🔺آینده جنگ و آتش بس!
تمدید آتش بس توام با حضور روسای سازمانهای اطلاعات مصر، آمریکا و اسرائیل در دوحه و گمانهزنی برخی رسانههای اسرائیلی درباره احتمال توافق جامع مبادله اسرا و همچنین تهدید برخی شرکای دولت نتانیاهو به خروج از کابینه در صورت توقف جنگ یک نوع خوشبینی را نزد برخی ناظران برای پایان جنگ خلق کرده است. اما آیا چنین است؟
پاسخ روشنی نمیتوان داد. اما آنچه مبرهن است این که پایان دادن به جنگ در این نقطه، اسرائیل را در موقعیت بازنده کامل قرار میدهد. بنابراین دشوار است که پذیرفت جنگ غزه در این نقطه پایان مییابد. مگر این که بپذیریم اسرائیل به دنبال برقراری معادله وحشتی بوده است که آن را با در پیش گرفتن سیاست زمین سوخته و برجای گذاشتن این حجم از ویرانی و تلفات تحقق یافته میداند، مانند اتفاق 2006 با حزب الله لبنان.
اما این معادله وحشت نیز که میتوان آن را در قبال غزه هم اکنون حداقل تا دو دهه تحقق یافته پنداشت، کف اهداف اسرائیل از جنگ را هم پوشش نمیدهد؛ از حداقلهایی چون ترور سنوار و آزادی گروگانها از طریق راهکار نظامی گرفته تا حداکثرهایی مانند هدف نابودی حماس، خارج کردن نوار غزه از کنترل آن و ایجاد نظام سیاسی دیگری در این منطقه.
در حقیقت نیز، اهداف راهبردی مهمتر اسرائیل فراتر از غزه و بلکه منطقهای است؛ به این معنا که احیای بازدارندگی از دست رفته در 7 اکتبر و تصویر پیشین درباره ارتش اسرائیل نه صرفا در مقابل غزه و فلسطینیها بلکه در کل منطقه منوط به پیروزی قاطع در غزه است.
با این حال اما هم آتش بس نهایی و پایان جنگ و هم ادامه جنگ با موانع و محذوراتی مواجه است و باید دید کدامیک بر دیگری میچربد. همین امر اسرائیل را در برابر یک دشواره بن بست گونه قرار داده است. هم پایان جنگ و نیز ادامه آن تابع فعل و انفعالات درون عاملی و فیمابینی میان 5 مولفه و متغیر تاثیرگذار است: متغیر اسرائیلی، متغیر آمریکایی، متغیر غزه و حماس، متغیر جهانی و متغیر منطقهای.
در مولفه اسرائیلی هم عواملی چون تحقق نیافتن اهداف جنگ، انتظارات بالای جامعه و محاسبات سیاسی شخصی نتانیاهو و در کل مقامات در مظان اتهام کوتاهی در وقوع 7 اکتبر مشوق تداوم جنگ هستند.
اما در عین حال، در همین متغیر اسرائیلی، واقعیتها و پیچیدگیهای میدانی ــ که باعث شد پس از 48 روز جنگ جز نفوذ و اشغال برخی مناطق در شمال نوار غزه بخش عمده آن همچنان تحت کنترل حماس باشد و فشارهای شدید روزهای آخر منتهی به آتش بس نیز برای گرفتن جبالیا، الدرج و سیطره بر غزه و مناطق دیگر در شمال مثمر ثمر واقع نشود ــ همچنین در کنار هزینههای جنگ اعم از انسانی (تلفات روزانه)، اقتصادی (احتمالا به حدود 60 میلیارد دلار برسد) و اجتماعی (کوچ اجباری ساکنان شهرکهای اطراف غزه و برخی شهرکهای شمالی به مرکز و مشکلات ناشی از آن) و نیز تغییر ماهویی تصویر و ذهنیت مردم جهان در قبال اسرائیل و جایگزین شدن آن با تصویر مظلومیت مردم فلسطین و تبعات درازمدت و تعمیق آن در صورت شروع حمله زمینی به جنوب نوار غزه میتوانند در نقش موانع تداوم جنگ عمل کنند.
در این میان، آنچه بیشتر وضعیت بن بست را برای اسرائیل تشدید میکند، این که پایان دادن به جنگ در این نقطه بدون بازگشت همه اسرا امکانپذیر نیست؛ از این رو، که اولا حماس صرفا به دنبال تبادل دو جانبه اسرا نیست، بلکه به دنبال پیوست رفع محاصره غزه و بازسازی آن نیز هست. به این علت، پذیرش توافقی با این مشخصات برای اسرائیل سخت و مکمل دلالتهای حمله 7 اکتبر است. در آن سو نیز تجربه 48 روز جنگ و آتش بس موقت نشان داد که آزادی گروگانها از طریق راهکار نظامی امکانپذیر نیست.
در مورد متغیر آمریکایی نیز وضع همین گونه است و همزمان موانعی فراروی پایان دادن جنگ و تداوم آن وجود دارد. از یک طرف، آینده سیاست خاورمیانهای آمریکا مبتنی بر هژمونی اسرائیل، ادغام آن در پروژه امنیت منطقهای و مساله عادی سازی روابط مسلتزم خروج آبرومندانه و حداقل خلق تصویری از پیروزی برای اسرائیل در این جنگ است و از طرف دیگر نیز شخص بایدن و حزب دموکرات متضرر اصلی تداوم جنگ قبل از انتخابات آمریکا هستند، کما این که وجهه جهانی آمریکا نیز با ادامه جنگ آسیب بیشتری میبیند. در اینجا در حالی که منافع شخص نتانیاهو در طولانیتر کردن جنگ به شکلی ممکن برای به تاخیر انداختن حذف از قدرت است، منافع انتخاباتی بایدن در پایان این جنگ است.
احتمالا اسرائیل راه مواجهه با این بن بست را در تداوم جنگ چه از طریق دور شدید تازهای از بمبارانها برای مدتی دیگر همراه با شروع حمله زمینی تازه، چه ابقای وضعیت جنگی همراه با دورههای آتش بس و یا تغییر ماهیت جنگ به عملیاتهای هوشمند جستجو کند. باید دید که آیا پایان این وضعیت با توافقی دیگر اما جامع رقم میخورد؟ چنین توافقی هم معانی خاص خود را دارد.
✍#صابر_گلعنبری
@islahweb
تمدید آتش بس توام با حضور روسای سازمانهای اطلاعات مصر، آمریکا و اسرائیل در دوحه و گمانهزنی برخی رسانههای اسرائیلی درباره احتمال توافق جامع مبادله اسرا و همچنین تهدید برخی شرکای دولت نتانیاهو به خروج از کابینه در صورت توقف جنگ یک نوع خوشبینی را نزد برخی ناظران برای پایان جنگ خلق کرده است. اما آیا چنین است؟
پاسخ روشنی نمیتوان داد. اما آنچه مبرهن است این که پایان دادن به جنگ در این نقطه، اسرائیل را در موقعیت بازنده کامل قرار میدهد. بنابراین دشوار است که پذیرفت جنگ غزه در این نقطه پایان مییابد. مگر این که بپذیریم اسرائیل به دنبال برقراری معادله وحشتی بوده است که آن را با در پیش گرفتن سیاست زمین سوخته و برجای گذاشتن این حجم از ویرانی و تلفات تحقق یافته میداند، مانند اتفاق 2006 با حزب الله لبنان.
اما این معادله وحشت نیز که میتوان آن را در قبال غزه هم اکنون حداقل تا دو دهه تحقق یافته پنداشت، کف اهداف اسرائیل از جنگ را هم پوشش نمیدهد؛ از حداقلهایی چون ترور سنوار و آزادی گروگانها از طریق راهکار نظامی گرفته تا حداکثرهایی مانند هدف نابودی حماس، خارج کردن نوار غزه از کنترل آن و ایجاد نظام سیاسی دیگری در این منطقه.
در حقیقت نیز، اهداف راهبردی مهمتر اسرائیل فراتر از غزه و بلکه منطقهای است؛ به این معنا که احیای بازدارندگی از دست رفته در 7 اکتبر و تصویر پیشین درباره ارتش اسرائیل نه صرفا در مقابل غزه و فلسطینیها بلکه در کل منطقه منوط به پیروزی قاطع در غزه است.
با این حال اما هم آتش بس نهایی و پایان جنگ و هم ادامه جنگ با موانع و محذوراتی مواجه است و باید دید کدامیک بر دیگری میچربد. همین امر اسرائیل را در برابر یک دشواره بن بست گونه قرار داده است. هم پایان جنگ و نیز ادامه آن تابع فعل و انفعالات درون عاملی و فیمابینی میان 5 مولفه و متغیر تاثیرگذار است: متغیر اسرائیلی، متغیر آمریکایی، متغیر غزه و حماس، متغیر جهانی و متغیر منطقهای.
در مولفه اسرائیلی هم عواملی چون تحقق نیافتن اهداف جنگ، انتظارات بالای جامعه و محاسبات سیاسی شخصی نتانیاهو و در کل مقامات در مظان اتهام کوتاهی در وقوع 7 اکتبر مشوق تداوم جنگ هستند.
اما در عین حال، در همین متغیر اسرائیلی، واقعیتها و پیچیدگیهای میدانی ــ که باعث شد پس از 48 روز جنگ جز نفوذ و اشغال برخی مناطق در شمال نوار غزه بخش عمده آن همچنان تحت کنترل حماس باشد و فشارهای شدید روزهای آخر منتهی به آتش بس نیز برای گرفتن جبالیا، الدرج و سیطره بر غزه و مناطق دیگر در شمال مثمر ثمر واقع نشود ــ همچنین در کنار هزینههای جنگ اعم از انسانی (تلفات روزانه)، اقتصادی (احتمالا به حدود 60 میلیارد دلار برسد) و اجتماعی (کوچ اجباری ساکنان شهرکهای اطراف غزه و برخی شهرکهای شمالی به مرکز و مشکلات ناشی از آن) و نیز تغییر ماهویی تصویر و ذهنیت مردم جهان در قبال اسرائیل و جایگزین شدن آن با تصویر مظلومیت مردم فلسطین و تبعات درازمدت و تعمیق آن در صورت شروع حمله زمینی به جنوب نوار غزه میتوانند در نقش موانع تداوم جنگ عمل کنند.
در این میان، آنچه بیشتر وضعیت بن بست را برای اسرائیل تشدید میکند، این که پایان دادن به جنگ در این نقطه بدون بازگشت همه اسرا امکانپذیر نیست؛ از این رو، که اولا حماس صرفا به دنبال تبادل دو جانبه اسرا نیست، بلکه به دنبال پیوست رفع محاصره غزه و بازسازی آن نیز هست. به این علت، پذیرش توافقی با این مشخصات برای اسرائیل سخت و مکمل دلالتهای حمله 7 اکتبر است. در آن سو نیز تجربه 48 روز جنگ و آتش بس موقت نشان داد که آزادی گروگانها از طریق راهکار نظامی امکانپذیر نیست.
در مورد متغیر آمریکایی نیز وضع همین گونه است و همزمان موانعی فراروی پایان دادن جنگ و تداوم آن وجود دارد. از یک طرف، آینده سیاست خاورمیانهای آمریکا مبتنی بر هژمونی اسرائیل، ادغام آن در پروژه امنیت منطقهای و مساله عادی سازی روابط مسلتزم خروج آبرومندانه و حداقل خلق تصویری از پیروزی برای اسرائیل در این جنگ است و از طرف دیگر نیز شخص بایدن و حزب دموکرات متضرر اصلی تداوم جنگ قبل از انتخابات آمریکا هستند، کما این که وجهه جهانی آمریکا نیز با ادامه جنگ آسیب بیشتری میبیند. در اینجا در حالی که منافع شخص نتانیاهو در طولانیتر کردن جنگ به شکلی ممکن برای به تاخیر انداختن حذف از قدرت است، منافع انتخاباتی بایدن در پایان این جنگ است.
احتمالا اسرائیل راه مواجهه با این بن بست را در تداوم جنگ چه از طریق دور شدید تازهای از بمبارانها برای مدتی دیگر همراه با شروع حمله زمینی تازه، چه ابقای وضعیت جنگی همراه با دورههای آتش بس و یا تغییر ماهیت جنگ به عملیاتهای هوشمند جستجو کند. باید دید که آیا پایان این وضعیت با توافقی دیگر اما جامع رقم میخورد؟ چنین توافقی هم معانی خاص خود را دارد.
✍#صابر_گلعنبری
@islahweb
🔺ایستگاه سرنوشتساز جنگ غزه!
جنگ غزه پس از گذشت 72 روز وارد مرحله سرنوشتسازی شده است. پس از گذشت این زمان طولانی، شاهد تحولات مهمی هستیم که میتواند بر روند جنگ و دورنمای آن اثرگذار باشد؛ گرچه هنوز افق روشنی برای پایان جنگ پدیدار نشده است.
متن یادداشت
#صابر_گلعنبری
🌐 در شبکههای اجتماعی همراه ما باشید:
🔸Instagram🔸Telegram 🌐Web 🔸Aparat
جنگ غزه پس از گذشت 72 روز وارد مرحله سرنوشتسازی شده است. پس از گذشت این زمان طولانی، شاهد تحولات مهمی هستیم که میتواند بر روند جنگ و دورنمای آن اثرگذار باشد؛ گرچه هنوز افق روشنی برای پایان جنگ پدیدار نشده است.
متن یادداشت
#صابر_گلعنبری
🌐 در شبکههای اجتماعی همراه ما باشید:
🔸Instagram🔸Telegram 🌐Web 🔸Aparat
Telegraph
ایستگاه سرنوشتساز جنگ غزه!
نگاهِ دیگر ایستگاه سرنوشتساز جنگ غزه! جنگ غزه پس از گذشت 72 روز وارد مرحله سرنوشتسازی شده است. پس از گذشت این زمان طولانی، شاهد تحولات مهمی هستیم که میتواند بر روند جنگ و دورنمای آن اثرگذار باشد؛ گرچه هنوز افق روشنی برای پایان جنگ پدیدار نشده است. وضعیت…
🔺ترور در فقدان موازنه!
دیروز ظرف کمتر از یک ماه و در بحبوبه جنگ غزه سومین فرمانده ایرانی و البته ارشدترین آنها در سوریه به وسیله اسرائیل ترور شد. خط تحلیلی غالب، ترور سردار موسوی را تلاش اسرائیل برای کشاندن ایران به درگیری مستقیم و گسترش جنگ در منطقه میداند.
اما این تحلیل چندان واقعبینانه به نظر نمیرسد و روند تحولات جنگ غزه طی 80 روز گذشته عکس آن را نشان میدهد. اتفاقا تشدید حملات به سوریه و این ترورها معطوف به نوعی اطمینان خاطر اسرائیل است که منجر به گسترش جنگ نمیشود. نه تل آویو و نه آمریکا در این شرایط، گسترش دامنه جنگ را به مصلحت خود نمیدانند.
اگر تل آویو در صرافت گسترش جنگ در منطقه بود، بهانه و مستمسک آن که هم اکنون هم با لبنان و یمن فراهم است و با افزایش سطح آتش و تغییر قواعد درگیری مدیریت شده با حزب الله این امر به راحتی محقق میشود. حال، وقتی اسرائیل تا این اندازه از ورود به جنگ با حزب الله پرهیز میکند و یا واکنش به حملات حوثیها در دریای سرخ را به آمریکا موکول کرده و آمریکا نیز از بیم گسترش جنگ در منطقه تاکنون اقدام خاصی نکرده است، سخن گفتن از برنامه اسرائیل برای کشاندن ایران به درگیری مستقیم محلی از اعراب ندارد.
در همین لبنان که حزب الله هم اکنون در سطحی مشخص وارد درگیری با اسرائیل شده و شاهد حملات روزانه دو طرف به یکدیگر اما کنترل شده و مدیریت شده هستیم، برخی رهبران شناخته شده حماس روزانه در این جنگ کنفرانس خبری برگزار میکنند؛ اما در حالی که اسرائیل بارها تهدید به ترور آنها در داخل و خارج از غزه کرده است؛ چرا تاکنون اقدامی علیه آنها و همچنین رهبران و فرماندهان حزب الله در لبنان انجام نمیدهد؟ پاسخ روشن است. به این دلیل که این امر میتواند قواعد درگیری کنونی را از کنترل خارج و منجر به جنگی گسترده شود که اسرائیل نمیخواهد. کما این که حزب الله هم تمایلی به آن ندارد و گرنه سطح آتش را در واکنش به تحولات غزه به نحوی افزایش میداد که تل آویو ناگزیر از ورود به جنگ شود.
علت در اینجا در وجود سطحی از موازنه وحشت میان اسرائیل و حزب الله نهفته است، در حالی که هنوز چنین موازنهای میان راس هرم محور یعنی ایران با اسرائیل در جبهه سوریه و به نوعی در سطح خرابکاریها و ترورها در داخل خود ایران نیز شکل نگرفته و همین خود دست تل آویو را باز گذاشته تا در چنین شرایطی که در میدان جنگ زمینی در نوار غزه با دشواریهای خاصی در جهت تحقق اهداف جنگ از جمله در سطح ترور رهبران و فرماندهان تراز اول حماس یعنی یحیی سنوار، محمد ضیف و مروان عیسی روبرو است؛ در مقابل اما ترور فرمانده ایرانی این فرصت را در اختیار نتانیاهو قرار میدهد تا به عنوان دستاوردی دندان گیر و یک پیروزی ترویج دهد.
البته تحلیل پیشگفته نسخه پیچی و تجویزی برای واکنشی تند و مستقیم که ممکن است سطح درگیریها را افزایش دهد نیست. کما این که این موازنه و بازدارندگی یک شبه خلق نمیشود و رسیدن به این نقطه در سوریه قبلا چه بسا آسانتر بود؛ اما به نظر میرسد که گذشت زمان تحقق آن را دشوارتر کرده است.
موضع روسیه که روشن است و تجربه این چند سال نشان میدهد که تمایلی برای متوقف کردن حملات اسرائیل به اهداف ایرانی در سوریه ندارد و چه بسا آن را هم در راستای حذف رقیب ایرانی در این جغرافیا پس از تحقق هدف مشترک به نفع منافع خود هم بپندارد.
به نظر میرسد دولت سوریه نیز تمایلی به همکاری در این زمینه و تبدیل شدن این کشور به عرصه جنگ میان ایران و اسرائیل ندارد. این را میشود در عدم موضعگیری خاص دمشق تا این لحظه نسبت به این ترور صورت گرفته در سوریه با وجود گذشت یک روز از آن مشاهده کرد. همچنین تا این لحظه این واقعه بازتاب چندانی در رسانههای دولتی سوریه از جمله خبرگزاری سانا نداشته است.
در طول این جنگ هم که نه تنها برای حماس بلکه برای کلیت محور سرنوشت ساز است، سوریه غایب بزرگ آن است و جز یکی دو بار موضعگیری اعلامی معمولی در سطحی کمتر از حتی عربستان، مصر و اردن تحرکی دیپلماتیک نداشته و عامل بیعملی در این سطح را نباید به تنش قبلی دمشق با حماس فروکاست.
بر کسی پوشیده نیست که واکنش به چنین حملاتی در عمل معذوریتها و محدودیتهای خاص خود را دارد، اما آنچه مشکل را بغرنجتر و بیشتر بازدارندگی ایران را آسیبپذیر کرده و میکند، مواجهه اعلامی شعاری و سطحی با پروندههای حساس و متعاقب آن زیاده روی در تهدید و وعد و عید از جمله از روز نخست همین جنگ تاکنون است که اساسا "تهدید" را از حیز انتفاع انداخته و همین رویه به بازدارندگی نرم و سخت ایران آسیب زده است. کما این که همین ادبیات به مرور زمان انتظاراتی ایجاد کرده که بیپاسخ ماندن آنها حتی برای قشر هوادار محور چه در داخل چه در منطقه پرسشبرانگیز شده است.
#صابر_گلعنبری
🌐 در شبکههای اجتماعی همراه ما باشید:
🔸Instagram🔸Telegram 🌐Web 🔸Aparat
دیروز ظرف کمتر از یک ماه و در بحبوبه جنگ غزه سومین فرمانده ایرانی و البته ارشدترین آنها در سوریه به وسیله اسرائیل ترور شد. خط تحلیلی غالب، ترور سردار موسوی را تلاش اسرائیل برای کشاندن ایران به درگیری مستقیم و گسترش جنگ در منطقه میداند.
اما این تحلیل چندان واقعبینانه به نظر نمیرسد و روند تحولات جنگ غزه طی 80 روز گذشته عکس آن را نشان میدهد. اتفاقا تشدید حملات به سوریه و این ترورها معطوف به نوعی اطمینان خاطر اسرائیل است که منجر به گسترش جنگ نمیشود. نه تل آویو و نه آمریکا در این شرایط، گسترش دامنه جنگ را به مصلحت خود نمیدانند.
اگر تل آویو در صرافت گسترش جنگ در منطقه بود، بهانه و مستمسک آن که هم اکنون هم با لبنان و یمن فراهم است و با افزایش سطح آتش و تغییر قواعد درگیری مدیریت شده با حزب الله این امر به راحتی محقق میشود. حال، وقتی اسرائیل تا این اندازه از ورود به جنگ با حزب الله پرهیز میکند و یا واکنش به حملات حوثیها در دریای سرخ را به آمریکا موکول کرده و آمریکا نیز از بیم گسترش جنگ در منطقه تاکنون اقدام خاصی نکرده است، سخن گفتن از برنامه اسرائیل برای کشاندن ایران به درگیری مستقیم محلی از اعراب ندارد.
در همین لبنان که حزب الله هم اکنون در سطحی مشخص وارد درگیری با اسرائیل شده و شاهد حملات روزانه دو طرف به یکدیگر اما کنترل شده و مدیریت شده هستیم، برخی رهبران شناخته شده حماس روزانه در این جنگ کنفرانس خبری برگزار میکنند؛ اما در حالی که اسرائیل بارها تهدید به ترور آنها در داخل و خارج از غزه کرده است؛ چرا تاکنون اقدامی علیه آنها و همچنین رهبران و فرماندهان حزب الله در لبنان انجام نمیدهد؟ پاسخ روشن است. به این دلیل که این امر میتواند قواعد درگیری کنونی را از کنترل خارج و منجر به جنگی گسترده شود که اسرائیل نمیخواهد. کما این که حزب الله هم تمایلی به آن ندارد و گرنه سطح آتش را در واکنش به تحولات غزه به نحوی افزایش میداد که تل آویو ناگزیر از ورود به جنگ شود.
علت در اینجا در وجود سطحی از موازنه وحشت میان اسرائیل و حزب الله نهفته است، در حالی که هنوز چنین موازنهای میان راس هرم محور یعنی ایران با اسرائیل در جبهه سوریه و به نوعی در سطح خرابکاریها و ترورها در داخل خود ایران نیز شکل نگرفته و همین خود دست تل آویو را باز گذاشته تا در چنین شرایطی که در میدان جنگ زمینی در نوار غزه با دشواریهای خاصی در جهت تحقق اهداف جنگ از جمله در سطح ترور رهبران و فرماندهان تراز اول حماس یعنی یحیی سنوار، محمد ضیف و مروان عیسی روبرو است؛ در مقابل اما ترور فرمانده ایرانی این فرصت را در اختیار نتانیاهو قرار میدهد تا به عنوان دستاوردی دندان گیر و یک پیروزی ترویج دهد.
