مدرسه معارف علامه طباطبایی
926 subscribers
146 photos
142 videos
359 links
Download Telegram
تشنه زیر باران
محمدحسین قدوسی
🎧 تشنه زیر باران

«وَلَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرَىٰ آمَنُوا وَاتَّقَوْا لَفَتَحْنَا عَلَيْهِمْ بَرَكَاتٍ مِنَ السَّمَاءِ وَالْأَرْضِ وَلَٰكِنْ كَذَّبُوا فَأَخَذْنَاهُمْ بِمَا كَانُوا يَكْسِبُونَ» (اعراف-۹۶)

#محمدحسین‌قدوسی
#درمکتب‌علامه‌طباطبایی
#زندگی‌با‌قرآن

👁‍🗨 «مدرسه معارف علامه طباطبایی» را دنبال کنید:
تلگرام | اینستا | ایتا | بله | آپارات
زندگی با قرآن، ۱۸ اردیبهشت ۱۴۰۲
محمدحسین قدوسی
⚡️ زندگی با قرآن
۱۸ اردیبهشت ۱۴٠۲

«أَكَانَ لِلنَّاسِ عَجَبًا أَنْ أَوْحَيْنَا إِلَىٰ رَجُلٍ مِنْهُمْ أَنْ أَنْذِرِ النَّاسَ وَبَشِّرِ الَّذِينَ آمَنُوا أَنَّ لَهُمْ قَدَمَ صِدْقٍ عِنْدَ رَبِّهِمْ...»

#زندگی‌باقرآن_یک #هزاروچهارصدودو #محمدحسین‌قدوسی
#درمکتب‌علامه‌طباطبایی
مدرسه معارف علامه طباطبایی
محمدحسین قدوسی – زندگی با قرآن، ۱۸ اردیبهشت ۱۴۰۲
⚡️ زندگی با قرآن
۱۸ اردیبهشت ۱۴٠۲

«أَكَانَ لِلنَّاسِ عَجَبًا أَنْ أَوْحَيْنَا إِلَىٰ رَجُلٍ مِنْهُمْ أَنْ أَنْذِرِ النَّاسَ وَبَشِّرِ الَّذِينَ آمَنُوا أَنَّ لَهُمْ قَدَمَ صِدْقٍ عِنْدَ رَبِّهِمْ...»

وقتی که نفحات الهی برای انسان وزیدن می‌گیرد؛ این نسیم بیداری، از نزدیک‌ترین، عادی‌ترین و ابتدایی‌ترین مسیر برای انسان روی می‌دهد، و انسان تمایل دارد که آن را باور نکند، و به نوعی در مقابل آن بایستد!

تنها کافرین نبودند که در مقابل پیامبر می‌گفتند او ساحر است، در حالیکه پیامبر آمده بود آنها را به مقام‌شان نزد خداوند برساند؛ «أَنَّ لَهُمْ قَدَمَ صِدْقٍ عِنْدَ رَبِّهِمْ» {پیامبر} سختی و مشقتی را بر آنها هموار نمی‌کرد، بلکه به آنها مژده می‌داد که نزد خداوند جایگاهی دارید، و این جایگاه برای آنها به راحتی قابل تصور بود؛ ولی انسان تمایل دارد که زندگی روزمره‌اش را ادامه بدهد، و در این دوری که دارد می‌چرخد، و نه برای دنیا و نه برای آخرتش هیچ فایده‌ای ندارد، همین‌طور به چرخش را ادامه دهد.

هنگامی که مسیری برای انسان –از هر طریقی- باز می‌شود؛ وقتی که راهی –از درون یا بیرون- برایش هموار می‌شود؛ وقتی کسی به او مژده‌ای می‌دهد؛ برخلاف تصور اولیه که انسان باید از هر مژده‌‌ای استقبال کند، در شرایط عادی او در مقابل آن عناد می‌ورزد؛ و این تنها مختص کافرین نیست، ما هم همین‌طور هستیم!

