(PSM) کانال ایمني فرايند
871 subscribers
140 photos
66 videos
82 files
67 links
مطالب اختصاصی، درباره عناصر مدیریت ایمنی فرایند، در پالايشگاه، پتروشیمی و سكوهاي گازي
علی رضایی، 09128938818
www.hsepsm.com
www.Instagram.com/hsepsm
Download Telegram
تمرین کنند تا یاد بگیرند و خِبره شوند.

قانون چنین مدرسه‌ای، قابلیت و کیفیت است؛ و زمان هرگز یک عامل تعیین‌کننده نخواهد بود. آرمانِ یک مدرسۀ کیفی این است که هر دانش‌آموزی که به انجام کار در این مدرسه تمایل دارد نباید به خاطر کمبود زمان از یادگیری باز بماند. برای رسیدن به این هدف دانش‌‌آموزان باید ابتدا یک مفهوم را به خوبی درک کنند تا بتوانند به سراغ مفهوم جدیدی بروند و به همین دلیل محدودیت زمانی برای یادگیری هر موضوع  گذاشته نمی‌شود. کار معلمی که راهبرانه کلاس را مدیریت می‌کند تسهیل پی‌درپی است؛ بدین معنا که معلم با دانش‌‌آموزان صحبت می‌کند و به گفته‌‌ها و نظرات آنان برای تبدیل کلاس به مکانی دلپذیر برای یادگیری، پیشرفت و ترقی بیشتر در کلاس، گوش فرا می‌دهد.

در واقع وقتی دانش‌آموز دریافت که می‌تواند در جبر، کار کیفی انجام دهد نسبت به ریاضی نیز حس  رضایت‌ بیشتری پیدا خواهد کرد؛ احساسی که امروزه هیچ دانش‌آموزی در کلاس‌هایی که به‌صورت رئیس‌مآبانه  مدیریت می‌شوند، دریافت نمی‌کند. تنها علم به این مسأله که من می‌توانم کار کیفی انجام دهم به ایجاد انگیزه در دانش‌‌آموزان منجر می‌شود. بازی، نمایش، ادا و اطوار درآوردن، فریاد زدن، با اشاره حرف زدن و یا انتقاد از جمله کارهایی است که هر یک از مدیران ممکن است در محیط کار خود به کار گیرند تا به کارهای خودشان شور و هیجانی بیشتری دهند و از کسل‌کننده بودن  شرایط جلوگیری کنند؛ اما جوهرۀ مدیریت خوب در شفقت و دلسوزی نسبت به زیردستان و سخت کاری است. مادامی‌که این جوهر و اصل حفظ شود، مدیر می‌تواند هر سبکی را که در محدودۀ مدیریت راهبرانه است، برگزیند.

برگرفته از کتاب مدرسۀ کیفی؛ نوشته دکتر ویلیام گلسر؛ 
ترجمه دکتر علی صاحبی با همکاری فاطمه معین‌الغربایی
ما گر زِ سر بریده میترسیدیم
در محفل عاشقان نمی رقصیدیم

کادر درمانی یک بیمارستان، پشت لباسشان نوشته بودند
من این شعر را میشناختم، اشکم سرازیر شد.
تاریخ چه ها که نمیکند.
در تبریز ، این شعر بیش از ۱۰۰ سال است كه ورد زبان هاست و اصل شعر این است:

سیصد گل سرخ؛ یک گل نصرانی
ما را ز سر بریده میترسانی؟
ما گر ز سر بریده میترسیدیم
در محفل عاشقان نمی رقصیدیم

(نصرانی، اشاره به فردى مسیحی است).
شاعر مشخص نیست، اما داستان این شعرِ ۱۰۰ ساله .
شهید آمریکایی مشروطه ایران !
صدر مشروطیت است،
تبریز شدیدا محاصره است،
جنگ سختی است.
فقط یک کوچه مانده تا *جنبش مشروطه شکست بخورد.
ستار خان در کوچه امیرخیز آخرین جبهه در حال مقاومت است.

*هُووارد باسکرویل، معلم ۲۴ ساله مدرسه آمریکایی مموریال تبریز تحت تاثیر حق و مشروطه قرار میگیرد و به ستارخان می پیوندد.

کنسول آمریکا در تبریز، از او میخواهد از صف مشروطه‌خواهان جدا شود. باسکرویل ضمن پس‌دادن پاسپورتش میگوید:
تنها فرق من با این مردم، زادگاهم است، و این فرق بزرگی نیست.

هُوارد فرماندهی ۳۰۰ نفر از مجاهدين را بعهده میگیرد و در کنار ستار خان در محله شنب غازان (شام گازان) تبریز با استبداد میجنگد و در نهایت در راه مشروطه برای ایران بر اثر اصابت چند گلوله در سینه شهید میشود.

سیصد گل سرخ، (آن سيصد نفر)
یک گل نصرانی (‌‌‌هُووارد مسیحی)

ستار خان از همان کوچه (امیرخیز) پیروز میشود.
تبریز و ستارخان مراسم تشییع باشکوهی برای این شهید آمریکایی در راه مشروطه برگزار میکنند.
زنان تبریز فرشی با چهره هووارد میبافند و‌ به دستور ستارخان، نام هووارد باسکرویل بر روی اسلحه اش حک میشود و برای مادرش به آمریکا فرستاده میشود.
آن شعر هم سروده میشود.
مزار هُووارد، هم اکنون در گورستان ارامنه تبریز است.

حالا همان شعر ِ ۱۰۰ ساله، در پشت گان ِ پرستاران و پزشکان جانفشان میهنمان است:

سیصد گل سرخ، یک گل نصرانی
ما را زِ سر بریده میترسانی؟
ما گر ز سر بریده میترسیدیم
در محفل عاشقان نمی رقصیدیم
چرا بشر مدام بی‌حوصله‌تر می‌شود

آلبر کامو در قصه معروفش «سقوط» از فردی یاد می کند که ۲۰ سال آزگار همه زندگی و عشقش را به پای یکی ریخته است. از خواب و خوراک و هدف و تلاشش برای فردی که دوست داشت کوتاهی نکرد. ولی به یکباره پی برد که او را اصلا دوست نداشته است. او چون انگیزه دیگری برای فرار از بی حوصلگی نداشت برای خودش یک عشق آفریده بود.

