«پدرم روضه رضوان به دو گندم بفروخت»
در عوض بربری تازه نصیب ما شد!
من و حافظ
مجموعه شعر #طنز
#رضااحسان_پور
#نشرنون
#رضااحسانپور #شعرطنز #تایپوگرافی #نشر_نون #حافظ ##شعر #تک_بیت #خندوانه #حافظ_شیرازی
https://telegram.me/joinchat/AjPKfTudfbuZdiiOzhuaug
https://www.instagram.com/p/BHRGvWMgdec/
در عوض بربری تازه نصیب ما شد!
من و حافظ
مجموعه شعر #طنز
#رضااحسان_پور
#نشرنون
#رضااحسانپور #شعرطنز #تایپوگرافی #نشر_نون #حافظ ##شعر #تک_بیت #خندوانه #حافظ_شیرازی
https://telegram.me/joinchat/AjPKfTudfbuZdiiOzhuaug
https://www.instagram.com/p/BHRGvWMgdec/
Instagram
«پدرم روضه رضوان به دو گندم بفروخت»
در عوض بربری تازه نصیب ما شد!
من و حافظ
مجموعه شعر #طنز
#رضااحسان_پور
#نشرنون
#رضااحسانپور #شعرطنز #تایپوگرافی #نشر_نون #حافظ ##شعر #تک_بیت #خندوانه #حافظ_شیرازی
در عوض بربری تازه نصیب ما شد!
من و حافظ
مجموعه شعر #طنز
#رضااحسان_پور
#نشرنون
#رضااحسانپور #شعرطنز #تایپوگرافی #نشر_نون #حافظ ##شعر #تک_بیت #خندوانه #حافظ_شیرازی
NOONBOOK :: نشر نون
«کشکول تحت ویندوز» داستانهای طنز | #احمداکبرپور با تصویرهای #اردشیررستمی | #نشرنون @noonbook
وقتی پدرم با آرشه صداهایی بم و جادویی از ویولنسلش درمیآورد، مادرم با عشق به او خیره میشد. وقتی هم مادرم رنگها را استادانه ترکیب میکرد و روی بوم هنرنمایی میکرد، پدرم با عشق به او خیره میشد. آنها وقتی از مطبهایشان برمیگشتند این کارها را میکردند. پدرم متخصص اورولوژی و مادرم ارتوپد بود. تا میآمدند خانه، مرا در آغوش میگرفتند و میگفتند: «ادی، چهقدر دلمان برایت تنگ شده بود.» من به دو میرفتم سراغ پیانو تا آهنگ جدیدی را که تمرین کرده بودم، برایشان بنوازم و آنها با عشق به من خیره شوند.
كشكول تحت ويندوز
مجموعه داستان طنز
20 داستان #طنز از #احمداکبرپور
طراحي #اردشير_رستمي
#نشرنون
چاپ دوم
@noonbook
كشكول تحت ويندوز
مجموعه داستان طنز
20 داستان #طنز از #احمداکبرپور
طراحي #اردشير_رستمي
#نشرنون
چاپ دوم
@noonbook