مسیر که باز شود، اگر چه ما نمی‌توانیم آن را انکار کنیم، و آن را به سحر و جادو متهم کنیم، چون آنقدر آشکار است که امکان چنین مخالفتی نیست؛ اما در درون خود با ناباوری، و همراهی نکردن، و هماهنگ نبودن، و استفاده نکردن، شبیه همان کفار، در مقابل این نفحات الهی می‌ایستیم!

افق زیبا برای انسان روشن می‌شود، و به او نوید می‌دهند که تو در اینجا جایگاهی داری، تو در این بالا هستی، «قَدَمَ صِدْقٍ عِنْدَ رَبِّهِمْ»، تو در این کائنات جایگاهی داری، و همه‌چیز در اختیار توست؛ {می‌گویند} تو شأن و مرتبه بالایی داری، {و این مقام} همین الان نزد تو حاضر است؛ اما انسان پیوسته سعی می‌کند به همان دور باطل خود باز گردد! این دور باطل گاهی با کینه‌هاست، و گاهی با حُبِّ بی‌نتیجه و بی‌حاصل به چیزهایی که نه منفعت دنیایی دارد و نه آخرتی؛ و گاهی با توجه کردن به دیگران، و پا در کفش آنها کردن، و نگاه به بد‌ی‌های دیگران کردن، و فراموشی جایگاهی که خداوند برای انسان فراهم کرده؛ و گاهی با دنبال کردن سیاست و اقتصاد و اجتماعیات، و تلف کردن وقت در فضاهای باطل و بی‌حاصل... و تمام اینها برای یک کار صورت می‌گیرد، و آن فاصله گرفتن از آن افق زیبا و جایگاهی است که برایش تعریف کرده‌اند؛ و بازگشت به همان دور باطلی که قبل از این بود!

این نسیم‌های بیداری برای انسان، یکی پس از دیگری وزیدن می‌گیرد؛ انسان با این نسیم‌ها مخالفت می‌کند، و درهای زندگی‌اش را به روی این نسیم‌ها می‌بندد، و چشمش را می‌بندد تا این نسیم‌ها را نبیند، و به هر شکلی سعی در انکار آنها دارد! اما نسیم‌ها یکی یکی از راه می‌رسند و بالأخره انسان را از جای خود تکان می‌دهند؛‌ خوشا آنان که زودتر حرکت کنند.

#زندگی‌باقرآن_یک #هزاروچهارصدودو #محمدحسین‌قدوسی
#درمکتب‌علامه‌طباطبایی

👁‍🗨 «مدرسه معارف علامه طباطبایی» را دنبال کنید:
تلگرام | اینستا | ایتا | بله | آپارات
⚡️زندگى با قرآن
۳۱ اردیبهشت ۱۴۰۲

«وَلَقَدْ كَتَبْنَا فِى ٱلزَّبُورِ مِنۢ بَعْدِ ٱلذِّكْرِ أَنَّ ٱلْأَرْضَ يَرِثُهَا عِبَادِىَ ٱلصَّٰلِحُون» (١٠٥ انبيا)

در ميان آشوب، نااميدى و ترديد انسان، براى حركت و براى اينكه نمى داند به نتيجه اى مى رسد يا خير؟ و آيا بايد اقدامى كند يا نه؟ و در جهانى كه اسباب نااميدى، ترديد و اقدام نكردن فراوان هست و در محيطى كه انسان پيوسته با خود، در جدال است كه آيا مى تواند يا خير؟ آيا جماعتى همراه او مى شوند يا نه؟ و اگر بشود چه اتفاقى مى افتد؟ ؛ خداوند با چنان صلابتى وارد ميدان مى شود؛ كه ما از ابتدا در زبور نوشتيم، تثبيت كرديم و بر پيشانى اين جهان كوبيديم كه اين زمين، جهان و زندگى، ميراث و در تملك صالحين است.

