Forwarded from 🔥ایران ققنوس🔥
🌹خوزستان تنها نیست...
من یمنی نیستم
من لبنانی نیستم
من با افتخار ایرانی ام
#خوزستان_آب_ندارد
#خوزستان_هوا_ندارد
#خوزستان_غرق_خون_خاک_ظالمان
#ایران_رو_پس_میگیریم
@iranghoghnoos
من یمنی نیستم
من لبنانی نیستم
من با افتخار ایرانی ام
#خوزستان_آب_ندارد
#خوزستان_هوا_ندارد
#خوزستان_غرق_خون_خاک_ظالمان
#ایران_رو_پس_میگیریم
@iranghoghnoos
👑 من ﺍﺯ ﺗﺒﺎﺭ ﺧﺎﮎ ﺍﯾﺮﺍنم
💠 من ﺍﺯ ﺗﺒﺎﺭ ﻣﺮﺩﻣﯽ ﮐﻪ ﺍﮔﺮ ﻧﺎﻡ ﻭ ﺭﺳﻤﺸﺎﻥ ﺑﻪ ﺑﻠﻨﺪﺍﯼ ﺍﯾﺮﺍﻥ ﻧﺒﺎﺷﺪ ﻭﻟﯽ ﺑﻪ ﺑﻠﻨﺪﺍﯼ ﺗﺎﺭﯾﺦ ﻫﺴﺖ هستم
💠 ﻣﻦ ﺍﮔﺮ ﺯﺍﺩﻩ ﯼ ﮐﻮﺭﻭﺵ ﻧﺒﺎﺷﻢ ﻋﻤﻮﺯﺍﺩﻩ ﯼ ﺍﻭیم
💠من اگر بابک نیستم یقین خونش در رگهایم وقلبم حرکت میکند
💠 ﺍﮔﺮ ﻣﺮﺍ ﻧﺴﺒﯽ ﺑﺎ ﻣﺮﺩﺍﻥ ﻣﺸﺮﻭﻃﻪﯼ ﻓﺎﺗﺢ ﺗﻬﺮﺍﻥ ﻧﺒﺎﺷﺪ ﺳﺒﺒﯽ ﻫﺴﺖ.
💠 ﻣﻦ ﺍﺯ ﺗﺒﺎﺭ انسان هایی ﻫﺴﺘﻢ ﮐﻪ ﺑﺎ ﻧﺎﻡ ﺍﯾﺮﺍﻥ ﭘﯿﻮﻧﺪ ﺧﻮﺭﺩﻩ ﮐﻪ گسسته ﻧﺨﻮﺍﻫﺪ ﺷﺪ.
💠 ﻧﻪ ﻣﻬﺎﺟﺮ ﺑﻮﺩﻩ ﺍﻡ ﻭ ﻧﻪ ﺭﺍﻧﺪﻩ، ﺍﺻﺎﻟﺘﻢ ﺭﺍ ﺍﺯ ﭘﺎﺭﺳﻪ، کورد ، ترک ،آذری،لر ،بلوچ،،،ﺑﺎﯾﺪ ﭘﺮﺳﯿﺪ ﻭ ﻧﺸﺎﻧﻢ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺁﺭﺍﻣﮕﺎﻩ ﮐﻮﺭﻭﺵ،قلعه بابک و ...
💠ﻓﺮﻫﻨﮕﻢ ﺭﺍ ﺍﺯ نگاره های ﭼﻐﺎﺯﻧﺒﯿﻞ ﺑﺮ رخت ﻣﺮﺩﺍﻥ ﻭ ﻗﺮ ﺷﻮﻻﺭ ﺯﻧﺎﻥ ﻗﻮﻣﻢ ﺑﯿﺎﺑﯿﺪ ﮐﻪ "شرم، فروتنی ﻭ سنگینی" ﯾﺎﺩﮔﺎﺭ آنهاست
💠 یکتا پرستیم ﺭﺍ ﺍﺯ صداقتم و رفتار و گفتار نیکم ﻭ ﺭﻗﺺ ﭼﻮﭘﯽ ﻣﺎﻥ ﺑﺎﯾﺪ ﻧﺸﺎﻥ ﮔﺮﻓﺖ ﮐﻪ ﭘﺎﮐﯽ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺧﻮﺩ ﺑﻪ ﯾﺎﺩﮔﺎﺭ ﺍﺯ ﮐﻬﻦ زمان ﺑﺎ ﺧﻮﺩ ﺁﻭﺭﺩﻩ.
💠 وطن پرستیم را باید در خاک کوردستان ، آذربایجان ، لرستان ، سیستان ،، از رستم و گیله مرد و ستار خان بجویید
💠 ﻧﺸﺎﻥ ﺗﺒﺎﺭﻡ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺷﯿﺮﻫﺎﯼ ﺳﻨﮕﯽ ﺑﭙﺮﺳﯿﺪ ﮐﻪ ﻣﺮﺩﺍﻧﮕﯽ ﻭ جوانمردی ﺭﺍ ﺍﺯ ﺷﯿﺮان سرزمینم ﺁﻣﻮخته ام
💠 ﭘﺪﺭﻡ ﺧﻮﺭﺷﯿﺪ ﻭ ﻣﺎﺩﺭﻡ ﻣﺎﻫﺘﺎﺏ.
ﭘﺪﺭﻡ ﮐﻮﻩ ﻭ ﻣﺎﺩﺭﻡ ﺭﻭﺩ.