البته تحلیل پیشگفته نسخه پیچی و تجویزی برای واکنشی تند و مستقیم که ممکن است سطح درگیریها را افزایش دهد نیست. کما این که این موازنه و بازدارندگی یک شبه خلق نمیشود و رسیدن به این نقطه در سوریه قبلا چه بسا آسانتر بود؛ اما به نظر میرسد که گذشت زمان تحقق آن را دشوارتر کرده است.
موضع روسیه که روشن است و تجربه این چند سال نشان میدهد که تمایلی برای متوقف کردن حملات اسرائیل به اهداف ایرانی در سوریه ندارد و چه بسا آن را هم در راستای حذف رقیب ایرانی در این جغرافیا پس از تحقق هدف مشترک به نفع منافع خود هم بپندارد.
به نظر میرسد دولت سوریه نیز تمایلی به همکاری در این زمینه و تبدیل شدن این کشور به عرصه جنگ میان ایران و اسرائیل ندارد. این را میشود در عدم موضعگیری خاص دمشق تا این لحظه نسبت به این ترور صورت گرفته در سوریه با وجود گذشت یک روز از آن مشاهده کرد. همچنین تا این لحظه این واقعه بازتاب چندانی در رسانههای دولتی سوریه از جمله خبرگزاری سانا نداشته است.
در طول این جنگ هم که نه تنها برای حماس بلکه برای کلیت محور سرنوشت ساز است، سوریه غایب بزرگ آن است و جز یکی دو بار موضعگیری اعلامی معمولی در سطحی کمتر از حتی عربستان، مصر و اردن تحرکی دیپلماتیک نداشته و عامل بیعملی در این سطح را نباید به تنش قبلی دمشق با حماس فروکاست.
بر کسی پوشیده نیست که واکنش به چنین حملاتی در عمل معذوریتها و محدودیتهای خاص خود را دارد، اما آنچه مشکل را بغرنجتر و بیشتر بازدارندگی ایران را آسیبپذیر کرده و میکند، مواجهه اعلامی شعاری و سطحی با پروندههای حساس و متعاقب آن زیاده روی در تهدید و وعد و عید از جمله از روز نخست همین جنگ تاکنون است که اساسا "تهدید" را از حیز انتفاع انداخته و همین رویه به بازدارندگی نرم و سخت ایران آسیب زده است. کما این که همین ادبیات به مرور زمان انتظاراتی ایجاد کرده که بیپاسخ ماندن آنها حتی برای قشر هوادار محور چه در داخل چه در منطقه پرسشبرانگیز شده است.
#صابر_گلعنبری
🌐 در شبکههای اجتماعی همراه ما باشید:
🔸Instagram🔸Telegram 🌐Web 🔸Aparat
🔺روسیه و اسرائیل؛ در بر همان پاشنه است!
اظهارات پنجشنبه وزیر خارجه روسیه در گفتگو با خبرگزاری "نووستی" و شبکه "روسیه 24" نشان داد که انتقادات نسبتا بیسابقه مسکو از کشتار غیرنظامیان و محاصره غزه در طول سه ماه اخیر، برخاسته از تحولی محتوایی در قبال این ابرمناقشه خاورمیانه نیست.
لاوروف در این مصاحبه همپوشانی در هدف "ریشهکنی نازیسم" در دو جنگ اوکراین و غزه را مطرح و از نتانیاهو به خاطر عدم انتقاد از روسیه ستایش کرد. در حالی که تهران با روسیه درباره انگیزه حمله به اوکراین همدلی کرده بود، اما مسکو این گونه اهداف خود در این جنگ را به اهداف اسرائیل در جنگ غزه پیوند زد!
در یک اتفاق نادر، در تحلیل جنگ غزه برخی عمدتا با گرایش ضد روسی و برخی روسوفیلها به یک نقطه تلاقی رسیدند و آن هم گمان «ضد اسرائیلی شدن سیاست روسیه در خاورمیانه» است. بدین ترتیب که از یک طرف، برخی "طوفان الاقصی" حماس را به روسیه و عامل "جنگ انرژی" آن منتسب کردند که مفروض این تحلیل ضد اسرائیلی شدن سیاست خاورمیانهای روسیه و اتحاد آن با محور ایران است و از دیگر سو نیز همین پیشفرض نیز خروجي تحلیل برخى روسوفيلها از انتقادات روسیه از اسرائیل در طول جنگ غزه است که برخی کارشناسان آن را نشانه دوری روسیه از تل آویو و نزدیکی به "محور مقاومت" پنداشتند.
اما به نظر میرسد که هیچ تحول مبنایی در سیاست کرملین در قبال اسرائیل رخ نداده است. بله! روسیه تا حدودی از منتفعان جنگ غزه است و آن هم به علت پدیدار شدن مشغله و اولویت دیگری برای ناتو یعنی آمریکا و تشتت در تمرکز غرب بر جنگ اوکراین است؛ اما این انتفاع لزوما به معنای دست داشتن روسیه در "طوفان الاقصی" نیست. اگر به طور سطحی به مسائل نگاه شود که باید جنگ اوکراین را هم کار محمد بن سلمان بدانیم! چون او را از انزوای ناشی از قتل خاشقچی خارج ساخت و وزنه ریاض را در معادلات جهانی بالا برد.
در پس طرح گمانه پیشگفته بیاطلاعی از نفوذ لابی یهودی در روسبه و ساختار قدرت در آن نيز نهفته است که اگر مسکو چنین نقشی داشت حمله هفتم اکتبر قبل از اجرا خنثی میشد.
تحولات 83 روز جنگ نیز نشان میدهد که طرح عامل انرژی در ورای "طوفان الاقصی" و سخن گفتن از تلاش روسیه برای حذف اسرائیل از بازار انرژی اروپا تا چه اندازه ناصواب است. همین عامل روسی در صورت صحت میطلبید که روسیه حماس را قبلا مجهز به موشکها و تجهیزاتی میکرد که با هدف قرار دادن میادین گازی اسرائیل در دریای مدیترانه، آن هدف گازی روسیه را تحقق ببخشند؛ اما این میادین هیچ آسیبی ندیدند. دلیلش هم ساده است؛ چون حماس هیچ امکاناتی برای حمله به آنها در اختیار نداشت.
برخی دیگر از جمله روسوفیلها نیز به شکل دیگری در تحلیل مواضع روسیه در این جنگ با سخن گفتن از تحول در سیاست روسیه در قبال مناقشه خاورمیانه و اسرائیل دچار خطای ادراکی شدند. چنان که قبلا نیز گفته شد این انتقادات تند بیشتر با هدف ارسال پیامی هشدارآمیز به اسرائیل برای خودداری از کمک نظامی به کییف و همچنین مچگیری از آمریکا و فشار بر آن در پرونده اوکراین مطرح شد و البته اهداف دیگری هم چون تعمیق نفوذ نرم روسیه در دو جهان عرب و اسلام و منطقه در پس آن نهفته است.
هر چند سیاست مسکو در قبال منازعه فلسطین با غرب تفاوتهایی دارد و روسیه مانند آمریکا و بعضا اروپا حامی پروپاقرص اسرائیل نیست، اما سیاست اعمالی مسکو در منطقه در دوره پساجنگ سرد بیشتر در جهت همسویی با اسرائیل و منافع با آن تعریف شده است که حضور نزدیک به دو میلیون یهودی روس تبار در اسرائیل، مراودات بیشتر آنها با روسیه و همچنین در هم تنیدگی منافع برخی زرسالاران یهود با اصحاب قدرت در روسیه، این منافع را فربهتر کرده است.
به عنوان مثال، حملات اسرائیل به اهداف ایرانی در سوریه و تداوم آن که بدون قسمی همکاری و حداقل چراغ سبز مسکو امکانپذیر به نظر نمیرسد، خود برونداد صورت بندی امنیت اسرائیل به عنوان اولویت سیاست و منافع خاورمیانهای روسیه است که لاوروف در شهریور 1400 بر این اولویت تاکید کرد و در این جنگ نیز گفت که کشورش هیچ توافقی را که به امنیت اسرائیل ضربه بزند، نخواهد پذیرفت و اشاره به تشکیل کشور فلسطین هم از اهمیت آن مولفه در سیاست منطقهای کرملین نمیکاهد.
در این میان نیز به نظر میرسد که این رویکرد روسیه در سوریه میرود که برگردانی سوری نیز در جهت مخالف منافع ایران پیدا کند و پیش نشانههای آن را میتوان در موضع سست دمشق و بدون تحرکی دیپلماتیک در قبال جنگ غزه، سکوت چند روزه در قبال ترور سردار موسوی و سپس اکتفا به بیانیه وزارت خارجه، آن هم سه روز پس از ترور و نپرداختن به این مساله در رسانهها و تریبونهای رسمی سوریه دید. ناگفته هم نماند که محکومیتی نیز از جانب روسیه صورت نگرفت.
#صابر_گلعنبری
🌐 در شبکههای اجتماعی همراه ما باشید:
🔸Instagram🔸Telegram 🌐Web 🔸Aparat
اظهارات پنجشنبه وزیر خارجه روسیه در گفتگو با خبرگزاری "نووستی" و شبکه "روسیه 24" نشان داد که انتقادات نسبتا بیسابقه مسکو از کشتار غیرنظامیان و محاصره غزه در طول سه ماه اخیر، برخاسته از تحولی محتوایی در قبال این ابرمناقشه خاورمیانه نیست.
لاوروف در این مصاحبه همپوشانی در هدف "ریشهکنی نازیسم" در دو جنگ اوکراین و غزه را مطرح و از نتانیاهو به خاطر عدم انتقاد از روسیه ستایش کرد. در حالی که تهران با روسیه درباره انگیزه حمله به اوکراین همدلی کرده بود، اما مسکو این گونه اهداف خود در این جنگ را به اهداف اسرائیل در جنگ غزه پیوند زد!
در یک اتفاق نادر، در تحلیل جنگ غزه برخی عمدتا با گرایش ضد روسی و برخی روسوفیلها به یک نقطه تلاقی رسیدند و آن هم گمان «ضد اسرائیلی شدن سیاست روسیه در خاورمیانه» است. بدین ترتیب که از یک طرف، برخی "طوفان الاقصی" حماس را به روسیه و عامل "جنگ انرژی" آن منتسب کردند که مفروض این تحلیل ضد اسرائیلی شدن سیاست خاورمیانهای روسیه و اتحاد آن با محور ایران است و از دیگر سو نیز همین پیشفرض نیز خروجي تحلیل برخى روسوفيلها از انتقادات روسیه از اسرائیل در طول جنگ غزه است که برخی کارشناسان آن را نشانه دوری روسیه از تل آویو و نزدیکی به "محور مقاومت" پنداشتند.
اما به نظر میرسد که هیچ تحول مبنایی در سیاست کرملین در قبال اسرائیل رخ نداده است. بله! روسیه تا حدودی از منتفعان جنگ غزه است و آن هم به علت پدیدار شدن مشغله و اولویت دیگری برای ناتو یعنی آمریکا و تشتت در تمرکز غرب بر جنگ اوکراین است؛ اما این انتفاع لزوما به معنای دست داشتن روسیه در "طوفان الاقصی" نیست. اگر به طور سطحی به مسائل نگاه شود که باید جنگ اوکراین را هم کار محمد بن سلمان بدانیم! چون او را از انزوای ناشی از قتل خاشقچی خارج ساخت و وزنه ریاض را در معادلات جهانی بالا برد.
در پس طرح گمانه پیشگفته بیاطلاعی از نفوذ لابی یهودی در روسبه و ساختار قدرت در آن نيز نهفته است که اگر مسکو چنین نقشی داشت حمله هفتم اکتبر قبل از اجرا خنثی میشد.
تحولات 83 روز جنگ نیز نشان میدهد که طرح عامل انرژی در ورای "طوفان الاقصی" و سخن گفتن از تلاش روسیه برای حذف اسرائیل از بازار انرژی اروپا تا چه اندازه ناصواب است. همین عامل روسی در صورت صحت میطلبید که روسیه حماس را قبلا مجهز به موشکها و تجهیزاتی میکرد که با هدف قرار دادن میادین گازی اسرائیل در دریای مدیترانه، آن هدف گازی روسیه را تحقق ببخشند؛ اما این میادین هیچ آسیبی ندیدند. دلیلش هم ساده است؛ چون حماس هیچ امکاناتی برای حمله به آنها در اختیار نداشت.
برخی دیگر از جمله روسوفیلها نیز به شکل دیگری در تحلیل مواضع روسیه در این جنگ با سخن گفتن از تحول در سیاست روسیه در قبال مناقشه خاورمیانه و اسرائیل دچار خطای ادراکی شدند. چنان که قبلا نیز گفته شد این انتقادات تند بیشتر با هدف ارسال پیامی هشدارآمیز به اسرائیل برای خودداری از کمک نظامی به کییف و همچنین مچگیری از آمریکا و فشار بر آن در پرونده اوکراین مطرح شد و البته اهداف دیگری هم چون تعمیق نفوذ نرم روسیه در دو جهان عرب و اسلام و منطقه در پس آن نهفته است.
هر چند سیاست مسکو در قبال منازعه فلسطین با غرب تفاوتهایی دارد و روسیه مانند آمریکا و بعضا اروپا حامی پروپاقرص اسرائیل نیست، اما سیاست اعمالی مسکو در منطقه در دوره پساجنگ سرد بیشتر در جهت همسویی با اسرائیل و منافع با آن تعریف شده است که حضور نزدیک به دو میلیون یهودی روس تبار در اسرائیل، مراودات بیشتر آنها با روسیه و همچنین در هم تنیدگی منافع برخی زرسالاران یهود با اصحاب قدرت در روسیه، این منافع را فربهتر کرده است.
به عنوان مثال، حملات اسرائیل به اهداف ایرانی در سوریه و تداوم آن که بدون قسمی همکاری و حداقل چراغ سبز مسکو امکانپذیر به نظر نمیرسد، خود برونداد صورت بندی امنیت اسرائیل به عنوان اولویت سیاست و منافع خاورمیانهای روسیه است که لاوروف در شهریور 1400 بر این اولویت تاکید کرد و در این جنگ نیز گفت که کشورش هیچ توافقی را که به امنیت اسرائیل ضربه بزند، نخواهد پذیرفت و اشاره به تشکیل کشور فلسطین هم از اهمیت آن مولفه در سیاست منطقهای کرملین نمیکاهد.
در این میان نیز به نظر میرسد که این رویکرد روسیه در سوریه میرود که برگردانی سوری نیز در جهت مخالف منافع ایران پیدا کند و پیش نشانههای آن را میتوان در موضع سست دمشق و بدون تحرکی دیپلماتیک در قبال جنگ غزه، سکوت چند روزه در قبال ترور سردار موسوی و سپس اکتفا به بیانیه وزارت خارجه، آن هم سه روز پس از ترور و نپرداختن به این مساله در رسانهها و تریبونهای رسمی سوریه دید. ناگفته هم نماند که محکومیتی نیز از جانب روسیه صورت نگرفت.
#صابر_گلعنبری
🌐 در شبکههای اجتماعی همراه ما باشید:
🔸Instagram🔸Telegram 🌐Web 🔸Aparat
Telegram
اصلاحوب | islahweb.org
✳️ اصلاحوب؛ کانال رسمی جماعت دعوت و اصلاح
Web: www.islahweb.org
Insta: www.instagram.com/islahweb
Aparat: aparat.com/islahweb
Kurdi: t.me/islahweb_k
Feqhi: t.me/soal_feqhi
Web: www.islahweb.org
Insta: www.instagram.com/islahweb
Aparat: aparat.com/islahweb
Kurdi: t.me/islahweb_k
Feqhi: t.me/soal_feqhi
ترور در قلب بیروت!
✍️صابر گلعنبری
ترور صالح العاروری (ابو محمد) معاون رئیس دفتر سیاسی حماس در حقیقت "دستاوردی" بود که اسرائیل طی سه ماه جنگ در غزه به دنبال آن از طریق ترور یحیی سنوار و فرماندهان ارشد قسام بود، اما محقق نشد و در بیروت به آن دست یافت.
🔗ادامهی متن
#فرهنگ #اجتماع #فلسطین #غزه #صابر_گلعنبری #گزیده
🌐 در شبکههای اجتماعی همراه ما باشید:
🔸Instagram🔸Telegram 🌐Web 🔸Aparat
✍️صابر گلعنبری
ترور صالح العاروری (ابو محمد) معاون رئیس دفتر سیاسی حماس در حقیقت "دستاوردی" بود که اسرائیل طی سه ماه جنگ در غزه به دنبال آن از طریق ترور یحیی سنوار و فرماندهان ارشد قسام بود، اما محقق نشد و در بیروت به آن دست یافت.
🔗ادامهی متن
#فرهنگ #اجتماع #فلسطین #غزه #صابر_گلعنبری #گزیده
🌐 در شبکههای اجتماعی همراه ما باشید:
🔸Instagram🔸Telegram 🌐Web 🔸Aparat
🔺عادیسازی بعد از جنگ!
از شروع طوفان الاقصی مدام این قرائت و تحلیل به ویژه در داخل ایران غالب بوده و هست که عادیسازی روابط در منطقه با اسرائیل کان لم یکن شد و به زباله دان تاریخ پیوست. اما نگارنده طی دو یادداشت در ابتدای جنگ تاکید داشت که این روند موقتا متوقف شده و به تاخیر افتاده است و مدتی بعد از جنگ از سر گرفته میشود. این نگاه مورد انتقاد برخی دوستان تحلیلگر هم واقع شد. به هر حال، درستی و نادرستی یک پیشبینی و گمانهزنی با مرور زمان پدیدار میشود.
اما دیروز و در میانه جنگ، خالد بن بندر بن عبدالعزیز سفیر عربستان در لندن تاکید داشت که کشورش همچنان به عادی سازی روابط با اسرائیل پس از پایان جنگ غزه اهتمام دارد. با این حال، مواضع قبلی ریاض را هم تکرار کرد؛ این که این امر به زیان فلسطینیها رخ نخواهد داد و این که باید به برپایی کشور فلسطین ختم شود.
واقعیت این است که "طوفان الاقصی" حماس در هفتم اکتبر هر چند به گفته ترکی فیصل رئیس پیشین دستگاه اطلاعاتی عربستان تصویر شکل گرفته در اذهان درباره اسرائیل طی چند دهه گذشته را در هم شکست، اما نوع رفتار و مواجهه دولتهای طرف رابطه با اسرائیل در منطقه و یا کشورهایی مانند عربستان (که درصدد برقراری رابطه با آن هستند) با جنگ کنونی نشان داد که شکسته شدن آن تصویر برگردانی رسمی در سیاستها و مواضع این کشورها نداشته و فعلا نخواهد داشت.
یکی از عوامل نیز اهمیت و جایگاه راهبردی است که اسرائیل همچنان در سیاست خاورمیانهای آمریکا به عنوان سنجهای برای دوری و نزدیکی به کشورهای منطقه دارد و بر این اساس هم کاخ سفید تا سر حد مشارکت در جنگ علیه غزه در کنار اسرائیل ایستاد. اینجا هم هر چند اهداف این جنگ تاکنون به علت نامتقارن بودن یک طرف آن محقق نشده است و این امر در صورت تداوم تا پایان جنگ، اسرائیل را در مقام بازنده در یک جنگ نامتعارف قرار میدهد، اما بسیار دور از تصور است که این مساله تاثیر تحولسازی در نگاه این کشورها نسبت به اسرائیل و تعامل با آن دستکم در میان مدت بر جای بگذارد و مهمترین علت آن هم این است که آنها بر خلاف ایران همچنان آمریکا را به عنوان ابرقدرتی برخوردار از موقعیت کانونی در سیاست و اقتصاد بینالملل و تحولات خاورمیانه میدانند و لو این که جایگاه بلامنازعی خود را از دست داده باشد.
لب کلام این که چنانکه اظهارات دولتمردان آمریکا و عربستان نیز اخیرا نشان داد عادیسازی روابط از دستور کار خارج نشده و مدتی بعد از جنگ، مذاکرات پیرامون آن از سر گرفته خواهد شد.
✍#صابر_گلعنبری
🌐 در شبکههای اجتماعی همراه ما باشید:
🔸Instagram🔸Telegram 🌐Web 🔸Aparat
از شروع طوفان الاقصی مدام این قرائت و تحلیل به ویژه در داخل ایران غالب بوده و هست که عادیسازی روابط در منطقه با اسرائیل کان لم یکن شد و به زباله دان تاریخ پیوست. اما نگارنده طی دو یادداشت در ابتدای جنگ تاکید داشت که این روند موقتا متوقف شده و به تاخیر افتاده است و مدتی بعد از جنگ از سر گرفته میشود. این نگاه مورد انتقاد برخی دوستان تحلیلگر هم واقع شد. به هر حال، درستی و نادرستی یک پیشبینی و گمانهزنی با مرور زمان پدیدار میشود.
اما دیروز و در میانه جنگ، خالد بن بندر بن عبدالعزیز سفیر عربستان در لندن تاکید داشت که کشورش همچنان به عادی سازی روابط با اسرائیل پس از پایان جنگ غزه اهتمام دارد. با این حال، مواضع قبلی ریاض را هم تکرار کرد؛ این که این امر به زیان فلسطینیها رخ نخواهد داد و این که باید به برپایی کشور فلسطین ختم شود.
واقعیت این است که "طوفان الاقصی" حماس در هفتم اکتبر هر چند به گفته ترکی فیصل رئیس پیشین دستگاه اطلاعاتی عربستان تصویر شکل گرفته در اذهان درباره اسرائیل طی چند دهه گذشته را در هم شکست، اما نوع رفتار و مواجهه دولتهای طرف رابطه با اسرائیل در منطقه و یا کشورهایی مانند عربستان (که درصدد برقراری رابطه با آن هستند) با جنگ کنونی نشان داد که شکسته شدن آن تصویر برگردانی رسمی در سیاستها و مواضع این کشورها نداشته و فعلا نخواهد داشت.
یکی از عوامل نیز اهمیت و جایگاه راهبردی است که اسرائیل همچنان در سیاست خاورمیانهای آمریکا به عنوان سنجهای برای دوری و نزدیکی به کشورهای منطقه دارد و بر این اساس هم کاخ سفید تا سر حد مشارکت در جنگ علیه غزه در کنار اسرائیل ایستاد. اینجا هم هر چند اهداف این جنگ تاکنون به علت نامتقارن بودن یک طرف آن محقق نشده است و این امر در صورت تداوم تا پایان جنگ، اسرائیل را در مقام بازنده در یک جنگ نامتعارف قرار میدهد، اما بسیار دور از تصور است که این مساله تاثیر تحولسازی در نگاه این کشورها نسبت به اسرائیل و تعامل با آن دستکم در میان مدت بر جای بگذارد و مهمترین علت آن هم این است که آنها بر خلاف ایران همچنان آمریکا را به عنوان ابرقدرتی برخوردار از موقعیت کانونی در سیاست و اقتصاد بینالملل و تحولات خاورمیانه میدانند و لو این که جایگاه بلامنازعی خود را از دست داده باشد.
لب کلام این که چنانکه اظهارات دولتمردان آمریکا و عربستان نیز اخیرا نشان داد عادیسازی روابط از دستور کار خارج نشده و مدتی بعد از جنگ، مذاکرات پیرامون آن از سر گرفته خواهد شد.
✍#صابر_گلعنبری
🌐 در شبکههای اجتماعی همراه ما باشید:
🔸Instagram🔸Telegram 🌐Web 🔸Aparat
🔺تنفس در اسرائیل و شکاف در جبهه غزه!