صالحين، كسانى هستند كه در جهت اقدام صحيح و شايسته قدم بر مى دارند. قدمى كه ما بر مى داريم، بخشى از صلوحيت است و ترديدى در نتيجه ى آن نيست؛ بلكه از ابتدا اين نتيجه حاصل شده است!

و در انتها: ان فى هذا لبلاغا لقوم عابدين
اين همچون بخشنامه اى روشن و واضح بر كسانيست كه به عبادت مى پردازند؛ مسير روشن و نتيجه ى قطعى است!
گويى همه ى كائنات با تمام قوا، پرچم برداشته اند كه چرا ترديد داريد؟! چرا در اقدام خودتون اينقدر شك و دودلى برايتان حاصل مى شود؟

در مورد ذكر سوال زياد شده كه ذكر، آيا تورات است و آن ميراث چه زمانى به ما مى رسد؟
اما آنچه كه در اين بلاغ، رساندن و اعلام، واضح و آشكار است، اين هست كه پس از ذكر و يادآورىِ اصل خلقت و خداوند، بلافاصله نتيجه قطعى را برايمان بيان كرده است؛

أَنَّ ٱلْأَرْضَ يَرِثُهَا عِبَادِىَ ٱلصَّٰلِحُونَ 
اى كسانيكه در اين مسير قدمى برداشتيد اين قدم شماست كه در اين جهان به نتيجه مى رسد و
تمام آنچه كه در درون يا بيرون شما يا موانع و دشمنان، برايتان ترديد ايجاد كردند، همه ى اينها در جهان، چون كفى بر روى آب از بين مى روند و در جهان يك چيز باقى مى ماند و آن ميراث صالحين است؛ آن بخشى از حقيقت كه شما به آن عمل كرديد. اگر ترديدى است در مابقى است...

اما بيشترِ ترديد ما نسبت به اين بخش صلوحيت است، چيزى كه جهان از ابتدا و پيش از اديان اسمانى با تمام قوا اعلام كرده، ترديد ما پيوسته سراغ آن مى رود! حقيقت معكوس اين است. ما پيوسته حق را شكست خورده، ناپايدار و پر از خوف و نااميدى و انواع مشكلات مى بينيم، اما جهان و حقيقت آن، كه تمامى اش در اين قرآن و آيه آيه و در هر كلمه و حرفش، مندرج است، با تمام قوا اعلام مى كند كه ان الارض يرثها عبادى الصالحون
آن بخش حقيقى و صلاحيت و آن مقدارى از حقيقت كه شما نسبت به آن پايبند هستيد، رستگار و پيروز و حاكم بر تمامى جهان است. اگرچه پيروزى نهايى را در انتهاى تاريخ تضمين كرده اند و با ظهورى كه زمانش مشخص نيست، اما آن تمام و آشكار شدن نهايى است كه همه ى انسانها از دوست و دشمن خواهند ديد و خواهند دانست و در آن ترديد نخواهند داشت. بلكه هر مقدار از حقيقت كه هر انسانى در هر زمان و مكانى از كليت تاريخ، در هر لحظه به سمتش مى رود، پيروزى در همان لحظه است و ميراثش در همان زمان برايش آشكار و روشن است.

اين ترديدهاى ما در مورد اقدام و عمل كه همه ى نيرويمان را صرف ذره اى اميد و رجا مى كنيم
تا به اين جواب برسيم كه آيا حركتى بكنيم يا خير؟
همه ى اين ها توسط تمامى كائنات، در پيشانى عالم جواب داده شده، محكم و تثبيت شده و نشان داده شده است كه نتيجه قطعى است و هيچ ترديدى در آن نيست.
نمادش اين آيه است؛
وَلَقَدْ كَتَبْنَا فِى ٱلزَّبُورِ مِنۢ بَعْدِ ٱلذِّكْرِ أَنَّ ٱلْأَرْضَ يَرِثُهَا عِبَادِىَ ٱلصَّٰلِحُونَ

