صبح است :
صبحی چنین دمیده به گلبانگ آشتی
هرگز نداشتی
آواز مرغ عشق
آواز
مرغ
عشق
باران
بوی بهار نارنج
شیرین، شکفته، تر.
جادوی شعر"حافظ"
بانگ خوش "سیاوش"
مضراب"پایور"
آه، ای دل خراب،
اکنون دگر چه می طلبی از جهان؟
شراب؟
((صبح است ساقیا قدحی پر شراب کن
دور فلک درنگ ندارد، شتاب کن))
#فریدون_مشیری
@berkeyekashii
صبحی چنین دمیده به گلبانگ آشتی
هرگز نداشتی
آواز مرغ عشق
آواز
مرغ
عشق
باران
بوی بهار نارنج
شیرین، شکفته، تر.
جادوی شعر"حافظ"
بانگ خوش "سیاوش"
مضراب"پایور"
آه، ای دل خراب،
اکنون دگر چه می طلبی از جهان؟
شراب؟
((صبح است ساقیا قدحی پر شراب کن
دور فلک درنگ ندارد، شتاب کن))
#فریدون_مشیری
@berkeyekashii
بر قله ایستادم
آغوش باز کردم.
تن را به باد صبح،
جان را به آفتاب سپردم
روح با یگانگی
با مهر، با سپهر،
با سنگ، با نسیم،
با آب، با گیاه
در تار و پود من جریان یافت!
موجی لطیف، بافته از جوهر جهان،
تا عمق هفت پرده تن را ز هم شکافت.
«من» را ز تن ربود!
«ما» ماند،
راه یافته در جاودانگی!
#فریدون_مشیری
@berkeyekashii
آغوش باز کردم.
تن را به باد صبح،
جان را به آفتاب سپردم
روح با یگانگی
با مهر، با سپهر،
با سنگ، با نسیم،
با آب، با گیاه
در تار و پود من جریان یافت!
موجی لطیف، بافته از جوهر جهان،
تا عمق هفت پرده تن را ز هم شکافت.
«من» را ز تن ربود!
«ما» ماند،
راه یافته در جاودانگی!
#فریدون_مشیری
@berkeyekashii
#بهارانه
رقص این چلچله ها، وین همه آوا و نوا
همه گویند که از راه رسیده ست بهار
کاروان گل و زیبایی و شادی در راه
سخت در جلگه ی پر برف دویده ست بهار
عشق و شادابی و نور و نفس و شور و امید
همه را بهر تو بر دوش کشیده ست بهار
ارمغانی ست که هر سال به ایثار و نثار
مهربانانه سر راه تو چیده ست بهار
بید بن غرق جوانه ست و به رقص آمده است
از در و بام و هوا بس که شنیده ست بهار
چشم بیدار بر این تلخی ایام ببند
خوابهایی «شکرین» بهر تو دیده ست بهار
#فریدون_مشیری
#بهارانه
@berkeyekashii
رقص این چلچله ها، وین همه آوا و نوا
همه گویند که از راه رسیده ست بهار
کاروان گل و زیبایی و شادی در راه
سخت در جلگه ی پر برف دویده ست بهار
عشق و شادابی و نور و نفس و شور و امید
همه را بهر تو بر دوش کشیده ست بهار
ارمغانی ست که هر سال به ایثار و نثار
مهربانانه سر راه تو چیده ست بهار
بید بن غرق جوانه ست و به رقص آمده است
از در و بام و هوا بس که شنیده ست بهار
چشم بیدار بر این تلخی ایام ببند
خوابهایی «شکرین» بهر تو دیده ست بهار
#فریدون_مشیری
#بهارانه
@berkeyekashii
بوی باران، بوی سبزه، بوی خاک
شاخههای شسته، باران خورده، پاک
آسمان آبی و ابر سپيد
برگهای سبز بيد
عطر نرگس، رقص باد
نغمه شوق پرستوهای شاد
خلوت گرم کبوترهای مست
نرم نرمک می رسد اينک بهار
خوش به حال روزگار
خوش به حال چشمه ها و دشتها
خوش به حال دانهها و سبزهها
خوش به حال غنچههای نيمهباز
خوش به حال دختر ميخک که می خندد به ناز