💠 ﺗﺒﺎﺭﻡ ﺍﺯ ﺟﺎﯾﯽ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺧﺪﺍ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺯﻣﯿﻦ ﻣﯿﺘﻮﺍﻥ ﻣﺸﺎﻫﺪﻩ ﮐﺮﺩ ، ﺟﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﮐﻮﻩ ﺑﻪ ﺁﺳﻤﺎﻥ ﺑﻮﺳﻪ میزند مردمانش بی نیازند از دشمنی سازگارند با انسانیت
🌺 ﻣﺮﺍ ﺩﺭ ﭼﻨﮕﯿﺰ ﻭ ﺗﯿﻤﻮﺭ ﻣﺠﻮﯾﯿﺪ.
🌺 ﻣﺮﺍ ﺍﺯ ﭘﺎﻧﺘﺮﻙ ﻭ پانعرب مجویید.
🌺 مرا در نژاد پرستی و قومیت مجویید .
❤️ مرا در دیار انسانیت در بهار دوستی در خاکی که نامش ایران است بجویید
#ایران_رو_پس_میگیریم
#براندازم #سکوت_کافیست_هموطن
@iranghoghnoos
💠 من ﺍﺯ ﺗﺒﺎﺭ ﻣﺮﺩﻣﯽ ﮐﻪ ﺍﮔﺮ ﻧﺎﻡ ﻭ ﺭﺳﻤﺸﺎﻥ ﺑﻪ ﺑﻠﻨﺪﺍﯼ ﺍﯾﺮﺍﻥ ﻧﺒﺎﺷﺪ ﻭﻟﯽ ﺑﻪ ﺑﻠﻨﺪﺍﯼ ﺗﺎﺭﯾﺦ ﻫﺴﺖ هستم
💠 ﻣﻦ ﺍﮔﺮ ﺯﺍﺩﻩ ﯼ ﮐﻮﺭﻭﺵ ﻧﺒﺎﺷﻢ ﻋﻤﻮﺯﺍﺩﻩ ﯼ ﺍﻭیم
💠من اگر بابک نیستم یقین خونش در رگهایم وقلبم حرکت میکند
💠 ﺍﮔﺮ ﻣﺮﺍ ﻧﺴﺒﯽ ﺑﺎ ﻣﺮﺩﺍﻥ ﻣﺸﺮﻭﻃﻪﯼ ﻓﺎﺗﺢ ﺗﻬﺮﺍﻥ ﻧﺒﺎﺷﺪ ﺳﺒﺒﯽ ﻫﺴﺖ.
💠 ﻣﻦ ﺍﺯ ﺗﺒﺎﺭ انسان هایی ﻫﺴﺘﻢ ﮐﻪ ﺑﺎ ﻧﺎﻡ ﺍﯾﺮﺍﻥ ﭘﯿﻮﻧﺪ ﺧﻮﺭﺩﻩ ﮐﻪ گسسته ﻧﺨﻮﺍﻫﺪ ﺷﺪ.
💠 ﻧﻪ ﻣﻬﺎﺟﺮ ﺑﻮﺩﻩ ﺍﻡ ﻭ ﻧﻪ ﺭﺍﻧﺪﻩ، ﺍﺻﺎﻟﺘﻢ ﺭﺍ ﺍﺯ ﭘﺎﺭﺳﻪ، کورد ، ترک ،آذری،لر ،بلوچ،،،ﺑﺎﯾﺪ ﭘﺮﺳﯿﺪ ﻭ ﻧﺸﺎﻧﻢ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺁﺭﺍﻣﮕﺎﻩ ﮐﻮﺭﻭﺵ،قلعه بابک و ...
💠ﻓﺮﻫﻨﮕﻢ ﺭﺍ ﺍﺯ نگاره های ﭼﻐﺎﺯﻧﺒﯿﻞ ﺑﺮ رخت ﻣﺮﺩﺍﻥ ﻭ ﻗﺮ ﺷﻮﻻﺭ ﺯﻧﺎﻥ ﻗﻮﻣﻢ ﺑﯿﺎﺑﯿﺪ ﮐﻪ "شرم، فروتنی ﻭ سنگینی" ﯾﺎﺩﮔﺎﺭ آنهاست
💠 یکتا پرستیم ﺭﺍ ﺍﺯ صداقتم و رفتار و گفتار نیکم ﻭ ﺭﻗﺺ ﭼﻮﭘﯽ ﻣﺎﻥ ﺑﺎﯾﺪ ﻧﺸﺎﻥ ﮔﺮﻓﺖ ﮐﻪ ﭘﺎﮐﯽ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺧﻮﺩ ﺑﻪ ﯾﺎﺩﮔﺎﺭ ﺍﺯ ﮐﻬﻦ زمان ﺑﺎ ﺧﻮﺩ ﺁﻭﺭﺩﻩ.
💠 وطن پرستیم را باید در خاک کوردستان ، آذربایجان ، لرستان ، سیستان ،، از رستم و گیله مرد و ستار خان بجویید
💠 ﻧﺸﺎﻥ ﺗﺒﺎﺭﻡ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺷﯿﺮﻫﺎﯼ ﺳﻨﮕﯽ ﺑﭙﺮﺳﯿﺪ ﮐﻪ ﻣﺮﺩﺍﻧﮕﯽ ﻭ جوانمردی ﺭﺍ ﺍﺯ ﺷﯿﺮان سرزمینم ﺁﻣﻮخته ام
💠 ﭘﺪﺭﻡ ﺧﻮﺭﺷﯿﺪ ﻭ ﻣﺎﺩﺭﻡ ﻣﺎﻫﺘﺎﺏ.
