📝 یادداشت مدیرمسوول دالان سبز
#شهر_خاموش
(بخش نخست - مقدمه)
«الرّحمن. علّم القرآن. خَلَق الانسان. عَلّمه البیان»
... انسان را آفرید و به او «سخن گفتن» را آموخت.
ارسطو، فیلسوف یونان باستان، انسان را «حیوان ناطق» نامیده است؛ اگرچه در نگاهی سرسری، میتوان نظریه ارسطو را چنین تفسیر کرد که ما به عنوان انسان، قادر به شکل دادن به اصوات و تولید اشکال قراردادی قابل فهم برای یکدیگر هستیم؛ اما بیایید یک بار به طور مختصر مقوله نیاز بشر به سخن گفتن را مرور کنیم.
طی تحصیلات خود در زمینه درام، آموختهام که در نمایش - که آینه زندگی است - شخصیت وقتی سخن میگوید که نیازی داشته باشد و بداند با سخن گفتن، به خواستهاش خواهد رسید یا دست کم نزدیک خواهد شد. از منظر زبانشناسی، زبان - که سخن گفتن تنها یکی از شکلهای آن است - مهمترین، کارآمدترین و پیچیدهترین داشته بشر است که همه عمر از آن برای تامین نیازهای مادی و معنوی خود سود میجوید.
شکل ساده و علمی الگوی ارتباطی، برقراری ارتباط را نیازمند سه عنصر اصلی میداند: فرستنده، پیام ارتباطی و گیرنده. حال اگر فرستنده، در انتخاب پیام، گیرنده و همچنین رابط (مدیوم) مناسب به درستی عمل کرده باشد چنان که پیام توسط گیرنده دریافت و فهم شود و گیرنده نیز پاسخ مناسب را به واسطه مدیوم مناسب به فرستنده اولیه برساند، ارتباطی دوسویه شکل گرفته که آن را دیالوگ (گفت و گو) مینامیم.
صاحبنظران متعددی بارها گفتهاند و نوشتهاند ایران، جامعهای فاقد دیالوگ است و به گواه تاریخ، این فقر اساسی، بارها کشور را دچار آسیبهای عمیقی کرده است. غافل نشویم که دیالوگ، با سخن گفتن یکسان نیست؛ بلکه گفتگو را میتوان نوعی از سخن گفتن برشمرد که دو طرف رابطه، بگویند، بشنوند، بفهمند و پاسخ دهند. نقطه مقابل دیالوگ در درام، مونولوگ یا تکگویی است که گویی شخص سخن میگوید بی این که مخاطب مشخصی داشته باشد یا پاسخی را انتظار بکشد.
در دوران مدرسه، در دل کتاب تاریخ و در مواجهه با فجایعی همچون نخبهکشی (مشخصا قتل سبعانه امیرکبیر در حمام فین)، جنگ، خیانت، ترور و ... همواره از خود میپرسیدم چرا پیش از صدور فرمان حمله، قتل، درآوردن چشم و ... که معمولا به سبب انتشار شایعات و بدگویی بدخواهان صورت میگرفت، کسی در پی گفتگوی بی واسطه و صریح با شخص مظنون برنمیآمد؟
با ورود ناگزیر جهان به دوران مدرنیسم و ظهور پدیده دولت - ملت، همچنین گسترش جوامع و عدم امکان گفتگوی رودرروی همیشگی مردم و دولتمردان با یکدیگر، بشر دست به ابداع پدیدهای زد که عنصر ارتباط - این نیاز حیاتی وی - را به کلی دگرگون کرد؛ ایده رسانههای جمعی حاصل پیشرفت فناوری (اختراع چاپ، کشف امواج رادیویی، ماهواره و نهایتا اینترنت در عصر پست مدرن) بود. با گسترش بیشتر جوامع و پیچیدهتر شدن نیاز جوامع مختلف و رهبرانشان به اعلام مواضع و نیازهای خود و همچنین آگاهی از مواضع و نیازهای دیگران، رسانه به سرعت به جزء جدایی ناپذیر توسعه، تمدن، فرهنگ، سیاست، اقتصاد و تمامی زمینههای زندگی بشر تبدیل شد. چنان که در جوامع توسعه یافته، رسانه را رکن چهارم دموکراسی نام نهادهاند...
ادامه در پست بعد👇
#نشریه_دالان_سبز
@ddalanesabz
✨✨✨✨✨
💯 پایگاه اطلاع رسانی #خوانسارنیوز
👇👇👇👇👇
@Khansarnews1
#شهر_خاموش
(بخش نخست - مقدمه)
«الرّحمن. علّم القرآن. خَلَق الانسان. عَلّمه البیان»
... انسان را آفرید و به او «سخن گفتن» را آموخت.