برتراند راسل فیلسوف معروف قرن بیستم در کتابش «تسلط بر شادی» می نویسد: «افرادی که حوصله خودشان را در وقت های شخصی ندارند مثل یک شاخه گل کنده شده از باغچه هستند که سریع می پوسند»

روایت شده است یک راهب بودایی جوان به یک معبد می رود تا راه و رسم رسیدن به درجات بالای روش بودا را فرا گیرد. اولین سوالش از پیر معبد این بود که چقدر طول می کشد من به مرحله والای آموزش شما برسم. استاد می گوید ۱۰ سال کافی است. جوان در جواب می گوید اگر سخت تلاش کنم و دقت و تمرین بسیار زیاد از خودم بروز دهم چند ساله می توانم همه سطوح را طی کنم. معلم معبد می گوید ۲۰ سال …

فیلسوف و معلم دانشگاه اکسفورد « نیل برتون» معتقد است دلیل اصلی احساس ملالت و بی حوصلگی انسان دوران ما این است که بیش از حد مشغول نگاه داشته شده است. از کودکی به همه یاد می دهند هر لحظه، توقع اتفاقی در بیرون از وجودشان را داشته باشند. چیزی بخورند. بنوشند. فیلمی ببینند. بازی کنند. به ملاقات دوستی بروند و …

انسان های دوران ما اگر هر لحظه مشغول نباشند اصلا نمی دانند چکار کنند. تشویش می گیرند. برای خود علائقی کاذب ایجاد می کنند. از تنهایی و رها ساختن ذهن برای تخیل و تصور و مرور خاطرات و اعمال و رفتارشان پرهیز می کنند.

دنیای سرگرمی ها از همیشه قابل دسترس تر شده است. درون تلفن هر فرد یک دنیا ماجرا و تماس و بازی و خبر و گزارش و موسیقی و هر چه که طلب کنند نصب شده است. برای همین هیچ کار نکردن و ذهن را در حالت سکون نگه داشتن برای خیلی ها غیر ممکن است و ان را به علامت افسردگی ربط می دهند. اضطراب می گیرند و تنها راه حل، فرار بیشتر به دنیاهای ساخته شده توسط دیگران است.

سعی کنید بعد از کار، گاهی همه وسایل و خواسته های قابل انجام را کناری بگذارید و به درون مغز سرشار از آرشیو زندگی تان بروید. شیرجه ایی عمیق و آرام به درون روح و وجود خود بزنید و یک صدف زیبا از آنجا برای خودتان هدیه بیاورید.
🔥 حادثه پتروشیمی خارک، حادثه ای در فازسیموپس...?

اينجا پتروشیمی خارکه كه واحد اول مجتمع، برای بازیافت پروپان، بوتان، نفتا و گوگرد از گازهای استحصالی چاه‌های حوزه نفتی فلات قاره ایران در سال ۱۳۴۴ خورشیدی تاسیس شده و واحد دومش که واحد تولید متانوله از سال ۱۳۷۸ خورشیدی فعالیت استارت آپ شده .

روز پنج شنبه بيست و نهم آبان و  در حاليكه فقط دو روز از شروع تعميرات اساسي اين پتروشیمی ميگذشت،‌ حادثه تلخي رخ داد كه منجر به كشته شدن دو نفر از كاركنان بيگناه شد و مهار اين آتش سوزي البته؛ پونزده دقيقه بيشتر طول نكشيد.
در ابتداي اورهال پتروشیمی، مخازن کوچکي وجود دارن که مواد مختلف ناشي از تخليه برج‌های فرایندی، به صورت روزانه در اون نگهداری می‌شه و بعد از تست و کیفیت‌سنجی به مخازن بزرگ فرستاده می‌شن. توي عمليات تخليه و شستشوي اين واحد، از مواد زيادي اعم از لیونل استفاده می‌شه كه روز پنج‌شنبه مقداری از این مایع، وارد کانال آب شده بود و موقع جوشکاری دچار اشتعال شد و این آتش‌سوزی رخ داد.
دقت كنيم كه جریان یافتن مواد هیدروکربور از برج پروپانایزر، به سمت کانالهای سطحی و انجام همزمان فعالیتهای دارای جرقه، مثل عملیات جوشکاری و برشکاری در پایین دست همون واحد در حال تعمیرات، باعث ایجاد و گسترش شعله شده که در نهايت باعث وقوع آتش استخری در برج میشه و داربست بندهایی که در ارتفاع بودن از ترس شعله، خودشونو به پایین پرت کردن.

مثالهای مهم و خطر ساز این کارهای همزمان رو، در فاز راه اندازی و تولید زودهنگام  مجتمع ها و بعدها در زمان اورهال مجتمع ها زياد دیده ایم.
 Simultaneous Operation -SIMOPS
فاز سيمو پس، به فعالیتهای همزمان و هم مکاني گفته می شه که از نظر اجرایی، دارای ماهیتهای متفاوت هستن، اما در یک واحد و به صورت همزمان انجام می گیرن.
گفتنیه که هر دو کار، ممکنه تنهایی، به صورت ایمن انجام بشن، ولی کسی که مجوز این دو تا کارو صادر میکنه باید حتما یک مرجع باشه و حتما باید دید 360 درجه داشته باشه. چرا که هر کدوم از این دو فعالیت، می تونه برای اون یکی کار دیگه، پیامد بسیار خطرناکی داشته باشه.

به شرایط  لازم برای ایمن کردن این دو تا فعالیت پرخطر، "قوانین  سیموپس" گفته میشه. طبق قوانین سیموپس، ایمنی در سطح تکنیک فردی، کافی نیست، بلکه باید اصول ایمنی در سطح تاکتیکی و تیمی، اجرا بشه. در واقع، به مجموعه ای از موانع مثل محصور كردن و چك پوينت و پرمیت و قفل و بند و استندبای تیم حریق و آموزش حرفه ای و برنامه ریزی برای حفظ قابلیت اطمینان و حفظ یکپارچگی، نیاز داره.

