افسانه ی هستی
1.52K subscribers
2.01K photos
1.11K videos
142 files
2.97K links
مظفر شریعتی - برای تماس از طریق تلگرام بر نشانی زیر اشاره کنید .
@mozaffar_shariaty
وب سایت : www.shariaty.com
https://youtube.com/shariatymozaffar
https://twitter.com/shariaty
https://www.instagram.com/mozaffar.shariaty/
E.mail : shariaty.com@gmail.com
Download Telegram
پاسخ ذر انتشار بعدی
پاسخ به مطلب دو انتشار قبلی
دوست عزیز چاره ای ندارم جر آنکه باز هم بخواهم گفتار مرا آنگونه که بیان کردم بشنوید . متاسفانه شما قضاوت اشتباه خود را در مورد گفتار و اندیشه های من کرده اید و بر مبنای آین قضاوت اشتباه است که باز هم در سخنان من همان را میشنوید که دوست دارید بشنوید . دوست گرامی اینکه بشر روزی به فکر تعویض مغز خود نیز خواهد افتاد هم قدیمی شده و الان هم تلاشهایی در این مورد صورت میگیرد . جاودانگی ارزوی دیرین بشر بوده ، هست و خواهد بود چه موضوع فیلمهای علمی تخیلی باشد و چه نباشد . اما شدن یا نشدن آن را قوانین فیزیک کوانتوم مشخص خواهد کرد . این جمله به زبان پارسی که من میشمناسم بدان معنی نیست که این قوانین انجام این عمل را تایید کرده اند ! بلکه بدان معنی است که شدن و نشدنش را تعیین خواهند کرد . و تا انجا که من از نگارش زبان فارسی میدانم جمله را باید تا آخر خواند و معنی آن را دریافت . در جمله ی قطار کوچکتر از ماشین نیست . نمیتوان قثط چهار واژه ی اول را خواند و گفت و نتیجه گرفت !! و ادعا کرد نویسنده گفته است قطار کوچگتر از ماشین است ! بلکه باید به فعل نیست هم توجه کرد . ! و در حال حاضرهم قوانین کوانتوم این امر را نشدنی تعیین کرده اند چرا که دو کپی مشابه غیر ممکن است . زیرا هیچ چیزی با دقت صد درصد در کوانتوم وجود ندارد . حال چگونه شما که عمری بیش از من در زبان فارسی کار کرده اید از این جمله ی فارسی من اینگونه برداشت کرده اید را من نمیدانم !!. اما در مورد شاعرانی از جمله مولانا و دیگر شعرایی که از اشعار انان به غلط تعابیر علمی شده است من آنقدر کگفته و نوشته ام که ناچارم فقط بخواهم که اگر مایل بودید انها را شنیده یا مطالعه فرمایید . من بارها نوشته و گفته ام که اساسا مولانا شخصی مخالف علم و خرد بوده است . در هر حال لطفا از من که گذشت اما مطالب و سخنان دیگران را اولا بدون قضاوت از قبل بخوانید و بشنوید و دیگر آنکه همانگونه که آنها گفته یا نوشته اند بشنوید یا بخوانید . موفق باشید . شما مرا به یاد شخصی انداختید که از او هم قبلا سخن گفته بودم . پس از ساختن ویدیویی در مخالفت با ماجرای انرژی درمانی یک شخص از یکی از شبکه های معروف ماهواره ای ، دوستی به اصرار و اینکه چقدر مرا هم فکر خودش یافته فیلمی برای من فرستاد که در کانال قرار دهم . فیلم دقیقا در تایید و تبلیغ انرژی درمانی بود ! و من مانده بودم که کجای ویدیوی من نشان داده بود که من در تایید و دفاع از انرژی درمانی سخن میگویم ؟!!و هنوز هم نفهمیده ام ظاهرایا من درسخن گفتن به زبان فارسی مشکل دارم و یا برخی شنونده هایم ! . این ویدیو را میتوانید در این نشانی ببینید https://www.youtube.com/watch?v=wziJ3Vxl-_Y
پاسخ در انتشار بعدی
