مدرسه طبیعت پاپک
11 subscribers
82 photos
26 videos
5 files
25 links
مدرسه طبیعت پاپک
Download Telegram
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
یک شاهد دیگر در تایید لزوم حمایت جدی‌تر از #مکتب_مدرسه طبیعت.

🔻آیندگان، آنهایی را که امروز می‌توانستند به گسترش این مکتب تربیتی کمک کنند، اما نکردند؛ هرگز نخواهند بخشید.

🇮🇷: @darvishnameh
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔴 شاید اگر روزی بتوان بزرگترین خطای راهبردی‌ در ایران معاصر را انتخاب کرد، افزایش ظرفیت پذیرش دانشجو و نابودکردنِ وقار و اعتبار آموزش عالی در صدر آن قرارگیرد!

🇮🇷: @darvishnameh
🌎 دیوارها را برداریم...

زمان آن رسیده که کودکانمان کمی کثیف تر, اما بسیار خوشحال تر پرورش پیدا کنند
Nancy Rosenow & Susan Wirth

@TookaPGHKH
@Almoon_ns
وقتی که بچه ها بزرگتر می شود،کنجکاوی آنها کاهش نمی یابد بلکه بطور فزاینده ای موجب انواع پیچیده تری از اکتشاف می شود.

📚 یادگیری آزاد
🖊 پیتر گری

@sahranatureschool
🌎 دیوارها را برداریم...

هرگز اجازه نمی دهم تحصیل, مانع یادگیری من شود!
"مارک تواین"
@TookaPGHKH
@Kand_O_Kav
🌎 دیوارها را برداریم...

سپری کردن زمان در طبیعت به کاهش استرس و درمان افسردگی و بیش فعالی کمک می کند.
@TookaPGHKH
@Kafshdoozakns
فرهنگ دوران کودکی
@Damounnatureschool
🎙خوانش مقاله "فرهنگ دوران کودکی"
❗️آنچه ما بزرگسالان تقریبا نابودش کردیم
نویسنده: پیتر گری
گوینده: نفیسه صمدی
تهیه شده در گروه ترویج مدرسه طبیعت دامون
@Damounnatureschool
🔻جامعه‌ای که کسب‌و‌کارِ مدارسش، #پرسش‌ستیزی است؛ بهشت دیکتاتورهاست!🔻

🇮🇷: @darvishnameh

🖋 به این سه پرسش ساده که یک #نوجوان_آسپرگری در محیط مدرسه مطرح کرده، تامل کنید و حدس بزنید که پاسخ‌ها چگونه بوده؟!

1⃣ اولین ماست چطوری ایجاد شد، وقتی قبلش مایه ی ماست نبود؟

2⃣ اولین نرم‌افزار وقتی قبلش یک نرم‌افزار برنامه‌نویسی نبوده، چطوری ایجاد شده؟

3⃣ اگر شب اول قبر واقعیت داشته باشد، آنگاه تکلیف مردگان گمنامی که قبر ندارند، چیست؟

🔻و واکنش معلم‌ها در هر سه مورد و موارد مشابه این است که: "نظم کلاس را برهم نزن، وگرنه اخراج خواهی شد!"

🔵 گاه با خود می‌اندیشم چرا باید کار به این بی‌سامانی برسد تا دریابیم که از مرز فاجعه در محیط‌زیست هم گذشته‌ایم؟ چرا باید میزان نشست زمین به ۱۴۰برابرِ شرایط بحرانی و بالاترین رکورد در کره زمین برسد تا متوجه شویم: آب، کم نیست! بلکه دیگر نیست!!

