آشتی با ادبیات
55 subscribers
69 photos
16 videos
80 files
39 links
ادبیات در کنکور سراسری بالاترین ضریب را در کل درس های عمومی دارد.
با عضویت در این کانال به راحتی، به همه ی تکنیک ها و روش های تست زنی ادبیات احاطه ی کامل پیدا می کنید.
جمشید فرهمندمنش
مولف کتب کنکوری
ارتباط با ادمین jamshidfarahmandmanesh@
Download Telegram
فارسی ۳،۲،۱چاپ۹۸.zip
48.1 MB
📚

#کتاب‌های_درسی_چاپ_۱۳۹۸

💢فارسی دهم، یازدهم و دوازدهم
نگارش۳،۲،۱.zip
18.4 MB
📚
#کتاب‌های_درسی_چاپ_۱۳۹۸

💢نگارش دهم، یازدهم و دوازدهم
علوم و فنون۳،۲،۱چاپ۹۸.zip
33.7 MB
📚
#کتاب‌های_درسی_چاپ_۱۳۹۸

💢علوم‌و‌فنون دهم، یازدهم و دوازدهم
farhang-eloqat-eamiane-j@bamun1.pdf
10.1 MB
فرهنگ لغات عامیانه محمد علی جمال زاده
به کوشش: محمد جعفر محجوب
1_5098570039452237885.pdf
1.3 MB
#کنکور۹۹
جزوه‌ی کامل شامل :
لغات ، املا و تاریخ ادبیات
فارسی دهم ، یازدهم و دوازدهم

تهیه و تنظیم: استاد احسان محسنی
تنها مسیر غیر ممکن
مسیری است که هنوز شروع نکرده ای!

غیرممکن فقط یک کلمه بزرگ است
که توسط آدم های کوچک استفاده میشود...

#آنتونی_رابینز

🆔 @jamshidfarahmand
چهل کتاب درباره داستان نویسی

اگر می خواهید داستان نویس بشوید یا اطلاعاتی درباره داستان به دست بیاورید، پیشنهاد می کنیم در کنار مطالعه داستان و رمان، این کتاب ها را هم بخوانید.

1-درس هایی درباره داستان نویسی ، لئونارد بیشاپ ، محسن سلیمانی ( ترجمه )
2-رمان چیست ؟ محسن سلیمانی ( ترجمه و نگارش )
3-فن داستان نویسی محسن سلیمانی ( ترجمه )
4- تاملی دیگر در باب داستان محسن سلیمانی (ترجمه )
5- 28 اشتباه نویسندگان ، جودی دلتون ، ترجمه ی محسن سلیمانی
6- قصه نویسی رضا براهنی
7- عناصر داستان جمال میر صادقی
8- ادبیات داستانی جمال میر صادقی
9- داستان ، تعاریف ، ابزار و عتاصر ناصر ایرانی
10- هنر داستان نویسی ابراهیم یونسی
11- نویسندگان پیشگام ایران علی اکبر کسمایی
12- نویسندگان پیشرو ایران محمد علی سپانلو
13-صد سال داستان نویسی ( 4 جلد ) حسن میر عابدینی
14- درباره رمان و داستان کوتاه کاوه دهگان (ترجمه)
15- از روی دست رمان نویس محسن سلیمانی ( ترجمه )
16- سیری در ادبیات غرب ، پریستلی ، ابراهیم یونسی ( ترجمه )
17- مروری بر تاریخ ادبیات امروز ایران ‍ ج 1 – نثر، محمد حقوقی
18- ادبیات داستانی در ایران زمین پیمان متین ترجمه مدخلی به همین نام از ایرانیکا
19- مدخل ادبیات داستانی در دانشنامه ادب فارسى ج دوم به سرپرستی انوشه
20- جنبه های رمان ، فورستر ، ترجمه ابراهیم یونسی
21- یادداشت هایی درباره قصه نویسی و نمایشنامه نویسی ، محسن مخملباف
22- اصطلاحات نقد ادبی : بهرام مقدادی
23- درباره ادبیات ایران : یعقوب آژند
24-مکتب های ادبی (2 جلد ) ، رضا سید حسینی
25- واژه نامه داستان نویسی ، جمال میر صادقی
26- جنون نوشتن ، رضا براهنی
27- تاریخ ادبیات روسیه ( 2 جلد ) ، ترجمه ابراهیم یونسی
28- تاریخ ادبیات آمریکا ، ترجمه حسن جوادی
29- رئالیسم ، ترجمه ، نشر مرکز
30- رمانتیسم ، ترجمه ، نشر مرکز
31- ناتورالیسم ، ترجمه ، نشر مرکز
32- اسطوره ، ترجمه ، نشر مرکز
33- عناصر داستان ، ترجمه فرزانه طاهری ، نشر مرکز
34- سیر رمانتیسیسم در اروپا ، جعفری ، نشر مرکز
35- نود و نه رمان ، ترجمه صفدر تقی زاده
36- رمان به روایت رمان نویسان ، ترجمه محمد علی حقشناس
37- هفت صدا ، ترجمه نازی عظیما
38- نظریه رمان ، حسین پاینده ( ترجمه )
39- رمان های فارسی 4 جلد میمنت میر صادقی
40- رمان تاریخی ، محمد غلامی