▪️تقریبا از حدود دو هفته پیش جنگ در غزه وارد مرحله تازهای شده بود و ارتش اسرائیل ضمن اشاره به شروع مرحله سوم جنگ (حرکت در جهت عملیاتهای هدفمند) با خارج ساختن چند تیپ و لشکر، از بیشتر بخشهای شمال و مرکز نوار غزه عقبنشینی کرده و اختلافات و اعتراضات در داخل اسرائیل علیه نتانیاهو به علت طولانیتر شدن جنگ بدون بازگشت گروگانها و تحقق اهداف اعلامی نیز بالا گرفته بود.
▪️به موازات این اتفاقات هم تنشها در داخل کابینه جنگ میان مثلث وزیر دفاع، نخست وزیر و بنیگانتز شدت یافته و اعتراضات در جهان به ویژه در دنیای غرب نیز تحت تاثیر شکایت و مرافعه تاریخی آفریقای جنوبی در دیوان لاهه داشت روندی صعودی به خود میگرفت؛ اما ناگهان همه نگاهها و توجهات از نقطه کانونی بحران غزه و جنگ به سمت تنش ایران با دو همسایه عراقی و پاکستانی رفت؛ سه کشوری که در جنگ غزه در جبهه همراه این باریکه قرار داشته و هر کدام به نحوی و شکلی نقش ایفا کردند.
▪️در این میان، در پاکستان مواضع رسمی و مردمی قابل توجه بوده و در کنار راهپیماییهای روزانه و کمکهای مردمی دهها میلیون دلاری به مردم غزه، دولت نیز مواضع سیاسی بهتری نسبت به بیشتر دول اسلامی داشته و طی یکی دو هفته پیش پذیرای هیاتی از حماس بود که با مقامات عالی پاکستان دیدار داشته است.
▪️اما ناگهان دو تنش، توجهات جهانی را از بحران انسانی بیسابقه در غزه، کارزار آفریقای جنوبی در دیوان لاهه، تحولات داخلی اسرائیل و جنگ به سمت شکاف و بحرانی بیسابقه در گوشهای دیگر از خاورمیانه و آسیای مرکزی برد. به تبع آن، ظرفیتی که به ویژه در پاکستان با توجه به آشنایی بیشتر مردم این کشور به زبان انگلیسی صرف تولید محتوا به نفع مردم غزه و علیه اسرائیل بود، به سمت درگیری و تنش با ایران هدایت شد و طی این دو روز فضای مجازی پاکستان از تمرکز بر اوضاع غزه به انتقادات تند از ایران شیفت پیدا کرد؛ انتقاداتی که آغشته به طعنه، طنز و جوک هم شد و برخی گفتند و نوشتند نکند موشکها به اسرائیل شلیک شده اما اشتباها در راه تغییر مسیر دادند.
▪️هر چند بعید است تنش میان ایران و پاکستان پس از حمله متقابل اسلام آباد بیشتر از این افزایش یابد و به احتمال زیاد کنترل میشود؛ اما همین اتفاق هم آثار روانی و پیامدهای خاص خود را دارد؛ از یک طرف، جدا از شکل و چگونگی حملات پاکستان، روایت این کشور با پیوست رسانهای قوی همراه شد و روایت ارتش پاکستان درباره حمله به گروه موسوم به «جبهه آزادیبخش بلوچستان» در منطقه شمسر، همزمان مورد تایید سه طرف ماجرا، هم خود این گروه و هم ناخواسته ایران با اشاره به کشته شدن اتباع پاکستانی و نیز اسلام آباد قرار گرفت؛ در حالی که روایت ایران درباره حمله خود چنین وضعیتی نداشت و تازه با روایت پاکستان و تایید ضمنی ایران هم، خیلیها متوجه حضور این گروه مخالف پاکستانی در داخل خاک ایران شدند که همین خود روایت و اتهامات تهران به اسلام آباد مبنی بر پناه دادن به مخالفین مسلح ایرانی و انجام حمله بر این اساس را تحت الشعاع قرار داد.
▪️این اتفاق در کنار تنش با عراق تصویر تنشی فراگیر با همسایگان در چهار گوشه مرزی به جهان مخابره کرد و همین، موجب توجه بیشتر برخی کانونهای قدرت منطقهای و بینالمللی به گسلها و ظرفیتهای تنشآفرینی در آسیای مرکزی و خاورمیانه برای ایران شده و آنها را به صرافت سرمایهگذاری بر روی آنها در این شرایط حساس و امتدادات آتی آن میاندازد.
▪️هر چند بعید نیست در آینده ایران و پاکستان که مناسباتشان با وجود برخی سوء ظنها چالشی و تقابلی نبوده، با هم به سمت نوعی همکاری مرزی مشترک در مقابله با این گروهها حرکت کنند؛ اما بعید است دل دو طرف از یکدیگر صاف شود و احتمالا پاکستان بیش از گذشته در جهت تقویت مناسبات با قدرتهای دیگر همچون ترکیه و عربستان چراغ خاموش گام بردارد؛ البته آهسته و چراغ خاموش از بیم تاثیر آن بر تقویت روابط ایران و هند.
ناگفته هم نماند که تهران نیز به دلایلی نمیتواند به خاطر کشمیر و شیعیان این منطقه و پاکستان در روابط با هند از سقف مشخصی به زیان اسلام آباد عبور کند و نیز دهلی نو به دلیل الزامات روابط با آمریکا و برخورداری از همراهی آن در تقابل با چین چندان محتمل نیست گامی جدی برای تقویت مناسبات با تهران بردارد.
✍#صابر_گلعنبری
🌐 در شبکههای اجتماعی همراه ما باشید:
🔸Instagram🔸Telegram 🌐Web 🔸Aparat
▪️تقریبا از حدود دو هفته پیش جنگ در غزه وارد مرحله تازهای شده بود و ارتش اسرائیل ضمن اشاره به شروع مرحله سوم جنگ (حرکت در جهت عملیاتهای هدفمند) با خارج ساختن چند تیپ و لشکر، از بیشتر بخشهای شمال و مرکز نوار غزه عقبنشینی کرده و اختلافات و اعتراضات در داخل اسرائیل علیه نتانیاهو به علت طولانیتر شدن جنگ بدون بازگشت گروگانها و تحقق اهداف اعلامی نیز بالا گرفته بود.
▪️به موازات این اتفاقات هم تنشها در داخل کابینه جنگ میان مثلث وزیر دفاع، نخست وزیر و بنیگانتز شدت یافته و اعتراضات در جهان به ویژه در دنیای غرب نیز تحت تاثیر شکایت و مرافعه تاریخی آفریقای جنوبی در دیوان لاهه داشت روندی صعودی به خود میگرفت؛ اما ناگهان همه نگاهها و توجهات از نقطه کانونی بحران غزه و جنگ به سمت تنش ایران با دو همسایه عراقی و پاکستانی رفت؛ سه کشوری که در جنگ غزه در جبهه همراه این باریکه قرار داشته و هر کدام به نحوی و شکلی نقش ایفا کردند.
▪️در این میان، در پاکستان مواضع رسمی و مردمی قابل توجه بوده و در کنار راهپیماییهای روزانه و کمکهای مردمی دهها میلیون دلاری به مردم غزه، دولت نیز مواضع سیاسی بهتری نسبت به بیشتر دول اسلامی داشته و طی یکی دو هفته پیش پذیرای هیاتی از حماس بود که با مقامات عالی پاکستان دیدار داشته است.
▪️اما ناگهان دو تنش، توجهات جهانی را از بحران انسانی بیسابقه در غزه، کارزار آفریقای جنوبی در دیوان لاهه، تحولات داخلی اسرائیل و جنگ به سمت شکاف و بحرانی بیسابقه در گوشهای دیگر از خاورمیانه و آسیای مرکزی برد. به تبع آن، ظرفیتی که به ویژه در پاکستان با توجه به آشنایی بیشتر مردم این کشور به زبان انگلیسی صرف تولید محتوا به نفع مردم غزه و علیه اسرائیل بود، به سمت درگیری و تنش با ایران هدایت شد و طی این دو روز فضای مجازی پاکستان از تمرکز بر اوضاع غزه به انتقادات تند از ایران شیفت پیدا کرد؛ انتقاداتی که آغشته به طعنه، طنز و جوک هم شد و برخی گفتند و نوشتند نکند موشکها به اسرائیل شلیک شده اما اشتباها در راه تغییر مسیر دادند.
▪️هر چند بعید است تنش میان ایران و پاکستان پس از حمله متقابل اسلام آباد بیشتر از این افزایش یابد و به احتمال زیاد کنترل میشود؛ اما همین اتفاق هم آثار روانی و پیامدهای خاص خود را دارد؛ از یک طرف، جدا از شکل و چگونگی حملات پاکستان، روایت این کشور با پیوست رسانهای قوی همراه شد و روایت ارتش پاکستان درباره حمله به گروه موسوم به «جبهه آزادیبخش بلوچستان» در منطقه شمسر، همزمان مورد تایید سه طرف ماجرا، هم خود این گروه و هم ناخواسته ایران با اشاره به کشته شدن اتباع پاکستانی و نیز اسلام آباد قرار گرفت؛ در حالی که روایت ایران درباره حمله خود چنین وضعیتی نداشت و تازه با روایت پاکستان و تایید ضمنی ایران هم، خیلیها متوجه حضور این گروه مخالف پاکستانی در داخل خاک ایران شدند که همین خود روایت و اتهامات تهران به اسلام آباد مبنی بر پناه دادن به مخالفین مسلح ایرانی و انجام حمله بر این اساس را تحت الشعاع قرار داد.
▪️این اتفاق در کنار تنش با عراق تصویر تنشی فراگیر با همسایگان در چهار گوشه مرزی به جهان مخابره کرد و همین، موجب توجه بیشتر برخی کانونهای قدرت منطقهای و بینالمللی به گسلها و ظرفیتهای تنشآفرینی در آسیای مرکزی و خاورمیانه برای ایران شده و آنها را به صرافت سرمایهگذاری بر روی آنها در این شرایط حساس و امتدادات آتی آن میاندازد.
▪️هر چند بعید نیست در آینده ایران و پاکستان که مناسباتشان با وجود برخی سوء ظنها چالشی و تقابلی نبوده، با هم به سمت نوعی همکاری مرزی مشترک در مقابله با این گروهها حرکت کنند؛ اما بعید است دل دو طرف از یکدیگر صاف شود و احتمالا پاکستان بیش از گذشته در جهت تقویت مناسبات با قدرتهای دیگر همچون ترکیه و عربستان چراغ خاموش گام بردارد؛ البته آهسته و چراغ خاموش از بیم تاثیر آن بر تقویت روابط ایران و هند.
ناگفته هم نماند که تهران نیز به دلایلی نمیتواند به خاطر کشمیر و شیعیان این منطقه و پاکستان در روابط با هند از سقف مشخصی به زیان اسلام آباد عبور کند و نیز دهلی نو به دلیل الزامات روابط با آمریکا و برخورداری از همراهی آن در تقابل با چین چندان محتمل نیست گامی جدی برای تقویت مناسبات با تهران بردارد.
✍#صابر_گلعنبری
🌐 در شبکههای اجتماعی همراه ما باشید:
🔸Instagram🔸Telegram 🌐Web 🔸Aparat
🔺رای لاهه: همه خوشحال و ناراحت!
🔹دیروز دیوان دادگستری بینالمللی رای خود راجع به شکایت آفریقای جنوبی درباره نسلکشی فلسطینیها در نوار غزه در 112 امین روز جنگ صادر کرد.
🔹دیوان لاهه ضمن پذیرش شکایت و بدون صدور دستور توقف جنگ مانند آنچه در جنگ اوکراین اتفاق افتاد، از اسرائیل خواست که 6 اقدام فوری را اتخاذ کند؛ از منع هر گونه اقدامی که میتواند نسلکشی تلقی شود؛ و اطمینان خاطر از این که ارتش اسرائیل مرتکب هیچ اقدام نسلکشی نمیشود؛ و همچنین جلوگیری از بیان اظهاراتی که تحریک به نسلکشی است تا اتخاذ تدابیری برای بهبود وضعیت انسانی نوار غزه و خودداری از نابودی مدارکی که میتواند در اثبات نسلکشی مورد استفاده قرار گیرد و نیز ارسال گزارشی به دیوان ظرف یک ماه درباره اقدامات اتخاذ شده در مورد رای آن.
🔹جالب اینجاست که رای اولیه دیوان لاهه همزمان مورد استقبال و در عین حال ناخرسندی سه طرف اصلی ماجرا و لو با درجات متفاوتی قرار گرفت؛ آفریقای جنوبی، اسرائیل و فلسطین.
🔹استقبال آفریقای جنوبی و طرف فلسطینی و همچنین کشورهای دیگری از رای اولیه دیوان لاهه از این جهت است که اصل دعوا علیه اسرائیل مورد پذیرش دیوان لاهه واقع شده و دیوان با درخواست اسرائیل مبنی بر رد پذیرش شکایت مخالفت کرده است. تا اینجا، این رویکرد دیوان لاهه بدان معناست که اتهام اسرائیل به نسلکشی فلسطینیها حداقل در حد یک شبهه مورد پذیرش واقع شده؛ اما صدور حکم در این خصوص و اثبات این اتهام امری پیچیده و یک پروسه زمانبر است که شاید سالها به طول بینجامد.
🔹 از این رو، گشوده شدن پرونده نسلکشی برای اسرائیل در لاهه، باز ماندن این پرونده و قرار گرفتن آن در مظان اتهام نسلکشی در نوع خود یک اتفاق تاریخی و دستاوردی برای فلسطینیهاست. این اتفاق به وجهه بینالمللی اسراییل آسیب میزند و میتواند مکمل و تسریع کننده روند نزولی جایگاه آن در افکار عمومی جهان باشد که مدام در طول چند دهه گذشته بعد از تاسیس همواره از حربه مظلومنمایی برای جلب حمایت مردم جهان به ویژه در غرب بهره برده است.
🔹اسرائیل دقیقا از این بُعد رای دیوان لاهه ناراحت و خشمگین است و نتانیاهو نیز در این باره گفته است که «صرف این ادعا که اسرائیل مرتکب نسل کشی در حق فلسطینیها شده نه تنها دروغ است، بلکه امری شنیع نیز هست و آمادگی دادگاه برای رسیدگی به این مساله لکه ننگی است که تا نسلها پاک نمیشود.»
🔹اما اسرائیل در عین حال از این که تدابیر درخواستی دیوان لاهه متضمن دستور توقف جنگ نیست، بسیار خوشحال است و حتی برخی رسانههای اسرائیلی آن را "دستاورد و موفقیت" برای تل آویو قلمداد کردند.
در حقیقت ناخرسندی آفریقای جنوبی و طرف فلسطینی نیز از همینجاست که دادگاه دادگستری بینالمللی خواسته اصلی آنها مبنی بر صدور توقف جنگ را رد کرده و به جای آن خواستار اتخاذ تدابیری فوری شده است که به آنها اشاره شد.
🔹اما واقعیت این است که عملیاتی شدن اقدامات پیشگفته هم بدون توقف جنگ و اجرای آتش بس چندان میسر نیست. اینجاست که با وجود دلالتهای مهم پذیرش شکایت و درخواست دادگاه از اسرائیل برای جلوگیری از نسلکشی، فعلا چیز دندانگیری با قید فوریت عاید فلسطینیهای ساکن نوار غزه در این بحران بیسابقه انسانی نشده است و طرف اسرائیلی نیز عدم صدور دستور توقف جنگ را به نوعی «تایید» ادعای «دفاع از خود» تفسیر میکند.
🔹هم اکنون نیاز فوری مردم نوار غزه، توقف جنگ و ارسال کمکهای انسانی فوری و شروع سریع بازسازی این منطقه است. در این میان، بعید نیست که طی یک ماه آینده که قرار است، اسرائیل به دادگاه لاهه گزارش دهد، تا حدودی از شدت حملات خود بکاهد و یا اجازه دهد تعداد بیشتری کامیون حامل کمک وارد این منطقه شود. البته کشته شدن 174 فلسطینی ظرف یک روز اخیر نیز نشان میدهد که چه بسا اسرائیل به الزامات همین تدابیر هم عمل نکند.
🔹اما عدم صدور دستور توقف جنگ نیز میتواند امارهای باشد که دیوان لاهه با وجود پذیرش شکایت آفریقای جنوبی، احتمالا در حکم نهایی خود در آینده اسرائیل را به نسلکشی محکوم نکند که اگر این اتفاق بیفتد همان دستاورد اولیه پذیرش شکایت علیه اسرائیل برای فلسطینیها کان لم یکن خواهد شد؛ هر چند فعلا در جهت همراهسازی بیشتر افکار عمومی جهان کمک حال آنهاست.
🔹ناگفته هم نماند که تجربه آرا و احکام قبلی دادگاه لاهه دستکم روایتگر همسویی نظرات برخی قضات دادگاه با سیاستها و مواضع کشورهای متبوع خود بوده است و در پرونده غزه هم این شائبه بعید نیست.
به عنوان مثال، یک ماه پس از جنگ روسیه علیه اوکراین، دیوان لاهه پس از شکایت کییف، طی حکمی با موافقت 13 قاضی رای به ضرورت توقف فوری حملات روسیه داد.
اما جالب اینجاست که کریل جیفورجیان معاون روسی رئیس دیوان لاهه و همچنین شیویه هانکین قاضی چینی دیوان علیه این حکم رای دادند.
✍#صابر_گلعنبری
🔹دیروز دیوان دادگستری بینالمللی رای خود راجع به شکایت آفریقای جنوبی درباره نسلکشی فلسطینیها در نوار غزه در 112 امین روز جنگ صادر کرد.
🔹دیوان لاهه ضمن پذیرش شکایت و بدون صدور دستور توقف جنگ مانند آنچه در جنگ اوکراین اتفاق افتاد، از اسرائیل خواست که 6 اقدام فوری را اتخاذ کند؛ از منع هر گونه اقدامی که میتواند نسلکشی تلقی شود؛ و اطمینان خاطر از این که ارتش اسرائیل مرتکب هیچ اقدام نسلکشی نمیشود؛ و همچنین جلوگیری از بیان اظهاراتی که تحریک به نسلکشی است تا اتخاذ تدابیری برای بهبود وضعیت انسانی نوار غزه و خودداری از نابودی مدارکی که میتواند در اثبات نسلکشی مورد استفاده قرار گیرد و نیز ارسال گزارشی به دیوان ظرف یک ماه درباره اقدامات اتخاذ شده در مورد رای آن.
🔹جالب اینجاست که رای اولیه دیوان لاهه همزمان مورد استقبال و در عین حال ناخرسندی سه طرف اصلی ماجرا و لو با درجات متفاوتی قرار گرفت؛ آفریقای جنوبی، اسرائیل و فلسطین.
🔹استقبال آفریقای جنوبی و طرف فلسطینی و همچنین کشورهای دیگری از رای اولیه دیوان لاهه از این جهت است که اصل دعوا علیه اسرائیل مورد پذیرش دیوان لاهه واقع شده و دیوان با درخواست اسرائیل مبنی بر رد پذیرش شکایت مخالفت کرده است. تا اینجا، این رویکرد دیوان لاهه بدان معناست که اتهام اسرائیل به نسلکشی فلسطینیها حداقل در حد یک شبهه مورد پذیرش واقع شده؛ اما صدور حکم در این خصوص و اثبات این اتهام امری پیچیده و یک پروسه زمانبر است که شاید سالها به طول بینجامد.
🔹 از این رو، گشوده شدن پرونده نسلکشی برای اسرائیل در لاهه، باز ماندن این پرونده و قرار گرفتن آن در مظان اتهام نسلکشی در نوع خود یک اتفاق تاریخی و دستاوردی برای فلسطینیهاست. این اتفاق به وجهه بینالمللی اسراییل آسیب میزند و میتواند مکمل و تسریع کننده روند نزولی جایگاه آن در افکار عمومی جهان باشد که مدام در طول چند دهه گذشته بعد از تاسیس همواره از حربه مظلومنمایی برای جلب حمایت مردم جهان به ویژه در غرب بهره برده است.
🔹اسرائیل دقیقا از این بُعد رای دیوان لاهه ناراحت و خشمگین است و نتانیاهو نیز در این باره گفته است که «صرف این ادعا که اسرائیل مرتکب نسل کشی در حق فلسطینیها شده نه تنها دروغ است، بلکه امری شنیع نیز هست و آمادگی دادگاه برای رسیدگی به این مساله لکه ننگی است که تا نسلها پاک نمیشود.»
🔹اما اسرائیل در عین حال از این که تدابیر درخواستی دیوان لاهه متضمن دستور توقف جنگ نیست، بسیار خوشحال است و حتی برخی رسانههای اسرائیلی آن را "دستاورد و موفقیت" برای تل آویو قلمداد کردند.
در حقیقت ناخرسندی آفریقای جنوبی و طرف فلسطینی نیز از همینجاست که دادگاه دادگستری بینالمللی خواسته اصلی آنها مبنی بر صدور توقف جنگ را رد کرده و به جای آن خواستار اتخاذ تدابیری فوری شده است که به آنها اشاره شد.
🔹اما واقعیت این است که عملیاتی شدن اقدامات پیشگفته هم بدون توقف جنگ و اجرای آتش بس چندان میسر نیست. اینجاست که با وجود دلالتهای مهم پذیرش شکایت و درخواست دادگاه از اسرائیل برای جلوگیری از نسلکشی، فعلا چیز دندانگیری با قید فوریت عاید فلسطینیهای ساکن نوار غزه در این بحران بیسابقه انسانی نشده است و طرف اسرائیلی نیز عدم صدور دستور توقف جنگ را به نوعی «تایید» ادعای «دفاع از خود» تفسیر میکند.
🔹هم اکنون نیاز فوری مردم نوار غزه، توقف جنگ و ارسال کمکهای انسانی فوری و شروع سریع بازسازی این منطقه است. در این میان، بعید نیست که طی یک ماه آینده که قرار است، اسرائیل به دادگاه لاهه گزارش دهد، تا حدودی از شدت حملات خود بکاهد و یا اجازه دهد تعداد بیشتری کامیون حامل کمک وارد این منطقه شود. البته کشته شدن 174 فلسطینی ظرف یک روز اخیر نیز نشان میدهد که چه بسا اسرائیل به الزامات همین تدابیر هم عمل نکند.
🔹اما عدم صدور دستور توقف جنگ نیز میتواند امارهای باشد که دیوان لاهه با وجود پذیرش شکایت آفریقای جنوبی، احتمالا در حکم نهایی خود در آینده اسرائیل را به نسلکشی محکوم نکند که اگر این اتفاق بیفتد همان دستاورد اولیه پذیرش شکایت علیه اسرائیل برای فلسطینیها کان لم یکن خواهد شد؛ هر چند فعلا در جهت همراهسازی بیشتر افکار عمومی جهان کمک حال آنهاست.
🔹ناگفته هم نماند که تجربه آرا و احکام قبلی دادگاه لاهه دستکم روایتگر همسویی نظرات برخی قضات دادگاه با سیاستها و مواضع کشورهای متبوع خود بوده است و در پرونده غزه هم این شائبه بعید نیست.
به عنوان مثال، یک ماه پس از جنگ روسیه علیه اوکراین، دیوان لاهه پس از شکایت کییف، طی حکمی با موافقت 13 قاضی رای به ضرورت توقف فوری حملات روسیه داد.
اما جالب اینجاست که کریل جیفورجیان معاون روسی رئیس دیوان لاهه و همچنین شیویه هانکین قاضی چینی دیوان علیه این حکم رای دادند.