ﭘﺪﺭﻡ ﮐﻮﻩ ﻭ ﻣﺎﺩﺭﻡ ﺭﻭﺩ.
💠 ﺗﺒﺎﺭﻡ ﺍﺯ ﺟﺎﯾﯽ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺧﺪﺍ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺯﻣﯿﻦ ﻣﯿﺘﻮﺍﻥ ﻣﺸﺎﻫﺪﻩ ﮐﺮﺩ ، ﺟﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﮐﻮﻩ ﺑﻪ ﺁﺳﻤﺎﻥ ﺑﻮﺳﻪ میزند مردمانش بی نیازند از دشمنی سازگارند با انسانیت
🌺 ﻣﺮﺍ ﺩﺭ ﭼﻨﮕﯿﺰ ﻭ ﺗﯿﻤﻮﺭ ﻣﺠﻮﯾﯿﺪ.
🌺 ﻣﺮﺍ ﺍﺯ ﭘﺎﻧﺘﺮﻙ ﻭ پانعرب مجویید.
🌺 مرا در نژاد پرستی و قومیت مجویید .
❤️ مرا در دیار انسانیت در بهار دوستی در خاکی که نامش ایران است بجویید
#ایران_رو_پس_میگیریم
#براندازم #سکوت_کافیست_هموطن
@iranghoghnoos
یکی رفت ،یکی آمد 💥
(دیو چو بیرون رود)
اونی که میرفت گفت بعد از رفتن من ایران میرود ،خاور میانه میرود و جهان را وحشتی بزرگ فرا میگیرد
وچنین شد
اونی که اومد گفت آب ،برق ،بلیت اتوبوس را مجانی میکنم ، شما را صاحب خانه میکنم و چنین نشد
اونی که میرفت قرا ر بود مردم را به صف اول ملل مترقی جهان ببرد
اونی که آمد میخواست مردم را به 1400 سال پیش ببرد
اونی که رفت روادید سفر به هفتاد کشور جهان را حذف کرده بود
اونی که آمد اثر انگشت را هم به پاس و ویزا اضافه کرد
کسی که رفت یک بار ارتش عراق ساعت شش بامداد به کشورش حمله کرد و سه ساعت بعد یعنی نه بامداد نماینده عراق در سازمان ملل از ایران شکایت کرد و گفت پنج کیلومتر از خاک عراق را تصاحب کرده
کسی که آمد دوباره ارتش عراق به همان جا حمله کرد و هشت سال طول کشبد تا بیرونش کردند
کسی که رفت پنجمین ارتش مقتدر جهان را داشت ولی تجهیزات ضد شورش نداشت
کسی که اومد سی درصد تجهیزات نظامیش برای سرکوب مردم است
کسی که رفت به حق انتخاب مردم احترام میگذاشت
ومردم را در چگونه پوشیدن و نوشیدن و چگونه زیستن آزاد گذاشته بود
کسی که آمد حق انتخاب رااز مردم گرفت و برای چگونه پوشیدن ،نوشیدن و غیره قانون وضع کرد
کسی که رفت آموزش و پروش و دانشگاهش مجانی بود
کسی که آمد همه را پولی کرد
کسی که رفت ......
کسی که آمد .....
کسی که .....
کسی که ...
.کسی که رفت همه شادیها و اعتبار ما را با خودش برد
وکسی که آمد برای ما جز رنج و گرفتاری و غم چیزی نیاورد
خلا صه کسی که رفت عاشق ایران و ایرانی بود
وکسی که آمد عاشق اعراب و..
#سکوت_کافیست_هموطن
#براندازم
#ایران_رو_پس_میگیریم
#شاهزاده_برگرد
#اعتصابات_اعتراضات_سرتاسری
#فرقه_تبهکار
@iranghoghnoos
(دیو چو بیرون رود)
اونی که میرفت گفت بعد از رفتن من ایران میرود ،خاور میانه میرود و جهان را وحشتی بزرگ فرا میگیرد
وچنین شد
اونی که اومد گفت آب ،برق ،بلیت اتوبوس را مجانی میکنم ، شما را صاحب خانه میکنم و چنین نشد
اونی که میرفت قرا ر بود مردم را به صف اول ملل مترقی جهان ببرد
اونی که آمد میخواست مردم را به 1400 سال پیش ببرد
اونی که رفت روادید سفر به هفتاد کشور جهان را حذف کرده بود
اونی که آمد اثر انگشت را هم به پاس و ویزا اضافه کرد
کسی که رفت یک بار ارتش عراق ساعت شش بامداد به کشورش حمله کرد و سه ساعت بعد یعنی نه بامداد نماینده عراق در سازمان ملل از ایران شکایت کرد و گفت پنج کیلومتر از خاک عراق را تصاحب کرده
کسی که آمد دوباره ارتش عراق به همان جا حمله کرد و هشت سال طول کشبد تا بیرونش کردند
کسی که رفت پنجمین ارتش مقتدر جهان را داشت ولی تجهیزات ضد شورش نداشت
کسی که اومد سی درصد تجهیزات نظامیش برای سرکوب مردم است
کسی که رفت به حق انتخاب مردم احترام میگذاشت
ومردم را در چگونه پوشیدن و نوشیدن و چگونه زیستن آزاد گذاشته بود
کسی که آمد حق انتخاب رااز مردم گرفت و برای چگونه پوشیدن ،نوشیدن و غیره قانون وضع کرد
کسی که رفت آموزش و پروش و دانشگاهش مجانی بود
کسی که آمد همه را پولی کرد
کسی که رفت ......