🖋یادداشت رضا را در صفحه‌اش کامل بخوانید و شاید نه! بهتر است چندبار بخوانید تا دریابید #مافیای_کنکور با ما چه کرده است و چه مصیبت بزرگ‌تری انتظارمان را می‌کشد اگر همچنان این مافیا به قلدری خود ادامه داده و بتواند هرمقامی را که دربرابرش بایستد، حتی اگر وزیر آموزش و پرورش باشد، قلع و قمع کند!

http://aspergery.blogfa.com/post/113

🔻متاسفم برای آن مدیران بزدل و عافیت‌طلبی که شهامت حمایت از مکتب #مدارس_طبیعت را در سازمان حفاظت محیط‌زیست نداشتند. آیندگان هرگز آنها را نخواهند بخشید.
اول مهر آغازخلقت

دکتر محسن رنانی(اقتصاد دان)

اول مهر است. و برای من از وقتی مطالعاتم را به سوی «کودکی و توسعه» برده‌ام، دیگر اولِ مهر، اولِ مهر نیست، اول خلقت است. همه چیز از اول مهر آغاز می‌شود. سرنوشت یک ملت، اقتدار یک ملت، رفاه یک ملت،دموکراسی یک ملت،و عدالت یک ملت، از اول مهر آغاز می‌شود. همان‌گونه که در طبیعتِ زمین، همه چیز از مهر آسمان شروع می‌شود و بدون خورشید، طبیعت زمین عقیم خواهد ماند، در جامعه انسانی نیز همه چیز از مهر شروع می‌شود. ماه مهر آغاز کشت‌وکار در مزرعه‌ی وجود کودکانی است که اگر در دلشان مهر بکاریم، سرنوشت‌مان مهر‌آگین خواهد شد.

رئیس جمهور به مدرسه می‌رود و زنگ اول مهر را می‌زند. اما نه رئیس جهور می‌داند و نه دیگر یارانش، و نه دیگرانی که خود را متولیان این دیار می‌دانند که مدرسه‌ها مان زنگ زده است، که کتابهامان زنگ زده است، که معلمانمان زنگ زده‌اند، که مغزهامان زنگ زده است، و این روزها از دل‌های ما نیز بوی زنگ زدگی می آید.
۱۳ میلیون زندانی را صبح به صبح راهی زندان‌های زنگ زده می‌کنیم و به دست زندان‌بان‌های زنگ زده می‌سپاریم. فقط اقتصاد ما نیست که درمانده‌ی سیاستمداران زنگ زده شده است، کودکان ما نیز زندانی زنگ زدگی‌های ما شد‌ه‌اند. نظام آموزشی ما یک نظام مکانیکی فرسوده و زنگ زده است که هی پیچ و مهره‌هایش را روغن می‌زنیم بلکه چند گام دیگر دوام بیاورد.

وقتی برای وزیرپیشین آموزش و پرورش توضیح دادم که چرا می‌گویم عقب ماندگی ما ریشه در نظام آموزشی ما دارد و برایش گفتم که چگونه بذر توسعه در مدرسه کاشته می‌شود و اکنون با این شیوه‌های آموزشی، اگر بذری هم در درون کودکان باشد می‌خشکانیم. گفت این ها حرف‌های مهمی است که باید همه وزرا بشنوند. اما بیچاره هرچه تلاش کرد نشد که این بحث را به هیات دولت ببرد. و بعدها پیام داد که الان دغدغه دولت، آموزش نیست. راست هم می‌گفت دولت الان باید نیمی از انرژی خود را صرف تامین حقوق آخر ماه کارمندان و بازنشستگان و پرداخت یارانه‌ها کند و بقیه انرژی‌اش را هم صرف مراقبت از لنگ پاهایی بکند که برایش می‌بندند، پس دیگر نوبت به نگرانی نسبت به آموزش و پرورش نمی‌رسد.

آی معلم‌های عزیز، ما می‌دانیم که شما در این زنگ زدگی بی تقصیرید شما هم در دام یک نظام تدبیر زنگ زده، گرفتار شدید و زنگ زدید، اما شما مراقب کودکان ما باشید مبادا آنان زنگ بزنند. باور کنید مشق شب شیوه ای زنگ زده است،باور کنید ارزیابی کودکان بر اساس نمره، سمی است که شخصیت کودکان ما را زنگ نمی‌زند بلکه متلاشی می‌کند، لطف کنید دیگر به کودکان ما درس ندهید. ما چهل سال است بخش اعظم جوانانمان را درس دادیم و به دانشگاه فرستادیم، اما همه چیز بدتر شد. تصادفات رانندگی‌مان بیشتر شد، ضایعات نان‌مان بیشتر شد، آلودگی‌ هوای‌‌مان بیشتر شد، شکاف طبقاتی مان بیشتر شد، پرونده‌های دادگستری‌مان بیشتر شد، تعداد زندانیان‌مان بیشتر شد و مهاجرت نخبگانمان بیشتر شد. پس دیگر دست از درس دادن بردارید. آموزش کودکان ما ساده است ما دیگر به دانشمند نیازی نداریم ما اکنون دچار کمبود مفرط آدم‌های توانمند هستیم.