ارسطو، فیلسوف یونان باستان، انسان را «حیوان ناطق» نامیده است؛ اگرچه در نگاهی سرسری، میتوان نظریه ارسطو را چنین تفسیر کرد که ما به عنوان انسان، قادر به شکل دادن به اصوات و تولید اشکال قراردادی قابل فهم برای یکدیگر هستیم؛ اما بیایید یک بار به طور مختصر مقوله نیاز بشر به سخن گفتن را مرور کنیم.
طی تحصیلات خود در زمینه درام، آموختهام که در نمایش - که آینه زندگی است - شخصیت وقتی سخن میگوید که نیازی داشته باشد و بداند با سخن گفتن، به خواستهاش خواهد رسید یا دست کم نزدیک خواهد شد. از منظر زبانشناسی، زبان - که سخن گفتن تنها یکی از شکلهای آن است - مهمترین، کارآمدترین و پیچیدهترین داشته بشر است که همه عمر از آن برای تامین نیازهای مادی و معنوی خود سود میجوید.
شکل ساده و علمی الگوی ارتباطی، برقراری ارتباط را نیازمند سه عنصر اصلی میداند: فرستنده، پیام ارتباطی و گیرنده. حال اگر فرستنده، در انتخاب پیام، گیرنده و همچنین رابط (مدیوم) مناسب به درستی عمل کرده باشد چنان که پیام توسط گیرنده دریافت و فهم شود و گیرنده نیز پاسخ مناسب را به واسطه مدیوم مناسب به فرستنده اولیه برساند، ارتباطی دوسویه شکل گرفته که آن را دیالوگ (گفت و گو) مینامیم.
صاحبنظران متعددی بارها گفتهاند و نوشتهاند ایران، جامعهای فاقد دیالوگ است و به گواه تاریخ، این فقر اساسی، بارها کشور را دچار آسیبهای عمیقی کرده است. غافل نشویم که دیالوگ، با سخن گفتن یکسان نیست؛ بلکه گفتگو را میتوان نوعی از سخن گفتن برشمرد که دو طرف رابطه، بگویند، بشنوند، بفهمند و پاسخ دهند. نقطه مقابل دیالوگ در درام، مونولوگ یا تکگویی است که گویی شخص سخن میگوید بی این که مخاطب مشخصی داشته باشد یا پاسخی را انتظار بکشد.
در دوران مدرسه، در دل کتاب تاریخ و در مواجهه با فجایعی همچون نخبهکشی (مشخصا قتل سبعانه امیرکبیر در حمام فین)، جنگ، خیانت، ترور و ... همواره از خود میپرسیدم چرا پیش از صدور فرمان حمله، قتل، درآوردن چشم و ... که معمولا به سبب انتشار شایعات و بدگویی بدخواهان صورت میگرفت، کسی در پی گفتگوی بی واسطه و صریح با شخص مظنون برنمیآمد؟
با ورود ناگزیر جهان به دوران مدرنیسم و ظهور پدیده دولت - ملت، همچنین گسترش جوامع و عدم امکان گفتگوی رودرروی همیشگی مردم و دولتمردان با یکدیگر، بشر دست به ابداع پدیدهای زد که عنصر ارتباط - این نیاز حیاتی وی - را به کلی دگرگون کرد؛ ایده رسانههای جمعی حاصل پیشرفت فناوری (اختراع چاپ، کشف امواج رادیویی، ماهواره و نهایتا اینترنت در عصر پست مدرن) بود. با گسترش بیشتر جوامع و پیچیدهتر شدن نیاز جوامع مختلف و رهبرانشان به اعلام مواضع و نیازهای خود و همچنین آگاهی از مواضع و نیازهای دیگران، رسانه به سرعت به جزء جدایی ناپذیر توسعه، تمدن، فرهنگ، سیاست، اقتصاد و تمامی زمینههای زندگی بشر تبدیل شد. چنان که در جوامع توسعه یافته، رسانه را رکن چهارم دموکراسی نام نهادهاند...
ادامه در پست بعد👇
#نشریه_دالان_سبز
@ddalanesabz
✨✨✨✨✨
💯 پایگاه اطلاع رسانی #خوانسارنیوز
👇👇👇👇👇
@Khansarnews1
📝 یادداشت
#شهر_خاموش
(بخش دوم - طرح مسأله)
«هیچ کس با هیچ کس سخن نمیگوید
که خاموشی
به هزار زبان در سخن است.»
