در منزلِ خجسته ی اسفند
همسایه ی سراچه ی فروردین
با شاخه های تُردِ بلوغِ جوانه ها
باران به چشم روشنی صبح آمده دریغا که من یار قدیم و همدم و همساغرِ سحر
در کوچه های خامُش و خلوت
با جامِ شعر خویش
خوش آمد نگویمش...
#محمدرضا_شفیعی_کدکنی
@berkeyekashii
همسایه ی سراچه ی فروردین
با شاخه های تُردِ بلوغِ جوانه ها
باران به چشم روشنی صبح آمده دریغا که من یار قدیم و همدم و همساغرِ سحر
در کوچه های خامُش و خلوت
با جامِ شعر خویش
خوش آمد نگویمش...
#محمدرضا_شفیعی_کدکنی
@berkeyekashii
نفت، گلوله، دلار، داعش
مردم، خیرات، خرما، خواهش.
بیراه،بیپناه، خسته
خانه بر آب،
پل، پارک، کارتن، خواب.
کتک، درد، دشنام، سرما
در این بی چراغی بگو
چه رفته است بر ما...!؟
گرسنه، مهاجر، بییار، بیدیار
هزار گلوله برای یکی،
یکی نان برای هزار...؟!
دریغا
دریغا ای آزادی،
بگو چه رفته
چه رفته بر آدمیزادی!؟
#سیدعلی_صالحی
@berkeyekashii
مردم، خیرات، خرما، خواهش.
بیراه،بیپناه، خسته
خانه بر آب،
پل، پارک، کارتن، خواب.
کتک، درد، دشنام، سرما
در این بی چراغی بگو
چه رفته است بر ما...!؟
گرسنه، مهاجر، بییار، بیدیار
هزار گلوله برای یکی،
یکی نان برای هزار...؟!
دریغا
دریغا ای آزادی،
بگو چه رفته
چه رفته بر آدمیزادی!؟
#سیدعلی_صالحی
@berkeyekashii
نشود فاش کسی آنچه میان من و توست
تا اشارات نظر نامه رسان من و توست
گوش کن با لب خاموش سخن می گویم
پاسخم گو به نگاهی که زبان من و توست
روزگاری شد و کس مرد ره عشق ندید
حالیا چشم جهانی نگران من و توست
گر چه در خلوت راز دل ما کس نرسید
همه جا زمزمه ی عشق نهان من و توست
گو بهار دل و جان باش و خزان باش، ارنه
ای بسا باغ و بهاران که خزان من و توست
این همه قصه ی فردوس و تمنای بهشت
گفت و گویی و خیالی ز جهان من و توست
نقش ما گو ننگارند به دیباچه ی عقل
هر کجا نامه ی عشق است نشان من و توست
سایه ز آتشکده ی ماست فروغ مه و مهر
وه ازین آتش روشن که به جان من و توست
#هوشنگ_ابتهاج
@berkeyekashii
تا اشارات نظر نامه رسان من و توست
گوش کن با لب خاموش سخن می گویم
پاسخم گو به نگاهی که زبان من و توست
روزگاری شد و کس مرد ره عشق ندید
حالیا چشم جهانی نگران من و توست
گر چه در خلوت راز دل ما کس نرسید
همه جا زمزمه ی عشق نهان من و توست
گو بهار دل و جان باش و خزان باش، ارنه
ای بسا باغ و بهاران که خزان من و توست
این همه قصه ی فردوس و تمنای بهشت
گفت و گویی و خیالی ز جهان من و توست
نقش ما گو ننگارند به دیباچه ی عقل
هر کجا نامه ی عشق است نشان من و توست
سایه ز آتشکده ی ماست فروغ مه و مهر
وه ازین آتش روشن که به جان من و توست
#هوشنگ_ابتهاج
@berkeyekashii
تو یک روز نیستی
تمام سالی
تو یک شب
یا یک کتاب و یک قطره نیستی
تو یک نقاشی یا تابلویی بر دیوار نیستی
اگر دقیقهای نباشی
ساعتها از کار میافتند
خانهها برهوت میشوند
کوچهها اشک میریزند
پرندگان، سیهپوش و
شعرها هم نیست میشوند
تو فقط باد و باران هشتمِ ماه مارس نیستی
تو ای دلانگیزِ شبهای تابستانی!
گیسوان شبهای پاییزی
تو ای سوز بوران عشق
تو نباشی
چه کسی باشد؟!
زن، زن، زن، زن
تو زندگی هستی ...
#شیرکو_بیکس
#روز_جهانی_زن
@berkeyekashii
تمام سالی
تو یک شب
یا یک کتاب و یک قطره نیستی
تو یک نقاشی یا تابلویی بر دیوار نیستی
اگر دقیقهای نباشی
ساعتها از کار میافتند
خانهها برهوت میشوند
کوچهها اشک میریزند
پرندگان، سیهپوش و
شعرها هم نیست میشوند
تو فقط باد و باران هشتمِ ماه مارس نیستی
تو ای دلانگیزِ شبهای تابستانی!
