ای عشق
6 subscribers
39 photos
6 videos
3 files
102 links
💻آدرس سایت
Eyeshgh.com 🌹

📝پاسخگویی به سوالات و پیشنهادات
@manegereyeshgh 🌹
Download Telegram
شعر های بی فروغ


با غزل های سپید و واژه های در بلوغ

منزوی ماندم میان شعرهای بی فروغ

تا نمی فهمد طبیبم درد دل یعنی کجا؟

این نفهمی درد دارد،دکتر قلب و عروق

عشق یعنی عین و شین و قافش آتش میزند

از کجا باید بفهمد آنکه میخواند حقوق 

کودکانه خاطرات آب را گل کرده ای

ناز شصتت گر چه گوهر را گرفتی با نبوغ

مینویسی بد نشد،یک لحظه در شعرم بمان

من بدم چونکه بدم می آید از جای شلوغ؟

یوسف از کنعان نیامد چشم من روشن نشد

حال من بد می شود از فال حافظ از دروغ



شهدخت روستایی فارسی


آدرس ما در تلگرام

@Ey_eshgh

آدرس سایت

Eyeshgh.com
دختر ايلاتي

باز هم از راه زمان شب رسيد
جان تن تب زده برلب رسيد

باز من و خلوت و تنهايي ام
باز من و اين دل هرجايي ا م

دست نگه دار نه هرجايي ام
سايه ي تو هستم و هرجايي، ا م

عشق تو آخر به جنونم كشيد
پاي به خونابه و خونم كشيد

بسكه به جاي تو به خود تاختم
پيش خودم هم به خودم باختم

نام تو شد نشئه ي افيوني ام
كو كفن عشق كه من خوني ا م

واي كه بيچاره ي افيون شدم
از در هر ميكده بيرون شدم

نيست شرابي كه دهد مستي ا م
سوخت دگر دود شده هستي ا م

من همه ي هستي خود باختم
تا كه بدين گونه تو را ساختم

ساختم آن سان كه شوي جان من
ني كه زني شعله به ايمان من

از دل خود سادگي آموختم
چشم به این سادگي ا م دوختم

ساده شدم، خنده به ريشم زدي
باز نمك بردل ريشم زدي

يك دو سه جامي زدم از دست تو
گرچه زخامي زدم از دست تو

مست شدم بند زبانـم بريد
شر م و حيايم همه از سر پريد

خانه تكاندم دل شوريده را
هرچه نهان كرده ام اين ديده را

تلخ چرا اين همه؟ شيرين من
طعنه چرا ؟ يك رگ خود را بزن

جاي من ار بود خداوند هم
راه همين بود از آن چند هم

پيش همه دست مرا رو مكن
فاخته ام اين همه كوكو مكن

چشمه ي عشقي تو و آبت منم
راه به من ده كه خرابت منم

مست و خراب تو خراباتي ام
عاشقت اي دختر ايلاتي ام

اي كه سراپات همه سادگي ست
زندگي ات هي هي آزادگي ست

گاه بيا تا كه لبي تر كنيم
نام خدا را ز نو از بر كنيم

لرزش آن دست و دلت بهر چيست
آنکه تو را گفته حرامست كيست ؟

زهد فريبت ندهد مست شو
غسل بزن در مي و از دست شو

مست شدي تا كه و رفتي ز دست
روي به هر سو كه كني قبله هست

#شاپور_پساوند

اردیبهشت 78


آدرس سایت

Eyeshgh.com


https://telegram.me/ey_eshgh
وعده


پیش پایت , گل پژمرده ی ِ پرپر شده ام
یک زمین خورده یِ با خاک برابر شده ام

می دهم وعده به خود , دست مرا می گیری
از همان لحظه که با داغ , برادر شده ام

تا پرو بال نیازی بزنم _ بر بامت_
بام تا شام , غریبانه کبوتر شده ام

با همه بی هنری ,گاه به قول و غزلی
بر دل ِ هر چه که بد خواه ِ تو خنجر شده ام
::
باز این شاخه شکستی ؟! چه غم ای یارکه من:
دیر پیوندم واَز ریشه تناور شده ام.