در جایی که کارها در فاز سیموپس انجام میشه حتما بايد محوطه فرآیندی محصور بشه و کارهاي ساخت و سازي در دل یک واحد فرآیندی بوسیله فنس کشی جدا بشه. در این مواقع هر کاری دستور العمل شرایط انجام و پرمیتهاي تكميلي خاص خودش رو داره‌. البته در مجتمع هایي كه به بهره برداری رسيدن ، موقع فعالیتهای سیموپس بهتره کارهای داراي انرژي و شعله مثل جوشکاری و.... که قابلیت انتقال دارند در جاهای ایمن و محصور شده انجام بشن.
در چنين شرايطي و در هنگام شستشو مخازن و برج هايي که حاوی مواد قابل اشتعال هستن ،‌ مواد هیدروکربنی باید بوسیله کلوز درین به سامپ درام مخصوص همون واحد تخلیه بشن و بعد از تخلیه کامل مواد قابل اشتعال به سامپ درام با  شستشو از طریق اوپن درین که معمولا به کانال های آبهای سطحی متصله، بقایای مواد هیدروکربنی رو با آب رقیق سازی کرد
ضمنا در محل جوشکاری میشه با بكارگيري حفاظ يا پتوی نسوز، از افتادن جرقه و سرباره الکترود جوشکاری و يا هر منبع جرقه اي ديگه اي جلوگیری كرد و يا برای اطمینان بیشتر در محوطه ای که کار داراي شعله در حال انجامه، ‌براي ايجاد يه لایه محافظتی درکانال های سطحی از فوم استفاده كرد.
از دست رفتن سرمايه هاي انساني و برگشت نا پذير اين حادثه رو به خانواده اونها و پرسنل عملياتي و ايمني اين شركت،‌ تسليت ميگيم.  
🖍 با درود، علی رضایی
کانال ایمنی فرایند
@hsepsm
Forwarded from (PSM) کانال ایمني فرايند (A Rezaei)
حادثه بوعلی به زبان ساده...!
16 تیرماه سال قبل است، یک از پمپهای ربیویلر برج پارازایلن، در حالت تعمیر قرار دارد اما متاسفانه خط ورودی آن توسط Blind Flange کاملا کور و مسدود نشده است. همزمان، شير ايزولاسيون روي همین خط نيز درست عمل نکرده و جريان را عبور میدهد. پارازايلين با دمايي در حدود 300 درجه سانتيگراد از همین فلنج نشت کرده که به خاطر قرارگيرفتن در مجاورت كوره همین برج، مشتعل میشود.
با تجمع این گاز سنگین، اگر کمی شعله دیرتر تشکیل میشد، VCE میداد، اما چون گاز نشت کرده زود آتش میگیرد، Pool Fire میدهد.
یکی از نکات مهم در طراحی این مجتمع اینست که مخازن ذخیره در غرب واحدهای فرایندی قرار دارند و با وقوع چنین شعله مهیب و مرتفعی، دورترین مخزن (C) از سری مخازن ذخیره نفتا آتش میگیرد، اما به آن توجهی نمیشود و آتش و گرمای درونی این مخزن بشدت بالا میرود.
با اتمام اطفاء برج پارازایلن، همه قوا به سمت اطفاء این مخزن، منعطف میشود. البته همزمان با عملیات اطفاء، مخازن B وA نیز تخلیه میشوند.
همچنین، مخازن کروی حاوی LPG نیز در نزدیکی همین مخزن C قرار داشتند و علاوه بر خنک سازی، تخلیه شدند.
يكپارچگي مكانيكي:
همه موارد فوق، ما را به یاد کدام یک از عناصر مدل PSM میاندازند و آیا چنین موضوعی، به غیر از مدل PSM، در کدامیک از سیستم های مدیریت HSE موجود صنایع ما نظیر HSE-MS یا OHSAS یا ایزوهای فلان و فلان وجود دارد.!!!؟
Forwarded from پژوهشكده HSE
*روز ملی هوای پاک*

به طور کلی در دنیا به منظور جلب توجه مردم به موضوعات مربوط به حفظ محیط زیست و تامین زندگی سالم در راستای نیل به اهداف توسعه پایدار، روزهای نمادین خاصی مرتبط با حفاظت از محیط زیست تعیین می‌گردد.هدف از اعلام این روزها ایجاد حساسیت در بین اقشار مختلف جامعه، مشارکت مردمی و افزایش هماهنگی بین بخشی بوده است.

سيستم مديريت محيط‌زيست شركت صنایع پتروشیمی مسجد سلیمان در راستاي حفاظت از محيط زيست و دستيابي به اهداف استراتژيك خود كه همانا توليد مستمر با رويكرد توسعه پايدار و صيانت از محيط زيست و همچنين بر اساس خط مشي تعيين شده با هدف حذف و يا كاهش اثرات سوء محیط‌زیست، تعهد به رعايت الزامات قانوني و حفاظت محيط‌زيست با تاكيد بر اقدامات پيشگيرانه، مصرف بهينه انرژي و همين طور پايبندي بر اجراي اصل پنجاهم قانون اساسي، از زمان ساخت و ساز تاکنون تمامي فعاليت‌ها و فرآيندهاي خود را طرحريزي و اجرایی کرده است.

*مهمترین اقدامات شرکت در راستای مدیریت و پایش آلاینده‌های هوا به شرح ذیل می باشد*
1. استفاده از گاز طبیعی به عنوان سوخت و خوراک

2. طراحی، خريد و نصب سيستم پايش ON LINE بر استک‌های واحد نیروگاه و آمونیاک

3. خریداری، نصب و راه اندازی ایستگاه پایش کیفی هوای محیط در مجتمع

4. طراحی و اجرای سیستم اسکرابر تر در اوحد اوره

5.  آب پاشی محیط در زمان خاکبرداری جهت جلوگیری از انتشارات ذرات گرد و غبار

6. استفاده از سیستم اطفاء حریق FM200 در راستای حفاظت از لایه ازون

7. استفاده از بستر اکسید روی در مرحله سولفورزدایی در واحد آمونیاک به جای بستر کربن فعال

*طرح‌های آتی در حوزه مدیریت آلاینده‌های هوا*

1.اتصال ایستگاه پایش کیفی هوای محیط به سامانه صدرا
2.اجرای طرح خوداظهاری در پایش

3.راه اندازی آنلایزرهای نصب شده در استاک‌ها

4.انجام مطالعات در خصوص اضافه کردن واحد بازیابی کربن(CDR) و استحصال CO2 از گازهای خروجی دودکش جهت استفاده مجدد و با هدف جلوگیری از انتشار گازهای
گلخانه‌ای

🔵 کانال MIS HSE
تنها کانال تخصصی HSE صنایع نفت، گاز و پتروشیمي
https://t.me/mishse
ایران، نه این است!

محمّد حسین کریمی پور

برای من ایران روزی یک جغرافیا بود و ایرانیان را به سجل احوالشان تمیز می دادم. زندگی بمن آموخت آن اهورایی وجود -که ایرانش می خوانیم- نه چنین تنگ است.

ایران، حالا به ظن من چیزیست از جنس ابر و شبنم و‌ مه . هست و نیست. سیالست و جاریست و خنک است و فریباست و بازیگوش. زنده است و زندگی بخشست و در کار زایشست. جوینده است و مرزشکن و بسط یابنده و ‌ترمیم‌گر. از خمیره شعر و موسیقا و بانگ و نوا و خرد و صنعت و اعمار و آدمیت و مهربانی و حکایتست. تاریخست. حکمت خسروانی و مشاء است. پیرست چون زال و برناست چون سهراب. رودابه است و تهمینه. به روز پیروزی کوروش و‌ نوشروانست و به گاه شکست به شکوه آریو برزن و جلال الدین خوارزمشاه. حرف دارد گاه به زبان بزرگمهر و شیخ بهاء و‌ملا صدرا،گاه به ترنم حافظ و سعدی و مولانا . میرزا تقی و مصدق است. چغازنبیل و تخت جمشید و ارگ بم و‌ مسجد شیخ لطف الله و مشهدالرضاست. قالی تبریز و‌منبت اصفهان و باقلوای یزدست. سنت وقفست. بست شاه عبدالعظیمست. مشروطه و بهارستانست و‌جای گلوله هایی که هنوز خون تازه از آن می چکد. پروین و‌ غلامرضا تختی و مریم میرزا خانی است. بنان است و شجریان. حسین بروجردی و موسی صدر و‌ محمود طالقانی و ‌مهدی بازرگان و علی سیستانی است. همت است و‌باکری و آبشناسان. شاهنامه و‌ قابوسنامه و‌گلستان و‌کلیله و دمنه است.