#زندگی‌باقرآن_دو #هزاروچهارصدودو #محمدحسین‌قدوسی
#درمکتب‌علامه‌طباطبایی

@AllaamehWisdom
لذا روزانه به ما توصيه مى شود كه "وقلنا يا آدم اسكن انت و زوجك الجنة" در اين بهشتى كه پيوسته، هر لحظه و هر زمان و هر ساعت و هر روز، شما را در آن سكونت داديم به اين سكونت راضى شويد  و آرام بگيريد. "وكلا منها رغدا حيث شئتما" از آنچه برايتان فراهم است استفاده كنيد. 
اگر چه ظاهر اين امر مثل اجازه اى است كه "هرجا خواستيد استفاده كنيد"، اما حقيقت اين امر همچون توصيه اى سلوكى است كه اگر از اين بهشت استفاده نكنيد، به معناى برترى شما نيست، بلكه ببينيد و استفاده كنيد. در غير اينصورت گويا آن را نديديد در حاليكه اين هويت شماست. وقتى نعمتى مادى و معنوى براى انسان هست و او مى بيند كه به چيزى اختصاص داده شده و ارزشى برايش فراهم شده است، فكر مى كند تواضع در اين است كه بگويد من فاقد آن هستم! در صورتيكه برعكس، اين هويت و بهشتى است كه خداوند به او داده است و بايد با چشم باز به آن بنگرد و آن را ارج نهد و در آن سكونت كند و كار و رسالتش را از اين طريق پيدا كند.
اين مسئوليتى است كه بر دوش او گذاشته شده است كه اگه به آن توجه نكند و نعمت را نبيند، برايش برترى، تواضع و بالاتر رفتن نيست، بلكه سردرگمى است و زمينه سازى براى اين است كه توجهش به شجره هاى منهيه بيشتر شود.
انسان در هر شرايطى بايد اين بهشتى را كه خداوند برايش فراهم كرده؛ از نعمات مادى و معنوى، ارتباطات، استعدادها و تواناييها، آنچه كه مى تواند براى خود و جهانش و انسانها انجام دهد، ببيند.
اين ديدن وقتى همراه با مسئوليت باشد، هرگز براى انسان غرور نمى آورد و نديدنش تواضع نيست!
انسانى كه اين جنت را مى بيند، اگر درست درك كند و بفهمد كه چه نعمتى در اختيارش هست، گويى بخش عمده اى از راهش را طى كرده است. بشرطى كه با نميدانم و چه كنم و شك و ترديد اين نعمت را خراب نكند. آن هنگام كه اين آگاهى كه به او داده شده است را انكار كند و به آن بى توجهى كند و برايش ارزش كافى قائل نشود، زمينه براى شجره ى منهيه و وسوسه شيطان برايش فراهم مى شود. وقتى وسوسه بر روح او حاكم شد و دچار اين جهان خاكى شد و هبوط انجام شد، كار كمى سخت مى شود!
براى همه ى ما اين بهشت حاضر است، تنها بايد ببينيم.
اين بهشت براى نوع انسان است، نه براى يك نفر. حقيقت بهشت همين جايى است كه ما هستيم كه بايد اين را ببينيم و بهش توجه كنيم و هرچه بيشتر و با تمام قدرت "كلا منها رغدا حيث شئتما" ازش استفاده كنيم، اينگونه است كه شكرش را بهتر انجام داديم. شكر نعمت به اين نيست كه پيوسته زبانى شكر كند، اين ارزش چندانى ندارد، شكر موقعى است كه نعمت را در جاى خود قرار دهيم و بالاترين نعمت تواناييهاييست كه ما در جهت سلوك خويشتن، انجام رسالت الهى و در جهت آن كار حقيقى و شانى كه برايش به اين جهان آمديم، داريم.
اين توانايى،نتيجه ى انتخاب و ثمره ى تقديرى است كه ناشى از انتخاب ماست.
اگرچه اين افول براى ما رخ داده، اما اميد هست كه به سقوط نرسد، بلكه به طى قوس صعودى برسد؛ قوس صعودى يعنى درك همين چيزى كه الان دارا هستيم و استفاده از آن. 
به محض ديدن، نياز به فشار و زحمت زيادى نيست، بلكه حركت انسان خود بخود آغاز مى شود؛ همچون جسم سنگينى كه در سرازيرى قرار داده شده است. اين حركت آغاز مى شود، با سرعت طى مى شود و پيوسته سرعتش بيشتر و بيشتر مى گردد و موانعى كه در مقابلش ظاهر مى شود، نه تنها نگهش نمى دارد بلكه حركتش را تسريع مى كند و در جهت فناى وجودى كه سرتاسر لذت است، بيشتر راهنمايى مى كند.