 

#محمد_یزدانی_جندقی
(شاعر مهمان)


💻آدرس سایت
Eyeshgh.com 🌹

📲آدرس ما در تلگرام
@ey_eshgh 🌹🌹
غزل آرزو


پرهای پروازی که در سر داشتم، رفت
هر دانه را در دست هایم کاشتم، رفت
پیکار جان فرسای من با خویشتن بود
پرچم به دست خسته می افراشتم، رفت
زن های قومم پا کشان در برف رفتند
ردّ قدم هایی که می انگاشتم، رفت
ای کاش دردم درد خوب خویشتن بود
صد بار را از پیکری برداشتم، رفت
هر روزهفته جمعه ای دلگیر می شد
سرسبزی و شادی که می پنداشتم، رفت

 

#بیتا_تفضلی


💻آدرس سایت
Eyeshgh.com 🌹

📲آدرس ما در تلگرام
@ey_eshgh 🌹🌹
ای عشق
پیدایی این نوع تفکر به ادبیات این زمان و شعر مظلوم امروز منحصر نمی شود. قدمت آن به قرن ها پیش، و کمی با احتیاط، به عمر شعر باز می گردد و صابون آن به تن عموم شاعران دگر اندیش و آزادیخواه اقوام مختلف خورده است. ریشه های فرهنگ حذف را عمدتاً باید در طرز تفکر و…
اگر آن دربارها و سلاطینی از این دست، چنین رفتاری با شاعران داشتند و از آن ها تنها برای برقراری تاج و تخت از معبر جلب حمایت مردم، که خاستگاه آن خود پاسداشت حرمت شاعران بوده، استفاده می کردند، انگشت شمار حاکمانی را هم، در دیگر ولایت ها می توان یافت که به گونه ای واقعی تر دوستدار شعر و شاعران بوده اند؛ و این نه تنها برای بقای خود که به اعتبار ذهن هنر دوستشان حرمت این گروه را نگه می داشتند، با تأکید بر این اصل که در اقلیتی چنان هستند که نمی توان آن ها را از کل جریان های حاکم جدا کرد. محمد بابر از این اندک شاعران است. « ظهیر الدین محمد مؤسس سلسله ی تیموری هند که هم به تربیت و نکوداشت شاعران همت می گماشت و هم خود دستی به قلم داشت. منظومه ای در کلام و فقه حنفی به زبان ترکی و جغتایی دارد موسوم به (مبین) و رساله ای در عروض و نظم رساله ی ( والدّیه ی) خواجه ناصر الدین عبیدالله احرار نقش بندی، و با برنامه یا توزک بابری(5)» ]که این یکی[ مشتمل بر سوانح زندگی اوست.
همین شخص، ظهیر الدین محمد به زبان فارسی روان شعر می گفته و به زبان ترکی و فارسی دیوان شعری دارد. بیت زیبای زیر از اوست:
هلاک می کندم فرقت تو دانستم وگرنه رفتن از این شهر می توانستم
یا جلال الدین محمد اکبر شاه که بیت زیبای زیر را به او نسبت داده اند:
بیستون ناله ی زارم چو شنید از جا شد کرد فریاد که فرهاد دگر پیدا شد
و تنی چند دیگر که اعتبارشان برای شعر و شاعری جز حمایت از مجالس ادب نبوده و کار پر رنگ ترین شان از آن چه محمود غزنوی انجام داد فرا تر نمی رود یعنی شلوغ کردن دور خودش از شاعران مدیحه سرا. فراموش نشود که این حمایت گه گاه صاحبان منصب از شعر و شاعران در برخی دیگر از جوامع هم، البته به صورت خاص خودش، دیده می شود. مثلا امپراطوران عصر هیان 794 تا 1192 در ژاپن، که در دوران برخی نظیر « فوجی دارا» هنر و بخصوص شعر چندان شکوفا شد که آن زمان را « عصر شکوهمند» تاریخ ژاپن نامیده اند.(6) «نقل از حافظه»
چنان که می بینیم هر کدام از این امرا و دربارها شاعر را با اهداف خاصی مورد توجه قرار می دهند. 