کسی که آمد .....
کسی که .....
کسی که ...
.کسی که رفت همه شادیها و اعتبار ما را با خودش برد
وکسی که آمد برای ما جز رنج و گرفتاری و غم چیزی نیاورد
خلا صه کسی که رفت عاشق ایران و ایرانی بود
وکسی که آمد عاشق اعراب و..
#سکوت_کافیست_هموطن
#براندازم
#ایران_رو_پس_میگیریم
#شاهزاده_برگرد
#اعتصابات_اعتراضات_سرتاسری
#فرقه_تبهکار
@iranghoghnoos
نخستین کسی که انقلاب مذهبی ایران را پیشبینی کرده بود خود شاه بود.
در سال ۱۳۵۶ چاپخانه شرکت ملی نفت ایران اقدام به چاپ کتابی کرد بنام:
*بسوی دروازههای تمدن بزرگ*
کتابی بود با جلد آبی درباری قطور اما کتاب جیبی بود شاید بیش از هزار صفحه بود و چهار فصل داشت فصل اول ایران پیش از رضاشاه فصل دوم ایران از ۱۳۲۰تا ۱۳۵۶ و بخش چهارم کتاب ایران بسوی تمدن بزرگ که تالیف محمدرضا پهلوی بود .
در اواسط سال ۱۳۵۷ که این کتاب را در مقابل ساختمان مرکزی شرکت ملی نفت ایران در خیابان تخت جمشید آتش میزدند موفق شدم نسخهای از این کتاب را بردارم.خواندن تمام صفحات این کتاب برایم جالب بود براستی از کجا به کجا رسیده بودیم و استعمار با ما چه کرده بود .
اما جالبترین بخش کتاب فصل چهارم آن بود ایران صنعتی پیش به سوی دروازههای تمدن بزرگ .....
بیشتر این بخش از کتاب مصاحبهها وسخنرانیها ی او بود مصاحبههائی که با دیوید فراست داشت، با باربارا والترز داشت، با اوریانا فالاچی داشت و با کانالهای تلویزیونی آمریکا و اروپا .
در یکی از این مصاحبهها یک خبرنگار فرانسوی از کانال 24 با شاه مصاحبه مفصل و جالبی داشت .
او گفت شما در دهه ۷۰ موفقیتهای زیادی داشتید بخاطر افزایش قیمت نفت و بحرانی که در اروپا بوجود آمده فکر نمیکنید اروپا و آمریکا برای جلوگیری بیشتر از ورشکستگی کمپانیهای خود بفکر چارهای باشند؟
شاه پاسخ داده بود سئوال خوبی کردهاید بله در چهار سال اخیر قیمت نفت هشت برابر شده و ما توانستیم با این افزایش قیمت نفت صنایع کشور را بهبود ببخشیم و کارخانههای زیادی را راه اندازی کنیم اما این تازه آغاز حرکت ایران است، ما بنا داریم دیگر از فروش نفت ایران از سال ۱۹۷۹ پس از اتمام قرارداد ما با کنسرسیوم بطور کلی جلوگیری کنیم ما باید بجای فروش نفت به فکر صنایع کشور باشیم ژاپن از ما نفت مازوت را میخرد بشکهای ۲۴ دلار و ۵۰ کیلو پی وی سی را به ما میفروشد ۱۳۵ دلار این به ضرر ماست.
فرانسه نفت ما را میخرد بجای آن کمپانی میشلن لاستیک بما میفروشد آلمان از ما نفت میخرد پلاستوفوم برای صنایع ما میفروشد ما باید خود پی وی سی و لاستیک و مشتقات نفتی را صادر کنیم این هدف آینده ماست.
خبرنگار پرسید این یعنی ورشکستگی صنایع اروپا و آمریکا آیا خطری سلطنت و حکومت شما را تهدید نمیکند؟
شاه پاسخ داد چرا به اینهم فکر کردهایم در این هشت سال که قیمت نفت افزایش یافته خیلی سعی کردهایم که این افزایش قیمت بر بازار ایران اثر منفی نگذارد و باعث گرانی و تورم در ایران نشود اما به هر صورت اثر گذار بوده و باعث رفاه مردم شده کارگری که ده سال پیش با ۱۲ ساعت کار ۲۰۰ ریال مزد میگرفته امروز با دو ساعت کار این مبلغ را میگیرد و این مشکل ماست ایران یک کشور مذهبی است اگر گروه یا دستهای بخصوص اگر این گروه مذهبی باشند بگویند مردم شما استثمار شدهاید اگر ما بیائیم شما با کار کمتر سود بیشتری خواهید داشت چون در باور مردم ایران این رفاه اثر خود را گذاشته ما با مشکل بزرگی روبرو خواهیم شد و *غرب از این گروه مذهبی حمایت خواهد کرد*.
📚 کتاب بسوی تمدن بزرگ 🖋 محمدرضا پهلوی
#ایران_رو_پس_میگیریم
@iranghoghnoos
در سال ۱۳۵۶ چاپخانه شرکت ملی نفت ایران اقدام به چاپ کتابی کرد بنام:
*بسوی دروازههای تمدن بزرگ*
کتابی بود با جلد آبی درباری قطور اما کتاب جیبی بود شاید بیش از هزار صفحه بود و چهار فصل داشت فصل اول ایران پیش از رضاشاه فصل دوم ایران از ۱۳۲۰تا ۱۳۵۶ و بخش چهارم کتاب ایران بسوی تمدن بزرگ که تالیف محمدرضا پهلوی بود .
