گفتمان
2.88K subscribers
468 photos
361 videos
233 files
433 links
@goftman_nokhbegan : ارتباط با مدیر

اینستاگرام : instagram.com/goftman_ir

کست باکس : castbox.fm/channel/goftman_ir-id4289831?country=ir

وب سایت : goftman.ir
Download Telegram
🔹بیش از دو قرن است که به نحوی مسئله تعامل ما با #مدرنیته و واکنش به مدنیت معاصر غربی، به مسئله ما تبدیل شده است. این مسئله به اشکال مختلف بروز و ظهور پیدا کرده است. مسئله شدن نحوه تعامل ما با مدرنیته و #تمدن معاصر غربی فقط یک مسئله نخبگانی نیست که در سطح و لایه نخبگانی طرح شده باشد، بلکه جلوه های این تقابل یا تعامل و رویارویی در قشرهای مختلف و لایه های مختلف حیات جمعی ما بروز و ظهور دارد.

🔸در میان انحاء واکنش ها و پاسخ ها به چالش بین ما و مدنیت معاصر غربی، شاید قابل دفاع ترین و معقول ترین رویکرد، رویکردی باشد که در مرز انتخاب بین #سنت و #مدرنیسم متوقف نمی شود و به دنبال این نیست که به صورت قاطع بین سنت و مدرنیسم انتخاب کند، رویکردی که در جستجوی تسلیم به غرب و فرآورده های مدرنیته نیست همانطور که به دنبال دفاع کورکورانه از سنت نیست.

🔹پی افکندن #تمدن_نوین_اسلامی یعنی طرحی نو در افکندن. این پی افکندن تمدن نوین اسلامی وکلان طرحِ خروج از وضع موجود و وصول به یک وضع مطلوب بر اساس اصول، ارزش ها و مبانی اسلامی، یکی از الزامات اصلی اش بحث #علوم_انسانی_اسلامی است. تمدن معاصر غربی دو رکن رکین و اساسی دارد؛ یکی رشد و شکوفایی علوم تجربی و طبیعی و دیگری بحث رشد علوم انسانی و تولید علوم انسانی متناسب با این تمدن و آرمان های این تمدن است.

🔸با #علوم_انسانی_غربی شعار گونه نباید برخورد شود، ما باید علوم انسانی غربی را هضم کنیم ، درک کنیم، خوب مطالعه کنیم، البته نقادانه بخوانیم، رویکرد انتقادی داشته باشیم؛ تسلیم گونه و انفعالی علوم انسانی غربی را نخوانیم. علوم انسانی غربی با شعار از میدان به در نمی رود، با تفکر انتقادی از میدان به در می شود. بنابراین از شعار زدگی و از خام خیالی و برخورد های ساده انگارانه هم باید پرهیز کرد؛ یعنی نه نسبت به علوم انسانی اسلامی شعار زده بشویم و نه نسبت به #امکان_تحقق اش ساده لوحانه و سهل گیرانه مواجه بشویم و نه در مقابل علوم انسانی غربی حالت تسلیم و انفعال داشته باشیم.

#احمد_واعظی
#علوم_انسانی_اسلامی
#علم_مدرن
#گفتمان_نخبگان_علوم_انسانی
@gnoe_ir
#ایده_دانشگاه (1)
#میثم_سفید_خوش

🔻سرآغاز تفکر نظام مند:
🔹تاریخ تفکر نظام مند، تاریخ مشخصی است. با اینکه نمی توان تاریخی برای تفکر تعیین کرد، اما تاریخ تفکر نظام مند آن گونه که منجر به زایش علوم شده است تاریخ و سرآغاز کاملا مشخصی دارد و آن #یونان_باستان است؛ نزدیک به 2600 تا 2700 سال پیش. البته غیر از یونانیان، اقوامی دیگر نیز اهل تفکر بوده اند. #ایرانی ها، #مصری ها، چه بسا در اندیشه بر یونانیان فضل تقدم داشته باشند اما آن اندیشه ای که به نظام فکری و روش منظم منجر شود و زاینده چیزی به نام علم شود، بی گمان از یونان باستان آغاز شده است. مراد از علم، #مطلق_علوم است یعنی همه علوم و هیچ فرقی میان آنها نیست. در جهان قدیم به مطلق علوم، #فلسفه می گفتند. ریاضیات، علوم طبیعی، نجوم، اخلاق و تدبیرمنزل، سیاست مدن، موسیقی، همه فلسفه بودند.