@molavi_asar_o_afkar
@ferdosesokhan
🆔 @jamshidfarahmand
‍ حیوانات عرفانی

اژدها:مار و افعی را در ادبیّات عرفانی، کنایه از نفس امّاره و مظهر صفات رذیله
مانندشهوت و غضب است.در بعضی آثار عرفانی، کنایه از:
عالم مادّی و نفس ســرکشاست؛مولانا گوید:
نفس ،اژدرهاست، او کی مرده است؟
از غم بی آلتی افســـــــــرده است

پروانه: به عشق و وفا و ایثار در راه محبوب که به سوختن در شعله ی فروزان عشق
او می انجامد، بدان مثل زنند؛سعدی گوید:
ای مرغ سحر، عشق ز پروانه بیاموز
کان سوخته را جان شد و آواز نیـــــامد

خفّاش:
شیخ اشراق،سهروردی،
آن را نماد کـوردلی و غفلت می داند.نیز اشاره به کسانی است که از دریافت حقایق، هرچند روشـــن باشد؛عاجزند.

سیمرغ:مرغ افســــانه ای که در ادب عرفـــــــانی بسیار به کار رفته و اگرچه معانی مختلفی از آن اراده کرده اند، ولی بیشتر معنای انسان کامل از آن خواسته اند.عارف بزرگ روزبهان،گاه آن را کنایه از روح و گاه کنایه از پیامبر اکرم(ص) دانســــــته است.درشعر سنایی و عراقی، عشق به سیمرغ تشبیه شده است.در منطق الطیر عــــطّار،نماد حق است؛عراقی گوید:
عشق، سیمرغ است کاو را دام نیست
در دو عـــــالم زو نشــــان و نام نیست
پی به کوی او هـــــمانا کس نبـــــــــــرد
کاندران صـــحرا نشــــــــان گام نیست

طاووس:در ادب عرفانی، کنایه از جلوه های فریبنده ی دنیا و گاه ارواح ملکـــــوتی است.در انسان کامل نسفی، کنایه از روح و نفس و گاه کنایه از شهوات است؛مولانا
گوید:
طبع، طاووس است وسواست کند
دم زنـــــــد تا از مـــقامـــت برکند

طوطی:رمزی از تقلید و بی ارادگی است. گاه به معنی روح و جان نیز آمده است:
مـرغ دلــــم باز پریـــــدن گرفت
طوطی جان،قند خریدن گرفت

اشتر دیوانه ی سرمســت من
سلسـله ی عقل دریدن گرفت

گاو:نزد عارفان،کنایه از نفس امّاره و رذایل اخلاقی است.
نیز کنایه از کالبد گرفتار در
تعلّقات مادّی است. مولانا با اشاره به داستان بنی اسرائیل
و پرستش گوســــاله ی
سامری گوید:
گاو تن قربانی شــــیر خـــداست
گر تو را با او سر صدق و صفاست