دوست عزیز من بر این باور هستم که امکان اینکه بشر بتواند یک کپی از خودش و مغزش و خاطراتش تهیه کرده و جاودانی شود بستگی به نظر فیزیک کوانتوم دارد . همچنین بنده معتقد هستم هیچیک از شاعران ما بجز خیام که خود دانشمندی بود . هیچیک سخنی علمی نگفته و کاری هم به علم در مفهوم امروزی نداشته اند حتی انکه گفت دل هر ذره که بشکافی است آفتابی در میان بینی ، چه رسد به مولانا که از مخالفان علم بود و بارها در موردش نوشته و گفته ام . همچنین من با هرچیزی که بر مغز انسان و تفکر انسان تاثیر بازدارنده داشته باشد و فتیله ی آن را پاین بکشد و یا از بیخ کنارش بگذارد ، چه عرفان مولانا باشد و رقص سماع و چه حشیش و مواد روان گردان دیگر و چه هر باور فلسفی و اعتقادی با هر نامی مخالف هستم . باز هم من به زبان و ادبیات فارسی علاقمند هستم اما بخش زیادی از اشعار حتی بزرگان ادبیات ما پیرامون مسایل بی ارزش و یا ضد ارزش هستند . در باره ی همه ی این موارد بارها نوشته و سحن گفته ام . و در نهایت من به علم و روش علمی در مفهوم امروزی معتقد هستم و فیزیک را هم ستون همه ی علوم میدانم . اگر با انچه گفتم موافق هستید مشکلمان فقط در زبان و نحوه ی بیان است و اگر نیستید ، از اساس با هم مشکل داریم که آن هم اشکالی ندارد مشروط بر آنکه مایل به تحمیل آن به دیگری نباشیم ، که نیستیم . www.shariaty.com
nima Arta
19 hours ago
@mozaffar shariaty
خاصیت زبانها در این هستش که زبان برتر چه از نظر دستوری چه لغت,زبان ضعیفتر را میبلعد.زبان عربی به عنوان زبان سامی این قدرت را داشته متن نوشته ی دوستی که تصویر آن در انتشار قبلی آمده . پاسخ در انتشار بعدی


خاصیت زبانها در این هستش که زبان برتر چه از نظر دستوری چه لغت,زبان ضعیفتر را میبلعد.زبان عربی به عنوان زبان سامی این قدرت را داشته که زبان فارسی که از شاخه هند و اروپایی بوده را ببلعد.یعنی چه ما حفظ و نگه داری نکردیم؟؟وقتی زبانی توانایی ارائه و سازگاری با زمان را نداشته باشد خود به خود از زبانهای دیگر لغت وام میگیرد!شماکه ادعای تحصیل در رشته فیزیک را دارین با شبه علم تبر بر پیکر فیزیک میزنین و حالا با این شعارهای پوپولیستی قصد چه کاری را دارین؟؟زبانی که نشود با آن فلسفه را توضیح داد که زبان نیست اصلا!مگر با فارسی میشود فلسفه ارسطو و افلاطون و یا نظریه زمان مارتین هایدیگر یا نیچه را توضیح داد اصلا!!من در این نادانی شما سخت در عجبم!فردیکه کتاب نیچه را به انگلیسی ترجمه کرده در ابتدا اشاره کرده که انگلیسی در حدی نیست که بتواند زبان آلمانی را توصیف کند بعد شما در اینجا میفرمایین زبان فارسی اینچنین است و آنچنان است؟؟الان متوجه میشوم که دلیل اینکه شما قادر به گفتگو نیستین چیست!سطح اطلاعات شما در حد یه فرد عامی بوده و با خواندن چند کتاب فارسی اقدام به ساخت کلیپهای یوتوبری کرده اید!نتنها اصلا انگلیسی بلد نیستین بلکه هیچ مطالعه ی بر آلمانی و فرانسه هم نداشته اید.شما یکسری جزوات که در دانشگاههای تربیت معلم تدریس میشوند را حفظ کرده و سی سال در مغز دانش آموزان بخت برگشته بازخوانی کرده اید.فردی که ادعای دانش میکند یه شخصیت جاهل و ضدعلمی را در خود پرورش داده است!واقعا برای شما متاسفم.هم صحبتی با فردی چون شما باعث هدر دادن زمان است
پاسخ به مطلب انتشار قبلی