خوش به حال جام لبريز از شراب
خوش به حال آفتاب
ای دل من گرچه در اين روزگار
جامه ی رنگين نمی پوشی به کام
باده رنگين نمی بينی به جام
نقل و سبزه در ميان سفره نيست
جامت از آن می که می بايد تهی است
ای دريغ از تو اگر چون گل نرقصی با نسيم
ای دريغ از من اگر مستم نسازد آفتاب
ای دريغ از ما اگر کامی نگيريم از بهار
گر نکوبی شيشه غم را به سنگ
هفت رنگش میشود هفتاد رنگ
#فریدون_مشیری
#بهارانه
@berkeyekashii
شاخههای شسته، باران خورده، پاک
آسمان آبی و ابر سپيد
برگهای سبز بيد
عطر نرگس، رقص باد
نغمه شوق پرستوهای شاد
خلوت گرم کبوترهای مست
نرم نرمک می رسد اينک بهار
خوش به حال روزگار
خوش به حال چشمه ها و دشتها
خوش به حال دانهها و سبزهها
خوش به حال غنچههای نيمهباز
خوش به حال دختر ميخک که می خندد به ناز
خوش به حال جام لبريز از شراب
خوش به حال آفتاب
ای دل من گرچه در اين روزگار
جامه ی رنگين نمی پوشی به کام
باده رنگين نمی بينی به جام
نقل و سبزه در ميان سفره نيست
جامت از آن می که می بايد تهی است
ای دريغ از تو اگر چون گل نرقصی با نسيم
ای دريغ از من اگر مستم نسازد آفتاب
ای دريغ از ما اگر کامی نگيريم از بهار
گر نکوبی شيشه غم را به سنگ
هفت رنگش میشود هفتاد رنگ
#فریدون_مشیری
#بهارانه
@berkeyekashii
خوش به حال
جام لبریز از شراب
خوش به حال آفتاب
ای دریغ از من
اگر مستم نسازد آفتاب
ای دریغ از ما اگر کامی نگیریم از بهار...
#فریدون_مشیری
#بهارانه
@berkeyekashii
جام لبریز از شراب
خوش به حال آفتاب
ای دریغ از من
اگر مستم نسازد آفتاب
ای دریغ از ما اگر کامی نگیریم از بهار...
#فریدون_مشیری
#بهارانه
@berkeyekashii
حالیا معجزه ی باران را
باور کن
و سخاوت را
در چشم چمنزار ببین
خاک جان یافته است.
باز کن پنجره ها را
و بهاران را باور کن...
#فریدون_مشیری
#بهارانه
@berkeyekashii
باور کن
و سخاوت را
در چشم چمنزار ببین
خاک جان یافته است.
باز کن پنجره ها را
و بهاران را باور کن...
#فریدون_مشیری
#بهارانه
@berkeyekashii
Forwarded from 💠 برکه کاشی 💠
صبح است :
صبحی چنین دمیده به گلبانگ آشتی
هرگز نداشتی
آواز مرغ عشق
آواز
مرغ
عشق
باران
بوی بهار نارنج
شیرین، شکفته، تر.
جادوی شعر"حافظ"
بانگ خوش "سیاوش"
مضراب"پایور"
آه، ای دل خراب،
اکنون دگر چه می طلبی از جهان؟
شراب؟
((صبح است ساقیا قدحی پر شراب کن
دور فلک درنگ ندارد، شتاب کن))
#فریدون_مشیری
@berkeyekashii
صبحی چنین دمیده به گلبانگ آشتی
هرگز نداشتی
آواز مرغ عشق
آواز
مرغ
عشق
باران
بوی بهار نارنج
شیرین، شکفته، تر.
جادوی شعر"حافظ"
بانگ خوش "سیاوش"
مضراب"پایور"
آه، ای دل خراب،
اکنون دگر چه می طلبی از جهان؟
شراب؟
((صبح است ساقیا قدحی پر شراب کن
دور فلک درنگ ندارد، شتاب کن))
#فریدون_مشیری
@berkeyekashii
Forwarded from 💠 برکه کاشی 💠
صبح است :
صبحی چنین دمیده به گلبانگ آشتی
هرگز نداشتی
آواز مرغ عشق
آواز
مرغ
عشق
باران
بوی بهار نارنج
شیرین، شکفته، تر.
