Forwarded from محمد درویش
🇮🇷: @darvishnameh
✅ ما نخستین پرچم را در خاورمیانه بر زمین زدیم و همچنان پرچمدار و پیشقراول میمانیم:
#مدرسه_طبیعت
👇
http://hamshahrionline.ir/details/410717
✅ ما نخستین پرچم را در خاورمیانه بر زمین زدیم و همچنان پرچمدار و پیشقراول میمانیم:
#مدرسه_طبیعت
👇
http://hamshahrionline.ir/details/410717
🌸آغاز ثبت نام ۹ماهه تحصیلی مدرسه طبیعت بهار _ بهشهر
🌸ویژه سن ۱ تا ۳ سال و ۳تا ۱۲ سال
🌸ظرفیت محدود
تماس با
۰۹۳۶۲۸۴۰۵۸۷
#مدرسه_طبیعت_بهار_بهشهر
@Baharnatureschool
🌸ویژه سن ۱ تا ۳ سال و ۳تا ۱۲ سال
🌸ظرفیت محدود
تماس با
۰۹۳۶۲۸۴۰۵۸۷
#مدرسه_طبیعت_بهار_بهشهر
@Baharnatureschool
Forwarded from نوج🌱
اولین کارگاه "سفر به کودکی از کوچه پس کوچه مدرسه طبیعت"، (آشنایی مخاطبین)، ۱٧ مرداد، توسط #مدرسه_طبیعت_نوج، با همکاری #مدرسه_طبیعت_ریحانه، در قائمشهر برگزار شد.
کارگاهی سرشار از تبادل اندیشه و انرژی.
کارگاهی سرشار از تبادل اندیشه و انرژی.
Forwarded from اتچ بات
بسم الله الرحمن الرحیم
#دانشگاهی_در_دلِ_یک_مدرسه
از صبح با جدیت تمام سرگرم جابه جا کردن پالتهای چوبی هستند, یکیشان انگار مدیر پروژه است,دائم به بقیه دستور می دهد که پالتها را کجا و چطور بگذارند!
با دقت حرکاتشان را زیر نظر دارم تا شاید متوجه شوم که قصدشان چیست؟
آن قدر که متوجه نشدم یکی دارد گوشه آستینم را می کشد,
خاله!خاله!
-بله چی شده پسرم؟
-شما دانشگاه رفته اید؟
-بله چطور؟
-دانشگاه شما چه قسمت هایی داشت؟
-خب ,کلاس, کتابخانه,آزمایشگاه و قسمتهای دیگر
-فریاد میزند: بچه ها, باید آزمایشگاه هم بسازیم! بعضی دانشگاه ها آزمایشگاه هم دارد!!!
بالاخره کشف کردم پس پروژه امروزشان ساخت دانشگاه در مدرسه است!
دوباره بر می گردد,
-خاله ممکنه وسایل آزمایش مدرسه را به ما قرض بدهید, خیلی مواظبش هستیم.
می خندم و می گویم :"بله عزیزم"
به سراغ تسهیلگر دیگری می رود,
-خاله شما دانشگاه رفته اید...
#مدرسه_طبیعت_آفتاب
@naturekids
#دانشگاهی_در_دلِ_یک_مدرسه
از صبح با جدیت تمام سرگرم جابه جا کردن پالتهای چوبی هستند, یکیشان انگار مدیر پروژه است,دائم به بقیه دستور می دهد که پالتها را کجا و چطور بگذارند!
با دقت حرکاتشان را زیر نظر دارم تا شاید متوجه شوم که قصدشان چیست؟
آن قدر که متوجه نشدم یکی دارد گوشه آستینم را می کشد,
خاله!خاله!
-بله چی شده پسرم؟
-شما دانشگاه رفته اید؟
-بله چطور؟
-دانشگاه شما چه قسمت هایی داشت؟
-خب ,کلاس, کتابخانه,آزمایشگاه و قسمتهای دیگر
-فریاد میزند: بچه ها, باید آزمایشگاه هم بسازیم! بعضی دانشگاه ها آزمایشگاه هم دارد!!!
بالاخره کشف کردم پس پروژه امروزشان ساخت دانشگاه در مدرسه است!
دوباره بر می گردد,
-خاله ممکنه وسایل آزمایش مدرسه را به ما قرض بدهید, خیلی مواظبش هستیم.
می خندم و می گویم :"بله عزیزم"
به سراغ تسهیلگر دیگری می رود,
-خاله شما دانشگاه رفته اید...
#مدرسه_طبیعت_آفتاب
@naturekids
Telegram
attach 📎
Forwarded from نوج🌱
بخشی از یک گفتگو (3)
- شما فرزندتان را در کدام مدرسه ثبتنام میکنید؟
- من از زمانی که با #مدرسه_طبیعت آشنا شدم، اساساً تعریفم از مفهوم مدرسه تغییر کرد. کودک را به گونهای شناختم که همه جا و در همه حال، در کار یادگیری ست. در چنین نگاهی، ما نمیتوانیم مکان و زمان مطلق و معینی برای مدرسه تعریف کنیم. برای اویی که عین یک ماشین در حال یادگیری ست، مسخره است که بگوییم: ببین فقط بین ساعت 7 صبح تا 2 بعدازظهر و صرفاً در همین مکانی که تو را ثبت نام کردهایم می توانی درس یاد بگیری! او به این تعریف و تلقی ما از مدرسه اعتنایی نمیکند و تمام وقت با ابزارهای ذاتی یادگیریاش در حال کشف و شناخت است. درواقع برای او همه جا و هر لحظه مدرسه است.
بنابراین من معتقدم بایستی تعریفمان را از مدرسه به روز کنیم. مدرسه وسعتی دارد به مساحت شهر و مدتی دارد به درازای تمام شب ها و روزهای کودکی فرزندمان. مسؤلیت یادگیری فرزندانمان را به یک مکان مشخص در شهر واگذار نکرده، نام مدرسه به آن نداده و پرونده رشد و یادگیری آنها را به خیال خود نبندیم. اگر پدر و مادری هستیم، اتفاقاً مهمترین مسؤلیت ما، فراهم نمودن بستر یادگیری و رشد واقعی برای فرزندانمان است. باید بدانیم هر کجا که او را میبریم برایش مدرسه است. حالا این سؤال را از خود بپرسیم: آیا جامعه خبر دارد که مدرسه فرزندانش است؟ آیا شهر برای این رسالت بزرگ آماده است؟
✅پی نوشت:
اخیراً با نیایش - یکی از بچههای تیم نوجوانان مدرسه- برای واکسن سگ مدرسه، به کلینیک دامپزشکی رفتیم. او که علاقهی زیادی به حیوانات و دامپزشکی دارد، مسؤلیت رسیدگی به امور دامپزشکی حیوانات مدرسه را عهدهدار است. در لابی کلینیک منتظر بودیم تا نوبت به سگمان برسد. یکی از دامپزشکان کلینیک، که خانمی بود، آمد و روی نیمکت روبروی ما نشست و شروع کرد به وارسی کردن سگ ما. نیایش آرام به من گفت: «به نظرتون اشکالی نداره از ایشون درباره دامپزشکی سؤال کنم؟» گفتم: «نه به نظرم اشکالی نداره.»
🔸ببخشید، من میتونم یه مدت بیام اینجا برای کارآموزی؟ کار خاصی نمیکنم ها، فقط میخوام نگاه کنم. آخه من خیلی به دامپزشکی علاقه دارم. میخوام بدونم این علاقه صرفاً بخاطر علاقهم به حیووناست یا نه. و اینکه آیا میتونم از پس معاینه و جراحیشون بربیام.
🔹نمیدونم والا باید با مدیر کلینیک صحبت کنی. اما به نظر من خانمهای دامپزشک توی ایران آینده خوبی ندارن؛ نمیتونند درآمد خوبی داشته باشند. از من میشنوی یه پزشک پولدار شو و به حیوونا کمک کن اگه بهشون علاقه داری... تو بری دانشگاه همون ترم اول یه سگ زنده میارن جلوت و میگن بکشش. میتونی؟...