از اینکه وقت گرانبهایتان را بابت دیدن و خواندن نمیدانم چه تعداد ویدیو و نوشته ی من تلف کرده اید متاسف هستم . همچنین من بسیار ناچیز تر از آنچه هستم که شما وصف کردید . ادعایی در داشتن هیچ دانشی هم نداشته و ندارم . اما مطالعه ی اندکی کتابهای تاریخی با زبان به گفته ی شما ناقص فارسی مرا به این نتیجه رسانده است که اغلب ایرانیان که من خود نیز شاملشان میشوم در طول تاریخ موجودیت خود ، خود تیشه بر ریشه ی خود زده ایم !. تمامی شکستهای نظامی و فرهنگی ما در دفاع از سرزمین و یا داشته های خوب و زیبا و مفیدمان ، که مورد علاقه و هجوم بسیاری بوده است ، بواسطه ی خیانت های خود ما صورت گرفته است .علاقه ی وصف ناپذیر ما در حل شدن در دیگران ، آن هم بخش های نازیبا و جاهلانه شان و نه ابعاد درست و مفید آنها ، و در هر زمینه کاسه ی داش تر از آش شدن، ما را به اینجایی رسانده است که رسیده ایم . زبان پارسی مان هم از این مصیبت مصون نمانده است حتی " پ " ی آن ! تمایل وصف ناپذیر و زشت ما در به کاربرد واژه های بیگانه ی رایج دورانمان بزودی شما را به خواسته ی احتمالی تان یعنی نابودی این زبان نزدیک خواهد کرد . البته شما نخوانده و نشنیده اید آنجا که من به اخترام و حفظ و نگهداری ی همه ی زبانها و گویش های همه ی ملتهای جهان به عنوان گنجینه ی فرهنگی بشریت تاکید کرده و میکنم و اینکه احتمالا اگر کامپیوتر ها ترجمه ی زبانهای مختلف را بر عهده نگیرند بشر احتمالا و اجبارا به سمت زبان و حتی فرهنگهای مشترکی در همه ی زمینه ها ی زندگی پیش خواهد رفت . ( مجموعه های پرسش و پاسخ ) آری شما درست میگویید که ترجمه ی کتابهای ما اشکال دارد ، اما این اشکال از خیانتی است که خود ما به زبانمان کرده و میکنیم . وقتی همه ی مدعیان روشنفکری و ملیت و کورش و خلیج فارس و .... برای نشان دادن سطح روشن فکری خود یک در میان واژه های بیگانه بکار میبرند و یا وقتی مغازه دار ما به جای " بزودی " از COMING SOON یا OFF استفاده میکنند زیرا مشتری پسند تر است ! و جوان های ما ترحیح میدهند به جای قهوه بگویند کافی و یا به جای " وای خدا " بگویند " او مای گاد " و هزاران نمونه ی دیگر . وضعیت کاربرد واژه های زبان های دیگر از جمله عربی هم در طول تسلط سیاسی صاحبان این زبانها مشخص خواهد بود . در چنین شرایطی نیمه جانی داشتن زبان فارسی که هنوز میتوان کتابها و نوشته های هزار سال پیش آن را خواند و فهمید خود یک شگفتی بزرگ است . ( آیا شما میتوانید کتابهای چند صد سال قبل زبان مورد نظر خود را بخوانید ؟!) میدانم شما نمیتوانید درک و موافقت کنید اما افرادی با زبانهای بیگانه که دشواری آموختن پارسی را تحمل کرده اند همگی به شیرینی و لطافت و موسیقایی بودن این زبان تاکید کرده اند . یکی از این افراد در مورد اشعار خیام و غزلیات عاشقانه ی مولانا ( صرف نظر از تعداد زیادی از دیدگاههای عارفانه ، مذهبی و یا ضد علمی که ممکن است موافقشان نباشم ) میگفت " یاد گرفتن زبان فارسی سخت است اما ارزش شنیدن موسیقی ودرک مفهوم اشعار خیام و مولانا و یا حافظ و سعدی را آنگونه که فارسی زبانان مادری درک میکنند دارد " و در مورد اشعار ترجمه شده ی خیام توسط فیتز جرالد که اغلب مردم اهل خواندن دنیا شیقته ی مفهوم ناقص ترجمه شده ی آنها هستند نیز میگفت که عظمت مفهوم و زیبایی این اشعار را تنها میتوان با موسیقی زبان