✍#صابر_گلعنبری
Telegram
اصلاحوب | islahweb.org
✳️ اصلاحوب؛ کانال رسمی جماعت دعوت و اصلاح
Web: www.islahweb.org
Insta: www.instagram.com/islahweb
Aparat: aparat.com/islahweb
Kurdi: t.me/islahweb_k
Feqhi: t.me/soal_feqhi
Web: www.islahweb.org
Insta: www.instagram.com/islahweb
Aparat: aparat.com/islahweb
Kurdi: t.me/islahweb_k
Feqhi: t.me/soal_feqhi
🔺آتش بس در غزه و فرمان آتش در منطقه!
دو اتفاق ناهمگون در منطقه در حال وقوع است. از یک طرف، دیپلماسی در جنگ غزه فعال شده و پس از نزدیک به چهار ماه جنگ طرحی مدون ارائه شده است و از دیگر سو، منطقه در انتظار حملات آمریکا به تلافی حمله متحدان ایران به پایگاه «برج ۲۲» در اردن است.
نشست چهارجانبه یکشنبه گذشته در پاریس در مورد جنگ غزه را میتوان شروع «دیپلماسی جدی» در جنگ غزه برشمرد.
تا اینجای کار، شروع این دیپلماسی با طرفیت حماس بیانگر این نکته است که این جنگ بعد از گذشت حدود چهار ماه و کاربست این حجم بیسابقه آتش، حملات ویرانگر و تقریبا نابودی نوار غزه، به مهمترین هدف خود یعنی حذف حماس نرسیده و از این رو، قرار گرفتن این تشکیلات به عنوان طرف فلسطینی مذاکرات و این دیپلماسی و توافق احتمالی حداقل بدان معناست که دو طرف آمریکایی و اسرائیلی احتمالا به این جمع بندی رسیدهاند که دستیابی به هدف پیشگفته دیگر چندان میسر نیست و این رویکرد نیز معطوف به این نگرانی است که در کنار عدم تحقق هدف نخست، رسیدن به هدف دیگر یعنی آزادی گروگانها با ادامه جنگ منتفی شود و در نهایت گروگانی زنده نماند که آزاد شود!
واقعیت هم این است که دولت آمریکا قبل از اسرائیل با درک این مساله، دیگر از ماه دوم جنگ در مواضع خود حذف حماس به عنوان هدف جنگ را مطرح نکرد و تداوم جنگ با این شدت و حدت را در سطوح داخلی (انتخابات)، منطقهای و بینالمللی برای آمریکا هزینهبردار و دردسرساز میدانست. از این رو، بایدن رفته رفته از ابتدای دسامبر گذشته، بر دولت نتانیاهو فشار آورد که حداقل راهبردی روشنی برای خروج از جنگ را مشخص کند. بنا به منابع آمریکایی و اسرائیلی، دولت بایدن ابتدا تا آخر سال گذشته میلادی به تل آویو مهلت داد و سپس نتانیاهو تا پایان ژانویه از آمریکا زمان خرید. حال هم که ژانویه به پایان رسیده است و جنگ ویرانگر به تحقق دو هدف آزادی زندانیان و حذف حماس منجر نشده، آمریکا جدیتر از قبل دیپلماسی را به جریان انداخته است.
خروجی نشست پاریس طرحی چند مرحلهای است که فعلا جزئیات آن روشن نیست، اما ارائه آن با حضور رئیس موساد به این معناست که اسرائیل دستکم با آن مخالف نیست. اکنون، همه طرفها منتظر موضع حماس هستند و هنیه که فردا عازم مصر است، تاکید کرده که طرح را بر پایه اولویت توقف جنگ و خروج نیروهای اسرائیلی از نوار غزه بررسی خواهند کرد.
واقعیت این است که برای اسرائیل توقف یکباره جنگ و خروج از نوار غزه در ابتدای کار تسلیم در برابر شروط حماس است و همین پذیرش این امر را برای نتانیاهو بسیار دشوار میکند؛ اما در آن سو هم حماس با هر طرحی که منجر به تحقق این دو امر نشود، سرسختانه مخالفت میکند. از این جهت، احتمالا راه حل میانه و اعلام نشده نشست پاریس، توقف جنگ از طریق آتش بسهای چند مرحلهای و طولانی مدت است. در این خصوص هم اظهارات نخست وزیر قطر قابل تامل است. وی پس از نشست پاریس ضمن تاکید بر پیشرفت در مذاکرات بیان داشت که فرمول مطرح احتمالا در نهایت به توقف جنگ منجر شود.
اما درباره آینده نوار غزه پس از جنگ نیز، احتمالا آشتی حماس و فتح و اتحاد سیاسی و اداری دوباره نوار غزه و کرانه باختری به عنوان راهکاری در این باره در دستور کار قرار گیرد.
با این حال، هنوز طرح پاریس با چالشهای متعددی روبرو است و فعلا زود است که از موفقیت آن سخن گفت.
تسویه حساب منطقهای
به موازات فعال شدن دیپلماسی جدی در جنگ غزه، آمریکا خود را برای حملاتی در واکنش به حمله پهبادی به پایگاه "برج 22" خود در شمال شرقی اردن در مرز سوریه آماده میکند. اما احتمالا هدف حملات احتمالی آمریکا فراتر از صرف یک واکنش به حمله به این پایگاه باشد، بلکه بیشتر شبیه یک تسویه حساب با ایران و متحدان آن در منطقه است. در طول چهار ماه گذشته، نیروهای همسو با ایران به موازات جنگ غزه حملات متعددی به پایگاههای آمریکا در عراق و سوریه انجام دادند، اما آمریکا واکنش خاصی نشان نمیداد و در انتظار رسیدن جنگ غزه به نقطه مشخصی به نوعی دندان رو جگر میگذاشت و تحمل میکرد.
اما حالا که به نظر میرسد که جنگ غزه در صورت موفقیت طرح پاریس تقریبا رو به پایان است، گویا آمریکا تلاش دارد که از یک سو، با انجام یک سری حملات در سطح منطقه، معادلهای را که ایران و متحدانش در طول جنگ غزه در حال شکل دادن به آن علیه حضور نظامی آمریکا در منطقه بودند، کان لم یکن و به نوعی تسویه حساب کند و از دیگر سو هم با ایجاد نوعی بازدارندگی در مقابل تداوم حملات متحدان ایران به منافع خود در منطقه پس از جنگ غزه، حضور نظامی خود در منطقه را تثبیت و تقویت کند.
#صابر_گلعنبری
🌐 در شبکههای اجتماعی همراه ما باشید:
🔸Instagram🔸Telegram 🌐Web 🔸Aparat
دو اتفاق ناهمگون در منطقه در حال وقوع است. از یک طرف، دیپلماسی در جنگ غزه فعال شده و پس از نزدیک به چهار ماه جنگ طرحی مدون ارائه شده است و از دیگر سو، منطقه در انتظار حملات آمریکا به تلافی حمله متحدان ایران به پایگاه «برج ۲۲» در اردن است.
نشست چهارجانبه یکشنبه گذشته در پاریس در مورد جنگ غزه را میتوان شروع «دیپلماسی جدی» در جنگ غزه برشمرد.
تا اینجای کار، شروع این دیپلماسی با طرفیت حماس بیانگر این نکته است که این جنگ بعد از گذشت حدود چهار ماه و کاربست این حجم بیسابقه آتش، حملات ویرانگر و تقریبا نابودی نوار غزه، به مهمترین هدف خود یعنی حذف حماس نرسیده و از این رو، قرار گرفتن این تشکیلات به عنوان طرف فلسطینی مذاکرات و این دیپلماسی و توافق احتمالی حداقل بدان معناست که دو طرف آمریکایی و اسرائیلی احتمالا به این جمع بندی رسیدهاند که دستیابی به هدف پیشگفته دیگر چندان میسر نیست و این رویکرد نیز معطوف به این نگرانی است که در کنار عدم تحقق هدف نخست، رسیدن به هدف دیگر یعنی آزادی گروگانها با ادامه جنگ منتفی شود و در نهایت گروگانی زنده نماند که آزاد شود!
واقعیت هم این است که دولت آمریکا قبل از اسرائیل با درک این مساله، دیگر از ماه دوم جنگ در مواضع خود حذف حماس به عنوان هدف جنگ را مطرح نکرد و تداوم جنگ با این شدت و حدت را در سطوح داخلی (انتخابات)، منطقهای و بینالمللی برای آمریکا هزینهبردار و دردسرساز میدانست. از این رو، بایدن رفته رفته از ابتدای دسامبر گذشته، بر دولت نتانیاهو فشار آورد که حداقل راهبردی روشنی برای خروج از جنگ را مشخص کند. بنا به منابع آمریکایی و اسرائیلی، دولت بایدن ابتدا تا آخر سال گذشته میلادی به تل آویو مهلت داد و سپس نتانیاهو تا پایان ژانویه از آمریکا زمان خرید. حال هم که ژانویه به پایان رسیده است و جنگ ویرانگر به تحقق دو هدف آزادی زندانیان و حذف حماس منجر نشده، آمریکا جدیتر از قبل دیپلماسی را به جریان انداخته است.
خروجی نشست پاریس طرحی چند مرحلهای است که فعلا جزئیات آن روشن نیست، اما ارائه آن با حضور رئیس موساد به این معناست که اسرائیل دستکم با آن مخالف نیست. اکنون، همه طرفها منتظر موضع حماس هستند و هنیه که فردا عازم مصر است، تاکید کرده که طرح را بر پایه اولویت توقف جنگ و خروج نیروهای اسرائیلی از نوار غزه بررسی خواهند کرد.
واقعیت این است که برای اسرائیل توقف یکباره جنگ و خروج از نوار غزه در ابتدای کار تسلیم در برابر شروط حماس است و همین پذیرش این امر را برای نتانیاهو بسیار دشوار میکند؛ اما در آن سو هم حماس با هر طرحی که منجر به تحقق این دو امر نشود، سرسختانه مخالفت میکند. از این جهت، احتمالا راه حل میانه و اعلام نشده نشست پاریس، توقف جنگ از طریق آتش بسهای چند مرحلهای و طولانی مدت است. در این خصوص هم اظهارات نخست وزیر قطر قابل تامل است. وی پس از نشست پاریس ضمن تاکید بر پیشرفت در مذاکرات بیان داشت که فرمول مطرح احتمالا در نهایت به توقف جنگ منجر شود.
اما درباره آینده نوار غزه پس از جنگ نیز، احتمالا آشتی حماس و فتح و اتحاد سیاسی و اداری دوباره نوار غزه و کرانه باختری به عنوان راهکاری در این باره در دستور کار قرار گیرد.
با این حال، هنوز طرح پاریس با چالشهای متعددی روبرو است و فعلا زود است که از موفقیت آن سخن گفت.
تسویه حساب منطقهای
به موازات فعال شدن دیپلماسی جدی در جنگ غزه، آمریکا خود را برای حملاتی در واکنش به حمله پهبادی به پایگاه "برج 22" خود در شمال شرقی اردن در مرز سوریه آماده میکند. اما احتمالا هدف حملات احتمالی آمریکا فراتر از صرف یک واکنش به حمله به این پایگاه باشد، بلکه بیشتر شبیه یک تسویه حساب با ایران و متحدان آن در منطقه است. در طول چهار ماه گذشته، نیروهای همسو با ایران به موازات جنگ غزه حملات متعددی به پایگاههای آمریکا در عراق و سوریه انجام دادند، اما آمریکا واکنش خاصی نشان نمیداد و در انتظار رسیدن جنگ غزه به نقطه مشخصی به نوعی دندان رو جگر میگذاشت و تحمل میکرد.
اما حالا که به نظر میرسد که جنگ غزه در صورت موفقیت طرح پاریس تقریبا رو به پایان است، گویا آمریکا تلاش دارد که از یک سو، با انجام یک سری حملات در سطح منطقه، معادلهای را که ایران و متحدانش در طول جنگ غزه در حال شکل دادن به آن علیه حضور نظامی آمریکا در منطقه بودند، کان لم یکن و به نوعی تسویه حساب کند و از دیگر سو هم با ایجاد نوعی بازدارندگی در مقابل تداوم حملات متحدان ایران به منافع خود در منطقه پس از جنگ غزه، حضور نظامی خود در منطقه را تثبیت و تقویت کند.
#صابر_گلعنبری
🌐 در شبکههای اجتماعی همراه ما باشید:
🔸Instagram🔸Telegram 🌐Web 🔸Aparat
🔺حماس و ابتکار پاریس!
بالاخره پس از یک هفته حماس پاسخ خود به طرح پیشنهادی نشست چهارجانبه پاریس را ارائه داد. هنوز اسرائیل واکنشی رسمی به پاسخ حماس نشان نداده است؛ اما قطر به عنوان طرف میانجیگر اظهار خوشبینی و نخست وزیر آن اعلام کرده که پاسخ حماس متضمن ملاحظاتی است اما امیدوار کننده است.
وزیر خارجه آمریکا هم که در قطر به سر میبرد، گفته است که فردا در سفر به اسرائیل با مقامات آن درباره پاسخ حماس گفتگو خواهد کرد. اما همین که بلینکن ملاحظه و مخالفتی مطرح نکرده است، میتوان آن را حمل بر موافقت اولیه آمریکا هم کرد. بایدن نیز در واکنش به پاسخ حماس گفته که این پاسخ «تا حدودی مبالغهآمیز است» و تاکید کرده است که «مذکرات را ادامه خواهیم داد .. الان نمیخواهم وارد جزئیات شوم.»
واقعیت این است که در پیشنهاد پاریس در سایه پافشاری طرف فلسطینی بر توقف جنگ تلاش شده بود که از طریق اشاره به آتش بس نسبتا طولانی مدت، طرح را برای حماس قابل پذیرش کنند؛ با این حال، این طرح پیشنهادی بیشتر حول محور آزادی گروگانهای اسرائیل و تبادل اسرا پیریزی شده و تامین کننده خواسته اسرائیل بود و مساله توقف جنگ در هالهای از ابهام بود و صرفا به آتش بسهای موقت طولانی مدت در مراحل چندگانه اجرای توافق اشاره شده و به نوعی این احتمال مطرح شده بود که ممکن است که به توقف جنگ ختم شود.
در کل، آن گونه که از اظهارات مسئولان فلسطینی بر میآید، این طرح اشاره صریحی به هیچ کدام از چهار خواسته اصلی غزه یعنی توقف جنگ، خروج نیروهای اسرائیلی، رفع محاصره و بازسازی نوار غزه نکرده بود.
از این رو، نتانیاهو به نوعی انتظار داشت که حماس چارچوب توافق پیشنهادی را رد کند؛ اما این تشکیلات چنین موضعی اتخاذ نکرد و به نوعی توپ را در زمین دولت اسرائیل انداخت. گویا حماس نه موافقت کاملی با طرح پیشنهادی کرده است و نه مخالفت کاملی و راهی میانه در پیش گرفته است که در چارچوب آن، خواستههای اصلی پیشگفته را در پاسخ خود گنجانده و برنامه زمانی مشخصی را نیز پیشنهاد کرده است.
در واقع حماس از این طریق تلاش کرده است که با ندادن پاسخ منفی از یک طرف، خود را از مظان اتهام تلاش برای ادامه جنگ برهاند و از دیگر سو، دستاویز و بهانهای در اختیار نتانیاهو برای رهایی از فشار معترضان و خانوادههای گروگانها قرار ندهد. همچنین این روزنه را برای توقف جنگ و حل این بحران انسانی بیسابقه در نوار غزه نبندد و در کنار چنین پاسخی خواستههای خود را در مذاکرات پیگیری کند.
اکنون با پاسخ حماس توپ در زمین نتانیاهو است و برای او هم بسیار سخت و دشوار است که در سایه فشار داخلی برای انعقاد توافق تبادل اسرا به شکل صریح مخالفت خود را با پاسخ حماس اعلام کند.
از این رو، احتمالا فعلا مذاکرات و فرایند دیپلماسی زیر آتش جنگ برای رسیدن به راه حلی برای پایان این بحران ادامه پیدا کند. باید منتظر ماند و دید این روند به کجا ختم میشود؛ هر چند ممکن است احیانا مذاکرات تا مرز فروپاشی برود، اما بعید است که در نهایت این اتفاق بیفتد و به نظر میرسد که جنگ نه یک طرفه بلکه از طریق توافق به پایان خواهد رسید و این اتفاق هم متضمن دلالتهای مهمی خواهد بود.
✍#صابر_گلعنبری
🌐 در شبکههای اجتماعی همراه ما باشید:
🔸Instagram🔸Telegram 🌐Web 🔸Aparat
بالاخره پس از یک هفته حماس پاسخ خود به طرح پیشنهادی نشست چهارجانبه پاریس را ارائه داد. هنوز اسرائیل واکنشی رسمی به پاسخ حماس نشان نداده است؛ اما قطر به عنوان طرف میانجیگر اظهار خوشبینی و نخست وزیر آن اعلام کرده که پاسخ حماس متضمن ملاحظاتی است اما امیدوار کننده است.
وزیر خارجه آمریکا هم که در قطر به سر میبرد، گفته است که فردا در سفر به اسرائیل با مقامات آن درباره پاسخ حماس گفتگو خواهد کرد. اما همین که بلینکن ملاحظه و مخالفتی مطرح نکرده است، میتوان آن را حمل بر موافقت اولیه آمریکا هم کرد. بایدن نیز در واکنش به پاسخ حماس گفته که این پاسخ «تا حدودی مبالغهآمیز است» و تاکید کرده است که «مذکرات را ادامه خواهیم داد .. الان نمیخواهم وارد جزئیات شوم.»
واقعیت این است که در پیشنهاد پاریس در سایه پافشاری طرف فلسطینی بر توقف جنگ تلاش شده بود که از طریق اشاره به آتش بس نسبتا طولانی مدت، طرح را برای حماس قابل پذیرش کنند؛ با این حال، این طرح پیشنهادی بیشتر حول محور آزادی گروگانهای اسرائیل و تبادل اسرا پیریزی شده و تامین کننده خواسته اسرائیل بود و مساله توقف جنگ در هالهای از ابهام بود و صرفا به آتش بسهای موقت طولانی مدت در مراحل چندگانه اجرای توافق اشاره شده و به نوعی این احتمال مطرح شده بود که ممکن است که به توقف جنگ ختم شود.
در کل، آن گونه که از اظهارات مسئولان فلسطینی بر میآید، این طرح اشاره صریحی به هیچ کدام از چهار خواسته اصلی غزه یعنی توقف جنگ، خروج نیروهای اسرائیلی، رفع محاصره و بازسازی نوار غزه نکرده بود.
از این رو، نتانیاهو به نوعی انتظار داشت که حماس چارچوب توافق پیشنهادی را رد کند؛ اما این تشکیلات چنین موضعی اتخاذ نکرد و به نوعی توپ را در زمین دولت اسرائیل انداخت. گویا حماس نه موافقت کاملی با طرح پیشنهادی کرده است و نه مخالفت کاملی و راهی میانه در پیش گرفته است که در چارچوب آن، خواستههای اصلی پیشگفته را در پاسخ خود گنجانده و برنامه زمانی مشخصی را نیز پیشنهاد کرده است.
در واقع حماس از این طریق تلاش کرده است که با ندادن پاسخ منفی از یک طرف، خود را از مظان اتهام تلاش برای ادامه جنگ برهاند و از دیگر سو، دستاویز و بهانهای در اختیار نتانیاهو برای رهایی از فشار معترضان و خانوادههای گروگانها قرار ندهد. همچنین این روزنه را برای توقف جنگ و حل این بحران انسانی بیسابقه در نوار غزه نبندد و در کنار چنین پاسخی خواستههای خود را در مذاکرات پیگیری کند.
اکنون با پاسخ حماس توپ در زمین نتانیاهو است و برای او هم بسیار سخت و دشوار است که در سایه فشار داخلی برای انعقاد توافق تبادل اسرا به شکل صریح مخالفت خود را با پاسخ حماس اعلام کند.
از این رو، احتمالا فعلا مذاکرات و فرایند دیپلماسی زیر آتش جنگ برای رسیدن به راه حلی برای پایان این بحران ادامه پیدا کند. باید منتظر ماند و دید این روند به کجا ختم میشود؛ هر چند ممکن است احیانا مذاکرات تا مرز فروپاشی برود، اما بعید است که در نهایت این اتفاق بیفتد و به نظر میرسد که جنگ نه یک طرفه بلکه از طریق توافق به پایان خواهد رسید و این اتفاق هم متضمن دلالتهای مهمی خواهد بود.
✍#صابر_گلعنبری
🌐 در شبکههای اجتماعی همراه ما باشید:
🔸Instagram🔸Telegram 🌐Web 🔸Aparat
🔺یک کشوری یا دو کشوری؟!
این روزها با طولانیتر شدن جنگ غزه حرف و حدیث از راهکار دو کشوری نیز برای حل و فصل این ابربحران خاورمیانه بالا گرفته است و متحدان غربی اسرائیل و در راس آنها آمریکا بیش از دیگران آن را مطرح میکنند و اخیرا نیز کاخ سفید از به رسمیت شناختن احتمالی کشور فلسطین سخن گفته است.
ریشه این راهکار به همان قطعنامه 181 تقسیم فلسطین در سال 1947 باز میگردد اما گویا تحت این عنوان برای نخستین بار به وسیله نوام چامسکی پس از شکست سخت کشورهای عربی در جنگ 66 روزه 1967 مطرح شد.
با انعقاد پیمان اوسلو در سال 1993 دوباره این ایده احیا شد و متعاقب "انتفاضه الاقصی" و سپس تشکیل کمیته چهارجانبه بینالمللی (آمریکا، اروپا، روسیه و سازمان ملل) در 2002 و ارائه "نقشه راه" مبتنی بر طرح جرج بوش رفته رفته قوت گرفت و کنفرانسهای صلح متعددی نیز پس از آن برگزار شد، اما راه به جایی نبرد و به موازات آن شهرکسازی در کرانه باختری و قدس شدت گرفت و با محاق رفتن جریان چپ، جامعه اسرائیلی نیز روز به روز راستگراتر شد؛ تا جایی که دیگر مذاکرات صلح میان دو طرف از مارس 2014 به کلی از طرف دولت نتانیاهو متوقف شد.
این که چه شد وضع به اینجا رسید، داستان مفصلی است که شرح آن در این مقال نمیگنجد.
قبل از حمله هفتم اکتبر حماس، آمریکا در چارچوب انتقال ثقل سیاست خارجی خود از خاورمیانه به مواجهه با چین و روسیه به دنبال کاهش تنشها در منطقه و آرامسازی اوضاع البته با محوریت ادغام اسرائیل در نظم منطقهای بود. در این راستا هم تا حدودی از فشار حداکثری ترامپ علیه ایران فاصله گرفت و به تفاهمات پشت پرده روی آورد. همچنین به آشتی ایران و عربستان نیز چراغ سبز نشان داد و عادیسازی روابط اسرائیل و عربستان و آتش بس در یمن را در دستور کار جدی قرار داد؛ اما ناگهان ابربحران جهان دوباره سربرآورد و محاسبات و اولویت دیگری در برابر سیاست آمریکا قرار داد و این کشور در کنار حمایت قاطع از اسرائیل در این جنگ دوباره راه حل تشکیل دو کشور را مطرح و بر سر زبانها انداخت.