در اواسط سال ۱۳۵۷ که این کتاب را در مقابل ساختمان مرکزی شرکت ملی نفت ایران در خیابان تخت جمشید آتش میزدند موفق شدم نسخهای از این کتاب را بردارم.خواندن تمام صفحات این کتاب برایم جالب بود براستی از کجا به کجا رسیده بودیم و استعمار با ما چه کرده بود .
اما جالبترین بخش کتاب فصل چهارم آن بود ایران صنعتی پیش به سوی دروازههای تمدن بزرگ .....
بیشتر این بخش از کتاب مصاحبهها وسخنرانیها ی او بود مصاحبههائی که با دیوید فراست داشت، با باربارا والترز داشت، با اوریانا فالاچی داشت و با کانالهای تلویزیونی آمریکا و اروپا .
در یکی از این مصاحبهها یک خبرنگار فرانسوی از کانال 24 با شاه مصاحبه مفصل و جالبی داشت .
او گفت شما در دهه ۷۰ موفقیتهای زیادی داشتید بخاطر افزایش قیمت نفت و بحرانی که در اروپا بوجود آمده فکر نمیکنید اروپا و آمریکا برای جلوگیری بیشتر از ورشکستگی کمپانیهای خود بفکر چارهای باشند؟
شاه پاسخ داده بود سئوال خوبی کردهاید بله در چهار سال اخیر قیمت نفت هشت برابر شده و ما توانستیم با این افزایش قیمت نفت صنایع کشور را بهبود ببخشیم و کارخانههای زیادی را راه اندازی کنیم اما این تازه آغاز حرکت ایران است، ما بنا داریم دیگر از فروش نفت ایران از سال ۱۹۷۹ پس از اتمام قرارداد ما با کنسرسیوم بطور کلی جلوگیری کنیم ما باید بجای فروش نفت به فکر صنایع کشور باشیم ژاپن از ما نفت مازوت را میخرد بشکهای ۲۴ دلار و ۵۰ کیلو پی وی سی را به ما میفروشد ۱۳۵ دلار این به ضرر ماست.
فرانسه نفت ما را میخرد بجای آن کمپانی میشلن لاستیک بما میفروشد آلمان از ما نفت میخرد پلاستوفوم برای صنایع ما میفروشد ما باید خود پی وی سی و لاستیک و مشتقات نفتی را صادر کنیم این هدف آینده ماست.
خبرنگار پرسید این یعنی ورشکستگی صنایع اروپا و آمریکا آیا خطری سلطنت و حکومت شما را تهدید نمیکند؟
شاه پاسخ داد چرا به اینهم فکر کردهایم در این هشت سال که قیمت نفت افزایش یافته خیلی سعی کردهایم که این افزایش قیمت بر بازار ایران اثر منفی نگذارد و باعث گرانی و تورم در ایران نشود اما به هر صورت اثر گذار بوده و باعث رفاه مردم شده کارگری که ده سال پیش با ۱۲ ساعت کار ۲۰۰ ریال مزد میگرفته امروز با دو ساعت کار این مبلغ را میگیرد و این مشکل ماست ایران یک کشور مذهبی است اگر گروه یا دستهای بخصوص اگر این گروه مذهبی باشند بگویند مردم شما استثمار شدهاید اگر ما بیائیم شما با کار کمتر سود بیشتری خواهید داشت چون در باور مردم ایران این رفاه اثر خود را گذاشته ما با مشکل بزرگی روبرو خواهیم شد و *غرب از این گروه مذهبی حمایت خواهد کرد*.
📚 کتاب بسوی تمدن بزرگ 🖋 محمدرضا پهلوی
#ایران_رو_پس_میگیریم
@iranghoghnoos
عمام خمینی میخواست آب و برق رو مجانی بکنه
الان برای پارکینگ حرمش هم پول میگیرن!!!
#خون_باید_گریست
#ایران_رو_پس_میگیریم
#فرقه_تبهکار
#براندازم
#سکوت_کافیست_هموطن
@iranghoghnoos
الان برای پارکینگ حرمش هم پول میگیرن!!!
#خون_باید_گریست
#ایران_رو_پس_میگیریم
#فرقه_تبهکار
#براندازم
#سکوت_کافیست_هموطن
@iranghoghnoos
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
تقدیم به لاله سرخ وطن رامین حسین پناهی
#اعتصابات_اعتراضات_سراسری
#ایران_رو_پس_میگیریم
#سکوت_کافیست_هموطن
#اعتصابات_اعتراضات_سراسری
#ایران_رو_پس_میگیریم
#سکوت_کافیست_هموطن
🔴 آخرین دیدار با لقمان و زانیار در بهشت زهرا (بخش اول)
✍️بهمن احمدی امویی
مادر لقمان انقدر سروصورتش را چنگ زده که رد ناخنهایش را در تمامصورتش میتوان دید. دخترش زیر بغلش را گرفته و باهم شیون میکنند. غم سراپایش را گرفته.
باورم نمیشود این همان خواهر کوچک لقمان است.
برادرش در گوشهای دیگر سردر گریبان دارد.
تازه امروز صبح از مریوان رسیدهاند. خانواده و وکیلشان از اول صبح در دادستانی از این اتاق به آن اتاق دررفتوآمد بودند. انگارهنوز باور خبر اعدام لقمان و زانیار برایشان سخت است و با خود میگویند تا نبینیمشان باور نمیکنیم. تجربههای گذشته نشان میدهد که بعد از اعدام نه خبری از دیدار با اجساد است و نه آدرس محل دفن در اختیار خانوادهها گذاشته میشود. بااینهمه امید همچنان سوسو میزد.