پس لطفاً به کودکان ما فقط زندگی کردن را یاد بدهید. به آن‌ها گفت‌وگو کردن را، تخیل را، خلاقیت را، مدارا را، صبر را، گذشت را، دوستی با طبیعت را، دوست داشتن حیوان را، لذت بردن از برگ درخت را، دویدن و بازی کردن را، رقصیدن و شاد بودن را، از موسیقی لذت بردن را، آواز خواندن را، بوییدن گل را، سکوت کردن را، شنیدن و گوش دادن را، اعتماد کردن را، دوست داشتن را، راست گفتن را و راست بودن را بیاموزید.

باور کنید اگر بچه‌های ما ندانند که فلان سلسله پادشاهی کی آمد و کی رفت، و ندانند که حاصل ضرب ۱۱۴ در ۱۱۴ چه می شود، و ندانند که با پای چپ وارد دستشویی شوند یا با پای راست، هیچ چیزی از خلقت کم نمی‌شود؛ اما اگر آن‌ها زندگی کردن را و عشق ورزیدن را و عزت نفس را و تاب آوری را تمرین نکنند، زندگی شان خالیِ خالی خواهد بود
لطفاً برای بچه‌های ما شعر بخوانید، به آن‌ها موسیقی بیاموزید، بگذارید با هم آواز بخوانند، اجازه بدهید همه با هم فقط یک نقاشی بکشند تا همکاری را بیاموزند، بگذارید وقتی خوابشان می آید بخوابند و وقتی مغزشان نمی‌کشد یاد نگیرند. لطفاً بچگی را از کودکان ما نگیرید. اجازه بدهید خودشان ایمان بیاورند،زبان‌شان را برای نقد آزاد بگذارید، بگذارید خودشان باشند و از اکنون نفاق را و ریا را در آنها نهادینه نکنید.

اکنون که شما و ما و فرزندان ما همگی اسیر یک نظام آموزشی فرسوده هستیم، دستکم هوای هم را داشته باشیم، نداشته‌ها و تنگناها و غم‌ها و عقده‌های خود را به کلاس‌ها نبرید. ترا به خدا در کلاس‌های‌تان خدایی کنید نه ناخدایی. شاید خدا به شما و ما رحم کند و از این زندان‌ خودساخته رهایمان سازد.
🌿🌿🌿🌺🌺🌺🌻🌺🌺🌺🌿🌿
🎯 اکثراً فکر می‌کنیم اگر بچه‌هایمان بخواهند دانشمند شوند، باید ابتدا مدرسه و دانشگاه را تمام کنند و سپس، در آزمایشگاه‌های پیچیده با روش‌هایی سخت و بغرنج، نظریۀ علمی تولید کنند. اما واقعیت این است که ما بعد از سپری‌کردن سال‌های طولانی تازه می‌رسیم به جایی که همان اول بوده‌ایم: دوران کودکی. روان‌شناسان می‌گویند الگویی که کودکان در بازی و کنجکاوی‌هایشان به کار می‌گیرند همان روشی است که دانشمندان بزرگ با آن به اکتشافات علمی می‌رسند.