اما پرسش اینجاست که آیا اساسا چنین راهکاری شانسی برای عملیاتی شدن دارد یا خیر؟ ناگفته نماند که عنوان راه حل "دو کشوری" یا "دو دولتی" در حالی که یکی 75 سال قبل تشکیل شده و دیگری هنوز تشکیل نشده در نوع خود قابل تامل و جالب است. درست است که منظور وجود دو کشور در کنار یکدیگر است، اما وقتی یکی وجود دارد و دیگری نه، جا داشت که عنوان راه حل، تشکیل کشور فلسطین میبود که بار معنایی آن ذهنیت جهانی را بیشتر معطوف به ریشه بحران میکرد. به هر حال فارغ از آن، واقعیت این است که در شرایط فعلی و در کوتاه مدت و میان مدت شانس خاصی برای تشکیل کشور فلسطین وجود ندارد؛ به دلایل متعدد و در راس آنها سه دلیل عمده:
نخست این که مطابق قطعنامههای سازمان ملل، جغرافیای اصلی این کشور کرانه باختری (حدود 6 هزار کیلومتر مربع) است که در سایه رشد گسترده شهرکسازی و حضور نیم میلیون یهودی در این منطقه و اشغال آن، عملا جغرافیایی برای تشکیل چنین کشوری باقی نمانده است.
دوم این که در طرف اسرائیلی هم اجماع بیسابقهای در جامعه و نیروهای سیاسی حاکم و اپوزیسیون علیه تشکیل این کشور وجود دارد که برونداد آن را میتوان حمایت گسترده اخیر 99 نماینده از 120 نماینده کنست از طرح نتانیاهو در مخالفت قاطع با به رسمیت شناختن کشور فلسطین مشاهده کرد. مخالفان این طرح هم عموما نمایندگان عرب کنست و چند نماینده چپگرای یهودی بودند. این رایگیری نشانگر این است که ایدئولوژی راست تندرو تا جایی در اسرائیل رسوخ یافته است که صرف شناسایی اعلامی کشور فلسطین را بر نمیتابد، چه برسد به تشکیل آن. در این خصوص نیز بنی گانتز و لاپید و نتانیاهو هم نظر هستند.
اما دلیل سوم این که سیاست بینالملل با مرکزیت آمریکا نیز با وجود مواضع اعلامی به دلایل مختلف فاقد اراده کافی برای وارد آوردن فشار بر اسرائیل برای پذیرش این امر است و از این رو، طرح شناسایی اعلامی کشور فلسطین قبل از تشکیل آن از جانب آمریکا هر چند فی نفسه میتواند فشار اعلامی جزئی بر تل آویو وارد کند، اما منجر به تشکیل کشور فلسطین نخواهد شد و به نظر میرسد که دولت بایدن دو هدف دیگر را در پس این طرح دنبال میکند؛ نخست فراهم کردن محملی برای اقناع عربستان به عادی سازی روابط با اسرائیل همزمان با پایان جنگ غزه و یا پس از آن و دوم نیز کنترل تاثیرات منفی حمایت همه جانبه واشنگتن از تل آویو در این جنگ بر وجهه جهانی آمریکا و موقعیت داخلی بایدن و دموکراتها در این شرایط انتخاباتی.
البته راه حل "یک کشور برای دو ملت" نیز که در گذشته قذافی تحت عنوان "اسراطین" مطرح میکرد و امروز طرفدارانی دارد، قابلیت اجرا ندارد.
✍#صابر_گلعنبری
🌐 در شبکههای اجتماعی همراه ما باشید:
🔸Instagram🔸Telegram 🌐Web 🔸Aparat
این روزها با طولانیتر شدن جنگ غزه حرف و حدیث از راهکار دو کشوری نیز برای حل و فصل این ابربحران خاورمیانه بالا گرفته است و متحدان غربی اسرائیل و در راس آنها آمریکا بیش از دیگران آن را مطرح میکنند و اخیرا نیز کاخ سفید از به رسمیت شناختن احتمالی کشور فلسطین سخن گفته است.
ریشه این راهکار به همان قطعنامه 181 تقسیم فلسطین در سال 1947 باز میگردد اما گویا تحت این عنوان برای نخستین بار به وسیله نوام چامسکی پس از شکست سخت کشورهای عربی در جنگ 66 روزه 1967 مطرح شد.
با انعقاد پیمان اوسلو در سال 1993 دوباره این ایده احیا شد و متعاقب "انتفاضه الاقصی" و سپس تشکیل کمیته چهارجانبه بینالمللی (آمریکا، اروپا، روسیه و سازمان ملل) در 2002 و ارائه "نقشه راه" مبتنی بر طرح جرج بوش رفته رفته قوت گرفت و کنفرانسهای صلح متعددی نیز پس از آن برگزار شد، اما راه به جایی نبرد و به موازات آن شهرکسازی در کرانه باختری و قدس شدت گرفت و با محاق رفتن جریان چپ، جامعه اسرائیلی نیز روز به روز راستگراتر شد؛ تا جایی که دیگر مذاکرات صلح میان دو طرف از مارس 2014 به کلی از طرف دولت نتانیاهو متوقف شد.
این که چه شد وضع به اینجا رسید، داستان مفصلی است که شرح آن در این مقال نمیگنجد.
قبل از حمله هفتم اکتبر حماس، آمریکا در چارچوب انتقال ثقل سیاست خارجی خود از خاورمیانه به مواجهه با چین و روسیه به دنبال کاهش تنشها در منطقه و آرامسازی اوضاع البته با محوریت ادغام اسرائیل در نظم منطقهای بود. در این راستا هم تا حدودی از فشار حداکثری ترامپ علیه ایران فاصله گرفت و به تفاهمات پشت پرده روی آورد. همچنین به آشتی ایران و عربستان نیز چراغ سبز نشان داد و عادیسازی روابط اسرائیل و عربستان و آتش بس در یمن را در دستور کار جدی قرار داد؛ اما ناگهان ابربحران جهان دوباره سربرآورد و محاسبات و اولویت دیگری در برابر سیاست آمریکا قرار داد و این کشور در کنار حمایت قاطع از اسرائیل در این جنگ دوباره راه حل تشکیل دو کشور را مطرح و بر سر زبانها انداخت.
اما پرسش اینجاست که آیا اساسا چنین راهکاری شانسی برای عملیاتی شدن دارد یا خیر؟ ناگفته نماند که عنوان راه حل "دو کشوری" یا "دو دولتی" در حالی که یکی 75 سال قبل تشکیل شده و دیگری هنوز تشکیل نشده در نوع خود قابل تامل و جالب است. درست است که منظور وجود دو کشور در کنار یکدیگر است، اما وقتی یکی وجود دارد و دیگری نه، جا داشت که عنوان راه حل، تشکیل کشور فلسطین میبود که بار معنایی آن ذهنیت جهانی را بیشتر معطوف به ریشه بحران میکرد. به هر حال فارغ از آن، واقعیت این است که در شرایط فعلی و در کوتاه مدت و میان مدت شانس خاصی برای تشکیل کشور فلسطین وجود ندارد؛ به دلایل متعدد و در راس آنها سه دلیل عمده:
نخست این که مطابق قطعنامههای سازمان ملل، جغرافیای اصلی این کشور کرانه باختری (حدود 6 هزار کیلومتر مربع) است که در سایه رشد گسترده شهرکسازی و حضور نیم میلیون یهودی در این منطقه و اشغال آن، عملا جغرافیایی برای تشکیل چنین کشوری باقی نمانده است.
دوم این که در طرف اسرائیلی هم اجماع بیسابقهای در جامعه و نیروهای سیاسی حاکم و اپوزیسیون علیه تشکیل این کشور وجود دارد که برونداد آن را میتوان حمایت گسترده اخیر 99 نماینده از 120 نماینده کنست از طرح نتانیاهو در مخالفت قاطع با به رسمیت شناختن کشور فلسطین مشاهده کرد. مخالفان این طرح هم عموما نمایندگان عرب کنست و چند نماینده چپگرای یهودی بودند. این رایگیری نشانگر این است که ایدئولوژی راست تندرو تا جایی در اسرائیل رسوخ یافته است که صرف شناسایی اعلامی کشور فلسطین را بر نمیتابد، چه برسد به تشکیل آن. در این خصوص نیز بنی گانتز و لاپید و نتانیاهو هم نظر هستند.
اما دلیل سوم این که سیاست بینالملل با مرکزیت آمریکا نیز با وجود مواضع اعلامی به دلایل مختلف فاقد اراده کافی برای وارد آوردن فشار بر اسرائیل برای پذیرش این امر است و از این رو، طرح شناسایی اعلامی کشور فلسطین قبل از تشکیل آن از جانب آمریکا هر چند فی نفسه میتواند فشار اعلامی جزئی بر تل آویو وارد کند، اما منجر به تشکیل کشور فلسطین نخواهد شد و به نظر میرسد که دولت بایدن دو هدف دیگر را در پس این طرح دنبال میکند؛ نخست فراهم کردن محملی برای اقناع عربستان به عادی سازی روابط با اسرائیل همزمان با پایان جنگ غزه و یا پس از آن و دوم نیز کنترل تاثیرات منفی حمایت همه جانبه واشنگتن از تل آویو در این جنگ بر وجهه جهانی آمریکا و موقعیت داخلی بایدن و دموکراتها در این شرایط انتخاباتی.
البته راه حل "یک کشور برای دو ملت" نیز که در گذشته قذافی تحت عنوان "اسراطین" مطرح میکرد و امروز طرفدارانی دارد، قابلیت اجرا ندارد.
✍#صابر_گلعنبری
🌐 در شبکههای اجتماعی همراه ما باشید:
🔸Instagram🔸Telegram 🌐Web 🔸Aparat
Telegram
اصلاحوب | islahweb.org
✳️ اصلاحوب؛ کانال رسمی جماعت دعوت و اصلاح
Web: www.islahweb.org
Insta: www.instagram.com/islahweb
Aparat: aparat.com/islahweb
Kurdi: t.me/islahweb_k
Feqhi: t.me/soal_feqhi
Web: www.islahweb.org
Insta: www.instagram.com/islahweb
Aparat: aparat.com/islahweb
Kurdi: t.me/islahweb_k
Feqhi: t.me/soal_feqhi
🔺 کارت زردی که قرمز نمیشود!
خودداری دولت بایدن از کاربرد وتو برای جلوگیری از تصویب قطعنامه (2728) شورای امنیت در مورد برقراری آتش بس فوری موقت در نوار غزه یادآور رفتار مشابه دولت اوباما در دسامبر 2016 است که در انتقاد از تشدید شهرکسازی اسرائیل در اراضی اشغالی فلسطینیها مانع از تصویب قطعنامه 2334 شورای امنیت نشد که خواستار توقف شهرکسازی در کرانه باختری و قدس شرقی شده بود.
اما رفتار اخیر دولت بایدن در شرایط بسیار متفاوتی است و پس از وتوی چهارسه قطعنامه قبلی شورای امنیت درباره نوار غزه واجد دلالتهای مهمی است که مهمترین آن انزوای اسرائیل و پیوستن جزئی واشنگتن به کارزار جهانی برای توقف این جنگ بیرحمانه است. اما تصویب قطعنامه اخیر با چراغ سبز آمریکا فعلا در حد یک هشدار و کارت زرد بایدن به نتانیاهو و اسرائیل پس از حدود شش ماه حمایت بی چون و چرا از تل آویو در این جنگ است.
اما چرا کارت زرد؟ واقعیت این است که از اواخر سال گذشته و ابتدای سال جدید میلادی رفته رفته اختلاف نظر میان دو طرف درباره شیوه ادامه این جنگ هویدا شد و اندک اندک این تفاوت دیدگاه به علت خودداری دولت اسرائیل از عمل به توصیههای آمریکا به سمت یک تنش پنهان حرکت کرد و تصویب این قطعنامه را میتوان برونداد این تنش پنداشت؛ قطعنامهای که حماس از آن استقبال کرد و اسرائیل آن را محکوم و به خاطر تصویب آن به آمریکا اعتراض کرد.
اما آنچه باعث شد که نتانیاهو بیتوجه به اعتراضات پنهان آمریکا که در هفتههای اخیر هم بعد آشکاری به خود گرفت، عمل کند و جنگ را پیش ببرد، نوعی اطمینان خاطر او نسبت به این است که دولت بایدن به دلایل مختلفی نمیتواند و یا نمیخواهد در فشارهای رسانهای و دیپلماتیک پشت و پس پرده از حد مشخصی فراتر رود و خود را ناچار به تداوم حمایت از اسرائیل در این جنگ میبیند.
اکنون به نظر میرسد که اختلاف نظر آمریکا و اسرائیل دیگر بر سر شیوه ادامه جنگ نیست، بلکه از فحوا و بین سطور اظهارات مقامات آمریکایی این گونه پیداست که دولت بایدن با وجود تاکید بر آتش بس موقت به نوعی به دنبال پایان این جنگ است؛ امری که نتانیاهو و شرکای راست افراطی او، آن را بدون تحقق اهداف اعلامی جنگ به معنای پایان حکمرانی خود و پیروزی طرف مقابل میدانند.
این اختلاف نظر هم احتمالا از آنجا نشات میگیرد که گذشت شش ماه از جنگ دولت بایدن را به این جمع بندی رسانده است که از یک سو این اهداف (آزادی گروگانها و از بین بردن حماس) قابل تحقق نیست و از دیگر سو، تداوم جنگ به ویژه حمله به رفح (که 1.4 میلیون آواره را در خود جای داده است) اسرائیل را در معرض انزوای جهانی گسترده میدهد و آسیب جبران ناپذیری به وجهه بینالمللی آن به ویژه در دنیای غرب میزند و در کنار آن نیز این امر دردسرهای خاص خود را برای آمریکا و از جمله خود بایدن در آستانه انتخابات ریاست جمهوری 2024 دارد.
با این حال، در حال حاضر چندان محتمل نیست که دولت بایدن برای فشار بر اسرائیل از کشیدن کارت زرد فراتر رود و وارد فاز اعمال فشارهای عملی همچون توقف ارسال سلاحهای راهبردی یا فشار دیپلماتیک عمده شود. این مساله هم مشکلات و دردسرهای خاص خود را برای دولت بایدن به همراه خواهد داشت. از این رو، فعلا از این انزوای بینالمللی اسرائیل چیز خاصی عاید فلسطینیها در این شرایط جنگی نمیشود. در عین حال نیز هر چند اسرائیل به قطعنامه شورای امنیت عمل نخواهد کرد، اما بعید هم هست که کاملا هشدار نهفته آمریکا در آن را نادیده بگیرد و از این رو احتمالا فعلا از حمله گسترده به رفح خودداری کند؛ هر چند حملات جسته و گریخته هوایی و توپخانه هم اکنون هم در حال انجام است.
✍#صابر_گلعنبری
🌐 در شبکههای اجتماعی همراه ما باشید:
🔸Instagram🔸Telegram 🌐Web 🔸Aparat
خودداری دولت بایدن از کاربرد وتو برای جلوگیری از تصویب قطعنامه (2728) شورای امنیت در مورد برقراری آتش بس فوری موقت در نوار غزه یادآور رفتار مشابه دولت اوباما در دسامبر 2016 است که در انتقاد از تشدید شهرکسازی اسرائیل در اراضی اشغالی فلسطینیها مانع از تصویب قطعنامه 2334 شورای امنیت نشد که خواستار توقف شهرکسازی در کرانه باختری و قدس شرقی شده بود.
اما رفتار اخیر دولت بایدن در شرایط بسیار متفاوتی است و پس از وتوی چهارسه قطعنامه قبلی شورای امنیت درباره نوار غزه واجد دلالتهای مهمی است که مهمترین آن انزوای اسرائیل و پیوستن جزئی واشنگتن به کارزار جهانی برای توقف این جنگ بیرحمانه است. اما تصویب قطعنامه اخیر با چراغ سبز آمریکا فعلا در حد یک هشدار و کارت زرد بایدن به نتانیاهو و اسرائیل پس از حدود شش ماه حمایت بی چون و چرا از تل آویو در این جنگ است.
اما چرا کارت زرد؟ واقعیت این است که از اواخر سال گذشته و ابتدای سال جدید میلادی رفته رفته اختلاف نظر میان دو طرف درباره شیوه ادامه این جنگ هویدا شد و اندک اندک این تفاوت دیدگاه به علت خودداری دولت اسرائیل از عمل به توصیههای آمریکا به سمت یک تنش پنهان حرکت کرد و تصویب این قطعنامه را میتوان برونداد این تنش پنداشت؛ قطعنامهای که حماس از آن استقبال کرد و اسرائیل آن را محکوم و به خاطر تصویب آن به آمریکا اعتراض کرد.
اما آنچه باعث شد که نتانیاهو بیتوجه به اعتراضات پنهان آمریکا که در هفتههای اخیر هم بعد آشکاری به خود گرفت، عمل کند و جنگ را پیش ببرد، نوعی اطمینان خاطر او نسبت به این است که دولت بایدن به دلایل مختلفی نمیتواند و یا نمیخواهد در فشارهای رسانهای و دیپلماتیک پشت و پس پرده از حد مشخصی فراتر رود و خود را ناچار به تداوم حمایت از اسرائیل در این جنگ میبیند.
اکنون به نظر میرسد که اختلاف نظر آمریکا و اسرائیل دیگر بر سر شیوه ادامه جنگ نیست، بلکه از فحوا و بین سطور اظهارات مقامات آمریکایی این گونه پیداست که دولت بایدن با وجود تاکید بر آتش بس موقت به نوعی به دنبال پایان این جنگ است؛ امری که نتانیاهو و شرکای راست افراطی او، آن را بدون تحقق اهداف اعلامی جنگ به معنای پایان حکمرانی خود و پیروزی طرف مقابل میدانند.
این اختلاف نظر هم احتمالا از آنجا نشات میگیرد که گذشت شش ماه از جنگ دولت بایدن را به این جمع بندی رسانده است که از یک سو این اهداف (آزادی گروگانها و از بین بردن حماس) قابل تحقق نیست و از دیگر سو، تداوم جنگ به ویژه حمله به رفح (که 1.4 میلیون آواره را در خود جای داده است) اسرائیل را در معرض انزوای جهانی گسترده میدهد و آسیب جبران ناپذیری به وجهه بینالمللی آن به ویژه در دنیای غرب میزند و در کنار آن نیز این امر دردسرهای خاص خود را برای آمریکا و از جمله خود بایدن در آستانه انتخابات ریاست جمهوری 2024 دارد.
با این حال، در حال حاضر چندان محتمل نیست که دولت بایدن برای فشار بر اسرائیل از کشیدن کارت زرد فراتر رود و وارد فاز اعمال فشارهای عملی همچون توقف ارسال سلاحهای راهبردی یا فشار دیپلماتیک عمده شود. این مساله هم مشکلات و دردسرهای خاص خود را برای دولت بایدن به همراه خواهد داشت. از این رو، فعلا از این انزوای بینالمللی اسرائیل چیز خاصی عاید فلسطینیها در این شرایط جنگی نمیشود. در عین حال نیز هر چند اسرائیل به قطعنامه شورای امنیت عمل نخواهد کرد، اما بعید هم هست که کاملا هشدار نهفته آمریکا در آن را نادیده بگیرد و از این رو احتمالا فعلا از حمله گسترده به رفح خودداری کند؛ هر چند حملات جسته و گریخته هوایی و توپخانه هم اکنون هم در حال انجام است.
✍#صابر_گلعنبری
🌐 در شبکههای اجتماعی همراه ما باشید:
🔸Instagram🔸Telegram 🌐Web 🔸Aparat
Telegram
اصلاحوب | islahweb.org
✳️ اصلاحوب؛ کانال رسمی جماعت دعوت و اصلاح
Web: www.islahweb.org
Insta: www.instagram.com/islahweb
Aparat: aparat.com/islahweb
Kurdi: t.me/islahweb_k
Feqhi: t.me/soal_feqhi
Web: www.islahweb.org
Insta: www.instagram.com/islahweb
Aparat: aparat.com/islahweb
Kurdi: t.me/islahweb_k
Feqhi: t.me/soal_feqhi
نقش جنگ غزه؟
اما عامل مهم دیگر در این دوره موضع دولت ترکیه در قبال جنگ اسرائیل علیه غزه بود که ناخرسندی طیف گستردهای از طیف محافظهکار حامی عدالت و توسعه را با وجود اظهارات اعلامی تند اردوغان علیه اسرائیل به دنبال داشت. این طیف در کنار احزاب دیگری همچون حزب احمد داود اوغلو در شش ماه جنگ همواره انتقادات تندی را نسبت به "بی عملی" دولت در این جنگ و ادامه تجارت با اسرائیل مطرح میکردند و دیروز هم تصاویري منتشر شد که برخی رای دهندگان در برگههای رای شعارهایی در حمایت از غزه و انتقاد از اردوغان نوشته بودند. همین مساله باعث شد که بخشی از هواداران تاریخی حزب حاکم در اعتراض به اردوغان به احزاب دیگری به ویژه حزب اسلامگرای "رفاه دوباره" متمایل شوند و این حزب در نتیجه این تغییر توانست در جایگاه سوم قرار گیرد و برای نخستین بار در برخی حوزهها برنده و بیش از 6 درصد آرا را کسب کند که بخش مهمی از این آرا از سبد انتخاباتی آک پارتی و حامیان معترض آن بود.
اردوغان به این باخت تاریخی اعتراف کرده و گفته که پیام را دریافت کرده است و به ارزیابی و بررسی این شکست خواهد پرداخت؛ شکستی که اگر حزب حاکم و اردوغان را به بازنگری جدی در سیاستها و بهبود وضعیت سوق ندهد، میتواند آغازی بر پایان عصر حکمرانی عدالت و توسعه باشد. اکنون اردوغان وحزب حاکم تا انتخابات 2028 چهار سال فرصت دارند که دوباره اعتماد رای دهندگان را به دست آورند؛ اما در این مهم هم با چالشهای فراوانی روبرو هستند و باید دید آیا همزمان با پایان دوره ریاست جمهوری اردوغان بر اساس قانون اساسی ترکیه عصر حکمرانی آک پارتی هم به پایان میرسد یا خیر؟ و پراگماتیسم اردوغانی راه چارهای برای غلبه بر این چالشهای پیچیده و در راس آنها اقتصاد، مساله کردی و برخی مسائل سیاست خارجی مییابد؟
در کل، در چهار سال آینده آنچه مبرهن است این که دولت کنونی ترکیه چون گذشته توان ریسک پذیری ندارد و احتمالا برای بهبود اقتصاد، به شکل جدیتر به تنشزدایی در سیاست خارجی و همچنین نوعی گفتمان مصالحهجویانه در داخل به ویژه با کردهای مخالف روی آورد.
نکته مهم دیگری که نباید مغفول بماند، پویایی امر انتخابات در ترکیه و دموکراسی آن است که به علت وجود عیوبی همچون عدم تفکیک قوا یک دموکراسی معیوب است؛ اما برگزاری چنین انتخاباتی رقابتی و پویا با حضور 30 حزب و درصد مشارکت بالا، پیروزی تاریخی اپوزیسیون و باخت حزب حاکم و اعتراف آن به شکست فی نفسه جدا از این که امری درخشان در کارنامه عدالت و توسعه است، میتواند بستری برای اصلاح عیوب جدی این دموکراسی خاورمیانهای در آینده فراهم کند.
#صابر_گلعنبری
🔸Instagram🔸Telegram 🌐Web 🔸Aparat
اما عامل مهم دیگر در این دوره موضع دولت ترکیه در قبال جنگ اسرائیل علیه غزه بود که ناخرسندی طیف گستردهای از طیف محافظهکار حامی عدالت و توسعه را با وجود اظهارات اعلامی تند اردوغان علیه اسرائیل به دنبال داشت. این طیف در کنار احزاب دیگری همچون حزب احمد داود اوغلو در شش ماه جنگ همواره انتقادات تندی را نسبت به "بی عملی" دولت در این جنگ و ادامه تجارت با اسرائیل مطرح میکردند و دیروز هم تصاویري منتشر شد که برخی رای دهندگان در برگههای رای شعارهایی در حمایت از غزه و انتقاد از اردوغان نوشته بودند. همین مساله باعث شد که بخشی از هواداران تاریخی حزب حاکم در اعتراض به اردوغان به احزاب دیگری به ویژه حزب اسلامگرای "رفاه دوباره" متمایل شوند و این حزب در نتیجه این تغییر توانست در جایگاه سوم قرار گیرد و برای نخستین بار در برخی حوزهها برنده و بیش از 6 درصد آرا را کسب کند که بخش مهمی از این آرا از سبد انتخاباتی آک پارتی و حامیان معترض آن بود.