ساعت ۱۱ صبح ، صالح نیکبخت ، وکیل ، تلفنی خبر داد که اجازه دادهاند خانواده در غسالخانه بهشتزهرا با اجساد عزیزانشان دیدار آخر را داشته باشد. باعجله خودم را به آنجا میرسانم. انگار زودتر از همه رسیدهام. سر ظهر است و چند خانواده منتظر انجام تشریفات خاکسپاری عزیزانشان. صدای گریه و ناله از گوشه و کنار شنیده میشد. بلندگوی سالن هرچند وقت یکبار نام فوتشدهای را میخواند و از خانواده آنها درخواست میکرد برای شناسایی بروند.
با خود گفتم یعنی اسم لقمان و زانیار را هم اینطوری خواهند خواند. هرگز تصورش را هم نمیکردم که در چنین جایی به دنبال لقمان و زانیار بگردم. دو سال و نیم تمام باهم بودیم. شب و روز. یاد خندههای گرم لقمان افتادم، خندهای به پهنای صورتش. چند سالی از زانیار بزرگتر و بیش از یک برادر به فکرش بود. سفره غذا را پهن میکرد و صدایش میزد: زانیار جان. بیا نان بخوریم.
به مرکز آمار بهشتزهرا رفتم و پیگیر شدم. کسی که پشت کامپیوتر نشسته بود گفت اصلاً چنین نامهایی در سیستم نداریم. در فهرست دفن شدگان روزهای قبل هم نبودند. با خودم گفتم بازهم فریب خوردیم. دیار، برادر زان یار با ناراحتی میگوید: یک تماس تلفنی داشتم که شمارهاش نیفتاده بود. به من گفتند خودتان را به بهشتزهرا برسانید. تعدادی از همبندیان سابق لقمان و زانیار، هم خود را رساندهاند. هر کس چیزی میگوید. صالح نیکبخت داخل اتاقی رفت. پس از چند دقیقه، دیار، برادر زان یار هم به دنبال او وارد اتاق شد. چهار مأمور امنیتی با برخی از مسئولان بهشتزهرا جلسه گذاشته بودند. بعد از یک ساعت بلاتکلیفی خبر آمد که امکان دیدن پیکرهای لقمان و زانیار برای نزدیکانشان وجود دارد. اما به شرطی که نه تصویری برداشته شود و نه فیلمی گرفته شود. ضمن اینکه گفتند اجازه شیون و فریاد را هم ندارند.
چندساعتی گذشته و حالا دیگر بهشتزهرا تعطیلشده و همه کارکنانش رفتهاند. سالن بزرگ غسالخانه آنچنان خلوت است که اگر صدایی از آدم بلند شود، تا آن سرش میرود. احساس تهی بودن میکنم. ما چند نفر همبندیهای سابق زانیار و لقمان در گوشهای منتظر نشستهایم. یکلحظه به نظرمان میرسد نکند وعدهای که برای دیدار لقمان و زانیار دادهاند واقعی نباشد. مادر لقمان بهتندی و باعجله از ساختمان به بیرون میدود و زیر آفتاب سوزان یله میشود. سردش شده و بدنش میلرزد. مرتب کمک میخواهد که اجازه بدهند لقمانش را ببیند.
اعضای درجه اول خانوادهها را صدا میزنند. بهسوی دری هجوم میبریم. جلویمان را میگیرند. پنجرهها را هم با چند پارچه و بنر میپوشانند. نیم ساعتی است که اجساد لقمان و زانیار پوشیده درکفن در آن اتاق قرار دارد و خانوادهها بالای سر آنها، در سکوت ناله میکنند. بالاخره مادر لقمان فرزندش را در کفن میبیند اما مادر زانیار نیست که فرزندش را برای آخرین بار ببیند، بهجایش عمه و عمو و برادر زانیار به دیدنش میروند.
ادامه دارد
#ایران_رو_پس_میگیریم
#فرقه_تبهکار
#سکوت_کافیست_هموطن
@iranghoghnoos
✍️بهمن احمدی امویی
مادر لقمان انقدر سروصورتش را چنگ زده که رد ناخنهایش را در تمامصورتش میتوان دید. دخترش زیر بغلش را گرفته و باهم شیون میکنند. غم سراپایش را گرفته.
باورم نمیشود این همان خواهر کوچک لقمان است.
برادرش در گوشهای دیگر سردر گریبان دارد.
تازه امروز صبح از مریوان رسیدهاند. خانواده و وکیلشان از اول صبح در دادستانی از این اتاق به آن اتاق دررفتوآمد بودند. انگارهنوز باور خبر اعدام لقمان و زانیار برایشان سخت است و با خود میگویند تا نبینیمشان باور نمیکنیم. تجربههای گذشته نشان میدهد که بعد از اعدام نه خبری از دیدار با اجساد است و نه آدرس محل دفن در اختیار خانوادهها گذاشته میشود. بااینهمه امید همچنان سوسو میزد.
ساعت ۱۱ صبح ، صالح نیکبخت ، وکیل ، تلفنی خبر داد که اجازه دادهاند خانواده در غسالخانه بهشتزهرا با اجساد عزیزانشان دیدار آخر را داشته باشد. باعجله خودم را به آنجا میرسانم. انگار زودتر از همه رسیدهام. سر ظهر است و چند خانواده منتظر انجام تشریفات خاکسپاری عزیزانشان. صدای گریه و ناله از گوشه و کنار شنیده میشد. بلندگوی سالن هرچند وقت یکبار نام فوتشدهای را میخواند و از خانواده آنها درخواست میکرد برای شناسایی بروند.