🔖 ۳۵۰۰ کلمه
زمان مطالعه: ۲۲ دقيقه

📌 ادامۀ مطلب را در لینک زیر بخوانید:
tarjomaan.com/neveshtar/9133/

🔗 @tarjomaanweb
برای کودک فردایم

عزیزکم!
امروز روزیست که می‌بینم کودکان زیادی بدون هیچ گناهی به زندان مدرسه برده می‌شوند تا برده شوند. دیشب در خیابان حرف‌های دو کودک را شنیدم، اولی با طعنه‌ای تلخ گفت فردا مدرسه خوش بگذره، دومی با صدایی پر از اندوه گفت: خوش؟ چه خوشی؟....یاد خودم افتادم که هنوز که هنوز است کابوس امتحان می‌بینم، اضطرابی که در جانم سالهاست ریشه دوانیده. برای همین نمی‌گذارم که تو در بند شوی. بالهای زیبایت را رها می‌گذارم که تا هر زمان بخواهی بازی کنی و در محیطی نباشی که سرشار از ترس، اجبار، مقایسه، رقابت باشد و مجبور باشی کارهایی را که دوست نداری انجام دهی.

دوست‌داشتنی من!
تو موجودی سرشار از هوش و توانایی هستی، پس باور ندارم که که اگر مدرسه نروی نادان و نا‌آگاه باقی می‌مانی. کسانی که اینطور فکر می‌کنند کودکان را موجوداتی نادان می‌بینند، اما من نه، چون با کودکان هستم و می‌بینم که هر یکی‌شان به اندازه چندین بزرگسال هوشمند‌تر، مهربان‌تر، با احساس تر و تواناتر است. اما این همه زیبایی و قابلیت ظرف چند سال از آنها گرفته می‌شود و در چرخ‌گوشت مدرسه به واحدهایی شبیه هم تبدیل می‌شوند، عاری از خلاقیت و هوشمندی.

نازنین من!
من به تو و خواسته‌ها و انتخاب‌هایت اعتماد کامل دارم و این را حق مادرزاد تو می‌دانم که راه زندگی‌ات را خودت برگزینی. همیشه بدان که حمایتم در راه زندگی و انتخاب‌هایت همراهت هست حتی اگر به ذائقه‌ام خوش نیاید. تو آزادانه انتخاب می‌کنی مسیر زندگی‌ات را و من شاد می‌شوم وقتی پروبال زیبایت را در نور بی‌همتای آزادی می‌بینم. امروز خیلی از انسان‌ها دنبال آزادی در جامعه هستند ولی این آزادی را از کودکانشان دریغ می‌کنند، آیا می‌شود که مستبد بود و به دنبال آزادی گشت؟

خوب من!
دوست دارم بدانی که تو همیشه و در همه‌ی لحظه‌ها خوب هستی. من با بچه‌های زیادی بوده‌ام و چیزی که دیده‌ام این است که هیچ بچه‌ی بدی وجود ندارد. تمام بچه‌ها سرشار از خوبی و زیبایی‌اند. هر زمان که کودکی می‌بینم از خوبی‌هایش چشم‌هایم خیره می‌ماند و غرق دنیای زیبایش می‌شوم. اگر روزی کسی بهت گفت که بد هستی بدان که او یک فراموشکار است، یادش رفته که چقدر خودش در کودکی خوب بوده و اینکه هیچ بچه‌ی بدی وجود ندارد.

پس همیشه
رها باش و بدرخش که رهایی‌ات تمام آرزوی من است

احسان قاضی‌عسکر
تسهیل‌گر مدرسه طبیعت

@kaaboknatureschool
@madresehtabiat
‍ خطاب به سازمان حفاظت محیط زیست، با احترام

آیا نوزادی که از سینه‌ی مادرش کَنده شده و به اجبار از او دور شده باشد، در بزرگسالی‌ از مادرش نگهداری و مراقبت خواهد کرد؟

بر اساس مطالعات زیست- روانشناسانه، انسان در دوران کودکی خود کاملا حسی- انگیزشی است. یعنی چه؟ یعنی هر محیط و پدیده‌ای که «حس‌» کودک را درگیر و هیجان‌اش را برانگیخته کند، او را به سمت خود کشانده یا از خود می‌راند و به طور کل ارتباطی حسی بین آن محیط و پدیده با کودک برقرار می‌شود و دیگر کودک نسبت به آن بی‌تفاوت و بی‌حس نیست. کودک ذاتاً نسبت به طبیعت گرایش دارد.