ایران آن داستانکی است که ننه جان در شب مخملین بامیان -وقتی ستاره ها نزدیکترینند به زمین- به لفظ دری برای دخترک چشم بادامی نقل می کند. آن سُکرِ حافظست که به لهجه عسلین تاجیک در جان محبوبه می ریزی. آن نامهای آریاییست که مادران جبال کردستان بر عزیزکان می نهند. زبان فارسیست مسلط بر تاریخ غنی دیوان و‌ادب ترکیه و هند و خانات. نغمه اشعار کهن ماست از حنجره مردم سغد و کاشغر و کشمیر. بنادر متروک‌شیرازیها در زنگبارست. دهها میلیون نسخه رومی است که به صد زبان، مرهمِ زخم مردمانست.

چگونه می توان اقبال لاهوری و آنه ماری شیمل و‌باسکرویل شهید را از اشراف ایران نخواند؟ گر صد مکان برای تجسد ایران بر شمرند، می شود سمرقند و‌ خجند و مزار و بامیان و قونیه و سلیمانیه ومدائن و دربند را وانهاد؟

در جای جای اتازونی، در آکادمی علوم شرقی مسکو، در مک گیل مونترال، در لیدن، در آکسفورد، در ورشو، در ریگا، در برلین و آمستردام در قاهره و دهلی و‌توکیو‌، در کتابخانه کنگره، در آرمیتاژ و لوور و متروپلیتن، در صدها آکادمی و مرکز فرهنگی پر آوازه جهان، مجموعه ها، گنجینه ها، کنج ها، اتاقها و آدمهایی سراغ می کنی که تا مغز استخوان ایرانی اند.

ایران به جلگه های زرخیز خوزستان، به کارون، به فارس، به زاگرس، به آذربایجان، به کویر ، به اصفهان و تبریز و‌ کرمان به ساحل افسونگر خزر به دریای مکران به سیستان و به البرز و به این مرزهای روی نقشه ختم نمی شود . و نه به ما اقوام باشنده درین مرزها که روزگار به اسیری و‌ ناشادی می گذرانیم.

ایران، دلبری نیم خفته است. باشد روزی فرزندانی به از ما داشته باشد. کسانی که قدرش را بدانند و گوهرهای فریدش را باز رواج بازار جهان کنند. زنان و‌مردانی که زندگی کنند و مردمی. خرم باشند و شادی بپراکنند و‌میراث ایزدی پاس دارند به شایستگی . آمین!


https://t.me/M_H_Karimipour
Forwarded from ارزیابی شتابزده (Mohammadreza Eslami)
✍️روز دانشجو

🔷16 آذر روز دانشجو است. سالها پیش مرحوم دکتر حسن حبیبی کتابی در شرح احوالِ زندگی اش منتشر کرد و عنوان آن را گذاشت: «حسبِ حالِ یک دانشجویِ حرفه ای (!)». شخصا باور دارم که زندگیِ دانشجویی از یک حدی نباید طولانی تر شود و فرد باید بتواند با فاصله گرفتن از حال و هوای دانشجویی، وارد جریانِ زندگیِ عادی شود. «زندگی دانشجویی» واجدِ محدودیت هایی است و این محدودیت ها در کوتاه مدت بسیار «سازنده» ، ولی در بلند مدت می تواند بسیار مخرب باشد.

🔷زندگیِ واقعی، مستلزم درآمد است و زندگیِ بدون درآمد، در بلند مدت، مخرب است. یکی از بزرگترین مشکلاتِ دوره دکترا در ایران است که دانشجو، درآمدی ندارد. لذا همزمان با دانشجویِ دکترا بودن باید «کار» کند. این باعث می شود که دوره دکترا در ایران شدیدا «بی کیفیت» شود. عملا دکترا تبدیل می شود به یک «تایتل».

زندگی دانشجوییِ بلند مدت، وقتی مفهوم دارد که در کشور «بورسیه های تحصیلی» شکل گرفته باشد و «دانشجویِ حرفه ای» بتواند چندسال «متمرکز» رویِ یک موضوع «کار» کند. (حدود ده هزار ساعت روی «یک موضوع» وقت بگذارد، نه اینکه سه/چهار مقاله تولید کند!)

🔷در ژاپن و آمریکا دانشجوی لیسانس و فوق لیسانس ناگزیر است که در «شهریه دادن» به دانشگاه، مشارکت کند (یا تمامِ شهریه را بدهد، یا اینکه بخشی از شهریه را)، و لذا بسیاری از دانشجوهای دوره لیسانس (و بعضا فوق لیسانس) همزمان با تحصیل، «کار پاره وقت» (که در ژاپن به آن "آروبایتو" گفته می شود) انجام می دهند ولی دانشجوی دکترا چون از دانشگاه (یا استادش) "پول" می گیرد، روی پژوهش «متمرکز» است. این در ایران برعکس است! چرا؟ چون یک باورِ عمومی وجود دارد که هزینه تحصیل دوره لیسانس (و فوق لیسانس) را باید «دولت» بدهد و هزینه تحصیلِ دوره دکترا را «خودِ دانشجو» باید با کار کردن در شرکتها/موسسات دربیاورد!
کاملا برعکس!

🔷 تا زمانی که تمام بارِ آموزش عالی در دورۀ کارشناسی و کارشناسی ارشد را روی دوشِ دولت بگذاریم (فرقی هم نمی کند، چه دولت حسن روحانی باشد چه دولت محمود احمدی نژاد) و بعد بارِ تحصیل در دوره دکترا را رویِ دوشِ «خودِ دانشجو» بگذاریم (!)، مسئله «کیفیت آموزش/پژوهش» در ایران اصلاح نخواهد شد.

دانشجوی لیسانس در سن و سالی است که بتواند بفهمد در زندگی هیچ چیزی «مُفت» (بی هزینه) نیست. لذا باید در هزینه های آموزش عالی «مشارکت» کند. دانشجویِ دکترا هم در سن و سالی است که می خواهد «عصارۀ زندگی و استعدادش» را روی یک موضوع بگذارد، لذا باید پول بگیرد.