پیش گاوی سجده کردی از خری
گشت عقلت صــید سحر سامری

مار:با توجّه به داستان آدم و حوّا و فریب ابلیس، مار، کنایه از نفس امّاره است:
در دهن مار نفس،در بن چاه است
هر که در این راه ،جاه و مال نماید

ماهی:عارف کامل است که مستغرق در دریای معرفت است.مولوی گوید:
این جهان دریاست تن، ماهی و روح
یونـــس محــجوب از نور صـــــــبوح

گر مسبّح باشد ار ماهـــــــی ،رهید
ور نه در وی هضم گشـــت و ناپدید

هدهد:هدهد یا شانه به سر که آن را مرغ سلیمان هم می نامند، در منطق الطیر،کنایه از:سیر و سلوک و نیز راهنمای مرغان در سلوک به سوی سیمرغ است. درکتابقصة الغربة الغربیّة از سهروردی ، کنایه از الها م است.

با تلخیص از فرهنگ اصطلاحات و تعبیرات عرفانی، دکتر سیّد جعفر سجّادی

تهیه،تدوین و تحلیل: محمّدعزیززاده؛ کانال طعم ادبیات محمد عزیز زاده

@molavi_asar_o_afkar
@ferdosesokhan
🆔 @jamshidfarahmand
💠🔸«کلمات هم آوا»⬇️⬇️

🔸امهال: مهلت دادن/اهمال: سستی کردن در کارها
🔸اناء: کوزه/ عنا: درد و رنج

🔸اثاث: اسباب و وسایل/ اساس: پایه
🔸انتساب: نسبت داشتن/ انتصاب: منصوب کردن

🔸آزار: اذیت/ آذار: ماه اول بهار( از ماه های رومی)
🔸ازار: شلوار/ عذار: چهره

🔸الغا: لغو کردن/ القا: آموختن
🔸ارتجاع:بازگشتن/ارتجا:امیدواری

🔸برائت: بیزاری/ براعت: برتری
🔸بهل: رها کن / بحل: حلال کن

🔸اثرات: جمع اثر، نشانه ها/ عثرات: جمع عثرة، لغزش ها
🔸اسیر: گرفتار/ عصیر: شراب/ اثیر: کره ی آتش

🔸ذلالت:خواری/ ضلالت:گمراهی
🔸ثمر : میوه/ سمر : افسانه

🔸بغل: آغوش / بقل: سبزی و تره بار
🔸تعویذ: بازوبند/ تعویض:عوض کردن

🔸حارث: کشاورز/ حارس: نگهبان
🔸زکی: پاک/ ذکی :باهوش

🔸سوری: گل سرخ/ صوری: ظاهری
🔸صفیر: صدای گلوله/ سفیر: فرستاده


🆔 @jamshidfarahmand
📕📕بدل

بــــدل اسم یا گروه اسمی است که نــام دیگر یا شهرت یامقام و عنوان یا لقب یا شغـــل ویا یکی دیگر از خصوصیات اسم قبل از خود را بیان می کند.( انوری، ص۲۷ و دکتر خانلری، ص۹۳ ) در واقع بدل برای توضیح یا تاکید اسم قبل از خود می آید.( خیامپور ، ص۴۴ ) به بیان ساده تر گاهی چون کسی یا چیزی را نام می بریم گمان می کنیم که شنونده احتمـــال دارد مقصود ما را در نیابد.پس برای واضح تر کردن مقصـود خودمان نـام دیگر یا شغـل و مقام یا نشـــانی دیگر اسم را بیان می کنیم.این توضیح اضافی که درباره ی اسم می دهیم «بدل»خوانده می شود. (خانلری صص۴۴-۴۳)

📕ویژگی‌های بدل
ویژگی های بدل که ما آن‌ها را با عنوان «راه های تشخیص بدل » می شناسیم عبارتند از:

۱ – بدل و اسم قبل از آن باید در جمله یک نقش داشته باشند.
۲– بدل و اسم قبل از آن باید یک چیز یا یک شخص باشند و دو چیز یا دو کس مستقل از هم نباشند .
۳– بدل از جمله قابل حذف شدن باشد؛بدون این که به معنی جمله آسیبی برسد .
۴– اسم قبل از بدل نباید کسره(نقش نمای اضافه) داشته باشد .
۵– بدل بین دو ویرگول قرار می گیرد .