مثلا طیف نخست: این طیف اغلب از مراکز بزرگ نشر فرهنگ حذف بوده اند، هم به دلایلی که گفته شد و هم به این علت که: هرگاه شاعری به سببی از جمله حفظ حرمت شعر و نیالودن آن با آب و نان مدیحه سرایی و نیز دور نگه داشتن خود از آلودگی های رایج تن به خواست امیر یا سلطانی نداده سعی در حذف او از ذهن جامعه کرده اند. بهترین دلیل هم برای انجام این کار چگونگی و ذات خود شعر بوده است. به اعتبار ذهن اینان « شاعر باید با دربار باشد و آن را یاری کند.» بی شک همه ی ما منظورشان از یاری کردن را می دانیم. اینان کار امثال فردوسی را یاری نمی دانند. ببینید امیر معزی چگونه (یاری) می کند. 
ای ماه چو ابروان یاری گویی
نی نی چو کمان شهر یاری گویی
نعلی زده از زر عباری گویی
در گوش سپهر گوشواری گویی
ای کاش آن زمان که این امیر معزی در کسوت سپاهی در خدمت سلطان ملکشاه بوده جنگی در گرفته و دشمن زبان از کامش بیرون کشیده بود تا اینگونه زبان و شعر معصوم فارسی را خوار نکند و آن را به بوی گدایی نان پاره ای نیالاید.!
ناگفته نماند که ارزش های هنری هر شعری از نظر، به قول قدما: انسجام کلام، پختگی و زیبایی بیان و ... هر کدام جای خود دارد و قابل تقدیرند. اما در این جا سخن ما از محتوا و پیامی است که شاعر راوی و حامل آن برای مردم است زیبایی های شعر: استعارات، تشبیهات، تلمیحات و سایر صور خیال پیراهن شعر هستند. آنچه در این جا مورد بحث من است اندیشه و پیامی است که شاعر همراه دارد نه این مدیحه سرایی ها ... من با همه ی اهمیتی که برای چگونه گفتن، قائل هستم. اعتبار یک اثر هنری را در (محتوا)ی آن می دانم. اما کدام محتوا:
به اعتبار ذهن این گروه محتوا یعنی در اختیار دربار بودن و در ادامه دولت نامه نویسی به جای شاعری اصلا مگر باید شاعر همیشه سخن گوی دربار باشد. عنصری را جدا از زیبایی های ظاهری شعرش- اگر نه خوی گدایی محمود بود چرا طبع خداداد شاعری و فضیلت شاعرانه خویش را- اگر بار فضیلتش در میان بوده باشد- آلوده ی دروغ پردازی هایی در باب لشکرکشی سلطان به هند کند؟ چرا فردوسی چنین نکرد؟ او هم خود و هم شعر را از این آلودگی ها به دور داشت. 
نقطه ی پر رنگ سخن همین جاست که هرگاه شاعری خواست در این زد و بند ها شریک نباشد و دستش را به گدایی از آستین بیرون نیاورد، مورد نفرت حکام و جریان های مزدور آنان قرار می گیرد.

ادامه دارد ...

#شاپور_پساوند


💻آدرس سایت
Eyeshgh.com 🌹

📲آدرس ما در تلگرام
@ey_eshgh 🌹🌹
ای عشق
ولتر پیتر نیز بر این اعتقاد است که در نقد « اولین گام برای دیدن واقعیت امر مورد نظرمان آن است که دقیقا دریافت واقعی خویش را از آن بشناسیم، آن را بفهمیم و به صراحت درک کنیم» بلی از میان جریان های موجود از جمله نقد نظری که بزرگ ترین اثر در زمینه آن بوطیقای…
اما در این مقال سخن ما از این نوع تنوع و یا بررسی آن جریان های نقد نیست بل با خود منتقد است و آن هم طیف وسیعی که با چه اهدافی بازاریاب های نقد در جامعه کنونی ما هستند. پس کمی بی پرده تر به قضیه نگاه کنیم و نگاهی نه از سر تعارف بل از جایگاه حقایق موجود به لایه های درونی این پدیده، شبه نقد ها، بیندازیم.