این مفهومِ ساده، در ایرانِ ما، برعکس جا افتاده است. چرا؟ داستان مفصلی دارد. (که ضروری است به آن پرداخته شود)

🔷دانشگاه آزاد
شوربختانه و دردمندانه یکی از بهترین مجموعه های آموزشی دنیا با انبوهی ساختمان و امکانات آموزشی، تحت عنوان یک کلمه (که بعدها بارِ توهین به خود گرفت: «آزاد») نتوانست به سطحِ دانشگاههای مطلوب دنیا برسد و بی کیفیت باقی ماند.
یعنی همان پس زمینۀ ذهنیتِ عمومی، که گمان می کند تحصیل باید «مفت» باشد، گمان می کند اگر کسی برای تحصیل پول داد، یعنی که به «دانشگاهِ بی کیفیت» رفته است.
این ذهنیت باعث شد دانشگاهِ آزاد تا همیشه، یک «دانشگاهِ دست دوم» باقی بماند. دردناک بودنِ این واقعیت، وقتی است که بدانیم بسیاری از دانشگاه های صاحب نام در آمریکا «دانشگاهِ آزاد» بوده/هستند (مثلا دانشگاه پرینستون). تحصیل در آنها از جیبِ دولت نبوده/نیست. دانشجو خودش در «اقتصادِ آن دانشگاه» (و در هزینه های تحصیلش) مشارکت دارد.

🔷برعکس بودنِ دانشگاه
یکی دیگر از نمادهای این برعکس فکر کردن (در بحث دانشگاه) را می توان با نگاه به سازمانهای #نظام_مهندسی در ژاپن و آمریکا و مقایسه با کشورمان ملاحظه کرد. تعداد مهندسین دارای «پروانه نظام مهندسی ساختمان» در ایران حدود 600هزار نفر است درحالی که در آمریکا (با جمعیتی بیش از چهار برابر جمعیت ایران) این عدد 800هزار نفر است!

تربیتِ این تعداد مهندس در یک «بازار کار محدود»، نمونه دیگری از سیاستگزاری اشتباه و درک ناصحیح از مفهوم دانشگاه و دانشجویی است.


🔷روز دانشجو مبارک است؟!
به عنوان یک دانشجوی حرفه ای که (خواسته یا ناخواسته) در مسیر جریان زندگی دانشگاهی قرار گرفت، واقعا نمی دانم چرا باید روز دانشجو را تبریک گفت؟ وقتی که ماهیتِ دانشگاه برعکس است.
تبریک از چه بابت؟
از بابت اینکه آفرین بر شما که قرار است «تایتل» دکترا را کسب کنید؟ یا تبریک به شما که قرار است به خیلِ انبوهِ مدرک داران بپِیوندید؟

روز دانشجو مبارک اگر که به مفهوم «دانشگاه» از منظر صحیحش نگاه کنیم (و برای تجارب «بشر» -و دیگر کشورها-در این حوزه احترام قائل شویم).
دانشگاه باید بتواند در «حل مشکلات امروز اجتماع» مشارکت کند، نه اینکه «مدرک دکترا» صادر کند.



🖊محمدرضا اسلامی
t.me/solseghalam
▪️▪️▪️▪️
*لینک یادداشت در صفحه نخست خبرآنلاین 16 آذر 1399
۵۰ سال پیش روزیکه، قانون ایمنی و بهداشت شغلی توسط نیکسون رییس جمهور وقت امریکا تصویب شد .با تصویب و اجرای صحیح این قانون ۶۳٪ از آمار مرگ و میر در محیط کار کاسته شد . (OSHA)
Forwarded from شبکه توسعه
🔲⭕️چرا آمریکا به خطرناک ترین موجود برای امنیت ملی اجازه فعالیت می دهد؟
دکتر محمدرضا اسلامی

در واپسین روزهای سال (۲۹ دسامبر ۲۰۲۲) شرکت اسپیس اکس با پرتاب موشک فالکون ۹، پنجاه و چهار ماهواره استارلینک را در مدار زمین قرار داد. این شصتمین (۶۰امین) ماموریت موفق این شرکت در سال ۲۰۲۲ میلادی بود. آیا این خبر خاصی است؟ آیا اتفاق ویژه ای رخ داده؟ پرتاب موشک به هوا که این روزها امر ویژه ای نیست. اما نکات تکان دهنده ای در همین خبر ساده وجود دارد.
▫️تنها در بازه زمانیِ محدودِ «یک سال» ۶۰ ماموریتِ موفق هوا-فضا انجام شده است.
▫️این تعداد عملیات موفق توسط دولت، بخش نظامی و یا بخش دولتی صورت «نگرفته»؛ بلکه این حجم از کار فناورانه توسط «بخش خصوصیِ محض» انجام شده.
آیا بخش خصوصی می تواند این مقدار توانمند باشد؟ برای پاسخ به این سوال، به چند نکته اشاره می کنم:

اینکه شرکت اسپیس اکس توانسته در طول سال ۲۰۲۲ این تعداد ماموریت موفق داشته باشد و تا کنون ۳۰۰۰ ماهواره را در مدار زمین قرار دهد، قسمتِ تعجب آور ماجرا نیست؛ بلکه قسمت حیرت آورِ ماجرا این میزان «تفویض امور» در سیستم مدیریت ایلان ماسک است.

ظرف حدود یک شبانه روز قبل از نوشتن این یادداشت، شمارش کردم ماسک بیش از ۷۰ بار توئیت زده! یعنی طرف رسما از نظر ذهنی اینقدر آزاد است که نشسته پای توئیت بازی و (همزمان با مدیریت توئیتر) بسیار دشوار است که او بتواند به کار دیگری هم برسد؛ در چنین شرایطی، همزمان تسلا دارد با آن کیفیت کار می کند (و فروش دایم دارد)، و شرکت اسپیس اکس نیز دارد شصتمین ماموریت را (آنهم روز ۲۹ دسامبر! یعنی مشابه آخر اسفندماه) انجام می دهد.
واقعا حیرت آور است که ایلان ماسک چه تعداد نیروی متخصص و مدیر قابل اعتماد را توانسته در این چند سال پیدا کند؟ چه جور تیمی ساخته که کارهایی در این حد تخصصی را تفویض کرده و حالا خودش نشسته مشغول به توئیت بازی است.

ماجرا بیش از آنکه به فناوری مرتبط باشد، به نحوه مدیریت منابع انسانی باز می گردد. ماجرا بیش از آنکه به هوشِ فردی ایلان ماسک مرتبط باشد، به ساختار و شبکه افرادِ باهوشی که استخدام کرده، مرتبط است.