گیسوان شبهای پاییزی
تو ای سوز بوران عشق
تو نباشی
چه کسی باشد؟!
زن، زن، زن، زن
تو زندگی هستی ...
#شیرکو_بیکس
#روز_جهانی_زن
@berkeyekashii
کلام تلخ ولی صادقانه را بپذیر
بهانه است چه بهتر بهانه را بپذیر
چو برده ای که امیدش به روز آزادیست
صبور باش و به تن تازیانه را بپذیر
پرنده بودن خود را هرگز مبر ز یاد
ولی کنون که در قفسی آب و دانه را بپذیر
نشاط عشق به رنج بودن می ارزید
ملال این سفر جاودانه را بپذیر
کسی برای ابد با کسی نمی ماند
زمانه است رفیقا زمانه را بپذیر
#فاضل_نظری
@berkeyekashii
بهانه است چه بهتر بهانه را بپذیر
چو برده ای که امیدش به روز آزادیست
صبور باش و به تن تازیانه را بپذیر
پرنده بودن خود را هرگز مبر ز یاد
ولی کنون که در قفسی آب و دانه را بپذیر
نشاط عشق به رنج بودن می ارزید
ملال این سفر جاودانه را بپذیر
کسی برای ابد با کسی نمی ماند
زمانه است رفیقا زمانه را بپذیر
#فاضل_نظری
@berkeyekashii
و چشمانت
راز آتش است.
و عشقت
پیروزی آدمی است
هنگامی که
به جنگ تقدیر می شتابد.
و آغوشت
اندک جایی برای زیستن
اندک جایی برای مردن ...
#احمد_شاملو
از دفتر:#آیدا_در_آینه
@berkeyekashii
راز آتش است.
و عشقت
پیروزی آدمی است
هنگامی که
به جنگ تقدیر می شتابد.
و آغوشت
اندک جایی برای زیستن
اندک جایی برای مردن ...
#احمد_شاملو
از دفتر:#آیدا_در_آینه
@berkeyekashii
درس که میخواندم
هر جایی که برایم مهم بود
با یک مداد زیرش خط میکشیدم !
"قانون اول نیوتن" ، همیشه یکی از سوالهای امتحانی بود !
قانون جاذبه هم ...
گفتم جاذبه یاد چشمهای مادرم افتادم ،
یاد چشمهای بی بی ،
یاد چشمهای تو ...
و چشم چه عضو مهمیست !
اگر نه زنها اینقدر با دقت و رو به آینه
زیرش با مداد خط نمیکشیدند !
@berkeyekashii
هر جایی که برایم مهم بود
با یک مداد زیرش خط میکشیدم !
"قانون اول نیوتن" ، همیشه یکی از سوالهای امتحانی بود !
قانون جاذبه هم ...
گفتم جاذبه یاد چشمهای مادرم افتادم ،
یاد چشمهای بی بی ،
یاد چشمهای تو ...
و چشم چه عضو مهمیست !
اگر نه زنها اینقدر با دقت و رو به آینه
زیرش با مداد خط نمیکشیدند !
@berkeyekashii
همهچیز
در آخرین آدمے خلاصه میشود
که در تنگناے شب
به یاد میآورید؛
قلب شما
آنجاست…
#چارلزبوکوفسکی
#ادبیات_ملل
@berkeyekashii
در آخرین آدمے خلاصه میشود
که در تنگناے شب
به یاد میآورید؛
قلب شما
آنجاست…
#چارلزبوکوفسکی
#ادبیات_ملل
@berkeyekashii
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
به دیدارم بشتاب
این شکوفهها
به همان سرعتی که
میشکفند
فرو میریزند.
هستیِ این جهان
به پایداریِ شبنم میماند
بر گلبرگ...
هایکوی ژاپنی
#ایزومی_شیکیبو
ترجمه از #وحید_روشن
#ادبیات_ملل
@berkeyekashii
این شکوفهها
به همان سرعتی که
میشکفند
فرو میریزند.
هستیِ این جهان
به پایداریِ شبنم میماند
بر گلبرگ...
هایکوی ژاپنی
#ایزومی_شیکیبو
ترجمه از #وحید_روشن
#ادبیات_ملل
@berkeyekashii
ما
همهٔ ما
نزدیک به قفلِ بسته
نشسته بودیم،
از آن میان
تنها من تازه رسیده بودم؛
شاعری گمنام
در حصارِ هزار تیغِ گرگ.
دنیا
بویِ گوسفند گرفته بود.
مردم با ایماء و اشاره میگفتند:
هیچ اتفاق خاصی رُخ نداده است.