#احمد_شاملو
طی سه سال اخیر که نه از سر ناچاری، بلکه با عشق به زادگاهم بازگشتهام، در تمام بزنگاههای فرهنگی، اجتماعی و اخلاقی این شهر، بیش از هر چیز رد پای بحران فرهنگ و بحران گفتگو را یافتهام. شاید اگر چنین نمیدیدم، برای دایر کردن یک رسانه رسمی - که قطعا منافع شخصی آن در برابر هفت خوانی که برای دایر کردنش طی شده و مصائبی که پس از تاسیس با آنها دست به گریبانم، حقیقتا هیچ است - این چنین خود را به آب و آتش نمیزدم.
اما قطعا اگر قرار بود بلندگوی مدیران و دولتمردان شهر باشم و یک سویه بدیهیات نظری و ناکارآمد برخی جلسات را نشر دهم و پیام تبریک و تشکر و دید و بازدیدهای مدیران شهر را به گوش مردم برسانم، پیش از این، حجم حجیم صفحات و کانالهای مجازی، دوشادوش روابط عمومی ادارات شهر، به حد کافی این عمل بیفایده را انجام میدادهاند. رسانه، در مفهوم درست آن، چیزی جز ابزار انتقال دوسویه پیام میان مردم و مردم، مسئولان و مسئولان و مهمتر از همه مردم و مسئولان نبوده و نیست. پس برای بقای رویکرد حرفهای خود، بایستی به تناسب در انتقال پیام مردم و مسئولان جامعه به یکدیگر بکوشد تا به جای سکوت مرگبار و رشد بغض و کینه ناشی از آن، گفتمان پویا سراسر جامعه را در بر گیرد و همین گفت و شنود، میانبری برای رشد و توسعه و جبران عقب ماندگیهای شهری با چنین سرمایههای ذاتی شود.
در انتقال پیامهای مسئولان شهر با در نظر گرفتن سرعت، دقت و امانتداری کوشیدهایم و البته در این که چقدر موفق بودهایم، مردم باید قضاوت کنند. اما در امر شنیدن و رساندن پیام مردم به مدیران شهر، هنوز توفیق چندانی نداشتهایم. دلیل این کاستی نه یک سویه بودن رسانه دالان سبز، که بیش از هر چیز روبرو شدن با مردمی بود که برای تغییر وضعیت خود و جامعه، تنها تلاششان پس از سکوت، نق زدنها و غرغرهای یواشکیشان بود.
شاید قابل باور نباشد که حاصل سه روز کامل گردش در سطح شهر و اصرار به مردم برای بیان دیدگاه خود درباره وضعیت شهر و کم و کاستیهایش، مثنوی هفتاد من کاغذی بود که هیچ یک - تاکید میکنم، دقیقا هیچ یک - از گویندگانش، حاضر به بیان آنها طی یک مصاحبه رسمی نشدند! نکته جالب این که در بیان تمام مشکلات، شهر همسایه - گلپایگان - را برای مقایسه مورد اشاره قرار میدادند و همین تفاوت ساده اما علنی را نمیدیدند که مردم آن شهر سکوت را کنار گذاشته و شروع به حرف زدن کردهاند.
تجربه جهان رو به توسعه به خوبی نشان داده که حذف فرهنگ گفت و گو و به جای آن، انتقادات را در دل نگاه داشتن و پشت سر این شخص و آن اداره غرغر کردن، هیچ راهی بر توسعه و رفع کمبودهای شهر بر ما نخواهد گشود. دانش امروز به صراحت بر این نکته تاکید میکند که یکی از نخستین گامهای ضروری برای تغییر وضعیت موجود، تلاش برای پذیرفتن و سپس بیان آن است.
به امید روزی که در راه احیای دوباره شکوه شهرمان خوانسار، روزه سکوت را بشکنیم و با قامتی استوار، سینهای ستبر و صدایی رسا، از داشتهها، نداشتهها و خواستههایمان سخن بگوییم.
لطفا به لایک کردن این نوشته اکتفا نکنید و قدم اول را بردارید. برای دالان سبز بنویسید که دلایل این سکوت - و دلایل سکوت احتمالی شخص شما - چیست؟
جلال علیاحمدی - مدیر مسئول
#نشریه_دالان_سبز
@dalanesabz
✨✨✨✨✨
💯 پایگاه اطلاع رسانی #خوانسارنیوز
👇👇👇👇👇
@Khansarnews1
#شهر_خاموش
(بخش دوم - طرح مسأله)
«هیچ کس با هیچ کس سخن نمیگوید
که خاموشی
به هزار زبان در سخن است.»