🔻تولد دانشگاه:
🔸همراه با #زایش_علم، #دانشگاه زاده شد البته دانشگاه به مثابه یک مدرسه عالی علمی نه به مثابه یک مدرسه آموزشی اولیه؛ چیزی شبیه مکتب خانه ای که بچه ها در آنجا سواد یاد بگیرند. نهاد عالی علم، یعنی جایی که علم در ژرف ترین و با گسترده ترین معنای ممکن خود به گونه ای پژوهشی پی گرفته می شود؛ نه اینکه مثلا به شما الفبا و جدول ضرب آموخته شود. اولین دانشگاه که من اسم آن را دانشگاه می گذارم، اولین مدرسه عالی علم در تاریخ بشر محله ای است در #آتن به نام #آکادمیا. اهمیت این مدرسه به اندازه ای زیاد است که در طول تاریخ عملاً به مطلق مدرسه، آکادمی گفته شده است. آکادمیا اسم مکان و محله ای است کمی بیرون از شهر آتن. #افلاطون مدرسه ای را در آنجا تاسیس کرد که برای 900 سال این مدرسه فعال بود. آکادمی های افلاطون نشان دهنده این بود که علم و مدرسه عالی یا دانشگاه با هم زاده شدند. علم غیر مدرسه ای، علمی که در نهاد عالی علم تحقق پیدا نمی کند چیزی بیشتر از کنجکاوی های فردی نیست.
🔹#مدرسه و #فلسفه با هم هستند و این دو می توانند پدیده ای به اسم تمدن بسازند درصورتی که مطالعات فردی، ذوقی هستند؛ البته بسیار مهم اند ولی محصول نبوغ هستند. ابن سینای ما یکی از قله های تفکر بشری است ولی به جهت یک نبوغ، نه به جهت شرایط مدرسه. مدرسه، ابن سینا را ابن سینا نکرده است. به همین دلیل ابن سینا نمی تواند تداوم داشته باشد؛ مدرسه ضامن تداوم علم است چون مدرسه #سنت_ساز است، نه سنت فردی بلکه یک سنتی اجتماعی. پس ما در #جهان_باستان یک تجربه هزار ساله ای در همراهی مدرسه و علم داریم.

#گفتمان_نخبگان_علوم_انسانی
#تابستان96
@gnoe_ir
#پرونده_ویژه
#پیدایش_جامعه_شناسی (1)
#عبدالحسین_کلانتری

🔹 #علم چیزی جز صورت بندی تجارب بشری در مقابل علوم مختلف نیست. نحوه مواجهه ما با پدیده های مختلف و به طور مشخص عرصه #علوم_اجتماعی، در طول تاریخ یکسان نبوده است. علم اجتماعی در اصل چیزی جز انباشت تجربی حیات اجتماعی نیست. در #دوره_مدرن مواجهه انسان با طبیعت و خودش و کل هستی متفاوت شده است و این تفاوت نسبت عالم و آدم منجر به این شده است که علم جدیدی صورت بگیرد.

🔸بر خلاف این تصور که علم در ورای تاریخ نزج پیدا می کند، علم کاملاً در یک بستر #تاریخی رشد و نمو می کند؛ البته این به معنای عدم اصول عقلانی و ثابت نیست. این فقط توجه دادن به شرایط تاریخی برای فهم علم و به صورت مختص #علوم_انسانی و #علوم_اجتماعی است. علوم اجتماعی و علوم انسانی تنیده شده در تاریخ و سنت خود است.

🔹شما نمی توانید علوم انسانی را در خارج از تاریخ خود فهم کنید و در واقع علم در خارج از نسبت خودشان کاربست نیستند، چون ما در اینجا با انسان های متفاوتی رو به رو هستیم. انسان در یک دوره تاریخی طبیعتا وجوهات شخصیتی و اصول و امهات و تفاوتی دارد که تعیین کننده تاریخ و سنت خود اوست.

🔸 نباید بگوییم که چیزی که اکنون در دسترس ما است باقی مانده از خوبی های قدمای ما است؛ این تحلیل درستی نیست. ما با یک تداوم در سیر علوم انسانی مواجه نیستیم، ما با #گسست هایی رو به رو هستیم. گسست ها بدین معنا است که ما بجای اینکه تدوام داشته باشیم تحت عنوان علوم انسانی با گپ ها و شکاف هایی رو به رو هستیم که مسیر علوم انسانی را متفاوت کرده است. این بصیرتی است که #دیرینه_شناسی #میشل_فوکو به ما می دهد.

🔹علوم انسانی در ایران به معنای جدید خود کاملا وارداتی است و از یک سنتی دیگر وام گرفته است. این علوم مبتنی بر یک #سنت_تاریخی شکل گرفته است و اساسا معطوف همان جامعه و کشور سامان یافته است و به مسائل آن کشور پرداخته است. علوم انسانی و اجتماعی ناخوانده مهمان زندگی ما شده است و ما به هیچ وجه فهم درستی و دقیقی از آن نداریم. ما خیال می کردیم علوم اجتماعی یک علم محض است و هیچ ربطی به سنت و تاریخ ندارد.

🔸اگر #علوم_اجتماعی می خواهد رسالتی داشته باشد، بررسی واقعیت موجود است. تاریخ عرصه امکان ها است و انسان نیز در همین امکان ها زیست می کند. علوم انسانی از خلال دانش و نهاد، سوژه های خودش را تولید می کند. #فوکو در #دیرینه_شناسی و #تبار_شناسی، خود به اراده های معطوف به اقتدار اشارات بسیار مهمی دارد و نشان می دهد که علم چگونه با #قدرت و نهادهای قدرت، خودش را بر #سوژه ها حاکم می کند.