اردوغان به این باخت تاریخی اعتراف کرده و گفته که پیام را دریافت کرده است و به ارزیابی و بررسی این شکست خواهد پرداخت؛ شکستی که اگر حزب حاکم و اردوغان را به بازنگری جدی در سیاستها و بهبود وضعیت سوق ندهد، میتواند آغازی بر پایان عصر حکمرانی عدالت و توسعه باشد. اکنون اردوغان وحزب حاکم تا انتخابات 2028 چهار سال فرصت دارند که دوباره اعتماد رای دهندگان را به دست آورند؛ اما در این مهم هم با چالشهای فراوانی روبرو هستند و باید دید آیا همزمان با پایان دوره ریاست جمهوری اردوغان بر اساس قانون اساسی ترکیه عصر حکمرانی آک پارتی هم به پایان میرسد یا خیر؟ و پراگماتیسم اردوغانی راه چارهای برای غلبه بر این چالشهای پیچیده و در راس آنها اقتصاد، مساله کردی و برخی مسائل سیاست خارجی مییابد؟
در کل، در چهار سال آینده آنچه مبرهن است این که دولت کنونی ترکیه چون گذشته توان ریسک پذیری ندارد و احتمالا برای بهبود اقتصاد، به شکل جدیتر به تنشزدایی در سیاست خارجی و همچنین نوعی گفتمان مصالحهجویانه در داخل به ویژه با کردهای مخالف روی آورد.
نکته مهم دیگری که نباید مغفول بماند، پویایی امر انتخابات در ترکیه و دموکراسی آن است که به علت وجود عیوبی همچون عدم تفکیک قوا یک دموکراسی معیوب است؛ اما برگزاری چنین انتخاباتی رقابتی و پویا با حضور 30 حزب و درصد مشارکت بالا، پیروزی تاریخی اپوزیسیون و باخت حزب حاکم و اعتراف آن به شکست فی نفسه جدا از این که امری درخشان در کارنامه عدالت و توسعه است، میتواند بستری برای اصلاح عیوب جدی این دموکراسی خاورمیانهای در آینده فراهم کند.
#صابر_گلعنبری
🔸Instagram🔸Telegram 🌐Web 🔸Aparat
Telegram
اصلاحوب | islahweb.org
✳️ اصلاحوب؛ کانال رسمی جماعت دعوت و اصلاح
Web: www.islahweb.org
Insta: www.instagram.com/islahweb
Aparat: aparat.com/islahweb
Kurdi: t.me/islahweb_k
Feqhi: t.me/soal_feqhi
Web: www.islahweb.org
Insta: www.instagram.com/islahweb
Aparat: aparat.com/islahweb
Kurdi: t.me/islahweb_k
Feqhi: t.me/soal_feqhi
🔺چرایی آماده باش اسرائیل!
متعاقب بالا گرفتن حرف و حدیثها از احتمال پاسخ ایران به حمله به بخش کنسولی سفارت در دمشق، ارتش و جبهه داخلی اسرائیل در وضعیت آماده باش کامل قرار دارد و تدابیر نظامی و امنیتی سطح بالایی هم اتخاذ شده است.
در واقع آماده باشی در این سطح دو دلیل عمده میتواند داشته باشد؛ نخست وجود گزارشهای امنیتی نسبت به قریب الوقوع بودن حمله تهران؛ چنانکه برخی منابع رسانهای اسرائیلی و آمریکایی هم به آن اشاره میکنند.
دوم نیز تجربه و درس حمله غافلگیر کننده حماس در هفتم اکتبر است. این تجربه گویا به بازنگری جدی در نوع مواجهه نهادهای امنیتی و نظامی اسرائیلی با تهدیدها منجر و باعث شده است که اسرائیل کوچکترین تهدیدات و احتمالات حمله را جدی تلقی کند و در شرایط تهدید، برای آمادگی جبهه داخلی را بر اساس بدترین سناریوی ممکن برنامهریزی کند.
✍#صابر_گلعنبری
🌐 در شبکههای اجتماعی همراه ما باشید:
🔸Instagram🔸Telegram 🌐Web 🔸Aparat
متعاقب بالا گرفتن حرف و حدیثها از احتمال پاسخ ایران به حمله به بخش کنسولی سفارت در دمشق، ارتش و جبهه داخلی اسرائیل در وضعیت آماده باش کامل قرار دارد و تدابیر نظامی و امنیتی سطح بالایی هم اتخاذ شده است.
در واقع آماده باشی در این سطح دو دلیل عمده میتواند داشته باشد؛ نخست وجود گزارشهای امنیتی نسبت به قریب الوقوع بودن حمله تهران؛ چنانکه برخی منابع رسانهای اسرائیلی و آمریکایی هم به آن اشاره میکنند.
دوم نیز تجربه و درس حمله غافلگیر کننده حماس در هفتم اکتبر است. این تجربه گویا به بازنگری جدی در نوع مواجهه نهادهای امنیتی و نظامی اسرائیلی با تهدیدها منجر و باعث شده است که اسرائیل کوچکترین تهدیدات و احتمالات حمله را جدی تلقی کند و در شرایط تهدید، برای آمادگی جبهه داخلی را بر اساس بدترین سناریوی ممکن برنامهریزی کند.
✍#صابر_گلعنبری
🌐 در شبکههای اجتماعی همراه ما باشید:
🔸Instagram🔸Telegram 🌐Web 🔸Aparat
🔺 معنای خروج از غزه!
امروز ارتش اسرائیل در اقدامی غیر منتظره پس از 6 ماه از شروع جنگ از خروج نیروهای خود از جنوب نوار غزه و به ویژه منطقه خانیونس خبر داد و اعلام کرد که تنها تیپ ناحال برای جلوگیری از بازگشت آوارگان به شمال نوار غزه در این منطقه حضور دارد. قبلا هم نیروهای اسرائیلی از شمال باریکه غزه خارج شده و با عقب نشینی دیشب از خانیونس میتوان گفت که به استثنای نیروهای ناحال و برخی نیروهای لشکر 162 در نقاطی محدود در برخی اطراف مناطق مسکونی شمال نوار غزه، دیگر نیروی اسرائیلی در این باریکه حضور ندارد.
فعلا زود است که خروج از نوار غزه را به معنای پایان حمله زمینی اسرائیل دانست و این که تاکتیکی است یا خیر. در شمال نوار غزه هم در دو ماه اخیر که نیروهای اسرائیلی عقب نشینی کرده بودند، در مواردی دوباره وارد شده و دست به عملیات زدند و نمونه تازه آن حمله دوباره به بیمارستان شفا بود.
با این حال، عقب نشینی زمینی در شرایط جنگی در قاموس نظامی معنای خاص خود را دارد که چه در چارچوب توافق میان طرفین متخاصم باشد چه معطوف به توافقی نباشد، هر کدام دلالت و مفهوم خود را دارد. حالا که این عقب نشینی در چارچوب یک توافق صورت نگرفته، باید دید که آیا ناظر به تحقق اهداف تعیین شده و به تبع آن نبود ضرورتی برای ماندن در آن منطقه بوده است؟
ثقل نظامی حماس در منطقه خانیونس و ثقل جمعیتی تاریخی هوادار آن تقریبا در شمال نوار غزه است و یحیی سنوار که اسرائیل دستگیری و یا کشتن او را از اهداف جنگ برشمرده است، در خانیونس زندگی میکند و همچنین گفته شد که بیشتر گروگانهای اسرائیلی در این منطقه حضور دارند.
از این رو، چهار ماه پیش، اسرائیل به جنوب نوار غزه با محوریت خانیونس حمله کرد؛ اما اکنون ارتش اسرائیل بعد از چهار ماه در حالی از این منطقه خارج میشود که نه گروگانی آزاد شده و نه خبری از ترور و یا بازداشت سنوار و دیگر رهبران حماس هست و همچنین عملیات ترکیبی دیروز تیپ خانیونس شاخه نظامی حماس و حملات موشکی امروز از خانیونس به شهرکهای اسرائیلی پس از خروج نیروهای اسرائیلی، بیانگر این است که عملیات زمینی در این منطقه در این مدت آسیبی جدی به کانون ثقل نظامی حماس وارد نکرده است.
این خود نشان میدهد که عقب نشینی از خانیونس توام با موفقیت نبوده و برونداد ناکامی در سیطره نظامی و امنیتی بر این منطقه است که نیروهای اسرائیلی در آن در این چهار ماه در معرض حملات شدید نیروهای چریکی فلسطینی بودند.
برخی رسانههای اسرائیلی، خروج از جنوب نوار غزه را مقدمه آغاز حمله زمینی به شهر رفح دانستهاند؛ اما این حمله پیچیدگیهای خاص خود را دارد و به دلایلی بعید است به این زودی اتفاق بیفتد.
حمله احتمالی به رفح هم پس از تجربه خانیونس بعید است که آورده نظامی خاصی در جهت خروج از بن بست تحقق اهداف جنگ به همراه داشته باشد. اما این حمله از آن جهت برای اسرائیل اهمیت دارد که از این طریق بتواند واقعیت جدیدی را در امتداد مرز نوار غزه و مصر خلق و ارتباط زیرزمینی احتمالی میان غزه و صحرای سینا را قطع کند و مانع ورود سلاح شود؛ البته تجربه جنگ کنونی نشان داده که بیشتر سلاحهای مورد استفاده در عملیاتهای فلسطینیها بومی است؛ مانند موشک ضد زره پرکاربرد یاسین 105. با این حال، در مواردی هم سلاحهای غیر فلسطینی نیز به کار رفته است.
در کنار آنچه بیان شد، خروج نیروهای اسرائیلی از جنوب نوار غزه، اما احتمالا با تحرکات سیاسی و دیپلماتیک چه تماسهای آمریکا و اسرائیل و فشار بایدن و چه مذاکرات قاهره که ظاهرا امروز از سر گرفته میشود، بیارتباط نباشد. به گفته رسانههای آمریکایی و اسرائیل، تماس تلفنی پنجشنبه گذشته بایدن با نتانیاهو بسیار متشنج بوده و بایدن تهدید کرده که عدم تغییر شیوه مدیریت جنگ "عواقب وخیمی" برای اسرائیل به دنبال دارد.
خروج از خانیونس میتواند تسهیلگر مذاکرات آتش بس نیز باشد و نظر به شروع مجدد مذاکرات در قاهره و در سایه پافشاری حماس مبنی بر عقب نشینی اسراییل از نوار غزه به عنوان یکی از شروط توافق، بعید نیست که اسرائیل در یک اقدام پیشدستانه خواسته باشد خروج نیروهای خود را خروجی تصمیم یکجانبه خود و نه توافق و امتیاز دهی به حماس جلوه دهد. از این منظر این خروج میتواند بیانگر نزدیک شدن پایان جنگ باشد.
واقعیت این است که نوار غزه با وجود این که به تلی از آوار تبدیل شده و در ابعاد انسانی و زیرساختی متحمل شدیدترین خسارتها شده، اما اسرائیل با این وجود در بعد نظامی در یک بن بست جدی قرار گرفته و راهبرد روشنی هم برای خروج از این وضعیت ندارد و ادامه جنگ نیز نظر به شکل گیری تراژدی غزه و یک بحران انسانی بیسابقه موجب تشدید فشارهای بینالمللی و به گفته شاک شومر عالیترین مقام یهودی آمریکا باعث «تبدیل شدن آن به یک قدرت منفور جهانی» شده است.
✍#صابر_گلعنبری
🔸Instagram🔸Telegram 🌐Web 🔸Aparat
امروز ارتش اسرائیل در اقدامی غیر منتظره پس از 6 ماه از شروع جنگ از خروج نیروهای خود از جنوب نوار غزه و به ویژه منطقه خانیونس خبر داد و اعلام کرد که تنها تیپ ناحال برای جلوگیری از بازگشت آوارگان به شمال نوار غزه در این منطقه حضور دارد. قبلا هم نیروهای اسرائیلی از شمال باریکه غزه خارج شده و با عقب نشینی دیشب از خانیونس میتوان گفت که به استثنای نیروهای ناحال و برخی نیروهای لشکر 162 در نقاطی محدود در برخی اطراف مناطق مسکونی شمال نوار غزه، دیگر نیروی اسرائیلی در این باریکه حضور ندارد.
فعلا زود است که خروج از نوار غزه را به معنای پایان حمله زمینی اسرائیل دانست و این که تاکتیکی است یا خیر. در شمال نوار غزه هم در دو ماه اخیر که نیروهای اسرائیلی عقب نشینی کرده بودند، در مواردی دوباره وارد شده و دست به عملیات زدند و نمونه تازه آن حمله دوباره به بیمارستان شفا بود.
با این حال، عقب نشینی زمینی در شرایط جنگی در قاموس نظامی معنای خاص خود را دارد که چه در چارچوب توافق میان طرفین متخاصم باشد چه معطوف به توافقی نباشد، هر کدام دلالت و مفهوم خود را دارد. حالا که این عقب نشینی در چارچوب یک توافق صورت نگرفته، باید دید که آیا ناظر به تحقق اهداف تعیین شده و به تبع آن نبود ضرورتی برای ماندن در آن منطقه بوده است؟
ثقل نظامی حماس در منطقه خانیونس و ثقل جمعیتی تاریخی هوادار آن تقریبا در شمال نوار غزه است و یحیی سنوار که اسرائیل دستگیری و یا کشتن او را از اهداف جنگ برشمرده است، در خانیونس زندگی میکند و همچنین گفته شد که بیشتر گروگانهای اسرائیلی در این منطقه حضور دارند.
از این رو، چهار ماه پیش، اسرائیل به جنوب نوار غزه با محوریت خانیونس حمله کرد؛ اما اکنون ارتش اسرائیل بعد از چهار ماه در حالی از این منطقه خارج میشود که نه گروگانی آزاد شده و نه خبری از ترور و یا بازداشت سنوار و دیگر رهبران حماس هست و همچنین عملیات ترکیبی دیروز تیپ خانیونس شاخه نظامی حماس و حملات موشکی امروز از خانیونس به شهرکهای اسرائیلی پس از خروج نیروهای اسرائیلی، بیانگر این است که عملیات زمینی در این منطقه در این مدت آسیبی جدی به کانون ثقل نظامی حماس وارد نکرده است.
این خود نشان میدهد که عقب نشینی از خانیونس توام با موفقیت نبوده و برونداد ناکامی در سیطره نظامی و امنیتی بر این منطقه است که نیروهای اسرائیلی در آن در این چهار ماه در معرض حملات شدید نیروهای چریکی فلسطینی بودند.
برخی رسانههای اسرائیلی، خروج از جنوب نوار غزه را مقدمه آغاز حمله زمینی به شهر رفح دانستهاند؛ اما این حمله پیچیدگیهای خاص خود را دارد و به دلایلی بعید است به این زودی اتفاق بیفتد.
حمله احتمالی به رفح هم پس از تجربه خانیونس بعید است که آورده نظامی خاصی در جهت خروج از بن بست تحقق اهداف جنگ به همراه داشته باشد. اما این حمله از آن جهت برای اسرائیل اهمیت دارد که از این طریق بتواند واقعیت جدیدی را در امتداد مرز نوار غزه و مصر خلق و ارتباط زیرزمینی احتمالی میان غزه و صحرای سینا را قطع کند و مانع ورود سلاح شود؛ البته تجربه جنگ کنونی نشان داده که بیشتر سلاحهای مورد استفاده در عملیاتهای فلسطینیها بومی است؛ مانند موشک ضد زره پرکاربرد یاسین 105. با این حال، در مواردی هم سلاحهای غیر فلسطینی نیز به کار رفته است.
در کنار آنچه بیان شد، خروج نیروهای اسرائیلی از جنوب نوار غزه، اما احتمالا با تحرکات سیاسی و دیپلماتیک چه تماسهای آمریکا و اسرائیل و فشار بایدن و چه مذاکرات قاهره که ظاهرا امروز از سر گرفته میشود، بیارتباط نباشد. به گفته رسانههای آمریکایی و اسرائیل، تماس تلفنی پنجشنبه گذشته بایدن با نتانیاهو بسیار متشنج بوده و بایدن تهدید کرده که عدم تغییر شیوه مدیریت جنگ "عواقب وخیمی" برای اسرائیل به دنبال دارد.
خروج از خانیونس میتواند تسهیلگر مذاکرات آتش بس نیز باشد و نظر به شروع مجدد مذاکرات در قاهره و در سایه پافشاری حماس مبنی بر عقب نشینی اسراییل از نوار غزه به عنوان یکی از شروط توافق، بعید نیست که اسرائیل در یک اقدام پیشدستانه خواسته باشد خروج نیروهای خود را خروجی تصمیم یکجانبه خود و نه توافق و امتیاز دهی به حماس جلوه دهد. از این منظر این خروج میتواند بیانگر نزدیک شدن پایان جنگ باشد.
واقعیت این است که نوار غزه با وجود این که به تلی از آوار تبدیل شده و در ابعاد انسانی و زیرساختی متحمل شدیدترین خسارتها شده، اما اسرائیل با این وجود در بعد نظامی در یک بن بست جدی قرار گرفته و راهبرد روشنی هم برای خروج از این وضعیت ندارد و ادامه جنگ نیز نظر به شکل گیری تراژدی غزه و یک بحران انسانی بیسابقه موجب تشدید فشارهای بینالمللی و به گفته شاک شومر عالیترین مقام یهودی آمریکا باعث «تبدیل شدن آن به یک قدرت منفور جهانی» شده است.
✍#صابر_گلعنبری
🔸Instagram🔸Telegram 🌐Web 🔸Aparat
Telegram
اصلاحوب | islahweb.org
✳️ اصلاحوب؛ کانال رسمی جماعت دعوت و اصلاح
Web: www.islahweb.org
Insta: www.instagram.com/islahweb
Aparat: aparat.com/islahweb
Kurdi: t.me/islahweb_k
Feqhi: t.me/soal_feqhi
Web: www.islahweb.org
Insta: www.instagram.com/islahweb
Aparat: aparat.com/islahweb
Kurdi: t.me/islahweb_k
Feqhi: t.me/soal_feqhi
🔺پس از حمله دیشب!
بالاخره چنان که قبلا هم پیش بینی شد ایران مستقیما به حمله به بخش کنسولی سفارت خود در دمشق واکنش نشان داد و عرض هم شد که حملات ایران به شکلی نخواهد بود که به جنگی ختم شود و در این شرایط هیچ طرفی، نه اسرائیل و نه آمریکا به دنبال جنگ نیستند و اتفاق خاصی هم نمیافتد.
حالا شاید گفته شود که بیشتر موشکها و پهپادها به اهداف خود نرسیدند، بنابراین لزومی به واکنش تند آمریکا و اسرائیل و به تبع آن وقوع جنگ نبوده و نیست. اما صرف نظر از ساقط کردن و یا اصابت چه تعداد از موشکها و پهپادها به اهداف در داخل اسرائیل، در طول چند دهه گذشته به استثنای حملات موشکی عراق در سال 1991، تاکنون از جانب یک کشور - و نه گروهها- موشکی به سمت اسرائیل شلیک نشده بود.
از این زاویه اگر به قضیه نگریسته شود، صرف همین اقدام یک تابوشکنی شمرده میشود و سیاست و دکترین امنیتی اسرائیل بر این اصل استوار بوده و هست که در مقابل کوچکترین حملات خارجی پاسخ دهد، اما وضعیت فعلی و نگرانی از شعله ور شدن جنگ همزمان در چند جبهه باعث شده است که هم اسرائیل و هم آمریکا به نوعی سیاست "بیتفاوتی" و "کنار آمدن" با حملات دیشب را در پیش بگیرند.
با این حال، پرسش این است که آیا حملات دیشب ایران معادلات در سوریه را تغییر میدهد و از این به بعد شاهد حملات دیگر اسرائیل علیه اهداف ایرانی در آنجا خواهیم بود یا خیر؟
در پاسخ میتوان گفت که بعید است که حملات اسرائیلیها در سوریه متوقف شود و به احتمال زیاد ادامه مییابد؛ اما ممکن است در سطح و میزان حملات و ترورها فعلا تغییراتی اعمال و از ترور فرماندهان برجسته پرهیز کنند.
.
با این حال، احتمالا اسرائیل برای این که بخواهد حملات ایران را در شکل دهی به معادله جدید در سوریه ناموفق جلوه دهد، بعید نیست که در روزهای پیشرو حملاتی را هم انجام دهد.
البته بعد از حملات موشکی و پهپادی دیشب بعید نیست که از این به بعد ایران به حملات اسرائیل علیه اهدافش در سوریه در سطوحی واکنش نشان دهد.
در کنار آن هم به احتمال زیاد، واکنش اسرائیل بر روی تشدید خرابکاریها و اقدامات غیر مستقیم علیه ایران متمرکز شود؛ چه در داخل چه در خارج. همچنین، بعید است که آمریکا به این راحتی با وضعیت جدید در منطقه کنار بیاید و احتمالا به اشکال مختلف در جهت تشدید فشارهای سیاسی و به ویژه اقتصادی گام بردارد.
خلاصه تنشها در منطقه هر چند همچنان کنترل شده ادامه خواهد داشت، اما سیر آنها تصاعدی و در جهت تشدید اهرمهای متعدد کمتر از جنگ و در چارچوب بازی لبه درگیری و پرتگاه است.
✍️#صابر_گلعنبری
🌐 در شبکههای اجتماعی همراه ما باشید:
🔸Instagram🔸Telegram 🌐Web 🔸Aparat
بالاخره چنان که قبلا هم پیش بینی شد ایران مستقیما به حمله به بخش کنسولی سفارت خود در دمشق واکنش نشان داد و عرض هم شد که حملات ایران به شکلی نخواهد بود که به جنگی ختم شود و در این شرایط هیچ طرفی، نه اسرائیل و نه آمریکا به دنبال جنگ نیستند و اتفاق خاصی هم نمیافتد.
حالا شاید گفته شود که بیشتر موشکها و پهپادها به اهداف خود نرسیدند، بنابراین لزومی به واکنش تند آمریکا و اسرائیل و به تبع آن وقوع جنگ نبوده و نیست. اما صرف نظر از ساقط کردن و یا اصابت چه تعداد از موشکها و پهپادها به اهداف در داخل اسرائیل، در طول چند دهه گذشته به استثنای حملات موشکی عراق در سال 1991، تاکنون از جانب یک کشور - و نه گروهها- موشکی به سمت اسرائیل شلیک نشده بود.
از این زاویه اگر به قضیه نگریسته شود، صرف همین اقدام یک تابوشکنی شمرده میشود و سیاست و دکترین امنیتی اسرائیل بر این اصل استوار بوده و هست که در مقابل کوچکترین حملات خارجی پاسخ دهد، اما وضعیت فعلی و نگرانی از شعله ور شدن جنگ همزمان در چند جبهه باعث شده است که هم اسرائیل و هم آمریکا به نوعی سیاست "بیتفاوتی" و "کنار آمدن" با حملات دیشب را در پیش بگیرند.