#احمد_شاملو
طی سه سال اخیر که نه از سر ناچاری، بلکه با عشق به زادگاهم بازگشتهام، در تمام بزنگاههای فرهنگی، اجتماعی و اخلاقی این شهر، بیش از هر چیز رد پای بحران فرهنگ و بحران گفتگو را یافتهام. شاید اگر چنین نمیدیدم، برای دایر کردن یک رسانه رسمی - که قطعا منافع شخصی آن در برابر هفت خوانی که برای دایر کردنش طی شده و مصائبی که پس از تاسیس با آنها دست به گریبانم، حقیقتا هیچ است - این چنین خود را به آب و آتش نمیزدم.
اما قطعا اگر قرار بود بلندگوی مدیران و دولتمردان شهر باشم و یک سویه بدیهیات نظری و ناکارآمد برخی جلسات را نشر دهم و پیام تبریک و تشکر و دید و بازدیدهای مدیران شهر را به گوش مردم برسانم، پیش از این، حجم حجیم صفحات و کانالهای مجازی، دوشادوش روابط عمومی ادارات شهر، به حد کافی این عمل بیفایده را انجام میدادهاند. رسانه، در مفهوم درست آن، چیزی جز ابزار انتقال دوسویه پیام میان مردم و مردم، مسئولان و مسئولان و مهمتر از همه مردم و مسئولان نبوده و نیست. پس برای بقای رویکرد حرفهای خود، بایستی به تناسب در انتقال پیام مردم و مسئولان جامعه به یکدیگر بکوشد تا به جای سکوت مرگبار و رشد بغض و کینه ناشی از آن، گفتمان پویا سراسر جامعه را در بر گیرد و همین گفت و شنود، میانبری برای رشد و توسعه و جبران عقب ماندگیهای شهری با چنین سرمایههای ذاتی شود.
در انتقال پیامهای مسئولان شهر با در نظر گرفتن سرعت، دقت و امانتداری کوشیدهایم و البته در این که چقدر موفق بودهایم، مردم باید قضاوت کنند. اما در امر شنیدن و رساندن پیام مردم به مدیران شهر، هنوز توفیق چندانی نداشتهایم. دلیل این کاستی نه یک سویه بودن رسانه دالان سبز، که بیش از هر چیز روبرو شدن با مردمی بود که برای تغییر وضعیت خود و جامعه، تنها تلاششان پس از سکوت، نق زدنها و غرغرهای یواشکیشان بود.
شاید قابل باور نباشد که حاصل سه روز کامل گردش در سطح شهر و اصرار به مردم برای بیان دیدگاه خود درباره وضعیت شهر و کم و کاستیهایش، مثنوی هفتاد من کاغذی بود که هیچ یک - تاکید میکنم، دقیقا هیچ یک - از گویندگانش، حاضر به بیان آنها طی یک مصاحبه رسمی نشدند! نکته جالب این که در بیان تمام مشکلات، شهر همسایه - گلپایگان - را برای مقایسه مورد اشاره قرار میدادند و همین تفاوت ساده اما علنی را نمیدیدند که مردم آن شهر سکوت را کنار گذاشته و شروع به حرف زدن کردهاند.
تجربه جهان رو به توسعه به خوبی نشان داده که حذف فرهنگ گفت و گو و به جای آن، انتقادات را در دل نگاه داشتن و پشت سر این شخص و آن اداره غرغر کردن، هیچ راهی بر توسعه و رفع کمبودهای شهر بر ما نخواهد گشود. دانش امروز به صراحت بر این نکته تاکید میکند که یکی از نخستین گامهای ضروری برای تغییر وضعیت موجود، تلاش برای پذیرفتن و سپس بیان آن است.
به امید روزی که در راه احیای دوباره شکوه شهرمان خوانسار، روزه سکوت را بشکنیم و با قامتی استوار، سینهای ستبر و صدایی رسا، از داشتهها، نداشتهها و خواستههایمان سخن بگوییم.
لطفا به لایک کردن این نوشته اکتفا نکنید و قدم اول را بردارید. برای دالان سبز بنویسید که دلایل این سکوت - و دلایل سکوت احتمالی شخص شما - چیست؟
جلال علیاحمدی - مدیر مسئول
#نشریه_دالان_سبز
@dalanesabz
✨✨✨✨✨
💯 پایگاه اطلاع رسانی #خوانسارنیوز
👇👇👇👇👇
@Khansarnews1