#عبدالحسین_کلانتری
#میشل_فوکو
#دیرینه_شناسی
#کارگروه_علوم_اجتماعی
#گفتمان_نخبگان_علوم_انسانی
@gnoe_ir
🔘در ایران سلوک متجددانه نداریم

🔻#حسین_کچویان

▪️در مواجهه با #تجدد ما دو مسیر کلی را در ایران می‏بینیم: یک مسیر که سید جمال الدین اسدآبادی‏ و آیت اللّه نائینی و مرحوم مطهری و شهید صدر سردمدار آن بودند که در آن از عمق سنت به تجدد نزدیک شدند که مشخصا این امر در نظریات مرحوم مطهری و شهید صدر بارز بود. این دو یک بنیه‏ سنتی قوی داشتند و با اتکا به این بنیه به تجدد نزدیک شدند. یک مسیر دیگر روش ملکم خان و آخوندزاده و...بود که کل سنت را کنار گذاشتند و اصل را واردات نظری غرب فرض کردند. اتفاقا این روش فکری در ایران پا گرفت و روش مرحوم مطهری و دیگران نهادینه نشد و دانشگاه‏های ما متاسفانه با آن‏که زمینه‏هایی هم برای پیشبرد آرای مطهری و سید جمال داشتند، همین حالت را پیدا کردند که دائما اخذ کنند و به موازات آن ترجمه کنند. البته ترجمه کردن بد نیست، خیلی هم‏ مهم است. مهم این است که به چه نحوی انجام شود.

▪️من معتقدم چالش بین #سنت_و_تجدد در ایران عمق بیشتری هم پیدا کرده است. اگر در گذشته این نزاع در سطوح نخبگان و روشنفکران ادامه داشت،اکنون در سطوح‏ اجتماعی هم وجود دارد، اما معتقدم تجدد در ایران و بالاخص در لایه‏های اجتماعی و نه‏ در نخبگان بیشتر با «هرهری مذهب» بودن معنا پیدا می‏کند تا یک سلوک متجددانه. ببینید ما یک سرمایه‏دار در معنای جدید داریم و یا آدمی که مثلا دنبال ثروت است؟ وبر می‏گوید طلب‏کنندگان ثروت همیشه در تاریخ بوده‏اند، اما «سرمایه‏دار» مفهوم‏ جدیدی است. سرمایه‏دار کسی است که نسبت به کار«این دنیایی» نظیر یک امر دینی می‏نگرد وآن هم با انضباط اخلاقی خاصی، توفیق این دنیایی خود را از مسیر عقلانی و حسابگرانه پیگیری می‏کند. آیا با این وصف در ایران ما سرمایه‏دار داریم؟ «رانت‏خواری»و«زدوبند»و دنبال بساز و بفروشی و مانور روی امواج بازار، شکل‏ غالب کنش سرمایه‏دارانه اقتصادی در ایران است. نمی‏گویم اصلا سرمایه‏دار کارآفرین‏ نداریم، ولی عموم از چه سنخی هستند؟در قلمروها دیگر اجتماعی هم همین‏طور است.

▪️تجدد در ایران وقتی که در #روشنفکران عمق ندارد، در لایه‏های اجتماعی هم فاقد بینش جلوه کرده است. من در جای دیگری هم گفته‏ام که ما در ایران «متجدد مالی» شده‏ایم و این‏ «متجدد مالی» شدن الان به سطح جامعه کشانده شده است. در عین‏حال سنت هم از دهه 40 به‏طور مستقل خود را احیا کرده و هنوز هم وجود دارد و این نزاع در هر دو طرف ادامه دارد.به نظر نمی‏رسد این نزاع به پایان رسیده باشد.

🔗 متن کامل یادداشت را بخوانید:
@gnoe_ir
🔘سنت حکمی و زمانه ما

🔻از مجموعه جزوات آموزشی طرح ملی #گفتمان_نخبگان

▪️استغراق انسان ماقبل مدرن در عالم سنت عمیق تر از آن بود که او را به تعریف مفهوم سنت نیازی باشد. انسانی که در جهان سنتی تنفس می کرد، احساس نیازی به تعریف سنت نداشت. این که اکنون ما ناچار هستیم از وصف «سنتی» استفاده کنیم، خود گواه این است فرایند #مدرنیزاسیون پس از انکار ساحت قدس، دچار خلأهایی شده است که او را به پرسش از سنت باز گردانده است. اما این بازگشت به چه شکلی است؟ آیا این بازگشت برای تمام جوامع یکسان و به یک علت باز می گردد؟ جامعه اروپایی سیر و تحولاتی داشته که در آن هر نوع امر قدسی انکار شده است، انسان مدرن به معنای واقعی کلمه زیست غیرسنتی و مدرن را تجربه کرده و در هوایی تنفس کرده است که در آن فریاد «خدا مرده است» سر داده شد. اما ضرورت توجه به سنت برای جوامعی مانند ایران نمی تواند به دلیل فقدان معنویت باشد، چرا که این جوامع على رغم اینکه غربی شده اند، هنوز بر روی گنجینه های سنت حکمی خود قرار دارند، و اگر به #سنت_اسلامی خود توجه کرده اند، به دلیل این است که این سنت دارای ظرفیت هایی است که اولا می تواند پایگاهی برای تفسیر جهان باشد که این تفسیر نه صرفا «حضور در تاریخ» که هضم تاریخ و بردن آن به فرا تاریخ است. ثانیا در مواجهه با مدرنیته و چالش هایش می تواند محملی برای برون رفت از این چالش ها به شمار برود.