فارسی درک کرد و هیچ ترجمه ای توان انتقال آن را ندارد . اینها را نمیگویم که ارزش زبان های دیگر را کم کنم . مسلما زیبایی اشعار شکسپیر را هم فقط صاحبان ان زبان درک خواهند کرد . اما به راستی چند ملت را در جهان میشناسید که چون ما ایرانیان ، داشته های خوب خود را تحقیر کرده و میکند و بر سرمعدود شاخه های خوب و سالم و مفید و قدرتمند ی که به هر دلیل داشته و به هر دلیل عجیب و معجزه وای تا کنون هم بر جای مانده است ،( و نه شاخه های فاسد و ناسالمی که زیا هم داریم ) نشسته باشد وخنده کنان تیشه بر ریشه ی آنها بزنند ؟! سروده ی زیبایی در فارسی وجود دارد که میگوید " چون نیک نظر کرد پر خویش در آن دید ، گفتا ز که نالیم که از ماست که بر ماست " خوشبختانه شما وقت با ارزشتان را صرف خواندن و شنیدن مطالب من نمیکنید . اما دوستان دیگری که احتمالا مشابه خود من سواد و دانش اندکی بیش ندارند میتوانند صحبتهای مارک اسموژنسکی لهستانی در مورد زبان فارسی را در این نشانی و نیز کار صوتی از رودکی تا حافظ مرا هم در همین کانال یوتیوب و یا در کانال تلگرام افسانه ی هستی بشنوند . WWW.SHARIATY.COM
مهسا_امینی
دوست بسیار عزیز و گرامی :
سلام . با تمام وجودم دردتان و مطالبی که نوشتید را درک میکنم . همین چند دقیقه ی قبل در پاسخ دوستی که در مورد تکامل پرسیده بود نوشتم که بشر لکه ی ننگی بر تاریخ حیات این سیاره است . خود من هم فرزندی ندارم و آرامشم تنها در لحظاتی است که در وسط بیابان و دور از اغلب آدمها ( و نه معدودی انسانها ی خوب و دوست داشتنی ) هستم . من از اینکه اغلب موجودات این سیاره برای یک روز زندگی باید زندگی موجود دیگری را بگیرند سخت در رنج هستم . بسیار بسیار کم گوشت میخورم که گوشت مرغ در میانش وجود ندارد چرا که این موجود بخت برگشته در شرایط بسیار وحشتناک صنعتی پرورش و کشتار میشود و . . . . . که ظاهرا این ویژگی ها با شما دارای نقاط مشترکی هستند . اما من قطع رابطه با دیگر انسانها را درست نمیدانم ، مگر افرادی که از انسانیت دور افتاده باشند . انسانهای اطراف من نیز همه نه کاملا مشابه خود من هستند و نه کاملا بی عیب ، اما اگر بخشهای معیوبشان مغایر اصول انسانی که بدانها باور دارم نباشد ، ترجیح میدهم با بخش های خوبشان زندگی کنم . بنابراین تصور میکنم تصمیماتی که به آنها فکر میکنید تصمیمات مناسبی نباشند . اگر شنیده باشید در یکی از مجموعه های پرسش و پاسخ که در مورد عشق صحبت میکردم در پاسخ دوستی که گفته بود حالا که متوجه شده است ماجرای عشق و . . . همه تحت تاثیر هورمونها و فعل و انفعالات شیمیایی بدن است از نامزدش جدا شده و دیگر خیال ازدواج هم ندارد و . . . . گفتم که ما خودمان که خودمان را نساخته ایم بلکه اینگونه خلق شده و سپس در یک چارچوب ژنتیکی ، جغرافیایی و فرهنگی ای که باز هم در آنها نقشی نداشته ایم پرورش یافته و قرار گرفته ایم . اما با همه ی نقاط ضعفی که به عنوان بشر و نیز تحمیل هایی که نام بردم داریم ، دارای خاصیت بسیار قدرتمند و زیبا اما بسیار دشوار و کمیابی هم هستیم که ان توانایی تغییر دادن خود و شرایطمان است و انسان شدن و انسانی زیستن حتی در شرایطی که پیرامونمان جز زشتی و درد و رنج حاصل از موجودات دو پای هم نوع اما اهریمن صفت چیزی یافت نشود . من شخصا امید