زیرچشمی به نیایش نگاه میکردم. چشمانش از حیرت گرد شده بود. نگاهی به من انداخت. سعی کردم با لبخندی به او کمک کنم تا خودش را جمع و جور کند. خانم دکتر به اتاق شستشو رفت و نیایش که حالا دیگر چشمانش کوچک شده و ابروهایش در هم رفته بودند آرام به من گفت: «این چی میگه؟ یعنی چی آخه؟ ولشکن من که به حرفهاش توجه نمیکنم. آخه من دوست دارم این رشته رو.» دوباره لبخندی زدم و گفتم: «نیایش، منم فکر میکنم بهتره توجه نکنی. تو کاملا مشخصه که عاشق دامپزشکی هستی و این مهمترین چیزه»
دلم میخواست به اتاقی بروم که خانم دکتر رفت و به او بگویم: هیچ میدانی در دورهای زندگی میکنیم که بچههایی که بدانند چه میخواهند و عاشق چه چیزی هستند، در اقلیتاند؟ هیچ میدانی در دورهی خشکسالی شور و انگیزه و عشق در بین نوجوانان زندگی میکنیم؟ آخر بین اینهمه نوجوان که از فرط بردگی آموزشی صورتهاشان مثل گچ سفید و بیروح است، حالا یکی هم پیدایش شده که روبروی شما نشسته و می گوید عاشق رشته شماست. آنوقت شما اینگونه او را به رگبار یخ و یأس و یاوه میگیرید؟ در دوره زمانهای که لبخند را بر صورت بچهها جراحی میکنند، یکی پیدایش شده که چشمانش برق میزند. آنوقت تو میگویی برو دنبال پول؟!
وقت آن است که جامعه از خود بپرسد چقدر برای اینکه مدرسه فرزندانش باشد، آماده است؟ چقدر برای مواجهه با پرسشها، کنجکاویها، علایق و رفتارهای ذاتی و طبیعی فرزندانش آمادگی دارد؟ من فکر می کنم این رسالت غایی تسهیلگران مدرسه طبیعت، به مثابه کنشگران اجتماعی است: مدرسه طبیعتی به وسعت یک شهر.
عارف آهنگر، تسهیلگرِ #مدرسه_طبیعت
#مدرسه_طبیعتی_به_وسعت_یک_شهر
#مدرسه_طبیعت_برای_نوجوانان
@madresehtabiat
@natureschool
@noojnatureschool
- شما فرزندتان را در کدام مدرسه ثبتنام میکنید؟
- من از زمانی که با #مدرسه_طبیعت آشنا شدم، اساساً تعریفم از مفهوم مدرسه تغییر کرد. کودک را به گونهای شناختم که همه جا و در همه حال، در کار یادگیری ست. در چنین نگاهی، ما نمیتوانیم مکان و زمان مطلق و معینی برای مدرسه تعریف کنیم. برای اویی که عین یک ماشین در حال یادگیری ست، مسخره است که بگوییم: ببین فقط بین ساعت 7 صبح تا 2 بعدازظهر و صرفاً در همین مکانی که تو را ثبت نام کردهایم می توانی درس یاد بگیری! او به این تعریف و تلقی ما از مدرسه اعتنایی نمیکند و تمام وقت با ابزارهای ذاتی یادگیریاش در حال کشف و شناخت است. درواقع برای او همه جا و هر لحظه مدرسه است.
بنابراین من معتقدم بایستی تعریفمان را از مدرسه به روز کنیم. مدرسه وسعتی دارد به مساحت شهر و مدتی دارد به درازای تمام شب ها و روزهای کودکی فرزندمان. مسؤلیت یادگیری فرزندانمان را به یک مکان مشخص در شهر واگذار نکرده، نام مدرسه به آن نداده و پرونده رشد و یادگیری آنها را به خیال خود نبندیم. اگر پدر و مادری هستیم، اتفاقاً مهمترین مسؤلیت ما، فراهم نمودن بستر یادگیری و رشد واقعی برای فرزندانمان است. باید بدانیم هر کجا که او را میبریم برایش مدرسه است. حالا این سؤال را از خود بپرسیم: آیا جامعه خبر دارد که مدرسه فرزندانش است؟ آیا شهر برای این رسالت بزرگ آماده است؟
✅پی نوشت:
اخیراً با نیایش - یکی از بچههای تیم نوجوانان مدرسه- برای واکسن سگ مدرسه، به کلینیک دامپزشکی رفتیم. او که علاقهی زیادی به حیوانات و دامپزشکی دارد، مسؤلیت رسیدگی به امور دامپزشکی حیوانات مدرسه را عهدهدار است. در لابی کلینیک منتظر بودیم تا نوبت به سگمان برسد. یکی از دامپزشکان کلینیک، که خانمی بود، آمد و روی نیمکت روبروی ما نشست و شروع کرد به وارسی کردن سگ ما. نیایش آرام به من گفت: «به نظرتون اشکالی نداره از ایشون درباره دامپزشکی سؤال کنم؟» گفتم: «نه به نظرم اشکالی نداره.»
🔸ببخشید، من میتونم یه مدت بیام اینجا برای کارآموزی؟ کار خاصی نمیکنم ها، فقط میخوام نگاه کنم. آخه من خیلی به دامپزشکی علاقه دارم. میخوام بدونم این علاقه صرفاً بخاطر علاقهم به حیووناست یا نه. و اینکه آیا میتونم از پس معاینه و جراحیشون بربیام.
🔹نمیدونم والا باید با مدیر کلینیک صحبت کنی. اما به نظر من خانمهای دامپزشک توی ایران آینده خوبی ندارن؛ نمیتونند درآمد خوبی داشته باشند. از من میشنوی یه پزشک پولدار شو و به حیوونا کمک کن اگه بهشون علاقه داری... تو بری دانشگاه همون ترم اول یه سگ زنده میارن جلوت و میگن بکشش. میتونی؟...
زیرچشمی به نیایش نگاه میکردم. چشمانش از حیرت گرد شده بود. نگاهی به من انداخت. سعی کردم با لبخندی به او کمک کنم تا خودش را جمع و جور کند. خانم دکتر به اتاق شستشو رفت و نیایش که حالا دیگر چشمانش کوچک شده و ابروهایش در هم رفته بودند آرام به من گفت: «این چی میگه؟ یعنی چی آخه؟ ولشکن من که به حرفهاش توجه نمیکنم. آخه من دوست دارم این رشته رو.» دوباره لبخندی زدم و گفتم: «نیایش، منم فکر میکنم بهتره توجه نکنی. تو کاملا مشخصه که عاشق دامپزشکی هستی و این مهمترین چیزه»
دلم میخواست به اتاقی بروم که خانم دکتر رفت و به او بگویم: هیچ میدانی در دورهای زندگی میکنیم که بچههایی که بدانند چه میخواهند و عاشق چه چیزی هستند، در اقلیتاند؟ هیچ میدانی در دورهی خشکسالی شور و انگیزه و عشق در بین نوجوانان زندگی میکنیم؟ آخر بین اینهمه نوجوان که از فرط بردگی آموزشی صورتهاشان مثل گچ سفید و بیروح است، حالا یکی هم پیدایش شده که روبروی شما نشسته و می گوید عاشق رشته شماست. آنوقت شما اینگونه او را به رگبار یخ و یأس و یاوه میگیرید؟ در دوره زمانهای که لبخند را بر صورت بچهها جراحی میکنند، یکی پیدایش شده که چشمانش برق میزند. آنوقت تو میگویی برو دنبال پول؟!
وقت آن است که جامعه از خود بپرسد چقدر برای اینکه مدرسه فرزندانش باشد، آماده است؟ چقدر برای مواجهه با پرسشها، کنجکاویها، علایق و رفتارهای ذاتی و طبیعی فرزندانش آمادگی دارد؟ من فکر می کنم این رسالت غایی تسهیلگران مدرسه طبیعت، به مثابه کنشگران اجتماعی است: مدرسه طبیعتی به وسعت یک شهر.
عارف آهنگر، تسهیلگرِ #مدرسه_طبیعت
#مدرسه_طبیعتی_به_وسعت_یک_شهر
#مدرسه_طبیعت_برای_نوجوانان
@madresehtabiat
@natureschool
@noojnatureschool
Forwarded from مدرسه ی طبیعت تالی کاک آمل (Elahe Dabirian)
ما را برای رقابت تربیت کردهاند.
برای ربودن موفقیت از دست همکلاسی.
برای شاگرد اول شدن، برای رتبه بالاتر در کنکور. برای کنار زدن همکاران به قصد مدیر شدن. برای سبقت گرفتن در رانندگی و جلوتر بودن به هر قیمت. تربیت ما بر مبنای قیاس شکل گرفته است، هرکی زودتر، هرکی بزرگتر، هرکی زیباتر، هرکی پولدارتر و اینگونه در نهاد ما همواره جنگی نهفته است برای «ترین» شدن.
اما حالا؛
ما محتاج یک انقلاب تربیتی هستیم. پس فرزندانمان را آنگونه که خودمان تربیت نشدیم؛ تربیت کنیم. برای صلح، برای باهم بودن، برای گفتگو کردن و برای همیاری و برای «باهم» زندگی کردن. شاید ناگزیر شدیم که در خودمان نیز نوسازی تربیتی کنیم.
الهه دبیریان_تسهیلگر
#مدرسه_طبیعت
#مدرسه_طبیعت_تالی_کاک
@Talikaknaturschool
برای ربودن موفقیت از دست همکلاسی.