▪️نکته حائز اهمیت این است که میان «سخن گفتن سنت» و «به سخن درآوردن سنت» تفاوت است. این که دنیای مدرن با توجه به بحران هایش فرصتی برای بازگشت به سنت فراهم کرده است نباید با وضعیت تاریخی ما که به سنت حکمی خود از آن روی نیاز داریم تا در تاریخ خود بایستیم خلط شود. دنیای #مدرن سنت و معنویت را نیز ابژه خود قرار داده است و آن را متناسب با نیازهای انسان مدرن به سخن در آورده است و صرفا به آن جنبه های از سنت توجه دارد که نیاز انسان مدرن را برطرف کند. اما سنت حکمی و تاریخی مانه صرفا واکنشی در برابر مدرنیته، بلکه پایگاهی برای حضور در جهان و ایستادن در تاریخی است که در فراتاريخ تفسیر می شود.

#پنجمین_دوره

🔗متن کامل یادداشت را بخوانید :
@gnoe_ir
🔘 سنت و تجدد

❇️ (دو الگوی معرفت شناختی در تحلیل دانش سیاسی مسلمانان)

🔻#داود_فیرحی

▪️مفهوم «#سنت» و ساختار و عناصر آن در اندیشه سیاسی دوره اسلامی، هنوز به عنوان امری مستقل مورد توجه واقع نشده است. و در غیاب سلسله ای از بررسیهای انتقادی درباره ماهیت این سنت، به مثابه نظامی از دانش که بتواند مبانی معرفتی و نظام گفتاری آن را توضیح دهد، هرگونه سخن گفتن از سنت مشکل می نماید. در عین حال، مساله جدی است؟ نحوه پرسشهایی که در برابر سنت وجود دارد، بسیار شگفت انگیز است و آن را به معمای مخصوص زمان ما تبدیل کرده است که با اضطراب در اذهان جوامع اسلامی جریان دارد.

▪️#سنت_سیاسی ما واجد یک حافظه جمعی است که جریانهای مختلف اندیشه سیاسی را در خود ادغام نموده و هویت کلی خاصی پیدا کرده است. قواعد تعریف شده ای دارد و، چنانکه اشاره خواهد شد، صورت بندی معینی از اندیشه درباره حقیقت و حقانیت ارائه می دهد. این سنت، به همراه حافظه خود، فرآیند اجتماعی فعالی است که به طور مداوم به باز تولید گذشته می پردازد و در تلاش مستمر برای پیوند حال و گذشته، اقدام به تفسیر و بازپرداخت ممتد هویت می کند. سنت و هویت بر ساخت آن، طبعا امری هنجاری، غیریت آفرین و مسئولیت ساز است.

🔗 متن کامل را اینجا بخوانید:
@gnoe_ir
🔘هم‌دلی یا نقادی

❇️بررسی نحوه‌‌ی مواجهه با دنیای سنتی و مدرن برای گذار از بحران تفکر در ایران

🔻گفت و گوی #سید_مهدی_ناظمی و #علی_پیمان(زارعی)

▫️ ناظمی: اقتضای تفکر انضمامی، فقدان هویت یا چیزی مستقل از تفکر است. چون هویت ما همواره وام دار تفکر ماست و جدای از ما نیست ، ما از آن استقلالی نداریم که بخواهیم درباره‌ی تفکرمان و یا آینده مان تصمیم‌گیری بکنیم. ما همواره مسبوق به یک #سنت هستیم، دلبستگی های ما، دلبستگی های سلیقه ای و روانشناختی نیست، بلکه دلبستگی‌هایی است که در فکر و تاریخ ما وجود دارد و اگر قرار است که در فکر ما هم اتفاق جدیدی رخ بدهد، باز در کنار این دلبستگی ها رخ می دهد. یعنی قرار نیست چیزی متعین و ثابت از ازل تا ابد باقی بماند.