جادوی شعر"حافظ"
بانگ خوش "سیاوش"
مضراب"پایور"
آه، ای دل خراب،
اکنون دگر چه می طلبی از جهان؟
شراب؟
((صبح است ساقیا قدحی پر شراب کن
دور فلک درنگ ندارد، شتاب کن))
#فریدون_مشیری
@berkeyekashii
صبحی چنین دمیده به گلبانگ آشتی
هرگز نداشتی
آواز مرغ عشق
آواز
مرغ
عشق
باران
بوی بهار نارنج
شیرین، شکفته، تر.
جادوی شعر"حافظ"
بانگ خوش "سیاوش"
مضراب"پایور"
آه، ای دل خراب،
اکنون دگر چه می طلبی از جهان؟
شراب؟
((صبح است ساقیا قدحی پر شراب کن
دور فلک درنگ ندارد، شتاب کن))
#فریدون_مشیری
@berkeyekashii
در سحرگاهی ، چنین از روشنی سرشار
پیشِ چشمِ این همه بیدار
آیا خواب می بینم ؟
این منم همراه او ؟
بازو به بازو
مستِ مست از عشق ، از امید ؟
روی راهی تار و پودش نور ،
از این سوی دریا رفته تا دروازه خورشید ؟
ای زمان!
ای آسمان!
ای کوه !
ای دریا !
خواب یا بیدار . . .
جاودانی باد این رویای رنگینم
#فریدون_مشیری
@berkeyekashii
پیشِ چشمِ این همه بیدار
آیا خواب می بینم ؟
این منم همراه او ؟
بازو به بازو
مستِ مست از عشق ، از امید ؟
روی راهی تار و پودش نور ،
از این سوی دریا رفته تا دروازه خورشید ؟
ای زمان!
ای آسمان!
ای کوه !
ای دریا !
خواب یا بیدار . . .
جاودانی باد این رویای رنگینم
#فریدون_مشیری
@berkeyekashii
از دل افروزترين روز جهان
خاطره اي با من هست
به شما ارزاني :
سحري بود و هنوز
گوهر ماه به گيسوي شب آويخته بود
گل ياس
عشق در جان هوا ريخته بود؛
من به ديدار سحر مي رفتم
نفسم با نفس ياس در آميخته بود
مي گشودم پر و مي رفتم و مي گفتم : هاي
بسراي اي دل شيدا ! بسراي !
اين دل افروزترين روز جهان را بنگر
تو دلاويزترين شعر جهان را بسراي
آسمان ، ياس ، سحر ، ماه ، نسيم
روح در جسم جهان ريخته اند
شور و شوق تو برانگيخته اند
تو هم اي مرغك تنها بسراي
همه درهاي رهايي بسته ست
تا گشايي به نسيم سخني پنجره اي را , بسراي
بسراي ...
من بدنبال دلاويزترين شعر جهان مي رفتم
در افق پشت سراپرده نور
باغ هاي گل سرخ
شاخه گسترده به مهر
غنچه آورده به ناز؛
دم به دم از نفس باد سحر غنچه ها مي شد باز
غنچه ها ميشد باز
باغ هاي گل سرخ
باغ هاي گل سرخ
يك گل سرخ درشت از دل دريا برخاست
چون گل افشاني لبخند تو
در لحظه شيرين شكفتن
خورشيد
چه فروغي به جهان مي بخشيد
چه شكوهي ...
همه عالم به تماشا برخاست
من به دنبال دلاويزترين شعر جهان مي گشتم
دو كبوتر در اوج
بال در بال گذر مي كردند
دو صنوبر در باغ
سر فراگوش هم آورده به نجوا غزلي مي خواندند
مرغ دريايي با جفت خود از ساحل دور
رو نهادند به دروازه نور ...
چمن خاطر من نيز ز جان مايه عشق
در سراپرده ی دل
غنچه اي مي پرورد
ـ هديه اي مي آورد ـ
برگ هايش كم كم باز شدند
برگ ها باز شدند
يافتم ! يافتم ! آن نكته كه مي خواستمش
با شكوفايي خورشيد
گل افشاني لبخند تو
آراستمش
تار و پودش را از خوبي و مهر
خوشتر از تافته ياس و سحر بافته ام دوستت دارم را
من دلاويزترين شعر جهان يافته ام
اين گل سرخ من است
دامني پر گل ازين گل كه دهي هديه به خلق
كه بري خانه دشمن
كه فشاني بردوست
راز خوشبختي هركس به پراكندن اوست
در دل مردم عالم به خدا
نورخواهد پاشيد
روح خواهد پاشيد
تو هم اي خوب من اين نكته به تكرار بگو
بگو
اين دلاويزترين شعر جهان را همه وقت
نه به يك بار و به ده بار كه صد بار بگو
«دوستم داري» را از من بسيار بپرس!