👈مثال : فردوسی، حماسه سرای بزرگ ایران، سخن را به آسمان علیین برد .

که اگر این مثال را با روش ها یا همان ویژگی های شش گانه ی فوق بررسی کنیم ؛می بینیم که :
۱– حماسه سرای بزرگ ایران و فردوسی هر دو در جمله نقش نهادی دارند.
۲– هر دو یک شخص هستند .یعنی فردوسی همان حماسه سرای بزرگ ایران است و این ها دو شخص مستقل از هم نیستند .
۳– ما می توانیم بدل (حماسه سرای بزرگ ایران ) را از جمله حذف کنیم ؛ بدون این که به معنی جمله آسیبی برسد .
۴– بعد از بدل ( حماسه سرای بزرگ ایران ) بلافاصله فعل نیامده است .
۵– اسم قبل از بدل ( فردوسی ) کسره ندارد .
۶– بدل ( حماسه سرای بزرگ ایران ) بین دو کاما (ویرگول) قرار گرفته است .

📕فرق بدل با صفت و مضاف الیه

🔹فرق بدل با صفت آن است که موصوف با کسره به صفت اضافه می شود ، ولی مبدل منه ( اسم قبل از بدل ) با کسره به بدل اضافه نمی شود . ( انوری ، ص۲۸ )

🔹فرق بدل با مضاف الیه آن است که نخست: مضــاف با کســره به مضاف الیـــه اضـــــافه می شود، ولی مبدل منه ( اسم قبل از بدل ) به بدل اضـــافه نمی شود .دوم: مضـــاف ومضاف الیه دو موجود مستقل وجداگانه اند، در حالی که بدل و اسم قبل از آن هردو یکی هستند. ( انوری، ص۲۸ )

📕منابع و مآخذ:
۱– انوری، حسن، دستور زبان فارسی، جلد۲، چاپ بیستم، انتشارات فاطمی، تهران
۲– ناتل خانلری، پرویز ، دستور زبان فارسی، چاپ هجدهم، انتشارات توس، تهران
۳– خیامپور، عبدالرسول، دستور زبان فارسی، چاپ یازدهم، انتشارات ستوده، تبریز

🆔 @jamshidfarahmand
اختلالات نوشتاری در کودکان را بدانیم و درمان کنیم:

_ بدخطی یا نارسانویسی✏️

اختلال یادگیری شکل‌های گوناگونی دارد و بر اساس آن با علائم متفاوتی تظاهر پیدا می‌کند.
یکی از علائم اختلال نوشتن است. دانش‌آموز مبتلا توان نوشتاری و دست‌خط خوبی ندارد، املای او پر از غلط است و نقطه‌گذاری و دستور زبان‌ او مشکل دارد. توانایی برقراری ارتباط با جملاتی که می‌نویسد، ندارد چون نمی‌تواند کلمات و جملات را درست به هم مرتبط کند.
ساختار نوشتار این کودکان ضعیف است و نمی‌توانند آنچه در ذهنشان است را با نوشته به دیگران انتقال دهند.
نوشته‌های این گروه افراد پراکنده و گسسته است و خواننده توانایی درک مطلب را نخواهد داشت.

_ فاصله‌نویسی بین حروف و کلمات✏️
از جمله علل بروز این حالت سرعت زیاد قلم هنگام نوشتن، حرکت بیش از حد و سریع جانبی و بی‌توجهی به هماهنگی لازم برای نوشتن است. برای رفع این مشکل والدین یا معلم باید کلمه‌های یک جمله را به‌صورت کمرنگ یا نقطه‌چین بنویسند تا دانش‌آموز ضمن کامل کردن به فاصله‌ها هم توجه داشته باشد. همچنین می‌توان از چوب کبریت به شکل عمودی به‌عنوان حد فاصل استفاده کرد تا دانش‌آموز پس از نوشتن یک کلمه چوب کبریت را قرار دهد سپس کلمه بعدی را بنویسد

_ اختلال در گذاشتن سرکش و نقطه✏️
بچه‌هایی که نقطه و سرکش کم و زیاد می‌گذارند، نیاز به تقویت دقت دیداری و دقت و تمرکز دارند. اگر در سال اول دقت دانش‌آموز را افزایش ندهید در سال‌های بعد مشکل او بیشتر به چشم می‌آید و بی‌دقتی او به سایر دروسش منتقل خواهد شد.