▪️پیمان: دیالوگ با سنت خود، با غرب یا با دیگری، زمانی اتفاق می افتد که از قضا نوعی #بحران و پرسش گریبانمان را گرفته باشد. یعنی دیالوگ با پرسش پیوند خورده است و نه با جواب‌های نهایی و یکپارچه ساز. در دنیای سنت اصلا پرسش وجود ندارد و نیازی هم به پرسش نیست و به همه چیز جواب داده شده است. دنیای سنت دنیای سکون است، دنیای هستی است، دنیای آرامش و سکنی گزیدن است. جهان مدرن است که دنیای شدن و دیالکتیک و پرسش است. پرسش وقتی مطرح می شود که جوابی در کار نباشد. موتور محرکه‌ی مدرنیته همين پرسش های بی جواب است که موجب می شود انسان ادیسه‌وار در این مسیر حرکت و تجربه کند. آیا ما در ایران می توانیم این چنین نگاهی به سنت داشته باشیم؟

▫️ناظمی: تفكر چیزی نیست که ذاتا و ضرورتا خصلت #مدرن داشته باشد، بلکه تفکر در تمامی سنت ها بوده است. در سنت ایرانی_اسلامی ما همواره تحولات فکری مختلف و جریان های فکری متعددی ظهور می‌کرده اند یا از عرصه کنار می‌رفته اند. اینکه بگوییم در تفکرات پیشامدرن امور ثابتی وجود داشته است، نکته‌ي طرفه‌ای نیست. در عالم مدرن هم امر ثابت هست و آن امر ثابت، سوبژکتیویته است. هر عالمی، به چیزی بله می‌گوید و به چیزی نه. اینکه در تفکر مدرن، تغییر و تحول شدتی دارد که در هیچ دوران دیگری سابقه نداشته است، به خاطر مدرن بودن این تفکر است و نه به خاطر تفکر نداشتن سنت ها. تفکر، ارتباط و دریافتی است که ما از خودمان، از وجود و از هویتمان داریم و انسانها همواره این دریافت را دارند. زمانی که سازنده‌ی این دریافت می شوند، می‌گوییم متفکری به وجود آمد. در سنت ما هم تغییرهای تفکری بوده است وهم متفکرانی بوده اند و همین متفکران در تفکرشان و در تفسیرشان از هستی، در تفکر و تفسیر متفکر پیشین چون و چرا کرده اند.

▪️پیمان: تفکر انتقادی یعنی شما با وضعیت فعلی خودت درگیر می شوی و سپس نتیجه ی این درگیری شما می شود فلسفه‌ی #كانت، فلسفه‌ی #هگل با فلسفه‌ی #نیچه. نقد به معنی خرده‌گیری نیست. نقادی یک تجربه ی پربار و الهام بخش است که هنگام بروز بحران ها و ناکارآمدی و ته کشیدن ظرفيت گفتمان‌ها و پارادیم‌ها سربرمی آورد؛ تجربه‌ی خلاقانه ای که از طریق نظریه‌ها و آثار اثرگذار، خطوط گریز را نشان می دهد و افق‌هایی نو می‌گشاید. اگر آن تفکر انتقادی صورت بگیرد و ناخوانده های متون، امور سرکوب شده و همین طور مورد تأمل قرار نگرفته بررسی و تحلیل شود، محصولش می‌تواند راهگشای تفکر در جامعه‌ی ایران باشد. ما به جای اینکه مدام #ابن_سینا را تحریم کنیم، باید به دنبال اراده ه‌ای پنهانی برویم که فلسفه‌ی ابن سینا را ممکن کرده است. ما باید نااندیشیده‌های ابن سینا را بخوانیم.

🔗 متن کامل را اینجا بخوانید:
@gnoe_ir
#حسین_آبادیان

🔹فهم گذشته موقوف است به توقف در یک توقفگاه تاریخی. این توقفگاه، امری است که ما آن را #موقف تاریخی می‌نامیم، یعنی اینکه مورخ با عصری سروکار دارد که سپری شده، لیکن معدوم نشده، بلکه ماده‌ای شده است برای شکل‌گیری یک میقات تاریخی، یعنی تاریخی که جدید ظهور کرده است. ویژگی بارز تاریخ #غرب این است که در آن گسست و انقطاع تاریخی شکل نمی‌گیرد، همیشه نو از درون کهنه ظهور می‌کند، کهنه هماره ماده است برای شکل‌گیری صورت تاریخ جدید؛ حتی اگر دوره‌ای تاریخی شکل گیرد که باعث انقطاع گردد، این امر فترتی شناخته می‌شود که به اصل موضوع لطمه‌ای وارد نمی‌کند.

🔸 گذشته بر خلاف نامش، گذشته نیست. گذشته هماره در زندگی کنونی ما حضور دارد، بر زندگی کنونی ما سنگینی می‌کند و افق‌های امکانی متعددی را برای آینده ترسیم می‌نماید. برای هر تمهیدی درباره تاریخ فردا باید تاریخ تاکنونی را فهمید و نحوه حضور آن را در زندگی درک کرد، در آن صورت است که تاریخ موضوعی برون افتاده و خارج از قلمرو حضور انسانی نخواهد بود، زیرا تاریخ انسان همیشه با اوست. همانطور که #نیچه می‌گفت، نگاه به گذشته طرح ما را به سوی آینده شکل می‌دهد. در این شرایط امر تاریخی به مثابه چیزی که گذشته است، آنگونه فهمیده می‌شود که سلبأ یا ایجابا نسبتی با حال حاضر دارد، یعنی گذشته در اکنون حضور دارد؛ این حضور نشان دهنده فرادهش(سنت) تاریخی خاص هر قوم است. انسان براساس فرهنگ و #فرادهش خاص خود تاریخ خاص خود را می‌سازد، این امر تقدیر تاریخی هر قوم را رقم می‌زند، تقدیری که با داشته‌های هر قوم، باعث رقم خوردن تاریخ خاص همان قوم می‌شود.