برای شاگرد اول شدن، برای رتبه بالاتر در کنکور. برای کنار زدن همکاران به قصد مدیر شدن. برای سبقت گرفتن در رانندگی و جلوتر بودن به هر قیمت. تربیت ما بر مبنای قیاس شکل گرفته است، هرکی زودتر، هرکی بزرگتر، هرکی زیباتر، هرکی پولدارتر و اینگونه در نهاد ما همواره جنگی نهفته است برای «ترین» شدن.
اما حالا؛
ما محتاج یک انقلاب تربیتی هستیم. پس فرزندانمان را آنگونه که خودمان تربیت نشدیم؛ تربیت کنیم. برای صلح، برای باهم بودن، برای گفتگو کردن و برای همیاری و برای «باهم» زندگی کردن. شاید ناگزیر شدیم که در خودمان نیز نوسازی تربیتی کنیم.
الهه دبیریان_تسهیلگر
#مدرسه_طبیعت
#مدرسه_طبیعت_تالی_کاک
@Talikaknaturschool
Forwarded from اتچ بات
خطاب به سازمان حفاظت محیط زیست، با احترام
آیا نوزادی که از سینهی مادرش کَنده شده و به اجبار از او دور شده باشد، در بزرگسالی از مادرش نگهداری و مراقبت خواهد کرد؟
بر اساس مطالعات زیست- روانشناسانه، انسان در دوران کودکی خود کاملا حسی- انگیزشی است. یعنی چه؟ یعنی هر محیط و پدیدهای که «حس» کودک را درگیر و هیجاناش را برانگیخته کند، او را به سمت خود کشانده یا از خود میراند و به طور کل ارتباطی حسی بین آن محیط و پدیده با کودک برقرار میشود و دیگر کودک نسبت به آن بیتفاوت و بیحس نیست. کودک ذاتاً نسبت به طبیعت گرایش دارد.
حالا همانطور که در دفتر کار یا در عرصههای طبیعی مشغول به خدمت هستید، اگر به اینترنت دسترسی دارید، جمعیت کودکان ایران را جستجو کنید. آمارها می گویند حدوداً سی درصد از جمعیت کشور زیر 18 سالاند. با تطبیق دادن با آمار دانشآموزان کشور، درمییابیم که حدوداً 18 میلیون از این جمعیت زیر 12 سالاند. یعنی طبق تعریف ملی، کودکاند.
حالا بیایید کودک را در دو فضا تصویر کنیم. تصویر اول او را در آپارتمان و نشسته مقابل تلویزیون، یا تبلت به دست در حال بازی نشان میدهد. و تصویر دوم او را در یک محیط طبیعی اطراف شهر، در حالیکه در میان دو ردیف درختان بلند بلوط و افرا در حال قدم زدن است، می نمایاند. به نظرتان کدام فضا محرکهای حسی- هیجانی بیشتری برای کودک در آستین دارد؟ آن فضایی که تا چشم کار میکند آسفالت و دیوار و ماشین و تنهایی است یا فضایی که پاییز و زمستان و بهار و تابستانش به راه است و خاک و آب و حیوان و حشرهاش سرجایشان هستند و آواز پرندگان و صدای باد و برگ اش همآوای خندههای کودکاند؟
اگر بپذیریم کودک در دورهای از رشد خود قرار دارد که برایش هر چیزی زمانی «وجود» دارد که حسی را در او به جریان بیاندازد، اگر قبول کنیم که او موجودی ست که بالذاته «مشغول» است و مستعد «بازی» و «کنجکاوی»، و برایش طبیعت صرفاٌ یک چشمانداز نبوده بلکه بستریست برای پروراندن حس و هیجاناتاش، ترجیح میدهید فرزند خود و آن 18 میلیون را را در کدام تصویر ببینید؟
آیا این را یک فرصت ارزشمند نمیدانید؟ حتی باشگاههای فوتبال هم برای خود تیمهای پایه در ردههای نونهالان، نوجوانان و جوانان دارند. مگر بخشی از رسالت آن سازمان، آموزش همگانی نیست؟ به اهمیت پشتوانهی نسلی که تردید ندارید؟ مگر محیط زیست و طبیعت ما در آینده نیاز به متخصص و پژوهشگر و محیطبان ندارد؟ از آن مهمتر، مگر شهروندان ما نبایستی امروز و آینده نسبت به محیط زیستشان احساس مسؤلیت و مراقبت داشته باشند؟ مگر اینها در حوزه عملکرد و وظایف سازمان حفاظت محیط زیست نیست؟ مگر میشود بدون عشق از چیزی محفاظت کرد؟ مگر میتوان با همایش و درس و دانشگاه جوانی که در کودکی از آغوش مادر محروم گشته را حافظ مادر کرد؟
چرا وقتی اینهمه اشتیاق و اراده و سرمایه اجتماعی برای گسترش مدرسه طبیعت در سراسر ایران وجود دارد، فرصت را مغتنم نمیشمارید و حمایت نمیکنید؟ منتظر چه هستید؟ میخواهید آن 18 میلیون شهروندی که تا مغز استخوان مستعد عاشق شدن به طبیعت و محیط زیست هستند را به حال خود رها کرده و در عین حال آینده این آب و خاک را به دست آنها بسپارید؟
پی نوشت: شاید تماشای چند ثانیه ی زیر، به شما در پاسخ به این پرسش ها کمک کند.
عارف آهنگر، تسهیلگر #مدرسه_طبیعت
@natureschool
@madresehtabiat
آیا نوزادی که از سینهی مادرش کَنده شده و به اجبار از او دور شده باشد، در بزرگسالی از مادرش نگهداری و مراقبت خواهد کرد؟
بر اساس مطالعات زیست- روانشناسانه، انسان در دوران کودکی خود کاملا حسی- انگیزشی است. یعنی چه؟ یعنی هر محیط و پدیدهای که «حس» کودک را درگیر و هیجاناش را برانگیخته کند، او را به سمت خود کشانده یا از خود میراند و به طور کل ارتباطی حسی بین آن محیط و پدیده با کودک برقرار میشود و دیگر کودک نسبت به آن بیتفاوت و بیحس نیست. کودک ذاتاً نسبت به طبیعت گرایش دارد.
حالا همانطور که در دفتر کار یا در عرصههای طبیعی مشغول به خدمت هستید، اگر به اینترنت دسترسی دارید، جمعیت کودکان ایران را جستجو کنید. آمارها می گویند حدوداً سی درصد از جمعیت کشور زیر 18 سالاند. با تطبیق دادن با آمار دانشآموزان کشور، درمییابیم که حدوداً 18 میلیون از این جمعیت زیر 12 سالاند. یعنی طبق تعریف ملی، کودکاند.
حالا بیایید کودک را در دو فضا تصویر کنیم. تصویر اول او را در آپارتمان و نشسته مقابل تلویزیون، یا تبلت به دست در حال بازی نشان میدهد. و تصویر دوم او را در یک محیط طبیعی اطراف شهر، در حالیکه در میان دو ردیف درختان بلند بلوط و افرا در حال قدم زدن است، می نمایاند. به نظرتان کدام فضا محرکهای حسی- هیجانی بیشتری برای کودک در آستین دارد؟ آن فضایی که تا چشم کار میکند آسفالت و دیوار و ماشین و تنهایی است یا فضایی که پاییز و زمستان و بهار و تابستانش به راه است و خاک و آب و حیوان و حشرهاش سرجایشان هستند و آواز پرندگان و صدای باد و برگ اش همآوای خندههای کودکاند؟
اگر بپذیریم کودک در دورهای از رشد خود قرار دارد که برایش هر چیزی زمانی «وجود» دارد که حسی را در او به جریان بیاندازد، اگر قبول کنیم که او موجودی ست که بالذاته «مشغول» است و مستعد «بازی» و «کنجکاوی»، و برایش طبیعت صرفاٌ یک چشمانداز نبوده بلکه بستریست برای پروراندن حس و هیجاناتاش، ترجیح میدهید فرزند خود و آن 18 میلیون را را در کدام تصویر ببینید؟
آیا این را یک فرصت ارزشمند نمیدانید؟ حتی باشگاههای فوتبال هم برای خود تیمهای پایه در ردههای نونهالان، نوجوانان و جوانان دارند. مگر بخشی از رسالت آن سازمان، آموزش همگانی نیست؟ به اهمیت پشتوانهی نسلی که تردید ندارید؟ مگر محیط زیست و طبیعت ما در آینده نیاز به متخصص و پژوهشگر و محیطبان ندارد؟ از آن مهمتر، مگر شهروندان ما نبایستی امروز و آینده نسبت به محیط زیستشان احساس مسؤلیت و مراقبت داشته باشند؟ مگر اینها در حوزه عملکرد و وظایف سازمان حفاظت محیط زیست نیست؟ مگر میشود بدون عشق از چیزی محفاظت کرد؟ مگر میتوان با همایش و درس و دانشگاه جوانی که در کودکی از آغوش مادر محروم گشته را حافظ مادر کرد؟
چرا وقتی اینهمه اشتیاق و اراده و سرمایه اجتماعی برای گسترش مدرسه طبیعت در سراسر ایران وجود دارد، فرصت را مغتنم نمیشمارید و حمایت نمیکنید؟ منتظر چه هستید؟ میخواهید آن 18 میلیون شهروندی که تا مغز استخوان مستعد عاشق شدن به طبیعت و محیط زیست هستند را به حال خود رها کرده و در عین حال آینده این آب و خاک را به دست آنها بسپارید؟
پی نوشت: شاید تماشای چند ثانیه ی زیر، به شما در پاسخ به این پرسش ها کمک کند.