«دوستت دارم» را با من بسيار بگو !
#فریدون_مشیری
@berkeyekashii
خاطره اي با من هست
به شما ارزاني :
سحري بود و هنوز
گوهر ماه به گيسوي شب آويخته بود
گل ياس
عشق در جان هوا ريخته بود؛
من به ديدار سحر مي رفتم
نفسم با نفس ياس در آميخته بود
مي گشودم پر و مي رفتم و مي گفتم : هاي
بسراي اي دل شيدا ! بسراي !
اين دل افروزترين روز جهان را بنگر
تو دلاويزترين شعر جهان را بسراي
آسمان ، ياس ، سحر ، ماه ، نسيم
روح در جسم جهان ريخته اند
شور و شوق تو برانگيخته اند
تو هم اي مرغك تنها بسراي
همه درهاي رهايي بسته ست
تا گشايي به نسيم سخني پنجره اي را , بسراي
بسراي ...
من بدنبال دلاويزترين شعر جهان مي رفتم
در افق پشت سراپرده نور
باغ هاي گل سرخ
شاخه گسترده به مهر
غنچه آورده به ناز؛
دم به دم از نفس باد سحر غنچه ها مي شد باز
غنچه ها ميشد باز
باغ هاي گل سرخ
باغ هاي گل سرخ
يك گل سرخ درشت از دل دريا برخاست
چون گل افشاني لبخند تو
در لحظه شيرين شكفتن
خورشيد
چه فروغي به جهان مي بخشيد
چه شكوهي ...
همه عالم به تماشا برخاست
من به دنبال دلاويزترين شعر جهان مي گشتم
دو كبوتر در اوج
بال در بال گذر مي كردند
دو صنوبر در باغ
سر فراگوش هم آورده به نجوا غزلي مي خواندند
مرغ دريايي با جفت خود از ساحل دور
رو نهادند به دروازه نور ...
چمن خاطر من نيز ز جان مايه عشق
در سراپرده ی دل
غنچه اي مي پرورد
ـ هديه اي مي آورد ـ
برگ هايش كم كم باز شدند
برگ ها باز شدند
يافتم ! يافتم ! آن نكته كه مي خواستمش
با شكوفايي خورشيد
گل افشاني لبخند تو
آراستمش
تار و پودش را از خوبي و مهر
خوشتر از تافته ياس و سحر بافته ام دوستت دارم را
من دلاويزترين شعر جهان يافته ام
اين گل سرخ من است
دامني پر گل ازين گل كه دهي هديه به خلق
كه بري خانه دشمن
كه فشاني بردوست
راز خوشبختي هركس به پراكندن اوست
در دل مردم عالم به خدا
نورخواهد پاشيد
روح خواهد پاشيد
تو هم اي خوب من اين نكته به تكرار بگو
بگو
اين دلاويزترين شعر جهان را همه وقت
نه به يك بار و به ده بار كه صد بار بگو
«دوستم داري» را از من بسيار بپرس!
«دوستت دارم» را با من بسيار بگو !
#فریدون_مشیری
@berkeyekashii
سحر دیدم درخت ارغوانی
کشیده سر به بام خسته جانی
به گوش ارغوان، آهسته گفتم
بهارت خوش که فکر دیگرانی ...
#فریدون_مشیری
#بهارانه
@berkeyekashii
کشیده سر به بام خسته جانی
به گوش ارغوان، آهسته گفتم
بهارت خوش که فکر دیگرانی ...
#فریدون_مشیری
#بهارانه
@berkeyekashii
Forwarded from 💠 برکه کاشی 💠
خوش به حال
جام لبریز از شراب
خوش به حال آفتاب
ای دریغ از من
اگر مستم نسازد آفتاب
ای دریغ از ما اگر کامی نگیریم از بهار...