آنچه و در ادامه می آید پاسخی است به بعضی از خوانندگان که ممکن است تعجب کرده باشند که چرا ما ، هم لقب « تروریست های فرهنگی» را که رسکین به این گروه می داد پسندیده ایم و هم معتقدیم ضربه ای که قلم این به اصطلاح متولیان به آثار فرهنگی می زند مخرب تر از هجوم دشمن به خاک ماست.

بدینسان در جامعه ما نقد چنان به گونه ای نادرست بازار مطبوعات و گاه کتاب سازی ها را قبضه کرده که آسیب های جبران ناپذیری بر حیطه تحت تاثیر خودش وارد کرده است.

این آسیب ها، هم بر توانایی ها و قریحه صاحب اثر و هم بر ذهن خواننده، در مقام برداشت، پس یا پیش از خوانش اثر، تاثیر می گذارد زیرا گروهی ابتدا نقد یک اثر را می خوانند و سپس سراغ متن می روند. و گروهی برعکس. تاثیر شبه نقد های فوق همین جا لطمه ی خود را بر متن وارد می کند که گاه طیفی از گروه نخست، صاحب اثر، به دلایلی نظیر کم تجربگی و سرخوردگی شان؛ به صرف این که سخن منتقد وحی منزل است و صاحب آن باید پی کار و کاسبی دیگری برود!قلم را بوسیده و کنار گذاشته اند. حتی برخی خود در آینده ای نه چندان دور از آن جریان جدا شده و به منتقدان مورد نظر پیوسته اند- و دومی، خواننده، را از درک و شناخت علمی و درست یک اثر با معیار هایی که گفتیم و در صدر همه خردگرایی، چنان دور می کند، که از بر شمردن ویژگی ها و تشخیص یک اثر خوب از بد در ابتدایی ترین شکل آن هم ناتوان کرده اند. این گونه نوشتارکه بیش تر هم رو نویسی از دست یکدیگر و یا بازنویسی همان مطلبی است که برای اثر دیگری نوشته بودند تنها گاه یا نثری متفاوت، تا آن حد از قواعد علمی گفته شده فاصله دارند که صد ها منتقد از آب و گل گذشته نظیر عبدالعی دستغیب هم نمی توانند با پا پیش نهادن و بهره گیری از نوعی دگر اندیشی هم اذهان خوانندگان و هم صفحه های مطبوعات را غبار زدایی کنند.

آنان که با نگاهی عمیق تر این گونه نقد ها را می خوانند با یک جریان منحرف رو به رو هستند. این جریان امروز در لباس کسانی ظاهر می شوند و قلم می زنند که گاه به همان ارتفاع مشکوک و چراغ خاموش از کنار آثار خوب می گذرند که برای آثار تو خالی شلوغ کارها، کارناوال راه می اندازند می رقصند و هلهله می کنند. در این شرایط باید هم منتظر ظهور منتقدانی آن گونه که رسکین می گوید باشیم.

هنگامی که اوضاع بده بستان زده شد طبیعی ست که چوب نخست را منتقدین از خود صاحب اثر می خورند. زیرا آنانند که به این منتقدان اجیر شده، خط می دهند. کافی ست خودشان هم نگرشی برداشت گرا از آن دست که گفتیم داشته باشند، پیداست چه معجونی درست خواهد شد. با کمی دقت خواهیم دید که اینان همان بت های کذایی هستند با این تفاوت که بت ما خود نیز در ساختن و آفرینش خویش توسط جناب منتقد، دست دارد، مصالح مورد نیاز او را فراهم می کنند و در اختیارش قرار می دهد.