با یکی از همکاران ژاپنی صحبت می کردم. می گفت برای ما ژاپنی‌ها «مدیریت هلدینگ» کاملا مفهومی آشناست. ما در ژاپن سالهاست که هلدینگهای Multi-core را داشته ایم و برای مثال، به هولدینگ سومی تومو (Sumitomo) اشاره می کرد. می گفت گروه سومی تومو در ژاپن سال‌هاست که بانکداری می کند، تولید صنایع فولاد دارد، تولیدات مواد شیمیایی و دارو دارد، صنعت چوب و کاغذ دارد، صنایع شیشه دارد و… با این وجود برای ما این نحوه از مدیریت در مجموعه های ایلان ماسک (و سرعت رشد) محل تعجب است. در هلدینگ ژاپنی راس هرم، مدیریت واحد است ولی عرصه های مختلفی از تولید، توسط سایر مدیران کارآمد هدایت می شود. با این وجود، این میزان از استقلال امور در دیسیپلین های مختلف کارهایِ ایلان ماسک حیرت آور است. اساسا ما در مدیریت ژاپنی به جزییات بها می دهیم و لذا این برایمان سوال است که چطور یک مجموعه مدیریتی می تواند همزمان در عرصه هوا-فضا ۳۰۰۰ ماهواره در مدار زمین قرار دهد، ۱۰۰هزار خودروی برقی تسلا تولید کند و همزمان راسِ هرمِ مدیریت درگیر ماجرایی مثل مدیریتِ توئیتر شده باشد؟!

ایلان ماسک رسماً تمام مرزها و تعاریف کلاسیک در مدیریت و نوآوری رو جابجا کرده است. اشتباهِ راهبردی در این بحث این است که بر نبوغ فردی ایلان ماسک متمرکز شویم بلکه مساله اصلی این است که متوجه باشیم که منابع انسانیِ کیفی و تحصیلکرده/باتجربه در دنیای امروز به قدری در دسترس است که بخش خصوصی می تواند تا به این حد از تعالی دست اندازی کند.

نکته آخر در این بحث، جایگاه دولت است. برای اینکه ساختار دولتی بپذیرد که بخش خصوصی به چنین سطحی از رشد برسد، نیاز به افق فکری گسترده و درک روشنی از کارآفرینی و خلاقیت است. در یک نگاه امنیتی (مشابه نگاه روس‌ها)، فردی که هم در آسمان/فضا جایگاه دارد هم در جاده ها خودروی لوکس فروخته و هم بر صفحه موبایلهای مردم جایگاه مهمی دارد (توئیتر)، این فرد می تواند خطرناکترین موجود برای امنیت ملی باشد. اما وقتی که نگاه دولتی به این مساله صرفا «از منظر امنیتی» نمی پردازد، اجازه چنین رشدی را می دهد.

ایلان ماسک با هر توئیتی که می زند بخشی از رفتارهایِ بعضا زننده اش در حوزه شخصیت فردی اش را هویدا می کند، اما همزمان او در عرصه فناوری و کارآفرینی چهره متفاوت سال ۲۰۲۲ میلادی محسوب می شود.

شبکه توسعه
@I_D_Network
بازنشر از صفحه شخصی محمد رضا اسلامی
@solseghalam
Forwarded from مصطفی ملکیان
خشونت و علت های آن

✍️مصطفی ملکیان

🔹سیمون وی تعریفی از خشونت دارد. انسان، اگر عقلانیت فردی دیگر را در مقام نظر و بدون دلیل، و آزادی وی را در مقام عمل بدون حقی پاس ندارد نسبت به او خشونت ورزیده است.
به تعبیر کانت، انسانیت ما، به عقلانیت نظری و آزادی عملی ماست و اگر انسانی در نسبت با سایرین به این دو امر بی‌توجهی کند، به تعبیر فلسفی، آن‌ها را شخص ندانسته و شئ (چیز) دانسته است. در واقع، خشونت یک فرآیند است که نتیجه این فرآیند، شئ شدگی یک شخص است.
اگر بفهمیم چه می‌شود که فردی، نسبت به دیگری دست به خشونت می‌زند، با اندکی تعدیل، متوجه می‌شویم چرا یک جماعت نسبت به جماعتی دیگر خشونت می‌ورزد.

1️⃣ آشکارگی حقیقت
اگر انسان به لحاظ معرفت‌شناسی، معتقد باشد که حقیقت آشکار است، لامحاله دست به خشونت خواهد زد. فردی معتقد است که در باب یک موضوع، حقیقت کاملاً واضح است، کسانی که در مقابل این حقیقت موضع می‌گیرند، از نظر او انکار یک حقیقت واضح می‌کنند (مثلاً می‌گویند که 2 علاوه بر 2 می‌شود 3)، و این انکار حقیقت عیان، احساس منفی در فرد ایجاد می‌کند چراکه انکار حقیقت از جانب دیگران را، به جهل آن‌ها نسبت نمی‌دهد و فرد راهی جز ابراز خشونت در مقابل خود نمی‌بیند. اما اگر شخص به نظریه معرفتی ناآشکاریِ حقیقت باور داشته باشد در این حالت، معتقد است که حقیقت پیچاپیچ است و در برابر مخالفت دیگران، نرم می‌شود چرا که واقف است که حقیقت آشکار نیست و این قابل پذیرش است که درباره یک موضوع، تفاوت آرا وجود داشته باشد. در این حالت، فرد در برابر مخالفان، خشونت نمی‌ورزد.

🔹پلورالیسم و تکثرگرایی، حقیقت را آشکار نمی‌داند فلذا، مدارای بیشتری نسبت به مخالفان خود نشان می‌دهد.اما نظریه آشکارگی حقیقت، یک تعبیر مأنوس‌تری هم دارد و آن ایدئولوژی‌اندیشی است. اگر فردی در موضوعی، حقیقت را آشکار و عیان پنداشت، حداقل در آن موضوع ایدئولوژیک‌اندیش است.

🔹ایدئولوژیک‌اندیش کسی است که معتقد است جواب هر سوالی واضح و معلوم است و نزد اوست. ترکیب آشکارگی حقیقت با اینکه حقیقت نزد فرد است، او را ایدئولوژیک می‌کند. این ایدئولوژی می‌تواند مذهبی، لائیک، سکولار، سوسیال یا لیبرال باشد. ایدئولوژیک‌اندیشی، لزوماً خشونت‌زاست و هیچ تفاوتی هم نمی‌کند که به کدام مکتب نسبت داده شود.
علت دیگری که فرد را ایدئولوژیک می کند، این است که فرد فاقد دلیل برای مدعای خویش است. اگر چنین باشد، انسان مجبور است رگ گردن خود را به عنوان حجت قوی کند و این آغاز خشونت است که در زبان بدن و کردار ظهور می‌کند.