عارف آهنگر، تسهیلگر #مدرسه_طبیعت
@natureschool
@madresehtabiat
Telegram
Forwarded from اتچ بات
خطاب به سازمان حفاظت محیط زیست، با احترام
آیا نوزادی که از سینهی مادرش کَنده شده و به اجبار از او دور شده باشد، در بزرگسالی از مادرش نگهداری و مراقبت خواهد کرد؟
بر اساس مطالعات زیست- روانشناسانه، انسان در دوران کودکی خود کاملا حسی- انگیزشی است. یعنی چه؟ یعنی هر محیط و پدیدهای که «حس» کودک را درگیر و هیجاناش را برانگیخته کند، او را به سمت خود کشانده یا از خود میراند و به طور کل ارتباطی حسی بین آن محیط و پدیده با کودک برقرار میشود و دیگر کودک نسبت به آن بیتفاوت و بیحس نیست. کودک ذاتاً نسبت به طبیعت گرایش دارد.
حالا همانطور که در دفتر کار یا در عرصههای طبیعی مشغول به خدمت هستید، اگر به اینترنت دسترسی دارید، جمعیت کودکان ایران را جستجو کنید. آمارها می گویند حدوداً سی درصد از جمعیت کشور زیر 18 سالاند. با تطبیق دادن با آمار دانشآموزان کشور، درمییابیم که حدوداً 18 میلیون از این جمعیت زیر 12 سالاند. یعنی طبق تعریف ملی، کودکاند.
حالا بیایید کودک را در دو فضا تصویر کنیم. تصویر اول او را در آپارتمان و نشسته مقابل تلویزیون، یا تبلت به دست در حال بازی نشان میدهد. و تصویر دوم او را در یک محیط طبیعی اطراف شهر، در حالیکه در میان دو ردیف درختان بلند بلوط و افرا در حال قدم زدن است، می نمایاند. به نظرتان کدام فضا محرکهای حسی- هیجانی بیشتری برای کودک در آستین دارد؟ آن فضایی که تا چشم کار میکند آسفالت و دیوار و ماشین و تنهایی است یا فضایی که پاییز و زمستان و بهار و تابستانش به راه است و خاک و آب و حیوان و حشرهاش سرجایشان هستند و آواز پرندگان و صدای باد و برگ اش همآوای خندههای کودکاند؟
اگر بپذیریم کودک در دورهای از رشد خود قرار دارد که برایش هر چیزی زمانی «وجود» دارد که حسی را در او به جریان بیاندازد، اگر قبول کنیم که او موجودی ست که بالذاته «مشغول» است و مستعد «بازی» و «کنجکاوی»، و برایش طبیعت صرفاٌ یک چشمانداز نبوده بلکه بستریست برای پروراندن حس و هیجاناتاش، ترجیح میدهید فرزند خود و آن 18 میلیون را را در کدام تصویر ببینید؟
آیا این را یک فرصت ارزشمند نمیدانید؟ حتی باشگاههای فوتبال هم برای خود تیمهای پایه در ردههای نونهالان، نوجوانان و جوانان دارند. مگر بخشی از رسالت آن سازمان، آموزش همگانی نیست؟ به اهمیت پشتوانهی نسلی که تردید ندارید؟ مگر محیط زیست و طبیعت ما در آینده نیاز به متخصص و پژوهشگر و محیطبان ندارد؟ از آن مهمتر، مگر شهروندان ما نبایستی امروز و آینده نسبت به محیط زیستشان احساس مسؤلیت و مراقبت داشته باشند؟ مگر اینها در حوزه عملکرد و وظایف سازمان حفاظت محیط زیست نیست؟ مگر میشود بدون عشق از چیزی محفاظت کرد؟ مگر میتوان با همایش و درس و دانشگاه جوانی که در کودکی از آغوش مادر محروم گشته را حافظ مادر کرد؟
چرا وقتی اینهمه اشتیاق و اراده و سرمایه اجتماعی برای گسترش مدرسه طبیعت در سراسر ایران وجود دارد، فرصت را مغتنم نمیشمارید و حمایت نمیکنید؟ منتظر چه هستید؟ میخواهید آن 18 میلیون شهروندی که تا مغز استخوان مستعد عاشق شدن به طبیعت و محیط زیست هستند را به حال خود رها کرده و در عین حال آینده این آب و خاک را به دست آنها بسپارید؟
پی نوشت: شاید تماشای چند ثانیه ی زیر، به شما در پاسخ به این پرسش ها کمک کند.
عارف آهنگر، تسهیلگر #مدرسه_طبیعت
@natureschool
@madresehtabiat
آیا نوزادی که از سینهی مادرش کَنده شده و به اجبار از او دور شده باشد، در بزرگسالی از مادرش نگهداری و مراقبت خواهد کرد؟
بر اساس مطالعات زیست- روانشناسانه، انسان در دوران کودکی خود کاملا حسی- انگیزشی است. یعنی چه؟ یعنی هر محیط و پدیدهای که «حس» کودک را درگیر و هیجاناش را برانگیخته کند، او را به سمت خود کشانده یا از خود میراند و به طور کل ارتباطی حسی بین آن محیط و پدیده با کودک برقرار میشود و دیگر کودک نسبت به آن بیتفاوت و بیحس نیست. کودک ذاتاً نسبت به طبیعت گرایش دارد.
حالا همانطور که در دفتر کار یا در عرصههای طبیعی مشغول به خدمت هستید، اگر به اینترنت دسترسی دارید، جمعیت کودکان ایران را جستجو کنید. آمارها می گویند حدوداً سی درصد از جمعیت کشور زیر 18 سالاند. با تطبیق دادن با آمار دانشآموزان کشور، درمییابیم که حدوداً 18 میلیون از این جمعیت زیر 12 سالاند. یعنی طبق تعریف ملی، کودکاند.
حالا بیایید کودک را در دو فضا تصویر کنیم. تصویر اول او را در آپارتمان و نشسته مقابل تلویزیون، یا تبلت به دست در حال بازی نشان میدهد. و تصویر دوم او را در یک محیط طبیعی اطراف شهر، در حالیکه در میان دو ردیف درختان بلند بلوط و افرا در حال قدم زدن است، می نمایاند. به نظرتان کدام فضا محرکهای حسی- هیجانی بیشتری برای کودک در آستین دارد؟ آن فضایی که تا چشم کار میکند آسفالت و دیوار و ماشین و تنهایی است یا فضایی که پاییز و زمستان و بهار و تابستانش به راه است و خاک و آب و حیوان و حشرهاش سرجایشان هستند و آواز پرندگان و صدای باد و برگ اش همآوای خندههای کودکاند؟
اگر بپذیریم کودک در دورهای از رشد خود قرار دارد که برایش هر چیزی زمانی «وجود» دارد که حسی را در او به جریان بیاندازد، اگر قبول کنیم که او موجودی ست که بالذاته «مشغول» است و مستعد «بازی» و «کنجکاوی»، و برایش طبیعت صرفاٌ یک چشمانداز نبوده بلکه بستریست برای پروراندن حس و هیجاناتاش، ترجیح میدهید فرزند خود و آن 18 میلیون را را در کدام تصویر ببینید؟
آیا این را یک فرصت ارزشمند نمیدانید؟ حتی باشگاههای فوتبال هم برای خود تیمهای پایه در ردههای نونهالان، نوجوانان و جوانان دارند. مگر بخشی از رسالت آن سازمان، آموزش همگانی نیست؟ به اهمیت پشتوانهی نسلی که تردید ندارید؟ مگر محیط زیست و طبیعت ما در آینده نیاز به متخصص و پژوهشگر و محیطبان ندارد؟ از آن مهمتر، مگر شهروندان ما نبایستی امروز و آینده نسبت به محیط زیستشان احساس مسؤلیت و مراقبت داشته باشند؟ مگر اینها در حوزه عملکرد و وظایف سازمان حفاظت محیط زیست نیست؟ مگر میشود بدون عشق از چیزی محفاظت کرد؟ مگر میتوان با همایش و درس و دانشگاه جوانی که در کودکی از آغوش مادر محروم گشته را حافظ مادر کرد؟
چرا وقتی اینهمه اشتیاق و اراده و سرمایه اجتماعی برای گسترش مدرسه طبیعت در سراسر ایران وجود دارد، فرصت را مغتنم نمیشمارید و حمایت نمیکنید؟ منتظر چه هستید؟ میخواهید آن 18 میلیون شهروندی که تا مغز استخوان مستعد عاشق شدن به طبیعت و محیط زیست هستند را به حال خود رها کرده و در عین حال آینده این آب و خاک را به دست آنها بسپارید؟
پی نوشت: شاید تماشای چند ثانیه ی زیر، به شما در پاسخ به این پرسش ها کمک کند.