زیادی به پیروزی انسانیت بر اهریمن در این سیاره ندارم و نمیدانم آیا در میان انبوه بیکران سیاراتی که در این گیتی وجود دارد نوع دیگری از حیات و زندگی که موجوداتش برای یک روز زندگی نیازی به گرفتن زندگی موجود دیگری نداشته باشند وجود دارد یا نه ، و یا اگر هم همین روند حیات را طی کرده باشند ، شانس چنین پیروزی ( پیروزی نیکی بر بدی ) در آن سیاره وجود داشته باشد یا نه ، و حتی می اندیشم که شاید به همین دلیل نیز جهان تا این اندازه عظیم است و با این همه کهکشان و ستاره و سیاره ، تا شاید در جایی چنین اتفاق نادر اما خوشایندی رخ دهد . اما در هر حال متاثر شدن ما در از دست دادن عزیزانمان نشانه ی قاطع این است که زندگی را با همه ی دشواریهایش دوست داریم و دلمان میخواست آنها نیز در کنارمان زنده میبودند . اما هر زندگی مرگی هم در کنار دارد . دریا هم که باشیم روزی خشک میشویم و خورشید هم که باشیم روزی خاموش . پس شاید بهتر باشد تا اگرچه به دلیل فعالیت اجتناب ناپذیر سلولهای مغز بشری مان ، نمیتوانیم که به چرایی و چگونگی این امور نیندیشیم و هر چه اطلاعاتمان از جهان هستی بیشتر و کارایی مغزمان بهتر میشود ، پاسخ های ساده تر و شیرین تر نیز کمتر آراممان میکند ، اما شاید بهتر باشد که تا میتوانیم تلاش کنیم که یک زندگی انسانی و در کنار انسانهایی که دوستشان داریم و دوستمان دارند را هم خود تجربه کنیم و هم امکان تجربه کردنش را برای دیگران فراهم کرده و یا از آنها نستانیم . بنابراین شاید بهتر باشد که شما هم به جای روی آوردن به افسردگی و حتی فکر جدایی از افرادی که روزی دوستشان داشتید و شاید هنوز هم آنها شما را دوست داشته و به انسانیت شما هم نیازمند ، به بهتر کردن شرایط زندگی مشترکتان با امکانات موجود بیندیشید .
در هر حال همانطور که در یکی از مجموعه های صوتی جنگ سخن آوردم در برخورد با حوادث زندگی میتوان سه رویکرد مختلف داشت . مثل صادق هدایت نامید و افسرده شد ، یا مثل مولانا در توجیه آن کوشید و یا مثل خیام آن را پذیرفت و قدر همین لحظات کوتاه آن را دانست . اگر فرصتی شد دوباره کار صوتی - ویدیویی " مفهوم زندگی " مرا هم بشنوید و یا ویدیوی آن را ببینید .( میدانم که کارهای صوتی را دنبال میکنید و از علاقمندان مجموعه ی جنگ سخن هم هستید 🙏🌹 )
www.shariaty.com
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
گریه می آید مرا همایون شجریان
فایل کامل صوتی در انتشار بعدی
www.shariaty.com
Audio
Audio
زبان آتش ( تفنگت را زمین بگذار ) محمد رضا شجریان www.shariaty.com
پاسخ کاملتر در انتشار بعدی 👇
پرسش یک دوست : مگر میشود تفنگ را پایین گذاشت ؟
پاسخ :
جرا که نشود ؟ ! تفنگ فقط وقتی بکار میرود که آدمها در استدلال کم می آورند . آیا تا کنون دیده اید اهل علم و دانش به روی هم تفنگ کشیده باشند که مثلا مساحت مثلث یا مربع یا دایره این نیست و آن است ؟ و یا قضیه ی قبثاغورث غلط است و . . . . به همین دلیل من همیشه بر درک علم و روش علمی در مفهوم امروزی آن تاکید کرده و میکنم ( و نه لزوم متخصص شدن در یک شاخه ی علمی بلکه فقط درک اینکه روش علمی چیست و چرا موفق است ) چون به کار بردن این روش نه تنها در دنیای علم و فناوری کاربرد دار که میتواند مشکلات اجتماعی و فرهنگی بشر یت را هم حل کند .