2️⃣ احساس ضعف
اگر انسان در برابر دشمن و مخالف خود احساس ضعف کند، به خشونت روی می‌آورد. انسان وقتی که اعتماد به نفس ندارد و خود را در برابر مخالف خود ضعیف می بیند، به خشونت روی می‌آورد. به زبان روانشناختی، عقده‌ی حقارت همیشه خشونت‌آور است. وقتی انسانی خود را حقیرتر از بقیه بداند، دست به خشونت می‌برد.

3️⃣ آرمان های غیرواقع گرایانه
کسی که بخواهد جهان را به صورتی که نشدنی است شکل دهد و بخواهد کاری نشدنی را انجام دهد، مجبور است که خشونت بورزد. کسانی که آرمان های غیر واقع‌گرایانه دارند، در نهایت دست به خشونت می‌برند. حکومت لنینی-استالینی شوروی قصد داشت که جامعه بی‌طبقه ایجاد کند و انسانی ایجاد کند که به اندازه توان خود کار کند و اندازه ی نیاز خود بردارد. مردم شوروی چنین نشدند و اتحاد جماهیر شوروی نیز در طول حکومت خود، 80 میلیون نفر انسان را نابود کرد. لذا در تمام آرمان‌های فردی و اجتماعی این واقع‌گرایی ضروری است چرا که در غیر این صورت، راهی جز خشونت باقی نمی‌ماند.

4️⃣ از بین رفتن فضای حیاتی
زمانی که انسان احساس کند که فضای حیاتی خود را از دست داده است، ابراز خشونت می‌کند. این فضای حیاتی در دو حالت ایجاد می‌شود:
1. اگر فردی یا اجتماعی چنین استنباط کند که در ادامه وضع کنونی، حتی از ضروریات زندگی هم محروم خواهد شد، خشونت می‌ورزد. به تعبیر آبراهام مزلو، اگر روزی انسان چنین استنباط کند که نیازهای قاعده هرم زندگی وی (ضروریات زندگی) قابل تأمین نیست، فضای حیاتی خود را در خطر می‌بیند و دست به خشونت می‌زند. چرا که فرد در این حالت چیزی برای از دست دادن ندارد و اگر به وسیله خشونت ورزی، احتمال به دست آوردن چیزی باشد، ممکن است که وی دست به خشونت بزند.

2.اگر نیازهای ضروری (رتبه اول) تأمین شود، اما نیازهای مرتبه ی دوم تا ششم تأمین نشود، و نهادهای اجتماعی اجازه ندهند که فرد نیازهایی چون پیوستن به گروه های اجتماعی، کسب حیثیت اجتماعی و تعلق خاطر را از طرق مسالمت‌آمیز تأمین کند، فرد دست به خشونت می‌زند.
تا زمانی که این عوامل وجود دارد، خشونت نیز وجود دارد. در میان این عوامل، ایدئولوژیک اندیشی و احساس از بین رفتن فضای حیاتی(فقر مفرط)، بیشترین تأثیر را در اعمال خشونت دارند.

سمینار درباره خشونت، مؤسسه پرسش
@mostafamalekian
Forwarded from ارزیابی شتابزده (Mohammadreza Eslami)
بیزارم از تفکر مهندسی
[برای روز مهندس]

*متن زیر که پس از شرکت در یک کنفرانس مرتبط با زلزله، آتش و انفجار نوشته شده بود به مناسبت روز مهندس، بازنشر می شود .

🔴هفته ای که گذشت سه روز در پنجمین کنفرانس بین المللی Protect گذشت؛ سه بحث زلزله، انفجار و آتش، و سه روزی که برای من آموخته های بسیار داشت، دیدارهای متعدد و امکان حضور در پرزنته های مختلف و... شروع سال نیز، در فروردین ماه در کنفرانس بین المللی کاهش ریسک سوانح و بلایا (با برگزاری سازمان ملل) در سندای گذشت. بلایایی چون زلزله، سونامی، سیل و ... مورد بحث بود. سخت کلافه می شوم که یک مهندس یا محقق در حوزه اثرات موجِ انفجار بر سازه ها تحقیق می کند با پیچیده ترین معادلات دینامیک سازه و continuum mechanics، ولی وقتی می خواهی راجع به موضوعات مبتلابِه روزِ دنیا در همان بحث انفجار از او بپرسی کاملا بی رغبت است. از انفجار، دینامیک موجِ انفجار را می فهمد ولی هیچ میلی به دنبال کردن عللِ انسانیِ انفجار، تفکر انسانی عملیات انتحاری، مسایل جاری دنیا و... ندارد. یک مهندس دیگر می بینی عمری است در حوزه مهندسی زلزله کار می کند فارغ التحصیل ام آی تی، هیچ رغبتی به مسایل فرهنگی-اجتماعیِ کیفیتِ پایینِ سازه ها در ایران ندارد. سازه، فقط سازه است و هیچ بحثی در این خصوص را غیر از محاسباتِ سازه بر نمی تابد.

🔴شدیداً به این باور رسیده ام که مهندسین به لحاظ ذهنی ، یک مرحله تکامل یافته تر از نظامیان هستند . فقط یک مرحله. ذهنِ یک نظامی، در تحلیل مسایل پیرامونی اش ، عمدتاً خطی و در حلِ معادلات عموماً با بررسیِ پارامترها و متغییرهایِ محدود سر و کار دارد. به فلان دلیل فلان اتفاق باید بیفتد ، یا به فلان دلیل فلان اتفاق نباید بیفتد. به فلان دلیل باید حمله کرد و به فلان دلیل آتش بس. ذهنِ مهندسین در تحلیل مسایل قدری قوی تر است و تواناییِ مدیریت کردن پارامترهای بیشتر ، انتگرال گرفتن ، حل معادلات دیفرانسیل مرتبه بالاتر ، مشتق گرفتن و ... را داراست . اما عقیم است از تحلیل جامع امور و مسایل.
حتی وقتی هم که باور دارد که این تعدادِ متغیری که اختیار کرده کافی نیست، بازهم سعی دارد که متغیرها را بیشتر نکند چون چارچوب هایِ موجود ریاضی امکان حلِ معادله با متغیر بیشتر را نمی دهد. لذا امری عادی است که مهندسین بی میل و رغبت باشند به مسایل اجتماعی. یا فرهنگی . یا هر حوزه ای که پارامترهای متعدد و زیاد دارد .

🔹مهندسین عادت می کنند به مُجرد فکر کردن .

🔹مهندسین عادت می کنند به یک موضوع را عمیق و دقیق تجزیه و تحلیل کردن ، بی ارتباط و مجرد از ارتباطش با موضوعات دیگر .