با این حال، پرسش این است که آیا حملات دیشب ایران معادلات در سوریه را تغییر میدهد و از این به بعد شاهد حملات دیگر اسرائیل علیه اهداف ایرانی در آنجا خواهیم بود یا خیر؟
در پاسخ میتوان گفت که بعید است که حملات اسرائیلیها در سوریه متوقف شود و به احتمال زیاد ادامه مییابد؛ اما ممکن است در سطح و میزان حملات و ترورها فعلا تغییراتی اعمال و از ترور فرماندهان برجسته پرهیز کنند.
.
با این حال، احتمالا اسرائیل برای این که بخواهد حملات ایران را در شکل دهی به معادله جدید در سوریه ناموفق جلوه دهد، بعید نیست که در روزهای پیشرو حملاتی را هم انجام دهد.
البته بعد از حملات موشکی و پهپادی دیشب بعید نیست که از این به بعد ایران به حملات اسرائیل علیه اهدافش در سوریه در سطوحی واکنش نشان دهد.
در کنار آن هم به احتمال زیاد، واکنش اسرائیل بر روی تشدید خرابکاریها و اقدامات غیر مستقیم علیه ایران متمرکز شود؛ چه در داخل چه در خارج. همچنین، بعید است که آمریکا به این راحتی با وضعیت جدید در منطقه کنار بیاید و احتمالا به اشکال مختلف در جهت تشدید فشارهای سیاسی و به ویژه اقتصادی گام بردارد.
خلاصه تنشها در منطقه هر چند همچنان کنترل شده ادامه خواهد داشت، اما سیر آنها تصاعدی و در جهت تشدید اهرمهای متعدد کمتر از جنگ و در چارچوب بازی لبه درگیری و پرتگاه است.
✍️#صابر_گلعنبری
🌐 در شبکههای اجتماعی همراه ما باشید:
🔸Instagram🔸Telegram 🌐Web 🔸Aparat
🔺اما و اگر سفر رهبران حماس به ترکیه!
رهبران حماس به دعوت اردوغان به ترکیه رفته و با او دیدار و گفتگو کردند. این سفر به این گمانه دامن زده است که آنها تحت فشار خروج از قطر قرار داشته و به دنبال مکان جدیدی هستند. اما واقعیت این است که این سفر در سبک و سیاق دیگری میگنجد.
اولا بر کسی پوشیده نیست که قطر از جانب آمریکا تحت فشار است که بر حماس برای دادن امتیاز برای رسیدن به توافق مبادله اسرا بر اساس خواستههای اسرائیل فشار آورد؛ اما بنا به «شیندهها از منابع آگاه در منطقه» این فشار به حد درخواست برای اخراج رهبران حماس نرسیده و بعید هم هست کار به اینجا برسد؛ به این دلیل که خروج رهبران حماس از قطر به معنای توقف شکستگونه مذاکرات آتش بس و میانجیگری این کشور است که آمریکا آن را بیبدیل خوانده است و نمیخواهد مذاکرات چنین سرنوشتی را ولو موقتا پیدا کند.
ثانیا، سفر رهبران حماس بیشتر با سیاست داخلی ترکیه به ویژه پس از انتخابات اخیر در ارتباط است. اردوغان پس از دعوت از آنها و دو روز قبل از عزیمت به تعریف و تمجید از حماس پرداخت و آن را با نیروهای ملی در جریان مبارزات استقلال ترکیه تشبیه کرد و طی اظهارنظری بیسابقه که موجب ناخرسندی فتح و حکومت خودگردان هم شده، گفت: میزبان "رهبر آرمان فلسطین" خواهم بود.
این سخنان بیسابقه اردوغان معطوف به شکستی است که حزب عدالت و توسعه در انتخابات اخیر شهرداریها متحمل شد و یکی از دلایل مهم آن رویگردانی بخش قابل توجهی از جریان محافظهکار حزب از مشارکت در انتخابات در اعتراض به سیاستهای اردوغان در جنگ اخیر علیه غزه و ادامه تجارت با اسرائیل بود. جالب اینجاست که دولت ترکیه بعد از انتخابات و این شکست محدودیتهایی را در زمینه تجارت با تل آویو به همان دلیل وضع کرد. بنابرین یکی از دلایل سخنان اخیر اردوغان و میزبانی گرم از رهبران حماس جلب رضایت این بخش معترض از حزب عدالت و توسعه است. دیگر اظهارات اردوغان هم مبنی بر این که با آرمان فلسطین بزرگ شده و دلش در گرو آن است، در همین راستا قابل تفسیر است.
ثالثا، به نظر میرسد که دلیل دیگر دعوت از رهبران حماس و سفر وزیر خارجه ترکیه به قطر در اواخر هفته گذشته، حمایت آنکارا از دوحه در مقابل هجمهای است که از جانب لابی اسرائیل علیه قطر به راه افتاده است.
اخیرا که آمریکا در نشست مذاکراتی قاهره بسته پیشنهادی جدیدی ارائه کرد و حماس آن را مطابق خواستههای اسرائیل دانست و نپذیرفت، اما گویا مصریها به حماس برای پذیرش این طرح آمریکا فشار آوردند و در مقابل، قطریها نقشی بیطرفانه ایفا کردند و این مساله به حساب جانبداری آنها از حماس نوشته شده و همین هم بیشتر خشم طیف تندرو حاکم در اسرائیل و بخشی از لابی اسرائیلی در آمریکا را برانگیخت. همین هجمه نیز باعث شد که قطر تلویحا از بازنگری در میانجگیری خود در مذاکرات خبر دهد.
این موضع قطر در بطن خود یک پیام هشدار آمیز به طرفهای مقابل بود که اگر به این هجمه خود ادامه دهند، پرونده وساطت را میبندد که آمریکا در مقابل تاکید داشت نقش دوحه در میانجیگری در مذاکرات بیبدیل است. این گونه هم پیداست که واشنگتن مصرانه خواهان ادامه این میانجیگری است که لازمه آن هم تداوم حضور رهبران حماس در دوحه است.
✍#صابر_گلعنبری
🌐 در شبکههای اجتماعی همراه ما باشید:
🔸Instagram🔸Telegram 🌐Web 🔸Aparat
رهبران حماس به دعوت اردوغان به ترکیه رفته و با او دیدار و گفتگو کردند. این سفر به این گمانه دامن زده است که آنها تحت فشار خروج از قطر قرار داشته و به دنبال مکان جدیدی هستند. اما واقعیت این است که این سفر در سبک و سیاق دیگری میگنجد.
اولا بر کسی پوشیده نیست که قطر از جانب آمریکا تحت فشار است که بر حماس برای دادن امتیاز برای رسیدن به توافق مبادله اسرا بر اساس خواستههای اسرائیل فشار آورد؛ اما بنا به «شیندهها از منابع آگاه در منطقه» این فشار به حد درخواست برای اخراج رهبران حماس نرسیده و بعید هم هست کار به اینجا برسد؛ به این دلیل که خروج رهبران حماس از قطر به معنای توقف شکستگونه مذاکرات آتش بس و میانجیگری این کشور است که آمریکا آن را بیبدیل خوانده است و نمیخواهد مذاکرات چنین سرنوشتی را ولو موقتا پیدا کند.
ثانیا، سفر رهبران حماس بیشتر با سیاست داخلی ترکیه به ویژه پس از انتخابات اخیر در ارتباط است. اردوغان پس از دعوت از آنها و دو روز قبل از عزیمت به تعریف و تمجید از حماس پرداخت و آن را با نیروهای ملی در جریان مبارزات استقلال ترکیه تشبیه کرد و طی اظهارنظری بیسابقه که موجب ناخرسندی فتح و حکومت خودگردان هم شده، گفت: میزبان "رهبر آرمان فلسطین" خواهم بود.
این سخنان بیسابقه اردوغان معطوف به شکستی است که حزب عدالت و توسعه در انتخابات اخیر شهرداریها متحمل شد و یکی از دلایل مهم آن رویگردانی بخش قابل توجهی از جریان محافظهکار حزب از مشارکت در انتخابات در اعتراض به سیاستهای اردوغان در جنگ اخیر علیه غزه و ادامه تجارت با اسرائیل بود. جالب اینجاست که دولت ترکیه بعد از انتخابات و این شکست محدودیتهایی را در زمینه تجارت با تل آویو به همان دلیل وضع کرد. بنابرین یکی از دلایل سخنان اخیر اردوغان و میزبانی گرم از رهبران حماس جلب رضایت این بخش معترض از حزب عدالت و توسعه است. دیگر اظهارات اردوغان هم مبنی بر این که با آرمان فلسطین بزرگ شده و دلش در گرو آن است، در همین راستا قابل تفسیر است.
ثالثا، به نظر میرسد که دلیل دیگر دعوت از رهبران حماس و سفر وزیر خارجه ترکیه به قطر در اواخر هفته گذشته، حمایت آنکارا از دوحه در مقابل هجمهای است که از جانب لابی اسرائیل علیه قطر به راه افتاده است.
اخیرا که آمریکا در نشست مذاکراتی قاهره بسته پیشنهادی جدیدی ارائه کرد و حماس آن را مطابق خواستههای اسرائیل دانست و نپذیرفت، اما گویا مصریها به حماس برای پذیرش این طرح آمریکا فشار آوردند و در مقابل، قطریها نقشی بیطرفانه ایفا کردند و این مساله به حساب جانبداری آنها از حماس نوشته شده و همین هم بیشتر خشم طیف تندرو حاکم در اسرائیل و بخشی از لابی اسرائیلی در آمریکا را برانگیخت. همین هجمه نیز باعث شد که قطر تلویحا از بازنگری در میانجگیری خود در مذاکرات خبر دهد.
این موضع قطر در بطن خود یک پیام هشدار آمیز به طرفهای مقابل بود که اگر به این هجمه خود ادامه دهند، پرونده وساطت را میبندد که آمریکا در مقابل تاکید داشت نقش دوحه در میانجیگری در مذاکرات بیبدیل است. این گونه هم پیداست که واشنگتن مصرانه خواهان ادامه این میانجیگری است که لازمه آن هم تداوم حضور رهبران حماس در دوحه است.
✍#صابر_گلعنبری
🌐 در شبکههای اجتماعی همراه ما باشید:
🔸Instagram🔸Telegram 🌐Web 🔸Aparat
🔺 منطقه در آستانه یک تحول ژئوپلیتیک؟!
چنان که قبلا هم طی چند یادداشت آمد، برخلاف برآورد و اظهارات برخی مسئولان و ناظران، روند عادیسازی روابط میان اسرائیل و عربستان از دستور کار خارج نشده و به جد هم پیگیری میشود. سخنان دیروز وزرای خارجه آمریکا و عربستان نشانگر احتمال وقوع این اتفاق در آینده نزدیک است.
بلینکن در ریاض گفت که گفتگوها در ماه مارس درباره عادی سازی روابط میان ریاض و تل آویو "پیشرفت بسیار خوبی" داشته و این فرایند به زودی نهایی میشود. بن فرحان نیز از امضای توافقنامههایی دو جانبه میان عربستان و آمریکا در آینده "بسیار نزدیک" خبر داد.
روند عادیسازی روابط میان دو طرف که از زمان ترامپ آغاز و در عهد بایدن نیز پیگیری میشد با عملیات "طوفان الاقصی" حماس برای مدتی متوقف شد، ولی با طولانیتر شدن جنگ غزه، رفته رفته ازسرگرفته شد و تقریبا از ماه چهارم آن به شکل جدیتر با دیدارها و تماسهای فشردهای دنبال شد.
اکنون این روند تحت تاثیر دو عامل برای دولت آمریکا از اهمیت بیشتری با قید فوریت برخوردار شده است.
نخست، "طوفان الاقصی" و آسیب بیسابقه وارده به پرستیژ امنیتی و نظامی اسرائیل، بازدارندگی آن در منطقه، نگرانی از پیامدهای راهبردی این اتفاق در جهت بنیانگذاری معادلات امنیتی جدید به ویژه پس از طولانیتر شدن جنگ غزه و بن بست راهبردی که اسرائیل پس از هفت ماه جنگ با آن مواجه است و نیز نبود چشماندازی روشن برای خروج ظفرمندانه اسرائیل از این وضعیت که در نوع خود پیامدهای حمله هفتم اکتبر را تشدید میکند.
عامل دوم هم تنش بیسابقه و مستقیمی است که اخیرا میان ایران و اسرائیل رخ داد و به حمله مستقیم ایران ختم شد که این حمله صرف نظر از پاسخ محدود اسرائیل به عنوان تحولی در جهت خروج منازعه و قواعد درگیری از ریل مرسوم خود طی این چند دهه و نوعی معادلهسازی در امتداد پیامدهای "طوفان الاقصی" و وضعیت قفل شده اسرائیل در غزه قلمداد شد.
اکنون آمریکا به شکل جدیتر از قبل و با قید فوریت از طریق عادیسازی مناسبات ریاض و تلآویو به دنبال تبدیل این تهدیدهای بیسابقه علیه اسرائیل در منطقه به فرصتهای راهبردی، برهم زدن معادلات امنیتی در حال شکلگیری پس از "طوفان الاقصی" و پایهریزی نظم امنیتی نوینی در خاورمیانه است.
البته در این میان، در کنار آمریکا، برخی متحدان آن در منطقه از عربستان و امارات گرفته تا اردن و مصر نیز در این نگرانی شریکند و اتفاقا حذف حماس در غزه هدف مشترک این طرفها نیزبوده و هست؛ اما رفته رفته دشواری تحقق این هدف با طولانیتر شدن جنگ، پیامدهای آن در جبههبندیهای منطقهای، همچنین بالا گرفتن تنشها و اتفاقات اخیر در سطح منطقه و تاثیرات آن بر چشماندازهای کلان اقتصادی موجب نگرانی بیشتر این طرفها شده است.
از این رو، به نظر میرسد که امروز خود بنسلمان نیز به عادیسازی روابط با اسرائیل بیش از گذشته اهمیت میدهد و پیوستهای امنیتی آن را ضروریتر از قبل برای خلق معادله کلان امنیتی در منطقه در مواجهه با ایران و شرایط کنونی را واجد فرصتی "بیسابقه" برای انعقاد پیمان دفاع مشترک با آمریکا میپندارد که هدف از آن هم روشن است. یکی از ارکان این توافقنامه هم ایجاد سپر پدافندی مشترک و چندلایه در منطقه است که آمریکا پس از حملات اخیر ایران، آن را یک ضرورت فوری و خط مقدم پدافندی برای اسرائیل میداند و برخی متحدان عرب آمریکا نیز آن را اکنون ضرورتی راهبردی میپندارند.
البته این تحولات در حالی است که یک سال از "آشتی تشریفاتی" میان تهران و ریاض میگذرد؛ اما در این مدت، روابط رسمی وارد فاز گفتگوهای عمیق امنیتی و سیاسی نشد. البته گویا این شکل روابط هم مطلوب ریاض برای کنترل و مهار واکنشها و پیامدهای عادی سازی روابط با اسرائیل است.
در کل، به نظر میرسد که آمریکا میخواهد همزمان با پایان جنگ غزه از برگ عادیسازی روابط میان اسرائیل و عربستان رونمایی کند؛ زمانی که دلالتهای معنادار و روانشناختی مهمی هم دارد. احتمالا واشنگتن میخواهد در وهله نخست فضای کنونی و دلالتهای شکل پایان جنگ از طریق توافق با حماس و باقیماندن این تشکیلات را که به معنای شکست جنگ و مکمل هفتم اکتبر است، معکوس کند.
واقعیت اما این است که عادیسازی روابط میان عربستان و اسرائیل مانند عادیسازیهای قبلی نیست، بلکه این اتفاق در صورتی که رخ دهد، یک تحول ژئوپلیتیکی واجد فرمتها و پیامدهای امنیتی سهمگین در سطح منطقه است و احتمالا متعاقب آن، کشورهای عربی و اسلامی بیشتری به تاسی از عربستان نظر به جایگاه خاصش به این روند بپیوندند.
در این میان، اما این اتفاق توام با تشکیل کشور فلسطین نخواهد بود و صرفا برای حفظ ظاهر امر، فرایندی سیاسی در این باره شروع میشود که بعید است به سرانجامی برسد و بخشی از این فرایند احتمالا تغییر ریاست تشکیلات خودگردان است.
✍#صابر_گلعنبری
🔸Telegram 🌐Web
چنان که قبلا هم طی چند یادداشت آمد، برخلاف برآورد و اظهارات برخی مسئولان و ناظران، روند عادیسازی روابط میان اسرائیل و عربستان از دستور کار خارج نشده و به جد هم پیگیری میشود. سخنان دیروز وزرای خارجه آمریکا و عربستان نشانگر احتمال وقوع این اتفاق در آینده نزدیک است.
بلینکن در ریاض گفت که گفتگوها در ماه مارس درباره عادی سازی روابط میان ریاض و تل آویو "پیشرفت بسیار خوبی" داشته و این فرایند به زودی نهایی میشود. بن فرحان نیز از امضای توافقنامههایی دو جانبه میان عربستان و آمریکا در آینده "بسیار نزدیک" خبر داد.
روند عادیسازی روابط میان دو طرف که از زمان ترامپ آغاز و در عهد بایدن نیز پیگیری میشد با عملیات "طوفان الاقصی" حماس برای مدتی متوقف شد، ولی با طولانیتر شدن جنگ غزه، رفته رفته ازسرگرفته شد و تقریبا از ماه چهارم آن به شکل جدیتر با دیدارها و تماسهای فشردهای دنبال شد.
اکنون این روند تحت تاثیر دو عامل برای دولت آمریکا از اهمیت بیشتری با قید فوریت برخوردار شده است.
نخست، "طوفان الاقصی" و آسیب بیسابقه وارده به پرستیژ امنیتی و نظامی اسرائیل، بازدارندگی آن در منطقه، نگرانی از پیامدهای راهبردی این اتفاق در جهت بنیانگذاری معادلات امنیتی جدید به ویژه پس از طولانیتر شدن جنگ غزه و بن بست راهبردی که اسرائیل پس از هفت ماه جنگ با آن مواجه است و نیز نبود چشماندازی روشن برای خروج ظفرمندانه اسرائیل از این وضعیت که در نوع خود پیامدهای حمله هفتم اکتبر را تشدید میکند.
عامل دوم هم تنش بیسابقه و مستقیمی است که اخیرا میان ایران و اسرائیل رخ داد و به حمله مستقیم ایران ختم شد که این حمله صرف نظر از پاسخ محدود اسرائیل به عنوان تحولی در جهت خروج منازعه و قواعد درگیری از ریل مرسوم خود طی این چند دهه و نوعی معادلهسازی در امتداد پیامدهای "طوفان الاقصی" و وضعیت قفل شده اسرائیل در غزه قلمداد شد.
اکنون آمریکا به شکل جدیتر از قبل و با قید فوریت از طریق عادیسازی مناسبات ریاض و تلآویو به دنبال تبدیل این تهدیدهای بیسابقه علیه اسرائیل در منطقه به فرصتهای راهبردی، برهم زدن معادلات امنیتی در حال شکلگیری پس از "طوفان الاقصی" و پایهریزی نظم امنیتی نوینی در خاورمیانه است.
البته در این میان، در کنار آمریکا، برخی متحدان آن در منطقه از عربستان و امارات گرفته تا اردن و مصر نیز در این نگرانی شریکند و اتفاقا حذف حماس در غزه هدف مشترک این طرفها نیزبوده و هست؛ اما رفته رفته دشواری تحقق این هدف با طولانیتر شدن جنگ، پیامدهای آن در جبههبندیهای منطقهای، همچنین بالا گرفتن تنشها و اتفاقات اخیر در سطح منطقه و تاثیرات آن بر چشماندازهای کلان اقتصادی موجب نگرانی بیشتر این طرفها شده است.
از این رو، به نظر میرسد که امروز خود بنسلمان نیز به عادیسازی روابط با اسرائیل بیش از گذشته اهمیت میدهد و پیوستهای امنیتی آن را ضروریتر از قبل برای خلق معادله کلان امنیتی در منطقه در مواجهه با ایران و شرایط کنونی را واجد فرصتی "بیسابقه" برای انعقاد پیمان دفاع مشترک با آمریکا میپندارد که هدف از آن هم روشن است. یکی از ارکان این توافقنامه هم ایجاد سپر پدافندی مشترک و چندلایه در منطقه است که آمریکا پس از حملات اخیر ایران، آن را یک ضرورت فوری و خط مقدم پدافندی برای اسرائیل میداند و برخی متحدان عرب آمریکا نیز آن را اکنون ضرورتی راهبردی میپندارند.
البته این تحولات در حالی است که یک سال از "آشتی تشریفاتی" میان تهران و ریاض میگذرد؛ اما در این مدت، روابط رسمی وارد فاز گفتگوهای عمیق امنیتی و سیاسی نشد. البته گویا این شکل روابط هم مطلوب ریاض برای کنترل و مهار واکنشها و پیامدهای عادی سازی روابط با اسرائیل است.
در کل، به نظر میرسد که آمریکا میخواهد همزمان با پایان جنگ غزه از برگ عادیسازی روابط میان اسرائیل و عربستان رونمایی کند؛ زمانی که دلالتهای معنادار و روانشناختی مهمی هم دارد. احتمالا واشنگتن میخواهد در وهله نخست فضای کنونی و دلالتهای شکل پایان جنگ از طریق توافق با حماس و باقیماندن این تشکیلات را که به معنای شکست جنگ و مکمل هفتم اکتبر است، معکوس کند.
واقعیت اما این است که عادیسازی روابط میان عربستان و اسرائیل مانند عادیسازیهای قبلی نیست، بلکه این اتفاق در صورتی که رخ دهد، یک تحول ژئوپلیتیکی واجد فرمتها و پیامدهای امنیتی سهمگین در سطح منطقه است و احتمالا متعاقب آن، کشورهای عربی و اسلامی بیشتری به تاسی از عربستان نظر به جایگاه خاصش به این روند بپیوندند.
در این میان، اما این اتفاق توام با تشکیل کشور فلسطین نخواهد بود و صرفا برای حفظ ظاهر امر، فرایندی سیاسی در این باره شروع میشود که بعید است به سرانجامی برسد و بخشی از این فرایند احتمالا تغییر ریاست تشکیلات خودگردان است.
✍#صابر_گلعنبری
🔸Telegram 🌐Web
آپارات - سرویس اشتراک ویدیو
آپارات | پایگاه اطلاع رسانی اصلاح
🔺جنگ غزه و مذاکرات آتش بس!
همزمان با نزدیک شدن جنگ غزه به هفت ماهگی خود، از چند روز قبل، مذاکرات فشردهای در قاهره با میانجیگری قطر و مصر شروع شده است که جدیتر از دورهای بوده و به مرحله بسیار حساسی نیز رسیده و هیات حماس برای مشورت با رهبران آن به دوحه بازگشته است.
این مذاکرات پیشرفتهای خوبی داشته و علت آن هم کوتاه آمدن اسرائیل در برخی موارد از جمله یکی از خواستههای کلیدی حماس مبنی بر بازگشت آوارگان به شمال نوار غزه و عقب نشینی از محور نتساریم حد فاصل شمال و جنوب نوار غزه است.
در واقع پذیرش این خواسته و عقب نشینی از این منطقه به معنای شکست طرح جداسازی شمال و جنوب نوار غزه است. اما نتانیاهو همچنان ضمن مخالفت با دو شرط توقف جنگ و عقب نشینی کامل از نوار غزه، پذیرش آن را به معنای تسلیم در برابر حماس دانسته است.