تمریناتی مانند اختلاف تصویر را پیدا کن، بگرد و پیدا کن، کارهای نقطه‌چین، شباهت را پیدا کن، بازی‌های دقتی و... می‌تواند دقت دانش‌آموز را افزایش دهد.

_ کج‌نویسی✏️
از جمله علل بروز این اختلال سفت در دست گرفتن مداد و فشار زیاد انگشت شست به آن یا در جهت درست قرار ندادن دفتر یا کاغذ و قرار نگرفتن درست مداد بین انگشتان است. برای درمان کافی است از کودک بخواهید هنگام نوشتن بازو را به بدن بچسباند تا دست انعطاف زیادی نداشته باشد.

_ نامرتب‌نویسی✏️
علت نامرتب‌نویسی حرکت بسیار کند دست، محکم گرفتن مداد بین انگشتان و نبودن آزادی حرکت و انعطاف پایین دست، همچنین نادرست بودن وضعیت نشستن و قرار دادن کاغذ است. برای درمان ابتدا قوانینی را در نظر می‌گیریم، مثلا از ابتدای خط شروع به نوشتن می‌کنیم. از خط منحرف نمی‌شویم. از پاک‌کن استفاده نمی‌کنیم. نوک مداد هنگام نوشتن باید تیز باشد و... همچنین می‌توانید از کپی کردن استفاده کنید.

_ پررنگ‌نویسی✏️
وقتی دانش‌آموز روی دفتر یا کتاب می‌نویسد، بیش از حد مداد را فشار می‌دهد پس به جای دفتر یا کتاب از یک کاغذ استفاده کنید و آن را روی فرش یا بالش قرار دهید تا بنویسد، به شرط اینکه به اندازه‌ای فشار دهد که کاغذ سوراخ نشود.
بعد از مدتی تمرین مشاهده می‌کنید مداد را زیاد فشار نمی‌دهد یا از مداد رسم که نوک آن زود می‌شکند استفاده‌کنید تا مجبور شود زیاد مداد را فشار ندهد.

دکتر کتایون خوشابی
فوق‌تخصص روان‌پزشکی اطفال - عضو هیات علمی دانشکده توانبخشی
#نکته_ها_ی_دستوری
#انواع_تا_در_دستور_زبان_فارسی

برای پی بردن به معانی کلمات و به خصوص در شعر، نیازمند کنکاشی دقیق در کاربرد آن ها هستیم. در حقیقت برای فهم معنای یک کلمه ( اسم، فعل ، حرف، صفت ، قید و ...) باید بتوان زنجیره معنای موجود در جمله را درک کرد تا به وسیله فهم معنای کل جمله، کلمه مورد نظر هم معنا شود.

کلمه #تا در زبان فارسی بیش از بیست نوع و کارکرد دارد که البته ما در پایه ششم تنها با چند نمونه از آن آشنا می شویم.

1. تا می تواند به تنهایی به عنوان یک #شبه_جمله و در معنای آگاه باش ، هشدار و .... به کار رود.

ز صاحب غرض تا سخن نشنوی / که گر کار بندی پشیمان شوی ( اگاه باش که سخنی را از فرد دارای سوء نیت نشنوی که اگر بشنوی و به کار بگیری پشیمان خواهی شد)

2. به عنوان حرف بیان علت در معنای: برای اینکه – تا اینکه

زین دایره مینا خونین جگیرم، می ده / تا حل کنم این مشکل در ساغر مینایی ( تا: برای اینکه)
تا کمالِ علمِ او ظاهر شود / این همه اسرار در صحرا نهاد ( تا: برای اینکه)
دست از مسِ وجود چو مردانِ ره بشوی / تا کیمیایِ عشق بیابی و زر شوی ( تا: برای اینکه)

3. به معنای تا زمانیکه – مادامی که. در این صورت حرف تا، #حرف_ربط است.