🔹مهندسین عادت می کنند به "اعتماد به نفس مهندسی". اعتماد به نفس ناشی از قوه تحلیلِ ریاضی .

🔹مهندسین عادت می کنند به اینکه گمان برند که چون تحلیل شان از یک موضوع مبتنی بر ریاضیات قوی است لذا همه علل رخداد و رفتار ها را کشف کرده اند.
(با وجود آنکه می دانند موضوع را مُجرد تحلیل کرده اند)

🔹مهندسین عادت می کنند به تفکر کوانتیتِیتیو، تفکر کمّی، عددی.
امروز یک کیلومتر ریلِ راه آهن نصب شد و دیروز پانصد متر . «عدد و رقم».

🔹مهندسین عادت می کنند که فکر کنند توان حل همه سوالات را دارند و اگر مشکل یا سوالی هنوز حل نشده ، به این دلیل است که به دست آنان سپرده نشده است.

🔹ماجرا وقتی دهشتناک می شود که یک فکر مهندسی، مقالات متعدّدی در ژورنال های معتبر چاپ کرده باشد. دیگر باید مطمئن باشی که این ذهن در تحلیل یک موضوع در غایتِ اعتماد به نفس باشد. و لحظه ای تردید نکند در مجرد دیدن ماجرا.

🔴بیشترین و بزرگترین امری که آزاردهنده هست در تفکر مهندسی و ذهن مهندسی ، بی رغبتی هست به هر حوزه ای غیر از حوزه ای که در آن اشتغال ذهنی دارا هستند .
طرف در حوزه «سازه فولادی» کار می کند ، یک "پل بتنی" در جایی فرو ریخته صد نفر کشته شده اند هیچ میل و علاقه ای به دنبال کردن خبرش ندارد چون حوزه کارش «بتن» است و نه فولاد.
طرف در حوزۀ گاز کار می کند، هیچ علاقه ای به اخبار و مباحث حوزه برق و فولاد ندارد... اگر زمانی مهندسی دیدید که به تاریخ علاقمند بود ، از موسیقی مست می شد ، عطرهای مختلف را می شناخت ، در دل طبیعت زیبا غزلی عاشقانه سرود ، دستی در نقاشی داشت و نگاهی هم به حوزه معماری و چاپ و نشر ادبیات ، بدانید که سایر مهندسان هم صنف اش از او بیزارند. نفرت انگیز است همچین موجودی برای مهندسین .


- - - - -
🔷 پی نوشت: درد بزرگ اینجاست که در مقایسه با افرادی که عادت دارند به کلی حرف زدن، دیمی سخن گفتن، «حسن عباسی مانند» تحلیل داشتن در هر حوزه ای که در آن اطلاعی ندارند ، تحمّلِ رفتار مهندسین ممکن تر است چرا که لااقل عادت دارند که در یک حوزه مشخص، دقیق حرف بزنند.

#روز_مهندس



https://t.me/solseghalam
📢 فراخوان دوم؛ با حمایت و همراهی دستگاههای اجرایی، دانشگاهها، مجامع علمی و سازمانهای مردم نهاد برگزار میشود:

🚩‌ هشتمین کنفرانس مدیریت بحران و HSE

🔷 دانشگاه تهران- ۲۸ تا ۳۰ بهمن‌ماه ۱۴۰۲

🔺 مهلت ارسال مقالات: ۳۰ دی‌ماه ۱۴۰۲

🔶 برنامه کلی کنفرانس:
▪️ ۳ سخنرانی راهبردی
▪️ ۱۲ سخنرانی علمی سفارشی
▪️۱۲ کارگاه آموزشی
▪️۳ میزگرد تخصصی
▪️۳ پنل ارائه تجارب
▪️ارائه بیش از ۱۰۰ مقاله

🔶 کارگاه‌های آموزشی:
🔹 «سامانه فرماندهی حادثه (ICS100)»
🔹«مدیریت ایمنی فرآیند (PSM)»
🔹«مدیریت استرس در شرایط اضطراری (SM)»
🔹«امدادونجات و کمک‌های اولیه کاربردی»
🔹«تدوین برنامه عملیاتی شرایط اضطراری (EOP)»
🔹«تجزیه و تحلیل علل ریشه‌ای حوادث (RCA)»
🔹«آنالیز خطرات شغلی (JHA)»
🔹«مدیریت جامع بحران (بررسی تجارب ژاپن)»
🔹«مدیریت و مهندسی سیلاب»
🔹«ارزیابی ریسک و تخمین خسارات»
🔹«خطاهای انسانی در صنعت (Human Errors)»
🔹«ایمنی مراکز و فعالیت‌های لجستیکی»

📚 تقدیر و انتشار ۱۰ مقاله منتخب برتر در نشریات علمی-پژوهشی همکار

🌐 سایت کنفرانس: DMHSE.ir

📎 کانال تلگرامی کنفرانس: https://t.me/DMHSE

☎️ تلفن: ۰۲۱۴۴۹۹۱۱۶۷ و ۰۹۹۳۹۲۷۸۱۰۷

.
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
هشتمین کنفرانس جامع مدیریت بحران
این کنفرانس، با رویکرد «برنامه‌ریزی و طرح‌ریزی مدیریت شرایط اضطراری و سامانه فرماندهی حوادث» در سال ۱۴۰۲ در دانشگاه تهران و به همت "کیمیاخردپارس" برگزار شد.
محور صحبت های من، تحلیل چند سند راهبردی و توسعه ای بالادستی در حوزه مدیریت ایمنی راه ها و کیفیت هدف گذاری این اسناد و چگونگی تبدیل و تفسیر اونها به مدارک فنی و عملیاتی در دستگاه های اجرایی بود.
بررسی دلایل اینکه چرا مدارک عملیاتی در شرایط واقعی بحران، نمیتونن به تصمیم گیری ایمن و پایدار منجر بشن و همه دستگاه های اجرایی علیرغم تلاش و داشتن نیت خیر، دستاورد ملموسی ندارند و همیشه غافلگیر میشن.
بخش آخر صحبتهای خودم رو اینجا گذاشتم.

این کنفرانس، با حضور و سخنرانی افراد کلیدی زیر برگزار شد:
دکتر نگاهداری، رئیس مرکز پژوهش‌های مجلس 
دکتر زارع، پژوهشگاه بین المللی زلزله شناسی
دکتر نصیری، مدیر عامل جمعیت هلال احمر
دکتر سحر تاجبخش، معاون وزیر راه و شهرسازی و رئیس سازمان هواشناسی ایران
اساتید بزرگواری مثل دکتر فلاحی و دکتر یونسیان و دکتر ستاره و البته فرمانده سعیدی موسس سمن موج پیشرو