🔹هر گونه پرسش تاریخی، پرسشی است از فرادهش، یعنی آنچه از گذشته به ارث رسیده و ماسلبأ و ایجابا در شکل‌گیری آن دخالتی نداشته‌ایم؛ اما این گذشته را نیاکان ما براساس امکانات خود خلق کرده‌اند و مقوله‌ای بیرون از اراده انسان‌ها نبوده و نیست. فهم فرادهش و نحوه استمرار آن ثقل هر روایت تاریخی است؛ آنچه #هایدگر علوم انسانی-تاریخی می‌خواند، به واسطه فرادهش، کششی مقاومت‌ناپذیر به سوی خود واقعیت تاریخی صورت می‌دهد، بنابراین #تاریخ بما هو تاريخ عبارت است از تاریخ مسائل تاریخ در قومی خاص. هر قومی مسائل خاص خود را دارد که با مسائل قوم دیگر متفاوت است.

🔸هرگاه بیان کهنه از پاسخ گفتن به نیاز نو فروماند، به لحاظ تاریخی دگرگونی بزرگ روی می‌دهد این #سنت است که نیاز جدید را تعریف می‌کند و یا شکل می‌دهد، وقتی کهنه توانائی رفع نیاز جدید را ندارد، سنت چنان می‌کند که پاسخ جدید شکل گیرد، راز و رمز کلیه انقلاب‌های فکری در این نکته نهفته است. سنت وقتی می‌تواند علیه گذشته تاریخی بشورد که قادر باشد از آن #پرسش کند، بدون پرسش امکان وقوع دگرگونی بزرگ تاریخی ناممکن است.

❇️تقدیر تاریخی اندیشه در ایران دوره قاجار/علم
#گفتمان_نخبگان_علوم_انسانی
@goftman_ir
🔻#سید_مهدی_ناظمی

🔹مفهوم «#سنت» در تفکر #گادامر آنچنان کلیدی و مهم هست که برای معرفی آن به تفصیل زیادی نیاز نداشته باشیم. گادامر معتقد است آگاهی انسان، ذاتاً تاریخی و برآمده از دل یک سنت است. به این معنا چونان که دیدگاه هیدگر نیز بود، انسان برای فهم ناگزیر از پیش داشت‌های خود نیز بهره می‌برد. این بدان معنا نیست که انسان همچون یک ماشین و به صورت مکانیکی‌ـ‌منطقی از مفاهیم قبلی به مفاهیم جدید می‌رسد. بلکه بدین معناست که انسان هرگونه تغییر وجودی خود را ـ‌که البته با زبان هم بیان خواهد شد‌ـ از دل آنچه قبلاً بوده است و یافت کرده است،‌ استخراج می‌کند. اما نه اینکه استخراج صرف بازگویی آنچه قبلاً بوده است باشد، بلکه چیزی به مثابه چیزی منکشف می‌شود. چنانکه مثلاً ملاصدرا در بیان اصالت وجود از امکانات فلسفه‌ی مشاء بهره می‌برد ولی هر چند در بستر این امکان ـ‌مثلاً تفکیک وجود از ماهیت‌ـ می‌‌اندیشد اما خود به حقیقت دیگری (مثلاً اصالت وجود) نایل می‌شود.

🔸بنابراین زمان گذشته، همواره در اکنون ما حاضر است و اگر انسان متفکر و جویای فهم، از امکانات گذشته خود که در سنت به او ارث می‌رسد، غافل شود در واقع شأنی از شؤون و وجهی از وجوه خود را فراموش و انکار می‌کند. البته نمی‌توان گذشته را تبدیل به یک شیء کرد و پیش روی خود قرار داد، چون گذشته‌ی ما همواره ما را فرا می‌گیرد، اما می‌توان در آن و با آن اندیشید، می‌توان آن را از حالت اختفا به آشکارگی آورد تا بهتر بدانم کیستم و چه می‌خواهیم. همچنین گادامر یادآور می‌شود ـ‌باز هم‌چونان #هیدگر‌ـ که این زبان است که حافظ سنت و وسیله‌ی تفاهم و تعامل‌ ما با آن است. زبان واسطه‌‌ی شفافی است که ما را با گذشته‌ی خود در تعامل قرار می‌دهد و به ما می‌گوید که کیستیم. تاریخ را با زبان می‌توان دریافت و انسان را هم با زبان. با زبان باید از اکنون خود گذر کرد و برای آینده طرح‌افکنی نمود.