با خود گفتم یعنی اسم لقمان و زانیار را هم اینطوری خواهند خواند. هرگز تصورش را هم نمیکردم که در چنین جایی به دنبال لقمان و زانیار بگردم. دو سال و نیم تمام باهم بودیم. شب و روز. یاد خندههای گرم لقمان افتادم، خندهای به پهنای صورتش. چند سالی از زانیار بزرگتر و بیش از یک برادر به فکرش بود. سفره غذا را پهن میکرد و صدایش میزد: زانیار جان. بیا نان بخوریم.
به مرکز آمار بهشتزهرا رفتم و پیگیر شدم. کسی که پشت کامپیوتر نشسته بود گفت اصلاً چنین نامهایی در سیستم نداریم. در فهرست دفن شدگان روزهای قبل هم نبودند. با خودم گفتم بازهم فریب خوردیم. دیار، برادر زان یار با ناراحتی میگوید: یک تماس تلفنی داشتم که شمارهاش نیفتاده بود. به من گفتند خودتان را به بهشتزهرا برسانید. تعدادی از همبندیان سابق لقمان و زانیار، هم خود را رساندهاند. هر کس چیزی میگوید. صالح نیکبخت داخل اتاقی رفت. پس از چند دقیقه، دیار، برادر زان یار هم به دنبال او وارد اتاق شد. چهار مأمور امنیتی با برخی از مسئولان بهشتزهرا جلسه گذاشته بودند. بعد از یک ساعت بلاتکلیفی خبر آمد که امکان دیدن پیکرهای لقمان و زانیار برای نزدیکانشان وجود دارد. اما به شرطی که نه تصویری برداشته شود و نه فیلمی گرفته شود. ضمن اینکه گفتند اجازه شیون و فریاد را هم ندارند.
چندساعتی گذشته و حالا دیگر بهشتزهرا تعطیلشده و همه کارکنانش رفتهاند. سالن بزرگ غسالخانه آنچنان خلوت است که اگر صدایی از آدم بلند شود، تا آن سرش میرود. احساس تهی بودن میکنم. ما چند نفر همبندیهای سابق زانیار و لقمان در گوشهای منتظر نشستهایم. یکلحظه به نظرمان میرسد نکند وعدهای که برای دیدار لقمان و زانیار دادهاند واقعی نباشد. مادر لقمان بهتندی و باعجله از ساختمان به بیرون میدود و زیر آفتاب سوزان یله میشود. سردش شده و بدنش میلرزد. مرتب کمک میخواهد که اجازه بدهند لقمانش را ببیند.
اعضای درجه اول خانوادهها را صدا میزنند. بهسوی دری هجوم میبریم. جلویمان را میگیرند. پنجرهها را هم با چند پارچه و بنر میپوشانند. نیم ساعتی است که اجساد لقمان و زانیار پوشیده درکفن در آن اتاق قرار دارد و خانوادهها بالای سر آنها، در سکوت ناله میکنند. بالاخره مادر لقمان فرزندش را در کفن میبیند اما مادر زانیار نیست که فرزندش را برای آخرین بار ببیند، بهجایش عمه و عمو و برادر زانیار به دیدنش میروند.
ادامه دارد
#ایران_رو_پس_میگیریم
#فرقه_تبهکار
#سکوت_کافیست_هموطن
@iranghoghnoos
🔴 آخرین دیدار با لقمان و زانیار در بهشت زهرا (بخش دوم)
✍️بهمن احمدی امویی
یک نفر با کتوشلواری آبیرنگ که دکمههای پیراهنش را تا آخر بسته، مرتب چیزهایی میگوید و بقیه هم دستوراتش را اجرا میکنند. انگار رئیسشان است. صالح نیکبخت به او میگوید: «حالا که هنوز دفننشدهاند، اجازه بدهید به روستای پدری لقمان در ۴۰ کیلومتری مریوان ببریمشان. رفتوآمد خانواده تا تهران بسیار سخت است و رعایت حال آنها را هم بکنید.»
همان فرد میگوید: من باید با دادستان صحبت کنم. فعلاً تا چند روز در سردخانه هستند. اگر قبول کردند به آنجا منتقل میشوند. اگرنه، آنها را در همین بهشتزهرا دفن میکنیم و آدرس و محل دفن را به شما می گوئیام. صدای گریه و شیون بلند میشود. خانواده از در دیگر خارج میشوند، آفتاب داغ تابستان میتابد و صدای گریه بلند است. پیکرهای کفنپوش شده را در پشت یک وانت میگذارند و میبرند. عثمان، پدر لقمان مچاله شده و جثه نحیفش بیش از گذشته تکیده شده است. با صدای بلند گریه میکند و میگوید ناراحتم که نتوانستم برایشان کاری بکنم. آنهایی که تا حالا جلو گریهشان را گرفته بودند، زار میزنند. خواهر لقمان صورتش را چنگ میزند و با مادر شیون و زاری میکنند و به کردی مویه سر میدهند. زانیار و لقمان در فریادهایشان تنها واژه های است که میفهمم.
#ایران_رو_پس_میگیریم #فرقه_تبهکار #سکوت_کافیست_هموطن
@iranghoghnoos
✍️بهمن احمدی امویی
یک نفر با کتوشلواری آبیرنگ که دکمههای پیراهنش را تا آخر بسته، مرتب چیزهایی میگوید و بقیه هم دستوراتش را اجرا میکنند. انگار رئیسشان است. صالح نیکبخت به او میگوید: «حالا که هنوز دفننشدهاند، اجازه بدهید به روستای پدری لقمان در ۴۰ کیلومتری مریوان ببریمشان. رفتوآمد خانواده تا تهران بسیار سخت است و رعایت حال آنها را هم بکنید.»