تا جان در تن است امید صد هزار راحت است ( تا: تا زمانی که)
از دست غیبت تو شکایت نمیکنم / تا نیست غیبتی نبود لذت حضور

4. اگر حرف تا به معنی #که به کار رود باز هم #حرف_ربط است.

عمر گرانمایه در این صرف شد / تا چه خورم صیف و چه پوشم شتا ( عمر ارزشمند بر این گذشت که ...)
عمری است تا به راه غمت رو نهاده ایم ( عمری است که....)

5. اگر #تا به معنای آغاز یک زمان باشد #حرف_ربط است

تا جهان بود از سر آدم فراز / کس نبود از راه دانش بی نیاز ( از زمانی که جهان بالای سر انسان بود...)
تا دل به مهرت داده ام در بحر غم افتاده ام ( از زمانی که ....)

6. اگر #تا به معنای پایان زمان و یا انتهای مسیری باشد #حرف_اضافه خواهد بود.

از دم صبح ازل تا آخر شامِ ابد / دوستی و مهر بر یک عهد و یک میثاق بود ( اشاره به پایان زمان)
دوش در حلقه ما صحبت گیسوی تو بود / تا دل شب سخن از سلسله موی تو بود
نقش خیال تو تا وقت صبحدم / بر کارگاه دیده بی خواب می زدم
گفت می باید تو را تا خانه قاضی برم ( اشاره به مقصد ، پایان مسیر)
دلم از وحشت زندان سکندر بگرفت / رخت بربندم و تا ملک سلیمان بروم
نذر کردم گر از این غم به در آیم روزی / تا در میکده شادان و غزلخوان بروم
با صبا افتان و خیزان میروم تا کوی دوست

🆔 @jamshidfarahmand
#نکته_ها_ی_نگارشی
#بیاندیش_یا_بیندیش_؟
#نیافروزد_یا_نیفروزد_؟
#بیافتد_یا_بیفتد_؟

برخی مصدرها با الف آغاز می‌شود:
انداختن، انگاشتن، افتادن، آفریدن، ایستادن و... .
این الف همان آوای همزه است
یا به‌تعبیر آواشناسانه‌اش «انسدادیِ چاکنایی».

برای چگونگی املایش در حالت‌های صَرف فعل،
باید فرق بگذاریم بین دو الفِ آغاز مصدرِ فعل:
۱. آغاز با اَ اِ اُ
۲. آغاز با آ ای او

۱. الف + واکهٔ (مصوّت) کوتاه
«الفِ» مصدر تبدیل می‌شود به «ی‌»:
۱.۱. اَ: افروختن > بیفروخت
۲.۱. اِ: انگاشتن > بینگارد
۳.۱. اُ: افتادن > بیفتد

۲. الف + واکهٔ (مصوّت) بلند
«الفِ» مصدر باقی می‌ماند:
۱.۲. آ: با «ی» و «الف»: آراستن > بیاراید
۲‌.۲. ای: بدون تغییر: ایستادن > بایستد
۳.۲. او: مصدرِ آغازشده با «او» نیافته‌ایم.*

این قواعد در همهٔ حالت‌های زیر جاری است:
در «ب‍ـ» التزامی و امر و زینت (تأکید)
و در «ن‍ـ» نهی و نفی
و در زمان حال و گذشته:

بیفروزد، بیفروز، نَیفروز، مَیفروز، بیفروخت.
بیفکنَد، بیفکن، نَیفکن، مَیفکن، بیفکنْد.
بیاورَد، بیاور، نیاور، مَیاور، نیاورْد.
بایستاد، بایستد، بِایستی، نَایست، مَایست.

اگر «ب‍ـ» در کلام بیفتد،
نه «الف» لازم است، نه «ی»:
انگیختن: بربیَنگیز، برانگیز
آوردن: بیاور، آور، آر

چکیده
اَ اِ اُ: حذف «ا» و آمدن «ی»
آ: هم «ی» و هم «ا»
ای: بدون تغییر

* استاد پارسه‌دَوشتا:
برای او-، مصدر اوباردن یا اوباشتن (بلعیدن) هست. ظاهراً هر دو صورتِ بیوبارد و باوبارد در متون فارسی پیشینه‌ دارد. ممکن است این تفاوت ناشی از تلفظ متفاوت او- باشد (ow / ū) که نیاز به بررسی دارد.