حالا همانطور که در دفتر کار یا در عرصه‌های طبیعی مشغول به خدمت هستید، اگر به اینترنت دسترسی دارید، جمعیت کودکان ایران را جستجو کنید. آمارها می گویند حدوداً سی درصد از جمعیت کشور زیر 18 سال‌اند. با تطبیق دادن با آمار دانش‌آموزان کشور، درمی‌یابیم که حدوداً 18 میلیون از این جمعیت زیر 12 سال‌اند. یعنی طبق تعریف ملی، کودک‌اند.

حالا بیایید کودک را در دو فضا تصویر کنیم. تصویر اول او را در آپارتمان و نشسته مقابل تلویزیون، یا تبلت به دست در حال بازی نشان می‌دهد. و تصویر دوم او را در یک محیط طبیعی اطراف شهر، در حالیکه در میان دو ردیف درختان بلند بلوط و افرا در حال قدم زدن است، می نمایاند. به نظرتان کدام فضا محرک‌های حسی- هیجانی بیشتری برای کودک در آستین دارد؟ آن فضایی که تا چشم کار می‌کند آسفالت و دیوار و ماشین و تنهایی است یا فضایی که پاییز و زمستان و بهار و تابستانش به راه است و خاک و آب و حیوان و حشره‌اش سرجایشان هستند و آواز پرندگان و صدای باد و برگ اش هم‌آوای خنده‌های کودک‌اند؟

اگر بپذیریم کودک در دوره‌ای از رشد خود قرار دارد که برایش هر چیزی زمانی «وجود» دارد که حسی را در او به جریان بیاندازد، اگر قبول کنیم که او موجودی ست که بالذاته «مشغول» است و مستعد «بازی» و «کنجکاوی»، و برایش طبیعت صرفاٌ یک چشم‌انداز نبوده بلکه بستری‌ست برای پروراندن حس و هیجانات‌اش، ترجیح می‌دهید فرزند خود و آن 18 میلیون را را در کدام تصویر ببینید؟

آیا این را یک فرصت ارزشمند نمی‌دانید؟ حتی باشگاه‌های فوتبال هم برای خود تیم‌های پایه در رده‌های نونهالان، نوجوانان و جوانان دارند. مگر بخشی از رسالت آن سازمان، آموزش همگانی نیست؟ به اهمیت پشتوانه‌ی نسلی که تردید ندارید؟ مگر محیط زیست و طبیعت ما در آینده نیاز به متخصص و پژوهشگر و محیط‌بان ندارد؟ از آن مهمتر، مگر شهروندان ما نبایستی امروز و آینده نسبت به محیط زیست‌شان احساس مسؤلیت و مراقبت داشته باشند؟ مگر اینها در حوزه عملکرد و وظایف سازمان حفاظت محیط زیست نیست؟ مگر می‌شود بدون عشق از چیزی محفاظت کرد؟ مگر می‌توان با همایش و درس و دانشگاه جوانی که در کودکی از آغوش مادر محروم گشته را حافظ مادر کرد؟

چرا وقتی این‌همه اشتیاق و اراده و سرمایه اجتماعی برای گسترش مدرسه طبیعت در سراسر ایران وجود دارد، فرصت را مغتنم نمی‌شمارید و حمایت نمی‌کنید؟ منتظر چه هستید؟ می‌خواهید آن 18 میلیون شهروندی که تا مغز استخوان مستعد عاشق شدن به طبیعت و محیط زیست هستند را به حال خود رها کرده و در عین حال آینده این آب و خاک را به دست‌ آنها بسپارید؟

پی نوشت: شاید تماشای چند ثانیه ی زیر، به شما در پاسخ به این پرسش ها کمک کند.