#فریدون_مشیری
#بهارانه
@berkeyekashii
جام لبریز از شراب
خوش به حال آفتاب
ای دریغ از من
اگر مستم نسازد آفتاب
ای دریغ از ما اگر کامی نگیریم از بهار...
#فریدون_مشیری
#بهارانه
@berkeyekashii
باز کن پنجرهها را، که نسیم
روز میلاد اقاقیها را
جشن میگیرد،
و بهار،
روی هر شاخه، کنار هر برگ،
شمع روشن کردهست.
همه چلچلهها برگشتند،
و طراوت را فریاد زدند
کوچه یکپارچه آواز شدهست،
و درخت گیلاس،
هدیه جشن اقاقیها را،
گل به دامن کردهست.
باز کن پنجرهها را، ای دوست
هیچ یادت هست
که زمین را عطشی وحشی سوخت؟
برگها پژمردند؟
تشنگی با جگر خاک چه کرد؟
هیچ یادت هست؟
توی تاریکی شبهای بلند،
سیلی سرما با تاک چه کرد؟
با سر و سینهی گلهای سپید،
نیمهشب باد غضبناک چه کرد؟
هیچ یادت هست؟
حالیا معجزه باران را باور کن!
و سخاوت را در چشم چمنزار ببین!
و محبت را در روح نسیم،
که در این کوچه تنگ،
با همین دست تهی،
روز میلاد اقاقیها را
جشن میگیرد!
خاک جان یافته است
تو چرا سنگ شدی؟
تو چرا این همه دلتنگ شدی؟
باز کن پنجرهها را
و بهاران
را باور کن!
#فریدون_مشیری
@berkeyekashii
روز میلاد اقاقیها را
جشن میگیرد،
و بهار،
روی هر شاخه، کنار هر برگ،
شمع روشن کردهست.
همه چلچلهها برگشتند،
و طراوت را فریاد زدند
کوچه یکپارچه آواز شدهست،
و درخت گیلاس،
هدیه جشن اقاقیها را،
گل به دامن کردهست.
باز کن پنجرهها را، ای دوست
هیچ یادت هست
که زمین را عطشی وحشی سوخت؟
برگها پژمردند؟
تشنگی با جگر خاک چه کرد؟
هیچ یادت هست؟
توی تاریکی شبهای بلند،
سیلی سرما با تاک چه کرد؟
با سر و سینهی گلهای سپید،
نیمهشب باد غضبناک چه کرد؟
هیچ یادت هست؟
حالیا معجزه باران را باور کن!
و سخاوت را در چشم چمنزار ببین!
و محبت را در روح نسیم،
که در این کوچه تنگ،
با همین دست تهی،
روز میلاد اقاقیها را
جشن میگیرد!
خاک جان یافته است
تو چرا سنگ شدی؟
تو چرا این همه دلتنگ شدی؟
باز کن پنجرهها را
و بهاران
را باور کن!
#فریدون_مشیری
@berkeyekashii
من امشب
تا سحر خوابم نخواهد برد
همه اندیشه ام اندیشه ی فرداست
وجودم از تمنای تو سرشار است
زمان در بستر شب
خواب و بیدار است
شراب شعر چشمان تو
هوا آرام،
شب خاموش،
راه آسمان ها باز
خیالم چون کبوترهای وحشی
می کند پرواز...
#فریدون_مشیری
@Berkeyekashii
تا سحر خوابم نخواهد برد
همه اندیشه ام اندیشه ی فرداست
وجودم از تمنای تو سرشار است
زمان در بستر شب
خواب و بیدار است
شراب شعر چشمان تو
هوا آرام،
شب خاموش،
راه آسمان ها باز
خیالم چون کبوترهای وحشی
می کند پرواز...