همان فرد میگوید: من باید با دادستان صحبت کنم. فعلاً تا چند روز در سردخانه هستند. اگر قبول کردند به آنجا منتقل میشوند. اگرنه، آنها را در همین بهشتزهرا دفن میکنیم و آدرس و محل دفن را به شما می گوئیام. صدای گریه و شیون بلند میشود. خانواده از در دیگر خارج میشوند، آفتاب داغ تابستان میتابد و صدای گریه بلند است. پیکرهای کفنپوش شده را در پشت یک وانت میگذارند و میبرند. عثمان، پدر لقمان مچاله شده و جثه نحیفش بیش از گذشته تکیده شده است. با صدای بلند گریه میکند و میگوید ناراحتم که نتوانستم برایشان کاری بکنم. آنهایی که تا حالا جلو گریهشان را گرفته بودند، زار میزنند. خواهر لقمان صورتش را چنگ میزند و با مادر شیون و زاری میکنند و به کردی مویه سر میدهند. زانیار و لقمان در فریادهایشان تنها واژه های است که میفهمم.
#ایران_رو_پس_میگیریم #فرقه_تبهکار #سکوت_کافیست_هموطن
@iranghoghnoos
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
حمله شدید رهبر موقت (خامنه ای )به آثار تاریخی تخت جمشید وپاسارگاد
#خون_باید_گریست
#ایران_رو_پس_میگیریم
@iranghoghnoos
🔺🔺🔺🔺🔺🔺🔺
#کانال__ایران__ققنوس 🔥🔥
#خون_باید_گریست
#ایران_رو_پس_میگیریم
@iranghoghnoos
🔺🔺🔺🔺🔺🔺🔺
#کانال__ایران__ققنوس 🔥🔥
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
تایید کشتار ایرانیان به دست اعراب ...😔😔
فوروارد حداکثری واجبه ب گروه ها و دوستان تا ایران رو نجات بدیم از دست این تازیان
#ایران_رو_پس_میگیریم
@iranghoghnoos
🔺🔺🔺🔺🔺🔺🔺
#کانال_ایران_ققنوس
فوروارد حداکثری واجبه ب گروه ها و دوستان تا ایران رو نجات بدیم از دست این تازیان
#ایران_رو_پس_میگیریم
@iranghoghnoos
🔺🔺🔺🔺🔺🔺🔺
#کانال_ایران_ققنوس
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🍷
ڪسانی ڪه به وطنشان خدمت میکنند ،نیازی ندارند به نیاڪانشان افتخار ڪنند
به نظر شما عزت و سربلندی حڪومتی ڪه مدّعی #مردم_سالاری_دینیست با چه دستاوردهایی محقق میشود؟
#نوبت_ایران_فرارسیده_است
#ایران_رو_پس_میگیریم
#نافرمانی_مدنی_ایرانیان
@iranghoghnoos
#کانال__ایران__ققنوس 🔥🔥
ڪسانی ڪه به وطنشان خدمت میکنند ،نیازی ندارند به نیاڪانشان افتخار ڪنند
به نظر شما عزت و سربلندی حڪومتی ڪه مدّعی #مردم_سالاری_دینیست با چه دستاوردهایی محقق میشود؟
#نوبت_ایران_فرارسیده_است
#ایران_رو_پس_میگیریم
#نافرمانی_مدنی_ایرانیان
@iranghoghnoos
#کانال__ایران__ققنوس 🔥🔥
پنج برادر بودند
مسلمان بودند، ریش داشتند، کراوات نداشتند، ولی ایرانی نبودند عراقی بودند
بیش ازده میلیون مترمربع زمینهای ایران را خوردند
جوانان ایرانی را بالای چوبه دارکشیدند
و..
#ایرانی_بپاخیز_فردا_دیر_است
#سکوت_جایز_نیست
#ایران_رو_پس_میگیریم
#جمهوری_اسلامی_انتخاب_من_نیست
#براندازم
@iranghoghnoos
مسلمان بودند، ریش داشتند، کراوات نداشتند، ولی ایرانی نبودند عراقی بودند
بیش ازده میلیون مترمربع زمینهای ایران را خوردند
جوانان ایرانی را بالای چوبه دارکشیدند
و..
#ایرانی_بپاخیز_فردا_دیر_است
#سکوت_جایز_نیست
#ایران_رو_پس_میگیریم
#جمهوری_اسلامی_انتخاب_من_نیست
#براندازم
@iranghoghnoos
Forwarded from درج زیرنویس
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
#ششم_بهمن سالروز پیروزی شکوهمندانه #انقلاب_سفیدشاه_و_ملت
پیام تاریخی شاهنشاه آریا مهر به مردم ایران بعداز #انقلاب_سفید شاه و ملت
#جاوید_شاه
#بگوبرگردشاه
#فرقه_تبهکار
#ایران_رو_پس_میگیریم
#اعتصابات_سراسری
#اعتراضات_سراسری
پیام تاریخی شاهنشاه آریا مهر به مردم ایران بعداز #انقلاب_سفید شاه و ملت
#جاوید_شاه
#بگوبرگردشاه
#فرقه_تبهکار
#ایران_رو_پس_میگیریم
#اعتصابات_سراسری
#اعتراضات_سراسری