عارف آهنگر، تسهیلگر #مدرسه_طبیعت
@natureschool
@madresehtabiat
Forwarded from اتچ بات
ابتدای الفبای خواندن و نوشتن بود.
جثه‌های کوچکمان پشت میز و نیمکت‌های سه‌نفره‌ی کلاس اول گم می‌شد. هنوز گوش به قصه‌های شنیده و نشیده داشتیم که گفتند بنویسید... رج به رج خطهای دفترهایمان سیاه شد. گفتند بخوانید. خواندیم آب. نوشتیم آب، اما از لمس آب‌ خبری نبود. در میان چهاردیواری مدرسه حوضی نبود تا زلف فواره‌اش را زیر  پرتو آفتاب با سرانگشتانمان شانه بزنیم. رسیدیم به ‌‌نان. ‌نوشتیم و خواندیم نان، اما هنوز دستمان به خوشه‌ی گندم نخورده بود، زیر نوازش باد بر گونه‌ی گندمزار. می‌خواستند باسواد شویم.گفتند: بابا آب داد. گفتند: بابا نان داد.
اما نگفتند پیش از بابا این زمین بود که آب داد و گندم داد و آتش داد حتی. نگفتند که زمین نان داد .
زمان گذشت از ما، زمانه هم.
حالا د‌ر دل همین شهر، کودکی را می‌بینیم که در مزرعه‌ی گندمی که خود شاهد سپردن دانه‌هایش به خاک بوده و پیش از آن در دستش گرفته و بوییده آن را و گاه‌به‌گاه جریان نرم آب را در میان جوانه‌ها دیده و در گذر فصل و ماه رسیدن خوشه‌ها را در انتظار مانده و رنگ به رنگ ساقه‌های نازک را از سبز تا زرد به تماشا نشسته است، می‌‌گوید
"می‌خواهم گندم بچینم تا برای بابا نان بپزم"
حالا او خوب می‌داند که آغاز نان از کجاست؛
از دامان زمین است، نه میان الفبا.
.
.
(نگار گودرزی-تسهیلگر مدرسه طبیعت)
#مدرسه_طبیعت #مدرسه_طبیعت_کنکاج #عبدالحسین_وهابزاده #nature_school #یادگیری_آزاد
خیلی وقت‌ها به امتحان دیکته فکر می‌کنم، اولین امتحانی که در کودکی با آن روبه‌رو شدم.
چه امتحان سخت و بی‌انصافانه‌ای بود.
امتحانی که در آن، نادانسته‌های کودکی بی دفاع، مورد قضاوت بی‌رحمانه دانسته‌های معلم قرار می‌گرفت.
امتحانی که در آن با غلط‌هایم قضاوت می‌شدم، نه با درست‌هایم.
اگر ده‌ها صفحه هم درست می‌نوشتم، معلم به سادگی از کنار آن‌ها می‌گذشت اما به محض دیدن اولین غلط دور آن را با خودکار قرمز جوری خط می‌کشید که درست‌هایم رنگ می‌باخت. جوری که در برگه امتحانم آنچه خودنمایی می‌کرد غلط‌هایم بود.
دیگر برای خودم هم عادی شده بود که آنچه مهم است داشته‌ها و توانایی‌هایم نیست بلکه نداشته‌ها و ضعف‌هایم است.
آن روزها نمی‌دانستم که گرچه نوشتن را می‌آموزم اما ...
بعدها وقتی به برادر کوچکترم دیکته می‌گفتم همان‌گونه قضاوت کردم که با من شد، و حتی بدتر.
آنقدر سخت دیکته می‌گفتم و آنقدر ادامه می.دادم تا دور غلط‌های برادرم خط بکشم.
نمی‌دانم قضاوت‌های غلط با ما چه کرد که امروز از کنار صفحه صفحه مهربانی دیگران می‌گذریم، اما با دیدن کوچکترین خطا چنان دورش خط می‌کشیم که ثابت کنیم تو همانی که نمی‌دانی، که نمی‌توانی.
کاش آن روزها معلمم، چیز مهمتری از نوشتن به من می‌آموخت.
این روز ها خیلی سعی می‌کنم دور غلط‌های دیگران خط نکشم.
این روز ها خیلی سعی می‌کنم که وقتی به دیگران می‌اندیشم خوبی‌هاشان را ورق ورق مرور کنم.
کاش بچه‌هایمان مثل ما قضاوت نشوند.
نویسنده: ناشناس
#مدرسه_طبیعت
@natureschool
فرزانگی آن است که در زمانِ نابِ اکنون، حضوری کامل و تمام داشته باشیم.
من این حقیقت را از کودکان آموخته‌ام.