🆔 @jamshidfarahmand
#نکته_ها_ی_نگارشی
#بیاندیش_یا_بیندیش_؟
#نیافروزد_یا_نیفروزد_؟
#بیافتد_یا_بیفتد_؟

برخی مصدرها با الف آغاز می‌شود:
انداختن، انگاشتن، افتادن، آفریدن، ایستادن و... .
این الف همان آوای همزه است
یا به‌تعبیر آواشناسانه‌اش «انسدادیِ چاکنایی».

برای چگونگی املایش در حالت‌های صَرف فعل،
باید فرق بگذاریم بین دو الفِ آغاز مصدرِ فعل:
۱. آغاز با اَ اِ اُ
۲. آغاز با آ ای او

۱. الف + واکهٔ (مصوّت) کوتاه
«الفِ» مصدر تبدیل می‌شود به «ی‌»:
۱.۱. اَ: افروختن > بیفروخت
۲.۱. اِ: انگاشتن > بینگارد
۳.۱. اُ: افتادن > بیفتد

۲. الف + واکهٔ (مصوّت) بلند
«الفِ» مصدر باقی می‌ماند:
۱.۲. آ: با «ی» و «الف»: آراستن > بیاراید
۲‌.۲. ای: بدون تغییر: ایستادن > بایستد
۳.۲. او: مصدرِ آغازشده با «او» نیافته‌ایم.*

این قواعد در همهٔ حالت‌های زیر جاری است:
در «ب‍ـ» التزامی و امر و زینت (تأکید)
و در «ن‍ـ» نهی و نفی
و در زمان حال و گذشته:

بیفروزد، بیفروز، نَیفروز، مَیفروز، بیفروخت.
بیفکنَد، بیفکن، نَیفکن، مَیفکن، بیفکنْد.
بیاورَد، بیاور، نیاور، مَیاور، نیاورْد.
بایستاد، بایستد، بِایستی، نَایست، مَایست.

اگر «ب‍ـ» در کلام بیفتد،
نه «الف» لازم است، نه «ی»:
انگیختن: بربیَنگیز، برانگیز
آوردن: بیاور، آور، آر

چکیده
اَ اِ اُ: حذف «ا» و آمدن «ی»
آ: هم «ی» و هم «ا»
ای: بدون تغییر

* استاد پارسه‌دَوشتا:
برای او-، مصدر اوباردن یا اوباشتن (بلعیدن) هست. ظاهراً هر دو صورتِ بیوبارد و باوبارد در متون فارسی پیشینه‌ دارد. ممکن است این تفاوت ناشی از تلفظ متفاوت او- باشد (ow / ū) که نیاز به بررسی دارد.

🆔 @jamshidfarahmand
Forwarded from آشتی با ادبیات (jamshid)
مهمترین لغات در رابطه با ایهام و ایهام تناسب
زمانی می توانیم آرایه ی ایهام را دریابیم که از معانی مختلف آنها آگاه باشیم. از مهمترین لغاتی که متضمن آرایه ی ایهام هستند می توان به موارد زیر اشاره کرد:

۱.روی(فلز_صورت)

۲.خراب(مستی_نابودی)

۳.هوا(دوستی_عنصر هستی)

۴.پرده(پوشش_پرده موسیقی)

۵.گوشه(کنج_اصطلاح موسیقی)

۶.رنگ(شیوه_الوان)

۷.عین(چشم_مثل)

۸.مردم(مردمک چشم_انسان)

۹.عشاق(اصطلاح موسیقی_عاشقان)

۱۰.راه(اصطلاح موسیقی_طریق)

۱۱.پروانه(حشره_اجازه)

۱۲.گران(سنگین_باارزش)

۱۳.درگرفتن(اثرکردن_آتش گرفتن)

۱۴.از این دست(شیوه_عضو بدن)