🔹گادامر هرچند از الگوی اثر هنری برای وجود شناسی فهم استفاده می‌کند، اما به دنبال #وجود‌شناسی فهم است و آن را در همه‌ی حوزه‌ها ساری و جاری می‌‌داند. به نظر می‌رسد در برخی اوقات او به الگوی واعظ دینی متوسل می‌شود. مثلاً آنجا که می‌گوید برای گذر کردن به گذشته و پر کردن فاصله بین حقایق قبلی و اکنون و امروز خود باید به الگوی عالِم دینی توجه داشت. همچنان که عالِم دینی برای بیان و معرفی خواست خدا در اکنون، بسیار تلاش می‌کند تا متون مقدس را از قیود صرفاً گذشته‌ و مطلق آن‌ها، رها کند و با این تلاش، متن مقدس برای انسان امروز هم فهمیدنی می‌شود. سخن جدید و فهم جدید، نه تنها با سنت محدود نمی‌شود، بلکه اصلاً همان مقداری حاصل می‌شود که با سنت و #زبان، گفت‌وگو صورت گرفته باشد. #دیالکتیک بین پرسشگر با متن، متن به‌مثابه موجود زنده، باعث می‌شود که فهم جدید، متولد شود. پرسش‌گر در ناحیه‌ی باز وجود قرار می‌گیرد و سعی می‌کند از دل گفت‌وگو با همه‌ی آنچه که قبلاً بوده است، وضع کنونی خود را به تعلیق ببرد و با این #تعلیق، طرح جدید خود را نشان دهد. واضح است که این مواجهه‌ی پرسش‌گر با ناحیه باز، مواجهه‌‌ای انتزاعی و معلق نیست، بلکه پرسش پرسش‌گر از درون سنتی خارج شده است. چنانکه پرسش‌ اصالت وجود یا ماهیت ملاصدرا، حداقل از فارابی تا میرداماد سوابقی ـ کم یا زیاد ـ داشته است.

🔹بنابراین اگر از گادامر، هیدگر و اغلب متفکران هرمنوتیک فلسفی پرسش شود، تحول فکری و تاریخی یا حتی تفهم مقطعی در بستر یک متن چگونه رخ می‌دهد، پاسخ خواهند داد که هیچ نقطه‌ی انتزاعی فراتر از متن سنت برای این تحول، قابل وصول نیست، حتی زمانی که با یک غیریت در حال مواجهه و تعامل هستیم، باید آن را در آمیزش با افق سنت قرار دهیم و اگر چنین آمیزشی رخ ندهد، برخورد تحمیلی و غیردیالکتیکی یک‌طرفه، فهم جدیدی را ایجاد نخواهد کرد و فهم در دام توهمات ایدئولوژیک و غیرایدئولوژیک خواهد افتاد و زندگی توهمی، جای زندگی حقیقی را خواهد گرفت.

#گفتمان_نخبگان_علوم_انسانی
@goftman_ir
🔻#حسین_کچویان

🔹يکی از نقدهای متجددان به سنت از آغاز اين بوده است که انسان تا پيش از دوران جديد واجد هيچ شان و مرتبه ای نبوده است. از همين رو آنها انسان‌گرايی را حاصل تجدد می‌دانند که تدريجا از دوران نوزايی اين انديشه را محور کار خود قرار داده تا اين که در قرن نوزدهم ميلادی آن را به کمال خود رساند. نقدهايی که از دوران #هيوم آغاز گرديد و به دست هگل و مارکس به کمال خود رسيد در چارچوب چنين ديدی رابطه انسان و دين را منشاء از خود بيگانگی انسان تلقی کردند، چرا که از اين منظر عبوديت و اطاعت انسان يا به تعبير خاص تر برافکندن توانايی‌های انسان در هيات موجودات متعالی در آسمان و سپس به خاک افتادن در برابر آن و تضرع و دست دعا و نياز برای آن دراز کردن نتيجه ای جز فراموشی و سرکوب انسان و حقيقت موجود در او ندارد. با اين حال کليد درک اين ديدگاه ها و معنا و مفهوم واقعی آنها دو ابهام ديگری است که همزمان با اتهامات پيشين تجدد بر سنت، وارد شده است. اين اتهامات که عمدتا در حوزه معرفت و علم مطرح شده اين است که سنت، ويژگی انسان مرکزگراست. اين بدان معناست که سنت معتقد بوده است جهان برای انسان ساخته شده و انسان براي خدا. به دليل همين انسان مرکزگرايی است که زمين را مرکز عالم قرار داده است، چون انسان را اشرف مخلوقات و محور عالم می دانسته است. اما خطای سنت تنها در اين نبوده است که نظريه هستی شناسانه غلطی را به اعتبار اين انسان گرايی خاص پاس داشته است. اين نوع نگرش به انسان، به عنوان اشرف مخلوقات، فراتر از اين، رويکردی را در حوزه علم و معرفت موجب شده که از آن به انسان شکل گرايی ياد می شود که مطابق آن عالم و کليه موجودات هستی برپايه نوع نگاه انسان به خود مفاهيم و چارچوب های نظری مناسب با آن تبيين و توضيح داده می شود. اما آيا اين عجيب نيست که سنت را مورد شماتت قراردهند که انسان را به اعتبار دعوت به پرستش و اطاعت خدا تحقير کرده است ولی همزمان به آن انتقاد کنند که چرا انسان را اشرف مخلوقات دانسته و ذخيره مفهوم و تصور خاص خود را براي شناخت کل عالم به کار گرفته است: روشن است که چنين اتهامات وانتقادات ناسازگاری موجب تعجب می شود.