عارف آهنگر، تسهیلگر #مدرسه_طبیعت
@natureschool
@madresehtabiat
Telegram
Forwarded from اتچ بات
ابتدای الفبای خواندن و نوشتن بود.
جثههای کوچکمان پشت میز و نیمکتهای سهنفرهی کلاس اول گم میشد. هنوز گوش به قصههای شنیده و نشیده داشتیم که گفتند بنویسید... رج به رج خطهای دفترهایمان سیاه شد. گفتند بخوانید. خواندیم آب. نوشتیم آب، اما از لمس آب خبری نبود. در میان چهاردیواری مدرسه حوضی نبود تا زلف فوارهاش را زیر پرتو آفتاب با سرانگشتانمان شانه بزنیم. رسیدیم به نان. نوشتیم و خواندیم نان، اما هنوز دستمان به خوشهی گندم نخورده بود، زیر نوازش باد بر گونهی گندمزار. میخواستند باسواد شویم.گفتند: بابا آب داد. گفتند: بابا نان داد.
اما نگفتند پیش از بابا این زمین بود که آب داد و گندم داد و آتش داد حتی. نگفتند که زمین نان داد .
زمان گذشت از ما، زمانه هم.
حالا در دل همین شهر، کودکی را میبینیم که در مزرعهی گندمی که خود شاهد سپردن دانههایش به خاک بوده و پیش از آن در دستش گرفته و بوییده آن را و گاهبهگاه جریان نرم آب را در میان جوانهها دیده و در گذر فصل و ماه رسیدن خوشهها را در انتظار مانده و رنگ به رنگ ساقههای نازک را از سبز تا زرد به تماشا نشسته است، میگوید
"میخواهم گندم بچینم تا برای بابا نان بپزم"
حالا او خوب میداند که آغاز نان از کجاست؛
از دامان زمین است، نه میان الفبا.
.
.
(نگار گودرزی-تسهیلگر مدرسه طبیعت)
#مدرسه_طبیعت #مدرسه_طبیعت_کنکاج #عبدالحسین_وهابزاده #nature_school #یادگیری_آزاد
جثههای کوچکمان پشت میز و نیمکتهای سهنفرهی کلاس اول گم میشد. هنوز گوش به قصههای شنیده و نشیده داشتیم که گفتند بنویسید... رج به رج خطهای دفترهایمان سیاه شد. گفتند بخوانید. خواندیم آب. نوشتیم آب، اما از لمس آب خبری نبود. در میان چهاردیواری مدرسه حوضی نبود تا زلف فوارهاش را زیر پرتو آفتاب با سرانگشتانمان شانه بزنیم. رسیدیم به نان. نوشتیم و خواندیم نان، اما هنوز دستمان به خوشهی گندم نخورده بود، زیر نوازش باد بر گونهی گندمزار. میخواستند باسواد شویم.گفتند: بابا آب داد. گفتند: بابا نان داد.
اما نگفتند پیش از بابا این زمین بود که آب داد و گندم داد و آتش داد حتی. نگفتند که زمین نان داد .
زمان گذشت از ما، زمانه هم.
حالا در دل همین شهر، کودکی را میبینیم که در مزرعهی گندمی که خود شاهد سپردن دانههایش به خاک بوده و پیش از آن در دستش گرفته و بوییده آن را و گاهبهگاه جریان نرم آب را در میان جوانهها دیده و در گذر فصل و ماه رسیدن خوشهها را در انتظار مانده و رنگ به رنگ ساقههای نازک را از سبز تا زرد به تماشا نشسته است، میگوید
"میخواهم گندم بچینم تا برای بابا نان بپزم"
حالا او خوب میداند که آغاز نان از کجاست؛
از دامان زمین است، نه میان الفبا.
.
.
(نگار گودرزی-تسهیلگر مدرسه طبیعت)
#مدرسه_طبیعت #مدرسه_طبیعت_کنکاج #عبدالحسین_وهابزاده #nature_school #یادگیری_آزاد
Telegram
attach 📎
Forwarded from محمد درویش
✅ از قیل و قال مدرسه حالی دلم گرفت؛ یک چند نیز خدمت معشوق و مِی کنم!
🔻از حافظ میآموزیم و روشنی میافروزیم به جای دشنام به تاریکیها ...
#مدرسه_طبیعت
🇮🇷: @darvishnameh
🔻از حافظ میآموزیم و روشنی میافروزیم به جای دشنام به تاریکیها ...
#مدرسه_طبیعت
🇮🇷: @darvishnameh
Forwarded from Farzane Roostaei
خیلی وقتها به امتحان دیکته فکر میکنم، اولین امتحانی که در کودکی با آن روبهرو شدم.
چه امتحان سخت و بیانصافانهای بود.
امتحانی که در آن، نادانستههای کودکی بی دفاع، مورد قضاوت بیرحمانه دانستههای معلم قرار میگرفت.
امتحانی که در آن با غلطهایم قضاوت میشدم، نه با درستهایم.
اگر دهها صفحه هم درست مینوشتم، معلم به سادگی از کنار آنها میگذشت اما به محض دیدن اولین غلط دور آن را با خودکار قرمز جوری خط میکشید که درستهایم رنگ میباخت. جوری که در برگه امتحانم آنچه خودنمایی میکرد غلطهایم بود.
دیگر برای خودم هم عادی شده بود که آنچه مهم است داشتهها و تواناییهایم نیست بلکه نداشتهها و ضعفهایم است.
آن روزها نمیدانستم که گرچه نوشتن را میآموزم اما ...
بعدها وقتی به برادر کوچکترم دیکته میگفتم همانگونه قضاوت کردم که با من شد، و حتی بدتر.
آنقدر سخت دیکته میگفتم و آنقدر ادامه می.دادم تا دور غلطهای برادرم خط بکشم.
نمیدانم قضاوتهای غلط با ما چه کرد که امروز از کنار صفحه صفحه مهربانی دیگران میگذریم، اما با دیدن کوچکترین خطا چنان دورش خط میکشیم که ثابت کنیم تو همانی که نمیدانی، که نمیتوانی.
کاش آن روزها معلمم، چیز مهمتری از نوشتن به من میآموخت.
این روز ها خیلی سعی میکنم دور غلطهای دیگران خط نکشم.
این روز ها خیلی سعی میکنم که وقتی به دیگران میاندیشم خوبیهاشان را ورق ورق مرور کنم.
کاش بچههایمان مثل ما قضاوت نشوند.
نویسنده: ناشناس
#مدرسه_طبیعت
@natureschool
چه امتحان سخت و بیانصافانهای بود.
امتحانی که در آن، نادانستههای کودکی بی دفاع، مورد قضاوت بیرحمانه دانستههای معلم قرار میگرفت.
امتحانی که در آن با غلطهایم قضاوت میشدم، نه با درستهایم.
اگر دهها صفحه هم درست مینوشتم، معلم به سادگی از کنار آنها میگذشت اما به محض دیدن اولین غلط دور آن را با خودکار قرمز جوری خط میکشید که درستهایم رنگ میباخت. جوری که در برگه امتحانم آنچه خودنمایی میکرد غلطهایم بود.
دیگر برای خودم هم عادی شده بود که آنچه مهم است داشتهها و تواناییهایم نیست بلکه نداشتهها و ضعفهایم است.
آن روزها نمیدانستم که گرچه نوشتن را میآموزم اما ...
بعدها وقتی به برادر کوچکترم دیکته میگفتم همانگونه قضاوت کردم که با من شد، و حتی بدتر.
آنقدر سخت دیکته میگفتم و آنقدر ادامه می.دادم تا دور غلطهای برادرم خط بکشم.
نمیدانم قضاوتهای غلط با ما چه کرد که امروز از کنار صفحه صفحه مهربانی دیگران میگذریم، اما با دیدن کوچکترین خطا چنان دورش خط میکشیم که ثابت کنیم تو همانی که نمیدانی، که نمیتوانی.
کاش آن روزها معلمم، چیز مهمتری از نوشتن به من میآموخت.
این روز ها خیلی سعی میکنم دور غلطهای دیگران خط نکشم.
این روز ها خیلی سعی میکنم که وقتی به دیگران میاندیشم خوبیهاشان را ورق ورق مرور کنم.
کاش بچههایمان مثل ما قضاوت نشوند.