#زندگی‌باقرآن_چهار
#محمد_حسین_قدوسی
#درمکتب‌علامه‌طباطبایی

@AllaamehWisdom
ادامه جلسه
وقتى اين دو انجام شد، نه تنها رائحه ى كوثر را استشمام مى كند، بلكه متوجه مى شود كه "إِنَّ شَانِئَكَ هُوَ الْأَبْتَرُ"؛
شانئ؛ كسى است كه شماتت مى كند و انسان اكمل، پيامبر(ص) را با مدعاى بى حاصل بودن و دستاورد و نهايت نداشتن شماتت مى كند. آن فرد خاص در آن زمان، مصداق اكمل و اتم شانِئ هست، اما درون انسان پر از شانئ است؛ پيوسته درون انسان، نيروها، افكار و انديشه هايى هستند كه او را شماتت مى كنند، به او سركوفت مى زنند، وسوسه و نااميدش مى كنند و طورى تحريكش مى كنند كه انسان در مقابل آن مرتبه ى خير كثير كه بهش دست يافته است؛ مانند دوستى كه مى تواند همراهش باشد، فضايى كه مى تواند همراهش باشد، خانواده اى كه مى تواند همراه اين خير باشد و هر چيزى كه اين خير را كمك مى كند، شانئ درونىِ  هميشه ى همگانى، سعى در قطع ارتباط انسان با آن خير كثير، اسباب، ارتباطات و هرچه عاملش هست مى كند.
راه توجه به اين خير، عمل اثباتى است كه چكيده ش در صلوة است و عمل نفيى كه چكيده و نهايتش در اقدامى ست كه انسان بصورت روزمره در فدا كردن بخشى از زندگيش، كه زندگى روزمره اش را روشن مى كند، انجام مى دهد و در نهايت ديدن اين شانئ و اين جواب به او كه خودش ابتر است؛ اين نوع وسوسه ها و افكار هستند كه به نتيجه نمى رسند. در مقابل، اين انسانيت، اين بخشى از جهان كه به من رسيده و اين مقدار از هدايت كه براى من حاصل شده و هر مقدار نعمت مادى كه برايم وجود دارد، مرتبه اى از خير كثير است كه انسان مى تواند مرتبه به مرتبه آن را فراتر، بالاتر و كاملتر كند و به سمت نامتناهى حركت كند...

#زندگی‌باقرآن
#محمدحسین‌قدوسی
#درمکتب‌علامه‌طباطبایی
@AllaamehWisdom
زندگى با قرآن
١٩ تير ١٤٠٢

وَأَمَّا مَنْ خَافَ مَقَامَ رَبِّهِ وَنَهَى النَّفْسَ عَنِ الْهَوَىٰ
فَإِنَّ الْجَنَّةَ هِيَ الْمَأْوَىٰ
 
سوره نازعات، آيات ٤٠-٤١

مسیر زندگی انسان، وقتی که  به بینهایت توجه می‌کند؛ توجه به مقامی که در آن هست، حالتی که در آن هست، حالت زندان، محدودیت و گرفتارى است و اندیشه و تمایلاتش، هر چیزی که می‌بیند و هر چیزی که دوست دارد و هر چیزی که به آن کینه‌ می ورزد، از این محدودیت سرچشمه می‌گیرد، آن هنگام؛ توجه به مقام بی‌نهایت می‌کند.