لعنت بر ترس،
لعنت بر تیغ،
لعنت بر تنهایی…!
تا سرانجام خبر رسید:
گرگ از حلقهٔ سگها
گذشته است.
دریغا هراسْ خوردگانِ گلیمْ بر دوش،
هرکجا که میخواهید اطراق کنید،
مرا همین بالاپوشِ مُندرس بس است
تا بر هفت اقلیم کلمات
پادشاهی کنم.
#سيدعلى_صالحى
@berkeyekashii
همهٔ ما
نزدیک به قفلِ بسته
نشسته بودیم،
از آن میان
تنها من تازه رسیده بودم؛
شاعری گمنام
در حصارِ هزار تیغِ گرگ.
دنیا
بویِ گوسفند گرفته بود.
مردم با ایماء و اشاره میگفتند:
هیچ اتفاق خاصی رُخ نداده است.
لعنت بر ترس،
لعنت بر تیغ،
لعنت بر تنهایی…!
تا سرانجام خبر رسید:
گرگ از حلقهٔ سگها
گذشته است.
دریغا هراسْ خوردگانِ گلیمْ بر دوش،
هرکجا که میخواهید اطراق کنید،
مرا همین بالاپوشِ مُندرس بس است
تا بر هفت اقلیم کلمات
پادشاهی کنم.
#سيدعلى_صالحى
@berkeyekashii
در کوچه باد می آید
این ابتدای ویرانیست
ستاره های عزیز
ستاره های مقوایی عزیز
وقتی در آسمان ،
دروغ وزیدن میگیرد
دیگر چگونه میشود
به سوره های رسولان سرشکسته پناه آورد؟
ما مثل مرده های هزاران هزار ساله
به هم می رسیم
و آنگاه خورشید
بر تباهی اجساد ما
قضاوت خواهد کرد…
#فروغ_فرخزاد
@berkeyekashii
این ابتدای ویرانیست
ستاره های عزیز
ستاره های مقوایی عزیز
وقتی در آسمان ،
دروغ وزیدن میگیرد
دیگر چگونه میشود
به سوره های رسولان سرشکسته پناه آورد؟
ما مثل مرده های هزاران هزار ساله
به هم می رسیم
و آنگاه خورشید
بر تباهی اجساد ما
قضاوت خواهد کرد…
#فروغ_فرخزاد
@berkeyekashii
گاه جهان آدمی می شود اندازه تمام سرزمینها،
گاهی می شود قدِ دل و دلتنگیهایش!
گاهی بزرگ به وسعت بخشش و مهربانیها، گاهی تنگ و کوچک به قدرِ بی تابی دوریها...
گاهی آدم فراتر می رود از هر چه او را منع و محدود می کند، گاهی در بند اندوه و غصههایش، پایش گیر است و می ماند.
آدمی هرلحظه، به حال و هوایی در می آید که شاید برای خودش هم غریب باشد.
اما مگر نه این که اگر زندگی و زنده بودنی هست به همین تغییر و احوال متفاوت است.
آدم هر چه باشد، دلش دوست داشتن و دوست داشته شدن می خواهد، توجه و مهر و همراهی می خواهد، کسی که با تمام غربت آدمی برای آدمی، دست و دلش نه در کین و دوری که در مهرورزی و همدردی، به راه باشد.
آدم هر چقدر استوار، باز هم بی تابِ بودنی، دلش می لرزد. نبضش به تپش می افتد و شور زندگی در جانش پر می شود.
و شاید این راز تمام حالیست که او را مدام دست خوش راز و رمز زندگی می کند.
#هادی _میرزایی
@berkeyekashii
گاهی می شود قدِ دل و دلتنگیهایش!
گاهی بزرگ به وسعت بخشش و مهربانیها، گاهی تنگ و کوچک به قدرِ بی تابی دوریها...
گاهی آدم فراتر می رود از هر چه او را منع و محدود می کند، گاهی در بند اندوه و غصههایش، پایش گیر است و می ماند.
آدمی هرلحظه، به حال و هوایی در می آید که شاید برای خودش هم غریب باشد.
اما مگر نه این که اگر زندگی و زنده بودنی هست به همین تغییر و احوال متفاوت است.
آدم هر چه باشد، دلش دوست داشتن و دوست داشته شدن می خواهد، توجه و مهر و همراهی می خواهد، کسی که با تمام غربت آدمی برای آدمی، دست و دلش نه در کین و دوری که در مهرورزی و همدردی، به راه باشد.
آدم هر چقدر استوار، باز هم بی تابِ بودنی، دلش می لرزد. نبضش به تپش می افتد و شور زندگی در جانش پر می شود.
و شاید این راز تمام حالیست که او را مدام دست خوش راز و رمز زندگی می کند.
#هادی _میرزایی
@berkeyekashii