نویسنده: ناشناس
#مدرسه_طبیعت
@natureschool
Forwarded from نهال كوچك پرديسان
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
بازي كنيد و بخنديد
جهان خالي از صداي خنده هايتان مباد
روز جهاني كودك مبارك
@pardisannatsch
@natureschool
#مدرسه_طبيعت_پرديسان
#مدرسه_طبیعت
جهان خالي از صداي خنده هايتان مباد
روز جهاني كودك مبارك
@pardisannatsch
@natureschool
#مدرسه_طبيعت_پرديسان
#مدرسه_طبیعت
✅والدین همراه مدرسه طبیعت بهار
كم كم به فصل سرما نزديك ميشويم،اما اين به آن معنا نيست كه فرصت تجربه كودكانمان را از طبيعت بگيريم!
از شما تقاضا داريم كودكانتان را با پوشیدن لباسهای گرم و مناسبِ اين فصل به مدرسه طبيعت بفرستيد تا بدنشان در برابر سرما مقاومتر شود. همچنين مانع كسب تجربه و استفاده شان از طبيعت نشويم! چرا كه آنها بايد لمس كنند تا اين دنياى هستى را بشناسند و از آن مراقبت كنند... به آنها نشان دهيم كه هر فصل زيبايى خودش را دارد🌧🌸💚🌳❄️
سپاس از همراهى خانواده ى #مدرسه_طبيعت_بهار
۰۹۳۶۲۸۴۰۵۸۷
@Baharnatureschool
كم كم به فصل سرما نزديك ميشويم،اما اين به آن معنا نيست كه فرصت تجربه كودكانمان را از طبيعت بگيريم!
از شما تقاضا داريم كودكانتان را با پوشیدن لباسهای گرم و مناسبِ اين فصل به مدرسه طبيعت بفرستيد تا بدنشان در برابر سرما مقاومتر شود. همچنين مانع كسب تجربه و استفاده شان از طبيعت نشويم! چرا كه آنها بايد لمس كنند تا اين دنياى هستى را بشناسند و از آن مراقبت كنند... به آنها نشان دهيم كه هر فصل زيبايى خودش را دارد🌧🌸💚🌳❄️
سپاس از همراهى خانواده ى #مدرسه_طبيعت_بهار
۰۹۳۶۲۸۴۰۵۸۷
@Baharnatureschool
Forwarded from نوج🌱
✅گزارش تسهیلگری:
(مکان: اتاق غذاخوری)
🔹کودک اول: خاله، من و کارن داریم با هم دوست میشیم.
🔺تسهیلگر: چه خوب. چطوری با هم دوست میشین؟
🔹کودک اول: با بازی کردن. باید با هم بازی کنیم بعد دوست بشیم.
🔸کودک دوم: مثلا باید به هم نارنگی بدیم. (در حالیکه نارنگی می خورد)
🔺تسهیلگر: بعد دوستی تون چطوری شروع میشه؟
🔸کودک دوم: با دویدن شروع میشه.
#مدرسه_طبیعت
@noojnatureschool
(مکان: اتاق غذاخوری)
🔹کودک اول: خاله، من و کارن داریم با هم دوست میشیم.
🔺تسهیلگر: چه خوب. چطوری با هم دوست میشین؟
🔹کودک اول: با بازی کردن. باید با هم بازی کنیم بعد دوست بشیم.
🔸کودک دوم: مثلا باید به هم نارنگی بدیم. (در حالیکه نارنگی می خورد)
🔺تسهیلگر: بعد دوستی تون چطوری شروع میشه؟
🔸کودک دوم: با دویدن شروع میشه.
#مدرسه_طبیعت
@noojnatureschool
Forwarded from باغ هنر کودک گندم
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
آیا کودکی چیزی جز یک رهایی خوشایند است. که مسیر سبز خاطره ها را به جاده ی بزرگسالی می کشاند؟
مجموعه عکسهای پوریا قلیچ خانی
#دیوارها_را_برداریم
#مدرسه_طبیعت
مجموعه عکسهای پوریا قلیچ خانی
#دیوارها_را_برداریم
#مدرسه_طبیعت
Forwarded from Abdol-Hossein Vahabzadeh
دریغ که چنین نیست.نه فقط که چنین نیست که در مسیری واژگونه است. نمیدانم ما را به راستی تنها برای نچسبانیدن کاغذی بر دیوار پلمب میکنند یا پروردن شادی و امید در دل کودکان این سرزمین و اشتغال مولد برای بزرگسالانش؟ امید که از این راه کج بازگردند.
✅ وقتی از نیروگاه اتمی بوشهر صدایی شنیده میشود که علیالقاعده باید از #پردیسان یا #ساختمان_علاقهمندان شنیده شود!
✒یادداشتم را در صفحه آخر #روزنامه_شرق بخوانید:
https://goo.gl/y4Y2Sh
🔻درسی که مدارس طبیعت به کلاننگران توسعه در ایران میدهند!🔻
🖋روز شنبه، پنجم آبان ۹۷، در آیین افتتاح رسمی هشتادویکمین #مدرسه_طبیعت ایران موسوم به گُجیک در #بوشهر شرکت کردم. جالب اینکه در مسیر حرکت به سمت مدرسه طبیعت، شاهد شادی و شعف دانشآمورانی بودم که به دلیل بارندگی شدید رخداده، خبر تعطیلی مدارس آنها را ذوقزده کرده بود! درحالیکه بچههای مدارس طبیعت، برعکس زمانی ناراحت میشوند که مدرسه به هر دلیل تعطیل شود.
گفتنی آنکه این مدرسه، نخستین مدرسه طبیعت در استان بوشهر محسوب میشود که با همراهی و حمایت بخش خصوصی و مدیریت #نیروگاه_اتمی_بوشهر، آغاز به کار کرد. افزون برآن، چند روزی است که یک مدرسه طبیعت دیگر به نام #مشعل_جنگل، کار آزمایشی خود را با همت یک پزشک متخصص کودکان در بوشهر آغاز کرده و به زودی چند مدرسه طبیعت دیگر در دیگر شهرستانهای استان از جمله جم، آبپخش و بندر گناوه افتتاح خواهند شد.
اما رمز موفقیت و حمایت مردمی از مدارس طبیعت در چیست؟ چگونه است که برخی پروژههای دولتی با وجود میلیاردهاریال سرمایهگذاری و حمایتهای دولتی تمام و کمال، هنوز به ده درصد اهداف خود نرسیدهاند، اما مدرسه طبیعت که تقریباً تماماً روی دوش مردم و بخش خصوصی اداره میشوند، توانسته چنین پیشبرنده در ۲۹ استان کشور پرچم خود را به اهتزاز درآورد؟
به نظرم بررسی دقیق و موشکافانه اقبال مردم به مدارس طبیعت و موفقیت شگفتانگیز این مکتب تربیتی، میتواند درس بزرگی برای کلاننگران توسعه باشد تا آنها هم دریابند که اگر با مردم و برای مردم تصمیم بگیرید، میتوانید موفقیتی پایدار درو کنید.
خوشحالم که وزیر آموزش و پرورش هم شجاعانه به نقد آموزش ابتدایی پرداخته و ضمن پایاندادن به مافیای کتابهای کمکآموزشی در مقطع ابتدایی، خواهان حضور بیشتر دانشآموزان در طبیعت شده است.
به امید روزی که هیچ دانشآموزی یادش نیاید که روزی شعار شادیبخش دانشآموزان این دیار: "فتیله، فردا تعطیله" بود!
🇮🇷: @darvishnameh
.
✅ وقتی از نیروگاه اتمی بوشهر صدایی شنیده میشود که علیالقاعده باید از #پردیسان یا #ساختمان_علاقهمندان شنیده شود!
✒یادداشتم را در صفحه آخر #روزنامه_شرق بخوانید:
https://goo.gl/y4Y2Sh
🔻درسی که مدارس طبیعت به کلاننگران توسعه در ایران میدهند!🔻
🖋روز شنبه، پنجم آبان ۹۷، در آیین افتتاح رسمی هشتادویکمین #مدرسه_طبیعت ایران موسوم به گُجیک در #بوشهر شرکت کردم. جالب اینکه در مسیر حرکت به سمت مدرسه طبیعت، شاهد شادی و شعف دانشآمورانی بودم که به دلیل بارندگی شدید رخداده، خبر تعطیلی مدارس آنها را ذوقزده کرده بود! درحالیکه بچههای مدارس طبیعت، برعکس زمانی ناراحت میشوند که مدرسه به هر دلیل تعطیل شود.
گفتنی آنکه این مدرسه، نخستین مدرسه طبیعت در استان بوشهر محسوب میشود که با همراهی و حمایت بخش خصوصی و مدیریت #نیروگاه_اتمی_بوشهر، آغاز به کار کرد. افزون برآن، چند روزی است که یک مدرسه طبیعت دیگر به نام #مشعل_جنگل، کار آزمایشی خود را با همت یک پزشک متخصص کودکان در بوشهر آغاز کرده و به زودی چند مدرسه طبیعت دیگر در دیگر شهرستانهای استان از جمله جم، آبپخش و بندر گناوه افتتاح خواهند شد.
