات بخش اوّل را «لف» و «کلمات» بخش دوم را «نشر» می‌گویند؛ چند نمونه:

افروختن و سوختن و جامه دریدن
پروانه ز من، شمع ز من، گل ز من آموخت

در مصراع اوّل، شاعر سه واژه‌ی «افروختن»، «سوختن» و «جامه‌دریدن» را به کار برده که با واژه‌های «شمع»، «پروانه» و «گل» در مصراع دوم، ارتباط دارند:

پروانه، سوختن را از من آموخت
شمع، افروختن (آتش گرفتن) را از من آموخت
گل، جامه دریدن (شکفتن) را از من آموخت

همچنین در بیت زیر لف و نشر دیده می‌شود:

گر دهدت روزگار، دست و زبان، زینهار
هرچه بدانی مگوی، هرچه توانی مکن

واژه‌ی «دست» با «هرچه توانی مکن» و «زبان» با «هرچه بدانی مگوی»، ارتباط دارد.

اگر کلمات بخش دوم، به همان ترتیبِ کلمات بخش اوّل، آمده باشند، لف و نشر را مرتّب می‌گویند؛ نمونه:

تا دهان و رخِ تو را دیدند
غنچه دل‌تنگ و ارغوان، خَجل است

می‌بینید که کلمات «دهان» و «رخ»، به ترتیب با «غنچه» و «ارغوان» ارتباط دارند؛ یعنی غنچه و ارغوان، به همان ترتیبِ دهان و رخ، آمده‌اند.
اما در بیت زیر:

اکنون نه مرا کشتی از آن ابرو و مژگان
دیری است که من، کشته‌ی آن تیر و کمانم

می‌بینیم که «ابرو» و «مژگان» (مژه‌ها) در مصراع اوّل، به «کمان» و «تیر» در مصراع دوم، تشبیه شده‌اند؛ امّا واژه‌های «تیر» و «کمان» به همان ترتیبِ «ابرو» و «مژگان» نیامده‌اند؛ این نوع لف و نشر را نامرتّب یا مشوّش می‌گویند.

اکنون نمونه‌های دیگری از لف و نشر مرتب و نامرتب را در بیت‌های زیر، بررسی کنید:

از درونِ سوزناک و چشمِ تر
نیمه‌ای در آتشم، نیمی در آب

درون سوزناک با آتش و چشم تر با آب ارتباط دارد.

آن نه زلف است و بناگوش که روز است و شب است
وآن نه بالای صنوبر که درخت رطب است

زلف در سیاهی به شب و بناگوش در سپیدی به روز تشبیه شده‌است.

🆔 @jamshidfarahmand