در نتیجه ما در اینجا با دو جریان روبه روییم:

1- صاحب اثر

2- منتقدینی که منتخب و مزدور صاحب اثر هستند

چون این هردو در متن ادبیات و شعر معاصر حضور دارند و بر ذهن بخش عمده ای از خوانندگان، خوانندگانی که نقد آثار را می خوانند اما از قواعد و چرایی بد و خوب بودن اثر بی خبرند- نیازی هم نیست که همه ی خوانندگان مکاتب نقد ادبی را بدانند- تاثیر مستقیم دارند باید گفت هر دو جانیان ادبی هستند و البته گروه نخست به قول برشت تبهکارانند، زیرا این گروه با استفاده از ابزراهایی نظیر: شلوغ کاری، راه انداختن هیاهو در مطبوعات، سوء استفاده از رابطه ی دوستی با منتقد و قرار دادن وی در تنگناهای اخلاقی و از همه ناشایست تر شانتاژ در معنی دقیق کلمه هنر را لجن مال می کنند. هر چند در درازمدت و هنگام که به قول حافظ «پرده بر افتاد» بوی تعفن شان بر خواهد خواست. اما دلشوره ی امثال حقیر این جاست که : تا آن هنگام فرا رسد و قلمی با زبان سرخ و سری نترس میدان داری کند، اینان فرمانروایی می کنند و هر روز خلقی انبوه را به دامچاله های دروغپردازی خود می کشانند.

جنایت گروه دوم یعنی ناقدان آثار- بگو ناقلان بیماری نیز هنگامی به اوج خود می رسد که با استفاده از همان ابزارهای غیر اخلاقی گروه اول به همراه نوشتن شبه نقدهایی که گاه محصول نوعی نقدینگی! است، صاحبان اثر را چنان بر بلندای بام های گلی می نشانند که گاه خودشان هم، پس از افتادن پرده و یا قریب به اتفاق، آگاه شدن از اشتباهات گذشته خویش، قادر به پایین آوردن آنان از اوج های کاذب نیستند. هر چند حضرات بر بلندای کاغذی نشسته هم به این قیمت ها جایگاه خود را از دست نمی دهند! زیرا هدف اینان از ابتدای دست زدن به کار های به
ای عشق
ولتر پیتر نیز بر این اعتقاد است که در نقد « اولین گام برای دیدن واقعیت امر مورد نظرمان آن است که دقیقا دریافت واقعی خویش را از آن بشناسیم، آن را بفهمیم و به صراحت درک کنیم» بلی از میان جریان های موجود از جمله نقد نظری که بزرگ ترین اثر در زمینه آن بوطیقای…
دور از اخلاق و غیر ادبی که نام بردیم فریب دادن منتقد و در نهایت مخاطب و کمک به اشتهار دروغین خویش بوده. حال آنکه باید پذیرفت یک منتقد واقعی در مرحله نخست طراح و نشان دهنده درستی و نادرستی های اثر و در اوج آن داوری است نه یاوری.

به امید آن که هر دو طیف مذکور به ویژه منتقدان جریده ای!» مان به خویش آیند، گرچه مسئولین محترم صفحه های ادبی مطبوعات هم عنایتی به قلم و قدم اینان دارند و هم به آن مویز های ! گذر نکرده از فصل غورگی! اما هنوز برای داوری کردن ها جدا از عبور از صافی های ادبی باید استخوان ها خرد کنند و بپذیرند که بزرگان این راه را یکشبه نتاخته اند و معجزه ای هم در کارنبوده سال های سال از عمر خویش را صرف کار کرده اند و آنان هم از دیگران آموخته اند و حتما از موضع یک مرید و راهرو بپذیرند که هنوز نیاز به مطالعه آثار بزرگان، این دیوار های مستحکم، دارند و دامن مشایخ را رها نکنندکه زیبا فرموده است سعدی!"

مریدان به قوت ز طفلان کمندمشایخ چو دیوار مستحکمند

#شاپور_پساوند

💻آدرس سایت
Eyeshgh.com 🌹

📲آدرس ما در تلگرام
@ey_eshgh 🌹🌹
بزرگترین رخداد


جنگها در خاور میانه
شدت می گیرند
داعش دها زن و کودک سوری را
در حلب قتل عام می کند

کمربندهای انتحاری
در پاریس و کابل
چندین تن را 
به کام مرگ می برد

با توافق 1+5 
تمام تحریم های هسته ای
علیه ایران
برداشته می شود...