اما رمز موفقیت و حمایت مردمی از مدارس طبیعت در چیست؟ چگونه است که برخی پروژههای دولتی با وجود میلیاردهاریال سرمایهگذاری و حمایتهای دولتی تمام و کمال، هنوز به ده درصد اهداف خود نرسیدهاند، اما مدرسه طبیعت که تقریباً تماماً روی دوش مردم و بخش خصوصی اداره میشوند، توانسته چنین پیشبرنده در ۲۹ استان کشور پرچم خود را به اهتزاز درآورد؟
به نظرم بررسی دقیق و موشکافانه اقبال مردم به مدارس طبیعت و موفقیت شگفتانگیز این مکتب تربیتی، میتواند درس بزرگی برای کلاننگران توسعه باشد تا آنها هم دریابند که اگر با مردم و برای مردم تصمیم بگیرید، میتوانید موفقیتی پایدار درو کنید.
خوشحالم که وزیر آموزش و پرورش هم شجاعانه به نقد آموزش ابتدایی پرداخته و ضمن پایاندادن به مافیای کتابهای کمکآموزشی در مقطع ابتدایی، خواهان حضور بیشتر دانشآموزان در طبیعت شده است.
به امید روزی که هیچ دانشآموزی یادش نیاید که روزی شعار شادیبخش دانشآموزان این دیار: "فتیله، فردا تعطیله" بود!
🇮🇷: @darvishnameh
.
روزنامه شرق
مدارس طبیعت و درس کلاننگری
محمد درویش
Forwarded from کودک و طبیعت | كاتی (مدرسه طبیعت کاتی)
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
Forwarded from محمد درویش
✅ دفاع تمامقد فراکسیون محیطزیست مجلس شورای اسلامی از تداوم فعالیت مدارس طبیعت در ایران ✅
🇮🇷: @darvishnameh
✍ پیرو نشست ماه گذشته - ۱۶ مهر - با #محمدرضا_تابش و همکارانشان در فراکسیون محیطزیست مجلس شورای اسلامی، امروز - ۲۸آبان ۹۷ - جلسه بسیار خوب و سازندهای در دفتر فراکسیون برگزار شد که نمایندگانی از دانشگاه، #بنیاد_کودکوطبیعت و سازمان حفاظت محیطزیست هم حضور داشتند. در جمعبندی این نشست، رییس فراکسیون محیطزیست ضمن قدردانی از زحماتی که تاکنون بنیانگذاران #مدرسه_طبیعت کشیدهاند، اعلام کرد از همه ابزارهای قانونی خود استفاده میکند تا نخست فعالیت مدارس طبیعت موجود با حمایت سازمان حفاظت محیطزیست ادامه یابد و در گام بعدی از مرکز پژوهشهای مجلس شورای اسلامی میخواهد تا با حضور همه گروداران، سازوکارِ قانونیکردنِ این مکتب تربیتی ارزشمند را تبیین و ارایه دهد.
🔻گفته بودم که یا راهی خواهیم یافت و یا خواهیم ساخت. این مدارس طبیعت است که به نسل آینده وطن، مهارت زندگی، کار گروهی و عشق به طبیعت را نمیآموزد، بلکه یاد میدهد! آن هم نه با حرف، بل با فراهمکردنِ امکان مشاهده بیواسطه و آزادانه مواهب طبیعی سرزمین مادری ...
🍀منتظر خبرهایی خوشتر باشید🍀
https://t.me/darvishnameh/7748
🇮🇷: @darvishnameh
✍ پیرو نشست ماه گذشته - ۱۶ مهر - با #محمدرضا_تابش و همکارانشان در فراکسیون محیطزیست مجلس شورای اسلامی، امروز - ۲۸آبان ۹۷ - جلسه بسیار خوب و سازندهای در دفتر فراکسیون برگزار شد که نمایندگانی از دانشگاه، #بنیاد_کودکوطبیعت و سازمان حفاظت محیطزیست هم حضور داشتند. در جمعبندی این نشست، رییس فراکسیون محیطزیست ضمن قدردانی از زحماتی که تاکنون بنیانگذاران #مدرسه_طبیعت کشیدهاند، اعلام کرد از همه ابزارهای قانونی خود استفاده میکند تا نخست فعالیت مدارس طبیعت موجود با حمایت سازمان حفاظت محیطزیست ادامه یابد و در گام بعدی از مرکز پژوهشهای مجلس شورای اسلامی میخواهد تا با حضور همه گروداران، سازوکارِ قانونیکردنِ این مکتب تربیتی ارزشمند را تبیین و ارایه دهد.
🔻گفته بودم که یا راهی خواهیم یافت و یا خواهیم ساخت. این مدارس طبیعت است که به نسل آینده وطن، مهارت زندگی، کار گروهی و عشق به طبیعت را نمیآموزد، بلکه یاد میدهد! آن هم نه با حرف، بل با فراهمکردنِ امکان مشاهده بیواسطه و آزادانه مواهب طبیعی سرزمین مادری ...
🍀منتظر خبرهایی خوشتر باشید🍀
https://t.me/darvishnameh/7748
Telegram
محمد درویش
✅ عزم فراکسیون محیطزیست مجلس شورای اسلامی برای حمایت از مدارس طبیعت و ترویج دوچرخهسواری! ✅
🖋صبح امروز ۱۶ مهر ۹۷، در نشست "آیندهپژوهی؛ ابزار توانمند ارتقای سیاستهای محیطزیست" که در محل #فراکسیون_محیطزیست مجلس شورای اسلامی برگزار شد، طی سخنانی از #محمدرضا_تابش،…
🖋صبح امروز ۱۶ مهر ۹۷، در نشست "آیندهپژوهی؛ ابزار توانمند ارتقای سیاستهای محیطزیست" که در محل #فراکسیون_محیطزیست مجلس شورای اسلامی برگزار شد، طی سخنانی از #محمدرضا_تابش،…
Forwarded from مدرسه طبیعت بهار (گرگان) (مدرسه طبیعت بهار۲)
⚫️ناباورانه در سوگ از دست دادن #شبنم_اسماعیلی عزیز، "دخترِ مدرسه طبیعت" نشسته ایم.⚫️
او از افراد مؤثر در شکل گیری اولین مدرسه طبیعت در مشهد (کاوی کنج) است و از کوشندگان و مؤثرینِ جریان پرورشی مدرسه طبیعت در ایران. جریانی که هدفش پرورش نسلی سالم، خلاق، توانمند و حافظ محیط زیست و طبیعت است.
شبنم عزیز در چند سال گذشته، در راستای ترویج ضرورت تأمین تجربه طبیعت برای کودکان و آموزش تسهیلگری ارتباط کودک و طبیعت زحماتی ارزشمند، تاریخی و فراموش نشدنی کشید. یاد و خاطره ی لبخند و امیدواری اش، حتی در روزهای رنج و بیماری، از خاطرمان نخواهد رفت.
به همسر عزیزش، محسن مشارزاده ی نازنین و همه اهالی مدرسه طبیعت تسلیت گفته و صبر و آرامش آرزو می کنیم.
#مدرسه_طبیعت
او از افراد مؤثر در شکل گیری اولین مدرسه طبیعت در مشهد (کاوی کنج) است و از کوشندگان و مؤثرینِ جریان پرورشی مدرسه طبیعت در ایران. جریانی که هدفش پرورش نسلی سالم، خلاق، توانمند و حافظ محیط زیست و طبیعت است.
شبنم عزیز در چند سال گذشته، در راستای ترویج ضرورت تأمین تجربه طبیعت برای کودکان و آموزش تسهیلگری ارتباط کودک و طبیعت زحماتی ارزشمند، تاریخی و فراموش نشدنی کشید. یاد و خاطره ی لبخند و امیدواری اش، حتی در روزهای رنج و بیماری، از خاطرمان نخواهد رفت.
به همسر عزیزش، محسن مشارزاده ی نازنین و همه اهالی مدرسه طبیعت تسلیت گفته و صبر و آرامش آرزو می کنیم.
#مدرسه_طبیعت
Forwarded from نوج🌱
نقش زنان در حفظ محیط زیست
(به یاد شبنم که هوای باغ دل کودکان را تازه میکرد)
از دیرباز زنان در مقام پرورشدهندگان کودکان، نقش اساسی و اصلی را در خانواده و جامعه داشتهاند. نخستین نگاههای کودک، مادرش را دنبال میکند و درواقع کودک ابتدا دنیا را از نگاه مادر میشناسد.
هر باوری که مادران و زنان هر جامعهای داشته باشند، نخستین و عمیقترین تاثیر را بر روی کودکان باقی میگذارد.