#فریدون_مشیری
@Berkeyekashii
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
ما هر دو، در اين صبح طربناك بهاری
از خلوت و خاموشی شب، پا به فراريم
ما هر دو، در آغوش پر از مهر طبيعت
با ديده ی جان، محو تماشای بهاريم
ما، آتش افتاده به نيزار ملاليم
ما عاشق نوريم و سروريم و صفاييم
بگذار كه سرمست و غزلخوان من و خورشيد
بالی بگشاييم و به سوی تو بياييم
#فریدون_مشیری
@berkeyekashii
از خلوت و خاموشی شب، پا به فراريم
ما هر دو، در آغوش پر از مهر طبيعت
با ديده ی جان، محو تماشای بهاريم
ما، آتش افتاده به نيزار ملاليم
ما عاشق نوريم و سروريم و صفاييم
بگذار كه سرمست و غزلخوان من و خورشيد
بالی بگشاييم و به سوی تو بياييم
#فریدون_مشیری
@berkeyekashii
Forwarded from 💠 برکه کاشی 💠
بوی باران، بوی سبزه، بوی خاک
شاخههای شسته، باران خورده، پاک
آسمان آبی و ابر سپيد
برگهای سبز بيد
عطر نرگس، رقص باد
نغمه شوق پرستوهای شاد
خلوت گرم کبوترهای مست
نرم نرمک می رسد اينک بهار
خوش به حال روزگار
خوش به حال چشمه ها و دشتها
خوش به حال دانهها و سبزهها
خوش به حال غنچههای نيمهباز
خوش به حال دختر ميخک که می خندد به ناز
خوش به حال جام لبريز از شراب
خوش به حال آفتاب
ای دل من گرچه در اين روزگار
جامه ی رنگين نمی پوشی به کام
باده رنگين نمی بينی به جام
نقل و سبزه در ميان سفره نيست
جامت از آن می که می بايد تهی است
ای دريغ از تو اگر چون گل نرقصی با نسيم
ای دريغ از من اگر مستم نسازد آفتاب
ای دريغ از ما اگر کامی نگيريم از بهار
گر نکوبی شيشه غم را به سنگ
هفت رنگش میشود هفتاد رنگ
#فریدون_مشیری
#بهارانه
@berkeyekashii
شاخههای شسته، باران خورده، پاک
آسمان آبی و ابر سپيد
برگهای سبز بيد
عطر نرگس، رقص باد
نغمه شوق پرستوهای شاد
خلوت گرم کبوترهای مست
نرم نرمک می رسد اينک بهار
خوش به حال روزگار
خوش به حال چشمه ها و دشتها
خوش به حال دانهها و سبزهها
خوش به حال غنچههای نيمهباز
خوش به حال دختر ميخک که می خندد به ناز
خوش به حال جام لبريز از شراب
خوش به حال آفتاب
ای دل من گرچه در اين روزگار
جامه ی رنگين نمی پوشی به کام
باده رنگين نمی بينی به جام
نقل و سبزه در ميان سفره نيست
جامت از آن می که می بايد تهی است
ای دريغ از تو اگر چون گل نرقصی با نسيم
ای دريغ از من اگر مستم نسازد آفتاب
ای دريغ از ما اگر کامی نگيريم از بهار
گر نکوبی شيشه غم را به سنگ
هفت رنگش میشود هفتاد رنگ
#فریدون_مشیری
#بهارانه
@berkeyekashii
Forwarded from 💠 برکه کاشی 💠
خوش به حال
جام لبریز از شراب
خوش به حال آفتاب
ای دریغ از من
اگر مستم نسازد آفتاب
ای دریغ از ما اگر کامی نگیریم از بهار...
#فریدون_مشیری
#بهارانه
@berkeyekashii
جام لبریز از شراب
خوش به حال آفتاب
ای دریغ از من
اگر مستم نسازد آفتاب
ای دریغ از ما اگر کامی نگیریم از بهار...
#فریدون_مشیری
#بهارانه
@berkeyekashii
Forwarded from 💠 برکه کاشی 💠
حالیا معجزه ی باران را
باور کن
و سخاوت را
در چشم چمنزار ببین
خاک جان یافته است.
باز کن پنجره ها را
و بهاران را باور کن...
#فریدون_مشیری
#بهارانه
@berkeyekashii
باور کن
و سخاوت را
در چشم چمنزار ببین
خاک جان یافته است.
باز کن پنجره ها را
و بهاران را باور کن...
#فریدون_مشیری
#بهارانه
@berkeyekashii
نرمنرمک میرسد اینک بهار
خوش بهحالِ روزگار...