و من و تو
در خلوت دنج یک عصر زمستانی
چای می نوشیم
چای می نوشیم
چای می نوشیم
و همین بزرگترین رخداد جهان است.



#سعید_سلطانی #هامون


💻آدرس سایت
Eyeshgh.com 🌹

📲آدرس ما در تلگرام
@ey_eshgh 🌹🌹
غزل زمانه


بهارِ از تو گریزان، بهار از تو گریخت
خدا که غصه ی عالم به خاک آدم ریخت
سر از دروغ و فریبی عجیب پر شده است
که چون الک همه ی اعتقادمان را بیخت
شبیه دلقکی ام با رژی به شکل فریب
که خنده های دروغین به دیگری آویخت
به خنده های خوش لحظه های جاویدان
بگو، که جام تو را مرده در گلو می ریخت
زمانه رج زده یک باره نسل آدم را
کنار رج زدنش مرگ را، به آن آمیخت

 

#بیتا_تفضلی


💻آدرس سایت

Eyeshgh.com 🌹

📲آدرس ما در تلگرام
@ey_eshgh 🌹🌹
سراب

با آمدنت ولوله افتاده به خوابی
تا کی من بیچاره گرفتار جوابی
آتش زدی هر بار به آوازه ی شیرین 
ای خسرو خوبان،دگرم نیست عتابی
روزم چو شب تار نمودی و برفتی
شب ها همه در فکر تو ام،نیست سرابی
اینبار دلت گرم کلامم شده ای شه
یارا نکند هیچ در این باغ نیابی
در من متجلی شده روح القدوس امشب
تلخ است اگر مریم من! زود بخوابی

 

#مریم_کاردانی


💻آدرس سایت
Eyeshgh.com 🌹

📲آدرس ما در تلگرام
@ey_eshgh 🌹🌹
شاید:.
نگاه.تو.
نگاه.ستاره.باشد
ونگاه تو...
فردای روزوصال

#حسین_شریعتی_نیا


💻آدرس سایت
Eyeshgh.com 🌹

📲آدرس ما در تلگرام
@ey_eshgh 🌹🌹
نوشتن از تو

هنگامی که از تو می نویسم 
زنبور های عسل 
دست از همه ی گل ها می کشند 

هنگامی که از تو می نویسم 
همه ی پرندگان آواز خوان جهان سکوت می کنند 
و به شعر های من گوش می سپرند

هنگامی که از تو می نویسم 
کلمات گل اند 
کلمات آوازند 

هنگامی که کلمات به تو فکر می کنند 
در ملکوت شناور می شوند 
آنگاه دیگر کلمه نیستند 
هر واژه فرشته ای است 
که گرداگرد تو 
به طواف آمده است .


شاهرخ جوکار


💻آدرس سایت
Eyeshgh.com 🌹

📲آدرس ما در تلگرام
@ey_eshgh 🌹🌹
فریاد



اگرابرم بگو پس کی ببارم 

گرآزادم چرا در پای دارم

دهانم کو که فریادم ببینید

بجای مو دهان باید بکارم.

 

#فرهاد_خورسندي_فرد_(فرخ)


💻آدرس سایت
Eyeshgh.com 🌹

📲آدرس ما در تلگرام
@ey_eshgh 🌹🌹
ابعاد هستی ☝️☝️☝️☝️☝️☝️

💻آدرس سایت
Eyeshgh.com 🌹

📲آدرس ما در تلگرام
@ey_eshgh 🌹🌹
محکوم ابد

ازخاطره رد شدم که بی تو چه کنم 

محکوم ابد شدم که بی تو چه کنم

از بزم وبساط من گذشتی همه عمر 

من با توبلد شدم که بی تو چه کنم


#فرهاد_خورسندي_فرد #فرخ



💻آدرس سایت
Eyeshgh.com 🌹

📲آدرس ما در تلگرام
@ey_eshgh 🌹🌹