سرشت پرورشدهندهی زنان همچون باغبانی است که نوع و شیوهی رسیدگی او به باغ، ثمرات گوناگون و متفاوتی را به بار خواهد آورد. یکی از مهمترین کانونهای توجه زنان جامعه که به دلیل همین سرشت پرورانندگی آنان نقش پررنگتری را برایشان در نظر دارد، محیط زیست و پاسداشت آن است. زنان پیشرو در عرصهی حفظ محیط زیست در سراسر دنیا و در کشور ما صدای بلند این عرصه هستند و نقش سازندهای را در آگاهیرسانی، پژوهش، فرهنگسازی و مطالبهگری از ساختارهای قدرت و دولتها دارند.
چندین دهه است که دنیا و با کمی تاخیر در ایران، به اهمیت آموزش محیط زیست و مبانی حفظ و نگهداری آن تاکید روزافزون شده است و همیشه هرگاه سخن از آموزش است، ناخودآگاه به فکر کودکان خواهیم افتاد. اما اکنون طبق آخرین پژوهشها و طی سالها بررسی و واکاوی در نظام آموزش کودکان در سراسر دنیا نتایجی به دست آمده است که باید قدری در این مورد تامل کرد. در زمینهی حفظ محیط زیست آموزش زودهنگام کودکان و در معرض انواع اطلاعات غیر لازم قرار دادن آنان، لزوما ما را به نتیجهی دلخواه نخواهد رساند. راه حل را میتوان در الگوسازی دید. به نظر میرسد اکنون حفظ محیط زیست و توجه به معضلات آن به حساسترین زمان خود رسیده است و آثار و تبعات تخریب محیط زیست و بیمهری و زیادهخواهی انسانها نسبت به طبیعت، روزبهروز بیشتر آشکار میشود. آثاری که دیر یا زود همچنان که تا کنون چنین بوده است و البته با شدت بیشتر گریبانگیر انسان خواهد شد. اما حال که صحبت از الگوسازی برای کودکان شد، باز هم باید از اهمیت دوچندان نقش زنان در یافتن و ساختن الگوهای مناسب و دوستدار محیط زیست گفت. این الگوهای عملی از هر جزوهی آموزشییی نتیجهبخشتر است؛ از کارهای سادهای مانند استفاده از کیسه خرید پارچهای به جای پلاستیک و مصرف بهینهی مواد غذایی به منظور کاستن از دورریز غذا و استفادهی کمتر از خودرو شخصی گرفته تا یافتن و حمایت از دیدگاهها و راهکارهای جدید در عرصهی پرورش کودکان؛ مانند رویکرد تازهای با عنوان مدارس طبیعت که بسترساز آشتی با طبیعت و پرورشدهندهی انسانهایی دوستدار محیط زیست خواهند بود. در اینجا هم باز نقش زنان بسیار پررنگ است، چراکه تعداد زیادی از دستاندرکاران و تسهیلگران مدارس طبیعت زنان هستند که ارتباطی نزدیک با کودک و طبیعت دارند. زنانی که با دغدغهی حفظ محیط زیست وارد این عرصه شدهاند و با روحیهی پرورشدهندهی خود عشق به طبیعت را و دوستدار محیط زیست بودن را برای کودکان الگوسازی میکنند.
یکی از زنان فعال و از پیشگامان و تسهیلگران مدرسه طبیعت در مشهد، بهتازگی و در روزهای آغاز آذرماه پس از مدتها تحمل درد و رنج بیماری درگذشت. شبنم اسماعیلی یکی از زنان جوان دغدغهمند و کوشا در جهت پرورش عشق به طبیعت برای کودکان بود. عشقی که تا نباشد، نه طبیعتی خواهد ماند و نه محیط زیستی سالم. ادامهی راه شبنم انتخاب زنان بیشماری است که میخواهند کودکان را برای طبیعت و طبیعت را برای کودکان، پاک، سرسبز و غنی نگاه دارند و دختران کوچک امروز که در دامان چنین زنان بزرگی پرورش مییابند، به واسطهی مهری که اکنون نسبت به طبیعت در دل آنان کاشته میشود، خود در آینده از پیشگامان حافظان محیط زیست خواهند بود.
نگار گودرزی، تسهیلگر #مدرسه_طبیعت
(به یاد شبنم که هوای باغ دل کودکان را تازه میکرد)
از دیرباز زنان در مقام پرورشدهندگان کودکان، نقش اساسی و اصلی را در خانواده و جامعه داشتهاند. نخستین نگاههای کودک، مادرش را دنبال میکند و درواقع کودک ابتدا دنیا را از نگاه مادر میشناسد.
هر باوری که مادران و زنان هر جامعهای داشته باشند، نخستین و عمیقترین تاثیر را بر روی کودکان باقی میگذارد.
سرشت پرورشدهندهی زنان همچون باغبانی است که نوع و شیوهی رسیدگی او به باغ، ثمرات گوناگون و متفاوتی را به بار خواهد آورد. یکی از مهمترین کانونهای توجه زنان جامعه که به دلیل همین سرشت پرورانندگی آنان نقش پررنگتری را برایشان در نظر دارد، محیط زیست و پاسداشت آن است. زنان پیشرو در عرصهی حفظ محیط زیست در سراسر دنیا و در کشور ما صدای بلند این عرصه هستند و نقش سازندهای را در آگاهیرسانی، پژوهش، فرهنگسازی و مطالبهگری از ساختارهای قدرت و دولتها دارند.
چندین دهه است که دنیا و با کمی تاخیر در ایران، به اهمیت آموزش محیط زیست و مبانی حفظ و نگهداری آن تاکید روزافزون شده است و همیشه هرگاه سخن از آموزش است، ناخودآگاه به فکر کودکان خواهیم افتاد. اما اکنون طبق آخرین پژوهشها و طی سالها بررسی و واکاوی در نظام آموزش کودکان در سراسر دنیا نتایجی به دست آمده است که باید قدری در این مورد تامل کرد. در زمینهی حفظ محیط زیست آموزش زودهنگام کودکان و در معرض انواع اطلاعات غیر لازم قرار دادن آنان، لزوما ما را به نتیجهی دلخواه نخواهد رساند. راه حل را میتوان در الگوسازی دید. به نظر میرسد اکنون حفظ محیط زیست و توجه به معضلات آن به حساسترین زمان خود رسیده است و آثار و تبعات تخریب محیط زیست و بیمهری و زیادهخواهی انسانها نسبت به طبیعت، روزبهروز بیشتر آشکار میشود. آثاری که دیر یا زود همچنان که تا کنون چنین بوده است و البته با شدت بیشتر گریبانگیر انسان خواهد شد. اما حال که صحبت از الگوسازی برای کودکان شد، باز هم باید از اهمیت دوچندان نقش زنان در یافتن و ساختن الگوهای مناسب و دوستدار محیط زیست گفت. این الگوهای عملی از هر جزوهی آموزشییی نتیجهبخشتر است؛ از کارهای سادهای مانند استفاده از کیسه خرید پارچهای به جای پلاستیک و مصرف بهینهی مواد غذایی به منظور کاستن از دورریز غذا و استفادهی کمتر از خودرو شخصی گرفته تا یافتن و حمایت از دیدگاهها و راهکارهای جدید در عرصهی پرورش کودکان؛ مانند رویکرد تازهای با عنوان مدارس طبیعت که بسترساز آشتی با طبیعت و پرورشدهندهی انسانهایی دوستدار محیط زیست خواهند بود. در اینجا هم باز نقش زنان بسیار پررنگ است، چراکه تعداد زیادی از دستاندرکاران و تسهیلگران مدارس طبیعت زنان هستند که ارتباطی نزدیک با کودک و طبیعت دارند. زنانی که با دغدغهی حفظ محیط زیست وارد این عرصه شدهاند و با روحیهی پرورشدهندهی خود عشق به طبیعت را و دوستدار محیط زیست بودن را برای کودکان الگوسازی میکنند.
یکی از زنان فعال و از پیشگامان و تسهیلگران مدرسه طبیعت در مشهد، بهتازگی و در روزهای آغاز آذرماه پس از مدتها تحمل درد و رنج بیماری درگذشت. شبنم اسماعیلی یکی از زنان جوان دغدغهمند و کوشا در جهت پرورش عشق به طبیعت برای کودکان بود. عشقی که تا نباشد، نه طبیعتی خواهد ماند و نه محیط زیستی سالم. ادامهی راه شبنم انتخاب زنان بیشماری است که میخواهند کودکان را برای طبیعت و طبیعت را برای کودکان، پاک، سرسبز و غنی نگاه دارند و دختران کوچک امروز که در دامان چنین زنان بزرگی پرورش مییابند، به واسطهی مهری که اکنون نسبت به طبیعت در دل آنان کاشته میشود، خود در آینده از پیشگامان حافظان محیط زیست خواهند بود.
نگار گودرزی، تسهیلگر #مدرسه_طبیعت