خوش بهحالِ دختر میخک
که میخندد به ناز
خوش بهحالِ جام لبریز از شراب
خوش بهحالِ آفتاب
ای دلِ من گرچه در این روزگار
جامۀ رنگین نمیپوشی به کام
بادۀ رنگین نمیبینی به جام
نُقل و سبزه در میان سفره نیست
جامت از آن می که میباید تُهیست
ای دریغ از تو اگر چون گُل نرقصی با نسیم
ای دریغ از من اگر مستم نسازد آفتاب
ای دریغ از ما اگر کامی نگیریم از بهار
گر نکوبی شیشۀ غم را به سنگ
هفترنگش میشود هفتاد رنگ
#فریدون_مشیری
#بهارانه 🪴
💠برکه کاشی کانال شعر و موسیقی فاخر فارسی
@berkeyekashii
خوش بهحالِ روزگار...
خوش بهحالِ دختر میخک
که میخندد به ناز
خوش بهحالِ جام لبریز از شراب
خوش بهحالِ آفتاب
ای دلِ من گرچه در این روزگار
جامۀ رنگین نمیپوشی به کام
بادۀ رنگین نمیبینی به جام
نُقل و سبزه در میان سفره نیست
جامت از آن می که میباید تُهیست
ای دریغ از تو اگر چون گُل نرقصی با نسیم
ای دریغ از من اگر مستم نسازد آفتاب
ای دریغ از ما اگر کامی نگیریم از بهار
گر نکوبی شیشۀ غم را به سنگ
هفترنگش میشود هفتاد رنگ
#فریدون_مشیری
#بهارانه 🪴
💠برکه کاشی کانال شعر و موسیقی فاخر فارسی
@berkeyekashii
باز کن پنجرهها را، که نسیم
روز میلاد اقاقیها را
جشن میگیرد،
و بهار،
روی هر شاخه، کنار هر برگ،
شمع روشن کردهست.
همه چلچلهها برگشتند،
و طراوت را فریاد زدند
کوچه یکپارچه آواز شدهست،
و درخت گیلاس،
هدیه جشن اقاقیها را،
گل به دامن کردهست.
باز کن پنجرهها را، ای دوست
هیچ یادت هست
که زمین را عطشی وحشی سوخت؟
برگها پژمردند؟
تشنگی با جگر خاک چه کرد؟
هیچ یادت هست؟
توی تاریکی شبهای بلند،
سیلی سرما با تاک چه کرد؟
با سر و سینهی گلهای سپید،
نیمهشب باد غضبناک چه کرد؟
هیچ یادت هست؟
حالیا معجزه باران را باور کن!
و سخاوت را در چشم چمنزار ببین!
و محبت را در روح نسیم،
که در این کوچه تنگ،
با همین دست تهی،
روز میلاد اقاقیها را
جشن میگیرد!
خاک جان یافته است
تو چرا سنگ شدی؟
تو چرا این همه دلتنگ شدی؟
باز کن پنجرهها را
و بهاران
را باور کن!
#فریدون_مشیری
#بهارانه 🪴
💠برکه کاشی کانال شعر و موسیقی فاخر فارسی
@berkeyekashii
روز میلاد اقاقیها را
جشن میگیرد،
و بهار،
روی هر شاخه، کنار هر برگ،
شمع روشن کردهست.
همه چلچلهها برگشتند،
و طراوت را فریاد زدند
کوچه یکپارچه آواز شدهست،
و درخت گیلاس،
هدیه جشن اقاقیها را،
گل به دامن کردهست.
باز کن پنجرهها را، ای دوست
هیچ یادت هست
که زمین را عطشی وحشی سوخت؟
برگها پژمردند؟
تشنگی با جگر خاک چه کرد؟
هیچ یادت هست؟
توی تاریکی شبهای بلند،
سیلی سرما با تاک چه کرد؟
با سر و سینهی گلهای سپید،
نیمهشب باد غضبناک چه کرد؟
هیچ یادت هست؟
حالیا معجزه باران را باور کن!
و سخاوت را در چشم چمنزار ببین!
و محبت را در روح نسیم،
که در این کوچه تنگ،
با همین دست تهی،
روز میلاد اقاقیها را
جشن میگیرد!
خاک جان یافته است
تو چرا سنگ شدی؟
تو چرا این همه دلتنگ شدی؟
باز کن پنجرهها را
و بهاران
را باور کن!
#فریدون_مشیری
#بهارانه 🪴
💠برکه کاشی کانال شعر و موسیقی فاخر فارسی
@berkeyekashii