🔸اگر به پاسخ #ژيلسون بر اين انتقادات توجه کنيم خواهيم ديد که نکته عجيب در آنها نيست، بعلاوه، با کل تفکر تجدد نيز سازگار است. به بيان ژيلسون، سنت هر شانی را که برای انسان مقرر می دانسته شان اعطايی دراوست. انسان اگر در راس هرم مخلوقات قرار گرفته و بر تخت اشرفيت مخلوقات نشسته اين شان و اعتبار را خود به دست نياورده است. نظم هستی و جايگاهی که خداوند براي انسان مقرر داشته او را چنين مکانت هستی شناختی داده است. به همين دليل نيز انسان سنت هيچ گاه علی رغم نداشتن همتايی بالاتر در وجود، در خود نمی ديده است که از چارچوب هستی شناسانه عالم خارج شود، يا نظم و قانونی از پيش خود براي عالم جعل کند يا اين که نظم و قانونی طبيعی را به صرف اراده و درخواست شخصی و در ناسازگاری باچارچوب هستی‌شناسانه عالم تغيير دهد. اما همين جهات است که موجبات ناخوشنودی تجدد از انسان گرايی سنت را فراهم می آورد. همان‌گونه که کانت به بهترين وجه انسان‌گرايی تجدد را بيان کرده، انسانی که اقتدار و مرجعيتی بالاتر از خود و عقل خود بنياد پذيرفته و بدان تن دهد، حتی اگر اين اقتدار خدا و دين باشد، خويش را برده ساخته است. از اين منظر، انسان علی رغم هر شانی که در سنت داشته به اعتبار تمکين در برابر نظم وجود و عدم طغيان در برابر آن تحقير شده است، چون خود بنياد نيست. به همين ترتيب آن انسان‌گرايی که حاصلش چنين انسانی باشد به چيزی نمی‌ارزد، بلکه بايد آن را به ضدش تعريف کرد يا آن را به طورکلی انکار کرد.

#سنت_و_تجدد
@goftman_ir
گفتمان
🎥 نسبت ما و سنت تاریخی 🔺دکتر #بیژن_عبدالکریمی
📜 انسان با گذشته و #تاریخ خود پیوند دارد؛ زیرا وی محصول محیط و تجربیات خود است. حوادثی که در گذشته رخ داده اند، زمان حال را شکل داده‌اند و آینده را نیز شکل خواهند داد. بنابراین، درک تاریخ خود برای انسان، برای درک حال خود و تصمیم گیری آگاهانه برای آینده از اهمیت خاصی برخوردار است. انسان نمی‌تواند از #سنت فاصله بگیرد؛ زیرا سنت بخشی از هویت اوست. این حس، تعلق و تداوم را فراهم می‌کند و او را به اجداد و میراث فرهنگی خود متصل می‌کند. سنت همچنین به عنوان راهنمای رفتار عمل می‌کند و چارچوبی برای ارزش‌های اخلاقی فراهم می‌کند. رویدادهای تاریخی مانند انقلاب‌ها با تاریخ بشر مرتبط هستند؛ زیرا نشان‌دهنده تغییرات قابل توجهی در جامعه، سیاست و فرهنگ هستند. آنها اغلب توسط خواسته‌های انسان برای آزادی، برابری یا عدالت هدایت می‌شوند. این رویدادها با به چالش کشیدن ساختارهای قدرت موجود و ایجاد ساختارهای جدید، مسیر تاریخ را شکل می‌دهند. به طور خلاصه، انسان به گذشته و سنت پیوند دارد، زیرا هویت او را شکل می‌دهند و راهنمایی رفتار می‌کنند. رویدادهای تاریخی مانند انقلاب‌ها با تاریخ بشر مرتبط هستند؛ زیرا نشان‌دهنده تغییرات قابل توجهی در جامعه هستند که ناشی از تمایلات بشر برای آزادی، برابری یا عدالت است.

🔻جهت تفصیل مباحث منابع ذیل معرفی می‌گردد:

📒 کودکی و تاریخ: درباره‌ی ویرانی تجربه
مؤلف: جورجو آگامبن
ناشر: نشر مرکز
مترجمان: پویا ایمانی

📘فلسفه تاریخ
مؤلف: حسینعلی نوذری
ناشر: طرح نو

📕تاریخ تاریخ‌ها: حماسه‌ها، رخدادنامه‌ها، عاشقانه‌ها و جستارها از هرودوت و توسیدید تا قرن بیستم

مؤلف: جان‌ویون بارو
ناشر: نشر مرکز
مترجم: حسن افشار