مقام بينهايت، مقام الهی، مقام بی‌انتهایی، مقامی است که از رگ گردن به او نزدیک‌تر است، و این مقام، مقام نفیِ این زندانِ اوست. وقتی که از این زندان فاصله می‌گيرد و در عين اينكه در زندان و محدودیت است، توجه به بی‌نهایت می‌کند و این توجه را در مقام عمل، در مقام ذهن و در مقام دانش، رعایت می‌کند و واهمه دارد که مبادا گرفتار این زندان، به اندازه‌ای شود که باعث شود زندانش محدودتر، تنگ‌تر و تنگ‌تر شود، در این حالت است که خودش و نفسش را از "هوا" نهی می‌کند و هشدار مى دهد.

هوا: یعنی گرفتاری انسان به تمایلاتی که هیچ منطق و تعقل و توجهی در آن نیست. برای اینکه انسان از نفسش و از هوايش خود را نهی کند و هشدار دهد، نیازی نیست كه با تمایلاتش مبارزه کند، نیازی نیست که رياضت بكشد و در غار زندگی کند و با آن چیزی که دوست و علاقه دارد مبارزه کند، بلکه کافیست که آن‌ها را در مسیر تعقل و تعادل قرار دهد. "نهی از هوا" به این است که انسان تمایلات و حب و بغضها و همه‌ی غرایز و خواستن‌ها و نخواستن هايش را در یک تعادل عقلانی قرار دهد و زندگی انسانی داشته باشد. اینکه چون "انسان" زندگی کند، باعث نهی از "هوا" است و "هوا" تمایل افسار گسیخته ایست که انسان را از مقام انسانیت خود دور می‌کند.


مقام انسانیت ما به این است که به اين زندانمان توجه كنيم و نسبت به اين زندانمان، در حد خودش عمل کنیم و بدانیم که فراتر از این زندان هم چیزى هست.

این باعث میشود که انسان پیوسته از این زندان، فراتر برود؛ اگرچه از این زندان خلاص نمى شود، اما پیوسته از اين زندان به سمت زندانى بزرگتر، بالاتر و کامل‌تر پیش مى رود. درک او و فهمش کامل‌تر مى شود و تمایلاتش بیشتر و ظرفیتِ وجودیش، کامل‌تر و کامل‌تر مى گردد و پیوسته به سوی بی‌نهایت، بی زندانی، به سوی رهایی حرکت می‌کند و به تناسب سرعتی که در این حرکت دارد، رها و رهاتر مى شود و تجربه‌ی بهشت را در همان مأوا و حالتى که هست مى چشد.

فَإِنَّ الْجَنَّةَ هِيَ الْمَأْوَىٰ؛ مأوايش و آن حالتی که هست، برايش همچون بهشت گوارا مى شود؛ ولو اينكه در اوج شدائد باشد، ولو اينكه مصیبت‌ها بر او هجوم بیاورند و فاجعه‌ها او را احاطه کنند، اما او این زیباییِ بهشت را در همان مقام می‌بیند و این چیزی نیست که بخواهد با اعتقاد و به زورِ القا بر خودش تحمیل کند، بلكه آن حقیقتی است که می‌بیند. در دریایی از حوادثِ زندگی، درحالِ شناورى است، اما پیوسته مى بیند که به سمت خوشی، راحتی و زیبایی پیش مى رود، در عين اینکه شدايد او را احاطه کرده است.

آن بهشتی که بعد از مرگ برای انسان حاصل مى شود، ظهور، باطن و حقیقت همین بهشتی است که انسان در این جهان می‌تواند بچشد؛
وَأَمَّا مَنْ خَافَ مَقَامَ رَبِّهِ وَنَهَى النَّفْسَ عَنِ الْهَوَىٰ
فَإِنَّ الْجَنَّةَ هِيَ الْمَأْوَىٰ 


#زندگی‌باقرآن
#محمدحسین‌_قدوسی
#در_مکتب_علامه_طباطبایی
@AllaamehWisdom