ناگفته نماند که در حال حاضر باقیمانده نیروهای اسرائیلی صرفا در محور نتساریم حدفاصل شمال و جنوب نوار غزه و همچنین در سیصد متری مناطق مسکونی از شمال و شرق حضور دارند. از این رو، با پذیرش عقب نشینی از محور نتساریم، حضور نیروهای اسرائیلی صرفا در امتداد مرز و در داخل مناطق باز و غیرمسکونی خواهد بود و هدف از آن هم ایجاد منطقه حایل به عرض یک کیلومتر و به طول 41 کیلومتر است.
پافشاری حماس بر خروج کامل از نوار غزه نیز ناظر به پایان حضور آنها در امتداد مرز و با هدف به شکست کشاندن طرح ایجاد منطقه حایل است.
حماس بسته پیشنهادی اخیر را نزدیکتر از پیشنهادهای قبلی به خواستههای خود میداند، اما همچنان به دنبال تحقق دو شرط عقب نشینی و توقف جنگ است، ولی اسرائیل مخالفت میکند و در مذاکرات با اهرم حمله به رفح بر حماس فشار میآورد. گویا طرف آمریکایی به حماس قولها و وعدههایی داده است که اسرائیل پس از پایان مراحل توافق، جنگ را از سر نخواهد گرفت؛ ولی حماس خواهان تعهد صریح خود اسرائیل به پایان جنگ و خروج کامل از نوار غزه است.
در سایه تجربه مذاکراتی حماس و اسرائیل در چهار جنگ قبلی از سال 2008 تاکنون، کوتاه آمدن تدریجی اسرائیل در مذاکرات و پافشاری آمریکاییها بر رسیدن به توافق و مخالفت با حمله گسترده به رفح، احتمالا اسرائیل در نهایت چه در این دور مذاکرات چه با شکست آن و در دورهای بعدی به شکلی با خروج کامل نیروهایش از نوار غزه و توقف جنگ هم موافقت کند. با عبور از این دو مانع، مذاکرات وارد مباحث چالشی دیگری درباره اسرا و .... خواهد شد.
اما چرا اسرائیل در حال کوتاه آمدن است؟ احتمالا گفته شود، به خاطر آزادی گروگانهاست. اما اگر صرفا این انگیزه در کار بود که معقول نبود جنگ این مقدار طول بکشد و تعدادی از آنها جان خود را از دست بدهند. واقعیت این است که این مساله برونداد تحولات میدانی در غزه و به بن بست رسیدن جنگ در تحقق هدف دیگر یعنی نابودی حماس و تشکیلات نظامی آن است.
اسرائیل عملا از فوریه با وضعیت قفل شدهای در نوار غزه مواجه است و همین امر هم باعث شد که رفته رفته بخش اعظم نیروهای خود را قبل از پایان جنگ از نوار غزه خارج سازد و همین خود عملا به معنای شکست طرح اشغال نوار غزه است؛ طرحی که بدون اجرای آن، امکان تحقق هدف نابودی حماس وجود ندارد. اما بعد از این که هم آمریکا هم اسرائیل به این جمع بندی رسیدند که این امر امکانپذیر نیست، اسرائیلیها رفته رفته و قبل از پایان جنگ، شروع به خارج ساختن نیروها از غزه کردند و با کاستن از شدت حملات، در مذاکرات با حماس هم جدیتر از قبل ظاهر شدند. آن هم به این علت که طولانیتر شدن جنگ بیش از این در سایه بن بست در تحقق هدف نخست، ممکن است تحقق هدف دوم مبنی بر آزادی گروگانها را نیز با مشکل جدی مواجه و همین امر پیامدهای بن بست راهبردی جنگ را مضاعف کند.
در این جنگ، غزه بهای بسیار سنگین و بیسابقهای پرداخت کرد و گویا اسرائیل هم با این کشتار و ویرانی بیسابقه در صرافت خلق بازدارندگی برای آینده، چه در برابر غزه چه دیگر جبههها بود. البته در مقابل هر چه بیشتر کشتار و تخریب شد، هزینه آن برای وجهه اسرائیل و روایت آن در جهان بیشتر شد و در آن سو نیز نه تنها به دستاورد خاصی از جنگ دست نیافت، بلکه ماندن حماس هم به معنای شکست جنگ و به نوعی مکمل هفتم اکتبر خواهد بود.
اما مواجهه با ابربحران انسانی غزه پس از جنگ بزرگترین چالش و تهدید فراروی حماس است و حتی اگر بازسازی غزه بخشی از توافق احتمالی باشد، به احتمال زیاد اسرائیل در روند آن در سایه نتایج دردسرساز جنگ و ادامه حکمرانی حماس مانعتراشی کند. از این رو بعید نیست که حماس به موازات مذاکرات کنونی در قاهره در گفتگوهای پکن، بخواهد برای تسهیل بازسازی غزه و بازگشت اتحاد اداری میان نوار غزه و کرانه باختری، مدیریت این منطقه را به دولتی تکنوکرات واگذار کند. با این وجود، کنترل امنیتی نوار غزه همچنان در دست حماس میماند.
✍#صابر_گلعنبری
همزمان با نزدیک شدن جنگ غزه به هفت ماهگی خود، از چند روز قبل، مذاکرات فشردهای در قاهره با میانجیگری قطر و مصر شروع شده است که جدیتر از دورهای بوده و به مرحله بسیار حساسی نیز رسیده و هیات حماس برای مشورت با رهبران آن به دوحه بازگشته است.
این مذاکرات پیشرفتهای خوبی داشته و علت آن هم کوتاه آمدن اسرائیل در برخی موارد از جمله یکی از خواستههای کلیدی حماس مبنی بر بازگشت آوارگان به شمال نوار غزه و عقب نشینی از محور نتساریم حد فاصل شمال و جنوب نوار غزه است.
در واقع پذیرش این خواسته و عقب نشینی از این منطقه به معنای شکست طرح جداسازی شمال و جنوب نوار غزه است. اما نتانیاهو همچنان ضمن مخالفت با دو شرط توقف جنگ و عقب نشینی کامل از نوار غزه، پذیرش آن را به معنای تسلیم در برابر حماس دانسته است.
ناگفته نماند که در حال حاضر باقیمانده نیروهای اسرائیلی صرفا در محور نتساریم حدفاصل شمال و جنوب نوار غزه و همچنین در سیصد متری مناطق مسکونی از شمال و شرق حضور دارند. از این رو، با پذیرش عقب نشینی از محور نتساریم، حضور نیروهای اسرائیلی صرفا در امتداد مرز و در داخل مناطق باز و غیرمسکونی خواهد بود و هدف از آن هم ایجاد منطقه حایل به عرض یک کیلومتر و به طول 41 کیلومتر است.
پافشاری حماس بر خروج کامل از نوار غزه نیز ناظر به پایان حضور آنها در امتداد مرز و با هدف به شکست کشاندن طرح ایجاد منطقه حایل است.
حماس بسته پیشنهادی اخیر را نزدیکتر از پیشنهادهای قبلی به خواستههای خود میداند، اما همچنان به دنبال تحقق دو شرط عقب نشینی و توقف جنگ است، ولی اسرائیل مخالفت میکند و در مذاکرات با اهرم حمله به رفح بر حماس فشار میآورد. گویا طرف آمریکایی به حماس قولها و وعدههایی داده است که اسرائیل پس از پایان مراحل توافق، جنگ را از سر نخواهد گرفت؛ ولی حماس خواهان تعهد صریح خود اسرائیل به پایان جنگ و خروج کامل از نوار غزه است.
در سایه تجربه مذاکراتی حماس و اسرائیل در چهار جنگ قبلی از سال 2008 تاکنون، کوتاه آمدن تدریجی اسرائیل در مذاکرات و پافشاری آمریکاییها بر رسیدن به توافق و مخالفت با حمله گسترده به رفح، احتمالا اسرائیل در نهایت چه در این دور مذاکرات چه با شکست آن و در دورهای بعدی به شکلی با خروج کامل نیروهایش از نوار غزه و توقف جنگ هم موافقت کند. با عبور از این دو مانع، مذاکرات وارد مباحث چالشی دیگری درباره اسرا و .... خواهد شد.
اما چرا اسرائیل در حال کوتاه آمدن است؟ احتمالا گفته شود، به خاطر آزادی گروگانهاست. اما اگر صرفا این انگیزه در کار بود که معقول نبود جنگ این مقدار طول بکشد و تعدادی از آنها جان خود را از دست بدهند. واقعیت این است که این مساله برونداد تحولات میدانی در غزه و به بن بست رسیدن جنگ در تحقق هدف دیگر یعنی نابودی حماس و تشکیلات نظامی آن است.
اسرائیل عملا از فوریه با وضعیت قفل شدهای در نوار غزه مواجه است و همین امر هم باعث شد که رفته رفته بخش اعظم نیروهای خود را قبل از پایان جنگ از نوار غزه خارج سازد و همین خود عملا به معنای شکست طرح اشغال نوار غزه است؛ طرحی که بدون اجرای آن، امکان تحقق هدف نابودی حماس وجود ندارد. اما بعد از این که هم آمریکا هم اسرائیل به این جمع بندی رسیدند که این امر امکانپذیر نیست، اسرائیلیها رفته رفته و قبل از پایان جنگ، شروع به خارج ساختن نیروها از غزه کردند و با کاستن از شدت حملات، در مذاکرات با حماس هم جدیتر از قبل ظاهر شدند. آن هم به این علت که طولانیتر شدن جنگ بیش از این در سایه بن بست در تحقق هدف نخست، ممکن است تحقق هدف دوم مبنی بر آزادی گروگانها را نیز با مشکل جدی مواجه و همین امر پیامدهای بن بست راهبردی جنگ را مضاعف کند.
در این جنگ، غزه بهای بسیار سنگین و بیسابقهای پرداخت کرد و گویا اسرائیل هم با این کشتار و ویرانی بیسابقه در صرافت خلق بازدارندگی برای آینده، چه در برابر غزه چه دیگر جبههها بود. البته در مقابل هر چه بیشتر کشتار و تخریب شد، هزینه آن برای وجهه اسرائیل و روایت آن در جهان بیشتر شد و در آن سو نیز نه تنها به دستاورد خاصی از جنگ دست نیافت، بلکه ماندن حماس هم به معنای شکست جنگ و به نوعی مکمل هفتم اکتبر خواهد بود.
اما مواجهه با ابربحران انسانی غزه پس از جنگ بزرگترین چالش و تهدید فراروی حماس است و حتی اگر بازسازی غزه بخشی از توافق احتمالی باشد، به احتمال زیاد اسرائیل در روند آن در سایه نتایج دردسرساز جنگ و ادامه حکمرانی حماس مانعتراشی کند. از این رو بعید نیست که حماس به موازات مذاکرات کنونی در قاهره در گفتگوهای پکن، بخواهد برای تسهیل بازسازی غزه و بازگشت اتحاد اداری میان نوار غزه و کرانه باختری، مدیریت این منطقه را به دولتی تکنوکرات واگذار کند. با این وجود، کنترل امنیتی نوار غزه همچنان در دست حماس میماند.
✍#صابر_گلعنبری
Telegram
اصلاحوب | islahweb.org
✳️ اصلاحوب؛ کانال رسمی جماعت دعوت و اصلاح
Web: www.islahweb.org
Insta: www.instagram.com/islahweb
Aparat: aparat.com/islahweb
Kurdi: t.me/islahweb_k
Feqhi: t.me/soal_feqhi
Web: www.islahweb.org
Insta: www.instagram.com/islahweb
Aparat: aparat.com/islahweb
Kurdi: t.me/islahweb_k
Feqhi: t.me/soal_feqhi
🔺 معمای رفح و مذاکرات!
اخیرا اتفاقات معماگونهای در سپهر جنگ غزه افتاد؛ حماس ناگهان با پیشنهاد مصر و قطر برای آتش بس موافقت کرد. اسرائیل نیز این پیشنهاد را نپذیرفت و آمریکا هم موضع اعلامی روشنی اتخاذ نکرد. سپس اسرائیل به شرق رفح حمله و گذرگاه آن را اشغال کرد. در این میان، هیاتها پس از بازگشت به قاهره به توافق نرسیده و دوباره آنجا را ترک کردند.
حقیقت ماجرا چیست؟ واقعیت این که طرح ارائه شده هر چند نام مصری قطری به خود گرفت، اما محصول تلاشهای مشترک این دو کشور و آمریکا بود.
بنا بر برخی "شنیدهها"، مصریها ابتدا طرح را برای اسرائیل فرستاده و به نوعی چراغ سبز نتانیاهو را نیز دریافت و سپس در پنجم می به حماس ارائه میکنند. حماس نیز آن را نزدیکترین پیشنهاد آتش بس به خواستههای خود و به شکلی برآورد کننده چهار شرطش میداند و هنیه موافقت با آن را اعلام میکند.
در مقابل، نوعی سردرگمی بر موضعگیری اسرائیل در قبال طرح سایه میافکند و در نهایت نتانیاهو مخالفت میکند.
گفته میشود که نتانیاهو پس از دریافت طرح به این علت در مذاکره با مصریها و احتمالا هم آمریکاییها به آن روی خوش نشان داده بود که ظاهرا تصور میکرد حماس آن را نخواهد پذیرفت و خواسته مخالفت با طرح از حماس صادر شود نه او. اما این اتفاق معکوس شد.
سپس، نتانیاهو و کابینه جنگ اسرائیل در حالی که مذاکرات در قاهره در جریان بود، دستور حمله به شرق رفح و گذرگاه آن را صادر میکنند. آمریکا همچنان اعلام میکند با حمله گسترده به رفح که حدود یک میلیون و 400 هزار آواره را در خود جای داده، مخالف است. با این حال، به گفته برخی منابع اسرائیلی، آمریکا از قبل به اسرائیل برای حملهای محدود در این منطقه و اشغال گذرگاه رفح چراغ سبز نشان داده بود.
خود آمریکاییها میگویند با "حمله گسترده" مخالف هستند و این به معنای عدم مخالفت با حملهای محدود است و بعد از آن هم دولت بایدن گفته که اسرائیل در رفح از خط قرمز آمریکا عبور نکرده است. هنوز روشن نیست که این چراغ سبز و موافقت با حمله محدود قبل از تهیه طرح پیشنهادی اخیر بوده است یا بعد از آن.
فعلا حمله به رفح "محدود" است و گذرگاه رفح در فاصله سه کیلومتری مرز به دست ارتش اسرائیل اشغال شده است و حدود 100 هزار آواره ساکن شرق رفح دوباره آواره شده و به مناطق دیگری رفتهاند.
پایان جنگ غزه بدون حملهای به رفح هر چند محدود برای نتانیاهو و دولتش ناخوشایند و واجد معانی دردسرسازی بود. این حمله میتواند دو انگیزه داشته باشد؛ نخست تلاش برای خلق تصویری از پیروزی قبل از رسیدن به توافق نهایی و دوم ایجاد تاکتیک فشار مذاکراتی بر حماس برای ایجاد پارهای تغییرات در طرح اخیر.
اما در این میان، گفته میشود که اشغال گذرگاه رفح نیز چراغ سبز آمریکا را همراه خود دارد و این که در راستای اهداف آمریکا از ایجاد کریدوری دریایی برای نوار غزه است. گفته میشود آمریکا میخواهد در آینده این گذرگاه دریایی تحت کنترل خود را به تنها راه ارتباط ارتباطی غزه با دنیای خارج تبدیل کند و دیگر گذرگاهها بسته شوند.
فعلا حماس مخالفت روشنی با راه اندازی این اسکله نکرده؛ هر چند دیروز چند خمپاره به نزدیکی آن شلیک شد که به عنوان یک پیام هشدارآمیز تلقی شد. گویا حماس فعلا منتظر پایان جنگ است و در این وضعیت جنگی و شرایط تنشی جزئی میان آمریکا و اسرائیل نمیخواهد وارد مشکلی جدی با آمریکا شود.
اما سرانجام حمله به رفح چه میشود؟ فعلا مشخص نیست؛ این که در این حد میماند و در روزها و هفتههای پیشرو توافقی به دست میآید یا خیر؟ اما اگر بدترین سناریو یعنی حمله گسترده رخ دهد، در بعد انسانی بزرگترین فاجعه رخ خواهد داد. بیش از یک میلیون نفر دیگر جایی برای رفتن ندارند و رفح تقریبا تنها مکان سالم در نوار غزه است و بقیه مناطق فاقد هر گونه امکانات برای این تعداد است. این مساله فشار بیسابقهای را بر جبهه داخلی غزه وارد میکند و ممکن است پیامدهایی داشته باشد. این جبهه تا به امروز با وجود این حجم بیسابقه نسل کشی و تخریب، تابآوری خوبی از خود نشان داده است.
اما جدا از فاجعه انسانی مترتب بر هر گونه حمله گسترده، در بعد نظامی بعید است که این حمله دستاوردی برای اسرائیل داشته باشد و سرنوشت آن هم احتمالا مثل حمله به شمال و مرکز باریکه غزه و خانیونس باشد؛ ولی با تبعاتی بیشتر برای اسرائیل. فارغ از این که وقوع فاجعه انسانی گسترده در این منطقه تشدید کننده بحران بیسابقه اسرائیل در سطح افکار عمومی جهان است، پایان حمله به رفح و آزاد نشدن گروگانها، نتانیاهو را نیز در وضعیت دشوارتری قرار داده و فاقد اهرم فشاری در مذاکرات با حماس خواهد کرد و احتمالا این تشکیلات سقف مطالبات مذاکراتی خود را بالا ببرد. همچنین این امر در داخل هم برای نتانیاهو واجد دلالتها و دردسرهای بیشتری نسبت به قبل از حمله است.
✍#صابر_گلعنبری
@islahweb
اخیرا اتفاقات معماگونهای در سپهر جنگ غزه افتاد؛ حماس ناگهان با پیشنهاد مصر و قطر برای آتش بس موافقت کرد. اسرائیل نیز این پیشنهاد را نپذیرفت و آمریکا هم موضع اعلامی روشنی اتخاذ نکرد. سپس اسرائیل به شرق رفح حمله و گذرگاه آن را اشغال کرد. در این میان، هیاتها پس از بازگشت به قاهره به توافق نرسیده و دوباره آنجا را ترک کردند.
حقیقت ماجرا چیست؟ واقعیت این که طرح ارائه شده هر چند نام مصری قطری به خود گرفت، اما محصول تلاشهای مشترک این دو کشور و آمریکا بود.
بنا بر برخی "شنیدهها"، مصریها ابتدا طرح را برای اسرائیل فرستاده و به نوعی چراغ سبز نتانیاهو را نیز دریافت و سپس در پنجم می به حماس ارائه میکنند. حماس نیز آن را نزدیکترین پیشنهاد آتش بس به خواستههای خود و به شکلی برآورد کننده چهار شرطش میداند و هنیه موافقت با آن را اعلام میکند.
در مقابل، نوعی سردرگمی بر موضعگیری اسرائیل در قبال طرح سایه میافکند و در نهایت نتانیاهو مخالفت میکند.
گفته میشود که نتانیاهو پس از دریافت طرح به این علت در مذاکره با مصریها و احتمالا هم آمریکاییها به آن روی خوش نشان داده بود که ظاهرا تصور میکرد حماس آن را نخواهد پذیرفت و خواسته مخالفت با طرح از حماس صادر شود نه او. اما این اتفاق معکوس شد.
سپس، نتانیاهو و کابینه جنگ اسرائیل در حالی که مذاکرات در قاهره در جریان بود، دستور حمله به شرق رفح و گذرگاه آن را صادر میکنند. آمریکا همچنان اعلام میکند با حمله گسترده به رفح که حدود یک میلیون و 400 هزار آواره را در خود جای داده، مخالف است. با این حال، به گفته برخی منابع اسرائیلی، آمریکا از قبل به اسرائیل برای حملهای محدود در این منطقه و اشغال گذرگاه رفح چراغ سبز نشان داده بود.
خود آمریکاییها میگویند با "حمله گسترده" مخالف هستند و این به معنای عدم مخالفت با حملهای محدود است و بعد از آن هم دولت بایدن گفته که اسرائیل در رفح از خط قرمز آمریکا عبور نکرده است. هنوز روشن نیست که این چراغ سبز و موافقت با حمله محدود قبل از تهیه طرح پیشنهادی اخیر بوده است یا بعد از آن.
فعلا حمله به رفح "محدود" است و گذرگاه رفح در فاصله سه کیلومتری مرز به دست ارتش اسرائیل اشغال شده است و حدود 100 هزار آواره ساکن شرق رفح دوباره آواره شده و به مناطق دیگری رفتهاند.
پایان جنگ غزه بدون حملهای به رفح هر چند محدود برای نتانیاهو و دولتش ناخوشایند و واجد معانی دردسرسازی بود. این حمله میتواند دو انگیزه داشته باشد؛ نخست تلاش برای خلق تصویری از پیروزی قبل از رسیدن به توافق نهایی و دوم ایجاد تاکتیک فشار مذاکراتی بر حماس برای ایجاد پارهای تغییرات در طرح اخیر.
اما در این میان، گفته میشود که اشغال گذرگاه رفح نیز چراغ سبز آمریکا را همراه خود دارد و این که در راستای اهداف آمریکا از ایجاد کریدوری دریایی برای نوار غزه است. گفته میشود آمریکا میخواهد در آینده این گذرگاه دریایی تحت کنترل خود را به تنها راه ارتباط ارتباطی غزه با دنیای خارج تبدیل کند و دیگر گذرگاهها بسته شوند.
فعلا حماس مخالفت روشنی با راه اندازی این اسکله نکرده؛ هر چند دیروز چند خمپاره به نزدیکی آن شلیک شد که به عنوان یک پیام هشدارآمیز تلقی شد. گویا حماس فعلا منتظر پایان جنگ است و در این وضعیت جنگی و شرایط تنشی جزئی میان آمریکا و اسرائیل نمیخواهد وارد مشکلی جدی با آمریکا شود.
اما سرانجام حمله به رفح چه میشود؟ فعلا مشخص نیست؛ این که در این حد میماند و در روزها و هفتههای پیشرو توافقی به دست میآید یا خیر؟ اما اگر بدترین سناریو یعنی حمله گسترده رخ دهد، در بعد انسانی بزرگترین فاجعه رخ خواهد داد. بیش از یک میلیون نفر دیگر جایی برای رفتن ندارند و رفح تقریبا تنها مکان سالم در نوار غزه است و بقیه مناطق فاقد هر گونه امکانات برای این تعداد است. این مساله فشار بیسابقهای را بر جبهه داخلی غزه وارد میکند و ممکن است پیامدهایی داشته باشد. این جبهه تا به امروز با وجود این حجم بیسابقه نسل کشی و تخریب، تابآوری خوبی از خود نشان داده است.
اما جدا از فاجعه انسانی مترتب بر هر گونه حمله گسترده، در بعد نظامی بعید است که این حمله دستاوردی برای اسرائیل داشته باشد و سرنوشت آن هم احتمالا مثل حمله به شمال و مرکز باریکه غزه و خانیونس باشد؛ ولی با تبعاتی بیشتر برای اسرائیل. فارغ از این که وقوع فاجعه انسانی گسترده در این منطقه تشدید کننده بحران بیسابقه اسرائیل در سطح افکار عمومی جهان است، پایان حمله به رفح و آزاد نشدن گروگانها، نتانیاهو را نیز در وضعیت دشوارتری قرار داده و فاقد اهرم فشاری در مذاکرات با حماس خواهد کرد و احتمالا این تشکیلات سقف مطالبات مذاکراتی خود را بالا ببرد. همچنین این امر در داخل هم برای نتانیاهو واجد دلالتها و دردسرهای بیشتری نسبت به قبل از حمله است.
✍#صابر_گلعنبری
@islahweb