👤 کریستین بوبن

8 اکتبر برابر با 16 مهر " روز جهانی کودک" گرامی باد
Forwarded from Kavikonj; NatureSchool
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
تعریف جدید یونسکو از سواد

با تعریف جدیدی که یونسکو ارایه داده باسوادی توانایی «تغییر»(Change) است و باسواد کسی است که بتواند با آموخته‌هایش، تغییری در زندگی خود ایجاد کند.
@KavikonjNatureSchool
Forwarded from Hossein Vahabzadeh
درسهایی از مدرسه طبیعت
سرچشمه ی خلاقیت کجاست؟
محمد ، پنج ساله، در یکی از مدارس طبیعت، دو قطعه ی بزرگ کلوخ را رو به من به هم می کوبد و وقتی قطعات خرد آن بر زمین می بارند می گوید ببین مثل دوتا ابر است که وقتی به هم می خورند صدا می دهند و می بارند. هر روز شاهد بروز مکرر اینگونه خلاقیتها در همه ی بچه ها ، هرکدام در عرصه یی متفاوت ، هستیم.
با تحمیل کلاس های مختلف و از جمله کلاس خلاقیت قرار است به محمد چه بیاموزیم؟ همه ی کودکان ذاتا موجوداتی خلاق اند اما این ما هستیم که ،با تحمیل آموزش، کم کم خلاقیت را در آنان می کشیم.
مطالعه طولی معروف جورج لند روی بیش از ۱۲۰۰ کودک نشان داده که زیر ۵ سال ۹۸ در صد از آنان در حد یک نابغه خلاق اند، این عدد وقتی همان گروه به ده سالگی رسیدند به ۳۲ در صد کاهش یافته و در پانزده سالگی به ۱۲ در صد . او برای آنکه این دسته با تستهای بعد و در سنین بالاتر از نتایج کار خود افسرده می شدند مطالعه را متوقف کرد ، اما در یک نمونه تصادفی ۱۸۰۰ نفره از بزرگسالان تنها ۲ در صد را می شد نابغه به حساب آورد.
دست از سر کودکان برداریم و اجازه دهیم آنها با بازی آزاد در محیط بیرون و با کودکان دیگر بزرگ شوند ، فارغ از آموزشهای تحمیلی برنامه ریزی شده ی بزرگترها ؛ وآن وقت معجزه را ببینیم. ما هر روز در مدرسه طبیعت این معجزه را باچشمهای ناباور خود شاهدیم .
@madresehtabiat
@natureschool
اولین و مهم‌ترین ویژگی‌ بازی اینست که خود فرد آن را انتخاب کرده باشد و پیش ببرد، و بتواند هر زمان که خواست آن را ترک کند. فعالیتی که معلم‌ها انتخاب کرده باشند و پیش ببرند بازی نیست.💭
Peter Gray
🌎 دیوارها را برداریم...

در چشمان یک کودک, عجایب هفتگانه وجود ندارد...
بلکه هفت میلیون شگفتی وجود دارد...
"Walt Streightiff"

@TookaPGHKH
اهمیت بازی برای کودک

بازی کردن یکی از مهم ترین کارهایی است که کودک می تواند در کنار همسالان خودش انجام دهد. زمانی که شما برای بازی کودک به وجود می آورید، امکانات فراوانی را برای آموزش و یادگیری او فراهم می کنید.

بازی به کودکان کمک می کند که:
👈اعتماد به نفس پیدا کنند.
👈احساس شادی و امنیت کنند.
👈مهارت های اجتماعی، زبانی و ارتباطی خود را گسترش دهند.
👈یاد می گیرند که چطور از دیگران و محیط زیست خود مراقبت کنند.
👈مهارت های فیزیکی خود را گسترش دهند
👈مهارت های مغزی خود را تقویت کنند

@natureschoolpapak