۱۵.ترک(رهاکردن_کلاه خود)

۱۶.قانون(اساس و قاعده _نوعی ساز)

۱۷.عود(چوب خوشبو_نام ساز)

۱۸.آهو(غزال -عیب )

۱۹.آیت ( آیه ی قرآن - نشانه)

۲۰.اسب (حیوان اسب - مهره ی شطرنج)

۲۱.افتاده ( بر زمین افتاده - متواضع)

۲۲.بار (مرتبه - محموله )

۲۳.باز (پرنده ی شکاری -دوباره - گشاده )

۲۴.برآید ( ممکن باشد - طلوع کند )

۲۵.بو ( رایحه - آرزو )

۲۶.بوستان ( نام کتاب سعدی - باغ )

۲۷.پرده ( پوشش و حجاب -نغمه موسیقی )

۲۸.پیاده ( متضاد سوار - مهره ی شطرنج )

۲۹.پیل ( نام حیوان - مهره ی شطرنج)

۳۰.تار ( رشته ی مو- تاریک - نوعی ساز)

۳۱.تفسیر ( شرح و بیان - تفسیر قرآن)

۳۲.چنگ ( دست - نوعی ساز)

۳۳.چین ( نام کشور -پیچ وتاب)

۳۴.داد ( عدل - فریاد - بن فعل ماضی)

۳۵.دار ( درخت - چوبه ی اعدام)

۳۶.دارا ( داریوش - ثروتمند )

۳۷.دستان ( زال -نیرنگ - نغمه- دست ها)

۳۸.دوش ( دیشب - کتف )

۳۹.راست ( درست - متضاد چپ )

۴۰.رخ (چهره - مهره ی شطرنج )

۴۱.روان ( روح - جاری )

۴۲.رود ( رود خانه- نوعی ساز - فرزند)

۴۳.روزی ( رزق - یک روز )

۴۴.زال ( پیرزن - پدر رستم )

۴۵.سرگرم ( مشغول - گرم بودن از مستی)

۴۶.سو (سمت وجهت - نور چشم )

۴۷.شانه (کتف - ابزار آرایش )

۴۸.شاه ( پادشاه - مهره ی شطرنج)

۴۹.شکر ( ماده ی شیرین- همسرخسرو)

۵۰.شور (غوغا- نوعی مزه- دستگاهی درموسیقی)

۵۱.قلب ( دل -سکه ی تقلبی- دگرگون کردن)

۵۲.قلم ( ابزار نوشتن- شکسته)

۵۳.کنار (آغوش - ساحل- جنب )

۵۴.گلستان( کتاب سعدی - گلزار)

۵۵.گور (قبر - گور خر )

۵۶.لاله ( نام گل - نوعی چراغ )

۵۷.لب ( عضوی درصورت- کنار- لبه)

۵۸.ماه( ماه آسمان- سی روز)

۵۹.مجنون (دیوانه - قیس بنی عامر)

۶۰.مدام( شراب - پیوسته )

۶۱.مشتری ( خریدار - سیاره مشتری )

۶۲.منصور( پیروز - نام حلاج)

۶۳.مهر (خورشید- محبت - ماه مهر )

۶۴.نای ( نی - حلق )

۶۵.نقد (سکه و پول - بررسی)

۶۶.نهاد (ذات - فعل ماضی از مصدر نهادن)

۶۷.حافظ( نام شاعر - حافظ قرآن)

۶۸.حدیقه ( کتاب سنایی - باغ )

۶۹.حلاج (پنبه زن - لقب حسین بن منصور)

۷۰.خلیل ( دوست - لقب حضرت ابراهیم )

۷۱.خویش (ضمیر مشترک - بستگان)

۷۲.عود ( چوبی معطر- نوعی ساز)

۷۳.عهد ( دوره -پیمان)

۷۴.غریب ( عجیب - بیگانه)

۷۵.هوا( جَو - میل و هوس - عشق)

۷۶.هزار ( عدد ۱۰۰۰ - بلبل)

۷۷.دور اندیش( آینده نگر- کسی که به دور می اندیشد)
#ایهام
🆔 @jamshidfarahmand