در دنیای علم ابتدا باید مشاهده ای دقیق و از همه ی زوایا صورت گیرد و نه نگاهی از یک روزنه یا پنجره ی مشخص و کوچک آن هم با عینکی رنگی ! همین مرحله کافی است که مشاهده کننده تفنگش را بر زمین بگذارد چرا که بقدری تنوع ، دگرگونی و رنگ و شگفتی میبیند که تصمیم گیری و نشانه گیری سریع و بدون تحقیق را کنار میگذارد . ( بخصوص اگر نگاهی به چند صد میلیارد کهکشان دیگر گیتی که هر یک هم چند صد میلیارد ستاره و سیاره دارند هم کرده و از پیچیدگی های شگفت آور یک سلول زنده هم کمی آگاه باشد ، چه رسد به موجوداتی هر یک منحصر به فرد با تنها یکصد میلیارد سلول درساختاری شگفت آور به نام مغز و در موجودی همنوع ) سپس باید فرضیه ای در ذهن ایجاد شود . اما این فقط یک فرضیه خواهد بود که باید درستی یا نادرستی آن مورد آزمایش قرار گیرد . مسلما در صورت شکست در آزمایش کنار گذاشته میشود اما در صورت موفقیت در آزمایش به یک نظریه تبدیل میشود که میتواند اموری را پیش بینی کند و تا زمانی که بتواند درست پیش بینی کند معتبر خواهد بود . و اکنون به اساسی ترین مرحله ی روش علمی میرسیم یعنی باید مشخص کنیم که اگر چه اتفاقی نیز رخ دهد باید بپذیریم که این نظریه را کنار بگذاریم ( اصل ابطال پذیری ) و از اینجاست که در دنیای علم از این نظریه و تا زمانی که بتواند پیش بینی های دقیق و درستی انجام دهد استفاده میشود .

و سرانجام به تفاوت و ویژگی منحصر به فرد جهان علم و روش علمی میرسیم و آن اینکه اگر در میان صد ها میلیون آزمایش درست ، یک و تنها یک مورد خطا مشاهده شود ، باید آن نظریه مورد بررسی و تجدید نظر و حتی کنار گذاشتن قرار بگیرد . و هر فردی هم که بتواند خطا در یک نظریه را نشان داده و آن را از اعتبار ساقط کند ، مفتخر به دریافت بالاترین نشان علمی خواهد شد . به عبارتی در دنیای علم دانشمندان همواره با دیدگاه شک و تردید به همه چیز نگاه کرده قطعیت و یقین مفهومی ندارد . بویژه پس از شناخت دنیای عدم قطعیت کوانتوم .

حال تصور میکنید اگر روزی انسانها بتوانند با چنین دیدگاهی به یکدیگر و مسایل اجتماعی ، فرهنگی ، عقیدتی و . . . . مابین خود نیز نگاه و عمل کنند ،آیا باز هم خواهند توانست تفنگی در دست داشته باشند ؟!

بنابراین به امید روزی که هیچ تفنگی در دست هیچ بشری در روی این سیاره ی زیبا نباشد . در آن روز علم و فرهنگ بشر به چنان درجه ای از شکوه و زیبایی خواهد رسید که کشتن حیوانات نیز برای تامین انرژی حیاتی کنار گذاشته خواهد شد و حیوانات هم در پرتو حضور این بشر متحول شده به انسان در آسودگی خواهند زیست . به امید آن روز هر چند رویا و آرزویی بیش نباشد اما آنم آرزوست .
www.shariaty.com